رفتن به مطلب
alex targerin

قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?  

83 رای

  1. 1. به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?

    • 1
      5
    • 2
      0
    • 3
      2
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      5
    • 7
      13
    • 8
      12
    • 9
      12
    • 10
      31


Recommended Posts

olenna_tyrell » سه شنبه شهریور 7, 96 6:42 pm[/url]"]
شاهزاده طلوع » سه شنبه شهریور 7, 96 11:48 am[/url]"]
Lady of winterfell » سه شنبه شهریور 7, 96 11:29 am[/url]"]وقتی به خاطر طمع شبکه HBO مجبور میشن یه سیزن اضافه بسازن و آب ببندن به سریال همین میشه دیگه ضعف خطوط داستانی و شخصیت پردازی و افت محسوس دیالوگ ها. مثلا این خط داستانی احمقانه رفتن جان و گروهش برای گرفتن وایت اگه دنریس انقد راحت میتونه یه روزه سوار اژدهاش بشه و خب یه وقت میذاشت جیمی هم پشت اژدهاش سوار میکرد میرفتن میدیدن وایت هارو که سرسی هم قانع بشه یعنی هیچ کی همچین. پیشنهادی به فکرش نرسید؟ بعد تا وقتی که جان به دنیا میاد اون یکی بچه ریگار که اسمش ایگانه زنده ست یعنی اسم 2تا بچه شو گذاشته ایگان؟اگه زنده میموندن میخواست صداشون کنه ایگان1 و ایگان2؟صحبت از ریگار شد فک کن بعد این همه سال انتظار برای دیدن ریگار و نوع رابطه ش با لیانا این فلش بک افتضاحو نشون میدن حالا که قرار نیست دیالوگ داشته باشه لااقل یه آدم خوشقیافه انتخاب میکردن قحطی اومده بود؟این بازیگره رسما زشت بود یا جوری نشون میدادن پشتش به صحنه باشه و مرموز بودن کاراکتر هم حفظ بشه.

 

در مورد بازیگر نقش ریگار هم بگم که هیچ بازیگر بزرگی نمیاد که فقط بیست ثانیه توی قاب وایسته! هیچ بچه خوشگلی هم تو عرصه هنر رو زمین نمی مونه که بخوان بیست ثانیه بیارنش جلوی دوربین! این افراد حتما یا سوپرمدل شدن یا بازیگر تاپ و... . با همه ی احترام، یعنی همچین مسئله نازلی انقدر برای شما طرح کردنش مهمه که بابتش مدام فضای تلخ و بی ربط تو کامنتهای فروم پخش بشه؟! زیر بغل مار کشف می کنن دوستان.

 

ریگار از جذابترین شخصیتای مجموعه بود. حتی بیلیش هم معتقد بود خیلی خوشتیپه و باز تو دیالوگای بیلیش خودش میگه موهای بلند و انبوه نقره‌ای داشت.

پسر خوشتیپ هیکلی همه جا پیدا میشه. مثلا دنیل رادکلیف یه بار گفته بود دوس داره تو گات بازی کنه حتی اگه بمیره یا نقشش کوتاه باشه

از قیافه ریگار بگذریم حتی لباس و گریمش هم بد بود...

 

موافقم

تازه بازیگرای بزرگ و معروف تر معمولا تو سریال ها بازی نمیکنن مگر اینکه یا سریال بزرگ باشه (که این سریال تو این زمینه عالی هست) و یا نقششون کوتاه باشه (مثل ند استارک که همون موقع هم خیلی معروف بود)

 

البته با اینکه طرفدار سرسخت هری پاتر هستم ولی یه لحظه تصور دنیل رادکلیف جای ریگار باعث شد کلی بخندم. به نظر من اصلا به نقش ریگار نمیخوره. قیافش خوبه ولی هیکل و قدش رو نداره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

موقعی که سکانس تبدیل ویسریون آغاز شد ( از آنجایی که من اسپویل های فصل رو نخونده بودم) انتظار داشتم در اون لحظه غول های شاه شب رو ببینم.. چون همون لحظه به ذهنم رسید چرا از این همه آدم بیگاری کشیدن در حالیکه یک (یا شاید دو غول) برای بیرون کشیدن ویسریون کافی باشه..

میتونیم فرض کنیم که از غول ها برای اتصال زنجیرها استفاده کردند.. (که البته نشون ندان آنها در این صحنه باگ بزرگی هست).. اما به نظرم واقعی ترین احتمال، همین هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@ Ser Duncan The Tall

 

دوست عزیزم الان عصر، عصر تکنولوژیه! بلیتهای سینما مکانیزه فروخته میشه! یعنی شما اینترنتی و با پرداختِ آنلاین امروز بلیتِ سانسِ فردا و پس فردا رو رزرو می کنی! در نتیجه اینکه تا 24 ساعت یا 48 ساعت بعد که موعدِ تماشای فیلم هست چه اتفاقاتی از نظر روحی و جسمی برات بیفته، معلوم نیست! من به عینه دیدم که برخی دندان درد داشتن، اما چون 12 تومن پول بلیت داده بودن، دلشون نیومده بود که نرن فیلم رو ببینن! در جشنواره فیلم هم که شما تمام بلیتها رو(هر دسته، 11 فیلم) از دو هفته قبل پیش خرید می کنید! یعنی الان دیگه مثل ده سال پیش نیست که هر وقت حالتون خوش بود برید دم گیشه بلیت بگیرید و همون موقع هم برید تو سالن فیلم رو ببینید! بلکه لحظه ای که حالتون خوبه بلیت رو رزرو می کنید، اما اینکه آیا یک روز، دو روز بعد، درست چند ساعت پیش از آغاز فیلم هم حالِ جسمی و روحی و فکریتون خوب باشه، معلوم نیست! شما سر این ماجرا داری کلنجار بیهوده میری با من. در حالیکه از همون کامنتِ نخست هم من منظورم دقیق روشن بوده. ناخوش بودنِ یک فرد از نظر روحی و جسمی حینِ تماشای فیلم، امکانِ ابرازِ نظرِ منفی بیننده درباره اون فیلم رو افزایش میده. همینطور آگاه بودنِ پیشاپیش یک فرد از اتفاقاتی که قراره در قسمتهای بعدیِ یک سریال رخ بده!

 

اتفاقا موضوع سرسی و لنیسترها و تلاش جان برای صلح با اونها، بیش از گذشته ارزشهای کاراکترِ منحصربفرد و روحیاتِ والای جان و آنارشیِ درونِ اونرو نشون داد. دستِ صلح و دوستی به دشمنِ خونیِ خاندانت دراز کردن به طبع حتی بسیار سخت تر از شکستنِ خط قرمزِ عبور دادنِ وحشی ها از دیوار هست. اما جان همینه. جان یعنی جان(یه قولِ سانسا). کاری که در لحظه به نظرش درسته رو با قاطعیت و بی برو برگرد انجام میده. مثل من و شما با مغزش دو دو تا چهار تا و رو باسکول سبک سنگین نمی کنه. اون با دل و روحش تصمیم می گیره. حالا اون تصمیم می خواد آوردنِ وحشی ها به جنوب باشه، وفاداریِ بعضا لج دربیارش(از نظر مخاطب) به نگهبانانِ شب و دست رد زدن به سینه استنیس(که خواهانِ پیوستنِ جان به سپاهش علیه بولتونها بود) باشه، یا دست صلح دراز کردن طرفِ دشمنانِ خاندانش و قاتلانِ پدرش باشه و یا اتمام حجت با همه درباره حامیِ دنریس بودن و حاضر نشدن به خوردنِ قسمِ مصلحتی برای صلح موقتی. این یعنی جان. شما در متنت ناخواسته جان رو بیشتر تقدیس کردی، اما حواست نبود. لازمه که بیشتر درباره آنارشیسمِ درونِ جان و تصمیمهاش هوشیار و ریزبین باشی.

