رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

بحث اپیزودیک قسمت سوم  

127 رای

  1. 1. به قسمت سوم فصل هشت مجموعه بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      4
    • 2
      4
    • 3
      0
    • 4
      0
    • 5
      2
    • 6
      3
    • 7
      9
    • 8
      12
    • 9
      30
    • 10
      63


Recommended Posts

در 39 دقیقه قبل، MRD010 گفته است :

واقعا یعنی اگه پادریک هم میکشت مشکل نداشت؟ منظور از منطقی چیه . خود کشته شدن نایت کینگ توسط پادریک غیر منطقیه چجوریه منطقی نشونش بدن . پادریک فعلی که میشناسیم اصلا با هیچ منطقی نمیتونه قاتل شاه شب باشه . منطق داستان گویی این اجازه رو نمیده . اگه شما میگی با منطق پادریک هم شاه شب رو بکشه مشکلی نداری پس یه سرباز عادی تو جنگ هم بیاد شاه شب رو منطقی بکشه مشکلی نیست ؟

الان دو سوال مطرحه .

چرا از بین این همه ادم اریا نایت کینگ رو کشت ؟

اریا چطوری نایت کینگ رو کشت ؟

اینا دو منطق مختلفن . اولی میگه چرا و دومی میگه چگونه. ما نمیخوایم نه چرایی مطرح بشه نه چگونه ای . 

اگه پادریک با منطقی که شما میگی هم نایت کینگ رو بکشه سوالی که میمونه اینه . چرا از بین این همه ادم پادریک شاه شب رو کشت؟ پادریکی که اصلا نقشش تو سریال یه چیز دیگه بوده. پس یه سرباز هم میتونست این کار رو بکنه.

دیالوگ جان اسنو:

دشمن ما خسته نمیشه
توقف نمیکنه
حس نداره
نمیتونیم در نبرد مستقیم شکستش بدیم

کشتن همچین موجودی معلومه که دلیل منطقی میخواد، فرقی نمیکنه کی میکشه مهم اینه که به سخت ترین شکل ممکن نایت کینگ رو بکشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

درسته که برن از دست نایت کینگ جون سالم به در برد ولی فک کنم یکی بالاخره خسته بشه و حافظه رو شیفت دیلت بکنه فرض کنید به آریا بگه اون لحظه ای که با گندری بودی دیدم واقعا زیبا بود! خوشحالم که قبل جنگ تجربه ش کردی! حال به همزنترین شخصیت ممکن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 23 دقیقه قبل، Dawn گفته است :

راستش منم فکر می کنم بحث فایده نداره. اینکه شما همه جوره دارین از افت شدید منطق سریال به اسم مشتری پسند شدن دفاع می کنید عجیبه! من سوال واضحی رو پرسیدم و مشخصا پاسخی براش ندارید و با توضیحات مغلطه وار، بدون پاسخ دادن به سوال مدام دارین یه فرضیه ذهنی خودتون رو روش پافشاری می کنین. اطرافیان شما نمیدونم چه کسانی هستند و معیار درستی واسه قضاوت من نیستند! من هم می تونم بگم برین یه سر به توئیتر بزنین که دو روزه تمام بحثا درباره شوکه شدن و نارضایتی همین مخاطبان از این اپیزود هست.

رنک IMDB هیچ سریالی هرگز افت یهویی نداشته! دلیلش هم روانشناسانه هست. مردم به خاطرات و گذشته ای که با اون سریال دارن دلبسته میشن. این هیچ ربطی به نارضایتی مردم از بی منطقی فصول اخیر نداره. کیس استادی اش هم خود من رو در نظر بگیرین که توی همین تاپیک، با وجود اینکه این اپیزود واقعا انتظاراتم رو برآورده نکرد بهش نتونستم از 9 کمتر بدم چون دوستش دارم!

به هر حال به بحث با شما ادامه نمیدم و دلایلتون محترمه.

گرامی ! اولا من هنوز پاسخ پیام شما رو ندادم و داشتم می نوشتم اما وقت ندادید من بهتون جواب بدم پس همینجا می نویسم.ولی نمی دونم چرا پاسخ من در جواب یکی دیگه از کاربران رو شما باید جواب بدید در حالی که من و شما هم یه گفتگوی جداگانه داریم.

