رفتن به مطلب
جورامون

بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

شما به قسمت ششم چه امتیازی میدید؟  

83 رای

  1. 1. شما به قسمت ششم چه امتیازی میدید؟

    • 1
      3
    • 2
      0
    • 3
      1
    • 4
      0
    • 5
      2
    • 6
      2
    • 7
      2
    • 8
      11
    • 9
      16
    • 10
      46


Recommended Posts

mockingbird:

 

تنها گناه بیلیش خنجر گذاشتن زیر گلوی ند نیست.

ایشون باعث و بانی جنگ پنج پادشاه و در پی ش نابودی چندین خاندان قدرمند و ویرانی وستروس هست.

 

سالها کینه ی استارک هارو داشت و منتظر فرصتی برای انتقام بود.

در نهایت هم کنجکاوی جان ارن درباره ی بچه های حرامزاده ی سرسی بهترین فرصت رو برای اجرای نقشه اش فراهم کرد.

 

لایسا رو قانع کرد که جان ارن رو به قتل برسونه و در نامه ای به کتلین لنیسترهارو مقصر جلوه بده. با این کار جرقه ی جنگ میان دو خاندان بزرگ لنیستر و استارکو زد و زمینه رو برای کشوندن ند به کینگزلندیگ فراهم کرد.

 

از طرف دیگه در مورد خنجر به کتلین و ند دروغ گفت و باعث شد کتلین تیریون رو گیر بندازه و تنش بین دو خاندان اوج بگیره. در نهایت هم پشت ند رو خالی کرد و با لذت نظاره گر سقوط و بعد اعدامش شد‌.

 

اگر به خاطر بیلیش نبود ند در شمال باقی میموند، خاندان استارک متلاشی نمی شد و سانسا، آریا و برن متحمل اینهمه رنج و سختی نمی شدن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه نکته ایی که هست و جواب خیلی از دوستانی که اشتباهاتی به سریال وارد میکنند رو میده (نه اینکه مخالفشون باشه، توجیه کننده باشه) اینه که سریالی که هر بار حدود 10 میلیون بیننده مستقیم داره دیگه علاوه بر یه اثر هنری یه بیزینس هم هست. اگه وایت واکر زرتی بزنه جان رو بکشه یا زمان سفرها کم شه و این تقابل ها روی نده خوب خیلی از بیننده ها ممکنه از دست برن. رابطه جان ودنی احتمالن به تعداد بیننده ها اضافه میکنه. نکته ی اصلی اینه که تحقیقات بازاریابی هم تاثیر زیادی رو فیلمنامه داره مطمئنا .

 

روی لرد روشنایی هم تاکید زیادی میشه. یه خداس بلاخره که حتی آدمم زنده میکنه. این یعنی برنامه ای باسه نایت کینگ نریخته؟ باهاش بد به نظر میرسه. اگه خدا هست که من فکر میکنم فرقی نداره اینا چیکار کنن بالاخره دخل نایت کینگ رو میاره تا حالا که به نظر خیلی با برنامه کار کرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اشتباهات استارک ها اصلا قابل قیاس با بیلیش نیست،باهم فرق دارن

استارک ها همه اشتباهاتشون به ضرر خاندان خودشون بود ولی بیلیش دسیسه چینی میکنه برای نابودی بقیه خاندان ها و موفقیت خودش اونم با روشی ناجوانمردانه،سرسی روشش شرف داره به بیلیش

البته من توانایی های این شخصو واقعا قبول دارم و خوشم میاد،از هیچ به اینجا رسیدن واقعا کار هیچکس نبود ولی بیلیش همه کاراش تقریبا مستحق مجازاته...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام

قسمت ششم رو دو سه روز پيش ديدم ولي براي نظر دادن تا پخش رسميش صبر كردم.

تقريبا تمام كامتهاي دوستان عزيز رو خوندم و اشكالاتي كه در دوستان مورد زمان سفرها (مخصوصا زمان رفتن گندري ، فرستادن كلاغ و اومدن دنريس) گرفتن رو قبول دارم. متاسفانه ضعف فيلمنامه چيزيه كه ظاهرا بايد از اين مورد در اين فصل بپذبريمش.

منتها تو اين اپيزود چيزي كه اذيتم كرد ابراز علاقه جان به دنريس بود كه يك كم آبكي در اومده بود. (سازنده ها خيلي اوپن برخورد ميكنن عشق عمه و برادرزاده تو تاگرينها هم بي سابقه هستش)

و سانسا هم خيلي اعصاب خردكن هستش. من اصلا زيرك بودن سانسا رو قبول ندارم هرچند ميخوان نشون بدن بانوي لايقي واسه وينترفل هستش ولي اين دختر بزرگترين نقطه ضعف خاندان استارك هست. مرتب با عملكردش بهشون ضربه زده البته منهاي اصرارش در فصل قبل براي فتح وينترفل كه اونم يك جورايي با حس انتقامش از شكنجه هاي رمزي بولتون مخلوط بود. الان هم كه قشنگ معلومه كه بازيچه بيليش شده. سانسا با فتح وينترفل از بيليش مستقل شده بود ولي بيليش ميدونست آريا با خوندن اون نامه به سانسا حمله ميكنه و سانسا دوباره ساده لوحانه خودش رو تو دامن بيليش ميندازه.

يك نكته رو هم بگم . من كل فصلهاي اول تا ششم رو از ظرف يك ماه ديدم و بلافاصله هم فصل هفتم شروع شد. واسه همين داستان براي من تقريبا شبيه فيلم پيشرفت و به همين خاطر طولاني شدن سريال كه باعث ميشه شدت تاثيرگزاري اعمال خوب يا بد قديمي كاراكترها روي بيننده ها كم بشه براي من كمتر اتفاق بيفته. واسه همين براي من سانسا شخصيت نامحبوبيه حتي بيشتر از بيليش ولي ازش متنفر نيستم فقط اعصابم از اين خرد ميشه كه ممكنه بازم بر عليه خاندان استارك و جان از روي ساده لوحي خرابكاري كنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این قسمت گاف خیلی عجیبی داشت، اوایل قسمت نفراتی که رفتن اونطرف دیوار 10نفرن، صحنه بعدی 13نفرن

معلومه اون صحنه مال بعد از حمله خرسه که اشتباهی موقع تدوین گذاشتن اول قسمت!

