رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

بحث اپیزودیک قسمت سوم  

127 رای

  1. 1. به قسمت سوم فصل هشت مجموعه بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      4
    • 2
      4
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      2
    • 6
      3
    • 7
      9
    • 8
      12
    • 9
      30
    • 10
      63


Recommended Posts

ارسال شده در (ویرایش شده)
در 41 دقیقه قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

خب تو فصل اول قسمت اول هم وایتها به یه گشتی اجازه دادن که برگرده به دیوار ( تو کتاب این صحنه با سریال کاملا متفاوته) همونی که ند استارک به خاطر سوگند شکنی گردنشو زد. با توجه به این صحنه ها و علامتهایی که شاه شب می ذاشت من فکر می کردم می خواد پیامی به انسانها برسونه( یه چیزی در راستای خاکستری بودن شاه شب و اینکه هدفش واقعا قتل عام آدمها نیست) ولی خب تا اینجا کلا نفهمیدیم کی بود و چی می خواست.

 

دیگه بدتر! جان تو اون هیر و ویر و شلوغی وسط جنگ و دعوا تو اون تاریکی آریا رو می بینه اونوقت واکرها نمی بیننش؟ چون ادرها کلا تو شب ظاهر میشن و هر جا برن با خودشون سرما و تاریکی می برن پس  منطق میگه باید به تاریکی عادت داشته باشن و تو تاریکی دید بهتری نسبت به انسانها داشته باشن.

به علاوه آدرها تواناییشون با جان متفاوته. باز سکانس کتابخونه رو در نظر بگیرید که آدرها حتی به صدای چکیده شدن خون اریا واکنش نشون دادن.

با توجه به چیزی که دیدیم و نحوه پنهان شدن آریا به نظر میرسه که آریا باید قبل از آدرها اونجا رسیده باشه و قائم شده باشه که اینم غیر منطقی به نظر میرسه.( یه بار دیگه فیلم رو ببینید. از لحظه ای که نایت کینگ مرده ها رو به جون جان میندازه تا لحظه ای که با اژدها روبرو میشه و اگر آریا اون لحظه اونجا باشه خب...

 

سرعت عمل آدرها هم کاملا نادیده گرفته شد. اول قائم شده بود ندیدنش قبول! ولی بعد که دیدنش دست رو دست گذاشتن تا به همین راحتی بهشون حمله بشه؟ باید رو هوا میزدنش.

اینم نفهمیدم که چرا شاه شب با ویسریون جنگل خدایان وینترفل رو به آتش نکشید؟ نکنه کلاغ سه چشم هم با آتش اژدها از بین نمیره؟

و کلا من با حضور وایت واکرها مشکل دارم. دقیقا نقششون تو جنگ چی بود؟ حتی یه صحنه مبارزه یا اینکه کار خاصی بکنن ندیدیم. می شد حداقل قهرمانهایی که الکی زنده موندن یکیشون رو می کشت تا مثلا وایتهای تحت کنترلش هم کشته بشن و یه کم از فشار جنگ کم بشه و حتی تلاش بقیه رو هم برای رسیدن به بقیه اشون می دیدیم. قهرمانهای ما اینو می دونستن که باید واکرها و شاه شب رو بکش. کشتن وایتها بی فایده است

 

هرچند گفتن دلایل زیاد روی شما اثر نداره اما برای دوستان دیگه ای که میخونن :
آدرها به وایت واکرهایی گفته میشه ک نایت کینگ اونا رو مثه خودشون کرده که کلا بیرون بودن تا وقتی ک نایت کینگ میخواست بره توی جنگل خدایان پس اونایی ک توی کتابخونه بودن واکرها یعنی مرده های عادی بودن نه آدر !!!
نکته ای که هست اینه ک حرکت هایی آریا کاملا بی صدا هست این رو سریوفورل در فصل اول بهش یاد داد :

قسمت 6 : how can you be quick as a snake or as quiet as a shadow
اون صحنه کتاب خونه و اینکه پشت جان ظاهر شد میخواست همین رو نشون بده مخصوصا کتاب خونه ک نشون داد حرکت کردن آریا صداش از چکیدن خون روی زمین هم کمتره
اصلا روی سرعت و بی صدابودن آریا هیچ شبهه ای نذاشته سریال ک بشه ازش ایراد گرفت.

در 3 ساعت قبل، jilibilina گفته است :

درود

دوستان یه سوال دارم، که از فصل اول ذهن منو درگیر خودش کرده. اگه کسی میدونه پاسخ بده:

توی آخرین سکانس قسمت دهم، فصل اول وقتی که سم اونطرف دیوار، یهو وسط ارتش مردگان گیر میوفته، و حتی یه وایت واکر سوار بر اسب هم میاد کنارش، ولی هیچکس باهاش کاری نداره. اصلا نمیبیننش! 

درحالی که هم مردگان و هم وایت واکرا اگر انسان زنده ای در نزدیکشون باشه اونو حس میکنن!

پس چرا سم رو نه ندیدن و نه بوییدن و نه چشیدن!؟؟

سلام بر شما دوست عزیز
مشکلی که توی این چیزا هست جدا شدن سریال از کتاب هاست.
نایت کینگ در کتاب ها شخصیت خاکستری هست و با چیزی ک سریال از فصل 5 نشونش داد فرق داره. یه جورایی قابل مذاکره هست شخصیتش. بحث رو به دو قسمت تقسیم میکنم
1-تا آخر فصل 4 که کتاب و سریال یکی بودن : فصل 1 ابتدا یکی از انسان ها رو زنده میذارن تا برگرده و به آدما هشدار یا خبر یا اطلاع یا ... بده. (دلیلش هنوز مشخص نیست) همین کار رو با سم هم میکنن که شما ذکر کردید. اگه یادتون باشه کرستر در شمال دیوار راحت زندگی میکرد چون یه جور معامله کرده بود با نایت کینگ میگفت تو بمن کاری نداشته باش من پسرهام رو میدم به تو.
2- از فصل 5 به بعد ک آغاز جدایی کتاب و سریاله : کلا این چیزایی ک گفتم حذف شد و نایت کینگ در سریال شد یه ترمیناتور ک فقط میخواد نابود کنه مثه چیزی ک در هاردهوم دیدیم.

اینکه این چیزا با هم جور درنمیاد این تغییر سریال بود... در مورد داستانه کتاب تئوری های جالبی مطرح شده که یکیش اینه که وقتی در گذشته ارتش شاه شب عقب رونده شد یه چنین معامله ای باهاش کرده بودن و وقتی یکی از پسرهایی که وعده داده شده بود رو بهش نمیدن (در این تئوری میگن اون پسر وعده داده شده ممکنه جان بوده باشه) قراردادش با انسان ها بهم میخوره و میاد که دوباره بجنگه.
یکی دیگه از تئوری هایی هم ک گفته شده در همین راستا در مورد اون در پنهانیه قلعه نایت فورت هست (که سم برن و ... رو ازش رد کرد برن شماله دیوار) که میگن ممکنه در گذشته بچه هایی رو از اون در میبردن شمال و به نایت کینگ تحویل میدادن.

در کل در کتاب هدف نایت کینگ مشخص نیست ولی در سریال باید یه هدفی براش درنظر میگرفتن کاری به خوب یا بدش ندارم ولی با توجه به اینکه کتاب ها رو مارتین ننوشت سریال خیلی ضربه خورد. و قطعا نویسندگی مارتین هزاران برابر بهتر از بنیوف و وایز هست.

ویرایش شده در توسط ashkan.ghf

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

وایت واکر اونایی هستن که نایت کینگ تبدیلشون کرده و وایت مرده هایی که زنده شدن.

آدر لفظیه که توی فیلم فکر کنم زیاد استفاده نشده و منظورم کلا همه افراد مردگان بود.( چون فکر می کردم استفاده نشده تو فیلم)

هرچند گفتن دلایل زیاد روی شما اثر نداره اما :

در این مورد چون قول دادم با شما بحث نکنم پس بحث نمی کنم.

ویرایش شده در توسط شوالیه درخت خندان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 11 ساعت قبل، وایت ولف گفته است :

من که شدیدا علاقه دارم جان بشه ولی از لحاظ کلی جان همیشه درگیر نایت کینگ و جنگ آخرالزمانیش بود و دنریس درگیر تخت آهنین و انتقام از لنیسترها. جنگ جان تموم شد با اینکه خودش تاثیر جالبی نداشت و کلا بحث اژدهاسواریش به جز قسمت رقص اژدها اصلا با اون شخصیت نبرد حرامزاده ها همخونی نداشت

جنگ آخر متعلق به دنریسه و اگه زنده بمونه احتمالا تنها گزینه خواهد بود

بهترین حالت هم تیریون و سانسا هستن یعنی جان و دنریس بمیرن و این دوتا با هم ازدواج کنن و حکومت کنن

دقیقا این جنگ مال جان بود انتظار ازش بیشتر بود ولی خب ...

اره اینکه خط داستانی جان همش درباره نایت کینگ بود و بهتر بود اون در این جنگ پیروز میشد خیلی خوب بود و قطعا اینکه خط داستانی آریا و جان رو نویسنده ها تلاقی دادن برای خیلیا عذاب آور بوده. اما چیزی که نشون دادن این بود که نایت کینگ هیچ وقت حاضر به جنگ تن به تن نمیشد چون میدونست کل ارتشش به خودش وابسته هستن و تا از چیزی مطمئن نمیشد اصلا پا پیش نمیگذاشت. در هاردهوم اون بالا وایساد و وقتی جان اینا رفتن اومد دم اسکله. در این قسمت هم همین طور وارد جنگ تن به تن نشد و سوار بر اؤدها جنگید چون میدونست اژدها ها نمیتونن نابودش کنن بعد هم آدرهاش و مرده هاش رو فرستاد در جنگل خدایان یه حصار درست کرد اژدهاش رو هم گذاشت جلوی جنگل ک کسی نتونه بیاد داخل. این شکل بیان داستان کاری کرد که تنها کسی ک میتونست نایت کینگ رو بکشه کسی بود که قابل پنهان شدن و بی سر صدا بودن رو داشته باشه یعنی آریا.
من هم دوست داشتم ک جنگ نایت کینگ و جان رو ببینم و شاید اتمام خط داستانی به اون شکل برای خیلیا قشنگ تر میشد اما نایت کینگ باهوش تر از این بود ک بیاد جنگ تن به تن کنه. از طرفی هم اونجوری دیگه نقش جان در سریال تموم میشد و در 3 قسمت آخر عملا سیاهی لشکر بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 39 دقیقه قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

خب تو فصل اول قسمت اول هم وایتها به یه گشتی اجازه دادن که برگرده به دیوار ( تو کتاب این صحنه با سریال کاملا متفاوته) همونی که ند استارک به خاطر سوگند شکنی گردنشو زد. با توجه به این صحنه ها و علامتهایی که شاه شب می ذاشت من فکر می کردم می خواد پیامی به انسانها برسونه( یه چیزی در راستای خاکستری بودن شاه شب و اینکه هدفش واقعا قتل عام آدمها نیست) ولی خب تا اینجا کلا نفهمیدیم کی بود و چی می خواست.

 

دیگه بدتر! جان تو اون هیر و ویر و شلوغی وسط جنگ و دعوا تو اون تاریکی آریا رو می بینه اونوقت واکرها نمی بیننش؟ چون ادرها کلا تو شب ظاهر میشن و هر جا برن با خودشون سرما و تاریکی می برن پس  منطق میگه باید به تاریکی عادت داشته باشن و تو تاریکی دید بهتری نسبت به انسانها داشته باشن.

به علاوه آدرها تواناییشون با جان متفاوته. باز سکانس کتابخونه رو در نظر بگیرید که آدرها حتی به صدای چکیده شدن خون اریا واکنش نشون دادن.

با توجه به چیزی که دیدیم و نحوه پنهان شدن آریا به نظر میرسه که آریا باید قبل از آدرها اونجا رسیده باشه و قائم شده باشه که اینم غیر منطقی به نظر میرسه.( یه بار دیگه فیلم رو ببینید. از لحظه ای که نایت کینگ مرده ها رو به جون جان میندازه تا لحظه ای که با اژدها روبرو میشه و اگر آریا اون لحظه اونجا باشه خب...

