رفتن به مطلب
alex targerin

قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?  

83 رای

  1. 1. به اپیزود آخر فصل هفتم از 1 تا 10 ، چه نمره ای میدهید ?

    • 1
      5
    • 2
      0
    • 3
      2
    • 4
      1
    • 5
      2
    • 6
      5
    • 7
      13
    • 8
      12
    • 9
      12
    • 10
      31


Recommended Posts

hamid.dnd » چهارشنبه شهریور 8, 96 8:34 pm[/url]"]
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 8, 96 12:12 pm[/url]"]جناب ...

1. افت محسوس دیالوگ ها احتمالا کسانی که سریال را با زیرنویس فارسی میبینن کمتر متوجه این قضیه بشن ولی کسانی که انگلیسی متوجه میشن فکر کنم دقیقا متوجه میشن چی میگم توی سیزن های اول توی هر اپیزود حداقل 3دیالوگ سطح بالا بود جالبه تعدادی ز این دیالوگ ها هم تو سریال اضافه شد مثل دیالوگ سرسی و رابرت،وریس و بیلیش و... ولی تو کل این سیزن فقط دیالوگ جیمی و اولنا و دیالوگ بیلیش به سنسا در اون سطح کیفیت بود....

 

درباره دیالوگ ها خیلی موافقم

اولین ملاقات جان و تیریون ، خداحافظی جان و آریا ، دیالوگ ند و جان (ک در کتاب فکر کنم نبود) ، دیالوگ های آخر ند قبل از اعدام ، صحبت مستر ایمون با جان درباره شرافت و خانواده ، دیالوگ جیور مورمونت به جان درباره اهمیت نداشتن تخت آهنین و کلی دیالوگ دیگه

 

این فصل هم دیالوگ های خوب داشت جان در وینترفل بود یکی دو تا دیالوگ داشت اما بسیار کم شده بودند

بیشتر دیالوگ های سر داووس باحال بود speech of a good heart missandei of naath

 

اما در کل این موارد چیزی از ارزش های سریال کم نمیکنه

سرداووس که خیلی خوبه کلا بار کمدی این سیزنو به دوش کشید اونو تورمند و هاوند خیلی خوبن امیدوارم تورمند تو فروریختن دیوار نمرده باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Lady of winterfell@

نحوه نشون دادن فلش بک مهمه نحوه به تصویر کشیدنش نه صرف فلش بک بودنش فلش بکی که اپیزود آخر نشون دادن به معنای واقعی کلمه افتضاح بود :از این که رابطه مهم جان و دنی زیر 15ثانیه ست و رابطه گری ورم و میساندی 5دقیقه،تا اون باگی که دوستمون گفت که همونطور که صدا واسه ما قطع شده ظاهرا واسه برن هم قطع شده در حالی که تعجبش رو میبینیم تا اینکه بنا به دلایل عجیبی ریگار اسم 2تا پسر زنده شو گذاشته ایگان شما کسیو تا حالا دیدی اسم 2تا بچه شو یکی بذاره و نه سم و نه برن این مسئله براشون عجیب نیست،تا اون انتخاب بازیگر افتضاحشون برای ریگار بله صرف فلش بک بودن مهم نیست نحوه به تصویر کشیدنشه. بعد شما نبرد زیبای هاردهوم با اون مقدمه چینی با اپیزود فاجعه 6 مقایسه میکنی؟هرکی دوییدن گندری که تاکیدم میشه تو سریال که اولین بارشه برف میبینه فرستادن کلاغ به دراگون استون و رسیدن به موقع دنی با اژدهاها براش مضحک نیست فک کنم بحث باهاش بی نتیجه باشه. واون خط داستانی دورن بله افتضاح بود که اونم از شاهکارهای سریاله منهای اون خط داستانی سیزن کم باگی بود و باتوجه به اینکه تعداد کاراکترهاش خیلی بیشتر از سیزن 7بود خطوط داستانیشون بسیار جالب تر بود

اگر بخوایم به صرف اینکه از قیافه ریگار خوشمون نیومده بگیم فلش بک اپیزود آخر افتضاح بود میشه عین همین ایرادهای سلیقه ای رو به قیافه سرسی نوجوان و مگی قورباغه هم گرفت که مثلا سرسی نوجوان به سرسی بزرگسال اصلا شبیه نبود. مگی خیلی زشت و مخوف نبود و...

منم مثل خیلی ها تو پس زمینه ذهنی ام انتظار داشتم ریگار زیباتر و جذاب تر باشه ولی بعدش که فک کردم دیدم معنی نداره از ایریس کریه و ریلا که هر چی بود زیبا نبود و سایر تولیدات شون هم ویسریس و دنریس از آب دراومده بزنه یه دونه فرشته بهشتی عمل بیاد ! و اتفاقا سلیقه کارگردانان که سعی کردن یه چهره ای شبیه ویسریس و دنریس گیر بیارن معقول تر و منطقی تره ! لیانا رو که فصل قبل هم دیده بودیم و به وضوح سعی کردن چهره ای مشابه آریا انتخاب کنن تا حرف ند که میگفت لیانا شبیه آریا بود درست از آب دربیاد.

در مورد قطع شدن صدا تو ویژن قبلی و وضوحش تو این ویژن هم میشه به راحتی استدلال کرد که چون برن اورژانسی و بدون آموزش کافی کلاغ سه چشم شده از حداقل توانایی شروع کرده و به تدریج قدرت سبزبینی و وضوح ویژن هاش افزایش پیدا میکنه

درباره انتخاب اسم مشابه برا دو فرزند هم اولا که طبق پیشگویی ها اسم شاهزاده موعود باید ایگان میشده و ریگار هم به همین امید اسم پسر اولش رو ایگان میزاره اما وقتی میبینه اون نشانه ها رو نداره به فکر ایجاد ارتباط با لیانا می افته.

و ثانیا سنت گذاشتن اسم مشابه در خاندان های اشرافی و سلطنتی و مذهبی قدیم بسیار رایج بوده و هنوز هم در مناطقی که فرهنگ قبیله ای دارن مثل کشورهای عربی رایجه !!

بابا دیگه هر جای دنیا همچین ایرادی بگیرن ما ایرانی ها و شیعه ها که باید قضیه برامون حل شده باشه بلاتشبیه مگه امام حسین اسم هر سه پسرشون رو علی نزاشته بودن ؟؟؟ که با لقب اکبر و اوسط و اصغر از هم تفکیک نمیشدن ؟

در مورد جنگ اپیزود شیش هم که تو تاپیک مربوطه به اندازه کافی بحث شد و کردیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 8, 96 8:51 pm[/url]"]Lady of winterfell@
نحوه نشون دادن فلش بک مهمه نحوه به تصویر کشیدنش نه صرف فلش بک بودنش فلش بکی که اپیزود آخر نشون دادن به معنای واقعی کلمه افتضاح بود :از این که رابطه مهم جان و دنی زیر 15ثانیه ست و رابطه گری ورم و میساندی 5دقیقه،تا اون باگی که دوستمون گفت که همونطور که صدا واسه ما قطع شده ظاهرا واسه برن هم قطع شده در حالی که تعجبش رو میبینیم تا اینکه بنا به دلایل عجیبی ریگار اسم 2تا پسر زنده شو گذاشته ایگان شما کسیو تا حالا دیدی اسم 2تا بچه شو یکی بذاره و نه سم و نه برن این مسئله براشون عجیب نیست،تا اون انتخاب بازیگر افتضاحشون برای ریگار بله صرف فلش بک بودن مهم نیست نحوه به تصویر کشیدنشه. بعد شما نبرد زیبای هاردهوم با اون مقدمه چینی با اپیزود فاجعه 6 مقایسه میکنی؟هرکی دوییدن گندری که تاکیدم میشه تو سریال که اولین بارشه برف میبینه فرستادن کلاغ به دراگون استون و رسیدن به موقع دنی با اژدهاها براش مضحک نیست فک کنم بحث باهاش بی نتیجه باشه. واون خط داستانی دورن بله افتضاح بود که اونم از شاهکارهای سریاله منهای اون خط داستانی سیزن کم باگی بود و باتوجه به اینکه تعداد کاراکترهاش خیلی بیشتر از سیزن 7بود خطوط داستانیشون بسیار جالب تر بود

اگر بخوایم به صرف اینکه از قیافه ریگار خوشمون نیومده بگیم فلش بک اپیزود آخر افتضاح بود میشه عین همین ایرادهای سلیقه ای رو به قیافه سرسی نوجوان و مگی قورباغه هم گرفت که مثلا سرسی نوجوان به سرسی بزرگسال اصلا شبیه نبود. مگی خیلی زشت و مخوف نبود و...

منم مثل خیلی ها تو پس زمینه ذهنی ام انتظار داشتم ریگار زیباتر و جذاب تر باشه ولی بعدش که فک کردم دیدم معنی نداره از ایریس کریه و ریلا که هر چی بود زیبا نبود و سایر تولیدات شون هم ویسریس و دنریس از آب دراومده بزنه یه دونه فرشته بهشتی عمل بیاد ! و اتفاقا سلیقه کارگردانان که سعی کردن یه چهره ای شبیه ویسریس و دنریس گیر بیارن معقول تر و منطقی تره ! لیانا رو که فصل قبل هم دیده بودیم و به وضوح سعی کردن چهره ای مشابه آریا انتخاب کنن تا حرف ند که میگفت لیانا شبیه آریا بود درست از آب دربیاد.

در مورد قطع شدن صدا تو ویژن قبلی و وضوحش تو این ویژن هم میشه به راحتی استدلال کرد که چون برن اورژانسی و بدون آموزش کافی کلاغ سه چشم شده از حداقل توانایی شروع کرده و به تدریج قدرت سبزبینی و وضوح ویژن هاش افزایش پیدا میکنه

درباره انتخاب اسم مشابه برا دو فرزند هم اولا که طبق پیشگویی ها اسم شاهزاده موعود باید ایگان میشده و ریگار هم به همین امید اسم پسر اولش رو ایگان میزاره اما وقتی میبینه اون نشانه ها رو نداره به فکر ایجاد ارتباط با لیانا می افته.

و ثانیا سنت گذاشتن اسم مشابه در خاندان های اشرافی و سلطنتی و مذهبی قدیم بسیار رایج بوده و هنوز هم در مناطقی که فرهنگ قبیله ای دارن مثل کشورهای عربی رایجه !!

بابا دیگه هر جای دنیا همچین ایرادی بگیرن ما ایرانی ها و شیعه ها که باید قضیه برامون حل شده باشه بلاتشبیه مگه امام حسین اسم هر سه پسرشون رو علی نزاشته بودن ؟؟؟ که با لقب اکبر و اوسط و اصغر از هم تفکیک نمیشدن ؟

در مورد جنگ اپیزود شیش هم که تو تاپیک مربوطه به اندازه کافی بحث شد و کردیم

ببخشید اریس کریه نبود تو جوانی بسیار زیبا بوده اون قیافه ای که بعد از دیوانگی پیدا میکنه که مهم نیست و همسرش هم همینطور تو کتاب از دنریس به عنوان زیباترین زن دنیا یاد میکنن و به نظر من امیلیا کلارک هم خیلی خشگله. بهد تنها صفتی از ریگار که همه روش توافق دارن زیباییشه یکی میکه دلاور یکی میگه متجاوزه و صفات دیگه تنها صفتی که مورد توافق همه ست زیباییشه حداقل انتظار داشتم انقد زشت نباشه و نهایتا هم گفتم میتونستن جوری فیلم بگیرن که پشتش به صحنه باشه اینجوری مرموز بودن کاراکتر هم حفظ میشه. برن اگه نمیشنوه پس تعجبش برای چیه؟بعد کجا دقیقا گفته ن شاهزاده موجود اسمش چیه؟خودتون میگین علی اصغر و علی اکبر تمایز داره من تا حالا تو عمرم ندیدم کسی اسم 2تا بچه ش دقیقا یکی باشه و بعد اگه توضیحی داره باید بدن نه اینکه برن و سم خم به ابرو نمیارن و اصلا براشون عجیب نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@شاهزاده طلوع

 

دوست عزیز شما فقط اون قسمت از دیدگاه من رو میبینی که میخوای ببینی. نیازی هم نیست حرفاتونو پشت پرده نزاکت جعلی مخفی کنید.

من گفتم که سینما نمیرم و علاقه ای ندارم و اطلاعی هم راجبش ندارم(یعنی قبول کردم. متوجهید که؟)

شما لطف کنید این اطلاعاتی که راجب هنر هفتم دارید رو به اشتراک بزارید دایره اطلاعات عمومی عده ای مثل من هم بالا میره.

