رفتن به مطلب
جورامون

بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

به اپیزود چهارم فصل هفتم از 1 تا 10 چه نمره ای میدهید؟  

58 رای

  1. 1. به اپیزود چهارم فصل هفتم از 1 تا 10 چه نمره ای میدهید؟

    • 1
      0
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      0
    • 6
      0
    • 7
      1
    • 8
      7
    • 9
      12
    • 10
      38


Recommended Posts

چه جنگ با شکوهی چقدر با شکوه

کلا همه چیز رو برد تو حاشیه . اومدن آریا و حرفای برن و همه چی رو

کل این سریال پر بوده از اشتباهات احمقانه ، بعد فقط تیون هست که هیچوقت نباید بخشیده شه ؟

اگر جان به دنبال سرزنش کردن کسی هست ند استارک و کتلین و راب و سانسا سزاوارترن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » جمعه مرداد 13, 96 9:50 pm[/url]"]اپیزود خوبی بود. قسمت شمال و بازگشت آریا و کنار هم قرار گرفتن سه تا استارک جالب

 

بهترین قسمت سریال هم قسمت آخرش بود که دنریس و دوتراکیها به خدمت لنیسترها و تارلی ها رسیدن و کل آذوقه اونها رو آتیش زدن. بحثی در مورد سرعت سفرها نمیکنم که دیگه تکراری شده. بران داشت یه کارهایی میکرد که خوشبختانه موفق نشد. اون آخرش هم معلوم نشد که جیمی غرق شد یا نه. با توجه به اون همه زره و تشکیلات آهنی بعیده که بتونه خودش رو بکشه بالا.

 

در کل نوبد چندتا آپیزود پایانی خوب رو میداد این اپیزود. گرچه توی این نسخه مشخص نبود اما کیفیت جلوه های ویژه هم بالاست. احتمالا بودجه خوبی صرف این اپیزود شده.

یعنی شما میگی این قسمت پایان حضور جیمی بود و جیمی مرد ؟

بعید میدونم . یعنی من فکر مبکنم تیریون میره نجاتش مبده و جیمی باید حساب سرسی رو برسه

پدر سمول تارلی مرد ؟ معلوم نشد عاقبتش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Fan of Davos » شنبه مرداد 13, 96 12:40 am[/url]"]آقا یه سوالی، این اون اژدها بزرگه بود؟ دروگون؟

 

خوش آمدی دوست عزیز

بله این همان اژدهای بزرگ بود. اسمشم دروگون هست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
فرشید واترز » شنبه مرداد 14, 96 5:20 am[/url]"]لطفا اینایی که از کانال وستروس دانلود کردن بگن اپیزوده کامله یا نه

چون احساس کردم دقایقش کمه . ضد حال نشه دوباره

 

اگر پایانش غرق شدن جیمی هست کامله. ابتدا هم لشکر جیمی را نشان می دهد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
barndon the builder » شنبه مرداد 14, 96 7:09 am[/url]"]
فرشید واترز » شنبه مرداد 14, 96 5:20 am[/url]"]لطفا اینایی که از کانال وستروس دانلود کردن بگن اپیزوده کامله یا نه

چون احساس کردم دقایقش کمه . ضد حال نشه دوباره

 

اگر پایانش غرق شدن جیمی هست کامله. ابتدا هم لشکر جیمی را نشان می دهد.

آره پس ولی حیف دقایق کم بود

عاشق اون تیکه استنیسی سر داووس هم شدم

جان گفت less سر داووس گفت fewer

جان گفت what

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جورامون » جمعه مرداد 13, 96 10:50 pm[/url]"]اپیزود خوبی بود. قسمت شمال و بازگشت آریا و کنار هم قرار گرفتن سه تا استارک جالب بود. اونجایی که برن جمله بیلیش در مورد هرج و مرج رو به خودش گفت قیافه بیلیش دیدنی بود. رفتار سرد برن با همه ادامه داره و مشخصه که برن دیگه برن سابق نیست. چیزهایی که دیده و تجربه کرده باعث شده پخته تر بشه. بار هزاران سال تجربه رو داره به دوش میکشه.

 

سانسا هم دیدنی بود قیافه اش وقتی شمشیر زنی آریا رو دید. پیش خودش گفت که همه اینها خفن شدن غیر من!

 

دوست داشتم برن بیشتر پته بیلیش رو روی آب بریزه.

 

اون قسمت نقاشی های توی غار درگون استون یه جوری مصنوعی بود. کمک کردن دنریس به جان هم خیلی بی مقدمه و یهویی بود.

 

بهترین قسمت سریال هم قسمت آخرش بود که دنریس و دوتراکیها به خدمت لنیسترها و تارلی ها رسیدن و کل آذوقه اونها رو آتیش زدن. بحثی در مورد سرعت سفرها نمیکنم که دیگه تکراری شده. بران داشت یه کارهایی میکرد که خوشبختانه موفق نشد. اون آخرش هم معلوم نشد که جیمی غرق شد یا نه. با توجه به اون همه زره و تشکیلات آهنی بعیده که بتونه خودش رو بکشه بالا.

 

در کل نوبد چندتا آپیزود پایانی خوب رو میداد این اپیزود. گرچه توی این نسخه مشخص نبود اما کیفیت جلوه های ویژه هم بالاست. احتمالا بودجه خوبی صرف این اپیزود شده.

درسته اسم قسمت اسپویله ولی دیگه زدی همشو اسپویل کردی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان محترم و گرامی چرا فکر میکنن نمیشه دنریس رو دوست داشت؟اصلا چرا نمیشه یه تارگرین رو قبول داشت؟برید یکم زندگی و خاندان تارگرین هارو مطالعه کنید،چی کم داشتن؟آیریس دیوانه بود؟همه الان میدونن خود لیانا هم رئگار رو دوست داشت نه رابرتو،اونوقت برادر و پدر این خانوم اومدن واسه پادشاهشون رگ گردن کلفت کردن،اصلا میشه رئگار رو دوست نداشت؟این بشر فوق العاده بود،رابرتو نمی بخشم بخاطر کشتنش،کاش تو ترایدنت زخمی نمی شدم و میتونستم ازش محافظت کنم.ولی خوشحالم که پسرش جان اینقدر مثل پدرش فوق العادست،واقعا چه نژادین این تارگرین ها!پس لطفا به دنریس دیگه توهین نکنید که یه هوادار سرسخت تارگرین اینجاست...

