رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

بحث اپیزودیک قسمت سوم  

127 رای

  1. 1. به قسمت سوم فصل هشت مجموعه بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      4
    • 2
      4
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      2
    • 6
      3
    • 7
      9
    • 8
      12
    • 9
      30
    • 10
      63


Recommended Posts

در 3 دقیقه قبل، sadrakhan گفته است :

کسی میدونه اژدهاها چی شدن

 

از اونجایی که فیلم هندیه دروگون و ریگال صحیح و سالمن

خیلی نگران نباش

ویرایش شده در توسط شوالیه درخت خندان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یه سری از دوستانمون که میگن داستان فمنیسمی شده

من خودم پسرم و از این که تو همه ی سریال ها و فیلم ها همیشه مردها قهرمان داستان هستند دیگه دارم تگری میزنم..اتفاقآ نکته ی مثبت داستان این هست که برخلاف داستان های دیگه زن و مرد در کنار هم به قدرت معنی میدن..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 7 ساعت قبل، B2K گفته است :

واقعا این قسمت عالی بود ، از شروع جنگ جوری مبارزه ها و کشتار ها انجام میشد که هر لحظه نا امیدی برای بیننده بیشتر و بیشتر میشد و مدام منتظر مرگ شخصیت های اصلی بودیم و نفس ها بیشتر در سینه حبس میشد تا جایی که وقتی واکر ها میریزن تو قلعه و نفوذ میکنن به قسمت های قلعه تقریبا هیچ امیدی برای پیروزی نبود طبق معمول چیزی که از اول دیده بودیم و روالی که تا الان در داستان طی شده بود

 

فقط یه چندتا سوال و انتقاد 

 

دقیقا نقش جان اسنو تو این جنگ چی بود ؟ 

این همه اسب سوار یه ساماندهی نشده بودن برای جنگ ؟! وقتی محو شدن واقعا حالم خراب شد :))

برن دقیقا چیکار کرد وقتی وارک کرد ؟ کلاغ و پرواز داد سمت برادران نایت کینگ ؟ یعنی یه درصد این بشر سود نداشت توی این جنگ :|

منم انتظار داشتم جان اسنو یه جنگ تن به تن عالی داشته باشه .اما به چند دلیل نبودش زیاد احساس نمیشه .اول اینکه توی جنگ ها اکثرا سربازان میجنگند چون سربازان اکثریت مطلق رو شکل میدن .پس زیاد عجیب نیست اگر فقط ما جنگ واکرها رو ببینم .دوم اینکه محدودیت فیلمنامه و زمان رو هم در نظر بگیرید .اینهمه شخصیت مهم و جنگجو میتونن باید نمایش داده بشه جنگ هاشون .سوم هم اینکه سریال میخواست ثابت کنه از نگاه منجی گرایانه ی کتاب فاصله گرفته .درسته یک نفر همه رو نجات داد با اون خنجر والرین .اما اگر ملیساندرا ،هوند ،بریک یا خیلی ها دیگه نمی بودن این اتفاق نمی افتاد .سریال به زیبایی افسانه ی آزورآهای و شاهزاده ی وعده داده شده رو باطل کرد .


 

ویرایش شده در توسط ثیئون گریجوی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 دقیقه قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

از اونجایی که فیلم هندیه دروگون و ریگال صحیح و سالمن

خیلی نگران نباش

من که فاز شماها رو نفهمیدم. یادمه موقعی که کامنت های عروسی خونین رو میخوندم، همه فوش رو کشیده بودن به مارتین و گات و فلان. الان از اون اپیزود به عنوان شاهکار یاد میشه!!!

انتظار داشتی چه اتفاقی بیفته؟ بزار چند تاشو مرور کنیم!

جان و نایت کینگ رودررو دوئل کنن   کامنت مردم : مگه نایت کینگ احمق بود از این همه قدرتی که داشت و جادویی که داشت استفاده نکرد؟ چقدر کلیشه ای بود !

نایت کینگ با آتش اژدها میمرد  کامنت مردم : خسته نباشند پس هدف از شمشیر والرین چی بود

نایت کینگ پیروز میشد کامنت مردم : چقدر مسخره دیگه کجا باید جلوش رو گرفت

کلا برای هرچیزی ما یک غر داریم که بزنیم.