اولین باری که شما این "مصداق"تون رو بکار بردید در توجیه(یا تهاجم؟) به دیدگاه کسانی بود که ایرادات-به قول خودتون بنی اسراییلی-گرفتن بدون این که به خودتون زحمت بدین دلیلی برای رد کردن اون ادعاها بیارید و فقط ردشون کردید. که همون جریان ایرانی بودنه که در اخر دیدگاهتون اشاره کردین ولی گویا شما خودتون رو جدا از اون جمعیت "ما ایرانی ها" میدونید. در مورد اون فیلنامه لیک شدن و کمر درد و اینها هم توضیح دادم در دیدگاه های قبلیم ولی بازهم " شما فقط اون قسمت از دیدگاه من رو میبینی که میخوای ببینی"

بنده از یادگیری استقبال میکنم و مشتاق درس هاتون هستم، چه ادبی چه وستروسی.

 

در مورد برن هم همون اشه و همون کاسه. برن یک قسمت میگه من میتونم همه چیز رو ببینم قسمت بعدی میگه همه چیز تیکه تیکست و باید بهتر بشم تا همه چیزو ببینم! یه قسمت میگه من برن نیستم و کارش دپرس کردن ملته قسمت بعدی مرد خونواده میشه!

اون اریا و سانسای مظنون به لیتل فینگر مشغول پریدن به هم و مو کشی و پنجیر گیری بودن یهو چی شد که مشکلاتشونو کنار گزاشتن و دست در دست هم در مقابل دشمنشون وایسادن؟ نشون ندادن اینارو چون میخواستن غافلگیری بشه؟ بیخیال یا به روایتی (come on)!

 

شما گفتید همه سیاستمدارها با ذلت میمیرن درسته؟ یعنی همون 100 درصد کردنتون در حالی که صد درصدی وجود نداره. تایوین لنیستر علاوه بر سیاستمدار بودن حاکم و فرمانده جنگی قابلی هم بود.

شما داری سیاست رو با "خاله زنک" بودن یکی میکنی. در صورتی که حاکمان بزرگی که نامشون در تاریخ(چه واقعی چه تاریخ وستروس) به نیکی یاد میشه همیشه سیاستمداران خوبی هم بودن وگرنه اونقدر عمر نمیکردن که نامی ازشون بمونه. نمونه بارزش هم از تاریخ خودمون داریوش اول هخامنشی. شما داری 100 درصد میدی که تمام سیاستمدار ها "بد و خوار" هستن و مرگی "بد و خوار" هم نصیبشون میشه که خب این اشتباهه.

 

در دیدگاه قبلیم هم گفتم که این بحث فایده ای نداره و به بیراهه میره بهتره خودمونو خسته نکنیم.

 

@محمدمهدی

 

اول 50 هزار بود بعد شد 40 هزار حالا شد 35 هزار؟ داریم چونه میزنیم برادر من؟

مردم استورملندز مردمی نظامی هستند و در گزشته پادشاهان طوفان بر قسمت عظیمی از شرق وستروس حکم میروندند که بعضا تا نک هم گسترده بوده. ولی سرزمینی پرجمعیت و ارتشی بزرگ نبودند.

این که 35 خاندان زیر دست براتئون ها هستن دال بر این نیست که 35 هزار نفر نیرو میتونن تهیه کنن. بسیاری از این خاندان ها خودشون زیر دست خاندان های بزرگتر زیر دست خاندان براتئون هستن. به هر حال حتی اگر 100 هزار نفر هم نیرو داشته باشن در کتاب به وضوح اومده که از تمام نیروهای رنلی 15 هزار نفر به استنیس پیوستند با احتساب فلورنت ها سیب سبز ها و سیب قرمزها و ...

استنیس با نیرویی حدود 5 هزار نفر استورمزاند رو محاصره کرد. این نیرو شامل تمام لردهای کرونلندز و دریای باریک ملحق شده به استنیس بود. 15 بعلاوه 5 هم میشه 20 درسته؟ اون شوالیه های اواره و مزدورها هم که نام بردین در بهترین حالت هزار تا دو هزار نفر بودن. درگون استون قلعه مستحکمی هست و نیازی به دو هزار نفر نیرو نداره و استنیس فقط در حدی که بتونن تا برگشتش قلعه رو نگه دارن نیرو جا میزاره که اون نیرو خودش به سرباز خونه قلعه معروفه و فقط در صورت نیاز اضطراری قلعه رو ترک میکنن.

شما قلعه و شهر رو یکی میدونید؟ پس چرا اسماشون متفاوته؟ قدمگاه پادشاه شهره، اولدتاون شهره، لنیسپورت شهره، وایت هاربر شهره. در مقابل کسترلی راک قلعست، استورمز اند قلعست و های گاردن قلعست. در اطراف بعضی قلعه ها یا داخلشون خانه هایی هست که مختص مردمیه که در قلعه مشغول به خدمت به ارباب قلعه هستند یا برای احساس امنیت بیشتر به قلعه ها رو میارن ولی اونا اکثرا از روستا ها هم کوچک تر هستن و اکثرا بالا رفتن از دیوارهای قلعه رو اسوده تر میکنن و نقطه ضعف به عمل میان پس بیشتر لرد ها اصلا اجازه چنین چیزی رو نمیدن.

قهر کردن کارستارک ها 300 سواره رو از راب میگیره نه نصف قدرتشو. سواره نظام راب که تحت فرمان خودش بود چیزی حدود 6 تا 8 هزار نفر بود. از اون طرف پیاده های کارستارک در زمان رسیدن به وینترفل 2 هزار نفر بودن و پس از تلفات در نبرد ها و غیره باقی مانده ها رو روس بولتون صاحب شد.

دوست عزیز چاق بودن لرد مندرلی دلیل نمیشه که نیروهاش هم چاق باشن! مندرلی ها جنوبی هستن و خاندانی شوالیه ای(که در توصیفاتتون از نیروهای استنیس این نقطه قوت بود حالا نقطه ضعف و دلیل چاقیه؟) هستن. در دیدگاه قبلیم توضیح دادم بهتون راجب تشکیلات یک ارتش.

 

وحشی ها به خاطر متحد شدنشون قوی بودن و دلیل این اتحاد منس بود. پس از متلاشی شدن نیروها و اسارت منس وحشی ها متفرق شده و به جون هم افتادن و تا بخوان همچین تهدیدی دوباره ایجاد کنن صدها سال طول میکشه.

این برنامه هایی که اشاره کردین کجا اومده دقیقا؟ استنیس میخواست قلعه های متروکه دیوار رو به پرچمداران جنوبیش بده. استنیس دیپوودمات رو از دست اهن زاده ها رها کرد و به گلاور ها برگردوند. قصد داشت و داره که یک استارک رو به وینترفل برگردونه. من ازتون میپرسم کی و کجا استنیس چنین اقداماتی کرد و چنین نقشه هایی کشید؟

 

جواب سوال اصلیتون: به همون دلیلی که همه دروغ میگن. ترسیدن یا ایجاد ترس در دل دشمن. در اون نامه رمزی به تیون اشاره میکنه و میگه من ریکم رو پس میخوام. اگر استنیس رو شکست داده قائدتا باید تیون رو پس گرفته باشه.

شما وقتی میگی رکورد زده یعنی مثلا اون صحنه تو یوتیوب بازدید بیشتر داشته یا تو توییتر بیشتر ازش یاد شده یا ... این که کسی خوشش بیاد رکورد زدن نیست.

 

@نایمریا

 

شما علاقه ای به خط داستانی سانسای سریال ندارین منم ندارم. جواب نمیدم که فقط کشش بیشتر میشه.

هر کسی از متن کتاب برداشت خودش رو داره، وگرنه ما الان در حال این بحث نبودیم. قبول دارم که تازی همونطور بود که شما میگید. ولی سانسا یه انتخاب داشت تازی یا جافری که به نظر من انتخاب اشتباهی کرد.

به هر حال اونجا هم حق انتخاب داشت و انتخابشو کرد.

اگر اشتباه نکنم فصل های ازدواج سانسا چند فصل پشت سر هم مختص سانسا و تیریون بود که یعنی فاصله زیادی بین مطلع شدن تیریون و مراسم ازدواج نبود. در ضمن مخفی نگه داشتن مراسم از تایرل ها هم بود که باعث شد حتی خود تیریون هم دیر از قضیه باخبر بشه. شما فکر میکنید تعارف توخالی بود من فکر میکنم واقعی بود و تیریون بعدا هم این رو ثابت کرد.

به هر حال تیریون شوهرش بود و وظایفی نسبت به شوهرش داشت. من نمیتونم تک تک رفتارهای سانسا با تیریون رو اینجا بیارم. ولی سانسا تیریون رو بر اساس لنیستر بودن قضاوت میکرد در حالی که خود لنیستر ها هم تیریون رو به خاطر کوتوله بودن قضاوت میکردن. تیریون به خاطر همه چیش قضاوت میشده حتی توسط همسرش که هرگز بهش بدی نکرد. حالا باز سانسا در سریال نسبت به تیریون کمی مهربان تر و ملایم تره مثلا در مراسم ازدواجشون زانو میزنه و اجازه میده تیریون ردا رو به دوشش بندازه و بعد از اون هم صحنه های جالبی باهم دارن ولی در کتاب باعث تحقیرش میشه و همیشه هم با دید تحقیر و بی اعتمادی بهش نگاه میکنه.

یعنی واقعا پس از مرگ پدر یه لباس از طرف قاتل پدر چیز خوشحال کننده ایه؟ سانسایی که قرار بود دیگه به لنیسترها اعتماد نکنه فکر نکرد شاید کلکی پشت این محبت ها پنهان باشه؟ و یا نمیتونست بفهمه که لنیستر و تایرل تفاوتی ندارن یا شاید ویلاس تایرل جافری دومی باشه؟

شما میگید که سانسا تغییراتش کند بود و اشتباهتش رو به طور فرسایشی ادامه میداد و کم کم ازشون کاسته میشد ولی کماکان برای اشتباهاتش دلیل میارین. یعنی از دست دادن پدر برای یه دختر خیالباف هم نمیتونه درسی باشه که حد اقل بفهمه چشم بسته نباید به کسی اعتماد کرد؟

 

و باز هم

@شوالیه طلوع

 

این فقط یه تئوری بود. مثل همون تئوری که میگفت ریگار پدر و لیانا مادر جان هستند که به واقعیت پیوست. تئوری هایی هم بودن که میگفتن اشارا دین مادر جانه، وایلا مادر جانه و خیلیای دیگه. ولی خب فقط یه واقعیت وجود داره و کلی تئوری که شاید هیچکدوم درست نباشه. این فقط یه تئوری بود و دوستمون به طور خلاصه بیان کردند.

و هرچقدر هم که "فاجعه" باشه از اون که در سریال نشون دادن بدتر نیست. مزدورهایی که استنیس اجیر کرده بود درست صبر کردن وقتی که طوفان تموم شد فرار کردن! درست وقتی در شرف گرفتن قلعه بودن. مزدورها به وفاداری معروف نیستن ولی کم پیش میاد کسی که شانس پیروزی داشته باشه رو رها کنن!

استنیس هم به قدری ابله بود که میخواست بدون اذوقه وینترفل رو محاصره کنه! و نیروهاشو در زمین پست و ازاد قرار داد فقط کمش این بود که یه پیک بفرسته به رمزی بگه بیا منو له کن!

