رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

بحث اپیزودیک قسمت سوم  

127 رای

  1. 1. به قسمت سوم فصل هشت مجموعه بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      4
    • 2
      4
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      2
    • 6
      3
    • 7
      9
    • 8
      12
    • 9
      30
    • 10
      63


Recommended Posts

در 48 دقیقه قبل، Khosi.P گفته است :

با مگه جنه . تو رو خدا چرت و پرت نگید با.

با، این جا هر کسی نظر خودشو میگه، قرار نیست هر کسی هم عقیده شما نیست چرت و پرت بگه،  این دیگه بی احترامی محضه، میگین فیلم هندیه و هرکی دوسش داره یه طرفدار فیلم هندیه، میگین تینیجرا و فمنیست ها ، خب اشکال نداره، و هر نظری که دربارش داشتین گذاشتین و به راحتی ازش دفاع میکنین اونوقت نوبت ما که میشه به نظرات میگین چرت و پرت، اصلا درک نمیکنم، تا کی واقعا میخواین اینجوری ادامه بدین؟؟. اگه هم ناراحتین از خواندن بقیه نظرات میتونین تشریف نیارین اینجا

همون‌طور که ما هم از دست نظرات شما عصبانی میشیم و فرومو ترک‌ میکنیم ولی به شما بی احترامی نمی‌کنیم دیگه عزیز من، خواهش میکنم ، لطفاً رعایت کنید

ویرایش شده در توسط Danny

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 3 دقیقه قبل، Danny گفته است :

با، این جا هر کسی نظر خودشو میگه، قرار نیست هر کسی هم عقیده شما نیست چرت و پرت بگه،  این دیگه بی احترامی محضه، میگین فیلم هندیه و هرکی دوسش داره یه طرفدار فیلم هندیه، میگین تینیجرا و فمنیست ها ، خب اشکال نداره، و هر نظری که دربارش داشتین گذاشتین و به راحتی ازش دفاع میکنین اونوقت نوبت ما که میشه به نظرات میگین چرت و پرت، اصلا درک نمیکنم، تا کی واقعا میخواین اینجوری ادامه بدین؟؟. اگه هم ناراحتین از خواندن بقیه نظرات میتونین تشریف نیارین اینجا

همون‌طور که ما هم از دست نظرات شما عصبانی میشیم و فرومو ترک‌ میکنیم ولی به شما بی احترامی نمی‌کنیم دیگه عزیز من، خواهش میکنم ، لطفاً رعایت کنید

چون این نظر فوق العاده مسخره است .

درست من تند رفتم ولی باز از این که بگم چرت گفتید برنمیگردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در ۱ ساعت قبل، Amir2020 گفته است :

دیگه باید قبول کرد که این سریال و باید یه جایی تموم شه و مثل دنیای واقعی نیست که یه کابوس مثلا 40 سال طول بکشه مجبوررن یه جایی داستان رو جمع کنن در ضمن اسم فیلم بازی تاج و تخته نه winter is coming پس باید قبول کرد زیاد هم نمیشد بسطش داد این جنگ رو (البته در فصول قبل هم گوشه هایی از درگیری با شاه شب رو دیده بودیم) داستان به خاطر جداشدن از کتاب یک مقدار دچار ضعف منطق و یکپارچگی شده ولی نه در اون حد که بخایم بگیم افتضاحه.

به نظرم بزرگترین مشکل دلبستگی عوامل سریال به شخصیتها هستش که در فصول اول اصلا دیده نمیشد (البته یه بخش زیادیش هم برای جذب و نگهداری مخاطبه) دیگه دلشون نمیاد تا 1-2 قسمت آخر کسی رو از شخصیت های معروف بکشن تو این قسمت نهایت تلاششون حذف 2-3 تا شخصیت درجه 3 بود.

در ضمن باید یادمون باشه نهایت کار یک فیلم و سریال(مخصوصا سریال) خاصیت سرگرم کنندگی و لذت دادن به مخاطبه الی الخصوص مخاطب عام پس وقتی یک اپیزود با استقبال عمومی مواجه میشه یعنی به هدفش رسیده گرچند که شاید کلی ایراد فنی هم تو کارش باشه. نمیشه گفت چرا جوگیرید و....چون بهشون لذت داده دیدن سریال و نیازی به فلسفی کردن قضیه نیست.

والا به خدا! تی وی که جای فلسفه ورزی نیست که دوستان همچین انتظاراتی دارند.هر چیزی جای خودش .شخصیت پردازی و داستانگویی رو آدم باید اول توی ادبیات داستانی جستجو کنه .فلسفه ورزی رو هم توی کتاب های تئوریک فلسفی .


البته این اپیزود و کلا تمام فصل های سریال مشکلات ریز و درشتی دارن که میتونستن نداشته باشن .و قابل نقده .میتونستن این عیب ها رو نداشته باشن و همچنان پرمخاطب باشند.اما همونطور که به درستی اشاره کردید ذاتا تی وی هدف اولش سرگرمیه نه انسان شناسی به سبک ادبیات و معرفت شناختی به سبک فلسفه .

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 14 دقیقه قبل، Khosi.P گفته است :

چون این نظر فوق العاده مسخره است .

درست من تند رفتم ولی باز از این که بگم چرت گفتید برنمیگردم.

خیلی ممنون از اینکه با نهایت ادب و احترام صحبت می کنید، نظرتون برای من خیلی محترمه، ولی خب من همچنان سر حرفم هستم و بنظرم اونقدرا هم غیر ممکن نباشه اون تئوری ( حالا جنابعالی هر چیزی خواستی اسمشو بزاری بزار) با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 16 دقیقه قبل، Danny گفته است :

با، این جا هر کسی نظر خودشو میگه، قرار نیست هر کسی هم عقیده شما نیست چرت و پرت بگه،  این دیگه بی احترامی محضه، میگین فیلم هندیه و هرکی دوسش داره یه طرفدار فیلم هندیه، میگین تینیجرا و فمنیست ها ، خب اشکال نداره، و هر نظری که دربارش داشتین گذاشتین و به راحتی ازش دفاع میکنین اونوقت نوبت ما که میشه به نظرات میگین چرت و پرت، اصلا درک نمیکنم، تا کی واقعا میخواین اینجوری ادامه بدین؟؟. اگه هم ناراحتین از خواندن بقیه نظرات میتونین تشریف نیارین اینجا

همون‌طور که ما هم از دست نظرات شما عصبانی میشیم و فرومو ترک‌ میکنیم ولی به شما بی احترامی نمی‌کنیم دیگه عزیز من، خواهش میکنم ، لطفاً رعایت کنید

