رفتن به مطلب
ریگار

بحث و پیش بینی آنچه در کتاب ششم رخ خواهد داد

Recommended Posts

بعد از دیالوگهای رد و بدل شده در سریال، یه تئوری جدید در مورد شیرین* مطرح شد که ممکنه قربانی جان اسنو بشه! یعنی ملیساندر شیرین رو قربانی نجات جان کنه.

نظرتون در مورد سرگذشت شیرین چیه؟ تئوری درباره ش وجود داره کلا؟ تا به حال بحثی شده اینجا؟

 

نظر خودم اینه که بعیده قربانیش کن، هم جان و هم استنیس چنین چیزی رو قطعا قبول نمی کنن و واکنش خوبی نشون نخواهند داد.

این احتمال هست که سلیس و ملیساندر یه برنامه ای برای شیرین داشته باشن ولی فکر کنم ندونن عکس العمل استنیس چیه!؟ با توجه به این که تنها شخصی که تو وستروس استنیس دوستش داره شیرینه قطعا اگه کوچک ترین آسیبی به شیرین برسه استنیس عکس العمل وحشتناکی نشون می ده. یکی دو بار هم سر همین قضیه با سلیس برخورد کرده.

 

Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بعد از دیالوگهای رد و بدل شده در سریال، یه تئوری جدید در مورد شیرین* مطرح شد که ممکنه قربانی جان اسنو بشه! یعنی ملیساندر شیرین رو قربانی نجات جان کنه.

نظرتون در مورد سرگذشت شیرین چیه؟ تئوری درباره ش وجود داره کلا؟ تا به حال بحثی شده اینجا؟

 

نظر خودم اینه که بعیده قربانیش کن، هم جان و هم استنیس چنین چیزی رو قطعا قبول نمی کنن و واکنش خوبی نشون نخواهند داد.

یادت میاد تو کتاب دوم شیرین به کرسن میگه خواب میبینه که اژدهایان میخورنش؟ از اونجایی که براتیون ها از نسل تارگرین ها هستن و تارگرین ها خواب های پیشگویانه میبینن من فکر میکنم که خواب شیرین هم یه حالت پیشگویانه داره یعنی یا به دست یکی از اژدهایان (اگان یا دنریس یا هر تارگرینی که بعدا پیداش بشه) کشته میشه یا بخاطر برگردوندن اژدهایان کشته میشه.

یادمه یکی از فروم های خارجی هم این احتمال رو داده بودن. فقط بعضیاشون اعتقاد داشتن که اون اژدها به هرکسی از که از نسل ولریایی ها باشه بر میگرده و لزوما تارگرین ها نمیتونن باشن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@کیوان

موقعیت ایریس اون موقع از لحاظ فشار روانی خیلی فرق داشت و واسه همین نمیخواست به هیچ صورتی جنبه های نابودگر یه موضوع رو بسنجه حتی اگه جیمی و واریس هم این کار رو لازم میدونستن.

 

توی دومین لینکی که داده بودی یه نفر حرف خوبی زد. واریس هیچوقت دنبال نابودی تارگرین ها نبود. نمونش هم پیسنهاداتش به ایریس درمورد ریگار و تایوین. پس اگه خودش یه بلکفایره واسه چی باید پیشنهادات عاقلانه ای به ایریس بده و سعی کنه جلوی نابودی حکومت تارگرین ها رو بگیره؟ واسه چی الان میخواد یه بلکفایر رو سرکار بشونه و نذاره حکومت به تارگرین ها برسه؟ اصلا چرا یه بلکفایر رو با نام تارگرین معرفی کرده؟ بلکفایر ها هم کم محبوبیت نداشتن!

یه نفر تو همین لینک گفته بود که سارا موهای نقره ای داشته. این درسته؟

و یه موضوع دیگه. تا اونجایی که من یادم میاد دیمون هفت تا پسر داشت که فقط یکیشون ازدواج کرد و میلیس هم هیچ خویشاوند دیگه ای نداشت. پس چه جوری ممکنه نسل بلکفایر ها از طریق زن هاشون ادامه پیدا کنه؟

 

من درست متوجه نشدم ولی تو دومین لینک یکی گقته بود که لیتل فینگر از نسل دختر ناقص العقل دیرون پسر میکاره؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel » جمعه اردیبهشت 20, 92 12:54 pm[/url]"]Jon الان دیگه Jon Stark هست بر اساس وصیت نامه ی Robb. ضمن اینکه Bran کافیه دراز بکشه رو تخت، فکر نکنم دختری باشه که نخواد با یه همچین پسر اعجوبه و خارق العاده ای داستان پیاده کنه :دی ، هر کی هم بگه نه ، ادا داره در میاره . همه الان لنگ شوهرن

 

 

تو جلد اول کتاب ، بعد از اینکه اون اتفاق برای برن افتاد استاد لوین بهش گفت که هرگز نمیتونه رابطه ای داشته باشه و فرزندی به دنیا بیاره.این رو خیلی خوب یادم هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Manuel » شنبه تیر 8, 92 11:56 am[/url]"]
ع

 

 

Bran هم با کمک Jojen و Meera رسیده Three Eyed Crow یا همون Brynden Rivers و قراره ازش آموزش ببینه.