از got بعید بود این سوتی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

راست ميگي من هم هر بار لانگ شات ميداد ميشمردمشون. اول ده نفر بودن بعد اضافه شدن. ولي در حد همون گاف بود ايراد اساسي به حساب نمياد. ميتوني فرض كني چند تاشون رفته بودن ديده باني خخخخ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
acocharsoo » دوشنبه مرداد 30, 96 11:49 am[/url]"]این قسمت گاف خیلی عجیبی داشت، اوایل قسمت نفراتی که رفتن اونطرف دیوار 10نفرن، صحنه بعدی 13نفرن

معلومه اون صحنه مال بعد از حمله خرسه که اشتباهی موقع تدوین گذاشتن اول قسمت!

از got بعید بود این سوتی

نکته جالب تر اینه که آخر اپیزود پنجم تعدادشون 7 نفر بود

نمیدونم چرا یه سری میگن این ایرادات قابل چشم پوشیه؟

خب اگه قرار باشه اینجور موارد رو در نظر نگیریم که دیگه گات نمیشه بهترین سریال تاریخ

درسته همه فیلم و سریال ها باگ دارن ولی بعضی وقتها دیگه یه حالتی میشه که ذهن آدم رو به حدی درگیر میکنه که دیگه داستان و اینا از دستمون در میره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مثلا :

1- دنریس با 3 تا اژدها حرکت میکنه ولی آخر کار دو تاشون رو نشون میدن. اون یکی کجا بود وقتی کینگ داشت به طرف ویسیریون و دروگون نیزه پرتاب میکرد؟

2- بعد چرا دنریس همه رو آتیش نزد؟ مگه نمیتونست همه ی اون دشت رو به آتیش بکشه؟ فکر کنم قبض گاز اژدها رو نداده بود دیگه اونم گازش تموم شد (البته مسلما میدونم که اگه همه رو آتیش میزد سریال هم تموم میشد)

3- اگه وایت ها منتظر یخ بستن دریاچه بودن چرا خودشون نفهمیدن؟ چرا میتونن برن توی آب و زنجیر رو ببندن به اژدها، ولی نمیتونن از دریاچه عبور کنن و باید صبر کنن تا یخ بزنه؟ بعد چرا اون وایتی که داشت به هاند حمله میکرد افتاد توی آب و دیگه بالا نیومد؟

4- دقت کردین لباس های جان چقدر زود خشک شد؟ ( چند ثانیه بعد از اینکه از آب اومد بیرون ) من الان فهمیدم که هوای سرد لباس ها رو زودتر از هوای گرم خشک میکنه

5- سرعت نامعقول وایت ها و گندری و زاغ رو هم دیگه چیزی در موردش نمیگم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
acocharsoo » دوشنبه مرداد 30, 96 11:49 am[/url]"]این قسمت گاف خیلی عجیبی داشت، اوایل قسمت نفراتی که رفتن اونطرف دیوار 10نفرن، صحنه بعدی 13نفرن

معلومه اون صحنه مال بعد از حمله خرسه که اشتباهی موقع تدوین گذاشتن اول قسمت!

از got بعید بود این سوتی

از نظر من خيلى نميشه بهش گير داد چون ما تعداد دقيق افرادى كه از ديوار حركت كردن رو نداريم صحنه ى آخر اپيزود پنج فقط روى هفت نفر زوم كرد و نشون داد عده اى هم پشتشون دارن سورتمه ميكشن شايد اون لحظه كه ١٠ نفر رو نشون داد عده اى رفته بودن جلو كه مسير رو چك كنن توى صحنه خرس هم ديديم كه نفر جلو داشت حركت ميكرد

MrM3HDI » دوشنبه مرداد 30, 96 12:32 pm[/url]"]مثلا :

1- دنریس با 3 تا اژدها حرکت میکنه ولی آخر کار دو تاشون رو نشون میدن. اون یکی کجا بود وقتی کینگ داشت به طرف ویسیریون و دروگون نیزه پرتاب میکرد؟

2- بعد چرا دنریس همه رو آتیش نزد؟ مگه نمیتونست همه ی اون دشت رو به آتیش بکشه؟ فکر کنم قبض گاز اژدها رو نداده بود دیگه اونم گازش تموم شد (البته مسلما میدونم که اگه همه رو آتیش میزد سریال هم تموم میشد)

3- اگه وایت ها منتظر یخ بستن دریاچه بودن چرا خودشون نفهمیدن؟ چرا میتونن برن توی آب و زنجیر رو ببندن به اژدها، ولی نمیتونن از دریاچه عبور کنن و باید صبر کنن تا یخ بزنه؟ بعد چرا اون وایتی که داشت به هاند حمله میکرد افتاد توی آب و دیگه بالا نیومد؟

4- دقت کردین لباس های جان چقدر زود خشک شد؟ ( چند ثانیه بعد از اینکه از آب اومد بیرون ) من الان فهمیدم که هوای سرد لباس ها رو زودتر از هوای گرم خشک میکنه

5- سرعت نامعقول وایت ها و گندری و زاغ رو هم دیگه چیزی در موردش نمیگم

1-نشون دادن اژدها فكر كنم بشدت هزينه بر باشه همچنين وقتى نيزه به ويسريون خورد يه صحنه ى گذرايى از ريگار رو ديديم

2-هدف دنريس نجات دادن جان و تيمش بود نه حمله ى مستقيم به وايت واكرها يا ارتششون كه اگه اين كارو انجام ميداد قطعا يه اژدها ديگه هم از دست ميداد

3-اين يخ زدن درياچه هم سوال من هم هست شايد نايت كينگ نميخواست نيرو از دست بده چون وايت هايى كه رفتن تو درياچه كه ويسريون رو زنجير كنن ديگه بالا نيومدن ولى اون وايت كه هاند با چكش يخ زير پاش رو چكوند دوباره اومد بالا و پاى تورموند رو گرفت

4-لباس جان خشك نشد بلكه يخ زد

5-سرعت سريع اين قسمت رو همه گفتن چيزى دربارش نميگم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
batlimoos » شنبه مرداد 28, 96 9:05 pm[/url]"]در مورد شمشیر جان

تو قسمت 2 فصل 6 که جان مرده هست تو یه سکانس سر داووس شمشیر جان رو که میخواد برداره چشم گرگ روی شمشیر جان بسته هست. آخر اون قسمت جان با یه نفس خیلی عمیق به زندگی برمیگرده. تو قسمت 6 فصل 7 (با دقت دوستان) تو سکانسی که جان داره با مورمونت حرف میزنه چشم شمشیره باز و جان هم زنده هست. جان میافته تو دریاچه یخی. قبل از بیرون اومدنش از دریاچه دوربین رو شمشیرش بی هیچ علت خاصی (!!!) زوم میکنه و چشم گرگ بسته هست. جان از آب میاد بیرون و یه نفس عمیق به عمیقی نفس زنده شدنش میکشه و چشم گرگ باز میشه. ممکنه همه این ها اتفاقی ، خطای دید و یا پاشیدن آب روی شمشیر باشه. ممکن هم هست که کارگردان منظوری داشته.