در مورد اپیزود

خوب بود ولی انتطار اتفاقات بیشتری رو داشتم

خوشحالم که جان و دنریس دارن به هم علاقمند میشن

رفتار جان با تئون رو دوست داشتم،ضعیف بودن تئون داره عصبیم میکنه،تا یه تشر میشنوه داغون میشه.

دلیل توجه داووس به میساندی رو نمیفهمم،کلا یکم به میساندی مشکوکم...

سرسی هنوز میتونه گلدن کمپانی رو مال خودش کنه ولی در کل ضرب شصت خوبی بود،بفهمه پاتک زدن رو فقط خودش بلد نیست.

جنگ نابرابر رو معنیشو متوجه نمیشم،این همه استارکا نابرابر با لنیسترا جنگیدن،ریورلندیا با لنیسترا،باراتئون ها با لنیسترا،حتی این آخری تایرل ها با لنیسترا...هیچکس صداش در نیومد،تو همه این جنگا لنیسترا از نیروی کمکی قوی استفاده کردن ولی چون دنریس یه تارگرینه جنگ شده نابرابر؟خب اژدها داره،ژنش میکشه اژدها داشته باشه،استفاده نکنه؟

از هنرنماییه آریا بسی لذت بردیم واقعا چشم نواز بود.

نمیدونم برن چی تو ذهنشه که بیلیشو نگه داشته،معمای خوبیه!لحطه حمله دوتراکیها واقعا باشکوه و دلهره آور بود،اون لحظه گفتم آها هنینه،زودتر باید اینکارو میکردی...

در کل 9 دادم و یک نمره واسه کاستی هاش کم کردم

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
wishtasp » جمعه مرداد 13, 96 10:23 pm[/url]"]
The Hound » جمعه مرداد 13, 96 10:17 pm[/url]"]بران شیر مادر حلالت

 

برای اولین بار از جیمی خوشم اومد ، اینکه مردانه وایساد و کنار مرداش در جنگی نا برابرانه جنگید

برای قابل احترام بود.

 

 

فاز دوستانی که طرفدار این دنریس هستن رو درک نمیکنم .

به عقل ناقص خودش نرسیده بود باید به قوای لنیستر ها حمله کنه ، این بار جان بهش مشاوره داد

 

 

پ.ن : اخه اژدها علیه ادمیزاد ، چه جنگی برابری.

 

فکر نمیکنم دنریس طرفداران واقعی زیادی داشته باشه بیشترم به خاطر بازی ضعیف امیلیا کلارک

 

 

 

 

دنریس طرفدارای زیادی داره شاید امیلیا کلارک نه ولی شخصیت دنی یه دختر که این همه سختی کشیده تا به اینجا رسیده انقدر با ملحظه برخورد میکنه خیلی تلاش داره بینمردم محبوب باشه به نظر من که عالیه

مثلا خود من از طرفداران استارک ها هستم به خاطر شرافتشون و خوب قائدتا کسی که طرفدار استارکه از لنیسترها بخصوص سرسی متنفره و دوست داره رقیبش پیروز بشه

هر چند از لنا هیدی خوشم نمیاد چون در فیلم 300 زن لیونایدس بود ولی واقعا بازیش تو این سریال قابل ستایشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » شنبه مرداد 14, 96 9:32 am[/url]"]دوستان محترم و گرامی چرا فکر میکنن نمیشه دنریس رو دوست داشت؟اصلا چرا نمیشه یه تارگرین رو قبول داشت؟برید یکم زندگی و خاندان تارگرین هارو مطالعه کنید،چی کم داشتن؟آیریس دیوانه بود؟همه الان میدونن خود لیانا هم رئگار رو دوست داشت نه رابرتو،اونوقت برادر و پدر این خانوم اومدن واسه پادشاهشون رگ گردن کلفت کردن،اصلا میشه رئگار رو دوست نداشت،این بشر فوق العاده بود،رابرتو نمی بخشم بخاطر کشتنش،کاش تو ترایدنت زخمی نمی شدم و میتونستم ازش محافظت کنم.ولی خوشحالم که پسرش جان اینقدر مثل پدرش فوق العادست،واقعا چه نزادین این تارگرین ها!پس لطفا به دنریس دیگه توهین نکنید که یه هوادار سرسخت تارگرین اینجاست...

من مشکلی با تارگرین ها ندارم ولی ریگار فوق العاده نبود.

کسی که همسر بیمار و فرزندان کوچیکشو در کنار پدر دیوانش رها می کنه و با یه دختر 14 ساله که دختر لرد وینترفل و نامزد لرد استورمزانده ناپدید میشه با فوق العاده بودن خیلی فاصله داره.

شاه آینده مملکت بود و از سلطنت پدرش ناراضی. چه کار کرد؟ نزدیک یک سال رفتو پشت سرشو نگاه نکرد. وقتی برگشت که دیگه کار از کارگذشته بود و مملکت تو آتیش جنگ می سوخت.

دلیلش چی بود عشق؟ پیشگویی؟ هردوش؟ فرقی نداره. هیچ کدوم از این دلایل حماقتی که کردو توجیه نمیکنه.

جان فوق العادس چون ادارد پدرش بود. شرافت، شجاعت و از خودگذشتگیو ازون یاد گرفت.

 

برندون استارک برای ایریس رگ گردن کلفت کرد نه ریکارد. اون هم یه جوون بی تجربه و مغرور بود که از شنیدن خبر دزده شدن خواهرش دیوانه شده بود. ریکارد استارک خطایی نکرد، همونطور که رسم بود برای آزادی پسرش تقاضای trial by combat کرد که شاه دیوانه آتش رو به عنوان مبارز انتخاب کرد.

