lady sun 16 ارسال شده در اوت 21, 2017 امیدوارم اگر خواستن هرچی رو تغییر ندن مرگ جان رو تغییر بدن... نمیگم نمیره، مشکلی با مردنش ندارم... اما مردن به خاطر دست و پا چلفتی بودن یک اژدها خیلی مسخره است... ند مرد و راب مرد و نحوه مرگشون حماسی بود و اما جان ... جانی که نقشش از راب و ند پررنگ تره نباید اینجوری حذفش کنن. کشته شدن فجیع ب دست یورون رو بیشتر میپسندیدم ک هم یورون منفور تر میشد هم مرگ جان ت یادها میموند(در خور شخصیتش) وقتی فیلمنامه رو خوندم با خودم فکر کردم امکانش نیست ک نویسنده های گات، گات رو اینجوری پیش ببرن. حتما یکی از طرفدار ک دستی ت قلم هم داره افکارش رو نوشته اما چون روند فصل هفت گاهی غیر منطقی پیش رفته بعید نیست نویسنده ها زده باشن جاده خاکی ... سوالی ک ذهنم رو درگیر کرده اینه ک پیشگو مگی ب سرسی گفته بود: تو ملکه خواهی بود. تا زمانی که (ملکه) دیگری بیاید. جوانتر و زیباتر، تا تو را سرنگون کند و تمام چیزهایی که عزیز می داری را از تو بگیرد. لیانا نوزاد، کی و چ وقت تمام چیزهای عزیز سرسی رو گرفت؟ کی سرسی رو سرنگون کرد ک الان شده ملکه جوان تر و زیباتر؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
وایت ولف 223 ارسال شده در اوت 21, 2017 امیدوارم اگر خواستن هرچی رو تغییر ندن مرگ جان رو تغییر بدن... نمیگم نمیره، مشکلی با مردنش ندارم... اما مردن به خاطر دست و پا چلفتی بودن یک اژدها خیلی مسخره است... ند مرد و راب مرد و نحوه مرگشون حماسی بود و اما جان ... جانی که نقشش از راب و ند پررنگ تره نباید اینجوری حذفش کنن.کشته شدن فجیع ب دست یورون رو بیشتر میپسندیدم ک هم یورون منفور تر میشد هم مرگ جان ت یادها میموند(در خور شخصیتش) منم همینطور ولی منطقیه که جان به دست یورون بمیره. لودوس پیشگویی کرده بود که اگان تارگرینو خدای مغروق غرق میکنه. اگان همون جانه (با متنها کاری ندارم، شما قسمت ده فصل ششم لبخونی کنید، میبینید لیانا در گوش ند میگه اسمش اگانه) خدای مغروق هم یورونه. یورون وقتی داشت بیلون رو میکشت بهش گفت خدای مغروقه. سکانس بعد جان زنده شد. زنده بودنش طوری بود که انگار از غرق شدن نجات پیدا کرده. نفس نفس میزد! این قسمت هم جان به زور از دریای یخی دراومد و غرق نشد... بحث خدایان رفته رفته داره جالب میشه خدای روشنایی رو داریم که پیروانشو راهنمایی میکنه و انسانهای خاصی رو بعد مرگ دوباره زنده میکنه خدای چهره ها رو داریم که قدرت عجیبی به پیروانش میده خدای قدیم رو داریم که به برن کمک میکنه تا در گذشته و حال سیر کنه از خدای مغروق و خدای هفتگانه فعلا چیزی ندیدیم امیدوارم رمز و راز دو خط داستانی مشخص شه یکی بحث همین خداهاس یکیشم بحث برن و نایت کینگ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی 1 ارسال شده در اوت 21, 2017 برادران و خواهران عزیز لطفا لینک این فیلمنامه مذکور رو به ما هم مرحمت میکنید حالا یا لینکش رو اینجا بزارید یا خصوصی برا خودم بفرستید با سپاس بی پایان پیشاپیش به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Shield of the Life 30 ارسال شده در اوت 21, 2017 یه سوال مهم دیگه که تو فیلمنامه احتمالی پیش میاد و بی جواب می مونه، چه کسی و به چه صورتی بهای کشتن شدن سرسی رو به مردان بی چهره پرداخته؟! بهایی که قطعا نباید چیز کم یا ساده ای باشه به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Shield of the Life 30 ارسال شده در اوت 21, 2017 olenna_tyrell » دوشنبه مرداد 30, 96 10:22 pm[/url]"]ولی منطقیه که جان به دست یورون بمیره. لودوس پیشگویی کرده بود که اگان تارگرینو خدای مغروق غرق میکنه. اگان همون جانه (با متنها کاری ندارم، شما قسمت ده فصل ششم لبخونی کنید، میبینید لیانا در گوش ند میگه اسمش اگانه) خدای مغروق هم یورونه. یورون وقتی داشت بیلون رو میکشت بهش گفت خدای مغروقه. سکانس بعد جان زنده شد. زنده بودنش طوری بود که انگار از غرق شدن نجات پیدا کرده. نفس نفس میزد! این قسمت هم جان به زور از دریای یخی دراومد و غرق نشد... با احنرام، اما به نظر من با توجه به فیلمنامه درست نیست بگیم که جان توسط یورون کشته میشه چون یورون مواد آتش وحشی رو اونجا نذاشت و تاثیری هم تو روشن شدن آتش نداشت به نظرم اگه بخوایم اینجوری حساب کنیم دروگون در مرحله اول و مد کینگ در مرحله دوم قاتل جان هستن و بعد از اونها نوبت به یورون می رسه به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 17 ارسال شده در اوت 22, 2017 Shield of the Life » سه شنبه مرداد 30, 96 1:19 am[/url]"]یه سوال مهم دیگه که تو فیلمنامه احتمالی پیش میاد و بی جواب می مونه، چه کسی و به چه صورتی بهای کشتن شدن سرسی رو به مردان بی چهره پرداخته؟! بهایی که قطعا نباید چیز کم یا ساده ای باشه يورون ديگه! يارا بهش ميگه سرسي به محض اينكه كارش باهاش تموم شه ميكشتش كه يورون ميخنده و ميگه دوستان قدرتمند براووسي اون بزودي قرار كار سرسي را تموم كنن! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Jan 0 ارسال شده در اوت 22, 2017 The Hound » یکشنبه مرداد 29, 96 4:17 pm[/url]"]در این تاپیک در مورد صحت اسپویل های ادعا شده و همچنین محتوای ان بحث میکنیم. هشدار : واضحا این تاپیک در اسپویل های فصل اخر می باشد ، لذا دوستانی که دوست ندارن از داستان مطلع شن ، محتوای تاپیک رو نخونن. FOR THE WEB IS DARK AND FULL OF SPOILERS سلام میشه لینک اسپویل های فصل اخر رو برام بذاری به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
The Hound 0 ارسال شده در اوت 22, 2017 گذاشتن لینک به طور کلی خارج از قوانینه فرومه. http://www.desinerd.co.in/game-of-thrones-season-8-episode-1-leak-script اگر کسی از دوستان حال داشت ، خلاصه کل شش قسمت رو تو 10 20 خط بنویسه تا به پست اول اضافه کنیم تا هم دیگه کسی دنبال لینک نباشه ، هم دوستانی که زبان بلد نیستند بتونن بخونن. به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع 0 ارسال شده در اوت 22, 2017 دوستان با فرض اینکه این فیلمنامه واقعی باشه و با توجه به اینکه تولید فصل 8 هنوز شروع نشده و برخی خبرها از عدم اکران این فصل تا انتهای 2018 خبر میدن؛ آیا احتمالش هست که بحث فاش شدن فیلمنامه قبلا اتفاق افتاده و نویسندگان سریال برای جلوگیری از ضرر شبکه و جذابیت بخشیدن به سریال، مامور شدند که فیلمنامه رو مجددا بنویسند و داستان رو طور دیگه ای به نمایش بذارند؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع 0 ارسال شده در اوت 22, 2017 من هنوز فرصت نکردم تمام فیلمنامه رو بخونم اما نکته ای که از خوندن ناقص برخی قسمتها به ذهنم رسید اینه که بنظر میرسه سرسی بطور کامل با ارتش جان متحد نشده یا لااقل مزدورانی که از ایسوس استخدام کرده بود رو همراه اینها نکرده و با توجه به اینکه بعدا می خونیم که اینها جنازه دنریس رو براش می برند میشه فهمید که نقشه سرسی این بوده که دنریس رو نابود کنه اگر این نتیجه درست باشه؛ متوجه میشیم که تمام تلاشهای تیم 7 نفره برای اسیر کردن وایت واکر و متقاعد کردن سرسی (که خسارات زیادی هم در این راه متحمل شدند و توروس، بنجن و یک اژدها رو به ارتش مردگان تقدیم کردند) بی حاصل بوده دوستانی که فیلمنامه رو خوندند میتونند خبر دقیقتری راجع به این موضوع بدن؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 17 ارسال شده در اوت 22, 2017 (ویرایش شده) مدافع » سه شنبه مرداد 31, 96 3:32 pm[/url]"]دوستانبا فرض اینکه این فیلمنامه واقعی باشه و با توجه به اینکه تولید فصل 8 هنوز شروع نشده و برخی خبرها از عدم اکران این فصل تا انتهای 2018 خبر میدن؛ آیا احتمالش هست که بحث فاش شدن فیلمنامه قبلا اتفاق افتاده و نویسندگان سریال برای جلوگیری از ضرر شبکه و جذابیت بخشیدن به سریال، مامور شدند که فیلمنامه رو مجددا بنویسند و داستان رو طور دیگه ای به نمایش بذارند؟ اينا فيلمنامه نيستن، پيش نويس فيلمنامه هستن و فيلمنامه اصلي پس از اينكه تهيه كننده ها و كارگردان ها پيش نويس ها را خوندن و تاييد كردن و نظراشون را دادن نوشته ميشه! بازيگر جيمي گفته تا چند هفته اينده احتمالا فيلمنامه هاي اصلي بدست بازيگر ها برسه! اگه اين پيش نويس ها فيك نباشن علت ليك شدنشون فقط و فقط هك شدن سرور هاي hbo در ماه گذشته ميتونه باشه!