رفتن به مطلب
alex targerin

قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?  

83 رای

  1. 1. به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?

    • 1
      5
    • 2
      0
    • 3
      2
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      5
    • 7
      13
    • 8
      12
    • 9
      12
    • 10
      31


Recommended Posts

R-FAARAZON@

1- میزان تاثیر یه سفر نسبتا کوتاه تو حد فاصل نه چندان زیاد وینترفل تا دیوار، تو بالاترین حدش هم زیاد نمی تونه بشه و بیشتر از همون خاطره خوب و حس مثبتی که عرض کردم ازش درنمیاد.

در مورد بحث دین جان به دنریس هم طی بحثی که با بانوی وینترفل داشتیم تا جایی که در توانم بود مفصلا توضیح دادم مجموع سه عامل دادن "حق استخراج رایگان و بی قید و شرط دراگون گلس" "شخصا به شمال رفتن برا کمک و نجات و از دست دادن یه اژدها تو این راه" و "گذشتن از شرط اولیه زانو زدن برا دفاع از شمال" باعث ایجاد حس دین و پشت بندش علاقه تو جان نسبت به دنی شده؛ ولی علیرغم اینکه خود جان این مدیونی رو تو سکانس پایانی اپیزود ششم فریاد میکنه بازم ایشون و همفکرانشون اعتقاد دارن که نه جان غلط کرده و نفهمیده و این دنریسه که مدیونش شده و باید جلوش زانو بزنه

تو فرهنگ لغت من به این حالت میگن تعصب کوری که باعث تعطیلی عقل و منطق و ندیدن واضحات میشه، کاریشم نمیشه کرد کرشه دیگه

2- در مورد مقایسه سیاسی دنی و سرسی و میزان شایستگی و مهارت شون تو حکومت و مملکت داری سرسی حداقل برای اینکار تربیت شده و سالها آموزش دیده و یه الگوی موفقی به اسم تایوین لنیستر داره که از همون لحظه اول هم تو کتاب و هم تو سریال تمام سعی اش تقلید و مشابهت سازی بین خودش و اون هست که البته تو این مسیر مرتکب اشتباهاتی مثل میدان دادن به گروه های افراطی مذهبی میشه که خودش هم بیشتر از همه ضربه اشتباهش رو میخوره و بعد زمین خوردن و درس عبرت گرفتن با تجربه بیشتر دوباره بلند میشه و اشتباهش رو اصلاح میکنه.

ولی دنریس چی ؟ حاصل کل عمرش چیزی نیست جز عقده و کمبود و نفرت و گرفتن خوی و خصلت وحشی به خاطر همنشینی با وحشی ترین قوم عالم، خروجی مملکت داریش رو هم تو میرین دیدیم که از اداره یه شهر نه چندان بزرگ عاجز بود و آخر سر هم به تخیلی ترین شیوه ممکن از دست مردم شهر فرار کرد و رفت یه مشت وحشی خام خوار رو جمع کرد آورد تا از مردم شهر به خاطر فراری دادنش با قتل عام انتقام بگیرن

تو سکانس ثیون و ناخدا دیدیم که خواستن دنی چه قدر رو نیروهای یارا تاثیر گذاشته بود. اگه سرسی میزاشت دست دوتراکی ها به یکی از شهرها و قلعه های وستروس برسه میزان تاثیرش رو اونا هم مشخص میشد

مگه اینکه بخواید بگید معجزه دیدن اندام لخت دنریس و عربده کشی اژدها اثر هایپرجادویی داشته و باعث شده که یه قوم وحشی خونخوار جنایتکار یه شبه متحول بشن، فرهنگ چند هزار ساله شون تغییر کنه و متمدن و منظم و قانونمند و فرهیخته بشن

3- در مورد اطرافیان و یاران دنی و سرسی هم متاسفانه شاهد همون استاندارد دوگانه ای هستیم که تو اعمال و روابط جنسی شون بودیم !!!

جبهه ای که هر چی مجرم و خلافکار اعدامی فراری منفور افکار عمومی مردم وستروس مثل تیریون پدرکش یا جوراه برده فروش یا وریس جاسوس چندجانبه یا الاریا قاتل و کودتاچی یا ملیساندرایی مردم و بچه ها رو زنده زنده میسوزوند یا یارا و ثیونی که علیه رای و انتخاب اکثریت قاطع ملت شون شورش کردن میشن احرار و اولیا؛ بعد شریف ترین و اصیل ترین لردها و خاندان های وستروس مثل تارلی ها و دانشمندترین و فرهیخته ترین مردی وستروس به خودش دیده و همون طور که تو هرنهال به جیمی گفت جان هزاران نفر رو از لاعلاج ترین بیماری ها نجات داده، میشن زیردست شیطانی

در مورد پیاده نظام دو جبهه هم دوتراکی های وحشی غارتگر و دزدای دریایی فراری و آنسالیدهای عقده ای که تو میرین ثابت کردن حتی بدون داشتن آلت تجاوز هم به زنای مردم رحم نمیکنن و از همه اینها بدتر پسران دوم بدنام میشن احرار و اولیا بعد گلدن کمپانی که نسل شریف ترین و اصیل ترین لردها و شوالیه های وستروس و منظم ترین و خوشنام ترین ارتش ایسوس هستن میشن یه مشت مزدور

و اما در مورد آزادی بیان و حق انتخاب نیروهای دو جبهه، هم نطق متواضعانه و مودبانه سرسی برای لردهای ریچ رو دیدیم که گفت بیاید کنار هم بیاستیم و بهم کمک کنید تا از خونه ها و رعایاتون محافظت کنم و هم موضع سراپا عقده دنریس رو که به هر کی میرسید میگفت یالا زانو بزن وگرنه میدم اژدها بخوردت

و ایضا اینکه جیمی تو روی سرسی گفت میخوام برم برا دشمنت بجنگم و بهش اجازه داد بره، خیلی دلم میخواد بدونم اگه سر جوراه تو روی دنریس میگفت میخوام برم برا سرسی بجنگم چه سرنوشتی در انتظارش بود ؟

در مورد پایبند نبودن به مذاکره هم جان و دنی تو روش گفتن کمک کن از شر شاه شب خلاص شیم تا بعدش برگردیم دوتایی با خودت بجنگیم

اگه سرسی به همچین جبهه ای کمک میکرد که عین جیمی میشد احمق ترین لنیستر

اما در باب نوسان سینوسی جیمی تو سریال:

من فک میکنم نقطه عطف جدایی جیمی و سرسی تو نسخه اصلی داستان از همون جایی هست که بعد تسلیم کردن بلکوودها همراه بریین ناپدید میشه

ولی تو سریال چون اکثر پرچمداران و شوالیه های غرب و پسرعموهای سرسی و شوالیه های گارد شاه حذف شدن، جیمی رو تا اینجا کنار سرسی نگه داشتن تا نقش اون کاراکترهای حذف شده رو ایفا کنه.

