رفتن به مطلب
alex targerin

قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?  

83 رای

  1. 1. به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?

    • 1
      5
    • 2
      0
    • 3
      2
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      5
    • 7
      13
    • 8
      12
    • 9
      12
    • 10
      31


Recommended Posts

@محمدمهدی

لارم به ذکر هست که درباره استنیس گفتید و حمله به کینگزلندینگ :

در حمله به کینگزلندینگ ، استنیس 20 هزار نیرو داشت نه 50 هزار تا

 

یک مورد هم بنقل از یکی از آشنایان که سریال رو فقط دیده و اهل کتاب و فروم و... نیست

درباره فرو ریختن دیوار ، میگفت فکر میکردم حداقل ی نصف قسمت طول بکشه فرو ریختن دیوار یا هرچیزی ک اسمش رو گذاشت

توی سیم ثانیه اومدن دیوار با اون عظمت و قدمت رو ریختن

 

با این قدرت ک شاه شب داره فکر میکنم کل وینترفل توی ده ثانیه با اون ماده ای که از دهن ویسیریون واکر میاد بیرون نابود بشه

 

کماکان از دوستان میخوام اگر نقل قولی از سازندگان سریال درباره ماده تولیدی ویسیریون واکر دارن بفرستن

خیلی دلم میخواد بدونم چی هست اون ماده (البته بطور رسمی نه گمانه زنی های دوستان عزیز)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جناب محمد مهدی

 

شنیدن این دست صحبت ها البته دور از انتظار نیست. این که شما فکر کنی اگه کسی داره از سریال انتقاد می کنه به خاطر اینه که شخصیت مورد علاقه اش به جایی نرسیده یکی از سطحی ترین طرز تفکر هاست. شما چون خودت بعد از عروسی سرخ به مارتین معترض شدی فکر می کنی همه همین جوری هستن!؟

من به شخصه جزو کسانی هستم اول کتاب ها رو کامل تا جایی که منتشر شدن خوندم و بعد شروع کردم به دیدن سریال. بله من از باخت استنیس در نبرد بلک واتر ناراحت شدم اما یادم نمیاد به مارتین اعتراض کرده باشم! وقتی استنیس در اپیزود نهایی فصل پنجم کشته شد من ناراحت شدم. اما نه از مرگ استنیس. بلکه از افتضاحی که سازنده ها به وجود آوردن. افتضاحی که خود مارتین معترض شد و واکنش نشون داد. استنیس تنها شخصیته که مارتین به مرگش در سریال واکنش نشون داد و زنده بودنش در کتاب رو تأیید کرد. و بذارید در مورد نبرد وینترفل صحبت کنیم. چیزی که گویی شما ازش اطلاعات زیادی ندارید.

 

نیرو های استنیس : 1500 نفر نیروهایی که از جنوب با استنیس اومدن (لرد های دریای باریک - لرد های استورملندز - خاندان فلورنت) که تمام این نیرو ها سربازان و شوالیه های کارکشته و باتجربه ی جنگ هستن - 3500 جنگجو از قبایل شمالی (که بر خلاف گفته ی بی اساس شما عده ای چوب و چماق به دست نیستن. جنگجوهایی نترس و ماهر در استفاده از سلاح هستن. قطعا اگه جنگجو های خوبی نبودن لرد ادارد استارک رهبر قبیله ی وول رو با خودش به جنوب و برج شادی نمی برد) - 450 نفر نیروهای خاندان کاراستارک (استنیس از خیانت لرد کاراستارک و فرزندانش آگاه شده و اون ها رو دستگیر کرده. سرباز ها از این خیانت آگاه نبودن و قطعا برای حفظ جونشون هم که شده برای استنیس می جنگن.) - افراد کروفود آمبر (که تعدادشون کمه اما پشت دیوار های وینترفل برای فری ها تله گذاشتن.) - همچنین نیروهای خاندان های گلوور و مورمونت با استنیس هستن.

 

نیرو های روس بولتون : 4000 نفر نیروهای خاندان بولتون از دردفورت - 600 نفر نیروهای رمزی اسنو - افراد هورزبین آمبر (کمتر از 400 نفر و همه پیرمرد های نه چندان کارآمد) - 1400 نفر نیروهای خاندان فری (همون طور که می دونیم فری ها جزو خاندان های پرجمعیت وستروس هستن اما از طرفی از نظر نظامی و در میدان نبرد جزو ضعیف ترین خاندان ها هستن.) - افراد خاندان های سروین، هورنوود، داستین و تالهارت (وفاداریشون مشخص نیست.) - 300 نفر نیروهای خاندان مندرلی (همون طور که می دونیم لرد وایمن مندرلی با داووس سیورث پیمان بسته و در واقع طرف استنیس هست.)

 

روس بولتون به فری ها و مندرلی ها دستور میده از وینترفل خارج بشن و ارتش استنیس رو نابود کنن. می دونیم که مندرلی ها در وینترفل با فری ها درگیری داشتن و لرد وایمن به سر انیس و سر هاستین میگه که مسئله ای نیست شما جلو برید و ما از شما پیروی می کنیم. اتفاقی که خواهد افتاد اینه : فری ها به سمت محل حدودی ارتش استنیس میرن. استنیس برای فری ها تله گذاشته (هم بیرون دیوار های وینترفل و هم دریاچه ی یخ زده) فری ها منطقه رو نمی شناسن و در تله می افتن. ارتش استنیس از رو به رو و نیروهای مندرلی از پشت به راحتی نیروهای فری رو از بین می برن. بعد لرد وایمن شمشیر استنیس رو برای رمزی و روس بولتون می بره و ادعا می کنه که در نبرد پیروز شدن و استنیس شکست خورده. استنیس از پوشش طوفان و برف استفاده می کنه و بدون دیده شدن ارتشش رو پشت دیوار های وینترفل میاره. افراد مندرلی شب در رو باز می کنن و استنیس بولتون ها رو غافلگیر می کنه.

این یکی از تئوری های بسیار قوی در مورد سرنوشت نبرد وینترفل هستش. برخلاف تصور شما و البته مزخرفات سریال استنیس شرایط بدی نداره و تعداد نیروهاش هم آنچنان با نیروهای بولتون تفاوت نداره.

 

در مورد بعضی ایراد های دیگه ای که گرفتید. بله ممکنه از سیاهچال به اتاق دست شاه راه داشته باشه. قلعه ی سرخ در زمان میگور تارگرین کامل شد و به دستور این شاه بود که راهرو های مخفی در تمام قلعه ساخته شد. در مورد تیر تیرکمان. بله تیر crossbow به راحتی می تونه انسان رو بکشه. اون هم یه شخص مسن رو. تایوین یه سیاستمدار بزرگه بله شکی درش نیست. اما هیچ وقت فکر نمی کرد پسرش تیریون جرأت و قصد کشتنش رو داشته باشه واقعا. و همین طور مشکلات دیگه ای که فکر می کنید وجود دارن همه قابل بحث هستن البته در تاپیک های مربوط

 

بذارید یه توصیه ای بکنم. قبل از بحث کردن و مثال زدن کمی در مورد مطلبتون مطالعه کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Shield of the Life » چهارشنبه شهریور 8, 96 10:50 am[/url]"]
MrM3HDI » سه شنبه شهریور 7, 96 8:09 pm[/url]"]
batlimoos » سه شنبه شهریور 7, 96 7:34 pm[/url]"]در مورد زنجیر:

بعد از اپیزود شیش زیاد در مورد زنجیر سوال شده. چند تا چیز به ذهنم میرسه.

زنجیر از کجا اومد؟ این سوال میتونه دو معنی داشته باشه.

اول اینکه تو این زمان کم زنجیر از کجا آوردن که میشه گفت چون فیلم زمان رو نشون نداده وایت ها رفتن و گشتن و زنجیر پیدا کردن.

دوم اینکه اصلا اینا یه قرن هم میگشتن، زنجیر با این قطر تو شمال دیوار چیکار میکنه که پیدا کنن؟ این رو جواب دقیق ندارم (چون اینا آهنگری هم نمیتونن کنن که بگیم آهنگری کردن) ولی تنها حدسم اینه که زنجیر پاندول چند تا از نگهبانی های خالی دیوار رو کش رفتن.

 

نکته دیگه در مورد شنا کردن و اتصال زنجیر. به نظر من برای وصل کردن زنجیر نیازی به شنا کردن نیست. چند تا مرده سر زنجیر رو میگیرن و میپرن تو آب. چند دقیقه صبر میکنن و چون وزن زنجیر زیاده میرسن به کف دریاچه که احتمالا یه فاصله افقی با اژدها دارن. حالا نیازی به شنا نیست و کافیه با زنجیر تا پیش اژدها پیاده روی کنن و زنجیر رو وصل کنن (اینا مرده هستن و نبود هوا نمیکشتشون). بعد هم مرده های بالا زنجیر رو جمع میکنن و مرده های تو دریاچه هم میتونن قبلش با زنجیر برگردن بالا یا اینکه اصلا دیگه به اینا نیازی نیست. به همین سادگی

 

به نظر من واقعا شنا کردن مشکل نبود چون اصلا نیازی به شنا کردن نیست برای چنین کاری. البته یه گیر هایی میشه به نحوه تهیه زنجیر داد که تصور پیدا کردن زنجیر زیاد دور از ذهن نیست.

اتفاقا بستن زنجیر و شنا کردن خیلی هم مشکل مهم و اساسی هستش

جوری که خوده سریال تاکید میکنه که مرده ها نمیتونن شنا کنن (منظور اینه که مرده ها کلا نمیتونن وارد آب بشن. وگرنه راه رفتن کف دریاچه که فرقی با شنا کردن نداره)

در نتیجه اگه اصلا نمیتونستن برن توی آب یعنی اژدهایی هم وجود نداشت و بقیه داستان ...

 

 

یه سوال

 

چرا هیچ کی تا الان این فکر به ذهنش نرسیده که خود وایت واکرها (آدرها) رفته باشن ته آب و زنجیرو بسته باشن؟ مگه در مورد شنا کردن یا شنا نکردن اون ها هم چیزی گفته شده؟

 

 

nymeria » سه شنبه شهریور 7, 96 8:44 pm[/url]"]

البته در اون صحنه غولی وجود نداشت. فکر میکنم حتی اگر هم وجود داشت با توجه به اتفاقی که برای جان افتاد کاری از دست غول ها هم نباید بر میومد. فقط بحث شنا کردن نیست. طبق اصل خودشون مرده ها تو آب از کار میفتن.

 

مطمئنید که گفتن مرده ها تو آب از کار می افتن؟ تا جایی که یادمه فقط بحث شنا نکردنشون بود. آخه اون مرده هایی که از زیر آب اومدن بیرون و پاهای تورموند رو گرفتن که از کار نیفتادن (و احتمالا اون قضیه شنا نکردن رو هم زیر سوال می برن)!

 

 

siavashmohammady » سه شنبه شهریور 7, 96 9:32 pm[/url]"]

مورد مهمتر که دوستانی که فنی نباشند خیلی مورد توجهشون قرار نمیگیره

زنجیر به اون قطر رو چطوری تولید کردند؟ بدون استفاده از دستگاه های مدرن زنجیر با اون قطر رو نمیشه تولید کرد

خوب باید فرض کنیم که این تکنولوژی رو دارن. زنجیری که به دستور تیریون برای گیر انداختن کشتی ها تو جنگ بلک واتر بی ساخته شد این مورد رو اثبات می کنه

خب همین مورد یه باگ اساسیه دیگه

یعنی اینکه شما میگی چطوری مرده هه از آب اومد بیرون و پای تورموند رو گرفت در صورتی که نمیتونن تو آب شنا کنن (یا زنده بمونن)

چون برای مرده فرقی نداره که توی آب شنا کنه یا کف آب راه بره. مهم اینه که کلا نتونه بره توی آب و اگه رفت از کار بیفته

حالا جالب تر اینه که اگه مرده ها قرار باشه کف آب راه برن که میتونن به جزایر آهنین و کشتی های یورون هم دسترسی پیدا کنن. چیزی که سریال تاکید کرد که همچین اتفاقی نمیفته

بعدم مرده با آدر فرقی نمیکنه. اگه آب براشون ضرر داره یعنی برای همه شون ضرر داره چه وایت واکر ها چه آدر ها و یا حتی شاه شب ! چون همه شون از یه نژاد و از یه شکل هستن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@MrM3HDI

ممنون از جوابتون

فقط در مورد این یه تیکه اش:

 

MrM3HDI » چهارشنبه شهریور 8, 96 11:19 am[/url]"]

بعدم مرده با آدر فرقی نمیکنه. اگه آب براشون ضرر داره یعنی برای همه شون ضرر داره چه وایت واکر ها چه آدر ها و یا حتی شاه شب ! چون همه شون از یه نژاد و از یه شکل هستن

 

با احترام، به نظر من این طور نیست که هر چیزی که برای مرده ها بد باشه لزوما برای آدرها هم بد باشه؛ نمونه اش آتش که اثری روی آدرها نداره اما وایت هارو نابود می کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon » چهارشنبه شهریور 8, 96 11:14 am[/url]"]برخلاف تصور شما و البته مزخرفات سریال استنیس شرایط بدی نداره و تعداد نیروهاش هم آنچنان با نیروهای بولتون تفاوت نداره.

