رفتن به مطلب
alex targerin

قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?  

83 رای

  1. 1. به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?

    • 1
      5
    • 2
      0
    • 3
      2
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      5
    • 7
      13
    • 8
      12
    • 9
      12
    • 10
      31


Recommended Posts

محمدمهدی » پنج شنبه شهریور 23, 96 8:49 pm[/url]"]R-FAARAZON@

1- میزان تاثیر یه سفر نسبتا کوتاه تو حد فاصل نه چندان زیاد وینترفل تا دیوار، تو بالاترین حدش هم زیاد نمی تونه بشه و بیشتر از همون خاطره خوب و حس مثبتی که عرض کردم ازش درنمیاد.

در مورد بحث دین جان به دنریس هم طی بحثی که با بانوی وینترفل داشتیم تا جایی که در توانم بود مفصلا توضیح دادم مجموع سه عامل دادن "حق استخراج رایگان و بی قید و شرط دراگون گلس" "شخصا به شمال رفتن برا کمک و نجات و از دست دادن یه اژدها تو این راه" و "گذشتن از شرط اولیه زانو زدن برا دفاع از شمال" باعث ایجاد حس دین و پشت بندش علاقه تو جان نسبت به دنی شده؛ ولی علیرغم اینکه خود جان این مدیونی رو تو سکانس پایانی اپیزود ششم فریاد میکنه بازم ایشون و همفکرانشون اعتقاد دارن که نه جان غلط کرده و نفهمیده و این دنریسه که مدیونش شده و باید جلوش زانو بزنه

تو فرهنگ لغت من به این حالت میگن تعصب کوری که باعث تعطیلی عقل و منطق و ندیدن واضحات میشه، کاریشم نمیشه کرد کرشه دیگه

2- در مورد مقایسه سیاسی دنی و سرسی و میزان شایستگی و مهارت شون تو حکومت و مملکت داری سرسی حداقل برای اینکار تربیت شده و سالها آموزش دیده و یه الگوی موفقی به اسم تایوین لنیستر داره که از همون لحظه اول هم تو کتاب و هم تو سریال تمام سعی اش تقلید و مشابهت سازی بین خودش و اون هست که البته تو این مسیر مرتکب اشتباهاتی مثل میدان دادن به گروه های افراطی مذهبی میشه که خودش هم بیشتر از همه ضربه اشتباهش رو میخوره و بعد زمین خوردن و درس عبرت گرفتن با تجربه بیشتر دوباره بلند میشه و اشتباهش رو اصلاح میکنه.

ولی دنریس چی ؟ حاصل کل عمرش چیزی نیست جز عقده و کمبود و نفرت و گرفتن خوی و خصلت وحشی به خاطر همنشینی با وحشی ترین قوم عالم، خروجی مملکت داریش رو هم تو میرین دیدیم که از اداره یه شهر نه چندان بزرگ عاجز بود و آخر سر هم به تخیلی ترین شیوه ممکن از دست مردم شهر فرار کرد و رفت یه مشت وحشی خام خوار رو جمع کرد آورد تا از مردم شهر به خاطر فراری دادنش با قتل عام انتقام بگیرن

تو سکانس ثیون و ناخدا دیدیم که خواستن دنی چه قدر رو نیروهای یارا تاثیر گذاشته بود. اگه سرسی میزاشت دست دوتراکی ها به یکی از شهرها و قلعه های وستروس برسه میزان تاثیرش رو اونا هم مشخص میشد

مگه اینکه بخواید بگید معجزه دیدن اندام لخت دنریس و عربده کشی اژدها اثر هایپرجادویی داشته و باعث شده که یه قوم وحشی خونخوار جنایتکار یه شبه متحول بشن، فرهنگ چند هزار ساله شون تغییر کنه و متمدن و منظم و قانونمند و فرهیخته بشن

3- در مورد اطرافیان و یاران دنی و سرسی هم متاسفانه شاهد همون استاندارد دوگانه ای هستیم که تو اعمال و روابط جنسی شون بودیم !!!

جبهه ای که هر چی مجرم و خلافکار اعدامی فراری منفور افکار عمومی مردم وستروس مثل تیریون پدرکش یا جوراه برده فروش یا وریس جاسوس چندجانبه یا الاریا قاتل و کودتاچی یا ملیساندرایی مردم و بچه ها رو زنده زنده میسوزوند یا یارا و ثیونی که علیه رای و انتخاب اکثریت قاطع ملت شون شورش کردن میشن احرار و اولیا؛ بعد شریف ترین و اصیل ترین لردها و خاندان های وستروس مثل تارلی ها و دانشمندترین و فرهیخته ترین مردی وستروس به خودش دیده و همون طور که تو هرنهال به جیمی گفت جان هزاران نفر رو از لاعلاج ترین بیماری ها نجات داده، میشن زیردست شیطانی

در مورد پیاده نظام دو جبهه هم دوتراکی های وحشی غارتگر و دزدای دریایی فراری و آنسالیدهای عقده ای که تو میرین ثابت کردن حتی بدون داشتن آلت تجاوز هم به زنای مردم رحم نمیکنن و از همه اینها بدتر پسران دوم بدنام میشن احرار و اولیا بعد گلدن کمپانی که نسل شریف ترین و اصیل ترین لردها و شوالیه های وستروس و منظم ترین و خوشنام ترین ارتش ایسوس هستن میشن یه مشت مزدور

و اما در مورد آزادی بیان و حق انتخاب نیروهای دو جبهه، هم نطق متواضعانه و مودبانه سرسی برای لردهای ریچ رو دیدیم که گفت بیاید کنار هم بیاستیم و بهم کمک کنید تا از خونه ها و رعایاتون محافظت کنم و هم موضع سراپا عقده دنریس رو که به هر کی میرسید میگفت یالا زانو بزن وگرنه میدم اژدها بخوردت

و ایضا اینکه جیمی تو روی سرسی گفت میخوام برم برا دشمنت بجنگم و بهش اجازه داد بره، خیلی دلم میخواد بدونم اگه سر جوراه تو روی دنریس میگفت میخوام برم برا سرسی بجنگم چه سرنوشتی در انتظارش بود ؟

در مورد پایبند نبودن به مذاکره هم جان و دنی تو روش گفتن کمک کن از شر شاه شب خلاص شیم تا بعدش برگردیم دوتایی با خودت بجنگیم

اگه سرسی به همچین جبهه ای کمک میکرد که عین جیمی میشد احمق ترین لنیستر

اما در باب نوسان سینوسی جیمی تو سریال:

من فک میکنم نقطه عطف جدایی جیمی و سرسی تو نسخه اصلی داستان از همون جایی هست که بعد تسلیم کردن بلکوودها همراه بریین ناپدید میشه

ولی تو سریال چون اکثر پرچمداران و شوالیه های غرب و پسرعموهای سرسی و شوالیه های گارد شاه حذف شدن، جیمی رو تا اینجا کنار سرسی نگه داشتن تا نقش اون کاراکترهای حذف شده رو ایفا کنه.

خب اگه واقعا اینطوری باشه حسن کار به اینه که باعث خلق چن تا دیالوگ و سکانس مشترک عالی و نوستالژیک بیشتر توسط دو هنرپیشه توانمند لنا هدی و نیکولا کاستر والدو تو دو سیزن شیش و هفت میشه و عیبش هم اینکه باگ حرکت سینوسی جیمی رو ایجاد میکنه.

 

محمدمهدی جان زدی ترکاندی که دنریس رو

دمت گرم که مثل همیشه خیلی با جزییات و با حوصله می نویسی و تفسیر می کنی و به چالش می کشی

اولش اینو بگم که من فنِ کاراکترِ دنریس نیستم. چند هفته پیش اینجا نوشتم که دنریس هم مثل جان آنارشی داره، اما نکته ای که هست اینه که برخلافِ جان و آنارشیش، که مثل برفِ بنشسته بر بالای یک کوه کاملا خالص و مطلق هست، دنریس خلوصش کامل و مطلق نیست. در واقع پرورشِ دنریس در محیطی بیگانه، عدم آموزشِ جامع و اصولی و صرفا غریزی و مبتنی بر ذاتِ روشنِ دنریس، همراهی با مردمانی بربر و البته متأثر بودنِ همیشگیِ زندگی و افکارِ او از خونِ شاهی و وراثت و دغدغه تاج و تخت، که این(حق وراثتِ شاهی) خودش زاییده ی مفاهیمِ کلیشه ای از توتالیتاریسم هست، به اون آنارشیِ دنریس رگه هایی از نارسیسیسم و استبداد داده. ولی همچنان وجود آرمانهایی صادقانه ورای قوانین و اوضاع و فرهنگِ موجود(حتی اگر برای ساختشون نیاز به اتکا بر بعضا کلیشه ای ترین قوانین و اصول استبداد باشه - مثل رضا شاهِ خودمون) و تواناییِ "کُرنش" ب اساس اوضاع و حقایقِ موجود، به دنریس قدرتِ حکومتِ نرم، انعطاف پذیریِ زیاد و شیمیِ بیشتر با مردمانِ مختلف(و نه به طبع مردمی که هنوز او رو ندیدن و نمی شناسن) رو داده.

 

اما سرسی چیه؟! ملغمه ای از آشفتگی های ذهنی که زاده ی دنیای ذهنیِ خطی و مسموم و غریزه ی فاسدِ اونه... غریزه ای که حتی به قولی، از کودکی، از کشیدنِ آلتِ تیریونِ نوزاد و شنیدنِ صدای گریه ی اون، لذت می برده(آفرینشِ انسانها اینجوره... داستانی هابیل و قابیل یک نماده... هابیل با غریزه ی خوب به دنیا اومد و قابیل با غریزه ی بد، که قاتلِ هابیل شد). سرسی یک الیگارشی چیِ به تمامِ معناست و در دنیایی که او ساخته، تنها بخش کوچکی از خاندانِ لنیستر و نزدیکترین و سگترین مقربانِ درگاه، "حق انسانیت" و آدمیت دارن و این دایره روز به روز تنگ تر هم میشه(کما اینکه به برادرش جیمی هم رسید)، و از طرفی، ایشون در مقابلِ دنریس، ناگهان از مقامِ یک الیگارشی چیِ خونریز، که کسی براش ارزن اهمیتی نداره، در کسوتِ یک شوونیستِ قهار درمیاد که در وصفِ میهنِ زیبایشان "وستروس" در جنگ با بیگانه ی مو نقره ای و دوتراکی ها و... برای لردهای وستروس حماسه سرایی می کنه و از اتحاد وستروسیهای "فرهیخته" میگه و در جا انداختنِ اصلِ جینوفوبیا(بیگانه هراسی) از هیچ کوششی فروگذار نیست! در مقابلِ الیگارشی گریِ سرسی، دنریس دستکم از بابِ آگاه بودن به نازایی و پایانِ خاندانِ تارگرین(دستکم تا اینجای داستان)، قائل به کثرت گراییِ به نسبت بیشتری هست و دایره ی حکومتِ آرمانیِ اون، مانندِ جکومتِ سرسی، تا این اندازه تنگ و خفه نیست.

 

و دو فرقِ بسیار اساسیِ دیگه بین دنریس و سرسی، می تونه این باشه که دنریس در خون به پا کردن و تزویر خطوط قرمزی داره. می کُشه، اما کسانی رو که رسما و عملا باهاش عناد می کنن؛ مثل رهبرانِ برده دار میرین، پسران هارپی و... اما سرسی می کشه تا جایی که جاییکه هیچ جبنده ای در ذهنش هم مخالفِ او فکر کنه. اون برای محکم کاری، تا جای ممکن می کشه. دنریس برای دستیازی به قدرت چندان خودش رو به دروغ و دغل آویزون نمی کنه، طوریکه اونرو عاری از تزویرهای سیاهِ رایج در سیاست می بینیم، تا زمانیکه تنها معیاری مانند جان در کنارش می ایسته و می فهمیم که در سیاست بالاتر از معیارِ دنریس، معیار دیگه ای هم هست. اما سرسی مثل پدرش از هیچ دروغ، دغل، تزویر، نیرنگ و کلاه شرعی ای ابایی نداره. تایوین لنیستر در توجیه راه انداختن عروسی سرخ و شکسته شدن حرمتِ میهمان در وستروس و رفتن آبروی فری ها و لنیسترها میگه که "به من بگو چرا کشتن هزار نفر در یک مهمانی، از کشته شدن ده هزار نفر در میدان جنگ کار بدتریه؟!"... یعنی کلاه شرعی در کاربردِ تزویرِ سیاه، پیچوندنِ مفاهیمِ کاملا روشن و ساده و تفسیر به میل، و نبودِ خط قرمز در استفاده از خون و ارعاب. سرسی دخترِ همون پدره.

 

به همین دلیله که در پسندِ شخصیتها توسط توده ی مردم، از هر بیست نفر، نوزده نفر دنریس رو آدم بهتری می دونن و یک نفر سرسی رو. چون به باورم برخلافِ مباحثِ فنی و تکنیکی در سینما که کار هر کسی نیست و سواد و مطالعه تخصصی نیاز داره، و یا برخلافِ نکات و گره ها و جزییاتِ داستانی که نیاز به هوش و درک و توجهِ زیادی داره و ممکنه آدمها بر اساس میزانِ توجه و دقت و یا آی کیوشون به نتایجِ متفاوتی برسن، اما تشخیص میزانِ خوبی و بدیِ کاراکتر آدمها در رمان و سریالی تا این اندازه مفصل که تا ریز و درشتِ جزییاتِ رفتاری و پنداریِ شخصیتها رو برای مخاطب لخت و پتی می کنه و نمایش میذاره، برای همه ی توده های مردم ممکنه. چون این در غریزه ی همه ی ما آدمهاست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » پنج شنبه شهریور 23, 96 8:49 pm[/url]"]R-FAARAZON@

1- میزان تاثیر یه سفر نسبتا کوتاه تو حد فاصل نه چندان زیاد وینترفل تا دیوار، تو بالاترین حدش هم زیاد نمی تونه بشه و بیشتر از همون خاطره خوب و حس مثبتی که عرض کردم ازش درنمیاد.

در مورد بحث دین جان به دنریس هم طی بحثی که با بانوی وینترفل داشتیم تا جایی که در توانم بود مفصلا توضیح دادم مجموع سه عامل دادن "حق استخراج رایگان و بی قید و شرط دراگون گلس" "شخصا به شمال رفتن برا کمک و نجات و از دست دادن یه اژدها تو این راه" و "گذشتن از شرط اولیه زانو زدن برا دفاع از شمال" باعث ایجاد حس دین و پشت بندش علاقه تو جان نسبت به دنی شده؛ ولی علیرغم اینکه خود جان این مدیونی رو تو سکانس پایانی اپیزود ششم فریاد میکنه بازم ایشون و همفکرانشون اعتقاد دارن که نه جان غلط کرده و نفهمیده و این دنریسه که مدیونش شده و باید جلوش زانو بزنه

تو فرهنگ لغت من به این حالت میگن تعصب کوری که باعث تعطیلی عقل و منطق و ندیدن واضحات میشه، کاریشم نمیشه کرد کرشه دیگه

2- در مورد مقایسه سیاسی دنی و سرسی و میزان شایستگی و مهارت شون تو حکومت و مملکت داری سرسی حداقل برای اینکار تربیت شده و سالها آموزش دیده و یه الگوی موفقی به اسم تایوین لنیستر داره که از همون لحظه اول هم تو کتاب و هم تو سریال تمام سعی اش تقلید و مشابهت سازی بین خودش و اون هست که البته تو این مسیر مرتکب اشتباهاتی مثل میدان دادن به گروه های افراطی مذهبی میشه که خودش هم بیشتر از همه ضربه اشتباهش رو میخوره و بعد زمین خوردن و درس عبرت گرفتن با تجربه بیشتر دوباره بلند میشه و اشتباهش رو اصلاح میکنه.

ولی دنریس چی ؟ حاصل کل عمرش چیزی نیست جز عقده و کمبود و نفرت و گرفتن خوی و خصلت وحشی به خاطر همنشینی با وحشی ترین قوم عالم، خروجی مملکت داریش رو هم تو میرین دیدیم که از اداره یه شهر نه چندان بزرگ عاجز بود و آخر سر هم به تخیلی ترین شیوه ممکن از دست مردم شهر فرار کرد و رفت یه مشت وحشی خام خوار رو جمع کرد آورد تا از مردم شهر به خاطر فراری دادنش با قتل عام انتقام بگیرن

تو سکانس ثیون و ناخدا دیدیم که خواستن دنی چه قدر رو نیروهای یارا تاثیر گذاشته بود. اگه سرسی میزاشت دست دوتراکی ها به یکی از شهرها و قلعه های وستروس برسه میزان تاثیرش رو اونا هم مشخص میشد

مگه اینکه بخواید بگید معجزه دیدن اندام لخت دنریس و عربده کشی اژدها اثر هایپرجادویی داشته و باعث شده که یه قوم وحشی خونخوار جنایتکار یه شبه متحول بشن، فرهنگ چند هزار ساله شون تغییر کنه و متمدن و منظم و قانونمند و فرهیخته بشن

3- در مورد اطرافیان و یاران دنی و سرسی هم متاسفانه شاهد همون استاندارد دوگانه ای هستیم که تو اعمال و روابط جنسی شون بودیم !!!

جبهه ای که هر چی مجرم و خلافکار اعدامی فراری منفور افکار عمومی مردم وستروس مثل تیریون پدرکش یا جوراه برده فروش یا وریس جاسوس چندجانبه یا الاریا قاتل و کودتاچی یا ملیساندرایی مردم و بچه ها رو زنده زنده میسوزوند یا یارا و ثیونی که علیه رای و انتخاب اکثریت قاطع ملت شون شورش کردن میشن احرار و اولیا؛ بعد شریف ترین و اصیل ترین لردها و خاندان های وستروس مثل تارلی ها و دانشمندترین و فرهیخته ترین مردی وستروس به خودش دیده و همون طور که تو هرنهال به جیمی گفت جان هزاران نفر رو از لاعلاج ترین بیماری ها نجات داده، میشن زیردست شیطانی

در مورد پیاده نظام دو جبهه هم دوتراکی های وحشی غارتگر و دزدای دریایی فراری و آنسالیدهای عقده ای که تو میرین ثابت کردن حتی بدون داشتن آلت تجاوز هم به زنای مردم رحم نمیکنن و از همه اینها بدتر پسران دوم بدنام میشن احرار و اولیا بعد گلدن کمپانی که نسل شریف ترین و اصیل ترین لردها و شوالیه های وستروس و منظم ترین و خوشنام ترین ارتش ایسوس هستن میشن یه مشت مزدور

و اما در مورد آزادی بیان و حق انتخاب نیروهای دو جبهه، هم نطق متواضعانه و مودبانه سرسی برای لردهای ریچ رو دیدیم که گفت بیاید کنار هم بیاستیم و بهم کمک کنید تا از خونه ها و رعایاتون محافظت کنم و هم موضع سراپا عقده دنریس رو که به هر کی میرسید میگفت یالا زانو بزن وگرنه میدم اژدها بخوردت

و ایضا اینکه جیمی تو روی سرسی گفت میخوام برم برا دشمنت بجنگم و بهش اجازه داد بره، خیلی دلم میخواد بدونم اگه سر جوراه تو روی دنریس میگفت میخوام برم برا سرسی بجنگم چه سرنوشتی در انتظارش بود ؟

در مورد پایبند نبودن به مذاکره هم جان و دنی تو روش گفتن کمک کن از شر شاه شب خلاص شیم تا بعدش برگردیم دوتایی با خودت بجنگیم

اگه سرسی به همچین جبهه ای کمک میکرد که عین جیمی میشد احمق ترین لنیستر

اما در باب نوسان سینوسی جیمی تو سریال:

من فک میکنم نقطه عطف جدایی جیمی و سرسی تو نسخه اصلی داستان از همون جایی هست که بعد تسلیم کردن بلکوودها همراه بریین ناپدید میشه

ولی تو سریال چون اکثر پرچمداران و شوالیه های غرب و پسرعموهای سرسی و شوالیه های گارد شاه حذف شدن، جیمی رو تا اینجا کنار سرسی نگه داشتن تا نقش اون کاراکترهای حذف شده رو ایفا کنه.