(اسپويل هاي فصل ٧ كه سال پيش منتشر شد پيش نويس فيلمنامه نبود! يه نفر كه به فيلمنامه هاي اصلي دسترسي داشت اونا را خونده بود و خلاصشون را تو نت منتشر كرده بود) و امكان اينكه نويسنده ها بخوان تو يه ماه داستان از اول بنويسن نيست! ویرایش شده در اوت 22, 2017 توسط مهمان به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 17 ارسال شده در اوت 22, 2017 مدافع » سه شنبه مرداد 31, 96 3:55 pm[/url]"]من هنوز فرصت نکردم تمام فیلمنامه رو بخونم اما نکته ای که از خوندن ناقص برخی قسمتها به ذهنم رسید اینه که بنظر میرسه سرسی بطور کامل با ارتش جان متحد نشده یا لااقل مزدورانی که از ایسوس استخدام کرده بود رو همراه اینها نکرده و با توجه به اینکه بعدا می خونیم که اینها جنازه دنریس رو براش می برند میشه فهمید که نقشه سرسی این بوده که دنریس رو نابود کنه اگر این نتیجه درست باشه؛ متوجه میشیم که تمام تلاشهای تیم 7 نفره برای اسیر کردن وایت واکر و متقاعد کردن سرسی (که خسارات زیادی هم در این راه متحمل شدند و توروس، بنجن و یک اژدها رو به ارتش مردگان تقدیم کردند) بی حاصل بوده دوستانی که فیلمنامه رو خوندند میتونند خبر دقیقتری راجع به این موضوع بدن؟ شما اگه اسپويل هاي قسمت آخر فصل ٧ را بخوني جواب سوالت را ميگيري به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
aminl 0 ارسال شده در اوت 22, 2017 قسمت اول: ابتدا شاه شب سوار بر اژدها به ایست واچ حمله می کنه ، بریک دونداریون و اد میمیرن و تورموند و گندری به سمت وینترفل فرار می کنن. دنریس و جان و تیریون و داووس و جوراه و پادریک و برین و سگ و میساندی و واریس و تیون به وینترفل می رسن، یورون در پایتخت با گلدن کمپانی و سرسی ملاقات میکنه و سرسی بهش دستور تصرف استورمز اند رو میده. دنریس و میساندی و جان و سانسا و تیریون و سم و داووس و واریس و لرد های شمال و شوالیه های ویل و رابین و یان رویس در تالار بزرگ وینترفل جمع میشن و با هم بحث می کنن. در ولانتیس . ملیساندر وارد معبد قرمز میشه . . ملیساندر به کینوارا میگه من نقش خودم از قسمتی از جنگ بزرگ رو انجام دادم. کینوارا به ملیساندر میگه تو به خوبی به خدا خدمت کردی . و تو اشتباهات زیاده کردی که باید جبرانش کنی خدای تو درخواست یک قربانی داده که باید برگردی به شمال. جیمی لنیستر و بران توی یک مسافرخونهدر راه ریورران با هم ملاقات می کنن و جیمی توضیح میده که اومده تا ادمیور تالی رو به قلعه ای که حقشه برسونه. تورموند و گندری به وینترفل میرسن. سم و برن به جان اسنو توضیح میدن که اون اگان تارگرینه. بعدها در قسمت بعد هاولند رید هم این رو تایید می کنه. _______________________________________________________________________________ قسمت دوم: در تالار بزرگ وینترفل گندری و تورموند تعریف میکنن که دیوار سقوط کرده و نگهبانی شب از بین رفته و شاه شب بر اژدها سوار بوده. برندن استارک هم تایید می کنه که شاه شب در حال حمله به وینترفل هست. جان تمام پرچمدارهاش رو احضار می کنه و آماده باش میده. دنریس هم از جان حامله شده. جیمی و بران به ادمور تالی میرسن و ازش میخوان که در جنگ بزرگ همراهشون باشن. هاولند رید هم همراه سایر پرچمدارها و ارتش دنریس در شمال مستقر شدن. در همونجا جاکن آگار به دیدن آریا میاد و بهش می گه یه نفر پول کشتن سرسی لنیستر رو پرداخت کرده و تو باید این کار رو انجام بدی. بهای این مرگ پرداخته شده و تو مامور به عملی کردنش هستی. بعدش یک شیشه سم به آریا میده. یریون جان سانسا آریا برین پادریک داووس تورموند گندری واریس جورا تئون سگ شکاری کرم خاکستری و سم به همراه پرچمداران استارک و ارتش دنریس با هم بحث و گفتگو میکنن که چطور از شمال محافظت خواهند کرد. تیریون پیشنهاد میدهتورموند باقیمانده قوم آزاد دوتراکی ها و ارتش پاکان با شیشه اژدها از سمت دردفورت حمله خواهند کرد جایی که اونا برای اولین بار روبرو خواهند شد.در مسیر به سمت وینترفل اژدهاها به روی ارتش مردگان آتش خواهند بارید و پرچمداران استارک و شوالیه های ویل در میدان نبرد وینترفل به مصاف باقیمانده ارتش تضعیف شده مردگان خواهند رفت و اگر شانس یار باشه نایت کینگ رو در هم میکوبن)) جان از برین و پادریک میخواد تا آریا سانسا و برندون رو بردارن و به همراه رابین به ایری برن. رتش های شمال و دنریس در بیرون جمع میشن تا با ارتش نایت کینگ روبرو شن . جان به سانسا اریا و دنریس توصیه میکنه که داخل قلعه وینترفل بایستن. واریس تیریون رابین سمول گیلی لیانا و میساندی هم داخل وینترفل میمونن. سانسا از میرا میخواد تا برن رو به داخل ببره دسته عظیمی از وایت واکرا به صحنه نبرد وینترفل یورش میبرن. دوتراکی ها اول از همه روبرو میشن و تعداد زیادیشونو میکشن تعداد زیادی از وایت واکرا به اومدن ادامه میدن گوست همراه جان میجنگه و در یک صحنه جان رو از دست یک وایت که میخواد بکشدش نجات میده . گوست درحالی که داره از جان دفاع میکنه کشته میشه. داخل وینترفل دنریس از اینکه نمیتونه کمکی بکنه نا امیده و اینکه باید دروگون رو به پرواز دربیاره تا مردگان رو از بین ببره میساندی جواب میده که این عاقلانه نیست که با وجود بارداری به جنگ بپیونده. دروگون به میان جنگ میاد و تعداد زیادی از ارتش نایت کینگ رو از بین میبره ولی همراهشون کلی از پرچمدارای شمالی هم کشته میشن وایت واکرا درحالی که نایت کینگ با ویسیریون بالای سرشون پرواز میکنه وارد صحنه میشن ویسریون هم شروع به از بین بردن ارتش شمالی ها میکنه . لرد گلاور و هاولند رید میمیرن (بوسیله آتش اژدها) تورموند قوم آزاد رو رهبری میکنه و میجنگه ولی به وسیله آتش دروگون میمیره دروگون برای کشتن یه غول وایت واکر هم آتش میدمه. میرا از برن میخواد که جنگل خدایان رو ترک کنه ولی برن میگه که باید به جان و بقیه کمک کنه . برن داره تلاش میکنه تا با ذهنش ریگال رو کنترل کنه میرا اخطار میده که اینکار خیلی خطرناکه و اون باید داخل بمونه ارتش جان و دنریس از وقتی وایت واکر ها در حال اومدنن به شدت دارن کاسته میشن وایت واکرا در تلاشن که به وینترفل یورش ببرن .کرم خاکستری با دو وایت واکر روبرو میشه اولی رو با سپرش که از جنس شیشه اژدهاست از بین میبره ولی وایت واکر دومی میکشتش . وایت واکرا دارن تلاش میکنن به داخل وینترفل هجوم بیارن تا برن رو بکشن . برین به همراه پاتریک جورا و گندری از قلعه محافظت میکنن . پادریک توسط عده ای از وایت واکرا کشته میشه که باعث میشه برین دیوانه وار حمله کنه و یکی از وایت واکرا رو بکشه میرا داره اصرار میکنه که برن بلند شه و بره داخل اما برن نمیخواد. در عوض از میرا میخواد که بره داخل و در امان بمونه میرا جواب میده که تا پایان همراهش میمونه . جیمی لنیستر و ارتش تالی سر وقت به نقطه شمال میرسن. برن به داخل ریگال نفوذ میکنه و ریگال تلاش میکنه تا با گاز گرفتن گردن ویسریون اون رو از پا بندازه اما خودشم زخمی میشه . ریگال شروع به دمیدن آتش به سمت ویسریون میکنه که باعث میشه نایت کینگ سوار بر اژدهای زخمیش از میدون نبرد عقب بشینه. میرا موقع دقاع از برن توسط وایت واکرا کشته میشه. ریگال و ویسریون درحال درگیری با همن و بشدت زخمی میشن بنظر میرسه که شاه شب توسط آتش اژدها آسیب پذیره . یه وایت واکر برن رو میزنه و میکشه که باعث میشه ریگال به زمین بیفته و وایت واکرا به جونش بیفتن و بکشنش . ارتش نایت کینگ شروع به کاستن میکنه جیمی لنیستر به افرادش دستور میده و با وایت های باقیمونده میجنگه . جان درکنار هاوند و داووس میجنگه. هاوند اینجا مثل یه قهرمان میجنگه وقتی جان متوجه میشه که ارتش نایت کینگ در حال عقب نشینیه به همه دستور میده که میدون نبرد رو ترک کنن و به همراه داووس و هاوند میره تا همه رو بسلامت از میدون نبرد خارج کنن شوالیه های ویل سانسا برین و رابین با هم به سمت ایری میرن . اریا هاند جیمی لنیستر بران ادمور تالی و نیروهای تالی و لنیستر به سمت ریورران برمیگردن . جان داووس تیریون واریس میساندی جورا سمول گیلی و سم کوچولو تئون و باقیمانده آنسالید ها و دوتراکی ها به سمت شمال میرن و لیانا مورمونت و افرادش هم به سمت جزیره خرس برمیگردن. ________________________________________________________________________ قسمت سوم: جان و دنی و سانسا و رابین و لرد رویس و جیمی و بران و ادمیور و واریس و برین اف