البته شاید هم حق با شما باشه... چه کسی میدونه. باید صبر کرد و دید استنیس در کتاب چه میکنه ولی حتی اگر هم شکست بخوره به مضحکی اونچه به تصویر کشیده شد نخواهد بود.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of winterfell » چهارشنبه شهریور 8, 96 9:31 pm[/url]"]
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 8, 96 8:51 pm[/url]"]Lady of winterfell@
نحوه نشون دادن فلش بک مهمه نحوه به تصویر کشیدنش نه صرف فلش بک بودنش فلش بکی که اپیزود آخر نشون دادن به معنای واقعی کلمه افتضاح بود :از این که رابطه مهم جان و دنی زیر 15ثانیه ست و رابطه گری ورم و میساندی 5دقیقه،تا اون باگی که دوستمون گفت که همونطور که صدا واسه ما قطع شده ظاهرا واسه برن هم قطع شده در حالی که تعجبش رو میبینیم تا اینکه بنا به دلایل عجیبی ریگار اسم 2تا پسر زنده شو گذاشته ایگان شما کسیو تا حالا دیدی اسم 2تا بچه شو یکی بذاره و نه سم و نه برن این مسئله براشون عجیب نیست،تا اون انتخاب بازیگر افتضاحشون برای ریگار بله صرف فلش بک بودن مهم نیست نحوه به تصویر کشیدنشه. بعد شما نبرد زیبای هاردهوم با اون مقدمه چینی با اپیزود فاجعه 6 مقایسه میکنی؟هرکی دوییدن گندری که تاکیدم میشه تو سریال که اولین بارشه برف میبینه فرستادن کلاغ به دراگون استون و رسیدن به موقع دنی با اژدهاها براش مضحک نیست فک کنم بحث باهاش بی نتیجه باشه. واون خط داستانی دورن بله افتضاح بود که اونم از شاهکارهای سریاله منهای اون خط داستانی سیزن کم باگی بود و باتوجه به اینکه تعداد کاراکترهاش خیلی بیشتر از سیزن 7بود خطوط داستانیشون بسیار جالب تر بود

اگر بخوایم به صرف اینکه از قیافه ریگار خوشمون نیومده بگیم فلش بک اپیزود آخر افتضاح بود میشه عین همین ایرادهای سلیقه ای رو به قیافه سرسی نوجوان و مگی قورباغه هم گرفت که مثلا سرسی نوجوان به سرسی بزرگسال اصلا شبیه نبود. مگی خیلی زشت و مخوف نبود و...

منم مثل خیلی ها تو پس زمینه ذهنی ام انتظار داشتم ریگار زیباتر و جذاب تر باشه ولی بعدش که فک کردم دیدم معنی نداره از ایریس کریه و ریلا که هر چی بود زیبا نبود و سایر تولیدات شون هم ویسریس و دنریس از آب دراومده بزنه یه دونه فرشته بهشتی عمل بیاد ! و اتفاقا سلیقه کارگردانان که سعی کردن یه چهره ای شبیه ویسریس و دنریس گیر بیارن معقول تر و منطقی تره ! لیانا رو که فصل قبل هم دیده بودیم و به وضوح سعی کردن چهره ای مشابه آریا انتخاب کنن تا حرف ند که میگفت لیانا شبیه آریا بود درست از آب دربیاد.

در مورد قطع شدن صدا تو ویژن قبلی و وضوحش تو این ویژن هم میشه به راحتی استدلال کرد که چون برن اورژانسی و بدون آموزش کافی کلاغ سه چشم شده از حداقل توانایی شروع کرده و به تدریج قدرت سبزبینی و وضوح ویژن هاش افزایش پیدا میکنه

درباره انتخاب اسم مشابه برا دو فرزند هم اولا که طبق پیشگویی ها اسم شاهزاده موعود باید ایگان میشده و ریگار هم به همین امید اسم پسر اولش رو ایگان میزاره اما وقتی میبینه اون نشانه ها رو نداره به فکر ایجاد ارتباط با لیانا می افته.

و ثانیا سنت گذاشتن اسم مشابه در خاندان های اشرافی و سلطنتی و مذهبی قدیم بسیار رایج بوده و هنوز هم در مناطقی که فرهنگ قبیله ای دارن مثل کشورهای عربی رایجه !!

بابا دیگه هر جای دنیا همچین ایرادی بگیرن ما ایرانی ها و شیعه ها که باید قضیه برامون حل شده باشه بلاتشبیه مگه امام حسین اسم هر سه پسرشون رو علی نزاشته بودن ؟؟؟ که با لقب اکبر و اوسط و اصغر از هم تفکیک نمیشدن ؟

در مورد جنگ اپیزود شیش هم که تو تاپیک مربوطه به اندازه کافی بحث شد و کردیم

ببخشید اریس کریه نبود تو جوانی بسیار زیبا بوده اون قیافه ای که بعد از دیوانگی پیدا میکنه که مهم نیست و همسرش هم همینطور تو کتاب از دنریس به عنوان زیباترین زن دنیا یاد میکنن و به نظر من امیلیا کلارک هم خیلی خشگله. بهد تنها صفتی از ریگار که همه روش توافق دارن زیباییشه یکی میکه دلاور یکی میگه متجاوزه و صفات دیگه تنها صفتی که مورد توافق همه ست زیباییشه حداقل انتظار داشتم انقد زشت نباشه و نهایتا هم گفتم میتونستن جوری فیلم بگیرن که پشتش به صحنه باشه اینجوری مرموز بودن کاراکتر هم حفظ میشه. برن اگه نمیشنوه پس تعجبش برای چیه؟بعد کجا دقیقا گفته ن شاهزاده موجود اسمش چیه؟خودتون میگین علی اصغر و علی اکبر تمایز داره من تا حالا تو عمرم ندیدم کسی اسم 2تا بچه ش دقیقا یکی باشه و بعد اگه توضیحی داره باید بدن نه اینکه برن و سم خم به ابرو نمیارن و اصلا براشون عجیب نیست.

بابا ریکار کجاش آخه زشت بود اتفاقا خیلیم خوشگل بود همه چیشم عین تارگارینا بود از موهای بلوندش تا قیافش که عین توصیفاتی که از ریگار میگن بود. من نمیدونم همه لیانا رو که اون همه همه میگن که از زیبا ترینا بوده اون زمان و از این حرفا که ریگار پسندیدتش وگرنه ریکار نمیمسندید تو سریال زدن این همه حرف در مورد لینا رو پکوندن و زیباییشو کلا داغون کردن اونوقت اومدن چسبیدین به ریگار . الان با اون همه توصیفات لیانا به نظرتون تو سریال زیبا بود؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser Duncan The Tall@

@محمدمهدی

 

اول 50 هزار بود بعد شد 40 هزار حالا شد 35 هزار؟ داریم چونه میزنیم برادر من؟

مردم استورملندز مردمی نظامی هستند و در گزشته پادشاهان طوفان بر قسمت عظیمی از شرق وستروس حکم میروندند که بعضا تا نک هم گسترده بوده. ولی سرزمینی پرجمعیت و ارتشی بزرگ نبودند.

این که 35 خاندان زیر دست براتئون ها هستن دال بر این نیست که 35 هزار نفر نیرو میتونن تهیه کنن. بسیاری از این خاندان ها خودشون زیر دست خاندان های بزرگتر زیر دست خاندان براتئون هستن. به هر حال حتی اگر 100 هزار نفر هم نیرو داشته باشن در کتاب به وضوح اومده که از تمام نیروهای رنلی 15 هزار نفر به استنیس پیوستند با احتساب فلورنت ها سیب سبز ها و سیب قرمزها و ... استنیس با نیرویی حدود 5 هزار نفر استورمزاند رو محاصره کرد. این نیرو شامل تمام لردهای کرونلندز و دریای باریک ملحق شده به استنیس بود. 15 بعلاوه 5 هم میشه 20 درسته؟ اون شوالیه های اواره و مزدورها هم که نام بردین در بهترین حالت هزار تا دو هزار نفر بودن. درگون استون قلعه مستحکمی هست و نیازی به دو هزار نفر نیرو نداره و استنیس فقط در حدی که بتونن تا برگشتش قلعه رو نگه دارن نیرو جا میزاره که اون نیرو خودش به سرباز خونه قلعه معروفه و فقط در صورت نیاز اضطراری قلعه رو ترک میکنن.

شما قلعه و شهر رو یکی میدونید؟ پس چرا اسماشون متفاوته؟ قدمگاه پادشاه شهره، اولدتاون شهره، لنیسپورت شهره، وایت هاربر شهره. در مقابل کسترلی راک قلعست، استورمز اند قلعست و های گاردن قلعست. در اطراف بعضی قلعه ها یا داخلشون خانه هایی هست که مختص مردمیه که در قلعه مشغول به خدمت به ارباب قلعه هستند یا برای احساس امنیت بیشتر به قلعه ها رو میارن ولی اونا اکثرا از روستا ها هم کوچک تر هستن و اکثرا بالا رفتن از دیوارهای قلعه رو اسوده تر میکنن و نقطه ضعف به عمل میان پس بیشتر لرد ها اصلا اجازه چنین چیزی رو نمیدن.

قهر کردن کارستارک ها 300 سواره رو از راب میگیره نه نصف قدرتشو. سواره نظام راب که تحت فرمان خودش بود چیزس حدود 6 تا 8 هزار نفر بود. از اون طرف پیاده های کارستارک در زمان رسیدن به وینترفل 2 هزار نفر بودن و پس از تلفات در نبرد ها و غیره باقی مانده ها رو روس بولتون صاحب شد.

دوست عزیز چاق بودن لرد مندرلی دلیل نمیشه که نیروهاش هم چاق باشن! مندرلی ها جنوبی هستن و خاندانی شوالیه ای(که در توصیفاتتون از نیروهای استنیس این نقطه قوت بود حالا نقطه ضعف و دلیل چاقیه؟) هستن. در دیدگاه قبلیم توضیح دادم بهتون راجب تشکیلات یک ارتش.

 

وحشی به خاطر متحد شدنشون قوی بودن و دلیل این اتحاد منس بود. پس از متلاشی شدن نیروها و اسارت منس وحشی متفرق شده و به جون هم افتادن و تا بخوان همچین تهدیدی دوباره ایجاد کنن صدها سال طول میکشه.

این برنامه هایی که اشاره کردین کجا اومده دقیقا؟ استنیس میخواست قلعه های متروکه دیوار رو به پرچمداران جنوبیش بده. استنیس دیپوودمات رو از دست اهن زاده ها رها کرد و به گلاور ها برگردوند. قصد داشت و داره که یک استارک رو به وینترفل برگردونه. من ازتون میپرسم کی و کجا استنیس چنین اقداماتی کرد و چنین نقشه هایی کشید؟

 

جواب سوال اصلیتون: به همون دلیلی که همه دروغ میگن. ترسیدن یا ایجاد ترس در دل دشمن. در اون نامه رمزی به تیون اشاره میکنه و میگه من ریکم رو پس میخوام. اگر استنیس رو شکست داده قائدتا باید تیون رو پس گرفته باشه.

شما وقتی میگی رکورد زده یعنی مثلا اون صحنه تو یوتیوب بازدید بیشتر داشته یا تو توییتر بیشتر ازش یاد شده یا ... این که کسی خوشش بیاد رکورد زدن نیست.

تازه کاشف به عمل اومد چرا شما و بعضی از دوستان تعداد سپاه استنیس رو 20 هزار نفر در نظر میگیرید

برادر من رنلی با سپاه 100 هزار نفری اش تو بیتربریج که وسط راه هایگاردن به کینگزلندیگه اردو زده بود که خبر رسید استنیس استومزاند رو محاصره کرده، بعد مشورت با فرماندهانش تصمیم گرفت همراه سواره نظام استورمزلند که تعداد کمی از شوالیه های شاخص سواره نظام ریچ هم همراهی شون میکردن یعنی با حدود 20 هزار نیرو به تاخت سمت استومزاند بره تا در کوتاه ترین زمان ممکن مشکل استنیس رو حل کنه و سر هدف اصلی اش برگرده. کتلین که POV این ماجراست به صراحت میگه پسرم راب هم تو تویینز همین تاکتیک رو به کار برد. پس نتیجه میگیریم که رنلی هم با بخش کوچیکی از سپاهش سراغ استنیس میره ! یعنی حدود 80 هزار نفر شامل کل پیاده نظام استورمزلند و ریچ و بخش اعظم سواره نظام ریچ تو بیتربریج منتظر نتیجه میمونن.

بعد مرگ رنلی تو صبح حمله 15 هزار نفر ازون 20 هزار نفر سواره نظام ضربتی به استنیس ملحق میشن و 5 هزار نفر باقیمونده به بیتربریج عقب نشینی می کنن

پس رقم 15 هزار از اینجا اومده نه کل توان استورمزلند برادر من

حالا اون پیاده نظام جا مونده تو بیتربریج که تا آخر جنگ پنج پادشاه که وسط راه عاطل باطل نمی مونن !! وقتی خبر مرگ رنلی و برتری استنیس بهشون میرسه بر همون اساسی که سواره نظام شون تو استومزاند تغییر جبهه دادن از هم جدا میشن.

یعنی تقریبا کل پیاده نظام استومزلند و یه بخشی از پیاده نظام ریچ میان سمت استنیس و بخش عمده قوای ریچ برمیگردن هایگاردن. امیدوارم حل شده باشه

ضمنا در مورد استعداد اولیه استنیس هم یه بار دیگه تاکید میکنم که استنیس فقط لرد دراگون استون نبود، لرد ارشد دریای باریک بود یعنی چند تا جزیره و چند تا قلعه دیگه تو نواحی ساحلی کرونزلند که جمعا شامل حدود 10 خاندان میشد بهش وفادار بودن و شما باید نیروی ذخیره پادگان همه اینها رو روی هم حساب کنید.

