رفتن به مطلب

به قسمت پنجم فصل هفتم از 1 تا 10 چه نمره ای می دهید ؟  

57 رای

  1. 1. به قسمت پنجم فصل هفتم از 1 تا 10 چه نمره ای می دهید ؟

    • 1
      2
    • 2
      0
    • 3
      0
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      3
    • 7
      5
    • 8
      11
    • 9
      17
    • 10
      16


Recommended Posts

دیگه فکر کنم اینقدر راجبه این زمان رفتوامد ها بحث شد

کاملا لوس شده دیگه

یکی میاد میگه رابرت ۲ما ه بود تو راه بود ما میگیم ۱۵ دقیقه شد

توفصل اول قسمت اول این حرفا نبود

ملت بعده ۷ فصل کشفش کردن

این آخرین با بود دیگه بش نمپردازم

 

 

یه تشکر ویژه از معمار عزیزم بابت گذاشتن متن نامه آریا

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بران قسمت قبل نقش بارد اژدهاکش داشت، این قسمت باب اسفنجی

دنریس : من برای قتل اینجا نیومدم. دنریس دو دقیقه بعد : دراکاریس! سوزوندن پدر و پسر باهم جلوی سربازاشون میشه گفت برای زائقه مد کینگم زیادی خشنه خود سوزوندنه هم قابل درک نیست یه لحظه اتیش گرفتن به هم میلولن یه لحظه بعد خاکستر شدن.

 

سرسی هم دیگه زیادی عمر کرده و اینجوری که بوش میاد قراره زیادترم بشه.

اطلاع وریس از محتویات نامه جان هم جالب بود. ولی غیرواقعی. چطور نامه مهر و موم شده رو میخونه؟ تنها راهش اینه که مهرو شکسته و بعد دوباره جعلش کرده که اگه اینطور باشه دیگه مهر کردن چه فایده ای داره

بهترین صحنه این قسمت ذهن خونی اریا بود قشنگ اون حس هیچکس بودن رو به ادم منتقل میکنه.

سرسی از اومدن تیریون خبر داشت ولی اقدامی نکرد برای کشتنش. عجب!

صحنه ی تعقیب و گریز اریا و بیلش اصلا جالب نبود. اریا اگه نتونه یه نفرو بدون دیده شدن تعقیب کنه چطور اونجوری فری هارو قتل عام کرد؟ حداقل میتونست از فنون تغییر چهرش استفاده کنه. الان قشنگ مشخصه که فقط میخوان بیلیشو بزارن وسط یه دسیسه و مچشو بگیرن و بکشنش. اون بیلیشی که عالم و ادم رو بازی میداد حالا نهایت نقشش شده قایم کردن یه نامه؟ وریس هم که از اون داغون تر.

از تلپورت کردن شخصیت ها و ابرشنای بران و ابله نشون دادن لیتل فینگر بگزریم. شوالیه های ویل با اون همه سر و صدا دوهزار نفر؟ انگار یادشون رفته ویل یکی از هفت پادشاهیه و لردهای ویل محافظ شرق هستند. اخه دو هزار نفر ؟ یا قشنگ توی داستان نمی اوردن ویل رو یا اوردن درست نشون میدادن. الان سازنده ها دارن با هدف وسیله رو توجیه میکنن. میان هرجور که خودشون میخوان مهره هارو تغییر میدن تا به هدفشون برسون. هدف چیه ؟ دنریس و جان عاشق بشن ازدواج کنن و شاه شب رو بکشن و تا ابد مردم در صلح و خوشی زندگی کنند. شما که بلد نیستین داستان سرایی کنین صبر کنین کتاب 6 بیاد بشینید از روش بسازید. این قسمت هم ضعیف ترین قسمت این فصل بود. البته از پروموی قسمت بعد معلومه که جذاب خواهد بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این قسمت یجورایی نطفه‌ رو برای پادشاه شدن جان گذاشت؛

اول اینکه نگاه‌های دنیریس به جان و از اونور دنیریس که باعث شد مشاوراش بهش شک کنند و برای اولین بار یجورایی بجای ایمان بی چون‌وچرا بگن بهتر نبود؟ اونجوری؟ و این خیلی خوبه.

از اونورم، سم که یه مدرک پیدا کرد برای وارث شدن جان بدون اینکه خودش بفهمه و فقط با خبر مکمل برن می‌تونه روشن کنه.

و وقتی هم خبر پادشاهی جان روشن میشه. جان توی وستروس نیست و داره با وایت‌واکرا کشتی می‌گیره. نتیجه این‌که، قبل از اینکه برگرده خیلی از کشمکش‌ها و هضم شدن های قضیه صورت می‌گیره و پذیرشش رو راحت‌تر می‌کنه.

 

کلاً قسمت باحالی بود. کامنتا هم خیلی خوب بود حال اومدم.

 

پ.ن: دوستان این نمایشنامه‌ها که میگین چطوریاس قصشون؟ همه اپیزودا اومده؟ از کجا پیدا می‌کنین؟ منم می‌خوام.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
GOT » دوشنبه مرداد 23, 96 4:04 pm[/url]"]
Sr Baristan » دوشنبه مرداد 23, 96 10:34 am[/url]"]داستان دقیقا طبق فیلم نامه لو رفته پیش رفته و مثل اینکه این قضیه صحت داشته باریستان عزیز

خوشحالم بحث زودتر از اون چیزی که فکر میکردم شروع شد

دوستان انتظار داشتن دنریس چکار کنه؟تارلی هارو آزاد کنه؟یا بندازتشون زندان؟آزاد کردن که فکر کردنشم خنده داره ولی زندان،یه خائن رو تو زندان نگه داره که چه اتفاقی بیفته دقیقا؟تواب بشن؟پیشنهاد من به شما اینه،هرگز هیچ کجایی و در هیچ زمانی به یه خائن اعتماد نکنید و بهش فرصت اینکه بخواد یه روزی خنجرشو بزاره رو گلوتون ندید.

دوستانی که میفرمایند وایت واکرا هنوز نرسیدن،میشه توضیح بدن چجوری باید از دیوار رد بشن؟راهشو پیدا کردن؟بیان پایین دیوار بشینن؟

 

یعنی شما قبول داری 6 فصله پشت دیوارن؟:) چون آخرای فصل 1 از کنار سموئل رد شدن

تو پرومو هم که آخر اینا رفتن اونور اونا نرسیدن )) واقعا مسخرست

یه قسمت نشون داد دارن میان توشون جاینت های وحشی ها هم بودن!

کاری ندارم ولی اگر 7 فصله راه پیدا نکردن شاید نیان اصلا

اینکه میفرمائید 6 فصل پشت دیوارنو شوخی میکنید دیگه؟

آخه دوست عزیز آدر ها اگه تو هارد هوم اونهمه نیروی وحشی ها رو مال خودشون نمیکردن که اوندنشون به اینور دیوار مساوی بود با شکست حتمی...نشون دادن جاینت همراشونه؟خب چی؟جاینت فقط همون بود که اوند پای دیوار کشته شد؟نمیدونم اوندن زمستون چه ربطی به بعد زمانی داره،همه میدونن آدر ها با اومدن زمستون میان باید صبر میکردن زمستون بزرگ،بزرگترین زمستانی که دیده خواهد شد از راه برسه تا بیان،نمیدونم چرا دوستان عزیز چرا آدرها رو موجوداتی میدونن که فاقد فکر هستن و فقط بلدن روی یه خط مستقیم بسمت دیوار حرکت کنن و بچسبن به دیوار بیان بالا و همونجور سرازیر شن به سمت جنوب بیان،همه جا گفته وایت ها موجوداتی کند هستن،و باهم کسی جواب این سوالو نداد،بیان کنار دیوار بمونن که بعدش چه اتفاقی بیفته؟حتما دنبال یه چیزی هستن این آدر ها

لطفا ایرادات بهتری بگیرید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

گرفتن یه وایت واکر زنده؟ چه حماقت جذابی!

حاملگی سرسی! پس پیشگویی چی میشه! حتی اگر اون بچه بدنیا هم نیاد اینو میرسونه که سرسی فصل بعد هم هست منتظر مردنش توی این فصل نباشید

پیتر بیلیش و نگاه مرموز همراه با خرسندی! وینترفل در خطره! و آریا وارد بازی دو سر باخت میشه.

