رفتن به مطلب
The Hound

بحث در مورد اسپویل های احتمالی مطرح شده فصل هشتم

Recommended Posts

در در ۱۳۹۸/۲/۲۴ at 14:43، great tom hanks گفته است :

متن اسپویل قسمت اخر رو از کانال irfangot کپی کردم 

 

  نمایش محتوا مخفی

دروگون وارد سرسرای اصلی میشه و تخت آهنین رو ذوب میکنه.
جان اسنو بالاخره آریا رو بعد از اینکه به تخت پادشاهی هفت اقلیم رسیدن ، میبینه. 
آریا استارک طبق این فیلمنامه ی لو رفته در این قسمت هیچکاره بوده، دنریس همه ی افراد کینگزلندینگ رو اعدام میکنه و تیریون و جان از این بابت ناراحت هستند.
دنریس تیریون رو به خاطر آزاد کردن جیمی دستگیر میکنه ( قراره که محاکمه ی اون بدون حضور دنی و جان باشه ) تیریون سعی میکنه که جان رو متقاعد کنه که دنریسو بزاره کنار و بهش میگه تا وقتی دنریس هست خانواده ی تو به خاطر مشروعیت و ادعای تاج و تختت در خطر هستند.
جان به خاطر کاری که دنریس با کینگزلندینگ کرد وحشت زده شده 
دنریس سخنرانی میکنه که قراره به آزاد سازی برده ها از زنجیر ادامه بده.
حرفای تیریون جان رو متقاعد میکنه که خانوادش هیچوقت در امان نیستن تا وقتی که ادعای پادشاهی داره، جان سعی میکنه که با دنریس حرف بزنه اما دنریس اونو رد میکنه و فکر میکنه که کاراش توجیه دارن! جان در برابر دنریس سوگند وفاداری میخوره و بعدش دنریسو با  خنجر / شمشیر میکشه  !!!!
این کار برای جان خیلی زجر آوره چون جان واقعا عاشق دنریسه.

این قسمت فیلمنامه به ترتیب نوشته نشده :

یک شورا تشکیل میشه تا تصمیم بگیرن که کی پادشاه بشه ، تیریون سخنرانی میکنه و بعدش همه به برن رای میدن 
 در اخر جان دوباره یکی از نگهبانان شب میشه و به خاطر جرمی که انجام داده به کسل بلک تبعید میشه ( پایان خاندان تارگرین )
آریا برای همیشه میزاره میره ،سانسا به شمال حکمرانی میکنه
قبل از اینکه برن برای پادشاهی انتخاب بشه سم پیشنهاد جلسه گذاشتن رو میده.
برن به افراد شورا یعنی تیریون و سر داووس و سم و بران نظارت میکنه ، آنسالید ها میرن و شروع به آزاد کردن برده های شهر خودشون میکنن چون این برنامه ی دنریس بود قبل از اینکه جان بکشتش !
محاکمه ی تیریون در دراگونپیت هست . در محاکمه سر داووس ( که انگار هَند شده ) ،سم ، گری ورم ، برین ، رابین ارین و شاهزاده ی جدید دورن حضور دارن ! برن برمیگرده به گذشته ، در فصل اول وقتی که تیریون به کتلین گفت که هیچوقت علیه خانوادش کاری نمیکنه و زمانی که تیریون از مردم کینگزلندینگ عصبی شده بود چرا که تیریون اونا رو از دست استنیس نجات داده بود ولی اونا از تیریون روی برگردونده بودن و بعدش فکر کرد که مردم کینگزلندینگ سزاوارش بودن ( محاکمه ی جافری ) 
در وسط سخنرانی روی پاهاش میوفته ( تیریون میمیره ولی مطمئن نیستیم چطور ) ( پایان لنیستر ها )

پایان 

 

  

 

مزخرف ترین پایانی ک اصن میشه تصور کرد?