با تعریف خود شما از قلعه و شهر هم حرف من تایید میشه که ریچ هم نهایتش یه شهر اولدتاون رو داره.

من نگفتم کارستارک ها از نظر عددی نصف سپاه راب بودن گفتم طبق توصیف کتلین چون جنگجوترین و متعصب ترین پرچمداران شمال بودن با رفتن شون انگار که نصف قدرت راب از دستش رفت.

مندرلی ها هم به هیچ وجه خاندان شوالیه ای نیستن، اصلا شمال خاندان شوالیه ای نداره، مندرلی ها یه خاندان ماهیگیر تو ریچ بودن که بعد تبعید و آواره شدن استارک های شمال بهشون جا و مکان داده بودن، تو اون مقطع هم اهل تجارت دریایی شده بودن و به همین دلیل ثروتمندترین خاندان شمال بودن ولی به هیچ وجه جنگجو و سلحشور نبودن. تو هیچ کدوم از جنگ های راب هم کار خاصی جز دادن اسیر و تلفات ازشون نمیبینیم.

تصور کل هفت پادشاهی از گذروندن وحشی ها توسط استنیس از دیوار این بود که قراره اونها لردهای جدید شمال بشن، حتی تو جلسات شورای سرسی تو کتاب چهارم هم به این مطلب اشاره و سرش بحث میشه و سرسی میگه همین یه کار استنیس برا اینکه کل خاندان های شمال علیه اش بشن کافیه. حالا برنامه اصلی استنیس هر چی هم باشه مهم تصوری هست که تو طرف مقابل ایجاد میکنه.

بازم سوالم رو تکرار میکنم: تو شرایطی که دشمن اصلی و فوری بولتن ها استنیسه برا چی باید ترسوندن جانی که کاری به کارشون نداره بشه اولویت رمزی ؟

در مورد ثیون هم ما نمیدونیم مارتین چه برنامه ای رو تو کتاب میخواد پیاده کنه ! آیا استنیس اون رو به خاطر گناهانش راهی دیوار میکنه یا از هرج و مرج شکست استنیس برا فرار دوباره استفاده میکنه یا چی ؟؟؟

منظورم از رکوردشکنی هم شکستن رکورد تاثیر دیالوگ و سکانس رو احساسات خودم بود نه نظرات دیگران

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@محمد مهدی

 

این اخرین دیدگاهیه که راجب این بحث بی ربط مینویسم.

یک: سپاه رنلی حدودا 100 هزار نفر براورد شده و احتمالا مخلوط با اغراق بوده.

دو: بحث ما سر این نبود که استورملندز چه تعداد نیرو داره یا رنلی چقدر سربار داره. بحث این بود که چه تعداد از نیروهای رنلی به استنیس ملحق شدن که 15 هزار نفر گفته شده. اون پیاده نظامی که در بیتربریج مستقر شدن هم فوقش 10 تا 15 هزار سرباز لردهای طوفان بودن که با توجه به حرکت سریع سواره نظام استنیس برای حمله به شهر بعیده که بتونن به موقع به سواره ها برسن و هیچوقت هم گفته نشده که رسیدن. پس از نبرد بلکواتر وقتی جیمی به شهر میرسه و اردوگاه تایرل هارو میبینه تعداد رو بین 50 تا 70 هزار نفر تخمین میزنه. یه دو دو تا چار تا بکنین میفهمین چه خبره.

اون لرد هاهم مثل مندرلی ها ساحل نشین و جزیره نشین هستن پس با استدلال خود شما اونها فقط دست و پاگیر هستن. نیروی پادگان اون قلعه ها هم برای دفاع از اون قلعه ها و خانواده لرد های اون قلعه هاست.

شهر ها از گسترش روستا ها تشکیل میشن. سرزمین های طوفان به خاطر ساحل های متلاطمشون بندرهای مناسبی نیستن و شهر ساحلی بدون بندر هم رونقی نخواهد داشت و در وستروس هم شهر های بزرگ همه ساحلی هستند.

بهتون توضیح دادم که سربازهای تحت خدمت یک لرد ربطی به خود اون لرد ندارن و ارتباط دی ان ایی ندارن با هم. اون پسران لرد کارستارک بودن که شجاعانه برای محافظت از راب جنگیدن و مردن. سربازهای کارستارک مثل بقیه سرباز ها سرباز هستند! همین.

و این راجب مندرلی ها هم صدق میکنه. چاق بودن لردشون ربطی به سربازهای زیردست نداره. اونا هم تعدادی جوون هستن فقط به جای اینکه در روستاهای اطراف کارهولد به دنیا بیان در وایت هاربر به دنیا اومدن.

مندرلی ها به خاطر همون اصالت جنوبیشون به شوالیه گری بهای زیادی میدن و اکثرا هرجا میخوان از نیروهای مندرلی نام ببرن ازشون به عنوان"شوالیه های وایت هاربر" یاد میشه. البته به این معنی نیست که تمام نیروهاشون شوالیه هستن ولی یعنی خاندانی شوالیه ای! هستن.

وحشی ها قرار نبود جایگزین لردهای شمال بشن. قرار بود ساکن گیفت بشن. گیفت زمین های متعلق به نگهبانی شبه که اکثرا غیر مسکونی هست که استنیس میخواست وحشی ها و لردهای خودشو ساکن اونجا کنه و با ازدواج هایی با لردهای شمالی پیوندشون بده. نمیدونم کجای این داستان انقدر ابهام امیزه که با جایکزینی وحشی ها و جنوبی ها با لردهای شمال اشتباه گرفته بشه.

باز هم جوابتون رو میدم. شاید این دفعه درک کنید شاید:

رمزی شخصیتیه که زود عصبی میشه و خیلی دمدمی مزاجه. تا میفهمه که اونها فرار کردن بدون تفکر یه نامه تهدیدامیز میفرسته. نوشتن یه نامه نیازی به قرار دادنش در اولویت ها نداره! یعنی واقعا درک این به عنوان یه تئوری انقدر سخته؟

 

استنیس خودش هم میدونه در صورت بخشیدن تئون شمالی ها رهاش میکنن ولی به خاطر شخصیت عادلش دودله که برای نجات دختره شاید لیاقتش مرگ نباشه برای همین فعلا زنده نگهش داشته.

تئون یه زندانیه و به شدت قل و زنجیر شده حتی اگر اعدام نشه هم ازاد نمیشه که فرار کنه. اگر اعدام میشد هم رمزی پس از اون پیروزی که ازش یاد میکنه خبردار میشد.

 

اون تاثیر دیالوگ بر شما میشه دوست داشتن یا خوشتون اومدن از اون دیالوگ، شما کتاب گینس نیستید که رکورد ثبت کنید!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser Duncan The Tall:

 

تاییون برای اولین باز قضیه ی ازدواج رو با تیریون در میان گذاشت. چه یک ماه قبل چه چند روز اگر تیریون واقعا سانسا و نظرش در این ازدواج براش اهمیت داشت قبل از برگزاری مراسم باهاش صحبت می کرد و نظرش رو جویا می شد. ولی گذاشت وقتی که مراسم در حال برگزاری بود این سوالو ازش پرسید.

 

هم رفتار سانسا در سریال ملایم تره هم رفتار تیریون. تیریون کتاب از سانسا میخواد برهنه بشه و بدنشو لمس میکنه و فقط وفتی دست نگه میداره که متوجه میشه سانسا از ترس در حال لرزیدنه. تیریون سریال بعد از ازدواج با سانسا بیخیال شی میشه ولی تیریون کتاب بعد از ازدواج هم هنوز به معاشقه با فاحـ*ـه اش ادامه میده.

 

در مورد لباس..

این اتفاق حدودا یک سال بعد از مرگ پدرش افتاد نه چند روز.

خوشحالی سانسا هم از بابت هدیه گرفتن از سرسی نبود از بابت لباس نو بود. چرا؟ چون اگر یادتون باشه سانسا بعد از اولین عادت زنانگیش از ترس و خشم ازدواج با جافری چند لحظه اختیارش رو از دست داد و تشک و کمد لباس هاشو سوزوند و فقط چند تا لباس براش موند که همون ها هم ازونجا که در سن رشد بود براش تنگ شده بود به طوری که نمیتونست بندهاشونو کامل ببنده. از طرف دیگه همونطور که قبلا گفتم بعد از حدود یکسال آزار و اذیت جسمی و روحی یک اتفاق مثبت براش افتاده بود. خوشحال شدنش واقعا اینقدر عجیبه؟

 

فرار نکردن با تازی و اعتماد نکردن و همبستر نشدن با تیریون که به نظر من اشتباه نبود. کافیه عواقب انجام این دو کار رو در نظر بگیرید تا متوجه عاقلانه بودن تصمیمش در این دو مورد بشید.

 

در مورد تایرل ها قبول دارم سادگی به خرج داد و در نهایت هم متوجه اشتباهش شد. قصد من این نیست که بگم در موردشون اشتباه نکرده بلکه اینه که با توجه به سنش این اشتباه قابل درک بوده.

 

فقط سانسا هم نیست که اشتباهشو تکرار کرد و درس نگرفت. خود تیریون بعد از فاجعه ی ازدواجش با تایشا در نوجوونی در سن 25 سالگی باز هم عاشق یک فاحـ*ـه شد و تاوانشم با خیانت دید. یعنی بعد از گذشت حدودا 10 سال هنوز درس نگرفته بود.

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جناب محمد مهدی

 

خیلی جالبه شما کیفیت نیروهای استنیس رو پایین می دونید اونم بدون هیچ دلیل منطقی! کیفیت نیروهای جنوبی پایینه!؟ همون نیروهایی که یکسال محاصره ی استورمزاند رو دوام آوردن؟ همون نیروهایی که ناوگان ویکتاریون گریجوی رو درهم کوبیدن؟ همون نیروهایی که بارانداز شاه رو حتی با وجود آتش وحشی (اگر لرد تایوین نمی رسید) گرفته بودن؟ همون نیروهایی که ارتش منس رایدر رو در حالی که تعداد افراد منس قابل مقایسه نبود (بیش از 130 هزار نفر و 100 ماموت و ... در مقابل همین 1500 نفر استنیس) شکست دادن. شما قبایل شمالی رو غارنشین می دونید!؟ فکر نمی کنم جنگجوتر و سرسخت تر از این افراد در شمال وجود داشته باشه! و جالبه شما کلا نبرد دیپ وود مات رو اشتباه یادتونه! بله اول استنیس سعی کرد در رو از داخل باز کنه (که نمی دونم چرا به نظرتون این کار از روی ضعفه!؟ چرا وقتی میشه از نبرد سخت و تلفات جلوگیری کرد متهم به خدعه میشه!؟) ولی وقتی اون نقشه کارساز نشد به دروازه اصلی با دژکوب حمله کردن و آهن زاده ها همه فرار کردن. برای همین میگم بیشتر مطالعه کنید.

من کاری به تهور و شجاعت کاراستارک ها ندارم. سرباز ها بعد از دستگیری لردشون دو راه دارن. برای استنیس بجنگن یا کشته بشن. تصمیم عاقلانه چیه؟ فکر می کنید اگر تصمیم به خیانت بگیرن استنیس زنده نگهشون می داره؟ مندرلی ها لش و ترسو هستن!؟ می تونم بپرسم منطق شما برای این موضوع چیه؟ بله مندرلی ها قطعا به فری ها حمله می کنن. از اتحاد لرد وایمن با داووس خبر دارید احیانا؟ و درگیری مندرلی ها با فری ها؟

بله فری ها جزو ضعیف ترین خاندان ها در زمینه ی نظامی هستن. در وسپرینگ وود خوب جنگیدن چون فرماندهان خوبی داشتن و در کنار نیروهای شمال بودن. تعداد زیادشون هم همیشه تأثیرگذار بوده. الان فرمانده خوبی ندارن و منطقه رو هم نمی شناسن. نابغه ی نظامی ای مثل استنیس با کلی تله و برنامه جلوشونه و مندرلی ها هم پشت سرشون. مطمئن باشید چیزی از فری ها باقی نمی مونه.

بحث در مورد نامه ی صورتی هم کاملا بی فایده است چون جعلی بودن نامه کاملا مشخصه. چون موقعی که نامه به دست جان می رسه هنوز جنگی اتفاق نیافتاده. و حتی احتمال این زیاده که نامه رو اصلا رمزی ننوشته باشه.