 

من الان اینارو گفتم و تو به جای اینکه حالت بهتر بشه ، عطشت بیشتر شد

 

 

 

من کتاب رو دو جلدش رو خوندم اما سریال رو تا حالا کامل دیدم.و تا اونجا که میدونم سریال تازه وقایع کتاب سوم رو تموم کرده.

تو سریال که جوجن مردش! و کلاغ سه چشم در غار به برن گفتش که جوجن از قبل از اینکه راه بیفته میدونستش چه سرنوشتی در انتظارشه.

اما شماها که جلد پنجم رو خوندید میگیدجوجن هنوز زنده است؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shireen » سه شنبه مرداد 6, 93 1:41 am[/url]"]
Manuel » شنبه تیر 8, 92 11:56 am[/url]"]
ع

 

 

Bran هم با کمک Jojen و Meera رسیده Three Eyed Crow یا همون Brynden Rivers و قراره ازش آموزش ببینه.

 

من الان اینارو گفتم و تو به جای اینکه حالت بهتر بشه ، عطشت بیشتر شد

 

 

 

من کتاب رو دو جلدش رو خوندم اما سریال رو تا حالا کامل دیدم.و تا اونجا که میدونم سریال تازه وقایع کتاب سوم رو تموم کرده.

تو سریال که جوجن مردش! و کلاغ سه چشم در غار به برن گفتش که جوجن از قبل از اینکه راه بیفته میدونستش چه سرنوشتی در انتظارشه.

اما شماها که جلد پنجم رو خوندید میگیدجوجن هنوز زنده است؟

زنده یا مرده بودن جوجن هنوز مشخص نیست. یه سری نشونه هاست که توی کتاب اشاره هایی به احتمال مرگ جوجن کرده، ولی نه مرگ جوجن و نه جسدش رو خواننده نمی بینه. اینم مثل احتمال هم.جنس.گرایی رنلی، اخته بودن تیان و کودک انسانی که آدر می شه جز قسمت های مبهم کتاب بود که سریال خیلی قطعی در موردشون حکم داد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
shireen » سه شنبه مرداد 6, 93 1:41 am[/url]"]
Manuel » شنبه تیر 8, 92 11:56 am[/url]"]
ع

 

 

Bran هم با کمک Jojen و Meera رسیده Three Eyed Crow یا همون Brynden Rivers و قراره ازش آموزش ببینه.

 

من الان اینارو گفتم و تو به جای اینکه حالت بهتر بشه ، عطشت بیشتر شد

 

 

 

من کتاب رو دو جلدش رو خوندم اما سریال رو تا حالا کامل دیدم.و تا اونجا که میدونم سریال تازه وقایع کتاب سوم رو تموم کرده.

تو سریال که جوجن مردش! و کلاغ سه چشم در غار به برن گفتش که جوجن از قبل از اینکه راه بیفته میدونستش چه سرنوشتی در انتظارشه.

اما شماها که جلد پنجم رو خوندید میگیدجوجن هنوز زنده است؟

زنده یا مرده بودن جوجن هنوز مشخص نیست. یه سری نشونه هاست که توی کتاب اشاره هایی به احتمال مرگ جوجن کرده، ولی نه مرگ جوجن و نه جسدش رو خواننده نمی بینه. اینم مثل احتمال هم.جنس.گرایی رنلی، اخته بودن تیان و کودک انسانی که آدر می شه جز قسمت های مبهم کتاب بود که سریال خیلی قطعی در موردشون حکم داد.

 

اصن ممکنه توی کتاب جوجن اصلا نمیره ولی توی کتاب تصمیم گرفتن حذف کنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من فکر میکنم توی کتاب ششم دنریس همه ی دوتراکیها رو متحد میکنه وstalion who mounts the world خود دنریسه.جان میمیره ولی هر جور شده به زندگی برگردونده میشه.چون برن تو خواب جان رو دیده بود که روی تختی یخی دراز کشیده بود و صورتش سفید شده بود.احتمالا بدنش رو توی ice cell ها نگه میدارن(خود برادران که احتمالا ترجیح میدن بسوزوننش ولی امکان داره که ملیساندر مخالفت کنه و دستور بده توی سلولهای یخی نگهش دارن.)البته آخرین فصل جان به طور قطعی مشخص نشد که جان میمیره فقط تا اونجا گفت که با ضربه سوم خنجر روی زمین میفته.اگر باز هم بزای محکم کاری بهش خنجر نزده باشن شاید نجاتش داده باشن و اون چیزی که برن دیده جان در بستر بیماری بوده و رنگ پریدگیش بخاطر از دست دادن خون و تخت یخی هم نماد دیوار.

