رفتن به مطلب
The Hound

بحث در مورد اسپویل های احتمالی مطرح شده فصل هشتم

Recommended Posts

حالا یه سوالی که به وجود میاد:

 

با توجه به جادوی دیوار، اگه همسر نایتز کینگ (Night's King) واقعا یه آدر بوده باشه (که با توجه به توصیفاتی که ازش شده، احتمالش خیلی زیاده) چه جوری تونسته از دیوار رد بشه و بیاد به نایت فورت؟

 

http://awoiaf.westeros.org/index.php/Night%27s_King

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Shield of the Life » جمعه شهریور 10, 96 12:03 pm[/url]"]
پارسا تارلی » جمعه شهریور 10, 96 11:23 am[/url]"]

درکااب که بیشتر جاها گفته میشه بولتونه ولی ننه پیر معتقده استارکی به اسم برندون بوده و برارز پادشاه هم بوده.

شما الان میگی دقیقا کدومش اونیه که ویسرویونو زد و تو سریال حظور داره اولی یادومی؟

منظور اینه که نایتز کینگ یا همون دومی از افراد نایت کینگ یا همون اولیه بیشتر توضیح بدی ممنون میشم چون اصلا متوجه نشدم

 

 

اونی که تو سریال حضور داره و آدرها (وایت واکرها) رو رهبری می کنه، Night King هست

http://awoiaf.westeros.org/index.php/Night_King

 

و اونی که سیزدهمین فرمانده نایتزواچ بوده Night's King هست

http://awoiaf.westeros.org/index.php/Night%27s_King

 

البته این مورد (اشتباه گرفتن این دو شخصیت) فقط مربوط به ما نیست و ظاهرا شروعش از قضیه زیر بوده:

 

The synopsis for "Oathkeeper" on the HBO Viewer's Guide originally listed this specific character as the Night's King, a legendary figure that has been mentioned a few times in the novels, though this was later removed. It is unknown whether this was due to an error in identification or the fact that this would be a major spoiler.

لینک متنی که نقل قول کردم:

http://awoiaf.westeros.org/index.php/Others

 

 

اما در مجموع به نظر می رسه که این دوتا شخصیت، متفاوت از همدیگه هستن. چون Night's King سیزدهمین فرمانده نگهبانان شبی بوده که برای مقابله با آدرها تاسیس شده، پس قاعدتا باید Night King مقدم بر Night's King بوده باشه.

(مگر اینکه فرض کنیم آدرها اون سیزدهمین فرمانده نایتزواچ رو به یه آدر تبدیل کردن و اونو به عنوان شاه خودشون انتخاب کردن، که به نظرم بعیده)

درود

ممنون از همه دوستانی که این بحث رو باز کردن

در دنیای مارتین موارد زیادی میبینیم که بطور 100 در صد ابهام زدایی نشدن و این روش مارتینه که ابهامات رو تا حدی نگه میداره تا دستش برای ادامه داستان باز باشه! البته این نظر منه و الزاما نمیتونه درست باشه.

 

در همین لینکی که معرفی کردی:

http://awoiaf.westeros.org/index.php/Night_King

 

جمله ای در وصف نایت کینگ وجود داره به این مظمون که احتمالا این شخصیت که در سریال حضور داره بر اساس همون نایتز کینگ افسانه ای بوجود اومده که فقط در ترانه یخ و آتش (کتابها) دیده شده

The character is possibly based on the legendary Night's King who has only been mentioned in A Song of Ice and Fire

(اگر اشتباه میکنم دوستان بگن)

به هر حال صد در صد مشخص نیست که این دو شخصیت یکی هستن ولی یکی بودنشون جواب بعضی ابهامات رو میده مثل اینکه چرا جان توصیه بریک رو برای حمله مستقیم به شاه شب گوش نمیده و میگه تو متوجه نیستی و چرا وقتی نزدیکش بود بهش حمله نکرد و همینطور در صورت کشته شدن نایت کینگ احتمالا چرا بقیه از بین نمیرن !!!

این نکته رو در نظر داشته باشید که نایت کینگ توانایی های فراتر از آدرها داره . مثلا میتونه وارد رویاهای برن بشه و ...

داشتن چنین توانایی هایی میتونه دلیل خوبی باشه برای اینکه چرا آدر ها اونو به عنوان رییسشون انخاب کردن.

به شخصه این نظریه رو که آدرها بوسیله نایت کینگ بوجود اومدن رو درست نمیدونم چراکه اگر اینطور بود نایت کینگ میتونست تعداد بسیار بیشتر آدر تولید کنه که با توجه به زیاد بودن انسانهای زنده در آنسوی دیوار (وحشی ها) در این چند هزار سال میتونست لشکری از آدرها داشته باشه. (توضیحی که برای آدرها(وایت واکرها) وجود داره اینه که اونا از زنده ها بوجود میان بر خلاف وایتها که از مرده ها بوجود میان).

فکر میکنم تمامی آدرها ی موجود توسط بچه های جنگل و با فرو کردن شیشه اژدها به قلبشون بوجود اومدن یعنی بچه ها برای تک تک اونها این کارو کردن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در مورد ارتباط بين شاه شب سريال و كتاب از مارتين سوال شده و در پاسخ گفته:

"در مورد شاه شب، در كتاب ها او يك شحصيت افسانه ايست، همانند لن زيرك و برندون معمار و بنظر نميرسه كه تا زمان حال زنده مونده باشه، همانطور كه آنها(لن زيرك وبرندون معمار) نمانده اند!"