من فکر میکنم ایندفعه هم جان تو دریاچه مرد (چشم گرگ بسته شد) و دوباره توسط خدای نور تو لحظه بیرون اومدن از آب به زندگی برگشت(چشم گرگ باز شد)

 

یکی از بهترین نکات رو گفتید

دقیق دیدم

حق با شماست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توجه کردید تمام این ماجرا ها و داستان های بازی تاج و تخت راحتترین کلیدش دست آریا بوده ولی درست استفاده نکرد

نمونش اوایل که جاکن هاگار سه تا مرگ بهش هدیه داده بود ، اگر تایوین و سرسی و بیلیش رو میگفت همچی حل بود

و یا همین فصل اگر میرفت گینگزلندینگ هم همین طور ، سرسی رو براحتی میکشت و لازم نبود برای متقاعد کردنش بشمال برن و اژدهایی هم لازم ب قربانی کردن نبود

 

درباره جان و قبول دنریس هم باید بگم ، رابطه عاطفی تو ذوق زنی ایجاد شده و هم اینکه صحبت های تورموند درباره زانو نزدن و دیدن ترکیدن ویسیریون فک کنم باعث شد بیخیال تاج و .. بشه

 

درباره استراتژی شاه شب هم معتقدم هوش بالایی داره

شاید چون در خدمت آدر بزرگ هستند (ولو در سریال حذف شده) اما براشون شاید الهامالتی بشه

 

و از همه ناراحت کننده تر هم مرگ ویسیریون با اون ناله و از اون بدتر مرگ تورس بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
batlimoos » شنبه مرداد 28, 96 9:05 pm[/url]"]در مورد شمشیر جان

تو قسمت 2 فصل 6 که جان مرده هست تو یه سکانس سر داووس شمشیر جان رو که میخواد برداره چشم گرگ روی شمشیر جان بسته هست. آخر اون قسمت جان با یه نفس خیلی عمیق به زندگی برمیگرده. تو قسمت 6 فصل 7 (با دقت دوستان) تو سکانسی که جان داره با مورمونت حرف میزنه چشم شمشیره باز و جان هم زنده هست. جان میافته تو دریاچه یخی. قبل از بیرون اومدنش از دریاچه دوربین رو شمشیرش بی هیچ علت خاصی (!!!) زوم میکنه و چشم گرگ بسته هست. جان از آب میاد بیرون و یه نفس عمیق به عمیقی نفس زنده شدنش میکشه و چشم گرگ باز میشه. ممکنه همه این ها اتفاقی ، خطای دید و یا پاشیدن آب روی شمشیر باشه. ممکن هم هست که کارگردان منظوری داشته.

من فکر میکنم ایندفعه هم جان تو دریاچه مرد (چشم گرگ بسته شد) و دوباره توسط خدای نور تو لحظه بیرون اومدن از آب به زندگی برگشت(چشم گرگ باز شد)

 

تو یک سایت چیز جالبی راجع بهش خوندم، میگن برن از طریق اون چشم اتفاقات جنگ رو دنبال میکرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام به همه دوستان

 

اولین چیزی که باید بگم اینه که از دیدن بحث های اینجا به اندازه تماشای اپیزود لذت بردم!

امیدوارم که این شور و علاقه و انرژی همیشه وجود داشته باشه!

راستش بعد از دیدن این قسمت یک مورد به ذهنم رسید

که در بین بحث ها پیداش نکردم گفتم با شما در میون بذارم

اون هم اینه که با لو رفتن تکنولوژی ساقط کردن اژدها، از شاه شب

خطرناک تر الان بانوی خبیثه سرکار خانم سرسی نیست که با بدست

آوردن این تکنولوژی روند جنگ رو برگردونه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
زمستان است » دوشنبه مرداد 30, 96 1:16 pm[/url]"]سلام به همه دوستان

 

اولین چیزی که باید بگم اینه که از دیدن بحث های اینجا به اندازه تماشای اپیزود لذت بردم!

امیدوارم که این شور و علاقه و انرژی همیشه وجود داشته باشه!

راستش بعد از دیدن این قسمت یک مورد به ذهنم رسید

که در بین بحث ها پیداش نکردم گفتم با شما در میون بذارم

اون هم اینه که با لو رفتن تکنولوژی ساقط کردن اژدها، از شاه شب

خطرناک تر الان بانوی خبیثه سرکار خانم سرسی نیست که با بدست

آوردن این تکنولوژی روند جنگ رو برگردونه؟

فكر نميكنم چون شاه شب كلا با همه انسانها دشمن هستش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
زمستان است » دوشنبه مرداد 30, 96 1:16 pm[/url]"]سلام به همه دوستان

 

اولین چیزی که باید بگم اینه که از دیدن بحث های اینجا به اندازه تماشای اپیزود لذت بردم!

امیدوارم که این شور و علاقه و انرژی همیشه وجود داشته باشه!