گندری وارد میشود! منتظرش بودم جای خالی یه براثیون حس میشد.

و سامول تارلی! فرار از احمق دونی،خیلی خوب بود اون الان وارث قلعه پدرشه بله بله میدونم اون هنوز یک نگهبانه دیواره ولی ما فرد دیگری رو هم میشناسیم که نگهبان بوده و الان وارث یک قلعه است.

امتیاز کامل ندادم چون همه چی اونجور که دوست داشتم پیش رفت که البته تقصیر عوامل سریاله وگرنه مارتین هیچوقت نمیذاشت مخاطبانش خسته بشن.

The king in the north , Now is the king of Lives!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Ser Duncan The Tall » دوشنبه مرداد 23, 96 4:06 pm[/url]"]بران قسمت قبل نقش بارد اژدهاکش داشت، این قسمت باب اسفنجی

دنریس : من برای قتل اینجا نیومدم. دنریس دو دقیقه بعد : دراکاریس! سوزوندن پدر و پسر باهم جلوی سربازاشون میشه گفت برای زائقه مد کینگم زیادی خشنه خود سوزوندنه هم قابل درک نیست یه لحظه اتیش گرفتن به هم میلولن یه لحظه بعد خاکستر شدن.

 

سرسی هم دیگه زیادی عمر کرده و اینجوری که بوش میاد قراره زیادترم بشه.

اطلاع وریس از محتویات نامه جان هم جالب بود. ولی غیرواقعی. چطور نامه مهر و موم شده رو میخونه؟ تنها راهش اینه که مهرو شکسته و بعد دوباره جعلش کرده که اگه اینطور باشه دیگه مهر کردن چه فایده ای داره

بهترین صحنه این قسمت ذهن خونی اریا بود قشنگ اون حس هیچکس بودن رو به ادم منتقل میکنه.

سرسی از اومدن تیریون خبر داشت ولی اقدامی نکرد برای کشتنش. عجب!

صحنه ی تعقیب و گریز اریا و بیلش اصلا جالب نبود. اریا اگه نتونه یه نفرو بدون دیده شدن تعقیب کنه چطور اونجوری فری هارو قتل عام کرد؟ حداقل میتونست از فنون تغییر چهرش استفاده کنه. الان قشنگ مشخصه که فقط میخوان بیلیشو بزارن وسط یه دسیسه و مچشو بگیرن و بکشنش. اون بیلیشی که عالم و ادم رو بازی میداد حالا نهایت نقشش شده قایم کردن یه نامه؟ وریس هم که از اون داغون تر.

از تلپورت کردن شخصیت ها و ابرشنای بران و ابله نشون دادن لیتل فینگر بگزریم. شوالیه های ویل با اون همه سر و صدا دوهزار نفر؟ انگار یادشون رفته ویل یکی از هفت پادشاهیه و لردهای ویل محافظ شرق هستند. اخه دو هزار نفر ؟ یا قشنگ توی داستان نمی اوردن ویل رو یا اوردن درست نشون میدادن. الان سازنده ها دارن با هدف وسیله رو توجیه میکنن. میان هرجور که خودشون میخوان مهره هارو تغییر میدن تا به هدفشون برسون. هدف چیه ؟ دنریس و جان عاشق بشن ازدواج کنن و شاه شب رو بکشن و تا ابد مردم در صلح و خوشی زندگی کنند. شما که بلد نیستین داستان سرایی کنین صبر کنین کتاب 6 بیاد بشینید از روش بسازید. این قسمت هم ضعیف ترین قسمت این فصل بود. البته از پروموی قسمت بعد معلومه که جذاب خواهد بود

اینکه یکب که بهت خیانت کرده رو بهش فرصت بخشش بدی و اون شخص خودش بخاطر غرورش نخواد بخشیده بشه و حتی پیشنهاده سیاه پوشیدن رو رد میکنه رو که دیگه باید بکشه خداییش و به سبک یه تارگرین میکشه،گردن زدن واسه موجوداتیه که آتش ندارن،دنریس اژدهاست و مثل یه اژدها رفتار میکنه،فرقشم با پدرش اینه،فرصت بخشش مبده ولی پدرش واسه تفریح آدم سوزوند...

دیگه کاملا مشخصه بیلیش خودش خواسته آریا اون نامه رو ببینه و رابطه آریا و سانسا رو بهم بزنه،الان بیلیش شد ضعیف،دقیقا قدرتشو جلوی یه بی چهره که یه خاندانو نابود کرد نشون داد...

مطمئن باشید همچین پایانی با افکار نویسنده های دوره 80 فیلم های ایرانی قرار نیست اتفاق بیفته،اینا شوالیه های ویل هستن نه همه سربازاشون،ویل فقط شوالیه داره؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » دوشنبه مرداد 23, 96 4:27 pm[/url]"]
GOT » دوشنبه مرداد 23, 96 4:04 pm[/url]"]
Sr Baristan » دوشنبه مرداد 23, 96 10:34 am[/url]"]داستان دقیقا طبق فیلم نامه لو رفته پیش رفته و مثل اینکه این قضیه صحت داشته باریستان عزیز

خوشحالم بحث زودتر از اون چیزی که فکر میکردم شروع شد

دوستان انتظار داشتن دنریس چکار کنه؟تارلی هارو آزاد کنه؟یا بندازتشون زندان؟آزاد کردن که فکر کردنشم خنده داره ولی زندان،یه خائن رو تو زندان نگه داره که چه اتفاقی بیفته دقیقا؟تواب بشن؟پیشنهاد من به شما اینه،هرگز هیچ کجایی و در هیچ زمانی به یه خائن اعتماد نکنید و بهش فرصت اینکه بخواد یه روزی خنجرشو بزاره رو گلوتون ندید.

دوستانی که میفرمایند وایت واکرا هنوز نرسیدن،میشه توضیح بدن چجوری باید از دیوار رد بشن؟راهشو پیدا کردن؟بیان پایین دیوار بشینن؟

 

یعنی شما قبول داری 6 فصله پشت دیوارن؟:) چون آخرای فصل 1 از کنار سموئل رد شدن

تو پرومو هم که آخر اینا رفتن اونور اونا نرسیدن )) واقعا مسخرست

یه قسمت نشون داد دارن میان توشون جاینت های وحشی ها هم بودن!

کاری ندارم ولی اگر 7 فصله راه پیدا نکردن شاید نیان اصلا

اینکه میفرمائید 6 فصل پشت دیوارنو شوخی میکنید دیگه؟

آخه دوست عزیز آدر ها اگه تو هارد هوم اونهمه نیروی وحشی ها رو مال خودشون نمیکردن که اوندنشون به اینور دیوار مساوی بود با شکست حتمی...نشون دادن جاینت همراشونه؟خب چی؟جاینت فقط همون بود که اوند پای دیوار کشته شد؟نمیدونم اوندن زمستون چه ربطی به بعد زمانی داره،همه میدونن آدر ها با اومدن زمستون میان باید صبر میکردن زمستون بزرگ،بزرگترین زمستانی که دیده خواهد شد از راه برسه تا بیان،نمیدونم چرا دوستان عزیز چرا آدرها رو موجوداتی میدونن که فاقد فکر هستن و فقط بلدن روی یه خط مستقیم بسمت دیوار حرکت کنن و بچسبن به دیوار بیان بالا و همونجور سرازیر شن به سمت جنوب بیان،همه جا گفته وایت ها موجوداتی کند هستن،و باهم کسی جواب این سوالو نداد،بیان کنار دیوار بمونن که بعدش چه اتفاقی بیفته؟حتما دنبال یه چیزی هستن این آدر ها

لطفا ایرادات بهتری بگیرید

جاینت->در

اومدن زمستون به بعد زمانی ربطی نداره ولی 7 فصله نشون میده دارن راه میرن!!! اینجاش فکر کم مشکل ماها هستش

بعد یه جای متنتونو رو متوجه نشدم همه جا گفتن وایت ها موجوداتی کند هستند؟ چون تو سریال صحنه ی فرار جان با وحشی ها که داشتن میدویدن اینا بیشتر شبیه WORLD WAR Z هستن تا اون موجودات کلاسیک

و ممنون بابت پاسختون

من کتاب رو نخوندم فیلم نامه هم در جریان نیستم میگم مشکل اینه که 7 فصله دارن راه میرن و نمیرسن

یعنی فصل قبل که رسیدن تا پیش برن و کلاغ 3 چشم، برن رو رو زمین کشیده میشه تا دیوار میرسه باز اینا جا موندن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اون دوستاني كه ميگن رابرت ١٥ دقيقه اي رسيد وينترفل خدمتشون بايد بگم كه منظور ما از باگ زماني اين نيست كه دقيقه به دقيقه سفر را نشون بدن منظور اينكه چجوري ميشه مسافت براي يه سري كاركتر ها كند ميشه برا يه سري ديگه تند! گري ورم با يارا با هم تقريبا سفرشون اغاز ميشه اونوقت يورون يارا تو مسير دورن دستگير ميكنه بعد بر ميگرده كينگزلندينگ بعد يكم بعد از گري ورم ميرسه راك! شاه شب و ارتشش يه ساعته ميرسن دم غار كلاغ سه چشم بعد الان چند ماهه تو راه ايست واچن! طيرالعرض دني و دوتراكي ها هم بماند!

