رفتن به مطلب
alex targerin

قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?  

83 رای

  1. 1. به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?

    • 1
      5
    • 2
      0
    • 3
      2
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      5
    • 7
      13
    • 8
      12
    • 9
      12
    • 10
      31


Recommended Posts

الان رفتن برین و پادریک به کینگزلندینگ چه توجیهی داره؟وقتی شاه شمال از طرف شمال داره میاد دعوت کردن سنسا چه معنی داره که اونم بخواد برینو بفرسته؟

جز اینکه میخواستن برین یه صحنه با جیمی و یه دیالوگ با هاوند داشته باشه و پادریک و تیریون و بران رو باهم نشون بدن دلیل دیگه ای داره؟

فیلمنامه ضعیف+ حدس اینکه مخاطب دوست داره کدوم شخصیت هارو همراه با هم ببینه که بهشون عرضه بشه+ ایرادات ریشه ای خود کتاب در مورد خطوط روایتی دنریس که شخصیت دنریس رو دچار دوگانگی بلکه دچار سه گانگی کرده

 

فقط یه نکته: دوستان لطفا پاسخ هارو برای جلوگیری از ایجاد پست های متوالی و حفظ انسجام بحث در قالب یک پست ارائه بدن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

R-FAARAZON@

این سوال شما که "چرا سرسی اینقدر حق به جانبه و همه باید قانعش کنن" درست عین سوال ضدامپریالیست های ایدئال گرایی هست که میگن آمریکا کیه و چی میگه و چرا همه دنیا باید بهش جواب پس بدن !!!

سرسی صاحب قدرت و ثروت و اعتباره و تو دنیا و سیاست واقعی این سه تا پارامتر میزان حق افراد رو تعیین میکنن ! مجموعه عواملی از جمله :

وارث اصلی و رسمی دو خاندان بزرگ لنیستر و براثیون بودن

جانشین خلف لایق ترین سیاستمدار و حکمران نسل معاصر وستروس بودن

مورد وثوق جمع کثیری از لردها و خاندان های بزرگ و مهم وستروس بودن (شک نکنید رندیل تارلی و یورون گریجوی نماد رسانه ای حداقل پنجاه لرد و خاندان شاخص در نسخه اصلی داستان بودن)

مورد قبول و تحت پشتیبانی بانک آهنین براووس بودن.

سرسی رو تبدیل به وزنه قابل غیر قابل انکاری کرده که جان و دنی قبل مشخص شدن تکلیف شون با اون نمی تونن با فراغ بال سراغ تهدید شاه شب برن.

حالا یا باید با جنگ شکستش میدادن و سرنگونش میکردن، که تو جنگ متعارف نتونستن و مفتضحانه شکست خوردن و دیگه اصلا فرصتی هم برا طول دادن این مدل جنگ و گرفتن یه قلعه و از دست دادن تو تا قلعه به جاش نداشتن.

دست زدن به جنگ نامتعارف و استفاده از سلاح های کشتار جمعی هم حماقتی بود که نیمی از خاک وستروس رو تبدیل به زمین سوخته میکرد، میلیون ها نفر رو به کشتن میداد و باعث میشد که دنریس به چشم مردم وستروس تهدیدی بدتر از نایت کینگ به نظر بیاد.

چون آدرها حداقل بعد کشتن مردم تو یه قالب دیگه دوباره زندشون میکنن ولی دنی یک بار برا همیشه خاکسترشون کرد

و دیدیم که هر چی آدم عاقل و صاحب فهم و شعور تو اطراف دنی بود از همچین حماقتی منعش کرد.

پس تنها راه باقیمونده مذاکره و قانع کردن سرسی به همراهی تو جنگ بزرگ شمال یا حداقل حفظ آتش بس در طی این جنگ بود.

Lady of winterfell@

1- تو شرایطی که مذاکرات دنی و جان متوقف شده و جان عملا حالت یه زندانی محترم رو پیدا کرده بود که احتمالا دیگه اجازه ملاقات با دنریس رو هم نداشت، تیریون برا شکستن بن بست پا در میونی کرد و به جان گفت به جز خواسته نامعقول اولیه ات خواسته سبک تر دیگه ای نداری که به گوش دنریس برسونم !! نگفت من راضیش میکنم هر چی میخوای بهت بده و هیچ قول و وعده ای هم نداد، فقط گفت به گوش ملکه میرسونم؛ اصلا تیریون دست جان نیست که به فکر جان باشه و بخواد طرف اونو بگیره ! ناسلامتی مثلا دست دنیه

2- در مورد ابعاد و علل و عوامل و سایر احتمالات جواب جان به سرسی هم به قدر کفایت تو پست های قبلی ام توضیح و تشریح داشتم و فکر میکنم همون مقدار حرف زدن راجبش کفایت میکنه.

3- در مورد تصویر شما از مناسبات قدرت تو وستروس که تنها بازمانده اسیر شده یه خاندان با خاک یکسان شده رو با دایی شاه و پسر دست شاه همرتبه میبینین هم فقط میتونم بگم یا اکثر امامزاده ها

4- و در مورد اینکه هنوز هم میگید شمال رفتن جان برا باوروندن چیزی به دنی بود

اصلا اگه دنی هنوز خودش باور نداشت چرا وقتی که از ایستواچ براش نامه رسید برا کمک حرکت کرد ؟؟ شما برا نجات دادن کسی از خطری که باورش ندارین کاری میکنین ؟؟؟

5- و اما علاقه من به راب که یه خاطره تلخ قدیمیه ولی دلیل نمیشه که نسبت به یه خاندان سراپا اشتباه تعصب بیجا داشته باشم و حرفای غیرمنطقی بزنم یا آرزوهای محال کنم.

nymeria@

عجب انتظاراتی دارین بانوی من !!!

استارک ها کی قبل تصمیم گیری با کسی مشورت میکردن که جان دومی شون باشه ؟

مگه برندون استارک وقتی که میخواست تنهایی ردکیپ رو فتح کنه با کسی مشورت کرد ؟

مگه ند استارک موقعی که میخواست به سرسی بگه حقیقت رو میدونه با کسی مشورت کرد ؟

مگه راب استارک موقعی که میخواست نامزدی با دختر فری رو به هم بزنه با کسی مشورت کرد ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سرسی همون امپریالیسته ولی فاقد قدرت و اعتبار ظاهری یه امپریالیست. سرسی ارتشی ضعیف تر از دنریس داره، دو تا اژدها نداره و بشدت ناسازگار و انحصار گراست ( معذورم از اسم بردن از نمود واقعی اش در دنیا وگرنه بحث مختومه میشد). چرا باید به همچین امپریالیست خود شیفته قدرت طلبی خود حق پنداری فرصت داد. باید با مشت توی سرش کوفت که یا کشته بشه یا تسلیم. راه حل بعدی ای وجود نداره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » چهارشنبه شهریور 22, 96 7:53 pm[/url]"]سرسی همون امپریالیسته ولی فاقد قدرت و اعتبار ظاهری یه امپریالیست. سرسی ارتشی ضعیف تر از دنریس داره، دو تا اژدها نداره و بشدت ناسازگار و انحصار گراست ( معذورم از اسم بردن از نمود واقعی اش در دنیا وگرنه بحث مختومه میشد). چرا باید به همچین امپریالیست خود شیفته قدرت طلبی خود حق پنداری فرصت داد. باید با مشت توی سرش کوفت که یا کشته بشه یا تسلیم. راه حل بعدی ای وجود نداره.