راستش بعد از دیدن این قسمت یک مورد به ذهنم رسید

که در بین بحث ها پیداش نکردم گفتم با شما در میون بذارم

اون هم اینه که با لو رفتن تکنولوژی ساقط کردن اژدها، از شاه شب

خطرناک تر الان بانوی خبیثه سرکار خانم سرسی نیست که با بدست

آوردن این تکنولوژی روند جنگ رو برگردونه؟

بعيد ميدونم نايت كينگ قسمت شر خالص اين سريال يا كتاب هست همان طور كه توى ارباب حلقه ها نميشد با اورك ها يا سائرون مذاكره كرد اينجام فكر نكنم بشه به هر حال نايت كينگ ميخواد همه ى انسان ها رو يا بكشه يا وايت كنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اتفاقا افرادی مث ند هستن که فرصت رو به امثال بیلیش میدن!افرادی مث راب هستن که فرصت خیانت رو به فری ها دادن!افرادی مث جان هستن که فرصت رو به رمزی در نبرد حرامزاده ها دادن!یا کشته شدن آزدهای دنی توسط نایت کینگ که دلیلش قهرمان بازی جان بود!فرقشون اینه که ند و بچه هاش اشتبااتشونو تو پوشش شجاعت شرافت و عشق پنهان میکردن .بیلیش و واریس نه خاندانی داشتن نه ارتشی برای همین طرف برنده رو میگرفتن و به پوسته قدرت جذب میشدن/تازه استارکها فقط ادای با شرف ها رو در میآوردن مثلا ند پیشنهاد رنلی رو قبول نمیکنه بعد به پیشنهاد بیلیش جواب رد میده و میگه خیانت کنیم اما خودش ازش درخواست سرباز میکنه!به رابرت میگه کشتن دنی درست نیس اما وقتی بیلیش میگه قراره استینس بیاد و جنگ بشه میگه چاره ی نیس!این افراد در طول تاریخ زیاد بودن که با کله شقی و غرورشون جنگ های زیادی برپا کردن با اینکه راستگو بودن اما ما آدمای حیله گری زیادی داریم تو سیاست که اتفاقاتی خوبی رقم زدن مسئله اینجاست شما وقتی وارد سیاست میشه باید همانند یه روسپی عمل کنی نه یه باکره در مورد داستان خنده داری که گفتین اگه ند نمیرفت اونجا و بچه هاش رنج و سختتی نمیکشیدنم هیچی ندارم بگم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بیلیش کاری رو کرد که باید می کرد و در فطرتش بود. اتفاقا یه بار به ند استارک هشدار داد که به من اعتماد نکن. اگه اعتمادی به بیلیش بشه مطمئنا ساده لوحی فرد اعتماد کننده رو می رسونه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چند صفحه اول تاپیک رو خوندم خیلی نظرات دوستان مبنا درستی نداره

گفتم یه جمع بندی کلی بکنم

اگر کسی می تونه ما رو از این جهل و سردرگمی نجات بده

چیزایی که می دونم:

از قسمت آخر شروع می کنم

- نیزه و قدرت over size شاه شب

- دو تا چشم باز شد؛ یکی چشم شمشیر جان اسنو (longclaw)! و دیگری چشم اژدها

- مارتین اهل آسون کردن داستان نیست

- مارتین داستان های تاکین رو تحسین می کنه (بجز مرگ گاندولف خاکستری)

- شاه شب مرتبه اول نیست که داره قیام می کنه، چقدر واقعا تجربه داره، این قدرت بی حد و حصری که بهش داره داده میشه (نیزه و اژده ها و غول و ..) برای چیه، این سردار ها آیا همون بچه هایی هستن که تبدیل کرده ؟ یا همینجوری کیلویی می تونه سردار جایگزین این ها بکنه!

- شاه شب بواسطه شیشه اژدها که تو قلب یه انسان می کنن (فرزندان جنگل) تبدیل می شه

- عمو بنجامین خیلی تلویحی اشاره می کنه که با همون روش (یعنی شیشه اژدها) توسط فرزندان جنگل روند تبدیل شدنش به وایت واکر ها متوقف شده و یه ارتباط یا لینک خبری هم با کلاغ سه چشم داشته

- شاه شب از آتش بارها رد شده، اصن آتش روش تاثیری داره؟ آتش اژدها چی !

- سموئل تارلی کلی کتاب برداشت و ب سمت مقصد نامشخصی راه افتاد، سابق بر این شاهد بودیم رازها و درمان هایی هست حتی برای مرگ‌آورترین بیماری ها و لاعلاج ترین هاشون که گویا دستور العمل مناسبی برای درمانش وجود داره یه فلاش بک به دختر استنیس باراتیون (شیرین) بزنیم و تعجب همگان از درمان دختر بچه؛ حالا ک یه دو جین کتاب از بخش ممنوعه همراهش هست، ممکنه به چه رازهایی پی ببره

- اینم می‌دونیم شاه شب هم ب نوعی قدرت وارگ کردن یا کنترل نیروهاش رو داره، کل لشکر و احتمالا اژدها و... ، تقابلی هست بین شاه شب و برن!

چیزهایی که محتمل هست:

- شاه شب با اژدها به احتمال زیاد هرجایی می تونه بره

- چقدر احتمال داره شاه شب و برن درگیر چیز بزرگتری باشن، با توجه به قدرت های شاه شب

- برن چجور ارتباطی با شاه شب داره! مسلما تئوری شاه شب همون برن هست و یا برن باعث بوجود اومدن شاه شب میشه حسابی ایراد دار و بدون مدرکه چون دستکم تبدیل شاه شب توسط فرزندان جنگل رو دیدیم و اشاره فرزندان جنگل از you به معنای شما (جمع) و نه تو بوده و در ادامه اشاره به انسان ها می کنه

- آیا نیروهای دیگه ای هم هستن توی دنیای مارتین! اون اسکلت هایی که جلو اون غار (زیر درخت که کلاغ و فرزندان جنگل بودن) با برن و ... درگیر شدن و از زمین در می اومدن مثلا؛ بطور کلی چقدر ممکنه بازیگرهای مهم دیگه ای توی داستان باشن تا این قدرت پادشاه شب رو توجیح کنن؟ یا این همه قدرت داره فقط واسه اینکه از دیوار رد بشه!!

چیزهایی که نمی دونم:

- دست فعلی سرسی (کایبرن) که تونست کوه رو احیا کنه آیا می تونه از وایت واکری که قراره تحویل سرسی بشه بعنوان مدرک استفاده ای بکنه؟؛ استفاده در جهت کمک به سرسی یا ...

- اژدها از سیستم گرمایشی آیا به سیستم سرمایشی و برودتی تغییر فاز میده؟ یا قابلیت هاش رو حفظ می کنه؟

- اژدها می تونه با نفسش دیوار رو آب کنه یا ...

- جان توی هر جای داستان احتمال داره جلوی آتیش اژدها قرار بگیره و اینجوری تایگرین بودنش ثابت بشه!

- مارتین از تاکین و داستاناش خوشش میاد آیا ممکنه بره سمت داستان درست کردن برای شمشیرها و ... در حد آنگلاچل و اینا منظورمه !

-شیشه اژدها روی سردار های شاه شب هم تاثیر داره اما روی خود شاه شب چی؟ و اینکه چه تاثیری ممکنه داشته باشه!

- فلز والریانی دقیقا قراره چیکار بکنه چه قدرتی داره، در کنار شیشه اژدها هست یا کلا سلاح دیگه ای هست، قابلیت ترکیب داره یا اصن تاریخچه استفاده اش غیر از لاکچری بودنش چیه!