 

و ریگار تمام این مدت کجا بود؟ این حوادث در عرض یکی دو روز اتفاق نیفتاد. بعد از این ماجرا ایریس از جان ارین خواست که سر رابرت و ند بی گناه رو براش بفرسته که جان هم سر باز زد و پرچمداراشو فراخوند. اونموقع ریگار کجا بود؟ در برج شادی مشغول عشق ورزیدن به لیانا و به پایان رسوندن پروژه ی اژدهایی که سه سر داره؟

 

ریگار چند ماه فرصت جبران اشتباه و سر و سامون دادن به اوضاع رو داشت. ولی وقتی برگشت که دیگه خیلی دیر شده بود.

حتی کاراکتر مورد علاقتون هم به اشتباه بزرگ و خوادخواهانه ی ریگار که به مرگ هزاران نفر انجامید اذعان میکنه.

 

Prince Rhaegar loved his Lady Lyanna and thousands died for it

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توی دنیای ما آدما نه سپید ن نه سیاه

بلکه خاکستری ن

بعضی ا فکرمیکنن اولی ن

اما

یکی مونده به آخری ن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا خاندان ها هنوزم بعضیاشون سرباز دارن دورنیا که کلا تو جنگی شرکت نکردن و ارتششون سالمه و باتوجه به اینکه ملکشون دست سرسیه فک کنم سرسی مثل مدکینگ بگه ملکتون گروگانه و باید به من بپیوندید آویژه ها هم فقط از را ه دریا محاصره ان میتونن برن شمال و البته لرد وایمن مندرلی هم یه ناوگان بزرگ فراهم کرده بود که حتی داووس هم وقتی تو وایت هاربر بود متوجه میشه وسریعا خووستار پیوستن مندرلی ها به استانیس شد ولی چون وارس لرد وایمن دست فری ها بود نشد ولی اون ناوگان دست نخرده باقس مونده تا جایی که میدونم و احتمالا نقشی داشته باشه نمیدونم که داشتبه باشه یانه ولی احتمالا برای حمل آویژه هابیان چون مندرلی ها از پرچمدارن استارکن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا خاندان ها هنوزم بعضیاشون سرباز دارن دورنیا که کلا تو جنگی شرکت نکردن و ارتششون سالمه و باتوجه به اینکه ملکشون دست سرسیه فک کنم سرسی مثل مدکینگ بگه ملکتون گروگانه و باید به من بپیوندید آویژه ها هم فقط از را ه دریا محاصره ان میتونن برن شمال و البته لرد وایمن مندرلی هم یه ناوگان بزرگ فراهم کرده بود که حتی داووس هم وقتی تو وایت هاربر بود متوجه میشه وسریعا خووستار پیوستن مندرلی ها به استانیس شد ولی چون وارس لرد وایمن دست فری ها بود نشد ولی اون ناوگان دست نخرده باقس مونده تا جایی که میدونم و احتمالا نقشی داشته باشه نمیدونم که داشتبه باشه یانه ولی احتمالا برای حمل آویژه هابیان چون مندرلی ها از پرچمدارن استارکن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
nymeria » شنبه مرداد 14, 96 10:45 am[/url]"]
Sr Baristan » شنبه مرداد 14, 96 9:32 am[/url]"]دوستان محترم و گرامی چرا فکر میکنن نمیشه دنریس رو دوست داشت؟اصلا چرا نمیشه یه تارگرین رو قبول داشت؟برید یکم زندگی و خاندان تارگرین هارو مطالعه کنید،چی کم داشتن؟آیریس دیوانه بود؟همه الان میدونن خود لیانا هم رئگار رو دوست داشت نه رابرتو،اونوقت برادر و پدر این خانوم اومدن واسه پادشاهشون رگ گردن کلفت کردن،اصلا میشه رئگار رو دوست نداشت،این بشر فوق العاده بود،رابرتو نمی بخشم بخاطر کشتنش،کاش تو ترایدنت زخمی نمی شدم و میتونستم ازش محافظت کنم.ولی خوشحالم که پسرش جان اینقدر مثل پدرش فوق العادست،واقعا چه نزادین این تارگرین ها!پس لطفا به دنریس دیگه توهین نکنید که یه هوادار سرسخت تارگرین اینجاست...

من مشکلی با تارگرین ها ندارم ولی ریگار فوق العاده نبود.

کسی که همسر بیمار و فرزندان کوچیکشو در کنار پدر دیوانش رها می کنه و با یه دختر 14 ساله که دختر لرد وینترفل و نامزد لرد استورمزانده ناپدید میشه با فوق العاده بودن خیلی فاصله داره.

شاه آینده مملکت بود و از سلطنت پدرش ناراضی. چه کار کرد؟ نزدیک یک سال رفتو پشت سرشو نگاه نکرد. وقتی برگشت که دیگه کار از کارگذشته بود و مملکت تو آتیش جنگ می سوخت.

دلیلش چی بود عشق؟ پیشگویی؟ هردوش؟ فرقی نداره. هیچ کدوم از این دلایل حماقتی که کردو توجیه نمیکنه.

جان فوق العادس چون ادارد پدرش بود. شرافت، شجاعت و از خودگذشتگیو ازون یاد گرفت.

 

برندون استارک برای ایریس رگ گردن کلفت کرد نه ریکارد. اون هم یه جوون بی تجربه و مغرور بود که از شنیدن خبر دزده شدن خواهرش دیوانه شده بود. ریکارد استارک خطایی نکرد، همونطور که رسم بود برای آزادی پسرش تقاضای trial by combat کرد که شاه دیوانه آتش رو به عنوان مبارز انتخاب کرد.

 

و ریگار تمام این مدت کجا بود؟ این حوادث در عرض یکی دو روز اتفاق نیفتاد. بعد از این ماجرا ایریس از جان ارین خواست که سر رابرت و ند بی گناه رو براش بفرسته که جان هم سر باز زد و پرچمداراشو فراخوند. اونموقع ریگار کجا بود؟ در برج شادی مشغول عشق ورزیدن به لیانا و به پایان رسوندن پروژه ی اژدهایی که سه سر داره؟

 

ریگار چند ماه فرصت جبران اشتباه و سر و سامون دادن به اوضاع رو داشت. ولی وقتی برگشت که دیگه خیلی دیر شده بود.

حتی کاراکتر مورد علاقتون هم به اشتباه بزرگ و خوادخواهانه ی ریگار که به مرگ هزاران نفر انجامید اذعان میکنه.