شما دلیل اعتراض مارتین رو از خودش پرسیدی!؟ و جالبه در حالی که مارتین دقیقا به مرگ استنیس اعتراض کرده شما برای خودت دلیل درست کردی. درحالی که می دونیم مرگ شیرین (خود مرگ و نحوه اش و نه مکان و علتش) رو مارتین خودش به سازنده ها گفته. مارتین زنده بودن استنیس در کتاب ششم رو تأیید کرده و نامه ی صورتی قطعا دروغه.

شما ادعا می کنید که کتاب رو چند بار خوندید. من به این صحبت شما احترام می ذارم. ولی گویا بخش هایی که در مورد استنیس هستن (به بخش ها دیگه کاری ندارم چون تخصص من استنیسه) رو خوب متوجه نشدید.

 

یک مورد دیگه. در مورد بحثی که سر نیروهای استنیس دارید بعد از فتح استورمزاند و حمله به بارانداز شاه. نیروهای استنیس در زمان حمله به پایتخت 20 هزار نفر و حدود 270 کشتی هستن. به نظرتون استنیس احمق بوده که اگه بیشتر از این نیرو داشته با خودش نیاورده!؟ نیروهای رنلی حدود 100 هزار نفر تخمین زده میشن. اما در داستان اشاره میشه که اکثرشون متعلق به تایرل ها هستن. و در واقع همون 15 هزار. نفر کل نیروهایی که به استنیس ملحق میشن. وگرنه اگر اون جمعیتی که شما برای ارتش استنیس فرض می کنید صحت داشته حتی نیروهای لنیستر هم نمی تونستن ارتش استنیس رو شکست بدن!

 

جناب شاهزاده طلوع

 

ابتدا باید به شما یادآوری کنم که بهتره در صحبت هاتون ادب رو رعایت کنید. من به سریال و سازنده هاش گفتم مزخرف. نه به شخصی در این فروم. شما هیچ حقی ندارید که صحبت ها من رو «پرت و پلا» و یک عبارت ناپسند دیگه بنامید پس احترام رو رعایت کنید.

 

اما در مورد نظری که دادید. راستش رو بخواین برای من اصلا مهم نیست که شما در مورد ایرانی ها چی فکری می کنید! (با توجه به استفاده ی زیاد شما از این دست عبارات). برام مهم نیست که باور می کنید که بولتون ها نیروهای فری رو بدون فرمانده ی خبره و فرد کاربلد برای جنگ با استنیس فرستادن یا نه. واقعیت اینه که این کار رو نکردن. و فری ها به محض این که پاشون رو از وینترفل می ذارن بیرون توی تله ی کروفود آمبر می افتن. چه برسه به این که بخوان خودشون رو برسونن به محل اردوی استنیس (که بد نیست جغرافیای اون مکان رو مطالعه کنید) اون هم بدون فرمانده لایق و راه بلد.

و حالا خنده دار ترین جمله ای که تا حالا شنیدم! باید از روند سریال و نحوه ی شکست استنیس شکرگزار باشم!؟ چون بسیار اصولی و دقیق بود!؟

نکته ی جالب اینه که حتی کسانی که از استنیس متنفر هستن هم به اون وضع مسخره ی سریال معترض بودن. چیزی که از استنیس همه می دونن اینه که نابغه ی نظامیه (به اذعان شخصیت ها داستان و البته وقایع تاریخ بعد از قیام رابرت) و این که استنیس دخترش رو بیش از هر چیزی در دنیا دوست داره هیچ وقت حاضر نمیشه بکشتش (به اذعان خود داستان که استنیس به سر جاستین مسی دستور میده در صورت مرگش برای دخترش ارتش جدید فراهم کنه و البته اذعان خود مارتین.) البته به نظر شما نحوه ی شکست استنیس و سوزاندن دخترش همه بسیار اصولی و دقیق هستن به نظرم این قضیه چندان قابل بحث نیست. بد نیست سری به کتابی که این مجموعه از روی اون ساخته شده بزنید و کمی مستدل تر بحث کنید. با استفاده از یک سری عبارات کلی و بدون ارائه‌ی دلایل محکم نمیشه بحث کرد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon » پنج شنبه شهریور 8, 96 1:16 am[/url]"]چیزی که از استنیس همه می دونن اینه که نابغه ی نظامیه (به اذعان شخصیت ها داستان و البته وقایع تاریخ بعد از قیام رابرت) و این که استنیس دخترش رو بیش از هر چیزی در دنیا دوست داره هیچ وقت حاضر نمیشه بکشتش (به اذعان خود داستان که استنیس به سر جاستین مسی دستور میده در صورت مرگش برای دخترش ارتش جدید فراهم کنه و البته اذعان خود مارتین.) البته به نظر شما نحوه ی شکست استنیس و سوزاندن دخترش همه بسیار اصولی و دقیق هستن

به نظرم در کتاب ملیساندر شیرین رو برای زنده کردن جان اسنو میسوزونه ولی در سریال ازونجا که نمیخواستن قهرمان باشرافتشون با قربانی کردن یه دختربچه ی بیگناه زنده بشه، استنیس رو بانی این فاجعه قرار دادن و با این تصمیم این شخصیتو به کل نابود کردن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اونچه در این قسمت برام عجیب بود اینکه در تمام قسمتهای سریال تا الان، همون طور که تورموند هم بهش تاکید کرد، هاوند بعنوان یک آدم گوشت تلخ و ناراحت نشون داده شده که بد دهن هم هستش اما یک دفعه موقع هم کلامی با برین از تارث، مهربون و بذله گو میشه و لبخند به لبش میاد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 8, 96 10:32 pm[/url]"]Ser Duncan The Tall@
@محمدمهدی

 

اول 50 هزار بود بعد شد 40 هزار حالا شد 35 هزار؟ داریم چونه میزنیم برادر من؟

مردم استورملندز مردمی نظامی هستند و در گزشته پادشاهان طوفان بر قسمت عظیمی از شرق وستروس حکم میروندند که بعضا تا نک هم گسترده بوده. ولی سرزمینی پرجمعیت و ارتشی بزرگ نبودند.

این که 35 خاندان زیر دست براتئون ها هستن دال بر این نیست که 35 هزار نفر نیرو میتونن تهیه کنن. بسیاری از این خاندان ها خودشون زیر دست خاندان های بزرگتر زیر دست خاندان براتئون هستن. به هر حال حتی اگر 100 هزار نفر هم نیرو داشته باشن در کتاب به وضوح اومده که از تمام نیروهای رنلی 15 هزار نفر به استنیس پیوستند با احتساب فلورنت ها سیب سبز ها و سیب قرمزها و ... استنیس با نیرویی حدود 5 هزار نفر استورمزاند رو محاصره کرد. این نیرو شامل تمام لردهای کرونلندز و دریای باریک ملحق شده به استنیس بود. 15 بعلاوه 5 هم میشه 20 درسته؟ اون شوالیه های اواره و مزدورها هم که نام بردین در بهترین حالت هزار تا دو هزار نفر بودن. درگون استون قلعه مستحکمی هست و نیازی به دو هزار نفر نیرو نداره و استنیس فقط در حدی که بتونن تا برگشتش قلعه رو نگه دارن نیرو جا میزاره که اون نیرو خودش به سرباز خونه قلعه معروفه و فقط در صورت نیاز اضطراری قلعه رو ترک میکنن.

شما قلعه و شهر رو یکی میدونید؟ پس چرا اسماشون متفاوته؟ قدمگاه پادشاه شهره، اولدتاون شهره، لنیسپورت شهره، وایت هاربر شهره. در مقابل کسترلی راک قلعست، استورمز اند قلعست و های گاردن قلعست. در اطراف بعضی قلعه ها یا داخلشون خانه هایی هست که مختص مردمیه که در قلعه مشغول به خدمت به ارباب قلعه هستند یا برای احساس امنیت بیشتر به قلعه ها رو میارن ولی اونا اکثرا از روستا ها هم کوچک تر هستن و اکثرا بالا رفتن از دیوارهای قلعه رو اسوده تر میکنن و نقطه ضعف به عمل میان پس بیشتر لرد ها اصلا اجازه چنین چیزی رو نمیدن.

قهر کردن کارستارک ها 300 سواره رو از راب میگیره نه نصف قدرتشو. سواره نظام راب که تحت فرمان خودش بود چیزس حدود 6 تا 8 هزار نفر بود. از اون طرف پیاده های کارستارک در زمان رسیدن به وینترفل 2 هزار نفر بودن و پس از تلفات در نبرد ها و غیره باقی مانده ها رو روس بولتون صاحب شد.

دوست عزیز چاق بودن لرد مندرلی دلیل نمیشه که نیروهاش هم چاق باشن! مندرلی ها جنوبی هستن و خاندانی شوالیه ای(که در توصیفاتتون از نیروهای استنیس این نقطه قوت بود حالا نقطه ضعف و دلیل چاقیه؟) هستن. در دیدگاه قبلیم توضیح دادم بهتون راجب تشکیلات یک ارتش.

 

وحشی به خاطر متحد شدنشون قوی بودن و دلیل این اتحاد منس بود. پس از متلاشی شدن نیروها و اسارت منس وحشی متفرق شده و به جون هم افتادن و تا بخوان همچین تهدیدی دوباره ایجاد کنن صدها سال طول میکشه.

این برنامه هایی که اشاره کردین کجا اومده دقیقا؟ استنیس میخواست قلعه های متروکه دیوار رو به پرچمداران جنوبیش بده. استنیس دیپوودمات رو از دست اهن زاده ها رها کرد و به گلاور ها برگردوند. قصد داشت و داره که یک استارک رو به وینترفل برگردونه. من ازتون میپرسم کی و کجا استنیس چنین اقداماتی کرد و چنین نقشه هایی کشید؟

 

جواب سوال اصلیتون: به همون دلیلی که همه دروغ میگن. ترسیدن یا ایجاد ترس در دل دشمن. در اون نامه رمزی به تیون اشاره میکنه و میگه من ریکم رو پس میخوام. اگر استنیس رو شکست داده قائدتا باید تیون رو پس گرفته باشه.

شما وقتی میگی رکورد زده یعنی مثلا اون صحنه تو یوتیوب بازدید بیشتر داشته یا تو توییتر بیشتر ازش یاد شده یا ... این که کسی خوشش بیاد رکورد زدن نیست.

تازه کاشف به عمل اومد چرا شما و بعضی از دوستان تعداد سپاه استنیس رو 20 هزار نفر در نظر میگیرید

برادر من رنلی با سپاه 100 هزار نفری اش تو بیتربریج که وسط راه هایگاردن به کینگزلندیگه اردو زده بود که خبر رسید استنیس استومزاند رو محاصره کرده، بعد مشورت با فرماندهانش تصمیم گرفت همراه سواره نظام استورمزلند که تعداد کمی از شوالیه های شاخص سواره نظام ریچ هم همراهی شون میکردن یعنی با حدود 20 هزار نیرو به تاخت سمت استومزاند بره تا در کوتاه ترین زمان ممکن مشکل استنیس رو حل کنه و سر هدف اصلی اش برگرده. کتلین که POV این ماجراست به صراحت میگه پسرم راب هم تو تویینز همین تاکتیک رو به کار برد. پس نتیجه میگیریم که رنلی هم با بخش کوچیکی از سپاهش سراغ استنیس میره ! یعنی حدود 80 هزار نفر شامل کل پیاده نظام استورمزلند و ریچ و بخش اعظم سواره نظام ریچ تو بیتربریج منتظر نتیجه میمونن.

بعد مرگ رنلی تو صبح حمله 15 هزار نفر ازون 20 هزار نفر سواره نظام ضربتی به استنیس ملحق میشن و 5 هزار نفر باقیمونده به بیتربریج عقب نشینی می کنن

پس رقم 15 هزار از اینجا اومده نه کل توان استورمزلند برادر من

حالا اون پیاده نظام جا مونده تو بیتربریج که تا آخر جنگ پنج پادشاه که وسط راه عاطل باطل نمی مونن !! وقتی خبر مرگ رنلی و برتری استنیس بهشون میرسه بر همون اساسی که سواره نظام شون تو استومزاند تغییر جبهه دادن از هم جدا میشن.

یعنی تقریبا کل پیاده نظام استومزلند و یه بخشی از پیاده نظام ریچ میان سمت استنیس و بخش عمده قوای ریچ برمیگردن هایگاردن. امیدوارم حل شده باشه

ضمنا در مورد استعداد اولیه استنیس هم یه بار دیگه تاکید میکنم که استنیس فقط لرد دراگون استون نبود، لرد ارشد دریای باریک بود یعنی چند تا جزیره و چند تا قلعه دیگه تو نواحی ساحلی کرونزلند که جمعا شامل حدود 10 خاندان میشد بهش وفادار بودن و شما باید نیروی ذخیره پادگان همه اینها رو روی هم حساب کنید.