دوما اگر آگاهانه به گفتگوی من و این کاربر وارد شدید پس باید بهتون بگم به تاریخچه ی گفتگومون هم مراجعه کنید و یه بار با دقت ببینید من چی گفتم .من توی همون پیام اولم حرف ایشون رو تایید کردم و گفتم کسی که هفتا فصلو میبینه هشتمی رو هم خواهد دید و حرف ایشون درسته.کلا حرف من که ایشون و شما اینقدر ادامه اش دادید این بود که هر سریالی ذاتا  اول سرگرم میکنه .ولی اینکه چطور میخواد سرگرم کنه متفاوته .
شما هم توی پیامتون طوری نوشتید انگار من میگم شاهکاره این اپیزود و از آی ام دی بی و راتن تومیتوز برای من مثال میارید که نه اینطوری نیست .رفیق من تایید می کنم از نظر زیبایی شناختی این اپیزود متوسط بود و حتی بد .اما هیچوقت تی وی به ما تضمین نداده که هدف اولش  زیبایی شناختیه .بلکه همه چیز در خدمت سرگرمی .حتی میتونه از زیبایی شناختی بهره بگیره برای سرگرمی .و میتونه بهره هم نگیره مثل این فصول آخر .من که طرفدار این ایده نیستم .فقط دارم واقعیت تی وی رو از نظر خودم بیان می کنم و فقط هم یه نظر ساده نیست پشتش دلیل دارم که گفتم (ساختار تلویزیون و اینکه تی وی چقدر نیازمنده مخاطبه و...)

سوم: کلا اینکه بخوام من بگم گات محبوب میمونه به فلان دلیل و شما بگی محبوب میمونه به فلان دلیل بحث بی ثمریه .چرا؟چون شما تجربیات متفاوتی از مخاطبان داشتی و منم تجربیات متفاوتی .زیاد اهمیت نداره که بحث منو راجب هدف تی وی چقدر به واقعیت نزدیک میدونید.اما تاثیر روانی که گفتید کاملا درسته هر چند بخش کوچکی از واقعیته .

توی پیامم به یکی از دوستان اون جمله ی نیچه رو نقل کردم که اینجا هم مناسبه "حقیقتی نداریم بلکه حقیقت ها داریم"فردریش نیچه .



از شما و تمام دوستانی که وقتشون گرفته شد عذر میخوام .برای یادگیری اومده بودم اما یا پیام هام نامربوطه و یا تئوریک و مناسب این فروم نیست .برای همگی آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم .


 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 3 دقیقه قبل، ثیئون گریجوی گفته است :

گرامی ! اولا من هنوز پاسخ پیام شما رو ندادم و داشتم می نوشتم اما وقت ندادید من بهتون جواب بدم پس همینجا می نویسم.ولی نمی دونم چرا پاسخ من در جواب یکی دیگه از کاربران رو شما باید جواب بدید در حالی که من و شما هم یه گفتگوی جداگانه داریم.

دوما اگر آگاهانه به گفتگوی من و این کاربر وارد شدید پس باید بهتون بگم به تاریخچه ی گفتگومون هم مراجعه کنید و یه بار با دقت ببینید من چی گفتم .من توی همون پیام اولم حرف ایشون رو تایید کردم و گفتم کسی که هفتا فصلو میبینه هشتمی رو هم خواهد دید و حرف ایشون درسته.کلا حرف من که ایشون و شما اینقدر ادامه اش دادید این بود که هر سریالی ذاتا  اول سرگرم میکنه .ولی اینکه چطور میخواد سرگرم کنه متفاوته .
شما هم توی پیامتون طوری نوشتید انگار من میگم شاهکاره این اپیزود و از آی ام دی بی و راتن تومیتوز برای من مثال میارید که نه اینطوری نیست .رفیق من تایید می کنم از نظر زیبایی شناختی این اپیزود متوسط بود و حتی بد .اما هیچوقت تی وی به ما تضمین نداده که هدف اولش  زیبایی شناختیه .بلکه همه چیز در خدمت سرگرمی .حتی میتونه از زیبایی شناختی بهره بگیره برای سرگرمی .و میتونه بهره هم نگیره مثل این فصول آخر .من که طرفدار این ایده نیستم .فقط دارم واقعیت تی وی رو از نظر خودم بیان می کنم و فقط هم یه نظر ساده نیست پشتش دلیل دارم که گفتم (ساختار تلویزیون و اینکه تی وی چقدر نیازمنده مخاطبه و...)