 

Prince Rhaegar loved his Lady Lyanna and thousands died for it

راستش یه نکته ای که تا حالا خیلی برام عجیب بوده اینه که عشق و علاقه بین زوجین اصلا برای خوانندگان و بینندگان گات اصلا جایگاهی نداره،هممون میدونیم رئگار مجبور بود برای پیوند دورن با وستروس یه ازدواج سیاسی داشته باشه،حالا اینکه بین لیانا و رئگار یه عشق واقعی بوجود میاد فکر نکنم کار مذمومی باشه،شاید هر کسی بود همینکارو میکرد،من یه یه انسان عاشق خیلی احترام میزارم.

اما اینکه می فرمائید چرا در قبال کارهای پدرش کاری نکرد،اگه به مکالمه آخر رئگار با جیمی وقتی که میخواست بره به تریدنت توجه کنید میبینید خودشم خیلی ناراضی بود از این وضعیت،و اگه بر میگشت چه وستروسی میساخت.

میتونید بگید نظر ادارد استارک راجب ریگار چی بود؟یا سر باریستان وقتی دنریس ازش خواست راجب برادرش بیشتر بدونه چی گفت؟من نمیگم آیریس بد نبود ولب اگه هم کاری کرد برای حفظ سلطنت خاندانش بود البته به روش نادرست خودش،ولی شما بهتر میدونید استارک ها همیشه لجباز و کله شق بودن،لرد ریکارد بهتر بود درباره ازدواج لیانا با رابرت بیشتر فکر میکرد وقتی دخترش دلباخته پرنس شده بود،

و نکته آخر هممون خوب میدونیم رابطه ریگار و لیانا فقط بهانه ای بود برای اشخاصی مثل جان ارن،همه هفت پادشاهی بجز دورن احساس خطر میکردن در مواجه با پادشاهی آیریس و تصمیماتش پس این قصیه بهترین فرصت و بهانه بود برای شورش.شما این همه خوبی از ریگا میدونید بانو نیمریا ولی فقط ایراد اینکه چرا جلوی پدرش نایستاد ازش میگیرید تا اونو انسان نالایقی جلوه بدید،در حالی که تقریبا پیش همه آدم عاقل و محبوبی بود و البته شجاع...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
وایت ولف » شنبه مرداد 13, 96 12:38 am[/url]"]
shah994 » شنبه مرداد 13, 96 12:22 am[/url]"]اون زمان كه سرسي داشت با نماينده بانك صحبت ميكرد گفت كوبرين فرستادم كمپاني طلا را استخدام كنه يا من اشتباه فهميدم!؟

همین بود گلدن کمپنی

آسیب دیدن اژدها باحال بود ولی مردنشون برا من یکی جذاب نیست امیدوارم این اتفاق نیفته

 

ای بابا. جدی. من قسمت سرسی رو زدم جلو ندیدم. دیگه حوصله باهوش بازیهای این زنو ندارم. والا تا فصل شیش که هیچ هوش سیاسی نداشت نمیدونم یهو چی شده انقدر باهوش شده واسه ما.

من گفتم دیگه سرسی ارتشی نداره کارش تمومه. پس حالا حالاها ما درگیر تخت آهنین هستیم :\

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مثه اینه که چون من عاشق اشارا دین بودم با اون فرار کنم تمام سوگند های گارد پادشاهی زیر پا بگذارم

سوگند ی فرد میخوره باید مقدس شمرده بشه

اگرنه جان باید نگهبان ی شب فرار کنه

چون ریگار صرفا ازدواجش از روی سیاست ه دلیل بر شکستن عهدش وجود نداره و نداشته

حتا اگر از فکر کرده باید نطفه شاهزاده موعود رو در لیانا استارک بکاره

البته سقوط شون بیشتر ب خاطر دیوونه بازی های باباش بود که ملت و سوزوند اما جرقه اش از هارن هال زده شد

این مطالب قبلا هم رو سایت گفته شده بود تو دیدگاه ها و کتاب هاو پستای مختلف

اما شجاعت سر بریستان چیز دیگه اس که تو کتاب مارتین ب بازی گرفته شد

اون وقتی با غول بی شاخو دم نزده دنریس میره ازون مسخره تر هویتش رو پنهان میکنه

این پنهان کردن هویت داخل پایتخت قابل درک بود اما جلو دنریس فقط نشان ضعف و ترس

که همه میدونن اون نترس ترین مردا ها بوده

باز بگید کتاب بهتره

مرگ باریستان تو سریال عالی به تصویر کشیده شده است در حالی که تو کتاب در حال درجا زدن بوده البته نه همیشه

با وجود این از زنده بودنش شادیم

هی کتاب کتاب

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
baristan s » شنبه مرداد 14, 96 1:17 pm[/url]"]مثه اینه که چون من عاشق اشارا دین بودم با اون فرار کنم تمام سوگند های گارد پادشاهی زیر پا بگذارم

سوگند ی فرد میخوره باید مقدس شمرده بشه

اگرنه جان باید نگهبان ی شب فرار کنه

چون ریگار صرفا ازدواجش از روی سیاست ه دلیل بر شکستن عهدش وجود نداره و نداشته

حتا اگر از فکر کرده باید نطفه شاهزاده موعود رو در لیانا استارک بکاره

البته سقوط شون بیشتر ب خاطر دیوونه بازی های باباش بود که ملت و سوزوند اما جرقه اش از هارن هال زده شد

این مطالب قبلا هم رو سایت گفته شده بود تو دیدگاه ها و کتاب هاو پستای مختلف

اما شجاعت سر بریستان چیز دیگه اس که تو کتاب مارتین ب بازی گرفته شد

اون وقتی با غول بی شاخو دم نزده دنریس میره ازون مسخره تر هویتش رو پنهان میکنه

این پنهان کردن هویت داخل پایتخت قابل درک بود اما جلو دنریس فقط نشان ضعف و ترس

که همه میدونن اون نترس ترین مردا ها بوده

باز بگید کتاب بهتره

مرگ باریستان تو سریال عالی به تصویر کشیده شده است در حالی که تو کتاب در حال درجا زدن بوده البته نه همیشه

با وجود این از زنده بودنش شادیم

هی کتاب کتاب

باریستان عزیز یکی از حسرت های زندگی باریستان میدونی چی بود؟

اینکه چرا تو هرنهال نتونست برنده بشه تا بتونه تاج ملکه زیبایی رو به آشارا داین بده،یعنی اگه برنده نیشد علنیش میکرد

عشق و علاقه سوگند و این جیزا سرش نمیشه،اتفاقا من مدتیه میخوام یه تاپیک راجب شوالیه ها و سوگند هاشون بزنم،خیلی مساله پیچیده تر از این حرفاست...