- چرا شاه شب اینقدر نسبت به جان اسنو بی تفاوته، داستانی هست یا نه، صرفا یه آدم عادیه از نظر شاه که براش اهمیتی نداره

- نقش برن دقیقا چیه! داستان های روایت نشده دیگه ای هست ک باید کشف بکنه یا اینکه خودش درگیرشونه! مثلا تئوری دیوانه شدن مد کینگ آیا درسته که بخاطر دستکاری های برن هست؟

- قابلیت وارگ کردن برن چقدر وسعت پیدا می کنه! می تونه اژدهای شاه شب رو کنترل کنه؟ می تونه خود شاه شب رو (نه اینکه کنترل کنه) تا حدی گیج کنه! چقدر رو برن می شه حساب کرد! آیا خط زمانی روایت شده داستان همینه با احتمالا دستکاری های برن یا جلو تر برن کلا تو زمان دست می بره و بعضی چیزا رو تغییر می ده ؛ چقدر (هندی نشه یه وقت)!

-داستان پشت خلق پادشاه شب آیا اثر گذار هست ب شکل دیگه مسئله خیلی مهمی هست یا تنها یه اشتباه بوده؟ کلا تئوری هایی که برن رو تو خط داستانی-زمانی جلو و عقب می‌کنه تغییرات جزیی هست (کسی می تونه تکلیف تئوری های خط زمانی برن رو مشخص کنه خیلی گیج کننده و زیان بار برای داستان می تونه باشه)

-بازگشت جان از مرگ چقدر مهمه (نه اینکه دوباره زنده شدنش) توی اون مرگش چیزی هست داستانی یا اتفاقی؟! این همه خدایان قدیم و جدید الکی هستن یا نقش دارن و فلسفه ای دارن که هنوز بهش نرسیدیم و قراره شاهد بازی اون ها هم باشیم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mockingbird » دوشنبه مرداد 30, 96 7:54 pm[/url]"]اتفاقا افرادی مث ند هستن که فرصت رو به امثال بیلیش میدن!افرادی مث راب هستن که فرصت خیانت رو به فری ها دادن!افرادی مث جان هستن که فرصت رو به رمزی در نبرد حرامزاده ها دادن!یا کشته شدن آزدهای دنی توسط نایت کینگ که دلیلش قهرمان بازی جان بود!فرقشون اینه که ند و بچه هاش اشتبااتشونو تو پوشش شجاعت شرافت و عشق پنهان میکردن .بیلیش و واریس نه خاندانی داشتن نه ارتشی برای همین طرف برنده رو میگرفتن و به پوسته قدرت جذب میشدن/تازه استارکها فقط ادای با شرف ها رو در میآوردن مثلا ند پیشنهاد رنلی رو قبول نمیکنه بعد به پیشنهاد بیلیش جواب رد میده و میگه خیانت کنیم اما خودش ازش درخواست سرباز میکنه!به رابرت میگه کشتن دنی درست نیس اما وقتی بیلیش میگه قراره استینس بیاد و جنگ بشه میگه چاره ی نیس!این افراد در طول تاریخ زیاد بودن که با کله شقی و غرورشون جنگ های زیادی برپا کردن با اینکه راستگو بودن اما ما آدمای حیله گری زیادی داریم تو سیاست که اتفاقاتی خوبی رقم زدن مسئله اینجاست شما وقتی وارد سیاست میشه باید همانند یه روسپی عمل کنی نه یه باکره در مورد داستان خنده داری که گفتین اگه ند نمیرفت اونجا و بچه هاش رنج و سختتی نمیکشیدنم هیچی ندارم بگم.

من گفتم ند یا راب یا بقیه اشتباه، نقص و یا حماقتی نداشتن؟ معلومه که داشتن ولی این لیتل فینگرو تبرئه نمیکنه. کثافت کاریهاشو توجیه نمیکنه. اینکه یکی از villain های اصلی داستانه رو هم عوض نمیکنه. کجای حرفم اشتباه بود؟ هدفش متلاشی کردن استارک ها نبود؟ اون نبود که جنگ بین خاندان استارک و لنیسترو شروع کرد؟

 

من هم موافقم. در بازی سیاست نمیشه با شرافت بازی کرد. باز هم میگم من اشتباهات ند، راب و رنلی و غیره رو توجیه نمی کنم.

 

منظورتون از داستان خنده دار چیه؟ غیر از اینه که اگر جان ارن به قتل نمی رسید و نامه ای فرستاده نمی شد ند در شمال می موند و خانوادش از هم متلاشی نمی شد؟ البته که اگر این اتفاقات نمیفتاد داستانی در کار نبود که ما بخوایم در موردش صحبت کنیم ولی بحث ما سر این نیست. انکار می کنید که لیتل فینگر مسبب اصلی بلاهایی هست که بر سر استارک ها اومده؟

 

به هر حال پرونده ی لیتل فینگر در این فصل بسته میشه. تا الان با بازی دادن و سوء استفاده کردن از بقیه خوب تازونده ولی دیگه به آخر خط رسیده. حذف شدنش هم اینطور که پیداست در اوج حقارت توسط بچه های ند استارک اتفاق می افته.

 

R-FAARAZON » دوشنبه مرداد 30, 96 8:42 pm[/url]"]بیلیش کاری رو کرد که باید می کرد و در فطرتش بود. اتفاقا یه بار به ند استارک هشدار داد که به من اعتماد نکن. اگه اعتمادی به بیلیش بشه مطمئنا ساده لوحی فرد اعتماد کننده رو می رسونه.

موافقم. ولی اینش جالبه که در حال حاضر ساده لوح ترین آدم خط داستانی وینترفل خود لیتل فینگره. زیادی از خودش مطمئنه و با خوش خیالی تموم فکر میکنه سانسا قراره ترتیب آریارو بده و قدرتو به دست بگیره. نشون میده که چقدر کم سانسارو میشناسه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
amione » دوشنبه مرداد 30, 96 10:29 pm[/url]"]چند صفحه اول تاپیک رو خوندم خیلی نظرات دوستان مبنا درستی نداره

گفتم یه جمع بندی کلی بکنم

اگر کسی می تونه ما رو از این جهل و سردرگمی نجات بده

چیزایی که می دونم:

از قسمت آخر شروع می کنم

- نیزه و قدرت over size شاه شب

- دو تا چشم باز شد؛ یکی چشم شمشیر جان اسنو (longclaw)! و دیگری چشم اژدها

- مارتین اهل آسون کردن داستان نیست

- مارتین داستان های تاکین رو تحسین می کنه (بجز مرگ گاندولف خاکستری)

- شاه شب مرتبه اول نیست که داره قیام می کنه، چقدر واقعا تجربه داره، این قدرت بی حد و حصری که بهش داره داده میشه (نیزه و اژده ها و غول و ..) برای چیه، این سردار ها آیا همون بچه هایی هستن که تبدیل کرده ؟ یا همینجوری کیلویی می تونه سردار جایگزین این ها بکنه!

