رفتن به مطلب
محمدمهدی

نقش و نقشه واقعی وریس در نسخه تلویزونی ؟!

Recommended Posts

تصمیم گرفتم به عنوان اولین تاپیک اختصاصی خودم تو این انجمن راجع به یکی از پیچیده ترین شخصیت های دنیای نغمه یعنی وریس صحبت و از دوستان نظرخواهی کنم.

البته همه کتابخون ها میدونن که وریس در نسخه کتاب به دنبال به تخت نشوندن جوانکی هست که مدعیه پسر ریگاره و خودش رو ایگان ششم نامیده و راجع به واقعی یا بلکفایر یا کلا از بیخ و بن جعلی و دروغین بودن اون کلی تئوری پردازی شده که البته به نظر من هنوز هم کافی نیست، چون به سوالات مهمی مثل اینکه «پس چرا وریس چرا به جای ملحق کردن شاه مهره ای مثل تیریون که کلید فتح وسترلندز و کاسترلی راک محسوب میشه به گزینه اصلیش، حتی وجود ایگان رو هم از تیریون مخفی می کنه و اون رو دنبال نخود سیاه به خلیج برده داران می فرسته ؟؟؟»

اما من تو این تاپیک به ابهامات خط داستانی وریس و ایگان تو کتاب اصلا کاری ندارم و صرفا به دنبال نقشه و برنامه ای هستم که فیلمنامه نویسان برای کاراکتر وریس تو سریال تعریف کردن.

چون از همون فصل اول سریال که اون دیالوگ معروف و فوق العاده مهم وریس و لیتل فینگر تو تالار تخت که تو کتاب نبود و تو فیلمنامه اضافه شده بود به نمایش دراومد، این کد به بیننده داده شد که در بازی تاج و تخت فقط این دو نفر بازیگردان هستن و الباقی شخصیت ها حتی سیاستمدار بزرگی مثل تایوین لنیستر بازیگر و مهره در اختیار اونها !!!

در ادامه سریال هم کدهای مستقل و غیر کتابی مهم تر دیگه ای به ما داده شد که نباید وریس و جایگاه مهم اون رو فراموش کنیم و همیشه باید در گوشه ذهنمون یه جایگاه مهم برای اون در نظر بگیریم!

اولین نشانه سرنوشت وحشتناکی که بود که نصیب کاراکتر ساختگی رز شد! خشونتی که پیتر بیلیش در مورد رز نشون میده رو هیچ جا و در مورد هیچ کس دیگه ای ازش نمی بینیم و این دلیلی بر خط قرمز خیلی جدی بودن نفوذ وریس به حریم شخصی اون براش هست و نشانه اوج جدیت و خشونت لیتل فینگر در برابر کسی که رقیب و تهدید اصلی خودش تلقی می کنه.

نشانه دوم دیالوگ باز هم ساختگی وریس و اوبرین مارتل، باز هم در همون تالار تخت است که وقتی پرنس دورن لهجه وریس رو تشخیص میده عین کسی که یه راز بزرگش برملا شده جا میخوره.

اما سومین و مهمترین این نشانه ها رو در همین فصل اخیر و تو سکانس ملاقات وریس و تیریون با کینوارا دیدیم که وقتی کینوارا جواب کنایه های تحقیر آمیز وریس رو با رو کردن گوشه هایی از مهمترین شب عمر اون میده و در نهایت با بیان تهدید آمیزی میگه که اگه واقعا دوست ملکه باشی نباید از من بترسی و وریس تو این لحظه چنان به هم ریخته که کم مونده غالب تهی کنه

حالا به نظر شما همه این سکانس ها که هیچ کدوم هم تو کتاب نیومده و منشأ ای جز ذهن و برنامه های سناریو نویس های سریال نداره بی ربط و محض جذابیت صرف هستن یا قطعه های پازل مهمی که نقش نهایی و هدف اصلی یکی از دو رکن اصلی بازی رو مشخص می کنن ؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بله .. دقیقا

بنظر من هم واریس مثل بیلیش به فکر حکومت و شاید هم ازبین بردن مردم هست

چون همیشه روی خدمت به مملکت تاکید داره .. و ما دیدیم که توی این داستان عمده ی افراد اونچیزی نیستن که ابراز میکنن

و از طرفی رفتارهایی این کاراکتر داشته .. که کاملا عجیب هست .. ارتباط با ایریلیو برای لشکر کشی کال دروگو به وستروس ... همکاری با تایویین زمانی که اژدهایان دنریس کوچک بودن ... همکاری با رابرت برای ترور دنریس .. الان هم کمک کردن به دنریس برای فتح وستروس .. و نکات بسیار دیگه ...

به نظرم مثل بیلیش بفکر بچنگ آوردن قدرت هست اما ظاهرا برعکس بیلیش که روی سانسا یکم نقطه ضعف داره وایریس میشه گفت نقطه ضعفی از این بابت نداره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مرموز بودن شخصیت وریس که هیچ شکی نیست.