 

ضعیف ترین بخش کامنتهات همچنان بخشهای مربوط به لرد بیلیش هست. چون هیچ ادله ای در کار نیست. بله، لرد بیلیش همه رو روی نوک انگشت می چرخوند... بی تردید. اما مسئله اینجاست که اون فقط با یک سانسای تنها روبرو نبود. گفتم، ما اینجا یک مثلث داریم : برن، آریا و سانسا. که دو نفر از اونها قدرتهای ماورای طبیعی پیدا کردن و یکی دیگه(سانسا) در کنار مارها افعی شده و به کمکِ خواهر و برادرش(برن و آریا) مثلث دهشتناکی رو ساختن که همین مثلث و قدرتِ بی همتاش لرد بیلیشِ استاد رو مثلِ یک کودک در خودش بلعید. همچنان میگم که اشتباهت اینجاست که تنها طرف حسابِ لیتل فینگر رو سانسا می دونی، در حالیکه عمده ی کار رو برن و آریا انجام دادن. باهات موافقم... سانسا هفت خط بود، اما نه به اندازه ای که استادِ خودش رو ببلعه... این درست... اما تغییر موازنه توسطِ برن و آریا اتفاق میفته؛ یعنی دو نفری که لرد بیلیش برخلافِ سانسا هیچ درک و ایده ای درباره ی اون چیزی که این دو نفر واقعا هستن و تواناییهایی که دارن و تاثیرشون روی سانسا نداره. نکته همینه. برن و آریا از ابرکاراکترهای داستان از نظرِ تواناییهای فردی هستن. چه کسی می تونه در تواناییِ غلبه ی ذهنی بر دیگران بر این دو چیره بشه؟! لرد بیلیش؟ تایوین لنیستر؟ سرسی؟ هیچکدوم!

 

برن پیشتر به سانسا توضیح داد... اینکه تصویرهای ذهنیش پراکنده ان و داره به تدریج یاد می گیره که چطور این قطعه های شکسته ی آینه رو کنار هم بذاره. برای همین در ابتدا از لرد بیلیش صرفا برخی تصویرها رو دیده بود(مثل دیداری که به اون جمله ی معروفِ هرج و مرج یک نردبانه ختم میشه)، اما در فاصله چند ماهی که بیلیش در وینترفل استقرار داشته، بی تردید برن موقف شده باقی قطعه های پازلِ مربوط به بیلیش رو کنار هم بذاره. این با منطق داستان و پیش زمینه ها کاملا همخوانی داره. فراموش نکن که وقتی برن خنجرِ والریایی رو از لیتل فینگر گرفت و به آریا دادش، ذهنش درگیر و فقط و فقط توی این فکر بود تا به این تصویر برسه که چه کسی با این خنجر برای قتلش اومده بود... که آخرس هم به تصویر رسید. یعنی چیزی آنی اتفاق نیفتاد. همه چیز زمینه داشت. تنها نکته اینجاست که چون سریال می خواست ماجرای مچ گیری از بیلیش و نقشه برای اعدامِ اونرو به شیوه غافلگیرانه به مخاطب نشون بده، برای همین از نشون دادنِ دستیابیِ تدریجیِ برن به تصاویرِ ذهنیِ جدید از لیتل فینگر در گذشته که از جمله به خیانت به پدرش مربوط میشده، خودداری کرده.

 

مرگهای باشکوه هم فقط برای سلحشوران و جنگاوران در میدانهای نبرد هست. سیاستمداران همیشه در پستو و به بدترین و حقیرانه ترین شکل ممکن کشته میشن. چه در داستانهای خیالی، چه در واقعیت. چه در غرب و چه شرق.

 

و بله... درست گفتی... هرکسی باید بره به کاری که درش استعداد داره و می تونه توانمند بشه بپرردازه. و سلحشوری و شوالیه گری هم فقط از یک استعداد میاد : شجاعت! کسی که شجاعت نداره، هیچگاه سلحشور و جنگاور و شوالیه نمیشه. و به تبع اون، همگان دانند که کسی که شجاعه، برای جونش التماس نمی کنه و کسی که شجاع نیست، التماس می کنه! برای همینه که برخلافِ سلحشورانِ بزرگِ میدانهای نبرد، همه ی سیاستمداران در موقع کشته شدن، برای بخشیدنِ جونشون التماس می کنن و مثل میکروب کشته میشن. شما در کامتهات پاسخ خودت رو میدی عزیز جان.

 

درباره تلاش دنریس برای قانع کردنِ سرسی به صلح موقت هم توضیح به اندازه بسنده داده شده. مسئله صرفا سرِ کینگزلندینگ بود. دنریس می دونست که سرسیِ دیوانه و عاشقِ خون چیزی برای از دست دادن نداره و تسلیم بشو نیست و مردم قلمرو پادشاهی هم از دختر شاه دیوانه می ترسن. در نتیجه برای کنار زدنِ سرسی باید چنان جنگِ وحشیانه ای پای دروازه های پایتخت با اون می کرد که با استفاده احتمالی از اژدهایان و سپاهیانِ دوتراکیِ بی رحم، تمامِ پایتختِ یک میلیونی در آتش می سوخت و ده ها هزار نفر تلف میشدن و به هزاران زن تجاوز می شد. خسارتی بزرگ که نه دیگه حیثیتی برای دنریس و آرمانهاش میذاشت و نه در آستانه حمله شاه شب، به مصلحتِ هفت اقلیم بود. در اینباره بیشتر از هر چیزی در این فصل صحبت شده. تعجب می کنم از گفته های شما.

 

دنبال عجیب جوییهای الکی نباشید. ما اینجا میرزا غلط بگیر نیستیم. بهمون جایزه هم برای ایراد گیری و "ایرادسازی" نمیدن. از دیدنِ یک سریالِ خوب لذت ببرید. یکم راحت و روان با آثار برخورد کنید. روحیه ی عیب جوییهای اگزجره و رقابتِ کاذب در اینباره رو کنار بذارید. مسابقه ای در کار نیست، پس برنده ای هم در کار نیست. همه ی هنر هفتم در هر دو مدیای سینما و سریال ابتدا برای سرگرمی و آرامش روان و خاطرِ مردم هست و بس. باقی، از پیِ اینهاست، نه مقدم بر اونها.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
batlimoos » سه شنبه شهریور 7, 96 7:34 pm[/url]"]در مورد زنجیر:

بعد از اپیزود شیش زیاد در مورد زنجیر سوال شده. چند تا چیز به ذهنم میرسه.

زنجیر از کجا اومد؟ این سوال میتونه دو معنی داشته باشه.

اول اینکه تو این زمان کم زنجیر از کجا آوردن که میشه گفت چون فیلم زمان رو نشون نداده وایت ها رفتن و گشتن و زنجیر پیدا کردن.

دوم اینکه اصلا اینا یه قرن هم میگشتن، زنجیر با این قطر تو شمال دیوار چیکار میکنه که پیدا کنن؟ این رو جواب دقیق ندارم (چون اینا آهنگری هم نمیتونن کنن که بگیم آهنگری کردن) ولی تنها حدسم اینه که زنجیر پاندول چند تا از نگهبانی های خالی دیوار رو کش رفتن.

 

نکته دیگه در مورد شنا کردن و اتصال زنجیر. به نظر من برای وصل کردن زنجیر نیازی به شنا کردن نیست. چند تا مرده سر زنجیر رو میگیرن و میپرن تو آب. چند دقیقه صبر میکنن و چون وزن زنجیر زیاده میرسن به کف دریاچه که احتمالا یه فاصله افقی با اژدها دارن. حالا نیازی به شنا نیست و کافیه با زنجیر تا پیش اژدها پیاده روی کنن و زنجیر رو وصل کنن (اینا مرده هستن و نبود هوا نمیکشتشون). بعد هم مرده های بالا زنجیر رو جمع میکنن و مرده های تو دریاچه هم میتونن قبلش با زنجیر برگردن بالا یا اینکه اصلا دیگه به اینا نیازی نیست. به همین سادگی

 

به نظر من واقعا شنا کردن مشکل نبود چون اصلا نیازی به شنا کردن نیست برای چنین کاری. البته یه گیر هایی میشه به نحوه تهیه زنجیر داد که تصور پیدا کردن زنجیر زیاد دور از ذهن نیست.