- شاه شب بواسطه شیشه اژدها که تو قلب یه انسان می کنن (فرزندان جنگل) تبدیل می شه

- عمو بنجامین خیلی تلویحی اشاره می کنه که با همون روش (یعنی شیشه اژدها) توسط فرزندان جنگل روند تبدیل شدنش به وایت واکر ها متوقف شده و یه ارتباط یا لینک خبری هم با کلاغ سه چشم داشته

- شاه شب از آتش بارها رد شده، اصن آتش روش تاثیری داره؟ آتش اژدها چی !

- سموئل تارلی کلی کتاب برداشت و ب سمت مقصد نامشخصی راه افتاد، سابق بر این شاهد بودیم رازها و درمان هایی هست حتی برای مرگ‌آورترین بیماری ها و لاعلاج ترین هاشون که گویا دستور العمل مناسبی برای درمانش وجود داره یه فلاش بک به دختر استنیس باراتیون (شیرین) بزنیم و تعجب همگان از درمان دختر بچه؛ حالا ک یه دو جین کتاب از بخش ممنوعه همراهش هست، ممکنه به چه رازهایی پی ببره

- اینم می‌دونیم شاه شب هم ب نوعی قدرت وارگ کردن یا کنترل نیروهاش رو داره، کل لشکر و احتمالا اژدها و... ، تقابلی هست بین شاه شب و برن!

چیزهایی که محتمل هست:

- شاه شب با اژدها به احتمال زیاد هرجایی می تونه بره

- چقدر احتمال داره شاه شب و برن درگیر چیز بزرگتری باشن، با توجه به قدرت های شاه شب

- برن چجور ارتباطی با شاه شب داره! مسلما تئوری شاه شب همون برن هست و یا برن باعث بوجود اومدن شاه شب میشه حسابی ایراد دار و بدون مدرکه چون دستکم تبدیل شاه شب توسط فرزندان جنگل رو دیدیم و اشاره فرزندان جنگل از you به معنای شما (جمع) و نه تو بوده و در ادامه اشاره به انسان ها می کنه

- آیا نیروهای دیگه ای هم هستن توی دنیای مارتین! اون اسکلت هایی که جلو اون غار (زیر درخت که کلاغ و فرزندان جنگل بودن) با برن و ... درگیر شدن و از زمین در می اومدن مثلا؛ بطور کلی چقدر ممکنه بازیگرهای مهم دیگه ای توی داستان باشن تا این قدرت پادشاه شب رو توجیح کنن؟ یا این همه قدرت داره فقط واسه اینکه از دیوار رد بشه!!

چیزهایی که نمی دونم:

- دست فعلی سرسی (کایبرن) که تونست کوه رو احیا کنه آیا می تونه از وایت واکری که قراره تحویل سرسی بشه بعنوان مدرک استفاده ای بکنه؟؛ استفاده در جهت کمک به سرسی یا ...

- اژدها از سیستم گرمایشی آیا به سیستم سرمایشی و برودتی تغییر فاز میده؟ یا قابلیت هاش رو حفظ می کنه؟

- اژدها می تونه با نفسش دیوار رو آب کنه یا ...

- جان توی هر جای داستان احتمال داره جلوی آتیش اژدها قرار بگیره و اینجوری تایگرین بودنش ثابت بشه!

- مارتین از تاکین و داستاناش خوشش میاد آیا ممکنه بره سمت داستان درست کردن برای شمشیرها و ... در حد آنگلاچل و اینا منظورمه !

-شیشه اژدها روی سردار های شاه شب هم تاثیر داره اما روی خود شاه شب چی؟ و اینکه چه تاثیری ممکنه داشته باشه!

- فلز والریانی دقیقا قراره چیکار بکنه چه قدرتی داره، در کنار شیشه اژدها هست یا کلا سلاح دیگه ای هست، قابلیت ترکیب داره یا اصن تاریخچه استفاده اش غیر از لاکچری بودنش چیه!

- چرا شاه شب اینقدر نسبت به جان اسنو بی تفاوته، داستانی هست یا نه، صرفا یه آدم عادیه از نظر شاه که براش اهمیتی نداره

- نقش برن دقیقا چیه! داستان های روایت نشده دیگه ای هست ک باید کشف بکنه یا اینکه خودش درگیرشونه! مثلا تئوری دیوانه شدن مد کینگ آیا درسته که بخاطر دستکاری های برن هست؟

- قابلیت وارگ کردن برن چقدر وسعت پیدا می کنه! می تونه اژدهای شاه شب رو کنترل کنه؟ می تونه خود شاه شب رو (نه اینکه کنترل کنه) تا حدی گیج کنه! چقدر رو برن می شه حساب کرد! آیا خط زمانی روایت شده داستان همینه با احتمالا دستکاری های برن یا جلو تر برن کلا تو زمان دست می بره و بعضی چیزا رو تغییر می ده ؛ چقدر (هندی نشه یه وقت)!

-داستان پشت خلق پادشاه شب آیا اثر گذار هست ب شکل دیگه مسئله خیلی مهمی هست یا تنها یه اشتباه بوده؟ کلا تئوری هایی که برن رو تو خط داستانی-زمانی جلو و عقب می‌کنه تغییرات جزیی هست (کسی می تونه تکلیف تئوری های خط زمانی برن رو مشخص کنه خیلی گیج کننده و زیان بار برای داستان می تونه باشه)

-بازگشت جان از مرگ چقدر مهمه (نه اینکه دوباره زنده شدنش) توی اون مرگش چیزی هست داستانی یا اتفاقی؟! این همه خدایان قدیم و جدید الکی هستن یا نقش دارن و فلسفه ای دارن که هنوز بهش نرسیدیم و قراره شاهد بازی اون ها هم باشیم!