به nymeria

اینو یادم رفت بانو،یه مطلبی نقل قول از سر باریستان هست که میگه آیریس بخاطر فقط یه قضیه پاشد اومد تورنمت هارنهال،اونم چون ااریس بهش گفته بود رئگار میخواد به بهانه این تورنمنت با چند تا از لرد های وستروس صحبت کنه برای برکناری آیریس،میبینید،همچینم بی فکر نبود راجب این قصیه

هرچقدر فکر میکنم نمیتونم بفهمم این آدم جی کم داشته برای یه پادشاهیه مناسب

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوشم میاد هیچ کس طاقت نیوورد همه رفتن دیدن

 

واقعآ اپیزود خیلی خوبی بود خیلی نفس گیر بود.

 

در اول باید بگم که برن داره میره رو مخم..کلآ احساساتش تعطیل شده اون چه وضع

خداحافظی کردن با میرا بود آخه..بدبخت این همه مدت برنو خرکش کرده برده این ور اونور

اون وقت عین چوب میگه thank you

کلاغه سه چشم سابقم این قدر سنگ نبود رفتارش و چیز دیگه ای که در مورد برن رو

مخه اینه که پته ی بیلیشو نمیریزه رو آب اونم داره واسه خودش تو وینترفل جولون میده.

 

آریا عجب چیزی شده این باید بره کوهو بکشه..قیافیه سانسا خیلی باحال شده بود

وقتی شمشیر زدن آریا رو دید..حتمآ با خودش گفته اینا چشون شده با کیا گشتن

 

برخورد دنریس رو با تیریون اصلآ دوست نداشتم..خوب بدبخت چی کار کنه جنگه دیگه

باید انتظار هر چیزی رو داشت..در مورد جان و دنریس هم من فک نکنم بینشون اتفاق

خاصی بیفته چون اصلآ وقت واسه این حرفا نیست.

 

انقدر حال می کنم جیمی همیشه اسم دیکان تارلی رو اشتباه میگه..ریکان

من به شخصه بران رو دوست دارم ولی این قسمت که میخواست دروگون رو بکشه

خیلی فحشش دادم البته خوش حال شدم بران هم چیزیش نشد.

 

دنریس این قسمت خودشو خوب نشون داد فقط ای کاش وقتی وارد نبرد

میشه با یه لباس رزمی چیزی بیاد..کم مونده بود به فنا بره.

امیدوارم یه فکری هم به حال بچه هاش بکنه حالا که فهمیده آسیب پذیرن.

نگاه های تیریون هم خیلی جالب بود در واقع نشون داد که هنوز خاندان لنیستر براش

مهمه و دوست نداره اون طوری بمیرن..بیچاره داشت خودشم اون ته می خورد که

جیمی چیزیش نشه..تیریون در حال حاضر تو موقعیت سختی قرار گرفته.

 

در مورد بحثی که در رابطه با ریگار شد باید بگم که به نظرم ریگار یه دلیل خیلی محکمی برای کارش داشته چون با تعریفایی که ازش میشه به نظر نمیاد انقدر آدم

احمقی بوده باشه که به خاطر عشقو عاشقی یا حوس یه سلطنت رو به باد بده..

حالا گیریم اون احمق بوده باشه لیانا چی..کاملآ مشخصه که ریگار به زور نبردتش.

در حال حاضر ریگار با این که مرده یکی از مرموزترین شخصیت های داستانه..امیدوارم

که هر چه زودتر دلیل کارش مشخص شه نمونیم تو کف تا فصل بعد..ای کاش یه فلش

بک هم ازش نشون بدن.

 

در مورد تیئون هم من که هنوزم مقصر نمیدونمش..بابا رمزی دهنشو صاف کرده همون

کاری که واسه سانسا کرد هم خیلی هنر بود از یه آدم شکسته نباید انتظار قهرمان

بازی داشت.

 

یه سوال اونی که آخر جیمی رو نجات داد بران بود؟ انقدر کیفیت پایین بود نفهمیدم!

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » شنبه مرداد 14, 96 12:41 pm[/url]"]
nymeria » شنبه مرداد 14, 96 10:45 am[/url]"]
Sr Baristan » شنبه مرداد 14, 96 9:32 am[/url]"]

Prince Rhaegar loved his Lady Lyanna and thousands died for it

راستش یه نکته ای که تا حالا خیلی برام عجیب بوده اینه که عشق و علاقه بین زوجین اصلا برای خوانندگان و بینندگان گات اصلا جایگاهی نداره،هممون میدونیم رئگار مجبور بود برای پیوند دورن با وستروس یه ازدواج سیاسی داشته باشه،حالا اینکه بین لیانا و رئگار یه عشق واقعی بوجود میاد فکر نکنم کار مذمومی باشه،شاید هر کسی بود همینکارو میکرد،من یه یه انسان عاشق خیلی احترام میزارم.

اما اینکه می فرمائید چرا در قبال کارهای پدرش کاری نکرد،اگه به مکالمه آخر رئگار با جیمی وقتی که میخواست بره به تریدنت توجه کنید میبینید خودشم خیلی ناراضی بود از این وضعیت،و اگه بر میگشت چه وستروسی میساخت.