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
wishtasp » جمعه شهریور 10, 96 3:37 pm[/url]"]

به شخصه این نظریه رو که آدرها بوسیله نایت کینگ بوجود اومدن رو درست نمیدونم چراکه اگر اینطور بود نایت کینگ میتونست تعداد بسیار بیشتر آدر تولید کنه که با توجه به زیاد بودن انسانهای زنده در آنسوی دیوار (وحشی ها) در این چند هزار سال میتونست لشکری از آدرها داشته باشه. (توضیحی که برای آدرها(وایت واکرها) وجود داره اینه که اونا از زنده ها بوجود میان بر خلاف وایتها که از مرده ها بوجود میان).

فکر میکنم تمامی آدرها ی موجود توسط بچه های جنگل و با فرو کردن شیشه اژدها به قلبشون بوجود اومدن یعنی بچه ها برای تک تک اونها این کارو کردن.

 

ممنون از پیامتون

فقط اینکه یادتون نره که تو سریال، پسر کرستر توسط نایت کینگ به آدر تبدیل شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Shield of the Life » جمعه شهریور 10, 96 4:53 pm[/url]"]
wishtasp » جمعه شهریور 10, 96 3:37 pm[/url]"]

به شخصه این نظریه رو که آدرها بوسیله نایت کینگ بوجود اومدن رو درست نمیدونم چراکه اگر اینطور بود نایت کینگ میتونست تعداد بسیار بیشتر آدر تولید کنه که با توجه به زیاد بودن انسانهای زنده در آنسوی دیوار (وحشی ها) در این چند هزار سال میتونست لشکری از آدرها داشته باشه. (توضیحی که برای آدرها(وایت واکرها) وجود داره اینه که اونا از زنده ها بوجود میان بر خلاف وایتها که از مرده ها بوجود میان).

فکر میکنم تمامی آدرها ی موجود توسط بچه های جنگل و با فرو کردن شیشه اژدها به قلبشون بوجود اومدن یعنی بچه ها برای تک تک اونها این کارو کردن.

 

ممنون از پیامتون

فقط اینکه یادتون نره که تو سریال، پسر کرستر توسط نایت کینگ به آدر تبدیل شد.

 

اتفاقا اون صحنه یکی از نکاتیه که من رو گیج میکنه

خیلی مشخص نیست که اون بچه تبدیل به وایت شد یا وایت واکر ولی به دلیل زنده بودنش به نظرم حرف شما درست باشه و تبدیل به وایت واکر شده فکر میکنم فصل 4 قسمت 4 و صحنه انتهایی اپیزود بود.

حالا سوال اینجاست که چرا نایت کینگ بچه ها رو به عنوان پیشکش قبول میکرده؟ آیا اون فقط قادر بود بچه ها رو تبدیل به آدر کنه؟

 

در مورد تاریخچه نایت کینگ و آدرها تو سریال یه دیالوگ هست که میتونه کمک کننده باشه:

فصل 6 اپیزود 5 دقیقه 17 -> برن به بچه جنگل: اون تو بودی ! تو بودی وایت واکرها رو درست کردی!

خوب تو این دیالوگ اشاره ای به شاه شب نمیکنه و فقط به وایت واکرها اشاره میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
wishtasp » جمعه شهریور 10, 96 5:23 pm[/url]"]
Shield of the Life » جمعه شهریور 10, 96 4:53 pm[/url]"]

ممنون از پیامتون

فقط اینکه یادتون نره که تو سریال، پسر کرستر توسط نایت کینگ به آدر تبدیل شد.

 

اتفاقا اون صحنه یکی از نکاتیه که من رو گیج میکنه

خیلی مشخص نیست که اون بچه تبدیل به وایت شد یا وایت واکر ولی به دلیل زنده بودنش به نظرم حرف شما درست باشه و تبدیل به وایت واکر شده فکر میکنم فصل 4 قسمت 4 و صحنه انتهایی اپیزود بود.

حالا سوال اینجاست که چرا نایت کینگ بچه ها رو به عنوان پیشکش قبول میکرده؟ آیا اون فقط قادر بود بچه ها رو تبدیل به آدر کنه؟

 

در مورد تاریخچه نایت کینگ و آدرها تو سریال یه دیالوگ هست که میتونه کمک کننده باشه:

فصل 6 اپیزود 5 دقیقه 17 -> برن به بچه جنگل: اون تو بودی ! تو بودی وایت واکرها رو درست کردی!

خوب تو این دیالوگ اشاره ای به شاه شب نمیکنه و فقط به وایت واکرها اشاره میکنه.

 

به نظر من هم به وایت واکر تبدیل شد، چون زنده بود و علاوه بر چشم هاش که کاملا مشابه آدرها شد، رنگ پوستش هم، اگه اشتباه نکنم، داشت تغییر می کرد.

 

نکته بعدی: در مورد این دیالوگی که برن به لیف گفت، این دیالوگ می تونه در مورد همه آدرها (از جمله نایت کینگ) صدق کنه و دلیلی نداره که نایت کینگ از این قضیه مستثنی شده باشه.

ضمنا این جمله می تونه حتی در صورتی که فقط نایت کینگ توسط فرزندان جنگل ایجاد شده باشه هم درست باشه؛ چون در این صورت با به وجود اومدن نایت کینگ بوده که بقیه وایت واکرها به وجود اومدن و از نظر علت معلولی به وجود اومدن همه وایت واکرها ناشی از این کار فرزندان جنگل بوده.

 

البته احتمال داره که تعدادی از وایت واکرها توسط فرزندان جنگل و تعداد دیگه ای توسط نایت کینگ ایجاد شده باشن.

 

در مورد زاد و ولد وایت واکرها (در صورت ممکن بودن) هیچ اطلاعاتی در دست نیست.