ماشاالله چقدر سوال داری شما

من فقط یکیشو میدونم

اونم اینه که اسکلت ها از زمین در نیومدن، توی اون قسمت به خاطره اینکه فرزندان جنگل جلوی در غار رو آتیش زده بودن اسکلت ها یا همون وایت ها دنبال یه راهی بودن که بتونن وارد غار بشن و برای همین هم از سقف غار وارد شدن. اگه دقت کنی اولیشون از بالا میفته که اون دختره با شمشیر میزنتش دومی رو هم گرگه میپره روش و ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من نمیدونم حالا افراد یه خاندان به قول شما احمق یا ساده لوحن این دلیل میشه یه شخص اوج خباثت خودشو به رخ بکشه و یه مملکتو به جون هم بندازه و بشینه لذت ببره؟از مجازات ومقصر بودن تبرئه میشه چون بقیه ساده لوحن و اون تو فطرتش اینجوریه؟!عجیبه برام واقعا!یه مثالی بزنم،شخصی وضعیت امنیت خونش درست نیست و خودش سهل انگاری کرده از حفاظت حریم خونش،این یه دزد رو تبرئه میکنه که چرا اومده از این خونه دزدی کرده؟قاضی بگه چون تو در خونتو قفل نکردی پس دزده حق داشت بره دزدی و درضمن اون فطرتش دزدی بود باید دزدی میکرد تو باید زرنگ میبودی و از خونت محافطت میکردی...عجب...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
amione » دوشنبه مرداد 30, 96 10:29 pm[/url]"]چند صفحه اول تاپیک رو خوندم خیلی نظرات دوستان مبنا درستی نداره

گفتم یه جمع بندی کلی بکنم

اگر کسی می تونه ما رو از این جهل و سردرگمی نجات بده

چیزایی که می دونم:

از قسمت آخر شروع می کنم

- نیزه و قدرت over size شاه شب

- دو تا چشم باز شد؛ یکی چشم شمشیر جان اسنو (longclaw)! و دیگری چشم اژدها

- مارتین اهل آسون کردن داستان نیست

- مارتین داستان های تاکین رو تحسین می کنه (بجز مرگ گاندولف خاکستری)

- شاه شب مرتبه اول نیست که داره قیام می کنه، چقدر واقعا تجربه داره، این قدرت بی حد و حصری که بهش داره داده میشه (نیزه و اژده ها و غول و ..) برای چیه، این سردار ها آیا همون بچه هایی هستن که تبدیل کرده ؟ یا همینجوری کیلویی می تونه سردار جایگزین این ها بکنه!

- شاه شب بواسطه شیشه اژدها که تو قلب یه انسان می کنن (فرزندان جنگل) تبدیل می شه

- عمو بنجامین خیلی تلویحی اشاره می کنه که با همون روش (یعنی شیشه اژدها) توسط فرزندان جنگل روند تبدیل شدنش به وایت واکر ها متوقف شده و یه ارتباط یا لینک خبری هم با کلاغ سه چشم داشته

- شاه شب از آتش بارها رد شده، اصن آتش روش تاثیری داره؟ آتش اژدها چی !

- سموئل تارلی کلی کتاب برداشت و ب سمت مقصد نامشخصی راه افتاد، سابق بر این شاهد بودیم رازها و درمان هایی هست حتی برای مرگ‌آورترین بیماری ها و لاعلاج ترین هاشون که گویا دستور العمل مناسبی برای درمانش وجود داره یه فلاش بک به دختر استنیس باراتیون (شیرین) بزنیم و تعجب همگان از درمان دختر بچه؛ حالا ک یه دو جین کتاب از بخش ممنوعه همراهش هست، ممکنه به چه رازهایی پی ببره

- اینم می‌دونیم شاه شب هم ب نوعی قدرت وارگ کردن یا کنترل نیروهاش رو داره، کل لشکر و احتمالا اژدها و... ، تقابلی هست بین شاه شب و برن!

چیزهایی که محتمل هست:

- شاه شب با اژدها به احتمال زیاد هرجایی می تونه بره

- چقدر احتمال داره شاه شب و برن درگیر چیز بزرگتری باشن، با توجه به قدرت های شاه شب

- برن چجور ارتباطی با شاه شب داره! مسلما تئوری شاه شب همون برن هست و یا برن باعث بوجود اومدن شاه شب میشه حسابی ایراد دار و بدون مدرکه چون دستکم تبدیل شاه شب توسط فرزندان جنگل رو دیدیم و اشاره فرزندان جنگل از you به معنای شما (جمع) و نه تو بوده و در ادامه اشاره به انسان ها می کنه

- آیا نیروهای دیگه ای هم هستن توی دنیای مارتین! اون اسکلت هایی که جلو اون غار (زیر درخت که کلاغ و فرزندان جنگل بودن) با برن و ... درگیر شدن و از زمین در می اومدن مثلا؛ بطور کلی چقدر ممکنه بازیگرهای مهم دیگه ای توی داستان باشن تا این قدرت پادشاه شب رو توجیح کنن؟ یا این همه قدرت داره فقط واسه اینکه از دیوار رد بشه!!

چیزهایی که نمی دونم:

- دست فعلی سرسی (کایبرن) که تونست کوه رو احیا کنه آیا می تونه از وایت واکری که قراره تحویل سرسی بشه بعنوان مدرک استفاده ای بکنه؟؛ استفاده در جهت کمک به سرسی یا ...

- اژدها از سیستم گرمایشی آیا به سیستم سرمایشی و برودتی تغییر فاز میده؟ یا قابلیت هاش رو حفظ می کنه؟

- اژدها می تونه با نفسش دیوار رو آب کنه یا ...

- جان توی هر جای داستان احتمال داره جلوی آتیش اژدها قرار بگیره و اینجوری تایگرین بودنش ثابت بشه!

- مارتین از تاکین و داستاناش خوشش میاد آیا ممکنه بره سمت داستان درست کردن برای شمشیرها و ... در حد آنگلاچل و اینا منظورمه !

-شیشه اژدها روی سردار های شاه شب هم تاثیر داره اما روی خود شاه شب چی؟ و اینکه چه تاثیری ممکنه داشته باشه!

- فلز والریانی دقیقا قراره چیکار بکنه چه قدرتی داره، در کنار شیشه اژدها هست یا کلا سلاح دیگه ای هست، قابلیت ترکیب داره یا اصن تاریخچه استفاده اش غیر از لاکچری بودنش چیه!

