رفتن به مطلب
The Hound

بحث در مورد اسپویل های احتمالی مطرح شده فصل هشتم

Recommended Posts

در این تاپیک در مورد صحت اسپویل های ادعا شده و همچنین محتوای ان بحث میکنیم.

 

هشدار : واضحا این تاپیک در اسپویل های فصل اخر می باشد ، لذا دوستانی که دوست ندارن از داستان مطلع شن ، محتوای تاپیک رو نخونن.

 

FOR THE WEB IS DARK AND FULL OF SPOILERS

 

دانلود فایل ترجمه کامل متن ارسالی از Breaking Bad

 

https://goo.gl/KAJth9

 

ترجمه متن لیک شده از aminl

 

 

قسمت اول:

ابتدا شاه شب سوار بر اژدها به ایست واچ حمله می کنه ، بریک دونداریون و اد میمیرن و تورموند و گندری به سمت وینترفل فرار می کنن.

دنریس و جان و تیریون و داووس و جوراه و پادریک و برین و سگ و میساندی و واریس و تیون به وینترفل می رسن،

یورون در پایتخت با گلدن کمپانی و سرسی ملاقات میکنه و سرسی بهش دستور تصرف استورمز اند رو میده.

دنریس و میساندی و جان و سانسا و تیریون و سم و داووس و واریس و لرد های شمال و شوالیه های ویل و رابین و یان رویس در تالار بزرگ وینترفل جمع میشن و با هم بحث می کنن.

در ولانتیس . ملیساندر وارد معبد قرمز میشه . . ملیساندر به کینوارا میگه من نقش خودم از قسمتی از جنگ بزرگ رو انجام دادم. کینوارا به ملیساندر میگه تو به خوبی به خدا خدمت کردی . و تو اشتباهات زیاده کردی که باید جبرانش کنی خدای تو درخواست یک قربانی داده که باید برگردی به شمال.

جیمی لنیستر و بران توی یک مسافرخونهدر راه ریورران با هم ملاقات می کنن و جیمی توضیح میده که اومده تا ادمیور تالی رو به قلعه ای که حقشه برسونه.

تورموند و گندری به وینترفل میرسن. سم و برن به جان اسنو توضیح میدن که اون اگان تارگرینه. بعدها در قسمت بعد هاولند رید هم این رو تایید می کنه.

_______________________________________________________________________________

قسمت دوم:

در تالار بزرگ وینترفل گندری و تورموند تعریف میکنن که دیوار سقوط کرده و نگهبانی شب از بین رفته و شاه شب بر اژدها سوار بوده. برندن استارک هم تایید می کنه که شاه شب در حال حمله به وینترفل هست. جان تمام پرچمدارهاش رو احضار می کنه و آماده باش میده.

دنریس هم از جان حامله شده.

جیمی و بران به ادمور تالی میرسن و ازش میخوان که در جنگ بزرگ همراهشون باشن.

هاولند رید هم همراه سایر پرچمدارها و ارتش دنریس در شمال مستقر شدن. در همونجا جاکن آگار به دیدن آریا میاد و بهش می گه یه نفر پول کشتن سرسی لنیستر رو پرداخت کرده و تو باید این کار رو انجام بدی. بهای این مرگ پرداخته شده و تو مامور به عملی کردنش هستی. بعدش یک شیشه سم به آریا میده.

یریون جان سانسا آریا برین پادریک داووس تورموند گندری واریس جورا تئون سگ شکاری کرم خاکستری و سم به همراه پرچمداران استارک و ارتش دنریس با هم بحث و گفتگو میکنن که چطور از شمال محافظت خواهند کرد. تیریون پیشنهاد میده:((تورموند باقیمانده قوم آزاد دوتراکی ها و ارتش پاکان با شیشه اژدها از سمت دردفورت حمله خواهند کرد جایی که اونا برای اولین بار روبرو خواهند شد.در مسیر به سمت وینترفل اژدهاها به روی ارتش مردگان آتش خواهند بارید و پرچمداران استارک و شوالیه های ویل در میدان نبرد وینترفل به مصاف باقیمانده ارتش تضعیف شده مردگان خواهند رفت و اگر شانس یار باشه نایت کینگ رو در هم میکوبن))

جان از برین و پادریک میخواد تا آریا سانسا و برندون رو بردارن و به همراه رابین به ایری برن.

رتش های شمال و دنریس در بیرون جمع میشن تا با ارتش نایت کینگ روبرو شن . جان به سانسا اریا و دنریس توصیه میکنه که داخل قلعه وینترفل بایستن. واریس تیریون رابین سمول گیلی لیانا و میساندی هم داخل وینترفل میمونن. سانسا از میرا میخواد تا برن رو به داخل ببره دسته عظیمی از وایت واکرا به صحنه نبرد وینترفل یورش میبرن. دوتراکی ها اول از همه روبرو میشن و تعداد زیادیشونو میکشن تعداد زیادی از وایت واکرا به اومدن ادامه میدن گوست همراه جان میجنگه و در یک صحنه جان رو از دست یک وایت که میخواد بکشدش نجات میده . گوست درحالی که داره از جان دفاع میکنه کشته میشه. داخل وینترفل دنریس از اینکه نمیتونه کمکی بکنه نا امیده و اینکه باید دروگون رو به پرواز دربیاره تا مردگان رو از بین ببره میساندی جواب میده که این عاقلانه نیست که با وجود بارداری به جنگ بپیونده.

دروگون به میان جنگ میاد و تعداد زیادی از ارتش نایت کینگ رو از بین میبره ولی همراهشون کلی از پرچمدارای شمالی هم کشته میشن

وایت واکرا درحالی که نایت کینگ با ویسیریون بالای سرشون پرواز میکنه وارد صحنه میشن ویسریون هم شروع به از بین بردن ارتش شمالی ها میکنه . لرد گلاور و هاولند رید میمیرن (بوسیله آتش اژدها)

تورموند قوم آزاد رو رهبری میکنه و میجنگه ولی به وسیله آتش دروگون میمیره دروگون برای کشتن یه غول وایت واکر هم آتش میدمه.

میرا از برن میخواد که جنگل خدایان رو ترک کنه ولی برن میگه که باید به جان و بقیه کمک کنه .

برن داره تلاش میکنه تا با ذهنش ریگال رو کنترل کنه میرا اخطار میده که اینکار خیلی خطرناکه و اون باید داخل بمونه ارتش جان و دنریس از وقتی وایت واکر ها در حال اومدنن به شدت دارن کاسته میشن

وایت واکرا در تلاشن که به وینترفل یورش ببرن .کرم خاکستری با دو وایت واکر روبرو میشه اولی رو با سپرش که از جنس شیشه اژدهاست از بین میبره ولی وایت واکر دومی میکشتش . وایت واکرا دارن تلاش میکنن به داخل وینترفل هجوم بیارن تا برن رو بکشن . برین به همراه پاتریک جورا و گندری از قلعه محافظت میکنن . پادریک توسط عده ای از وایت واکرا کشته میشه که باعث میشه برین دیوانه وار حمله کنه و یکی از وایت واکرا رو بکشه

میرا داره اصرار میکنه که برن بلند شه و بره داخل اما برن نمیخواد. در عوض از میرا میخواد که بره داخل و در امان بمونه میرا جواب میده که تا پایان همراهش میمونه .