هدف من تو این تاپیک اینه که با همفکری بچه ها از روی منطقی که سناریو نویسان سریال دارن پروژه تلویزیونی رو براساس اون جلو میبرن و تیکه های پازلی که خودشون تو این شیش فصل راجع به واریس بهمون نشون دادن تئوری بدن که هدفشون چیه و چه نقشه ای برای این کاراکتر دارن ؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شش فصل طول کشید تا لیتل فینگر هدف نهاییش رو نشون بده من امیدوارم واریس لیتل فینگر خوب باشه یعنی برای مملکت(سیستم)کار کنه نه افراد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ROHINA » شنبه تیر 12, 95 4:34 am[/url]"]شش فصل طول کشید تا لیتل فینگر هدف نهاییش رو نشون بده من امیدوارم واریس لیتل فینگر خوب باشه یعنی برای مملکت(سیستم)کار کنه نه افراد

با توجه به حالتی که وریس وقتی کینوارا تهدید به افشای اسرارش کرد داشت و اون خنده معنی دار کینوارا موقع گفتن اگه واقعا دوست ملکه باشی نیازی نیست از من بترسی ! تقریبا به یقین میشه گفت که وریس حامی و دوستدار دنریس نیست و از همراهی و پشتیبانی اون اهداف دیگه ای رو دنبال می کنه ولی این هدف در کانتکست سریال چی می تونه باشه ؟!

 

 

راستی کسی منبعی داره که عوامل سریال یا خود مارتین مثل مورد بانوی سنگدل از حذف ایگان و جان کانینگتون هم چیزی گفته باشن ؟؟؟

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حالا اگه تاپیک زده بودم که به نظر شما از بین دونتوس هولارد و هودور کدوم میتونه پدر جان باشه شونصد نفر ریخته بودن تو تاپیک پشت سر هم داشتن تئوری بافی میکردن

ولی مساله به این مهمی که میتونه سرنوشت کلی داستان رو تغییر بده هیچ جذابیتی برا فکر کردن و نظر دادن نداره لابد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر من در ابتدا نويسندگان سريال قصد داشتن شخصيت واريس را همانند كتاب يه شخصيت مرموز و با هدف نامشخص جلوه بدن(فصل ١) ولي بعد پشيمون شدن و تصميم گرفتن اونو حامي واقعي دنريس نشون بدن(فصل٥ ببعد) بعيد ميدونم واريس سريال در حال حاضر نقشه خاصي تو ذهنش باشه، اين تغييري كه به نسبت به فصل يك تو هدفش پيدا كرده يكي از هزاران باگ فيلمنامه سريال! چيز بيشتري نيست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام بر کاربران گرامی .

 

درباره نقش وریس در داستان ، من فکر میکنم جوهره " به دنبال منافع ناشناخته دیگر " بودن وریس در سریال هم حفظ شده ، اما با پیجیدگی و پختگی کمتر و احتمالا در حد یک غافلگیری در فصل نهایی سریال .

با حذف کامل گروهان طلایی ، اگان ششم و ایلیریو و کل موضوع بلک فایر ها از یکسو و سپردن بخشی از نقش و زمز و رازهای مخوف واریس به کایبرن در سوی دیگر، عملا وریس اون اهمیت ، پیچیدگی و هاله مبهم تامل برانگیزش رو از دست داده و به روش سریالی ، پالایش و ساده سازی شده .

در کل مثل موسس تاپیک ، دو جا رو در سریال بخاطر میام که میتونه ما را به "پرده دیگر داشتن " وریس امیدوار نگه داره . یکی زمان اون دیالوگ معروفش با لیتل فینگر ، وقتی که داره تظاهر به خیر خواهی میکنه و لیتر فینگر بعنوان یک شیاد که ماهیت شیاد مقابلش را درست درک کرده ،خیلی رک و پوست کنده از هرج و مرج بعنوان نردبان قدرت نام میبره ....

دیگری هم در همین فصل و با حضور آن زن سرخ پوش دیگر که با اندک اشاره ای به ماهیت وریس موجب به هم ریختگی او شد .

منتها با حذف داستان بلک فایر ها ، احتمالا هدف نهایی وریس در مجموعه چیزی متفاوت از داستان پردازی مارتین خواهد بود .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 » دوشنبه تیر 14, 95 5:22 pm[/url]"]به نظر من در ابتدا نويسندگان سريال قصد داشتن شخصيت واريس را همانند كتاب يه شخصيت مرموز و با هدف نامشخص جلوه بدن(فصل ١) ولي بعد پشيمون شدن و تصميم گرفتن اونو حامي واقعي دنريس نشون بدن(فصل٥ ببعد) بعيد ميدونم واريس سريال در حال حاضر نقشه خاصي تو ذهنش باشه، اين تغييري كه به نسبت به فصل يك تو هدفش پيدا كرده يكي از هزاران باگ فيلمنامه سريال! چيز بيشتري نيست!

 

 

من هم فکر می کنم واریس قرار نیست یه هدف نامشخص داشته باشه و در سریال از طرفداران دنریسه. به نظرم نمیاد که این یه ایراد برای سریال محسوب بشه. تمام کارهایی که واریس در فصل های اول تا چهارم انجام داد در ادامۀ روند به قدرت رسوندن دنریس و یا بهتر بگیم خاندان تارگرینه. چون تا اونجایی که یادم میاد اون در سریال هیچ کاری نکرد که در نهایت به ضرر دنریس باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » یکشنبه تیر 12, 95 12:57 am[/url]"]حالا اگه تاپیک زده بودم که به نظر شما از بین دونتوس هولارد و هودور کدوم میتونه پدر جان باشه شونصد نفر ریخته بودن تو تاپیک پشت سر هم داشتن تئوری بافی میکردن

ولی مساله به این مهمی که میتونه سرنوشت کلی داستان رو تغییر بده هیچ جذابیتی برا فکر کردن و نظر دادن نداره لابد

مسلما هیچ شخصیتی در حد وریس مرموز نیست. در کتاب به موضوع این شخصیت بیشتر بال و پر داده شده است اما با این حال یک شخصیت کاملا مرموز باقی مانده است. اما تصور من این است که هدف او از تمام اقداماتی که انجام می دهد، رسیدن به تخت آهنین است. اون بسیار زیرکانه مهره های شطرنج را جا به جا می کند و اقداماتش را در پوشش وطن پرستی و صلح نشان می دهد.