قبل هر چیز باید بگم که اون اشاره نمود واقعی در دنیا رو قشنگ گرفتم حالا کیم جونگ اون هم میشد بگید، نه به جایی برمیخورد و نه بحث مختومه میشد

 

اما در مورد میزان قدرت و اعتبار و سازگاری سرسی باهاتون مخالفم.

اگه مدل رفتاری و سبک برخورد سرسی با یورون و نماینده آیرون بانک و لردهای ریچ با مدل رفتار و سبک برخوردی که دنریس با جان و الاریا و یارا داشت مقایسه کنیم به نتیجه ای کاملا عکس فرموده شما میرسیم. (باز خدا خیرش بده که حداقل یه خورده احترام سن و سال لیدی اولنا رو نگه داشت)

در مورد قدرت نظامی هم من تصور میکنم که اگه دنریس اون دو سه تا اژدها رو نداشت حتی نمی تونست از دراگون استون در برابر حمله سرسی دفاع کنه و خودش و دوتراکی هاش یا تو محاصره ناوگان آهنین از گرسنگی میمردن و یا باید فرار میکرد شمال و جلوی جان زانو میزد تا یه اتاق تو وینترفل بهش بده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » چهارشنبه شهریور 22, 96 7:53 pm[/url]"]سرسی همون امپریالیسته ولی فاقد قدرت و اعتبار ظاهری یه امپریالیست. سرسی ارتشی ضعیف تر از دنریس داره، دو تا اژدها نداره و بشدت ناسازگار و انحصار گراست ( معذورم از اسم بردن از نمود واقعی اش در دنیا وگرنه بحث مختومه میشد). چرا باید به همچین امپریالیست خود شیفته قدرت طلبی خود حق پنداری فرصت داد. باید با مشت توی سرش کوفت که یا کشته بشه یا تسلیم. راه حل بعدی ای وجود نداره.

 

یه چیز دیگه راجب سرسی در این فصل که خیلی ها بهش توجه(یا حداقل اشاره) نکردن اینه که میخوان در قالب یه تایوین لنیستر جدید به خوردمون بدن! این موضوع برای من نه تنها غیرقابل تحمل بلکه حتی توهین امیز هم بود. از اون طرف هم شخصیت تیریون(که فکر کنم همه قبول داشته باشن شبیه ترین فرزند به پدرشه) رو داغون کردن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » چهارشنبه شهریور 22, 96 6:53 pm[/url]"]سرسی همون امپریالیسته ولی فاقد قدرت و اعتبار ظاهری یه امپریالیست. سرسی ارتشی ضعیف تر از دنریس داره، دو تا اژدها نداره و بشدت ناسازگار و انحصار گراست ( معذورم از اسم بردن از نمود واقعی اش در دنیا وگرنه بحث مختومه میشد). چرا باید به همچین امپریالیست خود شیفته قدرت طلبی خود حق پنداری فرصت داد. باید با مشت توی سرش کوفت که یا کشته بشه یا تسلیم. راه حل بعدی ای وجود نداره.

 

تشبیه و اشاره تون عالی بود .مرسی. سرسی -و البته به اعتقاد من لنیسترها- در هر سطح تحلیل امپریالیست اند. ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

1.من اصلا متوجه نمیشم چی گفتین موضوع دراگون گلس رو جان به تیریون گفت و تیریون دنی رو راضی کرد. شما قبول ندارین اینو؟فکر میکنم دوباره صحبت جان و تیریون رو ببینید. فکر میکنم یکم شاید با ترجمه میبینید متوجه نمیشید کاملا واضحه.

چه ربطی داره که تیریون دست کیه؟تیریون و جان با توجه به سیزن 1 روابط خوبی باهم داشتن و تیریون به وسیله چیزی که ارزشی برای دنی نداره به جان که میتونه یه متحد بالقوه باشه کمک کرد چه چیز عجیبی تو این مسئله وجود داره؟

2.صحبت تایوین و تیریون رو نگاه کنین میگه سنسا از چیزی که تو خوابم میدیدی از سرت زیادتره و ارزشش اینه که مردم شمال بچه ند استارک و همسر و فرزندانش رو به رسمیت میشناسن.

و هرکی با سنسا ازدواج میکرد صاحب شمال میشد در واقع به همین دلیل هم بود که تایرل ها هم قصد همین قضیه رو داشتن. لوراس وارث هایگاردن بود و میخواست با سنسا ازدواج کنه و وارث شمال هم بشه. یا اکثر امامزاده ها؟اگر.نخوایم مغلطه کنیم و به هر قیمتی از سریال دفاع کنیم بحث خیلی ساده ست ازدواج دنی و جان یه گزینه بسیار محتمل و منطقیه که اینکه یه اشاره گذرا هم بهش نمیشه جای تعجب داره.

و تنها دلیلش همون.زیاد کردن بار رمانتیک ماجراست.

3.جان خودش داره میگه به خاطر راضی کردن سرسی و دنی داره میره شمال و بعدش دنی میگه خوب شد اومدم تا با چشام نمیدیدم باور نمیکردم باز شما بگو نه دیالوگ خود کاراکترهارو قبول نکن.

5.جوابتون.به نیمریا هم جالبه تمام حرف ماهم اینه که جان مثل سایر مثالهایی که زدین.اشتباه کرد و زانو زدنش تو این شرایط و بدون مشورت کار اشتباهیه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

میل مبهم سینمانویسی!

 

 

دوستان نوشته‌ای که در زیر می آورم مثلا "نقد" قسمت چهارم فصل هفتم گات -با محوریت سرجیمی لنیستر-است که در یک سایت نسبتا پر مخاطب و از جانب آقایی که خود را سینمایی نویس و منتقد می نامد ، منتشر شده است. این مطلب با درج نام و به شکلی عمومی منتشر شده و نقل آن به لحاظ حقوقی وعرفی بلامانع است.

 

آغاز نقل نوشتار

...........................................................................................................................

"يك شخصيت را تا كجا مي‌توان در مرز بين «ترديد» و «باور» قرار داد؟ آيا باور به دوست داشتن زني مريض براي مردي كه لحظه‌اي به «حقيقت» چشم دوخته، كافي است؟ يك مرد چقدر براي درست بودن و شرافت بايد هزينه بپردازد تا "لكه‌ي ننگِ لمسِ دستان زن فاحـ*ـه از اندامش پاك شود؟" چالش اصلي نويسندگان «بازي تاج و تخت» در تمام اين چند فصل، نه به قدرت رسيدن «دنريس تارگريان» بوده و نه شاه شدن «جان اسنو»... اين ميان اما «جيمي لنيستر» نه عضوي از اشقيا است و نه جزوي از اوليا. كشش و رفت و آمد دائمي او بين خير و شر تمامي ندارد و عشقش به "«سرسي لنيستر» فاحـ*ـه"، مانع ورودش به جهان پاكان شده و او را در طلسم سياه خواهرش، بدل به موجودي نفريني و اهريمني كرده. اما جيمي لنيستر شيطان نيست. برده‌ي شيطان هم نيست. او كه از ابتداي سريال در مسيري بطئي و تدريجي پي به مفهوم شرافت برده و "مردانگي‌‌اش" را بازيافته، خود را وقف زني مي‌كند كه منكر شرافت است و خواستار سياست. زني سياس كه فقدانش، جيمي را بدل به بزرگترين فرمانده سپاه اوليا خواهد كرد. اما تا آن موقع «سِر جيمي لنيستر» بايد در مغاك ترسناكِ ترديدش دست و پا بزند و پايين برود. مدفون شدن در اعماق دريا شايد آن لحظه‌اي است كه مرد دلير براي هميشه از عشق به نفرت شيفت كرده و با گذر از ملكه مريض وستروس، به آن چه از او دريغ شده، دست مي‌يابد؛ "«شرافتِ مردانه»".