جیمی لنیستر و ارتش تالی سر وقت به نقطه شمال میرسن.

برن به داخل ریگال نفوذ میکنه و ریگال تلاش میکنه تا با گاز گرفتن گردن ویسریون اون رو از پا بندازه اما خودشم زخمی میشه . ریگال شروع به دمیدن آتش به سمت ویسریون میکنه که باعث میشه نایت کینگ سوار بر اژدهای زخمیش از میدون نبرد عقب بشینه.

میرا موقع دقاع از برن توسط وایت واکرا کشته میشه.

ریگال و ویسریون درحال درگیری با همن و بشدت زخمی میشن بنظر میرسه که شاه شب توسط آتش اژدها آسیب پذیره . یه وایت واکر برن

رو میزنه و میکشه که باعث میشه ریگال به زمین بیفته و وایت واکرا به جونش بیفتن و بکشنش . ارتش نایت کینگ شروع به کاستن میکنه جیمی لنیستر به افرادش دستور میده و با وایت های باقیمونده میجنگه . جان درکنار هاوند و داووس میجنگه. هاوند اینجا مثل یه قهرمان میجنگه وقتی جان متوجه میشه که ارتش نایت کینگ در حال عقب نشینیه به همه دستور میده که میدون نبرد رو ترک کنن و به همراه داووس و هاوند میره تا همه رو بسلامت از میدون نبرد خارج کنن

شوالیه های ویل سانسا برین و رابین با هم به سمت ایری میرن . اریا هاند جیمی لنیستر بران ادمور تالی و نیروهای تالی و لنیستر به سمت ریورران برمیگردن . جان داووس تیریون واریس میساندی جورا سمول گیلی و سم کوچولو تئون و باقیمانده آنسالید ها و دوتراکی ها به سمت شمال میرن و لیانا مورمونت و افرادش هم به سمت جزیره خرس برمیگردن.

________________________________________________________________________

قسمت سوم:

جان و دنی و سانسا و رابین و لرد رویس و جیمی و بران و ادمیور و واریس و برین اف تارث و تیریون و جوراه و گندری و سم و گیلی و داووس و ملیساندر و سم کوچولو و تیون میرسن به گری واتر واچ ( قلعه خاندان رید ) اونجا جان پیشنهاد میده که به ایری برن و در اونجا مقابل شاه شب بجنگن ، چون قلعه محکمی هست.

زمانی که برای اولین بار حمله میشه به ایری ، ارتش نایت کینگ از دروازه خونین وارد میشن اونجاس که نیرو های تالی و لنیستر به خوبی دفاع میکنن. تیون برمیگرده به پایک و همراه یا نیروی های باقی مونده شمال و اهن زاده هم با هم دفاع میکنن.

جان همچنین میخواد سانسا و برین به رابین و گندری در ایری به پیوندن جایی که شاید امن تر از اینجا باشه. جان و داووس و جیمی و جوراه و بران و تیریون و ادمیور توی ریورران میمونن. جان میخواد دنریس بره به دراگون استون پیش واریس و میساندی. سم و گیلی باید با اون ( دنی ) برن. مستر ولکان خبر بدی دریافت میکنه که ، لیانا مورمونت نتونست بره به جزیره خرس و کشته شد.

آریا و سندور تو جاده شاهی در حال سفر اند. اریا بهش میگه که میخواد سرسی رو بکشه و هاوند هم میگه که میخواد کوه رو بکشه. با هم به توافق میرسن که با هم به کینگزلندینگ برن.

ان با هاولند رید برای اخرین بار حرف میزنه و درخواست میکنه اگه به جنوب ملحق نشه وایت واکر ها شاید حمله کنن به گری‌واتر واچ . هاولند رید میگه آمادم که بمیرم . اون به زندگی دیگه اهمیت نمیده ، اون به جان میگه میتونن بگیرنش . میگه باید تقاص گناهام رو پس بدم , برای کشتن سر آرتور دین از پشت سر .جان اون رو ترک میکنه.

. کایبرن توی اتاق دست پادشاه سرسی رو از حمله ارتش مردگان به وینترفل مطلع میکنه و جان و دنی ارتش زیادی رو از دست دادن. سرسی لبخند میزنه . کایبرن همچنین میگه ارتش لنیستر به نبرد وینترفل ملحق شدن . سرسی میپرسه که آیا جیمی جون سالم به در برده؟ . اما کایبرن میگه نمیدونم . سرسی جواب میده نباید اینکارو میکرد ، یورون رسیده به کینگزلندینگ . یورون میاد یه سرسی میگه که گلدن کمپانی به طور موفقیت آمیز استورمز اند رو گرفتن و ارتش در اونجا هستن.

جان و دنریس تو کلبه ای شب با هم میخوابن که جان پبشنهاد میده اسم بچشون رو بزارن ادارد. ادارد تارگرین.

هاوند و اریا تو شب اتش روشن میکنن. ناگهان ارتش مردگان حمله می کنن که گله ی گرگ آریا به کمکشون میاد! آریا طی این جنگ شمشیرش رو گم می کنه. در آخر همراه با هاوند و نایمریا به کینگزلندینگ می رن.

عروسی بین یورون و سرسی برگزار میشه. همون شب ، جیمی و برین هم در جایی دیگه با هم میخوابن.

جان و سانسا و دنریس از هم جدا میشن. دنریس دروگون رو به جان میسپاره. گندری هم مامور حفاظت از سانسا میشه و این دو به هم علاقه مند میشن.

 

_________________________________________________________________________________

قسمت 4:

سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگون‌استون . یورون تصمیم میگیره کشتی هارو برداره و بره پایک .

دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن.

جیمی و جان و بران و تیریون و جوراه و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو باید فورا ببرن ایری . جوراه هم میره دراگون استون برای بودن کنار دنریس.

سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگون‌استون . سرسی میخنده میگه امید واره که نایت کینگ ببلعه ارتش رو . اونها نباید زیادتو دراگون استون بمونن و گلدن کمپانی بهشون حمله کنه در حالی که ارتششون خیلی کم شده . یورون داره تخت آهنین رو نگاه میکنه که سرسی میاد کنارش . از یورون میپرسه چرا به پایک حمله نمیکنه ، در حالی که برادرزادش پایک رو ازش گرفته . یورون اصلا فکر نمیکنه کار احمقانه ای باشه که بره شمال اما سرسی اون رو متقاعد میکنه بره پایک . یورون تصمیم میگیره کشتی ها برداره بره پایک . سرسی و کایبرن از بالا ترک کردن یورون رو از کینگزلندینگ میبینن . کایبرن از سرسی درخواست میکنه که این کار باهوشانس و خیلی مهمه به نیروی های شمال ملحق شن . سرسی به کایبرن میگه امیدواره دشمناش با یورون معامله کنن و اون هرگز برنگرده پایتخت.

دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن . دنی قبول میکنه و امیدواره که جان نایت کینگ رو بزودی شکست بده برگرده . موقعی که دنی میره حموم میساندی میبنیه دنی بارداره . دنی از میساندی میپرسه چجوری با قضیه گری ورم کنار اومده میساندی هم جواب میده که اون رو هر روز از دست میده که ناراحته. سکانس بعدی سم و گیلی و سم کوچولو رو میبینیم. سم میخواد گیلی و سم کوچولو برن به هورن هیل . اونها توی دراگون استون امن با اون دشمن هایی که نزدیکشونن. گیلی یاد آور میشه سم قول داده بود که اونها رو ترک نکنه ، اما سم اصرار باید برن . اونها پیش خواهر و برادر سم امن هستن . اون قسم میخوره که بخاطره اونها میجنگه.

جیمی و جان و بران و تیریون و جوره و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو بیاد فورا ببرن ایری . تیریون از جیمی درباره سرسی‌ میپرسه و چرا جیمی اون رو ترک کرده. جیمی به تیریون میگه اونها هیچ وقت بعد از مرگ فرزندشون توی آرامش نبودن و به همه خیانت کرد وقتی که گلدن کمپانی رو استخدام کرد در دراگون‌پیت ( سرسی رو میگه ) . روابطشون از موقع خیلی بد شد . تیریون یادآور میشه که دنی در دراگون‌استون امن نیست ، در حالی که ارتش از مزدور ها دارن حمله میکنن. اون ها هر لحظه ممکنه به اونجا حمله کنن. جوراه فکر میکنه باید دراگون‌استون میش ملکش باشه و قسم خورده ازش مراقبت کنه . جان قبول میکنه که اون بره . جان نامه ای به سانسا میفرسته ، که اگاهی بده که ارتش مردگان بزودی به اونجا حمله میکنن .

سرسی با فرمانده های گلدن‌کمپانی بر روی نقشه وستروس وایستاده . سرسی به اونها میگه برن دراگون استون رو با ارتششون و کشتی های باقی مونده یورون بگیرن و همچنین دنی رو هم بگیرن. اون ها هم اطاعت می کنن.

توی ایری همه شوالیه ها جمع میشن و خود رابین فرمانده ارتش میشه و اجازه نمیده لرد رویس این کار رو انجام بده.

ملیساندر به دراگون استون میره و میگه قربانی بزرگی باید انجام بشه که اونها توی نبرد بزرگ پیروز شن و اون قربانی خون شاه رو میخواد . ملی پیر به بچه دنی اشاره میکنه دنی عصبانی میشه و اونو میفرسته بره سریعا . توی بیرون ملیساندر با واریس دیدار می کنه و هویت اون رو برملا می کنه.

تیون رو تخت پدرش میشینه بعدش نیروهاش میگن یورون رسیده پایک . یورون با تیون صحبت میکنه اون یارا رو داره و به تیون میگه پایک رو پس بده وگرنه گوشت خواهرت رو میخوری . ناگهان وایت ها هجوم میارن به پایک . تیون از یارا درخواست میکنه بره به دراگون‌استون . یارا میخواد تیون باهاش بیاد ، اما میگه دیگه نمیخواد شکست بخوره . یارا فرار میکنه با یک کشتی کوچک و کمی مرد های وفادار. تیون با یورون میجنگه . اهن زاده ها و شمالی ها با وایت ها میجنگن در حالی که تیون و یورون با هم دارن میجنگن . یورون دستشو تاب میده و تبر رو میزنه به تیون . تیون میمیره ، یورون میخنده . یورون از نیروهاش میخوادکه ترک کنن پایک رو با قایق . نیرو های زیادی از اونها میمیرن ، اما یورون فرار میکنه.

____________________________________________________________

قسمت 5:

وایت ها به دروازه خونین حمله می کنن.برین و گندری سانسا رو که داخل قلعه هست ترک می کنن تابه جنگ ملحق بشن.

در دراگون استون دنریس از حمله گلدن کمپانی مطلع میشه و باقی مونده نیروهای آنسالید و دوتراکی رو میچینه و به مشاوره واریس که ازش میخواد فرار کنه گوش نمی ده. سم متوجه میشه که بچه دنی زودتر از موعد میخواد متولد شه.

وایت واگر ها در حال پیروزی در ویل هستن. شاه شب سوار بر اژدهاش هست که یک چشمش رو از دست داده و بال راستش آسیب دیده. وایت واکر ها درحال پیروزی هستن که متاسفانه ناگهان جان با دروگون و ارتش لنیستر تالی و شمال سر میرسن.خیلی هم دلاورانه میجنگن و نابودشون می کنن و برین از تارث (قاتل استنیس) به شکلی فجیع به درک واصل میشه. هر چند یه صجنه رمانتیک بین جیمی و اون در بستر مرگ داریم. جیمی بهش قول حفاظت از سانسا و آریا رو میده.

آریا و سندور کلگین و گرگ آریا به کینگزلندینگ پوشیده از برف می رسن.

در دراگون استون دنریس میخواد بچه رو به دنیا بیاره ، جوراه و کمی شمالی به کمک نیروهاش میان و با گلدن کمپانی میجنگن.

در ایری، گندری اژدهای شاه شب رو می کشه. نیروهای انسانی ،خصوصا ادمور تالی و تیریون ، خیلی خوب کار می کنن و شاه شاهان جان جانان شاه شب تو دردسر افتاده.

در دراگون استون سم میگه از بین بچه و دنریس فقط یکی زنده میمونه ، جوراه میخواد اون دنریس باشه ولی دنریس مخالفت می کنه و میخواد برای بچش ، که دختره ، فدا بشه. اسمش رو هم میزاره لیانا تارگرین. بعدش هم واریس با شمشیر سم میزنه و دنریس رو میکشه تا راحت بشه. گلدن کمپانی هم هر لحظه به محل اونا نزدیک تر میشه. دنریس قبل از مرگش لیانا رو به جورا و میساندی میسپاره.

در کینگز لندینگ کیبرن خبر پیروزی در دراگون استون رو به سرسی در دربار میده ، سرسی با خوشحالی مینوشه و بعد میبینه کیبرن چهرش رو بر میداره. اون آریاست! آریا خودش رو معرفی می کنه و سرسی از کوه میخواد اونو بکشه که در این لحظه سندور کلگین و نایمریا وارد می شوند! اریا سرسی رو میکشه ، سگ هم کوه رو.

فرماندهان گلدن کمپانی از واریس میخوان دنریس رو بهشون بده که اون جواب میده که دنریس فوت کرده. اونا هم جنازه دنریس رو میبرن پایتخت. سم و بچه دنریس و میساندی هم قایم میشن و فرار می کنن.

یورون به پایتخت میاد و میبینه سرسی مرده. پس خودش به تخت میشینه.