.

من فکر میکنم استنیس پیروز نبرد وینترفل میشه ولی حتی اگر شکست بخوره، به نظرم شکستش کاملا متفاوت با اونچه که در سریال اتفاق افتاد خواهد بود و حتما با خودش بخش اعظم لشگر بولتون ها رو به گور میبره. استنیس یکی از باهوش ترین فرماندهان جنگی وستروس هست و شکستش اونطور حقیرانه و مفتضحانه حتی برای منی که طرفدارش نبودم ناامیدکننده بود.

 

همونطور که گفتید انتقاد بیشتر ما به اتفاق افتادن یکسری حوادث نیست بلکه به چگونه اتفاق افتادنشونه.

 

***

 

در مورد مرده ها و آب سریال اصلی قرار داده ولی بعد خودش اونو نقض کرده. به نظرم واقعا توضیح منطقی ای براش وجود نداره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جناب محمد مهدی میخواستم جواب بنویسم دیدم استنیس خیلی از چیزهایی که میخواستم بگم رو نوشته. چند نکته هست یکی اینکه مارتین فامیل ما نیست که بخوایم روش تعصب داشته باشیم و من خیلی تغییرات یا اضافاتی رو که سریال نسبت به کتاب داشت رو دوست دارم.مثلا شخصیت سرسی توی کتاب یه شخصیت منفی کارتونی ولی در سریال با بازی عالی لینا بهش لایه و عمق دادن،حذف فصل های خسته کننده ای که تو کتاب برین داره دنبال سنسا میگرده،حذف داستان lady stoneherat، و... یه سری ضعف ها هم سریال داشت تو سیزن های قبل مثل خط داستانی دورن، خط داستانی تیریون بعد از کشتن پدرش و... اشاره هم کردم فصل 6 هم از کتاب جدا بود ولی قابل قبول بود و مشکلات سیزن 7 اصلا کلیات هست تا جزئیاتی مثل اینکه زنجیر از کجا اومده. چندموردش رو میگم:1. افت محسوس دیالوگ ها احتمالا کسانی که سریال را با زیرنویس فارسی میبینن کمتر متوجه این قضیه بشن ولی کسانی که انگلیسی متوجه میشن فکر کنم دقیقا متوجه میشن چی میگم توی سیزن های اول توی هر اپیزود حداقل 3دیالوگ سطح بالا بود جالبه تعدادی ز این دیالوگ ها هم تو سریال اضافه شد مثل دیالوگ سرسی و رابرت،وریس و بیلیش و... ولی تو کل این سیزن فقط دیالوگ جیمی و اولنا و دیالوگ بیلیش به سنسا در اون سطح کیفیت بود.2. ضعف بازیگرها در فصل های اول بیشتر بار صحنه ها به دوش ند،رابرت،سرسی،جیمی،تیریون،جفری،کتلین،تایوین،استنیس بود و همه این نقش ها بازیگران فوق العاده ای داشتن به مرور و با حذف این شخصیت ها بار افتاده رو دوش دنریس،جان،سنسا،برن،آریا که در بهترین حالت متوسط هستن و کلاس بازیشون واقعا قابل مقایسه نیست.3. ضعف خطوط کلی داستانی و نه جزئیات تمام دسیسه چینی ها،خطوط داستانی پیچیده از پشت خنجر زدن ها حذف شده و به قول معروف dumbed down شده مثلا خط داستانی جان رو این سیزن نگاه کنین که مثلا شخصیت اصلی داستانه دو قسمت اول که با سنسا میپریدن به هم جلو همه بهد رفتن دراگون استون 3 4 قسمت دنبال دراگون گلس میچرخید بعد افتضاح قسمت 6. وریس رو کلا میتونستن حذف کنن این سیزن مثل تیریون خطوط کلی داستان افت کرده من کاری به جزئیات ندارم.4. تعداد باگ ها دیگه خیلی از حد قابل قبول فراتر رفته که دوستان اشاره کردن من تکرار نمیکنم. 5. که یک دلیل شخصیه اینه که من این سریالو به خاطر دسیسه چینی ها،نشون دادن کشمکش شخصیت ها دوست داشتم و قسمت های تخیلیشو ز کنارش رد میشدم هرچی جلوتر رفت از واقعی بودن داستان کم شد و به تخیلی بودنش اضافه شد من کاراکترهای واقعی مثل سنسا،تیریون،سرسی،جیمی رو بیشتر از کاراکتری خارق العاده مثل دنریس،آریا و برن دوست دارم و بیشتر میتونم باهاشون همذات پنداری کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 8, 96 12:12 pm[/url]"]جناب محمد مهدی میخواستم جواب بنویسم دیدم استنیس خیلی از چیزهایی که میخواستم بگم رو نوشته. چند نکته هست یکی اینکه مارتین فامیل ما نیست که بخوایم روش تعصب داشته باشیم و من خیلی تغییرات یا اضافاتی رو که سریال نسبت به کتاب داشت رو دوست دارم.مثلا شخصیت سرسی توی کتاب یه شخصیت منفی کارتونی ولی در سریال با بازی عالی لینا بهش لایه و عمق دادن،حذف فصل های خسته کننده ای که تو کتاب برین داره دنبال سنسا میگرده،حذف داستان lady stoneherat، و... یه سری ضعف ها هم سریال داشت تو سیزن های قبل مثل خط داستانی دورن، خط داستانی تیریون بعد از کشتن پدرش و... اشاره هم کردم فصل 6 هم از کتاب جدا بود ولی قابل قبول بود و مشکلات سیزن 7 اصلا کلیات هست تا جزئیاتی مثل اینکه زنجیر از کجا اومده. چندموردش رو میگم:1. افت محسوس دیالوگ ها احتمالا کسانی که سریال را با زیرنویس فارسی میبینن کمتر متوجه این قضیه بشن ولی کسانی که انگلیسی متوجه میشن فکر کنم دقیقا متوجه میشن چی میگم توی سیزن های اول توی هر اپیزود حداقل 3دیالوگ سطح بالا بود جالبه تعدادی ز این دیالوگ ها هم تو سریال اضافه شد مثل دیالوگ سرسی و رابرت،وریس و بیلیش و... ولی تو کل این سیزن فقط دیالوگ جیمی و اولنا و دیالوگ بیلیش به سنسا در اون سطح کیفیت بود.2. ضعف بازیگرها در فصل های اول بیشتر بار صحنه ها به دوش ند،رابرت،سرسی،جیمی،تیریون،جفری،کتلین،تایوین،استنیس بود و همه این نقش ها بازیگران فوق العاده ای داشتن به مرور و با حذف این شخصیت ها بار افتاده رو دوش دنریس،جان،سنسا،برن،آریا که در بهترین حالت متوسط هستن و کلاس بازیشون واقعا قابل مقایسه نیست.3. ضعف خطوط کلی داستانی و نه جزئیات تمام دسیسه چینی ها،خطوط داستانی پیچیده از پشت خنجر زدن ها حذف شده و به قول معروف dumbed down شده مثلا خط داستانی جان رو این سیزن نگاه کنین که مثلا شخصیت اصلی داستانه دو قسمت اول که با سنسا میپریدن به هم جلو همه بهد رفتن دراگون استون 3 4 قسمت دنبال دراگون گلس میچرخید بعد افتضاح قسمت 6. وریس رو کلا میتونستن حذف کنن این سیزن مثل تیریون خطوط کلی داستان افت کرده من کاری به جزئیات ندارم.4. تعداد باگ ها دیگه خیلی از حد قابل قبول فراتر رفته که دوستان اشاره کردن من تکرار نمیکنم. 5. که یک دلیل شخصیه اینه که من این سریالو به خاطر دسیسه چینی ها،نشون دادن کشمکش شخصیت ها دوست داشتم و قسمت های تخیلیشو ز کنارش رد میشدم هرچی جلوتر رفت از واقعی بودن داستان کم شد و به تخیلی بودنش اضافه شد من کاراکترهای واقعی مثل سنسا،تیریون،سرسی،جیمی رو بیشتر از کاراکتری خارق العاده مثل دنریس،آریا و برن دوست دارم و بیشتر میتونم باهاشون همذات پنداری کنم.

از استنیس براثیون و لیدی اف وینترفل بابت توضیحات کامل و مکفی تشکر میکنم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@نایمریا

سانسا در اوایل داستان فقط یه قربانی بود. دختر بچه ای که درک درستی از دنیا نداشت و فکر میکرد توی قصه ها داره زندگی میکنه. قصد من کوبیدنش نیست ولی نبایدم زیادی بزرگ یا مظلوم جلوه ش داد.

عاقبت اعتماد به جافری برای هر بشری که عقل تو سرش داشته باشه کافیه که بفهمه نباید به کسی اعتماد کنه، حالا چه لنیستر چه تایرل.

ولی به محض رهایی از جافری دوباره همون اشتباهو تکرار کرد و دوبار از یک نقطه گزیده شد.

وقتی جافری سانسا رو ازار میداد تایرل ها کجا بودن؟ تنها کسانی که به سانسا کمک کردن تیریون و تازی بودن. در عوض سانسا بهشون اعتماد نکرد چرا؟ چون چوب اعتماد رو خورده بود ولی کمی بعد باز به لیتل فینگر اعتماد کرد. تازی(در کتاب) حاضر بود سانسا رو از شهر بیرون ببره و از دست لنیسترها نجاتش بده ولی قبول نکرد. تیریون اونو از حقارت نجات داد وقتی جافری در دید صدها نفر میخواست لختش کنه. سانسا در عوض چیکار کرد؟ گفت اون لنیستره و نباید بهش اعتماد کنم! اون کوتولست و نمیخوام شوهرم باشه!

 

بحث تیریون بحثی کاملا جداست. تیریون از اول چوب کوتوله بودنشو میخورده و همیشه هم سعی داشته خودشو به عنوان یه پسر واقعی به پدرش ثابت کنه ولی پدرش چشمش رو به روش میبست و فقط توهین نثارش میکرد.

در نبرد بلکواتر تیریون راه دیگه ای نداشت. با تمام احترام و علاقه ای که به استنیس دارم ولی اگر تیریون بهش ملحق میشد هم بعید میدونم بالاتر از یه جاسوس باهاش رفتار میکرد. خانواده تیریون اونو به خاطر کوتوله بودن لنیستر نمیدونستن و بقیه دنیا اونو به خاطر لنیستر بودن دوست نمیدونستن.

 

@محمد مهدی

 

صرفا چون اتفاقی برای شما افتاده دلیل نمیشه برای همه افتاده باشه. در ضمن بیلیش شخصیتی که دوست دارانش معدود هستن و کسی از کشتنش ناراحت نیست بلکه طرز کشتنشه که بی منطقه. راب استارک در تمام نبردهاش پیروز شد، اگر در یک نبرد مثل نبردهای قبلی شکست میخورد و میمرد مرگ غیرمنطقی بود نه از پشت خنجر خوردنش.

اولا استنیس نیروی 50 هزار نفری نداشت. در سریال به خاطر ندارم اشاره ای به تعدادش شده باشه ولی در کتاب 15 هزار نفر از سربازان رنلی بهش ملحق شدن(که خیلی هاشون بعدا بهش پشت کردن) و خودش هم حدود یکی دو هزار نفر نیرو داشت.

دلیل شکست استنیس هم یکی نبود. اولا فرماندهی ناوگانشو به ادم نالایقی سپرد. دوما پیش بینی اتش وحشی رو نمیکرد. سومین دلیل هم قافلگیر شدن از پشت و خیانت کردن افرادش بهش بود.

اتفاقاتی که برای استنیس در کتاب ششم میفته رو هم باید بعد از انتشار کتاب ششم و در بخش مختص کتاب ششم راجبش صحبت کرد. مشتاقم که در اون زمان باهاتو راجبش بحث کنم. استنیس سریال هم که راجبش حرف نزنیم بهتره.

 

@پارسا تارلی

 

اگر جادوی دیوار امتداد داره چطور اون وایت دستگیر شده رو ازش عبور دادن؟

 

بزرگ بودن جثه و مغز غول ها دلیل نمیشه که باهوش تر باشن. برعکس غول ها بیشتر به حیوانات شبیهن تا انسان و غولی دیده نشده که با سلاحی بجنگه یا سلاحی اهنگری کنه چه برسه به زنجیر.

 

@stannis bratheon

 

تئوری جالب و محتملیه. کسی که با شخصیت استنیس اشنایی داشته باشه میدونه که بعیده از ادمی مثل رمزی شکست بخوره. رمزی شاید وحشی و شرور باشه ولی این ویژگی ها در میدان نبرد خاصیتی ندارن.