.............................................................................................................................

پایان نقل نوشتار

 

1 با بحث هایی که در روزهای اخیر کردیم وبه نوعی فراتر از متن رفتیم گذاشتن این نوشتار چندان بیربط نیست

2 هر متن می تواند یک "آزمون رورشاخ" باشد،همان آزمونی که اَشکال مبهم به سوژه نشان داده می شود و هر سوژه بر اساس تجربیات خود ،ناخوداگاهش را تخلیه می کند و آن شکل را به صورتی که منبطق بر تجارب ذهنی اش است شبیه چیزی می بیند. (منطق این کار به لحاظ غلمی همان است که برای افرادی که فنجان فال قهوه را می بینند اتفاق می افتد)

و اما در محتوا:

- توجه بفرمایید که سینمایی نویس ما با اعتماد به نفس عجیب و غریبش چطور مقهور یک متن/فیلم به مثابه "آزمون رورشاخ" شده و متاسفانه ذهنیات و نظرات زن ستیزانه اش را بروز داده و به تقدیس "مردانگی" و "شرافت مردانه" پرداخته و به صراحت این عقیده‌ی قدیمی که "در پس انحراف یک مرد یک زن اغواگر قرار دارد" را با دیدن گاتِ پست مدرن جار می زند.

-تا آنجا که می دانم هیچکدام از ما طرفدار کاراکتر "سرسی لنیستر" نیستیم اما سرسی لنیسترِ "قدرت طلب و قاتل، فریبکار، توطئه گر و ضد انسان و به تعبیر بسیار دقیق اولنا تایرل (یک مریضی)" را فروکاستن به "فاحـ*ـه" (با عذرخواهی) و فحش دادن به او در یک نوشته‌ی مثلا سینمایی با همین لفظ "فاح....ه" نه حمله به سرسی لنیستر به عنوان یک انسان شیطان صفت که حمله‌ی مستقیم به زنانگی او و زنانگیست. شاید اگر کارهای بدتر یا کمتر بدی هم می کرد باز همین فحش نثارش می شد.

-این نمونه را برای یادآوری این آوردم که محصولاتی چون گات ،والکینگ دد، بریکینگ بد با این گستره از توزیع ،تاثیرات بسیار متنوعی بر فرهنگ و زیرشاخه های آن می گذارند.

 

پانوشت :

1 من در پاسخ این نقد پاسخی محترمانه گذاشتم که سانسور و نادیده گرفته شد.در واقع دلالت های فُرمی این مطلب سینمایی و نوع ادبیات نویسنده با "زن" و "زنانگی" را نقد کردم وگرنه محتوای مطلب درباره‌ی رابطه متقابل جیمی و سرسی بهره هایی از حقیقت داشت.

2 تاکیدها در متن مورد استناد با علامت (" ") از من است.

3اصل مطلب را در این آدرس می توانید بیابید

http://7faz.com/Subject.aspx?Id=2419&T=1

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Lady of winterfell@

بانوی من با نهایت احترام و خاکساری باید عرض کنم که اصلا منطق تون رو درک نمی کنم

و وقتی میبینم که از نظر سرکار عالی یک بار همسفر شدن اجباری تیریون و جان توجیه مناسب و دلیل کافی محسوب میشه تا تیریون وظیفه اش رو فراموش و به جای ملکه خودش به رقیب اون خدمت کنه ! یا بین موقعیت دنریس و جان با سانسا و تیریون در وضعیتی که سانسا اسیر بی اراده لنیسترها بود هیچ تفاوتی نمی بینین !! یا بدتر از همه اینا اصرار ذارین که جان برا راضی کردن دنریس رفت شمال واقعا نمیدونم که دیگه چی باید بگم

فقط میتونم در خدمت بانو هستم

توروس@

برای تقدیر از اشاره دقیق به ابعاد هرمنوتیکی این داستان و پاسخگویی به اون مثلا نقد سخیف یه لایک ساده کافی نبود و باید حتما به صورت مستقیم هم تشکر میکردم

و علاوه بر تشکر باید دو نکته دیگه رو هم اضافه کنم:

1- در رابطه با ایراد اتهام فحشا به سرسی من واقعا درک نمیکنم در حوزه مسائل و روابط جنسی کدوم عمل از سرسی سر زده که مشابه و بدترش رو از دنریس ندیدیم ؟؟؟

آیا حداقل تا قبل ازدواج با کال دروگو با برادرش ویسریس سطحی از رابطه رو نداشت ؟

آیا در حین زندگی با کال دروگو با کنیز لیسی اش رابطه همجنس بازی نداشت ؟

آیا یه شمشیرزن مزدور حرامزاده بی سر و پا رو پارتنر جنسی خودش نکرده بود ؟

آیا در حین رابطه با این پارتنر با اون اشراف زاده میرینی قرار نامزدی و ازدواج نذاشت ؟

آیا به محض پیدا شدن اولین فرصت با جان رابطه جنسی نامشروع برقرار نکرد ؟

چه طوریه که همه اینا برا دنی توجیه داره و میشه احساسات پاک و رمانس ناب ولی برا سرسی میشه فحشا و خوی اهریمنی و سایه شوم شیطانی ؟

2- فرمودین هیچکس طرفدار کاراکتر سرسی لنیستر نیست ولی من میخوام بگم که اتفاقا بنده بین دوگانه دنی-سرسی به جد طرفدار سرسی هستم و دختر تایوین رو در مقایسه با دختر ایریس دیوانه گزینه خیلی خیلی بهتر و شایسته تری برای حکومت بر وستروس میدونم و با اون سخن سرسی که به لردهای ریچ گفت اگه دختر مدکینگ تخت آهنین رو بگیره مملکت رو نابود میکنه کاملا موافقم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از نظر سرکار عالی یک بار همسفر شدن اجباری تیریون و جان توجیه مناسب و دلیل کافی محسوب میشه

رفقای خوب رو باید در شرایطی مثل سفر یا سربازی شناخت

1- در رابطه با ایراد اتهام فحشا به سرسی من واقعا درک نمیکنم در حوزه مسائل و روابط جنسی کدوم عمل از سرسی سر زده که مشابه و بدترش رو از دنریس ندیدیم ؟؟؟

در مورد دنریس فرمایشتون درسته ولی با نتیجه گیری موافق نیستم. اشتباه یه نفر باعث تطهیر شدن یه نفر دیگه نمیشه. هردو اشتباه کردن با این تفاوت که دنریس از اول ادعای عاشق شدن و وفاداری نداشت و مثل یه برده فروخته شد ولی سرسی این شرایط رو نداشت و لاف عاشق بودن میزد ولی تا جیمی ازش دور شدخیانت کرد. الا ایحال کار هردو زشته و متاسفانه بدترین حالت اون کار غیراخلاقی رو انجام دادن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان نوشته‌ای که در زیر می آورم مثلا "نقد" قسمت چهارم فصل هفتم گات -با محوریت سرجیمی لنیستر-است که در یک سایت نسبتا پر مخاطب و از جانب آقایی که خود را سینمایی نویس و منتقد می نامد ، منتشر شده است. این مطلب با درج نام و به شکلی عمومی منتشر شده و نقل آن به لحاظ حقوقی وعرفی بلامانع است.

 

سلام. ممنون از شما. متاسفم برای این نقد. البته باید بگم که نویسنده این متن را می شناسم و هرگز ازش چنین مطلب سخیفی ندیده بودم، حداقل خودم به عنوان یک خانم هرگز احساس نکرده بودم به من توهین شده. تعجب می کنم از این متن بی ارزشی که نوشتند.