جان و سانسا به دراگون استون میرسن و میفهمن دنریس مرده.

______________________________________________________________

قسمت آخر 6:

جیمی بران گندری تیریون و داووس توسط جان از مرگ دنی مطلع میشن. یارا به اونها ملحق میشه و خبر از کشته شدن اکثر افراد یورون میده و اینکه خودش فرار کرده.

در کینگز لندینگ جنازه دنریس رو میبینیم که بهش به شدت بی احترامی میشه. آریا و هاوند میشنون که یورون شاه شده ، اونا هنوز تو پایتخت هستن. هاوند به خاطر آریا قبول می کنه که تو پایتخت منتظر حمله جان بمونن.

جیمی و یارا معتقدن یورون سرسی رو کشته. تیریون و جیمی تصمیم میگیرن با ارتش لنیستر تالی و باقیمونده ارتش دنریس به یورون حمله کنن. جان با اکراه شاه شدن رو قبول می کنه.ملیساندر به دیدن جان میاد و طی یه سری بحث جان با دروگون اون رو زنده می سوزونه و اعدام می کنه.

تیریون داووس میساندی و سم و لیانا تارگرین توی دراگون استون میمونن و بقیه به پایتخت حمله می کنن.

جنگ سختی در میگیره ، دو تا از فرماندهان کمپانی طلایی سوار بر فیل (!) هستن! جان هم سوار بر دروگون با زرهی تارگرینی/استارکی. آریا اژدها رو در دراگون پیت میبینه.سگ هم به جیمی و بران و جورا ملحق میشه. گندری و یارا هم به سمت رد کیپ میرن. یورون و گلدن کمپانی هم به سمت دراگون پیت و حمله به جان میرن. جیمی میدونه که اونجا وایلدفایر هست و جان توی خطر قرار داره.

آریا و گرگش به جان میرسن که داره به زخم های دروگون رسیدگی می کنه. جان با هر بدبختی ای که هست اریا رو از اون جا دور می کنه و فراریش میده.

یارا و گندری در ردکیپ متوجه میشن که یورون اونجا نیست و رفته به دراگون پیت پیش جان!!!! جیمی و جورا و سگ میان اونجا تا جان رو از خطری که تهدیدش می کنه مطلع کنن و فراریش بدن ولی بران باهاشون نمیاد چون جون خودش و زندگی خودش رو دوست داره و نمیخواد بمیره. یه جنگی اونجا در میگیره و جیمی داره جان رو فراری میده که ناگهان با کمک ناخواسته دروگون(!) اونجا منفجر میشه و همه ی اون عزیزان به رحمت خدا میرن.

یارا به دراگون استون میره و همه چیز رو برای تیریون اینا تعریف میکنه.

و در آخر:

سر داووس برمیگرده پیش زنش!

آریا و گرگش «والار مورگولیس» گویان به سمت شرق میرن.

سم هم حالا گیلی رو داره ، لیانا ، سم کوچولو و البته یه بچه کوچیک دیگه از خودش!!!

سانسا و گندری ازدواج می کنن. سانسا شمال و ویل رو داره و گندری هم استورمز اند رو !!! چه زوج تنفربرانگیز اما قدرتمندی!!! حیف نباشه اینا رو قدرت باشن و جنازه جان تو سرداب وینترفل!!!!!

تیریون هم با میساندی ازدواج می کنه ، بعد از مرگ جیمی ، حالا اون لرد کاسترلی راک هست و البته دست پادشاه!!!! لیانا تارگریان هم که همه کارست!!!!

توی دورن هم بران با یکی از دخترای اوبرین ازدواج می کنه! بالاخره بران به دختر و قلعه ای که میخواست رسید!!!!!!

ریچ هم که به سم رسید!!!!

جزایر آهن هم مال یارا گریجوی هست! که انصافا لیاقتش رو هم داره!

...

وووو از همه مهم تر صحنه آخر سریال هست:

در سرزمین های همیشه زمستان ، یه وایت واکر جنازه برن رو با خودش میاره ،چشمای برن باز میشه ، حالا اونا آبی شدن، بعد از یه مراسمی یه تاج روی سر برن میذاره!!!!!

 

Winter Is Coming

به شاه شب جدید ، برندن استارک ادای احترام کنید!!!!!

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
The Hound » یکشنبه مرداد 29, 96 4:17 pm[/url]"]در این تاپیک مورد صحت اسپویل های ادعا شده و همچنین محتوای ان بحث میکنیم.

 

هشدار : واضحا این تاپیک در اسپویل های فصل اخر می باشد ، لذا دوستانی که دوست ندارن از داستان مطلع شن ، محتوای تاپیک رو نخونن.

 

FOR THE WEB IS DARK AND FULL OF SPOILERS

اول از همه ممنون از این تاپیک. تاپیک عالی ای هست و منتظرش بودم. نیم ساعت پیش فصل هشت رو تموم کردم.

خیلی یجوری بود. هم خوب بود و هم بد بود.

مرگ جان از همه برام بدتر بود.

فکر میکردم برن بیش از اینها نقش موثری داشته باشه. نه اینکه قسمت 2 بمیره.

بی صبرانه منتظر آهنگ قسمت 5 هستم.

قسمتی که ملیساندرا میگه بچه دنریس باید فدا بشه برای چی بود؟ ماموریت دوباره ملیساندرا چی بود؟ اینکه بیاد و اعدام بشه؟ بچه فدا نشد و انسان ها هم پیروز شدن! اینم یه اشتباه دیگه ملیساندرا بوده؟

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دو تا نكته مبهم وجود داره تو اين اسكريپت تا

١. نايتكينگ چگونه كشته شد؟

٢. تو قسمت ٢ برن بوسيله وايت واكر هايي كه ميرا را كشتن خنجر خورد ولي تو قسمت آخر اشاره شد كه خنجر به قلب برن توسط نايت كينگ خورد اونم از نوع دراگون گلس!

پايان داستان تلخ و شيرين از نظر من و پايان داستان كليشه اي نيست!

چندتا سوال مهم بوجود مياد پس از خوندن پيش نويس ها:

١.وايت واكر ها چي ميخواستن!؟ ايا اونا فقط يه سلاح كشنده بودن و هدفشون فقط نابودي دنيا بود!؟ يا نه هدفي از اين كاراشون داشتن!؟

٢. اون ويژن هايي كه دنريس تو خانه ناميراها تو فصل ٢ از تالار تخت اهني ديد(برن هم اونا را ديد) چي شد پس!؟

٣. چرا وايت واكر ها از بين اين همه آدم برن را انتخاب كردن!؟

٤. مگه گفته نشد دنريس ديگه نميتونه بچه دار بشه!؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اوایل جالب بود اما در ادامه هرچی جلو تر رفت و تا رسید به آخرای گات من رو ک ناامید کرد، خیلی زیاد...