نقش برن برام مبهمه.میخواد اژدها سوار شه میخواد جای بریندن رو بگیره.توی جبهه ی خیر قرار میگیره یا شر.قرار با اژدهای آتشین پرواز کنه یا یخی...

آریا هم با تمام تلاشی که مردان بی چهره میکنن تا یه هیچکس تبدیل بشه بخاطر ارتباطی که با نایمریا داره همچین اتفاقی نمیفته و نمیتونه گذشته شو فراموش کنه و انتقامشو میگیره.

سر لیتل فینگر رو هم آخر سر سانسا به باد میده.من فکر میکنم متوجه نقش لیتل تو همه ی این اتفاقاتی که افتاده میشه و میکشتش.

نامه ای که به جان فرستاده شد از طرف لردهای شمال بوده وسرهایی که بهشون اشاره شد که به نیزه بالای دیوارن سر بولتونها و فریها بوده(امیدوارم )نه استنیس.(یه جا هم استنیس به یکی از افرادش میگه که ممکنه الکی مجبور بشم تظارهر کنم مردم و یا شاید واقعا بمیرم اگه واقعا مردم شیرین رو به تخت بنشون.متنش دقیق یادم نیست.)میخواستن جان رو به وینترفل بکشن ولی چون اگر صادقانه درخواستشونو میگفتن جان رد میکرده میخواستن با کلک به اونجا بکشنش ک نتیجه ش بد شد.

کوایته به نظرم با گفتن چند تا پرافسی که حقیقت داره احتمالا داره برای دنریس دام پهن میکنه با گفتن اون پسر خورشید و .. ممکنه میخواد اعتماد دنریس رو جلب کنه و گفتن اینکه اگر میخوای به شمال بری باید به جنوب بری و... میخواد دنریس واژدهاها رو به آشایی بکشه چون اژدهاها جادو رو تقویت میکنن.مثل نامیرایان.

سرسی هم دوباره قدرتو بدست میگیره و با تایرلها به مشکل خیلی جدی میخوره.این سربزیریشو حرف شنویش و فروتنیش هم فعلا نمایشه بعدا دمار از روزگار همه در میاره بعد از محاکمه ش.

یه سوال درباره ی جان کانینگتون الان تو جنگه چرا براحتی انگشتشو قطع نمیکنه و بعدا بگه که تو جنگ زخمی شده.شاید جلوی پخش grey scale هم گرفته بشه و احتمالا کسی هم بهش شک نمیکنه.

من پستهای دوستان رو که میخوندم نوشته بودن ایلیریو دنی و ویسریس رو بزرگ کرده.من فکر میکردم یه مدت قبل از اینکه دنی با دروگو ازدواج کنه به اونجا رفته بودن تا مقدمات ازدواج آماده بشه!

اون شوالیه ای هم که باهاش زندگی میکردن که فکر نکنم فردی بوده باشه که زیاد دنبال سیاست و.. بوده باشه که بخواد به این دوتا چیزی یاد بده.بعد بعضی دوستان جوری میگن اینا زیر دست این بزرگ شدن زیر دست اون بزرگ شدن انگار در رفاه و تحت آموزش بودن پیش اونا.پس چرا به ویسریس میگفتن شاه گدا؟همش هم که از ترس جونشون در حال فرار بودن.

واریس وقتی سر کوان رو با تیر زد خودش میمرد دیگه چه احتیاجی بود که اون بچه ها هم اونجا باشن و شاهد همه چیز باشن؟!

ویرایش:آخر سر هم ممکنه تخت آهنین از بین بره و وستروس توسط یک شورا که از هر خاندان بزرگ یه نماینده درش هست اداره بشه!دنریس از تارگرینها.جان یا سانسا از استارکها .شیرین یا یکی از حرامزاده های رابرت از براثیونها.تیریون از لنیسترها .آریانه تریستان یا یکی از مارهای شنزار از دورن .آشا از گریجویها.بالاخره یکی هم پیدا میشه از طرف تالیها و ارینها فرستاده بشه و...

چقدر طولانی شد!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
سرسی هم دوباره قدرتو بدست میگیره و با تایرلها به مشکل خیلی جدی میخوره.این سربزیریشو حرف شنویش و فروتنیش هم فعلا نمایشه بعدا دمار از روزگار همه در میاره بعد از محاکمه ش.

 

یکی از چیزایی که به شدت منتظرشم تو کتاب 6 "سرسی جدید" ه.

یعنی اگه عاقل شده باشه خیلی شخصیت جالبی می شه. یه قلبی تو مایه های جیمی مثلاً توش اتفاق افتاده باشه یا حداقل از حماقتش کاسته شده باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سرسی دچار یک اشتباه استراتژیکه دوست ودشمنشو تشخیص نمیده(اول بخاطر علاقه زیاد به بچه هاش و دوم به قدرت)اگه اینو نفهمه بقول لیتل فینگر خودش کلک خودشو میکنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نظر من در مورد شخصیت های مهم در کتاب 6:

جان:به احتمال خیلی خیلی زیاد زنده میمونه.واونم زنده ی واقعی نه مثه گرگور و کتلین و بریک.