خب اگه واقعا اینطوری باشه حسن کار به اینه که باعث خلق چن تا دیالوگ و سکانس مشترک عالی و نوستالژیک بیشتر توسط دو هنرپیشه توانمند لنا هدی و نیکولا کاستر والدو تو دو سیزن شیش و هفت میشه و عیبش هم اینکه باگ حرکت سینوسی جیمی رو ایجاد میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
تو فرهنگ لغت من به این حالت میگن تعصب کوری که باعث تعطیلی عقل و منطق و ندیدن واضحات میشه، کاریشم نمیشه کرد کرشه دیگه

در مورد این صحبت راجع به بانوی وینترفل و دیگر عزیزان شرکت کننده در بحث :

امیدوارم این فرهنگ لغت ها خالی از قضاوت در مورد دیگران و خیز به سمت بحث های دو قطبی و پر از رعایت احترام نسبت به نظر دیگر دوستان شرکت کننده در بحث شه که همین می تونه نمادی از انعطاف و تحمل نظر دیگران باشه.

دنریس قصدش گذار به سمت دموکراسی ولو در گام های اولیه و بسیار ابتداییه ولی سرسی دقیقا عکس این حالت رو داره . یه انقلابی ولو در گام اولیه خیلی بهتر از یک دیکتاتور در بهترین حالت خودشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » پنج شنبه شهریور 23, 96 9:27 pm[/url]"]

دنریس قصدش گذار به سمت دموکراسی ولو در گام های اولیه و بسیار ابتداییه ولی سرسی دقیقا عکس این حالت رو داره . یه انقلابی ولو در گام اولیه خیلی بهتر از یک دیکتاتور در بهترین حالت خودشه.

 

این یکی از نکات اساسی دنیای نغمه است.انقلاب -به مثابه جراحی-وقتی ضرورت پیدا کنه نمی تونیم ازش اجتناب بکنیم با همه‌ی مشکلات و عفونت ها و تبعات کوتاه مدت و میان مدتش. مثل اونچه که محمد مهدی عزیز درباره‌ی بی نظمی های خلیج برده داران و میرین گفتن.

نکته اینجاست که حتا ند استارک شریف و کینگ راب و استنیس با تمام عدالت عجیب و غریبش نمی تونستند تغییری در وضعیت وستروس ایجاد کنند. اگر جافری با آن شخصیت شیطان صفت اش فرزند نامشروع نبود و وارث واقعی رابرت بود شک نکنید ند استارک تمام تلاشش رو برای پادشاهی جافری به کار می بست و استنیس هم دیگر ادعایی نداشت. بحثم این است که ند و استنیس و ریگار و بسیاری دیگر با تمام فضایل شان نمی توانستند در وضعیت وستروس تغییری ایجاد کنند و اساسا نمی خواستند چرا که خودشان به همین نظم تعلق داشتند و در این نظام سلسله مراتبی -همان چرخه مورد نظر دنریس،همان قانون ضعفا و اقویا- جایگاه داشتند. آنها با تمام محاسن شان نمی توانند انقلابی باشند . همین است که مثلث انقلابی ما "دنریس،تریون،جان" هر کدام به شکلی از چرخه قدرت طرد شده اند. همه از "شکستگان" اند.حرامزاده، کوتوله، نازا،بیخانمان و متکی به نیروهایی تماما خارج از بافت قدرت وستروس.

 

البته،البته کاملا بدیهیه که صرفا در مورد وستروس حرف می زنیم... .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » پنج شنبه شهریور 23, 96 9:27 pm[/url]"]
تو فرهنگ لغت من به این حالت میگن تعصب کوری که باعث تعطیلی عقل و منطق و ندیدن واضحات میشه، کاریشم نمیشه کرد کرشه دیگه

در مورد این صحبت راجع به بانوی وینترفل و دیگر عزیزان شرکت کننده در بحث :

امیدوارم این فرهنگ لغت ها خالی از قضاوت در مورد دیگران و خیز به سمت بحث های دو قطبی و پر از رعایت احترام نسبت به نظر دیگر دوستان شرکت کننده در بحث شه که همین می تونه نمادی از انعطاف و تحمل نظر دیگران باشه.

دنریس قصدش گذار به سمت دموکراسی ولو در گام های اولیه و بسیار ابتداییه ولی سرسی دقیقا عکس این حالت رو داره . یه انقلابی ولو در گام اولیه خیلی بهتر از یک دیکتاتور در بهترین حالت خودشه.

شما خودتونو ناراحت نکنین بحث با ایشون زیاد ثمری نداره ایشون معتقده تو جنگی که همه توش شریکن و هرکی داره در توانش مایه میذاره مثلا اینکه جان جونشو تقریبا از دست داد حالا چون دنریسم تو این جنگ که متعلق به همه انسانهاست کمک کرده مستحق اینه که همه جلوش زانو بزنن.

و هرچیم ما توضیح میدیم اگه بنا به هردلیلی علاقه دین یا هرچی جان میخواد زانو بزنه در شرایط فعلی عاقلانه نیست و میتونه این مساله رو به تعویق بندازه.

در مورد تیریونم مگه تیریون داره جان فشانی عظیمی برای جان میکنه یا خودشو به زحمت خاصی میندازه یا مگه داره دنریسو دور میزنه یا بهش خیانت میکنه.

مثل اینکه شما یه آشناییت کوتاهی با کسی داری و بعدا جایی میبینیش و یه کاری که از دستتون میاد و ضرر و هزینه ی هم نداره براش انجام میدی چه چیز عجیبی هست تو این قضیه؟

فارغ از اینکه به نظرتون درست باشه یا نه دقیقا با توجه به دیالوگ ها مشخصه که تیریون دنریسو راضی میکنه و به جان کمک میکنه اتفاقیه که تو سریال افتاده.

اینکه در مورد بدیهیات بحث کنیم واقعا چندان جالب نیست و من دیگه واقعا خودمو درگیرش نمیکنم.

آدم دوست داره در مورد تئوریهای جالب یا متنهایی مثل اینکه توروس گذاشت بحث کنه نه مسائل بدیهی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » پنج شنبه شهریور 23, 96 10:27 pm[/url]"]دنریس قصدش گذار به سمت دموکراسی ولو در گام های اولیه و بسیار ابتداییه ولی سرسی دقیقا عکس این حالت رو داره . یه انقلابی ولو در گام اولیه خیلی بهتر از یک دیکتاتور در بهترین حالت خودشه.

گذار به دموکراسی جالب ترین و در عین حال نچسب ترین توجیهی بوده که تا حالا برا تجاوز دنریس به وستروس دیدم و شنیدم

1- توی سراسر هفت پادشاهی جزایر آهن دموکراتیک مکانیزم رو برا انتخاب حاکمشون دارن، ولی دنی خروجی این مکانیزم رو به رسمیت نمیشناسه و از ادعای اقلیت کوچیکی که برخلاف رسم و سنت ملت شون به اعتبار نسب خونی علیه انتخاب مردم شون شورش کردن حمایت میکنه، در حالیکه خودش به وضوح بیلون گریجوی رو که یارا و ثیون با نام اون مدعی هستن یه مرد اهریمنی میدونه !!! چون مدعای اونها موید ادعای خودش هست که به اعتبار یه پدر اهریمنی تخت آهنین رو طلب میکنه

2- در حالیکه از شمال تا جنوب وستروس هیچکی قبولش نداره به اعتبار پدری که با قیام پنج پادشاهی از هفت پادشاهی وستروس سرنگون شد خودش رو ملکه بر حق هفت پادشاهی میدونه و معتقده که برای حکومت بر هفت پادشاهی به دنیا اومده و هر کس رو هم که این حق توهمی اش رو انکار کنه شورشی و مستحق مرگ و سوختن با آتیش اژدها میدونه.