من با مرگ جان و دنی و جیمی و غیره مشکلی ندارم( ند مرد و راب مرد و خیلی از مرگ ها رو شخصیت های مهم رو دیدیم) اما نوع مرگی که سراغ این شخصیت ها آوردن خیلی بچگانه بود ( نوع مرگ راب رو با جان مقاسیه کنید) مردن به خاطر زبون نفهمی یک اژدها .... این دیگه اخره هرچی مردن ناگهانی بود -_-

ازدواج سانسا با گندری شاید کنار بیام حتی با ادامه رابطه جان با عمه اش ( انگار نه انگار یک عمر با تربیت استارک ها بزرگ شده این اون جانی نیست که من میشناختم) اما ... اما با عشق و عاشقی تیریون و میساندی اوه خدا با این یکی کنار نمیام ...( از نظر من هرچی تو اکشن موفق بودن ت بحث عشق و عاشقی بد بودن)

بارداری دنی و به دنیا آوردن یک دختر که اسم مادر جان را روش میذارن و دنی که اینقدر بهش پرداختن و پیش رفتن باهاش در آخر سر زایمان میمیره ( خیلی فیلم هندی شد ک)

مارتین گفته بود پایان گات همانند ارباب تلخ و شیرین، اگر این پایان گات باشه ( تهیه کنندگان آخر گات را از مارتین پرسیده بودن) از نظر من پایان ارباب کجا و این کجا ...

مردن سرسی هم نپسندیدم ترجیح میدادم با دستای جیمی بمیره ...

خبری هم از آزور آهای نشد...

میلساندری هم باز رفت به سمت سوزوندن دختر بچه ها....

 

در کل امیدوارم فیک باشه ک اگر نباشه گل کاشتن ....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 » دوشنبه مرداد 30, 96 1:41 pm[/url]"]دو تا نكته مبهم وجود داره تو اين اسكريپت تا

١. نايتكينگ چگونه كشته شد؟

٢. تو قسمت ٢ برن بوسيله وايت واكر هايي كه ميرا را كشتن خنجر خورد ولي تو قسمت آخر اشاره شد كه خنجر به قلب برن توسط نايت كينگ خورد اونم از نوع دراگون گلس!

پايان داستان تلخ و شيرين از نظر من و پايان داستان كليشه اي نيست!

چندتا سوال مهم بوجود مياد پس از خوندن پيش نويس ها:

١.وايت واكر ها چي ميخواستن!؟ ايا اونا فقط يه سلاح كشنده بودن و هدفشون فقط نابودي دنيا بود!؟ يا نه هدفي از اين كاراشون داشتن!؟

٢. اون ويژن هايي كه دنريس تو خانه ناميراها تو فصل ٢ از تالار تخت اهني ديد(برن هم اونا را ديد) چي شد پس!؟

٣. چرا وايت واكر ها از بين اين همه آدم برن را انتخاب كردن!؟

٤. مگه گفته نشد دنريس ديگه نميتونه بچه دار بشه!؟

سوال واکر ها و ویژن ها برام جالب بود. وقتی تو یه فیلم کلی ابهام و سوال ایجاد میکنن توقع هست در پایان بهش جواب بدن. تا آخرش هم این وایت واکرا مبهم موندن. همونطور که گفتین هدفشون معلوم نشد. اینکه افکار شاه شب چیه؟ و ...

من با خوندن این فیلم نامه خیلی سوال بی جواب هنوز برام مونده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
batlimoos » دوشنبه مرداد 30, 96 1:26 pm[/url]"]
The Hound » یکشنبه مرداد 29, 96 4:17 pm[/url]"]در این تاپیک مورد صحت اسپویل های ادعا شده و همچنین محتوای ان بحث میکنیم.

 

هشدار : واضحا این تاپیک در اسپویل های فصل اخر می باشد ، لذا دوستانی که دوست ندارن از داستان مطلع شن ، محتوای تاپیک رو نخونن.

 

FOR THE WEB IS DARK AND FULL OF SPOILERS

اول از همه ممنون از این تاپیک. تاپیک عالی ای هست و منتظرش بودم. نیم ساعت پیش فصل هشت رو تموم کردم.

خیلی یجوری بود. هم خوب بود و هم بد بود.

مرگ جان از همه برام بدتر بود.

فکر میکردم برن بیش از اینها نقش موثری داشته باشه. نه اینکه قسمت 2 بمیره.

بی صبرانه منتظر آهنگ قسمت 5 هستم.

قسمتی که ملیساندرا میگه بچه دنریس باید فدا بشه برای چی بود؟ ماموریت دوباره ملیساندرا چی بود؟ اینکه بیاد و اعدام بشه؟ بچه فدا نشد و انسان ها هم پیروز شدن! اینم یه اشتباه دیگه ملیساندرا بوده؟

 

ظاهرا خدای روشنایی خلاص شدن دنریس توسط وریس با شمشیر هارتزبین رو به عنوان قربانی از خون شاه پذیرفته

و قاعدتا باید این قربانی قبل از وقوع جنگ در ویل اتفاق افتاده باشه

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
batlimoos » دوشنبه مرداد 30, 96 2:13 pm[/url]"]راستی king regret کی بود آخر؟ کسی فهمید؟

 

یعنی نایب السلطنه

چون لیانا به سن کافی برای سلطنت نرسیده تیریون فعلا شده نایب السلطنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 » دوشنبه مرداد 30, 96 1:41 pm[/url]"]دو تا نكته مبهم وجود داره تو اين اسكريپت تا

١. نايتكينگ چگونه كشته شد؟

٢. تو قسمت ٢ برن بوسيله وايت واكر هايي كه ميرا را كشتن خنجر خورد ولي تو قسمت آخر اشاره شد كه خنجر به قلب برن توسط نايت كينگ خورد اونم از نوع دراگون گلس!

پايان داستان تلخ و شيرين از نظر من و پايان داستان كليشه اي نيست!

چندتا سوال مهم بوجود مياد پس از خوندن پيش نويس ها:

١.وايت واكر ها چي ميخواستن!؟ ايا اونا فقط يه سلاح كشنده بودن و هدفشون فقط نابودي دنيا بود!؟ يا نه هدفي از اين كاراشون داشتن!؟

٢. اون ويژن هايي كه دنريس تو خانه ناميراها تو فصل ٢ از تالار تخت اهني ديد(برن هم اونا را ديد) چي شد پس!؟

٣. چرا وايت واكر ها از بين اين همه آدم برن را انتخاب كردن!؟

٤. مگه گفته نشد دنريس ديگه نميتونه بچه دار بشه!؟

 

در مورد نکات مبهم موافقم، منم دقیقا به این ها فکر می کردم

در مورد اینکه چرا به دنریس و یه سری افراد رو به دراگون استون فرستادن هم به نظرم مسخره بود و می تونستن بفرستنشون جاهای بهتری که کمتر در خطر باشن

غیر از سوال آخر بقیه سوالاتتون خوب بودن

در مورد دلیل انتخاب برن، شاید به دلیل ویژگی سبزبینی برن، می تونه شاه قدرتمندی برای آدرها بشه؛ اگه کسی قسمت سوم ماتریکس رو دیده باشه و نوع نگاه بقیه مامور اسمیت ها به نئوی تبدیل شده به مامور اسمیت رو یادش باشه قشنگ می فهمه چی میگم