اتفاقا بستن زنجیر و شنا کردن خیلی هم مشکل مهم و اساسی هستش

جوری که خوده سریال تاکید میکنه که مرده ها نمیتونن شنا کنن (منظور اینه که مرده ها کلا نمیتونن وارد آب بشن. وگرنه راه رفتن کف دریاچه که فرقی با شنا کردن نداره)

در نتیجه اگه اصلا نمیتونستن برن توی آب یعنی اژدهایی هم وجود نداشت و بقیه داستان ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
لبته با اینکه طرفدار سرسخت هری پاتر هستم ولی یه لحظه تصور دنیل رادکلیف جای ریگار باعث شد کلی بخندم. به نظر من اصلا به نقش ریگار نمیخوره. قیافش خوبه ولی هیکل و قدش رو نداره

 

فکر کنم منظور دوستمون این بود که دنیل که معروفه حاضره حتی یه سکانس کوچولو بازی کنه یعنی هنرپیشه های معروف حاضرن یه نقش کوچیکم تو سریال بازی کنن..

 

خیلیا میگفتن chris hemsworth به نقش ریگار میخوره که به نظرم اونم صورتش واسه ریگار زیادی پخته ست سنشو میبرد بالا.یه مدتم که شایعه شده بود charlie hunnam قرار بود نقششو بازی کنه!

به نظرم چهره ی dan steven یا taylor kitsch برای نقش ریگار بدک نبود

هرچند تموم شد رفت دیگه..ریگارو تو سریال نابود کردن رفت.

 

 

موقعی که سکانس تبدیل ویسریون آغاز شد ( از آنجایی که من اسپویل های فصل رو نخونده بودم) انتظار داشتم در اون لحظه غول های شاه شب رو ببینم.. چون همون لحظه به ذهنم رسید چرا از این همه آدم بیگاری کشیدن در حالیکه یک (یا شاید دو غول) برای بیرون کشیدن ویسریون کافی باشه..

میتونیم فرض کنیم که از غول ها برای اتصال زنجیرها استفاده کردند.. (که البته نشون ندان آنها در این صحنه باگ بزرگی هست).. اما به نظرم واقعی ترین احتمال، همین هست.

 

اینم حرفیه...ولی در کل بهتر بود که ویسریون میوفتاد رو زمین به نظرم اون سکانس یه جور سوتی بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
nymeria » سه شنبه شهریور 7, 96 5:55 pm[/url]"]شاهزاده طلوع:

 

البته این برداشت شماست و قابل احترام ولی در مورد خیلی ها از جمله خود من صدق نمی کنه. اولویت من همیشه داستان بوده و هست. اشخاص برام اهمیتی ندارن. وقتی کار قوی باشه تعریف و اگرنه انتقاد می کنم. برای انتقادهامم دلیل دارم که البته شاید از نظر شما منطقی نباشه. من نه شیدای مارتینم و نه دشمن بنیوف و ویس.

 

***

 

فراموش کردم در پست اولم به دو موضوع اشاره کنم.

اول اینکه در سریال میری مازدور حرفی از نازایی دنریس در نفرینش نمیزنه ولی میبینیم که دنریس در صحبتش به جان به این موضوع اشاره میکنه.

 

دوم اینکه به گفته ی جان مرده ها شنا نمی کنند و دیدیم که وقتی جان رو در آب انداختن خودشون غرق شدن. پس چطور در آخر اپیزود 6 زنجیرهارو دور گردن ویسیرون بستن و از عمق دریاچه بیرون کشیدنش؟

 

غولها برای انداختنِ زنجیر به دور اژدها نیازی به شنا کردن ندارن. این کار رو غولها به راحتی انجام میدن. هرچند نشون ندادنِ این غولها در سپاهِ شاه شب در هنگام حمله دنریس، نوعی گاف حساب میشه. گافی البته نه چندان بزرگ.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
شاهزاده طلوع » سه شنبه شهریور 7, 96 8:19 pm[/url]"]
nymeria » سه شنبه شهریور 7, 96 5:55 pm[/url]"]

غولها برای انداختنِ زنجیر به دور اژدها نیازی به شنا کردن ندارن. این کار رو غولها به راحتی انجام میدن. هرچند نشون ندادنِ این غولها در سپاهِ شاه شب در هنگام حمله دنریس، نوعی گاف حساب میشه. گافی البته نه چندان بزرگ.

البته در اون صحنه غولی وجود نداشت. فکر میکنم حتی اگر هم وجود داشت با توجه به اتفاقی که برای جان افتاد کاری از دست غول ها هم نباید بر میومد. فقط بحث شنا کردن نیست. طبق اصل خودشون مرده ها تو آب از کار میفتن.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاربر Baristan s به دلیل تکرار تخلفاتی مثل استفاده از الفاظ زشت و ایجاد مزاحمت در پیغام خصوصی برای سایر کاربران به مدت یکماه مسدود شد.

 

کاربرد FaN به دلیل افشای پیغام خصوصی در محیط عمومی فروم به مدت یک هفته مسدود شد.

 

دکمه ای که با علامت تعجب کنار پستها و پیغام های خصوصی هست برای گزارش موارد نامناسب هست. ازش استفاده کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
nymeria » سه شنبه شهریور 7, 96 5:55 pm[/url]"]شاهزاده طلوع:

 

البته این برداشت شماست و قابل احترام ولی در مورد خیلی ها از جمله خود من صدق نمی کنه. اولویت من همیشه داستان بوده و هست. اشخاص برام اهمیتی ندارن. وقتی کار قوی باشه تعریف و اگرنه انتقاد می کنم. برای انتقادهامم دلیل دارم که البته شاید از نظر شما منطقی نباشه. من نه شیدای مارتینم و نه دشمن بنیوف و ویس.

 

***

 

فراموش کردم در پست اولم به دو موضوع اشاره کنم.

اول اینکه در سریال میری مازدور حرفی از نازایی دنریس در نفرینش نمیزنه ولی میبینیم که دنریس در صحبتش به جان به این موضوع اشاره میکنه.

 

دوم اینکه به گفته ی جان مرده ها شنا نمی کنند و دیدیم که وقتی جان رو در آب انداختن خودشون غرق شدن. پس چطور در آخر اپیزود 6 زنجیرهارو دور گردن ویسیرون بستن و از عمق دریاچه بیرون کشیدنش؟

 

مورد مهمتر که دوستانی که فنی نباشند خیلی مورد توجهشون قرار نمیگیره

زنجیر به اون قطر رو چطوری تولید کردند؟ بدون استفاده از دستگاه های مدرن زنجیر با اون قطر رو نمیشه تولید کرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
شاهزاده طلوع » سه شنبه شهریور 7, 96 8:19 pm[/url]"]
nymeria » سه شنبه شهریور 7, 96 5:55 pm[/url]"]شاهزاده طلوع:

 

البته این برداشت شماست و قابل احترام ولی در مورد خیلی ها از جمله خود من صدق نمی کنه. اولویت من همیشه داستان بوده و هست. اشخاص برام اهمیتی ندارن. وقتی کار قوی باشه تعریف و اگرنه انتقاد می کنم. برای انتقادهامم دلیل دارم که البته شاید از نظر شما منطقی نباشه. من نه شیدای مارتینم و نه دشمن بنیوف و ویس.

 

***

 

فراموش کردم در پست اولم به دو موضوع اشاره کنم.

اول اینکه در سریال میری مازدور حرفی از نازایی دنریس در نفرینش نمیزنه ولی میبینیم که دنریس در صحبتش به جان به این موضوع اشاره میکنه.

 

دوم اینکه به گفته ی جان مرده ها شنا نمی کنند و دیدیم که وقتی جان رو در آب انداختن خودشون غرق شدن. پس چطور در آخر اپیزود 6 زنجیرهارو دور گردن ویسیرون بستن و از عمق دریاچه بیرون کشیدنش؟

 

غولها برای انداختنِ زنجیر به دور اژدها نیازی به شنا کردن ندارن. این کار رو غولها به راحتی انجام میدن. هرچند نشون ندادنِ این غولها در سپاهِ شاه شب در هنگام حمله دنریس، نوعی گاف حساب میشه. گافی البته نه چندان بزرگ.