 

سرعت عمل آدرها هم کاملا نادیده گرفته شد. اول قائم شده بود ندیدنش قبول! ولی بعد که دیدنش دست رو دست گذاشتن تا به همین راحتی بهشون حمله بشه؟ باید رو هوا میزدنش.

اینم نفهمیدم که چرا شاه شب با ویسریون جنگل خدایان وینترفل رو به آتش نکشید؟ نکنه کلاغ سه چشم هم با آتش اژدها از بین نمیره؟

و کلا من با حضور وایت واکرها مشکل دارم. دقیقا نقششون تو جنگ چی بود؟ حتی یه صحنه مبارزه یا اینکه کار خاصی بکنن ندیدیم. می شد حداقل قهرمانهایی که الکی زنده موندن یکیشون رو می کشت تا مثلا وایتهای تحت کنترلش هم کشته بشن و یه کم از فشار جنگ کم بشه و حتی تلاش بقیه رو هم برای رسیدن به بقیه اشون می دیدیم. قهرمانهای ما اینو می دونستن که باید واکرها و شاه شب رو بکش. کشتن وایتها بی فایده است.

 

جان تونست آریا رو ببینه چون تو وردی گادزوود به خاطر آتش اژدها و آتش های دیگه هوا خیلی روشن تر هست 

این دیگه خیلی بدیهی هست احساس میکنم نمیخواین چیزی رو قبول کنید، هیر ویر جنگ چکار به دیدن جان داره بعدشم اون قسمت تعداد زنده ها خیلی کم هستن و اغلب کشته شدن اگه دقت کنید پس دیدن یه نفر اصلا کار سختی نیست

میتونه یه لحظه آریا رو ببینه که اونم داره تلاش میکنه به گادزوود بره و سعی کنه بهش کمک کنه

شاه شب از روی ویسریون پرت شد شاید اگه پرت نمیشد این اتفاق می افتاد همونجور که توی یه صحنه قسمتی از قلعه رو نابود میکنه 

اینکه میگید من با حضور آدرها مشکل دارم که هیچ کاری نکردن هم خیلی حرف عجیبیه

برعکس اینو همون لحظه ای که ادرها بیرون جنگل روی اسب هستن و جان می بینه شون باید متوجه بشید

این بهترین استراتژی جنگی بود که شاه شب به کار برد و آدرها اصلا وارد جنگ نشدن

آدرها قبلا نشون دادن خیلی جنگجوی قابلی نیستن که جان وقتی شمشیر والریایی کشید یارو کلا هنگ کرد و خیلی هم راحت شکست خورد مطمئنا جیمی و هوند و بریک و سر جورا میتونستن اینها رو بکشن حالا اینا اگه توی جنگ شرکت میکردن و هر کدوم کشته میشد یه تعداد از وایت های تحت نفوذشون هم از بین میرفت و لشکر کینگ نایت نابود میشد و به همین خاطر جان سعی کرد به اونا حمله کنه و دقیقا باز هم به همین خاطر کینگ نایت با ایجاد طوفان اجازه نداد جان بهشون دسترسی پیدا کنه

بعضی از ایرادهاتون بهونه بنی اسرائیلی هست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 12 ساعت قبل، MRD010 گفته است :

خوب خودشون نویسندگی قسمتهای گذشته رو هم کردن فکر کنم . ولی به نظرم باید نویسندگی این دو فصل رو میدادن به بهترین نویسنده ها زیر نظر خود مارتین و ایده هاش . من اگه مارتین هم حاضر نبود همکاری کنه میرفتم سراغ نویسنده هایی که دستی تو اثار بزرگ فانتزی داشتن . شده حتی از بودجه میزدم ولی اینکار رو میکردم .

اصلا اینکه خودشون نوشتن این قسمت رو به عهده گرفتن خودش نشون میده تمام بار این قسمت رو میخواستن بندازن رو دوش کارگردانی و از طریق اون و جلوه های ویژه بتونن یه اپیزود خفن بسازن ولی نشد و باید از اپیزود انسوی دیوار درس میگرفتن .

این از الان به بعد معلوم میشه

خیلی دلم میخواد سازنده ها یه دفعه همه رو سوپرایز کنن و جوری مسائل رو به هم ربط بدن که در حین فک برانداز بودن بتونه جواب تمام مسائل رو بده . 

سلام در مورد قسمت اول صحبتتون
فک کنم نمیتونستن تاجایی ک میدونم قراردادی که بین شبکه و مارتین هست مشاور نویسندگی رو دادن به مارتین و نمیتونستن یهویی بدن به یه نویسنده ی دیگه.
اما بله قطعا مارتین یه چیزه دیگه س بالاخره نویسنده س. فقط کاش زنده بمونه تا کتاباش رو تموم کنه وگرنه یکی از شاهکارهای تاریخ ناتمام میمونه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 39 دقیقه قبل، mehdi7ra گفته است :

جان تونست آریا رو ببینه چون تو وردی گادزوود به خاطر آتش اژدها و آتش های دیگه هوا خیلی روشن تر هست 

این دیگه خیلی بدیهی هست احساس میکنم نمیخواین چیزی رو قبول کنید، هیر ویر جنگ چکار به دیدن جان داره بعدشم اون قسمت تعداد زنده ها خیلی کم هستن و اغلب کشته شدن اگه دقت کنید پس دیدن یه نفر اصلا کار سختی نیست

میتونه یه لحظه آریا رو ببینه که اونم داره تلاش میکنه به گادزوود بره و سعی کنه بهش کمک کنه

شاه شب از روی ویسریون پرت شد شاید اگه پرت نمیشد این اتفاق می افتاد همونجور که توی یه صحنه قسمتی از قلعه رو نابود میکنه 

اینکه میگید من با حضور آدرها مشکل دارم که هیچ کاری نکردن هم خیلی حرف عجیبیه

برعکس اینو همون لحظه ای که ادرها بیرون جنگل روی اسب هستن و جان می بینه شون باید متوجه بشید

این بهترین استراتژی جنگی بود که شاه شب به کار برد و آدرها اصلا وارد جنگ نشدن

آدرها قبلا نشون دادن خیلی جنگجوی قابلی نیستن که جان وقتی شمشیر والریایی کشید یارو کلا هنگ کرد و خیلی هم راحت شکست خورد مطمئنا جیمی و هوند و بریک و سر جورا میتونستن اینها رو بکشن حالا اینا اگه توی جنگ شرکت میکردن و هر کدوم کشته میشد یه تعداد از وایت های تحت نفوذشون هم از بین میرفت و لشکر کینگ نایت نابود میشد و به همین خاطر جان سعی کرد به اونا حمله کنه و دقیقا باز هم به همین خاطر کینگ نایت با ایجاد طوفان اجازه نداد جان بهشون دسترسی پیدا کنه

بعضی از ایرادهاتون بهونه بنی اسرائیلی هست!

هر چی سعی می کنم از بحثهای زاید دوری کنم ولی نمیشه!

وقتی اژدها آتش میباره رو سر جان درسته که صحنه روشن میشه اما برای ما نه برای جان. چون اصولا جان باید پناه بگیره و قائم بشه و در چنین حالتی دیدش حتی کمتر هم میشه.( خواهش میکنم یک بار دیگه فیلم رو نگاه کنید). صحنه هر چقدر هم روشن باشه آریا با اون زخمی که برداشته قابل شناسایی نیست. اصلا به فرض که شما درست بگی و جان اریا رو دیده. وقتی که ما نتونیم ببینیمش اینم به نقطه ضعف فیلم اضافه میشه نه اینکه در توجیه ضعف فیلم بیاد.

با احترام به شما به هر حال دیگه از این به بعد هر بحثی که فکر می کنم زایده رو جواب نمیدم.

ویرایش شده در توسط شوالیه درخت خندان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 11 ساعت قبل، تینا استارک گفته است :

والا من دوست دارم دموکراسی بشه. و کسی حکومت نکنه. حالا که بیشتر خاندانها تقریبا نابود شدن بهترین فرصت هست 

یه سری میگن سازنده ها از همون فصل اول این پایان رو برای نایت کینگ در نظر گرفته بودن. من مخالفم. به نظرم اینا یکاری کردن که فقط مخالف پیش بینیها و تئوریها بشه. برای همینم منطق داستان از بین رفت. چون فقط فکرشون غافلگیری بود

خودشون آخر این قسمت گفتن سه سال پیش این تصمیم رو گرفتن.
اما حالا یه سوال : اگه جان در دوئل نایت کینگ رو شکست میداد به نظر شما بهتر از این پایان میشد؟ من میگم باز خیلیا میگفتن نایت کینگ چقدر نادون بود که با جان جنگ تن به تن کرد یا نایت کینگ حتی نمیتونه یه نبرد تن به تن رو ببره بعد 8 فصل مارو ازش ترسوندن!
البته میتونست نتیجه دوئل این باشه که نایت کینگ جان رو میکشت. اون وقت هم کل قضیه پرنس وعده داده شده نابود میشد و میگفتن خدای روشنایی جان رو زنده کرد ک اینجا بمیره؟؟؟
مگه اینکه وقتی جان داره میمیره آریایی کسی میومد نایت کینگ رو میکشت. باز دوباره میگفتن این بود پرنس وعده داده شده؟؟ اصلا آریا چجوری اومد و بقیه داستان.
من فک کنم هرجور ک نایت کینگ میمرد تهش میشد ازش ایراد گرفت.

شاید اگه اصلا نمیومدن شمال با نایت کینگ بجنگن بهتر میشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 3 ساعت قبل، jilibilina گفته است :

درود

دوستان یه سوال دارم، که از فصل اول ذهن منو درگیر خودش کرده. اگه کسی میدونه پاسخ بده:

توی آخرین سکانس قسمت دهم، فصل اول وقتی که سم اونطرف دیوار، یهو وسط ارتش مردگان گیر میوفته، و حتی یه وایت واکر سوار بر اسب هم میاد کنارش، ولی هیچکس باهاش کاری نداره. اصلا نمیبیننش! 

درحالی که هم مردگان و هم وایت واکرا اگر انسان زنده ای در نزدیکشون باشه اونو حس میکنن!

پس چرا سم رو نه ندیدن و نه بوییدن و نه چشیدن!؟؟

برای منم همیشه سوال بوده

فصل بعدم سم داره میترسه که یهو مورمونت میاد نجاتش میده میگه زاغو فرستادی

این بی لیاقتم فقط نگاه میکنه

واقعا نمیفهمم فایده سم تو این 8 فصل چی بوده

در ۱ ساعت قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

دیگه بدتر! جان تو اون هیر و ویر و شلوغی وسط جنگ و دعوا تو اون تاریکی آریا رو می بینه اونوقت واکرها نمی بیننش؟ چون ادرها کلا تو شب ظاهر میشن و هر جا برن 

اگه آریا از جلوی جان رد بشه مشکلی نیست بعدش رفته پشت شاه اونا که پشتشون چشم ندارن

 

در ۱ ساعت قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

اینم نفهمیدم که چرا شاه شب با ویسریون جنگل خدایان وینترفل رو به آتش نکشید؟ نکنه کلاغ سه چشم هم با آتش اژدها

چون که جان و دنربس با اژدهاش درگیر شدن مانع از ادامه حرکتش شدن بعدشم از اژدهاش افتاد و جدا شد اژدهای دنریسم رفت جدا شدن فقط اژدهای جان کمکش کرد که بعدش نفهمیدم کجا رفت چی شد سریال خیلی گاف داشت که خیلیاش بخاطر تاریکی و کیفیت بد نسخه ای که دست ما هست بود. 

ولی آریا به نظرم میتونسته بی صداذبره پشت وایتا بعد به استارت بزنه و... که بعدشم شاه فهمید گرفتش... 

ادامشم مهارت جنگی آریا بود که کارو پیش برد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در توضیحاتم راجع به این قسمت اون رو به شدت کوبیدم اما جا داره جوانب خوب این قسمت رو هم نادیده نگیریم.

بعضی دوستان گله دارن چرا کمبات یک به یک جان و نایت کینگ رو ندیدن! به نظرم این کمبات به دور از منطق بود و اگر اتفاق می افتاد یک 'فن سرویس' شمرده میشد. 