خب اگه واقعا اینطوری باشه حسن کار به اینه که باعث خلق چن تا دیالوگ و سکانس مشترک عالی و نوستالژیک بیشتر توسط دو هنرپیشه توانمند لنا هدی و نیکولا کاستر والدو تو دو سیزن شیش و هفت میشه و عیبش هم اینکه باگ حرکت سینوسی جیمی رو ایجاد میکنه.

دستی که این پست رو نوشته رو بوسید هرکی هم باشه باید با این پست قانع بشه دیگه حرفی نمونده با این پست.

در مورد سفر دیوار موافقم بیشتر از اون خاطره خوب چیزی نمیتونه باشه ولی به نظرمن همون احساس نزدیگی یک کوتوله ویک حرامزاده بیشترین تاثیر داشت که به نوعی هردوشون همیشه از جمع دور بودن و هیچوقت به خوبی دیگران با بقیه ارتباط برقرار نمیکردن باعث شد که تیریون به نوعی پادرمیانی کنه.

دین جان ودنریس رو خودتون به بهترین شکل توضیح دادین و کسی که قانع نمیشه دیگه بهتره باهاش بحث نشه.

لغت نامه باحالی داری من ازش خوشم اومد.

درمورد سیاست دو ملکه:

اگه رنیس سیاست داشت بجای استفاده از اون قانون که دشمن دشمن من دوست منه و این که بره با تمام یاغی ها و شورشی های کشور دست به یکی کنه میرفت با افراد محبوب مردم هم پیمان میشد یا حداقل اگر با این افراد متحد شده بود افراد کار آمدی و بزرگی مثل رندیل تارلی رو از یاد نمی برد با بها دادن به همون یدونه رندیل تارلی میتونست خیلی از جنگ ها رو ببره.یکی از بزرگترین نقاط قوت خاندان کایرل پرچمدارشون یعنی خاندان تارلی بود که اخرش با بی توجهیشون موجب شدن بزرگترین نقطه ضعفشون بشه.

اما سرسی با کشیدن لردهای ریچ به طرف خودش سیاستشو نشون داد و با دعوت یورون به کینگز لندینگ خودشو دوباره ثابت کرد اتحاد یورون و سرسی فکر سرسی بود نه یورون وگرنه امکان داشت این تصمیم خیلی دیرتر به ذهن یورون برسه.

درمورد هم پیمانان:

دنریس یه ارتش وحشی خونخوار سواره و یه ارتش میاده که همه احساس هاشون از بین برده شده پشت سرش داره. مطمئنا با این حساب زیاد تو وستروس خوش نام نیست.

ولی سدرسی مردانی رو داره که فقط و فقط بخاطر طلا و شهرت و شرافتشون میجنگن و تاجایی مطمئن هستن که حتی یک بارهم به کسی که بهشون پول داده خیانت نکرده ن و از حرامزاده های تارگارین هستن و تشنه به خون تارگارینن و مجهز به فیلن و در جنگاوری هم ارتش مطمئنین.

ولی از نظد تعداد در این جنگ دنریس برتره.

درآزادی بیان هم موافقم آزادی که سرسی میده خیلی بیشتره.

اون میتونست حتی اگه جیمیو نکشه زندانیش کنه چون جیمی الان که آزاده نقشه اش رو لو میده ولی اون اینکارو نکرد و لردهای ریچ رو هم که دیدین چطور راضی کرد.

بله دنریس یک فرد کاملا پوشیده از سراما عقده است و تشنه قدرتیه که هرگز ندیدتش.اگر دنریس بدون عقده تشنه قدرت بود میتونست امپراطوری به مراتب بزرگتر از وستروس در غرب ایسوس ایجاد کنه و والریا رو احیا کنه ولی چون روی وستروس عقده داشت و میخواست از اطرافیان رابرت انتقام بگیره به وستروس اومد و کاملا نشون میده که جزو اشراف زاده های از اسب افتاده ایه که تازه به نون و نوایی رسیدن و حالا دارن عقده هاشونو در میکنن مثالش همین که بجای اینکه دنبال هم پیمان باشه دنبال زیر دست و به همه میگه زانو بزن.

در بقیه مواردهم حرفم همون حرف پست شماست ممنون ازتون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اول از همه بگم که یه چیز(یا شخص) هر چقدر احمقانه و مزخرف باشه بازهم طرفدار ها و مدافعینی داره(که البته من هم از اشاره به نمودش در اطراف خودمون معذورم)، پس این دیدگاه رو خطاب به کسی نمی نویسم چونکه تجربه(خصوصا در همین فروم) ثابت کرده چنین اشخاصی کلا اپشن "پذیرفتن" و "قانع شدن" ندارن.

 

1. جان و زانو زدن: چه جان دینی به کسی داشته باشه چه نداشته باشه نباید از کیسه خلیفه ببخشه. جان مقامش رو خودش به دست نیاورده که خودش بخواد تسلیمش کنه. جان هیچ حقی به وینترفل و طبعا شمال نداره، به خاطر حرامزاده بودن. و با توسل به زور هم نتونست این ها رو به دست بیاره. شوالیه های ویل وینترفل رو بهش دادند و لرد های شمالی اون رو پادشاه کردند. در نتیجه این مقام مثل یک امانت میمونه، که در نگه داریش خیانت کرده. البته جانی که ما در شش فصل گزشته میشناختیم همچین شخصی نبود و این مسخره جات هم اثر فیلم نامه کشکی این فصله.

 

 

2. سرسی دانا!؟: سرسی یک ابله به تمام معناست. از اول عمرش سعی داشته کارهای پدرشو تقلید کنه و همیشه هم درش شکست خورده. بعلاوه هرگز برای حکومت تعلیم ندیده. خودش میگه یه روزی رسید که من و جیمی رو از هم جدا کردن و یه شمشیر دست جیمی دادن و دست من سوزن. حالا این باور که تایوین سرسی رو برای حکومت تربیت کرده از کجا اومده من در عجبم! لرد تایوین هم بهش گفت برای زن بودنش نیست که بهش بی اعتماده بلکه برای اینه که اونقدر که فکر می کنه باهوش نیست. و من هم که هیچ باهوشی از سرسی ندیدم و اگر هم هوشی داره ترجیح میده قایمش کنه و به قول رابرت جوری قایمش می کنه انگار کل طلای کسترلی راک رو اونجا داره!

این سخنرانیش برای لردهای ریچ و پیوستن اونها بهش هم سرشار از همین فیلمنامه کشکی بوده. سرسی هیچ حقی به تخت نداره و ازدواج با پادشاه هم بهش این حق رو نمی ده. در فصول قبلی سرسی به عنوان نایب فرزندان "رابرت" حکومت می کرد و حالا بدون فرزند اساسا هیچ جایگاهی برای حکومت نداره. بعلاوه با جدا شدن جیمی از گارد شاهی حقی بر کسترلی راک هم نداره. پس منطق حکم میکنه که لردهای غربی و ارتش لنیستر متعلق به جیمی باشه(که در پایان فصل جدا شد، ولی تنها!) کمی قبل هم که یک خاندان بزرگ رو منقرض کرد، مذهب رو به خاک و خون کشید و از همه بدتر خویشاوند کشی کرد! فقط یکی از همین کارها کافیه تا هر موجودی با عقلی در سرش بفهمه که این یه روانی بی شرفه، کما اینکه هر سه در کنار هم باید برای فهمیدن موجودات بی عقل هم کفایت کنه.

 

 

3. دنریس: من علاقه ای به دنریس ندارم ولی در مقابل سرسی غنیمته! برده داری رو از خلیج برده داران بر انداخته و پس از ترکش در پایان فصل قبل ما چیزی از شورش این شهر ها ندیدیم، مگر اینکه نسخه ی اختصاصی برای بعضی دوستان فرستاده شده باشه. پس نتیجه می گیریم این شهر ها در خوبی و خوشی هستند و برده ای هم در کار نیست.

سرسی محافظ اقلیم!: دنریس در کمترین حالت باید 40 هزار دوتراکی داشته باشه که همه سواره هستند. و تنها شکست های دوتراکی ها به دست انسالید ها و اژدهایان بهشون تحمیل شده که هر دو طرف دنریس هستند. اگر دوتراکی ها هنوز شهری رو غارت نکردن و یا تجاوز دست جمعی مرتکب نشدن نه به خاطر هوش و تدبیر اندیشی سرسی بلکه به خاطر دل رحمی خود دنریس بوده.

چه کسی خوشنام تر هست؟: دنریس یک ارتش دوتراکی داره، که هنوز بهشون اجازه نداده که غارت و تجاوزی کنن، و همین دوتراکی های وحشی در حال سفر به شمال براب مقابله با دشمن مردم وستروس هستند. به نظر به ناجی بیشتر شبیه نیستن؟ انسالید ها برده های خواجه؟ دنریس انسالید ها رو خواجه کرد؟ نه، دنریس انسالید ها رو ازاد کرد! و در اخر سه اژدهایی که به خاطر وحشی شدن و کشتن دختر یه چوپان بی اهمیت قل و زنجیرشون کرد!

در اون کفه ترازو هم سرسی قرار داره. کسی که به شوهرش(پادشاه محبوب و وطنی مردم) خیانت کرد، بهش شاخ داد و در اخر کشتش. در فصل قبل دیدیم که تقریبا همه قانع شدن که بچه های سرسی نامشروع هستن و این فصل هم قاطعانه گفت که اعلام می کنه فرزند کنونیش از برادرش هست. سرسی هم خونان خودش رو کشت، ملکه مملکت رو کشت، باعث مرگ پسر خودش شد و یکی از مکان های کهن(و توریستی ) پایتخت رو به وایلدفایر کشید. نمیدونم چطور میشه از این شرایط سرسی رو خوشنام تر از دنریس برداشت کرد؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser duncan

با اکثر حرفاتون موافقم فقط این نکته هست که تو کتاب میخونیم که بعد از اینکه دنریس از شهرهایی که فتح کرده میره برده داری و هرج و مرج به اون شهرها برمیگرده و تنها چیزی که باعث میشه کنترل مرین رو دوباره به دست بگیره استفاده از زور و اژدهاست بعد از اون در سریال اشاره ای به این نمیشه که چه سرنوشتی پیدا میکنن یا حاکمشون کی میشه.

ولی یه برداشت تقریبا منطقی اینه که مردمی که نگرششون تغییر نکرده و فقط به خاطر زوری که بالا سرشون بوده به طرز خاصی رفتار کردن به نظر میاد وقتی اون زور برداشته بشه به وضعیت قبل برمیگردن.

در مورد دوتراکی ها هم همینه نگرش این افراد تغییر نکرده و اگه نامه اولیه مارتین به ناشرش رو هم بخونین میگه در کتاب دوم ناظر تجاوز و حمله دوتراکی ها و در کتاب 3 شاهد حمله وایت ا هستیم.

اینکه تصور کنیم میتونیم یه قوم بربر رو بیاریم و هیچ تبعاتی نداشته باشه یه مقدار ساده اندیشیه فکر کنم.

گفتم اگر مجبور شیم بین سرسی و دنریس یکیو انتخاب کنیم انتخاب منم دنریسه و فکر میکنم شاهزاده طلوع خیلی خوب این دلایلو توضیح داد.

ولی اگه بخوایم روراست باشیم تقریبا هرشخصی بالاتر از سرسی قرار میگیره این دلیل نمیشه که ضعفهای دنریس دیده نشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » شنبه شهریور 24, 96 12:54 am[/url]"]Ser duncan

با اکثر حرفاتون موافقم فقط این نکته هست که تو کتاب میخونیم که بعد از اینکه دنریس از شهرهایی که فتح کرده میره برده داری و هرج و مرج به اون شهرها برمیگرده و تنها چیزی که باعث میشه کنترل مرین رو دوباره به دست بگیره استفاده از زور و اژدهاست بعد از اون در سریال اشاره ای به این نمیشه که چه سرنوشتی پیدا میکنن یا حاکمشون کی میشه.

ولی یه برداشت تقریبا منطقی اینه که مردمی که نگرششون تغییر نکرده و فقط به خاطر زوری که بالا سرشون بوده به طرز خاصی رفتار کردن به نظر میاد وقتی اون زور برداشته بشه به وضعیت قبل برمیگردن.

در مورد دوتراکی ها هم همینه نگرش این افراد تغییر نکرده و اگه نامه اولیه مارتین به ناشرش رو هم بخونین میگه در کتاب دوم ناظر تجاوز و حمله دوتراکی ها و در کتاب 3 شاهد حمله وایت ا هستیم.

اینکه تصور کنیم میتونیم یه قوم بربر رو بیاریم و هیچ تبعاتی نداشته باشه یه مقدار ساده اندیشیه فکر کنم.

گفتم اگر مجبور شیم بین سرسی و دنریس یکیو انتخاب کنیم انتخاب منم دنریسه و فکر میکنم شاهزاده طلوع خیلی خوب این دلایلو توضیح داد.

ولی اگه بخوایم روراست باشیم تقریبا هرشخصی بالاتر از سرسی قرار میگیره این دلیل نمیشه که ضعفهای دنریس دیده نشه.

شما درست میگید، ولی یه نکته دیگه هم اینه که ما اینجا راجب کتاب صحبت نمی کنیم بلکه راجب سریال. در سریال ما اخرین چیزی که از میرین دیدیم این بود که اتحاد ارباب ها از هم پاشید و پسران دوم هم برای اتخاذ اون "زور" و یاداوری اینکه چه کسی اینجا رییسه در شهر موندن. حالا به دیده مون دل بسپریم یا به تفکراتمون؟

 

من اگه بخوام راجب دوتراکی ها ورژن کتاب حرف بزنم میگم اوردن 50 دوتراکی به وستروس فاجعه بار میشه چه برسه به 50 هزار! ولی در سریال گویا دنریس بی لباس هیپنوتیزم می کنه.

توی این "کباب بدون گوشت"ی که به عنوان فصل 7 گات جلومون گزاشتن دنریس رو فرشته نجاتی نشون دادن که قابلیت رام کردن انسان ها رو داره، و وقتی که قابلیت رام کردن اژدها رو داره چرا نتونه انسان هارو رام کنه؟ اژدهایانش هم مدتیه که دیگه حرف گوش کن شدن و دو فصل پاکی ادم خواری دارن، مگه دوتراکی ها خیلی سرسخت تر از اژدهان؟!

البته ذکر کنم که این منطق من نیست و منطق این فصل سریاله و اگر بحث ما راجب کتاب بود موضع من هم کاملا متفاوت بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » جمعه شهریور 24, 96 11:21 am[/url]"]

دلیل اینکه من روی بیگانه بودن دنریس تاکید میکنم پس زدن مردمه فرض کنین که یه انگلیسی میخواست تو فرانسه انقلاب کنه یا یه چینی بیاد تو ایران انقلاب کنه مردم اون انقلابو پس میزنن.

.

 

Lady of winterfell

 

تصور می کنم با این حرف موافق باشید که انگلیس باثبات ترین حکومت و دولت در جهانه. به جز حدود دو دهه قیام "کرامول"، در هزار سال اخیر جامعه‌ی انگلیس گسست های شدید به خود ندیده و تقریبا تمامی مشکلات با شیوه‌های رفرمیستی و تدریجی حل و فصل شده.

حالا ببینیم این ثبات چطور کلید خورد؟

جالبه که در قرن یازدهم میلادی - حدود 1050 یا 1060- فرانک ها که قومی بیگانه و مهاجم و فرانسوی و فرانسه زبان بودند دوره‌ی جدید و با ثباتی از تاریخ این کشور را رقم زدند.حرکت به سمت مشروطیت و سلطنت مقید،شکوفایی فلسفه وحتا رونق زبان "انگلیسی میانه" و ... در این دوران بود.

خب آیا می تونیم از این مثال که نقض بخشی از حرف های شماست نتیجه کلی بگیریم و بگوییم" الگوی درست مداخله نظامی خارجیست؟" یقینا نه.اما خلافش را هم نمی توانیم به طور مطلق قبول کنیم.

یا جنگ های انفصال در آمریکا-در واقع برادر کشی- و پنج سال نبرد به رهبری لینکلن بزرگ برای لغو برده داری آن هم با تلفات پانصد هزارنفری.آیا ارزشش را نداشت؟ اتفاقا در آنجا خیلی از برده ها راضی بودند و خواهان پیروزی مالکانشان بر آزاد کنندگانشان !! (قابل توجه محمد مهدی عزیز).

خلاصه در ابتدا نکبت ومرگ سایه انداخت اما نظم جدید به زودی مستقر شد و از جمله افتخارات آمریکاییان محسوب می شود. اما حتا این هم قابل بحث است.

یا مداخله های نظامی آمریکا در قرن اخیر را در نظر بگیریم. واقعا الگوی واحدی از آن قابل نتیجه گیریست؟ از ژاپن و آلمان و ویتنام و کوزو و افغانستان و لیبی و عراق و داعش و ....؟

ملاحظه می فرمایید؟ما با یک اثر داستانی و از طرفی با تاریخ جهان مواجه ایم; در داستان که تلاش شده سفید و سیاه مطلق در کار نباشد و در جهان واقعی هم هر کدام از رویدادهایی که عرض کردم بستر و تبعات بسیار متکثری دارد. وقتی موضوع قوز بالا قوز می شود که جهان داستان و تاریخ جهان در موارد مشابه را همخوانی کنیم و بخواهیم "نتایج و الگوهای ثابت" از آن بگیرم.