واقعد استنیس حیف شد در سریال. من موندم چرا این کارو کردن. معمولا وقتی سریالی طرفدار زیاد پیدا میکنه و موفق میشه میان طولش میدن ولی برای گات برعکس شده. و البته نتیجه برعکس هم داده. انقدر شخصیت های خوب و مهم رو دست به سر کردن که چی بشه؟ جان و دنریس مث دو تا بچه گول سرسی رو بخورن؟

 

یه سوالیه خیلی وقته ذهنمو مشغول کرده :

در دوره جنگ های فتح اگان و در نبرد دشت اتش نیرو های مشترک قوای لنیستر تایرل 55 هزار نفر بود که 33 هزار نفر تایرل و 22 هزار نفر لنیسترها گرداوری کرده بودن. در همون بازه زمانی تورن استارک پادشاه شمال نیرویی سی هزار نفری داشت یعنی بیشتر از لنیستر ها و تقریبا برابر با تایرل ها. ولی در جنگ پنج پادشاه قوای لنیستر چیزی حدود 40 هزار و تایرل ها تا صد هزار هم براورد شده در مقابل 20 هزار نیروی شمالی یعنی نصف نیروهای غرب و یک پنجم تایرل ها. و در ویکی پدیا گفته شده شمال توانایی فراهم کردن ارتشی بالغ بر 45 هزار نفر داره. یعنی امکان داره این 25 هزار نفری که با راب به جنوب نرفتن به استنیس ملحق شن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser Duncan The Tall :

 

قصد من زیادی بزرگ و یا مظلوم جلوه دادنش نیست. از شما خواستم خودتون رو جای اون بگذارید و از بیرون در موردش قضاوت نکنید. همونکاری که در مورد تیریون انجام دادید.

 

منظورتونو در مورد اینکه گفتید سانسا کمی بعد از قضیه ی تایرل ها به لیتل فینگر اعتماد کرد متوجه نمیشم. میتونید روشن تر بگید؟ منظورتون کتابه یا سریال؟

 

در مورد تازی... وقتی سراغ سانسا اومد مست و داغون بود. سانسارو روی تخت هل داد و چاقو زیر گلوش گذاشت و بالاخره این سانسا بود که با آهنگ مادر کمی آرومش کرد. ولی اعتماد کردن بهش با اون اوضاع روانی اشتباه بود. همونطور هم که دیدیم در طول سفرش با آریا مدام مست بود و چند وقت بعد گیر مزدورهای لنیستری افتاد و تقریبا کشته شد. از طرف دیگه تازی هیچ نقشه ی درستی برای فراری دادن سانسا نداشت. سانسا برخلاف آریا نمیتونست خودشو پسر جا بزنه. دختری زیبا با ظاهری خاص بود. این دو نفر با چهره های غیر معمولشون هیچ شانسی برای موفقیت نداشتن.

 

در مورد تیریون...

تیریون کتاب در مورد ازدواج با سانسا حق انتخاب داشت. تاییون بهش گفت هیچوقت لرد کسترلی راک نمیشه ولی اگر با سانسا ازدواج کنه لرد وینترفل میشه. تیریون میتونست پیشنهاد پدرش رو رد کنه ولی نکرد چون طمع قدرت داشت. برخلاف سریال هم زودتر سانسارو در جریان ازدواج قرار نداد. سانسا چند لحظه قبل از مراسم ازدواج از قضیه باخبر و با زور و تهدید راهی سپت شد و در تمام طول مراسم اشک می ریخت. مشکل اصلی سانسای کتاب هم ظاهر تیریون نبود لنیستر بودنش بود. البته سوال من رو جواب ندادید، خود شما مایل به ازدواج با غریبه ای در ظاهر خوش اخلاق ولی با همچین نقص بزرگی هستید؟

 

باز هم میگم تیریون هر چقدر با خواهر و پدرش مشکل داشت ولی در جنگ با خانواده ی سانسا طرف اونها بود و در جهت منافع اونها عمل می کرد. ازدواج سانسا با تیریون هم نقشه ی تاییون برای تصاحب وینترفل بود که تیریون با موافقتش به پیش بردن این نقشه کمک کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

hamid.dnd@

لارم به ذکر هست که درباره استنیس گفتید و حمله به کینگزلندینگ :

در حمله به کینگزلندینگ ، استنیس 20 هزار نیرو داشت نه 50 هزار تا

سپاه رنلی حدودا 100 هزار نفر بود که شامل کل خاندان های استورمزلند و کل خاندان های ریچ به جز خاندان ردواین میشد (چون دوقلوهای ردواین تو کینگزلندینگ گروگان بودن پکسدر ردواین تو شورش مشارکت نکرده بود)

بعد مرگ رنلی تقریبا نصف این سپاه شامل کل خاندان های استورمزلند به جز خاندان تارث و یک سوم خاندان های ریچ شامل خاندان فلورنت (دومین خاندان بزرگ ریچ بعد تایرل ها)، خاندان های کرین، فاسووی های نیو باررل، فاسووی های کایدرهال، میدوزها، مولندرها، وارنرها و ویلوم ها به استنیس ملحق شدن که سرجمع حداقل 40 هزار نفر نیرو داشتن.

نیروی خاندان های دراگون استون یعنی ولاریون ها، بار ایمون ها، فارینگ ها، سلتیگارها، چیترینگ ها، فولاردها و ماسی ها هم روی هم رفته حدود 10 هزار نفر میشدن.

به طور طبیعی و همون طور که مارتین تو کتاب تصریح هم کرده بعد فتح استورمزاند و بالا رفتن شانس استنیس چند هزار نفر شمشیرزن مزدور و شوالیه آواره هم به بهش ملحق شدن.

پس نتیجه میگیریم رقم 50 هزاری که من ذکر کردم یه برآورد حداقلی از توان استنیس تو جنگ بلکواتر بود که میتونه حتی بیشتر ازین هم در نظر گرفته بشه

Stannis Baratheon@

شنیدن این دست صحبت ها البته دور از انتظار نیست. این که شما فکر کنی اگه کسی داره از سریال انتقاد می کنه به خاطر اینه که شخصیت مورد علاقه اش به جایی نرسیده یکی از سطحی ترین طرز تفکر هاست. شما چون خودت بعد از عروسی سرخ به مارتین معترض شدی فکر می کنی همه همین جوری هستن!؟

من به شخصه جزو کسانی هستم اول کتاب ها رو کامل تا جایی که منتشر شدن خوندم و بعد شروع کردم به دیدن سریال. بله من از باخت استنیس در نبرد بلک واتر ناراحت شدم اما یادم نمیاد به مارتین اعتراض کرده باشم! وقتی استنیس در اپیزود نهایی فصل پنجم کشته شد من ناراحت شدم. اما نه از مرگ استنیس. بلکه از افتضاحی که سازنده ها به وجود آوردن. افتضاحی که خود مارتین معترض شد و واکنش نشون داد. استنیس تنها شخصیته که مارتین به مرگش در سریال واکنش نشون داد و زنده بودنش در کتاب رو تأیید کرد. و بذارید در مورد نبرد وینترفل صحبت کنیم. چیزی که گویی شما ازش اطلاعات زیادی ندارید.

جناب سر باریستان با اینکه اسم بردن من از جنگ وینترفل استنیس صرفا از باب مثال بود و تاکید به خصوصی روی اون کاراکتر و موضوع یا قصد تحریک کسی رو نداشتم ولی حالا که شما تمایل به بحث روی این نکته دارید و مخصوصا بنده متهم به بی اطلاعی کردین لازم دونستم با گذشتن از قضاوتی که راجع به احساسات شخصی خودم داشتین راجع به خود جنگ و آرایش نظامی طرفین مطالبی رو عرض کنم:

گذشته از کیفیت جنگجوهای جنوبی و غارنشین سپاه استنیس که تو قلعه چوبی دیپوودماوت (استحکام طویله وینترفل هم از دیپووتماوت بیشتره) حریف 200 نفر آهن زاد فراری و ناامید و بدون پشتوانه نمیشدن و آخرش قلعه رو با خدعه و کمک گلاورهای داخلش گرفتن.

شما تو یه منطق کاملا متناقض و دوگانه 450 نفر کاراستارک همراه استنیس رو که شجاع ترین و متهورترین خاندان شمال هستن، از مقطع عروسی سرخ به طور محکم و جدی با بولتن ها متحد شدن، از ابتدا به قصد ضربه زدن به استنیس وارد سپاهش شدن و با دستگیری لرد و لردزاده هاشون بغض و کینه شون نسبت به استنیس بیشتر هم شده راحت فاکتور گرفتین چون حتما از ترس جونشون به استنیس وفادار میمونن ولی در مقابل 300 نفر مندرلی رو که ترسوترین و لش ترین خاندان شمال هستن برای خنثی کردن همه نقشه های روس بولتنی که تایوین لنیستر شمال محسوب میشه و پسرش هم استاد جاسوسی و کشف اسرار و راز و رمزهای دیگران هست کافی دونستین و خیلی راحت میگین مندرلی ها اول ونگارد بولتن رو نابود میکنن بعد با نشون دادن یه شمشیر خرش میکنن و آخر سر هم درهای وینترفل رو باز میکنن تموم میشه میره

ضمنا شما فرمودین فری ها از نظر نظامی جزو ضعیف ترین خاندان ها در میدان جنگ هستن ! چرا و بر چه اساسی ؟ اینکه والدر فری یه بار تو قیام رابرت ترجیح داده خودش رو درگیر جنگی که براش سودی نداره نکنه دلیل ضعیف بودن فری ها میشه ؟ اتفاقا ما تو کتاب دوم و از دریچه ارزیابی کتلین که به فری ها بدبین هم هست بارها اعتراف به اینکه فری ها تو ویسپرینگ وود و ریوران و سایر جاها شجاعانه و خوب جنگیدن و تو پیروزی های راب نقش و تاثیر غیر قابل انکاری داشتن رو میبینیم.

خاندان های سروین و هورنوود و تالهارت و داستین هم که قرن ها همسایه و آشنای بولتن ها بودن و کنار هم جنگیدن وفاداریشون مشخص نیست پس به حساب نمیان

اما قبیله های غارنشین و گلاورها و مورمونت ها که برا اولین بار استنیس رو دیدن یه شبه فداییش شدن

در مورد وضعیت روحی و روانی دو طرف هم که توصیف خود استنیس کاملا گویا است: «شوالیه های ما خسته و گرسنه و پیاده هستن و شوالیه های اونها سرحال و سیر و سواره!!»

گذشته از همه اینها ما تو کتاب پنجم راجبه سرنوشت جنگ یه سند محکم داریم به نام نامه صورتی که با ذکر جزئیات دقیقی از نقشه های محرمانه ای مثل ماموریت منس ریدر و زن های وحشی همراهش خبر از شکست و نابودی استنیس و سپاهش میده. که البته شما فوری و بدون هیچ فکر و دلیلی میگین اون نامه جعلیه و ارزشی نداره و لابد کلاغ سه چشم برا جان فرستادتش

اما با فرض جعلی بودن این نامه سوالات مهمی طرح میشه که قطعا برای هیچ کدوم پاسخ قانع کننده ای نخواهید داشت:

1- اگه استنیس پیروز و بولتن ها نابود شدن چرا به جای اینکه خبر فتح استنیس برای همسر و باقیمونده نیروهاش تو دیوار ارسال بشه همچین نامه ای از وینترفل میرسه ؟

2- حتی اگر فرض کنیم رمزی بعد شکست بولتن ها و سقوط وینترفل یه جوری از مهلکه فرار کرده و خودش رو به دردفورت رسونده، چرا باید دشمن اصلی غالب شده رو رها کنه و به فکر فریب دادن جان اسنویی که تو دیوار بیطرف مونده باشه ؟

3- اگر نامه صددرصد جعلی و مثلا کار افسران توطئه گر نایتسواچ باشه تا جان رو تحریک کنن و بهانه لازم برا شورش به دست بیارن، از نقشه محرمانه فرستادن منس به وینترفل چه طور با خبر شدن ؟ از کجا میدونستن که رمزی رو ثیون اسم ریک گذاشته ؟؟ و از کجا میدونستن که ریک و خواهر جان از وینترفل فرار کردن ؟؟؟

4- برفرض که همه این اطلاعات رو هم از راه های محالی به دست آورده باشن، لحن و ادبیات نامه رو که دقیقا لحن و ادبیات رمزی هست چه طوری توجیه میکنید ؟

و اما اعتراض مارتین به نحوه پایان کار استنیس مشخصا به خاطر این بود که قربانی کردن پرنسس شیرین رو که قرار هست تو کتاب ششم برا برگردوندن جان صورت بگیره برا حفظ محبوبیت پوپولیستی جان گردن استنیس انداختن و اینطوری هم استنیس رو بدنام و فرزندکش کردن و هم فرآیند احیای جان رو یه مقدار سطحی بی تعلیق و هیجان و هزینه.