 

 

دوستان فيلمنامه كامل قسمت ٦ يا ٧ موجود نيست!؟

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با توجه به اینکه این خوره ایراد بنی اسرائیلی گرفتن از سریال که از فصل پنجم و جلو زدن اجباری سریال از کتاب (بازم تاکید میکنم تنها مقصرش شخص مارتینه) شیوع پیدا کرد دیگه به مرحله خیلی حاد و بدخیمی رسیده و مبتلایان عزیز رو واقعا داره آزار میده، تصمیم گرفتم گذشته از ایرادات ریزتری مثل جنس فلس و رنگ چشم و تعداد دندونای اژدها که دیگه در تخصصم نیست، حداقل این بحث باگ زمانی و بُعد مسافت رو از سیزن یک اپیزود به اپیزود بررسی و مقایسه کنم تا یکبار برای همیشه حل و خاطر عزیزان آسوده بشه:

سیزن یک:

1- تو اپیزود اول اواسط اپیزود جیمی و سرسی هنوز تو سپت بیلور کینگزلندینگ بالاسر جنازه جان آرین هستن و آخر همون اپیزود کاروان سلطنتی که کالسکه و زن و بچه همراهشه, ینی تقریبا قدم انسانی حرکت میکنه به وینترفل رسیده، به عبارتی فاصله 1600 مایلی کینگزلیندیگ تا وینترفل تو کمتر از 20 دقیقه طی شده

2- تو اپیزود دوم با اینکه کاروان سلطنتی و نایتسواچ همزمان از وینترفل حرکت می کنن ولی همزمان با هم ینی تو پایان همون اپیزود به مقصد میرسن در حالیکه فاصله وینترفل تا پایتخت سه برابر فاصله اش تا دیواره

3- تو اپیزود سوم باز کتلین فاصله طولانی وینترفل تا کینگزلندینگ رو تو یه نصفه اپیزود طی میکنه

4- کتلینی که تو اپیزود قبل ظرف همین مدت از وینترفل به پایتخت رسیده موقع برگشتن تو زمان مساوی به زور به مسافرخونه کراسروود ینی تازه اول راه میرسه

5- کتلین که بعد اسیر کردن تیریون تغییر مسیر داده این بار تو یه نصفه اپیزود از کراسروود به ایری میرسه و تازه وسط برا جنگ کردن با قبیله های کوه نشین متوقف هم میشه

6- ضمنا هیچ کدوم از جنگ های ویسپرینگ وود بین راب و جیمی و کراسروود بین تایوین و روس بولتن هم به نمایش در نمیاد (قابل توجه دوستان دیگه ای که به جنگ هایگاردن ایراد میگرفتن)

این مقایسه سیزن به سیزن ادامه خواهد داشت....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مجموع قسمت خوبی بود هرچند، چند ایراد همیشگی داشت. از ایرادها شروع کنم

مهم ترین همین سرعت حرکتی شاه شب و ارتش مردگانه که دوستان توضیح دادن و ازش می گذرم.

در مورد فرجام نبرد دنریس و قوای لنیسترها و تارلی ها

فرار جیمی و بران جالب در نیومد، اون دست طلایی جیمی خیلی سنگین بود این به علاوه یکدست بودنش و زره سنگینش باعث شده بود نیاز باشه که بران زور فیل داشته باشه که بتونه هم خودش شنا کنه و هم جیمی رو با خودش بکشه. بجز این کسی دنبالشون نیومد بخصوص تیریون. می تونستن اسیرشون کنن و بعد اون پیام دنریس و جان رو بهش بگن و آزادش کنن بره به سرسی بگه.

در مورد آتش زدن رندیل و دیکون تارلی واقعا دنریس باهاش راه اومد، تارلی خیانت کرد بجای خجالت و شرمساری ادعاهم داشت. مرگ حقش بود و نمیشد به همچین آدمی که مثل شبث ربعی زود به زود رنگ عوض می کنه اعتماد کرد حالا چه با تیغ کشته میشد چه با آتش فرقی در اصل موضوع نمی کرد. کشته شدن اون دونفر هم باعث شد بقیه حساب کار دستشون بیاد

بجز اون در خط روایتی تقابل سرسی -دنریس تکلیف جیمی مشخص نیست . بخصوص در این قسمت هم فاز یکسانی نداشت ولی برعکس جیمی تیریون تا حدودی زیادی بخاطر بازی خوبش نقششو احیا کرد.

این رابطه جان و دنریس هم حسابی در این وسط شکل گرفته، هرچند نمیدونم وسط این آخرالزمان شکل گرفته وجود این رابطه ضروریه یا نه. بخصوص که حداقل برای دو قسمت بعدی از دست خط داستانی سیتادل و سم راحت شدیم و اون قضیه به سرانجام رسید.

البته اینکه جان مشروع باشه یا... نمیدونم چه تاثیر محسوسی می تونه داشته باشه چون دنریس و جان و مخصوصا جان با شایستگی خودشون به تخت رسیدن و حالا جان تارگرین باشه یا تارگرین مشروع باشه یا ... فرقی در اصل موضوع نمی کنه. در وستروسم وسط این بلوا کسی به اینکه جان اسنو آخرین وارث تارگرین هاست یا نه فکر نکنم اهمیتی بده مگر استادان سیتادل برای ثبت در تاریخ وستروس چون عملا هیچ گواه و دلیل محکمه پسندی بجز اون چیزی که برن در مورد مرگ لیانا استارک و تولد جان دید وجود نداره.

خدا کنه اگه دنریس صلاح دونست که کمک بیشتری به جان کنه دم مسیرش اول ترتیب این قوای دریایی یورون که معلوم نیست کجاست رو بده تا بجز گروه طلایی تهدید فرضی دیگه ای برای دنریس باقی نمونه.

در مورد بیلیش اجل دور سر این شخصیت منفی می چرخه و انگار دوزاری اش نیفتاده. اینکه یه طرفت برن باشه و سمت دیگه آریا و برین از تارث یعنی فاتحه! باید دید باز بیلیش می تونه جون سالم در ببره فکر نکنم آریا و برن خام این شخصیت بشن مگر اینکه سانسا بخواد. فکر کنم اگه وضعیت سرسی در این فصل به سرانجام نرسه در مورد بیلیش برسه.

به طور کلی این قسمت از سریال با اینکه نبردی نداشت ولی از نظر دادن اطلاعات به مخاطب خوب بود و شاید بهترین قسمت فصل هفتم از این نظر بود و در کنار اون اکثر کاراکترهایی که مخاطبان منتظرشون بودن رویت شدن. بازی پیتردینکلیج و لیام کانینگهام هم خوب بود و بخصوص سر داووس عملا با بیان جذابش بار طنز گفتاری سریال رو بردوش داره بجز اون بازگشت گندری اونم با اون پتک مهیب جالب بود!

امیدوارم با دو قسمت بیش از یک ساعته سرانجام خوبی برای فصل هفتم ببینیم.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فصل قبل زمانی که سم در هورن هیل بود پدرش گفت که "اون هیچوقت دستش به شمشیر خانوادگی نمی رسه و گفت اگر اون وارث هورن هیل می شد این خاندان باستاتی منقرض می شد"

عجب دنیایست. الان سم صاحب هارتسبین و وارث هورن هیل هست البته اگر زندگان پیروز بشوند و دیوار منحل شود. آنوقت گیلی که خواهر وایت واکرهاست میشه لیدی هورن هیل و برخلاف نظر لرد تارلی نسل تارلی ها منقرض می شد اگه سم نبود.