متاسفانه اینقدر تاختن به نظرات مخالف و همینطور خود دسته بندی طرفداران یا مخالفان این اپیزود و کل فصل/سریال کار واقعا بچگانه ایه .من کاری ندارم کسی که یه گروه دیگه رو میگه فیلم هندی بین(مخالفان به موافقان اپیزود این برچسب رو میزنن ) یا کسی که اون گروهی که نظر مخالف دارن رو میگه طرفدارهای نایت کینگ یا سرسی و...کار هر دو گروه واقعا اشتباهه .هر چقدر هم که طرف خودش رو مطلع و علامه ی دهر و کتابخون بدونه وقتی اینطور ادبیاتی داره نشون میده یا دنبال هویت بخشی به خودشه یا واقعا نادانه .البته من به هیچکس اشاره ی مستقیمی نمی کنم .به طور کلی هر دو گروه رو میگم .
بحث خصوصا در مورد چیزی که هممون بهش علاقه داریم باید صمیمانه و منطقی صورت بگیره .باید چهارچوب بندی شده باشه نه اینکه برچسب زنی کنیم یا دسته بندی کنیم مخاطبان اثر رو .به شخصه از دیدن خیلی نظرات روشنگر لذت می برم .اما وقتی می بینم آخرش یا توی یه پیام دیگه طرف با ادبیاتش ناراحتیش رو سر طرفداران یا مخالفان خالی می کنه دردآوره . چون خشونت فقط خشونت فیزیکی نیست خیلی وقت ها خشونت رو میشه از توی کلمات و لحن یه متن حس کرد.

از ادمین محترم عذر میخوام که بحث جامعه شناختی شد .اما شاید گفتن این حرف ها یه یادآوری باشه که یکم توی گفتگوهامون بهتر عمل کنیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 ساعت قبل، Amir2020 گفته است :

دیگه باید قبول کرد که این سریال و باید یه جایی تموم شه و مثل دنیای واقعی نیست که یه کابوس مثلا 40 سال طول بکشه مجبوررن یه جایی داستان رو جمع کنن در ضمن اسم فیلم بازی تاج و تخته نه winter is coming پس باید قبول کرد زیاد هم نمیشد بسطش داد این جنگ رو (البته در فصول قبل هم گوشه هایی از درگیری با شاه شب رو دیده بودیم) داستان به خاطر جداشدن از کتاب یک مقدار دچار ضعف منطق و یکپارچگی شده ولی نه در اون حد که بخایم بگیم افتضاحه.

به نظرم بزرگترین مشکل دلبستگی عوامل سریال به شخصیتها هستش که در فصول اول اصلا دیده نمیشد (البته یه بخش زیادیش هم برای جذب و نگهداری مخاطبه) دیگه دلشون نمیاد تا 1-2 قسمت آخر کسی رو از شخصیت های معروف بکشن تو این قسمت نهایت تلاششون حذف 2-3 تا شخصیت درجه 3 بود.

در ضمن باید یادمون باشه نهایت کار یک فیلم و سریال(مخصوصا سریال) خاصیت سرگرم کنندگی و لذت دادن به مخاطبه الی الخصوص مخاطب عام پس وقتی یک اپیزود با استقبال عمومی مواجه میشه یعنی به هدفش رسیده گرچند که شاید کلی ایراد فنی هم تو کارش باشه. نمیشه گفت چرا جوگیرید و....چون بهشون لذت داده دیدن سریال و نیازی به فلسفی کردن قضیه نیست.

اولا که صرفا اسم سریال دلیل بر این نیس که حتما خاندان ها باید با هم بجنگن که یکی به تخت بشینه....در ضمن اگر مرده ها جنگ رو ببرن هم میشه گفت نایت کینگه که به تخت میشینه (استعاره از دنیا رو تحت تصرف خودش در میاره) حالا شاید تخت اهنین نباشه....دوما منم میخوام که نایت کینگ بمیره اما نه انقد کشکی....منظورم اینه که تو سریال هشت ساله زمستان در راهه اونوقت این بود زمستان.....این بود شبه طولانی....مرموز ترین شخصیت سریال اینجوری باید میمرد...انقد راحت.....یعنی نایت کینگ یه شبو هم به صبح نرسوند....

اما با اینحال احتمالش هس که تو قسمت بعد خیلی چیزا معلوم بشه....شایدم نشه...نمیدونم....باید صبر کنیم ببینیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من فکر میکنم سریال بعد از اپیزود هاردهوم و بازخوردهایی که گرفت سعی کرد بیشتر به اون سبک پیش بره و نبرد حرام زاده ها و بادهای زمستان رو دادن به همون کارگردان که دوباره از توش یه هاردهوم در بیاره که اونم شد . بعد از اون سریال به شدت خواست رو دست خودش بلند بشه و تمام اصلهای دیگه گات رو فراموش کرد و در استفاده از عنصر جنگ و جلوه های ویژه غرق شد و داستان به حاشیه رفت . به نظرم این وسط HBO مقصره و حدس میزنم چیزای عجیب غریبی از سازنده ها خواسته .

برای مثال شما رو سوق میدم به اپیزود افعی و کوه . مبارزه کوه و افعی تبدیل شد به یک مبارزه عجیب . بدون هیچ موسیقی و تصویربرداری اکشنی بود . خوب خیلی ها به این مبارزه ایراد گرفتن . ولی مهم نبود . چیزی که گات رو محبوب کرده بود همین تفاوتش بود با بقیه اثار . همه انتظار یک اپیزود بر زرق و برق داشتن مثل تو کتاب و شبیه نبردهای گلادیاتوری بزرگ بین دو نفر از بهترین های وستروس . ولی چیزی که دیدن خیلی دور بود ازش و طبیعتا بازخوردهای منفی ای باید میداشت . ولی چرا تبدیل شد با یکی از بهترین اپیزودهای گات ؟ الان به نظر شما این اپیزود بهتر بود یا اپیزود افعی و کوه؟ یا رد ودینگ چی ؟ قوانین خدایان و انسان ها؟

این اپیزودها خیلی دارای المان های کارگردانی خفن و موسیقی خفن و جلوه های ویژه هالیوودی نبودن ولی بهترین ها بودن . چرا ؟ چی داشتن که الان این دو سه فصل گات اونو ندارن؟ 

خوب پس یه چیزی از سریال جدا شده که ما شاهد همچین مشکلاتی هستیم که حس میکنیم خیلی اپیزود خوبی بود به لحاظ کارگردانی ولی یه جای کار میلنگه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خیلی هاتون دارین از نحوه ی مرگ نایت کینگ انتقاد میکنید..ولی مطمئن باشین که خود نویسنده ها و کارگردان ها هم به این فکر کردن که چطور بمیره و در نظر داشتن که چقد انتقاد ممکنه بشه..

من هنوز به گیم ایمان دارم و مطمئنم این نحوه ی مرگ نایت کینگ..کار های برن و این توئیت بازیگر نقش نایت کینگ همه و همه اش در چند دقیقه ی اخر قسمت شش تعیین تکلیف و نمایان میشه و ایمان دارم که همون چند دقیقه ی اخر قسمت شش همه ی ما رو قانع و متعجب میکنه..