الان اگر نایت کینگ و جان دوئل میکردند یا نایت کینگ برنده میشد، بالیوودی نبود اون موقع ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 ساعت قبل، cancer گفته است :

خیلی شجاعانه جنگیدی خسته نباشی :) غمگین ترین سکانس های این قسمت مربوط به مرگ مورمونت ها بود انصافاً :|

خدا بیامرزدشون .اما غمگین ترین به نظرم بریک داندریان بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 16 دقیقه قبل، ثیئون گریجوی گفته است :

قبل از اینکه نظرات دوستان رو در مورد این اپیزود بخونم باید بگم این اپیزود تقریبا تمام چیزی بود که می خواستم اتفاق بیافته و به درستی اتفاق افتاد هر چند انتظار مرگ های بیشتری رو داشتم .
شاید یک انتظار هم از طرف بخشی از طرفداران گات بود که شاه شب زنده بمونه اما به درستی مرد .چرا به درستی؟
چون با وجود اینکه سریال بسیار وعده ی زمستان طولانی و تاریک رو میده اما در عین حال خود تخت آهنین هم به اندازه ی نایت کینگ بار روانی و داستانی داره .این دو یعنی نایت کینگ و تخت آهنین دو هسته ی اصلی پشت دنیای وستروس هستند.اگر فصل پایانی رو یک یک مسابقه ی فوتبال تصور کنیم دارای دو نیمه است که هر دو نیمه به یک اندازه میتونن مهم باشند.یک نیمه گذشت .شاید نیمه ی سخت تر .اما همچنان سریال پتانسیل دراماتیک و داستانی خودش رو از دست نداده .
اما هنوز چرا به درستی باید نایت کینگ می مرد؟ توی اپیزود دوم وقتی برن از هدف نایت کینگ صحبت میکنه میگه من حافظه ی جهانم .اگر توی اپیزود سوم برن به قتل می رسید حتی اگر بعدا نایت کینگ در پایتخت شکست میخورد یا به هر نحوی زنده های باقی مونده پیروز می شدند با وجود مرگ برن ،دنیایی بی معنی بود .چون جهان وستروس حافظه اش رو از دست داده بود.من معقتدم این ایده که برن حافظه ی این جهانه و هدف نایت کینگ از بین بردن این حافظه بود مبهمه .اما چون واضحا هدف نایت کینگ از بین بردن این حافظه عنوان شده بود اگر برن می مرد نوعی حفره ی منطقی برای سریال پیش می آمد.و از اونجایی که می دونیم جهان مارتین الهام گرفته از جهان تالکین بوده .در هر دو جهان منطقی حکمفرما میشه که به نفع زندگی برای زندگانه .

منطقی که سریال در اپیزود دوم از نایت کینگ ارائه داد هر چند مبهم اما همچنان یک چهارچوب ساخت که زنده موندن نایت کینگ تخطی از این چهارچوب بود .

پیش خودم فکر می کنم طور دیگه ای نمی تونست داستان پیش بره و به این نتیجه می رسم که نه  .با توجه به شناختی که جان اسنو داشتیم امکان نداشت با سقوط وینترفل به پایک یا دراگون استون فرار کنه .حتی اگر به نحوی مجبور میشد اینکارو بکنه باز هم خودش بود و دو اژدها و دنریس و احتمالا تعداد خیلی خیلی کمی از نزدیک ترین افراد دنریس و جان .اما بدون ارتش می خواستند چکار کنند؟هیچ راهی برای جا به جایی این ارتش عظیم به پایک یا دراگون استون نبود .حتی اگر بود هم سپاه شب به وینترفل رسیده بود و امکان عقب نشینی نبود.

احساسم از این اپیزود بسیار مثبته و منطقم نیز تا اینجا احساسم رو همراهی کرده .باید دوباره و دوباره این اپیزود رو ببینم و بهش فکر کنم و همینطور نظرات ریزبینانه ی دوستان رو در اینجا بخونم .فعلا ده از ده با ارفاق به این اپیزود دادم .