 

یه سوال دیگه که هست و تو یه تاپیک دیگه پرسیدم:

 

مگه اولین آدر نایت کینگ نبوده و اون نبوده که همه آدرهارو تبدیل کرده؟

مگه طبق نتیجه ای که تو این فصل بهش رسیدن و فکر کنم بریک بهش اشاره کرد چون این نایت کینگ بوده که همه آدرهارو تبدیل کرده، نباید با از بین رفتنش همه آدرهای دیگه از بین برن؟

پس اون آدری که برن رو تبدیل کرد چه جوری با نابودی نایت کینگ از بین نرفته؟

 

البته یکی از دوستان جواب داد که:

 

از طرفي شايد تمام وايت واكر ها توسط جادوي نايت كينگ ساخته نشده باشن و حداقل اون ١٣ تا وايت واكر كه در سكانس پاياني قسمت ٤ فصل ٤ ديده باشيم به وسيله ي دراگون گلس بوجود آمده باشن! از طرفي اشاره بريك بنظرم مربوط ميشد به وايت ها نه وايت واكر ها! در هر صورت اسكريپت منتشر شده نواقص زيادي داره همون طور كه داستان اين فصل داشت ولي بنظر من ليك شدست و فيك نيست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مورد اینکه چرا به دنریس و یه سری افراد رو به دراگون استون فرستادن هم به نظرم مسخره بود و می تونستن بفرستنشون جاهای بهتری که کمتر در خطر باشن

 

چونكه دراگون استون يه جزيرست و در جنوب هم تقريبا واقع شده و حالا حالا ها وايت واكر ها نميتونن به اونجا برسن همچنين خبر نداشتن كه سرسي گلدن كمپاني استخدام كرده وقتي فهميدن جوا تصميم گرفت كه بره دراگون استون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
lady sun » دوشنبه مرداد 30, 96 1:59 pm[/url]"]اوایل جالب بود اما در ادامه هرچی جلو تر رفت و تا رسید به آخرای گات من رو ک ناامید کرد، خیلی زیاد...

من با مرگ جان و دنی و جیمی و غیره مشکلی ندارم( ند مرد و راب مرد و خیلی از مرگ ها رو شخصیت های مهم رو دیدیم) اما نوع مرگی که سراغ این شخصیت ها آوردن خیلی بچگانه بود ( نوع مرگ راب رو با جان مقاسیه کنید) مردن به خاطر زبون نفهمی یک اژدها .... این دیگه اخره هرچی مردن ناگهانی بود -_-

ازدواج سانسا با گندری شاید کنار بیام حتی با ادامه رابطه جان با عمه اش ( انگار نه انگار یک عمر با تربیت استارک ها بزرگ شده این اون جانی نیست که من میشناختم) اما ... اما با عشق و عاشقی تیریون و میساندی اوه خدا با این یکی کنار نمیام ...( از نظر من هرچی تو اکشن موفق بودن ت بحث عشق و عاشقی بد بودن)

بارداری دنی و به دنیا آوردن یک دختر که اسم مادر جان را روش میذارن و دنی که اینقدر بهش پرداختن و پیش رفتن باهاش در آخر سر زایمان میمیره ( خیلی فیلم هندی شد ک)

مارتین گفته بود پایان گات همانند ارباب تلخ و شیرین، اگر این پایان گات باشه ( تهیه کنندگان آخر گات را از مارتین پرسیده بودن) از نظر من پایان ارباب کجا و این کجا ...

مردن سرسی هم نپسندیدم ترجیح میدادم با دستای جیمی بمیره ...

خبری هم از آزور آهای نشد...

میلساندری هم باز رفت به سمت سوزوندن دختر بچه ها....

 

در کل امیدوارم فیک باشه ک اگر نباشه گل کاشتن ....

 

در مورد داغون بودن عشق و عاشقی تو فیلمنامه لیک شده فصل هشتم باید بگم که این قضیه در ادامه عشق و عاشقی داغون جان و دنریس تو فصل اخیر هست و دور از ذهن نیست که همین روند مزخرف رو ادامه بدن

 

در مورد آزور آهای هم حرفتون درسته، چون آزورآهای باید عشقش رو قربانی کنه که قطعا نکرده

 

در مورد نحوه کشته شدن سرسی هم کشته شدنش به دست جیمی یا آریا رو میشد انتظار داشت که در نهایت به دست آریا اتفاق افتاد، اما چندان پرتنش نبود به نظرم

 

این خدای روشنایی مرضی چیزی داره فکر کنم ، شایدم تو کار خرید و فروش قربانی هست با این همه علاقه ای که به قربانی داره !!

 

دنریس کلا شده بود یه همسر مطیع و خوب، و انگار هدفش این بوده که به برادرزاده اش (جان) برسه و ازش بچه دار بشه و والسلام!!

 

در مورد جان هم به نظرم دقیقا حق با شماست، که من هم اصلا انتظار نداشتم که کسی که زیر دست ادارد استارک بزرگ شده به همین راحتی با ازدواج با عمه اش کنار بیاد! اصلا از طرف بقیه افراد هم کش و قوسی در این مورد اتفاق نیفتاد

 

نحوه مرگ جان و جیمی و ... منو بهت زده کرد، باورم نمیشد کسانی که از جنگ با آدرها و نایت کینگ جان به در برده بودن به این سادگی بمیرن،

 

یه نکته که با توجه به فیلمنامه به ذهنم رسید اینکه اصلا داشتن دروگون به ضررشون شده نه به نفعشون، چون کار خیلی خاصی تو جنگ نکرد و فقط خودش و همه رو به فنا داد!!!!

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 » دوشنبه مرداد 30, 96 2:45 pm[/url]"]

در مورد اینکه چرا به دنریس و یه سری افراد رو به دراگون استون فرستادن هم به نظرم مسخره بود و می تونستن بفرستنشون جاهای بهتری که کمتر در خطر باشن

 

چونكه دراگون استون يه جزيرست و در جنوب هم تقريبا واقع شده و حالا حالا ها وايت واكر ها نميتونن به اونجا برسن همچنين خبر نداشتن كه سرسي گلدن كمپاني استخدام كرده وقتي فهميدن جوا تصميم گرفت كه بره دراگون استون

 

با توجه به اینکه جیمی بینشون بود، قطعا می دونستن که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده

و خوب می تونستن کلا بفرستنشون اسوس که از خطر سرسی هم دورتر باشن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اسپویلا قضیشون چیه؟ اومده یا صرفاً فیکشن نویسیه؟ چون جان بمیره یجوریه. یکی اگه یه لینک داره به منم برسونه که ببینم چه به چیه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاش این اسپویل فیک باشه

نفهمیدیم یهو چجوری دینریس فهمید والدین جان کی هستن

تهشم انگار تو بالیوود ساخته شده یا از سریالای درجه ده کره‌ای اقتباس کردن

با مرگ هیچ کاراکتری مشکلی ندارم ولی کلی خط داستانی باز و بلاتکلیف باقی میمونه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان واقعا تعجب میکنم چطور این اسپویل فصل 8 رو باور کردین. تفاوت این اسپویل با اسپویل های فصل 6 و 7 (که درست بودن) واضحه. این اسپویل بدون شک فن فیکشنه خصوصا با این همه توضیحات طولانی و تخیلی. به نظرم اسپویل به قدری الکیه که هر طرفدار گاتی متوجهش میشه و ارزش بحث کردن نداره.