 

پارسا تارلی » جمعه شهریور 10, 96 6:15 am[/url]"]به نظرتون به آدر میتونه انسان دیگه ای رو آدر کنه؟وایت نه ها آدر

 

ضمنا اینکه چرا نایت کینگ نوزاد رو تبدیل به آدر (وایت واکر) کرد و اینکه آیا می تونه سایر انسان ها با سنین متفاوت رو تبدیل به آدر کنه فعلا فقط میشه حدس هایی زد، اما جواب قطعی ای نمیشه داد.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مهمترین سئوال به نظر من در مورد این فیلمنامه اینه:

 

اگر جان اسنو، تارگرین باشه که هست! باید مثل دنریس نسوز باشه!(آتش اژدها رو نمیکشه).......چرا باید توسط وایلدفایر بمیره؟!!!

 

ایشالا که فیکه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
hodor » جمعه شهریور 10, 96 6:25 pm[/url]"]مهمترین سئوال به نظر من در مورد این فیلمنامه اینه:

 

اگر جان اسنو، تارگرین باشه که هست! باید مثل دنریس نسوز باشه!(آتش اژدها رو نمیکشه).......چرا باید توسط وایلدفایر بمیره؟!!!

 

ایشالا که فیکه!

 

تارگرین بودن به هیچ وجه دلیل بر نسوز بودن نیست همونطور که در مورد برادر دنریس دیدیم

فقط تعداد کمی از تارگرین ها این جادو رو داشتن ضمن اینکه انفجار باعث متلاشی شدن هر چیزی میشه و حتی دنریس هم فکر نمیکنم در مقابل اون ایمن باشه.

ما هم امیدواریم فیک باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من این مبحثو شروع کردم اما جوابها منو کاملا گیج کرد

یعنی به نظر شما جادوی آدرها هیچوقت ازبین نمیره؟

آزورآهای یا پرنس وعده داده شده یا کلاغ سه چشم درواقع کاری نمیتونن کنن؟

ولی من نظرم اینه که این جادو میتونه از بین بره و وقتی از بین بره کل آدرها از بین میرن

 

منطقم اینه چیزی که با جادو بوجود بیاد با جادو هم از بین میره

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه مصاحبه دیدم از کیت هرینگتون که میگه وستروس تو سیزن آخر تبدیل به حمام خون میشه و اکثر کاراکترهای اصلی کشته میشن

با این حساب فک میکنم اسکریپت های لیک شده همچین پر بیراه هم نباشن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تینا استارک » جمعه شهریور 10, 96 8:50 pm[/url]"]من این مبحثو شروع کردم اما جوابها منو کاملا گیج کرد

یعنی به نظر شما جادوی آدرها هیچوقت ازبین نمیره؟

آزورآهای یا پرنس وعده داده شده یا کلاغ سه چشم درواقع کاری نمیتونن کنن؟

ولی من نظرم اینه که این جادو میتونه از بین بره و وقتی از بین بره کل آدرها از بین میرن

 

منطقم اینه چیزی که با جادو بوجود بیاد با جادو هم از بین میره

 

مسلما جادوی هر آدری در وجود خودش قرار داره

به این ترتیب وقتی بطور کامل از بین میره که هیچ آدری وجود نداشته باشه و همه اونها از بین رفته باشن

ولی این که بگیم با از بین بردن طلسمی چیزی همه اونها از بین برن موضوعی ناشناخته هست... نخستین بوجود آورنده آدرها فرزندان جنگل بودن و خودشون هم در نهایت نتونستن جادویی که ایجاد کردن رو از بین ببرن

در مورد آزورآهای هم در شب طولانی اون موفق نشد آدرها رو کامل از بین ببره و فقط اونها رو به عقب روند

زاغ سه چشم قبلی هم که هزاران سال بین درختا گیرکرده بود تنها کاری که از دستش بر میومد همون طلسم غار بود که توسط نایت کینگ و به لطف بازیگوشی برن از بین رفت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » جمعه شهریور 10, 96 11:58 pm[/url]"]یه مصاحبه دیدم از کیت هرینگتون که میگه وستروس تو سیزن آخر تبدیل به حمام خون میشه و اکثر کاراکترهای اصلی کشته میشن

با این حساب فک میکنم اسکریپت های لیک شده همچین پر بیراه هم نباشن

 

معلوم نیست اینو از روی حدس و گمان گفته باشه یا با خوندن فیلمنامه

چند روز پیش نیکولای کاستر والدو (جیمی لنستر) گفته بود که هنوز فیلمنامه به دست بازیگرا نرسیده و بعلاوه یکماه قبل هم دی اند دی اعلام کردن که هنوز دارن رو 4 قسمت پایانی کار میکنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من به شما 100 درصد اطمینان میدم این فیلمنامه درسته با اینکه اصلا دلم همچین چیزی نمیخواست...

ولی متاسفانه این فیلمنامه لو رفته, همه چیزش در مقایسه با فصل 7 منطقیه...

مهم ترین مسعله: قسمت 5 فصل 7.... در خط داستانی سمول تارلی.. دیدیدم که استاد ها دور هم جمعن و اتفاقا سم هم اونجا حضور داره و داره یه سری کتابا رو جابجا میکنه... یه استاد ها یه دیالوگ میگن که اون دیالوگ سرنوشت سریال رو تعیین میکنه... با اینکه مطمعنم اکثرا به این دیالوگ بی توجه بودن... " لودوس پیامبر پیشبینی کرد که خدای مغروق برمیخیزه و اگان رو نابود میکنه" ... همچین دیالوگی گفته شد...

برمیگردیم فصل 6 قسمت 2; یورون گریجوی به جزایر آهنین یرمیگرده و در ملاقات با برادرش بیلان گریجوی و صحبت هایی که درباره خدایانشون پیش میاد, یورون به برادرش میگه: " من خودم خدای مغروقم"

قسمت آخر فصل 7 هم که فهمیدیم اسم واقعی جان, ایگانه ...