در مورد نحوه کشته شدن اوبرین و تایوین هم من هیچ مشکل و شبهه ای ندارم، غرضم این بود که نشون بدم با منطق و ایرادهای بنی اسرائیلی مخالفین سریال که زنجیر از کجا اومد ؟ جنس اشعه ویسریون چی بود ؟ سرعت کلاغ چقدر بود ؟ بیلیش چرا از پنجره نپرید بیرون فرار کنه ؟ و امثال اینا به نوشته های خود مارتین هم میشه کلی ایراد گرفت

Lady of winterfell@

مشکلات سیزن 7 اصلا کلیات هست تا جزئیاتی مثل اینکه زنجیر از کجا اومده. چندموردش رو میگم:1. افت محسوس دیالوگ ها احتمالا کسانی که سریال را با زیرنویس فارسی میبینن کمتر متوجه این قضیه بشن ولی کسانی که انگلیسی متوجه میشن فکر کنم دقیقا متوجه میشن چی میگم توی سیزن های اول توی هر اپیزود حداقل 3دیالوگ سطح بالا بود

این دیگه بی انصافی بود بانوی من !!! تو همین سیزن دیالوگ های خیلی عالی و عمیق و آموزنده و تاثیرگذاری داشتیم:

سخنرانی جان تو قضیه بخشیدن آمبرها و کارستارک ها

صحبت اولیه سرسی و جیمی تو اپیزود اول

سخنرانی محشر و بی نظیر سرسی برا لردهای ریچ

تقریبا همه دیالوگ های بیلیش و سانسا

مذاکرات سرسی و نماینده بانک مخصوصا مذاکره اول

دیالوگ های تیم کماندویی جان تو شمال مخصوصا دیالوگ جان و بریک

و نهایتا دیالوگ محشر و بی نظیر و فوق العاده سرسی و تیریون تو همین اپیزود نهایی که بدون شک بهترین سکانس کل این مجموعه بود و رکورد محاکمه تیریون رو شکست.

اگه به خاطر همین یه دیالوگ امسال یه گلدن گلوب یه پیتر دینکیج و یه امی به لنا هدی ندن دیگه این دو تا فستیوال برا من هیچ ارزش و اعتباری نخواهند داشت.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دیالوگ اولیه سرسی و جیمی به هیچ وجه عمیق و سنگین نیست همونطور که سخنرانی سرسی برای لردهای ریچ و صحبت بریک و جان چیز خاصی نداره. صحنه برخورد تیریون و سرسی بیشتر به دلیل بازی قوی این 2بازیگر قشنگه تا کیفیت دیالوگ ها بله ممکنه 2 دیالوگ خوب بشه 4 تا ولی مسئله اصلی که افت فاحش دیالوگ هاست سرجاشه. خیلی راحته میتونن نظرسنجی بذارن افراد محبوبترین دیالوگشون در سریال رو بگن اونوقت میبینید که چند درصدش از این سیزن انتخاب میشه. من به هیچ وجه نمیگم که این سیزن هیچ نکته مثبتی نداشت من از خیلی جاهاش لذت بردم:صحنه انتقام آریا از فری ها، صحبت جیمی و اولنا، کل اپیزود 4 ، صحبت تیریون و سرسی، صحبت بیلیش و سنسا و... مسئله اینه که این سیزن نسبت به قبلی ها به دلایلی که گفتم ضعیف ترین فصله شما خودتون 7فصلو رنک بندی کنین فصل 7 کجا قرار میگیره؟ فقط امیدوارم فصل 8 جبران کنه و یه پایان به یادموندنی به جا بذاره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 8, 96 4:25 pm[/url]"]دیالوگ اولیه سرسی و جیمی به هیچ وجه عمیق و سنگین نیست همونطور که سخنرانی سرسی برای لردهای ریچ و صحبت بریک و جان چیز خاصی نداره. صحنه برخورد تیریون و سرسی بیشتر به دلیل بازی قوی این 2بازیگر قشنگه تا کیفیت دیالوگ ها بله ممکنه 2 دیالوگ خوب بشه 4 تا ولی مسئله اصلی که افت فاحش دیالوگ هاست سرجاشه. خیلی راحته میتونن نظرسنجی بذارن افراد محبوبترین دیالوگشون در سریال رو بگن اونوقت میبینید که چند درصدش از این سیزن انتخاب میشه. من به هیچ وجه نمیگم که این سیزن هیچ نکته مثبتی نداشت من از خیلی جاهاش لذت بردم:صحنه انتقام آریا از فری ها، صحبت جیمی و اولنا، کل اپیزود 4 ، صحبت تیریون و سرسی، صحبت بیلیش و سنسا و... مسئله اینه که این سیزن نسبت به قبلی ها به دلایلی که گفتم ضعیف ترین فصله شما خودتون 7فصلو رنک بندی کنین فصل 7 کجا قرار میگیره؟ فقط امیدوارم فصل 8 جبران کنه و یه پایان به یادموندنی به جا بذاره.

یعنی به نظر شما این فصل از سیزن پنجم ضعیف تره ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نایمریا:

منظورم سریاله. فصل 5 وقتی که بیلیش سانسا رو به موت کیلین برد و قصدش راجب مزدوج کردنش با رمزی رو گفت سانسا مخالفت کرد ولی بعدش با چند تا جمله کلک مرغابی ای از بیلیش راضی شد و رفت. خب بیلیش سانسا رو از دست سرسی نجات داد و تیریون از دست جافری. چرا بیلیش لایق اعتماد هست و تیریون نیست؟ همون دلیل همیشگی، چون کوتولست.

 

تازی مست بود تازی بی پروا بود. ولی تازی تنها کسی بود که حاضر به کمک بهش شد. ولی سانسا کلاسش به زیر فلوریان و ایمون شواله اژدها نمیخورد. منتظر شاهزاده ای با اسب سفید بود که بیاد نجاتش بده.

 

درسته که تیریون قدرت رو دوست داشت. درسته که تیریون هم چشمش به شمال بود. ولی تیریون مجبورش نکرد که باهاش ازدواج کنه. همون فصل ازدواج سانسا رو مطالعه کنید، تیریون میگه اگر من مورد پسند نیستم مجبورت نمیکنم و میتونی با عموزاده هام که خوش قیافه تر هستن ازدواج کنی.

در ضمن برای ازدواج باید یه سری کلماتی رو به زبون بیاری. میشه شخصیو به زور کشید برد پیش سپتون ولی نمیسه به زور به حرف وادارش کرد. همیشه راه دیگه ای هست حالا گاهی هم اون راه مرگه ولی همیشه راه دیگه ای هست.

خود تیریون هم میگه من هرگز بر علیه خونوادم شرط نمیبندم. در کل همه همینطورن. حتی وقتی ند استارک شریفم سر دوراهی خانواده و شرافت قرار گرفتم تصمیم گرفت برای نجات جون سانسا دروغ بگه.

و اینم مشخصه که تایوین به دنبال اسم سانسا بود درست مثل تایرل ها و یا هرکس دیگه ای که بهش نزدیک میشه و این حماقت خودش بود اگر فکر دیکه ای میکرد.

و جواب اون سوالتون:

ادم یا باید کاری رو انجام نده یا اگر انجام میده باید کامل انجامش بده. من اگر بودم یا با تیریون ازدواج نمیکردم یا اگر هم میکردم دیگه طاقچه بالا نمیومدم.

در ضمن کمی قبل از ازدواجش با تیریون وقتی که سرسی براش خیاط فرستاد که لباس براش بدوزه واکنش سانسا چی بود؟ مرگ پدرش و کارای سرسی رو فراموش کرد و دوباره وارد اون قصه ها و اوازهاش شد و از سرسی تشکر هم کرد!

 

محمدمهدی :

برادر یه چیزی هست به نام ویکی پدیا. اگر شما درست یادتون نیست وقایع رو به اونجا مراجعه کنید و میبینید نیروهای استنیس در نبرد بلکواتر چقدر ذکر شده.

اینکه رنلی 100 هزار نفر از استورملندز و ریچ داشته دلیل نمیشه که به طور مساوی نیروهاشو تامین کرده باشن. استورملندز سرزمینی کم جمعیت و کوچکه که حتی شهری هم نداره. در برابر ریچ وجود داره که پرجمعیت ترین و حاصل خیزترین و یکی از بزرگترین اقلیم های هفت پادشاهیه.

تایرل ها که رفتن پرچمدارانشون هم رفتن. به جز حالا فلورنت ها و معدود خاندان های تقریبا کوچک دیگر. حالا این فلورنت ها که دومین خاندان بزرگ ریچ هستند فوقش 3 تا 4 هزار نفر بتونن مهیا کنن که در بیشترین حالت ارتش استنیس رو به 20 هزار نفر میرسونه نه 40 هزار.

مسی ها و سایر خاندان های کرونلندز و دریای باریک هم روی هم رفته 5 هزار نفر هم نبودند. فصل های داووس در درگون استون قبل از بادبان کشیدن به استورمزاند رو بخونید.

 

چیزی به نام کیفیت جنگجو وجود نداره. عمده افراد تشکیل دهنده نیروها جوان های دهاتی یا خیلی زیاد اهل شهر ها هستند که به خدمت اجباری میرن و تعداد کمیشون قبل از اون حتی نیزه به دست گرفتن. چیزی که کیفیت یک ارتش رو مشخص میکنه تعداد شوالیه ها و سواره هاست. در مورد اول که استنیس دچار قحطی شوالیه نشده و چیزی که زیاده شوالیه است. نیروی سواره هم در جنگل کارایی ندارن و استنیس هم بر خلاف اونچه در سریال نشون دادن ابله نیست که نیروهای پیادشو توی دشت باز جلوی سوار نظام ببره.

 

در ضمن تعدادی از اسب های بولتون ها هم بر اثر طوفان و خراب شدن اسطبل هلاک شدن.

اون نیروهای کارستارک فعلا دستگیر شدن و یا میتونن در نبرد وفاداریشونو ثابت کنن یا میتونن بمیرن کار دیگه ای از دستشون بر نمیاد.

شما چطور به این نتیجه رسیدی که افراد کارستارک شجاع و افراد مندرلی بزدل هستن؟ نکنه اب و خاکشون فرق میکنه؟ مندرلی چندتا از فری هارو توی کیک پخت و به خورد خانوادشون داد. نقشه قتل های شبانه در وینترفل رو کشید و باعث شد که روس بولتون نصف نیروهاشو به دنبال استنیس بفرسته. کارستارک های شجاع چی کار کردن؟ خیانت پشت خیانت.

اینیس فری مرده و هاستین فری ویژگی های فرمانده ی نظامی رو نداره. حتی اگر فری ها 10 هزار نفر هم داشته باشن بدون شحصی که فرماندهیشون کنه و نظم بهشون بده به دردی نمیخورن.

 

 

استنیس هجوم وحشی ها به دیوار رو جواب داد و از بسیاری مشکلات برای لردهای شمالی پیشگیری کرد. حالا هم میخواد بولتون هارو شکست بده و انتقام بگیره برای شمالی ها چرا نباید عاشقش بشن؟

 

جواب سوال هاتون:

1و2و3و4 : قوی ترین احتمالات اینه که رمزی دروغ میگه و هنوز نبردی شکل نگرفته. و یا مندرلی ها گولشون زدن.

 

در مورد پیشبینی هاتون هم همه باید منتظر باشیم و ببینیم چی میشه ولی قربانی کردن شیرین برای نجات جان بعیده.

 

الان واقعا این دیالوگ ها در حد فصل های قبل بود؟

صحبت تیریون و سرسی دقیقا کجا و چطوری رکورد دادگاه تیریون رو زده؟ شما اونو به من نیشان بده من ایمان میاورم.

زیاد به این جشنواره توجه نکنید یکی از همین ها(فکر کنم امی) در کنار لنا هیدی امیلیا کلارک رو هم نامزد کرده بود!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درود

 

دوستان من متوجه دعوت نامه ای که به دست سانسا رسید برای رفتن به مقر پادشاهی نشدم !

آخه وقتی جان اسنو خودش پادشاه شماله و خودشون پیشنهاد مذاکره رو دادن دیگه دلیلی برای دعوت کردن سانسا وجود نداره !

از طرفی وقتی قراره همه بزرگان توی این جلسه مهم باشن اصلا فرستادن برین و پاتریک اصلا منطقی نیست، و رفتنشون به کینگ لندز بی معنی بود !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@ Ser Duncan The Tall

 

شما خیلی راحت و با روی گشاده اعلام می کنی که در سال 2017 اصلا نمی دونستی که در سینمای جهان و ایران سیستم بلیت فروشی به شیوه مکانیزه هست، اونوقت دوستِ خوبم این احتمال رو نمیدی که با این وضع ممکنه خیلی چیزهای مهمتر و سخت تر رو هم در حوزه هنر هفتم ندونی؟! حرفم درباره لزومِ ناخوش نبودنِ جسمی/روحی در حینِ دیدنِ فیلم هم برای این نبود که بگم دوستان دارن این سریال رو با وضع جسمیِ بد می بینن! بلکه اون مثالِ سینما رو صرفا برای مصداق به کار بردم. درباره بازی و تاج و تحت داشتم درباره مهم بودنِ نخوندنِ فیلمنامه سریال از یکسال قبلِ پخشِ سریال حرف می زدم استاد! حواستون کجاست؟! میگویند در مثل مناقشه نیست، اما افسوس که شما درس ادبیاتِ فارسی رو پیش از درس "وستروس" باید پاس کنی بزرگوار!