میتونید بگید نظر ادارد استارک راجب ریگار چی بود؟یا سر باریستان وقتی دنریس ازش خواست راجب برادرش بیشتر بدونه چی گفت؟من نمیگم آیریس بد نبود ولب اگه هم کاری کرد برای حفظ سلطنت خاندانش بود البته به روش نادرست خودش،ولی شما بهتر میدونید استارک ها همیشه لجباز و کله شق بودن،لرد ریکارد بهتر بود درباره ازدواج لیانا با رابرت بیشتر فکر میکرد وقتی دخترش دلباخته پرنس شده بود،

و نکته آخر هممون خوب میدونیم رابطه ریگار و لیانا فقط بهانه ای بود برای اشخاصی مثل جان ارن،همه هفت پادشاهی بجز دورن احساس خطر میکردن در مواجه با پادشاهی آیریس و تصمیماتش پس این قصیه بهترین فرصت و بهانه بود برای شورش.شما این همه خوبی از ریگا میدونید بانو نیمریا ولی فقط ایراد اینکه چرا جلوی پدرش نایستاد ازش میگیرید تا اونو انسان نالایقی جلوه بدید،در حالی که تقریبا پیش همه آدم عاقل و محبوبی بود و البته شجاع...

عشق مذموم نیست. من همچین چیزی نگفتم. میتونه زیبا هم باشه مثل عشق ند و کتلین. ولی وقتی با خودش خودخواهی بیاره و به دیگران آسیب بزنه اون موقع دیگه زیبا نیست. جان انتخابی مشابه پدرش داشت. باید بین عشق و برادرانش انتخاب می کرد. در نهایت هم از عشقش گذشت چون خودخواه نبود. اگر عشق رو انتخاب می کرد کسل بلک سقوط می کرد و وحشی ها شمال رو تارو مار می کردن.

 

فرار تنها راه ریگارو لیانا نبود، ساده ترین و خودخواهانه ترینش بود. راهی که به دشمنی میان دو خاندان قدرتمند وستروس و در نهایت جنگی خونبار ختم شد.

 

در مورد وعده ای که ریگار به جیمی داد... words are wind

 

حرفاش چه اهمیتی داره؟ از وضعیت ناراضی بود؟ پس چرا رفت و مملکت رو یکسال دست پدر دیوانش رها کرد؟ چرا اوضاع رو آشفته تر کرد؟ چرا زودتر نیومد تا از فاجعه ای که به خاطر تصمیم اون در حال اتفاق افتادن بود جلوگیری کنه؟

 

ریگار محبوب، موقر، زیبا، باهوش، هنرمند و اهل مطالعه بود. ولی هیچکدوم ازین خصایص مانع اشتباه بزرگش نشد.

اگر برمیگشت چه وستروسی میساخت؟ هیچوقت معلوم نمیشه. با ناپدید شدنش این فرصتو از دست داد. تنها چیزی که مشخصه اینه که آغازگر یکی از خونبارترین جنگ های وستروس بود.

 

ایریس فقط بد نبود. دیوانه بود. از شکنجه دادن لذت می برد و همسرش رو مرتبا مورد آزار جنسی و روحی قرار میداد.

 

لرد ریکارد وقتی ترتیب ازدواج لیانا و رابرت رو داد که لیانا هنوز ریگار رو ندیده بود. رابرت دوست صمیمی پسرش، یه لرد قدرتمند، خوش قیافه و یه جنگوی قهار بود. یه انتخاب عالی برای دختر یه لرد بلند مرتبه. حالا اینکه بعدا لیانا ریگارو میبینه و عاشقش میشه و بدون در جریان گذاشتن خانواده غیب میشه یه داستان جداست.

 

جان ارن یه مرد شریف بود و رابرت و ند جای پسرای نداشته اش بودن. انتظار داشتید وقتی ایریس سر پسراشو میخواد چیکار کنه؟ رابرت و ند بیگناه رو بکشه؟ یا بره با ایریس مذاکره کنه؟ اون هم بعد از اتفاقی که برای ریکارد و لردهای شمالی افتاد. فراموش نکنید که وارث جان هم در بین همراهان برندون بود و به دستور ایریس کشته شد.

 

در اینکه مملکت از دست ایریس به ستوه اومده بود شکی نیست. ریگار هم ازین موضوع آگاهی داشت ولی با اینحال یکسال رفت و خبری ازش نبود.

 

تنها ایراد ریگار جلوی پدرش نایستادن نبود. رها کردن خانواده، فرارش با لیانا و غیب شدنش در اون برهه ی حساس از ایرادات دیگش بود.

 

من دشمنی ای با ریگار ندارم. اتفاقا به نظرم کاراکتر جالب و مرموزی هست. ولی با اینکه ایراداتشو بپوشونیمو تا عرش بالا ببریمش مخالفم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جان عاشق ایگرید بود اما بازم زیر سوگندش نزد

اگر بریستان سلمی سوگندش و میشکوند که بریستان سلمی نبود میشد مثه یکی مثلا راب استارک

برا همینم زجر کشید اینکه آدم حسرت بخوره دقیقا مصداق عشقه دیگه گرچه اشارا دین هم جذب استارک بود تو اون مراسم

اما فرقی نمی کنه آدم نباید سوگندش و بشکنه

اگر جیمی لنیستر اریس نمی کشت

اونم مردم کینگ لندینگ و میسوزوند چی میشد

تا حدوده زیادی هیچی

شاید اگر اونروز تعداد زیادی از جمعیت پایتخت میسوخت ومیمرد ن جای دیگه از رمان عوضش انسان های دیگه ای زنده میموندن

پایتخت م با اون مردمش

اینکه چه کاری درسته یا نه گاهی تصمیمش باما نیست

ماباید بتونیم از زمان استفاده کنیم

جمله ای ست که گاندالف به فرودو تو فیلم ارباب حلقه ها ی۱ در معدن موریا میگه

حالا بریستان میبرد در هارنهال شاید بازم فرقی نمیکرد

گاهی شجاع ترین آدم ها نمیتونه جلو سرنوشت بایسته

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عشق مذموم نیست. من همچین چیزی نگفتم. میتونه زیبا هم باشه مثل عشق ند و کتلین. ولی وقتی با خودش خودخواهی بیاره و به دیگران آسیب بزنه اون موقع دیگه زیبا نیست. جان انتخابی مشابه پدرش داشت. باید بین عشق و برادرانش انتخاب می کرد. در نهایت هم از عشقش گذشت چون خودخواه نبود. اگر عشق رو انتخاب می کرد کسل بلک سقوط می کرد و وحشی ها شمال رو تارو مار می کردن.

 

فرار تنها راه ریگارو لیانا نبود، ساده ترین و خودخواهانه ترینش بود. راهی که به دشمنی میان دو خاندان قدرتمند وستروس و در نهایت جنگی خونبار ختم شد.