با نظرتون موافق نیستم. حتی ۸ هزار سال پیش طی شب طولانی آخرین قهرمان نتونست شاه شب رو از بین ببره. انسانها فقط موفق شدند اونو به عقب برونند. به سرزمینهای همیشه زمستان و بعد دیوار رو ساختند تا جلوی شاه شب رو بگیره. الان هم میشد همچین اتفاقی بیفته. لازم نبود حتما بین شاه شب و برن یکی بمیره که شما زنده موندن برن رو به زنده موندن شاه شب ترجیح دادید.

به هر حال حتی اگر قرار بود شاه شب بمیره لیاقت مرگ بهتر از اینو داشت. ۸ هزار سال زمان کمی نیست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 25 دقیقه قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

میشه شما که درک کردید توضیح بدید. شاید بتونه یه کم آروممون کنه که ببینیم روند منطقی وجود داشته و واقعا نویسنده ها با خودشون چی فکر کردند که داستان رو اینجوری پیش بردند؟

قصد من توهین به کسی نیست . هر چند که فکر میکنم به تمسخر گرفتن نظرات کاربران محترم هم کار درستی نیست.

منظور من این هست که اگر انتقادی میشه لطفا دلیل انتقاد هم گفته بشه و در ادامه سکانس پیشنهادی هم برای مقایسه دوستان ارائه بشه .

در خصوص سکانس آریا میبایست روند پیشرفت وقایع بررسی بشه . شاید اگر هایلایت ها رو فهرست کنیم به یه جمع بندی برسیم 

1- جدا شدن آریا از میلیساندرا

2- برداشتن خنجر از سرداب

3- مواجهه با یکی از مردگان و کشتن اون 

 

 در سکانس جنگیدن تیریون 

1- وجود درختان بسیار بلند و انبوه به فاصله چند متری درخت اصلی که برن زیر اون منتظر نایت کینگ بود

2- حملات پراکنده از هر جهت به سمت تیریون

3- افزایش حملات و ازدحام جمع کثیری از آنان

 

در سکانس ورود نایت کینگ

1- محاصره برن  توسط مردگان  که شعاع محاصره آنها دقیقا زیر درختان است

2- نزدیک شدن نایت واکر به برن و در ایتدا نگاه کردن برن به بالای سر نایت واکر و سپس به چشمان نایت واکر که چند ثانیه بین این دو نگاه فاصله است 

3- ایجادنسیم آروومی  که باعث تکون خوردن موی بلند یکی از واکرها که  نشوندهنده ایجاد جریان هوا در اثر عبور سریع یک جسم در هوا هست

4- زاویه حمله آریا به نایت واکر که از بالا به پایین و بصورت اریب بود

5- حمله با دو دست به نایت واکر که مجبور به گرفتن هر دو دست آریا شد

 

در کنار این میبایست همونطور که دوستمون گفت آرامش برن و هدایت نایت واکر توسط برن به این قسمت جنگلی  از وینترفل رو اضافه کنیم .

 

همه اینها رو که کنار هم بگذاریم دقیقا سناریو چگونگی مرگ نایت  واکر و حضور آریا رو میشه فهمید 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چون الان عصبی هستم و ناراحت فکر می کنم بهتره تالار رو ترک کنم. شاید بعدا که آروم شدم صحبت کنیم.

اگر لحن صحبتم تند بود از همه دوستان عذرخواهی می کنم. شاید زیادی روی یه پایان شگفت انگیز حساب کرده بودم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 دقیقه قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

با نظرتون موافق نیستم. حتی ۸ هزار سال پیش طی شب طولانی آخرین قهرمان نتونست شاه شب رو از بین ببره. انسانها فقط موفق شدند اونو به عقب برونند. به سرزمینهای همیشه زمستان و بعد دیوار رو ساختند تا جلوی شاه شب رو بگیره. الان هم میشد همچین اتفاقی بیفته. لازم نبود حتما بین شاه شب و برن یکی بمیره که شما زنده موندن برن رو به زنده موندن شاه شب ترجیح دادید.

به هر حال حتی اگر قرار بود شاه شب بمیره لیاقت مرگ بهتر از اینو داشت. ۸ هزار سال زمان کمی نیست!