خب اگه غول ها میومدن که دیگه جان و گروه ش اصلا کلا زنده نمیموندن

چون همون وقت که یخ دریاچه شکست غول ها به سمت گروه جان حمله میکردن و کار تموم بود.

من نمیدونم شما چه اصراری داری که بگی همه اینها منطقی بوده

دوست عزیز ما این سریال رو دوست داریم و بارها هم بقیه گفتن که این سریال هنوزم یه سر و گردن بالاتر از بقیه ست ولی خب انتظار این همه سوتی و گاف و باگ رو از همچین سریالی نداریم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@شاهزاده طلوع

 

متاسفانه یا خوشبختانه من بر خلاف شما سینما رو نیستم و اطلاعی در این مورد ندارم، ولی دونستن این که کشور عزیزمون در این رابطه پیشرفت هایی داشته همیشه لذت بخش و افتخار امیزه.

منظور شما اینه که ناخوش بودن در تجربه ی تماشای فیلم تاثیر میزاره بنده هم قبول دارم، ناخوش بودن در تجربه یک فرد بر زندگی هم تاثیر میزاره، بر همه چیز تاثیر میزاره. شما یه درصد به من بده. بگو مثلا از هر صد نفر که سینما میرن چند نفر دچار همچین مسائلی میشن؟ و البته کماکان میگم اینجا برای بحث راجب گات هست و گات هم یک سریال هست و در سینما پخش نمیشه. راجب اسپویل ها و لو رفتن فیلم نامه هم در دیدگاه قبلیم توضیح دادم ولی شما یا ندیدید یا تصمیم به ندیدن گرفتید.

 

نمیدونم شما از دیدگاه من چه برداشتی کردید ولی من قصد کوبیدن جان رو نداشتم که در عوض به اشتباه ازش تعریف کرده باشم. جان شخصیت خوب و شجاعیه و نمونه بارز یک قهرمان در سریاله، ولی حتی قهرمان ها هم احساسات دارن و دایره بخشش و گزشتشون بی نهایت نیست.

همین کم مونده بود سانسا تحلیل شخصیت هم بکنه برامون! کی باید منتظر سوپردیالوگ هاش باشیم؟

وفاداری جان به نگهبانان شب جز جذابیت های شخصیتش بود. گزشته جان پر از کارهای شجاعانه و کارهای شجاعانه مخلوط با حماقت بود ولی این فصل کارهایی که در رابطه با سرسی کرد فقط احمقانه بود.

 

در رابطه با مثلثی که نام بردید:

سانسا: همونطور که گفتید سانسا به اندازه بلعیدن بیلیش هفت خط نبود، ولی چیزی که نگفید اینه که سانسا اصلا هفت خط نبوده و نیست. یکی از هفت خطی ها و ذکاوات سانسا رو مثال بزنید؟ چون از دست رمزی در رفته دال بر باهوشی نمیشه. اوایل هم از دست جافری نجات پیدا کرد ولی مثل احمقا افتاد تو دامن تایرل ها. تنها شخصیتی که باهاش خوب بود تیریون بود ولی برای اونم طاقچه بالا میزاشت.

برن: به مکالمه برن و میرا رجوع کنید. برن میگه من دیگه برن نیستم. به مکالمه برن و سانسا رجوع کنید. برن برای ثابت کردن قدرتش میاد بدترین خاطره ی خواهرشو یاداوری میکنه. این برن چطور شد که یهو از زاغ سه چشم بودن مرخصی گرفت و مرد خانواده شد؟

اریا: تنها ضلع این مثلث که من در حد کشتن بیلیش میبینمش. به هر حال یک بی چهره هست و شاگردی جاکن هاگار رو کرده. و بالاتر از اون احتمالا اولین کسی بوده که وارد این فرقه شده و بدون از دست دادن هویتش ازش خارج شده. در نهایت هم به دست اریا کشته شد ولی نه اونجوری که باید.

من نمیگم باید شمشیر به دست و در حالی که ده نفرو قلع و قعم میکرد میمرد. بیلیش قبلا یک بار در مقابله با سرسی تهدید مرگ رو حس کرد اونجا دیدیم که به التماس بیفته؟ بیلیش در گزشته برای عشقش حاضر شده با برندون استارک مبارزه کنه حالا برای جونش درخواست مبارزه نمیکنه؟

 

شما کماکان به اون 100درصد چسبیدی و این درست نیست. 100 درصد جنگجو ها مرگ با شکوه دارن؟ ند استارک که بین سرباز ها بزرگ شد و به جرم خیانتی که خودش هم اعتراف کرد(برای نجات سانسا) سرش رو با شمشیر خودش در دستان ایلن پین از دست داد. رابرت با توطئه ی سرسی و به دست یه گراز کشته شد. راب استارک و جنگجوهای وفادارش سر میز شامشون سلاخی شدن و سر گرگ راب رو به بدنش دوختن. اوبرین سرش مثل هندونه له شد و خیلی های دیگه. البته من هدفم کوبیدن این شخصیت ها نیست و همشونو دوست دارم ولی این 100 درصدی که شما میگین جنگجوها مرگ باشکوه دارن و سیاستمدار ها نه درست نیست.

 

اخر چه شود؟ بالا برن پایین بیان وایت بگیرن اژدها باخت کنن به هر حال اخر و عاقبت باید مسئله شهر مشخص بشه. سرسی چه قبل از جنگ چه بعد از جنگ شهر رو به دنریس تقدیم نمیکنه و دنریس هم به هفت پادشاهی بدون تخت اهنین راضی نمیشه. این جنگیه که راه گریزی نداره مگر اینکه بخوان بشینن و تخمه بشکونن تا سرسی پیر بشه و بمیره. البته اگه نگه حالا که من میمیرم بزار مردم هم باهام بمیرن و شهر رو سبز کنه!

 

راهش نقد کردن نقد هم نیست. فروم عمومیه شخصی میاد نظرش رو میگه و فلان ایراد رو میگیره. اگر به نظرتون ایرادش درست نیست با دلیل درست و منطقی جواب بدین. نه اینکه بگین اهای مردم شما که فیلمنامه لو رفته خوندین یا دندون درد داشتین موقع دیدن سریال نقداتون قبول نیست. یا شما دارین جِر میزنین!

 

این طور که معلومه این بحث(مثل تقریبا تمام بحث های دیگه) نه پایانی داره و نه فایده ای. پس وقتمون رو تلف نکنیم بهتره.

 

در مورد زنجیر:

بعد از اپیزود شیش زیاد در مورد زنجیر سوال شده. چند تا چیز به ذهنم میرسه.

زنجیر از کجا اومد؟ این سوال میتونه دو معنی داشته باشه.

اول اینکه تو این زمان کم زنجیر از کجا آوردن که میشه گفت چون فیلم زمان رو نشون نداده وایت ها رفتن و گشتن و زنجیر پیدا کردن.

دوم اینکه اصلا اینا یه قرن هم میگشتن، زنجیر با این قطر تو شمال دیوار چیکار میکنه که پیدا کنن؟ این رو جواب دقیق ندارم (چون اینا آهنگری هم نمیتونن کنن که بگیم آهنگری کردن) ولی تنها حدسم اینه که زنجیر پاندول چند تا از نگهبانی های خالی دیوار رو کش رفتن.