 

درباره جان پاسخی نمیدم. چون همچنان میگم که شما اصلا جان رو نمی شناسی. درباره لیتل فینگر هم بیشتر از اینکه بر مبنای منطق صحبت کنی، بیشتر یکجور استمناء انجام میدی؛ استمنای آنچیزی که دوست داشتی، با آنچیزی که اتفاق افتاد. برن هم تارکِ دنیاست، بله، ولی برن چه کسی هست؟ کلاغ سه چشم! کارش یعنی گوشه ای بنشینه و هر لحظه در حالِ کنارِ هم چیدنِ قطعه های پازلِ مربوط به یک فرد یا رخداد باشه. برن ناگهان مرد خانواده نمیشه، بلکه فقط کافیه که آریا و سانسای مظنون به لیتل فینگر، از برن درخواست کنن که هر چه از بیلیش می دونه رو بگه! همین! و اونهم به درخواستِ خواهرانش به مجلس محاکمه میاد. درخواست آریا و سانسا از برن اتفاقی بسیار طبیعی و منطقی هست که در سریال فقط برای ایجادِ حسِ غافلگیری در مخاطب هنگامِ آوردنِ نام بیلیش توسطِ سانسا در مجلس محاکمه، به تصویر کشیده نشده.

 

من هیچگاه نگفتم که تمام سلحشوران و جنگجویان و شوالیه های بزرگ، مرگهای باشکوهی دارن! بلکه گفتم تمامِ مرگهای باشکوه و بزرگ، برای این افراد هست، ولی این به منزله اینکه تمامشون صاحبِ چنین مرگهایی بشن نیست(اونم تو سریالی مثل بازی تاج و تخت که عرفش بر شکستنِ کلیشه هاست). کمااینکه تایوین لنیستر - که دُزِ سیاستمداریش هم بیشتر بود - توی توالت جان داد! تنها چیزِ قطعی این هست که هیچ سیاستمدار و خاله زنکِ در پستو و اندرونی نِشسته ای، صاحبِ مرگِ باشکوه و بزرگ نخواهد شد. این درس تاریخه.

 

منظور کامنتهای من روشنه. من کسی رو از نقد کردن حذر نمی کنم. بلکه دوستان رو دعوت می کنم به کمی منطق! کمی آرامش و کمی پختگی! با قاطعت پای تک تکِ دلایلی که گفتم باعثِ حملاتِ بی منطق و اساسِ دوستان به دو فصلِ اخیرِ این سریال شده(در کامنتِ اولم) ایستادم. تمامشون درسته. قرار هم نیست که شما بپذیریدش... چون ما ایرانی ها اصولا اهل این پذیرفتنها نیستیم. ناسلامتی ایرونی هستیم بابا! آره! ماییم که خوبیم و درست میگیم! پس چی! با کمالِ احترام، بعد از هر ایپزود آی بدو آی بدو رقابت هست بینِ دوستان سر اینکه کی زودتر یه عیب و ایرادی از این اپیزود دربیاره(یا بسازه از تو خورجینش؟!) و ییاد اینجا بنویسه! سرِ همه درد اومده. سطح بحثها پایین و تنوعِ بحثها نابود شده. ماهیتِ حقیقیِ این سایت و تاپیک زیر سوال رفته. اینجوری دیگه نمیشه مدعی شد که داره گفتگو و نقدِ منطقی انجام میشه! این تاپیک برای عموم آزاده! موافقم! برای همین این قبیل کارهای سست مایه مثل راه انداختنِ <<مسابقه ی هفته>> با نامِ "عیبجوییهای خاله زنکی" منجر به آزار و اذیتِ خوانندگانِ این تاپیکِ عمومی میشه بزرگوار!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 8, 96 3:48 pm[/url]"]
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 8, 96 4:25 pm[/url]"]دیالوگ اولیه سرسی و جیمی به هیچ وجه عمیق و سنگین نیست همونطور که سخنرانی سرسی برای لردهای ریچ و صحبت بریک و جان چیز خاصی نداره. صحنه برخورد تیریون و سرسی بیشتر به دلیل بازی قوی این 2بازیگر قشنگه تا کیفیت دیالوگ ها بله ممکنه 2 دیالوگ خوب بشه 4 تا ولی مسئله اصلی که افت فاحش دیالوگ هاست سرجاشه. خیلی راحته میتونن نظرسنجی بذارن افراد محبوبترین دیالوگشون در سریال رو بگن اونوقت میبینید که چند درصدش از این سیزن انتخاب میشه. من به هیچ وجه نمیگم که این سیزن هیچ نکته مثبتی نداشت من از خیلی جاهاش لذت بردم:صحنه انتقام آریا از فری ها، صحبت جیمی و اولنا، کل اپیزود 4 ، صحبت تیریون و سرسی، صحبت بیلیش و سنسا و... مسئله اینه که این سیزن نسبت به قبلی ها به دلایلی که گفتم ضعیف ترین فصله شما خودتون 7فصلو رنک بندی کنین فصل 7 کجا قرار میگیره؟ فقط امیدوارم فصل 8 جبران کنه و یه پایان به یادموندنی به جا بذاره.

یعنی به نظر شما این فصل از سیزن پنجم ضعیف تره ؟

بله قطعا سیزن 5 فلش بک سرسی و مگی دفراگ رو داشت،حماقت سرسی و قدرت گرفتن گنجشک اعظم که بازیگرش به نظر من عالی بود،این که نقشه سرسی خلاف میلش پیش رفت و walk of shameتو قسمت آخر که به نظرم قوی ترین بازی لنا بود، نبرد hard home بود که به کل سیزن 7 میرزه، ازدواج سنسا و رمزی درسته غم انگیز بود ولی جالب بود به هیچ وجه در این حد باگ نداشت بدترین نکته ش هم خط داستانی دورن بود به نظر من مسلما از ن سیزن بهتر بود با اختلاف.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser Duncan The Tall@

محمدمهدی :

برادر یه چیزی هست به نام ویکی پدیا. اگر شما درست یادتون نیست وقایع سریال رو به اونجا مراجعه کنید و میبینید نیروهای استنیس در نبرد بلکواتر چقدر ذکر شده.

اینکه رنلی 100 هزار نفر از استورملندز و ریچ داشته دلیل نمیشه که به طور مساوی نیروهاشو تامین کرده باشن. استورملندز سرزمینی کم جمعیت و کوچکه که حتی شهری هم نداره. در برابر ریچ وجود داره که پرجمعیت ترین و حاصل خیزترین و یکی از بزرگترین اقلیم های هفت پادشاهیه.

تایرل ها که رفتن پرچمدارانشون هم رفتن. به جز حالا فلورنت ها و معدود خاندان های تقریبا کوچک دیگر. حالا این فلورنت ها که دومین خاندان بزرگ ریچ هستند فوقش 3 تا 4 هزار نفر بتونن مهیا کنن که در بیشترین حالت ارتش استنیس رو به 20 هزار نفر میرسونه نه 40 هزار.

مسی ها و سایر خاندان های کرونلندز و دریای باریک هم روی هم رفته 5 هزار نفر هم نبودند. فصل های داووس در درگون استون قبل از بادبان کشیدن به استورمزاند رو بخونید.

 

چیزی به نام کیفیت جنگجو وجود نداره. عمده افراد تشکیل دهنده نیروها جوان های دهاتی یا خیلی زیاد اهل شهر ها هستند که به خدمت اجباری میرن و تعداد کمیشون قبل از اون حتی نیزه به دست گرفتن. چیزی که کیفیت یک ارتش رو مشخص میکنه تعداد شوالیه ها و سواره هاست. در مورد اول که استنیس دچار قحطی شوالیه نشده و چیزی که زیاده شوالیه است. نیروی سواره هم در جنگل کارایی ندارن و استنیس هم بر خلاف اونچه در سریال نشون دادن ابله نیست که نیروهای پیادشو توی دشت باز جلوی سوار نظام ببره.

اسپویلر: مخفی کردن

در ضمن تعدادی از اسب های بولتون ها هم بر اثر طوفان و خراب شدن اسطبل هلاک شدن.

اون نیروهای کارستارک فعلا دستگیر شدن و یا میتونن در نبرد وفاداریشونو ثابت کنن یا میتونن بمیرن کار دیگه ای از دستشون بر نمیاد.

شما چطور به این نتیجه رسیدی که افراد کارستارک شجاع و افراد مندرلی بزدل هستن؟ نکنه اب و خاکشون فرق میکنه؟ مندرلی چندتا از فری هارو توی کیک پخت و به خورد خانوادشون داد. نقشه قتل های شبانه در وینترفل رو کشید و باعث شد که روس بولتون نصف نیروهاشو به دنبال استنیس بفرسته. کارستارک های شجاع چی کار کردن؟ خیانت پشت خیانت.

اینیس فری مرده و هاستین فری ویژگی های فرمانده ی نظامی رو نداره. حتی اگر فری ها 10 هزار نفر هم داشته باشن بدون شحصی که فرماندهیشون کنه و نظم بهشون بده به دردی نمیخورن.

 

 

استنیس هجوم وحشی ها به دیوار رو جواب داد و از بسیاری مشکلات برای لردهای شمالی پیشگیری کرد. حالا هم میخواد بولتون هارو شکست بده و انتقام بگیره برای شمالی ها چرا نباید عاشقش بشن؟

 

جواب سوال هاتون:

1و2و3و4 : قوی ترین احتمالات اینه که رمزی دروغ میگه و هنوز نبردی شکل نگرفته. و یا مندرلی ها گولشون زدن.

 

در مورد پیشبینی هاتون هم همه باید منتظر باشیم و ببینیم چی میشه ولی قربانی کردن شیرین برای نجات جان بعیده.

 

الان واقعا این دیالوگ ها در حد فصل های قبل بود؟

صحبت تیریون و سرسی دقیقا کجا و چطوری رکورد دادگاه تیریون رو زده؟ شما اونو به من نیشان بده من ایمان میاورم.

زیاد به این جشنواره توجه نکنید یکی از همین ها(فکر کنم امی) در کنار لنا هیدی امیلیا کلارک رو هم نامزد کرده بود!

سر دانکن عزیز با توجه به اینکه بنده دو بار کل کتاب های منتشر شده رو خوندم، ده بار کل اپیزودها رو دیدم و خدا رو شکر حافظه خوبی هم دارم. نیازی به ویکی پدیا و سایر منابع دم دستی نخواهم داشت.

و اما بعد...

استورمزلند 35 خاندان شاخص داره که اگه به طور متوسط هر کدوم 1000 نفر نیرو هم داشته باشن سر جمع قوای این پادشاهی 35 هزار نفر میشه. حالا بماند که خاندان براثیون که بعد سرنگونی تارگارین ها و تاج گذاری رابرت مهم ترین و قدرتمندترین خاندان وستروس محسوب میشده باید به تنهایی حدود 5 هزار نیرو داشته باشه

همین طور چهار خاندان میلیتاریزه و شوالیه ای دانداریون، کارون، سوان و سلمی که به خاطر قرن ها ایستادگی موفق جلوی دورنی ها لقب مرزبان گرفتن هم مسلما باید اونقدر نیرو داشته باشن که بتونن مرزهای طولانی و خطرناک دورن رو پوشش بدن

ضمنا گذشته از فلورنت ها که اونقدر نیرو داشتن تا 300 سال تهدید هایگاردن و مدعی حکومت بر ریچ باقی بمونن، کرین ها، میدوزها، مولندرها و وارنرها هر چهار تا از نوبل هاوس های ریچ و در ردیف تارلی ها و هایتاورها محسوب میشن محض اطلاع تون فاسووی ها هم که اصلا خاندان شوالیه ای هستن (مثل کلیگین های غرب)

اما در مورد قوای دریای باریک، فصل های داووس فقط استعداد پادگان دراگون استون و گارد شخصی استنیس رو توصیف میکنه نه قوای سایر جزایر و قلعه های آرواره های کرونزلند رو، ما نقدا میدونیم که استنیس با 5 هزار نیرو استومزاند رو محاصره میکنه در حالیکه بخشی از نیروهاش رو به خاطر تهدید ناوگان سلطنی کینگزلندینگ تو دراگون استون و دریای باریک جا گذاشته، پس حداقل 2 هزار نفر نیروی رزرو هم باید داشته باشه.

اما با این معیار جالب شما که قلعه های استومزلند رو شهر حساب نمیکنید، ریچ هم به جز اولدتاون شهر دیگه ای نداره چون سایر قلعه هاش هم سطح قلعه های استومزلند هستن

حالا گذشته از کیفیت جنگجو که براش معیار دقیقی نداریم، من براساس توصیفات کتلین تو دو جلد اول به این نتیجه رسیدم که کارستارک ها شجاع ترین و سلحشورترین خاندان شمال هستن طوری که قهر کردن شون تقریبا نصف قدرت راب رو ازش میگیره و متقابلا مندرلی ها که اصالتا شمالی هم نیستن و از ریچ اومدن هیچ مشخصه ای جز پرخوری و چاق بودن ندارن و تو همه جنگ ها هم بار روی دوش راب و ضعیف ترین حلقه سپاهش محسوب میشن

این مطالبی هم که مارتین راجبه خصوصیات فرماندهان سپاه فری آورده ارزیابی دشمنان روس بولتن هست و از اون سنخ امیدواری هایی که آخرش به عروسی سرخ ختم میشه

و اما.....