همین قسمتی که من ازش به عنوان 'افتضاح' یاد میکنم، از خیلی از سریال های دیگه قشنگتره اما من و امثال من به چیزی انتقاد میکنیم که سابقا اون رو بی نقص میدیدیم؛ خود این سریال توقعات ما رو بالا برد! 

یک چیزی هم راجع به پایان بگم که به شخصه فکر میکنم پایان کلی سریال رو ما قبلا دیدیم یا شنیدیم! و از نظر من پایان سریال در قسمت ها و فصول قبلی گفته شده! 

 

سپاس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 24 دقیقه قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

هر چی سعی می کنم از بحثهای زاید دوری کنم ولی نمیشه!

وقتی اژدها آتش میباره رو سر جان اصولا جان باید پناه بگیره و قائم بشه و در چنین حالتی نمی تونه بیرون بیاد و از آتش اژدها برای دید زدن صحنه استفاده کنه. اصلا به فرض که شما درست بگی و جان اریا رو دیده. وقتی که ما نتونیم ببینیمش اینم به نقطه ضعف فیلم اضافه میشه نه اینکه در توجیه ضعف فیلم بیاد.

با احترام به شما به هر حال دیگه از این به بعد هر بحثی که فکر می کنم زایده رو جواب نمیدم.

نور آتش اژدها و بقیه آتش ها مثل چراغ قوه که نیستن جان بخواد دستش بگیره و توی تاریکی رو دید بزنه??

خود به خود محیط رو روشن میکنن

یه کم به تصویر نگاه کنید مشخصه روشنتر از بقیه جاهاست و دقیقا به خاطر نور آتش هست و بهتر دیده میشه تصاویر توی این صحنه ها

 

اینکه شما میگی تو هیر و ویر جنگ و شلوغی چطور آریا رو دیده حرف مفت هست چون اصلا به تصاویر نگاه نمی کنید نه شلوغ هست اون قسمت نخ اونقدر تاریک که کسی دیده نشه

بعد میگید چرا نشون ما ندادن که جان آریا رو دید (دقت کنید من نگفتم این اتفاق افتاده فقط دارم میگم اینکه شما می گید نمیشده اتفاق بیفته رو نقد میکنم) دقیقا یکی از چیزهایی که باعث میشه گات متمایز باشه وگرنه مثل بقیه فیلم ها میشد نشون داد که اریا یه سر تکون میده به جان و میگه منو پوشش بده یا جان فریاد میزنه آریا تو برووووو سراغ برن  من سر اژدها رو گرم میکنم???

اونوقت همین شما میگفتید همش شده هالیوودی این دیگه چه صحنه مسخره ای بود.

 

بعضی از دوستان هم میگن چرا اینقد تاریک هست صحنه ها

ببخشید که ذات شب تاریک بودنش هست و پروژکتور هم نداشتن بالای قلعه وصل کنن همه جا رو روشن کنه 

حتی میگن جان شب قبلش همون تعداد مشعل ها رو هم خاموش کرده گفته هر کی میخواد بره میتونه بره

ویرایش شده در توسط mehdi7ra

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قابل توجه بعضی دوستان

اگر با بازی تاج و تخت زندگی کرده باشین، میدونید ما هیچوقت در این داستان سوپرهیرو و شخصیت اول نداشتیم! چطور دقایق اول سریال گمان میکردیم ند استارک قراره عاقبت بر تخت بشینه اما خیلی زود نا امید شدیم. چطور سلاخی شدن راب رو دیدیم! 

این سریال هیچوقت اسپایدرمن، هیچوقت بتمن و هیچوقت سوپرمن نداشته.بازی تاج و تخت هیچ سوپرهیرویی نداره! به نظرم یکی دیگه از جوانب مثبت این قسمت همین تو حاشیه رفتن جان و دنی بود! وقتی همه انتظار داشتید شخصیت های به ظاهر اول شما کار رو در بیارن! این نشون داد درسته سازنده های سریال روند رو به زوالی رو در دو سه فصل گذشته در پیش گرفتن، اما هنوز خصوصیات فرزندشونو کاملا از یاد نبردن! 

یکی از انتقاد های تند من در دو سه فصل اخیر، گنده کردن بیش از حد جان بود! 

 

 

?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 33 دقیقه قبل، mehdi7ra گفته است :

نور آتش اژدها و بقیه آتش ها مثل چراغ قوه که نیستن جان بخواد دستش بگیره و توی تاریکی رو دید بزنه??

خود به خود محیط رو روشن میکنن

یه کم به تصویر نگاه کنید مشخصه روشنتر از بقیه جاهاست و دقیقا به خاطر نور آتش هست و بهتر دیده میشه تصاویر توی این صحنه ها

 

اینکه شما میگی تو هیر و ویر جنگ و شلوغی چطور آریا رو دیده حرف مفت هست چون اصلا به تصاویر نگاه نمی کنید نه شلوغ هست اون قسمت نخ اونقدر تاریک که کسی دیده نشه

بعد میگید چرا نشون ما ندادن که جان آریا رو دید (دقت کنید من نگفتم این اتفاق افتاده فقط دارم میگم اینکه شما می گید نمیشده اتفاق بیفته رو نقد میکنم) دقیقا یکی از چیزهایی که باعث میشه گات متمایز باشه وگرنه مثل بقیه فیلم ها میشد نشون داد که اریا یه سر تکون میده به جان و میگه منو پوشش بده یا جان فریاد میزنه آریا تو برووووو سراغ برن  من سر اژدها رو گرم میکنم???

اونوقت همین شما میگفتید همش شده هالیوودی این دیگه چه صحنه مسخره ای بود.

 

بعضی از دوستان هم میگن چرا اینقد تاریک هست صحنه ها

ببخشید که ذات شب تاریک بودنش هست و پروژکتور هم نداشتن بالای قلعه وصل کنن همه جا رو روشن کنه 

حتی میگن جان شب قبلش همون تعداد مشعل ها رو هم خاموش کرده گفته هر کی میخواد بره میتونه بره

 

به نظر من در حالت کلی نمیتونه غیرممکن باشه که جان آریا رو ببینه و غیره. اما توی فیلم همچین چیزی نشون داده نشده، نه تو چهره‌ی جان همچین چیزی مشخصه، نه به نظرم وقتی داد میزنه چیزی مثل go یا run میگه، تو زیرنویس انگلیسی هم اینجا ما همچین کلماتی نداریم. من فکر میکنم اگر همچین چیزی بود جذاب‌تر میشد، اما الان به نظرم مطرح شدن این مساله توجیه اون سکانسه.

اگر هم واقعا سازندگان از قبل همچین برنامه ریزی داشتن اصلا موفق نشدن منتقلش کنند. هر چند من حس میکنم که عمدا اینکارو کردن که کشتن نایت کینگ سوپرایز بمونه. که من هیچ خوشم نمیاد منطق فدای سوپرایز بشه.

ویرایش شده در توسط Mimzar

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 10 دقیقه قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

قابل توجه بعضی دوستان

اگر با بازی تاج و تخت زندگی کرده باشین، میدونید ما هیچوقت در این داستان سوپرهیرو و شخصیت اول نداشتیم! چطور دقایق اول سریال گمان میکردیم ند استارک قراره عاقبت بر تخت بشینه اما خیلی زود نا امید شدیم. چطور سلاخی شدن راب رو دیدیم! 

این سریال هیچوقت اسپایدرمن، هیچوقت بتمن و هیچوقت سوپرمن نداشته.بازی تاج و تخت هیچ سوپرهیرویی نداره! به نظرم یکی دیگه از جوانب مثبت این قسمت همین تو حاشیه رفتن جان و دنی بود! وقتی همه انتظار داشتید شخصیت های به ظاهر اول شما کار رو در بیارن! این نشون داد درسته سازنده های سریال روند رو به زوالی رو در دو سه فصل گذشته در پیش گرفتن، اما هنوز خصوصیات فرزندشونو کاملا از یاد نبردن! 

یکی از انتقاد های تند من در دو سه فصل اخیر، گنده کردن بیش از حد جان بود! 

 

 

?

با این صحبت شما موافقم واقعا نمیشد همه ی کارا رو جان بکنه. به نظرم جان و دنریس به اندازه کافی هیرو شدن. جان جنگ دیوار، هاردهوم و حرامزادگان رو داشته و دنریس هم کل اسوس رو نجات داده. کار کردن روی این دو تا کافیه ما کلی شخصیت پر پتانسیل دیگه هم داریم. هر چند به نظرم آریا هم کارش رو کرد دیگه و از نظر من جنگ با سرسی باید جنگ سانسا باشه چون دیگه رسیدیم به جنگ سیاست.
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 8 دقیقه قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

قابل توجه بعضی دوستان

اگر با بازی تاج و تخت زندگی کرده باشین، میدونید ما هیچوقت در این داستان سوپرهیرو و شخصیت اول نداشتیم! چطور دقایق اول سریال گمان میکردیم ند استارک قراره عاقبت بر تخت بشینه اما خیلی زود نا امید شدیم. چطور سلاخی شدن راب رو دیدیم! 

این سریال هیچوقت اسپایدرمن، هیچوقت بتمن و هیچوقت سوپرمن نداشته.بازی تاج و تخت هیچ سوپرهیرویی نداره! به نظرم یکی دیگه از جوانب مثبت این قسمت همین تو حاشیه رفتن جان و دنی بود! وقتی همه انتظار داشتید شخصیت های به ظاهر اول شما کار رو در بیارن! این نشون داد درسته سازنده های سریال روند رو به زوالی رو در دو سه فصل گذشته در پیش گرفتن، اما هنوز خصوصیات فرزندشونو کاملا از یاد نبردن! 

یکی از انتقاد های تند من در دو سه فصل اخیر، گنده کردن بیش از حد جان بود! 

 

 

?

من با نظرتون در مورد غافلگیری‌های سریال کاملا موافقم، اما شخصیت‌هایی مثل ند، راب، اوبرین مارتل، جافری و... که ما با مرگشون شوک شدیم هیچ کدوم از مرگ برنگشتن. تنها کسی که از ابتدا ارتش مردگان رو جدی گرفت جان بود، وقتی بریک دونداریون به دلیلی از مرگ برگشت ( که توی فیلم براش یه دلیل پیدا کردن)، لرد آو لایت یا خدای نور به چه دلیلی جان رو برگردوند؟

ما دیدیم که ماموریت بانوی قرمز که نماینده‌ی خدای نور بود تموم شده. پس خدای نور تنها هدفش از برگردوندن جان آوردن دنریس بود؟ نقش دنریس و ارتشش چی بود؟ اگر دنی نبود باز هم ممکن بود آریا بتونه شاه شب رو بکشه.

در خوب بودن این قسمت از خیلی جهات که شکی نیست، اما متاسفانه  سریال خیلی چیزا رو هم فدای سوپرایز شدن بیننده ها کرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

‏آماده جمع آوری هرگونه کمک‌های مردمیِ شما ، برای بازسازی وینترفل هستیم

?