من سرسی را به دنی هزاران بار ترجیح میدم. سرسی زیر لوای ادعای انساندوستی کار نمی کنه. از نظر نمایش شخصیت واقعی خودش بسیار صادق تر از دنریس هست. دنریس در بهترین حالت یک فرد سردرگم هست که خوی وحشیانه خودش رو به اسم "عدالت" توجیه می کنه. از بس تحقیر شده در کودکی که الان فقط زانو زدن بقیه راضیش می کنه وگرنه باید بمیرند! سرسی با تمام درنده خوییش اینطور نیست. واقعا از عجایبه که دنریس شخصیت مثبت داستان و سرسی منفی هستند! نقاب دنریس را اگر بردارند درونش سراسر پلیدی و غرور و عقده است.

 

در مورد بحث ها، من واقعا لذت بردم از تحلیل ها. نظر شخصی من این هست که جان نباید زانو می زد. متاسفم از شخصیت ناقص و سردرگمی که برای جان در این فصل درست کردند. همینطور برای تیریون و بیلیش و وریس.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدفون شدن در اعماق دريا شايد آن لحظه‌اي است كه مرد دلير براي هميشه از عشق به نفرت شيفت كرده و با گذر از ملكه مريض وستروس، به آن چه از او دريغ شده، دست مي‌يابد؛ "«شرافتِ مردانه»".

یاد فیلم های مسعود کیمیایی افتادم! بقول جوکر این متن نماد استفاده نامناسب از کلماته.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

محمدمهدی عزیز

خیلی خیلی ممنونم

ضمن تشکر از ابراز لطف و توجه تان و بسط موضوع و بیان تاریخچه اش که بسیار مفید بود و موافقت با توضیحاتی که دادین

با بند دوم نوشته تان موافق نیستم ودنریس و سرسی رو در دوقطب مخالف می دانم. سرسی رسما و عملا "دشمن مردمه" و تبدیل مردم به سربازان نایت کینگ رو براشون پیشرفت می دونه. دنریس دلسوز مردمه و عوام رو هرچند بی فرهنگ، لایق رسیدگی و ارتقا وضع زندگی می دونه.همه که پدری مثل تایوین ندارن که حتا از پسر جنگجو و عشقِ مبارزه اش یک کتابخوان فرهیخته و حتا فقه اللغه دان بسازند.اصلا در خود داستان سرسی طوری تعریف می شه که جای تحرک و تفسیر برای ما نمی ذاره. البته راهپیمایی شیم هم در بدتر شدنش نقش داشت ولی سرسی قبل از اون هم از مرزها و خطوط قرمز کاملا عبور کرده بود. و این حرف من ناظر به رفتار جنسی اش نیست .

اصولا مشکل اساسی ام اینه که تا یک زن مجرم یا شیطان صفت رو ببینیم اولین حرفی که بزنیم حمله به جنسیتش باشه اون هم از نویسندگان وگروه های مرجع جامعه. سرسی در ماجرای مرگ کینگ رابرت یک قاتل و دسیسه چین بود اما اینکه فورا به اون فاحـ*ـه بگیم اشتباهه.اصلا مگر رابرت با سرسی چطور رفتار کرد؟ این سه بچه حاصل از روابط نامشروع داشت و اون بیست تا!

اختلاف نظرمون در مورد دنریس و سرسی اصل ماجرا رو تغییر نمی ده. حالا چه سرسی بدتر و چه دنریس بدتر (که من معتقد به بهتر بودن دنریس ام). مساله تسری فوری نقادی به اونها به عرصه رفتارهای جنسی و زدن برچسپ فاحشگیست. تا یک زن جاه طلب ،قاتل، بزهکار(با هر درجه ای) می بینیم فورا این برچسپ آماده است. اگر یک زن با چند مرد رابطه برقرار بکنه و بعد اونها رو بکشه و ما به او به جای "قاتل" بگیم "بدکاره" یا "فاحـ*ـه" این زن ستیزیه. فرقی نمی کنه این اخلاق رو در برابر یک زن مجرم یا غیر مجرم به کار ببریم. بدبختانه بعضی خانوم ها خودشون هم در این رفتار زن ستیزانه مشارکت دارند. تا اونجا که در سریال دیدم سرسی بیشتر از همه به زن های دیگه این فحش رو می داد.(در بین زنان)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 22, 96 11:14 am[/url]"]پارسا تارلی:

هیچ قسمت علاقه و دینش نباید به خاطر دراگون گلس باشه. بله دنریس دنریس میتونست خیلی بدتر رفتار کنه در ین حرفی نیست. اگر مبنای مقایسمون افراد باشرافتی مثل فری ها و سرسی باشن.

توضیحم دادم کسی که باعث جوش خوردن این مسئله شد تیریون بود که به خاطر مدتی که قبلا باجان گذرونده بودن و رابطشون خوب بود میخواست کمکش کرده باشه.

این حرف شما همون منت گذاشتن میشه. همه دارن تو یه جبهه واحد میجنگن نباید بعدش بشمرن من اینکارو کردم تو اونکارو کردی.

دنریس اگه کمک نکنه نهایتا ملکه یه قبرستون میشه همه دارن برای هدف مشخصی میجنگن و اگه کسی بخواد کمکشو به رخ دیگران بکشه ته خودخواهیه.

تا جاییم که من یادمه جان افتاد تو آب و کسی که نجاتش داد عموش بود نه دنریس.

مسئله اینه که جان وقتی کسی ازش نمیخواد چرا انقد عجله داره واسه زانو زدن. به قول شما بره برسه وینترفل با خانوادشو و لردهای شمالی صحبت کنه بعد زانوشم بزنه میترسه دیر شه؟

و برخورد شمالی هارم خواهیم دید با این قضیه که چقد استقبال خواهند کرد.

بله رفتار شمالی هارو هم خواهیم دید که شاید هم بد رفتاری کنن و این نشون میده که جز احمق های پر سرو صدا چیزی نیستن.مثلا میخوان چه واکنشی نشون بدن بگن واقعا کار بدی کردی که یه نفرو با ارتش به این گندگی و سه تا اژدها برامون آوردی تا راحت تر بازمستون مقابله کنیم!!! این بیشتر شبیه یه جوکه.شمال استقلالو میخواد چیکار وقتی اگه مساقل باشه دیگه شمالی باقی نمیمونه.این که میگین کمک نکنه ملکه قبرستون میشه درسته ولی دنریس در مقابل خواسته ای از جان به جان کمک کرد و اون خواسته زانو زدن بود وقتی دنریس دید که جان حالا حالا زانو نمیزنه و به قول شما اگه کمک نکنه ملکه قبرستونه زانو زدن رو به بعد از کمک کردن موکول کرد و جان هم وقتی کمک دنریس رو دید گفت اون خواسته من رو برآرور ه کرد چرا من خواسته اونو برآورده نکنم بعدشم همین که دنریس اومد به کمک جان و نیتش نجاتش بود بسه و بخاطر همین اومدنش اژدهاشو از دست داد پس فرقی نمیکنه و اگه بخاطر خود جان نبود جان روهم نجات میداد ولی جان اون لحظه برگشت و شروع به جنگیدن کرد.حتی اگه بگین جان روهم نجات نداد گروهشو نجات داد عموی جان اگه دنریس نمیومد چند نفرو میخواست سوار کنه؟اسب بود اسبش وانت نبود که.اگه دنریس نمیومد و اونطوری هرج و مرج ایجاد نمیکرد بین واکرا عموی جان چطور میخواست اونطوری از پشت بیادو جان رو نجات بده؟

حرف من منت گذاشتن نیست اگه جان زانو نمیزد باز میشد مصداق همون حرف که شمال خیانت کارارو مجازات نمیکنه و برای دوستان هم پاداشی نمیده.