من هم فکر می کنم واریس قرار نیست یه هدف نامشخص داشته باشه و در سریال از طرفداران دنریسه. به نظرم نمیاد که این یه ایراد برای سریال محسوب بشه. تمام کارهایی که واریس در فصل های اول تا چهارم انجام داد در ادامۀ روند به قدرت رسوندن دنریس و یا بهتر بگیم خاندان تارگرینه. چون تا اونجایی که یادم میاد اون در سریال هیچ کاری نکرد که در نهایت به ضرر دنریس باشه.

یک نکته فراموش نشود که در فصل اول سریال، پس از اینکه در صحبت با ایلریو، به طور کامل از دنریس حمایت کرد، با مطرح کردن بچه دار شدن دنریس در شورای کوچک باعث شد که رابرت تصمیم به کشتن دنریس بگیرد و این کار با پوشش یک فروشنده شراب انجام شد و اگر جورا مورمونت نبود ... .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » یکشنبه تیر 12, 95 12:57 am[/url]"]حالا اگه تاپیک زده بودم که به نظر شما از بین دونتوس هولارد و هودور کدوم میتونه پدر جان باشه شونصد نفر ریخته بودن تو تاپیک پشت سر هم داشتن تئوری بافی میکردن

ولی مساله به این مهمی که میتونه سرنوشت کلی داستان رو تغییر بده هیچ جذابیتی برا فکر کردن و نظر دادن نداره لابد

فکر نمیکنی قبلا موضوع مرموز بودن واریس مطرح شده و بحث زیادی شده ؟

به نظرت بعد پنج تا کتاب و شش فصل سریال دفعه اولیه که در مورد واریس بحث میشه ؟ فکر نمیکنی بقیه تئوریاشونو گفتن و به موضوعات جدیدتری فکر میکنن ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
فرشید واترز » دوشنبه تیر 14, 95 10:57 pm[/url]"]
محمدمهدی » یکشنبه تیر 12, 95 12:57 am[/url]"]حالا اگه تاپیک زده بودم که به نظر شما از بین دونتوس هولارد و هودور کدوم میتونه پدر جان باشه شونصد نفر ریخته بودن تو تاپیک پشت سر هم داشتن تئوری بافی میکردن

ولی مساله به این مهمی که میتونه سرنوشت کلی داستان رو تغییر بده هیچ جذابیتی برا فکر کردن و نظر دادن نداره لابد

فکر نمیکنی قبلا موضوع مرموز بودن واریس مطرح شده و بحث زیادی شده ؟

به نظرت بعد پنج تا کتاب و شش فصل سریال دفعه اولیه که در مورد واریس بحث میشه ؟ فکر نمیکنی بقیه تئوریاشونو گفتن و به موضوعات جدیدتری فکر میکنن ؟

همون اول تاپیک گفتم با نقش وریس تو کتاب که خیلی سرش بحث و تئوری بافی شده کار مستقیمی ندارم و بیشتر کمک و همفکری میخوام تا با توجه به منطق و نقشه ای که D&D توی سناریو نویسی تلوزیونی در پیش گرفتن و کدهایی که خودشون بهمون دادن و مهمترینش همون سکانس کینوارا تو قسمت پنج فصل شیش یعنی همین آخر کار بوده و به نظر من تنها هدف اون سکانس همین جلب توجه بیننده به پشت پرده شخصیت و انگیزه های پنهان وریس بوده وگرنه اضافه کردنش به سریال کلا زائد و بی معنی میشد؛ پیش بینی کنیم که قراره وریس تو ادامه سریال چه نقشی ایفا کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وریس و بیلیش تفاوت ها و تشابه هایی با هم دارند.

همونطور که در سریال بارها توسط وریس عنوان شده او به دنبال صلحه و بیلیش به دنبال توسعه ی جاه طلبی هاش. در سیاست -بین الملل-دنیای امروز هم یک اصل همچنان اهمیت خودش رو حفظ کرده. " دوستان و دشمنان متغیرند در حالی که منافع ثابت است" و این رو در شخصیت بیلیش می بینیم.

وریس و بیلیش هر دو با شکست در مهم ترین حوزه ی قدرت یک مرد یعنی مردانگی اش شروع کرده اند.(اختگی وریس و تحقیر و شکست بیلیش در تنها عشق جوانی اش)اما واکنش مشابهی به این شکست ها نشان نداده اند.

در روانشناسی هم گفته می شود که "شکست و خود کم بینی" می تواند باعث دو واکنش متفاوت شود. 1 واکنش تدافعی: مثل وریس که او را به سمت جبران از طریق فعالیت برای صلح کشانده

2واکنش تهاجمی:مثل بیلیش که او را تحریک به جبران از طریق جاه طلبی و توسعه طلبی

کرده (و یکی از جاه طلبی هایش تصاحب سانسا استارکه)

یک مورد دیگر را اینجا می خواهم یاداوری کنم.