3- منطق کاملا دموکراتیک و لیبرال bend the knee اش هم که ترول جهانی شده

 

اگه بخوایم منطق سیاسی دنریس تارگاریان رو بر یکی از مکاتب سیاسی معاصر منطبق کنیم اون مکتب بدون شک توتالیتاریزم خواهد بود نه دموکراسی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
این یکی از نکات اساسی دنیای نغمه است.انقلاب -به مثابه جراحی-وقتی ضرورت پیدا کنه نمی تونیم ازش اجتناب بکنیم با همه‌ی مشکلات و عفونت ها و تبعات کوتاه مدت و میان مدتش. مثل اونچه که محمد مهدی عزیز درباره‌ی بی نظمی های خلیج برده داران و میرین گفتن.

 

توروس گرامی جایی از پوپر خوندم (نقل به مضمون) که در نقد سوسیالیسم گفته که هر مکتبی که وعده جهان بهتر و اتوپیا رو به بشر بده، از بیخ و بن فریبکار است و نتیجه ای جز بدبختی نوع بشر به دنبال نخواهد داشت. نمودهای بی شماری هم در جهان واقعی خودمون برای این مساله هست. گل سرسبد اینها مگر چه گوارا نبود؟

نمودش در جهان مارتین هم ویرانی هایی که دنریس پس از هر ادعای عدالت طلبی و مساوات در شهرهایی که حکومت کرد به جای گذاشت.

از این رو با شما موافق نیستم که میگید تبعات کوتاه مدت. چه تضمینی هست همان فجایع را در بعد بسیار بزرگتری در قاره وستروس انجام نده؟ دنریسی که همچون اکثر سوسیالیست های دنیای واقعی داره روز به روز بیشتر توتالیتر میشه تا جایی که اگر در جمع، دو زندانی جلوش زانو نزنند مستحق سوختن با آتش اژدهای اون هستند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
دنریس قصدش گذار به سمت دموکراسی ولو در گام های اولیه و بسیار ابتداییه ولی سرسی دقیقا عکس این حالت رو داره . یه انقلابی ولو در گام اولیه خیلی بهتر از یک دیکتاتور در بهترین حالت خودشه

من با شما موافق نیستم دوست عزیزم

انقلاب (که همواره هدفش رسیدن به دموکراسی است) وسیله ای است که اگر دست گروه کار نابلد بیفتد، بی تردید تمامیت خواهی افراد راس انقلاب و فلاکت توده مردم را به دنبال خواهد داشت، که از قضا در جهان واقعی ما هم در اکثر قریب به اتفاق انقلاب ها همین بوده! گذار به دموکراسی در تمام جوامع راهش اصلاحات است، نه انقلاب؛ دنریس و تصوراتی مانند خورد کردن چرخ و .... حرف هایی که اگر در جهان واقعی زده می شد به راحتی می شد آینده اش را تصور کرد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » پنج شنبه شهریور 23, 96 11:59 pm[/url]"]
R-FAARAZON » پنج شنبه شهریور 23, 96 10:27 pm[/url]"]دنریس قصدش گذار به سمت دموکراسی ولو در گام های اولیه و بسیار ابتداییه ولی سرسی دقیقا عکس این حالت رو داره . یه انقلابی ولو در گام اولیه خیلی بهتر از یک دیکتاتور در بهترین حالت خودشه.

گذار به دموکراسی جالب ترین و در عین حال نچسب ترین توجیهی بوده که تا حالا برا تجاوز دنریس به وستروس دیدم و شنیدم

1- توی سراسر هفت پادشاهی جزایر آهن دموکراتیک مکانیزم رو برا انتخاب حاکمشون دارن، ولی دنی خروجی این مکانیزم رو به رسمیت نمیشناسه و از ادعای اقلیت کوچیکی که برخلاف رسم و سنت ملت شون به اعتبار نسب خونی علیه انتخاب مردم شون شورش کردن حمایت میکنه، در حالیکه خودش به وضوح بیلون گریجوی رو که یارا و ثیون با نام اون مدعی هستن یه مرد اهریمنی میدونه !!! چون مدعای اونها موید ادعای خودش هست که به اعتبار یه پدر اهریمنی تخت آهنین رو طلب میکنه

2- در حالیکه از شمال تا جنوب وستروس هیچکی قبولش نداره به اعتبار پدری که با قیام پنج پادشاهی از هفت پادشاهی وستروس سرنگون شد خودش رو ملکه بر حق هفت پادشاهی میدونه و معتقده که برای حکومت بر هفت پادشاهی به دنیا اومده و هر کس رو هم که این حق توهمی اش رو انکار کنه شورشی و مستحق مرگ و سوختن با آتیش اژدها میدونه.

3- منطق کاملا دموکراتیک و لیبرال bend the knee اش هم که ترول جهانی شده

 

اگه بخوایم منطق سیاسی دنریس تارگاریان رو بر یکی از مکاتب سیاسی معاصر منطبق کنیم اون مکتب بدون شک توتالیتاریزم خواهد بود نه دموکراسی

 

محمد مهدی عزیز

نخست این درسته که مشی سیاسی دنریس دوگانه است. یعنی جایی با حرف زدن از شکستن چرخه تسلط به آرا چپ و پست مدرن ها خصوصا "فوکو" نزدیک می شه و گاهی هم خودش را به سبب وراثت یا حتا شایستگی ذاتی محق می دونه اما این چندگانگی ها حتا در دنیای امروز هم مشاهده می شه و این ایراد مرتبط با اندیشه سیاسی در بستر دنیای نغمه ایرادی به حساب نمیاد. در مقابل مبنای عمل بقیه شاهان و لردهای وستروس که اتکا به زور عریانه، همین بخش مردمی بودن دنریس مزیت بزرگیه.

دنریس در عمل تا به حال دنیای بهتری ساخته،برده داری رو لغو کرده ، شایسته سالاری رو مبنای عمل قرار داده و از مردم عادی و حتا در حاشیه مانده ها -اگر شایسته باشند- استفاده می کنه.

دنریس در برابر رابرت یک پیشرفت تصاعدیه. در عین حال این رسم تاریخه که هیچ دگرگونی انقلابی -در پوسته‌ی سیاسی- به تغییر فوری نمی انجامه و بعضی رسوم و عادات دیرپا در شکلی دیگه خودشون رو بازتولید می کنند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Dawn » جمعه شهریور 23, 96 12:03 am[/url]"]
این یکی از نکات اساسی دنیای نغمه است.انقلاب -به مثابه جراحی-وقتی ضرورت پیدا کنه نمی تونیم ازش اجتناب بکنیم با همه‌ی مشکلات و عفونت ها و تبعات کوتاه مدت و میان مدتش. مثل اونچه که محمد مهدی عزیز درباره‌ی بی نظمی های خلیج برده داران و میرین گفتن.

 

توروس گرامی جایی از پوپر خوندم (نقل به مضمون) که در نقد سوسیالیسم گفته که هر مکتبی که وعده جهان بهتر و اتوپیا رو به بشر بده، از بیخ و بن فریبکار است و نتیجه ای جز بدبختی نوع بشر به دنبال نخواهد داشت. نمودهای بی شماری هم در جهان واقعی خودمون برای این مساله هست. گل سرسبد اینها مگر چه گوارا نبود؟

نمودش در جهان مارتین هم ویرانی هایی که دنریس پس از هر ادعای عدالت طلبی و مساوات در شهرهایی که حکومت کرد به جای گذاشت.