واقعا اگ اینجوری باشه و بدون دلیللللل بدون دلیلل همینجوری الکی الکی برن بیاد رو تخت و اینقدر مسخره بخوان تمومش کنن به عنوان بی منطق ترین و بد ترین پایان من ک میکوبمش..??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ادامه متن اسپویل قسمت شش:

حالاشخصی ادعا میکنه که از جزئیات قسمت پایانی تا حدودی خبر داره هر چند که ممکنه دروغ باشه

?تکمیلی فیلمنامه :
جان ، داووس و تیریون هر سه با هم وارد میشن  ، تیریون به سمت باقی مونده ی قلعه میره و دست طلایی جیمی رو میبینه پس میفهمه که سرسی و جیمی مردن 
گری ورم و انسالید ها دارن تک تک سربازای لنیستر رو میکشن که جان بهشون میگه دست نگه دارن ، گری ورم میگه که این دستور ملکه اس ، جان دنریس رو میبینه که رو به روی دروگون وایساده و داره سخنرانی میکنه ، به تیریون میگه که تو بهم خیانت کردی تیریون هم میگه که تو هزاران نفر رو کشتی و بعدش نشان دست ملکه اش رو در میاره و به زندان فرستاده میشه
بعد از اینکه جان دنریس رو میکشه دروگون به جان آسیبی نمیزنه فقط تخت آهنین رو میسوزونه
گری ورم جان و تیریون رو زندانی کرده ، شخصی از طرف سانسا فرستاده شده و درخواست بازگشت جان به شمال رو داره ولی گری ورم قبول نمیکنه ولی تیریون میگه که تو نمیتونی تصمیم بگیری فقط شاه یا ملکه ی جدید میتونه  ، برن شاه میشه و تیریون رو دست خودش میکنه ، تیریون به جان میگه که مجازات تو اینه که به دیوار بری و نگهبان شب بشی و میگه که گری ورم میخواد تو بمیری و سانسا میخواد برگردی خونه ، هیچکدوم از اینا نمیتونه اتفاق بیوفته و گری ورم قبول میکنه ، جان با اریا خداحافظی میکنه و آریا بهش میگه که اونم خونه نمیره و میخواد  به غرب وستروس بره که تا حالا کسی نرفته 
در اخر آریا رو میبینیم که روی کشتیه ، سانسا به شمال حکومت میکنه ، جان ، گوست و تورموند و وحشی ها دیوار رو ترک میکنن و به شمال میرن
سم میشه استاد بزرگ ، داووس فرمانده ارتش دریایی ، بران وزیر مالیات و لرد هایگاردن ، برین فرمانده ی کینگزگارد ( مطمئن نیست ) ، یارا ملکه ی جزایر آهنین ، رابین ارین لرد ویل ، گندری لرد استورمز اند ، پادریک محافظ شخصی برن ( مطمئن نیست ) ،
 سم میگه که دروگون رو یه جایی دیده که داشته پرواز میکرده و برن میگه که پیداش میکنم ، تیریون به دنبال افراد مناسبی برای جایگزین واریس توی خبر و زمزمه میگرده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با این پایان باید پرسید فلسفه وجود معمای والدین جان در کتاب برای چی بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 ساعت قبل، تینا استارک گفته است :

با این پایان باید پرسید فلسفه وجود معمای والدین جان در کتاب برای چی بود

لابد:

دنیا همه هیچ است و کار دنیا همه هیچ

این هیچ بدان هیچ بدین هیچ مپیچ??‍♀️?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 21 ساعت قبل، olenna_tyrell گفته است :

لابد:

دنیا همه هیچ است و کار دنیا همه هیچ

این هیچ بدان هیچ بدین هیچ مپیچ??‍♀️?

?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوب عزیزان اسپویلها واقعی از آب دراومد دلم برای این تاپیک تنگ خواهد شد بحث درباره اسپویلها ی حس شبه خلافی داشت که مثلا داریم ی حرکت ممنوعه میزنیم:))

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در در ۱۳۹۶/۵/۳۱ at 17:49، aminl گفته است :

قسمت اول:

ابتدا شاه شب سوار بر اژدها به ایست واچ حمله می کنه ، بریک دونداریون و اد میمیرن و تورموند و گندری به سمت وینترفل فرار می کنن.

دنریس و جان و تیریون و داووس و جوراه و پادریک و برین و سگ و میساندی و واریس و تیون به وینترفل می رسن،

یورون در پایتخت با گلدن کمپانی و سرسی ملاقات میکنه و سرسی بهش دستور تصرف استورمز اند رو میده.