تارث و تیریون و جوراه و گندری و سم و گیلی و داووس و ملیساندر و سم کوچولو و تیون میرسن به گری واتر واچ ( قلعه خاندان رید ) اونجا جان پیشنهاد میده که به ایری برن و در اونجا مقابل شاه شب بجنگن ، چون قلعه محکمی هست. زمانی که برای اولین بار حمله میشه به ایری ، ارتش نایت کینگ از دروازه خونین وارد میشن اونجاس که نیرو های تالی و لنیستر به خوبی دفاع میکنن. تیون برمیگرده به پایک و همراه یا نیروی های باقی مونده شمال و اهن زاده هم با هم دفاع میکنن. جان همچنین میخواد سانسا و برین به رابین و گندری در ایری به پیوندن جایی که شاید امن تر از اینجا باشه. جان و داووس و جیمی و جوراه و بران و تیریون و ادمیور توی ریورران میمونن. جان میخواد دنریس بره به دراگون استون پیش واریس و میساندی. سم و گیلی باید با اون ( دنی ) برن. مستر ولکان خبر بدی دریافت میکنه که ، لیانا مورمونت نتونست بره به جزیره خرس و کشته شد. آریا و سندور تو جاده شاهی در حال سفر اند. اریا بهش میگه که میخواد سرسی رو بکشه و هاوند هم میگه که میخواد کوه رو بکشه. با هم به توافق میرسن که با هم به کینگزلندینگ برن. ان با هاولند رید برای اخرین بار حرف میزنه و درخواست میکنه اگه به جنوب ملحق نشه وایت واکر ها شاید حمله کنن به گریواتر واچ . هاولند رید میگه آمادم که بمیرم . اون به زندگی دیگه اهمیت نمیده ، اون به جان میگه میتونن بگیرنش . میگه باید تقاص گناهام رو پس بدم , برای کشتن سر آرتور دین از پشت سر .جان اون رو ترک میکنه. . کایبرن توی اتاق دست پادشاه سرسی رو از حمله ارتش مردگان به وینترفل مطلع میکنه و جان و دنی ارتش زیادی رو از دست دادن. سرسی لبخند میزنه . کایبرن همچنین میگه ارتش لنیستر به نبرد وینترفل ملحق شدن . سرسی میپرسه که آیا جیمی جون سالم به در برده؟ . اما کایبرن میگه نمیدونم . سرسی جواب میده نباید اینکارو میکرد ، یورون رسیده به کینگزلندینگ . یورون میاد یه سرسی میگه که گلدن کمپانی به طور موفقیت آمیز استورمز اند رو گرفتن و ارتش در اونجا هستن. جان و دنریس تو کلبه ای شب با هم میخوابن که جان پبشنهاد میده اسم بچشون رو بزارن ادارد. ادارد تارگرین. هاوند و اریا تو شب اتش روشن میکنن. ناگهان ارتش مردگان حمله می کنن که گله ی گرگ آریا به کمکشون میاد! آریا طی این جنگ شمشیرش رو گم می کنه. در آخر همراه با هاوند و نایمریا به کینگزلندینگ می رن. عروسی بین یورون و سرسی برگزار میشه. همون شب ، جیمی و برین هم در جایی دیگه با هم میخوابن. جان و سانسا و دنریس از هم جدا میشن. دنریس دروگون رو به جان میسپاره. گندری هم مامور حفاظت از سانسا میشه و این دو به هم علاقه مند میشن. _________________________________________________________________________________ قسمت 4: سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگوناستون . یورون تصمیم میگیره کشتی هارو برداره و بره پایک . دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن. جیمی و جان و بران و تیریون و جوراه و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو باید فورا ببرن ایری . جوراه هم میره دراگون استون برای بودن کنار دنریس. سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگوناستون . سرسی میخنده میگه امید واره که نایت کینگ ببلعه ارتش رو . اونها نباید زیادتو دراگون استون بمونن و گلدن کمپانی بهشون حمله کنه در حالی که ارتششون خیلی کم شده . یورون داره تخت آهنین رو نگاه میکنه که سرسی میاد کنارش . از یورون میپرسه چرا به پایک حمله نمیکنه ، در حالی که برادرزادش پایک رو ازش گرفته . یورون اصلا فکر نمیکنه کار احمقانه ای باشه که بره شمال اما سرسی اون رو متقاعد میکنه بره پایک . یورون تصمیم میگیره کشتی ها برداره بره پایک . سرسی و کایبرن از بالا ترک کردن یورون رو از کینگزلندینگ میبینن . کایبرن از سرسی درخواست میکنه که این کار باهوشانس و خیلی مهمه به نیروی های شمال ملحق شن . سرسی به کایبرن میگه امیدواره دشمناش با یورون معامله کنن و اون هرگز برنگرده پایتخت. دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن . دنی قبول میکنه و امیدواره که جان نایت کینگ رو بزودی شکست بده برگرده . موقعی که دنی میره حموم میساندی میبنیه دنی بارداره . دنی از میساندی میپرسه چجوری با قضیه گری ورم کنار اومده میساندی هم جواب میده که اون رو هر روز از دست میده که ناراحته. سکانس بعدی سم و گیلی و سم کوچولو رو میبینیم. سم میخواد گیلی و سم کوچولو برن به هورن هیل . اونها توی دراگون استون امن با اون دشمن هایی که نزدیکشونن. گیلی یاد آور میشه سم قول داده بود که اونها رو ترک نکنه ، اما سم اصرار باید برن . اونها پیش خواهر و برادر سم امن هستن . اون قسم میخوره که بخاطره اونها میجنگه. جیمی و جان و بران و تیریون و جوره و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو بیاد فورا ببرن ایری . تیریون از جیمی درباره سرسی میپرسه و چرا جیمی اون رو ترک کرده. جیمی به تیریون میگه اونها هیچ وقت بعد از مرگ فرزندشون توی آرامش نبودن و به همه خیانت کرد وقتی که گلدن کمپانی رو استخدام کرد در دراگونپیت ( سرسی رو میگه ) . روابطشون از موقع خیلی بد شد . تیریون یادآور میشه که دنی در دراگوناستون امن نیست ، در حالی که ارتش از مزدور ها دارن حمله میکنن. اون ها هر لحظه ممکنه به اونجا حمله کنن. جوراه فکر میکنه باید دراگوناستون میش ملکش باشه و قسم خورده ازش مراقبت کنه . جان قبول میکنه که اون بره . جان نامه ای به سانسا میفرسته ، که اگاهی بده که ارتش مردگان بزودی به اونجا حمله میکنن . سرسی با فرمانده های گلدنکمپانی بر روی نقشه وستروس وایستاده . سرسی به اونها میگه برن دراگون استون رو با ارتششون و کشتی های باقی مونده یورون بگیرن و همچنین دنی رو هم بگیرن. اون ها هم اطاعت می کنن. توی ایری همه شوالیه ها جمع میشن و خود رابین فرمانده ارتش میشه و اجازه نمیده لرد رویس این کار رو انجام بده. ملیساندر به دراگون استون میره و میگه قربانی بزرگی باید انجام بشه که اونها توی نبرد بزرگ پیروز شن و اون قربانی خون شاه رو میخواد . ملی پیر به بچه دنی اشاره میکنه دنی عصبانی میشه و اونو میفرسته بره سریعا . توی بیرون ملیساندر با واریس دیدار می کنه و هویت اون رو برملا می کنه. تیون رو تخت پدرش میشینه بعدش نیروهاش میگن یورون رسیده پایک . یورون با تیون صحبت میکنه اون یارا رو داره و به تیون میگه پایک رو پس بده وگرنه گوشت خواهرت رو میخوری . ناگهان وایت ها هجوم میارن به پایک . تیون از یارا درخواست میکنه بره به دراگوناستون . یارا میخواد تیون باهاش بیاد ، اما میگه دیگه نمیخواد شکست بخوره . یارا فرار میکنه با یک کشتی کوچک و کمی مرد های وفادار. تیون با یورون میجنگه . اهن زاده ها و شمالی ها با وایت ها میجنگن در حالی که تیون و یورون با هم دارن میجنگن . یورون دستشو تاب میده و تبر رو میزنه به تیون . تیون میمیره ، یورون میخنده . یورون از نیروهاش میخوادکه ترک کنن پایک رو با قایق . نیرو های زیادی از اونها میمیرن ، اما یورون فرار میکنه. ____________________________________________________________ قسمت 5: وایت ها به دروازه خونین حمله می کنن.برین و گندری سانسا رو که داخل قلعه هست ترک می کنن تابه جنگ ملحق بشن. در دراگون استون دنریس از حمله گلدن کمپانی مطلع میشه و باقی مونده نیروهای آنسالید و دوتراکی رو میچینه و به مشاوره واریس که ازش میخواد فرار کنه گوش نمی ده. سم متوجه میشه که بچه دنی زودتر از موعد میخواد متولد شه. وایت واگر ها در حال پیروزی در ویل هستن. شاه شب سوار بر اژدهاش هست که یک چشمش رو از دست داده و بال راستش آسیب دیده. وایت واکر ها درحال پیروزی هستن که متاسفانه ناگهان جان با دروگون و ارتش لنیستر تالی و شمال سر میرسن.