دلایل زیادی هم وجود داره.اما باید به استایل نوشتن مارتین دقت کنیم.مثلا همه فک میکردن برایین در کتاب 4 مرده در صورتی که یه حضور غیر منتظره در فصل جیمی در کتاب 5 پیدا میکنه در حالی که تو کتاب 4 داشت حلق آویز میشد.

دنی:کالاسارشو پس میگیره و با استاد مارواین،ویکتاریون و موکورو مواجه میشه.با ویکتاریون هم حاضر نیس از دواج کنه حتی اگه هیزدار رو م بکشن.احتمالا ویکتاریون با همکاری موکورو میرین رو تصاحب میکنه. ودنی تصمیم میگیره بالاخره به وستروس برگرده با کالاسارش و آویژه ها.

تیریون:واقعا نمیتونم چیزی براش پیش بینی کنم.شاید با جورا دوباره پیش دنی میرن ولی از اون طرف کوآیثه بهش گفته که به شیر هم اعتماد نکنه.

آریا:احتمالا در پایان کتاب 6 آریا به وستروس برمیگرده چون نمیتونه اون ((هیچ کس )) باشه.همون طور که یکی از دوستان گفت.

جیمی و سرسی:یه جایی تو کتاب 6ام ویا هفتم جیمی ،سرسی رو می کشه.صدر صد مطمئنم.با توجه به پیش گویی های مگی قورباغه والنکار برادر کوچیکه وسرسی دوتا برادر کوچیک داره .در حالی که فک میکنه تیریونه چه بسا جیمی باشه.چرا که پیش گویی رو معمولا غلط تفسیر میکنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با سلام

این اولین پست من هست اما من هرچند وقت یکبار به اینجا سر میزدم و چندتا از کتاب ها رو هم از همینجا دانلود کردم. بالاخره وقت و حوصله لازم برای نوشتن پیشبینی و نظر خودم رو راجع به آینده دنیای یخ و آتش و تا حدودی هم گذشته اون پیدا کردم و خوشحال می شم که دوستان نظرشون رو راجع به حدسیات من بگن البته بدلیل اینکه من کتابها رو با فاصله زیاد خوندم متاسفانه اسم بعضی از شخصیتها رو فراموش کردم که امیدوارم دوستان راهنمایی کنند.

اول بگم که کتاب جدید یعنی دنیای یخ و آتش اطلاعات بسیار زیادی رو بصورت آشکار یا همراه با کنایه به خواننده می ده که احتمالا با این اطلاعات می خواد طرفداران و خوانندگان رو برای اتفاقات آینده آماده کنه البته من تا حالا تا قسمت سرزمین های ریور رو خوندم.

دوم اینکه شخصا فکر می کنم علاوه برنیروهایی که تا بحال در کتاب ها روی اونها تمرکز شده مثل آدرها - دنریس - خاندان استارک و ... نیروهای دیگه ایی هم هستند که ممکنه در آینده نقش های مثبت و منفی مهمی بازی کنند. این حدس من با خواندن دنیای یخ و اطلاعات اون قویتر شده.

کتاب 6: ورود نیروهای جدید

1. مردان بی چهره: این فرقه بسیار مرموز و خطرناک هستند و بدلایل زیر فکر می کنم که نابودی والریا کار اونها هست : دلیل اول در دنیای یخ به این اشاره می شه که چند تئوری برای نابودی والریا وجود داره اول اینکه بلای طبیعی بوده دوم اینکه یک خادم رولور با جادو اونها رو نابود کرده سوم و محتملتر از بقیه اینه که اژدها سواران از گذشته با کمک جادو توانسته بودند آتشفشان ها رو کنترل کنند اما با گذشت زمان یا این جادو فراموش شده یا بدلیلی توان اون کم شده و دیگه نتونسته مقاومت کنه که احتمالا با توجه به اینکه قبل از تارگارین ها هیچ خاندان اژدها سواری(dragon lord) والریا رو ترک نکرده بوده(با توجه به اینکه تا بحال به چنین موردی اشاره نشده) گزینه سوم درست هست. حالا چطور مردان بی چهره این جادو رو از بین بردند؟ با کشتن همزمان چندین اژدها سوار و سران والریا که از جادو محافظت می کردند. دلیل دوم اینکه رئیس مردان بی جهره به آریا میگه ما در درون والریا بوجود آمدیم و اول هدیه(مرگ) رو فقط به برده ها می دادیم اما بعدا اون رو به ارباب ها (شهروندان والریا بخصوص اژدها سواران) هم دادیم.