از این رو با شما موافق نیستم که میگید تبعات کوتاه مدت. چه تضمینی هست همان فجایع را در بعد بسیار بزرگتری در قاره وستروس انجام نده؟ دنریسی که همچون اکثر سوسیالیست های دنیای واقعی داره روز به روز بیشتر توتالیتر میشه تا جایی که اگر در جمع، دو زندانی جلوش زانو نزنند مستحق سوختن با آتش اژدهای اون هستند.

 

dawn

دوست گرامی من

بله پوپر و بسیاری از فلاسفه لیبرال به چنین مضمونی اعتقاد داشتند اما حتما می دانید که خود کارل پوپر در دوره فکری متاخر خودش به سوسیالیسم گرایشاتی پیدا کرد،البته طبیعتا نه سوسیالیسم انقلابی.

اگر پوپر را بر محور مختصات لیبرالیسم قرار بدهیم در آن سو ترش -به سمت راست- فریدریش فون هایک رو داریم که معتقد بود که اصلا نباید به جامعه و اقتصاد دست زد چرا که معتقد بود جامعه خودش یک "نظم خودانگیخته" دارد که به اصلاح مسایل می پردازه.

در این سوی پوپر اندیشمندی مثل جان رالز رو داریم که در زمینه عدالت بسیار سخت گیر بود و حتا اون رو فیلسوف عدالت می گن با وجودیکه لیبرال بود. یا خانم هانا آرنت که او هم لیبرال بود اما برخی اندیشه هاش در تعارض با بقیه‌ لیبرال ها بود.

از پرحرفی ام پوزش می خوام .مقصودم این بود که مثلا فریدریش فون هایک جامعه انگلیس رو در نظر داشت ،پوپر اروپای قاره ای رو و "جان رالز" جامعه‌ی آمریکا و خانم "هانا آرنت" نگاهش به فاشیسم و نازیسم جنگ جهانی و همینطور مسایل زنان بود. تمام این افراد هم درباره‌ی جامعه‌یی که در موردش حرف می زدند نوید جامعه‌ی بهتری می دادند و کم و بیش درست می گفتند و البته همه در مورد جوامع توسعه یافته حرف می زدند. آموزه های "فون هایک" که به جامعه‌ی انگلیس نزدیک است در یک جامعه‌ی جهان سومی می تونه فاجعه ای از فاصله طبقاتی و فساد و ظلم بسازه.

ضمن اینکه من از انقلاب-به مثابه جراحی- حرف زدم یعنی جایی که چاره ای نمی مانَد.جراحی خوب نیست ولی وقتی دارو جواب ندهد اجتناب از آن فاجعه آمیز تر می شود هر چند نمی توان انتظار داشت با انجام آن هم اوضاع یک شبه یا چند ساله واقعا دگرگون شود.

خلاصه کنم این آموزه ها و اندیشه ها را به شکل موردی و متناسب با جامعه‌ی هدف باید به کار برد

همه‌ی این اندیشمندان و فلاسفه انسان هایی بزرگ وخیرخواه بودند اما کاربرد نابجای آموزه هایشان می تواند فاجعه بیافریند.

با سپاس از توجه و حوصله تون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
توروس » جمعه شهریور 23, 96 1:36 am[/url]"]

محمد مهدی عزیز

نخست این درسته که مشی سیاسی دنریس دوگانه است. یعنی جایی با حرف زدن از شکستن چرخه تسلط به آرا چپ و پست مدرن ها خصوصا "فوکو" نزدیک می شه و گاهی هم خودش را به سبب وراثت یا حتا شایستگی ذاتی محق می دونه اما این چندگانگی ها حتا در دنیای امروز هم مشاهده می شه و این ایراد مرتبط با اندیشه سیاسی در بستر دنیای نغمه ایرادی به حساب نمیاد. در مقابل مبنای عمل بقیه شاهان و لردهای وستروس که اتکا به زور عریانه، همین بخش مردمی بودن دنریس مزیت بزرگیه.

دنریس در عمل تا به حال دنیای بهتری ساخته،برده داری رو لغو کرده ، شایسته سالاری رو مبنای عمل قرار داده و از مردم عادی و حتا در حاشیه مانده ها -اگر شایسته باشند- استفاده می کنه.

دنریس در برابر رابرت یک پیشرفت تصاعدیه. در عین حال این رسم تاریخه که هیچ دگرگونی انقلابی -در پوسته‌ی سیاسی- به تغییر فوری نمی انجامه و بعضی رسوم و عادات دیرپا در شکلی دیگه خودشون رو بازتولید می کنند.

توروس عزیز

من در کنه مشی سیاسی دنریس هیچ دوگانگی و تعارضی نمی بینم. در طول تاریخ همه افراد قدرت طلب در ابتدای آغاز به کارشون که برای تصاحب قدرت توان و پشتیبانی کافی نداشتن برای جلب توجه و جمع کردن پیرو تابلوی مردم داری و عدالتخواهی و رهایی بخشی و مبارزه با ظلم بلند کردن و برای ضربه زدن به ارکان قدرت رقیب، مناسبات نظم مستقر رو به چالش کشیدن و تا جایی که تونستن به هم زدن، اما در صورت موفقیت و رسیدن به قدرت خروجی نهایی کارشون فقط جا به جا شدن برده دار و برده و استثمارگر و استثمار شده بوده و تنها کسانی از قیام شون منتفع شدن که به خاطرشون آدم کشتن ! و اغلب بعد به بار آوردن کلی خرابی و هزینه، در نهایت ظلم و فشار و محدودیت و خفقان بدتر از قبل رو بر جامعه حاکم کردن. (پرواضحه که جریحه دار شدن سطحی و موقتی احساسات یه نفر از دیدن صحنه تجاوز گروهی دوتراکی به یه زن اسیر یا به صلیب کشیده شدن یه برده نافرمان ناقض این اصل کلی و دلیل معصوم و فرشته بودن اون فرد نیست، سرسی هم دلش برای گداهایی که دور های اسپارو جمع شده بودن سوخت و بهشون قدرت و امکانات داد که خیلی زود به شدت پشیمون شد)

در مورد دنیای بهتری که دنریس ساخته هم من واقعا نمیدونم خلیج اژدهایان از چه نظر بر خلیج برده داران برتری داره و بهتر به حساب میاد ؟

تو خلیج برده داران کشتار و خونریزی بیشتر بوده یا خلیج اژدهایان ؟

تو خلیج برده داران بی نظمی و ناامنی بیشتر بوده یا خلیج اژدهایان ؟

تو خلیج برده داران خرابی و ویرانی شهرها بیشتر بوده یا خلیج اژدهایان ؟

تو خلیج برده داران آشفتگی اقتصادی و قحطی و کمبود ارزاق عمومی بیشتر بوده یا خلیج اژدهایان ؟

آنسالیدها اگر محافظ و بادیگارد اشراف شهرهای آزاد میشدن زندگی بهتر و عمر طولانی ترن داشتن یا حالا که ارتش ملکه دنریس شدن از این میدان جنگ به اون یکی کشیده میشن ؟ (و همین اصل در مورد بسیاری از سایر اصناف برده ها که دنریس بهشون آزادی آوارگی و گرسنگی کشیدن داد صدق میکنه)

و صدها سوال دیگه

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
توروس » جمعه شهریور 23, 96 1:05 am[/url]"]
Dawn » جمعه شهریور 23, 96 12:03 am[/url]"]
این یکی از نکات اساسی دنیای نغمه است.انقلاب -به مثابه جراحی-وقتی ضرورت پیدا کنه نمی تونیم ازش اجتناب بکنیم با همه‌ی مشکلات و عفونت ها و تبعات کوتاه مدت و میان مدتش. مثل اونچه که محمد مهدی عزیز درباره‌ی بی نظمی های خلیج برده داران و میرین گفتن.