خیلی هم دلاورانه میجنگن و نابودشون می کنن و برین از تارث (قاتل استنیس) به شکلی فجیع به درک واصل میشه. هر چند یه صجنه رمانتیک بین جیمی و اون در بستر مرگ داریم. جیمی بهش قول حفاظت از سانسا و آریا رو میده. آریا و سندور کلگین و گرگ آریا به کینگزلندینگ پوشیده از برف می رسن. در دراگون استون دنریس میخواد بچه رو به دنیا بیاره ، جوراه و کمی شمالی به کمک نیروهاش میان و با گلدن کمپانی میجنگن. در ایری، گندری اژدهای شاه شب رو می کشه. نیروهای انسانی ،خصوصا ادمور تالی و تیریون ، خیلی خوب کار می کنن و شاه شاهان جان جانان شاه شب تو دردسر افتاده. در دراگون استون سم میگه از بین بچه و دنریس فقط یکی زنده میمونه ، جوراه میخواد اون دنریس باشه ولی دنریس مخالفت می کنه و میخواد برای بچش ، که دختره ، فدا بشه. اسمش رو هم میزاره لیانا تارگرین. بعدش هم واریس با شمشیر سم میزنه و دنریس رو میکشه تا راحت بشه. گلدن کمپانی هم هر لحظه به محل اونا نزدیک تر میشه. دنریس قبل از مرگش لیانا رو به جورا و میساندی میسپاره. در کینگز لندینگ کیبرن خبر پیروزی در دراگون استون رو به سرسی در دربار میده ، سرسی با خوشحالی مینوشه و بعد میبینه کیبرن چهرش رو بر میداره. اون آریاست! آریا خودش رو معرفی می کنه و سرسی از کوه میخواد اونو بکشه که در این لحظه سندور کلگین و نایمریا وارد می شوند! اریا سرسی رو میکشه ، سگ هم کوه رو. فرماندهان گلدن کمپانی از واریس میخوان دنریس رو بهشون بده که اون جواب میده که دنریس فوت کرده. اونا هم جنازه دنریس رو میبرن پایتخت. سم و بچه دنریس و میساندی هم قایم میشن و فرار می کنن. یورون به پایتخت میاد و میبینه سرسی مرده. پس خودش به تخت میشینه. جان و سانسا به دراگون استون میرسن و میفهمن دنریس مرده. ______________________________________________________________ قسمت آخر 6: جیمی بران گندری تیریون و داووس توسط جان از مرگ دنی مطلع میشن. یارا به اونها ملحق میشه و خبر از کشته شدن اکثر افراد یورون میده و اینکه خودش فرار کرده. در کینگز لندینگ جنازه دنریس رو میبینیم که بهش به شدت بی احترامی میشه. آریا و هاوند میشنون که یورون شاه شده ، اونا هنوز تو پایتخت هستن. هاوند به خاطر آریا قبول می کنه که تو پایتخت منتظر حمله جان بمونن. جیمی و یارا معتقدن یورون سرسی رو کشته. تیریون و جیمی تصمیم میگیرن با ارتش لنیستر تالی و باقیمونده ارتش دنریس به یورون حمله کنن. جان با اکراه شاه شدن رو قبول می کنه.ملیساندر به دیدن جان میاد و طی یه سری بحث جان با دروگون اون رو زنده می سوزونه و اعدام می کنه. تیریون داووس میساندی و سم و لیانا تارگرین توی دراگون استون میمونن و بقیه به پایتخت حمله می کنن. جنگ سختی در میگیره ، دو تا از فرماندهان کمپانی طلایی سوار بر فیل (!) هستن! جان هم سوار بر دروگون با زرهی تارگرینی/استارکی. آریا اژدها رو در دراگون پیت میبینه.سگ هم به جیمی و بران و جورا ملحق میشه. گندری و یارا هم به سمت رد کیپ میرن. یورون و گلدن کمپانی هم به سمت دراگون پیت و حمله به جان میرن. جیمی میدونه که اونجا وایلدفایر هست و جان توی خطر قرار داره. آریا و گرگش به جان میرسن که داره به زخم های دروگون رسیدگی می کنه. جان با هر بدبختی ای که هست اریا رو از اون جا دور می کنه و فراریش میده. یارا و گندری در ردکیپ متوجه میشن که یورون اونجا نیست و رفته به دراگون پیت پیش جان!!!! جیمی و جورا و سگ میان اونجا تا جان رو از خطری که تهدیدش می کنه مطلع کنن و فراریش بدن ولی بران باهاشون نمیاد چون جون خودش و زندگی خودش رو دوست داره و نمیخواد بمیره. یه جنگی اونجا در میگیره و جیمی داره جان رو فراری میده که ناگهان با کمک ناخواسته دروگون(!) اونجا منفجر میشه و همه ی اون عزیزان به رحمت خدا میرن. یارا به دراگون استون میره و همه چیز رو برای تیریون اینا تعریف میکنه. و در آخر: سر داووس برمیگرده پیش زنش! آریا و گرگش «والار مورگولیس» گویان به سمت شرق میرن. سم هم حالا گیلی رو داره ، لیانا ، سم کوچولو و البته یه بچه کوچیک دیگه از خودش!!! سانسا و گندری ازدواج می کنن. سانسا شمال و ویل رو داره و گندری هم استورمز اند رو !!! چه زوج تنفربرانگیز اما قدرتمندی!!! حیف نباشه اینا رو قدرت باشن و جنازه جان تو سرداب وینترفل!!!!! تیریون هم با میساندی ازدواج می کنه ، بعد از مرگ جیمی ، حالا اون لرد کاسترلی راک هست و البته دست پادشاه!!!! لیانا تارگریان هم که همه کارست!!!! توی دورن هم بران با یکی از دخترای اوبرین ازدواج می کنه! بالاخره بران به دختر و قلعه ای که میخواست رسید!!!!!! ریچ هم که به سم رسید!!!! جزایر آهن هم مال یارا گریجوی هست! که انصافا لیاقتش رو هم داره! ... وووو از همه مهم تر صحنه آخر سریال هست: در سرزمین های همیشه زمستان ، یه وایت واکر جنازه برن رو با خودش میاره ،چشمای برن باز میشه ، حالا اونا آبی شدن، بعد از یه مراسمی یه تاج روی سر برن میذاره!!!!! Winter Is Coming به شاه شب جدید ، برندن استارک ادای احترام کنید!!!!! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
batlimoos 0 ارسال شده در اوت 22, 2017 یه چیزی برام عجیبه. مگه هاولند رید تو اپیزود 2 با آتیش اژدها نمیمیره؟ دوباره تو اپیزود 3 با جان صحبت میکنه!!! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 17 ارسال شده در اوت 22, 2017 (ویرایش شده) batlimoos » سه شنبه مرداد 31, 96 9:57 pm[/url]"]یه چیزی برام عجیبه. مگه هاولند رید تو اپیزود 2 با آتیش اژدها نمیمیره؟دوباره تو اپیزود 3 با جان صحبت میکنه!!! در مقدمه قسمت ٤ توضيح ميده در مورد اين موضوع! در اصل هاولند تو اپيزود ٢ قرار بود بميره ولي بعد تصميم نويسندگان عوض ميشه! ویرایش شده در اوت 22, 2017 توسط مهمان به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Prince Rhaegar 65 ارسال شده در اوت 22, 2017 توی دورن هم بران با یکی از دخترای اوبرین ازدواج می کنه! بالاخره بران به دختر و قلعه ای که میخواست رسید!!!!!! سانسا و گندری ازدواج می کنن تیریون هم با میساندی ازدواج می کنه what the hell مگه فیلم ایرانیه..این با اون عروسی می کنه اون یکی با اون هاوندو آریا هم با هم عروسی می کردن تکمیل میشد به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
وایت ولف 223 ارسال شده در اوت 22, 2017 (ویرایش شده) فیلمنامه اپیزود آخر فصل هفت ****خطر اسپویل شدید**** کینگزلندینگ: به دستور دنریس ارتش آنسالید و دتراکیها در پشت دروازه های شهر مستقر شده اند تا در صورت نیاز وارد عمل شن . جیمی و برون از بالای دیوارهای شهر نظاره گر این صحنه هستند . تیریون با همراهی بقیه بوسیله کشتی وارد کینگزلندینگ میشوند و برون به استقبالشون میره . برین نیز خودشو به پایتخت رسونده. برین و هاند با هم خوش و بش میکنند . برین از زنده موندن هاند تعجب میکنه و گفتگویشان را با موضوع آریا ادامه میدن . تیریون و پاد تجدید دیدار میکنند . گروه به سمت درگون پیت که شبیه یک آمفی تئاتر بزرگه حرکت میکنند در داخل پیت 3 چادر برای نشستن بزرگان در نظر گرفته شده . با رسیدن گروه به پیت درسمت مقابل سرسی یورون کوه و کیبورن وارد میشن . (هاند به کوه میگه ی روز کلکشو میکنه) هاند قفسی که وایت داخلشه به وسط پیت میاره. سرسی از تیریون درباره غیبت دنریس میپرسه . همزمان دنریس سوار بر درگون و با همراهی ریگال وارد میشه که باعث هیجان همه میشه بخصوص سرسی (متوجه غیبت اژدهای سوم میشه) و بیشتر از همه یورون . تیریون در مورد هدف جلسه توضیح میده (گفتگویی بین یورون و تئون رد و بدل میشه) جان سعی میکنه در مورد خطر وایت واکرها و لزوم اتحاد سرسی رو قانع کنه. سرسی میگه مزخرفه همزمان هاند قفس رو باز میکنه و وایت به سمت سرسی حمله میکنه ولی نمیتونه بهش برسه چون با زنجیر بسته شده . هاند با شمشیر به وایت ضربه میزنه و جان درباره تنها راه کشتن وایتها اطلاعات میده(آتش و درگون گلس) وایت در نهایت بوسیله درگون گلس کشته میشه . جان همکاری را تنها راه برای نجات از شب طولانی معرفی میکنه . یورون تظاهر به ترسیدن میکنه و در مورد تعداد وایتها میپرسه جان : صدها هزار تا یورون : میتونن شنا کنن جان : نه یورون : خب من برمیگردم پایک بقیه هم میتونن خودشونو به فنا بدن . سرسی و دنریس هر دو خطرو به چشم میبینن . سرسی : بعد از این قضایا من همچنان ملکه خواهم بود . و به جان سرپرستی شمالو پیشنهاد میده اما جان در مقابل دنریس زانو میزنه و سوگند وفاداری میخوره و اعلام میکنه فقط به یک ملکه خدمت خواهد کرد و اونم دنریسه. سرسی تعجب میکنه که ی شمالی مغرور چطوری زانو میزنه و برای بار دوم جان در مقابل دنریس زانو میزنه . سرسی عصبانی میشه و جلسه رو ترک میکنه درحالی که علاقه ای به همکاری نداره چون نمیخاد در مقابل دنریس زانو بزنه . برین از جیمی میخاد تا نظر سرسی رو عوض کنه . جیمی وفاداری برین به استارکها رو تحسین میکنه برین : لعنت به وفاداری موضوع مرگ و زندگیه . جیمی خطر واقعی رو درک کرده . با مخالفت سرسی دنریس و جان متوجه میشن نمیتونن روی کمک نیروهای جنوب حساب کنند. تیریون به همراه کوه به قلعه سرخ میره تا با سرسی صحبت کنه . دو نفر با هم جر و بحث میکنند سرسی تیرینو مسئول مردن مادر و پدرش میدونه تیریون از خودش دفاع میکنه و متوجه بارداری سرسی میشه. سرسی به همراه تیریون دوباره به جمع ملحق میشن . سرسی اعلام میکنه بعد صحبت با تیریون تصمیم گرفته نیروهاشو به شمال بفرسته ... دنریس درباره گفتگوش با جان به تیریون خبر میده(دنریس به جان گفته نمیتونه بچه دار بشه و اژدهاها تنها بچه های دنریس خواهند بود و جان جواب داده مشکلی با این قضیه نداره ) وینترفل : لیتل فینگر در تلاشه تا سانسا رو درباره خطرناک بودن آریا متقاعد کنه هدف آریا از برگشتن به وینترفل چیه و قصد داره با نامه چیکار کنه (میخاد برا سانسا پاپوش درست کنه یا هدف دیگه ای داره) نقشه لیتل فینگر برا کاشتن بذر اختلاف بین دو خواهر درگون استون : دنریس در حال سازماندهی نیروهای دفاعی شمال در اتاق جنگه .