=================================

بچه ها یه جا خوندم نوشته بود نایت کینگ رو فدا کردن برای عنصر سورپرایز داستان..

همینطور نوشته بود اگر برن نایت کینگ واقعی باشه شاید نایت کینگ که جلوی برن ایستاده بود میخواست شمشیرش رو در بیاره و جلوی برن زانو بزنه و....(تقریبا  صحنه ی جیمی و برین)

من هنوزم به اچ بی او و گیم ایمان دارم و مطمئنم هممون غافل گیر میشیم..مطمئنم

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ناامید کننده ترین قسمت سریال - نابود کننده میراث جرج آر آر مارتین - نقطه اوج ضعف دو فصل اخیر

اینها توصیفات کلی من در رابطه با این قسمت بود.
در عین حال، باید بگم ده دقیقه پایانی این قسمت، چیزی جز یک شاهکار منحصر به فرد  سینمایی و هنری نبود اما سیر داستانیِ نا امید کننده ای برای طرفداران قدیمی و وفادار سریال و همچنین کتاب ها بود.
چیزی که این قسمت برای ما باقی گذاشت سوالات بی پاسخ فراوان، راز های بی جواب مانده و پارادوکس های داستانی بود! بعید میدونم با این روند سازنده های سریال، هیچوقت به این سوالات و رازها پاسخی داده بشه.
خیلی ها این قسمت رو دوست داشتن و عده ای هم نه. هر کس طرز تفکر متفاوتی با بقیه داره و نظرات همه اشخاص قابل احترامه. حالا هم بنده حقیر نظرات خودم رو به عنوان کسی که عاشقانه چندین سال سریال رو دنبال کردم بیان میکنم:
(بعضی از این نقاط ضعف رو میشه نادید گرفت و بعضی ها رو نمیشه و با منطق جور در نمیاد)

* با دیدن چند دقیقه ابتدایی، با خودم گفتم قراره با یه شاهکار رو به رو بشم؛ به تصویر کشیدن ترس در چهره ها، فضای سنگین و تاریک، و ناگهان پدیدار شدن ملیساندر!
با دیدن چنین صحنه هایی هیچوقت فکر نمیکردم که قراره ناامید بشم! فیلمنامه روند ضعف های فصل پیش و این فصل رو ادامه داد. تفاوت قلم مارتین با بنیوف و ویس اینجا مشخصه که سازنده های سریال شجاعت کافی رو ندارن که کاراکتر های مهم رو حذف کنن. شاهد بودیم جیمی، برین، پادریک،گندری در خط مقدم میجنگیدن و هیچکدوم کشته نشدن، حتی موقعی که به دیوار برجک قلعه تکیه داده بودن و وایت ها بر سر اونا سرازیر شده بودن باز هم به طرز معجزه آسایی زنده موندن! پادریک که تا به حال با مرده ها نجنگیده بود، و حتی جدیدا رزم رو آموخته بود به طرز معجزه آسایی در خط مقدم در مقابل هجوم وایت ها زنده موند اما اد، نگهبان شبی که یکی از بازماندگان نبرد هاردهوم بود، خیلی زودتر مرد.
یکی از ضعف های فیلمنامه همینجا بود که هر بار کاراکترهای مهم به طرز عجیبی نجات پیدا میکردن.

* همچنین شاهد یکی از عجیب ترین صحنه ها بودیم؛ جاییکه جان از میان اونهمه مرده هایی که توسط نایت کینگ دوباره برخاستند، زنده موند! با اینکه توسط مرده ها دوره شده بود. مرده هایی که با هجومشون، وحشی ترین و قدرتمند ترین قوم و ارتش، یعنی دوتراکی ها رو در چند دقیقه محو کردن!عجیب تر اینکه جان هر بار از آتش آبی ویسریون که دیوارهای قلعه رو به راحتی نابود میکرد، فرار میکرد(بخونید قایم موشک بازی میکرد) و هیچ آسیبی نمیدید!
 * و همینطور صحنه ای که هیچوقت درکش نکردم، بلند شدن جان روبروی ویسریون و فریادش بود!! دقیقا قصدش چی بود؟!

* سکانس مربوط به کتابخونه به نظرم واکینگ ددی بود و با روح گیم آو ترونز سازگار نبود.

* موضوع دیگه اینکه در سکانس کشته شدن نایت کینگ اینکه چگونه آریا تونست از بین اون همه وایت و آدر عبور کنه و خودش رو به نایت کینگ برسونه!

* نود و چهار آدر، نقش هویج رو به خوبی در این قسمت ایفا کردن! 

* چرا باید گوست در خط مقدم و همراه دوتراکی ها میبود؟ و چطور در مقابل هجوم وایت ها جون سالم به در برد؟ بهتر نبود از گوست تو سردابه استفاده میکردن برای محافظت از زن ها و بچه ها؟

*اما نا امید کننده ترین و ضعیف ترین بخش؛ روند داستانی و پایان همیشگی وایت واکرها!
از اولین دقایق شروع گیم آو ترونز و اولین بند های کتاب، به ما هشدار آمدن زمستان داده می شد! تو هشت فصل بارها به جنگ با مرده ها اشاره میشد و به اون جنگ کبیر لقب داده بودن. قطعا جنگ در برابر وایت واکر ها، هیچوقت مسئله حاشیه ای چه در کتاب ها و چه در سریال نبوده اما این جنگ بزرگ، در یک قسمت، و در یک شب به پایان رسید! اونهم با خوشی! کاراکتر مهمی نمرد و شر مطلق، نایت کینگ هم از بین رفت! اون همه صحبت راجع به فرا رسیدن زمستان، اون همه داستان های وحشت آور در مورد آدر ها و شب طولانی قبلی، که نسل ها طول کشید، اما نایت کینگ در همون اولین ایستگاهِ مهم بعد از دیوار، وینترفل، برای همیشه متوقف شد! پایان ساده انگارانه ای برای وایت واکرها بود!
موضوع دیگه اینکه از نظر من آریا نمیتونست گزینه مناسبی برای کشتن نایت کینگ باشه چرا که اون هیچ سابقه ای در تقابل با وایت واکرها نداشته! حالا چطور میتونه به یه منجی تبدیل بشه؛ اونم با کشتن شخصیتی که هیچوقت حتی از نزدیک هم ندیدتش؟! من فقط مشکلم با کشته شدن نایت کینگ توسط آریا اینه.

 گمان میکنم تئوری های طرفدارا به مراتب زیباتر و قابل تامل تر از ایده های نویسنده های سریال بود!