شاید بپرسید "خب اصلا چرا این حرف ها را می زنی و نتیجه اش چیست؟" واقعیتش نتیجه ای به آن معنای خاص ندارد جز اینکه شاید بهتر باشد در کنار نگاه به احکام و آموزه های کُلی ، رویدادهای داستان-و همینطور جهان واقعی- را به شیوه‌ای انضمامی و مطالعه‌ی موردی کانتکست و بستر خودش ملاحظه کنیم.آن وقت ارتش خارجی دنریس به تنهایی تعیین کننده بحث نمی شود یا خیلی چیزهای دیگر که در نوشته های همه‌ی ما از جمله خود بنده بود .

...نتیجه‌ی خوب شاید این باشد که به یک دیالوگ رها و آزاد و غیر متعهد به یک فرض اولیه بپردازیم.

ممنونم از صبر و توجه و روحیه حقیقت طلبی تان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
جالبه که در قرن یازدهم میلادی - حدود 1050 یا 1060- فرانک ها که قومی بیگانه و مهاجم و فرانسوی و فرانسه زبان بودند دوره‌ی جدید و با ثباتی از تاریخ این کشور را رقم زدند.حرکت به سمت مشروطیت و سلطنت مقید،شکوفایی فلسفه وحتا رونق زبان "انگلیسی میانه" و ... در این دوران بود.

بله این امر توسط ویلیام فاتح صورت گرفت.

به جز یه مثال دیگه به ذهنم رسید و اون کارل چهاردهم پادشاه سوئده که مقارن با امپراطوری ناپلئون بناپارت در فرانسه بوده. اسم اصلی ایشون ژان باپتیست ژول برنادوت و یکی از فرماندهان نظامی فرانسوی بودکه مجلس سوئد ایشون رو به عنوان ولیعهد و سپس پادشاه سوئد انتخاب کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توروس

من در مورد دو مثالی که زدین یه توضیح بدم در مورد مثال اول این بیشتر نمونه ای از مهاجرته که در طول تاریخ و جاهای مختلف به وفور شاهدش بودیم و با یورش نظامی یا انقلاب فرق داره.

مثلا شاهد یه اقلیت فرانسوی در کانادا یا یه اقلیت ترک در آلمان و.. هستیم حتی در دنیای نغمه هم میبینیم که افرادی به همراه ملکه نیمریا به دورن پناه میارن و حتی این ملکه با حاکم دورن ازدواج میکنه.

و حتی مثالی که فرازون زدن هم در آرامش و بدون لشگرکشی و به خواست مردم اونجا بوده مثل اینکه نقل میکنن بعضی کشورها مردمش از کوروش هخامنشی میخواستن به کشورشون بیاد در مورد دنریس کسی براش دعوت نامه ننوشته و کاملا موردش تجاوز نظامیه.

و اینکه بله من کاملا با حرف شما موافقم که هیچ چیزی 100% نیست ولی اگه صادقانه نگاه کنیم مردم اکثر کشورها به سختی شخصی بیگانه رو به عنوان حاکم و رهبرشون خواهند پذیرفت.

در مورد مثالتون در مورد جنگ داخلی آمریکا هم بله آیا واقعا بعد از این جنگ برده داری در جنوب آمریکا لغو شد یا به شکل دیگه ای در اومد؟پیشنهاد میکنم فیلم help رو نگاه کنین که تازه سالها بعد لغو برده داری در آمریکاست آیا واقعا شرایط اون سیاهپوست ها با برده فرقی داره؟

حتی همین الان هم تبعیض نژادی در شهرهای جنوبی آمریکا که برده داری توشون رواج داشته مثل جورجیا به صورت گسترده هست حالا که 150 سال از جنگ داخلی آمریکا میگذره.

باور دارم که حتی اگه جنگ هم نمیشد برده داری به مرور از بین میرفت همینطور که الان در سراسر دنیا از بین رفته.

من کلا حرفم اینه که اگه تغییرات به صورت بنیادی و آرام رخ بدن مفیدتره چون در انقلاب ها در نار حوادث و تغییرات مثبت حرکات منفی و احساسی زیادی هم شکل میگیره مثل کشور خودمون.

اما آیا من معتقدم انقلاب هیچ نکته مثبتی نداره؟اصلا اینطر نیست جنبش هند به رهبری گاندی و مبارزه در آفریقای جنوبی به رهبری ماندلا همه تغییرات مفیدی بودن.

حتی در زمینه یورش های نظامی هم با اینکه تقریبا در 90%مواقع هیچ سودی نداره ولی موارد نادری هم هست مثل حمله ناتو به بوسنی هرزگوین و نجات مردم اونجا از نسل کشی ولی معمولا این تجاوزهای نظامی زمانی مفیدن که حمله کننده قصدش کمک باشه نه اینکه خودش جایگزین بشه مثلا در دنیای نغمه حکومت مرکزی وقتی در جایی شورش یا مشکلی پیش میاد در 7 پادشاهی دخالت مثبت میکنه.

پس من مثل شما معتقدم که نسخه کلی نمیشه پیچید و باید موردی نگاه کرد.

حالا اگه به مورد دنریس نگاه کنیم مشمول انقلاب درونی که نمیشه موردش میشه حمله نظامی حالا هدفش چیه خودش میگه میخوام چرخ قدرت و اشرافیت رو بشکنم ولی از طرفی میبینیم که هایگاردن و دورن و شمال در صورت زانو زدن جان قرار نیست حاکمانش عوض شه، کسترلی اک به تیریون میرسه،پس عملا قرار نیست اشرافیت از بین بره فقط قراره ملکه عوض شه.

اینکه گفته شد میخواد غارت و تجاوز از جزایر آهن بره هم حرف جدیدی نیست شاهان گذشته وستروس هم با این قضیه مخالف بودن و در حد توانشون مقابله میکردن.

پس اگه دنریس هدف جدیدی داره اشکال سریاله که به درستی اونو تبیین نمیکنه چون ما جز این 2 مورد توصیف جدیدی از نقشه دنریس برای وستروس نمیبینیم.

اومدن دنریس به جای سرسی تغییر مثبتیه تا حدودی نسبت به سرسی چون سرسی حاکم افتضاحیه قرار نیست نظم جدیدی بیاد شرایط دنریس رو میشه مثلا با قیام رابرت مقایسه کرد رابرت نظم جدیدی نیاورد ولی چون اریس در سالهای آخر حکومتش افتضاح بود تغییر مثبتی بود.

تنها تغییر مثبتی که با اومدن دنریس برام متصوره و اونم کاملا اتفاقیه اینه که به دلیل اینکه بچه دار نمیشه و خانواده ای نداره حکومت نمیتونه به صورت موروثی منتقل شه و این یه تغییر مثبته از طرفیم مطمئنم اگه بچه دار میشد بچه ش حاکم میشد و شانسیه این مسئله.

از طرف دیگه دنریس خطرات زیادی داره اولا آوردن دوتراکیهاست دوم اینکه بله منم مثل دوستمون نفهمیدم اژدهاهاش چطور رام شدن و با توجه به پیشینه خانوادگیش همیشه شانس مجنون شدنش هست مثل پدرش که تا سالها سالم بود و بعد مجنون شد و یه مجنون با اژدها معلوم نیست چقدر خطرناک باشه.

منم ممنونم از نکات منطقی و تاریخی که اشاره میکنید و از اینکه پست طولانی و حوصله سر بر شد عذر میخوام.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Ser Duncan The Tall » جمعه شهریور 24, 96 11:03 pm[/url]"]اول از همه بگم که یه چیز(یا شخص) هر چقدر احمقانه و مزخرف باشه بازهم طرفدار ها و مدافعینی داره(که البته من هم از اشاره به نمودش در اطراف خودمون معذورم)، پس این دیدگاه رو خطاب به کسی نمی نویسم چونکه تجربه(خصوصا در همین فروم) ثابت کرده چنین اشخاصی کلا اپشن "پذیرفتن" و "قانع شدن" ندارن.

 

1. جان و زانو زدن: چه جان دینی به کسی داشته باشه چه نداشته باشه نباید از کیسه خلیفه ببخشه. جان مقامش رو خودش به دست نیاورده که خودش بخواد تسلیمش کنه. جان هیچ حقی به وینترفل و طبعا شمال نداره، به خاطر حرامزاده بودن. و با توسل به زور هم نتونست این ها رو به دست بیاره. شوالیه های ویل وینترفل رو بهش دادند و لرد های شمالی اون رو پادشاه کردند. در نتیجه این مقام مثل یک امانت میمونه، که در نگه داریش خیانت کرده. البته جانی که ما در شش فصل گزشته میشناختیم همچین شخصی نبود و این مسخره جات هم اثر فیلم نامه کشکی این فصله.

 

 

2. سرسی دانا!؟: سرسی یک ابله به تمام معناست. از اول عمرش سعی داشته کارهای پدرشو تقلید کنه و همیشه هم درش شکست خورده. بعلاوه هرگز برای حکومت تعلیم ندیده. خودش میگه یه روزی رسید که من و جیمی رو از هم جدا کردن و یه شمشیر دست جیمی دادن و دست من سوزن. حالا این باور که تایوین سرسی رو برای حکومت تربیت کرده از کجا اومده من در عجبم! لرد تایوین هم بهش گفت برای زن بودنش نیست که بهش بی اعتماده بلکه برای اینه که اونقدر که فکر می کنه باهوش نیست. و من هم که هیچ باهوشی از سرسی ندیدم و اگر هم هوشی داره ترجیح میده قایمش کنه و به قول رابرت جوری قایمش می کنه انگار کل طلای کسترلی راک رو اونجا داره!

این سخنرانیش برای لردهای ریچ و پیوستن اونها بهش هم سرشار از همین فیلمنامه کشکی بوده. سرسی هیچ حقی به تخت نداره و ازدواج با پادشاه هم بهش این حق رو نمی ده. در فصول قبلی سرسی به عنوان نایب فرزندان "رابرت" حکومت می کرد و حالا بدون فرزند اساسا هیچ جایگاهی برای حکومت نداره. بعلاوه با جدا شدن جیمی از گارد شاهی حقی بر کسترلی راک هم نداره. پس منطق حکم میکنه که لردهای غربی و ارتش لنیستر متعلق به جیمی باشه(که در پایان فصل جدا شد، ولی تنها!) کمی قبل هم که یک خاندان بزرگ رو منقرض کرد، مذهب رو به خاک و خون کشید و از همه بدتر خویشاوند کشی کرد! فقط یکی از همین کارها کافیه تا هر موجودی با عقلی در سرش بفهمه که این یه روانی بی شرفه، کما اینکه هر سه در کنار هم باید برای فهمیدن موجودات بی عقل هم کفایت کنه.

 

 

3. دنریس: من علاقه ای به دنریس ندارم ولی در مقابل سرسی غنیمته! برده داری رو از خلیج برده داران بر انداخته و پس از ترکش در پایان فصل قبل ما چیزی از شورش این شهر ها ندیدیم، مگر اینکه نسخه ی اختصاصی برای بعضی دوستان فرستاده شده باشه. پس نتیجه می گیریم این شهر ها در خوبی و خوشی هستند و برده ای هم در کار نیست.

سرسی محافظ اقلیم!: دنریس در کمترین حالت باید 40 هزار دوتراکی داشته باشه که همه سواره هستند. و تنها شکست های دوتراکی ها به دست انسالید ها و اژدهایان بهشون تحمیل شده که هر دو طرف دنریس هستند. اگر دوتراکی ها هنوز شهری رو غارت نکردن و یا تجاوز دست جمعی مرتکب نشدن نه به خاطر هوش و تدبیر اندیشی سرسی بلکه به خاطر دل رحمی خود دنریس بوده.

چه کسی خوشنام تر هست؟: دنریس یک ارتش دوتراکی داره، که هنوز بهشون اجازه نداده که غارت و تجاوزی کنن، و همین دوتراکی های وحشی در حال سفر به شمال براب مقابله با دشمن مردم وستروس هستند. به نظر به ناجی بیشتر شبیه نیستن؟ انسالید ها برده های خواجه؟ دنریس انسالید ها رو خواجه کرد؟ نه، دنریس انسالید ها رو ازاد کرد! و در اخر سه اژدهایی که به خاطر وحشی شدن و کشتن دختر یه چوپان بی اهمیت قل و زنجیرشون کرد!

در اون کفه ترازو هم سرسی قرار داره. کسی که به شوهرش(پادشاه محبوب و وطنی مردم) خیانت کرد، بهش شاخ داد و در اخر کشتش. در فصل قبل دیدیم که تقریبا همه قانع شدن که بچه های سرسی نامشروع هستن و این فصل هم قاطعانه گفت که اعلام می کنه فرزند کنونیش از برادرش هست. سرسی هم خونان خودش رو کشت، ملکه مملکت رو کشت، باعث مرگ پسر خودش شد و یکی از مکان های کهن(و توریستی ) پایتخت رو به وایلدفایر کشید. نمیدونم چطور میشه از این شرایط سرسی رو خوشنام تر از دنریس برداشت کرد؟!

اصلا شمادرست میگین.شما جزو اون دسته هستین که خودشون رو با اوردن حرف های مستند نمیشه قانع کرد بعد هرکی هم که باهاتون مخالفه سریع بهش برچسب اینو میزنید که قانع نمیشه.

فعلا شواهد اینو نشون میده دنریس یک کودن به تمام معناست اگر سرسی یک ابله بود با اون وضح دورن و تایرل رو از دست دنریس در نمیاورد.و گریجوی های دنریس به اون وضع شکست نمیخوردن و تمام ناوگانشون از بین نمیرفت.

کسی مثل سرسی که دیگه چیزی برای ازدست دادن نداره خیلی انگیزه اش بیشتره تا دنریس.سرسی براش نه بچه ای باقی مونده نه پدری نه همسری تنها چیزی که براش مونده و امیدواره نجاتش بده قدرت و جکومت پس با تمام وجود برای نگه داریش تلاش خواهد کرد.با دیدن سریال هم فعلا که سرسی جلوتره.

۲.اتفاقا جزو منتقی ترین سکانس ها قانع کردن لردهای ریچ بود.تایرل ها افرادی از خود راضی بودن و حتی از پیروزی های لرد رندیل تارلی هم به نفع خودشون استفاده میکردن و این پیروزیها رو به اسم خودشون زده بودن و در نهایت بی توجهی رهاشون میکردن.این بهترین فرصت بود تا با همراهی اکثریت لردهای پرچمدار تایرل و ارتش لنیستر ها این سرزمین از شر این خاندان راحت بشه و البته پیشنهاد محافظ جنوب بودن هم پینشهاد وسوسه انگیزی بود.

واقعا داره خنده ام میگیره که کارتون به جایی رسیده که به سکانسی که باهاش مخالفید میگید فیلنامه کشکی!!!واسه همینه میگم خیلی به خودتون اعتماد دارید و اصلا به نظر دیگران اهمیت نمیدید وخودتون خیلی آدم بزرگی جلوه میدید.اگه به نظرتون این سکانس که با نظر شما مخالفه و دوست داشتید داستان جور دیگه ای میش بره مخالفه پس میتونید برید بشینید چشماتونو ببندید و تصور کنید لردهای ریچ با سرسی موافقت نکردن و لذت ببرید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بانوی وینترفل

ممنونم از پست تون بسیار هم خوب بود و موضوعات مهم تری رو هم باز کردین

اول اینکه بهتره یک تفکیک بین دنیای نغمه و دنیای مالوف خودمون در نظر داشته باشیم. درسته که در داستان-کتاب و فیلم- ارجاعات بسیاری به مسایل اجتماعی/سیاسی/مذهبی/تاریخی وجود داره - مثلا ماجرای نه چندان مهمی مثل برکناری رییس اف بی آی توسط رییس جمهور آمریکا به خاطر عدم ادای "سوگند وفاداری مطلق" و تاکید رییس اف بی آی به "وفاداری صادقانه" که در سریال و در قالب گفتگوی دنریس و وریس مورد نقد قرار گرفت، یا اشاره به جنگ های تاریخی پس از حکومت نورمن ها در بریتانیا و بسیاری موارد دیگه- با این وجود نمی تونیم انتظار داشته باشیم که داستان با وجود این اشارات و ارجاعات متکثر و متعدد ، یک سویه‌ی ایدیولوژیک مشخص داشته باشه و همه‌ی این اشارات رو در متنی واحد و منسجم به سرانجام برسونه.اول به خاطر ماهیت داستانی اثر و دوم به خاطر اقتضائات فرهنگی/اقتصادی حاکم بر سینما و تلویزیون آمریکا که نمی تونه یک داستان فانتزی را به یک اثر داکیومنتری یا تحلیلی نزدیک بکنه پس اگر دنریس از شکستن چرخه‌ی حکومت حرف می زنه-که اتفاقا همونجا هم با چالشی قدرتمند از جانب تیریون روبرو میشه- و تماشاگری مثل من خوشش میاد ضرورتا داستان موظف به پیشبرد این مقصود نیست . شکستن این چرخه در اون شرایط حتا بر اساس تئوری های سوسیالیستی هم زودرس و اشتباهه. نهایتا می تونه به حکومت افرادی بینجامه که قدرت ساختاری کمتری دارند و از طردشدگانند و به قول دوست گرامی مان R-FAARAZON یک حالت اولیه و ابتدایی از دموکراسی منظوره و من اضافه می کنم "خُرد شدن بیشتر و بیشتر قدرت که تجمع یکجای قدرت ،زیاده فاجعه ساز نشه". اما در واقعیت دنیای مارتین و دنیای واقعی مابه ازاش رئالیسم مطلق حاکمه.یعنی در وهله اول قدرت نظامی و بعد قدرت نظامی و بعد دوباره قدرت نظامی. حداکثر اینکه می توان به یک درجه بندی نسبی بین خود اینها قائل بود و در اون صورت عجیب نیست که ما کریمخان زند را در مقایسه با محمدعلی شاه قاجار به مراتب بهتر بدانیم.خلاصه کلام اینکه اگر هر یک از ما به کاراکتر یا ایده ی خاصی از سریال علاقه داریم به خاطر منسجم نبودنِ ناشی از خاکستری سازی این شخصیت ها و ایده ها نمی تونیم دفاع منطقی و یکپارچه و منسجمی از اون بکنیم و تنها راه ، به اصطلاح "گشوده بودن" در برابر اظهار نظرهای هم و برکشیدن به مباحث چه بسا مهم تر و سازنده تر است همراه با تلاش برای خودداری از نتیجه گیری سریع.