با تعریف خود شما از قلعه و شهر هم حرف من تایید میشه که ریچ هم نهایتش یه شهر اولدتاون رو داره.

من نگفتم کارستارک ها از نظر عددی نصف سپاه راب بودن گفتم طبق توصیف کتلین چون جنگجوترین و متعصب ترین پرچمداران شمال بودن با رفتن شون انگار که نصف قدرت راب از دستش رفت.

مندرلی ها هم به هیچ وجه خاندان شوالیه ای نیستن، اصلا شمال خاندان شوالیه ای نداره، مندرلی ها یه خاندان ماهیگیر تو ریچ بودن که بعد تبعید و آواره شدن استارک های شمال بهشون جا و مکان داده بودن، تو اون مقطع هم اهل تجارت دریایی شده بودن و به همین دلیل ثروتمندترین خاندان شمال بودن ولی به هیچ وجه جنگجو و سلحشور نبودن. تو هیچ کدوم از جنگ های راب هم کار خاصی جز دادن اسیر و تلفات ازشون نمیبینیم.

تصور کل هفت پادشاهی از گذروندن وحشی ها توسط استنیس از دیوار این بود که قراره اونها لردهای جدید شمال بشن، حتی تو جلسات شورای سرسی تو کتاب چهارم هم به این مطلب اشاره و سرش بحث میشه و سرسی میگه همین یه کار استنیس برا اینکه کل خاندان های شمال علیه اش بشن کافیه. حالا برنامه اصلی استنیس هر چی هم باشه مهم تصوری هست که تو طرف مقابل ایجاد میکنه.

بازم سوالم رو تکرار میکنم: تو شرایطی که دشمن اصلی و فوری بولتن ها استنیسه برا چی باید ترسوندن جانی که کاری به کارشون نداره بشه اولویت رمزی ؟

در مورد ثیون هم ما نمیدونیم مارتین چه برنامه ای رو تو کتاب میخواد پیاده کنه ! آیا استنیس اون رو به خاطر گناهانش راهی دیوار میکنه یا از هرج و مرج شکست استنیس برا فرار دوباره استفاده میکنه یا چی ؟؟؟

منظورم از رکوردشکنی هم شکستن رکورد تاثیر دیالوگ و سکانس رو احساسات خودم بود نه نظرات دیگران

دوست عزیز کاملا داری اشتباه مسکنی استانیس با تمام نیرویس که در اختیار داشت به سمت رنلی رفت.و احتمالم میداد که شاید اصلا رنلی زنده موند و برای قدرت نمایی باید همه نیروشو میبرد به دلیل اینکه استانیس جز دریای باریک جای دیگه ای در اختیار نداره.مس نیروهایی که آورده میشن نیروهای کجا؟اکثرشون میشن نیروهای همون دریای باریک.که اوناهم باز به سختی میتونن سه هزار نفر باشن و مابقی ارتش استانیسم چند صد نفر شمشیر زن آزاد به علاوه تعداد کمی از خاندان فلورنت. در زمن اونطوری هم که میگی نیست دریای باریک کلا تو نزدیکی استانیس دوسه تا جزیره هست که فقط تو جزیره چنگال قلعه هست که اونم اونقدر به ارزشه که استانیس حتی بعد شکتشم مشاوراش گفتن لرد اونجا جلو جوفری زانو زده بیا بهش حمله کنیم گفت اون جزیره جز یه قلعه متروکه چیزی برای ما نداره و یه قلعه دیگه هم هست که اونم جزیره انقد به استورم اندز نزدکه که فک نکنم ماله استانیس باشه اصلا.بعد از مرگ رنلی همتقریبا تمامی نیروهای تایرل و پرچمدارانش رفتن و فقط نیروهای استورم لندز متحد شدن با استانیس و چون رنلی سپاه صد هزار نفری داشت وهشتاد هزار ش تایرل بود پس بیت هزارشم استورمزاندی میشن که اکثرا به استانیس پیوستن حتی لرد های استورم لندز هم همشون به استانیس نپیوستن اکثرشون پیوستن پس‌میبینم که استانیس حدودا بیست هزار نیرو داشت شوالیه آواره هم هیچوقت نمیتونه تعداد یه سپاهو چند هزار نفر بالاتر برد شوالیه های آوره دویست تا سیصد نفر میشن اکثرا پس دیدم استانیس با تمام زوری که زد تونست بیست هزار نیزرو به دست بیاره.

پنجاه هزار نیرو داشت که اونجا که لرد تیوین حمله کرده بود عقب نشینی نمیکرد.

چون هیچوقت یه جنگوی تایرل که اکثر ارتشی که لرد تیوین آورده بود رو تشکیل میداد با ییه نیروی استورم لندزی برابر نیست و حتی با وجود آتش وحشی باز با پنجاه هزار نفر میتونست برنده شه چون با ترکیدن آتش وحشی ردیف اول کشتی ها وردیف دوم بکشته شدن چند صو نفرم تو ساحل پیاده شده بودن بودن پس میبینم اگه پنجاه هزار بود باید بخش عمده هنوز تو کشتی های باقی مونده باشه و بعد عقب نشینی هم نیروهای زیادی واسه استانیس میموند ولی اینطور نشد. با کمال احترام در این مورد با رابرب موافقم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ببخشید میدونم تازه واردم و شاید ب همین خاطر اینو میگم

اما مگر این تاپیک مربوط قسمت ۷م فصل ۷ سریال نیست

پس چرا تا حد درباره فصل های گذشته بحث شده؟

حالا این مساله شاید اجتناب ناپذیر باشه

اما پس بالاخره کی درست گفت

جناب محمد مهدی و شاه زاده طلوع درست گفت

یا استنیس و سر دانکن

بهتر نیست اگر یکی تون درست گفته و دیگری اقرار کنه بگه اشتباه کرده تا این حد بحث بالا نگیره

جدا گاهی آدم فکر میکنه یه عده دارن یه گیم آف ترونس دیگه میبینن

یا یه نغمه آتش و یخ دیگه خوندن

شاید هم نخوندن و ندیدن ودربهترین حالت حضور ذهن ندارن که تا این حد سطحی واشتباه فکر میکنن

 

جناب پارسا شمام کاملا اشتباه میکردید و میکنید

هم راجب دیوار و جادوش که تو جواب سوال که کجای سریال گفته امتداد داره یا باریختنش جادو باقی میمونه!

وا موندید؟

هم اینکه میگید استنیس با تمام قدرت به سمت رنلی رفت

که حتا اگرم رفته باشه

استنیس قبل مرگ برادرش ارتش ش زیاد نبود که بخاد قدرت ش نشون رنلی بده

خودشم گفت به ساحره سرخ که نمیتونه نیرو های برادرش رو تو میدون نبرد شکست بده

مجبور شد به جادوی سیاه چنگ بزنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Ashara dayne » پنج شنبه شهریور 9, 96 9:20 am[/url]"]ببخشید میدونم تازه واردم و شاید ب همین خاطر اینو میگم

اما مگر این تاپیک مربوط قسمت ۷م فصل ۷ سریال نیست

پس چرا تا حد درباره فصل های گذشته بحث شده؟

حالا این مساله شاید اجتناب ناپذیر باشه

اما پس بالاخره کی درست گفت

جناب محمد مهدی و شاه زاده طلوع درست گفت

یا استنیس و سر دانکن

بهتر نیست اگر یکی تون درست گفته و دیگری اقرار کنه بگه اشتباه کرده تا این حد بحث بالا نگیره

جدا گاهی آدم فکر میکنه یه عده دارن یه گیم آف ترونس دیگه میبینن

یا یه نغمه آتش و یخ دیگه خوندن

شاید هم نخوندن و ندیدن ودربهترین حالت حضور ذهن ندارن که تا این حد سطحی واشتباه فکر میکنن

 

جناب پارسا شمام کاملا اشتباه میکردید و میکنید

هم راجب دیوار و جادوش که تو جواب سوال که کجای سریال گفته امتداد داره یا باریختنش جادو باقی میمونه!

وا موندید؟

هم اینکه میگید استنیس با تمام قدرت به سمت رنلی رفت

که حتا اگرم رفته باشه

استنیس قبل مرگ برادرش ارتش ش زیاد نبود که بخاد قدرت ش نشون رنلی بده

خودشم گفت به ساحره سرخ که نمیتونه نیرو های برادرش رو تو میدون نبرد شکست بده

مجبور شد به جادوی سیاه چنگ بزنه

عزیزم نگاه خودت خیلیی سطحیه من با سر دانکن و استانیس موافقم. من کاملا دلیل آوردم که نیروهای دریای باریک به سختی به سه هزار نفر نفر می رسید.

بعدشم کم یا زیاد تمام قدرت استانیس همون پنج هزار نفر بود دیگه که از دریای باریک آورده بود اونا کل نیروهای دریای باریک بود حالا سما بگو من اشتباه میکنم؟دریای باریک آیا مستونه اصلا پنج هزار نفرو جور کنه چه برسه به ده هزار نفر؟

اینم همه میدونن استنیس تو جنگ نمی تونست پیروز شه ولی برای اینکه حداکثر قدرتشو نشون بده همه قدرتشو اورده بود که اونم به سختی پنج هزار نفر میشد. اونم واسه جنگ نیاورده بود امیدش به این بود که شاید لرد های استورم لندز از رنلی رو به گردونن و به شاه به حق رو به بیارن.

در مورد جادوی دیوارم بگم تو کتاب گفته شده امتداد داره و تو سریالم شما خودت دلالیلو بزار کنار هم ببین جور در میاد بیای دیوار به اون بزرگی بسازی بعد هر موجود احمقی به راحتی بیاد از کنارش رد شه. اگه اونطوری بود میتونستن از طرف شدو تاورم برن که خیلی نزدیک تر بود.بعدشم اگه امتداد نداشته باشه دیوار یه ابزار کاملا ناکارآمد چون هرچیزی میاد از کنارش رد میشه حالا باز خودت فکر کن ببین برندون معمار دیوار به این گندگی ساخته باشه این به فکر نرسیده باشه که کناره ها یه مشکل بزرگن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Nymeria: خیلی خوشحالم که در مورد سنسا کسی رو هم عقیده با خودم پیدا میکنم. در مورد بقیه دوستان که انتقاداتی داشتن هرکسی آزاده که از هر کاراکتری حتی بدون دلیل بدش بیاد ممکنه اون کاراکتر هیچ اشتباهیم نکرده باشه خیلیم شرافتمند باشه اما یه کسی ازش بدش بیاد ولی وقتی رفتارهای یه کاراکتر رو تحلیل می کنید سعی کنید خودتون رو جاش بذارید. اول اینکه سنسا از اول هم هیچ وقت خنگ نبوده که حالا یدفعه باهوش بشه به این شخصیت ها میگن naive یعنی خام و رویاپردازه و چون تو یه خانواده شرافتمنده فک میکنه همه مثل خانواده خودشن. مثلا یه حرکتی که حرص منم خیلی درآورد ولی بیاین از دید سنسا بهش نگاه کنیم دروغ گفتنش در مورد جفری که باعث شد گرگش رو بکشن یه طرف قضیه شوهر آینده و خانواده شوهرشه که قراره بقیه عمرشو با اونا زندگی کنه و طبیعیه که بخواد دلشون رو به دست بیاره یه طرف هم خواهرش حالا وقتی سنسا دروغ میگه که دقیق یادم نمیاد چی شده چه اتفاقی میفته به نوعی طرف هردو رو گرفته و همه چیم داره به خوبی تموم میشه رابرت میگه نمیدونم کدومشون راست میگن مواظب رفتار بچه هات باش منم مواظب رفتار بچه هام میشم که اونجاندم یه نفس راحتی میکشه سنسا به ذهنشم نمیرسه که شخصی مثل سرسی که تا اون لحظه فقط خوبی و مهربونی ازش دیده یدفعه بگه حالا اون یکی گرگشونو بکشین. در مورد این که در ازدواج با تیریون نسبت به شوهرش وظیفه داره سنسا که یه بچه 13 سالست و تا الان فک میکرده همسرش یه شاهزاده زیبا خواهدبود الان میگن بیا با یه کوتوله که از خانواده دشمنته ازدواج کن ولی بازم سنسا موقع انجام وظیفه ش نه مقاومت میکنه نه گریه نه جیغ و داد این که مضطربه و میلرزه برای یه بچه 12 ساله باکره وحشت ده طبیعیه و چون تیریون باشرافته کوتاه میاد. در مورد تایرل ها اتفاقا اعتماد بهشون درست بود سنسارو به خاطر مقامش میخواستن درست اونموقع تقریبا تمام خانواده های اشرافی به خاطر مقام باهم ازدواج میکردن سنسا میشد باونی هایگاردن و از شر جفری راحت میشد حالا اینکه بیلیش بهشون رودست زد یه بحث دیگه ست. آیا اصلا اشتباه نکرده چرا بزرگترینش لو دادن پدرش که البته یکی از ده ها دلیلی بود که باعث مرگ ند شد. شما با وجود همه اینا ممکنه باز ز کاراکتر سنسا بدت بیاد و براتون نچسب باشه این یه امر سلیقه ایه من فقط میگم وقتی رفتار یه کاراکترو تحلیل می کنین خودتونو بذارین جای اون نمیشه از یه بچه 12 ساله توقع داشت در مواجهه با مسائل خرد لیدی اولنا و تایوینو نشون بده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 8, 96 8:51 pm[/url]"]Lady of winterfell@
نحوه نشون دادن فلش بک مهمه... بود

...