 

همینطور جورا مورمونت که باعث شرم پدر و ننگ شمال بود داره میشه قهرمان داستان و شاید وارث جزایر خرس.

 

چقدر در وستروس و فروم های وستروس بر علیه ریگار سخنرانی شد و متهم به آدم ربایی و تجاوز شد. اما گویا هیچ کدام از این کارها را نکرده است. و اما جان یک اسنو یا یک سند نیست یک تارگرین واقعی هست یک کینگ و جالب اینکه گیلی زودتر از کلاغ سه چشم ماجرای ریگار و لیانا را فهمید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » دوشنبه مرداد 23, 96 4:36 pm[/url]"]
Ser Duncan The Tall » دوشنبه مرداد 23, 96 4:06 pm[/url]"]بران قسمت قبل نقش بارد اژدهاکش داشت، این قسمت باب اسفنجی

دنریس : من برای قتل اینجا نیومدم. دنریس دو دقیقه بعد : دراکاریس! سوزوندن پدر و پسر باهم جلوی سربازاشون میشه گفت برای زائقه مد کینگم زیادی خشنه خود سوزوندنه هم قابل درک نیست یه لحظه اتیش گرفتن به هم میلولن یه لحظه بعد خاکستر شدن.

 

سرسی هم دیگه زیادی عمر کرده و اینجوری که بوش میاد قراره زیادترم بشه.

اطلاع وریس از محتویات نامه جان هم جالب بود. ولی غیرواقعی. چطور نامه مهر و موم شده رو میخونه؟ تنها راهش اینه که مهرو شکسته و بعد دوباره جعلش کرده که اگه اینطور باشه دیگه مهر کردن چه فایده ای داره

بهترین صحنه این قسمت ذهن خونی اریا بود قشنگ اون حس هیچکس بودن رو به ادم منتقل میکنه.

سرسی از اومدن تیریون خبر داشت ولی اقدامی نکرد برای کشتنش. عجب!

صحنه ی تعقیب و گریز اریا و بیلش اصلا جالب نبود. اریا اگه نتونه یه نفرو بدون دیده شدن تعقیب کنه چطور اونجوری فری هارو قتل عام کرد؟ حداقل میتونست از فنون تغییر چهرش استفاده کنه. الان قشنگ مشخصه که فقط میخوان بیلیشو بزارن وسط یه دسیسه و مچشو بگیرن و بکشنش. اون بیلیشی که عالم و ادم رو بازی میداد حالا نهایت نقشش شده قایم کردن یه نامه؟ وریس هم که از اون داغون تر.

از تلپورت کردن شخصیت ها و ابرشنای بران و ابله نشون دادن لیتل فینگر بگزریم. شوالیه های ویل با اون همه سر و صدا دوهزار نفر؟ انگار یادشون رفته ویل یکی از هفت پادشاهیه و لردهای ویل محافظ شرق هستند. اخه دو هزار نفر ؟ یا قشنگ توی داستان نمی اوردن ویل رو یا اوردن درست نشون میدادن. الان سازنده ها دارن با هدف وسیله رو توجیه میکنن. میان هرجور که خودشون میخوان مهره هارو تغییر میدن تا به هدفشون برسون. هدف چیه ؟ دنریس و جان عاشق بشن ازدواج کنن و شاه شب رو بکشن و تا ابد مردم در صلح و خوشی زندگی کنند. شما که بلد نیستین داستان سرایی کنین صبر کنین کتاب 6 بیاد بشینید از روش بسازید. این قسمت هم ضعیف ترین قسمت این فصل بود. البته از پروموی قسمت بعد معلومه که جذاب خواهد بود

اینکه یکب که بهت خیانت کرده رو بهش فرصت بخشش بدی و اون شخص خودش بخاطر غرورش نخواد بخشیده بشه و حتی پیشنهاده سیاه پوشیدن رو رد میکنه رو که دیگه باید بکشه خداییش و به سبک یه تارگرین میکشه،گردن زدن واسه موجوداتیه که آتش ندارن،دنریس اژدهاست و مثل یه اژدها رفتار میکنه،فرقشم با پدرش اینه،فرصت بخشش مبده ولی پدرش واسه تفریح آدم سوزوند...

دیگه کاملا مشخصه بیلیش خودش خواسته آریا اون نامه رو ببینه و رابطه آریا و سانسا رو بهم بزنه،الان بیلیش شد ضعیف،دقیقا قدرتشو جلوی یه بی چهره که یه خاندانو نابود کرد نشون داد...

مطمئن باشید همچین پایانی با افکار نویسنده های دوره 80 فیلم های ایرانی قرار نیست اتفاق بیفته،اینا شوالیه های ویل هستن نه همه سربازاشون،ویل فقط شوالیه داره؟

 

هدف ( یا نیت یا دلیل یا هر چیز دیگه ای) وسبله رو توجیه نمیکنه. همیشه راه دیگه ای هست. در جنگ اصولا چیزی هست به نام گروگان و گروگان گیری. پدرو داشته باش پسرو مطیع کن یا برعکس. اینکه بگی یا دستمو ببوس یا بمیر کار دیکتاتورهاس. حالا میگیم مجبور بود بکشه و راهی دیگه نبود. چه اجباریه اتیش بزنه؟ به سبک تارگرین یا سبک پادشاه دیوانه؟ خوشبختانه خود تارگرین ها با شما هم عقیده نبودند وگرنه نسلشون تا ایریس ادامه نمیافت. گردن زدن واسه موجوداتیه که اژدها ندارن؟ ینی هر انسانی که اژدهایی نداره سطحش به موجودیت کاهش پیدا میکنه؟ اگر یه اژدها به پرچمت میدوزی و یا چندتا اژدها داری دلیل برتر بودن بر دیگران نیست. ایریس هم دیوانه به دنیا نیومد. اونم اوایل لابد برای انجام وظیفه ملتو میسوزونده. حکمت دنریس هم همونه. من میخوام به مردم کمک کنم. چجوری؟ با سوزوندن مردم!

 

 

باید ببینیم ولی این بیلیش (بیلیش سازندگان سریال) با بیلیش فصول قبل(بیلیش مارتین) فرق میکنه. و نه فرقی که پیشرفتی درش باشه. کسی که ادمو عالمو رو انگشت کوچیکش میچرخوند و دنیا براش مثل یه میز شطرنج بود که هروقت بخواد مهره هارو تغییر میداد(حتی مهره ای مثل پادشاه) الان نهایت مکرش شده قایم کردن یه نامه زیر تخت! من به این میگم ضعف.

 

حتی اگر شوالیه ها باشند بازم قاعدتا ویل باید بیشتر از اینا شوالیه داشته باشه. اصلا گیریم همه شوالیه ها همینا هستن، جان وقتی میتونه در ویل دور از جنگ نیرو جمع کنه چرا راه دورترو به درگون استون میره؟ این همون داستان دورن و ریچه. به خاطر بزرگ کردن لنیستر ها و ابرقدرت نشون دادنشون اینارو ضعیف نشون دادند. یک کلام میگفتن ارتش فقط لنیستر ها دارن و استارک ها و تمومش میکردن.

 

 

@محمدمهدی:

داغمو تازه کردی. انقدر میخواستم نبرد ویسپرینگ وود و ریورران و له شدن لنیسترهارو ببینم... حیف.

هرچند با اون اجبار جدایی سریال از کتاب موافق نیستم. اگر در پشت پرده اتفاقی افتاده و مارتین مجبورشون کرده نمیدونم. ولی سریال میتونست با اوردن اتفاقات دورن(اتفاقات واقعی) و کمی کاستن از تلپورت ها(البته شاکی نیستما ) خودش رو با کتاب هماهنگ کنه و هفت کتاب رو در 10 فصل یا بیشتر تموم کنن البته شاید پیش امدهایی هم داشت ولی بدتر از جدایی از کتاب ؟ بعید میدونم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » دوشنبه مرداد 23, 96 5:54 pm[/url]"]با توجه به اینکه ....