اگه خواسته دنریس برآورده نمیشد به مرور زمان دنریس هم نسبت به جان سرد میشد و میگفت بیخیالش برم جنوب بجنگم.دنریس خودش این موضوع رو به آینده موکول کرد تا جان هم نرم بشه و زانو بزنه.بعد جنگ پرچم داران شمالی فک میکنی چی میگن میگن اونموقع که بهمون نیاز داشتی اسنقلالمونو حفظ کردی الان داری دستی دستی تسلیممون میکنی به ملکه اژدها؟دنریس هم آروم نمیشینه که نصف قلمروش خودمختار باشه.پس بهترین کار اینه که همین حالا قضیه روتموم کرد و زانو زد و بجای اینکه به دنریس توضیح بده که تو این پیچیدگی نمیشه استقلال شمالو از بین برد میره به لردهاش توضیح میده که تو این شرایط مجبور به زانو زدنیم.

من هم دارم شک میکنم که شما داستانتون با یکیه یا نه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Dawn » پنج شنبه شهریور 23, 96 8:12 am[/url]"]

دوستان نوشته‌ای که در زیر می آورم مثلا "نقد" قسمت چهارم فصل هفتم گات -با محوریت سرجیمی لنیستر-است که در یک سایت نسبتا پر مخاطب و از جانب آقایی که خود را سینمایی نویس و منتقد می نامد ، منتشر شده است. این مطلب با درج نام و به شکلی عمومی منتشر شده و نقل آن به لحاظ حقوقی وعرفی بلامانع است.

 

سلام. ممنون از شما. متاسفم برای این نقد. البته باید بگم که نویسنده این متن را می شناسم و هرگز ازش چنین مطلب سخیفی ندیده بودم، حداقل خودم به عنوان یک خانم هرگز احساس نکرده بودم به من توهین شده. تعجب می کنم از این متن بی ارزشی که نوشتند.

من سرسی را به دنی هزاران بار ترجیح میدم. سرسی زیر لوای ادعای انساندوستی کار نمی کنه. از نظر نمایش شخصیت واقعی خودش بسیار صادق تر از دنریس هست. دنریس در بهترین حالت یک فرد سردرگم هست که خوی وحشیانه خودش رو به اسم "عدالت" توجیه می کنه. از بس تحقیر شده در کودکی که الان فقط زانو زدن بقیه راضیش می کنه وگرنه باید بمیرند! سرسی با تمام درنده خوییش اینطور نیست. واقعا از عجایبه که دنریس شخصیت مثبت داستان و سرسی منفی هستند! نقاب دنریس را اگر بردارند درونش سراسر پلیدی و غرور و عقده است.

 

در مورد بحث ها، من واقعا لذت بردم از تحلیل ها. نظر شخصی من این هست که جان نباید زانو می زد. متاسفم از شخصیت ناقص و سردرگمی که برای جان در این فصل درست کردند. همینطور برای تیریون و بیلیش و وریس.

 

از شما بسیار ممنونم که در عین آشنایی با نویسنده این متن بیطرفانه و با استقلال رای به بررسی موضوع می پردازید.

البته همونطور که در کامنت دیگر هم نوشتم در مورد مقایسه دنریس و سرسی نظر متفاوتی با نظر شما در این باره دارم هرچند واقعا اصل مساله مهم تر از این اختلاف سلیقه است. در دنیای نغمه و همینطور سریال ،به وضوح دغدغه‌ی فمینیسم و برابری جنسیتی وجود داره و شاید بیربط نباشه که گاهی هم به این مباحث پرداخت.خشونت و ظلم و تابرابری جنسی گاهی حالت های بسیار زیرپوستی داره و فقط مساله‌ی نا برابری در حق طلاق و اشتغال و ... نیست.برای نویسنده ای با این حد قابل توجه در تسلط بر کلام و ادبیات،لبریز شدن متن از این همه کلمات خشن و دوگانه پرور جنسیتی نشانه‌ی خوبی نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توروس:

ساختار داستان مارتین طوریه اکثر شخصیت ها خاکستری اند و بد و خوب مطلق رو یا نداریم و یا به ندرت داریم همین باعث میشه اون احساس حماسی ای که مخاطب حالا چه خواننده و چه ببیننده دنبالش هست شکل نگیره. بخصوص در این فصل هفت بیشتر دوقطبی خیر و شر شکل گرفت ولی به نظرم گذار به سمت این دو قطبی ناقصه چون بسترش وجود نداره به خاطر همین وقتی مخاطب تمایل به ساختن یه دو قطبی داره بخاطر فراهم نبودن شرایط ناچاره بیشتر احساس، تمایل و ایده آل خودشو بیان کنه( بقول شما همون آزمون رورشاخ) تا چیزی که وجود داره. حالا اگه این با پندارهای اشتباه رایج همراه باشه که دیگه بدتر مثل اینکه وجه لازمه حماسی رو عنصر مردانگی و یا درویش و عارف مابی قهرمان می دونن در صورتی در خیلی از این موارد این یک ضعفه و نه عنصر لازمه حماسه. یا اینکه اشتباه فرد رو به طیف یا جنس اون فرد نسبت بدیم در صورتی که اعمال یک فرد در درجه اول به خود فرد بر می گرده. جدا از این این شخصیت جیمی کارهای زیادی اعم از خوب و بد کرده و اینطور نیست که مثلا یه کارشو ندید بگیریم و تبدیل به بزرگترين فرمانده سپاه اوليا بشه. جیمی در خیلی از کارها به سرسی کمک کرده و شاید تنها اون خشونت زیاد سرسی رو تعدیل کرده بشه مثل نحوه کشتن اولنا تایرل یا محاصره ریورران. اگه این تحول روحی قرار بود شکل بگیره همون زمان برگشتن جیمی از هارن هال باید شکل می گرفت و این رفتار سینوسی شکل نگیره.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بله من دوباره ظاهرا این اشتباه رو مرتکب شدم که با کسی که ظاهرا سریال رو نمیبینه یا سرسری میبینه و منطق رو هم نمیپذیره حرف بزنم میتونید زحمت بکشین اپیزود 3 رو دوباره ببینین شاید ابهاماتتون برطرف شه. دیالوگ تیریون به جان اینکه توقع داری به شمال بیاد و با دشمنی که باورش نداره بجنگه غیرمنطقیه.آیا خواسته منطقی داری؟جان میگه منظورت چیه؟تیریون جواب میده شاید واقعا یه احمق شمالی هستی منظورم اینه که چیزی هست بتونم باهاش کمکت کنم؟

بعد صحنه دنریس و تیریون رو میبینیم که تیریون به دنریس میگه تو حتی نمیدونستی که دراگون گلس اینجاست و برای تو هیچ ارزشی نداره یه چیزی بهش بده بدون اینکه واقعا چیزی بهش داده باشی و به یه متحد بالقوه کمک کن.

بعد دیالوگ جان و دنی رو داریم که دنی موافقت .

بسیار ساده و ابتدایی مطرح شده و تنها فردی هستین که میبینم ابهامی داره تو این قضیه.

مگه تیریون داره خیانتی میکنه به دنی که حالا بگیم مگه دست جانه؟تیریون جان رو میشناسه یه مدت شوهر سنسا بوده و به برن کمک کرده در کل رابطه خوبی با استارکها داره.

من که نمیگم رفیق فابریک جانه اینجا میبینه با دادن یه ماده بی ارزش داره به یه متحد بالقوه کمک میکنه.چه چیز عجیبی اینجا وجود داره؟

بعضی مسائل واقعا بدیهی هستن.