موردی که نشان هوشمندی سناریست هاست و باعث ادامه ی ابهام در شخصیت بیلیش و رابطه اش با سانسا شده .

این اولین برخورد لرد بیلیش و بانوی فعلی وینترفل در کتابه:

 

"سنسا بوي لطیف رز را

استشمام کرد و بعد دور شدن سر لوراس، مدت ها گل را محکم نگه داشت.

وقتی سرانجام به بالا نگاه کرد، مردي بالاي سرش ایستاده بود و زل زده بود. او کوتاه بود، با ریش نوك تیز و

دهانش «. تو حتماً یکی از دخترهاي کتی » : رگه هاي خاکستري در مویش. تقریباً همسن پدرش بود. مرد گفت

«. قیافه ي تالی ها رو داري » . لبخند می زد، اما چشم هاي خاکستري اش خندان نبودند

مرد شنل ضخیمی با یقه ي خز پوشیده بود.«. من سنسا استارك هستم » : سنسا بدون احساس آسایش گفت

گیره اش مرغ مقلد نقر هاي بود و رفتار بدون تکلف اشراف یهاي بلند مرتبه را داشت، اما سنسا او را نمی شناخت.

«. افتخار آشنایی با شما رو ندارم، سرورم »

«. دخترم، ایشون لرد پتایر بیلیش، عضو شوراي کوچک سلطنتیه » : سپتا موردان فوراً مداخله کرد

«. تو موي اونو داري » . نفسش بوي نعناع می داد «. مادرت یه موقع ملکه ي زیبایی من بود » : مرد آهسته گفت،

به یک حلقه از موهاي خرمایی سنسا دست برد و نوك انگشتانش روي گونه ي او کشیده شد. سپس ناگهان

برگشت و دور شد"

در سریال دست زدن بیلیش به موی سانسا و همینطور کشیدن انگشت به گونه ی سانسا به تصویر کشیده نشد چرا که شاید هر مرد و زنی بتواند معنای این حرکت و رایحه ی غلیظی از یک کشش و حتا عش*ق ممنوع رادر آن کشف کند و بالانس ابهام آمیز شخصیت بیلیش با توجه به متغیر سانسا به هم بخورد. البته ممکن است در ادامه بیلیش کشش اش به سانسا را قربانی هدف دیگری کند یا برعکس و یا کلی ورژن بینابینی دیگه، صرفا منظورم وجود مهم این کشش در بیلیش است.

اما این مورد سانسا یا چیز مشابهی در وریس نیست.راستش من استثنائا نظری در مورد وریس و آینده اش ندارم.خصوصا اینکه اقدامات متناقضی در مورد وفاداری اش به تارگرین ها از او دیدیم. و برام مبهمه تا حدی که شعار خودش یعنی "صلح" (احتمالادر سایه ی یک حکومت مرکزی مقتدر) برام باورپذیرتر شده.اون با صلح علاوه بر غلبه به ترس ها و کابوس هاش ممکنه یک ایده های کاپیتالیستی و نهایتا "ثروت" رو انتخاب کنه.

شاید بیلیش قدرت براش مهمه و وریس ثروت.

راستی حتما به چهره و خصوصا صورت و آرایش و موهای بیلیش دقت کردین. انگار متعلق به دنیای نغمه نیست.

بیشتر به یک سیاستمدار قرن 19 و اوایل 20 انگلیسی شباهت دارد.

بیشتر از اون، افکارش به پرزیدنت "فرانک آندروود" در سریال هاوس آو کاردس. که اتفاقا برای او هم قدرت مهمتر از ثروت بود-و هست-

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توروس عزیز شباهت و تفاوت بیلیش و وریس دقیقا در یک نقطه است.

هر دو در گذشته تحقیر شدن و آسیب دیدن که این وجه شباهت اوناست؛ ولی تفاوت در اینجا است که مردانگی وریس برای همیشه نابود اما مردانگی بیلیش انکار شده !!

پس از همین جا مسیر اونها از هم جدا میشه و در حالیکه بیلیش دست به هر کاری میزنه تا مردانگی و برتری خودش بر لردهای بزرگ وستروس رو در هر دو میدان سیاست و زندگی خصوصی اثبات کنه (از اغوای دختر کوچک لرد ارشد ریوران و بی عفت کردن اون بعد شکست در جلب توجه دختر بزرگتر لرد تا ادامه رابطه سال های جوانی با اون خواهر کوچکتر در حالی که با همسر لرد ارشد ویل و دست پادشاه شدن عملا دومین بانوی کشور شده، مطمئن باشید اگه سرسی هم که ملکه و بانوی اول کشور بود به لیتل فینگر روی خوش نشون میداد مسلما تفریحات جانبی لایسا ازش دریغ نمیشد نه به خاطر جذابیتش و جلب علاقه بیلیش بلکه فقط برای اثبات برتری مردانگی بیلیش بر شاه قدر قدرت فاتح ترایدنت!!!)

اما وریس دیگه اصلا چیزی برای اثبات و انگیزه ای برای رقابت و برتری جویی نداره ! پس تمام توان باقیمانده و استعدادهاش رو صرف کمک به افراد برتر و قوی تری می کنه که به نظر میرسه خودش و باقی دنیا زیر سایه اونها زندگی بهتر و آرام تری خواهند داشت؛

البته از نظر وریس این آرامش و راحتی نه تنها لزوما همیشه در گروی استقرار عدالت و مبارزه با ظلم نیست، بلکه گاه سرکوب عدالتخواهی و کمک به ظلم چون از بروز جنگ و خونریزی جلوگیری می کنه بهترین راه برای حفظ امنیت و آرامشه.