در مورد قطع شدن صدا تو ویژن قبلی و وضوحش تو این ویژن هم میشه به راحتی استدلال کرد که چون برن اورژانسی و بدون آموزش کافی کلاغ سه چشم شده از حداقل توانایی شروع کرده و به تدریج قدرت سبزبینی و وضوح ویژن هاش افزایش پیدا میکنه

...

استدلال های بسیار جالبی بیان میکنید ، بسیار خوب ، قبول

فقط یک سوال ، همون 4 - 5 ثانیه ای که صدای لیانا قطع شد برن در حالی که داشت به چهره ی پدر و عمه اش نگاه میکرد چهره اش به حالت چهره ی متعجب تغییر پیدا کرد ، یعنی شما میگید اون تعجب بخاطر قطع صدا بود ؟ خب اگر بخاطر قطع صدا بود برن بایستی بجای زل زدن به چهره ی پدر و عمه اش و تعجب کردن ، به این طرف و اون طرف نگاه میکرد و سر و گوشش رو دست میزد قاعدتا کسی چند ثانیه ناشنوا بشه با گوشش ور میره یا سرشو تکون میده و از این دست کارها نه اینکه زل بزنه به ب لبهای راوی و از تکون خوردن لبها تعجب کنه .. بسیار خوب یک سوال دیگه

بعد چرا فقط همون 5 ثانیه ای که داشت اسم اصلی جان رو میگفت صدا قطع شد و بعد دوباره صدا با همون کیفیت دوباره برقرار شد ؟

 

باز هم میگم این موارد که ما میگیم هیچ چیزی از ارزش های گات کم نمیکنه

 

و یک مورد هم درباره قدرت لشکر و قلمرو ها بگم

این طور نیست که مثلا جنوبی ها بی عرضه باشن شمالی ها قلچماق ، یا توی خود شمال فلان قسمت بتونن یه تنه صد نفر رو درو کنن

این مواردی ک درباره قدرتمند بودن بیان میشه اغلب هرکس درباره خودش میگه

شمالی ها بخودشون میگن ، لنیستر ها بخودشون میگن ، دورنیش ها هم همینطور شوالیه های ویل هم همینطور ، دوتراکی ها و... هرکدوم خودشون رو قوی میدونن و بقیه رو ضعیف

مثلا آریا در زمانی که داشت فرار میکرد از بارانداز کنار یکی از اجساد شمالی ها ایستاد یادش اومد ک اون گفته بود هر شمالی برابر 10 تا لنیستر هست اما دید کنارش فقط جسد 1 لنیستر افتاده ، اونجا بهش لگد زد و گفت دروغگو ، همون لنیستر ها توی وست پرینگ وود به فضاحت تمام از شمالی ها شکست خوردن ، یا اون بخش دیگه از ارتش شمالی ها از تایووین شکست خوردن و عقب نشینی کردند

یا در جای دیگه دورنیش ها که سیاست محافظه کاری رو در پیش داشتند در کتاب ، در گذشته بگ اژدها رو کشته بودند و هزاران مثال دیگه ...

ارتش ها و نفرات از هر قلمرو ویژگی های خاص خودشون رو دارن و هرکدوم یک نقات قوت و یک نقاط ضعفی دارند اما در کل میشه گفت همشون انسان هستند و تا حدی برابر هستن

عمده توانایی و نبوغ برمیگرده به فرمانده شون که بتونه ازشون بهترین استفاده رو بکنه و نتیجه بگیره مثل استنیس در شمال دیوار که با حمله و استراتژی درست تونست ارتش چند ده برابری منس رو شکست بده یا همون استنیس بخاطر وایلدفایری که هیچکس فکرش رو نمیکرد بدجور شکست خورد

یا قبایل وحشی ویل که در زمان جان ارن نمیتونستن نفس بکشن ولی بعد از مرگش اونطوری جاده ها رو نا امن کرده بودن

یا همین فصل که یارا از یورون به بدترین شکل ممکن شکست خورد و کمتر کسی ایراد گرفت چون همه میدونن که یورون توانا ترین ناخدا هست

یا درباره زره پوش بودن و نبودن افراد ، سیریو فوردل دربرابر سر مرین ترانت زره پوش شکست خورد ولی بران با لباس نازک و کمترین زره دربرابر سر والدس (فکر کنم) با زره تمام و کامل ایستاد و شکستش داد چون استراتژی درستی رو چیده بود

و...

فرماندهی درست و تصمیمات خردمندانه هست که تعیین کننده هست توی جنگها

ویرایش شده در توسط مهمان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مدافع » پنج شنبه شهریور 8, 96 3:03 am[/url]"]اونچه در این قسمت برام عجیب بود اینکه در تمام قسمتهای سریال تا الان، همون طور که تورموند هم بهش تاکید کرد، هاوند بعنوان یک آدم گوشت تلخ و ناراحت نشون داده شده که بد دهن هم هستش اما یک دفعه موقع هم کلامی با برین از تارث، مهربون و بذله گو میشه و لبخند به لبش میاد

 

فک کنم ب این خاطر هست که خود برین هم آدم گوشت تلخی هست (یادآوری نحوه رفتار با پادریک در اوایل که دهن بدبختو سرویس کرد)

کبوتر با کبوتر باز باز

یا دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
پارسا تارلی » پنج شنبه شهریور 9, 96 10:43 am[/url]"]
Ashara dayne » پنج شنبه شهریور 9, 96 9:20 am[/url]"]ببخشید میدونم تازه واردم و شاید ب همین خاطر اینو میگم

اما مگر این تاپیک مربوط قسمت ۷م فصل ۷ سریال نیست

پس چرا تا حد درباره فصل های گذشته بحث شده؟

حالا این مساله شاید اجتناب ناپذیر باشه

اما پس بالاخره کی درست گفت

جناب محمد مهدی و شاه زاده طلوع درست گفت

یا استنیس و سر دانکن

بهتر نیست اگر یکی تون درست گفته و دیگری اقرار کنه بگه اشتباه کرده تا این حد بحث بالا نگیره

جدا گاهی آدم فکر میکنه یه عده دارن یه گیم آف ترونس دیگه میبینن

یا یه نغمه آتش و یخ دیگه خوندن

شاید هم نخوندن و ندیدن ودربهترین حالت حضور ذهن ندارن که تا این حد سطحی واشتباه فکر میکنن

 

جناب پارسا شمام کاملا اشتباه میکردید و میکنید

هم راجب دیوار و جادوش که تو جواب سوال که کجای سریال گفته امتداد داره یا باریختنش جادو باقی میمونه!

وا موندید؟

هم اینکه میگید استنیس با تمام قدرت به سمت رنلی رفت

که حتا اگرم رفته باشه

استنیس قبل مرگ برادرش ارتش ش زیاد نبود که بخاد قدرت ش نشون رنلی بده

خودشم گفت به ساحره سرخ که نمیتونه نیرو های برادرش رو تو میدون نبرد شکست بده

مجبور شد به جادوی سیاه چنگ بزنه

عزیزم نگاه خودت خیلیی سطحیه من با سر دانکن و استانیس موافقم. من کاملا دلیل آوردم که نیروهای دریای باریک به سختی به سه هزار نفر نفر می رسید.

بعدشم کم یا زیاد تمام قدرت استانیس همون پنج هزار نفر بود دیگه که از دریای باریک آورده بود اونا کل نیروهای دریای باریک بود حالا سما بگو من اشتباه میکنم؟دریای باریک آیا مستونه اصلا پنج هزار نفرو جور کنه چه برسه به ده هزار نفر؟

اینم همه میدونن استنیس تو جنگ نمی تونست پیروز شه ولی برای اینکه حداکثر قدرتشو نشون بده همه قدرتشو اورده بود که اونم به سختی پنج هزار نفر میشد. اونم واسه جنگ نیاورده بود امیدش به این بود که شاید لرد های استورم لندز از رنلی رو به گردونن و به شاه به حق رو به بیارن.

در مورد جادوی دیوارم بگم تو کتاب گفته شده امتداد داره و تو سریالم شما خودت دلالیلو بزار کنار هم ببین جور در میاد بیای دیوار به اون بزرگی بسازی بعد هر موجود احمقی به راحتی بیاد از کنارش رد شه. اگه اونطوری بود میتونستن از طرف شدو تاورم برن که خیلی نزدیک تر بود.بعدشم اگه امتداد نداشته باشه دیوار یه ابزار کاملا ناکارآمد چون هرچیزی میاد از کنارش رد میشه حالا باز خودت فکر کن ببین برندون معمار دیوار به این گندگی ساخته باشه این به فکر نرسیده باشه که کناره ها یه مشکل بزرگن؟

همون طور که شماره با دوستاتون موافقید

خب منم نظر محمد مهدی شاهزاده طلوع و میپسندم

آخه وقتی نیروت قابل مقایسه نیست چرا بایدتمام قدرت

قدرت و نشون داد

استنیس اصلا مگه قدرتم داشت

تا قبل مرگ رنلی

رنلی مرد بخش بارز سپاه رنلی به استنیس پیوست

همین

حالا دوستان اومدن چند صفحه راجبش بحث کردن

نگاه من اگر سطحیه

نگاه شما چطوره که

وقتی چیزی تو سریال راجب ریختن دیوار و جادوش گفته نشده میگید میدونم جادوش امتداد داره

۱.اصلا تو کتاب م گفته شده باشه امتداد داره مگر وایت از آب میخان بیان وستروس

۲.دیوار فرو بریزه کجا گفته جادو باقی میمونه

۳.نحوه ریختن دیوار با اژدها بود اینجا

حالا تو کتاب با شیپور باشه

ب هر حال که فرو میریزه

قشنگ معلومه عده ی زیادی با طرفداری های بیمورد دنبال این ن نظرات غلطتشونو حتا به زور ب کرسی بنشونن

یه مقدار حق و وقتی واقعا مال شما نیست به دیگران دادن بد نیست

چیزی ازتون کم نمیشه هیچ

باعث احترام بیشتر میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Stannis Baratheon » پنج شنبه شهریور 8, 96 1:16 am[/url]"]...

جناب شاهزاده طلوع

 

ابتدا باید به شما یادآوری کنم که بهتره در صحبت هاتون ادب رو رعایت کنید. من به سریال و سازنده هاش گفتم مزخرف. نه به شخصی در این فروم. شما هیچ حقی ندارید که صحبت ها من رو «پرت و پلا» و یک عبارت ناپسند دیگه بنامید پس احترام رو رعایت کنید.

..

 

با رعایت احترام کاملا موافقم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نایمریا و بانوی وینترفل:

ببینید من نه غرضی به سانسا دارم نه میخوام شخصیتشو بکوبم و نه ازش بدم میاد برعکس خیلی باهاش احساس همدردی داشتم و دوس داشتم از دست جافری رها بشه.

 

جرقه این بحث جایی خورد که من گفتم سانسا هیچ کار مهم و تاثیرگزاری در کل حضورش به اراده خودش انجام نداده، اشتباه میکنم؟ هرچه بیشتر وارد جزییات بشیم بحث طولانی تر و بی ثمرتر میشه و کلیات فراموش

 

گفته ها و تحلیل های شما درست هستند ولی هدفتون اشتباهه. کارهای سانسا به دید دختری 13 ساله درست میاد ولی نباید این هارو "کاملا درست" جلوه بدیم. نیازی نیست خودمونو جای سانسا بزاریم، شما اگر با شخصی معامله ای کنید و مقداری پول ضرر کنید میفهمید که دیگه نباید با اون شخص و امثالش معامله کرد. حالا مقداری پول و مادیات رو با پدر مقایسه کنید. حتی یک دختر 13 ساله هم باید از کشته شدن پدرش درس گرفته باشه. البته خودش عقیده داره که گرفته ولی چیز دیگری نشون میده. باز هم میگم این ها د دید دختری 13 ساله شاید درست باشه ولی نه در واقعیت.