این مقایسه سیزن به سیزن ادامه خواهد داشت....

کاملا باهات موافقم مثال های کاملی آوردی

 

یک نکته ای ک فراموش کردیم این هست که اکثر ما فصل های ابتدایی رو کامل و یک دفعه ای دیدیم ( من که خودم 4 فصل رو در عید چند سال پیش دیدم )

بهمین دلیل الان به سرعت رفت و آمد ها حساس شدیم و بقول دوستان ایراد بنی اسراعیلی میگیریم

ممکنه داستان افت کرده باشه

اما این سریال مثل فیلم ارباب حلقه ها هر ثانیه اش زیر ذره بین هزاران هوادار قرار داره و مو رو از ماست میکشن و یک مورد کوچک رو بزرگ میکنن

بنظرم الکی اعصاب خودمون رو خورد نکینم بهتره

 

 

 

یک نکته دیگه دیگه درباره این قسمت

دیالوگ هایی که آریا به سانسا درباره تمایلش به قدرت گفت خیلی خوب بود ، زد برجکشو .. عالی بود

 

درباره سوال دوستان درباره خط وراثت هم بگم بر اساس ادعای دنریس ک خط وراثت رو مبنای حکومتش قرار داده ، جان ازش جلوتر هست با توجه به اطلاعات جدیدی که داده شده

توی خط وراثت تارگرین ها بعد از مدکینگ

اول ریگار بود -> بعد فرزندان رسمی ذکورش

بعد برادران به ترتیب سن و بعد از اون زنان وارد گود میشدند من جمله دنی

 

اما فراموش نکنیم که مارتین گفته پایان داستان تلخ و شیرین است

ممکنه دهنمون صاف بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » دوشنبه مرداد 23, 96 6:54 pm[/url]"]

البته اینکه جان مشروع باشه یا... نمیدونم چه تاثیر محسوسی می تونه داشته باشه چون دنریس و جان و مخصوصا جان با شایستگی خودشون به تخت رسیدن و حالا جان تارگرین باشه یا تارگرین مشروع باشه یا ... فرقی در اصل موضوع نمی کنه. در وستروسم وسط این بلوا کسی به اینکه جان اسنو آخرین وارث تارگرین هاست یا نه فکر نکنم اهمیتی بده مگر استادان سیتادل برای ثبت در تاریخ وستروس چون عملا هیچ گواه و دلیل محکمه پسندی بجز اون چیزی که برن در مورد مرگ لیانا استارک و تولد جان دید وجود نداره.

فکر میکنم اگر جان از حقیقت باخبر بشه از سلطنت شمال کناره بگیره تا برن یا سانسا که بچه های ند هستن حکومت کنن. از طرف دیگه فکر نمیکنم بخواد پادشاه وستروس بشه و ازین جهت رقابتی با دنریس بر سر تخت آهنین داشته باشه. واقعا حدس زدن عکس العمل جان به این خبر سخته.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
barndon the builder » دوشنبه مرداد 23, 96 7:00 pm[/url]"]

چقدر در وستروس و فروم های وستروس بر علیه ریگار سخنرانی شد و متهم به آدم ربایی و تجاوز شد. اما گویا هیچ کدام از این کارها را نکرده است. و اما جان یک اسنو یا یک سند نیست یک تارگرین واقعی هست یک کینگ و جالب اینکه گیلی زودتر از کلاغ سه چشم ماجرای ریگار و لیانا را فهمید

این حالت تبرئه ریگار که داره موج میشه و به خصوص با این کاری که تو سریال انجام شد واقعا مشمئز کننده هست.(منظورم شخص شما نیست و نمیگم شما داری ریگار رو تبرئه میکنی. کلی دارم میگم) اولا که هنوز تو کتاب صراحتا به این موضوع اشاره نشده که دزدیده نشده اما فرض میگیریم که اینطور باشه و لیانا با رضایت خودش رفته. در این صورت اون هم یه احمق خودخواه هست مثل ریگار. واقعا نمیدونستن که این قضیه بیخ پیدا میکنه؟ خاندان خودش رو نمیشناخت لیانا؟ ریگار چطور؟ نه استارک ها ساکت میموندن (و حق هم داشتن بدون هیچ اطلاعی بهشون این اقدام یعنی فرار! اتفاق افتاده و آبروشون رفته) و نه مدکینگ کسی هست که عقل داشته باشه و این اوضاع رو سامان بده. در این حالت یعنی فرض میکنیم عشق فقط باشه نه دلایل ماورایی (مثل شاهزاده موعود و ...) حتی اگر از بی آبرو کردن سه خاندان (استارک، باراتیون و مارتل که آخری با این کار سریال خیلی بدتر بی آبرو شدن) هم بگذریم این نهایت ظلم و خودخواهیه که با این که میدونی کارت به جنگ کشیده شده و تقصیر از تو و خاندانت هست بازم با پررویی تمام به جای سعی در ختم کردن موضوع میای ارتش پدر ظالمت رو سازمان میدی تا اونایی که بر علیه ظلم پدرت قیام کردن رو تار و مار کنی.

اما فرض کنیم که ریگار و لیانا دلیلشون این بوده که میدونستن بچشون جان هست و شاهزاده موعود و ... اولا که اصل همین مطلب رو چجوری مطمئن شدن؟ با یه پیشگویی؟ ریگار اولش فکر میکرد خودشه بعد فکر کرد پسرش اگان چه تضمینی بود که این بار هم اشتباه نکنه؟ اونم با بهای خون هزاران نفر. اما فرض بگیریم پیشگویی دیده خواب دیده اصلا شده مثل برن سبزبین باز هم توجیه نمیکنه که برای به وقوع پیوستن یه پیش بینی اونم از راه احتمالی خودت یه کشور رو به فنا بدی. به خصوص اینکه با اینکار کشور رو تو مواجهه با اون نبرد اصلی ضعیف هم میکنی. (چند نفر کشته شدن تو این قیام رابرت و سالهای بعدش؟ اگر زنده بودن چقدر میتونستن مفید باشن!!) با تمام این حال بازم میگیم آقا اصلا مثل روز براش روشن بوده که این بچه اش همون پرنس موعود هست. بابا لامصب از زمان زندانی شدن برندن استارک تا احضار پدرش به کینگزلندینگ سه ماه هست (اگر اشتباه میگم اشاره کنید. چون خونده بودم ولی یادم نمیاد کجا) تو این سه ماه نمیتونستی یه غلطی بکنی؟؟ اگر ازدواج هم کرده بودی که دیگه بهتر حداقل میتونستی با استارک ها مذاکه کنی تا کار به قیام نکشه. یه شورا تشکیل میدادی تا پدرت خلع شه. اما نه تنها اینکار رو میکنه بلکه بعد از فهمیدن اینکه قیام شده هم کاری نمیکنه و منتظره تا قیام سرکوب شه تا جایی که چاره ای نمیبینه خودش میاد وسط. اما انقدر شرافت هم نداره که نذاره کلی خون این وسط از بین بره. چرا میگم نداره؟ چون اگر فرض کنیم آینده رو نمیدونسته پس قاعدتا نباید میدونسته که رابرت میتونه بکشتش . میتونست با دعوت به دوئل قضیه رو تموم کنه. اگر خودش میبرد که هیچ اگر رابرت میبرد حداقل اینهمه سرباز کشته نمیشدن. اگر بگیم هم که آینده رو میدون ه که دیگه صد برابر بدتر. تو که میدونی تو این نبرد میمیری بذار خونریزی نشه.

اینا رو گفتم نه برای اینکه تئوری سازی کنم. برای این که بگم هیچ راه گریزی از ظالم بودن این ریگار نیست. ه چقدر هم که عجیب و غریب درنظر بگیریم و معیارهای اخلاقی و انسانی رو چپ و راست کنیم.

 

************************

 

یه نکته ای که کسی اشاره نکرد تو این اپیزود اونم مکالمه سرسی و جیمی بود که اون جا میگه دنریس ارتش و اژدها داره اگر بخوایم شکست بدیمش باید باهوش باشیم. "باید جوری باهاش بجنگیم که اگر پدر بود اونطوری میجنگید" و لبخند بعدش. بحث سر اینه که من به شدت منتظرم ببینم چه میکنه. چون حدسم اینه که همونطور که تایوین ابایی از عروسی سرخ نداشت فکر نکنم سرسی هم ابایی داشته باشه از اینکه تو ملاقات با دنریس و یا ...با کلک اون رو بکشه و یا حتی از مردان بیچهره استفاده کنه.