شاید علت نوشتنش هم این باشه که تو فصل های اخیر به قدری فیلم نامه و خود اپیزودها لیک شدن که نویسنده‌ش فکر کرده دیگه هرکسی هر چیزی رو باور میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lord Baelish » دوشنبه مرداد 30, 96 3:38 pm[/url]"]دوستان واقعا تعجب میکنم چطور این اسپویل فصل 8 رو باور کردین. تفاوت این اسپویل با اسپویل های فصل 6 و 7 (که درست بودن) واضحه. این اسپویل بدون شک فن فیکشنه خصوصا با این همه توضیحات طولانی و تخیلی. به نظرم اسپویل به قدری الکیه که هر طرفدار گاتی متوجهش میشه و ارزش بحث کردن نداره.

شاید علت نوشتنش هم این باشه که تو فصل های اخیر به قدری فیلم نامه و خود اپیزودها لیک شدن که نویسنده‌ش فکر کرده دیگه هرکسی هر چیزی رو باور میکنه.

 

 

احتمالش هست، امیدوارم حق با شما باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شاید علت نوشتنش هم این باشه که تو فصل های اخیر به قدری فیلم نامه و خود اپیزودها لیک شدن که نویسنده‌ش فکر کرده دیگه هرکسی هر چیزی رو باور میکنه.

 

وقتي جان حاضر ميشه بخاطر ثابت كردن به سرسي بره شمال ديوار و يه وايت اسير كنه كه تنها نتيجش هم ميشه از دست رفتن يك اژدها و بوجود امدن اژدها يخي و در نهايت نابودي ديوار همچين داستاني براي هر خواننده اي قابل قبول ميشه! بعلاوه سال پيش شبيه همين حرفاي شما در مورد اسپويل هاي فصل ٧ زده ميشد(چون داستان بي منطق بنظر ميرسيد) ولي خب در نهايت ديديم كه اسپويل ها همگي درست بودن! روند داستاني اسپويل هاي فصل ٨ دقيقا ادامه روند داستاني فصل ٧ در مورد كاستي هايي هم كه داره بخاطر كه اينا پيش نويس فيلمنامه هستن نه خود فيلمنامه اصلي! هكر هايي كه hbo را هك كردن مطمئنا خيلي بيشتر از اين حرفا اطلاعات ازش دزيدن! من كه بشخصه باور نميكنم ليك شدن قسمت هاي ٤ و ٦ بي ربط به اين قضيه باشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فک کنم همه حفره ها و خطوط داستانی که ابتر میمونن دوستان اشاره کردند پس دیگه تکرار نمیکنم ی نکته ای که وجود داره به نظرم کتاب خیلی بهتر و کاملتر داستانو جلو ببره نغمه یخ و آتش میراث و لگسی مارتینه و به دنبال جاودانه کردنشه در مقابل هدف دی ان دی ی چیز دیگس

 

جدا از فیک یا واقعی بودن اتفاقای زیر به نظر من منطقی بود

-کشوندن شاه شب به دره

-خودخواهی سرسی و استفاده از هر فرصتی برا ضربه زدن به دنی

-کشته شدن بسیاری از شخصیتهای اصلی داستان بخصوص قهرمانان و دلاوران و در عوض زنده ماندن اشخاصی مثل سم و سانسا و برون و ...

_نقش کلیدی یورون در روند داستان

-پایانی مزخرف مثل اکثر سریالهایی که شاهدشون بودم و سکانس آخر که به بیننده پیام میده داستان ادامه دارد

 

+در مورد گندری فک کنم نسبتی با نویسنده ها داشته باشه ی حال عظیم بهش دادن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lord Baelish » دوشنبه مرداد 30, 96 3:38 pm[/url]"]دوستان واقعا تعجب میکنم چطور این اسپویل فصل 8 رو باور کردین. تفاوت این اسپویل با اسپویل های فصل 6 و 7 (که درست بودن) واضحه. این اسپویل بدون شک فن فیکشنه خصوصا با این همه توضیحات طولانی و تخیلی. به نظرم اسپویل به قدری الکیه که هر طرفدار گاتی متوجهش میشه و ارزش بحث کردن نداره.

شاید علت نوشتنش هم این باشه که تو فصل های اخیر به قدری فیلم نامه و خود اپیزودها لیک شدن که نویسنده‌ش فکر کرده دیگه هرکسی هر چیزی رو باور میکنه.

 

به شخصه از خدامه که این اسپویل فیک باشه و حق با شما باشه. همه چی انقد مسخره نباید به پایان برسه.

باشکوهتر، منطقیتر

اگه قرار بود اینجوری تموم شه که نقش جیمی لنیسترو میدادن آمیتا باچان بازی کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فیملنامه‌ی منتسب به فصل ۸ به نظرم نقاط ضعف زیاد داره. البته باید اعتراف کنم که در حین خوندنش چند بار مو به تنم سیخ شد! :دی ولی به چند دلیل حس می‌کنم جعلی باشه:

۱. دنریسی که توی ۷ فصل یکی از اصلی‌ترین شخصیت‌های داستان بود و سریال کلی روش مانور داد، تو این فیلمنامه عملاً از صحنه کنار رفته و هیچ نقشی تو وقایع نداره. به قول یکی از دوستان انگار صرفاً اومده بود تا بچه‌ی جان رو به دنیا بیاره. با توجه به علاقه‌ی مارتین و سازنده‌های سریال به این شخصیت چنین تصمیمی خیلی بعیده.

۲. ما هیچ اطلاعاتی در مورد نیت شاه شب یا نحوه‌ی مرگش دریافت نمی‌کنیم. انگار نویسنده یهو با خودش میگه: «خب، دیگه زمان نداریم، بسه. شاه شب همین جا میمیره و کل ارتشش نابود میشه.» در حالی که بیشتر به نظر می‌رسه اون کسی که این داستان جعلی رو نوشته ایده‌ای برای کشتن شاه شب نداشته.

۳. بر اساس این فیلمنامه هیچ کدوم از پیشگویی‌های سریال/کتاب درست در نمیاد. نه سرسی توسط برادرش میمیره، نه طبق اون چیزی که دنریس تو خانه‌ی نامیرایان دید، تالار تخت آهنین به اون روز در میاد. با توجه به این که ترتیب سکانس‌ها هم کاملاً مشخصه، واریس که از بچگی از شعله‌ها شنیده که باید دنریس رو بکشه، بیهوده این کار رو انجام میده، چون کار شاه شب دیگه تموم شده.