به عنوان جملات پایانی عرض کنم، این قسمت چیزی نبود جز خیانت به طرفدار های قدیمی و وفادار، خیانت به قلم مارتین و نابودکننده میراث اون! چطور میشه یک سریال به اون بی نقصی، به اون درجه از پیچیدگی داستانی و اتفاقات شوکه کننده و رمز آلود، به اینجا برسه؟
نمیدونم چطور سازنده های سریال حاضر شدن سر و ته بزرگترین پروژه تلویزیونی تاریخ رو اینجوری هم بیارن! کدوم پدری با فرزندش همچین کاری میکنه که اونا کردن؟

[دوستان عزیز، اگر جایی از قلمم مشکل داشت عفو کنید چرا که این نوشته ها به صورت پیوسته نگارش نشده، و اینها نکاتی بود که تا الآن به فکرم رسیده بود و در روزهای آتی راجع به سوالاتی که سریال با نابودی وایت واکرها برای ما بی پاسخ گذاشت صحبت میکنم]

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 ساعت قبل، FaN گفته است :

در پاسخ به مطلبى كه Mimzar گرامى نوشته بودند:

تا جايى كه از فحواى نظرات برمياد، دو گروه هستند كه از پايانى كه براى نايت‌كينگ رقم خورد، سرسختانه دفاع مى‌كنند:

1. تينيجرها كه در دفاع از اين پايان، منتقدان را به عنوان «طرفدار نايت‌كينگ»(!) معرفى مى‌كنند و تسليت هم ميگن! يعنى در عوالم خودشان اينطور تصور مى‌كنند كه منتقدان لابد كسانى هستند كه از بابت نابود شدن نايت‌كينگ عزادارند پس حتما دوست داشتند كه اى كاش او پيروز ميشد و ميتونست همه را نابود كنه!!

براى اين گروه سنى، اصلا معنا نداره و قابل درك نيست كه وقتى در يك داستان، شخصيتى اينچنين داراى قدرت‌هاى اساطيرى و فوق بشرى و دخل و تصرف در طبيعت و .. معرفى‌ ميشه، و طى چند فصل، دائما تاكيد بر اين نكته است كه جنگ اصلى، جنگ زندگان در برابر او است و بقيه جنگ‌ها حكم بازى را دارند، طبيعتا اين انتظار براى مخاطب پيش مياد كه مرگش هم يك مرگ مهيج و حماسى باشه و قهرمانان در سايه كلى جانفشانى بتونند اونو نابود كنند نه به اين شكل مضحك كه دقيقا تكرار همون حركتى بود كه آريا قبلا در حين تمرين با برين اجرا كرده بود.

حالا در توجيه ميگن: نه خير! اسم اين سريال، بازى تاج و تخت ـه، و نايت‌كينگ صرفا يك شخصيت حاشيه‌اى بوده و جنگ اصلى از همون اولش هم قرار بوده كه جنگ با سرسى باشه!!

البته من از اين لحاظ خوشحالم كه اين دوستان از چنين پايانى لذت برده‌اند و رضايتشون جلب شده، اما با اين گروه هرگز وارد هيچ بحثى نميشم چون ثمرى نداره.

2. فمينيست‌ها. در توضيح رويكرد فمينيستى نويسنده اصلى و همكارانش، بسيارى (از جمله خودشون) زياد گفته و نوشته‌اند. كافى است تصور كنيد به جاى آريا، مثلا مرحوم ريكان همين مراحل آموزش زير نظر بى‌چهره‌ها و .. را مى‌گذراند و نهايتا به همين شيوه‌اى كه ديديم، شاه شب را از بين مى‌برد. مطمئن باشيد در اينصورت، سيل اعتراضات از سوى فمينيست‌ها و جنسيت‌محورها روانه ميشد كه: «آخه اين چه وضعشه؟!». اما چون آريا دختره و خيلى‌ها باهاش همذات‌پندارى مى‌كنند و رويكردشون هم عاطفى و احساساتيه، اين گروه هم بر خودشون واجب ميدونند كه به هر نحوى اين پايان مضحك را توجيه كنند.

در حالى كه اگر به جاى آريا، هر شخصيت ديگرى هم نايت‌كينگ را به اين شيوه از بين برده بود، ما باز هم همين اعتراض را داشتيم. يعنى براى من، پسر يا دختر بودن قاتل هيچ فرقى‌ نداره، بلكه مهم، پرداخت ماجرا است نه جنسيت طرف.

عده‌اى هم نوشته بودند كه مثلا چه پايانى براى نايت‌كينگ ميتونست بهتر از اين پايانى كه ديديم باشه!

فقط به عنوان مشتى نمونه خروار، يك نمونه از احتمالات را ميتونيد در اينجا بخونيد:

https://forums.hardwarezone.com.sg/109739271-post2650.html

تازه ما وقتى مدتها پيش اين احتمالات را ميخونديم، پيش خودمون ميگفتيم تيمى كه چنين سريالى درست كرده لابد پايان جذابتر و مهيجتر از اين حرفها براى اين شخصيت در نظر داره! ديگه خبر نداشتيم و اصلا تصور نميكرديم كه قراره آخرش شاهد چه چيزى باشيم ...

حس نمیکنی داری خودتو بالا میبینی بقیه نظرای مخالفو کوچیک

زشت نیست به نظرت...؟ 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 6 دقیقه قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

ناامید کننده ترین قسمت سریال - نابود کننده میراث جرج آر آر مارتین - نقطه اوج ضعف دو فصل اخیر

اینها توصیفات کلی من در رابطه با این قسمت بود.
در عین حال، باید بگم ده دقیقه پایانی این قسمت، چیزی جز یک شاهکار منحصر به فرد  سینمایی و هنری نبود اما سیر داستانیِ نا امید کننده ای برای طرفداران قدیمی و وفادار سریال و همچنین کتاب ها بود.
چیزی که این قسمت برای ما باقی گذاشت سوالات بی پاسخ فراوان، راز های بی جواب مانده و پارادوکس های داستانی بود! بعید میدونم با این روند سازنده های سریال، هیچوقت به این سوالات و رازها پاسخی داده بشه.
خیلی ها این قسمت رو دوست داشتن و عده ای هم نه. هر کس طرز تفکر متفاوتی با بقیه داره و نظرات همه اشخاص قابل احترامه. حالا هم بنده حقیر نظرات خودم رو به عنوان کسی که عاشقانه چندین سال سریال رو دنبال کردم بیان میکنم:
(بعضی از این نقاط ضعف رو میشه نادید گرفت و بعضی ها رو نمیشه و با منطق جور در نمیاد)