 

راجب تیریون: من قصدم این نیست که تیریون رو فرشته نجات جلوه بدم، ولی تیریون بیش از هرکسی به سانسا خوبی کرد و باهاش تا جایی که میتونست مهربون بود در عوض لیاقت کمی احترام داشت که نصیبش نشد. تنها چیزی که سانسا نسبت بهش داشت حس وظیفه شناسی بود که اونو نسبت به همه داشت.

 

در مورد شی: در سریال عشق تیریون و شی دو طرفه نشون داده شده و شی به خاطر اینکه تیریون طردش کرد بر علیهش شد. که دلیل کمرنگ شدن رابطشون بیشتر به خاطر ترس از پدرش بود نه احترام به سانسا. سانسا اهمیتی نمیده که تیریون با چه کسی رابطه داره احتمالا خوشحال هم میشه که تیریون کسی رو برای گرم کردن بسترش داره و وسوسش نسبت به سانسا کمتر میشه.

در کتاب هم که شی فقط برای پول تیریون رو میخواد و تیریون این رو میدونه ولی حس وابستگی بهش داره و نمیتونه جلوی خودش رو بگیره.

در ضمن مقایسه تایشا و شی درست نیست. تایشا اصلا فاحـ*ـه نبود و شاید تنها کسی بود که تیریون رو واقعا دوست داشت.

 

این بحث به این تاپیک کاملا بی ربطه و بهتره اینجا ادامش ندیم. اگر جوابی دارید خوشحال میشم در تاپیک مربوط ادامه بدیم.

بحث های مربوط به استنیس و بقیه بحث های خارج از این تاپیک هم همینطور. از این ده صفحه نظرات این تاپیک نصفش راجب موضوعات بی ربطه و اگر دوستان هنوز راجب تعداد نیروهای استنیس یا ... قانع نشدن تاپیکی مرتبط پیدا یا ایجاد کنید خوشحال میشیم نظراتتون رو ببینیم. البته با دلیل و مدرک نه مصداق و تمثیل.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جناب دانکن

دلیل تمثیل و مصداق و مدرک غیره

به اندازه کافی هم از طرف شما و همراهان تون

هم از طریق محمد مهدی و همراهانشان داده شده

نزدیک ۳صفحه

اگر قانع نشدن هر دو گروه

بحث و ول کنید

بزارید یه عده در حقیقت خودشون بمونن

یه عده تو جهل خودشون

شما و بنده تو دنیای وسترس پیامبر نیستیم که بخایم همه رو زوری ببریم بهشت

ترک مخاصمه کنید

خلاص

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shah994 » سه شنبه شهریور 7, 96 2:40 pm[/url]"]
farjad » سه شنبه شهریور 7, 96 2:29 pm[/url]"] در ضمن شاه شب با ا ژدها سریعا به وینتر فیل میرسه و چطور سپاه جان میخواد اماده شه

 

شاه شب و اژدهاش و ارتشش هر وقت نويسنده ها حال كنن به مقصدشون ميرسن! مسافت ها تو سفرشون تاثيري نداره! جان از ايست واچ رفت كينگزلندينگ از كينگزلندينگ رفت دراگون استون از دراگون استون راه افتاد به سمت وايت هاربر تازه شاه شب رسيد به ايست واچ! فصل بعد هم مطمئن باشين جان تو وينترفل و حداقل يه اپيزود طول ميكشه شاه شب برسه وينترفل! (توجه داشته باشين ارتش شاه شب نه نيازي به آذوقه داره و نه نيازي به استراحت)

 

یک مورد دیگه هم اضافه باید کنید برن که از دید کلاغ ها دیده بود شاه شب سوار بر ویسیریون داره میاد

میگه به جان و ..

اونها هم یه زاغ روانه کینگزلندینگ میکنن و کایبرن ی چند تا از اون کمان اژدها زنی که طراحی کرده میسازه و میفرسته وینترفل

شماه شب سوار بر ویسیریون وقتی میرسه به وینترفل که جان آماده پشت کمان منتظرشه (کمان هم مسلح شده به دراگون گلس)

میزنن ویسیریون رو میکشن و این طوری شاه شب برای اولین بار عقب نشینی میکنه

بعدش باز هم سکانس های عاطفی جهریس (یا اگریس باید درست تر باشه )

 

بعدش فکر کنم جیمی برسه به وینترفل شاید هم بین راه ملاقاتی با گرگ آریا نایمریا داشت و گفت بهش چ خبره و مرده ها دارن میان ب وینترفل برسن و واسطه برگشتش به وینترفل شد

بعد مدتی هم فکر کنم برعکس دفعه قبل که دنی بچه مرده بدنیا آورد که شکل یک سوسمار یا اژدهای مرده بود

اینبار یک توله گرگ مرده بدنیا بیاره و با جادویی که ایجاد میشه در آن لحظه تمام گرگ های سنگی سرداب وینترفل و پادشاهان اساطیریه زمستان و ... جان بگیرن و برن ب جنگ شاه شب و شکستش بدن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعنوان یه عضو خواهش میکنم هرچه زودتر تالار مربوط به فصل ۸و زودتر راه بندازید تا

تابحثای مربوطه ب اونجا منتقل شه

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Ser Dunkan The Tall:

 

البته فقط سانسا نیست که کار مهم و تاثیرگذاری در کتاب انجام نداده. آریا و برن هم همین شرایطو دارن و دلیلش سن کمشونه. هر سه شون هنوز در مرحله ی یادگیری قرار دارن و هنوز وقت عرض اندامشون در داستان نرسیده.

 

در مورد تایشا هم تیریون تا زمان صحبت با جیمی در زمان فرارش از واقعیت خبر نداشت و فکر می کرد فاحـ*ـه بوده. ولی با اینحال باز هم عاشق یه فاحـ*ـه شد. پس همونطور که گفتم سانسا تنها کسی نیست که از تجربه ی تلخش درس نگرفته بود. فرقشون اینه که سانسا ۱۲ ساله و تیریون ۲۵ ساله بود.

 

حتی باهوش ترین و باتجربه ترین کاراکترهای این داستان کم اشتباه و حماقت نمیکنن، همینه که واقعی و جذابشون کرده و زمینه رو برای برای همچین بحث های مفصلی فراهم کرده.

 

همونطور که گفتید بهتره این بحثو در این تاپیک ادامه ندیم. به هر حال از تبادل نظر باهاتون خوشحال شدم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Ser Duncan The Tall » پنج شنبه شهریور 9, 96 12:31 pm[/url]"]نایمریا و بانوی وینترفل:

ببینید من نه غرضی به سانسا دارم نه میخوام شخصیتشو بکوبم و نه ازش بدم میاد برعکس خیلی باهاش احساس همدردی داشتم و دوس داشتم از دست جافری رها بشه.

 

جرقه این بحث جایی خورد که من گفتم سانسا هیچ کار مهم و تاثیرگزاری در کل حضورش به اراده خودش انجام نداده، اشتباه میکنم؟ هرچه بیشتر وارد جزییات بشیم بحث طولانی تر و بی ثمرتر میشه و کلیات فراموش

 

گفته ها و تحلیل های شما درست هستند ولی هدفتون اشتباهه. کارهای سانسا به دید دختری 13 ساله درست میاد ولی نباید این هارو "کاملا درست" جلوه بدیم. نیازی نیست خودمونو جای سانسا بزاریم، شما اگر با شخصی معامله ای کنید و مقداری پول ضرر کنید میفهمید که دیگه نباید با اون شخص و امثالش معامله کرد. حالا مقداری پول و مادیات رو با پدر مقایسه کنید. حتی یک دختر 13 ساله هم باید از کشته شدن پدرش درس گرفته باشه. البته خودش عقیده داره که گرفته ولی چیز دیگری نشون میده. باز هم میگم این ها د دید دختری 13 ساله شاید درست باشه ولی نه در واقعیت.

 

راجب تیریون: من قصدم این نیست که تیریون رو فرشته نجات جلوه بدم، ولی تیریون بیش از هرکسی به سانسا خوبی کرد و باهاش تا جایی که میتونست مهربون بود در عوض لیاقت کمی احترام داشت که نصیبش نشد. تنها چیزی که سانسا نسبت بهش داشت حس وظیفه شناسی بود که اونو نسبت به همه داشت.

 

در مورد شی: در سریال عشق تیریون و شی دو طرفه نشون داده شده و شی به خاطر اینکه تیریون طردش کرد بر علیهش شد. که دلیل کمرنگ شدن رابطشون بیشتر به خاطر ترس از پدرش بود نه احترام به سانسا. سانسا اهمیتی نمیده که تیریون با چه کسی رابطه داره احتمالا خوشحال هم میشه که تیریون کسی رو برای گرم کردن بسترش داره و وسوسش نسبت به سانسا کمتر میشه.

در کتاب هم که شی فقط برای پول تیریون رو میخواد و تیریون این رو میدونه ولی حس وابستگی بهش داره و نمیتونه جلوی خودش رو بگیره.

در ضمن مقایسه تایشا و شی درست نیست. تایشا اصلا فاحـ*ـه نبود و شاید تنها کسی بود که تیریون رو واقعا دوست داشت.

 

این بحث به این تاپیک کاملا بی ربطه و بهتره اینجا ادامش ندیم. اگر جوابی دارید خوشحال میشم در تاپیک مربوط ادامه بدیم.

بحث های مربوط به استنیس و بقیه بحث های خارج از این تاپیک هم همینطور. از این ده صفحه نظرات این تاپیک نصفش راجب موضوعات بی ربطه و اگر دوستان هنوز راجب تعداد نیروهای استنیس یا ... قانع نشدن تاپیکی مرتبط پیدا یا ایجاد کنید خوشحال میشیم نظراتتون رو ببینیم. البته با دلیل و مدرک نه مصداق و تمثیل.

بله منم فقط همین جوابو میدم به نظر میاد ادامه بحثش جاش اینجا نیست. در مورد سنسای کتاب بله حق با شماست هنوز کار خاصی انجام نداده و بیشتر یه مهره در دست دیگران بوده و به نظر میرسه تغییراتش قراره از این کتاب شروع بشه ولی سنسای سریال در این 2 3 سیزن اخیر خیلی تغییر کرده مثلا سنساست که با صحبتش باعث میشه تئون به خودش بیاد و دوست دختر رمزی رو بکشه و فرار کنن سنساست که جان رو مجبور میکنه و بهش انگیزه میده که برای وینترفل بجنگه سنساست که غرورشو زیر پا میذاره و از بیلیش تقاضا میکنه بهشون نیرو بده در صورتی که قبلش می بینیم چقد بد با بیلیش برخورد کرد و گفت من و برادرم شمالو پس میگیریم ولی وقتی دید لازمه غرورشو زیرپا گذاشت در مورد اینکه چرا به جان نگفت به این دلیل که اگه رمزی می فهمید که نیروهای بیشتری دارن استراتژی دیگه ای پیش می گرفت مثلا توی وینترفل میموند و جان مجبور میشد وینترفلو محاصره نه که احتمالا با وجود سرما و رسیدن زمستون شکست میخوردن ببینین روس بلتون رمزی در مورد حمله استنیس چی میگه میگه ما توی وینترفل می مونیم و اجازه میدیم برف سرما کارشو بکنه غافلگیر شدن رمزی باعث شد برنده بشن قبول دارم از شرافت ستارک ها دوره ولی باعث پیروزیشون شد. بعد از اونم که این فصل نشون میده چطور در غیاب جان وینترفلو به خوبی اداره میکنه گول بیلیشو نمیخوره و ... . بعد من اصلا ندیدم که بعد از مرگ پدرش به جفری و سرسی اعتماد کنه یه تشکر بابت لباس که اعتماد کردن نیست. منم به هیچ وجه نمیخوام همه کاراشو توجیه کنم مثل هر کاراکتری اشتباهاتشو داره. بعد توی سریال به دلیل کمبود وقت و اینکه ما افکار کاراکترهارو نمیتونیم بخونیم سیر تحول شخصیت یه مقدار ناقصه فکر میکنم تو کتاب بهتر نشون بده این تحولو.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×