۴. مرگ افرادی که داخل چاله‌ی اژدها میمیرن خیلی مسخره است. یورون که می‌دونه اون جا هنوز یه اژدهای آتشین دم وجود داره جون خودش رو به خطر میندازه تا بره جان رو بکشه؟ آریا تو اون وضعیت جان رو ول می‌کنه؟ بیخیال!

 

یه سری تناقضات دیگه مثل قضیه‌ی هالند رید، مرگ برن به دست شاه شب و نامگذاری لیانا رو هم سایر دوستان گفتن.

نکته‌ی بعدی به نظرم اینه که فیلمنامه‌ی فصل ۷ زمانی لو رفت که کپی اون رو برای بازیگرها فرستاده شده بود و چون خیلی‌ها بهش دسترسی داشتن می‌شد یه جوری دزدیدش؛ ولی الان برای این چیزها خیلی زوده. این داستان به نظرم یه فن فیکشن ساده است که صرفاً بعضی جاها خوب تونسته سبک D&D رو تقلید کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مورد اون پیشگویی برادر کوچکتر باید بگم ، میدونید زبان والریایی مذکر ، مونث نداره ، یعنی میتونه معنیه خواهر کوچکتر هم بده ! کلا خط داستانی اریا و پیوستن دوباره ش به هاوند خیلی برام باور پذیر بود !

 

 

در مورد مرگ قهرمانان داستان هم ، تو همین قسمت اخیری که دیدیم ، دنریس به تریون میگه من نمیخوام تو مث جان ، جورا و .. قهرمان باشی ، چون قهرمانان در نهایت کشته میشن.

 

 

ضمنا من تناقصی با پیشگویی تالار نامیرا ها ندیدم ،اگر این نوشته ها فیک هم باشه ، باید قبول کنیم نویسنده قهاری بوده که تو چند روز از لو رفتن فیلمنامه قسمت های اخر فصل 7 تونسته فیلمنامه و پایان داستان رو بنویسه ، پس اون قد نادان نیست که به پیشگویی ها و اتفاقاتی که باید بیوفتن بی اعتنا بوده باشه !

 

در مورد باردار شدن دنی هم یکی از دوستان پرسیده بود که قبلا هم تو تاپیک دیگه توضیح دادم که کاملا متحمل هست که دنی باردار بشه ، تقریبا مطمئنم من !

 

پادشاه شدن یورون هم کاملا محتمل هست ، چون با توجه به رفتن جیمی ، یورون اخرین مهره ی سرسی هست ، و محتمل هست که به ازدواج با یورون تن بده.

 

 

اژدها سوار شدن جان هم با توجه به اون سکانسی هم که جان به اژدها دست میزنه کاملا منطقیه.

 

تخریب ردکیپ هم اتفاقا با توجه به ویژن های خانه های نامیرا ها منطقیه .

 

__________________________

 

جدا از اینا به قول به دوستان ، وقتی یک گروه میرن شمال تا یه وایت واکر رو اسیر کنن و بیارن به سرسی نشون بدن ! واقعا ادم هر چرندی رو میتونه قبول کنه !

 

یکی موضوع دیگه هم اینکه فیلمبرداری ها به زودی شروع میشه و این یعنی فیلمنامه فصل اخر نوشته شده. پس این احتمال وجود داره که فیلمنامه ها واقعی باشه !

 

 

پ.ن : بگید سادیسم دارم اما برای دیدن جنازه دنی روی دیوار های ردکیپ لحظه شماری میکنم !

پ.ن2 : برای جیمی خوشحالم که در نهایت رستگار شد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دو تا دیالوگ داشتیم یکی در فصل 6 در صحنه اعدام سران نایت واچ سر آلستر به جان میگه من جنگیدم و باختم ولی تو همیشه باید در جنگهای اونا شرکت کنی دومی در فصل 7 وقتی جیمی به برون میگه بعد از این قضایا قصرهای زیادی بدون صاحب خواهد بود

هر دو این پیشبینی ها در فیلمنامه ادعایی اتفاق میفته جنگ برای جان تمومی نداره و در نهایت میمیره و در آخر اوضاع طوری میشه سانسا و گندری این زوج بازمانده خوش شانس! بر 3 پادشاهی از 7 تا حکومت میکنند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان بیشتر توضیح بدین درمورد مرگ جان خیلی بده اگه اینطوری بشه این سریال واقعااا یه سریال ضد مخاطب میشه چون همه ی این شخصیتا واقعا خیلی طرفدار دارن و اینکه بمیرن خیلی صحنه ی بدی تو ذهن مخاطب درس میکنه و این از ایرادات سریال میشه به نظر من بعدشم این فیلنامه رو فیک بودنشو از اونجایی بفهمین که جان اگه میخواست دوباره بمیره زنده نمیشد میمره و به حالت عادی و بعد از انجام هدف هاش میمره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
پارسا تارلی » دوشنبه مرداد 30, 96 9:34 pm[/url]"]دوستان بیشتر توضیح بدین درمورد مرگ جان خیلی بده اگه اینطوری بشه این سریال واقعااا یه سریال ضد مخاطب میشه چون همه ی این شخصیتا واقعا خیلی طرفدار دارن و اینکه بمیرن خیلی صحنه ی بدی تو ذهن مخاطب درس میکنه و این از ایرادات سریال میشه به نظر من بعدشم این فیلنامه رو فیک بودنشو از اونجایی بفهمین که جان اگه میخواست دوباره بمیره زنده نمیشد میمره و به حالت عادی و بعد از انجام هدف هاش میمره.

 

بعد از مرگ دنریس موقع زایمان گلدن کمپنی جنازشو با خودشون میبرن کینگز لندیگ تا به سرسی تقدیم کنن ولی متوجه میشن سرسی مرده و به جاش یورون بر تخت آهنین نشسته یورون ادعای پادشاهی میکنه و به همه جا نامه میده جان به همراه رفقای بازمانده و جیمی تصمیم میگیره به کینگزلندینگ حمله کنه در موقع حمله جان سوار درگونه و چون درگونو با اسکورپیون میزنن مجبور میشه در جایی فرود بیاد که پر آتش وحشیه یورون و افرادشم به همون سمت میرن تا جان و اژدها رو بکشند در نتیجه بر اثر آتش نابجای درگون همشون به فنا میرن

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ولی منطقیه که جان به دست یورون بمیره. لودوس پیشگویی کرده بود که اگان تارگرینو خدای مغروق غرق میکنه. اگان همون جانه (با متنها کاری ندارم، شما قسمت ده فصل ششم لبخونی کنید، میبینید لیانا در گوش ند میگه اسمش اگانه) خدای مغروق هم یورونه. یورون وقتی داشت بیلون رو میکشت بهش گفت خدای مغروقه. سکانس بعد جان زنده شد. زنده بودنش طوری بود که انگار از غرق شدن نجات پیدا کرده. نفس نفس میزد! این قسمت هم جان به زور از دریای یخی دراومد و غرق نشد...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×