 

نکته دیگه در مورد شنا کردن و اتصال زنجیر. به نظر من برای وصل کردن زنجیر نیازی به شنا کردن نیست. چند تا مرده سر زنجیر رو میگیرن و میپرن تو آب. چند دقیقه صبر میکنن و چون وزن زنجیر زیاده میرسن به کف دریاچه که احتمالا یه فاصله افقی با اژدها دارن. حالا نیازی به شنا نیست و کافیه با زنجیر تا پیش اژدها پیاده روی کنن و زنجیر رو وصل کنن (اینا مرده هستن و نبود هوا نمیکشتشون). بعد هم مرده های بالا زنجیر رو جمع میکنن و مرده های تو دریاچه هم میتونن قبلش با زنجیر برگردن بالا یا اینکه اصلا دیگه به اینا نیازی نیست. به همین سادگی

 

به نظر من واقعا شنا کردن مشکل نبود چون اصلا نیازی به شنا کردن نیست برای چنین کاری. البته یه گیر هایی میشه به نحوه تهیه زنجیر داد که تصور پیدا کردن زنجیر زیاد دور از ذهن نیست.

 

راحت میومدن به جای کف دریاچه روی خشکی پخشش میکردن. هم دردسر خودشون کمتر میشد هم مشغله ملت.

اگر مرده ها بتونن کف دریاچه و دریا راه برن دیگه نیازی به خراب کردن دیوار نبود. قشنگ میزدن به دریا اونور از قدمگاه پادشاه در میومدن یه خونریزی حسابی هم میکردن.

 

________________________

این یورونی که قبل از شروع فصل میگفتن قرار شرورتر از رمزی باشه همین بود؟ این که در مقابل رمزی جکی بیش نبود. اونم نه حتی یه جک خنده دار

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یک نکته دیگه هم که لازم دیدم اضافه کنم:

درباره تیریون در صحنه جان و دنریس: دوستان فکر میکنند تیریون ناراحت یا عصبانی شده، در حالیکه این تیریون بود که مدام به دنریس برای حفظ جانش تذکر میداد و در نهایت با اصرار زیاد به دنریس، موضوع جانشینی رو به اون یادآور میشد..

سر اون صحنه هم بعد از این که تیریون رو نشون داد، معلوم شد که اون جان رو مجاب کرده که به اتاق دنریس بره..(جان هم که از خدا خواسته، قبول کرد)..

البته ای کاش بخش تیریون رو فاکتور میگرفتند. این طوری جان و دنریس بی واسطه به عشقشون میرسیدند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در رده بندی بدترین اپیزود های فصل هفتم، اپیزود ششم با اختلاف در صدر جدوله.

با توجه به رویه ی اظهار نظرِ با حب و بغض و کینه و خشمِ کاربران محترم در مورد رابطه دنریس و جان ، فقط این برداشت محتمل میشه که کار از تلخکامی و شهرت طلبی و نفرت پراکنی و ... گذشته. کار به جایی رسیده که گفته میشه شرافت و شخصیت جان با این رابطه خدشه دار شده!!! عجب!

خط داستانی و شخصیت تیان در سریال خیلی موجه و باورپذیر داره جلو میره و به نظر من اصلا بیخود و اضافه نیست.

بحث های تاپیک های اپیزودیک این فصل خیلی فرسایشی بود و خیلی وقت ها واقعا ازتحمل خارج میشدو دنبال کردنش از حوصله خیلی ها خارج می شد. امیدوارم طرفداران متعصب سریال باز هم بحث بی مورد دیگه ایی رو درباره مقایسه کتاب و سریال شروع نکنن و انقدر بی نقص بودن و "بهترین سریال تاریخ" بودن رو به بقیه حقنه نکنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Ser Duncan The Tall » سه شنبه شهریور 7, 96 10:00 pm[/url]"]

سانسا: همونطور که گفتید سانسا به اندازه بلعیدن بیلیش هفت خط نبود، ولی چیزی که نگفید اینه که سانسا اصلا هفت خط نبوده و نیست. یکی از هفت خطی ها و ذکاوات سانسا رو مثال بزنید؟ چون از دست رمزی در رفته دال بر باهوشی نمیشه. اوایل هم از دست جافری نجات پیدا کرد ولی مثل احمقا افتاد تو دامن تایرل ها. تنها شخصیتی که باهاش خوب بود تیریون بود ولی برای اونم طاقچه بالا میزاشت.

کاراکتر سانسا در سریال خوب پرداخته نشده ولی بیلیش هم اصلا در حد و اندازه ی بیلش کتاب نیست.

 

این ورژن بیلیش ملکه مملکت رو تهدید کرد، بعد از کشتن لایسا هیچ نقشه ای برای فرار از مخمصه نداشت و فقط به لطف دروغ هوشمندانه ی سانسا بود که نجات پیدا کرد، ارزشمندترین مهرشو تقدیم بولتون ها کرد، یان رویس قدرتمدنترین لرد ویلو علنی تهدید به مرگ کرد و در نهایت تلاش کرد سانسایی رو که پس از سالها رنج و سختی خانوادش رو پیدا کرده تحریک به کشتن خواهرش کنه.

 

حماقتهای بیلیش یکی دو تا نبود و تا این مرحله هم بیشتر از هوش و ذکاوت با شانس جلو اومده بود. برای سانسا فریب دادن بیلیش به اینکه در مورد آریا باورش کرده کار سختی نبود چون سالها زندگی با دشمنانش بهش دروغ گفتن و پنهان کردن احساساتشو خوب یاد داده بود. در نهایت هم با یه بازی پیچیده ی سیاسی شکستش نداد. چون بهش مشکوک شده بود از برادر نیمه خداش کمک خواست و در نهایت محاکمش کرد.

 

در ضمن سانسا از معدود افرادیه که با تیریون با احترام رفتار کرده و به همین دلیله که تیریون به خوبی ازش یاد میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
nymeria » چهارشنبه شهریور 7, 96 12:00 am[/url]"]
Ser Duncan The Tall » سه شنبه شهریور 7, 96 10:00 pm[/url]"]

سانسا: همونطور که گفتید سانسا به اندازه بلعیدن بیلیش هفت خط نبود، ولی چیزی که نگفید اینه که سانسا اصلا هفت خط نبوده و نیست. یکی از هفت خطی ها و ذکاوات سانسا رو مثال بزنید؟ چون از دست رمزی در رفته دال بر باهوشی نمیشه. اوایل هم از دست جافری نجات پیدا کرد ولی مثل احمقا افتاد تو دامن تایرل ها. تنها شخصیتی که باهاش خوب بود تیریون بود ولی برای اونم طاقچه بالا میزاشت.

کاراکتر سانسا در سریال خوب پرداخته نشده ولی بیلیش هم اصلا در حد و اندازه ی بیلش کتاب نیست.

 

این ورژن بیلیش ملکه مملکت رو تهدید کرد، بعد از کشتن لایسا هیچ نقشه ای برای فرار از مخمصه نداشت و فقط به لطف دروغ هوشمندانه ی سانسا بود که نجات پیدا کرد، ارزشمندترین مهرشو تقدیم بولتون ها کرد، یان رویس قدرتمدنترین لرد ویلو علنی تهدید به مرگ کرد و در نهایت تلاش کرد سانسایی رو که پس از سالها رنج و سختی خانوادش رو پیدا کرده تحریک به کشتن خواهرش کنه.

 

حماقتهای بیلیش یکی دو تا نبود و تا این مرحله هم بیشتر از هوش و ذکاوت با شانس جلو اومده بود. برای سانسا فریب دادن بیلیش به اینکه در مورد آریا باورش کرده کار سختی نبود چون سالها زندگی با دشمنانش بهش دروغ گفتن و پنهان کردن احساساتشو خوب یاد داده بود. در نهایت هم با یه بازی پیچیده ی سیاسی شکستش نداد. چون بهش مشکوک شده بود از برادر نیمه خداش کمک خواست و در نهایت محاکمش کرد.

 

در ضمن سانسا از معدود افرادیه که با تیریون با احترام رفتار کرده و به همین دلیله که تیریون به خوبی ازش یاد میکنه.

 

 

بله کاملا درسته. البته سانسا در کتاب هم چندان کار شاقی انجام نداده. ولی با خوندن فصلی که از کتاب ششم ازش منتشر شده کمی بهش امیدوار شدم.