البته دو مسیر متفاوت بیلیش و وریس چون تداومی مارپیچی دارن نقاط نقاطع و اشتراکات مهمی مثل دشمنی با استنیس براتیون و حمایت از لنیسترهایی که هر دو به خوبی از ناحق و غاصب و فاسد بودن اونها خبر دارن پیدا می کنه، چون در زیر سایه عدالت سرد و خشن استنیس نه جایی برای دودوزه باز فرصت طلبی مثل بیلیش وجود نداشت و نه شعله انتقام راهبه سرخش از کافران و گناهکاران آرامشی برای وریس باقی میگذاشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درسته.البته بخشی از حرف من هم همین بود. وریس به دنبال صلح می ره.صلح که البته ضرورتا به معنای عدالت نیست. تجسم صلح چه در دنیای نغمه و چه در دنیای ما عمدتا و عملا "ثبات" است که بعد خود این تبعاتی داره. و حرکت عمودی بین طبقات اجتماعی/اقتصادی رو مشکل می کنه. ولی از اون طرف بیلیش بر خلاف ثبات به دنبال هرج و مرجه که این هرج و مرج امکان بزرگتر شدن امثال خودش در اون حرکت عمودی در طبقات رو شدنی تر می کنه. گرچه این دو شخص به لحاظ مردانگی شان تحقیر شدند ولی در ادامه بعضی کارهایی که می کنند لاجرم تشابهات متعددی با هم دارند. تشابه دو فرد که فاقد خاندان و نام و سربازند و مجبورند برای پیشرفت، کارهای تقریبا مشابهی مثل جاسوسی،ائتلاف های موقتی ، پنهانکاری و .... بکنند که تشابه اینها را از تشابه دو فرد(مثلا یکی از یک خاندان بزرگ و دیگری یک رعیت زاده)که مورد تحقیر و تعرض جنسی قرار گرفته اند فراتر می بره.

همچنانکه در کامنت اشاره کردم واکنش های روانی حتا به یک صدمه ی مشابه و یک ترومای روانی می تونه به دو شکل کاملا متفاوت بروز پیدا کنه و سعی کردم موضوع رو به جاهای دیگه هم بسط بدم که امیدوارم در فرصت بهتری به اونها بپردازم.

ممنون از تاپیک

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همانطور که گفته شد ویریس اگر روی عدالت و صلح و مردم تاکید میکرد در ابتدای داستان باید میرفت از استنیس حمایت میکرد

نه اینکه از لنیسترهایی که صد درصد غاصب و نامشروع بودن رو مورد حمایت قرار میداد

یا بحث ترور دنریس

اما یک نکته دیگر که به ذهنم رسید این بود که ویریس این همه روی خدمت به مملکت و مردم تاکید میکرد اما با اون اشراف اطلاعاتی که داشت

کوچکترین حرکتی برای کمک به نگهبانان شب انجام نداد با اینکه بارها نگهبانان شب اعلام خطر کردن و ضعیف شدن خودشون رو اخطار دادن و اگر ویریس واقعا به فکر مردم بود حداقل یک حرکت در این رابطه انجام میداد ولی دربحرانی ترین زمان که قبل از حمله منس بود و کسل بلک اعلام هم کرده بود به کل قلمرو کوچکترین تلاشی نکرد

چون میدانیم که دیوار تنها مانع بین مملکت و خطرناک ترین موجودات هست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه نکته ابهام مهم در شخصیت وریس سالها جاسوسی اون از تارگارین ها برای رابرته که مورد اشاره بچه ها قرار گرفت و به نظر من این یه قلم قابل توجیه و گذشته !!!

چون نباید فراموش کنیم که وریس برای حفظ جایگاه و مقام ارباب نجواگران در دربار و شورای رابرت چاره ای جز جمع آوری و ارائه اطلاعات مورد علاقه شاه نداشت و برای رابرت هم هیچ اطلاعاتی مهم تر از حال و روز آخرین تارگارین های دنیا نبود !

پس اگر خبری به مهمی ازدواج و حامله شدن دنریس از طرف وریس مخفی و احیاناً توسط رقبایی مثل پیتر بیلیش به گوش رابرت میرسید وریس نه تنها جایگاه بلکه حتی سرش رو هم به خاطر خیانت از دست میداد.

در این مورد یادآوری دو دیالوگ مهم سریال ضروریه:

1- اولی همون صحبت های مهم و تهدیدهای متقابل وریس و لیتل فینگر در برابر تخت آهنین تو فصل اوله: اگه خاطر دوستان باشه بیلیش اونجا به وضوح گفت که از ارتباط وریس و ایلیریو موپاتیس و سفر محرمانه ایلیریو به کینگزلندینگ برای دیدن وریس خبر داره و خیلی کنجکاوه که بدونه عکس العمل رابرت به این مساله چه خواهد بود و وریس هم بلافاصله بهش پاتک میزنه که جواب این سوال رو تو خبر مهمی که موضوع جلسه بعدی شورای کوچک با حضور شخص شاه خواهد بود پیدا می کنه و همه میدونیم که اون خبر مهم حامله شدن دنریس بود.