دنریس و میساندی و جان و سانسا و تیریون و سم و داووس و واریس و لرد های شمال و شوالیه های ویل و رابین و یان رویس در تالار بزرگ وینترفل جمع میشن و با هم بحث می کنن.

در ولانتیس . ملیساندر وارد معبد قرمز میشه . . ملیساندر به کینوارا میگه من نقش خودم از قسمتی از جنگ بزرگ رو انجام دادم. کینوارا به ملیساندر میگه تو به خوبی به خدا خدمت کردی . و تو اشتباهات زیاده کردی که باید جبرانش کنی خدای تو درخواست یک قربانی داده که باید برگردی به شمال.

جیمی لنیستر و بران توی یک مسافرخونهدر راه ریورران با هم ملاقات می کنن و جیمی توضیح میده که اومده تا ادمیور تالی رو به قلعه ای که حقشه برسونه.

تورموند و گندری به وینترفل میرسن. سم و برن به جان اسنو توضیح میدن که اون اگان تارگرینه. بعدها در قسمت بعد هاولند رید هم این رو تایید می کنه.

_______________________________________________________________________________

قسمت دوم:

در تالار بزرگ وینترفل گندری و تورموند تعریف میکنن که دیوار سقوط کرده و نگهبانی شب از بین رفته و شاه شب بر اژدها سوار بوده. برندن استارک هم تایید می کنه که شاه شب در حال حمله به وینترفل هست. جان تمام پرچمدارهاش رو احضار می کنه و آماده باش میده.

دنریس هم از جان حامله شده.

جیمی و بران به ادمور تالی میرسن و ازش میخوان که در جنگ بزرگ همراهشون باشن.

هاولند رید هم همراه سایر پرچمدارها و ارتش دنریس در شمال مستقر شدن. در همونجا جاکن آگار به دیدن آریا میاد و بهش می گه یه نفر پول کشتن سرسی لنیستر رو پرداخت کرده و تو باید این کار رو انجام بدی. بهای این مرگ پرداخته شده و تو مامور به عملی کردنش هستی. بعدش یک شیشه سم به آریا میده.

یریون جان سانسا آریا برین پادریک داووس تورموند گندری واریس جورا تئون سگ شکاری کرم خاکستری و سم به همراه پرچمداران استارک و ارتش دنریس با هم بحث و گفتگو میکنن که چطور از شمال محافظت خواهند کرد. تیریون پیشنهاد میده:((تورموند باقیمانده قوم آزاد دوتراکی ها و ارتش پاکان با شیشه اژدها از سمت دردفورت حمله خواهند کرد جایی که اونا برای اولین بار روبرو خواهند شد.در مسیر به سمت وینترفل اژدهاها به روی ارتش مردگان آتش خواهند بارید و پرچمداران استارک و شوالیه های ویل در میدان نبرد وینترفل به مصاف باقیمانده ارتش تضعیف شده مردگان خواهند رفت و اگر شانس یار باشه نایت کینگ رو در هم میکوبن))

جان از برین و پادریک میخواد تا آریا سانسا و برندون رو بردارن و به همراه رابین به ایری برن.

رتش های شمال و دنریس در بیرون جمع میشن تا با ارتش نایت کینگ روبرو شن . جان به سانسا اریا و دنریس توصیه میکنه که داخل قلعه وینترفل بایستن. واریس تیریون رابین سمول گیلی لیانا و میساندی هم داخل وینترفل میمونن. سانسا از میرا میخواد تا برن رو به داخل ببره دسته عظیمی از وایت واکرا به صحنه نبرد وینترفل یورش میبرن. دوتراکی ها اول از همه روبرو میشن و تعداد زیادیشونو میکشن تعداد زیادی از وایت واکرا به اومدن ادامه میدن گوست همراه جان میجنگه و در یک صحنه جان رو از دست یک وایت که میخواد بکشدش نجات میده . گوست درحالی که داره از جان دفاع میکنه کشته میشه. داخل وینترفل دنریس از اینکه نمیتونه کمکی بکنه نا امیده و اینکه باید دروگون رو به پرواز دربیاره تا مردگان رو از بین ببره میساندی جواب میده که این عاقلانه نیست که با وجود بارداری به جنگ بپیونده.