 

طبق پیشبینی لودوس, یورون جان رو میکشه ... پس به همین خاطر میشه گفت فیلمنامه لو رفته بعیده فن فیکشن باشه ... چون پازل هایی کنار هم گذاشته شد و در نهایت هم به مرگ جان ختم شد... و اولین پازل از فصل 6 بود... من بعید میدونم یک فن تا فیها خالدون این قضیه رفته باشه و دربیاره که جان رو یورون میکشه... یا اصلا به نظر نمیرسه که کسی که فیلمنامه رو نوشته تصادفا آورده یورون جان رو میکشه ....

نظر من رو بخواید, فیلمنامه لو رفته, واقعا لو رفته و منطقی و درسته... شاید مثل فصل پیش 10 درصد اتفاق حذف بشه, اما متاسفانه درسته... مگه اینکه دی اند دی فیمنامه رو تغییر بدن که در اینصورت بدونید فیلمنامه دوم کاملا مضحکتر خواهد بود ... خدا لعنت کنه این هکر ها رو که علاوه بر خساراتی که به سریال وارد کردن, به 7 سال بینندگی ما هم توهین کردن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

و به نظرم تنها راه نجات سریال متوسل شدن به مارتینه و اینکه پایان سریال مشابه پایان کتاب تموم بشه... در غیر اینصورت فصل بعد برای همه اعضای این تاپیک پر از اسپویل و بدون هیجان دنبال میشه و یا اینکه این فیلمنامه رو به شکل اضطراری تغییر میدن که مطمعنا از این فیلمنامه هم بدتر خواهد بود ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 » جمعه شهریور 10, 96 4:27 pm[/url]"]در مورد ارتباط بين شاه شب سريال و كتاب از مارتين سوال شده و در پاسخ گفته:

"در مورد شاه شب، در كتاب ها او يك شحصيت افسانه ايست، همانند لن زيرك و برندون معمار و بنظر نميرسه كه تا زمان حال زنده مونده باشه، همانطور كه آنها(لن زيرك وبرندون معمار) نمانده اند!"

د رسته تو کتاب اصلا معلوم نیست که آدرها رهبری به این نام دارن یا ندارن اصلا اینکه خود البته شاید تا جایی که من خوندم اینطور باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پایان سریال و کتاب یکیه, اگر این فیلمنامه احتمالی و پایانش رو سبک مارتین میدونین پس درسته در غیر اینصورت بهش دل نبندید .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

صرفنظر از فیلمنامه منتشر شده

از قول مارتین، با این مضمون نقل کردند که پایان داستان هم شبیه پایان ارباب حلقه ها خواهد بود

برخی حدس زدند که همونطوری که در انتهای ارباب حلقه ها دیدیم که کل داستان، قصه گویی فرودو بگینز برای نوه هاش بود و داشت خاطرات گذشته رو مرور می کرد؛ هیچ بعید نیست این داستان هم قصه ای باشه که مثلا تیریون داره برای لیانا تعریف میکنه

 

اما بنظرم یه فرضیه دیگه هم میشه در نظر گرفت

و اون اینکه در ارباب حلقه ها، برای نابودی سائرون، به مبدا تولید قدرتش رفتند و حلقه قدرت رو در آتشفشان کوه نابودی (اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم) انداختند

بنابراین شاید منظور مارتین این باشه که برای نابودی شاه شب و ارتشش، باید به محل ایجادش رفت و عامل ایجادش (در اینجا آبسیدیدن) رو نابود کرد. محل ایجادش هم همونجاییه که شاه شب تونست برن رو لمس کنه.

بنابراین محتمل هست که با تاثیر از ارباب حلقه ها و به همون سبک، شاهد باشیم که یک تیم کماندویی برای نابودی شاه شب انتخاب بشن تا سرچشمه قدرتش رو از بین ببرند و این اتفاق هم اگر بنا باشه بیفته درست زمانی خواهد بود که ارتش وستروس در حال شکست خوردن هستند

 

به هر حال این فقط یک فرضیه هست و اصراری به قطعیتش ندارم. این رو گفتم که یه وقت به رگ گردن برخی دوستان 3 آتیشه بر نخوره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع » یکشنبه شهریور 11, 96 1:12 am[/url]"]صرفنظر از فیلمنامه منتشر شده

از قول مارتین، با این مضمون نقل کردند که پایان داستان هم شبیه پایان ارباب حلقه ها خواهد بود

برخی حدس زدند که همونطوری که در انتهای ارباب حلقه ها دیدیم که کل داستان، قصه گویی فرودو بگینز برای نوه هاش بود و داشت خاطرات گذشته رو مرور می کرد؛ هیچ بعید نیست این داستان هم قصه ای باشه که مثلا تیریون داره برای لیانا تعریف میکنه

 

اما بنظرم یه فرضیه دیگه هم میشه در نظر گرفت

و اون اینکه در ارباب حلقه ها، برای نابودی سائرون، به مبدا تولید قدرتش رفتند و حلقه قدرت رو در آتشفشان کوه نابودی (اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم) انداختند

بنابراین شاید منظور مارتین این باشه که برای نابودی شاه شب و ارتشش، باید به محل ایجادش رفت و عامل ایجادش (در اینجا آبسیدیدن) رو نابود کرد. محل ایجادش هم همونجاییه که شاه شب تونست برن رو لمس کنه.