حالا نابودی والریا چه ربطی به وقایع فعلی و آینده داره؟ من فکر می کنم که مردان بی چهره بدلایلی با اژدها ها مشکل دارند و حتی احتمالا در ازبین رفتن نژاد اژدها ها در جریان رقص اژدهایان هم نقش داشتند که بعدا اون رو توضیح می دم و شاید اصلا هدفشون نابودی تمام موجودات زنده هست بدلیل اینکه به خدای مرگ خدمت می کنند اما فعلا از یک چیز مطمئن هستم و اون این هست که در کتاب 6 (با توجه به اسم کتاب بادهای زمستان) تمام نیروها بصورت فعال وارد داستان می شن و اونجا ما بیشتر با این فرقه و هدفشون آشنا میشیم. البته مارتین هم بی دلیل آریا رو به درون اونها نفرستاده حدس می زنم که آریا با اطلاعاتی که از درون این فرقه بدست می آره در کتاب 7 به جنگ با این فرقه کمک زیادی می کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

2. سیتیدل:

با توجه به اطلاعاتی که تا اینجا از کتاب ها داریم احتمالا سیتیدل و مستر ها آگاهانه یا ناآگاهانه نقش پر رنگ و احتمالا منفی ایی در کتاب 6 خواهند داشت:

اول- گفته اون آرک مستر هنگام ترک سیتیدل که اگه درست یادم مونده باشه به سم گفت که تو فکر می کنی اژدها ها خودشون مردند

دوم- اون پیش گویی که از برجی که از اون دود بلند میشه یک اژدهای سنگی بر می خیزد. اون برج می تونه برج نماد خاندان های تاور لردهای الدتاون باشه که سیتیدل اونجا قرار داره یا می تونه اشاره ایی باشه به وینترفل(با احتمال کمتر که بعدا توضیح می دم)

سه- دلیل شروع رقص اژدها ها و نابودی اژدها ها بازهم مربوط به خاندان های تاور هست

چهار- تنها نسخه از کتابی که در اون روش های برای کشتن اژدها توضیح داده شده در کتابخانه سیتیدل موجوده

پنج- در جریان رقص اژدها ها مردم عادی با دست خالی یا نهایتا با چماق و شمشیر به رهبری فردی مرموز به نام چوپان در یک شب 5 اژدهای بالغ و بزرگ دشمنان خاندان های تاور رو در کینگز لندینگ کشتند این در حالی هست که خود سر باریستان می گه که کشتن اژدها اصلا راحت نیست و این رو در فرار اژدها های دنریس(اژدها هایی نسبتا کوچک و بسیار جوان) و جنگ روینارها با والریا می بینیم روینارها با ارتش نیم میلیونی تا دندان مسلح و جادو آب بزحمت در مقابل 3 اژدها پیروز شدند.

حالا با تمام این اتفاقات بنظر من سیتیدل هم مثل مردان بی چهره اهداف بلند مدت و مخفی ایی رو دنبال می کنند و گاهی آگاهانه یا نا آگاهانه با مردان بی چهره همکاری می کنند و همونطور که می دونیم یکی از مردان بی چهره به سیتیدل نفوذ کرده. این موضوع حتی در گفتگو تیان با یکی از لیدی های متحد بولتن(اسمش رو فراموش کردم) در آرامگاه های زیر وینترفل هم مطرح میشه و اون لیدی می گه که مستر ها تحت پوشش مشاوره اهداف سیتیدل و خودشون رو دنبال می کنند.

بنظر من تهدید اصلی نه آیرون من ها نه واریس نه حتی لیتل فینگر باهوش هست بلکه تهدید های اصلی که در کتاب 6 با اونها روبرو می شیم فرقه های مردان بی چهره - سیتیدل و شاید پیروان رولور و خانه نامیرایان باشند. در مورد رولور فعلا اطلاعات کافی برای گمانه زنی رو ندارم اما در کل از خدایی که عاشق قربانی کردن انسان باشه خوشم نمی آد و بهش مشکوکم. خانه نامیراین هم فکر نمی کنم فعالیت خاصی غیر از دشمنی با دنریس انجام بدند. البته با توجه به اطلاعات کتاب دنیای یخ یک شبه تهدید دیگه هم باقی هست و اون هم بولتون ها هستند که در پست بعدی که در مورد کتاب 7 هست توضیح می دم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مارتین گفته که توی فصل سرآغاز کتاب 6 جین وسترلینگ هم هست.فکر کنم جواب سوالهامون که جیمی جین واقعی رو دیده یا نه رو بگیریم.

بعد هم گفته که به این که یک شخص کاملا سیاه یا شرور باشه اعتقادی نداره چون ممکنه از نظر خود اون شخص اعمالش قهرمانانه باشه.بعد یکی پرسیده پس آدرها چی؟خندیده و گفته باید دید.پس ممکنه که آدرها هم شخصیتهای کاملا سیاه نباشن.البته متن مصاحبه رو کاملا یادم نیست.نمیدونم دقیق گفتم یا نه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وامیدبزرگم برای کتاب 6 اینه که بالاخره هولند رید خودشو نشون بده.این قضیه ی سیتادل بازتر بشه و شاید به آشایی هم بریم.اگه اونجا بریم عالی میشه.به ویژه کتاب جهان اشتیاقمو برای این شهر عجیب بیشتر کرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Lady of the houses » دوشنبه آبان 18, 93 12:02 am[/url]"]وامیدبزرگم برای کتاب 6 اینه که بالاخره هولند رید خودشو نشون بده.این قضیه ی سیتادل بازتر بشه و شاید به آشایی هم بریم.اگه اونجا بریم عالی میشه.به ویژه کتاب جهان اشتیاقمو برای این شهر عجیب بیشتر کرده.