مگه من گفتم شرایطشون مثل همه؟من نمونه هایی از ازدواج سیاسی مثال زدم در مورد سرسی و لوراس هم یکی زندانی اون یکیه؟

ازدواج دنریس و جان یک گزینه بسیار منطقیه که بسیاری مشکلاتو حل میکنه و ارزش یه اشاره رو داشت بازم این یه مسئله کاملا واضحه.

هیچ کس نگفت رفتن جان به دیوار فقط به خاطر دنیه. به خاطر باور ردن سرسی و دنیه که بازم تو این زمینه هم دیالوگ صریح جان رو داریم.

باز میرسیم به نقطه بحث قبلی دیلوگ ها و صحنه های واضح و صریح و استدلالات عجیب و غریب شما. بازم نظر خودتونو داشته باشین منم نظر خودم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » پنج شنبه شهریور 23, 96 11:21 am[/url]"]بله من دوباره ظاهرا این اشتباه رو مرتکب شدم که با کسی که ظاهرا سریال رو نمیبینه یا سرسری میبینه و منطق رو هم نمیپذیره حرف بزنم میتونید زحمت بکشین اپیزود 3 رو دوباره ببینین شاید ابهاماتتون برطرف شه. دیالوگ تیریون به جان اینکه توقع داری به شمال بیاد و با دشمنی که باورش نداره بجنگه غیرمنطقیه.آیا خواسته منطقی داری؟جان میگه منظورت چیه؟تیریون جواب میده شاید واقعا یه احمق شمالی هستی منظورم اینه که چیزی هست بتونم باهاش کمکت کنم؟

بعد صحنه دنریس و تیریون رو میبینیم که تیریون به دنریس میگه تو حتی نمیدونستی که دراگون گلس اینجاست و برای تو هیچ ارزشی نداره یه چیزی بهش بده بدون اینکه واقعا چیزی بهش داده باشی و به یه متحد بالقوه کمک کن.

بعد دیالوگ جان و دنی رو داریم که دنی موافقت .

بسیار ساده و ابتدایی مطرح شده و تنها فردی هستین که میبینم ابهامی داره تو این قضیه.

مگه تیریون داره خیانتی میکنه به دنی که حالا بگیم مگه دست جانه؟تیریون جان رو میشناسه یه مدت شوهر سنسا بوده و به برن کمک کرده در کل رابطه خوبی با استارکها داره.

من که نمیگم رفیق فابریک جانه اینجا میبینه با دادن یه ماده بی ارزش داره به یه متحد بالقوه کمک میکنه.چه چیز عجیبی اینجا وجود داره؟

بعضی مسائل واقعا بدیهی هستن.

مگه من گفتم شرایطشون مثل همه؟من نمونه هایی از ازدواج سیاسی مثال زدم در مورد سرسی و لوراس هم یکی زندانی اون یکیه؟

ازدواج دنریس و جان یک گزینه بسیار منطقیه که بسیاری مشکلاتو حل میکنه و ارزش یه اشاره رو داشت بازم این یه مسئله کاملا واضحه.

هیچ کس نگفت رفتن جان به دیوار فقط به خاطر دنیه. به خاطر باور ردن سرسی و دنیه که بازم تو این زمینه هم دیالوگ صریح جان رو داریم.

باز میرسیم به نقطه بحث قبلی دیلوگ ها و صحنه های واضح و صریح و استدلالات عجیب و غریب شما. بازم نظر خودتونو داشته باشین منم نظر خودم.

الان متوجه نمیشم چرا بحث رو بجاهای دیگه میکشونید.یعنی من نمیفهمم کی به این نوضوع اشاره تیریون رفیق جانه و از این حرفا من فقط داشتم در مورد دین جان و زانو زدنش بحث میکردم.متاسفانه مشکل شما اینه که ظرفیت بحث کردنو ندارید و تا کسی هم باهتون اظهار مخالفت میکنه سریع بهش این برچسبد میزنین که سرسری نگا کرده یا اصلا نیدیده میاد پست میزاره متاسفم برای نگاه کوته نظرانه و سطحی شما امثال شما همیشه حیلی به حرف خودشون باور دارن و حتی یک درصد هم احتمال اشتباه بودن بهش نمیدن.

درمورد تیریون هم درسته دنریس رو راضی کرد و باز با گرفتن چیزی دراگون گلس رو دادن و اون هم این بود که با جان متحد بشن پس میتونین ارزش بالای این ماده وقتی کسی بهش نیاز داره ببینین.وقتی شما چیزی رو داری ولی بهش نیااز نداری ولی کس دیگه ای بهش نیاز داره و ازت تقاضاش میکحه اونوقته که اون چیزو میتونی به قیمت دلخواه خودت بدی.اینطوری هم نیسن که دنریس دراگون گلسو همینطوری به جان داده باشه و بگیم چون به دراگون گلس نیازی نداشت جان دینی به گردن نداره حتی اگه نیازم نداشت میتونست چون در زمین های خودشه قیمت های هنگفت بزاره چون تو جنگ به طلا نیاز داشت ولی اینکارو نکرد.

اینطور هم نیست که دراگون گلس بی ارزش باشه و دنریس میازی ندشات دنریس نیازش همون بود که بده به جان و جان باهاش متحد بشه خودش نمیدونست نیاز داره.پس الکی بحثو کش ندین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پارسا تارلی

من تو پست های قبل گفتم که از دنریس خوشم نمیاد و دلایلشم توضیح دادم ولی این باعث نمیشه که بی انصافی کنم. من منکر حرف شما که دنریس برای نجات بقیه اومد و کمک کرد و در قضیه دراگون گلس هم میتونست اگه بخواد شرایطو پیچیده کنه نیستم.

شما هم خوبه یکم منصفانه به حرف من فکر کنین. هرکسی داره تا حدی که توانش میرسه در این جنگ که اگه توش شکست بخورن همه نابود میشن کمک میکنه. جان داره جونشو به خطر میندازه و جورا هم همینطور. هاوند و توروس کشته شد. من فقط یه حقیقت ساده رو گفتم که جون جان رو عموش نجات اد ورگرنه مرده بود آیا غلطه این حرف؟

پس هرکس داره در حدی که وسعش میرسه کمک میکنه اینکه چون یه نفر کمک میکنه بقیه موظف بشن جلوش زانو بزنن درسته به نظر شما؟ من از لردهای شمالی تعریف نکردم و چیزی که تو سریال ازشون نشون داده همشون یا لااقل اکثرشون کوته فکر هستن و حرف منم دقیقا همینه وقتی دنریس این لطفو میکنه و زانو زدن رو از جان نمیخواد و جان هم شرایط شمالو میدونه کار منطقی اینه که زانو زدن رو به بعد از جنگ با شاه شب یا حداقل به بعد از صحبت با خانواش و لردهای شمالی موکول کنه.

پست نیمریا هم بخونین خوبه لردهای شمالی و ویل جون جان رو در برابر رمزی نجات میدن و به مقامی میرسوننش که تو خوابم نمیدید صورتی که 3تا بچه ند استارک زنده هستن و شمال حق اونهاست و اگه جان بیشتر ز دنریس مدیون اونا باشه کمترم نیست و پاداششون اینه که یه نظرخواهی ساده ام ازشون نمیشه خوبه کمی هم از زاویه دید اونا به قضیه نگاه کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پارسا تارلی

من برای شما متاسفم که متوجه نمیشی من جواب کس دیگه رو دارم میدم نه شما و زحمت خوندن مطلبی که داری در موردش اظهارنظر میکنی هم به خودت نمیدی. ایشون میگه تیریون این وسط کاری نکرده دست دنریسه چرا باید به جان کمک کنه یه سفر اجباری با هم رفتن دلیل نمیشه با هم خوب باشن منم جوابشو با دیالوگ سریال دادم که مشخصه که کسی که دنریس رو راضی میکنه تیریونه و جان هم متوجه این قضیه هست.