 

در مورد تارلی ها هم با اینکه از دنریس متنفرم اما تارلی کشته شدنش فکر نکنم غلط بوده باشه. چون تسلیم هم نمیشد اگر زنده میموند تعهدی به عدم شورش هم نداشت. اما بحث سر دو چیزه اولا این سریع کشتن دور از عقله با این شکی که پدر موقع زانو نزدن پسرش داشت و با شکی که خود پسر هم داشت کافی بود چند روزی بهشون فرصت بده تا اون جو میدون جنگ بخوابه اگر همچنان نپذیرفتن اونموقع. اما باز هم نمیشه سر کشتنشون خرده گرفت اما مورد دوم که خیلی مهمه این نوع کشتنه. چون اژدها داری باید آتیش بزنی؟ مجازات تو وستوس و قانونش گردن زدنه. میخوای شعار خاندان قلدرت رو به رخ بکشی؟ اصلا باشه آتیش بزن اما پدر و پسر کنار هم؟؟؟؟؟؟؟ جداشون کن که زجر هم رو نبینن. حقا که دختر همون پادشاه دیوانه ای.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
nymeria » دوشنبه مرداد 23, 96 9:05 pm[/url]"]
R-FAARAZON » دوشنبه مرداد 23, 96 6:54 pm[/url]"]

البته اینکه جان مشروع باشه یا... نمیدونم چه تاثیر محسوسی می تونه داشته باشه چون دنریس و جان و مخصوصا جان با شایستگی خودشون به تخت رسیدن و حالا جان تارگرین باشه یا تارگرین مشروع باشه یا ... فرقی در اصل موضوع نمی کنه. در وستروسم وسط این بلوا کسی به اینکه جان اسنو آخرین وارث تارگرین هاست یا نه فکر نکنم اهمیتی بده مگر استادان سیتادل برای ثبت در تاریخ وستروس چون عملا هیچ گواه و دلیل محکمه پسندی بجز اون چیزی که برن در مورد مرگ لیانا استارک و تولد جان دید وجود نداره.

فکر میکنم اگر جان از حقیقت باخبر بشه از سلطنت شمال کناره بگیره تا برن یا سانسا که بچه های ند هستن حکومت کنن. از طرف دیگه فکر نمیکنم بخواد پادشاه وستروس بشه و ازین جهت رقابتی با دنریس بر سر تخت آهنین داشته باشه. واقعا حدس زدن عکس العمل جان به این خبر سخته.

اگه جان بدونه به نظر منم تمایل داشته باشه کناره گیری کنه ولی چون شمال هیچ فرمانده کامل و پخته ای مثل جان نداره ، اونطور هم که از صحبت ایشون پیداست صرفا من باب وظیفه قبول کرده وگرنه تمایلی به شاه شمال بودن نداره. در همون شورایی که جان رو شاه کرد اولویت با سانسا بود که فرزند ند بود ولی بخاطر لیاقت جان ایشون رو شاه کردن چون اون خصوصیاتی که مردمان رو گرد هم بیاره رو داره. فکر کنم اگه بدونن تارگرین هم باشه باز فرقی نکنه ( و میتونه نماد وحدت شمال و جنوب بعد مدتها شه) مگر اینکه خودش کناره گیری کنه.

ولی اینکه دلایل مستند و مردم پسندی پیدا بشه بعید می دونم و عملا نمیشه در داستان مشروع بودن یا نامشروع بودن ایشون یا تبارش اثبات بشه چون هیچ شاهد عینی یا مدرک واضحی وجود نداره. این بحث نسب جان ( حوادثی که برن می بینه یا اون صحبت سیتادل ) بیشتر برای مخاطب سریال و کتابه وگرنه مشروعیت یا نسب جان این وسط ماجرا چیز خاصی رو به دنبال نداره، عملا در حال حاضر جنگ، جنگ قدرت و تدبیره.

 

در مورد ریگار و لیانا استارک، این مسئله به نظر می رسه اقتباسی آشکار از ایلیاد و قضیه پاریس و هلنه. این وسط اغوای پاریس و جذاب بودن هلن ، ریگار یا لیانا یا تبصره های دیگه چندان مهم نیست. مهم اینه این شخصیت ها با تکیه به تمایلات درونی خودشون صلح و منافع جمعی رو فدای غرور و خواسته های شخصی شون کردن، به خاطر همین کارشون اشتباهه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوشم میاد قدرت تارگرین ها اینقدری هست که همیشه تو وستروس نسبت بهشون حس حسادت و کینه های شکستشون وجود داشته حتی بین طدفدارانشون تو دنیای واقعی.

ایرادی بهتر از آتش زدن دشمنانت دقت کنید دشمن،کلمه دشمن مثل اینکه براتون مفهومی نداره،دوستی فرمایش کردن پدر و پسر باهم چرا!؟واقعا دلیله این برای دیوانه بودن؟باشه شما شمالیا متمدنید و ما تارگرینها دیوانه(کاراستارک و آمبر و بولتونها خوبن)،رئگار ظالم بود و برندون مظلوم!!!میدونم سخته زانو زدن جلوی یه تارگرین،مخصوصا حالا که اژدهاهاشون برگشتن و دوباره قدرتشون به تمام زیرک بازیا سیاسی گری ها خیانتا فسادها اشرافی گری ها ارباب و رعیتی هاتون میچربه...نظام فاسد وستروس باید نابود بشه از آمبر ها کاراستارک ها بولتون ها گلاور ها ارن ها فری ها گریجوی ها لنیسترها تارلی و تایرل ها و همه اقوامی که بویی از تعهد و پرچمدار بودن و لرد بودن نبردن،شونه خالی کردن ها و هرچیز دیگه ای که منو به عنوان یه طرفدار تارگرین ها ازشون متنفر کرده و این فقط قدرت تارگرینها و شکست هاتون ازشون دلیل تنفرتون از این خاندانه و دلایل غیر قبول برای خودم

دیگه نمیتونم تو بحث های مربوط به خاندان ها نظری بدم واقعا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mohsen1995 » دوشنبه مرداد 23, 96 3:07 pm[/url]"]
john stark » دوشنبه مرداد 23, 96 10:57 am[/url]"]قسمت بدی نبود و با ندیده گرفتن پرش های زمانی و به هم ریخته بودن اون 8 نمره مناسبیه

 

با توجه به ثبت رسمی پس جان یا همون جهیریس تارگرین میشه پادشاه بر حق به نظر شما دنی با این قضیه کنار میاد

 

جیمی هم به نظرم داره نا امید میشه از سرسی و نقش بازی میکنه اگه غیر از این باشه واقعا احمق به تمام معنا هستش

 

گندری خبر نداره باباش بابای جان رو کشته

 

و آریا اگه واقعا فریب بیلیش رو خورده باشه تموم اون تمرینات و فرار کردناش بی معنی هست و میشه نتیجه گرفت که پیتر خدای هرج و مرج هست واقعا

 

سر جورا از کجا تورس رو میشناسه یکم عجیب بود

 

 

با رفتن سم به وینترفیل مطمئن شدم که فیلنامه های لو رفته درسته و هفته دیگه شاه شب یه اژدها گیرش میاد

بابا گندت بزنن!واسه چی تو بحث اپیزودیک همچین چیزیو باید بگی؟مریضی؟

اکانت ساختم واسه همین فقط

مسخره

 

فکر نکنم این لحن مناسبی باشه چیزی غیر از اتفاقات سریال هم نگفتم خارج از اسپویلر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » دوشنبه مرداد 23, 96 10:00 pm[/url]"]خوشم میاد قدرت تارگرین ها اینقدری هست که همیشه تو وستروس نسبت بهشون حس حسادت و کینه های شکستشون وجود داشته حتی بین طدفدارانشون تو دنیای واقعی.