(جورا نظراتشو در مورد استراتژی دفاعی بیان میکنه) جان و تئون در باره استارکها گریجویها و دوران کودکی مشترک صحبت میکنند . جان میپرسه : ما رو در سفر به شمال همراهی میکنی؟ تئون : نه اول باید یارا رو نجات بدم .جان : حتما و برای تئون آرزوی موفقیت میکنه. تئون میدونه یارا زندست (یورون بهش گفته) تصمیم میگیره باقی مانده نیروهای آهن زاده رو برا نجات یارا جمع کنه با فرمانده شون درگیر میشه و به شدت کتک میخوره اما خودشو و جمع وجور میکنه و در نهایت گروه نجاتو تشکیل میده و عازم میشه . وینترفل : سانسا تمامی لردها و پرچمداران شمال به همراه شوالیه های دره رو دعوت کرده. سانسا از آریا میخاد در مقابل جمع حاضر شه (آریا ترسیده و احتمال میده آخرین روز عمرش باشه) و اعلام میکنه امروز قراره در مورد بزرگترین خیانتی که به شمال شده و شخص خیانتکار داوری صورت بگیره . سانسا در حالیکه به آریا خیره شده : به ما بگو تابحال چندبار به شمال خیانت کردی؟ آریا شوکه شده و باورش نمیشه خواهرش داره اینکارو میکنه . سانسا : به ما بگو چندبار به شمال خیانت کردی ...لرد بیلیش؟ و شروع میکنه به شمردن خیانتها : آلیسا آرنو کشتی (به نقشش در کشتن جان آرن اشاره میکنه) و در حالی که به خنجر والریایی اشاره میکنه :این خنجرو میشناسی؟ لیتل فینگر ج میده مال تیریونه اما ظاهرا سانسا خبر داره خنجر برا لیتل فینگره .در کنار سانسا برن نشسته از لرد بیلیش میپرسه : یادته به پدرم گفتی "بهت گفته بودم به من اعتماد نکن". ل ف با شنیدن این حرف شوکه میشه . سانسا به همه میگه به چه نحوی به بولتونها فروخته شد . ل ف میفهمه داره به فنا میره و با گفتن دروغ و درخواست کمک از رویس سعی میکنه خودشو از مخمصه خلاص کنه. در حالی که به شدت درمانده بود متوجه میشه به آخر خط رسیده . و درپایان سانسا : بابت تمام درسایی که بهم دادی ممنونم. آریا از پشت سر گلوشو میبره و ل ف در حالی که به گلوش چنگ میزنه به زمین میفته و میمیره و ... کینگزلندینگ : جیمی و سرسی در حال گفتگو درباره جنگ پیش رو هستند . جیمی اطلاع نداره سرسی قصد نداره نیروهاشو برا کمک به شمال بفرسته . جیمی در حال برنامه ریزی جهت فراهم کردن لشکر لنیستر و رفتن به شماله . سرسی ازش میپرسه : داری چیکار میکنی اونا اژدها و نیرو به اندازه کافی برا دفاع از خودشون دارن . و اعلام میکنه با یورون توافق کرده تا خودشو ترسو جا بزنه و به همه بگه به پایک میره ... درحالیکه به همراه ناوگانش به سمت اسوس عازم شده تا گلدن کمپنی رو استخدام کنه . جیمی از این نقشه اعلام انزجار میکنه و بحثش با سرسی به شدت بالا میگیره . کوه شمشیرشو آماده میکنه تا در صورت نیاز استفاده کنه . بعد از این قضایا جیمی تصمیم میگیره شهر رو ترک کنه و اولین برفهای زمستان رو مشاهده میکنه . وینترفل : سم و برن با یکدیگر دیدار میکنند. برن از علت حضور سم جویا میشه . سم میگه میخاد با جان صحبت کنه برن میگه منم همینطور . جان حرامزاده ند استارک نیست بلکه پسر لیانا و ریگاره و ی سند حساب میشه چون در دورن متولد شده . سم میگه نه اون سند نیست و به مدارک ازدواج پنهانی لیانا و ریگار اشاره میکنه . برن شوکه میشه ... سم میگه اگه توانایی دیدن گذشته و آینده رو داری چرا خودت نمیبینی . برن این کارو میکنه ... و عروسی لیانا و ریگار در مقابل ی درخت (به سبک عروسی راب و تالیسا) رو مشاهده میکنه و متوجه میشه قیام رابرت بر اساس ی ادعای پوچ صورت گرفته .همزمان با صحنه عاشقانه بین ریگار و لیانا شاهد صحنه رمانتیک میان دنریس و جان هستیم . جان و دنریس بدون گفتن کلمه ای به کابین میرن و شروع به درآوردن لباسهایشان میکنن . تیریون تنها کسیه که متوجه سک* میشه و بعد به برج جوی میریم جایی که لیانا به ند میگه اسم بچه اگان تارگرینه.برن میگه اگان وارث به حق تخت آهنینه... آریا و سانسا اختلافاتشون رو با هم حل میکنن دیوار: حوادثو از طریق زاغهای وارگ شده توسط برن ادامه میدیم. در ایست واچ تورموند و بریک شاهد حضور ارتش مردگان هستند . در کمال ناباوری از دیدن نایت کینگ سوار بر ویسریون شوکه میشن . بعد از حمله به دیوار اژدها شروع به ذوب کردن بخشی از دیوار میکنه (به شکل v) و در نهایت مسیر برای عبور نایت کینگ و ارتش مردگان فراهم میشه پایان ویرایش شده در اوت 23, 2017 توسط مهمان به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع 0 ارسال شده در اوت 22, 2017 aminl » سه شنبه مرداد 31, 96 4:49 pm[/url]"]قسمت اول:ابتدا شاه شب سوار بر اژدها به ایست واچ حمله می کنه ، بریک دونداریون و اد میمیرن و تورموند و گندری به سمت وینترفل فرار می کنن. دنریس و جان و تیریون و داووس و جوراه و پادریک و برین و سگ و میساندی و واریس و تیون به وینترفل می رسن، یورون در پایتخت با گلدن کمپانی و سرسی ملاقات میکنه و سرسی بهش دستور تصرف استورمز اند رو میده. دنریس و میساندی و جان و سانسا و تیریون و سم و داووس و واریس و لرد های شمال و شوالیه های ویل و رابین و یان رویس در تالار بزرگ وینترفل جمع میشن و با هم بحث می کنن. در ولانتیس . ملیساندر وارد معبد قرمز میشه . . ملیساندر به کینوارا میگه من نقش خودم از قسمتی از جنگ بزرگ رو انجام دادم. کینوارا به ملیساندر میگه تو به خوبی به خدا خدمت کردی . و تو اشتباهات زیاده کردی که باید جبرانش کنی خدای تو درخواست یک قربانی داده که باید برگردی به شمال. جیمی لنیستر و بران توی یک مسافرخونهدر راه ریورران با هم ملاقات می کنن و جیمی توضیح میده که اومده تا ادمیور تالی رو به قلعه ای که حقشه برسونه. تورموند و گندری به وینترفل میرسن. سم و برن به جان اسنو توضیح میدن که اون اگان تارگرینه. بعدها در قسمت بعد هاولند رید هم این رو تایید می کنه. _______________________________________________________________________________ قسمت دوم: در تالار بزرگ وینترفل گندری و تورموند تعریف میکنن که دیوار سقوط کرده و نگهبانی شب از بین رفته و شاه شب بر اژدها سوار بوده. برندن استارک هم تایید می کنه که شاه شب در حال حمله به وینترفل هست. جان تمام پرچمدارهاش رو احضار می کنه و آماده باش میده. دنریس هم از جان حامله شده. جیمی و بران به ادمور تالی میرسن و ازش میخوان که در جنگ بزرگ همراهشون باشن. هاولند رید هم همراه سایر پرچمدارها و ارتش دنریس در شمال مستقر شدن. در همونجا جاکن آگار به دیدن آریا میاد و بهش می گه یه نفر پول کشتن سرسی لنیستر رو پرداخت کرده و تو باید این کار رو انجام بدی. بهای این مرگ پرداخته شده و تو مامور به عملی کردنش هستی. بعدش یک شیشه سم به آریا میده. یریون جان سانسا آریا برین پادریک داووس تورموند گندری واریس جورا تئون سگ شکاری کرم خاکستری و سم به همراه پرچمداران استارک و ارتش دنریس با هم بحث و گفتگو میکنن که چطور از شمال محافظت خواهند کرد. تیریون پیشنهاد میدهتورموند باقیمانده قوم آزاد دوتراکی ها و ارتش پاکان با شیشه اژدها از سمت دردفورت حمله خواهند کرد جایی که اونا برای اولین بار روبرو خواهند شد.