IMG_20190501_131908.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگر این قسمت رو به عنوان یه فیلم سینمایی یا یه اپیزود از هر سریال دیگه ای در نظر بگیریم مطمئنا جزو بهترین هاست مخصوصا با آهنگ متن فوق العاده و حرکات بازیگران (کاستر والدو و بازیگر نقش برن فوق العاده هستن واقعا)

اما ما با گات طرف هستیم نه یک اثر سینمایی و همین باعث میشه این همه ایراد گرفته بشه که چرا ریزه کاری نداره مثل بقیه قسمت ها و فصول این سریال هرچند باز هم این ریزه کاری ها توی همین قسمت هم خیلی زیاد هستن (دادن نیدل به آریا در فصل اول توسط جان و دادن شیشه اژدها به سانسا توسط آریا و دیالوگ های یکسان این دو صحنه، آموزش بی صدا و سریع بودن به آریا از فصل اول در کینگزلندینگ تا همین فصل های آخر در براووس و استفاده از اینها، ترسیدن دوباره هوند از آتش و مرگ، رابطه سر داووس و ملیساندرا که حتی سرداووس آخر اپیزود هم به دنبال ملیساندرا میره و ....) اما نمیتونه حس تماشای یک قسمت فوق العاده از گات رو ارضا کنه

در 23 دقیقه قبل، Mimzar گفته است :

به نظر من در حالت کلی نمیتونه غیرممکن باشه که جان آریا رو ببینه و غیره. اما توی فیلم همچین چیزی نشون داده نشده، نه تو چهره‌ی جان همچین چیزی مشخصه، نه به نظرم وقتی داد میزنه چیزی مثل go یا run میگه

با حرفت موافقم تا حدودی

من هم نگفتم این اتفاق افتاده فقط اینکه بعضیا به رخ دادن این اتفاق ایراد میگرفتن نقد کردم

همونجور که قبلا هم گفتم شخصیت جان از ابتدا همین بود و با دیدن هر صحنه ای شوکه میشه و توی چهره اش دیده میشه این حرکت و باید توی این صحنه هم این اتفاق می‌افتاد (جان از برگشتن اد هم حتی متعحب شده بود توی قسمتای قبل)

ویژگی گات همین هست که زبان بدن بازیگران همیشه خیلی مهم بوده (توی همین قسمت از لحظه حضور نایت کینگ روبروی برن و حرکات هر دو نفر گرفته تا لحظه ورود آریا به گادزوود و حرکت سر و گردن کامندر نایت کینگ تا حرکات چشم نایت کینگ موقع رها کردن خنجر توسط آریا) اما این حرکات در صورت جان وقتی که آریا رو می بینه (به فرض اتفاق افتادن این قضیه) دیده نمیشه

وقتی تئون کشته میشه و روی زمین می افته از زاویه بالا و نزدیک یک مجسمه (به نظرم) تصویر به نمایش در میاد که میتونه از دید آریا باشه که اون قسمت پنهان شده (البته زاویه حمله اش به نایت کینگ رو نتونستم با اینجا مطابقت بدم)

بزرگترین ضعف سریال تا اینجا نحوه کشته شدن نایت کینگ نبود چون به نظر من منطقی میومد و نمیشه خیلی ایراد ازش گرفت و این اتفاق میتونست به همین صورت بیفته ولی هدف شاه شب مشخص نشد و همینطور هدف کلاغ سه چشم و اگر اینها مشخص نشه میتونه بزرگترین ضربه رو به سریال بزنه

بیایید منصف باشیم تا فصل 5 و مخصوصا فصل 4 که اینهمه فوق العاده بود اقتباس از یک داستان مکتوب بود ولی بعدش سریال بالاجبار باید مسیر رو از یک داستان که تا حالا باهاش پیش اومده جدا میکرد سریال نمی تونست منتظر بمونه که کتاب بعدی منتشر بشه (هرچند شک ندارم مارتین کاملا در جریان قضیه سریال هست و یه جورایی خودش هم همراهی کرده این داستان رو) و مطمئنا این قصورات پیش میاد بهرحال دی اند دی در فضای هالیودی رشد کردن و به نظرم همین میزان هم که الان تونستن با داستان اصلی همراه باشن باز هم نشونه خوبی هست

با این قضیه هم که دوستان میگن نایت کینگ بعد از 8 هزار سال اومد و هیچکاری نکرده خیلی مشکل دارم (خاندان شمالی به غیر از استارک ها رو از بین برده، از سه اژدهایی که در کل هستی بودن یکی رو نابود کرده، بزرگترین ارتش دوتراکی رو در عرض چند ثانیه قتل عام کرده، آنسالیدها که از مرگ ترسی نداشتن تقریبا بصورت کامل منهدم شدن، شخصیت های بزرگی مثل جوراه، تئون و بریک رو کشته، دیوار که مرز مرگ و زندگی بوده رو نابود کرده) و در آخر هم این لشکر مخوف از بزرگترین نقطه ضعفش ضربه خورده و نابود شده.

نادر شاه با همه فتوحاتش وقتی سردمدارانش برا کشتنش به چادر چوکی (دختر محمدحسن خان) حمله میکنن بلند میشه که بهشون حمله کنه ولی پاش به ریسمان گیر میکنه و زمین میخوره و همین باعث میشه صالح خان دستش رو قطع کنه و خیلی راحت به قتل برسه. قرار نیست همه بزرگان به صورت خیلی تراژیک و در یک نبرد فوق العاده کشه بشن و گات فانتزی همراه با واقعیت هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 16 ساعت قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

ناامید کننده ترین قسمت سریال - نابود کننده میراث جرج آر آر مارتین - نقطه اوج ضعف دو فصل اخیر

اینها توصیفات کلی من در رابطه با این قسمت بود.
در عین حال، باید بگم ده دقیقه پایانی این قسمت، چیزی جز یک شاهکار منحصر به فرد  سینمایی و هنری نبود اما سیر داستانیِ نا امید کننده ای برای طرفداران قدیمی و وفادار سریال و همچنین کتاب ها بود.
چیزی که این قسمت برای ما باقی گذاشت سوالات بی پاسخ فراوان، راز های بی جواب مانده و پارادوکس های داستانی بود! بعید میدونم با این روند سازنده های سریال، هیچوقت به این سوالات و رازها پاسخی داده بشه.
خیلی ها این قسمت رو دوست داشتن و عده ای هم نه. هر کس طرز تفکر متفاوتی با بقیه داره و نظرات همه اشخاص قابل احترامه. حالا هم بنده حقیر نظرات خودم رو به عنوان کسی که عاشقانه چندین سال سریال رو دنبال کردم بیان میکنم:
(بعضی از این نقاط ضعف رو میشه نادید گرفت و بعضی ها رو نمیشه و با منطق جور در نمیاد)

* با دیدن چند دقیقه ابتدایی، با خودم گفتم قراره با یه شاهکار رو به رو بشم؛ به تصویر کشیدن ترس در چهره ها، فضای سنگین و تاریک، و ناگهان پدیدار شدن ملیساندر!
با دیدن چنین صحنه هایی هیچوقت فکر نمیکردم که قراره ناامید بشم! فیلمنامه روند ضعف های فصل پیش و این فصل رو ادامه داد. تفاوت قلم مارتین با بنیوف و ویس اینجا مشخصه که سازنده های سریال شجاعت کافی رو ندارن که کاراکتر های مهم رو حذف کنن. شاهد بودیم جیمی، برین، پادریک،گندری در خط مقدم میجنگیدن و هیچکدوم کشته نشدن، حتی موقعی که به دیوار برجک قلعه تکیه داده بودن و وایت ها بر سر اونا سرازیر شده بودن باز هم به طرز معجزه آسایی زنده موندن! پادریک که تا به حال با مرده ها نجنگیده بود، و حتی جدیدا رزم رو آموخته بود به طرز معجزه آسایی در خط مقدم در مقابل هجوم وایت ها زنده موند اما اد، نگهبان شبی که یکی از بازماندگان نبرد هاردهوم بود، خیلی زودتر مرد.
یکی از ضعف های فیلمنامه همینجا بود که هر بار کاراکترهای مهم به طرز عجیبی نجات پیدا میکردن.

* همچنین شاهد یکی از عجیب ترین صحنه ها بودیم؛ جاییکه جان از میان اونهمه مرده هایی که توسط نایت کینگ دوباره برخاستند، زنده موند! با اینکه توسط مرده ها دوره شده بود. مرده هایی که با هجومشون، وحشی ترین و قدرتمند ترین قوم و ارتش، یعنی دوتراکی ها رو در چند دقیقه محو کردن!عجیب تر اینکه جان هر بار از آتش آبی ویسریون که دیوارهای قلعه رو به راحتی نابود میکرد، فرار میکرد(بخونید قایم موشک بازی میکرد) و هیچ آسیبی نمیدید!
 * و همینطور صحنه ای که هیچوقت درکش نکردم، بلند شدن جان روبروی ویسریون و فریادش بود!! دقیقا قصدش چی بود؟!

* سکانس مربوط به کتابخونه به نظرم واکینگ ددی بود و با روح گیم آو ترونز سازگار نبود.

* موضوع دیگه اینکه در سکانس کشته شدن نایت کینگ اینکه چگونه آریا تونست از بین اون همه وایت و آدر عبور کنه و خودش رو به نایت کینگ برسونه!

* نود و چهار آدر، نقش هویج رو به خوبی در این قسمت ایفا کردن! 

* چرا باید گوست در خط مقدم و همراه دوتراکی ها میبود؟ و چطور در مقابل هجوم وایت ها جون سالم به در برد؟ بهتر نبود از گوست تو سردابه استفاده میکردن برای محافظت از زن ها و بچه ها؟

*اما نا امید کننده ترین و ضعیف ترین بخش؛ روند داستانی و پایان همیشگی وایت واکرها!
از اولین دقایق شروع گیم آو ترونز و اولین بند های کتاب، به ما هشدار آمدن زمستان داده می شد! تو هشت فصل بارها به جنگ با مرده ها اشاره میشد و به اون جنگ کبیر لقب داده بودن. قطعا جنگ در برابر وایت واکر ها، هیچوقت مسئله حاشیه ای چه در کتاب ها و چه در سریال نبوده اما این جنگ بزرگ، در یک قسمت، و در یک شب به پایان رسید! اونهم با خوشی! کاراکتر مهمی نمرد و شر مطلق، نایت کینگ هم از بین رفت! اون همه صحبت راجع به فرا رسیدن زمستان، اون همه داستان های وحشت آور در مورد آدر ها و شب طولانی قبلی، که نسل ها طول کشید، اما نایت کینگ در همون اولین ایستگاهِ مهم بعد از دیوار، وینترفل، برای همیشه متوقف شد! پایان ساده انگارانه ای برای وایت واکرها بود!
موضوع دیگه اینکه از نظر من آریا نمیتونست گزینه مناسبی برای کشتن نایت کینگ باشه چرا که اون هیچ سابقه ای در تقابل با وایت واکرها نداشته! حالا چطور میتونه به یه منجی تبدیل بشه؛ اونم با کشتن شخصیتی که هیچوقت حتی از نزدیک هم ندیدتش؟! من فقط مشکلم با کشته شدن نایت کینگ توسط آریا اینه.

 گمان میکنم تئوری های طرفدارا به مراتب زیباتر و قابل تامل تر از ایده های نویسنده های سریال بود!

به عنوان جملات پایانی عرض کنم، این قسمت چیزی نبود جز خیانت به طرفدار های قدیمی و وفادار، خیانت به قلم مارتین و نابودکننده میراث اون! چطور میشه یک سریال به اون بی نقصی، به اون درجه از پیچیدگی داستانی و اتفاقات شوکه کننده و رمز آلود، به اینجا برسه؟
نمیدونم چطور سازنده های سریال حاضر شدن سر و ته بزرگترین پروژه تلویزیونی تاریخ رو اینجوری هم بیارن! کدوم پدری با فرزندش همچین کاری میکنه که اونا کردن؟

[دوستان عزیز، اگر جایی از قلمم مشکل داشت عفو کنید چرا که این نوشته ها به صورت پیوسته نگارش نشده، و اینها نکاتی بود که تا الآن به فکرم رسیده بود و در روزهای آتی راجع به سوالاتی که سریال با نابودی وایت واکرها برای ما بی پاسخ گذاشت صحبت میکنم]

 

سلامی دوباره، اول دیدم طولانی هست صحبتتون نخوندم اما در کامنتهای دیگه تون دیدم از روی منطق حرف میزنید و باید کامنتتون رو بخونم.
فقط ای کاش شماره میزدید الان من به ترتیب ستاره هایی ک گذاشتید میخوام جواب بدم.
1- موافقم نجات های یهویی زیادی داشت این اپیزود شاید دو سه تای اولش رو اوکی بودم ولی دیگه منم اعصابم بهم ریخت از این کار. در مورد نمردن ها هم تاحدی موافقم : به نظرم جیمی ، هاند ، جان و دنریس نباید کشته میشدن وگرنه منطق داستانی بار خراب میشد (فک کنم حداقل این 4 تا رو همه قبول داریم). اما پادریک و بریین و سم میتونستن بمیرن. تورمنت هم زیاد به فکر مرگش نبودم چون هم جنگجوی قوی ای هست هم بالاخره ماله اونور دیواره و این چیزا زیاد دیده. لیانا و جورا و بریک مرگشون با هدف های قشنگی انجام شد. اد هم ک کلا برام مهم نبود خیلی وقت بود نبودش و نقشی براش باقی نمیموند هم دیوار خراب شده بود و هم نایت کینگ داستانش تموم میشد. (فقط اینکه 999 مین فرمانده نایت واچ ها بود) ملیساندرا هم ک دیگه کاری نداشت و دمش گرم ک اومد. تیون هم به نظرم مرگش برازندش بود و قوسی که به تیون توی سریال دادن فوق العاده بود شاید حتی در حد جیمی.(فقط اینکه اونجوری با نیزه بری سمت قهرمان پرتاب نیزه فک کنم از روی جوگیریش بود ولی اینکه بدونی میمیری و بری به سمت مرگ جرات میخواد.)