 

در مورد وعده ای که ریگار به جیمی داد... words are wind

 

حرفاش چه اهمیتی داره؟ از وضعیت ناراضی بود؟ پس چرا رفت و مملکت رو یکسال دست پدر دیوانش رها کرد؟ چرا اوضاع رو آشفته تر کرد؟ چرا زودتر نیومد تا از فاجعه ای که به خاطر تصمیم اون در حال اتفاق افتادن بود جلوگیری کنه؟

 

ریگار محبوب، موقر، زیبا، باهوش، هنرمند و اهل مطالعه بود. ولی هیچکدوم ازین خصایص مانع اشتباه بزرگش نشد.

اگر برمیگشت چه وستروسی میساخت؟ هیچوقت معلوم نمیشه. با ناپدید شدنش این فرصتو از دست داد. تنها چیزی که مشخصه اینه که آغازگر یکی از خونبارترین جنگ های وستروس بود.

 

ایریس فقط بد نبود. دیوانه بود. از شکنجه دادن لذت می برد و همسرش رو مرتبا مورد آزار جنسی و روحی قرار میداد.

 

لرد ریکارد وقتی ترتیب ازدواج لیانا و رابرت رو داد که لیانا هنوز ریگار رو ندیده بود. رابرت دوست صمیمی پسرش، یه لرد قدرتمند، خوش قیافه و یه جنگوی قهار بود. یه انتخاب عالی برای دختر یه لرد بلند مرتبه. حالا اینکه بعدا لیانا ریگارو میبینه و عاشقش میشه و بدون در جریان گذاشتن خانواده غیب میشه یه داستان جداست.

 

جان ارن یه مرد شریف بود و رابرت و ند جای پسرای نداشته اش بودن. انتظار داشتید وقتی ایریس سر پسراشو میخواد چیکار کنه؟ رابرت و ند بیگناه رو بکشه؟ یا بره با ایریس مذاکره کنه؟ اون هم بعد از اتفاقی که برای ریکارد و لردهای شمالی افتاد. فراموش نکنید که وارث جان هم در بین همراهان برندون بود و به دستور ایریس کشته شد.

 

در اینکه مملکت از دست ایریس به ستوه اومده بود شکی نیست. ریگار هم ازین موضوع آگاهی داشت ولی با اینحال یکسال رفت و خبری ازش نبود.

 

تنها ایراد ریگار جلوی پدرش نایستادن نبود. رها کردن خانواده، فرارش با لیانا و غیب شدنش در اون برهه ی حساس از ایرادات دیگش بود.

 

من دشمنی ای با ریگار ندارم. اتفاقا به نظرم کاراکتر جالب و مرموزی هست. ولی با اینکه ایراداتشو بپوشونیمو تا عرش بالا ببریمش مخالفم.

راستش ما دو نفر خیلی سرسختانه داریم از اعمال خاندانمون دفاع میکنیم و بحث بی نتیجست،البته من از آیریس دفاع نمیکنم،همونطور که بنطرم شما نباید از برندون دفاع کنید،ولی به این ایمان دارم که رئگار اون تصویری نیست که شما ازش ساختید تو ذهنتون،مقصر جنگ قیام رابرت.

بله نیدونم در کل شما استارک ها خیلی وظیفه مدار هستید(البته نه همشون....نایت کینگ)ولی من ترجیح میدم یه تارگرین باهوش و باعشق باشم و نیدونم رئگار دلایل خودشو برای اون کار داشت و شروع جنگ به بهانه کارش شروع شد،که اگه بخوایم اینجوری نگاه کنیم کار رابرت چقدر خودخواهانه بوده بخاطر عشق یه دختر که حتی ووتو دوست نداشت و یه طرعه بود جنگو شروع کرد،اما میدونم که لینا بهونه بود و افرادی مثل جان ارن میخواستن تارگرینها رو بکشن پائین...

همون حان هم یه تارگرینه و وقتی اجازه داد وحشی ها بیان اینور دیوار پا رو وظیفش گذاشت اما کار درست رو انجام داد واقعا.لیانای نگوت بخت قبل نامزدیش گفت که با رابرت نمیتونه و علاقه ای بهش نداره و استارک ها توجهی نکردن...

بهرحال برای خاندان استارک آرزوی موفقیت دارم چون براشون احترام زبادی قائلم

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به جز تعداد انگشت شمار (ایریس،جافری،رمزی و...) بقیه کاراکترا خاکسترین باینری نیستن و طرفداری ما از شخصیتها بیشتر به سلیقه ما برمیگرده که بعضی خصوصیاتو بلد میکنیم چشامونو رو بقیه میبندیم ممکنه یکی از جیمی بدش بیاد چون لنیستره عاشق سرسیه و براش مثل پاپت رفتار میکنه ی پسر 10 ساله رو انداخته پایین و ... اما همین جیمی تیریون و برینو نجات داده در مبارزه با ند وقتی یکی از سربازا ندو از پشت میزنه ناراحت میشه در همین اپیزود مردونه کنار سربازاش میمونه احتمالا در تاریخ وستروس اولین نفره که به ی اژدها و سوارش اینجوری حمله میکنه و ....

همین قضیه در مورد دنی و جان و بقیه کاراکترا صادقه البته در مورد شخصیت ریگار چون به قول دوستان مرموز مونده نمیشه حرفی زد

آره فک کنم بران بود جیمی رو انداخت تو آب

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
baristan s » شنبه مرداد 14, 96 2:58 pm[/url]"]جان عاشق ایگرید بود اما بازم زیر سوگندش نزد

اگر بریستان سلمی سوگندش و میشکوند که بریستان سلمی نبود میشد مثه یکی مثلا راب استارک

برا همینم زجر کشید اینکه آدم حسرت بخوره دقیقا مصداق عشقه دیگه گرچه اشارا دین هم جذب استارک بود تو اون مراسم

اما فرقی نمی کنه آدم نباید سوگندش و بشکنه

اگر جیمی لنیستر اریس نمی کشت

اونم مردم کینگ لندینگ و میسوزوند چی میشد

تا حدوده زیادی هیچی

شاید اگر اونروز تعداد زیادی از جمعیت پایتخت میسوخت میمرد جای دیگه از رمان عوضش انسان های دیگه ای زنده میموندن