2 نکته ای که در متن تون بسیار مهمه و اصولا در سطحی بالاتر از اهمیت قرار می گیره ماجرای جنگ های انفصال آمریکا و در اصل بحث "ساختار،عامل" و تقدم یا تاخر اونها نسبت به هم در مسایل اجتماعی و تاریخه.بله موافقم،همین الان در آمریکا نژادپرستی وجود داره -اگرچه کمتر از جاهای دیگه- و به قول "وودی آلن" در 2010 " درسته که الان یک سیاه پوست در کاخ سفید نشسته ولی همین امشب در نیویورک یه سیاه پوست تاکسی گیرش نمیاد".

تحولات اجتماعی و تاریخی دارای یک ماده‌ی اولیه اند.یعنی همیشه چیزی "باید باشد" تا چیز دیگه ای "ایجاد شود"

یک دموکراسی از هیچ به وجود نمیاد احتمالا قبلش یک دموکراسی بسته و قبل از اون یک دیکتاتوری مصلح و قبل از اون یک دیکتاتوری و قبل از اون یک استبداد مطلق وجود داشته که به تدریج تبدیل به اشکال پیشرفته تر شده اما آیا بدون دخالت عامل انسانی امکانپذیره؟

خیلی ها معتقدند بشر در ابتدای قرن بیستم برای کشف و درک فیزیک نسبیت و کوانتوم آماده بود و اگر اینشتن ها و بورها نبودند هم شخصی دیگر اینکار رو می کرد، بله تا حدی همینجوره اما آیا میشه سهم نبوغ و کار اونها رو نادیده گرفت؟ تازه اگه اونها نبودند این مساله ممکن بود ده ها سال به عقب بیفته ضمن اینکه به هر حال هر "عامل انسانی" دیگه ای هم که این کار رو می کرد باز تاثیر عامل انسانی را نشان می داد و اقتضای طبیعت منهای انسان نمی بود، و اصلا ساختار و عامل انسانی تاثیر متقابل در ساختن همدیگه دارند.

این مسائل در مورد لغو برده داری هم صادقه. ابتدا یرده داری لغو شد اما منزلت برده ها تغییری نکرد، آنها از ملکیت سفید پوستان به خدمت اونها درآمدند. این روند ادامه داشت تا جایی که نزدیک 50 سال پیش حق رای گرفتند و 10 سال پیش رییس جمهور شدند و این روند همچنان ادامه خواهد داشت ولی آیا سیاهپوستی که حق رای داره همون سیاهپوستیه که حقی بر جسم خودش هم نداشت؟چون هنوز به طور کامل به برابری نرسیده همه‌ی این تلاش ها بی ارزشه؟ خب بر این اساس هرچیز پیشرفته ای همون شکل اولیه و عقب مونده‌ی خودشه و تلاش های انسانی هم بی تاثیرند و هرچی بخواد اتفاق بیفته میفته و ساختارهای اجتماعی انجامش می دن و عامل انسانی و افرادی مثل لینکلن صرفا ابزار ساختارها هستند. خب این نتیجه نه دقیقه و نه سازنده.

با سپاس از حوصله تون و پوزش از پرحرفی ام

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توروس

نه من کاملا با حرفتون موافقم انقلاب ها و جنگ ها تاثیرات مثبت هم میتونن داشته باشن حرف من اینه که اگر تغییرات به صورت آرام و درونی و فرهنگی باشن تلفات و تبعات کمتر و اثرات بهتری دارن در مورد برده داری هم منظورم این بود که در تمام نقاط دنیا و خیلی جاها بدون جنگ به دلیل اینکه برده داری کاملا با روح انسان در تعارضه از بین رفت.

ولی بله شاید جنگ داخلی آمریکا این روند رو تسریع کرد و بدون اون سالها یا دهه های بیشتری طول میکشید اما از طرفی هم هزاران کشته و آواره و خسارت به جا نمیذاشت به هرحال گاهی همه چیزو باهم نمیشه داشت و بعضی چیزها باید قربانی بشن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پارسا تارلی:

 

دوست گرامی، من اون بند اول رو برای پیش گیری از چنین جواب هایی نوشتم ولی گویا به قول اوس جواد این ها همونقدر که ناخوشایند هستند اجتناب ناپذیر هم هستند.

 

میشه لطف کنید و بگید دقیقا در چه زمان و مکان و بُعد و عالمی(!) با مستندات قانع نشدم؟ الان مستندات خود شما از این اتهامی(یا حالا هرچیزی) که به من میزنید و در ادامه حرف هایی که در بقیه دیدگاهتون میزنید چیه؟ غیر از تفکرات و اندیشه های خودتون در عالم خودتون؟

 

کدام شواهد؟ صحنه قتل نیست که من و شما و دیگران بگردیم و شواهد رو پیدا کنیم و مو رو از ماست بکشیم بیرون، مگه یک سریال واحد رو تماشا نمی کنیم؟

فرض رو بر این بزاریم که دنریس کودن هست، این باعث می شه سرسی باهوش باشه؟ نابودی ناوگان گریجوی ها و دستگیری سرکرده های دورن کار یورون نبود احیانا؟ در ضمن این اتفاق خودش هم از اثرات همون فیلمنامه کشکیه! چه اجباری وجود داره که بزرگان دورن و ریچ هلک هلک راه بیافتن بیان درگون استون؟ در مسیرشون نمیتونستن نقشه بکشن؟ در دورن و ریچ نقشه ای از وستروس موجود نبود؟ اگر همه این اتفاقات با حضور تنها دنریس بود مشکلی نبود، اما در کنار دنریس ابرمغزی به نام تیریون هست که بر خلاف سرسی که این فصل سیاست الهی برش نازل شد از ابتدا سیاستمدار ممتاز و فرمانده جنگی قابلی بوده، قسمت سوم و نهم فصل دوم رو تماشا کنید.

 

کسی که چیزی نداره قطعا چیزی هم برای از دست دادن نداره! در دیدگاه قبلیم(اگر زحمت کامل خوندنش رو کشیده باشید قبل از اسلحه کشیدن) توضیح دادم که چرا قدرتی نداره، مگر اینکه بخواید این که ازدواج با پادشاه به یک زن حق حکومت رو نمی ده و یا اینکه در حق وراثت پسر جلو تر از دختر قرار میگیره رو هم براتون توضیح بدم.

 

دقیقا در کدوم فصل و قسمت سریال اشاره شده که تایرل ها پیروزی های لرد تارلی رو به اسم خودشون زدن؟ الان شما دارید بی منتق!ی این فصل سریال رو با اوردن محتویات کتاب توجیح می کنید؟ رندیل تارلی کتاب زمین تا اسمون با چیزی که در سریال نشون دادن فرق میکنه، تنها شباهتشون اینه که تاکید میشه که فرمانده نظامی خوبیه و تنها کسی بوده که رابرت رو شکست داده، همین. و گرنه ایشون در کتاب در خدمت تامن هست که عقیده داره پسر مشروع پادشاهش هست، و در تغییر جناح های متعدد تایرل ها هم همیشه بهشون وفادار مونده، اطلاع دارید که مارجری و سرسی هر دو زندانی های سپتون اعظم هستند و لرد تارلی ماجری رو ازاد میکنه و نه سرسی رو؟! این پیشنهاد محافظ جنوب بودن هم تنها برای تارلی بود نه بقیه لردهای ریچ، مگه این لرد ها یه مشت ادم بی چشم و گوش هستن که هرچی تارلی گفت بگن چشم؟ حتی بینشون یه نفر پیدا نشد که به تایرل ها وفادار بمونه و نیروهاشو به های گاردن بفرسته تا مثل پشمک سقوط نکنه؟

 

دوست عزیز، شما به یه چیزی علاقه دارید و میخواید ازش دفاع کنید و من اینو درک میکنم، اما اگر من بخوام منطق و ادبیات شما رو رعایت کنم میتونم بگم شما هم میتونی چشمتو ببندی و دیدگاه منو نخونی یا وانمود کنی که تعریف کردم، یا سازندگان باید میگفتن این فصل گات نیست و کراس اور سوپرمن و واندروومن هست تا ما هم با گزشته خودش مقایسه نکنیمش.

از همون کلمه اولتون(یعنی دقیقا از همون کلمه اول!) مشخصه که شما وارد این بحث می شید که برنده بشید. بنده سعی میکنم تا جایی که بتونم برای حرف هام دلیل و مدرک بیارم، اگر قصد شما تبادل اطلاعات باشه(که بعید میدونم) برای حرف های خودتون دلایلی بیارید یا سعی کنید حرف های من رو با دلیل نقض کنید، یا اگر فکر می کنید قسمتی از حرف هام بی دلیله اشاره کنید تا دلایلی بیارم، اینطوری اگر من اشتباه کرده باشم که پی میبرم و بالعکس.

ولی اگر قصدتون تنها تدافع هست و میخواید حرف خودتون رو به کرسی بنشونید، من همینجا شما رو برنده اعلام میکنم و با تمام حرف هاتون هم موافقت میکنم. چون اگر تا یک سال دیگه هم مثل موش و گربه به هم بپریم هیچ دستاوردی برای هیچ کدوم از ما نداره.

 

_______________

 

پ.ن: یه تشکر هم کنم از دوستان بابت دیدگاه های جالب و اموزندشون، اون بحث کمی فلسفی تر از اون بود که من وارد شم ولی خوندم و لذت بردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
حرف من اینه که اگر تغییرات به صورت آرام و درونی و فرهنگی باشن تلفات و تبعات کمتر و اثرات بهتری دارن

حرف شما کاملا صحیحه و در اون شکی نیست ولی این برای جامعه ایه که در اون تقابلی نیست یعنی اگه تغییراتی اقتصادی و فرهنگی کم کم صورت گرفت نوعی همراهی و هماهنگی در جامعه وجود داشته باشه تا این تغییرات روندی ناقص و یا معکوس به خودش نگیره. در جامعه ای که امثال سرسی، اربابان برده دار و فئودال ها و نیروهای مزدور مثل گروه طلایی، پسران دوم وجود دارن اصولا اجازه ی این تغییرات رو نمیدن چون مرام اینها مبتنی بر خودکامگی مطلقه و 10 سال رفورم رو مثلا در یک شب با شبیخونی به باد میدن و شخصیت هایی نظیر سرسی با این تغییرات تدریجی از بین نمیرن بخاطر همین گزینه ممکن و اولیه (و نه ایده آل ولی عملا نشدنی) رو گفتم . در حال حاضر سرسی شخصیتیه که کاملا منفی ،خودکامه و نمود عینی دیکتاتوری خودمحوره در مقابلش دنریس شخصیتی نیست که سپید و بری از هرخطا باشه شخصیتی خاکستریه. دوستمون توروس عالی بحث رو باز کرد . دنریس مثل مثلا کریم خان یا لطفعلی خان اه در مقابل آغا محمدخان یا فتحعلی شاه مثلا. تفاوت دنریس و سرسی بنابه تعبیر دوستمون توروس تفاوت دیکتاتور مصلح با دیکتاتوری کاملا خودکامه اس. سرسی صرفا یه سری مشاور داره که بهش راه حل پیروزی و رسیدن به منافع حداکثری رو نشون میدن ولی دنریس مشاورینی رو داره که گزینه به زعمشون بهتر رو به دنریس میگن گزینه ای که لزوما صرفا تامین کننده پیروزی دنریس نیست بلکه چیزیه که به صلاحه. همین که دنریس از تیریون و واریس وفاداری مطلق و بی چون و چرا نمیخواد و اونارو در صورت مخالفت باهاش محکوم به مرگ نمیکنه(یا از خودش نمی رونه)، اولین گام در این رویه است و مثلا گام بعدی این میتونه باشه که صرفا حاکم فقط طرف مشورت نباشه بلکه به افرادی مثلا برای کارهاش اعم از خوب و بد پاسخگو باشه و این نوعی مصلحت گرایی ولو در سطوح بالای تصمیم گیریه. مرحله ی بعدی اونم بعد از چندین نسل بعد میتونه گذار به سمت حرکتی مثل ماگناکارتا باشه تا یه سری تغییرات اولیه بشه به طور مستمر و پایا در جامعه ایجاد کرد که اثرش رو بذاره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

R-FAARAZON

کاملا درست و واقع بینانه.هر چند تلخ.

ممنون از این نگاه جامع.

در دوران امروز که در عصر دموکراسی به عنوان کم ضرر ترین شکل حکومت هستیم ببینید چقدر تناقض و مسایل دوسرباخت و تبعیض و نابسامانی وجود داره چه رسد به قرون وسطی و عصر فئودالیته و برده داری.

 

Ser Duncan The Tall عزیز

شکسته نفسی می کنید. نوشتار شما با این چالاکی و معماریِ دقیق نشون میده که چه نسبتی با مقولات جدی دارید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این دو روزی که ما نبودیم بحث چقد سریع پیش رفته

و اما بعد...

شاهزاده طلوع@

ضمن تشکر از اظهار لطف شما به قلم اَلکَن اینجانب

1- ببین شاهزاده جان، من همون ابتدا تاکید کردم دو گانه کلاسیک دنی-سرسی اقتباسی هست از دوراهی کلیشه ای که از ابتدا تا انتهای تاریخ پیش پای بشریت بوده و اغلب هم انتخاب سویه غلط اون به ناکجا آباد فلاکت و بدبختی ختم شده:

دوگانه سراب خنک و گوارای "رمانتیک ایده ئالیسم" و قمقمه جوشیده "فاکینگ رئالیسم"

بله همون طور که به درستی اشاره کردین معمولا از هر بیست نفر نوزده نفر قمقمه شون رو پرت میکنن دور و له له زنان سمت سراب میدون. و این انتخاب شون به قیمت جون خودشون یا عزیزان شون و نابودی خانه و کاشانه و فقر و فلاکت و بدبختی ملت شون تموم میشه، البته همچنان بهشون دلخوشی داده میشه درد و رنجی که بردید و خونی که دادید باعث شکوفاهی و تحولات مثبت برای نسل های بعد خواهد شد و اونها قدردان شما خواهند بود ولی خب واقعیت تلخ وقتی کاملا عریان میشه که نسل های بعدی به جای قدردانی نسل انتخاب کننده سراب رو با تف و لعنت یاد میکنن

اصلا بزارید در مورد درست و غلط این دوراهی یه مثال خیلی روشن و واضح در داخل کانتکست دنیای نغمه بزنم: رابرت براثیون بعد مرگ جان آرین برای انتخاب دست جدید با دو گزینه ند استارک پاک شریف دلسوز صادق سفید و تایوین لنیستر مزور نیرنگ باز سفاک جائر سیاه روبرو بود ! و انتخابی رو کرد که از هر بیست نفر نوزده نفر درست میدونن اما خودش و ملک و ملت ازین انتخاب درست چه بهره ای بردن ؟؟؟ یک مرگ زود هنگام سهم خودش شد و یک جنگ ویرانگر و خانمان سوز نصیب کشور و ملتش !! حال آنکه اگه گزینه غلط رو انتخاب میکرد، خودش مدت خیلی طولانی تری زنده می موند و پادشاهی میکرد -شاید موقع رسیدن دنریس به وستروس هم هنوز خود رابرت روی تخت آهنین نشسته بود- و کشور و ملت هم نه تنها گرفتار جنگ وحشتناک پنج پادشاه نمیشدن بلکه یه دوران طولانی ثبات و آرامش و رونق و شکوفایی رو نظیر اون 20 سالی که تایوین دست ایریس بود تجربه میکردن، ند استارک شریف هم اگر همچنان شرافتش رو خرج گردن فراری های نایتسواچ میکرد خسارت کمتری به خودش و دیگران میزد

2- اگر بخوایم در تحلیل شخصیت دنی و سرسی وارد وادی روانکاوی ضمیر ناخودآگاه بشیم، نتایج خیلی ناگوارتر و تلخ تری انتظار حامیان سیلور کویین رو خواهد کشید

چون در مقابل سرسی به منزله دختر عزیز دردانه قدرتمندترین و ثروتمندترین پدر وستروس که اتفاقا تمام قد هم پشتیبان و دوستدارش بوده به طوریکه بدترین خاطره دوران کودکی اش از دست دادن مادر سر زای یه برادر کوتوله و شکست عشقی سر قضیه پرنس ریگار بوده؛ با یتیم بدبخت آواره ای مواجه ایم که تحت کودک آزاری شبه تجاوز جنسی برادری روانی مثل ویسریس بزرگ شده و تا خودشو شناخته عین برده جنسی به یه بربر وحشی فروخته شده ! تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

3- اینکه سرسی زیرکانه از نقاط ضعف رقیب و جبهه حامی اون استفاده میکنه و به درستی پاشنه آشیل شون رو هدف میگیره هم جزو نقاط ضعفش محسوب میشه ؟!!!

و جالبتر اینکه بیفکری دنریس که به تیریون میگه حالا بعدا راجبه جانشینی یه فکری میکنیم، یعنی رسما و علنا وعده هرج و مرج و آنارشیسم میده میشه نقطه قوتش.

مقایسه ای هم که در مورد تفاوت خونریزی دنریس و سرسی داشتین متاسفانه از همون پارادوکس استاندارد دوگانه ناشی از عواطف و احساسات رنج میبرد.

Ser Duncan The Tall@

همون طور که پیش ازین عرض کردم با شخص شما بحثی ندارم فقط دو نکته کلی شایان اشاره و توضیح بود:

1- حق وراثت سرسی: سرسی لنیستر گذشته از اینکه تنها وارث و وابسته درجه یک به جای مونده از تامن براثیون هست (با صرف نظر از جیمی که خب تکلیفش معلومه) خودش هم میتونه مستقیما ادعا کنه که تنها بازمانده خاندان براثیون هست !!! چون یکی از معدود براثیون هایی که نسلش تا زمان حال باقی مونده لیدی الینا براثیون همسر لرد مِتین لنیستر پدربزرگ پدربزرگ پدربزرگ تایوین لنیستر هست و قطعا مارتین از ذکر همچین نسبی تو آثارش هدفی داشته و این یعنی قرار نیست تو جلد ششم کتاب مارجری یا استنیس یا دوران یا سایر مرحومین سریال سرسی ابله رو به راحتی از دور خارج و لابد بعدش هم تخت آهنین رو دو دستی تقدیم دنریس دادگستر کنن

از قضا عده ای به تیتراژ ابتدایی این فصل هم ایراد گرفته بودن که چرا به جای شیر لنیستر هنوز هم گوزن براثیون نماد کینگزلندینگ هست و اینو سوتی عوامل حساب کرده بودن در حالیکه از قضا کاملا برعکس نشانه دقت نظر عوامل سریال بود و حاکی ازین که سرسی از نظر صورت حقوقی قضیه به نام براثیون ها خودش رو ملکه هفت پادشاهی میدونه.