 

توروس گرامی جایی از پوپر خوندم (نقل به مضمون) که در نقد سوسیالیسم گفته که هر مکتبی که وعده جهان بهتر و اتوپیا رو به بشر بده، از بیخ و بن فریبکار است و نتیجه ای جز بدبختی نوع بشر به دنبال نخواهد داشت. نمودهای بی شماری هم در جهان واقعی خودمون برای این مساله هست. گل سرسبد اینها مگر چه گوارا نبود؟

نمودش در جهان مارتین هم ویرانی هایی که دنریس پس از هر ادعای عدالت طلبی و مساوات در شهرهایی که حکومت کرد به جای گذاشت.

از این رو با شما موافق نیستم که میگید تبعات کوتاه مدت. چه تضمینی هست همان فجایع را در بعد بسیار بزرگتری در قاره وستروس انجام نده؟ دنریسی که همچون اکثر سوسیالیست های دنیای واقعی داره روز به روز بیشتر توتالیتر میشه تا جایی که اگر در جمع، دو زندانی جلوش زانو نزنند مستحق سوختن با آتش اژدهای اون هستند.

 

dawn

دوست گرامی من

بله پوپر و بسیاری از فلاسفه لیبرال به چنین مضمونی اعتقاد داشتند اما حتما می دانید که خود کارل پوپر در دوره فکری متاخر خودش به سوسیالیسم گرایشاتی پیدا کرد،البته طبیعتا نه سوسیالیسم انقلابی.

اگر پوپر را بر محور مختصات لیبرالیسم قرار بدهیم در آن سو ترش -به سمت راست- فریدریش فون هایک رو داریم که معتقد بود که اصلا نباید به جامعه و اقتصاد دست زد چرا که معتقد بود جامعه خودش یک "نظم خودانگیخته" دارد که به اصلاح مسایل می پردازه.

در این سوی پوپر اندیشمندی مثل جان رالز رو داریم که در زمینه عدالت بسیار سخت گیر بود و حتا اون رو فیلسوف عدالت می گن با وجودیکه لیبرال بود. یا خانم هانا آرنت که او هم لیبرال بود اما برخی اندیشه هاش در تعارض با بقیه‌ لیبرال ها بود.

از پرحرفی ام پوزش می خوام .مقصودم این بود که مثلا فریدریش فون هایک جامعه انگلیس رو در نظر داشت ،پوپر اروپای قاره ای رو و "جان رالز" جامعه‌ی آمریکا و خانم "هانا آرنت" نگاهش به فاشیسم و نازیسم جنگ جهانی و همینطور مسایل زنان بود. تمام این افراد هم درباره‌ی جامعه‌یی که در موردش حرف می زدند نوید جامعه‌ی بهتری می دادند و کم و بیش درست می گفتند و البته همه در مورد جوامع توسعه یافته حرف می زدند. آموزه های "فون هایک" که به جامعه‌ی انگلیس نزدیک است در یک جامعه‌ی جهان سومی می تونه فاجعه ای از فاصله طبقاتی و فساد و ظلم بسازه.

ضمن اینکه من از انقلاب-به مثابه جراحی- حرف زدم یعنی جایی که چاره ای نمی مانَد.جراحی خوب نیست ولی وقتی دارو جواب ندهد اجتناب از آن فاجعه آمیز تر می شود هر چند نمی توان انتظار داشت با انجام آن هم اوضاع یک شبه یا چند ساله واقعا دگرگون شود.

خلاصه کنم این آموزه ها و اندیشه ها را به شکل موردی و متناسب با جامعه‌ی هدف باید به کار برد

همه‌ی این اندیشمندان و فلاسفه انسان هایی بزرگ وخیرخواه بودند اما کاربرد نابجای آموزه هایشان می تواند فاجعه بیافریند.

با سپاس از توجه و حوصله تون

ممنونم از توضیحات شما دوست عزیزم که به اطلاعات من اضافه کرد.

اما همچنان سوال دارم: انقلاب با کمک ارتش بیگانه؟ انقلاب در سرزمینی که نمی شناسی و در آن نزیسته ای؟ این اسمش واقعا انقلاب هست؟

و دموکراسی؟ دموکراسی آنهم زمانی که تنها چیزی که داری سلاحهای کشتار جمعی به نام اژدها و ادعای تخت به پشتوانه وراثت است؟

واقعا دنریس آورنده انقلاب و دموکراسی است؟ واقعا وستروس نیازمند انقلاب از سوی بیگانه ای به نام دنریس است؟

حتی در فیلم دنریس بارها به وضوح میگه که به وستروس میره تا تخت سلطنت را که به خاطر وراثت حق خودش می دونه پس بگیره! و راهش را خورد کردن چرخ (یعنی به بیان شما انقلاب و به بیان من یورش) می دونه! پس انقلاب هم اگر می کنه برای پس گرفتن تختش هست! قرار نیست دموکراسی تشکیل بده، قراره حکومت سلطنتی را ادامه بده، فقط ملکه باید عوض بشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Dawn

دقیقا با حرف شما موافقم اولا تغییراتی که از درون جوامع شکل میگیرن و فرهنگ یک جامعه رو به مرور تغییر میدن تغییرات پایدار هستن. معمولا اصلاحات آرام بهترین راه تغییرات مثبت و پایداره. حتی در انقلاب هایی که تقریبا همه مردم هم پشتش بودن اثرات منفیش واضحه مثل کشور خودمون..

حالا در مورد دنریس دقیقا همینه دنریس یه خارجیه که چیزی از وستروس نمیدونه مردم هوادارش نیستن و تنها ابزارش زوره.

در مرین و یونکای و ... که هدف روشنی مثل مبارزه با برده داری داشت نتیجه شو دیدیم اینجا که هدف مثبتیم نداره.

میگه میخوام چرخ قدرت و اشرافیت رو بشکنم بعد با تکیه به اشرافیت خودش و زور میخواد ملکه بشه.

حتی میبینیم به محض اینکه از شهرها خارج میشه برده داری برمیگرده به خاطر اینکه تغییر ریشه ای نبوده و به زور بوده مرین رو نمیتونه اداره کنه و تنها دلیلی که موفق میشه استفاده از اژدها و زوره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ممنون از نظرات دوستان گرامی توروس و Dawn که بحث رو خوب پیش بردن. البته توروس در یه پست مفصل در مورد صحبتی که مد نظرم بود توضیحات لازم رو ادامه داد ولی چندجمله اضافه می کنم

من بر شکل بسیار ابتدایی و گام های اولیه دموکراسی تاکید کردم فرمایش دوستان بیشتر در مورد شکل غایی دموکراسیه. بهرحال همه نظم قدیم دنیای مارتین رو ازش خبر داریم. نظام شکل گرفته براساس رابطه ارباب - برده در ایسوس و فئودال-سرف ( رعیت) در وستروس. حرکت دنریس ولو با دوگانگی و سه گانگی شخصیت دنریس( مسئله زانو زدن یا حق تارگرین ها بر تخت وستروس یا استفاده از اژدها) باز نسبت به این نظم قدیم حرکتی رو جلو هستش. اون صحبت پوپر در مورد رفورم زمانی درسته که بستر رفورم وجود داشته باشه ولی در جامعه قرون وسطایی مبتنی بر ارباب -رعیتی چه بستری وجود داره؟ رفورم ولی بسترش وجود نداشته باشه تبدیل به اصلاحات آونگی میشه ( نمونه اش امیرکبیر).