سوم: کلا اینکه بخوام من بگم گات محبوب میمونه به فلان دلیل و شما بگی محبوب میمونه به فلان دلیل بحث بی ثمریه .چرا؟چون شما تجربیات متفاوتی از مخاطبان داشتی و منم تجربیات متفاوتی .زیاد اهمیت نداره که بحث منو راجب هدف تی وی چقدر به واقعیت نزدیک میدونید.اما تاثیر روانی که گفتید کاملا درسته هر چند بخش کوچکی از واقعیته .

توی پیامم به یکی از دوستان اون جمله ی نیچه رو نقل کردم که اینجا هم مناسبه "حقیقتی نداریم بلکه حقیقت ها داریم"فردریش نیچه .



از شما و تمام دوستانی که وقتشون گرفته شد عذر میخوام .برای یادگیری اومده بودم اما یا پیام هام نامربوطه و یا تئوریک و مناسب این فروم نیست .برای همگی آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم .


 

اتفاقا بحثا جالبه و کلی حرف و نکته برای یادگیری وجود داره تضارب آرا شکل گرفته که نشان از پویاییه واقعیتش فک نمیکردم این فروم دوباره جون بگیره از این جهت که اینستا و تلگرام عرصه رو به دست گرفتن و مردم به مینیمالیستی بودن عادت کردن در هر صورت ممنون از وقتی که برای تبادل نظر و گفتگو اختصاص میدین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

روش کشتن نایت توسط آٰیا فوق العاده بود به همون اندازه هم روش رسیدن آریا به نایت مزخرف و فوق العاده افتضاح و بالیوودی بود !!! (آریا تو کتابخونه از پس ۴ تا وایت بر نیومد و ترسیده بود ازشون ! یهو چجوری بین هزاران وایت و ۶-۷ تا وایت واکر پرید رو سر نایت ؟ یهو شجاع شد ؟!!)

جنگ بسیار زیبا بود اما تاکتیکشون برای مقابله با وایت ها فوق العاده مبتدیانه بود ! (کدوم قانون میگه دشمنی که اصلا پیدا نیست رو گله ای بهش حمله کنید ؟؟؟ حتی جان و دنریس هم از اون بالا نتونستن لشگر مردگان رو ببینن ! با چه استراتژی دوتراکی ها حمله کردن ؟!! همینجوری الکی ؟؟)

چرا هیچی از وایت واکرها ندیدیم ؟

حتی اگر هم فرضیه بعضی ها درست باشه و برن با وارگ کردن در گذشته با نایت قرار گذاشته باشه- بازم چیزی عوض نمیشه و ما ۸ فصل فریب وینتر از کامینگ رو خوردیم ! تنها کسی که فریبش رو نخورد سرسی بود !

ما بعد از هاردهوم روز شماری کردیم که به این جنگ برسیم و قابلیت های وایت واکرها و نایت رو ببینیم نه صحنه تکراری زنده کردن دوباره وایت ها و پرتاب تکراری نیزه به سمت اژدها !

از کل نایت یه پرتاب نیزه دیدیم و یه جنگ بین اژدهایان که شکست خورد و یه تخریب دیوار وینترفل با اژدها که خیلی زودتر میتونست اینکار و بکنه و کشتن ثئون و لبخند زدن به دنریس و نهایت خلاقیتی که ازش ندیده بودیم تکان دادن دستش که به وایت ها دستور داد روی خندق بیوفتن و پل درست کنن ! همین‌ !!!!!

۲-۳ تا پلان از آریا و گندری دیدیم بابت ساخت اسلحه جدید آریا و نقشش که جوری نشون دادنش که انگار قراره مهم باشه اما ۱ دقیقه ازش استفاده کرد !

اصن انگار همه کاراکترهای مهم خنگ شده بودن !

جان که تفاوتی با سم نداشت و غیر از نبرد اژدها که اونم با ۲ باری که توسط دنریس نجات داده شد جبران شد دیگه هیچ کاری نکرد !!!

دنریس که کلا فقط مرده ها رو آتیش زد و وقتی میدونست جنگ بلک واتر به اون مهمی با رهبری و فکر تیریون به برد تبدیل شده بازم نخواست تیریون در کنارشون باشه

ملیساندرا یهو پیداش شد و اسلحه دوتراکی ها رو اتیش زد و ۱ دیالوگ تکراری با آریا برقرار کرد و رفت مرد !

برن که اصن تعطیل ! ۱ ساعت وارگ کرد که فقط جنگ رو ببینه ؟

جورا مورمونت وسط جنگ که همه عقب نشینی کردن چجوری یهو وسط مرده ها پیداش شد دنریس و نجات داد ؟

و

و

و

اپیزود اپیزود بسیار زیبایی بود و نمونش رو هیچوقت ندیده بودیم اونم جنگ به این طولانی !!! ولی بقول بعضی دوستان هیچ منطقی پشتش نبود ! بیشتر شبیه فیلم های بالیوودی بود ! بشدت منطقش از منطقی که از گات سراغ داشتیم به دور بود !