2- فجیع تر شدن پارادوکس فیلمنامه خوب یا بد: جالبه که هر چی جلوتر میریم این تناقض قابل استناد بودن یا نبودن فیلمنامه ابعاد جدیدتر و جالبتری به خودش میگیره ! تا جاییکه الان هر جا نقطه قوت و اقدام مثبت و کسب موفقتی از طرف سرسی دیده میشه به خاطر کشکی بودن فیلمنامه و دروغ و تحریفاته ! ولی به عاقل و دلرحم شدن دنریس عقده ای دیوانه و متمدن شدن دوتراکی های وحشی و اهلی شدن اژدهاهای آدمخوار که میرسه همین فیلمنامه کشکی میشه وحی آسمانی غیرقابل بحث و تشکیک لابد رو پیشونی ما هم ستاره هفت پر کشیدن و خودمون خبر نداریم

توروس@

توروس عزیز و مهربان جسارتا راجع به اون مطلب تبعات مثبت جنگ داخلی آمریکا باید خدمت سرور اندیشمندم عارض بشم مقایسه آنچه اتفاق افتاده با آنچه اتفاق نیافتاده از مغالطات رایج در مطالعه تاریخ هست.

اتفاقا در برابر آنچه که در تاریخ نگاری های فاتحان به عنوان نعمات بی پایان پیروزی لینکلن در جنگ داخلی آمریکا به تاریخ جهان حقنه شده، برخی هم معتقدن که اگر ایالات کنفدراسیون موفق به تثبیت تجزیه جنوب میشدن آمریکا در قرون بعد تبدیل به ابرقدرتی که مداخله اش سرنوشت دو جنگ جهانی رو به نفع جبهه انگلوساکسون ها تغییر بده نمیشد و در نتیجه ما امروز در دنیای به مراتب بهتری زندگی میکردیم !

البته قصد انحراف بحث به سمت این موضوع رو ندارم و میشه هزاران مثال دیگه هم زد که اگر عکس فلان رویداد تاریخی اتفاق می افتاد چه بسا سلسله رویدادهای بعدی منجر به حالت های بهتری میشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » دوشنبه شهریور 26, 96 12:45 am[/url]"]

توروس عزیز و مهربان جسارتا راجع به اون مطلب تبعات مثبت جنگ داخلی آمریکا باید خدمت سرور اندیشمندم عارض بشم مقایسه آنچه اتفاق افتاده با آنچه اتفاق نیافتاده از مغالطات رایج در مطالعه تاریخ هست.

اتفاقا در برابر آنچه که در تاریخ نگاری های فاتحان به عنوان نعمات بی پایان پیروزی لینکلن در جنگ داخلی آمریکا به تاریخ جهان حقنه شده، برخی هم معتقدن که اگر ایالات کنفدراسیون موفق به تثبیت تجزیه جنوب میشدن آمریکا در قرون بعد تبدیل به ابرقدرتی که مداخله اش سرنوشت دو جنگ جهانی رو به نفع جبهه انگلوساکسون ها تغییر بده نمیشد و در نتیجه ما امروز در دنیای به مراتب بهتری زندگی میکردیم !

البته قصد انحراف بحث به سمت این موضوع رو ندارم و میشه هزاران مثال دیگه هم زد که اگر عکس فلان رویداد تاریخی اتفاق می افتاد چه بسا سلسله رویدادهای بعدی منجر به حالت های بهتری میشد.

 

 

محمد مهدی عزیز

از ابراز لطف ات ممنونم .بزرگواری دوست من. در داستان هم که به عنوان کینگ راب آخرین پادشاه بر حق من بودین. زنده باشین و همچنان نکته سنج وپر انرژی.

 

در مورد مقایسه‌ی آنچه که اتفاق افتاده و آنچه اتفاق نیفتاده اساسا نمی تونیم برهان منطقی بیاریم چرا که صرفا با "یک راه طی شده" مواجهیم و مقایسه و مقیاس و قیاسی در کار نیست و نتیجتا برهانی و من موافقم که در جنگ های انفصال می تونست فرجام های بسیار متفاوت بد و خوبی وجود داشته باشه. 500 هزار کشته و 5 سال درگیری داخلی می تونه قویا محل مناقشه باشه . اما نهایتا ما می تونیم بر اساس نتایج و همینطور معیارهای اخلاقیِ "یک واقعه تاریخی" ارزیابی اش کنیم با این وجود هرچقدر هم که حرفمون با عقل و عرف و کامن سنس جور در بیاد باز برهان نیست . اما چرا از جنگ های انفصال مجموعا به عنوان یک اتفاق پیش برنده حرف می زنیم؟

قبلش این رو بگم که در دیالوگ با دوست گرامی Lady of winterfell یکی دو نکته مهم رو به خاطر چند شاخه نشدن بحث مسکوت گذاشتم که در اینجا به اون هم می پردازم.

1 در زمان انقلابِ آمریکا ومبارزه با انگلیس و سپس جریان اتحاد ایالات متحده ،خیلی بیشتر از زمان حال، وحدت و تمامیت ارضی و بزرگی قلمروی یک کشور اهمیت داشت. اصلا چرا به "جنگ های انفصال" "جنگ های برده داری یا ضد برده داری" نمی گیم؟

واقعیت اینه که تجزیه آمریکا به عنوان دنیای جدید و دنیای فرصت ها و دوپارچه شدنش بیشتر از ماجرای برده داری اهمیت داشت اما موافقین تجزیه همان موافقین برده داری بودند و مخالفین، مخالف هر دو. حتا لینکلن به عنوان یک ضربه کاری به جنوب ، آزادی بردگان را در دستور کار قرار داد . "گاریبالدی"، "بیسمارک" و "مترنیخ" و بسیاری دیگر قبل از آن در ایتالیا و آلمان و اتریش و جاهای دیگر تلاش هایشان برای یکپارچگی ملت های شان در یک دولت واحد را شروع کرده و بعضا از طریق جنگهای خونین به نتیجه رساندند و امروزه همپای لینکلن قهرمان محسوب می شوند. این یکپارچگی و تشکیل دولت/ملت پس از رنسانس و در عصر روشنگری اهمیت فراوان داشت.

 

2 از جنبه‌ی اخلاقی ، فراتر از هنجارها، دو "ارزش" جهانی و مطلقِ "آزادی و عدالت" وجود دارد-به گفته‌ی یورگن هابرماس بزرگترین فیلسوف زنده جهان و تایید بسیاری دیگر- که در لغو برده داری اینها ابتدا در پوسته‌ی حقوقی و سپس به تدریج در کالبد اجتماعی جامعه‌ی آمریکا دمیده شد.

3 موافقم که در دوران معاصر خصوصا با نزدیک شدن به قرن بیست و یکم جهان در حال نوعی انحطاطه که این انحطاط رو خیلی سرراست می تونیم در سریال های جریان اصلی و در تسلط تلویزیون و همینطور شبکه های بسیار سطحی و بسیار فراگیر اینترنتی مشاهده کرد اما می توان نشان داد که ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ مصلح ترین ابرقدرت بوده - به نسبت روس و پرتقال و اسپانیا و انگلیس و ....- و نتیجه‌ی برعکس جنگ دوم جهانی ، جهانیان را به دو نفر که در صدر جنایتکاران تاریخند یعنی استالین و هیتلر یا یکی از آنها می سپرد.

 

_________________

THE KING IS DEAD,ALSO THE AUTHOR.LANCE AND GAZE

BOTH

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با وجود استدلالات استادانه ی دوستان گرامی و وضع موجود،بنده به این نتیجه رسیدم که دیگه سکوت اینجا کارساز نیست و باید یه سری از دوستان گرامی پیرامون اوضاع پیش اومده روشن کنم تا دیگه با استدلالات استادانشون این تاپیک رو روشن نکنن...

 

من واقعا نمیدونم یه سری از دوستان چطوری سرسی رو با دنریس مقایسه میکنن و درایت بی حد و بی اندازه ی سرسی رو (البته در نظر خودشون) عامل برتریش بر دنریس میدونن و میگن سرسی ملکه ی بهتریه حاکم بهتریه نمیدونم سیاست مدار بهتری و ...

 

بله سرسی یورونو دعوت کرد چون میدونست یورون گزینه دیگه ای نداره یورون هم قبولش کرد چون گزینه دیگه ای نداشت ولی به نظرتون اگه یورون میتونست با دنریس متحد بشه یک لحظه فکر این اتحادو از سرش بیرون میکرد ؟؟ یا دنریس چه شناختی از یورون داشت شناختش همون دو تا جمله ای بود که یارا بهش گفت

اگه دنریس با یورون متحد میشد سرسی چطوری میخواست شرایطو به نفع خودش کنه ؟ با سلاح زنونش؟

 

باید منطق داشتو قبول کرد که همه ی موفقیتای سرسی تو سریال نتیجه ی توجه عوامل سازنده بهشه

(البته از یه سری دوستان بعید نیست بیان بگن که این از سیاست سرسیه که حتی تونسته نظر عوامل سازنده رو هم به خودش جلب کنه )

توی کتاب که یورون برادرشو با ناوگان آهن به علاوه ی راهب مورد اعتمادش فرستاده تا دنریسو به وستروس بیاره جیمی هم خیلی وقته سرسیو ترک کرده

تعصب روی یه شخصیت یعنی همین

تعصب میتونه بعضی وقتا چشم آدمو جوری کور کنه که امکان درست دیدنو برای همیشه بگیره

میگن که دنریس یه عده وحشی و یه عده بی احساسو با خودش اورد اما نمیگن که توی سریالی که همه ی قدرتای وستروس فارغ از تعداد و دارایی و آمادگی و امکانات و... از لنیسترایی که چند سال درگیر جنگ بودن و ضعیف شدن، شکست خوردن به ارتش احتیاج داره

میگن که سرسی با سیاسته چون لردای ریچو با خودش همراه کرد مثل رندیل تارلی (البته همه ی لردای ریچ نبودن فقط رندیل تارلی بود) اما نمیگن خاندان هایتاور که دومین ارتش بزرگ ریچو داره یا خاندان ردواین که بزرگترین ناوگان دریاایی ریچو داره کجا رفتن نمیگن سریال یه جاش میلنگه

ولی هی میگن سرسی لردای ریچو با خودش همراه کرد

چه خوبه اگه سریالیو میبینیم که از روی یه رمان برداشت شده و به خوندن رمانش اعتقادی نداریم ولی با کمی سرچ و پرس و جو از اوضاع داخل رمان با خبر شیم

ارتش لنیستر دوبرابر شده در سریال

بانک آهنینی که تو کتاب با استنیسه و میخواد بهش کمک کنه ۲۰۰۰۰ مزدور بخره (استنیس توو کتاب زندست و با قدرت وینترفلو محاصره کرده) با تشکر عوامل متحد سرسی شده

ارتش لنیستر که تو کتاب درب و داغون شده تو سریال با تشکر از عوامل قدرتمند تر از قبل از جنگ ۵ پادشاه شده

و ...

و اما دوستان متعصب دنریس هیتر و سرسی فن همه اینارو به سیاست سرسی ربط میدن

عجب ...

میگن سرسی اونقدر سیاست داره که جیمی رو میفرسته هایگاردنو بگیره

آخه با کدوم ارتش؟

هایگاردن تو کتاب میتونه ۳۰۰۰۰ سرباز جمع کنه ینی برابر با کل ارتش راب و متحداش

و اگه در جریان باشید هایگاردن از مستحکم ترین قلعه های وستروسه

و بازم اگه در جریان باشید برای فتح یه قلعه در صورت جنگ و نبرد مستقیم باید ارتش مهاجم سه برابر مدافع باشه پس لنیسترا از کجا ۹۰۰۰۰ سرباز جور کردن من نمیدونم

این یعنی چی یعنی عوامل خیلی زیاد به جبهه ی سرسی لطف کردن اینا ربطی به سیاست سرسی نداره

بالا به خاندان هایتاور و ردواین اشاره کرددم

خاندان هایتاور میتونه ۴ برابر باقی پرچمدارای ریچ شمشیرزن فراهم کنه

میگن سرسی لردای ریچو کشید سمت خودش

اولنایی که مادر میس تایرله و از خاندان ردواینه چطور خاندانش کشیده شده سمت سرسی من نمیدونم

آلری که زن میس تایرل بود و از خاندان هایتاوره چطور خاندانش کشیده شد سمت سرسی بازم من نمیدونم

یعنی این دوتا خاندان بزرگ ریچ که به واسطه ی مارجری میتونستن در خون سلطنتی سهیم شن بیان ازین بگذرن و بچسبن به سرسی ای که با نابودی مارجری سهیم شدن این خاندانا در خون پادشاهیو ازشون گرفت

ممکنه بپرسید چرا اینارو میگم اینارو میگم چون میخوام بدونید حذف شدن این خاندانا و در نتیجه آسون شدن کار لنیسترا تو فتح هایگاردن و شکست تایرلا ربطی به سیاست سرسی نداره

میخوام بتون بگم که سرسی همه ی لردای ریچو با خودش نیوورد فقط رندیل تارلیو با خودش اورد که اونم به بهونه ی حکومت ریچ بود و لاغیر

حالا بیاید اینو به من بگید ارتش دورن که نابود نشد فقط رووساشونو گرفتن پس چطور با دستگیر کردن الاریا کلا دورن از بازی حذف شد اینم از سیاست سرسی بود من نمیدونم

میرسیم اونجایی که میگن که دور و ور دنریسو یه مشت وحشی و بی احساسو یه نفر مث ملیساندر بچه کشو تیریون پدر کشو جورای فراری گرفته

مرد حسابی یورون که تو بچگی به برادراشم تجاوز کرد

جیمی و سرسی وقتی حیواناتو میدیدن که دارن .... حرکاتشونو تقلید میکردن

کایبورن که یه ترک تحصیل کرده ی بدبخت بود

اگه ملیساندر بچه کشه خود سرسی تو بچگی زد دوستشو کشت

اینم از دور وریا سرسی و خود سرسی

در مورد اون گولدن کمپانی هم که میگید از نسل اصیل ترین وستروسیان اونا که خودشون بابا هاشونو و قبل ترش شورشی بودن شورششون شکست خورد فرار کردن اگه آدم حسابی بودن به خون اصیله خون والریایی خیلی اصیل تر از خون لنیستری دورگست

هی میگید دنریس لخت شد دنریس لخت شد اگه لباس نسوز داری برو بده بهش

کاری که دنریس وقتی جورا و داریو پیداش نشونه سیاستشته حرفایی که جلو کال برا اولین بار و در دوش کالین زد نشونه قدرتشه

بنده به شخصه خیلی دوست داشتم سرسی جای دنریس بود تا از استفاده ی سلاح زنونش پیش کال و نوچه هاش فیض میبردیم

یه چیزی هم برام سواله چطور گولدن کمپانی توی کتاب که برا یه مدعی که ادعا داره بچه ریگاره و تارگینه میجنگه تعدادش ۱۰۰۰۰ تاست

ولی توی سریال که قرار بیاد کمک سرسی یه دفعه زنا اسوسی ۱۰۰۰۰ تا دیگه زاییدن زشون اضافه کردن فرستادن وستروس

در مورد عشق و وفاداری نیرو ها هم که دیگه لازم به صحبت نیست تیریون خودش هممونو تو قسمت ۳ روشن کرد

در مورد اون آزادی جیمی هم میخوام بدونم اگه یکی مث جورا جاسوسی سرسی رو میکرد چه عاقبتی نصیبش میشد سرسی که به شوهر خودشم رحم نکرد

بازم در مورد دوتراکیای بقول خودتون وحشی میگم

دنریس همیشه یه هدفو به عنوان کسی که بخشی از زندگیش با فرهنگ دوتراکی خو گرفته دنبال کرد و اونم متحد کردن دوتراکیا بود میدونید که دوتراکیا معتقدن نریانی میاد ومتحدشون میکنه و به سمت اخر دنیا میتازه همه فکر میکردن که اون پسر دنریس و دروگون یعنی ریگو بود اما ...

در زبون والریایی ما جنسیت نداریم یعنی شاهزاده هم برا دختر به کار میره هم برا پسر و شاید در زبون دوتراکی هم همینطور باشه و تا الان هم که دنریس متحدشون کرد و اخر دنیا داره میاد و دنریس به همراه دوتراکیا میتونن ازش جلوگیری کنن

دنریس به عنوان ملکه ی برحق وستروس حاظر شد که از حقش برای نجات دنیا بگذره

ولی سرسی با حماقت و عقدش برای تخت میتونه اخر دنیارو رقم بزنه حالا عقده ای کور کیه ؟ دنریس یا سرسی؟

میگن که دنریس میتونست تو غرب اسوس یه حکومت بسازه و گسترشش بده و از وستروس بزرگ تر شه و والریا رو بسازه ولی نموند چون عقده وستروسو داره اگه یکم فکر کنید میبینید که بخش قابل توجهی از اسوس قلمروی همین دوتراکیای بقول خودتون وحشیه

شرق شهرهای برده داری سابق بیابون بزرگی با زمینهای لم یزرعه

والریا هم نابود شدست و نمیشه کاریش کرد

بخش های شرقی و ناشناخته ی اسوس هم نیاز به گفتن نداره

میمونه شهر های آزاد که اونم بخش بزرگیش بیابونی و هیچ آدم عاقلی وستروس حاصل خیزو ول نمیکنه بچسبه به اسوس

حالا اینو کار نداریم شما به ما بگید حق سرسی چیه که وستروسو غصب کرده

اگان با متحد کردن وستروس بهش صلح داد سرسی جز جنگ چیز دیگه ای به وستروس داده؟

نمیگید اگه بچش به دنیا بیاد و جانشین بشه وستروس زیر و رو میشه

واقعا حق سرسی به تخت چیه من نمیدونم؟

اگه سرسی بخواطر چیزی بجز عقدش تختو گرفته خوشحال میشم بدونم چیه

در مورد حق وراثت سرسی که قبلا یه لنیستر با یه باراثیون وصلت داشته بگم که خاندان باراثیون از خاندان تارگرین میاد و ریل تارگرین که عمه ی ایریس بوده با اورموند(یا لیونل) باراثیون وصلت داشته

 

از (بقول خودتون) سیاست و درایت میگید ولی از محبوبیت نمیگید میگید سرسی لردای ریچو اورد با خودش نمیگید رابطشون با مردم چطوره، سرسی چند بار مستقیم و غیر مستقیم گفته که مردم به درک مردم به پولای بابام هم نیستن ،دنریس حتی اگه مردم رو هم دوست نداشته باشه(که داره) توی میرین و شهر های برده داری سابق نشون داد که به وضعیت مردم توجه داره و میخواد که حمایت و اعتمادشونو جلب کنه

میخواد مثل ریگار محبوب باشه چرا؟ چون خودش چند سال تو شهر های آزاد سرگردون بود و طعم بدبختی و نداری و چشیده

 

حرفای آخرم هم در مورد این بحث اینه که سرسی موجود بی سیاستیه همونطور که تایوین گفت اون یه موجود احمقه که فکر میکنه باهوشه نمونه شاهکاراشم قدرت دادن به مذهب،دشمن شدن با تایرلا،دشمنی بی دلیلش با تیریون،دخاالتای الکی تو کار حکومت و ...