* با دیدن چند دقیقه ابتدایی، با خودم گفتم قراره با یه شاهکار رو به رو بشم؛ به تصویر کشیدن ترس در چهره ها، فضای سنگین و تاریک، و ناگهان پدیدار شدن ملیساندر!
با دیدن چنین صحنه هایی هیچوقت فکر نمیکردم که قراره ناامید بشم! فیلمنامه روند ضعف های فصل پیش و این فصل رو ادامه داد. تفاوت قلم مارتین با بنیوف و ویس اینجا مشخصه که سازنده های سریال شجاعت کافی رو ندارن که کاراکتر های مهم رو حذف کنن. شاهد بودیم جیمی، برین، پادریک،گندری در خط مقدم میجنگیدن و هیچکدوم کشته نشدن، حتی موقعی که به دیوار برجک قلعه تکیه داده بودن و وایت ها بر سر اونا سرازیر شده بودن باز هم به طرز معجزه آسایی زنده موندن! پادریک که تا به حال با مرده ها نجنگیده بود، و حتی جدیدا رزم رو آموخته بود به طرز معجزه آسایی در خط مقدم در مقابل هجوم وایت ها زنده موند اما اد، نگهبان شبی که یکی از بازماندگان نبرد هاردهوم بود، خیلی زودتر مرد.
یکی از ضعف های فیلمنامه همینجا بود که هر بار کاراکترهای مهم به طرز عجیبی نجات پیدا میکردن.

* همچنین شاهد یکی از عجیب ترین صحنه ها بودیم؛ جاییکه جان از میان اونهمه مرده هایی که توسط نایت کینگ دوباره برخاستند، زنده موند! با اینکه توسط مرده ها دوره شده بود. مرده هایی که با هجومشون، وحشی ترین و قدرتمند ترین قوم و ارتش، یعنی دوتراکی ها رو در چند دقیقه محو کردن!عجیب تر اینکه جان هر بار از آتش آبی ویسریون که دیوارهای قلعه رو به راحتی نابود میکرد، فرار میکرد(بخونید قایم موشک بازی میکرد) و هیچ آسیبی نمیدید!
 * و همینطور صحنه ای که هیچوقت درکش نکردم، بلند شدن جان روبروی ویسریون و فریادش بود!! دقیقا قصدش چی بود؟!

* سکانس مربوط به کتابخونه به نظرم واکینگ ددی بود و با روح گیم آو ترونز سازگار نبود.

* موضوع دیگه اینکه در سکانس کشته شدن نایت کینگ اینکه چگونه آریا تونست از بین اون همه وایت و آدر عبور کنه و خودش رو به نایت کینگ برسونه!

* نود و چهار آدر، نقش هویج رو به خوبی در این قسمت ایفا کردن! 

* چرا باید گوست در خط مقدم و همراه دوتراکی ها میبود؟ و چطور در مقابل هجوم وایت ها جون سالم به در برد؟ بهتر نبود از گوست تو سردابه استفاده میکردن برای محافظت از زن ها و بچه ها؟

*اما نا امید کننده ترین و ضعیف ترین بخش؛ روند داستانی و پایان همیشگی وایت واکرها!
از اولین دقایق شروع گیم آو ترونز و اولین بند های کتاب، به ما هشدار آمدن زمستان داده می شد! تو هشت فصل بارها به جنگ با مرده ها اشاره میشد و به اون جنگ کبیر لقب داده بودن. قطعا جنگ در برابر وایت واکر ها، هیچوقت مسئله حاشیه ای چه در کتاب ها و چه در سریال نبوده اما این جنگ بزرگ، در یک قسمت، و در یک شب به پایان رسید! اونهم با خوشی! کاراکتر مهمی نمرد و شر مطلق، نایت کینگ هم از بین رفت! اون همه صحبت راجع به فرا رسیدن زمستان، اون همه داستان های وحشت آور در مورد آدر ها و شب طولانی قبلی، که نسل ها طول کشید، اما نایت کینگ در همون اولین ایستگاهِ مهم بعد از دیوار، وینترفل، برای همیشه متوقف شد! پایان ساده انگارانه ای برای وایت واکرها بود!
موضوع دیگه اینکه از نظر من آریا نمیتونست گزینه مناسبی برای کشتن نایت کینگ باشه چرا که اون هیچ سابقه ای در تقابل با وایت واکرها نداشته! حالا چطور میتونه به یه منجی تبدیل بشه؛ اونم با کشتن شخصیتی که هیچوقت حتی از نزدیک هم ندیدتش؟! من فقط مشکلم با کشته شدن نایت کینگ توسط آریا اینه.

 گمان میکنم تئوری های طرفدارا به مراتب زیباتر و قابل تامل تر از ایده های نویسنده های سریال بود!

به عنوان جملات پایانی عرض کنم، این قسمت چیزی نبود جز خیانت به طرفدار های قدیمی و وفادار، خیانت به قلم مارتین و نابودکننده میراث اون! چطور میشه یک سریال به اون بی نقصی، به اون درجه از پیچیدگی داستانی و اتفاقات شوکه کننده و رمز آلود، به اینجا برسه؟
نمیدونم چطور سازنده های سریال حاضر شدن سر و ته بزرگترین پروژه تلویزیونی تاریخ رو اینجوری هم بیارن! کدوم پدری با فرزندش همچین کاری میکنه که اونا کردن؟

[دوستان عزیز، اگر جایی از قلمم مشکل داشت عفو کنید چرا که این نوشته ها به صورت پیوسته نگارش نشده، و اینها نکاتی بود که تا الآن به فکرم رسیده بود و در روزهای آتی راجع به سوالاتی که سریال با نابودی وایت واکرها برای ما بی پاسخ گذاشت صحبت میکنم]

 

هنوز سه قسمت دیگ هست بیایید بعد از این سه قسمت این نظرو بدیم که به طرفدار ها خیانت شده..

من فکر میکنم این قسمت بر پایه ی این اصل بود..

فدا کردن چیز های بزرگ برای رسیدن به چیز های بزرگتر..

فدا کردن نایت کینگ برای رسیدن به یه چیز فرا نایت کینگی و فراتر از ارتش مردگان..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 22 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

هنوز سه قسمت دیگ هست بیایید بعد از این سه قسمت این نظرو بدیم که به طرفدار ها خیانت شده..

من فکر میکنم این قسمت بر پایه ی این اصل بود..

فدا کردن چیز های بزرگ برای رسیدن به چیز های بزرگتر..

فدا کردن نایت کینگ برای رسیدن به یه چیز فرا نایت کینگی و فراتر از ارتش مردگان..

میتونیم خودمونو گول بزنیم، ولی میتونیم منطقی هم باشیم. از فصل گذشته همش باور داشتم قسمت های بعد جبران میکنن اما نه تنها جبران نشد، بلکه حتی به نقطه های اصلی داستان هم ضربه زدن. 

به شخصه امیدی به سه قسمت آینده ندارم؛ این روند به من وعده پایانی خوب نمیده. این ضعف ها رو در قسمت های آینده هم میبینیم. 

البته این ها نقطه نظرات منه، شاید خیلیا از روند خوششون بیاد، اما من نا امید شدم?