- چرا شاه شب اینقدر نسبت به جان اسنو بی تفاوته، داستانی هست یا نه، صرفا یه آدم عادیه از نظر شاه که براش اهمیتی نداره

- نقش برن دقیقا چیه! داستان های روایت نشده دیگه ای هست ک باید کشف بکنه یا اینکه خودش درگیرشونه! مثلا تئوری دیوانه شدن مد کینگ آیا درسته که بخاطر دستکاری های برن هست؟

- قابلیت وارگ کردن برن چقدر وسعت پیدا می کنه! می تونه اژدهای شاه شب رو کنترل کنه؟ می تونه خود شاه شب رو (نه اینکه کنترل کنه) تا حدی گیج کنه! چقدر رو برن می شه حساب کرد! آیا خط زمانی روایت شده داستان همینه با احتمالا دستکاری های برن یا جلو تر برن کلا تو زمان دست می بره و بعضی چیزا رو تغییر می ده ؛ چقدر (هندی نشه یه وقت)!

-داستان پشت خلق پادشاه شب آیا اثر گذار هست ب شکل دیگه مسئله خیلی مهمی هست یا تنها یه اشتباه بوده؟ کلا تئوری هایی که برن رو تو خط داستانی-زمانی جلو و عقب می‌کنه تغییرات جزیی هست (کسی می تونه تکلیف تئوری های خط زمانی برن رو مشخص کنه خیلی گیج کننده و زیان بار برای داستان می تونه باشه)

-بازگشت جان از مرگ چقدر مهمه (نه اینکه دوباره زنده شدنش) توی اون مرگش چیزی هست داستانی یا اتفاقی؟! این همه خدایان قدیم و جدید الکی هستن یا نقش دارن و فلسفه ای دارن که هنوز بهش نرسیدیم و قراره شاهد بازی اون ها هم باشیم!

ممنون از این همه موشکافی

ولی یه نقدی هست به پستتون،شما بعضی مطالب رو که در کتاب و سریال باهم متفاوته درنظر نگرفتید مثل همین قضیه اسکلت،اونا وایت بودن و موجود جدیدی نبودن.یا قضیه شاه شب و بوجود اومدن آدر ها که اصلا تو سریال و کتاب متفاوته

سوالاتون خیلی تخصصیه،فکر کنم مارتینم هنوز به نتایجی راجبش نرسیده ولی خب شاید تا پایان سریال بتونین برای بعضیاشون جوابی پیدا کنید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فکر کنم دوستان خیلی سعی دارن بدیهیات رو توضیح بدن. در یک جمله خلاصه اش کنید که بیلیش شخصیت منفی داستانه و خلاص. فکر نکنم کسی در این شکی داشته باشه ولی صحبت چیز دیگه ایه که فکر کنم متوجه منظور من نشدید.

بیلیش قاعده خاص خودشو داره تماما ماکیاولیستی رفتار می کنه. نمیشه از کسی که بقیه صرفا براش وسیله ای برای رسیدن به هدفشن انتظاری بجز شر داشت. شاید بیلیش یه ویژگی خاص در داستان نغمه داره و اونم اینه که تنها کسیه که به نظر می رسه خودشو منفی می پنداره و متعاقب اون هدف براش مهمه نه خوب بودن!

نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است.

فطرت بیلیش پلیده و این امری واضحه ولی اون افرادی که با بیلیش رابطه داشتن باید حواسشون جمع می کردن چون صداقت در مقابل سیاست دیگران سادگی است.

بحث بر سر محاکمه بیلیش نیست که خود بیلیش کاملا ماهیت خودشو می شناسه و دسیسه هایی رو که چیده ازش خبر داره بحث سر اینه که چطور باید با بیلیش رفتار کرد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

R-FAARAZON:

البته این دوستی که بدهیات رو توضیح داد بی دلیل اینکارو نکرد. mockingbird در پشت قبلیش گفت استارک ها از بیلیش چه انتظاری دارن و اگر بیلیش خنجر زیر گلوی ند نمیگذاشت چه اتفاقی میخواست بیفته و براش عجیب بود چرا لیتل فینگر باید اعدام بشه، من هم لازم دیدم یادآوری کنم که خنجر زیر گلوی ند گذاشتن تنها خباثت بیلیش نبود و اگر اعدام بشه به خاطر تمام خرابکاری هاش در طول این چندساله. البته همون خنجر گذاشتن زیر گلوی ند هم باید برای بچه های ند کافی باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این قسمت "تازی" به شدت رو مخ بود و اون اخلاق مسخره ش رو هنوز حفظ کرده.. موقعی که بریک با شمشیر آتشین خرس رو آتش زد فقط عین یه بزدل وایساد و زل زد تا کسی که همون لحظه جونشو نجات داد بمیره.. بعدش که توروس عزیز واقعا از دنیا رفت با اون حرکت اعصاب خورد کنش، شراب توروس رو از بدن بی جانش دزدید.. حرکت جان موقعی که شراب رو ازش گرفت واقعا عالی بود چون دیگه بیش از اندازه "سگ" دم درآورده بود.

بخش مربوط به سنگ پرت کردنش من رو یاد عصر یخبندان 1 انداخت (اونجایی که سید، یه سنگ پرت میکنه و فکر میکنه باتلاقه اما نیست.. ) باز هم تازی مقصر بود و کل ارتش مردگان رو کشوند سمت خودشون.. (هر چند بالاخره مرده ها حمله میکردند)

موقعی که سانسا و آریا با هم مکالمه میکردند واقعا ترس رو میشد توی تمام وجود سانسا مشاهده کرد.

اما بخش مربوط به جنگ بسیار حماسی بود، وارد شدن وسط معرکه با 3 اژدها و تعداد زیادی از وایت ها رو کشتن، اما حرکت شاه شب واقعا حیرت انگیز بود و ویسریون به طرز ناراحت کننده ای سقوط کرد و کشته شد.

از دست رفتن یک اژدها و تقدیم کردنش به شاه شب جهت به دست آوردن ارتش سرسی، اصلا نمی ارزید.. که این حماقت رو جان و دنریس با هم مرتکب شدن..

جان برای گرفتن یک "واکر" راهی اون ور دیوار شد تا رضایت سرسی رو به دست بیاره، نتیجش این شد توروس دوست داشتنی از دست رفت.بنجن کشته شد و یک اژدها از ارتش زنده ها به ارتش مرده ها ملحق شد..

 

به احتمال زیاد معنیش اینه که فقط دنریس و جان تنها تارگرین ها در سریال باقی میمونند و از تارگرین شدن تیریون خبری نیست.. چون اژدهایی هم برای اون در کار نیست و از اژدهای سه سر یک سر قطع شد.

 

رابطه عاطفی جان و دنریس هم در این قسمت علت خوبی پیدا کرد: "چون به خاطر جان بود که ویسریون از دست رفت.."

در کل اپیزود عالی بود هر چند که بخش های زیادی ازش از ارباب حلقه ها وام گرفته شده..

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×