استنیس تهدید وحشی ها رو دفع نکرد، فقط رهبری اونها رو از منس گرفت و برنامه اش هم نابود کردن خیلی از خاندان های قدیمی و ریشه دار شمال و دادن قلعه ها و زمین هاشون به وحشی هاست، من از شما میپرسم شمالی ها چه دلیل بالاتری برای نفرت از استنیس لازم دارن ؟

و باز هم سوال اصلی ام رو تکرار میکنم: چرا باید رمزی وسط جنگ با استنیس دنبال دروغ گفتن به جان و فریب دادنش باشه ؟؟؟ خوشی زده زیر دلش تو اون وضعیت ؟

خب اگه قربانی کردن شیرین برا نجات جان بعیده پس دیگه به چه علتی باید قربانی اش کنن ؟؟

بحث رکوردزنی دیالوگ ها هم که سلیقه ایه الان ممکنه یکی بیاد بگه دیالوگ های سمول و دختر کرستر عالی هستن و رکورد زدن ! کنتور که نداره برادر من

منم نظر خودمو گفتم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser Duncan The Tall:

 

منظورم سریاله. فصل 5 وقتی که بیلیش سانسا رو به موت کیلین برد و قصدش راجب مزدوج کردنش با رمزی رو گفت سانسا مخالفت کرد ولی بعدش با چند تا جمله کلک مرغابی ای از بیلیش راضی شد و رفت. خب بیلیش سانسا رو از دست سرسی نجات داد و تیریون از دست جافری. چرا بیلیش لایق اعتماد هست و تیریون نیست؟ همون دلیل همیشگی، چون کوتولست.

سانسا فریب خورد چون در اون موقع تمام فکر و ذکرش گرفتن انتقام خانوادش بود. ربطی به کوتوله نبودن بیلیش نداشت.

البته همونطور که قبلا هم گفتم علاقه ای به خط داستانی سانسا و بیلیش در سریال ندارم و به نظرم از لحاظ منطق داستانی مشکل داره.

 

تازی مست بود تازی بی پروا بود. ولی تازی تنها کسی بود که حاضر به کمک بهش شد. ولی سانسا کلاسش به زیر فلوریان و ایمون شواله اژدها نمیخورد. منتظر شاهزاده ای با اسب سفید بود که بیاد نجاتش بده.

 

میتونید برای این ادعاتون که دلیل نرفتنش با تازی این بود که به کلاسش نمیخورد یه مدرک از متن کتاب بیارید؟ به نظر من با تازی نرفت چون رفتار تازی به هیچ وجه عادی نبود و به شدت سانسارو ترسونده بود.

 

در ضمن برای ازدواج باید یه سری کلماتی رو به زبون بیاری. میشه شخصیو به زور کشید برد پیش سپتون ولی نمیسه به زور به حرف وادارش کرد. همیشه راه دیگه ای هست حالا گاهی هم اون راه مرگه ولی همیشه راه دیگه ای هست.

 

یعنی باید راضی به مرگ و شکنجه می شد؟ داریم در مورد یه دختر 12 ساله حرف می زنیم که به گفته ی خود تیریون هنوز بچه ست.

 

درسته که تیریون قدرت رو دوست داشت. درسته که تیریون هم چشمش به شمال بود. ولی تیریون مجبورش نکرد که باهاش ازدواج کنه. همون فصل ازدواج سانسا رو مطالعه کنید، تیریون میگه اگر من مورد پسند نیستم مجبورت نمیکنم و میتونی با عموزاده هام که خوش قیافه تر هستن ازدواج کنی.

 

تیریون کی این پیشنهادو داد؟ وقتی سانسا با لباس عروسی در حال رفتن به مراسم بود. اگر واقعا به فکر سانسا بود و به احساساتش اهمیت میداد همون موقع که تاییون موضوع رو باهاش مطرح کرد با سانسا صحبت می کرد و بهش حق انتخاب می داد. حرفی که به سانسا زد یه تعارف توخالی و بی تقصیر جلوه دادن خودش بود.

 

ادم یا باید کاری رو انجام نده یا اگر انجام میده باید کامل انجامش بده. من اگر بودم یا با تیریون ازدواج نمیکردم یا اگر هم میکردم دیگه طاقچه بالا نمیومدم.

در ضمن کمی قبل از ازدواجش با تیریون وقتی که سرسی براش خیاط فرستاد که لباس براش بدوزه واکنش سانسا چی بود؟ مرگ پدرش و کارای سرسی رو فراموش کرد و دوباره وارد اون قصه ها و اوازهاش شد و از سرسی تشکر هم کرد!

منظورتون اگر انجام نده یا اگر انجام میده کامل انجام بده دقیقا چیه؟ طاقچه بالا نمیذاشتین یعنی رازهای دلتون رو پس از تجربه ی تلخی که داشتید با یه لنیستر در میون میگذاشتید و با کمال میل باهاش همبستر می شدین؟ اگر سانسا این کارو میکرد ساده لوحی نبود؟

 

سانسا هیچوقت مرگ پدرش و کارهای سرسی رو فراموش نکرد. اون تشکر هم رسم ادب بود که جلوی خیاط به جا اورد. نه اینکه یکدفعه به سرسی علاقه مند شده باشه. از لباس هم خوشحال شد چون پس از مدتها آزار و اذیت روحی و جسمی و فشار روانی یه اتفاق خوب براش افتاده بود و ازدواج با ویلاس تایرل یه راه فرار امن از مخمصه ای بود که توش گرفتار شده بود. در اون موقع هنوز امیدهای سانسا کاملا ناامید نشده بود.

 

بعد هم نمیشه انتظار داشت که سانسای ساده و خیالباف در طی مدت کوتاهی واقع گرا و کاملا تبدیل به فرد دیگه ای بشه. اگر این اتفاق می افتاد برای خود شما باورپذیر بود؟ تحول سانسا به تدریج اتفاق افتاد و با گذر زمان جهان بینیش دچار تغییر شد که همین تدریجی بود این پروسه باورپذیر و واقعیش کرده.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon » چهارشنبه شهریور 8, 96 11:14 am[/url]"]جناب محمد مهدی

 

شنیدن این دست صحبت ها البته دور از انتظار نیست. این که شما فکر کنی اگه کسی داره از سریال انتقاد می کنه به خاطر اینه که شخصیت مورد علاقه اش به جایی نرسیده یکی از سطحی ترین طرز تفکر هاست. شما چون خودت بعد از عروسی سرخ به مارتین معترض شدی فکر می کنی همه همین جوری هستن!؟

من به شخصه جزو کسانی هستم اول کتاب ها رو کامل تا جایی که منتشر شدن خوندم و بعد شروع کردم به دیدن سریال. بله من از باخت استنیس در نبرد بلک واتر ناراحت شدم اما یادم نمیاد به مارتین اعتراض کرده باشم! وقتی استنیس در اپیزود نهایی فصل پنجم کشته شد من ناراحت شدم. اما نه از مرگ استنیس. بلکه از افتضاحی که سازنده ها به وجود آوردن. افتضاحی که خود مارتین معترض شد و واکنش نشون داد. استنیس تنها شخصیته که مارتین به مرگش در سریال واکنش نشون داد و زنده بودنش در کتاب رو تأیید کرد. و بذارید در مورد نبرد وینترفل صحبت کنیم. چیزی که گویی شما ازش اطلاعات زیادی ندارید.

 

نیرو های استنیس : 1500 نفر نیروهایی که از جنوب با استنیس اومدن (لرد های دریای باریک - لرد های استورملندز - خاندان فلورنت) که تمام این نیرو ها سربازان و شوالیه های کارکشته و باتجربه ی جنگ هستن - 3500 جنگجو از قبایل شمالی (که بر خلاف گفته ی بی اساس شما عده ای چوب و چماق به دست نیستن. جنگجوهایی نترس و ماهر در استفاده از سلاح هستن. قطعا اگه جنگجو های خوبی نبودن لرد ادارد استارک رهبر قبیله ی وول رو با خودش به جنوب و برج شادی نمی برد) - 450 نفر نیروهای خاندان کاراستارک (استنیس از خیانت لرد کاراستارک و فرزندانش آگاه شده و اون ها رو دستگیر کرده. سرباز ها از این خیانت آگاه نبودن و قطعا برای حفظ جونشون هم که شده برای استنیس می جنگن.) - افراد کروفود آمبر (که تعدادشون کمه اما پشت دیوار های وینترفل برای فری ها تله گذاشتن.) - همچنین نیروهای خاندان های گلوور و مورمونت با استنیس هستن.

 

نیرو های روس بولتون : 4000 نفر نیروهای خاندان بولتون از دردفورت - 600 نفر نیروهای رمزی اسنو - افراد هورزبین آمبر (کمتر از 400 نفر و همه پیرمرد های نه چندان کارآمد) - 1400 نفر نیروهای خاندان فری (همون طور که می دونیم فری ها جزو خاندان های پرجمعیت وستروس هستن اما از طرفی از نظر نظامی و در میدان نبرد جزو ضعیف ترین خاندان ها هستن.) - افراد خاندان های سروین، هورنوود، داستین و تالهارت (وفاداریشون مشخص نیست.) - 300 نفر نیروهای خاندان مندرلی (همون طور که می دونیم لرد وایمن مندرلی با داووس سیورث پیمان بسته و در واقع طرف استنیس هست.)

 

روس بولتون به فری ها و مندرلی ها دستور میده از وینترفل خارج بشن و ارتش استنیس رو نابود کنن. می دونیم که مندرلی ها در وینترفل با فری ها درگیری داشتن و لرد وایمن به سر انیس و سر هاستین میگه که مسئله ای نیست شما جلو برید و ما از شما پیروی می کنیم. اتفاقی که خواهد افتاد اینه : فری ها به سمت محل حدودی ارتش استنیس میرن. استنیس برای فری ها تله گذاشته (هم بیرون دیوار های وینترفل و هم دریاچه ی یخ زده) فری ها منطقه رو نمی شناسن و در تله می افتن. ارتش استنیس از رو به رو و نیروهای مندرلی از پشت به راحتی نیروهای فری رو از بین می برن. بعد لرد وایمن شمشیر استنیس رو برای رمزی و روس بولتون می بره و ادعا می کنه که در نبرد پیروز شدن و استنیس شکست خورده. استنیس از پوشش طوفان و برف استفاده می کنه و بدون دیده شدن ارتشش رو پشت دیوار های وینترفل میاره. افراد مندرلی شب در رو باز می کنن و استنیس بولتون ها رو غافلگیر می کنه.

این یکی از تئوری های بسیار قوی در مورد سرنوشت نبرد وینترفل هستش. برخلاف تصور شما و البته مزخرفات سریال استنیس شرایط بدی نداره و تعداد نیروهاش هم آنچنان با نیروهای بولتون تفاوت نداره.

 

در مورد بعضی ایراد های دیگه ای که گرفتید. بله ممکنه از سیاهچال به اتاق دست شاه راه داشته باشه. قلعه ی سرخ در زمان میگور تارگرین کامل شد و به دستور این شاه بود که راهرو های مخفی در تمام قلعه ساخته شد. در مورد تیر تیرکمان. بله تیر crossbow به راحتی می تونه انسان رو بکشه. اون هم یه شخص مسن رو. تایوین یه سیاستمدار بزرگه بله شکی درش نیست. اما هیچ وقت فکر نمی کرد پسرش تیریون جرأت و قصد کشتنش رو داشته باشه واقعا. و همین طور مشکلات دیگه ای که فکر می کنید وجود دارن همه قابل بحث هستن البته در تاپیک های مربوط

 

بذارید یه توصیه ای بکنم. قبل از بحث کردن و مثال زدن کمی در مورد مطلبتون مطالعه کنید.

 

 

جناب استنیس! با کمالِ احترام، من صد درصد با دوستمون محمدمهدی موافقم! بیش از صد درصد! ایشون به درستی نوشتن که همون ایراداتِ کذایی و بنی اسراییلی که دوستان از دو فصلِ اخیر می گیرن رو خیلی ساده میشه از بخشهایی از فصلهایی که کاملا بر اساس کتاب هستن هم گرفت(مثل ماجرای مرگِ تایوین لنیستر). اونوقت شما در پاسخ چه نوشتید؟ چیز بیشتری از اثباتِ ناخواسته ی حرفهای من و محمدمهدی ارائه ندادید! آوردنِ دلایل بچگانه برای بد خوندنِ روایتِ سریالی از سرنوشتِ استنیس و به کار بردنِ لفطهایی مثل "افتضاح"، و در طرفِ مقابل، آوردنِ دلایلِ تند و شتابان و بی منطق برای توجیه کردنِ نوشته های مارتین در بابِ مرگِ تایوین لنیستر و...! شرمنده اما من رو یادِ این جمله ی لطیفه بینِ ما ایرانی ها انداخت که میگه: "همه بدن، خیلی اخ و پیفن، فقط من خوبم"! مُراد از "من" هم در اینجا همون مارتین هست! دوست عزیز، سرنوشتِ احتمالیِ نبردِ وینترفل بین استنیس و بولتونها در کتاب ششم رو که نوشتید، خوندم! به نظرم بسیار بد و خام و بی منطق اومد! بسیار بسیار مضحک! اینکه بولتونهایی که استادِ زیرآبی رفتن هستن هیچ فرمانده و نماینده و مخبری در سپاه پیشاهنگیِ اعزامی که از خاندانهای مستقل و به ظاهر متحد هستن نداشته باشن و صرفا مثلِ پخمه ها به حرفهای مندرلی ها اعتماد کنن و بگن خب خدا رو شکر استنیس شکست خورد، حالا بریم بخوابیم، فاجعه بود دوستِ عزیز... فاجعه! اگر چنین چیزی در کتاب مارتین بیاد، می تونه بابتش تمشک طلایی بگیره.