در مسیر به سمت وینترفل اژدهاها به روی ارتش مردگان آتش خواهند بارید و پرچمداران استارک و شوالیه های ویل در میدان نبرد وینترفل به مصاف باقیمانده ارتش تضعیف شده مردگان خواهند رفت و اگر شانس یار باشه نایت کینگ رو در هم میکوبن)) جان از برین و پادریک میخواد تا آریا سانسا و برندون رو بردارن و به همراه رابین به ایری برن. رتش های شمال و دنریس در بیرون جمع میشن تا با ارتش نایت کینگ روبرو شن . جان به سانسا اریا و دنریس توصیه میکنه که داخل قلعه وینترفل بایستن. واریس تیریون رابین سمول گیلی لیانا و میساندی هم داخل وینترفل میمونن. سانسا از میرا میخواد تا برن رو به داخل ببره دسته عظیمی از وایت واکرا به صحنه نبرد وینترفل یورش میبرن. دوتراکی ها اول از همه روبرو میشن و تعداد زیادیشونو میکشن تعداد زیادی از وایت واکرا به اومدن ادامه میدن گوست همراه جان میجنگه و در یک صحنه جان رو از دست یک وایت که میخواد بکشدش نجات میده . گوست درحالی که داره از جان دفاع میکنه کشته میشه. داخل وینترفل دنریس از اینکه نمیتونه کمکی بکنه نا امیده و اینکه باید دروگون رو به پرواز دربیاره تا مردگان رو از بین ببره میساندی جواب میده که این عاقلانه نیست که با وجود بارداری به جنگ بپیونده. دروگون به میان جنگ میاد و تعداد زیادی از ارتش نایت کینگ رو از بین میبره ولی همراهشون کلی از پرچمدارای شمالی هم کشته میشن وایت واکرا درحالی که نایت کینگ با ویسیریون بالای سرشون پرواز میکنه وارد صحنه میشن ویسریون هم شروع به از بین بردن ارتش شمالی ها میکنه . لرد گلاور و هاولند رید میمیرن (بوسیله آتش اژدها) تورموند قوم آزاد رو رهبری میکنه و میجنگه ولی به وسیله آتش دروگون میمیره دروگون برای کشتن یه غول وایت واکر هم آتش میدمه. میرا از برن میخواد که جنگل خدایان رو ترک کنه ولی برن میگه که باید به جان و بقیه کمک کنه . برن داره تلاش میکنه تا با ذهنش ریگال رو کنترل کنه میرا اخطار میده که اینکار خیلی خطرناکه و اون باید داخل بمونه ارتش جان و دنریس از وقتی وایت واکر ها در حال اومدنن به شدت دارن کاسته میشن وایت واکرا در تلاشن که به وینترفل یورش ببرن .کرم خاکستری با دو وایت واکر روبرو میشه اولی رو با سپرش که از جنس شیشه اژدهاست از بین میبره ولی وایت واکر دومی میکشتش . وایت واکرا دارن تلاش میکنن به داخل وینترفل هجوم بیارن تا برن رو بکشن . برین به همراه پاتریک جورا و گندری از قلعه محافظت میکنن . پادریک توسط عده ای از وایت واکرا کشته میشه که باعث میشه برین دیوانه وار حمله کنه و یکی از وایت واکرا رو بکشه میرا داره اصرار میکنه که برن بلند شه و بره داخل اما برن نمیخواد. در عوض از میرا میخواد که بره داخل و در امان بمونه میرا جواب میده که تا پایان همراهش میمونه . جیمی لنیستر و ارتش تالی سر وقت به نقطه شمال میرسن. برن به داخل ریگال نفوذ میکنه و ریگال تلاش میکنه تا با گاز گرفتن گردن ویسریون اون رو از پا بندازه اما خودشم زخمی میشه . ریگال شروع به دمیدن آتش به سمت ویسریون میکنه که باعث میشه نایت کینگ سوار بر اژدهای زخمیش از میدون نبرد عقب بشینه. میرا موقع دقاع از برن توسط وایت واکرا کشته میشه. ریگال و ویسریون درحال درگیری با همن و بشدت زخمی میشن بنظر میرسه که شاه شب توسط آتش اژدها آسیب پذیره . یه وایت واکر برن رو میزنه و میکشه که باعث میشه ریگال به زمین بیفته و وایت واکرا به جونش بیفتن و بکشنش . ارتش نایت کینگ شروع به کاستن میکنه جیمی لنیستر به افرادش دستور میده و با وایت های باقیمونده میجنگه . جان درکنار هاوند و داووس میجنگه. هاوند اینجا مثل یه قهرمان میجنگه وقتی جان متوجه میشه که ارتش نایت کینگ در حال عقب نشینیه به همه دستور میده که میدون نبرد رو ترک کنن و به همراه داووس و هاوند میره تا همه رو بسلامت از میدون نبرد خارج کنن شوالیه های ویل سانسا برین و رابین با هم به سمت ایری میرن . اریا هاند جیمی لنیستر بران ادمور تالی و نیروهای تالی و لنیستر به سمت ریورران برمیگردن . جان داووس تیریون واریس میساندی جورا سمول گیلی و سم کوچولو تئون و باقیمانده آنسالید ها و دوتراکی ها به سمت شمال میرن و لیانا مورمونت و افرادش هم به سمت جزیره خرس برمیگردن. ________________________________________________________________________ قسمت سوم: جان و دنی و سانسا و رابین و لرد رویس و جیمی و بران و ادمیور و واریس و برین اف تارث و تیریون و جوراه و گندری و سم و گیلی و داووس و ملیساندر و سم کوچولو و تیون میرسن به گری واتر واچ ( قلعه خاندان رید ) اونجا جان پیشنهاد میده که به ایری برن و در اونجا مقابل شاه شب بجنگن ، چون قلعه محکمی هست. زمانی که برای اولین بار حمله میشه به ایری ، ارتش نایت کینگ از دروازه خونین وارد میشن اونجاس که نیرو های تالی و لنیستر به خوبی دفاع میکنن. تیون برمیگرده به پایک و همراه یا نیروی های باقی مونده شمال و اهن زاده هم با هم دفاع میکنن. جان همچنین میخواد سانسا و برین به رابین و گندری در ایری به پیوندن جایی که شاید امن تر از اینجا باشه. جان و داووس و جیمی و جوراه و بران و تیریون و ادمیور توی ریورران میمونن. جان میخواد دنریس بره به دراگون استون پیش واریس و میساندی. سم و گیلی باید با اون ( دنی ) برن. مستر ولکان خبر بدی دریافت میکنه که ، لیانا مورمونت نتونست بره به جزیره خرس و کشته شد. آریا و سندور تو جاده شاهی در حال سفر اند. اریا بهش میگه که میخواد سرسی رو بکشه و هاوند هم میگه که میخواد کوه رو بکشه. با هم به توافق میرسن که با هم به کینگزلندینگ برن. ان با هاولند رید برای اخرین بار حرف میزنه و درخواست میکنه اگه به جنوب ملحق نشه وایت واکر ها شاید حمله کنن به گریواتر واچ . هاولند رید میگه آمادم که بمیرم . اون به زندگی دیگه اهمیت نمیده ، اون به جان میگه میتونن بگیرنش . میگه باید تقاص گناهام رو پس بدم , برای کشتن سر آرتور دین از پشت سر .جان اون رو ترک میکنه. . کایبرن توی اتاق دست پادشاه سرسی رو از حمله ارتش مردگان به وینترفل مطلع میکنه و جان و دنی ارتش زیادی رو از دست دادن. سرسی لبخند میزنه . کایبرن همچنین میگه ارتش لنیستر به نبرد وینترفل ملحق شدن . سرسی میپرسه که آیا جیمی جون سالم به در برده؟ . اما کایبرن میگه نمیدونم . سرسی جواب میده نباید اینکارو میکرد ، یورون رسیده به کینگزلندینگ . یورون میاد یه سرسی میگه که گلدن کمپانی به طور موفقیت آمیز استورمز اند رو گرفتن و ارتش در اونجا هستن. جان و دنریس تو کلبه ای شب با هم میخوابن که جان پبشنهاد میده اسم بچشون رو بزارن ادارد. ادارد تارگرین. هاوند و اریا تو شب اتش روشن میکنن. ناگهان ارتش مردگان حمله می کنن که گله ی گرگ آریا به کمکشون میاد! آریا طی این جنگ شمشیرش رو گم می کنه. در آخر همراه با هاوند و نایمریا به کینگزلندینگ می رن. عروسی بین یورون و سرسی برگزار میشه. همون شب ، جیمی و برین هم در جایی دیگه با هم میخوابن. جان و سانسا و دنریس از هم جدا میشن. دنریس دروگون رو به جان میسپاره. گندری هم مامور حفاظت از سانسا میشه و این دو به هم علاقه مند میشن. _________________________________________________________________________________ قسمت 4: سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگوناستون . یورون تصمیم میگیره کشتی هارو برداره و بره پایک . دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن. جیمی و جان و بران و تیریون و جوراه و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو باید فورا ببرن ایری . جوراه هم میره دراگون استون برای بودن کنار دنریس. سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگوناستون . سرسی میخنده میگه امید واره که نایت کینگ ببلعه ارتش رو . اونها نباید زیادتو دراگون استون بمونن و گلدن کمپانی بهشون حمله کنه در حالی که ارتششون خیلی کم شده . یورون داره تخت آهنین رو نگاه میکنه که سرسی میاد کنارش . از یورون میپرسه چرا به پایک حمله نمیکنه ، در حالی که برادرزادش پایک رو ازش گرفته . یورون اصلا فکر نمیکنه کار احمقانه ای باشه که بره شمال اما سرسی اون رو متقاعد میکنه بره پایک . یورون تصمیم میگیره کشتی ها برداره بره پایک . سرسی و کایبرن از بالا ترک کردن یورون رو از کینگزلندینگ میبینن . کایبرن از سرسی درخواست میکنه که این کار باهوشانس و خیلی مهمه به نیروی های شمال ملحق شن . سرسی به کایبرن میگه امیدواره دشمناش با یورون معامله کنن و اون هرگز برنگرده پایتخت. دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن . دنی قبول میکنه و امیدواره که جان نایت کینگ رو بزودی شکست بده برگرده . موقعی که دنی میره