ممنون دوست عزیز. من چند نکته میگم .
اول اینکه من کتاب ها رو نخوندم .همون اندک اطلاعاتی هم که دارم به واسطه ی افرادی مثل شما و بقیه ی دوستان هست که از کتاب شاهد میارید.
دوم اینکه اگر واقعیت داشته باشه که مارتین از ارباب حلقه ها الهام گرفته پس اینکه شاه شب بمیره همچین هم غیرمنطقی نیست .چون هرچند در هر دو جهان تاریکی در نهایت قدرته و امید در ضعیف ترین بارقه اش اما در نهایت تاریکی جاش رو به سپیدی میده .

سوم،محدودیت زمانی نسخه ی تلویزیونی رو هم در نظر بگیرید و اینکه اینقدر عجولانه به جایی رسوندن که مجبور شدند جمعش کنند.

چهارم هم اینکه همونطور که گفتم گویا سریال علاوه بر هسته ی اصلی کتاب که نایت کینگه ،تخت آهنین رو هم به همون صورت پررنگ کرده .البته باز هم باید تاکید کنم که من کتاب ها رو نخوندم که ببینم تخت آهنین توی کتاب ها پررنگ تره نقشش یا سریال .ولی با توجه به سریال به نظرم میاد که مردن نایت کینگ چشمه های تولید درام سریال رو خشک نکرده .
با تشکر از پیام های ریزبینانه و روشنگر شما و بقیه ی دوستان که واقعا یادم می گیرم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واقعا این قسمت سوم سکانس های فوق العاده زیبا و نفس گیری داشت ( جدا موهای تنم سیخ شده بود )

من فقط دوست دارم با شما دوستان صحنه هارو مرور کنیم 

۱:توی اون همه اضطراب و ترس و آماده شدن برای رویاروی با ارتش مردگان صدای زوزه کشان باد و برف ، منتظر رسیدن ارتش مردگان به خط اول ارتش ویترفیل بودیم که ملیساندارا اروم اروم رسید و با یه سوال از جوراه شروع کرد به خواندن ورد ( صحنه شعلور شدن شمشیر هارو به یاد بیارین ) بازم مو به تنه ادم سیخ میشه وقتی سانسا و اریا از بالای دیوار قلعه میدیدن  همینطور از نگاه جان و دنریس و رد شدن توپ های اتشین از بالا سر سوار کارا دونه به دونه محو شدن در دل تاریکی .

۲ : صحنه ای جان و دنریس ادر هارو پیدا کردن و خواستن حمله کنن ، به یک باره توده عظیم مه و برف باعث شد حتی برای مدتی از بطن جنگ بیرون باشن 

۳: رقص اژدهایان در بالاترین حد خودش بالای ابرها چقدر زیبا بود 

۴ جنگیدن اریا با صلاحی که براش گندری درست کرده بود ، اوایل براش اسون بود ولی هر چی گذشت اریا فهمید هرچقدر هم بخواد از ارتش مردگان بکشه بازم فایده ای نداره . کم کم خودش رو پیدا کرد 

۵ وارگ برن واقعا ما فقط اون اولش رو دیدیم که برن برای هدایت نایت کینگ به سمت خودش انجام داد . اما برن بیشتر از چیزی که تو سریال دیدیم تو وارگ بود و صدرصد کار مهم دیگه ای انجام داده که از دید ما پنهون بوده 

۶ : لحظه مبارزه ثیون واقعا عالی بود تمام تلاشش رو کرد موزیک چیکار میکرد تو سکانس ها ؟ واااو

۷: صحنه مبارزه لیدی مورموانت واقعا زیبا بود ، الحق زاده جزیره بیرایلند بود .

۸: بوسه به دست سانسا توسط تیریون !! 

 

دیگه از چی بگم ؟ 

عالی بود فقط من تمام اینارو تو دل نور کم تصویر برداری دیدیم ! با ۶ بار عقب جلو کردن 

تازه بهترین نسخه بود 

شماها هم اضافه کنید صحنه هایی که جا مونده 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با تشکر از ملیساندرا و اژدهاها که یه کم نور پاشیدن به صحنه ما ببینیم یه چیزایی رو

دستشون درد نکنه واقعا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 8 دقیقه قبل، mehdi342 گفته است :

واقعا این قسمت سوم سکانس های فوق العاده زیبا و نفس گیری داشت ( جدا موهای تنم سیخ شده بود )