با اومدن هولند رید فکر میکنم راز قضیه لیانا وبرج شادی هم اشکار بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نکته دیگه ایی که فکر می کنم حتما در موردش در کتاب 6 بحث میشه تعبیر رویای جان هست اینکه روی دیوار ایستاده و با یک شمشیر آتشین و زره ای از یخ سیاه داره با آدرها می جنگه. ممکنه که شمشیر آتشین یک نماد باشه نه یک شمشیر فیزیکی, نمادی از اژدها ها یعنی اینکه جان بعد از نجات یافتن یا زنده شدن یک اژدها بدست می آره. اگه اینطور فرض کنیم دو گزینه مطرح میشه:

1. یکی از اژدها های دنریس به هر شکل بدست جان می رسه

2. با توجه به رویای دیگه جان(اینکه کسی در سرداب های وینترفل اون رو صدا میزنه) و اطلاعاتی که در کتاب دنیای یخ و آتش گفته شده احتمال داره که یک اژدها در وینترفل موجود باشه: در فصلی که در مورد شمال هست قسمتی وجود داره که راوی چشمه های آب گرم وینترفل رو تشریح می کنه و دو احتمال رو مطرح می کنه:

الف) در زمان رقص اژدها ها یکی از تارگارین ها با اژدهاش به وینترفل می آد برای جلب نظر استارک ها و اژدهاش بر اثر گرمای چشمه های آب گرم یک تخم در اونها می گذاره

ب) راوی به نقل از اهالی وینترفل(مردمی که سالهاست در اطراف وینترفل زندگی می کنند) میگه که اونها باور دارند که گرمای چشمه ها براثر آتش اژدهایی هست که در زیر زمین زندگی می کنه.

راوی که یکی از مسترهای سیتیدل هست بشدت با هر دو داستان مخالف هست اما با توجه به نحوه نگارش کتاب و اطلاعات دیگه من فکر میکنم که احتمال بالایی وجود داره که یک اژدها در وینترفل باشه:

1. نحوه نگارش کتاب: هر کجا در کتاب که راوی با نظریه ایی بشدت مخالفت کرده ما بعنوان افرادی که کتابهای نغمه رو خوندن متوجه میشیم که مخالفت بیمورد هست و اون نظریه صحیحه نمونه: وجود آدرها - غول ها - اسکین چنجرها - حرف زدن کلاغ ها در گذشته - توانایی سبزبین ها و ... بنابراین ممکنه که یکی از این دو نظریه هم صحیح باشه

2. سایر اطلاعات:

1- گفته میشه که اژدها ها قبل از دوران والریا ها وجود داشتند و اسکلت اونها در مناطق مختلف باقی مانده فقط افراد نمی تونستند اونها رو رام کنند. 2- راوی چشمه های آب گرم وینترفل رو با آتشفشان های والریا و دراگون استون مقایسه می کنه در حالی که می تونست اونها رو با مناطق دیگه مقایسه کنه.3- احتمال کمی وجود داره که اون پیشگویی که میگه از برجی که از اون دود بلند میشه اژدها ایی سنگی بر می خیزه اشاره به وینترفل داشته باشه 4- دلیل چهارم ترکیبی از چند دلیله و خودش یک نظریه هست: هیچکس دقیقا نمی دونه که شب بلند چطور به پایان رسیده و آدرها چطور شکست خوردند فقط گفته میشه با کمک بچه های جنگل و از طرف دیگه زمان و نحوه بوجود آمدن اژدها ها مشخص نیست ممکنه که آزورآهایی یک استارک بوده(با توجه به اینکه حتما جنگ با آدرها در شمال انجام شده) و اژدهای اون در زیر زمین باقی مانده(با توجه به اینکه اژدها ها عمر زیادی دارند و افسانه های مردم آزاد که معتقدند که راه ها و هیولاهای زیادی در زیر زمین وجود دارند) از طرف دیگه در کتاب های نغمه و دنیای یخ تنها خاندان هایی که گفته میشه نژادشون به دوران شب طولانی بر میگرده استارک ها و بولتون ها هستند بقیه به دوران قهرمانان بر می گردند که بعد از پایان شب طولانی بوده.

البته کتاب دنیای یخ و آتش اطلاعات زیادی رو در اختیار خواننده قرار می ده که باعث میشه نظریه های مختلف شکل بگیره بخصوص در مورد گذشته استارک ها(حتی در حالتی میشه فرض کرد که اونها با آدرها یا حداقل خدای تاریک(خدای زمستان) رابطه داشتند که اگه دوستان مایل بودند میشه در مورد اون هم بحث کرد).