حموم میساندی میبنیه دنی بارداره . دنی از میساندی میپرسه چجوری با قضیه گری ورم کنار اومده میساندی هم جواب میده که اون رو هر روز از دست میده که ناراحته. سکانس بعدی سم و گیلی و سم کوچولو رو میبینیم. سم میخواد گیلی و سم کوچولو برن به هورن هیل . اونها توی دراگون استون امن با اون دشمن هایی که نزدیکشونن. گیلی یاد آور میشه سم قول داده بود که اونها رو ترک نکنه ، اما سم اصرار باید برن . اونها پیش خواهر و برادر سم امن هستن . اون قسم میخوره که بخاطره اونها میجنگه. جیمی و جان و بران و تیریون و جوره و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو بیاد فورا ببرن ایری . تیریون از جیمی درباره سرسی میپرسه و چرا جیمی اون رو ترک کرده. جیمی به تیریون میگه اونها هیچ وقت بعد از مرگ فرزندشون توی آرامش نبودن و به همه خیانت کرد وقتی که گلدن کمپانی رو استخدام کرد در دراگونپیت ( سرسی رو میگه ) . روابطشون از موقع خیلی بد شد . تیریون یادآور میشه که دنی در دراگوناستون امن نیست ، در حالی که ارتش از مزدور ها دارن حمله میکنن. اون ها هر لحظه ممکنه به اونجا حمله کنن. جوراه فکر میکنه باید دراگوناستون میش ملکش باشه و قسم خورده ازش مراقبت کنه . جان قبول میکنه که اون بره . جان نامه ای به سانسا میفرسته ، که اگاهی بده که ارتش مردگان بزودی به اونجا حمله میکنن . سرسی با فرمانده های گلدنکمپانی بر روی نقشه وستروس وایستاده . سرسی به اونها میگه برن دراگون استون رو با ارتششون و کشتی های باقی مونده یورون بگیرن و همچنین دنی رو هم بگیرن. اون ها هم اطاعت می کنن. توی ایری همه شوالیه ها جمع میشن و خود رابین فرمانده ارتش میشه و اجازه نمیده لرد رویس این کار رو انجام بده. ملیساندر به دراگون استون میره و میگه قربانی بزرگی باید انجام بشه که اونها توی نبرد بزرگ پیروز شن و اون قربانی خون شاه رو میخواد . ملی پیر به بچه دنی اشاره میکنه دنی عصبانی میشه و اونو میفرسته بره سریعا . توی بیرون ملیساندر با واریس دیدار می کنه و هویت اون رو برملا می کنه. تیون رو تخت پدرش میشینه بعدش نیروهاش میگن یورون رسیده پایک . یورون با تیون صحبت میکنه اون یارا رو داره و به تیون میگه پایک رو پس بده وگرنه گوشت خواهرت رو میخوری . ناگهان وایت ها هجوم میارن به پایک . تیون از یارا درخواست میکنه بره به دراگوناستون . یارا میخواد تیون باهاش بیاد ، اما میگه دیگه نمیخواد شکست بخوره . یارا فرار میکنه با یک کشتی کوچک و کمی مرد های وفادار. تیون با یورون میجنگه . اهن زاده ها و شمالی ها با وایت ها میجنگن در حالی که تیون و یورون با هم دارن میجنگن . یورون دستشو تاب میده و تبر رو میزنه به تیون . تیون میمیره ، یورون میخنده . یورون از نیروهاش میخوادکه ترک کنن پایک رو با قایق . نیرو های زیادی از اونها میمیرن ، اما یورون فرار میکنه. ____________________________________________________________ قسمت 5: وایت ها به دروازه خونین حمله می کنن.برین و گندری سانسا رو که داخل قلعه هست ترک می کنن تابه جنگ ملحق بشن. در دراگون استون دنریس از حمله گلدن کمپانی مطلع میشه و باقی مونده نیروهای آنسالید و دوتراکی رو میچینه و به مشاوره واریس که ازش میخواد فرار کنه گوش نمی ده. سم متوجه میشه که بچه دنی زودتر از موعد میخواد متولد شه. وایت واگر ها در حال پیروزی در ویل هستن. شاه شب سوار بر اژدهاش هست که یک چشمش رو از دست داده و بال راستش آسیب دیده. وایت واکر ها درحال پیروزی هستن که متاسفانه ناگهان جان با دروگون و ارتش لنیستر تالی و شمال سر میرسن.خیلی هم دلاورانه میجنگن و نابودشون می کنن و برین از تارث (قاتل استنیس) به شکلی فجیع به درک واصل میشه. هر چند یه صجنه رمانتیک بین جیمی و اون در بستر مرگ داریم. جیمی بهش قول حفاظت از سانسا و آریا رو میده. آریا و سندور کلگین و گرگ آریا به کینگزلندینگ پوشیده از برف می رسن. در دراگون استون دنریس میخواد بچه رو به دنیا بیاره ، جوراه و کمی شمالی به کمک نیروهاش میان و با گلدن کمپانی میجنگن. در ایری، گندری اژدهای شاه شب رو می کشه. نیروهای انسانی ،خصوصا ادمور تالی و تیریون ، خیلی خوب کار می کنن و شاه شاهان جان جانان شاه شب تو دردسر افتاده. در دراگون استون سم میگه از بین بچه و دنریس فقط یکی زنده میمونه ، جوراه میخواد اون دنریس باشه ولی دنریس مخالفت می کنه و میخواد برای بچش ، که دختره ، فدا بشه. اسمش رو هم میزاره لیانا تارگرین. بعدش هم واریس با شمشیر سم میزنه و دنریس رو میکشه تا راحت بشه. گلدن کمپانی هم هر لحظه به محل اونا نزدیک تر میشه. دنریس قبل از مرگش لیانا رو به جورا و میساندی میسپاره. در کینگز لندینگ کیبرن خبر پیروزی در دراگون استون رو به سرسی در دربار میده ، سرسی با خوشحالی مینوشه و بعد میبینه کیبرن چهرش رو بر میداره. اون آریاست! آریا خودش رو معرفی می کنه و سرسی از کوه میخواد اونو بکشه که در این لحظه سندور کلگین و نایمریا وارد می شوند! اریا سرسی رو میکشه ، سگ هم کوه رو. فرماندهان گلدن کمپانی از واریس میخوان دنریس رو بهشون بده که اون جواب میده که دنریس فوت کرده. اونا هم جنازه دنریس رو میبرن پایتخت. سم و بچه دنریس و میساندی هم قایم میشن و فرار می کنن. یورون به پایتخت میاد و میبینه سرسی مرده. پس خودش به تخت میشینه. جان و سانسا به دراگون استون میرسن و میفهمن دنریس مرده. ______________________________________________________________ قسمت آخر 6: جیمی بران گندری تیریون و داووس توسط جان از مرگ دنی مطلع میشن. یارا به اونها ملحق میشه و خبر از کشته شدن اکثر افراد یورون میده و اینکه خودش فرار کرده. در کینگز لندینگ جنازه دنریس رو میبینیم که بهش به شدت بی احترامی میشه. آریا و هاوند میشنون که یورون شاه شده ، اونا هنوز تو پایتخت هستن. هاوند به خاطر آریا قبول می کنه که تو پایتخت منتظر حمله جان بمونن. جیمی و یارا معتقدن یورون سرسی رو کشته. تیریون و جیمی تصمیم میگیرن با ارتش لنیستر تالی و باقیمونده ارتش دنریس به یورون حمله کنن. جان با اکراه شاه شدن رو قبول می کنه.ملیساندر به دیدن جان میاد و طی یه سری بحث جان با دروگون اون رو زنده می سوزونه و اعدام می کنه. تیریون داووس میساندی و سم و لیانا تارگرین توی دراگون استون میمونن و بقیه به پایتخت حمله می کنن. جنگ سختی در میگیره ، دو تا از فرماندهان کمپانی طلایی سوار بر فیل (!) هستن! جان هم سوار بر دروگون با زرهی تارگرینی/استارکی. آریا اژدها رو در دراگون پیت میبینه.سگ هم به جیمی و بران و جورا ملحق میشه. گندری و یارا هم به سمت رد کیپ میرن. یورون و گلدن کمپانی هم به سمت دراگون پیت و حمله به جان میرن. جیمی میدونه که اونجا وایلدفایر هست و جان توی خطر قرار داره. آریا و گرگش به جان میرسن که داره به زخم های دروگون رسیدگی می کنه. جان با هر بدبختی ای که هست اریا رو از اون جا دور می کنه و فراریش میده. یارا و گندری در ردکیپ متوجه میشن که یورون اونجا نیست و رفته به دراگون پیت پیش جان!!!! جیمی و جورا و سگ میان اونجا تا جان رو از خطری که تهدیدش می کنه مطلع کنن و فراریش بدن ولی بران باهاشون نمیاد چون جون خودش و زندگی خودش رو دوست داره و نمیخواد بمیره. یه جنگی اونجا در میگیره و جیمی داره جان رو فراری میده که ناگهان با کمک ناخواسته دروگون(!) اونجا منفجر میشه و همه ی اون عزیزان به رحمت خدا میرن. یارا به دراگون استون میره و همه چیز رو برای تیریون اینا تعریف میکنه. و در آخر: سر داووس برمیگرده پیش زنش! آریا و گرگش «والار مورگولیس» گویان به سمت شرق میرن. سم هم حالا گیلی رو داره ، لیانا ، سم کوچولو و البته یه بچه کوچیک دیگه از خودش!!! سانسا و گندری ازدواج می کنن. سانسا شمال و ویل رو داره و گندری هم استورمز اند رو !!! چه زوج تنفربرانگیز اما قدرتمندی!!! حیف نباشه اینا رو قدرت باشن و جنازه جان تو سرداب وینترفل!!!!! تیریون هم با میساندی ازدواج می کنه ، بعد از مرگ جیمی ، حالا اون لرد کاسترلی راک هست و البته دست پادشاه!!!! لیانا تارگریان هم که همه کارست!!!! توی دورن هم بران با یکی از دخترای اوبرین ازدواج می کنه! بالاخره بران به دختر و قلعه ای که میخواست رسید!!!!!! ریچ هم که به سم رسید!!!! جزایر آهن هم مال یارا گریجوی هست! که انصافا لیاقتش رو هم داره! ... وووو از همه مهم تر صحنه آخر سریال هست: در سرزمین های همیشه زمستان ، یه وایت واکر جنازه برن رو با خودش میاره ،چشمای برن باز میشه ، حالا اونا آبی شدن، بعد از یه مراسمی یه تاج روی سر برن میذاره!!!!! Winter Is Coming به شاه شب جدید ، برندن استارک ادای احترام کنید!!!!! متشکرم از ترجمه و وقتی که صرف کردید مدتها بود منتظر بودم ببینم منظور ملیساندرا از اون جمله ای که توی قسمت 6 فصل 3 به آریا گفت چی میتونه باشه: "توی چشمای تو یه تاریکی می بینم و توی اون تاریکی، چشمهایی به من زل زدند. چشمهای قهوه ای، آبی و سبز. چشمهایی که تو برای همیشه اونها رو می بندی. ما دوباره همدیگه رو می بینیم" اما ظاهرا نویسنده ها یادشون رفته از این معما رمز گشایی کنند و ملاقات مورد ادعای ملیساندرا قرار نیست اتفاق بیفته به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