 

فقط تیریون نبود. سانسا به هیچکس بی احترامی نمیکرد. که کار عاقلانه ای هم بود وگرنه فقط زجر خودشو بیشتر میکرد. در سریال به مارجری تایرل میگه که اون کوتولس و الان بلان. در کتاب هم که وقتی به تیریون بیچاره میرسه تصمیم میگیره به لنیسترها بی اعتماد شه. به هر حال از هرگونه تغییر شخصیتی سانسا استقبال میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser Duncan The Tall:

 

بله سانسای کتاب تا این لحظه کار بزرگی انجام نداده. تغییرات این کاراکتر تا پایان کتاب جشنی برای کلاغ ها بیشتر درونی و شامل تغییر نگرش و بالارفتن دقتش در آنالیز کردن محیط و آدم های اطرافش هست. البته همونطور که گفتید در فصل منتشر شده از کتاب آینده سانسای متفاوتی رو دیدیم و دلیل این تغییر آزادی و آرامش خیال بیشتر پس از دو سال گروگان بودن و تحمل فشار روانیه زیاده.

 

فکر نمی کنید اینکه در صحبتش با مارجری به کوتوله بودن تیریون اشاره میکنه طبیعیه؟ خود شما حاضرید بی چک و چونه با یه غریبه ی کوتوله حتی اگر به نظر اخلاقش خوب باشه ازدواج کنید؟

 

سانسای کتاب به تیریون بی اعتماد بود چون چوب اعتماد به لنیسترهارو بد خورده بود. شما اعتماد سانسا به تایرل ها رو احمقانه توصیف کردید ولی ازش انتظار داشتید به تیریون لنیستر اعتماد کنه؟ چرا؟ تیریون حتی اگر با باقی خانوادش متقاوت بود ولی باز هم لنیستر بود و در جبهه ی اونا می جنگید. اون بود که با استنیس وارث به حق پادشاهی جنگید و با چنگ و دندون خواهرزاده ی حرامزاده و دیوانشو روی تخت آهنین نگه داشت. اعتماد نکردن به تیریون تصمیم عاقلانه ای بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
شاهزاده طلوع » سه شنبه شهریور 7, 96 12:15 pm[/url]"]با احترام به نطر همه دوستان، من فصل هفت رو بسیار دوست داشتم و معتقدم در مجموع کیفیتِ بالایی داشت و گمون می کنم خیلی داره از این فصل - و بویژه قسمت آخر - بدگویی میشه. به نظرم هم این حجم از بدگویی ها هم سه دلیل داره :

 

 

شاهزاده طلوع عزیز

ضمن تشکر از دلایل عالی و توضیحات عالی تر شما باید یه دلیل مهم دیگه کوبیدن سریال رو هم ذکر کنم: علایق و احساسات و آرزوهای افراد

هر کدوم از بینندگان سریال بسته به سلیقه اش به یه کاراکتری علاقه داره که این کاراکتر مورد علاقه برخلاف آمال و آرزوهای اون بیننده یا شکست میخوره و حذف میشه یا مسیری برخلاف میل و انتظارش رو در پی میگیره

یادمه آخر سیزن سه طرفداران سینه چاک راب استارک و از جمله خودم هزار برابر بدتر ازین فحش ها رو نثار خود مارتین کردیم و پایان کار راب به نظرمون علاوه بر دردناک و ظالمانه بودن غیرمنطقی و احمقانه هم می اومد.

الانم تا حدود زیادی همینه و فقط چون دیگه امضای مستقیم مارتین پای کار نیست دق دلی شون رو سر دی اند دی بدبخت خالی میکنن و به خودشون دلداری میدن که اگه خود مارتین بود اینطوری نمیشد و قراره تو کتاب جور دیگه ای بشه

بزارید یه مثال موردی بزنم:

مثلا از نظر بعضی ها اگه استنیسی که با پنجاه هزار نیرو و حمایت تمام خاندان های استورمزلند و یک سوم خاندان های ریچ شکست خورد و فرار کرد با 1500 نفر شوالیه آواره جنوبی و 2500 نفر غارنشین چوب و چماق به دست شمالی اول وینترفل و شمال رو بگیره بعدش ویل و ریورلند و آخرشم کینگزلندینگ و تخت آهنی رو داستان کاملا معقول و منطقی و بدون باگ و ایراد و اشکال پیش رفته ولی حالا که تو سریال اینطوری نشده و تو همون قدم اول از بولتن ها شکست خورده اتفاق غیرمنطقی و ابلهانه ای رخ داده و کسانی که تاریخ وستروس رو اینطوری تحریف کردن لایق فحش و لعنت شنیدن و تخریب شدن هستن و جالبتر اینکه منتظرن تو کتاب ششم استنیس فاتح وینترفل بشه (باش تا صبح دولتش در بادهای زمستان بدمد)

بخش قابل توجهی از سایر حملات هم از همین سنخ و به دلایل مشابهه

من شک ندارم که اگه سریال تو سیزن 4 از کتاب جلو میزد الان شاهد حداقل ده صفحه حمله به مرگ اوبرین و تایوین بودیم که منطقی نبود، احمقانه بود، توهین به شعور مخاطب بود، هندی بود، مگه با یه مشت آدم در حال مرگ کل دندون های یه نفر خرد میشه و میریزه بیرون ؟ مگه جمجمه هم با فشار دست متلاشی میشه ؟ مگه تایوین یه محافظ نداره که داد بزنه بیاد نجاتش بده ؟ مگه شی زبون نداره که جیغ و داد کنه ؟ مگه میشه از سیاهچال به اتاق خواب دست راه مخفی باشه ؟ چرا تایوین که سیاستمدارترین مرد وستروس بود به جای آروم کردن آدم اسلحه به دست با تکرار واژه فاحـ*ـه تحریکش میکنه ؟ اصلا تیرکمون آماده شلیک تو اتاق خواب دست چی کار می کنه ؟ مگه یه تیر به شکم هم آدم رو میکشه ؟ راستی چرا جیمی تا دم کشتی تیریون رو همراهی نمیکنه که وسط نره پدرش رو بکشه ؟ اینا راجع به ما چی فکر کردن ؟ اگه مارتین نوشته بود اوبرین و تایوین اینجوری مسخره نمیمردن، بچه ابتدایی هم مرگ اوبرین و تایوین رو بهتر ازین در می آورد و قس علی هذا

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 7, 96 12:39 am[/url]"]
شاهزاده طلوع » سه شنبه شهریور 7, 96 12:15 pm[/url]"]با احترام به نطر همه دوستان، من فصل هفت رو بسیار دوست داشتم و معتقدم در مجموع کیفیتِ بالایی داشت و گمون می کنم خیلی داره از این فصل - و بویژه قسمت آخر - بدگویی میشه. به نظرم هم این حجم از بدگویی ها هم سه دلیل داره :

 

 

شاهزاده طلوع عزیز

ضمن تشکر از دلایل عالی و توضیحات عالی تر شما باید یه دلیل مهم دیگه کوبیدن سریال رو هم ذکر کنم: علایق و احساسات و آرزوهای افراد

 

جالبه و تا حدودی موافقم

به نظرم حتی اگه واقعا باگ های داستانی هم داشته باشه بیخیال بشیم و لذتمون رو ببریم. بعضی موقع ها اینقدر این چیزهای کوچیک درست و غلط رو گوشزد و یادآوری میکنیم، اصلا آدم خط داستانی کلی رو یادش میره و اینکه فیلم میخواست چی بگه. یه بازی تاج و تخت راه افتاده و از دشمن واقعی و مشترکشون غافل شدن. دشمنی که هیچکس تا نبیندش باورش نمیشه. حالا این وسط زیاد به اینکه زنجیر از کجا گیر آورد و چرا فلان اژدها رو اول زد و چرا سرعت کلاغه اینقدر زیاد بود و ... گیر ندیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Ser Duncan The Tall » سه شنبه شهریور 7, 96 10:00 pm[/url]"]@شاهزاده طلوع

 

متاسفانه یا خوشبختانه من بر خلاف شما سینما رو نیستم و اطلاعی در این مورد ندارم، ولی دونستن این که کشور عزیزمون در این رابطه پیشرفت هایی داشته همیشه لذت بخش و افتخار امیزه.