ایرادی بهتر از آتش زدن دشمنانت دقت کنید دشمن،کلمه دشمن مثل اینکه براتون مفهومی نداره،دوستی فرمایش کردن پدر و پسر باهم چرا!؟واقعا دلیله این برای دیوانه بودن؟باشه شما شمالیا متمدنید و ما تارگرینها دیوانه(کاراستارک و آمبر و بولتونها خوبن)،رئگار ظالم بود و برندون مظلوم!!!میدونم سخته زانو زدن جلوی یه تارگرین،مخصوصا حالا که اژدهاهاشون برگشتن و دوباره قدرتشون به تمام زیرک بازیا سیاسی گری ها خیانتا فسادها اشرافی گری ها ارباب و رعیتی هاتون میچربه...نظام فاسد وستروس باید نابود بشه از آمبر ها کاراستارک ها بولتون ها گلاور ها ارن ها فری ها گریجوی ها لنیسترها تارلی و تایرل ها و همه اقوامی که بویی از تعهد و پرچمدار بودن و لرد بودن نبردن،شونه خالی کردن ها و هرچیز دیگه ای که منو به عنوان یه طرفدار تارگرین ها ازشون متنفر کرده و این فقط قدرت تارگرینها و شکست هاتون ازشون دلیل تنفرتون از این خاندانه و دلایل غیر قبول برای خودم

دیگه نمیتونم تو بحث های مربوط به خاندان ها نظری بدم واقعا

 

“Lannister, Baratheon, Stark, Tyrell, they’re all just spokes on a wheel. This one’s on top and that one’s on top and on and on it spins, crushing those on the ground. We’re not going to stop the wheel. I’m going to break the wheel.”

 

Lady Olenna counseled Daenerys Targaryen: “You’re a dragon. Be a dragon.”

 

من طرفدار دو آتیشه تارگرین ها نیستم (البته حالا که جان تارگرین هست تا حدودی چرا) اما عقیده دارم باید رفتار شخصیت های داستان را از دیدگاه آنها بررسی کنیم نه از دیدگاه خود. در طول 7 فصل گذشته مگر دنریس دشمنانش را گردن می زده که حالا از آتش زندن آنها تعجب کنیم. از نظر من رفتار دنریس با توجه به عقاید و اهدافش و همچنین عملکرد گذشته اش در سوزاندن دشمنانش، طبیعی بود. اگر چه ممکن است وریس و تیریون و طرفداران سریال را نارحت کرده باشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از نحوه اعدام تارلیها دفاع نمیکنم ولی به نظرم اگزجری برخورد میشه در اعدام هدف گرفتن جان مجرم،خائن و یا دشمن با کمترین میزان درد یا شکنجه ست ما شاهد اعدام بودیم نه شکنجه پس مقایسه دنریس با پدرش بی انصافی و غیر منطقیه فک کنم استنیس شخص مناسبتری برا مقایسه با مدکینگ باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قسمت خوبی بود و نکته ی جالبی روشن شد اونم این بود که جان یک تارگرین مشروعه.

بهترین نکته ی این قسمت به نظرم همین بود..فقط سم یه ذره گیج بازی دروورد جریان رو نگرفت.

 

یه چیزی که عجیب بود فرار بران و جیمی بود اون همه راهو بدون این که کسی ببینه چه جوری شنا کردن..به جز آب شش گزینه ی دیگه ای به ذهنم نمیرسه!

 

در مورد دنریس هم به نظرم کار درستی کرد انتظار نداشتید که بزاره رندل تارلی واسه خودش بره..تازه بهش حق انتخاب دیوار رو هم داد.در ضمن رندل کلآ آدم شریفی نبود چون تایرل ها رو مثل خیار فروخت فقط به خاطر پیشنهادی که جیمی بهش داد و این که رندل پدر مزخرفی واسه سم بود..فقط به خاطر مرگ دیکان تارلی ناراحت شدم.

 

سکانس جان با دروگون هم بسی زیبا بود.

این تیئون مادر مرده چی شد راستی؟مگه برنگشت که از دنریس کمک بگیره!

 

و اما لردهای شمالی..مردشور همشونو ببره تا جان رفت سریع دارن پشتشو خالی میکنن..یه زمانی لردهای شمالی رو خیلی دوست داشتم ولی الان ازشون متنفرم حیف جان که داره خودشو واسه اینا سرویس می کنه.

این برن هم این جور که بوش میاد نمی خواد در مورد بیلیش کاری بکنه.

امیدوارم آریا هر چه زودتر دخل بیلیشو بیاره قبل از این که بیلیش باز استارک هارو بیچاره کنه.

 

به نظرم آتش بس دنریس با سرسی کار خیلی احمقانه ایه..سرسی به فناشون میده.

ای کاش دنریس همچین خریتی نکنه اونم الان که سرسی حامله ست می خواد حکومت رو ادامه بده و هممون میدونیم که از هیچ کاریم برای برنده شدن دریغ نمیکنه.

 

صحنه های گندری هم خیلی خوب بود داره یه پا رابرت می شه.تیم جان هم عجب چیزی شد این جور که معلومه خط داستانی شون محشر میشه بی صبرانه منتظرم

ببینمش.

 

اگه یه فلش بک هم از ریگار تو همین فصل نشون بدن عالی میشه..چون با این که فهمیدیم جان یک تارگرینه ولی بازم خیلی سوال ها در مورد ریگار وجود داره..یکیش این که اصلآ چرا لیانا رو برد با این که می دونست این حرکتش باعث شورش میشه هنوز مشخص نیست که صرفآ به خاطر عشق بوده یا این که از پیش گویی چیزی خبر داشته!

 

میگن بازیگر ریگار هم انتخاب شده که اگه اون باشه انتخاب مزخرفیه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » دوشنبه مرداد 23, 96 11:00 pm[/url]"]خوشم میاد قدرت تارگرین ها اینقدری هست که همیشه تو وستروس نسبت بهشون حس حسادت و کینه های شکستشون وجود داشته حتی بین طدفدارانشون تو دنیای واقعی.

ایرادی بهتر از آتش زدن دشمنانت دقت کنید دشمن،کلمه دشمن مثل اینکه براتون مفهومی نداره،دوستی فرمایش کردن پدر و پسر باهم چرا!؟واقعا دلیله این برای دیوانه بودن؟باشه شما شمالیا متمدنید و ما تارگرینها دیوانه(کاراستارک و آمبر و بولتونها خوبن)،رئگار ظالم بود و برندون مظلوم!!!میدونم سخته زانو زدن جلوی یه تارگرین،مخصوصا حالا که اژدهاهاشون برگشتن و دوباره قدرتشون به تمام زیرک بازیا سیاسی گری ها خیانتا فسادها اشرافی گری ها ارباب و رعیتی هاتون میچربه...نظام فاسد وستروس باید نابود بشه از آمبر ها کاراستارک ها بولتون ها گلاور ها ارن ها فری ها گریجوی ها لنیسترها تارلی و تایرل ها و همه اقوامی که بویی از تعهد و پرچمدار بودن و لرد بودن نبردن،شونه خالی کردن ها و هرچیز دیگه ای که منو به عنوان یه طرفدار تارگرین ها ازشون متنفر کرده و این فقط قدرت تارگرینها و شکست هاتون ازشون دلیل تنفرتون از این خاندانه و دلایل غیر قبول برای خودم

دیگه نمیتونم تو بحث های مربوط به خاندان ها نظری بدم واقعا

 

 

دوست عزیز ما و شمایی وجود نداره. اینجا یارگیری برای جنگ و دعوا نیست که. شخصیت های ساختگی و مکان های ساختگی در داستانی ساختگی. هرکس طبق سلیقش به شخصیتی یا مکانی یا فرهنگی علاقه مند میشه. اینجا برای این ساخته شده که تمام طرفدارا و دوستداران دور هم جمع بشن و دوستانه! بحث کنن. زانو زدن x جلوی y شاید طرفداران x رو ناراحت و طرفداران y رو خوشحال کنه ولی نباید بیایم رقص اژدهایان و قیام بلکفایر و غیره رو تو دنیای واقعی پیاده کنیم که.

ظالم و مظلوم و سیاه و سفیدی وجود نداره. هرکسی خوبیاشو داره بدی هاشو داره. تارگرین ها اژدها داشتند و قوی بودند. بعد از دست دادن اژدهایانشونم قوی بودند. سلسه ی قدرتمندی بودن و شخصیت های قدرتمندی داشتند. تا اینکه ایریس و ریگار پیداشون شد. ریگار لیانارو ندزدید؟ قبول. ولی شاهزاده مملکت وظایفی داره و اون شامل دزدکی طلاق دادن زنش و ازدواج با یکی دیگه نمیشه. حالا چه ویلینگلی چه نیلینگلی .