اینکه چه کاری درسته یا نه گاهی تصمیمش با نیست

ماباید بتونیم از زمان استفاده کنیم

جمله ای ست که گاندالف به فرودو تو فیلم ارباب حلقه ها ی در معدن موریا میگه

حالا بریستان میبرد در هارنهال شاید بازم فرقی نمیکرد

باریستان که تو موقعیت شکستن سوگندش قرار نگرفت داداش،از کجا معلوم هر کدوم از شوالیه ها جای جیمی بودن همونکارو نمیکردن؟

باریستان عزیز یعنی میگی آیریس میموند بهتر بود؟بابا بیخیال

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » شنبه مرداد 14, 96 3:06 pm[/url]"]

راستش ما دو نفر خیلی سرسختانه داریم از اعمال خاندانمون دفاع میکنیم و بحث بی نتیجست،البته من از آیریس دفاع نمیکنم،همونطور که بنطرم شما نباید از برندون دفاع کنید،ولی به این ایمان دارم که رئگار اون تصویری نیست که شما ازش ساختید تو ذهنتون،مقصر جنگ قیام رابرت.

بله نیدونم در کل شما استارک ها خیلی وظیفه مدار هستید(البته نه همشون....نایت کینگ)ولی من ترجیح میدم یه تارگرین باهوش و باعشق باشم و نیدونم رئگار دلایل خودشو برای اون کار داشت و شروع جنگ به بهانه کارش شروع شد،که اگه بخوایم اینجوری نگاه کنیم کار رابرت چقدر خودخواهانه بوده بخاطر عشق یه دختر که حتی ووتو دوست نداشت و یه طرعه بود جنگو شروع کرد،اما میدونم که لینا بهونه بود و افرادی مثل جان ارن میخواستن تارگرینها رو بکشن پائین...

همون حان هم یه تارگرینه و وقتی اجازه داد وحشی ها بیان اینور دیوار پا رو وظیفش گذاشت اما کار درست رو انجام داد واقعا.لیانای نگوت بخت قبل نامزدیش گفت که با رابرت نمیتونه و علاقه ای بهش نداره و استارک ها توجهی نکردن...

بهرحال برای خاندان استارک آرزوی موفقیت دارم چون براشون احترام زبادی قائلم

من از برندون دفاع نمیکنم. به قول هاستر تالی برندون یه شجاعه احمق بود. با عجله و بدون مشورت با پدرش به ردکیپ رفت و فریاد زد که ریگار بیا و بمیر. حماقت محض.

 

رابرت فقط به خاطر لیانا قیام نکرد. جون خودش هم در خطر بود. ایریس از جان ارین خواسته بود سر ند و رابرتو براش بفرسته. در ضمن شما خودتون رو جای رابرت بذارید. نامزدتون رو دزدیدن و خبری ازش نیست. چکار می کنید؟ دست رو دست میذارید؟

 

تا جاییکه ما میدونیم رابرت و ریکارد و برندون از بی علاقگی لیانا به این ازدواج هیچ اطلاعی نداشتن. لیانا حتی به ند هم به صورت مستقیم نگفت که مخالفه فقط گفت که رابرت حتی اگر عاشقش باشه بهش وفادار نمیمونه چون عشق طبیعت یه مردو عوض نمیکنه. پس اینکه میگید لیانا با نامزدی مخالفت کرده و استارک ها بهش توجه نکردن درست نیست.

 

در ضمن صحبت بین ما کل کل بین خاندان ها نیست.

اصولا به این کل کل ها علاقه ندارم. استارک هارو دوست دارم ولی روشون تعصب زیادی ندارم. بحث سر اینه که ریگار به عنوان یه کاراکتر بی ایراد نبود و همونطور که گفتم بی اهمیت نشون دادن اشتباهاتش و نقشش در جنگ بزرگی که در نهایت موجب سقوط خاندانش شد منطقی نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » شنبه مرداد 14, 96 3:11 pm[/url]"]
baristan s » شنبه مرداد 14, 96 2:58 pm[/url]"]جان عاشق ایگرید بود اما بازم زیر سوگندش نزد

اگر بریستان سلمی سوگندش و میشکوند که بریستان سلمی نبود میشد مثه یکی مثلا راب استارک

برا همینم زجر کشید اینکه آدم حسرت بخوره دقیقا مصداق عشقه دیگه گرچه اشارا دین هم جذب استارک بود تو اون مراسم

اما فرقی نمی کنه آدم نباید سوگندش و بشکنه

اگر جیمی لنیستر اریس نمی کشت

اونم مردم کینگ لندینگ و میسوزوند چی میشد

تا حدوده زیادی هیچی

شاید اگر اونروز تعداد زیادی از جمعیت پایتخت میسوخت میمرد جای دیگه از رمان عوضش انسان های دیگه ای زنده میموندن

اینکه چه کاری درسته یا نه گاهی تصمیمش با نیست

ماباید بتونیم از زمان استفاده کنیم

جمله ای ست که گاندالف به فرودو تو فیلم ارباب حلقه ها ی در معدن موریا میگه

حالا بریستان میبرد در هارنهال شاید بازم فرقی نمیکرد

باریستان که تو موقعیت شکستن سوگندش قرار نگرفت داداش،از کجا معلوم هر کدوم از شوالیه ها جای جیمی بودن همونکارو نمیکردن؟

باریستان عزیز یعنی میگی آیریس میموند بهتر بود؟بابا بیخیال

 

جیمی معتقد هست که در هر صورت باید یکی از سوگندهایی که خورده بوده را می شکسته

اگر به دیالوگهای جیمی و کتلین زمانی که جیمی زندانی بود دقت کنید این موضوع روشن میشه

 

جیمی معتقد هست که به پادشاه، پدر و مردم و ... سوگند خورده که از اونها در برابر دشمان محافظت کنه

 

اما در اون موقعیت پادشاه خواسته که سر پدرشو بیاره و دستور داده بوده که کل شهر را به آتش بکشند. بنابراین مجبور به انتخاب بوده بین حمایت از خانواده و مردم شهر یا پادشاه دیوانه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×