دروگون به میان جنگ میاد و تعداد زیادی از ارتش نایت کینگ رو از بین میبره ولی همراهشون کلی از پرچمدارای شمالی هم کشته میشن

وایت واکرا درحالی که نایت کینگ با ویسیریون بالای سرشون پرواز میکنه وارد صحنه میشن ویسریون هم شروع به از بین بردن ارتش شمالی ها میکنه . لرد گلاور و هاولند رید میمیرن (بوسیله آتش اژدها)

تورموند قوم آزاد رو رهبری میکنه و میجنگه ولی به وسیله آتش دروگون میمیره دروگون برای کشتن یه غول وایت واکر هم آتش میدمه.

میرا از برن میخواد که جنگل خدایان رو ترک کنه ولی برن میگه که باید به جان و بقیه کمک کنه .

برن داره تلاش میکنه تا با ذهنش ریگال رو کنترل کنه میرا اخطار میده که اینکار خیلی خطرناکه و اون باید داخل بمونه ارتش جان و دنریس از وقتی وایت واکر ها در حال اومدنن به شدت دارن کاسته میشن

وایت واکرا در تلاشن که به وینترفل یورش ببرن .کرم خاکستری با دو وایت واکر روبرو میشه اولی رو با سپرش که از جنس شیشه اژدهاست از بین میبره ولی وایت واکر دومی میکشتش . وایت واکرا دارن تلاش میکنن به داخل وینترفل هجوم بیارن تا برن رو بکشن . برین به همراه پاتریک جورا و گندری از قلعه محافظت میکنن . پادریک توسط عده ای از وایت واکرا کشته میشه که باعث میشه برین دیوانه وار حمله کنه و یکی از وایت واکرا رو بکشه

میرا داره اصرار میکنه که برن بلند شه و بره داخل اما برن نمیخواد. در عوض از میرا میخواد که بره داخل و در امان بمونه میرا جواب میده که تا پایان همراهش میمونه .

جیمی لنیستر و ارتش تالی سر وقت به نقطه شمال میرسن.

برن به داخل ریگال نفوذ میکنه و ریگال تلاش میکنه تا با گاز گرفتن گردن ویسریون اون رو از پا بندازه اما خودشم زخمی میشه . ریگال شروع به دمیدن آتش به سمت ویسریون میکنه که باعث میشه نایت کینگ سوار بر اژدهای زخمیش از میدون نبرد عقب بشینه.

میرا موقع دقاع از برن توسط وایت واکرا کشته میشه.

ریگال و ویسریون درحال درگیری با همن و بشدت زخمی میشن بنظر میرسه که شاه شب توسط آتش اژدها آسیب پذیره . یه وایت واکر برن

رو میزنه و میکشه که باعث میشه ریگال به زمین بیفته و وایت واکرا به جونش بیفتن و بکشنش . ارتش نایت کینگ شروع به کاستن میکنه جیمی لنیستر به افرادش دستور میده و با وایت های باقیمونده میجنگه . جان درکنار هاوند و داووس میجنگه. هاوند اینجا مثل یه قهرمان میجنگه وقتی جان متوجه میشه که ارتش نایت کینگ در حال عقب نشینیه به همه دستور میده که میدون نبرد رو ترک کنن و به همراه داووس و هاوند میره تا همه رو بسلامت از میدون نبرد خارج کنن

شوالیه های ویل سانسا برین و رابین با هم به سمت ایری میرن . اریا هاند جیمی لنیستر بران ادمور تالی و نیروهای تالی و لنیستر به سمت ریورران برمیگردن . جان داووس تیریون واریس میساندی جورا سمول گیلی و سم کوچولو تئون و باقیمانده آنسالید ها و دوتراکی ها به سمت شمال میرن و لیانا مورمونت و افرادش هم به سمت جزیره خرس برمیگردن.

________________________________________________________________________

قسمت سوم:

جان و دنی و سانسا و رابین و لرد رویس و جیمی و بران و ادمیور و واریس و برین اف تارث و تیریون و جوراه و گندری و سم و گیلی و داووس و ملیساندر و سم کوچولو و تیون میرسن به گری واتر واچ ( قلعه خاندان رید ) اونجا جان پیشنهاد میده که به ایری برن و در اونجا مقابل شاه شب بجنگن ، چون قلعه محکمی هست.