2-کاملا موافقم تیکه اولش رو. تیکه دومش هم به دلیل همون نباید مردن جان بوده ک خب خوب نبود قبول دارم ولی از این تقلاهای جان برای رسیدن به آدمایی ک دوستشون داره خوشم میاد چه در جنگ حرامزادگان چه اینجا.

3-فک کنم خسته شد دیگه و زد به سیم آخر هرچند حق با شماست و خوب نبود.

4-سکانس کتابخونه رو یکم بالاتر توضیح دادم نظرم رو و همچنان فک کنم هدفشون نشون دادن بی صدا بودن آریا بوده.

5-جوابم همون قدرت عجیبه قاتلان بی چهره هست.

6-موافقم کاش میومدن با شخصیت های اصلی داستان میجنگیدن. اما این جنگ به من نشون داد نایت کینگ خیلی باهوشه و از جنگ هاردوم کاملا درس گرفت و اصلا نه خودش نه آدرهاش رو درگیر جنگ های تن به تن نکرد چون فهمید ک انسان ها شمشیر والریایی و درگون گلس دارن.

7-احمقانه ترین تصمیم که صرفا برای نشون دادن گوست انجام دادن گوست هیچ کمکی توی جنگ با مرده ها نمیتونه بکنه جز فدا کردن خودش مثه سامر.

8-شما چه پایانی رو برای این جنگ در نظر داشتید؟
دوتا جنگ داریم توی 6 قسمت اینکه کدوم جنگ باید آخرین جنگ باشه (جنگ با مرده ها یا زنده ها) باید تصیمیم گرفته میشد و بازهم به نظر من چون جنگ اصلیه سریال جنگ بر سر تخت آهنین بوده از اول باید این جنگ جنگ آخر باشه. شاید اگه برعکس میشد جالب تر میشد اینکه اول با سرسی بجنگن بعد برگردن شمال با نایت کینگ اما فک کنم اگه تخت آهنین گرفته میشد دیگه نمیشد همه پاشن برن شمال.
یچیز هم فک کنم کمتر در نظر گرفته شده نایت کینگ 3 قسمت مونده به آخر سریال حذف شده نه وسط سریال ک بگیم چه زود تموم شدن. بالاخره ما میدونیم که یه قسمت قراره جنگ با سرسی باشه و یه قسمت جمع بندی کامل سریال پس این جنگ یا باید توی قسمت 3 میبود یا 4. در مورد اینکه چرا جنگ سریع تموم شد فک کنم سه راه داشتیم : *مرده ها پیروز بشن و همه زنده ها نابود(فک کنم کسی این رو نخواد) *مرده ها پیروز بشن و شخصیت های اصلی سوار اژدها بشن و فرار کنن جنوب (اینم فک کنم زیاد منطقی نبود و امکانش هم نبود چون نایت کینگ هم اژدها داشت و اصلا وقتی میرسیدن جنوب همه رو میکشت و از همه مهم تر وقتی این همه آدم نتونن جلوی نایت کینگ رو بگیرن قطعا جنگ در جنوب هم با پیروزی همراه نبود مگر اینکه سرسی با وایلد فایر همه رو میبرد روی هوا) *زنده ها پیروز بشن (اینو یادمون نره نمیشد جنگ دو قسمت باشه چون نایت کینگ استراحت و اینا حالیش نبود our enemy doesn't tired doesn't stop doesn't feel پس مجبور بودن جنگ رو تموم کنن با کشتن نایت کینگ) 
البته حتما نظرتون رو بگید ک با ایده های شما هم اشنا بشیم.
فقط اینو بگم من قبول دارم در صورت اینکه جنگ در وینترفل نبود میشد سناریوهای دیگه ای نوشت اما میخوام ببینم با جنگ در وینترفل چه پایان هایی میتونستن ایجاد کنن.

در مورد آریا هم با توجه به اینکه جنگ تن به تن نمیکنه نایت کنیگ تنها راه کشتنش استفاده از راه های مخفی بوده که فقط آریا بلده. (بازم میگم اگه نایت کینگ اهل مبارزه رو در روو بود بحث فرق داشت اما با این شرایط نه) 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

در ۱ ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

هرچند گفتن دلایل زیاد روی شما اثر نداره اما برای دوستان دیگه ای که میخونن :
آدرها به وایت واکرهایی گفته میشه ک نایت کینگ اونا رو مثه خودشون کرده که کلا بیرون بودن تا وقتی ک نایت کینگ میخواست بره توی جنگل خدایان پس اونایی ک توی کتابخونه بودن واکرها یعنی مرده های عادی بودن نه آدر !!!
نکته ای که هست اینه ک حرکت هایی آریا کاملا بی صدا هست این رو سریوفورل در فصل اول بهش یاد داد :

قسمت 6 : how can you be quick as a snake or as quiet as a shadow
اون صحنه کتاب خونه و اینکه پشت جان ظاهر شد میخواست همین رو نشون بده مخصوصا کتاب خونه ک نشون داد حرکت کردن آریا صداش از چکیدن خون روی زمین هم کمتره
اصلا روی سرعت و بی صدابودن آریا هیچ شبهه ای نذاشته سریال ک بشه ازش ایراد گرفت.

سلام بر شما دوست عزیز
مشکلی که توی این چیزا هست جدا شدن سریال از کتاب هاست.
نایت کینگ در کتاب ها شخصیت خاکستری هست و با چیزی ک سریال از فصل 5 نشونش داد فرق داره. یه جورایی قابل مذاکره هست شخصیتش. بحث رو به دو قسمت تقسیم میکنم
1-تا آخر فصل 4 که کتاب و سریال یکی بودن : فصل 1 ابتدا یکی از انسان ها رو زنده میذارن تا برگرده و به آدما هشدار یا خبر یا اطلاع یا ... بده. (دلیلش هنوز مشخص نیست) همین کار رو با سم هم میکنن که شما ذکر کردید. اگه یادتون باشه کرستر در شمال دیوار راحت زندگی میکرد چون یه جور معامله کرده بود با نایت کینگ میگفت تو بمن کاری نداشته باش من پسرهام رو میدم به تو.
2- از فصل 5 به بعد ک آغاز جدایی کتاب و سریاله : کلا این چیزایی ک گفتم حذف شد و نایت کینگ در سریال شد یه ترمیناتور ک فقط میخواد نابود کنه مثه چیزی ک در هاردهوم دیدیم.

اینکه این چیزا با هم جور درنمیاد این تغییر سریال بود... در مورد داستانه کتاب تئوری های جالبی مطرح شده که یکیش اینه که وقتی در گذشته ارتش شاه شب عقب رونده شد یه چنین معامله ای باهاش کرده بودن و وقتی یکی از پسرهایی که وعده داده شده بود رو بهش نمیدن (در این تئوری میگن اون پسر وعده داده شده ممکنه جان بوده باشه) قراردادش با انسان ها بهم میخوره و میاد که دوباره بجنگه.
یکی دیگه از تئوری هایی هم ک گفته شده در همین راستا در مورد اون در پنهانیه قلعه نایت فورت هست (که سم برن و ... رو ازش رد کرد برن شماله دیوار) که میگن ممکنه در گذشته بچه هایی رو از اون در میبردن شمال و به نایت کینگ تحویل میدادن.

در کل در کتاب هدف نایت کینگ مشخص نیست ولی در سریال باید یه هدفی براش درنظر میگرفتن کاری به خوب یا بدش ندارم ولی با توجه به اینکه کتاب ها رو مارتین ننوشت سریال خیلی ضربه خورد. و قطعا نویسندگی مارتین هزاران برابر بهتر از بنیوف و وایز هست.

دقیقا مشکل سریال همینه

با یه اصولی شروع کرد (یکی از اصل ها همین بود که همه خاکستری بودن) ولی یه دفعه تغییر کرد . تغییرش اول جالب بود ولی ضربه اش رو اخر کار خورد . تغییرات ناگهانی ضربه مهلکی به سریال میزنن که تو همین اپیزود و دو فصل زدن . تغییرات ناگهانی و غیر منظقی مثل خنگ شدن ناگهانی تیریون , پیشرفت ناگهانی اریا ( اریا رو تو دو سه فصل تبدیل کردن به کسی که قراره شاه شب رو بکشه . کسی که شاه شب رو میکشه باید یکی باشه در سطح جاکن هاکار یا حتی جان که چند سال عمرشو صرف مبارزه با واکرها کرده) ، لیتل فینگر که سریال اونو خدای مکر و حیله کرده بود و به راحتی رو دست خورد و ...

شما مقایسه کن با تغییرات صورت گرفته در جیمی . اگه جیمی توی یک فصل این همه متحول میشد جالب بود یا تغییرات الانش که توی 8 فصل شکل گرفته جالب تره؟

تغییر تدریجی اریا تو این فصل ها مشکلی نداشت ولی برای من در سطحی بود که بتونه تهش سرسی رو بکشه ولی اینکه یه دفعه تبدیل بشه به شاه شب کش اونم به این روشی که انجام شد یه تغییر کلیشه ای بود. شاید بعضی ها بگن تنها کسی که میتونست تو اون وضعیت شاه شب رو بکشه اریا بود . مسئله اینجاست که مگه حتما باید شاه شب رو میکشتن ؟ تا دلت بخواد پایان میشد رقم زد واسه این جنگ . وقتی سازنده ها وسط کار میان هدف یک کاراکتر دیگه رو میدن به یکی دیگه همین میشه . میسی ویلیامز میگه خوشحالم سازنده ها من رو برای کشتن شاه شب انتخاب کردن نه کیت رو . خوب مشکل همینه دیگه مگه انتخابیه که هر کسی رو انتخاب کنید واسه کشتن شاه شب ؟ داستان هر کسی باید از فصل اول نوشته شده باشه . شاید این وسط مسیری که طی میشه تغییر بکنه ولی هدف در همون راستاست . دلیلی که فصول اولیه اینقدر پرفکت بود همین بود . از قبل همه چی معلوم بود (برای ما نه برای سازنده ها خودشون) که قراره به چی برسن .

 

در 35 دقیقه قبل، ashkan.ghf گفته است :

خودشون آخر این قسمت گفتن سه سال پیش این تصمیم رو گرفتن.
اما حالا یه سوال : اگه جان در دوئل نایت کینگ رو شکست میداد به نظر شما بهتر از این پایان میشد؟ من میگم باز خیلیا میگفتن نایت کینگ چقدر نادون بود که با جان جنگ تن به تن کرد یا نایت کینگ حتی نمیتونه یه نبرد تن به تن رو ببره بعد 8 فصل مارو ازش ترسوندن!
البته میتونست نتیجه دوئل این باشه که نایت کینگ جان رو میکشت. اون وقت هم کل قضیه پرنس وعده داده شده نابود میشد و میگفتن خدای روشنایی جان رو زنده کرد ک اینجا بمیره؟؟؟
مگه اینکه وقتی جان داره میمیره آریایی کسی میومد نایت کینگ رو میکشت. باز دوباره میگفتن این بود پرنس وعده داده شده؟؟ اصلا آریا چجوری اومد و بقیه داستان.
من فک کنم هرجور ک نایت کینگ میمرد تهش میشد ازش ایراد گرفت.

شاید اگه اصلا نمیومدن شمال با نایت کینگ بجنگن بهتر میشد.