من فقط دوست دارم با شما دوستان صحنه هارو مرور کنیم 

۱:توی اون همه اضطراب و ترس و آماده شدن برای رویاروی با ارتش مردگان صدای زوزه کشان باد و برف ، منتظر رسیدن ارتش مردگان به خط اول ارتش ویترفیل بودیم که ملیساندارا اروم اروم رسید و با یه سوال از جوراه شروع کرد به خواندن ورد ( صحنه شعلور شدن شمشیر هارو به یاد بیارین ) بازم مو به تنه ادم سیخ میشه وقتی سانسا و اریا از بالای دیوار قلعه میدیدن  همینطور از نگاه جان و دنریس و رد شدن توپ های اتشین از بالا سر سوار کارا دونه به دونه محو شدن در دل تاریکی .

۲ : صحنه ای جان و دنریس ادر هارو پیدا کردن و خواستن حمله کنن ، به یک باره توده عظیم مه و برف باعث شد حتی برای مدتی از بطن جنگ بیرون باشن 

۳: رقص اژدهایان در بالاترین حد خودش بالای ابرها چقدر زیبا بود 

۴ جنگیدن اریا با صلاحی که براش گندری درست کرده بود ، اوایل براش اسون بود ولی هر چی گذشت اریا فهمید هرچقدر هم بخواد از ارتش مردگان بکشه بازم فایده ای نداره . کم کم خودش رو پیدا کرد 

۵ وارگ برن واقعا ما فقط اون اولش رو دیدیم که برن برای هدایت نایت کینگ به سمت خودش انجام داد . اما برن بیشتر از چیزی که تو سریال دیدیم تو وارگ بود و صدرصد کار مهم دیگه ای انجام داده که از دید ما پنهون بوده 

۶ : لحظه مبارزه ثیون واقعا عالی بود تمام تلاشش رو کرد موزیک چیکار میکرد تو سکانس ها ؟ واااو

۷: صحنه مبارزه لیدی مورموانت واقعا زیبا بود ، الحق زاده جزیره بیرایلند بود .

۸: بوسه به دست سانسا توسط تیریون !! 

 

دیگه از چی بگم ؟ 

عالی بود فقط من تمام اینارو تو دل نور کم تصویر برداری دیدیم ! با ۶ بار عقب جلو کردن 

تازه بهترین نسخه بود 

شماها هم اضافه کنید صحنه هایی که جا مونده 

 

جذابشو جا انداختی کع..

پوزخند نایت کینگ بعد از هشت فصل?

در 2 ساعت قبل، Momomo گفته است :

باز هم برن..

دو سه بار بیست دقیقه اخر فیلم رو دیدم..

برن اصلن از نایت کینگ نمیترسه..اصلن از مرگ ثیون ناراحت نمیشه..اصلن از اومدن اریا و کشتن نایت کینگ متعجب نمیشه...

انگار همه چیزو از قبل میدونه..انگار میدونه نایت کینگ قراره بمیره..انگار میدونه اریا قراره بیاد..انگار میدونه قراره ثیون بمیره..انگار همه چیزو میدونه..

*****************بچه ها یه بار دیگ دوئل بین برن و نایت کینگ رو ببینید که چطوری دارن به همدیگ نگاه میکنن..برن یه نگاه به سینه و دل نایت کینگ میکنه دقیقا همونجایی رو داره نگاه میکنه که  اریا چند لحظه بعدش خنجر رو وارد میکنه..بعد از نگاه کردن برن به اون نقطه نایت کینگ رو نشون میده که یه واکنش نشون میده با سرش..

واقعا این برن عجیبه عجیب..

برمیگردم به قبل..

اصن چرا برن باید میدونست که نایت کینگ رو میشه تو فضای باز کشت..

بازم قبل ترش..

برن از کجا میدونست جیمی تو راهه و قراره صبح به وینترفل برسه.. 

این آینده بینی هست..

اگر اینجوری باشه لابد برن میدونه جنگ با سرسی چی قراره بشه و باز هم جان و دنریس رو راهنمایی کنه و شایدم نکنه نمیدونم..ولی با چیزایی ک از برن دیدیم اون میتونه بخشی از اینده رو هم ببینه..

مثل مرگ نایت کینگ..