هرچی به این قسمت فکر میکنم واقعا بیشتر حرصم میگیره :|

اصن وسط جنگ چجوری آٰریا فهمید تو اون لحظه نایت رفته سراغ برن ؟؟؟ بهش وحی شد ؟ از اونجایی که بود تا جایی که برن بود هیچکس نبود ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 39 دقیقه قبل، siromid7 گفته است :

روش کشتن نایت توسط آٰیا فوق العاده بود به همون اندازه هم روش رسیدن آریا به نایت مزخرف و فوق العاده افتضاح و بالیوودی بود !!! (آریا تو کتابخونه از پس ۴ تا وایت بر نیومد و ترسیده بود ازشون ! یهو چجوری بین هزاران وایت و ۶-۷ تا وایت واکر پرید رو سر نایت ؟ یهو شجاع شد ؟!!)

جنگ بسیار زیبا بود اما تاکتیکشون برای مقابله با وایت ها فوق العاده مبتدیانه بود ! (کدوم قانون میگه دشمنی که اصلا پیدا نیست رو گله ای بهش حمله کنید ؟؟؟ حتی جان و دنریس هم از اون بالا نتونستن لشگر مردگان رو ببینن ! با چه استراتژی دوتراکی ها حمله کردن ؟!! همینجوری الکی ؟؟)

چرا هیچی از وایت واکرها ندیدیم ؟

حتی اگر هم فرضیه بعضی ها درست باشه و برن با وارگ کردن در گذشته با نایت قرار گذاشته باشه- بازم چیزی عوض نمیشه و ما ۸ فصل فریب وینتر از کامینگ رو خوردیم ! تنها کسی که فریبش رو نخورد سرسی بود !

ما بعد از هاردهوم روز شماری کردیم که به این جنگ برسیم و قابلیت های وایت واکرها و نایت رو ببینیم نه صحنه تکراری زنده کردن دوباره وایت ها و پرتاب تکراری نیزه به سمت اژدها !

از کل نایت یه پرتاب نیزه دیدیم و یه جنگ بین اژدهایان که شکست خورد و یه تخریب دیوار وینترفل با اژدها که خیلی زودتر میتونست اینکار و بکنه و کشتن ثئون و لبخند زدن به دنریس و نهایت خلاقیتی که ازش ندیده بودیم تکان دادن دستش که به وایت ها دستور داد روی خندق بیوفتن و پل درست کنن ! همین‌ !!!!!

۲-۳ تا پلان از آریا و گندری دیدیم بابت ساخت اسلحه جدید آریا و نقشش که جوری نشون دادنش که انگار قراره مهم باشه اما ۱ دقیقه ازش استفاده کرد !

اصن انگار همه کاراکترهای مهم خنگ شده بودن !

جان که تفاوتی با سم نداشت و غیر از نبرد اژدها که اونم با ۲ باری که توسط دنریس نجات داده شد جبران شد دیگه هیچ کاری نکرد !!!

دنریس که کلا فقط مرده ها رو آتیش زد و وقتی میدونست جنگ بلک واتر به اون مهمی با رهبری و فکر تیریون به برد تبدیل شده بازم نخواست تیریون در کنارشون باشه

ملیساندرا یهو پیداش شد و اسلحه دوتراکی ها رو اتیش زد و ۱ دیالوگ تکراری با آریا برقرار کرد و رفت مرد !

برن که اصن تعطیل ! ۱ ساعت وارگ کرد که فقط جنگ رو ببینه ؟

جورا مورمونت وسط جنگ که همه عقب نشینی کردن چجوری یهو وسط مرده ها پیداش شد دنریس و نجات داد ؟

و

و

و

اپیزود اپیزود بسیار زیبایی بود و نمونش رو هیچوقت ندیده بودیم اونم جنگ به این طولانی !!! ولی بقول بعضی دوستان هیچ منطقی پشتش نبود ! بیشتر شبیه فیلم های بالیوودی بود ! بشدت منطقش از منطقی که از گات سراغ داشتیم به دور بود !