ببین هر کاراکتری از همون اول هدف داره . شاید مسیری که طی میکنه به یه سری دلایل فیلم سازی عوض بشه یا حتی هدف های کوچیک بعضی کاراکترها تغییر کنه ولی کشتن شاه شب و پایان دادن به شب طولانی به نظرم بزرگترین هدف سریال بود که سازنده ها بر اساس کتاب باید یکی رو از اول برای این کار انتخاب میکردن و حتی نحوه کشتنش رو هم در نظر میگرفتن . چیزی که تا حدودی میشد حدس زد این بود که جان انتخاب شده برای این کار . ما نمیدونیم اینو و فقط حدس میزنیم ولی سازنده ها باید برای همچین هدفی از همون اول بدونن که کی و چطوری این کار رو میکنه تا چیز خوبی تحویل ما بدن .

خوب اینکه میگی شاه شب اگه توسط جان هم کشته میشد مشکل داشت یه حرفیه که من بیننده میگم . وظیفه  سازنده سریال اینه که اونو جوری به انجام برسونن که هم هیجان انگیز باشه هم باورپذیر و منطقی . مشکل اینجاست که سازنده ها اینقدر شاه شب رو بالا بردن و قوی نشون داده بودنش که اینکار واسشون سخت بود . ادم باید فکر همه جا رو بکنه وقتی یه سریال میسازه .

 

پیشنهاد میکنم نقد این قسمت رو از رضا حاج محمدی تو زومجی وقتی منتشر شد بخونین 

در ۱ ساعت قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

قابل توجه بعضی دوستان

اگر با بازی تاج و تخت زندگی کرده باشین، میدونید ما هیچوقت در این داستان سوپرهیرو و شخصیت اول نداشتیم! چطور دقایق اول سریال گمان میکردیم ند استارک قراره عاقبت بر تخت بشینه اما خیلی زود نا امید شدیم. چطور سلاخی شدن راب رو دیدیم! 

این سریال هیچوقت اسپایدرمن، هیچوقت بتمن و هیچوقت سوپرمن نداشته.بازی تاج و تخت هیچ سوپرهیرویی نداره! به نظرم یکی دیگه از جوانب مثبت این قسمت همین تو حاشیه رفتن جان و دنی بود! وقتی همه انتظار داشتید شخصیت های به ظاهر اول شما کار رو در بیارن! این نشون داد درسته سازنده های سریال روند رو به زوالی رو در دو سه فصل گذشته در پیش گرفتن، اما هنوز خصوصیات فرزندشونو کاملا از یاد نبردن! 

یکی از انتقاد های تند من در دو سه فصل اخیر، گنده کردن بیش از حد جان بود! 

 

 

?

الان اریا به نظرت حرکتش ابرقهرمانی نبود؟

سریال ابرقهرمانی نبود ولی شما وقتی یه ویلین معرفی میکنی احتیاج به یه قهرمان هم داری . جان هم ابرقهرمان نبود . سوپر هیرو کلا یه چیز دیگه است . جان کجاش قدرت های ابرقهرمانی داشت .

وقتی شاه شب از هاردهوم به بعد ویلین معرفی میشه ما احتیاج به یه قهرمان یه هیرو داریم که تو خود کتاب هم ازوراهای قراره همچین کسی باشه . این ذات قصه گوییه که شما ویلین داری باید قهرمان هم داشته باشی . اینجا اریا شد هیروی ما .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 16 دقیقه قبل، ashkan.ghf گفته است :

 در مورد اینکه چرا جنگ سریع تموم شد فک کنم سه راه داشتیم : *مرده ها پیروز بشن و همه زنده ها نابود(فک کنم کسی این رو نخواد) *مرده ها پیروز بشن و شخصیت های اصلی سوار اژدها بشن و فرار کنن جنوب (اینم فک کنم زیاد منطقی نبود و امکانش هم نبود چون نایت کینگ هم اژدها داشت و اصلا وقتی میرسیدن جنوب همه رو میکشت و از همه مهم تر وقتی این همه آدم نتونن جلوی نایت کینگ رو بگیرن قطعا جنگ در جنوب هم با پیروزی همراه نبود مگر اینکه سرسی با وایلد فایر همه رو میبرد روی هوا) *زنده ها پیروز بشن (اینو یادمون نره نمیشد جنگ دو قسمت باشه چون نایت کینگ استراحت و اینا حالیش نبود our enemy doesn't tired doesn't stop doesn't feel پس مجبور بودن جنگ رو تموم کنن با کشتن نایت کینگ) 

 

در ابتدا عرض کنم که یکی از دلایل تفاوت گیم با بقیه این بود که اونجوری ک بیننده دوس داشت پیش نمیرفت(مثل فیلمای مارول و دی سی) . روند منطقی و غیرمنتظره خودشو داشت که به بیننده ها تحمیل میکرد و بسیار هم موفق بود تو این کار

فرمودید فک کنم کسی این رو نخواد،(درمورد نابودی زنده ها)  فرض رو بر این میذاریم که بیننده ها نخوان مگه عروسس  خونین خواست بیننده ها بود؟ من خودم ب شخصه شاید یه ساعت حرف نزدم ولی کی میتونه بگه ماندگار نبود؟ بینظیر بود حتی

ی تفاوت دیگه گیم با بقیه همینطور ک بعضی از دوستان اشاره کردن نبود خیرو شر مطلق بود ولی چیزی ک دیدیم نایت کینگ تبدیل ب شر مطلق شد ک تناقضش تو ذوق میزد 

یکی از تئوری هایی ک من خودم بهش فک کرده بودم رسیدن سرسی و ارتشش (شاید ی شباهتیم با ارباب حلقه ها میداشت) در انتها و از بین بردن ارتش مردگان بود و با مرگ نایت کینگ یا حتی بدون مرگش میتونستن چهره خاکستریشو ب ما نشون بدن با هدفی که داشت(و این هدف یه حقی هم توش نهفته باشه دقیقا مثل منس رایدر) که البته من فک میکردم خیلی باید جالب تر از این حرفا باشه

درمورد نداشتن نبرد تن ب تن نایت کینگ بنظرم ی نکته مثبت بود برعکس حمله بی منطق دوتراکی ها که فقط جنبه هالیوودی داشت! 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
 
 
 
در 58 دقیقه قبل، MRD010 گفته است :

 

دقیقا مشکل سریال همینه

با یه اصولی شروع کرد (یکی از اصل ها همین بود که همه خاکستری بودن) ولی یه دفعه تغییر کرد . تغییرش اول جالب بود ولی ضربه اش رو اخر کار خورد . تغییرات ناگهانی ضربه مهلکی به سریال میزنن که تو همین اپیزود و دو فصل زدن . تغییرات ناگهانی و غیر منظقی مثل خنگ شدن ناگهانی تیریون , پیشرفت ناگهانی اریا ( اریا رو تو دو سه فصل تبدیل کردن به کسی که قراره شاه شب رو بکشه . کسی که شاه شب رو میکشه باید یکی باشه در سطح جاکن هاکار یا حتی جان که چند سال عمرشو صرف مبارزه با واکرها کرده) ، لیتل فینگر که سریال اونو خدای مکر و حیله کرده بود و به راحتی رو دست خورد و ...

شما مقایسه کن با تغییرات صورت گرفته در جیمی . اگه جیمی توی یک فصل این همه متحول میشد جالب بود یا تغییرات الانش که توی 8 فصل شکل گرفته جالب تره؟

تغییر تدریجی اریا تو این فصل ها مشکلی نداشت ولی برای من در سطحی بود که بتونه تهش سرسی رو بکشه ولی اینکه یه دفعه تبدیل بشه به شاه شب کش اونم به این روشی که انجام شد یه تغییر کلیشه ای بود. شاید بعضی ها بگن تنها کسی که میتونست تو اون وضعیت شاه شب رو بکشه اریا بود . مسئله اینجاست که مگه حتما باید شاه شب رو میکشتن ؟ تا دلت بخواد پایان میشد رقم زد واسه این جنگ . وقتی سازنده ها وسط کار میان هدف یک کاراکتر دیگه رو میدن به یکی دیگه همین میشه . میسی ویلیامز میگه خوشحالم سازنده ها من رو برای کشتن شاه شب انتخاب کردن نه کیت رو . خوب مشکل همینه دیگه مگه انتخابیه که هر کسی رو انتخاب کنید واسه کشتن شاه شب ؟ داستان هر کسی باید از فصل اول نوشته شده باشه . شاید این وسط مسیری که طی میشه تغییر بکنه ولی هدف در همون راستاست . دلیلی که فصول اولیه اینقدر پرفکت بود همین بود . از قبل همه چی معلوم بود (برای ما نه برای سازنده ها خودشون) که قراره به چی برسن .

 

ببین هر کاراکتری از همون اول هدف داره . شاید مسیری که طی میکنه به یه سری دلایل فیلم سازی عوض بشه یا حتی هدف های کوچیک بعضی کاراکترها تغییر کنه ولی کشتن شاه شب و پایان دادن به شب طولانی به نظرم بزرگترین هدف سریال بود که سازنده ها بر اساس کتاب باید یکی رو از اول برای این کار انتخاب میکردن و حتی نحوه کشتنش رو هم در نظر میگرفتن . چیزی که تا حدودی میشد حدس زد این بود که جان انتخاب شده برای این کار . ما نمیدونیم اینو و فقط حدس میزنیم ولی سازنده ها باید برای همچین هدفی از همون اول بدونن که کی و چطوری این کار رو میکنه تا چیز خوبی تحویل ما بدن .

خوب اینکه میگی شاه شب اگه توسط جان هم کشته میشد مشکل داشت یه حرفیه که من بیننده میگم . وظیفه  سازنده سریال اینه که اونو جوری به انجام برسونن که هم هیجان انگیز باشه هم باورپذیر و منطقی . مشکل اینجاست که سازنده ها اینقدر شاه شب رو بالا بردن و قوی نشون داده بودنش که اینکار واسشون سخت بود . ادم باید فکر همه جا رو بکنه وقتی یه سریال میسازه .

 

پیشنهاد میکنم نقد این قسمت رو از رضا حاج محمدی تو زومجی وقتی منتشر شد بخونین 

الان اریا به نظرت حرکتش ابرقهرمانی نبود؟

سریال ابرقهرمانی نبود ولی شما وقتی یه ویلین معرفی میکنی احتیاج به یه قهرمان هم داری . جان هم ابرقهرمان نبود . سوپر هیرو کلا یه چیز دیگه است . جان کجاش قدرت های ابرقهرمانی داشت .

وقتی شاه شب از هاردهوم به بعد ویلین معرفی میشه ما احتیاج به یه قهرمان یه هیرو داریم که تو خود کتاب هم ازوراهای قراره همچین کسی باشه . این ذات قصه گوییه که شما ویلین داری باید قهرمان هم داشته باشی . اینجا اریا شد هیروی ما .

سلام ممنون از پاسختون
قبول دارم، حرف شما درسته من هم میگم سریال مشکل داره چون از کتاب دور شد و از همون روزی ک خبرش اومد مشخص بود نویسنده ها از پسش برنمیان. اگر خنگ شدن تیریون منظورتون اعتماد به سرسی هست اگه تا آخر سریال چیز دیگه ای اثبات نشه بله اشتباه عجیبی بود ک تیریون انجام داد و کار بد سریال هست مگر اینکه ازش یجوری استفاده کنن مثلا هند شدن سانسا به جای تیریون یا یجور کشته شدن تیریون یا ... ولی اگه ازش استفاده ای نشه کاملا با شما هم عقیده هستم. در مورد لیتل فینگر ای کاش سریال صحنه ی سحبت سانسا با برن رو حذف نمیکرد. سانسا و آریا واقعا در فصل 6 در حال دشمنی هستن تا اینکه سانسا میره پیش برن و میگه بهم کمک کن و برن بهش حقیقت رو میگه ک این صحنه حذف شد تا برای ما کشته شدن بیلیش شوکه کننده باشه که خب تا حد زیادی هم وقتی اونجا سانسا جمله ش رو با بیلیش تموم میشه همه تعجب کردیم. پس بیلیش واقعا مکارترین بود و بازم قبول دارم بخاطر شوکه کردن بیلیش به نوعی فدا شد. 
من با آریا اصلا مشکل ندارم و واقعا خوشحالم ک نایت کینگ توسط یه استارک کشته شد نه یه تایگرین. جان تایگرینه و تازه فهمیده اگه زودتر میفهمید اصلا شاید ول میکرد برمیگشت جنوب واسه تختش.