جا داره از بانوی وینترفل و سر دانکن بخواطر بعضی از حرفاشون تشکر کنم...

 

شما میگید تارگرینا ژن دیوانگی دارن اما نمیگید دلیلش چیه نمیگید مجبور بودن و دست خودشونم نیست در حالی که در سختگیرانه ترین حالت توی ۱۷ تا پادشاه تارگرین فقط ۵ تاشون مشکل دارن

میگید دنریس مستعد دیوانگیه ولی نمیگید با نقشه های تیریون سه تا متحدش رفت رو هوا و وقتی که تصمیم گرفت خودش اوضاعو تو دست بگیره نتیجش به طرز قشنگی موفقیت آمیز بود(اونقدری که قسمت چهار دوستان استارک فنو خوشحال کرد من و دوستان تارگرین فنو خوشحال نکرد)

 

ایریس چون علاقه به سوزوندن مردم داشت و میخواست کینگز لندینگو بفرسته هوا آخرشم نفرستاد بهش میگید دیوانه

ولی سرسی ای که سپتو فرستاد رو هوا و کلی آدم‌کشت که چند تا از خویشاوندانش هم توش بودن و باید خویشاوند کش و دیوانه نام‌ بگیره شده ملکه ی با درایت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » دوشنبه شهریور 26, 96 1:45 am[/url]"]

Ser Duncan The Tall@

همون طور که پیش ازین عرض کردم با شخص شما بحثی ندارم فقط دو نکته کلی شایان اشاره و توضیح بود:

1- حق وراثت سرسی: سرسی لنیستر گذشته از اینکه تنها وارث و وابسته درجه یک به جای مونده از تامن براثیون هست (با صرف نظر از جیمی که خب تکلیفش معلومه) خودش هم میتونه مستقیما ادعا کنه که تنها بازمانده خاندان براثیون هست !!! چون یکی از معدود براثیون هایی که نسلش تا زمان حال باقی مونده لیدی الینا براثیون همسر لرد مِتین لنیستر پدربزرگ پدربزرگ پدربزرگ تایوین لنیستر هست و قطعا مارتین از ذکر همچین نسبی تو آثارش هدفی داشته و این یعنی قرار نیست تو جلد ششم کتاب مارجری یا استنیس یا دوران یا سایر مرحومین سریال سرسی ابله رو به راحتی از دور خارج و لابد بعدش هم تخت آهنین رو دو دستی تقدیم دنریس دادگستر کنن

از قضا عده ای به تیتراژ ابتدایی این فصل هم ایراد گرفته بودن که چرا به جای شیر لنیستر هنوز هم گوزن براثیون نماد کینگزلندینگ هست و اینو سوتی عوامل حساب کرده بودن در حالیکه از قضا کاملا برعکس نشانه دقت نظر عوامل سریال بود و حاکی ازین که سرسی از نظر صورت حقوقی قضیه به نام براثیون ها خودش رو ملکه هفت پادشاهی میدونه.

2- فجیع تر شدن پارادوکس فیلمنامه خوب یا بد: جالبه که هر چی جلوتر میریم این تناقض قابل استناد بودن یا نبودن فیلمنامه ابعاد جدیدتر و جالبتری به خودش میگیره ! تا جاییکه الان هر جا نقطه قوت و اقدام مثبت و کسب موفقتی از طرف سرسی دیده میشه به خاطر کشکی بودن فیلمنامه و دروغ و تحریفاته ! ولی به عاقل و دلرحم شدن دنریس عقده ای دیوانه و متمدن شدن دوتراکی های وحشی و اهلی شدن اژدهاهای آدمخوار که میرسه همین فیلمنامه کشکی میشه وحی آسمانی غیرقابل بحث و تشکیک لابد رو پیشونی ما هم ستاره هفت پر کشیدن و خودمون خبر نداریم

 

دوست عزیز این حرف چه معنایی داره؟ اگر منو لایق بحث نمیدونید که خیلی خب، ولی وقتی جواب می دید و بحث می کنید دیگه این بچه بازی ها چیه؟ بنده در اول دیدگاهم گفتم که خطاب به کسی نمی نویسم و جوابی هم نمی خوام، یه ادم نادان باید چی بگه که در تاریکی جهل خودش رهاش کنن؟

 

1: ابتدا لطف کنید و منبعی برای این ازدواج و اینکه نسل سرسی به این اشخاص می رسه ذکر کنید، و لطفا در اوردن منبع خساست به خرج ندید و به جملاتی مثل "من در کتاب خوندم" و ... اتکا نکنید، ممنون.

اصولا چنین خود مشروعیت دهی هایی صرفا جنبه نمایشی دارن، مثلا رابرت خودش رو به خاطر داشتن خون تارگرین وارث اون ها می دونست، ولی چیزی که رابرت رو واقعا بر تخت نشوند زور بود. رابرت لرد ارشد استورم لندز بود، شمال، ویل، ریورلندز و وسترلندز ازش حمایت می کردند و از همه مهم تر جنگ رو پیروز شده بود. در اون دست هم سرسی قرار داره که دوستی نداره و تنها متحد واقعیش یعنی تایرل ها رو با خودش دشمن کرد. یورون گریجوی هم صرف وجودش یک باگ هست، از ساختن هزار کشتی در چند ماه(اصلا سال) بدون چوب بگیر تا تلپورت کردن و ...

یک زن پس از ازدواج با لردی، نام خانوادگی اون رو می گیره و عضوی از اون خاندان می شه، ولی در مورد ازدواج با پادشاه این طور نیست و سرسی هم از این مهم مستثنا نیست و هنوز یک لنیستره. بعلاوه این فرزندان هستند که چیزی رو از والدینشون به ارث می برن نه بالعکس، در نتیجه سرسی نه نام مناسب و نه شرایط مناسب برای وارث تامن بودن رو نداره.

در مورد تیتراژ: سرسی در تاج گزاریش خودش رو "سرسی از خاندان لنیستر" می نامه، پرچمش تنها شامل شیر لنیستر هست، برخلاف پرچم جافری و تامن که شیر و گوزن مشترک بود و کاملا مشخصه که به نام خودش حکومت می کنه. پس این هم تنها می شه گفت که اشتباه سازنده ها بود، اگر هم قصدشون ربط دادن سرسی به براتیون ها بوده که اشتباه به مراتب بدتری کردن.

اگر چنین چیزی باشه هم هیچ قطعی درش نیست، این صرفا نظر و دیدگاه شماست. بعلاوه با استدلال خودتون(که درست نیست) و این که سرسی می تونه به نام تامن حکومت کنه(که نمی تونه) در نتیجه مارجری هم می تونه همین کارو کنه(که نمی تونه). البته این ها از دید حقوقی و بر روی کاغذ هست وگرنه همه چیز به زور شمشیر بستگی داره. در ضمن لطف کنید و پیش بینی هاتون از کتاب رو به تاپیک مربوطه اختصاص بدید. ممنون.

 

2:

توی این "کباب بدون گوشت"ی که به عنوان فصل 7 گات جلومون گزاشتن دنریس رو فرشته نجاتی نشون دادن که قابلیت رام کردن انسان ها رو داره، و وقتی که قابلیت رام کردن اژدها رو داره چرا نتونه انسان هارو رام کنه؟ اژدهایانش هم مدتیه که دیگه حرف گوش کن شدن و دو فصل پاکی ادم خواری دارن، مگه دوتراکی ها خیلی سرسخت تر از اژدهان؟!

این هم گفته های من راجب این موضوعاتی که ذکر کردید. قبل از اینکه شما این حرفا رو بیان کنید جوابشون داده شده، اگر به خودتون زحمت می دادید و دیدگاه رو کامل می خوندید متوجه می شدید.

اینکه دنریس هم در این فصل تغییرات ثانیه ای داشته(که دلیلش همون فیلمنامه س) درسته ولی نه در حد و اندازه سرسی. اینکه دنریس شخصیتی عقده ای هست هم برداشت شماست، من اصلا از دنریس خوشم نمیاد و حتی گاهی این حس تا تنفر هم پپش میره ولی برای توصیفش هیچ وقت "عقده ای" واژه ای نیست که به کار ببرم. در مورد حرف اخرتون هم نمیتونم نظری بدم چون ندیدمتون اما آینه خیلی وقته اختراع(یا کشف؟) شده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Alex

ممنون از مطلبتون اینکه ضعف فیلمنامه این فصل رو بخوبی باز کردین جالب بود فکر میکنم دلیلش اینه که سریال یک جبهه رو از جنگ حذف کرده که اگان پسر الیا مارتله و برای اینکه موازنه قدرت در جنگ پیش بیاد و همه چیز به نفع دنریس نباشه یه سری پیروزی رو هل دادن تو بغل سرسی.

نکته دیگه در مورد اینکه سرسی به دلیل نسبت نسبی یا سببی حقی به تخت داره یه بحثه و اینکه آیا به تخت نشستنش به این سادگی معقوله یه بحث.

میدونیم که اکثریت مردم طرفدار گنجشک اعظم بودن سرسی این شخص محبوب مردم رو که نماد دین در جامعه خرافی اون روزه میکشه به همراه ملکه محبوب مردم مارجوری و با کشتن عموش مرتکب خویشاوندکشی میشه و بعد در جامعه ای که ضدزنه و تا به حال هیچ ملکه ای نداشته به راحتی به قدرت میرسه اگه این ضعف فیلمنامه نیست پس چیه در واقع سرسی باید تا مدتها مشغول سرکوب شورشهای مردمی میبود.

همین اتفاق در مورد دورن هم میفته و یه عده حرام زاده پرنس دورن و پسرش رو میکشن و بعد در کمال تعجب ما شاهد هیچ عواقبی نیستیم.

تحلیل شما در مورد شخصیت سرسی و وقایع این فصل جالب بود و من با اینکه واقعا سرسی سریال و بازی لینا هدی برام جالب و از بهترین صحنه های این فصل برام صحنه انتقام سرسی از الاریا بود باهاش موافقم.

ولی وقتی صحبت به دنریس رسید فکر میکنم به خاطر علاقه تون به دنریس از جاده انصاف کمی خارج شدین.

مثلا تحلیلتون در مورد دوتراکی ها خب اگه چنین مسئله ای در زبان دوتراکی بود بهش تو کتاب یا سریال اشاره میشد مثل زبان والریایی.

و اون حرفی که میگید خب یه لباس نسوز بهش میدادین حرف دوستمون این بود که ظاهرا دوتراکی ها دنریسو لخت دیدن فرهنگشون عوض شده.

اگه منصفانه و به دور از تعصب به کاراکتر محبوبتون به قضیه نگاه کنین متوجه میشین که فرهنگ و رفتار مردم با سخنرانی و به صورت فرمایشی عوض نمیشه اصلا دوتراکی ها دنریسو دوست دارن و به عنوان رهبرشون پذیرفتن منم اینو قبول دارن آیا این باعث میشه فرهنگشون عوض بشه؟آوردن یه قوم بربر اونم در تعداد زیاد اشتباهه.

میتونید طرح اولیه مارتین رو بخونین کتاب دوم قرار بوده به تجاوز دوتراکی ها اختصاص داشته باشه.

دائم اشاره میکنین که ملکه بر حق وستروس آیا جدا از علاقه تون به این شخصیت دلیل دیگه ای داره که ایشون ملکه بر حق وستروس باشه اگه وقایع اخیرو در نظر بگیریم که مردم سلسله ایشون رو از بین بردن اگه بخوایم تو تاریخ عقب بریم هم که قبل از تارگرین ها هم حکام دیگه ای بودن پس باید انقد تو تاریخ عقب بریم ببینیم نوادگان اولین حکام کی بودن؟

حق دنریس حق زور و فتحه مثل بقیه.

شما تا حدی برای توجیه تجاوز دنریس پیش میرین که کل دنیا به جز وستروس رو غیرحاصلخیز میدونین آیا این طریق دفاع کردن از یه کاراکتر صحیحه؟

شما سخنرانی دنریس با جانو نگاه کنین متناقض تر از این سخنرانی دیدین؟به خاطر پدرم منو قضاوت نکنین ولی چون پدرم شاه بوده من ملکه ام و پدر تورم قضاوت میکنم.

نکته دیگه وفاداری افرادشه بازم تو یکی از متناقض ترین دیالوگ های سریال میساندی میگه اگه نخوام برای دنریس کار کنم برام کشتی میگیره و بدرقه م میکنه درحالی که کشتی یه فرد دیگه رو به خاطر اینکه جلوش زانو نزده و بهش ملحق نشده گرفته و نمسذاره بره.

کلا اگه متد ایشون اینه که اگه منو دوست دارین بهم ملحق شین وگرنه اجباری نیست این عطشش برای زانو زدن زوری بقیه در حدی که 2نفررو به خاطر زانو نزدن میسوزونه در صورتی که رسم جنگ اسیر گرفتنه پس چیه؟

دیونه بودن تارگرینا مگه دست خودشونه؟بله میخواستن انقد برادر خواهری ازدواج نکنن. ببخشید اینکه 30% از شاهانشون دیوانه بودن کمه؟تازه جدای از شخصیت هایی مثل اریون تارگرینکه دیوانه بودن ولی شاه نشدن.

من نمیگم دنریس الان داره جنون نشون میده و بله من اصلا حرفم این بود که چرا زودتر از اژدها استفاده نکرو و جنگو تموم نکرد.حرف من اینه که پدرش 20 سال به خوبی حکومت کرد حالا با کمک تایوین بعد مجنون شد.

حرف من اینه که باتوجه به پیشینه خانوادگیش همیشه این شانس و احتمال براش وجود داره و اونوقت خدا میدونه یه شخصیت مجنون با اژدها چقدر خطرناکه.

من از خیلی از شخصیت های تارگرین که لزوما همشون مثبت نیستن هم خوشم میاد ولی دلیل نمیشه آدم نقاط منفیو نبینه.

بله ایگان وستروسو یکپارچه کرد از طرفیم خونین ترین جنگ یعنی رقص اژدهایان در زمان تارگرینها بود گفتم منفی و مثبت.

قبلا هم گفتم منم بین سرسی و دنریس دنریسوانتخاب میکنم و اصولا فکر کنم هرکاراکتری بالاتر از سرسی قرار میگیره دلیل نمیشه صعف های دنریسو نبینیم.

اصولا فکر کنم مملکتی که یه انتخابش دنریس و دیگری سرسی باشه به فنا رفته ست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

lady of winterfell

بابت وقتی که گذاشتی سپاسگزارم

Alex

ممنون از مطلبتون اینکه ضعف فیلمنامه این فصل رو بخوبی باز کردین جالب بود فکر میکنم دلیلش اینه که سریال یک جبهه رو از جنگ حذف کرده که اگان پسر الیا مارتله و برای اینکه موازنه قدرت در جنگ پیش بیاد و همه چیز به نفع دنریس نباشه یه سری پیروزی رو هل دادن تو بغل سرسی.

نکته دیگه در مورد اینکه سرسی به دلیل نسبت نسبی یا سببی حقی به تخت داره یه بحثه و اینکه آیا به تخت نشستنش به این سادگی معقوله یه بحث.

میدونیم که اکثریت مردم طرفدار گنجشک اعظم بودن سرسی این شخص محبوب مردم رو که نماد دین در جامعه خرافی اون روزه میکشه به همراه ملکه محبوب مردم مارجوری و با کشتن عموش مرتکب خویشاوندکشی میشه و بعد در جامعه ای که ضدزنه و تا به حال هیچ ملکه ای نداشته به راحتی به قدرت میرسه اگه این ضعف فیلمنامه نیست پس چیه در واقع سرسی باید تا مدتها مشغول سرکوب شورشهای مردمی میبود.

همین اتفاق در مورد دورن هم میفته و یه عده حرام زاده پرنس دورن و پسرش رو میکشن و بعد در کمال تعجب ما شاهد هیچ عواقبی نیستیم.

 

از جاهای دیگه ای هم که به شدت من رو درگیر کرد این بود که مردم اون یورون و آهنزاده هایی که همه جا به غارتگری و چپاول معروفن رو اونطوری تشویق میکردن ولی دنریس که یه تارگرینه و خاندانش برای نزدیک ۳۰۰ سال به وستروس حکومت کرده رو به عنوان یه بیگانه قبول دارن

 

جدای ازین هم برام پروپاگاندای حاکمای بعد از تارگرینا جالب بوده که با اینکه ۹۰ % مخالفای ایریس لردا بودن و مردم دوستش داشتن،تونستن تونستن تفکر وحشیگری ایریس و بعد تارگرینارو تو ذهن مردم جا بندازن در حالی که همونطور که گفتم مردم حتی ایریسو دوست داشتن همونطور که توی کتاب توی راه بردن اسرا به هارنهال پیرمردی به آریا میگه که اگه پادشاه ایریس بود الان هیچ وقت اینطوری به ما ظلم نمیشد و جواب لردای ظالمو میداد...

 

مثلا تحلیلتون در مورد دوتراکی ها خب اگه چنین مسئله ای در زبان دوتراکی بود بهش تو کتاب یا سریال اشاره میشد مثل زبان والریایی.

 

در مورد زبان دوتراکی من فقط یه تئوری دادم و به هیچ وجه نگفتم که حتما تو زبان دوتراکی این مسئله وجود داره ولی اگه من نتونستم اونجوری که باید این مطلبو ادا کنم عذر میخوام

 

اگه منصفانه و به دور از تعصب به کاراکتر محبوبتون به قضیه نگاه کنین متوجه میشین که فرهنگ و رفتار مردم با سخنرانی و به صورت فرمایشی عوض نمیشه اصلا دوتراکی ها دنریسو دوست دارن و به عنوان رهبرشون پذیرفتن منم اینو قبول دارن آیا این باعث میشه فرهنگشون عوض بشه؟آوردن یه قوم بربر اونم در تعداد زیاد اشتباهه.

میتونید طرح اولیه مارتین رو بخونین کتاب دوم قرار بوده به تجاوز دوتراکی ها اختصاص داشته باشه.