جدا از این توروس اشاره هوشمندانه ای به جراحی کرد. یه جراحی عوارض زیادی ممکنه داشته باشه ولی در دراز مدت ممکنه به بهبود شرایط کمک کنه. بهرصورت همین حرکت دنریس در شکستن چرخ ها و یا مجبور کردن یارا به کنار گذاشتن دزدی و غارت خودش یه گامه ولو گامی کوچک . وقتی از فراز کوهستان گلوله برفی کوچک رها بشه در مسیرش کم کم تبدیل به موجی عظیم میشه. این کار زمان بره . چیزی که در حال حاضر در وستروس می بینیم اون هرج و مرج در مرحله گذار از نظم قدیم به سمت نظم جدیده. هنوز نظم جدیدی ندیدیم که بشه براساسش قضاوت کرد که مثلا حکومت دنریس موفق بوده یا نه.

Dawn گرامی فرمایش کرد که چه تضمینی هست همان فجایع را در بعد بسیار بزرگتری در قاره وستروس انجام نده؟

تضمینی در این زمینه وجود نداره . یه انقلاب رو اصلاحات مداوم از درون و دوری از درغلطیدن در ورطه خودمحوری، خود حق پنداری و کیش شخصیت و توجه به تضارب آرا میتونه به پیش ببره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » جمعه شهریور 24, 96 10:29 am[/url]"]ممنون از نظرات دوستان گرامی توروس و Dawn که بحث رو خوب پیش بردن. البته توروس در یه پست مفصل در مورد صحبتی که مد نظرم بود توضیحات لازم رو ادامه داد ولی چندجمله اضافه می کنم

من بر شکل بسیار ابتدایی و گام های اولیه دموکراسی تاکید کردم فرمایش دوستان بیشتر در مورد شکل غایی دموکراسیه. بهرحال همه نظم قدیم دنیای مارتین رو ازش خبر داریم. نظام شکل گرفته براساس رابطه ارباب - برده در ایسوس و فئودال-سرف ( رعیت) در وستروس. حرکت دنریس ولو با دوگانگی و سه گانگی شخصیت دنریس( مسئله زانو زدن یا حق تارگرین ها بر تخت وستروس یا استفاده از اژدها) باز نسبت به این نظم قدیم حرکتی رو جلو هستش. اون صحبت پوپر در مورد رفورم زمانی درسته که بستر رفورم وجود داشته باشه ولی در جامعه قرون وسطایی مبتنی بر ارباب -رعیتی چه بستری وجود داره؟ رفورم ولی بسترش وجود نداشته باشه تبدیل به اصلاحات آونگی میشه ( نمونه اش امیرکبیر).

جدا از این توروس اشاره هوشمندانه ای به جراحی کرد. یه جراحی عوارض زیادی ممکنه داشته باشه ولی در دراز مدت ممکنه به بهبود شرایط کمک کنه. بهرصورت همین حرکت دنریس در شکستن چرخ ها و یا مجبور کردن یارا به کنار گذاشتن دزدی و غارت خودش یه گامه ولو گامی کوچک . وقتی از فراز کوهستان گلوله برفی کوچک رها بشه در مسیرش کم کم تبدیل به موجی عظیم میشه. این کار زمان بره . چیزی که در حال حاضر در وستروس می بینیم اون هرج و مرج در مرحله گذار از نظم قدیم به سمت نظم جدیده. هنوز نظم جدیدی ندیدیم که بشه براساسش قضاوت کرد که مثلا حکومت دنریس موفق بوده یا نه.

Dawn گرامی فرمایش کرد که چه تضمینی هست همان فجایع را در بعد بسیار بزرگتری در قاره وستروس انجام نده؟

تضمینی در این زمینه وجود نداره . یه انقلاب رو اصلاحات مداوم از درون و دوری از درغلطیدن در ورطه خودمحوری، خود حق پنداری و کیش شخصیت و توجه به تضارب آرا میتونه به پیش ببره.

در دنیای واقعی این گذار از دوران قرون وسطایی انجام شده و میبینیم که با ستفاده از انقلاب صنعتی، انقلاب علمی و فرهنگی بوده نه با استفاده از انقلاب های شعاری و نظامی و برای همینه که تغییراتی که به جا گذاشت پایداره.

انقلاب از نوع دنریس مثل انقلاب های آمریکای جنوبی و کشور خودمونه تازه در این انقلاب ها فردی از اون جامعه و پشتیبانی اکثر مردم انقلاب کرده اینجا که دنریس یه بیگانه ست.

اینکه دنریس در صورت پیروزی ناموفق خواهد بود به ین دلیله که تجربشو تو شهرهایی که موفق به فتحشون شده دیدیم که در هیچکدوم موفق نبوده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در دنیای واقعی این گذار از دوران قرون وسطایی انجام شده و میبینیم که با ستفاده از انقلاب صنعتی، انقلاب علمی و فرهنگی بوده نه با استفاده از انقلاب های شعاری و نظامی و برای همینه که تغییراتی که به جا گذاشت پایداره.

البته صحبت ما در مورد دنیای نغمه ای از آتش و یخه که نه این گذار انجام شده و نه بسترش فراهم شده.

 

انقلاب از نوع دنریس مثل انقلاب های آمریکای جنوبی و کشور خودمونه تازه در این انقلاب ها فردی از اون جامعه و پشتیبانی اکثر مردم انقلاب کرده اینجا که دنریس یه بیگانه ست. اینکه دنریس در صورت پیروزی ناموفق خواهد بود به این دلیله که تجربشو تو شهرهایی که موفق به فتحشون شده دیدیم که در هیچکدوم موفق نبوده.

اینکه یه نفر برای تغییر لزوما باید از خاندان های وستروس باشه و بیگانه نباشه در غلطیدن در همون نظم قدیمه. خیلی جالب تر میشد اگه دنریس کنار می رفت و مثلا واریس که یه بیگانه است و در درجات بعدی تیریون این تغییر رو انجام می دادن.

 

یه نکته هم بگم: یه وسوسه ای که بخاطرش مردم رو از رفتن به سمت تغییر ساختارها( حالا چه با انقلاب و چه رفورم) بر حذر می دارن، امنیت و رفاه است. اینکه نظم قدیم امنیت و رفاه رو به دنبال داره و هرج و مرج اول یه خیزش از بین بردن رفاه اجتماعی. ولی هر حرکتی هزینه ای رو در بر خواهد داشت و برای به نتیجه رسیدن نیازمند گام های بعدی و ارائه نظم جایگزین بجای اون نظم قدیمه. فعلا چه در ایسوس و چه در وستروس دنریس برای این حرکت ابتدایی اش مشغول کشمکش با اربابان قدیمه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
R-FAARAZON » جمعه شهریور 24, 96 11:01 am[/url]"]
در دنیای واقعی این گذار از دوران قرون وسطایی انجام شده و میبینیم که با ستفاده از انقلاب صنعتی، انقلاب علمی و فرهنگی بوده نه با استفاده از انقلاب های شعاری و نظامی و برای همینه که تغییراتی که به جا گذاشت پایداره.