تفاوت من و شما در اینه ک من پذیرفتم سریال به زیبایی کتاب نیست ولی شما همچنان توقع کتاب رو داشتید. من قبول دارم سریال مثه 4 فصل اولش نیست و برای همین دارم از دیدنش لذت میبرم.

نقد آقا رضا رو چند ساله میخونم نه فقط گات همش رو میخونم ایشون بسیار کتاب رو دوست دارن و برای همین از سریال متنفر شدن و قیاس خوبی نیستن برای خوب یا بد بودن سریال. من بعد از هر قسمت حدود 20 تا فیلم های منتقد های یوتیوب رو میبینم که 100 در 100 بهتر از منتقد های ایرانی نقد میکنن. ما ایرانی ها احساسی هستیم و اگه از یچی متنفر بشیم دیگه نابودش میکنیم.

شما میگید نیازی نبود شاه شب کشته بشه من حرفم همینه ایده بدیم به جای نباید این شود بگوییم چه باید بشود. خودمون رو بذاریم جای سازنده ها بعد نقد کنیم. کما اینکه دیدین با تقریبا نصف صخبت های شما موافقم.
در مورد ابرقهرمانی ما توی دنیایی هستیم که اژدها ، آدم های مرده ، غول ، آدم بی چهره و ... وجود داره. پس وجود فردی با قدرت های عجیب نمیتونه اشکال این دنیا باشه!
آزورآهای هم بحث جالبی هست زیاد در سریال روش مانور داده نشد و در کتاب هم فعلا تکلیف مشخص نیست. ولی در کتاب جایی نگفته آزورآهای فردی است که شاه شب رو میکشد! 

*****تهش حرف من اینه هیچ فیلم و سریالی رو نمیشه با دید کتابش نقدش کرد چون تمام آثار سینما با این دید نابود میشن هری پاتر ، ارباب حلقه ها ، گات همه شون کتابهاشون صدها پله برتر از فیلم هاشون هستن. سریال رو با دید خودش نقد کنیم ک نه حرص زیادی بخوریم نه اعصابمون رو خورد کنیم.*****

 
 
 
در 35 دقیقه قبل، omid007 گفته است :

در ابتدا عرض کنم که یکی از دلایل تفاوت گیم با بقیه این بود که اونجوری ک بیننده دوس داشت پیش نمیرفت(مثل فیلمای مارول و دی سی) . روند منطقی و غیرمنتظره خودشو داشت که به بیننده ها تحمیل میکرد و بسیار هم موفق بود تو این کار

فرمودید فک کنم کسی این رو نخواد،(درمورد نابودی زنده ها)  فرض رو بر این میذاریم که بیننده ها نخوان مگه عروسس  خونین خواست بیننده ها بود؟ من خودم ب شخصه شاید یه ساعت حرف نزدم ولی کی میتونه بگه ماندگار نبود؟ بینظیر بود حتی

ی تفاوت دیگه گیم با بقیه همینطور ک بعضی از دوستان اشاره کردن نبود خیرو شر مطلق بود ولی چیزی ک دیدیم نایت کینگ تبدیل ب شر مطلق شد ک تناقضش تو ذوق میزد 

یکی از تئوری هایی ک من خودم بهش فک کرده بودم رسیدن سرسی و ارتشش (شاید ی شباهتیم با ارباب حلقه ها میداشت) در انتها و از بین بردن ارتش مردگان بود و با مرگ نایت کینگ یا حتی بدون مرگش میتونستن چهره خاکستریشو ب ما نشون بدن با هدفی که داشت(و این هدف یه حقی هم توش نهفته باشه دقیقا مثل منس رایدر) که البته من فک میکردم خیلی باید جالب تر از این حرفا باشه

درمورد نداشتن نبرد تن ب تن نایت کینگ بنظرم ی نکته مثبت بود برعکس حمله بی منطق دوتراکی ها که فقط جنبه هالیوودی داشت! 

بله این تفاوت گات خیلی جاذب بوده همیشه اما الان به مرگ کشونده از نظر خیلی ها.
راستش فک کنم این جنگ با عروسی خونین فرق داشت اونجا فقط راب و کتلین حذف شدن ولی در وینترفل همه ی شخصیت ها به جز سریس و یورون حضور داشتن و کشته شدن همه شون قطعا هیچ کس رو راضی نمیکرد.
خیر و شر مطلق رو هم قبول دارم خودمم گفتم وقتی سریال کامل افتاد دست افراد سینما اونا زیاد شخصیت خاکستری بلد نبودن و کار ساده تر رو کردن ک منم قبول دارم اشتباه بود و به سریال ضربه زد.
ایول بالاخره شما تئوری دادید:)) ایده خوبی بود فک کنم خوب از آب درمیومد حداقل خیلی ها دوباره طرفدار سرسی میشدن ، تیریون شخصیتش درست میشد و غافلگیری خوبی میتونست باشه. ولیا بازم تهش این نایت کینگه باید میمرد. نمیدونم کاش یبار میگفتن قدیم چجوری نکشتش و فقط عقب روندنش. 
آخری هم کاملا اوکی هستم نبود نبرد خیلی خوب بود. دوتراکیا هم مسخره بودن. کلا جان اصلا استراتژی بلد نیست.

ویرایش شده در توسط ashkan.ghf

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 22 دقیقه قبل، ashkan.ghf گفته است :

سلام ممنون از پاسختون
قبول دارم، حرف شما درسته من هم میگم سریال مشکل داره چون از کتاب دور شد و از همون روزی ک خبرش اومد مشخص بود نویسنده ها از پسش برنمیان. اگر خنگ شدن تیریون منظورتون اعتماد به سرسی هست اگه تا آخر سریال چیز دیگه ای اثبات نشه بله اشتباه عجیبی بود ک تیریون انجام داد و کار بد سریال هست مگر اینکه ازش یجوری استفاده کنن مثلا هند شدن سانسا به جای تیریون یا یجور کشته شدن تیریون یا ... ولی اگه ازش استفاده ای نشه کاملا با شما هم عقیده هستم. در مورد لیتل فینگر ای کاش سریال صحنه ی سحبت سانسا با برن رو حذف نمیکرد. سانسا و آریا واقعا در فصل 6 در حال دشمنی هستن تا اینکه سانسا میره پیش برن و میگه بهم کمک کن و برن بهش حقیقت رو میگه ک این صحنه حذف شد تا برای ما کشته شدن بیلیش شوکه کننده باشه که خب تا حد زیادی هم وقتی اونجا سانسا جمله ش رو با بیلیش تموم میشه همه تعجب کردیم. پس بیلیش واقعا مکارترین بود و بازم قبول دارم بخاطر شوکه کردن بیلیش به نوعی فدا شد. 
من با آریا اصلا مشکل ندارم و واقعا خوشحالم ک نایت کینگ توسط یه استارک کشته شد نه یه تایگرین. جان تایگرینه و تازه فهمیده اگه زودتر میفهمید اصلا شاید ول میکرد برمیگشت جنوب واسه تختش.

تفاوت من و شما در اینه ک من پذیرفتم سریال به زیبایی کتاب نیست ولی شما همچنان توقع کتاب رو داشتید. من قبول دارم سریال مثه 4 فصل اولش نیست و برای همین دارم از دیدنش لذت میبرم.

نقد آقا رضا رو چند ساله میخونم نه فقط گات همش رو میخونم ایشون بسیار کتاب رو دوست دارن و برای همین از سریال متنفر شدن و قیاس خوبی نیستن برای خوب یا بد بودن سریال. من بعد از هر قسمت حدود 20 تا فیلم های منتقد های یوتیوب رو میبینم که 100 در 100 بهتر از منتقد های ایرانی نقد میکنن. ما ایرانی ها احساسی هستیم و اگه از یچی متنفر بشیم دیگه نابودش میکنیم.

شما میگید نیازی نبود شاه شب کشته بشه من حرفم همینه ایده بدیم به جای نباید این شود بگوییم چه باید بشود. خودمون رو بذاریم جای سازنده ها بعد نقد کنیم. کما اینکه دیدین با تقریبا نصف صخبت های شما موافقم.
در مورد ابرقهرمانی ما توی دنیایی هستیم که اژدها ، آدم های مرده ، غول ، آدم بی چهره و ... وجود داره. پس وجود فردی با قدرت های عجیب نمیتونه اشکال این دنیا باشه!
آزورآهای هم بحث جالبی هست زیاد در سریال روش مانور داده نشد و در کتاب هم فعلا تکلیف مشخص نیست. ولی در کتاب جایی نگفته آزورآهای فردی است که شاه شب رو میکشد! 

بله این تفاوت گات خیلی جاذب بوده همیشه اما الان به مرگ کشونده از نظر خیلی ها.
راستش فک کنم این جنگ با عروسی خونین فرق داشت اونجا فقط راب و کتلین حذف شدن ولی در وینترفل همه ی شخصیت ها به جز سریس و یورون حضور داشتن و کشته شدن همه شون قطعا هیچ کس رو راضی نمیکرد.
خیر و شر مطلق رو هم قبول دارم خودمم گفتم وقتی سریال کامل افتاد دست افراد سینما اونا زیاد شخصیت خاکستری بلد نبودن و کار ساده تر رو کردن ک منم قبول دارم اشتباه بود و به سریال ضربه زد.
ایول بالاخره شما تئوری دادید:)) ایده خوبی بود فک کنم خوب از آب درمیومد حداقل خیلی ها دوباره طرفدار سرسی میشدن ، تیریون شخصیتش درست میشد و غافلگیری خوبی میتونست باشه. ولیا بازم تهش این نایت کینگه باید میمرد. نمیدونم کاش یبار میگفتن قدیم چجوری نکشتش و فقط عقب روندنش. 
آخری هم کاملا اوکی هستم نبود نبرد خیلی خوب بود. دوتراکیا هم مسخره بودن. کلا جان اصلا استراتژی بلد نیست.

ببین اپیزودهایی مثل هودور و هاردهوم و نبردحرام زاده ها و بادهای زمستان و نبرد دشت اتش به ما نشون داد که این سریال میتونه جدا از کتاب هم عالی باشه اگه سازنده ها بدونن دارن چه کار میکنن .

سریال از فصل 5 به بعد از کتاب کامل جدا شد ولی فصل 6 فصل خوبی بود . سریال این دو فصل اخر از استانداردهای خودش تو اون فصل که جدا از کتاب بود هم به دوره .

ویرایش شده در توسط MRD010

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با توجه به اینکه آزورآهای کلا تو سریال نشون داده نشده، من فکر میکنم اون قسمت از پیشگویی مگی قورباغه برای سرسی و خانه ی نامیرایان برای دنریس که تو سریال نشون داده نشده هم دلیلی داره، من فک میکنم نمیخوان اون شکلی پیش ببرن داستان رو. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بهترین نقدهای این اپیزود :

 

 

 مایکل والش از نردیست

اگر که خودتان را همراه قصه کرده بودید و همزمان با آن پیش آمده بودید، این اپیزود به هیچ‌عنوان قابلیت‌های فانتزی نداشت و از نوشته‌های جورج مارتین و راه و روش او خیلی فاصله داشت. کشته شدن نایت کینگ توسط آریا واقعا فوق‌العاده بود، اما احساس حفره‌ای را دارد که به خوبی تاریخ را نشان نخواهد داد.

 اما استفانسکی از تریلیست

لحظات خفن زیادی دیدیم، مرگ قهرمانانه‌ی بریک و جنگ رو‌ در روی اژدهایان در میانه‌ی ابرها، اما نتیجه‌ی نهایی، به طرز عجیبی کم است. اینکه ما را با اژدهایان پرهزینه، لشگر نامیرا سرگرم کردند اما تهدید واقعی، پس از تمام آن تعقیب و گریز‌ها، وارد قلعه هم شد، و وقتی منتظر اتفاق بزرگی بودیم، نایت کینگی دیگر وجود نداشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 5 ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

نایت کینگ در کتاب ها شخصیت خاکستری هست و با چیزی ک سریال از فصل 5 نشونش داد فرق داره.