 

نه فرهنگ و مردم با سخنرانی عوض نمیشه ولی نظرت د مورد زور چیه؟

بله منم قبول دارم اشتباهه ولی نیازه جنگ به هرحال جنگه و هر طرف به نیرو نیاز داره و در مورد خراب شدن زندگی مردم با تجاوز دوتراکیا فعلا که چیزی توط وستروس اتفاق نیوفتاده(منظورم تجاوز به زندگی مردم غیر نظامیه نبرد قسمت ۴ یه جنگ بود و اوضاع جنگ فرق داره)

با توجه به اطلاعاتی که در مورد داستان دارید باید بدونید دوتراکیا حتی جرئت فکر به جنگ با والرین هارو نداشتن و اولین دستشون موقعی به سمت غرب رفت که مطمئن بودت دیگه خبری از دراگون لرد ها و اژدهایانشون نیست

دنریس با همین قدرت اژدها میتونه دوتراکیارو از انجام تجاوزات وحشتناک بازنگه داره

حتی اون موقعی هم که اژدها نداشت جلوشونو گرفت پس از این موضوع خیالمون تا حدی راحته

بازم بگم من قبول دارم که اوردن یه قوم وحشی اشتباهه اما نیازه دلیلش هم قبلا گفتم توی سریالی که ارتشای بزرگ مثل پشم جلو ارتش لنیسترا شکست میخورن چرا یه نفر وقتی میتونه ارتش خودشو داشته باشه و خیالش راحت باشه بچسبه به سوسکایی مثل تایرل و دورن

اگه وسط راه دنریس دوتراکیارو بر میگردوند و اتکا میکرد به ارتش دورن و تایرل و بعد شکست میخوردن و مجبور به استفاده از اژدها میشد چی در موردش فکر میکردید؟

دائم اشاره میکنین که ملکه بر حق وستروس آیا جدا از علاقه تون به این شخصیت دلیل دیگه ای داره که ایشون ملکه بر حق وستروس باشه اگه وقایع اخیرو در نظر بگیریم که مردم سلسله ایشون رو از بین بردن اگه بخوایم تو تاریخ عقب بریم هم که قبل از تارگرین ها هم حکام دیگه ای بودن پس باید انقد تو تاریخ عقب بریم ببینیم نوادگان اولین حکام کی بودن؟

حق دنریس حق زور و فتحه مثل بقیه.

شما تا حدی برای توجیه تجاوز دنریس پیش میرین که کل دنیا به جز وستروس رو غیرحاصلخیز میدونین آیا این طریق دفاع کردن از یه کاراکتر صحیحه؟

 

من برای بر حق بودن دنریس فقط حق خونی مد نظرم نیست بله جان(اگان) هم از نظر خونی بالاتر از دنریسه ایریون یه پسر داشت بیلور نیزه شکن نوه داشت بیلون تارگرین پسر جهیریس و پدر ویسریس اول ۷ تا خواهر و برادر دیگه داشت و ...

ولی دنریس برای حکومت تلاش کرده و واقعا هدفش اینه که یه زندگی بهتر رو به مردم وستروس بده و بله بخواطر تاج و تخت پدرش هم داره میجنگه ولی اگه جان رو بخوان به تخت بشونن چی ؟

تحت فرهنگ شمالی خو گرفته خودش هیچ وقت پادشاهی رو نمیخواد بی سیاسته و ... حتی اگه دنریس فرد بی سیاستی باشه گسایی مثل واریس و تیریون دورشن ولی جان نتنها بی سیاسته بلکه علاقه ای به سیاست هم نداره و در مقایسه ی تایوین لنیستر و ند استارک در مقام دست تفاوتاشون آشکاره

در مورد حاصل خیز نبودن باقی دنیامن به هیچ وجه همچین حرفی نزدم بله سوتروس انبوه از جناگل سرسبزه جنوب شرق اسوس،یی تی هم همینطوریه اما وستروس در مقابل اسوس مثل اروپا میمونه در مقابل آسیا من برای طولانی شدن این مطلب این موضوعو زیاد باز نمیکنم ولی کی حاظره اروپا رو ول کنه و بچسبه به آسیایی که هنوز کلی کشور بدبخت داره و ...

و اگه کار دنریس تجاوزه کار سرسی هم اینه که وستروسو به عنوان عروسش میبینه و میخواد هرجور شده عروسشو مال خودش کنه حتی اگه اون دوستش نداشته باشه

من فقط میخواستم تا جواب کسایی رو بدم که با بی منطقی میگن سرسی از دنریس بهتره و ملکه ی با درایتیه

شما سخنرانی دنریس با جانو نگاه کنین متناقض تر از این سخنرانی دیدین؟به خاطر پدرم منو قضاوت نکنین ولی چون پدرم شاه بوده من ملکه ام و پدر تورم قضاوت میکنم.

نکته دیگه وفاداری افرادشه بازم تو یکی از متناقض ترین دیالوگ های سریال میساندی میگه اگه نخوام برای دنریس کار کنم برام کشتی میگیره و بدرقه م میکنه درحالی که کشتی یه فرد دیگه رو به خاطر اینکه جلوش زانو نزده و بهش ملحق نشده گرفته و نمسذاره بره.

 

در مورد اون سخنرانی دنریس من حرفتو قبول دارم حتی اون موقعی هم که به تیریون گفت بش نامه بنویس که بیاد زانو بزنه از حرفش خوشم نیومد

والا گروگانگیری هم گروگانگیریای قدیم طرفو یه جوری میبستن که تو کمپای ترک اعتیاد هم معتادارو اونجوری نمیبستن و بعدش هم که ...

حالا اینجا نگهش داشته و آزاده هرکاری میخواد بکنه و حتی ازش برایجنگ هم مشاوره گرفت همون حقش بود میبستش که این اعتیاد به شاه شبو ترک کنه

کلا اگه متد ایشون اینه که اگه منو دوست دارین بهم ملحق شین وگرنه اجباری نیست این عطشش برای زانو زدن زوری بقیه در حدی که 2نفررو به خاطر زانو نزدن میسوزونه در صورتی که رسم جنگ اسیر گرفتنه پس چیه؟

دیونه بودن تارگرینا مگه دست خودشونه؟بله میخواستن انقد برادر خواهری ازدواج نکنن. ببخشید اینکه 30% از شاهانشون دیوانه بودن کمه؟تازه جدای از شخصیت هایی مثل اریون تارگرینکه دیوانه بودن ولی شاه نشدن.

من نمیگم دنریس الان داره جنون نشون میده و بله من اصلا حرفم این بود که چرا زودتر از اژدها استفاده نکرو و جنگو تموم نکرد.حرف من اینه که پدرش 20 سال به خوبی حکومت کرد حالا با کمک تایوین بعد مجنون شد.

حرف من اینه که باتوجه به پیشینه خانوادگیش همیشه این شانس و احتمال براش وجود داره و اونوقت خدا میدونه یه شخصیت مجنون با اژدها چقدر خطرناکه.

در مورد سوزوندن تارلیا کاملا قبولت دارم دنریس باید این خوی دیوانگی خودشو مهار کنه که به نظرم رابطش با جان میتونه این دیوانگیش رو کنترل کنه

در مورد دیوانگی تارگرینا که میگی میخواستن خواهر برادری ازدواج نکنن اگه اونا خونشونو حفظ نکنن برتریشون نسبت یه بقیه چیه؟ اگه قدرتی که به واسطه ی خونشون دارن از بین بره برتریشون چیه؟

ریگال حتی به کوینتین رحم نکرد وزنده زنده سوزوندش

همین خون دینیس رویا بین رو ساخت تا آخرین روزنه ای برای تمدن و فرهنگ والریا تو شرق باشه

همین خون و جادو باعث شده تا دنریس نسوز باشه

اگه شما به شخصیتایی مثل ایریون اشاره میکنید منم به شخصیتی مثل دیمون بلک فایر اشاره میکنم که بعد از کشتن گواین کوربری بخواطر شرافتش جسدشو به بیرون از میدون جنگ برد ررحالی که اگهه به میکار حمله میکرد چه بسا الان اوضاع وستروس فرق داشت

منم از خطر یه دیوانه که اژدها داره خبر دارم خوشبختانه کسایی مثل واریس کنار دنریس هستن که از عاقبت ایریس درس گرفتن و در این صورت میتونن به موقع عمل کنن

 

 

من اگه جایی بی منطق بودم و در حمایت از دنریس زیاده روی کردم فقط داشتم جواب یه سری بی منطق رو میدادم و اگه باعث رنجش کسی شدم ازش معذرت میخوام

در کل ببخشید اگه سرتونو درد اوردم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توروس@

مثل همیشه از مطالب عالمانه و قلم شیواتون بهره بردم

فقط باید بگم در مورد جنایکار بودن هیتلر و اینکه ایالات متحده پس از جنگ دوم نسبت به رایش سوم برای دنیا و خصوصا منطقه ما ابرقدرت مصلح تری محسوب میشه با نظرتون اصلا موافق نیستم.

alex targerin@

ما اگه میدونستیم یکی از نسل آتش و خون تو فروم فعاله غلط میکردیم به ملکه بر حق هفت پادشاهی چیزی بگیم

اما از شوخی گذشته استدلال های شما هم از همون پارادوکس وثاقت یا عدم وثاقت فیلمنامه و آسیب خلط سریال و کتاب در امان نمونده بود.

واقعا برای من قابل درک نیست چرا با وجود اینکه مرز تفاوت ها و شباهت های این دو نسخه کاملا مشخصه و بارها هم سرش بحث مفصل شده باز هم برخی دوستان اصرار دارن که از جزئیات کتاب برا زیر سوال بردن کلیات سریال استفاده کنن ؟؟؟

اونچه که واضحه و مورد تاکید سازندگان سریال و خود مارتین هم قرار گرفته اینه که سریال و کتاب از دو مسیر متفاوت و با تفاوت در جزئیات به مقصد واحد میرسن، یعنی موقع رسیدن دنریس به وستروس سرسی با از دور خارج کردن سایر رقبا روی تخت آهنین نشسته و مارتین که به شدت به تئوری تکرار تاریخ اعتقاد داره تو بادهای زمستان "جنگ رینیرا تارگاریان و آلیسنت هایتاور" که خیلی هم بهش علاقه داره و توی آثار جانبی اش این همه مفصل بهش پرداخته رو در قالب "جنگ دنریس تارگاریان و سرسی لنیستر" بازسازی خواهد کرد.

حالا اینکه چرا تو سریال ثیون و یارا جایگزین ویکتاریون شدن ؟ یا الاریا جایگزین آریانا شده ؟ یا سرسی تایرل ها و گنجشک ها رو واقعا با منفجر کردن سپت از دور خارج میکنه یا به روش دیگه ای ؟ یا تامن خودکشی میکنه یا وریس عین کوان ترورش میکنه ؟ یا چند تا از پرچمدارهای ریچ به سرسی ملحق میشن و چند تا نمیشن ؟ هیچ کدوم ازین مسائل جزئی نمی تونن استراکچر کلی ماجرا رو زیر سوال ببرن

نهایت اهمیتی که این مسائل جزئی دارن اینه که روایت کدوم حالتشون میتونست مجموعه رو جذاب تر و هیجان انگیزتر کنه ؟ که هر کس براساس سلیقه اش نظری داره ؟ یکی حذف لیدی استون هارت رو میپسنده و یکی نمیپسنده ! و قس علی هذا.

و قطعا افراد لایق و کاربلدی که دارن رو یه اثر فاخر میلیارد دلاری کار میکنن سر این تفاوت ها و تغییرات خیلی بیشتر از ما فکر و بحث و با خود مارتین هم مشورت کردن و فیلمنامه نهایی رو از بین ده تا پیش نویس مختلف انتخاب کردن؛ البته کارشون رو به طور مطلق تایید نمیکنم و یه سری تغییرات رو نمیپسندم.

اما مخلص کلام اینکه با همچین بهانه هایی نمیشه خط کلی داستان رو زیر سوال برد.

Ser Duncan The Tall@

مطلبی که راجبه بحث کردن با شما گفتم به خاطر ادبیات تون بود و اینکه چند باری حس کردم بدون حتی اطلاعی از یه سری مسائل مثل متن کتاب ها با حالت جبهه گیری شدید و تهاجمی وارد بحث در مورد اون مسائل میشید، بگذریم:

1- در مورد حق وراثت سرسی و ازدواجی که بهش اشاره کردم و اتفاقا کشف خودم هم نیست و از قبل شروع فصل ششم سریال سر بحث وارث تامن مفصلا سرش تئوری پردازی شده بود، لینک زیر شجره نامه خانوادگی کامل خاندان براثیون رو نشون میده :

http://web.archive.org/web/20150603163250/http://awoiaf.westeros.org/images/9/94/BaratheonTree.jpg

شما میتونید تو طبقه ششم شجره، ازدواجی رو که سرسی رو صاحب خون براثیون میکنه پیدا کنید.

در مورد اینکه شرط لازم برای کسب قدرت داشتن قدرت و قوه قهریه هست با شما موافقم ولی زور شمشیر صرف هیچ وقت شرط کافی حکومت و تنها تعیین کننده معادلات نبوده، که اگه بود تو اول داستان میس تایرل که بزرگترین ارتش اون موقع وستروس رو داشت خودش مدعی تخت آهنین میشد تا شوالیه های ویل که فاتح اصلی جنگ حرامزادگان بودن خودشون حاکم شمال میشدن.

2- سوال منم دقیقا همین بود که چرا هر جای این کباب بدون گوشت به نفع دنریس میشه طعمش رو توجیه میکنید ولی هر جا که به نفع سرسی میشه یادتون می افته گوشت نداره و تفش میکنید بیرون ؟؟؟

Lady of winterfell@

بانوی من

همونطور که تو اولین دور مذاکره سرسی و نماینده بانک هم روش تاکید شد سرسی مسئولیت انفجار سپت بیلور رو به طور رسمی گردن نگرفته و اونو یه سانحه طبیعی جلوه داده، البته طبیعیه و تو سریال هم نشون داده میشه که خواص و حتی خیلی از عوام هم میدونن که انفجار کار سرسی بوده ولی تا وقتی که سرسی خودش رو مبرا نشون بده کسی نمی تونه مشروعیتش رو به استناد اون انفجار به چالش بکشه.

در مورد میزان محبوبیت گنجشک اعظم و بازخورد اجتماعی انفجار سپت هم باید گفت قطعا گنجشک ها مثل همه گروه های مذهبی طول تاریخ طرفداران پروپا قرص قابل توجهی داشتن ولی اِعمال سختگیرانه قوانین مذهبی تو شهری که تجارت فحشا و مشروب و قمار پررونق ترین مشاغل و منبع درآمد و مایه آرامش و تسلی بخش بزرگی از مردمش محسوب میشد قطعا اونقدر مخالف و ناراضی علیه شون تراشیده که انفجار سپت از طرف بخش بزرگ جامعه به فال نیک گرفته بشه و اهدای مجدد آزادی های اجتماعی برای ملکه سرسی محبوبیت بخره

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

محمدپهدی جان:

دوست عزیز من یادم نمیاد چه چیزی گفتم که شاید بهتون بر خورده و ناراحت شدید، ولی اگر هم بوده از قصد نبوده و من عذر میخوام. اگر هم منظورتون از ادبیات طرز جمله نویسی و چیدمان کلمات و یا چیز دیگه هست سکوت نکنید(به قول ناپلئون همه بدبختی ها از همین سکوته) و خوشحال میشم گوشزد کنید و سعی می کنم بهترش کنم. من با دوستانی که شما شاید فکر میکنید باهاشون بر علیه سریال جبهه گرفتم هم بحث داشتم، مثل ار فارازون(فقط امیدوارم اشتباه تلفظ نکرده باشم ) و بانوی وینترفل و ... ولی هیچوقت توهینی نکردم و کمی بعد متوجه شدم در بیشتر موارد با هم توافق داریم.

 

من با وجود علاقه زیادی که دارم ولی رابطه خوبی با خوندن ندارم و ادم کتاب خونی نیستم، کل کتاب هایی که تا به حال خوندم هم به تعداد انگشتان دو دست نمیرسه و نصف این تعداد هم رمان نبوده. پس سعی در نقد کتاب و تعریف کردن ازش نمی کنم(تا جایی هم که یادمه نکردم) چون میدونم که فقط خودمو ضایع میکنم، به علاوه تماشای سریال رو به کتاب ترجیح میدم، ولی ضعیف شدن سریال نسبت به کتاب و حتی فصل های اول خودش برام کاملا واضحه. من حتی در چهار فصل اول نیازی به خوندن کتاب نمی دیدم، ولی فصل پنج وقتی فهمیدم که استنیس در کتاب زنده هست دست به کار شدم. اگر یادتون باشه خیلی از کتاب خون ها از تفاوت های فصل چهار نسبت به کتاب ناراضی بودن، ولی من خودم فصل چهار رو بهترین فصل میدونم و به نظرم تقریبا تمام تغیرات فصل 4 و حتی فصل های قبلی جذاب بود. ولی از فصل 5 بود که سریال شروع به خراب کردن کرد.

 

یه دوست فن برکینگ بد داشتم، که همیشه باهاش بر سر بهتر بودن گات یا برکینگ بد بحث داشتم. با وجود این که از فصل چهار گات نسبت به فصل اخر برکینگ بیشتر خوشم میومد، ولی واقعا انصاف نبود که بگم بهتره. و منتظر بودم فصل پنج بیاد و بکوبم تو سرش، ولی نه تنها این فرصت رو بهم نداد بلکه خودم رو هم کمی نا امید کرد، با این وجود همچنان به فصل های بعد امید داشتم ولی این فصل معدود کورسو های امید رو هم خاموش کرد.

 

قبول دارم بعضی ایراد ها واقعا به جا نیست و با توجه به کوتاه شدن این فصل قابل درکه، ولی خود این کوتاه شدن قابل درک نیست. شما ببین چهار فصل اول سه کتاب اول رو کاملا به تصویر کشید، و دو کتاب باقی مونده تقریبا در یک فصل. جایی شنیدم(شایدم خوندم) دوستی میگفت تهیه کننده ها برای ساخت سریال خودشون که راجب جنگ داخلی امریکاست میخواستن گات رو زود جمع کنن، که به نظرم واقعا هم حرف درستیه، اگر اینطور باشه واقعا حیف نیست پتانسیل همچین سریالی رو بی استفاده بزارن و برن سراغ یه پروژه دیگه؟ سریال های متوسط و بعضا در پیتی که طرفدار زیاد پیدا میکنن سازنده ها چنان می دوشنش، مثلا سازنده های واکینگ دد گفته بودن اگر لازم باشه سریال رو بی نهایت ادامه میدیم! حالا گات(که اگر اشتباه نکنم پر بیننده ترین شو شبکه های کابلیه) که در کمترین حالت پتانسیل 10 تا 12 فصل ده قسمتی رو داشت رو اومدن کوتاه کردن! تازه قرار هم بود که این فصل فصل اخر باشه و تنها به اصرار شبکه اچ بی او فصل هشتم اضافه شده.

 

من نمیگم که حرفام فکته و همه قطعی، ولی فکر نکنم این ها فقط حرف من باشه، خیلی از دوستان در همین فروم، خیلی از کسانی که فقط سریال رو دیدن، خیلی از منتقد ها و خیلی های دیگه هم ضعف سریال رو تایید می کنند."

 

در اخر بگم، من خودم حداقل هفته ای یک بار یوتیوب رو باز میکنم و صحنه های حماسی رو تماشا میکنم، ولی حقیقتا 90 درصدشون از چهار فصل ابتداییه.