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دیروز تو فروم وستروس انگلیسی یه چیزی دیدم که فاز از سرم پروند!

وسط بحث شباهت های بین میکار و استنیس بود که بحث کشید به خاندان داین، یه کم بعد کشید به آشارا داین، بعد یهو اون وسط دو نفر گفتن آشارا همون کوایته هست! بقیه هم خیلی عادی برخورد کردن! جوری که انگار مثل فرضیه ی تارگرین بودن جان خیلی معموله!

حالا سوال من اینه که کسی میدونه دلایل این فرضیه چیه؟ اصلا ممکنه؟ چجوری آخه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به نظر من کوایته فقط کوایته است.فنها دوست دارن که اونهایی که مردن رو زنده کنن یا هر کسی که مرموزه رو یه تارگرین بدونن که هویتشو مخفی کرده یا باور دارن که هر کسی یه هویت مخفی داره.

من علاوه بر آشارا داین.شنیده بودم که ممکنه شیرا سی استار یا سارلا سند باشه!!از وقتی که معلوم شد بلاد ریون زنده است.به ذهن فنها رسیده که ممکنه شیرا هم زنده باشه.که میگن ممکنه ملیساندر یا کوایته شیرا باشن.

آشار داین هم همینطوره چون جسدش پیدا نشده هر کاراکتر زن مرموزی رو به اون ربط میدن مثل سپتا لمور یا همین کوایته!من دقیق یادم نیست ولی فکر کنم دلیل اینکه گفتن ممکنه آشارا یا شیرا باشه بخاطر ماسکشه که دنی میگه:Then she saw. Her mask is made of starlight

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چند وقت پیش یه کلیپی رو دیدم که یکی از پنکه های سخت مجموعه نغمه(هارد فن!)یه سری تئوری ها رو مطرح کرده بود؛البته این کلیپ جدود دو ساعت بود که من همشو ندیدم و فقط 15 دقیقه اولش رو دیدم!

با توجه به حرفهای این دوست ندیدمون یه سری نکاتی رو بهش رسیدم:

در زمان های قبل فرزندان جنگل بودن نتونستن در مقابل انسانهای اولیه مقاومت کنن و تقریبا نابود شدن ولی در شمال با انسانهای اولیه صلح کردن!

تو سرزمین های همیشه زمستان آدرها به شکل یه نژاد جدا زندگی میکردن و کاری با سرزمین های سبز نداشتن.

از اون طرف انسانهای اولیه برای تحکیم رابطشون و استحکام صلح با فرزندان جنگل وصلت کرده بودن و صد در صد نوادگانی با قدرت انسانهای اولیه و هوش و ذکاوت و خوی جادویی فرزندان رو داشتن!

حالا فرزندان به همراه انسانهای اولیه برای جلوگیری از جنگ با آدرها باز هم با وصلت کردن جلو رفتن،تصور کنید که موجوداتی با نژاد آدرها فرزندان جنگل و انسانهای اولیه؛این خاندن که احتمالا برندون معمار و آزورآهای جزوشون بودن بعدها خاندان استارک رو به وجود آوردن.

نکته دیگه بحث سبزبین ها بود؛ایشون گفت که تو مقدمه کتاب پنجم وارامیر شش جلد اطلاعات بسیار مهمی راجع به وارگ ها و گذشته جادویی شمال میده،مثلا این که هرکسی توانایی کنترل انسان رو نداره منجمله خودش که یه بار تا مرز دیوانگی پیش رفته بوده و یه جورایی این کار از دست قدرتمند ترین وارگ که همون سبزبین هست برمیاد.

حالا ایشون به ساخت دیوار هم اشاره کرده بود که سبزبین ها با قدرت زیادی که داشتن درخت های ویروود رو به حرکت درآوردن(منجمله برندون!)و دیوار رو ساختن!

حالا قسمت بعدی،اگه یه نژادی داشتیم که هم انسان بودن هم آدر و هم فرزند جنگل میشه حدس زد شاه شب کی بوده.یکی از همین افراد که گویی میخواسته حق خودش رو بگیره و با رهبری آدرها به پادشاهی برسه که نتونسته،اما افرادش هنوز هستن و میخوان راه رهبرشون رو ادامه بدن(حالا این که خود شاه شب هنوز هست یا نه معلوم نیست!).

از طرفی بولتون ها که قدمتی اندازه استارک ها دارن شاید شاخه ای از همین استارک ها باشن یا به شکل دراماتیک تر یکی دیگه از نوادگان پیوند سه گونه شمالی!

دقت کنید به شباهت چشم ها و (حتی کمی شباهت رفتاری حداقل در ظاهر!)بین روس و ادارد!در این صورت تئوری Bolt-On محتمل تر به نظر میرسه و میمونه رمزی که خوی آدری درش بسیار بیشتر از خوی انسانیه و یه جورایی مثل یه بچه شیطون داره شیطنت میکنه که این شیطنت به نظر ما سادیسم هست!