بنابراین محتمل هست که با تاثیر از ارباب حلقه ها و به همون سبک، شاهد باشیم که یک تیم کماندویی برای نابودی شاه شب انتخاب بشن تا سرچشمه قدرتش رو از بین ببرند و این اتفاق هم اگر بنا باشه بیفته درست زمانی خواهد بود که ارتش وستروس در حال شکست خوردن هستند

 

به هر حال این فقط یک فرضیه هست و اصراری به قطعیتش ندارم. این رو گفتم که یه وقت به رگ گردن برخی دوستان 3 آتیشه بر نخوره

 

 

به نقل از مارتین گفته شد که پایانی تلخ و شیرین خواهد داشت ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع » یکشنبه شهریور 11, 96 1:12 am[/url]"]صرفنظر از فیلمنامه منتشر شده

از قول مارتین، با این مضمون نقل کردند که پایان داستان هم شبیه پایان ارباب حلقه ها خواهد بود

برخی حدس زدند که همونطوری که در انتهای ارباب حلقه ها دیدیم که کل داستان، قصه گویی فرودو بگینز برای نوه هاش بود و داشت خاطرات گذشته رو مرور می کرد؛ هیچ بعید نیست این داستان هم قصه ای باشه که مثلا تیریون داره برای لیانا تعریف میکنه

 

اما بنظرم یه فرضیه دیگه هم میشه در نظر گرفت

و اون اینکه در ارباب حلقه ها، برای نابودی سائرون، به مبدا تولید قدرتش رفتند و حلقه قدرت رو در آتشفشان کوه نابودی (اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم) انداختند

بنابراین شاید منظور مارتین این باشه که برای نابودی شاه شب و ارتشش، باید به محل ایجادش رفت و عامل ایجادش (در اینجا آبسیدیدن) رو نابود کرد. محل ایجادش هم همونجاییه که شاه شب تونست برن رو لمس کنه.

بنابراین محتمل هست که با تاثیر از ارباب حلقه ها و به همون سبک، شاهد باشیم که یک تیم کماندویی برای نابودی شاه شب انتخاب بشن تا سرچشمه قدرتش رو از بین ببرند و این اتفاق هم اگر بنا باشه بیفته درست زمانی خواهد بود که ارتش وستروس در حال شکست خوردن هستند

 

به هر حال این فقط یک فرضیه هست و اصراری به قطعیتش ندارم. این رو گفتم که یه وقت به رگ گردن برخی دوستان 3 آتیشه بر نخوره

 

منم با کتاب بودنش موافقم. به نظرم این داستانو سم داره روایت میکنه. به تیتراژ توجه کنید. خصوصا اونجاها که از بالا میاد پایین. اون شئ گرد شبیه اسطرلاب سیتادله. برا دیدن شباهت هم برید به اولین قسمتی که سم رفت سیتادل. تیتراژ یه جوریه انگار یه نفر دو تا عدسی میذاره رو چشمش تا سرزمینهای روی کتاب رو واضحتر ببینه.

سم وقتی سیتادل بود، استادش گفت میخواد از تاریخ بعد رابرت کتاب بنویسه و یه اسم سختی هم گفت. سم در جوابش گفت: اگه اون قرار بود کتاب بنویسه اسم لطیفتری روش میذاشت.

بعد این که مارتین تو یه مصاحبه‌ای گفته شبیهترین شخصیت کتاب به خودش، سمول تارلیه.

اینه که به نظرم تئوری کتاب بودن همه چی اونقدرام بی‌ربط نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بله احتمال زیاد آخرش کتاب باشه ولی نه به صورت تخیل سم.به احتمال زیاد همه این اتفاقات افتاده وتموم شده وسم داره تعریفشون میکنه یاحتی احتمال داره جان تعریف کنهیا هر شخصیت دیگه ای.

من خیلی دوست دارم جان تا آخرش زنده بمونه و با سم به عنوان دو تادوست قدیمی به توبی زندگی کنن یه چیزی در مایه سردانکن بلند و اگ بشن.

یا حداقل مرگ جان خیلی حماسی و با شکوه باشه نه این که این شخصیت بزرگو بکوبن و در اثر انفجار بمیره یه مرگ حماسی و باشکوه یه صحنه خیلی بهتر تو ذهن مخاطب میسازه تا اینکه تو آتیش بسوزه.

با نظر لیانا موافقم هم درمورد اون شیگرد مانند که تو سیتادل هست و اینکه مثل یک لنز زوم میکنه رد نقاط داستان.

احتمالا سم شخصیت خیلی مهمی خواهد بود ونقش خیلیی خیلی مهمی ایفا خواهد کرد.اگه داستان اینطوریم بشه بد نمیشه تمام جنگ سالاران و سیاستمداران بزرگ مررن وفقط خاطرشون و داستانشون مونده و در آخر انسان های معلولی که نقششون خیلی کمتر از اونا بود موندن و قلعه ها وثروت و شهرها به اونا رسیده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من هم با این موضوع که سم داره داستان رو روایت میکنه کاملا موافقم. به نظرم بعد از پایان جنگ سم استاد میشه و تصمیم میگیره تاریخ اون بازه زمانی وستروس و جنگ پنج پادشاه و جنگ بزرگ رو بنویسه و اسمش رو هم میذاره نغمه آتش و یخ.

یه موضوع دیگه هم هست. احتمالا میدونین که مارتین خودش قرار بوده توی یک سکانس کوتاه سریال بازی کنه. فیلم برداری هم شده توی فصل یک سکانس عروسی دنریس ولی خب بعدها حذف شده. من فکر میکنم سکانس آخر سریال، میریم چندسال بعد و سم رو میبینیم که پیر شده و داره تاریخ رو مینویسه و نقش سم پیر رو هم خود مارتین بازی میکنه. با توجه به شباهت چهره و هیکلشون هم جور درمیاد به نظرم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Broken things

شکستگان

 

پایان سریال بازی تاج و تخت چه خواهد بود؟

متاسفانه یا خوشبختانه هر چیزی می تواند باشد از جمله خطوط اصلی چیزهایی که به عنوان فیلمنامه لو رفته فصل هشت منتشر شده است .