 

سپاس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 21 دقیقه قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

میتونیم خودمونو گول بزنیم، ولی میتونیم منطقی هم باشیم. از فصل گذشته همش باور داشتم قسمت های بعد جبران میکنن اما نه تنها جبران نشد، بلکه حتی به نقطه های اصلی داستان هم ضربه زدن. 

به شخصه امیدی به سه قسمت آینده ندارم؛ این روند به من وعده پایانی خوب نمیده. این ضعف ها رو در قسمت های آینده هم میبینیم. 

البته این ها نقطه نظرات منه، شاید خیلیا از روند خوششون بیاد، اما من نا امید شدم?

 

سپاس

درسته ولی من بازم میگم صبر کنیم ببینیم سریالو به کجا میکشن..

در 19 دقیقه قبل، تینا استارک گفته است :

آخه از نایت کینگ بزرگتر چی داشتیم ?

باید منتظر بود و دید..

اگ وارگ برن روی نایت کینگ درست باشه برن از نایت کینگ هم بزرگتر میشه..

البته فقط یه فرضیس..

باید صبر کرد و دید..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 ساعت قبل، Amir2020 گفته است :

دیگه باید قبول کرد که این سریال و باید یه جایی تموم شه و مثل دنیای واقعی نیست که یه کابوس مثلا 40 سال طول بکشه مجبوررن یه جایی داستان رو جمع کنن در ضمن اسم فیلم بازی تاج و تخته نه winter is coming پس باید قبول کرد زیاد هم نمیشد بسطش داد این جنگ رو (البته در فصول قبل هم گوشه هایی از درگیری با شاه شب رو دیده بودیم) داستان به خاطر جداشدن از کتاب یک مقدار دچار ضعف منطق و یکپارچگی شده ولی نه در اون حد که بخایم بگیم افتضاحه.

به نظرم بزرگترین مشکل دلبستگی عوامل سریال به شخصیتها هستش که در فصول اول اصلا دیده نمیشد (البته یه بخش زیادیش هم برای جذب و نگهداری مخاطبه) دیگه دلشون نمیاد تا 1-2 قسمت آخر کسی رو از شخصیت های معروف بکشن تو این قسمت نهایت تلاششون حذف 2-3 تا شخصیت درجه 3 بود.

در ضمن باید یادمون باشه نهایت کار یک فیلم و سریال(مخصوصا سریال) خاصیت سرگرم کنندگی و لذت دادن به مخاطبه الی الخصوص مخاطب عام پس وقتی یک اپیزود با استقبال عمومی مواجه میشه یعنی به هدفش رسیده گرچند که شاید کلی ایراد فنی هم تو کارش باشه. نمیشه گفت چرا جوگیرید و....چون بهشون لذت داده دیدن سریال و نیازی به فلسفی کردن قضیه نیست.

به شخصه برای همه گروه ها و نظراتشون احترام قائلم چونکه طبیعت انسان ها اینه که هر فردی دارای نقطه نظرات خودش هست و اگر قرار باشه به افکار هم احترام نزاریم، اونوقت باید به جنگ و جدال با هم بپردازیم که کاریست با خوی حیوانی! 

 

اجازه بدید در نهایت احترام با حرفتون مخالفت کنم.

 خاصیت سرگرم کنندگی؟ خب به همین دلیله یه عده از این قسمت خوششون اومد و نمره ده از ده دادن! 

من وقتی اولین قسمت از سریال رو دیدم، به خودم گفتم این با بقیه فرق میکنه. این قراره یه شاهکار باشه. این قراره با مغز و روح من بازی کنه. حدسم درست بود! سریال بی نقص بود. اتفاقا چون گیم آو ترونز بر خلاف سایر سریال ها جنبه سرگرمی نداشت من رو جذب خودش کرد. اون من رو به چالش میکشید. 

دوستی گفتن فلسفه رو باید فقط در کتب فلسفی جست، باید بگم پس هنوز با روح سینما و هنر غریبن! هنر برای سرگرمی نیست، هنر اومده تا در قالب تصویرها و فریم ها و موسیقی های متن، ما رو به چالش بکشه، ما رو به فکر ببره، و چیزی رو به ما بگه. دوست عزیز، برای سرگرمی فیلم های زیادی وجود دارن، اما بازی تاج و تخت هیچوقت برای سرگرمی نبوده، فلسفه خودش رو داشته، چرا که مارتین اون رو به این شیوه نگارش کرده.

سرگرمی؟؟؟!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام

خب دوستان نظرشونو گفتن و اکثرا دوستانی که نظرات مخالف داشتن حرفهایی که میخواستم بزنم رو به زیبایی بیان کردند. اول از همه به نظرم نقطه قوت این قسمت، جلوه های بصری فوق العاده حرفه ای، استفاده بجا از موسیقی (با تشکر و خسته نباشید به آقای رامین جوادی عزیز) بود که در نوع خودش عالی بود.

اما Winter is comming، افسانه شب طولانی، آزورآهای، کل فلسفه داستان نغمه یخ و آتش، هدایت خدای نور، آورنده روشنایی و نبرد طلوع و .... همه شد همین اپیزودی که دیدیم:) با کمترین میزان تلفات!! الان دیگه شعار استارکها هم معنایی نداره، خیلی راحت، دیواری هم که نیست. ملت برن تا خود سرزمینهای همیشه زمستان بساط عشق و حال پهن کنن :) به نظر من اگر این اپیزود غافلگیری خاصی پشتش نباشه که قرار باشه مثلا تو اپیزود آخر ببینیم، به طرز نا امید کننده ای فاجعه بود برای این اثر بزرگ. چراا؟؟ چون درسته اسم سریال بازی تاج و تخته ولی به مرور برامون جا افتاد که تخت آهنین و نبرد واسه تصاحب هفت پادشاهی بازی کودکانه ای بیش نیست و اصل داستان، نبرد آخر زمانی و شکست خدای تاریکی و زمستان و پیروزی خدای روشنایی و رویای بهار باید باشه. حرف خرس پیر (جیو مورمانت) به جان اسنو یادتونه بهش گفت: "آیا تو می خوای یه سرباز باشی توی یه جنگ بزرگ یا برادر از برادران نگهبان شب؟" یعنی کاملا اهمیت این ماموریت نسبت به جنگ تخت اهنین رو نشون میداد.