زمانی که برای اولین بار حمله میشه به ایری ، ارتش نایت کینگ از دروازه خونین وارد میشن اونجاس که نیرو های تالی و لنیستر به خوبی دفاع میکنن. تیون برمیگرده به پایک و همراه یا نیروی های باقی مونده شمال و اهن زاده هم با هم دفاع میکنن.

جان همچنین میخواد سانسا و برین به رابین و گندری در ایری به پیوندن جایی که شاید امن تر از اینجا باشه. جان و داووس و جیمی و جوراه و بران و تیریون و ادمیور توی ریورران میمونن. جان میخواد دنریس بره به دراگون استون پیش واریس و میساندی. سم و گیلی باید با اون ( دنی ) برن. مستر ولکان خبر بدی دریافت میکنه که ، لیانا مورمونت نتونست بره به جزیره خرس و کشته شد.

آریا و سندور تو جاده شاهی در حال سفر اند. اریا بهش میگه که میخواد سرسی رو بکشه و هاوند هم میگه که میخواد کوه رو بکشه. با هم به توافق میرسن که با هم به کینگزلندینگ برن.

ان با هاولند رید برای اخرین بار حرف میزنه و درخواست میکنه اگه به جنوب ملحق نشه وایت واکر ها شاید حمله کنن به گری‌واتر واچ . هاولند رید میگه آمادم که بمیرم . اون به زندگی دیگه اهمیت نمیده ، اون به جان میگه میتونن بگیرنش . میگه باید تقاص گناهام رو پس بدم , برای کشتن سر آرتور دین از پشت سر .جان اون رو ترک میکنه.

. کایبرن توی اتاق دست پادشاه سرسی رو از حمله ارتش مردگان به وینترفل مطلع میکنه و جان و دنی ارتش زیادی رو از دست دادن. سرسی لبخند میزنه . کایبرن همچنین میگه ارتش لنیستر به نبرد وینترفل ملحق شدن . سرسی میپرسه که آیا جیمی جون سالم به در برده؟ . اما کایبرن میگه نمیدونم . سرسی جواب میده نباید اینکارو میکرد ، یورون رسیده به کینگزلندینگ . یورون میاد یه سرسی میگه که گلدن کمپانی به طور موفقیت آمیز استورمز اند رو گرفتن و ارتش در اونجا هستن.

جان و دنریس تو کلبه ای شب با هم میخوابن که جان پبشنهاد میده اسم بچشون رو بزارن ادارد. ادارد تارگرین.

هاوند و اریا تو شب اتش روشن میکنن. ناگهان ارتش مردگان حمله می کنن که گله ی گرگ آریا به کمکشون میاد! آریا طی این جنگ شمشیرش رو گم می کنه. در آخر همراه با هاوند و نایمریا به کینگزلندینگ می رن.

عروسی بین یورون و سرسی برگزار میشه. همون شب ، جیمی و برین هم در جایی دیگه با هم میخوابن.

جان و سانسا و دنریس از هم جدا میشن. دنریس دروگون رو به جان میسپاره. گندری هم مامور حفاظت از سانسا میشه و این دو به هم علاقه مند میشن.

 

_________________________________________________________________________________

قسمت 4:

سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگون‌استون . یورون تصمیم میگیره کشتی هارو برداره و بره پایک .

دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن.

جیمی و جان و بران و تیریون و جوراه و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو باید فورا ببرن ایری . جوراه هم میره دراگون استون برای بودن کنار دنریس.

سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگون‌استون . سرسی میخنده میگه امید واره که نایت کینگ ببلعه ارتش رو . اونها نباید زیادتو دراگون استون بمونن و گلدن کمپانی بهشون حمله کنه در حالی که ارتششون خیلی کم شده . یورون داره تخت آهنین رو نگاه میکنه که سرسی میاد کنارش . از یورون میپرسه چرا به پایک حمله نمیکنه ، در حالی که برادرزادش پایک رو ازش گرفته . یورون اصلا فکر نمیکنه کار احمقانه ای باشه که بره شمال اما سرسی اون رو متقاعد میکنه بره پایک . یورون تصمیم میگیره کشتی ها برداره بره پایک . سرسی و کایبرن از بالا ترک کردن یورون رو از کینگزلندینگ میبینن . کایبرن از سرسی درخواست میکنه که این کار باهوشانس و خیلی مهمه به نیروی های شمال ملحق شن . سرسی به کایبرن میگه امیدواره دشمناش با یورون معامله کنن و اون هرگز برنگرده پایتخت.

دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن . دنی قبول میکنه و امیدواره که جان نایت کینگ رو بزودی شکست بده برگرده . موقعی که دنی میره حموم میساندی میبنیه دنی بارداره . دنی از میساندی میپرسه چجوری با قضیه گری ورم کنار اومده میساندی هم جواب میده که اون رو هر روز از دست میده که ناراحته. سکانس بعدی سم و گیلی و سم کوچولو رو میبینیم. سم میخواد گیلی و سم کوچولو برن به هورن هیل . اونها توی دراگون استون امن با اون دشمن هایی که نزدیکشونن. گیلی یاد آور میشه سم قول داده بود که اونها رو ترک نکنه ، اما سم اصرار باید برن . اونها پیش خواهر و برادر سم امن هستن . اون قسم میخوره که بخاطره اونها میجنگه.

جیمی و جان و بران و تیریون و جوره و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو بیاد فورا ببرن ایری . تیریون از جیمی درباره سرسی‌ میپرسه و چرا جیمی اون رو ترک کرده. جیمی به تیریون میگه اونها هیچ وقت بعد از مرگ فرزندشون توی آرامش نبودن و به همه خیانت کرد وقتی که گلدن کمپانی رو استخدام کرد در دراگون‌پیت ( سرسی رو میگه ) . روابطشون از موقع خیلی بد شد . تیریون یادآور میشه که دنی در دراگون‌استون امن نیست ، در حالی که ارتش از مزدور ها دارن حمله میکنن. اون ها هر لحظه ممکنه به اونجا حمله کنن. جوراه فکر میکنه باید دراگون‌استون میش ملکش باشه و قسم خورده ازش مراقبت کنه . جان قبول میکنه که اون بره . جان نامه ای به سانسا میفرسته ، که اگاهی بده که ارتش مردگان بزودی به اونجا حمله میکنن .

سرسی با فرمانده های گلدن‌کمپانی بر روی نقشه وستروس وایستاده . سرسی به اونها میگه برن دراگون استون رو با ارتششون و کشتی های باقی مونده یورون بگیرن و همچنین دنی رو هم بگیرن. اون ها هم اطاعت می کنن.

توی ایری همه شوالیه ها جمع میشن و خود رابین فرمانده ارتش میشه و اجازه نمیده لرد رویس این کار رو انجام بده.

ملیساندر به دراگون استون میره و میگه قربانی بزرگی باید انجام بشه که اونها توی نبرد بزرگ پیروز شن و اون قربانی خون شاه رو میخواد . ملی پیر به بچه دنی اشاره میکنه دنی عصبانی میشه و اونو میفرسته بره سریعا . توی بیرون ملیساندر با واریس دیدار می کنه و هویت اون رو برملا می کنه.

تیون رو تخت پدرش میشینه بعدش نیروهاش میگن یورون رسیده پایک . یورون با تیون صحبت میکنه اون یارا رو داره و به تیون میگه پایک رو پس بده وگرنه گوشت خواهرت رو میخوری . ناگهان وایت ها هجوم میارن به پایک . تیون از یارا درخواست میکنه بره به دراگون‌استون . یارا میخواد تیون باهاش بیاد ، اما میگه دیگه نمیخواد شکست بخوره . یارا فرار میکنه با یک کشتی کوچک و کمی مرد های وفادار. تیون با یورون میجنگه . اهن زاده ها و شمالی ها با وایت ها میجنگن در حالی که تیون و یورون با هم دارن میجنگن . یورون دستشو تاب میده و تبر رو میزنه به تیون . تیون میمیره ، یورون میخنده . یورون از نیروهاش میخوادکه ترک کنن پایک رو با قایق . نیرو های زیادی از اونها میمیرن ، اما یورون فرار میکنه.

____________________________________________________________

قسمت 5:

وایت ها به دروازه خونین حمله می کنن.برین و گندری سانسا رو که داخل قلعه هست ترک می کنن تابه جنگ ملحق بشن.