aki 0 ارسال شده در اوت 23, 2017 سلام من کلا پستی نذاشتم اما از بس این فیلنامه مسخره بود تصمیم گرفتم دلایلم برای مسخره بودنشو بگم. نکته اول: پارسال که فیلمنامه فصل 7 لو رفت hbo زد تیکه پاره کرد طرفی که پخش کرده بود و از کل نت جمع کرد فیلنامه رو حالا چی شده که امسال اگر همین الانم برید سرچ کنین راحت فیلنامه رو میتونین بخونین؟ حال نداشته اچ بی او یا نفهمیده؟ 2- من یکی تو کتم نمیره که جان بعد این همه کش مکشو بزن بکشو عشق و عاشقی و سرما و گرما اژدها و وایت و گرگ و خرس و خدمتتون عرض کنم خیانتو بازگشت از مرگو خدای نور و خدای جدید و قدیم و ... با یه فوت دروگون کشته شه 3-سریال هرچقدر کارو تو فصل 7 خراب کرده باشه اما نشون داده حواسش به پیشگوییا هست و نمیزاره قاطی پاتی شن پس اون همه پیشگویی چی میشه؟ اونی که نوشته حداقل زحمت نداده اریارو با قیافه تیریون یا جیمی بفرسته سرسی رو بکشه که حداقل پیشگویی برادر کوچکتر درست از اب دراد. ملکه زیباتر و جوون تر هم حتما یورونه 4- بازم تو کتم نمیره که دنی بعد از اون همه ویسیریسو دروگو و تجاوز و گرما و سرما و زندانی و قتل و غارت و خیانت و دوتراکی و... انقدر شخصیت خودخواهش تنزل پیدا کنه. دنی نشون داده حکومت بر 7 پادشاهی از همه چی براش مهم تره که معشوقه اشو مثلا ول میکنه میاد حالا این معشوقه جدید چه فرقی میکنه؟ برادرزاده اشه؟ خوب من باشم بعد 8 فصل به حرف یه فلج و چارتا کاغذ پاره در حالی که 3 تا اژدها تو دستمه اهمیت نمیدم و باور نمیکنم هیچیو شروع میکنم نایت کینگو جر دادن 5-بعد اینکه نایت کینگ اومده اونور دیوار مشکلش دیوار بوده که انقدر کند بودن چیزی که تو قسمت 6 دیدیم ارتشش سرعتش بالاس و خسته هم نمیشه یعنی عین برق و باد میرسن دورن بعد ایشون از وینترفل تا ایری که رفته شده نه ماه که بچه دنریس به دنیا بیاد؟ این به ذهن نویسنده این فیلمنامه خیالی هم رسیده اومده جبرانش کنه گفته زودتر به دنیا میاد خلاصه خیلی چیزای دیگه بود که الان 5 صبحه و من دیگه توانایی تایپ ندارم اما کلا بعد خوندنش پوکر بودم. نابودترین نویسنده های دنیا هم نمیان همچین پایانی رو بنویسن به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
acocharsoo 0 ارسال شده در اوت 23, 2017 این فیلمنامه از خط اول ایراد داره مگه اد توو ایست واچه که بمیره؟! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
hodor 9 ارسال شده در اوت 23, 2017 سلام من متوجه نشدم مگه قرار نشد طبق پیشگویی سرسی توسط (خواهر یا برادر) کوچکتر کشته بشه؟ آریا که هیچ نسبتی با اون نداشته پس پیشگویی چی میشه؟ در مورد آزوز آهای که صحبتش توی همین فصل شد،الان نتیجه چی شد؟آزور آهای کی بود؟لیانا؟جان؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Majid_464 0 ارسال شده در اوت 23, 2017 سلام حرفی از لرد بیلیش نیست!!.یعنی در اپیزود آخر فصل 7 جان به جان تسلیم میکنه؟ به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Prince Rhaegar 65 ارسال شده در اوت 23, 2017 خدا کنه فیلم نامه فیک باشه آخه خیلی احمقانست تو اون هاگیر واگیر دنریس حامله بشه..بچه بیاره آخه مگه حمله ی نایت کینگ قدر طول میکشه که دنریس بچه شم به دنیا میاره..من با باگ زمانی مشکلی ندارم ولی دیگه این یه مورد تو پاچم نمیره. بعدم این که ابهت دنریس کلآ رفت زیر سوال تو این فیلم نامه..کلآ تو جنگ هیچ نقشی نداره فقط داره فرار می کنه این ور اون ور. تازه جانم خیلی احمقانه میمیره..! به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
xerxes4396 9 ارسال شده در اوت 23, 2017 دوستان تا اونجا كه من از جستجو تو سايتها دستگيرم شده اين فيلمنامه پخش شده Fake هستش و البته اميدوارم كه Fake باشه چون فيلمنامه آبكي و چرتي هستش به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 17 ارسال شده در اوت 23, 2017 aki » چهارشنبه شهریور 1, 96 3:41 am[/url]"]سلام من کلا پستی نذاشتم اما از بس این فیلنامه مسخره بود تصمیم گرفتم دلایلم برای مسخره بودنشو بگم.نکته اول: پارسال که فیلمنامه فصل 7 لو رفت hbo زد تیکه پاره کرد طرفی که پخش کرده بود و از کل نت جمع کرد فیلنامه رو حالا چی شده که امسال اگر همین الانم برید سرچ کنین راحت فیلنامه رو میتونین بخونین؟ حال نداشته اچ بی او یا نفهمیده؟ 2- من یکی تو کتم نمیره که جان بعد این همه کش مکشو بزن بکشو عشق و عاشقی و سرما و گرما اژدها و وایت و گرگ و خرس و خدمتتون عرض کنم خیانتو بازگشت از مرگو خدای نور و خدای جدید و قدیم و ... با یه فوت دروگون کشته شه 3-سریال هرچقدر کارو تو فصل 7 خراب کرده باشه اما نشون داده حواسش به پیشگوییا هست و نمیزاره قاطی پاتی شن پس اون همه پیشگویی چی میشه؟ اونی که نوشته حداقل زحمت نداده اریارو با قیافه تیریون یا جیمی بفرسته سرسی رو بکشه که حداقل پیشگویی برادر کوچکتر درست از اب دراد. ملکه زیباتر و جوون تر هم حتما یورونه 4- بازم تو کتم نمیره که دنی بعد از اون همه ویسیریسو دروگو و تجاوز و گرما و سرما و زندانی و قتل و غارت و خیانت و دوتراکی و... انقدر شخصیت خودخواهش تنزل پیدا کنه. دنی نشون داده حکومت بر 7 پادشاهی از همه چی براش مهم تره که معشوقه اشو مثلا ول میکنه میاد حالا این معشوقه جدید چه فرقی میکنه؟ برادرزاده اشه؟ خوب من باشم بعد 8 فصل به حرف یه فلج و چارتا کاغذ پاره در حالی که 3 تا اژدها تو دستمه اهمیت نمیدم و باور نمیکنم هیچیو شروع میکنم نایت کینگو جر دادن 5-بعد اینکه نایت کینگ اومده اونور دیوار مشکلش دیوار بوده که انقدر کند بودن چیزی که تو قسمت 6 دیدیم ارتشش سرعتش بالاس و خسته هم نمیشه یعنی عین برق و باد میرسن دورن بعد ایشون از وینترفل تا ایری که رفته شده نه ماه که بچه دنریس به دنیا بیاد؟ این به ذهن نویسنده این فیلمنامه خیالی هم رسیده اومده جبرانش کنه گفته زودتر به دنیا میاد خلاصه خیلی چیزای دیگه بود که الان 5 صبحه و من دیگه توانایی تایپ ندارم اما کلا بعد خوندنش پوکر بودم. نابودترین نویسنده های دنیا هم نمیان همچین پایانی رو بنویسن 1. Hbo با يه بحران سرقت اطلاعاتي در ماه گذشته رو به رو شده و حالا حالا بايد با اين مساله سر كنه ٢.منم هيچ جوره تو كتم نميره كه جان برا ثابت كردن به سرسي حاضر شد جونش بخطر بندازه(هر ابلهي بود ميدونست سرسي اگه هم بميره بخاطر غرورش حاضر به همكاري نميشه) ٣.اون پيشگويي برادر كوچكتر مربوط به كتاب تو سريال(s5e1) مگي غورباغه هيچ حرفي در مورد نحوه مرگ سرسي نميزنه و فقط ميگه ملكه ميشي و بچه هات همگي تو تابوت طلايي دفن ميشن! (اين خودش يه سرنخ ميتونه از سازندگان سريال باشه كه مرگ سرسي تو سريال با كتاب فرق داره) ملكه زيباتر ميتونه منظورش ليانا تارگرين باشه ٤. آخر اپيزود ٦ فصل ٧ ديديم كه دنريس هدفش شد شكست شاه شب و اگه اسپويلر هاي قسمت ٧ خونده باشين ميفهمين كه دنريس ميخواد درگير نبرد با وايت واكر ها بشه و ديگه كاري به تخت آهني نداره ٥. عنصر زمان از فصل ٥ ببعد اثرش كم وكمتر شد تو سريال و همينطور كه تو اين فصل ديديم اصلا ديگه وجود نداره پس لزوما فصل ٨ هم نبايد عنصر زمان توش اهميت داشته باشه در كل اين اسكريپت ها منبع موثقي پشتشون نيست و نميشه با قاطعيت گفت كه درستن و احتمال اينكه فن فيكشن باشن زياد! ولي در عين حال روند داستان جوريه كه قابل باور و با روند داستاني فصل ٧ مطابقت داره بعلاوه اين بحران سرقت اطلاعاتي كه hbo بهش دچار شده احتماله درست بودن اين اسكريپت ها را افزايش ميده، به اشتراک گذاری این پست لینک به پست به اشتراک گذاری در سایت های دیگر