اگر این باشه میتونم بگم نویسنده های سریال، خط داستانی و تلخی احتمالی اون رو فدای غافلگیری بیننده ها با کمی چاشنی هپی اندینگ کردن. الان یعنی نبرد طلوع و شب طولانی یه داستان فرعی بود و غول مرحله آخر سرسیه (به قول یکی مادر فیلها) یعنی سرسیه که باید شکست بخوره، سرسیه که شاه شب هشت هزار ساله با قدرتهای افسانه ایش هم به گرد پاش نمیرسه از نظر هوش و ذکاوت، سرسی خیلی خفن بود و ما نمیدونستیم. یحتمل اونه که مهمترین شخصیتها رو به دیار باقی میفرسته به همراه دوست پسر جدیدش با بازی فوق العاده:)) بازیگرش!!! قسمت بعدی هم باید منتظر کلی صحنه های به علاوه هجده بعد از جنگ باشیم:)) مخصوصا از کشنده نایت کینگ، آزورآهای کبیر، آورنده روشنایی ، آریا استارک:) 

و اما در مورد آریا: (با عرض معذرت از طرفدارای ایشون:))

آریا استارک دختر بچه ای که دوست داشت جنگجو بشه و از اینکه بهش بگن لیدی متنفر بود. فنون شمشیرزنی رو با لطف جان (هدیه نیدل) و پدرش ند استارک تا حدودی نزد بهترین شمشیر زن براووس آموزش دید. اما یه اتفاق باعث شد مسیر زندگیش عوض بشه: اعدام ند. از اون به بعد شاهد آوارگیش بودیم و درسهایی که طول این مدت یاد گرفت و باهاش بزرگ شد. یه لیست همیشه همراه خودش تو مغزش داشت، لیست افرادی که میخواست بکشه، انگیزه چی بود: انتقام. این لیست مدام تغییر میکرد، بانوی سرخ و بریک فقط به این دلیل به لیست اضافه شدن چون گندری رو بردن و آریا خوشش نیومد (چون نمیدونست که حتما قراره گندری قربانی بشه). شخصیتهای داستان نقطه اوج دارن و به نظر من نقطه اوج آریا و اونجایی که لیاقتش رو داشت بهش برسه، تبدیل شدن به حرفه ای ترین قاتل وستروس و تکمیل لیست انتقامش بود... همین. چون پرداخت شخصیتش در همین راستا بود. مثلا سانسا الان به جایی که لیاقتشه و براش کلی سختی کشیده (خییلی خیلی بیشتر از آریا) رسیده، بانوی وینترفل و یه جورایی ملکه شمال. 

آریا کجا اصلا درگیر موضوع شاه شب، ارتش مردگان، شب طولانی، زمستان و ... بوده؟؟؟ چرا باید یه دفعه با یه چرخش، بانوی سرخ هدف 6 بار زنده شدن بریک رو محافظت از آریا اعلام کنه؟ اصلا به قول فراستی در نیومد:) مسخره بود، اومدن از دیالوگ چشم های رنگی با یه جابه جایی استفاده کردن که بگن منظور از چشم آبی نایت کینگ بوده؟!! خیلی مسخره س. یعنی پرنس وعده داده شده که ریگار تارگرین کل زندگی و تاج و تخت و همه رو فدای اون موضوع کرد، همش به خاطر آریا بود؟ من خودم هیچوقت طرفدار آریا نبودم و نیستم (میدونم خیلی هم طرفدار داره) ولی وجدانا طرفداراش هم شاید منصفانه نگاه کنن میفهمن چی میگم.

اصلا کاری به مسائل فمینیستی ندارم ولی به نظر خودمم شور این موضوع یکم دراومده دیگه: آزورآهای=آریا ، لرد جزیره خرس که غول هم زد لت و پار کرد=لیانا مورمانت، غول مرحله آخر=سرسی، محافظ واقعی شمال=سانسا، تنها وارث برحق جزایر آهن=یارا گریجوی، وارث برحق تخت آهنین=دنریس (شاید نشه ولی با فداکاری هایی که تو این قسمت واسه جان کرد نشون دادن قرار نیست آدم بده باشه و اینکه به جان گفت یعنی تو آخرین بازمانده مرد خاندان تارگرینی هم نکته جنسیتی توش نهفته س)

حرف زیاده ولی تنها امید من و امثال من که چندین سال با خوندن داستان و تئوری های مختلف و یه جورایی زندگی در دنیای نغمه عمرمونو گذروندیم اینه که باز هم غافلگیر بشیم و این پایان خط داستانی شب طولانی نباشه و گرنه ایده های بسیاری از فن های نغمه در مورد پایان شب طولانی به مراتب زیباتر از اینی بود که دیدیم.

ویرایش شده در توسط Gendry

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از قدیم طرفدارها عادت داشتن سر هر قضیه ای بگن :

"We trust in D&D"

و اونا هم هر فصل سریعا جواب اعتماد رو میدادن و سریال هیچ پلاتی باقی نمیذاشت .

 از اول فصل 6 سوالای زیادی مطرح شد ولی به خیلی هاش جوابی داده نشد . اگه D&D جواب اون همه سوال رو تو سریال ندن دیگه نمیدونم چی بگم . امیدوارم فقط به اون جمله هنوز پایبند باشن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چرا جرج مارتین درباره قسمت جدید نظر نمیده ?

در 6 دقیقه قبل، MRD010 گفته است :

از قدیم طرفدارها عادت داشتن سر هر قضیه ای بگن : 

"We trust in D&D" 

و اونا هم هر فصل سریعا جواب اعتماد رو میدادن و سریال هیچ پلاتی باقی نمیذاشت .

 از اول فصل 6 سوالای زیادی مطرح شد ولی به خیلی هاش جوابی داده نشد . اگه D&D جواب اون همه سوال رو تو سریال ندن دیگه نمیدونم چی بگم . امیدوارم فقط به اون جمله هنوز پایبند باشن. 

بله

یه نمونه دیگه گوست (دایرولف جان) فقط 3 ثانیه در مثلا شب طولانی و جنگ بزرگِ زنده ها و مرده ها و فلان و فلان حضور داشت!

دلیلش هم نمیشه گفت ارزون کاری، الان معروف تر و پر درآمد تر از گات نداریم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از همه دوستان تشکر میکنم از خوندن نظرات و پاسخها واقعا لذت میبرم و نکات ریزی که میشه بهشون پی برد. دوستان بیایید بدون تعصب بپذیریم که داستان فصلهای پایانی میتونست بهترین از این باشه با قسمت هالیوودی سریال کاری ندارم نمره شون بیسته ولی روایت داستان فصل به فصل ضعیف شد برای من داستان حکم روحو داره که به کالبد اثر جاودانگی میبخشه. دی اند دی زحمت کشیدن فیلمنامه این قسمتو خودشون نوشتن احتمالا فکر کردن شاهکاری چیزی قراره خلق کنن!  

در 14 دقیقه قبل، aliod گفته است :

چرا جرج مارتین درباره قسمت جدید نظر نمیده ?