 

در 5 ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

تا آخر فصل 4 که کتاب و سریال یکی بودن : فصل 1 ابتدا یکی از انسان ها رو زنده میذارن تا برگرده و به آدما هشدار یا خبر یا اطلاع یا ... بده

سلام دوست عزیز

من با دیدن این پست از شما خیلی تعجب کردم. چون شاه شب شخصیت سریاله نه کتاب. اگر کتابها رو خونده باشین می بینید که سر آغاز کتاب اول با شروع سریال تفاوت اساسی داره. توی کتاب هر دو شخصیتی که مستقیم با وایت واکرها و وایتها رو در رو میشن کشته میشن و شخصیت سوم که فرار میکنه تا جایی که ما می دونیم برخورد مستقیمی با وایت واکرها یا وایتها نداره.

به علاوه شاه شب، نحوه به وجود اومدنش، قدرتهای ماورا طبیعی که داره و حتی نشونه هایی که با اجساد ایجاد می کنه و خلاصه تمام چیزهایی که ما از شاه شب می دونیم همه اش ساخته و پرداخته سریاله و در کتاب اثری ازشون نیست.

 

در 2 ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

تهش حرف من اینه هیچ فیلم و سریالی رو نمیشه با دید کتابش نقدش کرد چون تمام آثار سینما با این دید نابود میشن هری پاتر ، ارباب حلقه ها ، گات همه شون کتابهاشون صدها پله برتر از فیلم هاشون هستن. سریال رو با دید خودش نقد کنیم ک نه حرص زیادی بخوریم نه اعصابمون رو خورد کنیم

با توجه به توضیحات بالا فکر می کنم قانع شده باشید که لااقل در مورد شاه شب در کتاب چیزی برای مقایسه وجود نداره و تمام دوستانی که نظر دادن دارن سریال رو با خود سریال مقایسه می کنند.

 

در 2 ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

من قبول دارم سریال مثه 4 فصل اولش نیست و برای همین دارم از دیدنش لذت میبرم.

این حرفتون هم متوجه نمیشم. من قبول دارم که سریال بده ولی ازش لذت می برم؟

اصلا سریال یعنی چی؟ یعنی یه سری اتفاقات و ماجراهای پشت سرهم به هم پیوسته و مرتبط با هم. من نمی تونم بدون در نظر گرفتن اطلاعاتی که از فصلهای قبل به دست آوردم فصلهای بعد رو تماشا کنم انگار که دارم یه فیلم سینمایی می بینم بدون هیچ پیش زمینه ای.

سریال با گشتی های نگهبانان شب شروع میشه و به مرور اطلاعاتی در مورد قاتلین وحشتناکی که دیدیم داده میشه. تو جنگهای بعدی قدرت باور نکردنی این قاتلهای زامبی مانند رو می بینیم و با طبقه بندیشون اشنا میشیم. وایت ها مرده هایی زامبی ماندند بدون قدرت درک. وایت واکرها هم از نظر ظاهری متفاوتن هم اگاهی دارند حتی به قولی احساس هم دارند و از زنده شدن مرده ها به وجود نمیان بلکه نوزادهایی هستند که به وایت واکر تبدیل میشن و در نهایت سر دسته اشون رو می بینیم. شاه شب و می فهمیم که توسط فرزندان جنگل به وجود اومده، قدرتهای جادویی داره و وحشتناکتر از هر چیزیه که تا به حال دیدیم. کلاغ سه چشم برن رو به عنوان کسی که باید جلوی این غول بی شاخ و دم رو بگیره معرفی میکنه و اون رو آموزش میده. ولی ما هنوز خیلی چیزها رو نمی دونیم. شاه شب دقیقا کیه؟ یه انسان معمولی برای شاه شب شدن انتخاب شده یا نه؟ الان از دنیا و ادما چی می خواد؟ برای چی وایت واکرها رو ایجاد کرده؟ چرا وایت واکرها باید از نوزادان زنده به وجود بیان. شاه شب اونقدر قدرت داره که خیلی راحت می تونه یه اژدها رو شکار کنه کاری که آدمها از انجامش عاجزن.توی قسمتهای قبل طوری نشون داده میشه که انگار شاه شب همیشه از اتفاقاتی که قراره بیفته خبر داره( توی صحنه ای که برن رو علامت گذاری کرد یا توی صحنه ای که منتظر اژدهای دنریس بود( حتی زنجیر هم با خودش آورده بود). دنیا با دشمنی مواجهه که خیلی ها حتی وجودش رو باور ندارن. نگهبانان تمام تلاششون رو می کنن تا نیروهایی رو برای مبارزه متحد کنند‌. ودر کل سریال بحث اینه که نبرد تاج و تخت در برابر نبردی که پیش رو داریم هیچه. این نبرد در مورد بقاست.

کلاغ سه چشم برن رو به عنوان کسی که باید با شاه شب مقابله کنه معرفی میکنه.( کلاغ سه چشم خودش به اندازه شاه شب مبهمه). ولی برن چطور می خواد با شاه شب مقابله کنه؟

توی قسمت قبل از برن پرسیدن ایا اتش اژدها می تونه شاه شب رو نابود کنه؟ و برن جواب داد نمی دونم. کسی تا به حال امتحانش نکرده. در مورد فولاد والریایی هم همینطوره. در نبرد قبلی که ۸هزار سال پیش اتفاق افتاده اصلا والریایی وجود نداشته که فولادش امتحان بشه.

منم مثل دوست عزیزمون شوالیه درخت خندان فکر می کردم رو در رو شدن کلاغ سه چشم و شاه شب خیلی چیزها رو برامون روشن می کنه که اینطور نبود.

من با کشته شدن شاه شب توسط آریا هم هیچ مشکلی نداشتم به شرط اینکه یه روند منطقی براش طی میشد. مثلا به جای فرار اریا به درون کتابخونه که کلی وقت الکی صرف کردن اونجا مسیر حرکت اریا به سمت برن رو برای ما مشخص می کردن تا مجبور نباشیم بعد از دیدن یه قسمت کلی تئوری بسازیم که چطوری ممکنه!

به علاوه اون قسمتی که ملیساندرا به آریا یاداوری کرد و آریا به خودش اومد و یهو جون تازه گرفت یه کم بالیوودی بود. قبول کنید دیگه!( این ملیساندرا خودش یکی دیگه از نقطه های مبهم داستانه)

 

ویرایش شده در توسط سایمون چشم ستاره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 45 دقیقه قبل، سایمون چشم ستاره گفته است :

 

سلام دوست عزیز

من با دیدن این پست از شما خیلی تعجب کردم. چون شاه شب شخصیت سریاله نه کتاب. اگر کتابها رو خونده باشین می بینید که سر آغاز کتاب اول با شروع سریال تفاوت اساسی داره. توی کتاب هر دو شخصیتی که مستقیم با وایت واکرها و وایتها رو در رو میشن کشته میشن و شخصیت سوم که فرار میکنه تا جایی که ما می دونیم برخورد مستقیمی با وایت واکرها یا وایتها نداره.

به علاوه شاه شب، نحوه به وجود اومدنش، قدرتهای ماورا طبیعی که داره و حتی نشونه هایی که با اجساد ایجاد می کنه و خلاصه تمام چیزهایی که ما از شاه شب می دونیم همه اش ساخته و پرداخته سریاله و در کتاب اثری ازشون نیست.

 

با توجه به توضیحات بالا فکر می کنم قانع شده باشید که لااقل در مورد شاه شب در کتاب چیزی برای مقایسه وجود نداره و تمام دوستانی که نظر دادن دارن سریال رو با خود سریال مقایسه می کنند.

 

این حرفتون هم متوجه نمیشم. من قبول دارم که سریال بده ولی ازش لذت می برم؟

اصلا سریال یعنی چی؟ یعنی یه سری اتفاقات و ماجراهای پشت سرهم به هم پیوسته و مرتبط با هم. من نمی تونم بدون در نظر گرفتن اطلاعاتی که از فصلهای قبل به دست آوردم فصلهای بعد رو تماشا کنم انگار که دارم یه فیلم سینمایی می بینم بدون هیچ پیش زمینه ای.

سریال با گشتی های نگهبانان شب شروع میشه و به مرور اطلاعاتی در مورد قاتلین وحشتناکی که دیدیم داده میشه. تو جنگهای بعدی قدرت باور نکردنی این قاتلهای زامبی مانند رو می بینیم و با طبقه بندیشون اشنا میشیم. وایت ها مرده هایی زامبی ماندند بدون قدرت درک. وایت واکرها هم از نظر ظاهری متفاوتن هم اگاهی دارند حتی به قولی احساس هم دارند و از زنده شدن مرده ها به وجود نمیان بلکه نوزادهایی هستند که به وایت واکر تبدیل میشن و در نهایت سر دسته اشون رو می بینیم. شاه شب و می فهمیم که توسط فرزندان جنگل به وجود اومده، قدرتهای جادویی داره و وحشتناکتر از هر چیزیه که تا به حال دیدیم. کلاغ سه چشم برن رو به عنوان کسی که باید جلوی این غول بی شاخ و دم رو بگیره معرفی میکنه و اون رو آموزش میده. ولی ما هنوز خیلی چیزها رو نمی دونیم. شاه شب دقیقا کیه؟ یه انسان معمولی برای شاه شب شدن انتخاب شده یا نه؟ الان از دنیا و ادما چی می خواد؟ برای چی وایت واکرها رو ایجاد کرده؟ چرا وایت واکرها باید از نوزادان زنده به وجود بیان. شاه شب اونقدر قدرت داره که خیلی راحت می تونه یه اژدها رو شکار کنه کاری که آدمها از انجامش عاجزن.توی قسمتهای قبل طوری نشون داده میشه که انگار شاه شب همیشه از اتفاقاتی که قراره بیفته خبر داره( توی صحنه ای که برن رو علامت گذاری کرد یا توی صحنه ای که منتظر اژدهای دنریس بود( حتی زنجیر هم با خودش آورده بود). دنیا با دشمنی مواجهه که خیلی ها حتی وجودش رو باور ندارن. نگهبانان تمام تلاششون رو می کنن تا نیروهایی رو برای مبارزه متحد کنند‌. ودر کل سریال بحث اینه که نبرد تاج و تخت در برابر نبردی که پیش رو داریم هیچه. این نبرد در مورد بقاست.

کلاغ سه چشم برن رو به عنوان کسی که باید با شاه شب مقابله کنه معرفی میکنه.( کلاغ سه چشم خودش به اندازه شاه شب مبهمه). ولی برن چطور می خواد با شاه شب مقابله کنه؟

توی قسمت قبل از برن پرسیدن ایا اتش اژدها می تونه شاه شب رو نابود کنه؟ و برن جواب داد نمی دونم. کسی تا به حال امتحانش نکرده. در مورد فولاد والریایی هم همینطوره. در نبرد قبلی که ۸هزار سال پیش اتفاق افتاده اصلا والریایی وجود نداشته که فولادش امتحان بشه.

منم مثل دوست عزیزمون شوالیه درخت خندان فکر می کردم رو در رو شدن کلاغ سه چشم و شاه شب خیلی چیزها رو برامون روشن می کنه که اینطور نبود.

من با کشته شدن شاه شب توسط آریا هم هیچ مشکلی نداشتم به شرط اینکه یه روند منطقی براش طی میشد. مثلا به جای فرار اریا به درون کتابخونه که کلی وقت الکی صرف کردن اونجا مسیر حرکت اریا به سمت برن رو برای ما مشخص می کردن تا مجبور نباشیم بعد از دیدن یه قسمت کلی تئوری بسازیم که چطوری ممکنه!

به علاوه اون قسمتی که ملیساندرا به آریا یاداوری کرد و آریا به خودش اومد و یهو جون تازه گرفت یه کم بالیوودی بود. قبول کنید دیگه!( این ملیساندرا خودش یکی دیگه از نقطه های مبهم داستانه)

 

با تک تک جملاتون موافقم. دقیقا چیزایی که تو ذهن من میگذشت رو مطرح کردید.

تو کل سریال اصلا سرسی قابل مقایسه با پادشاه شب نبود که الان بخوایم سه قسمت طولانی از چگونگی رویارویی با سرسی ببینیم. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×