 

نظام فاسد وستروس باید نابود بشه صحیح. چطوری؟ دراکاریس! مطمئنا دنریس قصد نداره جمهوری ایجاد کنه و رای گیری گسترده راه بندازه. پس چجوری ؟ با کشتن لرد ها و ازاد گزاشتن رعیت؟ اگر کل وستروس رو از خاندان های بزرگ پاکسازی کنی و بدیشون دست عوام طولی نمیکشه که خاندان های بزرگ جدید درست میشه. شاید بعضیا بدتر از قبلیا. تنها چیزی که دنریس میخواد تخت اهنینه. البته منکر نیستم هر ازگاهی میخواد کمک کنه ولی راهشو بلد نیست. به کسیم گوش نمیده!

 

و در اخر شما مختاری نظر بدی یا ندی نیازی نیست اعلام کنی. ولی نظر ندادن راهش نیست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Sr Baristan » دوشنبه مرداد 23, 96 10:00 pm[/url]"]خوشم میاد قدرت تارگرین ها اینقدری هست که همیشه تو وستروس نسبت بهشون حس حسادت و کینه های شکستشون وجود داشته حتی بین طدفدارانشون تو دنیای واقعی.

ایرادی بهتر از آتش زدن دشمنانت دقت کنید دشمن،کلمه دشمن مثل اینکه براتون مفهومی نداره،دوستی فرمایش کردن پدر و پسر باهم چرا!؟واقعا دلیله این برای دیوانه بودن؟باشه شما شمالیا متمدنید و ما تارگرینها دیوانه(کاراستارک و آمبر و بولتونها خوبن)،رئگار ظالم بود و برندون مظلوم!!!میدونم سخته زانو زدن جلوی یه تارگرین،مخصوصا حالا که اژدهاهاشون برگشتن و دوباره قدرتشون به تمام زیرک بازیا سیاسی گری ها خیانتا فسادها اشرافی گری ها ارباب و رعیتی هاتون میچربه...نظام فاسد وستروس باید نابود بشه از آمبر ها کاراستارک ها بولتون ها گلاور ها ارن ها فری ها گریجوی ها لنیسترها تارلی و تایرل ها و همه اقوامی که بویی از تعهد و پرچمدار بودن و لرد بودن نبردن،شونه خالی کردن ها و هرچیز دیگه ای که منو به عنوان یه طرفدار تارگرین ها ازشون متنفر کرده و این فقط قدرت تارگرینها و شکست هاتون ازشون دلیل تنفرتون از این خاندانه و دلایل غیر قبول برای خودم

دیگه نمیتونم تو بحث های مربوط به خاندان ها نظری بدم واقعا

اولا که من نگفتم دنریس دیوانه هست. من بحث تو تاپیک های دیگه درباره دنریس کردم. خیلی هم نمیخوام وارد بحث شم. اما همین قدر بگم کار دیوانه وار فرق داره با دیوانه بودن. کار این دختر در "آتیش زدن" به خصوص کنار هم پدر و پسر اشتباه بود. در ضمن این دو نفر حداقل به دنریس خیانت نکردن. شاید بگیم به اولنا ولی به دنریس تعهدی نداشتن. انتخاب بین اولنا بود و سرسی که سرسی رو انتخاب کردن. صد البته انتخاب ظالمانه ای هست بعد از اون همه کشت و کشتاری که سرسی کرد. البته اصلا دلم به حال اولنا و تایرل ها نمیسوزه چون چیزی که عوض داره گله نداره (جنگ پنج پادشاه)

 

دوم اینکه من اصلا تو این سریال و کتاب طرفدار مطلق کسی نیستم چون کلا کاراکتر درست و حسابی تقریبا نیست. اونایی هم که کار " خیلی "غلطی انجام ندادن تا حالا یا هنوز تمام داستانشون رو نشده(مثل ادارد که یه حس رو اعصابی بهم میگه سر ماجرای لیانا آخرش معلوم میشه که دلش به حال عشق خواهرش سوخته ) یا تو موقعیت انتخاب خیلی سخت (بین غلطی که به نغعشونه و درستی که به ضرر خودشون و خاندانشونه) قرار نگرفتن. (مثل برن). اما مقایسه استارک ها با تارگرین ها خنده داره

 

در مورد اشرافی گری و ارباب رعیتی و فساد هم که دوست عزیز مطمئنی تارگرین ها رو میشناسی؟؟ یعنی جوری نوشتی گفتم تارگرین ها (از جمله دنریس) با مردمشون سر یه سفره نون تلیت میکنن .با احترام اصلا دلیلی برای بحث نمیبینم. (قصدم هم تمسخر نبود. من باب تنوع و خنده این شکلک ها و گذاشتم. ناراحت نشید.)

 

دوستی هم که گفتن استنیس قابل مقایسه تره با مدکینگ باید دید کدوم مدنظرشونه. استنیس کتاب یا استنیس سریال؟؟؟ اگر اون آتیش زدن شیرین رو کنار بذاریم و اشتباه بزرگش در تصمیم به قتل گندری و مجازات داووس به خاطر فرای دادنش (البته تو کتاب در مورد حرامزاده رابرت ظاهرا شک داشت و تصمیم نگرفته بود) که در این صورت دیگه تقریبا کاری با استنیس سریال نداریم اون موقع دیگه اصلا هیچ شباهتی به مدکینگ نداره. آتیش زدن کسایی که بهش خیانت کردن (به معنای کلمه خیانت کردن) به خاطر اعتقاد جدیدش به اون دین بود. کاری ندارم در مورد اون دین و ... . اما حداقل حداقل حداقلش هر طوری حساب کنیم چطوری میگید کارش از دنریس بدتره؟ مگه شکنجه میکرد استنیس؟ (از منبع کتاب بگید یا سریال چون ممکنه یادم رفته باشه) حالا چون اژدها داره دنریس با اژدها میسوزونه سوزوندن حساب نمیشه و اعدام میشه؟ خوبه تو سریال هم دادشون رو شنیدیم.

البته در مورد استنیس سریال با کار آخرش و اون تصمیمش در موردگندری قطعا به پادشاه دیوانه نزدیک شد.البته فاصله اش باهاش خلی زیاده و همچنین فاصله اش با ریگارو اگر دنریس به شمال حمله کنه (در سریال) دنریس هم گوی سبقت رو می رباید )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این نقشه ی تیریون برای راضی کردن سرسی رو درک نمیکنم. چرا پادشاه شمال و یک گروه جنگجوی ماهر بایدجونشونو برای قانع کردن سرسی به خطر بندازن؟ 10 نفری میخوان برن از لشگر مرده ها جسد متحرک بدزدن؟

 

اگر نگران سرسی هستن باید حذفش کنن. باید دوتراکی ها به دروازه های شهر هجوم ببرن تا تمرکز نگهبانها معطوف به اونا بشه و از طرف دیگه یکسری سرباز ماهر برای ترور سرسی از طریق تونل های مخفی وارد ردکیپ بشن. با مرگ سرسی جنگ به پایان می رسه و دیگه خطری از بابت جنوب تهدیدشون نمیکنه.

 

اصلا فکر کنم پرواز سه اژدهای عظیم بالای کینزلندیگ کافی باشه تا سربازها دروازه هارو باز و شهرو تسلیم دنریس کنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاملا موافقم. تیریون می تونست مدل کسترلی راکو در بارانداز هم پیاده کنه. واقعا نمیشه به سرسی رحم کرد. سرسی حتی اگه یورون و نیروی دریایی اش، گروه طلایی و تمام محافظین بارانداز پادشاه هم نابود شن باز تسلیم نمیشه چون یک انسان خودخواه و انحصار طلبه.

ترحم بر پلنگ تیز دندان ، ستم کاری بود بر گوسفندان

باید کار سرسی رو یه سره کرد و عازم شمال شد ولی فکر نکنم شخصیت سرسی در فصل هفتم هم حذف شه و چشمم آب نمی خوره تا پایان روایت بلایی به سر این شخصیت بیاد.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×