مقصر اصلی خودشه کتابا رو به موقع تموم نکرد البته اگه با اچ بی او دستش تو ی کاسه نباشه و خودشو نفروخته باشه

ویرایش شده در توسط وایت ولف

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 دقیقه قبل، وایت ولف گفته است :

از همه دوستان تشکر میکنم از خوندن نظرات و پاسخها واقعا لذت میبرم و نکات ریزی که میشه بهشون پی برد. دوستان بیایید بدون تعصب بپذیریم که داستان فصلهای پایانی میتونست بهترین از این باشه با قسمت هالیوودی سریال کاری ندارم نمره شون بیسته ولی روایت داستان فصل به فصل ضعیف شد برای من داستان حکم روحو داره که به کالبد اثر جاودانگی میبخشه. دی اند دی زحمت کشیدن فیلمنامه این قسمتو خودشون نوشتن احتمالا فکر کردن شاهکاری چیزی قراره خلق کنن!  

دقیقا، به نظر من فصل 4 اوج سریال بود و بعد از اون هر فصل مقداری افت کرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 یه چیز دیگه که حرص منو دراورده

له شدن کارکتر جان در این فصل هست

کارکتری که از فصل اول مانور داده شد رو. اینکه بچه کیه. مهمترین تئوری گات. بعد از یه حرامزاده خجالتی و همیشه غمگین با تلاش خودش رسید به پادشاهی

الان عملکرد پادریک بیشتر از جان شده. چرا آخه

مثلا میخواستن ضد حال بزنن به تئوریها یا چی

این نغمه یخ و آتش چی شد قضیش. اینکه پسر ریگار بود که چی نقشش چی بود تو جنگ

فقط درست کردن ارتش و استخراج گلس. اینو هرکس دیگم میتونست انجام بده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 37 دقیقه قبل، وایت ولف گفته است :

از همه دوستان تشکر میکنم از خوندن نظرات و پاسخها واقعا لذت میبرم و نکات ریزی که میشه بهشون پی برد. دوستان بیایید بدون تعصب بپذیریم که داستان فصلهای پایانی میتونست بهترین از این باشه با قسمت هالیوودی سریال کاری ندارم نمره شون بیسته ولی روایت داستان فصل به فصل ضعیف شد برای من داستان حکم روحو داره که به کالبد اثر جاودانگی میبخشه. دی اند دی زحمت کشیدن فیلمنامه این قسمتو خودشون نوشتن احتمالا فکر کردن شاهکاری چیزی قراره خلق کنن!  

مقصر اصلی خودشه کتابا رو به موقع تموم نکرد البته اگه با اچ بی او دستش تو ی کاسه نباشه و خودشو نفروخته باشه

خوب خودشون نویسندگی قسمتهای گذشته رو هم کردن فکر کنم . ولی به نظرم باید نویسندگی این دو فصل رو میدادن به بهترین نویسنده ها زیر نظر خود مارتین و ایده هاش . من اگه مارتین هم حاضر نبود همکاری کنه میرفتم سراغ نویسنده هایی که دستی تو اثار بزرگ فانتزی داشتن . شده حتی از بودجه میزدم ولی اینکار رو میکردم .

اصلا اینکه خودشون نوشتن این قسمت رو به عهده گرفتن خودش نشون میده تمام بار این قسمت رو میخواستن بندازن رو دوش کارگردانی و از طریق اون و جلوه های ویژه بتونن یه اپیزود خفن بسازن ولی نشد و باید از اپیزود انسوی دیوار درس میگرفتن .

در 4 دقیقه قبل، تینا استارک گفته است :

 یه چیز دیگه که حرص منو دراورده

له شدن کارکتر جان در این فصل هست

کارکتری که از فصل اول مانور داده شد رو. اینکه بچه کیه. مهمترین تئوری گات. بعد از یه حرامزاده خجالتی و همیشه غمگین با تلاش خودش رسید به پادشاهی

الان عملکرد پادریک بیشتر از جان شده. چرا آخه

مثلا میخواستن ضد حال بزنن به تئوریها یا چی

این نغمه یخ و آتش چی شد قضیش. اینکه پسر ریگار بود که چی نقشش چی بود تو جنگ

فقط درست کردن ارتش و استخراج گلس. اینو هرکس دیگم میتونست انجام بده

این از الان به بعد معلوم میشه

خیلی دلم میخواد سازنده ها یه دفعه همه رو سوپرایز کنن و جوری مسائل رو به هم ربط بدن که در حین فک برانداز بودن بتونه جواب تمام مسائل رو بده . 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 20 دقیقه قبل، تینا استارک گفته است :

 یه چیز دیگه که حرص منو دراورده

له شدن کارکتر جان در این فصل هست

کارکتری که از فصل اول مانور داده شد رو. اینکه بچه کیه. مهمترین تئوری گات. بعد از یه حرامزاده خجالتی و همیشه غمگین با تلاش خودش رسید به پادشاهی

الان عملکرد پادریک بیشتر از جان شده. چرا آخه

مثلا میخواستن ضد حال بزنن به تئوریها یا چی

این نغمه یخ و آتش چی شد قضیش. اینکه پسر ریگار بود که چی نقشش چی بود تو جنگ

فقط درست کردن ارتش و استخراج گلس. اینو هرکس دیگم میتونست انجام بده

چیزی که سریال نشون داده فارغ از تارگرین بودنش جان اصلا به درد حکومتداری نمیخوره

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در ۱ ساعت قبل، aliod گفته است :

دقیقا، به نظر من فصل 4 اوج سریال بود و بعد از اون هر فصل مقداری افت کرد

سریال از اولش معروف بود به اپیزودهای 9 که بهترین اپیزودهاش بود اگه بخوایم هر فصل رو براساس تعداد اپیزودهای مهم و تاثیرگذار امتیاز بدیم:

فصل 1: اپیزود 9 و 10 = 2

فصل 2 : اپیزود 9 و 10 = 2

فصل 3 : اپیزود 4 و 9 و 10 = 3

فصل 4 : اپیزود 2 و 6 و 8 و 9 و 10 = 5

فصل 5 : اپیزود 8 و 9 و 10 = 3

فصل 6 : اپیزود 5 و 9 و 10 = 3

فصل 7 : اپیزود 4 و 6 و 7 = 3

 

نکته ای که اینجاست اینه که تمام این اپیزودها توی imdb امتیازهای بالایی داشتن مخصوصا اپیزودهای جنگی و اپیزودهای 9 هر فصل که بیشترین امتیازها رو داشتن . تنها اپیزودهایی که امتیاز در خور یک اپیزود جنگی رو نداشتن اپیزود انسوی دیوار و همین لانگ نایت بوده که احتمال داره لانگ نایت از این هم پایینتر بره . واقعا دل مردم پره از این اپیزود. این امتیاز خیلی حرفا توشه .

ویرایش شده در توسط MRD010

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 7 دقیقه قبل، وایت ولف گفته است :

چیزی که سریال نشون داده فارغ از تارگرین بودنش جان اصلا به درد حکومتداری نمیخوره

 

پیشنهاد شما کیه الان؟ 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×