 

شما باید شکرگزارِ روایتِ سازنده های سریال از این جنگ باشی، چون بسیار اصولی و دقیق بود... خرد شدنِ تدریجیِ سپاهِ استنیس، غرور، خیانت، بوران، شوکِ فرزندسوزی، تلاش برای حفر خندق اطرافِ وینترفل و شوکِ حمله ی غافلگیرانه ی سپاهِ سواره از سوی وینترفل! یک روایتِ درست و اصولی و جذاب و واقعا "استراتژیک"(و نه ملغمه) از یک جنگ. نه اون مضحکه ی پرت و پلا و بی معنایی که شما نوشتید و مدعی هستید مارتین قراره همین رو در کتاب بیاره! باعثِ تاسفه که شما علنا شخص پرستی و بت پرستی می کنید. در حالیکه صحنه هایی با چند برابر منطقِ عمیقتر و بیشتر و پخته تر از صحنه ای که شما شرحش رو نوشتید در دو فصلِ اخیرِ سریال وجود داره که شما دوستان با خودحق پنداریِ شگرفی به کلی اونها رو از منطق و عقل تهی می دونید!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Lady of winterfell@

بله قطعا سیزن 5 فلش بک سرسی و مگی دفراگ رو داشت،حماقت سرسی و قدرت گرفتن گنجشک اعظم که بازیگرش به نظر من عالی بود،این که نقشه سرسی خلاف میلش پیش رفت و walk of shameتو قسمت آخر که به نظرم قوی ترین بازی لنا بود، نبرد hard home بود که به کل سیزن 7 میرزه، ازدواج سنسا و رمزی درسته غم انگیز بود ولی جالب بود به هیچ وجه در این حد باگ نداشت بدترین نکته ش هم خط داستانی دورن بود به نظر من مسلما از ن سیزن بهتر بود با اختلاف.

واقعا عجیب و قابل تامله

اگه یه فلش بک و یه پیشگویی همچین تاثیری داشته باشه تو این سیزن هم پیشگویی ملیساندرا از سرنوشت خودش و وریس رو داشتیم هم فلش بک دورن و برج شادی رو که از همه زوایای مهم ترین راز داستان پرده برداری کرد و ما رو از تحمل ده صفحه تئوری بافی مشعشع که پدر جان آرتور داینه ! پدر جان جرالد هایتاوره، پدر جان کارگر اسطبل برج شادیه و .... رهانید.

نبرد هاردهوم عالی و یکی از بهترین شاهکارهای این مجموعه بود ولی انصافا چی داشت که نبرد اپیزود ششم همین سیزن و علاوه بر اون حمله آنسالیدها به کاسترلی راک و حمله دروگون و دوتراکی ها به قافله غنائم ریچ نداشت ؟

در مورد حد و حدود باگ خط داستانی دورن هم فقط همون سفر مخفیانه و دزدکی جیمی به دورن اونم برا دزدیدن میرسلا خودش باگی بود سخیف تر از فیلم های درجه چهار بالیوودی

ابله ها نکرده بودن حداقل عین بیلون سوان کتاب طی یه سفر رسمی دیپلوماتیک بفرستنش دورن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 8, 96 6:33 pm[/url]"]Lady of winterfell@
بله قطعا سیزن 5 فلش بک سرسی و مگی دفراگ رو داشت،حماقت سرسی و قدرت گرفتن گنجشک اعظم که بازیگرش به نظر من عالی بود،این که نقشه سرسی خلاف میلش پیش رفت و walk of shameتو قسمت آخر که به نظرم قوی ترین بازی لنا بود، نبرد hard home بود که به کل سیزن 7 میرزه، ازدواج سنسا و رمزی درسته غم انگیز بود ولی جالب بود به هیچ وجه در این حد باگ نداشت بدترین نکته ش هم خط داستانی دورن بود به نظر من مسلما از ن سیزن بهتر بود با اختلاف.

واقعا عجیب و قابل تامله

اگه یه فلش بک و یه پیشگویی همچین تاثیری داشته باشه تو این سیزن هم پیشگویی ملیساندرا از سرنوشت خودش و وریس رو داشتیم هم فلش بک دورن و برج شادی رو که از همه زوایای مهم ترین راز داستان پرده برداری کرد و ما رو از تحمل ده صفحه تئوری بافی مشعشع که پدر جان آرتور داینه ! پدر جان جرالد هایتاوره، پدر جان کارگر اسطبل برج شادیه و .... رهانید.

نبرد هاردهوم عالی و یکی از بهترین شاهکارهای این مجموعه بود ولی انصافا چی داشت که نبرد اپیزود ششم همین سیزن و علاوه بر اون حمله آنسالیدها به کاسترلی راک و حمله دروگون و دوتراکی ها به قافله غنائم ریچ نداشت ؟

در مورد حد و حدود باگ خط داستانی دورن هم فقط همون سفر مخفیانه و دزدکی جیمی به دورن اونم برا دزدیدن میرسلا خودش باگی بود سخیف تر از فیلم های درجه چهار بالیوودی

ابله ها نکرده بودن حداقل عین بیلون سوان کتاب طی یه سفر رسمی دیپلوماتیک بفرستنش دورن

نحوه نشون دادن فلش بک مهمه نحوه به تصویر کشیدنش نه صرف فلش بک بودنش فلش بکی که اپیزود آخر نشون دادن به معنای واقعی کلمه افتضاح بود :از این که رابطه مهم جان و دنی زیر 15ثانیه ست و رابطه گری ورم و میساندی 5دقیقه،تا اون باگی که دوستمون گفت که همونطور که صدا واسه ما قطع شده ظاهرا واسه برن هم قطع شده در حالی که تعجبش رو میبینیم تا اینکه بنا به دلایل عجیبی ریگار اسم 2تا پسر زنده شو گذاشته ایگان شما کسیو تا حالا دیدی اسم 2تا بچه شو یکی بذاره و نه سم و نه برن این مسئله براشون عجیب نیست،تا اون انتخاب بازیگر افتضاحشون برای ریگار بله صرف فلش بک بودن مهم نیست نحوه به تصویر کشیدنشه. بعد شما نبرد زیبای هاردهوم با اون مقدمه چینی با اپیزود فاجعه 6 مقایسه میکنی؟هرکی دوییدن گندری که تاکیدم میشه تو سریال که اولین بارشه برف میبینه فرستادن کلاغ به دراگون استون و رسیدن به موقع دنی با اژدهاها براش مضحک نیست فک کنم بحث باهاش بی نتیجه باشه. واون خط داستانی دورن بله افتضاح بود که اونم از شاهکارهای سریاله منهای اون خط داستانی سیزن کم باگی بود و باتوجه به اینکه تعداد کاراکترهاش خیلی بیشتر از سیزن 7بود خطوط داستانیشون بسیار جالب تر بود .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همچنان میگم انصافا اگه سکانس آخر قسمت ششم (بیرون کشیدن ویسریون)، به سکانس اول قسمت هفتم تبدیل میشد، واقعا قافلگیری بیشتری داشت و هیجان انگیز میشد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 8, 96 6:59 pm[/url]"]
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 8, 96 6:33 pm[/url]"]Lady of winterfell@
بله قطعا سیزن 5 فلش بک سرسی و مگی دفراگ رو داشت،حماقت سرسی و قدرت گرفتن گنجشک اعظم که بازیگرش به نظر من عالی بود،این که نقشه سرسی خلاف میلش پیش رفت و walk of shameتو قسمت آخر که به نظرم قوی ترین بازی لنا بود، نبرد hard home بود که به کل سیزن 7 میرزه، ازدواج سنسا و رمزی درسته غم انگیز بود ولی جالب بود به هیچ وجه در این حد باگ نداشت بدترین نکته ش هم خط داستانی دورن بود به نظر من مسلما از ن سیزن بهتر بود با اختلاف.

واقعا عجیب و قابل تامله

اگه یه فلش بک و یه پیشگویی همچین تاثیری داشته باشه تو این سیزن هم پیشگویی ملیساندرا از سرنوشت خودش و وریس رو داشتیم هم فلش بک دورن و برج شادی رو که از همه زوایای مهم ترین راز داستان پرده برداری کرد و ما رو از تحمل ده صفحه تئوری بافی مشعشع که پدر جان آرتور داینه ! پدر جان جرالد هایتاوره، پدر جان کارگر اسطبل برج شادیه و .... رهانید.

نبرد هاردهوم عالی و یکی از بهترین شاهکارهای این مجموعه بود ولی انصافا چی داشت که نبرد اپیزود ششم همین سیزن و علاوه بر اون حمله آنسالیدها به کاسترلی راک و حمله دروگون و دوتراکی ها به قافله غنائم ریچ نداشت ؟

در مورد حد و حدود باگ خط داستانی دورن هم فقط همون سفر مخفیانه و دزدکی جیمی به دورن اونم برا دزدیدن میرسلا خودش باگی بود سخیف تر از فیلم های درجه چهار بالیوودی

ابله ها نکرده بودن حداقل عین بیلون سوان کتاب طی یه سفر رسمی دیپلوماتیک بفرستنش دورن

نحوه نشون دادن فلش بک مهمه نحوه به تصویر کشیدنش نه صرف فلش بک بودنش فلش بکی که اپیزود آخر نشون دادن به معنای واقعی کلمه افتضاح بود :از این که رابطه مهم جان و دنی زیر 15ثانیه ست و رابطه گری ورم و میساندی 5دقیقه،تا اون باگی که دوستمون گفت که همونطور که صدا واسه ما قطع شده ظاهرا واسه برن هم قطع شده در حالی که تعجبش رو میبینیم تا اینکه بنا به دلایل عجیبی ریگار اسم 2تا پسر زنده شو گذاشته ایگان شما کسیو تا حالا دیدی اسم 2تا بچه شو یکی بذاره و نه سم و نه برن این مسئله براشون عجیب نیست،تا اون انتخاب بازیگر افتضاحشون برای ریگار بله صرف فلش بک بودن مهم نیست نحوه به تصویر کشیدنشه. بعد شما نبرد زیبای هاردهوم با اون مقدمه چینی با اپیزود فاجعه 6 مقایسه میکنی؟هرکی دوییدن گندری که تاکیدم میشه تو سریال که اولین بارشه برف میبینه فرستادن کلاغ به دراگون استون و رسیدن به موقع دنی با اژدهاها براش مضحک نیست فک کنم بحث باهاش بی نتیجه باشه. واون خط داستانی دورن بله افتضاح بود که اونم از شاهکارهای سریاله منهای اون خط داستانی سیزن کم باگی بود و باتوجه به اینکه تعداد کاراکترهاش خیلی بیشتر از سیزن 7بود خطوط داستانیشون بسیار جالب تر بود .

 

در مورد قسمت ششم، به جای ایراد گرفتن های الکی، این مقاله ها رو بخونید بد نیست:

 

تحلیل طرفداران سریال در مورد برخی موارد غیرقابل قبول قسمت ششم سوالات بسیاری در مورد بعضی صحنه های باور ناپذیر قسمت ششم فصل هفتم توسط فن ها مطرح شد، بسیاری دنبال این هست که جواب قانع کننده برای اتفاقاتی که در سریال پیدا بکنن و مدام غر میزنن که اتفاقات با عقل هیچ انسانی جور در نمیایید مثلاچرا جان و همراهانش با اسب به آن طرف دیوار نرفتند؟ چرا بریک از شمشیر آتشین خود برای ایجاد گرما و حرارت استفاده نکرد تا گرم شوند؟ چرا آریا تا این حد از دست سانسا عصبانی بود؟ چرا بنجن برای نجات جان آمد و در حالیکه می توانست همراه او برود، نرفت؟ و از همه مهمتر، آیا مدت زمانی که جان و بقیه روی صخره نشسته بودند، آنقدر طولانی بود که دنریس خود را به آنجا برساند؟ آیا هیچ توضیحی برای تایم لاین این فصل از سریال و به ویژه قسمت ششم وجود دارد؟

به طور خلاصه می دانیم که جان، توروس، سگ (هاوند) ، بریک، جوراه و تورمونت و عده ای سرباز ناشناس بر روی صخره ای در وسط یک دریاچه یخ زده به دام افتادند. جان پیش از این گندری را به سمت ایست واچ فرستاد و گفت تنها راه نجات ما دنریس است.