پس نتیجه میگیریم که وریس هم برای حفظ جایگاه و هم برای توجیه ارتباطش با اون سمت دریای باریک چاره ای جز خبر دادن از تارگارین های تبعیدی به رابرت نداشته.

2- دومی هم اولین صحبت خصوصی دنریس و تیریون بعد رسیدن کوتوله به میرین تو فصل پنجم بود: وقتی که صحبتشون به وریس کشید و دنریس با ناراحتی گفت که اون خواجه خائن همه این سالها عین سایه دنبال من و برادرم بود و جاسوسی ما رو برا غاصب میکرد، تیریون در دفاع از وریس گفت و در تمام این سالها مراقبت بود و نذاشت که تو خواب سلاخی بشی !!!

و باز نتیجه میگیریم که وریس با قرار گرفتن در محور توطئه چینی های رابرت برای خلاص شدن از دست تارگارین ها میتونسته به موقع از خطراتی که اونها رو تهدید میکنه مطلع بشه و رفعشون کنه.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه تیر 16, 95 11:26 pm[/url]"]یه نکته ابهام مهم در شخصیت وریس سالها جاسوسی اون از تارگارین ها برای رابرته که مورد اشاره بچه ها قرار گرفت و به نظر من این یه قلم قابل توجیه و گذشته !!!

چون نباید فراموش کنیم که وریس برای حفظ جایگاه و مقام ارباب نجواگران در دربار و شورای رابرت چاره ای جز جمع آوری و ارائه اطلاعات مورد علاقه شاه نداشت و برای رابرت هم هیچ اطلاعاتی مهم تر از حال و روز آخرین تارگارین های دنیا نبود !

پس اگر خبری به مهمی ازدواج و حامله شدن دنریس از طرف وریس مخفی و احیاناً توسط رقبایی مثل پیتر بیلیش به گوش رابرت میرسید وریس نه تنها جایگاه بلکه حتی سرش رو هم به خاطر خیانت از دست میداد.

در این مورد یادآوری دو دیالوگ مهم سریال ضروریه:

1- اولی همون صحبت های مهم و تهدیدهای متقابل وریس و لیتل فینگر در برابر تخت آهنین تو فصل اوله: اگه خاطر دوستان باشه بیلیش اونجا به وضوح گفت که از ارتباط وریس و ایلیریو موپاتیس و سفر محرمانه ایلیریو به کینگزلندینگ برای دیدن وریس خبر داره و خیلی کنجکاوه که بدونه عکس العمل رابرت به این مساله چه خواهد بود و وریس هم بلافاصله بهش پاتک زد که جواب این سوال رو تو خبر مهمی که موضوع جلسه بعدی شورای کوچک با حضور شخص شاه خواهد بود پیدا می کنه و همه میدونیم که اون خبر مهم حامله شدن دنریس بود.

پس نتیجه میگیریم که وریس هم برای حفظ جایگاه و هم برای توجیه ارتباطش با اون سمت دریای باریک چاره ای جز خبر دادن از تارگارین های تبعیدی به رابرت نداشته.

2- دومی هم اولین صحبت خصوصی دنریس و تیریون بعد رسیدن کوتوله به میرین تو فصل پنجم بود: وقتی که صحبتشون به وریس کشید و دنریس با ناراحتی گفت که اون خواجه خائن همه این سالها عین سایه دنبال من و برادرم بود و جاسوسی ما رو برا غاصب میکرد، تیریون در دفاع از وریس گفت و در تمام این سالها مراقبت بود و نذاشت که تو خواب سلاخی بشی !!!

و باز نتیجه میگیریم که وریس با قرار گرفتن در محور توطئه چینی های رابرت برای خلاص شدن از دست تارگارین ها میتونسته به موقع از خطراتی که اونها رو تهدید میکنه مطلع بشه و رفعشون کنه.

1- چرا سعی نکرد به طریقی دنریس را از نقشه ای که برای قتلش کشیده شده مطلع کند

2-این نظر شخصی تیریون بوده و لزوما واقعیت وریس نبوده. همانطور که گفتم اگر شخصیت جورا دچار تحول نشده بود کار دنریس با ان شراب فروش تمام می شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
barndon the builder » پنج شنبه تیر 17, 95 10:33 pm[/url]"]
محمدمهدی » چهارشنبه تیر 16, 95 11:26 pm[/url]"]یه نکته ابهام مهم در شخصیت وریس سالها جاسوسی اون از تارگارین ها برای رابرته که مورد اشاره بچه ها قرار گرفت و به نظر من این یه قلم قابل توجیه و گذشته !!!

چون نباید فراموش کنیم که وریس برای حفظ جایگاه و مقام ارباب نجواگران در دربار و شورای رابرت چاره ای جز جمع آوری و ارائه اطلاعات مورد علاقه شاه نداشت و برای رابرت هم هیچ اطلاعاتی مهم تر از حال و روز آخرین تارگارین های دنیا نبود !

پس اگر خبری به مهمی ازدواج و حامله شدن دنریس از طرف وریس مخفی و احیاناً توسط رقبایی مثل پیتر بیلیش به گوش رابرت میرسید وریس نه تنها جایگاه بلکه حتی سرش رو هم به خاطر خیانت از دست میداد.