البته صحبت ما در مورد دنیای نغمه ای از آتش و یخه که نه این گذار انجام شده و نه بسترش فراهم شده.

 

انقلاب از نوع دنریس مثل انقلاب های آمریکای جنوبی و کشور خودمونه تازه در این انقلاب ها فردی از اون جامعه و پشتیبانی اکثر مردم انقلاب کرده اینجا که دنریس یه بیگانه ست. اینکه دنریس در صورت پیروزی ناموفق خواهد بود به این دلیله که تجربشو تو شهرهایی که موفق به فتحشون شده دیدیم که در هیچکدوم موفق نبوده.

اینکه یه نفر برای تغییر لزوما باید از خاندان های وستروس باشه و بیگانه نباشه در غلطیدن در همون نظم قدیمه. خیلی جالب تر میشد اگه دنریس کنار می رفت و مثلا واریس که یه بیگانه است و در درجات بعدی تیریون این تغییر رو انجام می دادن.

 

یه نکته هم بگم: یه وسوسه ای که اکثر دیکتاتور ها بخاطرش مردم رو رفتن به سمت تغییر ساختارها( حالا چه با انقلاب و چه رفورم) امنیت و رفاه است. اینکه نظم قدیم امنیت و رفاه رو به دنبال داره و هرج و مرج اول یه خیزش از بین بردن رفاه اجتماعی. ولی هر حرکتی هزینه ای رو در بر خواهد داشت و برای به نتیجه رسیدن نیازمند گام های بعدی و ارائه نظم جایگزین بجای اون نظم قدیمه. فعلا چه در ایسوس و چه در وستروس دنریس برای این حرکت ابتدایی اش مشغول کشمکش با اربابان قدیمه.

راستی شهرهایی که دنریس فتح کرد هنوزهم دسته یا نه؟یعنی هنوزهم ماله خودشه یا بعد اینکه به طرف وستروس حرکت کرد کنترلشون از ددستش خارج شده؟سریال رو قبلا یه بار دیده ام و متاسفانه یادم رفته سرنوشت این شهر ها و الان کتابو میخونم تو کتاب که تا از آستاپور رفت و اون یکی شهر هارو فتح کرد کسایی که تو آیتاپور گذاشته بود خیانت کردن و برده ها کشتنشون و خودشون یه شاه گذاشتن و از دست دنریس هم مستقل شدن تو سریال سرنوشت این شهر ها جیشد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظرم در سریال با توجه به قدرت نمایی دنریس اداره تمام دولت شهرهای ایسوس که تحت حاکمیت دنریس بود، دوباره به دست ایشون افتاد. البته باید دید نظر بقیه دوستان چیه چون تا حدودی این مسئله برای خود منم گنگ بود.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همونطور که مارتین گفته دنیاش نه کاملا ولی تا حدودی از دنیای واقعی اقتباس شده مثلا جنگ 5 پادشاه برگرفته از جنگ رزها در انگلیسه و بسیاری از شخصیت ها برگرفته از شخصیت های تاریخی هستن مثلا شخصیت سنسا از روی الیزابت یورک هست.

حرف من اینه که در کل انقلاب هایی که اثربخش هستن انقلاب های فرهنگی و علمی هستن نه انقلاب های زوری و اینو میشه به هر دنیایی بسط داد.

دلیل اینکه من روی بیگانه بودن دنریس تاکید میکنم پس زدن مردمه فرض کنین که یه انگلیسی میخواست تو فرانسه انقلاب کنه یا یه چینی بیاد تو ایران انقلاب کنه مردم اون انقلابو پس میزنن.

دقیقا نمونه ش اتفاقیه که تو اسوس برای دنریس افتاد به محض اینکه پاشو گذاشت بیرون برده داری برگشت چون تغییر درونی و تدریجی نبود.

و دلیل بعدی اینه که حذف برده داری شعار قابل درکیه ولی من در وستروس هدف دنی رو چیزی جز انتقام و قدرت طلبی نمیبینم.

صرفا هدفش اینه که افرادی که در راس قدرت هستن رو عوض کنه و در راس اونها ملکه عوض بشه.

تایرل ها و دورن باهاش متحد شدن پس اگه پیروز میشدن سر جاشون باقی میموندن جزایر آهن به گریجوی ها میرسید جان در صورت زانو زدن صاحب شمال میموند و کسترلی راک هم به تیریون میرسید.

پس حرف دنریس در حد شعاره عملا قرار نبود تغییر خاصی صورت بگیره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
همونطور که مارتین گفته دنیاش نه کاملا ولی تا حدودی از دنیای واقعی اقتباس شده مثلا جنگ 5 پادشاه برگرفته از جنگ رزها در انگلیسه و بسیاری از شخصیت ها برگرفته از شخصیت های تاریخی هستن مثلا شخصیت سنسا از روی الیزابت یورک هست.

صحبتتون درسته ولی نزدیک ترین زمانی که میشه گفت داستان به اون شباهت داره سالهای تاریک قرون وسطاست و نه سالهای بعد از انقلاب صنعتی.

 

حرف من اینه که در کل انقلاب هایی که اثربخش هستن انقلاب های فرهنگی و علمی هستن نه انقلاب های زوری و اینو میشه به هر دنیایی بسط داد.

فرمایشتون کاملا صحیحه و البته رفورم خیلی بهتر، منطقی تر و کم هزینه تر از انقلابه ولی امر در شرایط قرون وسطایی قابل اجرا نیست

 

دلیل اینکه من روی بیگانه بودن دنریس تاکید میکنم پس زدن مردمه فرض کنین که یه انگلیسی میخواست تو فرانسه انقلاب کنه یا یه چینی بیاد تو ایران انقلاب کنه مردم اون انقلابو پس میزنن.

به نظرم یکی از پیش فرض هایی که بشر دیگه باید در سال 2017 از اون دست برداره همین تاکید بر نژاد و خاندان و ... است.

دقیقا نمونه ش اتفاقیه که تو اسوس برای دنریس افتاد به محض اینکه پاشو گذاشت بیرون برده داری برگشت چون تغییر درونی و تدریجی نبود.

تنها انتظاری که از این حرکت میره اینه ساختار فئودال -رعیتی یا ارباب -برده ای برچیده بشه . رسیدن به گام ها بعدی سالها و بلکه دهه ها طول می کشه و طبعا بسیار تدریجیه.

پس حرف دنریس در حد شعاره عملا قرار نبود تغییر خاصی صورت بگیره.

بله قرار نبود نبود جزایر آهنین تبدیل به سوییس بشه ولی همین لغو برده داری یا دست برداشتن جزایر آهنین از دزدی و غارت حتی در شعار گامی رو به جلو در این انقلاب اولیه است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من هم همینو میگم گذار از قرون وسطی به صورت تدریجی و با استفاده از صنعت علم و فرهنگ شکل گرفته و دنیای قصه در زمان قرون وسطی هست پس راهکرد برون رفتش از دنیای تاریک قرون وسطی هم همینه به تدریج و به صورت فرهنگی نه مثل روش دنریس.

من در مورد زمانی که قصه توش روایت میشه صحبت میکنم در این زمان بیگانه بودن بسیار مهمه و باعث واکنش مردم میشه حتی توی سال 2017 هم نژادپرستی موج میزنه تو کشور خودمون و در برخورد با افغانی ها یا در پیشرفته ترین کشورها مثل آمریکا که اخیرا شاهدش بودیم.