شما متوجه این قضیه هستی که دلیل اصلی احساس دین و علاقه جان اومدن دنریس برای نجاتشه ولی ایشون احساس میکنه که دادن دراگون گلس ظاهرا دین بزرگی ایجاد میکنه من گفتم اینطور نیست و اگه دینیم بخواد باشه به تیریونه کسی با شما صحبت نمیکرد که اومدی وسط و داری توهین میکنی.

اگه به خودت زحمت بدب متوجه میشی که من هیچ وقت تو بحث ها شروع کننده توهین نبودم و ایشون با حرف هایی مثل مطمئنی یه سریالو نگاه میکنی؟یا اکثر امامزاده ها و ... شروع کننده توهین بود و من جوابشو مثل خودش دیدم مثل الان که شروع کننده توهین شما بودی و من جوابتو دادم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

توروس

بله کاملا با نظر شما موافقم با اینکه متن تا حدی منطقیه و بعضی عشق ها در دنیای واقعی هم همینطور هستن و عاشق شدن باعث میشه که نقاط تاریک شخصیت یه نفر رو نبینیم یا کمرنگ ببینیم و باعث افول شخصیت بعضی ها بشه از این طرف هم یه آدم.که یه شخص منفی رو به عنوان معشوق خودش انتخاب میکنه ضعف شخصیت خودشو هم نشون میده ولی انقد لحن نوشتار عقده ای و زن ستیزانه ست که جای بحثو میبنده.

اگر بخواد چنین نگاهی داشته باشه سریال غلطی رو انتخاب کرده مارتین داستانش پر از زن های قدرتمنده رانیس،ویسنیا،نیمریا،آریا،کتلین،دنریس،یارا و برین و و و .

نکته جالب دیگه نوع نگاه به زنهاست که از بین این همه صفت منفی تو سرسی صفتی که برجسته میشه اینه در صورتی که تیریون هم کاملا تو سیزن های اول زن بارگیش روش تاکید میشه ولی هیچ کس منفی نمیدونه و حتی باعث محبوبیتشم هم هست یا در مورد اوبرین هم همینطور ولی تا یه زن با 2نفر رابطه داره این صفتو بهش نسبت میدن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » پنج شنبه شهریور 23, 96 1:08 pm[/url]"]پارسا تارلی

من برای شما متاسفم که متوجه نمیشی من جواب کس دیگه رو دارم میدم نه شما و زحمت خوندن مطلبی که داری در موردش اظهارنظر میکنی هم به خودت نمیدی. ایشون میگه تیریون این وسط کاری نکرده دست دنریسه چرا باید به جان کمک کنه یه سفر اجباری با هم رفتن دلیل نمیشه با هم خوب باشن منم جوابشو با دیالوگ سریال دادم که مشخصه که کسی که دنریس رو راضی میکنه تیریونه و جان هم متوجه این قضیه هست.

شما متوجه این قضیه هستی که دلیل اصلی احساس دین و علاقه جان اومدن دنریس برای نجاتشه ولی ایشون احساس میکنه که دادن دراگون گلس ظاهرا دین بزرگی ایجاد میکنه من گفتم اینطور نیست و اگه دینیم بخواد باشه به تیریونه کسی با شما صحبت نمیکرد که اومدی وسط و داری توهین میکنی.

اگه به خودت زحمت بدب متوجه میشی که من هیچ وقت تو بحث ها شروع کننده توهین نبودم و ایشون با حرف هایی مثل مطمئنی یه سریالو نگاه میکنی؟یا اکثر امامزاده ها و ... شروع کننده توهین بود و من جوابشو مثل خودش دیدم مثل الان که شروع کننده توهین شما بودی و من جوابتو دادم.

من هم متاسفم که شما حتی زحمت نقل قول گردن رو به خودت نمیدی و نمینویسی که به چه کسی پست مینویسی. من به کسی توهین نکردم حتی اگه با کس دیگه ای بوده باشید بیشتر حرف هاتون اشتباهه یا کلا خارج از بحثه.من تو پنج شیش تا پست قبل کسیو ندیدم به تیریون اشاره کر ده باشه و فکر کردم چون داشتیم باهم بحث میکردیم مخاطبتون منم.اگر هم شما به ایما میگید توهین شروع کننده خودتون بودید که تو پست های قبلیتون من رو به این که داستانمون یکی نیست متهم کردید و من هم پاسختونو دادم دیگه به خودم زحمت بحث با کسایی که تو هین میکننو نمیدم وارد بحث الکی کسایی که حتی زحمت قانع شدن به خودشون نمیدن هم نخواهم شد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

R-FAARAZON@

1- همسفر و همخدمتی شدن در جایی منجر به رفاقت ناب میشه که ارتباط بعد اون سفر و خدمت تداوم و استمرار پیدا کنه، در حالیکه رابطه جان و تیریون بعد اون سفر مشترک برای سالها قطع شد و کاملا از هم بیخبر بودن.

الان صرفا یه خاطره خوب و ذهنیت مثبت باقی مونده که تیریون همین خاطره و ذهنیت رو هم به چشم فرصتی برا قانع کردن جان به زانو زدن جلو ملکه اش حساب میکنه، البته دقیق ترش اینه که تا قبل به فنا رفتن دورن و ناوگان یارا، جان چندان اهمیت و اولویتی برا تیریون نداره و بعد از دست رفتن اونها به صرافت می افته که جان و شمال رو هر چه سریع تر جایگزین شون کنه.

اما اینکه ما همچین معادله ساده ای رو برعکس ببینیم و بگیم چون تیریون با جان دوست بود ملکه خودش رو دور زد و ازش برا جان سواری مفتی گرفت !!! پس اگه قرار باشه جان مدیون کسی بشه مدیون تیریون شده نه دنی گفتم که این منطق برام قابل درک نیست.

2- قطعا گناه دنریس باعث تطهیر گناه سرسی نمیشه ولی من در جایی که ناچار به انتخاب از بین دو گناهکار باشم، گناهکار سیاستمدار و مدیر و باکفایت رو به گناهکار افراطی و آنارشیست و ویرانگر ترجیح میدم

در مورد تفاوت گناه سرسی و دنی هم درسته که دنی موقع ازدواج با کال دروگو هنوز تو سن و سالی نبود که عقلش به خیانت برسه ولی بعدها که آب گیر آورد نشون داد که شناگر ماهریه

در حالیکه با لاف عشق و عاشقی در رابطه با داریو ناهاریس بود به خاطر یه منفعت زودگذر خوابوندن شورش پسران هارپی با اون مردک اگه اشتباه نکنم زوان داکسوس قرار ازدواج گذاشت و به داریو هم گفت نگران نباش بعد ازدواجم هم رابطه مون برقرار میمونه.

اما به محض پیش اومدن یه منفعت دیگه همین داریوی بدبخت رو هم عین یه دستمال توالت یه بار مصرف پرت کرد دور.

من که اینجا هیچ تفاوت و مزیت اخلاقی نسبت به سرسی نمیبینم

توروس@

توروس عزیز اینکه از بین دو قطب کلیشه ای دنی و سرسی کدوم برای حکومت شایسته تره سرفصل و فتح باب یه بحث خیلی مفصل و عمیق سیاسی، تاریخی و فلسفی خواهد بود.