اما اگر اسپویل ها را هم در نظر نگیریم کدهای بسیاری در سریال وجود داشت و دارد که امتداد خود را قابل گمانه زنی می کند.

در همان فصل پنج در جریان یکی از بحث های تاپیک ها نوشتم که عنوان قسمت چهارم از فصل اول را می توان خلاصه‌ی بسیار فشرده‌ی بازی تاج و تخت و همینطور کتاب مرجع اش دانست.

Cripples, Bastards, and Broken Things

"فلج ها،حرامزادگان و چیزهای شکسته"

بله چیزهای شکسته،چیزهای زخمی شده،"شکستگان"،چیزهایی و کسانی که کاری با آنها صورت پذیرفته که تبدیل به چیز دیگری شدند.

سرجیمی را در هنگام ورود به وینترفل به یاد می آورید؟ خوش قیافه،کامل ،مغرور....چیزی کم نداشت.و مقایسه کتید با سرجیمی در صحنه‌های پایانی فصل هفت ،تنها با نگاهی رو به آسمان وموهایی که قبل از ریختن برف ها سپید شده و ریختن آغاز کرده.با دستی از طلا که محنت های زندگی اش را به قول طعنه آمیز سربران از بلکواتر بیشتر کرده.این همان دستی بود که خنجرش را به چشم "جوری" فرو کرد و حالا خودش نمی تواند با "دوتراکی های دوازده ساله" بجنگد و البته همین امیدهای رستگاری اش را بیشتر می کند.

داستان پر از فلج و حرامزاده و چیزهای شکسته و زخم حورده است و هر چه زخمت عمیق تر باشد احتمال زنده ماندنت بیشتر است.

اساسا دنیای نغمه دنیای چیزهای شکسته است حتما می دانید که چه کسانی آمریکای آزاد و عادلانه‌ی آغازین را بنا نهادند،عده ای که بسیاری شان انسان هایی شکسته-همچون تام پین- بودند که از دنیای کهن و طبقاتی اروپا به تنگ آمده بودند و قدم به سرزمینی ناشناخته نهادند تا عالمی از نو بسازند وآدمی.در سرزمینی که شاه نداشت، خان نداشت،لرد نداشت و همه چیز می توانست از نقطه‌ی صفر آغاز شود.آشنا نیست؟ همان چیزی نیست که دنریس می خواهد بسازد؟ همان "چرخ یاچرخه ای" نیست که دنریس می خواهد بشکند؟

(راستی صحنه‌ی حرکت دنریس با اژدها در سکوت بر فراز آب ها شما را یاد تصاویر جنگنده بمب افکن های فوق سری آمریکا نمی اندازد؟ )

دنیای نغمه را می توان با تاریخ انگلیس،تاریخ آمریکای آغازین و تلاش های اولیه برای تشکیل آن و همینطور تاریخ جهان همخوانی کرد ولی به نظر من نتیجه گیری ها و ایده آل ها و افق های نویسندگان یک ایدئالیسم آمریکایی است.نگاهی به همان چیزها که پدران وموسسان آمریکای اولیه در ذهن داشتند.

از چیزهای شکسته می گفتیم.چیزهایی مثل "کلیگین" که از عناصر بسیار قوی و شماتیک داستان اند و به تنهایی یک اشانتیون از سریال می توانند باشند.ایده‌ی "کارما" و "از هر دست بگیرید از آن دست پس می دهید-دست سرجیمی مثلا-" در ترکیب با ایده‌ی

"چیزهای شکسته" یا بهتر بگوییم "شکستگان"اکثر حوادث داستان را می سازد و به آن رنگ می دهد.

برای همین است که به هیچ وجه دیگر کسی همچون رابرت براتیون در داستان ظهور نمی کند یا ادارد استارک و استنیس براتیون و ریگار تارگرین و تایوین لنیستر. ...

ند و رابرت باید در همان ابتدا کنار بروند ،حتا کینگ راب هم باید کنار برود که تا حدی عظمت آن دو را می توانست بازپردازی کند ،و خیلی های دیگر بروند تا به جای "ند"جان بیاید و به جای رابرت"گندری". یکی خیلی قدکوتاه تر است و دیگری خیلی لاغرتر!

اما پایان چه می شود؟

به نظر می آید که نباید منتظر پایان باشکوهی باشیم

البته همینکه استارک ها و تارگرین ها و لنیسترها و باراتیون ها نهایتا معلوم شد که همه پسرخاله اند این خودش یک آس بزرگ برای جلب رضایت همه است و قلب تپنده‌ی مشترک هالیوود و بالیوود و جریان اصلی سینما. اساسا نهاد خانواده عمده ترین رکن دراماتیک جریان اصلی سینما در تمام جهان است.شاید دیده باشید که در بعضی فیلم ها و سریال های آمریکایی یک بچه وقتی در طول سریال بزرگ می شود متوجه می گردد که دوپدر و دو مادر دارد! و این موتور محرکه‌ی داستان در نزدیک کردن نیروهای متعارض و ایجاد انس و الفت بین شخصیت های متخاصم است.مثل همین جان اسنوی خودمان. انصافا اگر توامان یک پدر استارک و یک پدر تارگرین و یک مادر استارک و یک نامادری تالی نداشت مگر می شد این همه آدم که با هم پدر کشتگی دارند را گرد هم آورد؟

پس در وهله‌ی اول پایان سریال رضایت تمام خاندان ها را برآورده می کند اما از شکوه و جلال در آن خبری نیست.پایان چیزی نزدیک به "دموکراسی فرودستان"خواهد بود.