منظور شما اینه که ناخوش بودن در تجربه ی تماشای فیلم تاثیر میزاره بنده هم قبول دارم، ناخوش بودن در تجربه یک فرد بر زندگی هم تاثیر میزاره، بر همه چیز تاثیر میزاره. شما یه درصد به من بده. بگو مثلا از هر صد نفر که سینما میرن چند نفر دچار همچین مسائلی میشن؟ و البته کماکان میگم اینجا برای بحث راجب گات هست و گات هم یک سریال هست و در سینما پخش نمیشه. راجب اسپویل ها و لو رفتن فیلم نامه هم در دیدگاه قبلیم توضیح دادم ولی شما یا ندیدید یا تصمیم به ندیدن گرفتید.

اصلا ایم غیر ممکنه چون جادوی دیوار امتدا داره اگه نداشت که دیوار یه چیز نا کارآمد بود کلا هر موجودی میومد از اون ورش رد میشد

نمیدونم شما از دیدگاه من چه برداشتی کردید ولی من قصد کوبیدن جان رو نداشتم که در عوض به اشتباه ازش تعریف کرده باشم. جان شخصیت خوب و شجاعیه و نمونه بارز یک قهرمان در سریاله، ولی حتی قهرمان ها هم احساسات دارن و دایره بخشش و گزشتشون بی نهایت نیست.

همین کم مونده بود سانسا تحلیل شخصیت هم بکنه برامون! کی باید منتظر سوپردیالوگ هاش باشیم؟

وفاداری جان به نگهبانان شب جز جذابیت های شخصیتش بود. گزشته جان پر از کارهای شجاعانه و کارهای شجاعانه مخلوط با حماقت بود ولی این فصل کارهایی که در رابطه با سرسی کرد فقط احمقانه بود.

 

در رابطه با مثلثی که نام بردید:

سانسا: همونطور که گفتید سانسا به اندازه بلعیدن بیلیش هفت خط نبود، ولی چیزی که نگفید اینه که سانسا اصلا هفت خط نبوده و نیست. یکی از هفت خطی ها و ذکاوات سانسا رو مثال بزنید؟ چون از دست رمزی در رفته دال بر باهوشی نمیشه. اوایل هم از دست جافری نجات پیدا کرد ولی مثل احمقا افتاد تو دامن تایرل ها. تنها شخصیتی که باهاش خوب بود تیریون بود ولی برای اونم طاقچه بالا میزاشت.

برن: به مکالمه برن و میرا رجوع کنید. برن میگه من دیگه برن نیستم. به مکالمه برن و سانسا رجوع کنید. برن برای ثابت کردن قدرتش میاد بدترین خاطره ی خواهرشو یاداوری میکنه. این برن چطور شد که یهو از زاغ سه چشم بودن مرخصی گرفت و مرد خانواده شد؟

اریا: تنها ضلع این مثلث که من در حد کشتن بیلیش میبینمش. به هر حال یک بی چهره هست و شاگردی جاکن هاگار رو کرده. و بالاتر از اون احتمالا اولین کسی بوده که وارد این فرقه شده و بدون از دست دادن هویتش ازش خارج شده. در نهایت هم به دست اریا کشته شد ولی نه اونجوری که باید.

من نمیگم باید شمشیر به دست و در حالی که ده نفرو قلع و قعم میکرد میمرد. بیلیش قبلا یک بار در مقابله با سرسی تهدید مرگ رو حس کرد اونجا دیدیم که به التماس بیفته؟ بیلیش در گزشته برای عشقش حاضر شده با برندون استارک مبارزه کنه حالا برای جونش درخواست مبارزه نمیکنه؟

 

شما کماکان به اون 100درصد چسبیدی و این درست نیست. 100 درصد جنگجو ها مرگ با شکوه دارن؟ ند استارک که بین سرباز ها بزرگ شد و به جرم خیانتی که خودش هم اعتراف کرد(برای نجات سانسا) سرش رو با شمشیر خودش در دستان ایلن پین از دست داد. رابرت با توطئه ی سرسی و به دست یه گراز کشته شد. راب استارک و جنگجوهای وفادارش سر میز شامشون سلاخی شدن و سر گرگ راب رو به بدنش دوختن. اوبرین سرش مثل هندونه له شد و خیلی های دیگه. البته من هدفم کوبیدن این شخصیت ها نیست و همشونو دوست دارم ولی این 100 درصدی که شما میگین جنگجوها مرگ باشکوه دارن و سیاستمدار ها نه درست نیست.

 

اخر چه شود؟ بالا برن پایین بیان وایت بگیرن اژدها باخت کنن به هر حال اخر و عاقبت باید مسئله شهر مشخص بشه. سرسی چه قبل از جنگ چه بعد از جنگ شهر رو به دنریس تقدیم نمیکنه و دنریس هم به هفت پادشاهی بدون تخت اهنین راضی نمیشه. این جنگیه که راه گریزی نداره مگر اینکه بخوان بشینن و تخمه بشکونن تا سرسی پیر بشه و بمیره. البته اگه نگه حالا که من میمیرم بزار مردم هم باهام بمیرن و شهر رو سبز کنه!

 

راهش نقد کردن نقد هم نیست. فروم عمومیه شخصی میاد نظرش رو میگه و فلان ایراد رو میگیره. اگر به نظرتون ایرادش درست نیست با دلیل درست و منطقی جواب بدین. نه اینکه بگین اهای مردم شما که فیلمنامه لو رفته خوندین یا دندون درد داشتین موقع دیدن سریال نقداتون قبول نیست. یا شما دارین جِر میزنین!

 

این طور که معلومه این بحث(مثل تقریبا تمام بحث های دیگه) نه پایانی داره و نه فایده ای. پس وقتمون رو تلف نکنیم بهتره.

 

در مورد زنجیر:

بعد از اپیزود شیش زیاد در مورد زنجیر سوال شده. چند تا چیز به ذهنم میرسه.

زنجیر از کجا اومد؟ این سوال میتونه دو معنی داشته باشه.

اول اینکه تو این زمان کم زنجیر از کجا آوردن که میشه گفت چون فیلم زمان رو نشون نداده وایت ها رفتن و گشتن و زنجیر پیدا کردن.

دوم اینکه اصلا اینا یه قرن هم میگشتن، زنجیر با این قطر تو شمال دیوار چیکار میکنه که پیدا کنن؟ این رو جواب دقیق ندارم (چون اینا آهنگری هم نمیتونن کنن که بگیم آهنگری کردن) ولی تنها حدسم اینه که زنجیر پاندول چند تا از نگهبانی های خالی دیوار رو کش رفتن.

 

نکته دیگه در مورد شنا کردن و اتصال زنجیر. به نظر من برای وصل کردن زنجیر نیازی به شنا کردن نیست. چند تا مرده سر زنجیر رو میگیرن و میپرن تو آب. چند دقیقه صبر میکنن و چون وزن زنجیر زیاده میرسن به کف دریاچه که احتمالا یه فاصله افقی با اژدها دارن. حالا نیازی به شنا نیست و کافیه با زنجیر تا پیش اژدها پیاده روی کنن و زنجیر رو وصل کنن (اینا مرده هستن و نبود هوا نمیکشتشون). بعد هم مرده های بالا زنجیر رو جمع میکنن و مرده های تو دریاچه هم میتونن قبلش با زنجیر برگردن بالا یا اینکه اصلا دیگه به اینا نیازی نیست. به همین سادگی

 

به نظر من واقعا شنا کردن مشکل نبود چون اصلا نیازی به شنا کردن نیست برای چنین کاری. البته یه گیر هایی میشه به نحوه تهیه زنجیر داد که تصور پیدا کردن زنجیر زیاد دور از ذهن نیست.

 

راحت میومدن به جای کف دریاچه روی خشکی پخشش میکردن. هم دردسر خودشون کمتر میشد هم مشغله ملت.