در دراگون استون دنریس از حمله گلدن کمپانی مطلع میشه و باقی مونده نیروهای آنسالید و دوتراکی رو میچینه و به مشاوره واریس که ازش میخواد فرار کنه گوش نمی ده. سم متوجه میشه که بچه دنی زودتر از موعد میخواد متولد شه.

وایت واگر ها در حال پیروزی در ویل هستن. شاه شب سوار بر اژدهاش هست که یک چشمش رو از دست داده و بال راستش آسیب دیده. وایت واکر ها درحال پیروزی هستن که متاسفانه ناگهان جان با دروگون و ارتش لنیستر تالی و شمال سر میرسن.خیلی هم دلاورانه میجنگن و نابودشون می کنن و برین از تارث (قاتل استنیس) به شکلی فجیع به درک واصل میشه. هر چند یه صجنه رمانتیک بین جیمی و اون در بستر مرگ داریم. جیمی بهش قول حفاظت از سانسا و آریا رو میده.

آریا و سندور کلگین و گرگ آریا به کینگزلندینگ پوشیده از برف می رسن.

در دراگون استون دنریس میخواد بچه رو به دنیا بیاره ، جوراه و کمی شمالی به کمک نیروهاش میان و با گلدن کمپانی میجنگن.

در ایری، گندری اژدهای شاه شب رو می کشه. نیروهای انسانی ،خصوصا ادمور تالی و تیریون ، خیلی خوب کار می کنن و شاه شاهان جان جانان شاه شب تو دردسر افتاده.

در دراگون استون سم میگه از بین بچه و دنریس فقط یکی زنده میمونه ، جوراه میخواد اون دنریس باشه ولی دنریس مخالفت می کنه و میخواد برای بچش ، که دختره ، فدا بشه. اسمش رو هم میزاره لیانا تارگرین. بعدش هم واریس با شمشیر سم میزنه و دنریس رو میکشه تا راحت بشه. گلدن کمپانی هم هر لحظه به محل اونا نزدیک تر میشه. دنریس قبل از مرگش لیانا رو به جورا و میساندی میسپاره.

در کینگز لندینگ کیبرن خبر پیروزی در دراگون استون رو به سرسی در دربار میده ، سرسی با خوشحالی مینوشه و بعد میبینه کیبرن چهرش رو بر میداره. اون آریاست! آریا خودش رو معرفی می کنه و سرسی از کوه میخواد اونو بکشه که در این لحظه سندور کلگین و نایمریا وارد می شوند! اریا سرسی رو میکشه ، سگ هم کوه رو.

فرماندهان گلدن کمپانی از واریس میخوان دنریس رو بهشون بده که اون جواب میده که دنریس فوت کرده. اونا هم جنازه دنریس رو میبرن پایتخت. سم و بچه دنریس و میساندی هم قایم میشن و فرار می کنن.

یورون به پایتخت میاد و میبینه سرسی مرده. پس خودش به تخت میشینه.

جان و سانسا به دراگون استون میرسن و میفهمن دنریس مرده.

______________________________________________________________

قسمت آخر 6:

جیمی بران گندری تیریون و داووس توسط جان از مرگ دنی مطلع میشن. یارا به اونها ملحق میشه و خبر از کشته شدن اکثر افراد یورون میده و اینکه خودش فرار کرده.

در کینگز لندینگ جنازه دنریس رو میبینیم که بهش به شدت بی احترامی میشه. آریا و هاوند میشنون که یورون شاه شده ، اونا هنوز تو پایتخت هستن. هاوند به خاطر آریا قبول می کنه که تو پایتخت منتظر حمله جان بمونن.

جیمی و یارا معتقدن یورون سرسی رو کشته. تیریون و جیمی تصمیم میگیرن با ارتش لنیستر تالی و باقیمونده ارتش دنریس به یورون حمله کنن. جان با اکراه شاه شدن رو قبول می کنه.ملیساندر به دیدن جان میاد و طی یه سری بحث جان با دروگون اون رو زنده می سوزونه و اعدام می کنه.

تیریون داووس میساندی و سم و لیانا تارگرین توی دراگون استون میمونن و بقیه به پایتخت حمله می کنن.