ویرایش شده در توسط Momomo

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نظر ندادم تا الان که اکثرا نظر داده باشن و از نظرات هم استفاده کرده باشم

چقدر متعجب شدم که همه راضی بودن از اینکه آدم بده ی داستان مرد، 

واس من که خیلی تناقض ها و پارادوکس ها بودجود اومد. ی سوال

نایت کینگ آدم بده ی داستان بود؟؟! تناقض نداره با گیم؟ 

کاش ی پلن منطقی تر واس سرنگون کردن آدم بده ی فیلم پیدا میکردن! 

یاد مرگ ناتاشا تو فیلم خواب و بیدار افتادم!! 

ویرایش شده در توسط omid007

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 26 دقیقه قبل، farshidmassumiyan گفته است :

قصد من توهین به کسی نیست . هر چند که فکر میکنم به تمسخر گرفتن نظرات کاربران محترم هم کار درستی نیست.

منظور من این هست که اگر انتقادی میشه لطفا دلیل انتقاد هم گفته بشه و در ادامه سکانس پیشنهادی هم برای مقایسه دوستان ارائه بشه .

در خصوص سکانس آریا میبایست روند پیشرفت وقایع بررسی بشه . شاید اگر هایلایت ها رو فهرست کنیم به یه جمع بندی برسیم 

1- جدا شدن آریا از میلیساندرا

2- برداشتن خنجر از سرداب

3- مواجهه با یکی از مردگان و کشتن اون 

 

 در سکانس جنگیدن تیریون 

1- وجود درختان بسیار بلند و انبوه به فاصله چند متری درخت اصلی که برن زیر اون منتظر نایت کینگ بود

2- حملات پراکنده از هر جهت به سمت تیریون

3- افزایش حملات و ازدحام جمع کثیری از آنان

 

در سکانس ورود نایت کینگ

1- محاصره برن  توسط مردگان  که شعاع محاصره آنها دقیقا زیر درختان است

2- نزدیک شدن نایت واکر به برن و در ایتدا نگاه کردن برن به بالای سر نایت واکر و سپس به چشمان نایت واکر که چند ثانیه بین این دو نگاه فاصله است 

3- ایجادنسیم آروومی  که باعث تکون خوردن موی بلند یکی از واکرها که  نشوندهنده ایجاد جریان هوا در اثر عبور سریع یک جسم در هوا هست

4- زاویه حمله آریا به نایت واکر که از بالا به پایین و بصورت اریب بود

5- حمله با دو دست به نایت واکر که مجبور به گرفتن هر دو دست آریا شد

 

در کنار این میبایست همونطور که دوستمون گفت آرامش برن و هدایت نایت واکر توسط برن به این قسمت جنگلی  از وینترفل رو اضافه کنیم .

 

همه اینها رو که کنار هم بگذاریم دقیقا سناریو چگونگی مرگ نایت  واکر و حضور آریا رو میشه فهمید 

 

photo_2019-04-29_17-31-11.jpg

photo_2019-04-29_17-31-24.jpg

photo_2019-04-29_17-31-29.jpg

photo_2019-04-29_17-31-32.jpg

photo_2019-04-29_17-31-35.jpg

photo_2019-04-29_17-31-45.jpg

photo_2019-04-29_17-31-52.jpg

photo_2019-04-29_17-31-59.jpg

photo_2019-04-29_17-32-02.jpg

photo_2019-04-29_17-32-07.jpg

photo_2019-04-29_17-32-10.jpg

photo_2019-04-29_17-32-14.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

لذت بخش ترین اپیزود بین تمام سریال هایی که تاحالا دیدم.. سرشار از هیجان مثل فیلم مد مکس که یه لحظه نمیشد بری تا یخچال حتی یه لیوان آب برداری

هرکسی نظری داره و میتونه از هر صحنه فیلم ایراد بگیره اما اگه واقع بین باشیم قطعا ارضا کننده و فراتر از بقیه قسمت های سریال بود به خاطر همین هم مدت زمانش از همه بیشتر بود تا اتفاقات رو به بهترین شکل نشون بدن

هنوز سه اپیزود دیگه مونده و اتفاقات زیادی میفته اینکه چه کسایی خیانت میکنن و وفادار میمونن قابل پیش بینی نیست

-تنها چیزی که توی ذهنم مونده نگاه برن بود که شاید از شاه شب هم خطرناک تر باشه، به هر حال توی زمان هم میتونه سفر کنه و توی جلد حیوانات میتونه بره و قابلیت های دیگه ای که شاید هنوز رو نکرده...