دوم اینکه هر چند کل داستان در پرتو دو قطبی خیر و شر شکل گرفته و از این نظر ادعای مارتین که داستانش داستان خیر و شر مطلق نیست صحت ندارد و هسته‌ی داستان دوالیستیست اما پایان چیزی غیر از کشته شدن سپاه شرِ غیر انسانیست

سوم اینکه بهتر است به انتظار به کرسی نشستن پیشگویی ها ننشینیم. ظاهرا قرار است در بسیاری موارد -و نه در خطوط کلی- غافلگیر شویم

چهارم شخصا معتقدم در کتاب و سریال خداوند نور بسیار جدی تر از خدایان و ادیان دیگر تلقی شده و "حقیقتی" برای آن در نظر گرفته شده البته نه به شیوه ای جزمی اما به گونه ای پروتستانتیستی/آمریکایی در مجموع بیشتر مورد احترام خواهد بود و حقانیت آن به شیوه ای زیرپوستی نشان داده خواهد شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ترجمه تحریف شده... بهتره ابتدا متن انگلیسی رو بخونید که در Reddit و دیگر فروم ها قرار داده شده... داخل اون متن ها میتونید به سوتی های این تخیلات پی ببرید.. اد توی ایست واچ چیکار میکنه ؟ تو متن انگلیسی اومده تورموند و گندری با پس زمینه کسل بلک در حال سوختن از اونجا فرار میکنن .... کی نایت کینگ به کسل بلک حمله کرد؟!!!!!

 

شما اگه فیلمنامه لیک شده فصل 7 رو ببینی، میتونی تشخیص بدی که چقد از پایه و طرز نگارش با هم تفاوت دارن ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
F.RMA » یکشنبه شهریور 12, 96 8:44 pm[/url]"]من هم با این موضوع که سم داره داستان رو روایت میکنه کاملا موافقم. به نظرم بعد از پایان جنگ سم استاد میشه و تصمیم میگیره تاریخ اون بازه زمانی وستروس و جنگ پنج پادشاه و جنگ بزرگ رو بنویسه و اسمش رو هم میذاره نغمه آتش و یخ.

یه موضوع دیگه هم هست. احتمالا میدونین که مارتین خودش قرار بوده توی یک سکانس کوتاه سریال بازی کنه. فیلم برداری هم شده توی فصل یک سکانس عروسی دنریس ولی خب بعدها حذف شده. من فکر میکنم سکانس آخر سریال، میریم چندسال بعد و سم رو میبینیم که پیر شده و داره تاریخ رو مینویسه و نقش سم پیر رو هم خود مارتین بازی میکنه. با توجه به شباهت چهره و هیکلشون هم جور درمیاد به نظرم

احتمالا درسته اینطوری یه ذره از هالیوودی بودنش کم که مثلا سریال اینطوری تموم شه که جان و دنریس یا جان وسم دست در دستهم به وفق حیره شدن و به سرزمین های فتح شدشون مینگرن و سریال تموم شه.

ولی مثل آخرین فیلم شرک نشه که اخرش نشون داد همش تخیلات شرک در قالب یک کتاب بود همون که نشون بده سم داره واسه نوه هاش یا کس دیگه تعریف میکنه یا مسنویسه تاریخو اون بهتره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
توروس » پنج شنبه شهریور 16, 96 11:36 pm[/url]"]Broken things

شکستگان

 

پایان سریال بازی تاج و تخت چه خواهد بود؟

متاسفانه یا خوشبختانه هر چیزی می تواند باشد از جمله خطوط اصلی چیزهایی که به عنوان فیلمنامه لو رفته فصل هشت منتشر شده است .

اما اگر اسپویل ها را هم در نظر نگیریم کدهای بسیاری در سریال وجود داشت و دارد که امتداد خود را قابل گمانه زنی می کند.

در همان فصل پنج در جریان یکی از بحث های تاپیک ها نوشتم که عنوان قسمت چهارم از فصل اول را می توان خلاصه‌ی بسیار فشرده‌ی بازی تاج و تخت و همینطور کتاب مرجع اش دانست.

Cripples, Bastards, and Broken Things

"فلج ها،حرامزادگان و چیزهای شکسته"

بله چیزهای شکسته،چیزهای زخمی شده،"شکستگان"،چیزهایی و کسانی که کاری با آنها صورت پذیرفته که تبدیل به چیز دیگری شدند.

سرجیمی را در هنگام ورود به وینترفل به یاد می آورید؟ خوش قیافه،کامل ،مغرور....چیزی کم نداشت.و مقایسه کتید با سرجیمی در صحنه‌های پایانی فصل هفت ،تنها با نگاهی رو به آسمان وموهایی که قبل از ریختن برف ها سپید شده و ریختن آغاز کرده.با دستی از طلا که محنت های زندگی اش را به قول طعنه آمیز سربران از بلکواتر بیشتر کرده.این همان دستی بود که خنجرش را به چشم "جوری" فرو کرد و حالا خودش نمی تواند با "دوتراکی های دوازده ساله" بجنگد و البته همین امیدهای رستگاری اش را بیشتر می کند.

داستان پر از فلج و حرامزاده و چیزهای شکسته و زخم حورده است و هر چه زخمت عمیق تر باشد احتمال زنده ماندنت بیشتر است.