یعنی این همه به خاک و خون کشیدن وستروس که جزایر بسیار کوچک آهان رفتارشون عوض شه؟چون تغییر دیگه ای که ظاهرا قرار نبود انجام شه.

حتی در همون مورد هم شاهان گذشته هم با این رفتار جزایر آهنی ها مخالف بودن و باهاش مقابله میکردن پس دنریس در این مورد هم رف جدیدی نداره.

و مطمئنا دنریس موفق نخواهد شد رفتار مردم جزایر آهان رو اینطوری فرمایشی تغییر بده و به رفتار قبلشون برمیگردن تنها تفاوتش اینه که شاهان قبلی با سپاه متشکل از انسانها با جزایر آهنی ها برخورد میکردن و دنریس با اژدها برخورد خواهد کرد که یه عنصر تخیلیه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
من هم همینو میگم گذار از قرون وسطی به صورت تدریجی و با استفاده از صنعت علم و فرهنگ شکل گرفته و دنیای قصه در زمان قرون وسطی هست پس راهکرد برون رفتش از دنیای تاریک قرون وسطی هم همینه به تدریج و به صورت فرهنگی نه مثل روش دنریس.

این در صورتیه ساختار حاکم اینو بپذیره ولی خب نمی پذیره باید امثال چارلز اول نابود شن تا کم کم اعتقاد به اصلاح روز به روز انسان جایگزین این عقیده بشه که حکومت ودیعه ای آسمانیه.

 

من در مورد زمانی که قصه توش روایت میشه صحبت میکنم در این زمان بیگانه بودن بسیار مهمه و باعث واکنش مردم میشه حتی توی سال 2017 هم نژادپرستی موج میزنه تو کشور خودمون و در برخورد با افغانی ها یا در پیشرفته ترین کشورها مثل آمریکا که اخیرا شاهدش بودیم.

من از نظر دوستان این بیگانه بودن رو مهم دیدم و تاکیدم بر این امر بود که نباید بر نژاد و قومیت تاکید شه.

یعنی این همه به خاک و خون کشیدن وستروس که جزایر بسیار کوچک آهان رفتارشون عوض شه؟چون تغییر دیگه ای که ظاهرا قرار نبود انجام شه.

عرض کردم که گذار از سمت شعار به سوی عمل و تغیر رفتار سالها و بلکه دهه ها طول میکشه و پیش فرضش مخالف نبودن و همکاری کردن خاندان ها و ذی نفعان دیرینه. چیزی که در دنیای مارتین الان به چشم می بینیم هرج و مرجه. هرج و مرج ناشی از کشاکش نظم قدیم برای حاکم نشدن نظم جدید. باید این نظم جدید حاکم شه چند مرحله ای پیشرفت کنه تا اونوقت بشه تغییراتی رو ایجاد کرد که موندگار باشه. البته تغییراتی مثل لغو برده داری انجام شه ولی اینها تغییراتی پایا نیستند یه سری تغییرات نیاز داره که در ادامه بحث که نیاز باشه خدمت دوستان عرض می کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نه نظر من با نژادپرستی مخافه ولی واقعیته متاسفانه و حتی دنیای به قول خودمون متمدن کنونی نژادپرستی و اختلافات قومی و مذهبی توش موج میزنه منم باهاش مخالفم ولی متاسفانه هست.

اگرم بپذیریم که با روی کار اومدن نظام جدید تغییرات مثبتی خواهد اومد یقینا شخصیتی مثل دنریس نمیتونه آورنده اون تغییرات باشه.

البته بحثی که در مورد مقایسه سرسی و دنریس بود من با نظر شما موافق یا اقلا موافق ترم و با اینکه خط داستانی و استعداد بازیگری لنا هدی برام بسیار جالب تره ولی اگه مجبور به انتخاب بودم دنریسو انتخاب میکردم به شرطی که تیریون در کنارش باشه و به جنون تارگرینها مبتلا نشه چون در اون صورت یه شخصیت مجنون با اژدها خیلی خطرناک تر از یه دیوانه بی اژدهاست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ولی اگه مجبور به انتخاب بودم دنریسو انتخاب میکردم به شرطی که تیریون در کنارش باشه و به جنون تارگرینها مبتلا نشه چون در اون صورت یه شخصیت مجنون با اژدها خیلی خطرناک تر از یه دیوانه بی اژدهاست.

برای تکمیل صحبت شما نیاز به یه تغییر هست تا این حرکت ماندگار شه

یکی از دوستان در یکی از پست های قبل در این تاپیک یا تاپیک قسمت های قبلی اشاره هوشمندانه ای کرد که اگه قراره مثلا الگوی دنریس(جان) -تیریون حاکم باشه خب این چه فرقی با الگوی حکومتی رابرت-جان ارن در ابتدای داستان داره . نکته در همینجاست.

اگه قراره این شعاری که دنریس میده شدنی و ماندگار باشه لازمه اش گذر از فرد گرایی و عدم تکیه بر حرکت های منحصر به یک فرد و ایجاد بستر جمعی برای تداوم اون اصلاحات داره وگرنه بدیهیه اصلاحاتی که بر مبنای یک فرد و با زور انجام بشه بعد از نبودن اون فرد یا اون اهرم فشار محکوم به شکسته.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » جمعه شهریور 23, 96 1:17 am[/url]"][سرسی هم دلش برای گداهایی که دور های اسپارو جمع شده بودن سوخت و بهشون قدرت و امکانات داد که خیلی زود به شدت پشیمون شد)

 

ببخشید ولی تنها دلیل قدرت دادن به های اسپارو از سوی سرسی فقط زمین زدن مارجری بود و بس . سرسی و دلسوزی برای مردم فقیر !

رجوع کنید به عروسی جافری که حتی دستور میده باقیمانده غذاها رو به سگها بدن نه به فقرا که پوز مارجری رو زده باشه . اونجایی هم که مارجری بهش میگه من ملکه ام نه تو شروع قدرت دادن به های اسپاروئه که دامن خودشو میگیره

به نظر من که سرسی یه شخصیت به غایت حسود و قدرت طلبه و بدجنسه . من تو این سریال یه کار خوب از این شخصیت ندیدم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
moh2000 » جمعه شهریور 24, 96 12:44 pm[/url]"]
محمدمهدی » جمعه شهریور 23, 96 1:17 am[/url]"][سرسی هم دلش برای گداهایی که دور های اسپارو جمع شده بودن سوخت و بهشون قدرت و امکانات داد که خیلی زود به شدت پشیمون شد)

 

ببخشید ولی تنها دلیل قدرت دادن به های اسپارو از سوی سرسی فقط زمین زدن مارجری بود و بس . سرسی و دلسوزی برای مردم فقیر !

رجوع کنید به عروسی جافری که حتی دستور میده باقیمانده غذاها رو به سگها بدن نه به فقرا که پوز مارجری رو زده باشه . اونجایی هم که مارجری بهش میگه من ملکه ام نه تو شروع قدرت دادن به های اسپاروئه که دامن خودشو میگیره

به نظر من که سرسی یه شخصیت به غایت حسود و قدرت طلبه و بدجنسه . من تو این سریال یه کار خوب از این شخصیت ندیدم

تازه باید در نظر داشت که شخصیت سرسی تو سریال کلی تلطیف شده و بهش لایه و عمق دادن تو کتاب که رسما مرخصه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×