-نمره ده به این اپیزود میدم چرا که هیچوقت از هیچ سریال و قسمت خاصی از سریال به این اندازه لذت نبرده بودم،

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

tarhim2 (1).png

براتون اعلامیه ساختم بازم تسلیت 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 دقیقه قبل، farshidmassumiyan گفته است :

 

photo_2019-04-29_17-31-11.jpg

photo_2019-04-29_17-31-24.jpg

photo_2019-04-29_17-31-29.jpg

photo_2019-04-29_17-31-32.jpg

photo_2019-04-29_17-31-35.jpg

photo_2019-04-29_17-31-45.jpg

photo_2019-04-29_17-31-52.jpg

photo_2019-04-29_17-31-59.jpg

photo_2019-04-29_17-32-02.jpg

photo_2019-04-29_17-32-07.jpg

photo_2019-04-29_17-32-10.jpg

photo_2019-04-29_17-32-14.jpg

بعد اینکه اریا حمله میکنه نایت کینگ گردن و دست چپش رو میگیره و کلا دست راست اریا ازاد بوده .

اگر اشتباه نکنم تو فصل قبل جایی که اریا با برین از تارت میخواد که باهم تمرين شمشیر زنی کنن بعد از کلی مبارزه ، یه جا شمشیر اریا میوفته زمین گ برین سعی میکنه با شمشیرش اریا رو تسلیم کنه که دقیقا همین جا همین لحظه اریا با یه حرکت خنجر رو از دست چپ میندازه برای دست راست و حمله میکنه به سمت گردن برین !! 

دقیقا همون صحنه برای نایت کینگ هم اتفاق افتاد !!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کار خودمه ها ولی پخشش کنین

از ناظر های مهترم هم میخوام پاکش نکنن به خدا نایت کینگ این قسمت مرد عکس مربوط به تایپه

در 5 دقیقه قبل، sadrakhan گفته است :

tarhim2 (1).png

براتون اعلامیه ساختم بازم تسلیت 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 ساعت قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

خوشحالم که یک نفر هم عقیده ام پیدا شد‌. هنوزم باورم نمیشه که شاه شب ۱۰ هزار سال صبر کرده تا حالا و اینجوری بمیره! اینقدر مفت!

چه ربطی داره...؟

چون 10 هزارسال صبر کرده نباید میمرد...؟ 

یا مردنش باید 7 سال طول میکشید

خنجر خورد مرد دیگه

حالا این که آریا چجوری اومد که شاه و بقیه دیر متوجه شدن مبهمه فقط همین که اونم توجیه داره آریا خوب بلده پنهان بشه و بی صدا حرکت کنه

مثلا وقتی زیر میز بود سریع فرار کرد بین قفسه ها سریع جا به جا میشد بین اوو همه واکری که صدای چکیدن خونش رو زمینو متوجه میشدن... 

سریع از اتاق رفت بیرو

در 2 ساعت قبل، S.khani گفته است :

قابل پیش بینی نبود؟؟؟ ببخشید تو فیلمهای مرحوم سلحشورم تا اخرین لحظه شکست قطعیه و لحظه اخر یک نفر قهرمان داستان میشه! حالا اریا یا حان یا هرکی... افتضاح بود افتضاح. این سریال با همون تاکتیک شرکت اپل و بزرگنمایی و تبلیغات وسیع قبل از پخشش به بیننده القا میکنه خیلی خفنه

قابل پیش بینی نبود

من انتظار داشتم دنریس بمیره حداقل یکی از اژدهاها بمیره که نشد

اصلا فکر نمیکردم دوتراکیها اول فیلم بمیرن... 

انتظار داشتم جیمی و بربن بمیرن 

آخر فیلمم فکر میکردم شاه برنو میکشه یا زنده میبردش

فقط

بعد صحبت ملیساندرا با آریا احتمال دادم شاهو بکشه احتمال دادم

تو این سریال شخصیت محبوب کم نمرده من احتمال مرگ همرو تو ذهنم داشتم

در 49 دقیقه قبل، sadrakhan گفته است :

روند منطقی اسم سریال بازی تاج و تخته نه فتوحات نایت کینگ که بیاد نایت کینگ رو پیروز جنگ کنه

از همین تریبون به تمام فن های نایت کینگ تسلیت میگم ایشالا هرچی خاک اونه عمر سرسی باشه????