اساسا دنیای نغمه دنیای چیزهای شکسته است حتما می دانید که چه کسانی آمریکای آزاد و عادلانه‌ی آغازین را بنا نهادند،عده ای که بسیاری شان انسان هایی شکسته-همچون تام پین- بودند که از دنیای کهن و طبقاتی اروپا به تنگ آمده بودند و قدم به سرزمینی ناشناخته نهادند تا عالمی از نو بسازند وآدمی.در سرزمینی که شاه نداشت، خان نداشت،لرد نداشت و همه چیز می توانست از نقطه‌ی صفر آغاز شود.آشنا نیست؟ همان چیزی نیست که دنریس می خواهد بسازد؟ همان "چرخ یاچرخه ای" نیست که دنریس می خواهد بشکند؟

(راستی صحنه‌ی حرکت دنریس با اژدها در سکوت بر فراز آب ها شما را یاد تصاویر جنگنده بمب افکن های فوق سری آمریکا نمی اندازد؟ )

دنیای نغمه را می توان با تاریخ انگلیس،تاریخ آمریکای آغازین و تلاش های اولیه برای تشکیل آن و همینطور تاریخ جهان همخوانی کرد ولی به نظر من نتیجه گیری ها و ایده آل ها و افق های نویسندگان یک ایدئالیسم آمریکایی است.نگاهی به همان چیزها که پدران وموسسان آمریکای اولیه در ذهن داشتند.

از چیزهای شکسته می گفتیم.چیزهایی مثل "کلیگین" که از عناصر بسیار قوی و شماتیک داستان اند و به تنهایی یک اشانتیون از سریال می توانند باشند.ایده‌ی "کارما" و "از هر دست بگیرید از آن دست پس می دهید-دست سرجیمی مثلا-" در ترکیب با ایده‌ی

"چیزهای شکسته" یا بهتر بگوییم "شکستگان"اکثر حوادث داستان را می سازد و به آن رنگ می دهد.

برای همین است که به هیچ وجه دیگر کسی همچون رابرت براتیون در داستان ظهور نمی کند یا ادارد استارک و استنیس براتیون و ریگار تارگرین و تایوین لنیستر. ...

ند و رابرت باید در همان ابتدا کنار بروند ،حتا کینگ راب هم باید کنار برود که تا حدی عظمت آن دو را می توانست بازپردازی کند ،و خیلی های دیگر بروند تا به جای "ند"جان بیاید و به جای رابرت"گندری". یکی خیلی قدکوتاه تر است و دیگری خیلی لاغرتر!

اما پایان چه می شود؟

به نظر می آید که نباید منتظر پایان باشکوهی باشیم

البته همینکه استارک ها و تارگرین ها و لنیسترها و باراتیون ها نهایتا معلوم شد که همه پسرخاله اند این خودش یک آس بزرگ برای جلب رضایت همه است و قلب تپنده‌ی مشترک هالیوود و بالیوود و جریان اصلی سینما. اساسا نهاد خانواده عمده ترین رکن دراماتیک جریان اصلی سینما در تمام جهان است.شاید دیده باشید که در بعضی فیلم ها و سریال های آمریکایی یک بچه وقتی در طول سریال بزرگ می شود متوجه می گردد که دوپدر و دو مادر دارد! و این موتور محرکه‌ی داستان در نزدیک کردن نیروهای متعارض و ایجاد انس و الفت بین شخصیت های متخاصم است.مثل همین جان اسنوی خودمان. انصافا اگر توامان یک پدر استارک و یک پدر تارگرین و یک مادر استارک و یک نامادری تالی نداشت مگر می شد این همه آدم که با هم پدر کشتگی دارند را گرد هم آورد؟

پس در وهله‌ی اول پایان سریال رضایت تمام خاندان ها را برآورده می کند اما از شکوه و جلال در آن خبری نیست.پایان چیزی نزدیک به "دموکراسی فرودستان"خواهد بود.

دوم اینکه هر چند کل داستان در پرتو دو قطبی خیر و شر شکل گرفته و از این نظر ادعای مارتین که داستانش داستان خیر و شر مطلق نیست صحت ندارد و هسته‌ی داستان دوالیستیست اما پایان چیزی غیر از کشته شدن سپاه شرِ غیر انسانیست

سوم اینکه بهتر است به انتظار به کرسی نشستن پیشگویی ها ننشینیم. ظاهرا قرار است در بسیاری موارد -و نه در خطوط کلی- غافلگیر شویم

چهارم شخصا معتقدم در کتاب و سریال خداوند نور بسیار جدی تر از خدایان و ادیان دیگر تلقی شده و "حقیقتی" برای آن در نظر گرفته شده البته نه به شیوه ای جزمی اما به گونه ای پروتستانتیستی/آمریکایی در مجموع بیشتر مورد احترام خواهد بود و حقانیت آن به شیوه ای زیرپوستی نشان داده خواهد شد.

زیاد جالب نیست پایان اینطوری.پایان من انتظار دارم خیلی غیر منتظره تر باشه.مثلا اینکه گلدن کمپانی بعد از اینکه تو وستروس پیاده شدن از اونجا شخصیت گریف جوان یا همون اگان وارد داستان شه و گلدن کمپانی رو بکشه طرف خودش .با مرگ جان هم موافق نیستم با مزگ دنریسم موافق نیستم چون اون همه زحمت کشید اخر سرم سر بدنیا اوردن بچه اگه بمیره واقعا مسخره است من گه معنقدم پایین سریال برای شخصیت هایی مثل جان و دنریس خیلی باشکوه خواهد شد حتی اگه بمیرن اگه میخواستن جان بمیره و اون هم به اون حالت دوباره زندش نمیکردن.همون که کسل بلک خنجر خورد با اون موزیک فوق العاده خیلی آدم رو تحت تاثیر قرار میداد تا این که اون همه شخصیت از جمله جیمی هم با یه جرقه احمقانه دروگون به باد برن.بنظر من امکان داره شاه شب تارگارینم باشهچون طبق پیشگویی اژدها سه سر داره و الانم یکی از اژدها هارو نایت کینگ سواره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×