اگر مرده ها بتونن کف دریاچه و دریا راه برن دیگه نیازی به خراب کردن دیوار نبود. قشنگ میزدن به دریا اونور از قدمگاه پادشاه در میومدن یه خونریزی حسابی هم میکردن.

همچین چیزی غیر ممکنه چون جادوی دیوار امتدا داره اگه نداشت که دیوار کلا ناکارآمد بود و هر چیزی سریع از اونورش رد میشد

________________________

این یورونی که قبل از شروع فصل میگفتن قرار شرورتر از رمزی باشه همین بود؟ این که در مقابل رمزی جکی بیش نبود. اونم نه حتی یه جک خنده دار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همچین چیزی که بیان از کنار دیوار ردشن غیر ممکنه چون گفته شده که جادوی دیوار امتدا داره و اگه نداشت پس دیوار یه ابزار کاملا بخ در نخور و مسخره میشد چون هر موجودی میومد خودش مینخداخت رو یه تیکه چوبی قایقی چیزی میرفت اونور دیوار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درمورد غول ها هم چرا بعضی دوستان قبول نمیکنند وایت واکرها تاحالا بزرگترین حملشون به وحشی های مانس ریدر تو هاردهوم بود و متاسفانه توشون غولها هم بودن درسته غولهای مرده نمیتونن آهنگری کنن و یه غول زنده که میتونست وقتی هیکل یه قول چند برابر یه انسانه پس میتونن زنجیری چند برابر انسان ها بسازن. و مطمئن باشین آهنگری هم بلد بودن و حتی تو صحنه حمله به دیوار نشون داد که دو تا غول زنجیرو بستن به دروازه اصلی و سر دیگشم بستن به ماموت که دروازه رو بشکنه و همین زنجیرها تو هاردهوم گیرشون اومد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام من اولین پستیه که میزارم

یه سوال به ذهنم اومد بادیدن بعضی از نظرات

میشه لطف کنید بگید

چه کسی تو کدوم قسمت سریال گفته که جادوی دیوار امتداد داره؟

یا بعد از ریختن دیوار جادو حتما پا برجا میمونه؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه نکته که در مورد زنجیر میتونم بگم (البته فکر کنم قبلا هم بهش اشاره شده) اگه یادتون باشه تو اپیزود حمله وحشی ها به دیوار، غول ها برای کندن دروازه از زنجیر استفاده میکنن، پس اون زنجیر براحتی میتونه از وحشی ها به دست ارتش مردگان بیفته

اون بحث شنا نکردن وایت ها هم دوستمون اشاره کردن خب میرن کف آب زنجیرو میبندن به اژدها(همه با کنترل واکرشون) بعدم خوب چون شنا بلد نیستن همونجا میمونن مهم هم نیست خیلی

ولی بعضی از باگ ها رو منم قبول دارم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دیگه کاملا معلومه که فصل هفتم در فیلمنامه ضعف بسیاری داشت و خیلی نمیخوام مته به خشخاش بذارم ولی واقعا جای تاسف داره سریالی با اون قدرت در شخصیت پردازی که یه جورایی شبیه جنگ و صلح تولستوی پر کاراکتر و دقیق مثه پازل بود ، به این وضع دراومده و انقدر تند تند دارن سر هم بندی میکنن.

به یک مورد فقط اشاره میکنم، در طول 6 فصل قبلی بارها دیدیم که از پیش گویی هایی در مورد شب طولانی صحبت میشه ولی در نهایت شب طولانی و رد شدن واکرها از دیوار با نظر اشتباه تیریون صورت میگیره یعنی شاه شب که این همه در موردش حرف زدن تا الان خودش توان این کارو نداره ، تیریون که قبلا در باهوش ترین کاراکترها بود یه نظر احمقانه میده تا شب طولانی بیاد! برای من که به شخصه قابل باور نیست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
MrM3HDI » سه شنبه شهریور 7, 96 8:09 pm[/url]"]
batlimoos » سه شنبه شهریور 7, 96 7:34 pm[/url]"]در مورد زنجیر:

بعد از اپیزود شیش زیاد در مورد زنجیر سوال شده. چند تا چیز به ذهنم میرسه.

زنجیر از کجا اومد؟ این سوال میتونه دو معنی داشته باشه.

اول اینکه تو این زمان کم زنجیر از کجا آوردن که میشه گفت چون فیلم زمان رو نشون نداده وایت ها رفتن و گشتن و زنجیر پیدا کردن.

دوم اینکه اصلا اینا یه قرن هم میگشتن، زنجیر با این قطر تو شمال دیوار چیکار میکنه که پیدا کنن؟ این رو جواب دقیق ندارم (چون اینا آهنگری هم نمیتونن کنن که بگیم آهنگری کردن) ولی تنها حدسم اینه که زنجیر پاندول چند تا از نگهبانی های خالی دیوار رو کش رفتن.

 

نکته دیگه در مورد شنا کردن و اتصال زنجیر. به نظر من برای وصل کردن زنجیر نیازی به شنا کردن نیست. چند تا مرده سر زنجیر رو میگیرن و میپرن تو آب. چند دقیقه صبر میکنن و چون وزن زنجیر زیاده میرسن به کف دریاچه که احتمالا یه فاصله افقی با اژدها دارن. حالا نیازی به شنا نیست و کافیه با زنجیر تا پیش اژدها پیاده روی کنن و زنجیر رو وصل کنن (اینا مرده هستن و نبود هوا نمیکشتشون). بعد هم مرده های بالا زنجیر رو جمع میکنن و مرده های تو دریاچه هم میتونن قبلش با زنجیر برگردن بالا یا اینکه اصلا دیگه به اینا نیازی نیست. به همین سادگی

 

به نظر من واقعا شنا کردن مشکل نبود چون اصلا نیازی به شنا کردن نیست برای چنین کاری. البته یه گیر هایی میشه به نحوه تهیه زنجیر داد که تصور پیدا کردن زنجیر زیاد دور از ذهن نیست.

اتفاقا بستن زنجیر و شنا کردن خیلی هم مشکل مهم و اساسی هستش

جوری که خوده سریال تاکید میکنه که مرده ها نمیتونن شنا کنن (منظور اینه که مرده ها کلا نمیتونن وارد آب بشن. وگرنه راه رفتن کف دریاچه که فرقی با شنا کردن نداره)

در نتیجه اگه اصلا نمیتونستن برن توی آب یعنی اژدهایی هم وجود نداشت و بقیه داستان ...

 

 

یه سوال

 

چرا هیچ کی تا الان این فکر به ذهنش نرسیده که خود وایت واکرها (آدرها) رفته باشن ته آب و زنجیرو بسته باشن؟ مگه در مورد شنا کردن یا شنا نکردن اون ها هم چیزی گفته شده؟

 

 

nymeria » سه شنبه شهریور 7, 96 8:44 pm[/url]"]

البته در اون صحنه غولی وجود نداشت. فکر میکنم حتی اگر هم وجود داشت با توجه به اتفاقی که برای جان افتاد کاری از دست غول ها هم نباید بر میومد. فقط بحث شنا کردن نیست. طبق اصل خودشون مرده ها تو آب از کار میفتن.

 

مطمئنید که گفتن مرده ها تو آب از کار می افتن؟ تا جایی که یادمه فقط بحث شنا نکردنشون بود. آخه اون مرده هایی که از زیر آب اومدن بیرون و پاهای تورموند رو گرفتن که از کار نیفتادن (و احتمالا اون قضیه شنا نکردن رو هم زیر سوال می برن)!

 

 

siavashmohammady » سه شنبه شهریور 7, 96 9:32 pm[/url]"]

مورد مهمتر که دوستانی که فنی نباشند خیلی مورد توجهشون قرار نمیگیره

زنجیر به اون قطر رو چطوری تولید کردند؟ بدون استفاده از دستگاه های مدرن زنجیر با اون قطر رو نمیشه تولید کرد

خوب باید فرض کنیم که این تکنولوژی رو دارن. زنجیری که به دستور تیریون برای گیر انداختن کشتی ها تو جنگ بلک واتر بی ساخته شد این مورد رو اثبات می کنه

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×