خب میتونست تاج و تخت بشکنه قرار نیست حتما انسان تاج و ببره که در ضمن فیلم از روی رمان نغمه ای از یخ و آتش ساخته شده البته اگه میخوای با اسم پایان داستانو پیش بینی کنی... 

شاید میخواست در آخر بگه علی رغم جنگ و دعوا برای تاج و تخت این مرگه که پیروز میشه نه زندگی

در 44 دقیقه قبل، Igon Targaryen گفته است :

دقیقا وقتی که دنریس گفت دراکاریس و نایت کینگ بین آتشا ناپدید شد و یه آهنگ پیروزی شکل زد من گفتم دیگه تموم شد ولی نه بسیار زیبا بود.

سکانس های نفس گیر و هیجان انگیز

موسیقی زیبا

جنگ بسیار زیبا

و تصویر برداری فوق العاده

ولی کاش یکی ز شخصیت های اصلی میمرد

شاه چرا با آتیش نمرد...؟ 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
نقل قول
در هم اکنون، Daren گفته است :

چه ربطی داره...؟

چون 10 هزارسال صبر کرده نباید میمرد...؟ 

یا مردنش باید 7 سال طول میکشید

خنجر خورد مرد دیگه

حالا این که آریا چجوری اومد که شاه و بقیه دیر متوجه شدن مبهمه فقط همین که اونم توجیه داره آریا خوب بلده پنهان بشه و بی صدا حرکت کنه

مثلا وقتی زیر میز بود سریع فرار کرد بین قفسه ها سریع جا به جا میشد بین اوو همه واکری که صدای چکیدن خونش رو زمینو متوجه میشدن... 

سریع از اتاق رفت بیرو

قابل پیش بینی نبود

من انتظار داشتم دنریس بمیره حداقل یکی از اژدهاها بمیره که نشد

اصلا فکر نمیکردم دوتراکیها اول فیلم بمیرن... 

انتظار داشتم جیمی و بربن بمیرن 

آخر فیلمم فکر میکردم شاه برنو میکشه یا زنده میبردش

فقط

بعد صحبت ملیساندرا با آریا احتمال دادم شاهو بکشه احتمال دادم

تو این سریال شخصیت محبوب کم نمرده من احتمال مرگ همرو تو ذهنم داشتم

خب میتونست تاج و تخت بشکنه قرار نیست حتما انسان تاج و ببره که در ضمن فیلم از روی رمان نغمه ای از یخ و آتش ساخته شده البته اگه میخوای با اسم پایان داستانو پیش بینی کنی... 

شاید میخواست در آخر بگه علی رغم جنگ و دعوا برای تاج و تخت این مرگه که پیروز میشه نه زندگی

شاه چرا با آتیش نمرد...؟ 

 

تا جایی که تا الان نشون دادن شاه شب خیلی سرده با آتیش چیزیش نمیشه چون همیشه از آتیش راحت رد میشد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من از این قسمت بسیار راضی بودم مخصوصا زنده ماندن تورموند و برن امید وار هستم این لیلی و مجنون اخر داستان به هم برسن براشون دعا کنیدید

 

راستی یه نکته اینکه جان و دنریس با شکست نایت کینگ مشروعیت پیدا کردن و احتمال داره لرد های وستروس به اونها به پیوندن

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من خیلی نایت کینگ دوس داشتم لامصب فقط اون صحنه پوزخندش به دنریس یه میلیون خریدنش ارزش داشت خیلی با ابهت بود حیف شد میتونستن دو مردنشو بهتر از اینا کار کنن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در هم اکنون، Arsalanpv گفته است :

من خیلی نایت کینگ دوس داشتم لامصب فقط اون صحنه پوزخندش به دنریس یه میلیون خریدنش ارزش داشت خیلی با ابهت بود حیف شد میتونستن دو مردنشو بهتر از اینا کار کنن

نایت کینگ نمرده بلکه تو قلب شما زندس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×