علی العجاله باید خدمت تون عرض کنم که حقیر براساس تجربه مطالعات تاریخی و اجتماعی خودم به این نتیجه رسیدم که همیشه و همه جا مصلح های مردم دوستی که میخواستن با ریشه کنی ظلم و بسط عدالت به جامعه خدمت کنن هزار برابر ظالم هایی که میخواستن با بهره کشی از مردم جامعه رو استثمار کنن جنگ و خونریزی و کشتار و ویرانی به بار آوردن و باعث فقر و فلاکت و بدبختی همون مردم عادی شدن منم نمیخوام مثالی بزنم که باعث مختومه شدن بحث بشه پس توجه تون رو به انقلاب بلشویکی روسیه یا همین بهار عربی که نزدیک تر و ملموس تر هست جلب میکنم.

تو همین داستان همه دیدیم دنریس با خلیج برده داران چه کرد ! یه تمدن چند هزار ساله کارآمد رو که فرادست و فرودستش به جایگاه و نقش شون خو کرده بودن و کمابیش راضی بودن و داشتن در صلح و آرامش زندگی شون رو میکردن نابود کرد، به قول اون افسر گلدن کمپانی تو جلد پنجم کتاب پشت سرش شهرهای سوخته و ویران و اجساد خاکستر شده باقی گذاشت و در نهایت هم آش شوری رو که پخته بود در اوج آنارشیسم و هرج و مرج رها کرد و رفت دنبال هوی و هوس هاش.

بله سرسی دنبال بهره کشی از مردمه و عین شیر به ایده های گوسفندها هم اهمیت نمیده ولی برای اینکه بتونه راحت سواریش رو بگیره احتیاج به چرخ های سالم و روان و جاده های صاف و آباد و باربرهای سالم و سیر و سر حال داره، اما دنی میخواد اون چرخ رو خورد کنه و ملکه خاکسترها بشه !! البته فعلا تیریون جلوش رو گرفته ولی برای همیشه نمیتونه همون طور که پدر تیریون در نهایت نتونست جلوی پدر دنریس رو بگیره و خودش رو کنار کشید و استعفا داد برگشت کاسترلی راک.

با این تفاصیل من وستروس بدتری رو که یوغ بندگی سرسی گردن لرد و رعیتش باشه به وستروس بهتری که تبدیل به خلیج بردگان بزرگتر بشه ترجیح میدم.

Lady of winterfell@

همون طور که عرض شد مجددا تاکید میکنم که در خدمت بانو هستم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پارسا تارلی

میگم شما مطالب رو نمیخونی و اظهارنظر میکنی همینه اون پست هم که من نوشتم که مطمئنی سریالو نگاه میکنی در جواب محمدمهدی و حرف ایشون بود که گفته بود مطمئنی یه سریالو نگاه میکنی نه در جواب شما پس شروع کننده توهین شما میشی در پست قبل. موضوع ایشون در مورد نقش تیریون در راگون گلس و ازدواج های سیاسی کاملا واضحه اینکه شما متوجه نمیشی تقصیر من نیست.

دلیل استفاده نکردن از نقل قول هم اجتناب از پست های طولانی بود.

اینکه رو هوا بگیم اکثر حرفاتون غلطه بی ارزشه اول میتونین مطالبو بخونین در جریان قرار بگیرین بعد در موردش بحث کنین.

ممنون میشم منم علاقه ای به بحث کردن با شما ندارم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

محمدمهدی:

اینکه این همسفر بودن چقدر بوده و چه مقدار تاثیر گذار بوده رو یا بزار به حساب هوش و معرفت بالای تیریون و جان و یا پیش فرض فیلمنامه که براساس شناخت این دو شخصیت از هم استواره . در مورد این مدیونی رو اگه منظور شیشه اژدهاس مشاوره با تیریون و صحبت با دنریس عاملش بوده اگه در مورد نجات دادن گروه با سه اژدهای دنریس بوده که اصلا در این مورد جان نباید دینی رو احساس کنه چون ایشون رو بنجن استارک نجات داد و نه دنریس.

و اما در مورد مقایسه دنریس با سرسی

فکر کنم مواردی که شما در مورد دنریس گفتید در مورد مسائل عشقی بود و البته در پست قبلی هم گفتم کار هردو در این مسائل اشتباهه.اگه اشتباه نکنم اون فردی که مد نظر شماست هیزدار زو لوراک باشه. زوان داکسوس فکر کنم اون حاکم سیاه پوست کارث بود.

اما در مسائل سیاسی سرسی به نوعی انحصار گرایی مطلق رسیده. اینکه شما چه انتخابی رو داشته باشید دیگه نظر شماست ولی به نظر من اگه انتخاب بین دنریس و سرسی باشه دنریس برای حکومت بهتره براساس اون صحبتش در مورد چرخ و...( که البته در عمل در فصل 7 هیچی از اونو ندیدیم). سرسی چیزی به نام کفایت یا سیاست نداره. این شخصیت نماد انحصار گرایی مطلقه . شاید اگه بخوام یه معادل سینمایی براش پیدا کنم تایوین لنیستر مثل دون ویتو کورلئونه میمونه که قدرت رو وسیله ای برای محافظت از خانواده اش می دونه ولی سرسی صرفا هرکاری رو می کنه چون قدرتشو داره ،هرکاری رو میکنه چون دلش می خواد. همینطور پیش بره سرسی مثل یه طوفان بلایی بدتر از شاه شب بر سر وستروس میاره و چیزی نمیمونه که بر اون حکومت کنه جز عده ای مزدور و دو زیر دست شیطانی( کیبورن و گرگور کلگین). در مقابل در مورد دنریس اگه لغو برده داری و یا حتی فئودالیسم رو آنارشیسم به حساب آورد که اتفاقا این آنارشیسم از انحصار گرایی مطلق خیلی بهتره! حداقل اینکه دنریس از دوتراکی ها و نیروهای یارا خواست که دست از غارت کردن بردارن در مورد اطرافیان هم که تیریون، واریس رو دیدی. واریس اینقدر آزادی داشت که از دنریس بخواد که خواهان وفاداری بی قیدو و شرط نباشه ، تیریون که رابطه اش با دنریس معلومه ، تیریون برادر قاتل پدر دنریسه ولی دنریس چون ایشون کارایی داره، به عنوان دست انتخابش کرده و یا جورا مورمونت که این رابطه بیشتر عاطفی و دوستانه است و نه ارباب و رعیتی . شما این سه شخصیت رو ببین هیچ کدام سرسپردگی مطلق و بی قید و شرط به دنریس ندارن بلکه با اختیار خودشون و اینکه به این نتیجه رسیدن دنریس شخص خوبی برای حکومت بر منجلاب وستروسه ایشون رو انتخاب کردن.

سرسی ادعاشو بر پایه رابطه اش با جیمی بنا نهاده بود که بارها بهش خیانت کرد و در نهایت به طور علنی حتی به صحبتی که در جمع و مذاکره کرد پایبند نبود همین باعث جدایی جیمی از ایشون شد و حتی جیمی هم پیش ایشون نموند چون نشون داد سرسی چه در حوزه اخلاق و چه سیاست حتی ظاهر امر رو هم رعایت نمی کنه. ولی در مقابل دنریس اژدهاشو که مثل فرزند می موند رو با نوعی فداکاری برای حفاظت از مردمان وستروس قربانی کرد بخصوص مردمان شمال که دینی در مقابل اونا نداشت و فقط نوع دوستی باعث اون حرکتش شد در مقابل سرسی کمین کرده که کشتار مردمان وستروس رو ببینه تا بلکه مردم کمتری بمونن که بتونه با گروهی مزدور بر اونا حکومت کنه و ازشون اطاعت مطلق بخواد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×