جنگ سختی در میگیره ، دو تا از فرماندهان کمپانی طلایی سوار بر فیل (!) هستن! جان هم سوار بر دروگون با زرهی تارگرینی/استارکی. آریا اژدها رو در دراگون پیت میبینه.سگ هم به جیمی و بران و جورا ملحق میشه. گندری و یارا هم به سمت رد کیپ میرن. یورون و گلدن کمپانی هم به سمت دراگون پیت و حمله به جان میرن. جیمی میدونه که اونجا وایلدفایر هست و جان توی خطر قرار داره.

آریا و گرگش به جان میرسن که داره به زخم های دروگون رسیدگی می کنه. جان با هر بدبختی ای که هست اریا رو از اون جا دور می کنه و فراریش میده.

یارا و گندری در ردکیپ متوجه میشن که یورون اونجا نیست و رفته به دراگون پیت پیش جان!!!! جیمی و جورا و سگ میان اونجا تا جان رو از خطری که تهدیدش می کنه مطلع کنن و فراریش بدن ولی بران باهاشون نمیاد چون جون خودش و زندگی خودش رو دوست داره و نمیخواد بمیره. یه جنگی اونجا در میگیره و جیمی داره جان رو فراری میده که ناگهان با کمک ناخواسته دروگون(!) اونجا منفجر میشه و همه ی اون عزیزان به رحمت خدا میرن.

یارا به دراگون استون میره و همه چیز رو برای تیریون اینا تعریف میکنه.

و در آخر:

سر داووس برمیگرده پیش زنش!

آریا و گرگش «والار مورگولیس» گویان به سمت شرق میرن.

سم هم حالا گیلی رو داره ، لیانا ، سم کوچولو و البته یه بچه کوچیک دیگه از خودش!!!

سانسا و گندری ازدواج می کنن. سانسا شمال و ویل رو داره و گندری هم استورمز اند رو !!! چه زوج تنفربرانگیز اما قدرتمندی!!! حیف نباشه اینا رو قدرت باشن و جنازه جان تو سرداب وینترفل!!!!!

تیریون هم با میساندی ازدواج می کنه ، بعد از مرگ جیمی ، حالا اون لرد کاسترلی راک هست و البته دست پادشاه!!!! لیانا تارگریان هم که همه کارست!!!!

توی دورن هم بران با یکی از دخترای اوبرین ازدواج می کنه! بالاخره بران به دختر و قلعه ای که میخواست رسید!!!!!!

ریچ هم که به سم رسید!!!!

جزایر آهن هم مال یارا گریجوی هست! که انصافا لیاقتش رو هم داره!

...

وووو از همه مهم تر صحنه آخر سریال هست:

در سرزمین های همیشه زمستان ، یه وایت واکر جنازه برن رو با خودش میاره ،چشمای برن باز میشه ، حالا اونا آبی شدن، بعد از یه مراسمی یه تاج روی سر برن میذاره!!!!!

 

Winter Is Coming

به شاه شب جدید ، برندن استارک ادای احترام کنید!!!!!

اینو میساختن بهتر نبود؟ :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 49 دقیقه قبل، aminl گفته است :

اینو میساختن بهتر نبود؟ :)

حسن این فیلمنامه فیک این بود که حداقل به شخصیت دنریس گند نمیزد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حس من این بود که سه پایان پیچیده و قوی، متوسط ولی پرهیاهو و سومی پایانی ضعیف و سطحی رو برای این کار در نظر داشته باشن. فیلمنامه لو رفته ( گزینه دوم) به زعم بنده، کاملا واقعی و نسخه در نظر گرفته شده برای پایان فیلم بود ولی متاسفانه گزینه سوم اجرایی شد. اگر قرار بر غافلگیری بود موارد خیلی بهتری به خصوص در باب شاه شب وجود داشت ولی بهرحال فیلمنامه ای ضعیف انتخاب و با روایتی ضعیف تر به مخاطب عرضه شد که بدترین پایان ممکن را برای این فرانچیز رقم زد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر من این فیلمنامه واقعی بوده. اینا زدن همه چیو به بدترین شکل ممکن تغییر دادن که فقط بزنن روی این فیلمنامه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×