در این مورد یادآوری دو دیالوگ مهم سریال ضروریه:

1- اولی همون صحبت های مهم و تهدیدهای متقابل وریس و لیتل فینگر در برابر تخت آهنین تو فصل اوله: اگه خاطر دوستان باشه بیلیش اونجا به وضوح گفت که از ارتباط وریس و ایلیریو موپاتیس و سفر محرمانه ایلیریو به کینگزلندینگ برای دیدن وریس خبر داره و خیلی کنجکاوه که بدونه عکس العمل رابرت به این مساله چه خواهد بود و وریس هم بلافاصله بهش پاتک زد که جواب این سوال رو تو خبر مهمی که موضوع جلسه بعدی شورای کوچک با حضور شخص شاه خواهد بود پیدا می کنه و همه میدونیم که اون خبر مهم حامله شدن دنریس بود.

پس نتیجه میگیریم که وریس هم برای حفظ جایگاه و هم برای توجیه ارتباطش با اون سمت دریای باریک چاره ای جز خبر دادن از تارگارین های تبعیدی به رابرت نداشته.

2- دومی هم اولین صحبت خصوصی دنریس و تیریون بعد رسیدن کوتوله به میرین تو فصل پنجم بود: وقتی که صحبتشون به وریس کشید و دنریس با ناراحتی گفت که اون خواجه خائن همه این سالها عین سایه دنبال من و برادرم بود و جاسوسی ما رو برا غاصب میکرد، تیریون در دفاع از وریس گفت و در تمام این سالها مراقبت بود و نذاشت که تو خواب سلاخی بشی !!!

و باز نتیجه میگیریم که وریس با قرار گرفتن در محور توطئه چینی های رابرت برای خلاص شدن از دست تارگارین ها میتونسته به موقع از خطراتی که اونها رو تهدید میکنه مطلع بشه و رفعشون کنه.

1- چرا سعی نکرد به طریقی دنریس را از نقشه ای که برای قتلش کشیده شده مطلع کند

2-این نظر شخصی تیریون بوده و لزوما واقعیت وریس نبوده. همانطور که گفتم اگر شخصیت جورا دچار تحول نشده بود کار دنریس با ان شراب فروش تمام می شد.

مخفی نگه داشتن متن اون نامه ای که به دست سر جورا داده شد از ظرافت های سریال و ایضا کتاب بود ولی صرف همین دو نکته که نامه رو یه بچه به دست سر جورا رسوند و بعد خوندن اون نامه بود که تو کار شراب فروش مداخله و سمی بودن هدیه اش رو افشا کرد نقش وریس تو لو رفتن این نقشه رو به خوبی نشون میده.

ضمنا شخصیتی که کلیت داستان از تیریون برای ما ترسیم می کنه کسی نیست که از روی هوا و بدون داشتن دلیل و مدرک کافی راجع به کسی قضاوت کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » پنج شنبه تیر 17, 95 7:55 pm[/url]"]راستی کسی یادش هست که تو سریال به عبارت اژدها سه سر داره اشاره شده یا نه ؟؟؟؟

فکر نکنم اشاره ای شده باشه ...

اما بنظرم سریال موارد مختلف و پیچیده و گسترده ای رو که در دنیای رمان وجود داره رو عادت کرده بصورت بدون مقدمه بیان کنه..

مثل قضیه نام بردن از شاه شب ..

یکدفعه از طرف برن توی غار نام برده شد ..

بعد از اون قسمت سرداووس هم اسم برد ازش

فکر کنم سریال داستان رو اینطور جلو میبره که لزوما تمام دیالوگهای مهم و حیاتی رو به تصویر نکشه

یک نمونه اش مال زمانی بود که جان به سانسا گفت: "تو بمن گفتی بیلیش تو رو به بولتون ها فروخت" اگه دوستان میدونن قبل از این قسمت بهش اشاره شده بود بگن کجا بوده

و...

ممکنه این چنین موارد که توی سریال بهش اشاره نشده یکهو بیان بشه سر بزنگاه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر من وریس هم کسی است که به دنبال قدرته، اما بر خلاف بیلیش، شرافتش را فدا نکرده. هر دو طرف قضیه را همیشه سعی کرده داشته باشه. در زمان رابرت، از طریق دوستش ایلیریو کاملا در جریان مسائل مربوط به تارگرین ها بوده، و از طرفی عضو شورای پادشاهی هم بود.

اما اینکه واقعا چی می خواد؟ به نظر من صلاح مملکت رو می خواد در شرایطی که خودش هم توی اوج باشه. تا زمانی که از قدرت دنریس مطمئن نشد، به طرف اون نرفت، هرچند از طریق دوستی با ایلیریو شرایطی را فراهم کرده بود که اگر خواست به سمت ویسریس و دنریس بره، بتونه بدون مشکل این کار را بکنه.

اما از نظر قدرت طلبی، توی اون مکالمه اش با اوبرین مارتل وقتی اوبرین ازش می پرسه تو چی می خواهی؟ وریس با سر به تخت آهنین اشاره می کنه. آیا اون به دنبال تخت آهنینه؟ مشخص نیست.