آیا ممکن است در این زمان کوتاه گندری به ایست واچ باز گردد، پیغامی از ایست واچ به دراگون استون فرستاده شود و دنریس نیز با فرزندان بزرگ و زیبایی خود به دویار باز گردد؟

اگر نبودِ اسب را با قصد پنهان ماندن از دست وایت واکر ها و سرعت بالای رسیدن گندری به ایست واچ در عرض چند ساعت را بخاطر ترشح سریع آدرنالین در خونِ او توجیه کنیم که البته از لحاظ فیزیکی امکان پذیر است و اینکه آنها تنها یک روز از ایست واچ به سمت شمال دیوار راه افتاده بودند.

و حال ایا سرعت رسیدن پیام به دنریس و آمدن او توجیه پذیر هست؟

کلاغ های نامه رسان می توانند در طی دو روز از ایست واچ به دراگون استون (حدس زده میشه فاصله این دو 2000 مایل می باشد) برسند و با این حساب اگر حرکت دنریس به سمت ایست واچ را هم اضافه کنیم، چیزی حدود 4 روز برای رسیدن به آنجا زمان نیاز است. از طرفی هم سرعت حرکت اژدها به مراتب بالاتر از کلاغ است و امکان اینکه اژدها بتواند در عرض یک روز و یا حتی یک نصفه روز به ایست واچ برسد هم بسیار بالاست. پس می توان رسیدن دنریس برای نجات جان اسنو و همراهانش را در طی دو روز و نیم تا حدودی ممکن دانست. ماندن جان و همراهانش در مدت 3 تا 5 روز روی صخره ها امکان پذیر است. چرا که محکم شدن یخ دریاچه به اندازه ای که لشگری از روی آن عبور کند، تنها در این مدت زمان ممکن است.

به عبارت دیگر، توجیه سیر زمانی قابل قبول است. البته به شرطی که شما با مواردی چون دمای هوا، سرعت سفر و انگیزه شاه شب از نکشتن افراد حاضر با نیزه های یخی خود، در حالیکه آنها نمیتوانند کوچکترین دفاعی از خودشان بکنند، کنار بیایید. مخالفانی نیز در این مورد وجود دارد: طرفدارانی که معتقدند باید جزئیات بیشتری از این صحنه به نمایش در می آمد. این حقیقت که همه چیز تا این حد غیر ممکن به نظر می رسید، چهره خوبی ندارد. حتی اگر بتوان آن را توجیه کرد. بله، طرفداران این سریال همیشه به دنبال راهی برای رمزگشایی اتفاقات بودند. رمزگشایی اتفاقاتی که می توانست در گذشته رخ داده باشد و یا در آینده اتفاق بیفتد. نه بررسی احتمالات اینکه آیا اتفاقات رخ داده ممکن الوقوع است یا خیر!

 

 

--------------------------------------------------------------

 

اینم در تکمیل بحث زمانی قسمت ششم

 

براي اپيزود ٦ فصل ٧ و قضايايي كه شمال ديوار اتفاق افتاده و خيلي ها انتقاد مي كنند ولي در واقع غير منطقي نيست: اول: واقعا هيچ مدركي وجود نداره كه بگيم گروهي كه از ديوار خارج شدند، دائما در حال دور شدن از ديوار بودن. اون ها به دنبال يك مرده متحرك بودن؛ و در مسير ايستواچ (كه كنار ديوار اصلي هست) در حال جستجو بودند تا بتونند يكي از اين موجودات رو بگيرند. پس غير منطقي نيست كه گندري بدون هيچ باري كه سرعتش رو كم كنه، تونسته باشه از يك راه مستقيم با كمتر از دو ساعت دويدن به ديوار برگرده. دوم: قسمت رسيدن ريون به درگن استون. طبق نقشه هايي از وستروس (كه همه جاي اينترنت هم موجود هست) پرواز مستقيم ريون از وال به درگن استون با توجه به در نظر گرفتن سرعت معقول براي ريون، حدود ٤٠ ساعت طول مي كشه. و حالا مسير برگشت؛ فرض مي كنيم بخاطر اينكه بچه هاي دنريس در حقيقت اژدهايان هستند، مي تونند ٤ برابر سريعتر از ريون ها يا همون كلاغ هاي وستروس پرواز كنند، كه ميشه حدود ١٠ ساعت پرواز تا ديوار. در جمع حدود ٥٠ الي ٥٥ ساعت زمان نياز هست براي اين كه دنريس پيام رو دريافت كنه و به كمك جان بياد. حالا لطفا به اين نكته توجه كنيد: ماهي گيران هر سال براي اطمينان از امنيت درياچه هاي يخ زده و اينكه ايا انقدري سطح درياچه محكم هست كه بتونه وزن اونها رو تحمل كنه، قبل از اينكه براي صيد ماهي بروند محاسباتي رو انجام مي دن كه از ضخامت درياچه مطمئن بشوند. يخ بايد حداقل مقداري كمتر از دو اينچ ضخامت داشته باشه تا بشه بر رويش راه رفت اما ريسك اينكه يخ بشكنه بالاست. پس حداقل يخ بايد ٢ اينچ ضخامت داشته باشه تا بتونه وزن يك نفر رو تحمل كنه. با توجه به اينكه ما ديديم كل ارتش مردگان به روي درياچه تازه يخ زده حمله ور شدن، ميشه گفت ضخامت يخ درياچه حداقل ٣ اينچ بوده كه يخ نشكسته. دما: اگر جان اسنو و همراهانش بدون اتش حدود ٥٠ ساعت روي درياچه دوام اوردند، پس نمي تونسته خيلي خيلي سرد باشه. اونطور هم كه نشون داده شد، خبري از برف و باد شديد نبود. پس مي شه تخمين زد دماي هوا حدود ٥ درجه فارنهايت بوده. در شرايط بادي و دماي ١٥ درجه ف زير صفر، روزي ١ اينچ به ضخامت يخ اضافه مي شود. بدون باد، دما حدود ٢٠ بايد بوده باشه. حالا اگر دقت كنيد با توجه به اعداد، كاملا منطقي هست. در چنين شرايطي با دماي حدودا ٥ درجه فارنهايت، بدون برف و باد، حدود ٤٤ الي ٥٣ ساعت زمان نياز هست تا ضخامت يخ درياچه به ٢.٥ الي ٣ اينچ برسه. حالا اگر دما حدودا ١٠ درجه بوده باشه، حدود ٦٥ ساعت طول مي كشه تا ضخامت يخ به ٣ اينچ برسه. اگر با رياضيات هم جلو بريم، منطقي هست كه شاه شمال و همراهانش حدود ٣ روز منتظر بودند تا ريون به درگن استون برسه و دنريس به كمكشون بياد. حالا در سريال ما فقط يك شب و روز كامل از انتظار جان اسنو و همراهانش رو ديديم ولي اين دليل نميشه كه كل زماني كه اونها منتظر بودن فقط يك روز بوده! ولي ظاهرا خيلي ها نياز دارن تا كل اين بازه زماني، گرفته از غذا خوردن و دستشويي رفتن جان اسنو و همراهانش تا خوابيدنشون و ... رو ببينن تا باور كنن اونها چند روز اونجا گير افتاده بودند ...!!! من خودم شخصا بيشتر جذب ابهت نايتزكينگ بودم تا اينكه خودم رو الكي تحت تأثير سرعت زياد سريال قرار بدم. صحبت جان و دني در اخر اپيزود ٧ و اين همه صحنه زيبا در اين فصل رو ول كردين، گير دادين به اينكه چرا عمق درياچه وقتي جيمي ميوفته تو اب انقدر زياده!!! يا چرا موهاي سرسي همش كوتاهه!!! يا مثلا شاه شب زنجير از كجا گير اورد!!! يا چرا خبري از دايرولف جان نيست!!! تازه اگر كتاب ها رو هم خونده باشيد، مي دونيد كه يكم درباره سايز وستروس در كتاب اغراق مي شه. يك نكته هم مي خوام اضافه كنم چون مي دونم اين هم براي خيلي ها سواله: ممكنه براتون سوال باشه كه چرا بنجن با خود جان اسنو به ديوار بر نگشت! خود بنجن فصل قبل گفت بخاطر اينكه در ديوار طلسم هايي به كار رفته كه مردگان نمي تونن از اون رد بشن و با توجه به اتفاقاتي كه براي خودش در شمال ديوار افتاده، اون هم نمي تونه از ديوار عبور كنه! و اينكه خودش نيومد تا اسب بتونه با نهايت سرعت جان رو به ديوار برسونه. تا توجه به اينكه ارتش مردگان تو اين سريال خيلي سرعت بالايي دارن، منطقي بود بنجن براي نجات جان بخواد كمي سرعت اونها رو كم كنه تا جان فرار كنه. حقيقتا من هم مثل خيلي ديگه از طرفداران از سرعت بالاي سريال خيلي حال مي كنم. درسته يكم از فرم معمول خارج شده اما جذابيتش خيلي بيشتر شده. ديگه با توجه به اينكه داستان كاركتر هاي اصلي به هم رسيده، معقول نيست كه روند كند سريال رو ادامه بدند. الان ديگه قطعا كسي دوست نداره ببينه كه دنريس ٤ فصل ديگه هم در درگن استون ساكن بمونه و يا سريال به اتفاقات جزئي در سفر هاي افراد بپردازه! الان مثلا بازيگر كاركتر بران مصاحبه كرده و گفته در كتاب بعدي كه هنوز منتشر نشده، قبل از ملاقات تيريون و جيمي شاهد يك ملاقات ميان تيريون و بران خواهيم بود ولي سازندگان سريال از فيلمبرداري اين ملاقات براي اينكه سرعت رو حفظ كنند، منصرف شدند. واقعا الان ديگه كسي همه مي خوان پيشرفت سريال در داستان اصلي رو ببينن. اهميتي نداره وقتي توي سفر هستن، دو سه تا اتفاق كه هيچ تاثيري در خط اصلي داستان ندارن رو نبينيم. به قول جان اسنو: There is only one war that matters. The great war, and it is here. يكي از دوستان هم در كامنت ها گفته بود، كيفيت ديالوگ ها اومده پايين. تنها چيزي كه مي تونم بهش فكر كنم اينكه مترجم بد ترجمه كرده براتون. اين رو بدونين كه مترجمان عزيز هر چقدر هم بخوان خوب و كامل ترجمه كنند، يك جاهايي واقعا نمي شه انگليسي رو همونطور جذاب به فارسي برگردوند. اين مورد در همه فيلم ها(به خصوص فيلم هاي كمدي) رخ ميده. فصل ٧ سريال ديالوگ هاي بي نظير كم نداشته. از همون گفتگوي واريس با دنريس گرفته تا حرف هاي شنيدني تيريون و داووس و ... موفق باشيد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قصد بی احترامی ندارم شما 5روز تو دمای حداقل 20 درجه زیر صفر بشین اگه زنده موندین با هم صحبت میکنیم اینا نه تنها زنده موندن بلکه 6نفری داشتن باهزاران وایت مبارزه میکردن چیزی که مصحک و غیرمنطقیه نیاز نیست به هر وسیله و قیمتی توجیه شده البته قبلا بحث شد که کلا نقشه احمقانه ای بوده و میتونستن با اژدها برن وایت هارو از دور ببینن برگردن. بسیاری کارتن خواب هارو میبینیم که تو دمای صفر درجه شب تا صبح میخوابن یخ میزنن اینا نه تنها یخ نمیزنن بلکه با قدرت شروع به جنگیدن میکنن. در مورد دیالوگ ها هم من چون زبانم خوبه همه کتاب ها،سریال ها و فیلم هارو به زبان اصلی میبینم و اتفاقا به همین دلیل افت کیفیت دیالوگ ها انقد تو ذوقم میزنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 8, 96 12:12 pm[/url]"]جناب ...

1. افت محسوس دیالوگ ها احتمالا کسانی که سریال را با زیرنویس فارسی میبینن کمتر متوجه این قضیه بشن ولی کسانی که انگلیسی متوجه میشن فکر کنم دقیقا متوجه میشن چی میگم توی سیزن های اول توی هر اپیزود حداقل 3دیالوگ سطح بالا بود جالبه تعدادی ز این دیالوگ ها هم تو سریال اضافه شد مثل دیالوگ سرسی و رابرت،وریس و بیلیش و... ولی تو کل این سیزن فقط دیالوگ جیمی و اولنا و دیالوگ بیلیش به سنسا در اون سطح کیفیت بود....

 

درباره دیالوگ ها خیلی موافقم

اولین ملاقات جان و تیریون ، خداحافظی جان و آریا ، دیالوگ ند و جان (ک در کتاب فکر کنم نبود) ، دیالوگ های آخر ند قبل از اعدام ، صحبت مستر ایمون با جان درباره شرافت و خانواده ، دیالوگ جیور مورمونت به جان درباره اهمیت نداشتن تخت آهنین و کلی دیالوگ دیگه

 

این فصل هم دیالوگ های خوب داشت جان در وینترفل بود یکی دو تا دیالوگ داشت اما بسیار کم شده بودند

بیشتر دیالوگ های سر داووس باحال بود speech of a good heart missandei of naath

 

اما در کل این موارد چیزی از ارزش های سریال کم نمیکنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×