 

 

ممنون بابت زحمتتون، ولی فکر نمی کنم این سایت منبع موثقی باشه، چون اکثر اطلاعات رو از سایت های دیگه گرداوری و ذخیره می کنه و لینکی به عنوان منبع میزاره که لینک این شجره نامه هم کار نمیکنه، ولی به هر حال ممنون، من اطلاعی از این ازدواج نداشتم و شاید بتونه در کتاب تاثیری داشته باشه که بعید میدونم، در سریال هم که به همچین پیچیدگی هایی اصلا اشاره نمی شه و به نسب رابرت با تارگرین ها هم نشده اگر درست یادم باشه. در مورد حق وراثت هم هرچه به ذهنم میرسید گفتم و بقیه نکات رو هم دوستان اشاره کردن، سعی نمیکنم نظر و دیدگاه خودم رو بهتون تحمیل کنم.

 

در مورد حکومت میس تایرل هم بگم که ابتدا در سریال که تایرل ها عملا ارتشی حتی کوچک تر از لنیسترهای جنگ زده دارن و تقریبا در نقش پشمک. ولی در کتاب چنین چیزی چندان غیر منطقی هم نیست، میس تایرل میتونست خودش رو پادشاه بنامه، ولی ایا بقیه ازش حمایت میکردن؟ ایا راب میومد شمال و ریورلندز رو بهش بده؟ ایا قوایی حتی به بزرگی 70 هزار نفر برای فتح هفت اقلیم کافیه؟ من که فکر نمیکنم. ولی چیز چندان بعیدی نیست و در صورتی که میس تایرل مردی مثل رابرت بود یا مردی که عطش قدرت داره میتونست راهی پیدا کنه برای تسخیر سه چهار تا از اقلیم های جنوبی.

 

شما اشتباه متوجه شدید برادر من، یه بار با توجه بخونید همون تکه رو، فکر کنم کنایه کاملا در نوشته ام مشخص بود. من توجیحی نکردم و برعکس به رام شدن آنی دوتراکی ها و اژدهایان دنی کنایه زدم.

 

 

ویرایش: محمدمهدی جان یک پیشنهاد بهتون میدم، اگر وقت کردید بشینید سریال رو از ابتدا تماشا کنید، بعد سعی کنید بدون تعصب، و فقط برای خودتون، چهار فصل اول با سه فصل دوم، و یا شش فصل اول با فصل اخر رو مقایسه کنید.

 

@lady of winterfell

چقدر این دوراهی برای ما اشناست، البته برای ما بیشتر چهارراهیه.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

محمد مهدی

 

اما از شوخی گذشته استدلال های شما هم از همون پارادوکس وثاقت یا عدم وثاقت فیلمنامه و آسیب خلط سریال و کتاب در امان نمونده بود.

واقعا برای من قابل درک نیست چرا با وجود اینکه مرز تفاوت ها و شباهت های این دو نسخه کاملا مشخصه و بارها هم سرش بحث مفصل شده باز هم برخی دوستان اصرار دارن که از جزئیات کتاب برا زیر سوال بردن کلیات سریال استفاده کنن ؟؟؟  

اونچه که واضحه و مورد تاکید سازندگان سریال و خود مارتین هم قرار گرفته اینه که سریال و کتاب از دو مسیر متفاوت و با تفاوت در جزئیات به مقصد واحد میرسن، یعنی موقع رسیدن دنریس به وستروس سرسی با از دور خارج کردن سایر رقبا روی تخت آهنین نشسته و مارتین که به شدت به تئوری تکرار تاریخ اعتقاد داره تو بادهای زمستان "جنگ رینیرا تارگاریان و آلیسنت هایتاور" که خیلی هم بهش علاقه داره و توی آثار جانبی اش این همه مفصل بهش پرداخته رو در قالب "جنگ دنریس تارگاریان و سرسی لنیستر" بازسازی خواهد کرد.

حالا اینکه چرا تو سریال ثیون و یارا جایگزین ویکتاریون شدن ؟ یا الاریا جایگزین آریانا شده ؟ یا سرسی تایرل ها و گنجشک ها رو واقعا با منفجر کردن سپت از دور خارج میکنه یا به روش دیگه ای ؟ یا تامن خودکشی میکنه یا وریس عین کوان ترورش میکنه ؟ یا چند تا از پرچمدارهای ریچ به سرسی ملحق میشن و چند تا نمیشن ؟ هیچ کدوم ازین مسائل جزئی نمی تونن استراکچر کلی ماجرا رو زیر سوال ببرن  

نهایت اهمیتی که این مسائل جزئی دارن اینه که روایت کدوم حالتشون میتونست مجموعه رو جذاب تر و هیجان انگیزتر کنه ؟ که هر کس براساس سلیقه اش نظری داره ؟ یکی حذف لیدی استون هارت رو میپسنده و یکی نمیپسنده ! و قس علی هذا.

و قطعا افراد لایق و کاربلدی که دارن رو یه اثر فاخر میلیارد دلاری کار میکنن سر این تفاوت ها و تغییرات خیلی بیشتر از ما فکر و بحث و با خود مارتین هم مشورت کردن و فیلمنامه نهایی رو از بین ده تا پیش نویس مختلف انتخاب کردن؛ البته کارشون رو به طور مطلق تایید نمیکنم و یه سری تغییرات رو نمیپسندم.

اما مخلص کلام اینکه با همچین بهانه هایی نمیشه خط کلی داستان رو زیر سوال برد.

 

تو تلگرام معمولا هروقت با بقیه بحث میکنم و از کتاب براشون میگم برای در رفتن از زیر حقیقت میگن که کتاب کتابه و سریال سریاله و...

ولی ما داریم سریالی رو میبینیم که از روی یه کتاب برداشت شده و چه بخوایم چه نخوایم با کتابش هم سر و کار داریم و بیس اصلی سریال از رو کتاب برداشت شده

من حتی اگه از جزئیات کتاب هم بخوام چشم پوشی کنم فیلم نامه سریال اونقدر در این فصل وتا حد کمتری در فصل قبل و در بعضی جاها در فصل های قبلی مشکل داشته که من برا زیر سوال بردنش نیاز به جزئیات کتاب نداشته باشم

نمیتونم رک کنم که چرا میگید در کتاب ۶ همه مدعیا کنار میرن و آخرش سرسی ودنریس میمونن

حتی اگر هم اینطوری بشه جنگ عاقلانه تری رو نسبت به سریال شاهد خواهیم بود

دیگه وارد قضایای پیچیده و خاندانای جنوبی و ... نمیشم چون احتمالا رو حرفت می ایستی

بله افراد فاخر و کار بلدی رو سریال کار میکنن اما مثل اینکه اونقدر کاربلد نیستن که حتی بتونن نصف چیزی که مارتین ساخته دقیق باشن و تیکه ها رو درست جفت وجور کنن

همه چیز رو کاغذ و در فکر آسونه ولی در عمل...

آوردن دنیای مارتین در تلویزیون سخت بود ولی باید بخواطر همینی هم که داریم ممنون باشیم...

ولی با همه ی این قضایا این بهونه ها نمیتونه خواست عوامل رو برای ماسمالی کردن اتفاقات جنوب و رسیدگی به شاه شب و جنگ در راه بپوشونه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Alex

دوست عزیز خواهش میکنم ممنون از جوابتون بله در مقایسه دنریس و سرسی من نکته مثبتی در شخصیت سرسی نمبینم و کلا فکر کنم پیدا کردن نقاط مثبت در شخصیت سرسی خیلی کار سختیه حرف من فقط اینه که وقتی مبنای مقایسه ما سرسی باشه تقریبا همه کاراکترها حالا بجز رمزی و جفری بالاتر قرار میگیرن و این نباید باعث نادیده گرفتن نقاط ضعف دنریس بشه که دیدم تو متنتون شماهم بهش اشاره کردین.

همونطور که گفتم در سلسله تارگرینها مثل هر سلسله دیگه ای شاهان خوب و بد در کنارهم بودن همونطور که ایگان اول و جاهاریس و ایگان پنجم و ... خوب بودن میگار و ایگان چهارم و اریس هم بد بودن و اتفاقا میبینیم که مردم هنوز هم از پادشاهان خوب تارگرین به خوبی یاد میکنن.

ولی واقعا فکر کنم قبول داشته باشین که اریس در سالهای آخر حکومتش واقعا هیولا بود و این پروپاگندا نیست از سوزوندن بی دلیل لردها و مردم تا تجاوز به همسرش و ... دلیل اینکه بعضی مردم ازش به خوبی یاد میکنن هم اینه که 20 سال صلح بوده در زمانش و این تو اون دوران مدت کمی نیست.

در مورد ازدواج ها هم میبینیم که 150 تا 200 سال بعد از بین رفتن اژدهاها تارگرینها همچنان به رسمشون ادامه میدن پس مشخصه دلیلش حفظ خون جادویی نبوده بلکه غرور تارگرینها و اینکه خودشون رو برتر و جدا از مردم میدونن هست.

آیا اینکه ازدواج خانوادگی کنیم و یه دیونه ایجاد کنیم که اژدها هم دستشه (در مورد سالهای اولیه حکومت که اژدها داشتن صحبت میکنم.) یه کار انسانیه؟

در مورد اینکه زور جواب میده بله جواب میده ولی تا وقتی که اون زور بالا سرشون باشه یه لحظه فکر کنین تو یه جنگ یه تیر به دنریس بخوره و کشته بشه اونوقت کی میخواد جلوی دوتراکیهارو بگیره؟یه فاجعه پیش میاد.

در مورد نوع زندانی بودن جان هم چیز عجیبی نیست همه زندانیهای با رنک بالارو به همین صورت زندانی میکردن یه روند معموله.

با حرف شما موافقم جان به سیاست علاقه ای نداره و سیاستمدار قوی ای هم نیست خودتونم میگید دنریس به خاطر تلاشش ملکه بشه حرف منم همینه دنریسم یکی مثل بقیه ست که به خاطر دلایل خودش دنبال قدرته مثل راب،استنیس،رنلی،تایرل ها،لنسترها و.... و اینکه بعضی ها ایشون رو تافته جدابافته و برحق و .... میدونن متوجه نمیشم دنریسم مثل سایرین نقاط ضعف و قدرت خودشو داره.

محمدمهدی

دوست عزیز بله من سعی میکنم سریال و کتاب رو جدا کنم و هرکدوم رو با وقایع خودشون مقایسه کنم.

اینکه کسی مشروب بخوره دلیل نمیشه وابستگی به دین نداشته باشه و از این قضیه خوشحال بشه فرض کنین یه نفر الان حرم امام رضارو منفجر کنه و یا واتیکان رو منفجر کنه افرادی که کمتر دیندار هستن میپذیرن این قضیه رو؟

تازه الان قرن 21 هستیم و میزان فاصله گرفتن از دین زیاد شده من در مورد قرون وسطی دارم حرف میزنم و مردم خرافه پرستی که حاضر بودن پول بدن و بهشتو بخرن اینکه هیچ واکنشی انجام ندن عجیبه و گفتم مارجوری هم ملکه محبوبی بود اونم کشت و عموشو و خویشاوندکشی مرتکب شد که بسیار در نظر مردم بده.

من حرف شمارو بول دارم ممکنه یه عده به دلیل سخت گیری گنجشک اعظم برعلیه ش بوده باشن ولی من فکر میکنم اقلیتی هستن و اکثر مردم چنین کاریو نمیپذیرن به خصوص وقتی مرگ مارجوری رو هم بهش اضافه کنی.

و اینکه یه زنه تو جامعه ای که تا به حال حاکم زنی نداشته و یه زن خیلی خاص و خارق العاده ای باید باشه که بپذیرنش.

و اینکه گردن نمیگیره معنی نداره همه میدونن و من از این ناراحتم که میتونستن صحنه کوتاهی از شورش مردم یا یه دیالوگ بین سرسی و جیمی در مورد این قضیه بذارن چطور وقت دارن آواز خوندن اد شیرن رو بذارن؟و با یکم ظرافت یه سری ضعفهارو حل کنن.

و لطفا این دیدگاه رو کنار بذارین که یه عده نابغه و فلان و فلان هستن و همه چیزو در نظر میگیرن و پس ما اشتباه میکنیم و نباید نقد کنیم. اونا هم یه عده انسانن با اشتباه بهترین فیلم های دنیا اشتباه میکنن سریالی که با این سرعت ساخته میشه و فیلم نامه شو در عرض 2 3 ماه مینویسن که جای خود داره.

در مورد سرسی لااقل سرسی سریال و دنریس هم بله من هوش و سیاست این 2رو در حدهم و یه جاهایی مخصوصا تو این فصل سرسی رو باهوش تر میدونم ولی من دلیل انتخابم انسانیته.

سرسی شخصیتیه که هیچ انسانیت و صفت و خصلت خوب انسانی از خودش نشون نمیده و بازم ارجاعم به دیالوگ سریاله که به تامن میگه به خاطر تو و خواهرت همه جا و همه شهرهارو آتش میزنم و با خاک یکسان میکنم.

و هیچ جا دیالوگ و صحنه ای نداشته که نشون بده زندگی و جان مردم عادی ذره ای براش اهمیت داره ولی دنریس با تمام تناقضات واشتباهاتش بارها و بارها نشون داده که جون انسانها براش مهمه.

و لااقل در تعدادی از صحنه ها از خودش انسانیت نشون داده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

lady of winterfell

همونطور که گفتم در سلسله تارگرینها مثل هر سلسله دیگه ای شاهان خوب و بد در کنارهم بودن همونطور که ایگان اول و جاهاریس و ایگان پنجم و ... خوب بودن میگار و ایگان چهارم و اریس هم بد بودن و اتفاقا میبینیم که مردم هنوز هم از پادشاهان خوب تارگرین به خوبی یاد میکنن.

 

بله حرفت رو کاملا قبول دارم فقط با اینکه اینجا جاش نیست میخوام بدونم چرا میکار رو شاه بدی میدونی

در مورد مرگ بیلور که خودش گفت قصد من کشتنش نبود و تا آخر عمرم بخواطر کاری که کردم افسوس میخورم

بیماری بهار بزرگ هم که واقعا دست خودش نبود

ولی واقعا فکر کنم قبول داشته باشین که اریس در سالهای آخر حکومتش واقعا هیولا بود و این پروپاگندا نیست از سوزوندن بی دلیل لردها و مردم تا تجاوز به همسرش و ... دلیل اینکه بعضی مردم ازش به خوبی یاد میکنن هم اینه که 20 سال صلح بوده در زمانش و این تو اون دوران مدت کمی نیست.

مطلب پروپاگاندا رو احتمالا دوباره یه جاییش رو جا انداختم

بله حرف شما درست

اما در مورد دیوانگی تارگرین ها که میگن اکثرشون دیوانه بودن این رو قبول دارید که بعد از ایریس رواج پیدا کرده توی دوران قبل از ایریس اصلا حرفی مبنی بر دیوانگی تارگرینا زده نمیشد

درسته این خونشون کسایی مثل میگور ظالم و یا اگان نالایقو ساخت

اما اینها بیشتر ظالم وبی خرد بودن تا دیوانه ولی بعد از ایریس به همشون برچسب دیوانگی زدن(در مورد ایریون بگم که اون واقعا دیوانه بود)

در مورد ازدواج ها هم میبینیم که 150 تا 200 سال بعد از بین رفتن اژدهاها تارگرینها همچنان به رسمشون ادامه میدن پس مشخصه دلیلش حفظ خون جادویی نبوده بلکه غرور تارگرینها و اینکه خودشون رو برتر و جدا از مردم میدونن هست.

آیا اینکه ازدواج خانوادگی کنیم و یه دیونه ایجاد کنیم که اژدها هم دستشه (در مورد سالهای اولیه حکومت که اژدها داشتن صحبت میکنم.) یه کار انسانیه؟ 

در مورد اینکه زور جواب میده بله جواب میده ولی تا وقتی که اون زور بالا سرشون باشه یه لحظه فکر کنین تو یه جنگ یه تیر به دنریس بخوره و کشته بشه اونوقت کی میخواد جلوی دوتراکیهارو بگیره؟یه فاجعه پیش میاد.

در سال های اولیه بعد از شورش مذهب حتی میگور ظالم هم به خودش این اجازه نداد که پیروان مذهب رو به آتیش بکشه حتی اگه میخواست ایح حماقت رو هم بکنه سربه نیست میشد

در مورد ازدواج درون خانوادگی تارگرینا بعد از اژدهایان من فکر میکنم که همش از غرور نشعت نمیگرفته

اول اینکه اسن یه رسم جا افتاده در خاندان های والرین بود

دوم اینکه شاید هنوز به یه چیزی باور داشتن مثلا از اگان سوم تا اگان پنجم شاهان تارگرین تلاش زیادی برای برگردوندن اژدهایان کردن

یا مثلا پیشبینی هایی که اگان پنجم خونده بود که شاهزاده ی موعود از نسل فرزندانشه و ایریس و ریلا رو مجبور کرد تا بدون وجود هر گونه علاقه ای باهم ازدواج کنن

یا مثلا جهیریس پسر اگان پنجم و خواهرش شیرا عاشق هم بودن

یا اگان سوم برای صلح مملکت با دختر اگان دوم ازدواج کرد

یا دیمون بلک فایر و دنریس اول که عاشق هم بودن و ...

برای قضیه کشته شدن دنریس کاملا باهاتون موافقم

در مورد نوع زندانی بودن جان هم چیز عجیبی نیست همه زندانیهای با رنک بالارو به همین صورت زندانی میکردن یه روند معموله.

با حرف شما موافقم جان به سیاست علاقه ای نداره و سیاستمدار قوی ای هم نیست خودتونم میگید دنریس به خاطر تلاشش ملکه بشه حرف منم همینه دنریسم یکی مثل بقیه ست که به خاطر دلایل خودش دنبال قدرته مثل راب،استنیس،رنلی،تایرل ها،لنسترها و.... و اینکه بعضی ها ایشون رو تافته جدابافته و برحق و .... میدونن متوجه نمیشم دنریسم مثل سایرین نقاط ضعف و قدرت خودشو داره.

موافقم

موافقم ،من همیشه میگم که چون یه تارگرین وستروسو متحد پس تاج و تخت وستروس تا وقتی که یه تارگرین سالم روی تخته متعلق به یه تارگرینه

اگه رابرت زور داشت ند هم زور داشت تایوین هم زور داشت جان آرن هم زور داشت اصلا جان بود که شورشو شرول کرد اما رابرت شاه شد چون رگ تارگرینی داشت

خب حالا که دوتا تارگرین داریم چرا تارگرین لایق تر(میگم تارگرین لایق تر منظورم این نیست که لایق تر تارگرین بهتر هم هست لایق بودن همیشه به معنای بهتر بودن نیست)حاکم نشه؟

 

بازم ببخشید اگر سرتو درد آوردم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×