به هر حال واضح ترین تصویری که از وریس در ذهن من است، زمانی ست که واقعا تلاش می کرد جان ند استارک را نجات بده، واقعا می خواست اینکار را بکنه. حتی زمانی که جفری نفرت انگیز در حضور جمعیت دستور داد ایلین پین سر ند استارک را جدا کنه، وریس فربه به سرعت به طرف جفری دوید تا شاید بتونه اون رو منصرف کنه (برخلاف بیلیش خائن که خودش از بانیان مرگ ند استارک بود). این نشون میده که برای وریس مهم بود ند استارک زنده بمونه تا پادشاهی دچار آشوب نشه. همینطور، از شی (فاحـ*ـه تیریون) خواهش کرد که کنیگزلندینگ را ترک کنه تا تیریون بتونه بدون دردسر و بدون مشکل به امور هفت پادشاهی بپردازه.

پس ظاهرا اون یک کشور بدون آشوب را می خواد، چه تارگرین ها در راس باشند، چه باراتیون ها یا لنیسترها، به شرطی که خودش جای مهمی در دربار داشته باشه. اون طرفدار قدرت بزرگتر است و نزدیک به اون حرکت می کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Dawn » شنبه تیر 19, 95 3:08 pm[/url]"]به نظر من وریس هم کسی است که به دنبال قدرته، اما بر خلاف بیلیش، شرافتش را فدا نکرده. هر دو طرف قضیه را همیشه سعی کرده داشته باشه. در زمان رابرت، از طریق دوستش ایلیریو کاملا در جریان مسائل مربوط به تارگرین ها بوده، و از طرفی عضو شورای پادشاهی هم بود.

اما اینکه واقعا چی می خواد؟ به نظر من صلاح مملکت رو می خواد در شرایطی که خودش هم توی اوج باشه. تا زمانی که از قدرت دنریس مطمئن نشد، به طرف اون نرفت، هرچند از طریق دوستی با ایلیریو شرایطی را فراهم کرده بود که اگر خواست به سمت ویسریس و دنریس بره، بتونه بدون مشکل این کار را بکنه.

اما از نظر قدرت طلبی، توی اون مکالمه اش با اوبرین مارتل وقتی اوبرین ازش می پرسه تو چی می خواهی؟ وریس با سر به تخت آهنین اشاره می کنه. آیا اون به دنبال تخت آهنینه؟ مشخص نیست.

به هر حال واضح ترین تصویری که از وریس در ذهن من است، زمانی ست که واقعا تلاش می کرد جان ند استارک را نجات بده، واقعا می خواست اینکار را بکنه. حتی زمانی که جفری نفرت انگیز در حضور جمعیت دستور داد ایلین پین سر ند استارک را جدا کنه، وریس فربه به سرعت به طرف جفری دوید تا شاید بتونه اون رو منصرف کنه (برخلاف بیلیش خائن که خودش از بانیان مرگ ند استارک بود). این نشون میده که برای وریس مهم بود ند استارک زنده بمونه تا پادشاهی دچار آشوب نشه. همینطور، از شی (فاحـ*ـه تیریون) خواهش کرد که کنیگزلندینگ را ترک کنه تا تیریون بتونه بدون دردسر و بدون مشکل به امور هفت پادشاهی بپردازه.

پس ظاهرا اون یک کشور بدون آشوب را می خواد، چه تارگرین ها در راس باشند، چه باراتیون ها یا لنیسترها، به شرطی که خودش جای مهمی در دربار داشته باشه. اون طرفدار قدرت بزرگتر است و نزدیک به اون حرکت می کنه.

توی شناخت شخصیت وریس این نکته رو هم نباید فراموش کرد که سعی کرد سانسا رو به وصلت تایرل ها در بیاره و از این طریق هم دست لنیسترها رو از شمال کوتاه کنه و هم تمام نقشه هایی رو که پیتر بیلیش برای سانسا داشت خراب !!! ولی سادگی سانسا که این قضیه رو به لیتل فینگر لو داد همه برنامه های اون رو خراب کرد.

پس اینطوری هم نیست که نسبت به رقبای بازی تاج و تخت بی طرف و بی موضع باشه و در هر حال طرف قویتر رو بگیره.

وگرنه چه دلیلی داشت که سعی کنه تایرل ها رو که نسبت به لنیسترها قدرت کمتر و موضع ضعیف تری داشتن با مدعی کردن نسبت به وینترفل همطراز اونها بکنه ؟؟؟

و این قضیه وقتی جالب تر میشه که اگر نگاهی به تاریخ قبل از شروع داستان بندازیم نشانه های بیشتری از موضع منفی وریس نسبت به لنیسترها و خصوصا تایوین میبینیم ! مثلا اونجایی که وقتی ارتش تایوین به پشت دروازه های کینگزلندینگ میرسه و برای کمک به دفاع از شهر در برابر قوای رابرت درخواست ورود میکنه وریس تمام تلاشش رو میکنه که ایریس رو از خیانت تایوین مطمئن کنه و جلوی باز شدن دروازه ها به روی اون رو بگیره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظرم وریس هرکاری رو برا صلح و مملکت انجام بده

شاید اگر یه لحظه احساس کند که دنریس مخل صلح . ارامش به اون هم پشت بکه

به نظرو وریس فقط به مملکت وفاداره (او گفتگوش با ند تو سیاهچال کلیدیه)

ولی لیتل فینگر اولا کل داستان با اون شروع شد دوما یه ذره گل درشت میزنه حتی قاب بندس سکانس های فینگر فرق میکنه و یه تم ترسناک داره

هدف لیتل فینگر اصلا معلوم نیست و نمیشه حدس زد ولی به نظرم اخر داستان رو اریا و لیتل فونگر معلوم میکنن و تا حدودی شاید سرسی و تیریوون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×