ژن وارگی در استارک ها هم صد در صد به خاطر همین شجره نامشونه!

با توجه به این حرف ها و نکات بخش اعظم بخشهای برندون تو کتاب ششم به مرور این تاریخچه و تطبیقش با حال برمیگرده و این که چه جوری میتونه با هجوم آدرها مقابله کنه،شاید به عنوان یه سبزبین و وارگ بسیار قدرتمند مجبور بشه خودش رو فدا کنه که از تکون خوردن دیوار یا تخریبش جلوگیری کنه یا با از بین رفتن جادوی دیوار با ریختن خون جان اسنو(فرزند ریگار و لیانا که در این صورت صاحب برترین نژاد و خون در کل تاریخ سرزمین وستروس هست!)موجب تخریبش بشه تا بتونن با کمک آزورآهای دوباره متولد شده با شاه شب یا نواده قدرتمندش(؟)مقابله کنه!

کنترل کردن اژدها هم یکی از آموزش های برندون میشه،چه بسا که اون اژدها اژدهای یخی باشه!

نکات کلی هم میشه:

خدایان قدیمی همون آدر بزرگ هستن!

دنیای ماورایی سرزمین یخ و آتش هم همیشه صحنه جدل دو نیروی برتر بوده،رلور و آدر بزرگ یا old gods که منشا تمامی خدایان و الهه ها هم همین دو نیروی ماورایی بودن نه این که به خدای بی نهایت چهره مرتبط باشن بلکه این him of many faces هست که از این دو روی سکه سرچشمه گرفته!

ببخشید اگه زیاد شد،به نظرم راجع به بخش زمینی و سیاسی آینده داستان زیاد بحث شده ولی قسمت اصلی که راجع به خیزش نیروهای کهن هست نیاز به بحث های بسیار بیشتر هست!

خوشحال میشم نظرتون رو بدونم.

تنک یو آل...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان به نظرتون سرانجام جیمی چی میشه؟

 

تئوری کشته شدن سرسی بدست جیمی خیلی محتمله ولی بعد از اون چی؟

 

آیا جیمی هم از کسانیه که قراره بمیرن؟ چون جیمی تغییر شخصیت داد و یه جورایی چهره موجهی پیدا کرد؛ آیا می تونه نقش مهمی در آینده ایفا کنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درباره این مردان بدون چهره تا حالا فکر کردین اینا این همه پول برای چی میخوان؟ در ظاهر آدمای ساده زیستی هم هستن اون معبدشون هم که اصلا ثروت و طلاو جواهر نداره پس این همه پولی که در میارن چکار میکنن به نظرتون ممکنه به کسی مثل ایلیریو وصل باشن یا یک فرقه و دار و دسته ای خارج از اون معبد داشته باشن که این همه ثروت رو کنترل کنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Saeed » چهارشنبه بهمن 28, 93 12:49 am[/url]"]دوستان به نظرتون سرانجام جیمی چی میشه؟

 

تئوری کشته شدن سرسی بدست جیمی خیلی محتمله ولی بعد از اون چی؟

 

آیا جیمی هم از کسانیه که قراره بمیرن؟ چون جیمی تغییر شخصیت داد و یه جورایی چهره موجهی پیدا کرد؛ آیا می تونه نقش مهمی در آینده ایفا کنه؟

 

من فکر میکنم احتمالش هست جیمی azor ahai باشه چون اولا تو یه خوابی میبینه سرسی شمشیری بهش میده که گرما و نور داره(تو کتاب سوم همون خوابی که باعث شد برای نجات برین برگرده هارن هال) و بعد هم طبق داستان ازوراهایی برای ساختن لایت برینگر شمشیرش رو تو قلب عشقش نیسا نیسا فرو کرد .همون طور که شاید جیمی شمشیرش رو طبق پیش گویی تو قلب سرسی فرو کنه .

چون احتمال این که سرسی رو بکشه زیاده چون

حالا که واریس کوان رو کشته

عملا هیچ چیزی جلودار سرسی نیست که برای گرفتن انتقام walkof shame از مردم بخواد مثل ایریس شهر رو اتش بزنه یا یه کار جنون امیز دیگه که جیمی رو مجبور به کشتنش کنه.

الان همه منتظر محاکمه با مبارزه هستن به خااطر رو کردن شخصیت استرانگ ولی شاید کار به اونجا نکشه و مثلا سرسی به کمک پایرومنسر ها شهر رو آتش بزنه یا حداقل سپت بیلور و گنجشک ها رو .

اون فصلی که سرسی برج دست رو با آتش مهار نشدنی آتش زد یادتون باشه حالت های سرسی جیمی روبه یاد ایریس انداخت . انگار داشت پیش بینی میکرد کار خواهرش به سرانجام ایریس کشیده بشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا این تایپک عالی با بحث های خوبش چند ماهه داره خاک میخوره . دیگه پیش بینی داستان برای هیچ کس جذاب نیست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×