هرچی به این قسمت فکر میکنم واقعا بیشتر حرصم میگیره :|

اصن وسط جنگ چجوری آٰریا فهمید تو اون لحظه نایت رفته سراغ برن ؟؟؟ بهش وحی شد ؟ از اونجایی که بود تا جایی که برن بود هیچکس نبود ؟

دوست عزیز 

درسته که خیلی از نقدهای شما وارده

اما چندین موردش واقعا جوابش تو خود اپیزود هست

مثلا ما آخرین باری که سرجورا رو میبینیم مشغول جنگیدنه که صدای ناله( زوزه) اژدها توجهشو جلب میکنه، اگر اشتباه نکنم اژدهای جان هست که تو نبرد با نایت کینگ زخمی شد و بعدش نشیت رو زمین. اونجا چهره ی جورا رو نشون دادن و‌کاملا مشخص بود که این صدا نگرانش کرده و بعدش دیدیم که اومد و کالیسیش رو نجات داد. همون صدای اژدها، جورا رو به سمت دنریس کشوند.

من خودم به روند داستان نقد دارم

اما خیلی از مواردی که ذکر کردین نمیشه بهشون گفت ایراد. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 18 ساعت قبل، jilibilina گفته است :

درود

دوستان یه سوال دارم، که از فصل اول ذهن منو درگیر خودش کرده. اگه کسی میدونه پاسخ بده:

توی آخرین سکانس قسمت دهم، فصل اول وقتی که سم اونطرف دیوار، یهو وسط ارتش مردگان گیر میوفته، و حتی یه وایت واکر سوار بر اسب هم میاد کنارش، ولی هیچکس باهاش کاری نداره. اصلا نمیبیننش! 

درحالی که هم مردگان و هم وایت واکرا اگر انسان زنده ای در نزدیکشون باشه اونو حس میکنن!

پس چرا سم رو نه ندیدن و نه بوییدن و نه چشیدن!؟؟

اینو هیچکس نمیدونه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 22 ساعت قبل، mehdi342 گفته است :

پیشنهاد میکنم یکبار دیگه این سکانس جان و اژدهای نایت کینگ رو ببین دوستان نکته های جالبی داره 
 یک چیز جالب دیگه ای بعد از اینکه دنریس جان رو نجات میده و جان میگه برن ، دنریس بش میگه برووو 
در تمام طول مدت جان سعی میکنه خودش رو هرطور شده به برن برسونه 
حتی وقتی میبینه بهترین دوستش سم و همینطور همرزمهاش گیر افتادن و نیاز به کمک دارن ولی اونارو هم بیخیال میشه تا خودش رو به برن برسونه 
حالا از اینجا به بعدش جالب میشه 
اژدهای نایت کینگ خودش رو به قسمت ورودی گادززوود میرسونه تا اجازه نده هیچکسی از اونجا رد بشه 
جان تو عکس اول مشخص کردم چند بار تلاش میکنه که یه جوری از اژده ها رد بشه و خودش رو برسونه تا اینکه میرسیم به عکس سوم که جان تصمیم میگیره هر جور شده خودش رو برسونه و تو تصویر ما رویارویی جان با اژده ها رو میبینم ولی نکته جالب اینجاست ما همه فکر میکردم جان از شدت عصبانیت و ترس داد میزنه 
ولی اگر با دقت گوش بدید ، جان کسی رو دیده که داره  (صدرصد اریا ) که میخواد خودش رو به برن برسونه و جان برای سرگرم کردن اژدها تصمیم میگیره باش روبهرو بشه تا شرایط زودتر برای اریا محیا بشه و در ادامه با صدای بلند داد میزنه اول فکر کنم میگه ruuuuuuun  و بعد میگه goooo ، gooooooooooo!!
کاملا با عقل جور درمیاد 
جان دید اریارو که داره میره به سمت گادززووود ....
۱۰ ثانیه بعدش هم یکی از ادرها متوجه رد شدن چیزی میشه از کنارش ...AAAAAA.jpg

AAAAAAAAA.jpgAAA.jpgAAAAA.jpg

دوستانی که براشون سوال پیش اومده بود اریا از کجا پیداش شد یهو و حتی از ادرها هم رد شد اگر با دقت بیشتری دوباره سریال رو نگاه کنید اریا رو هم پیدا میکنید همونطور که تو تصویر براتون نشون دادم .?

 

جایی که اریا پنهان شده بود 

تقصیر هیچ کسی نیست اگر برای ما این قسمت اینقدر مبهم بوده 

فقط تقصیر تاریکی تصویر و کیفیت های کمی کا از سریال روز اول پخش میاد.

IMG_20190501_021238.jpg

IMG_20190501_021241.jpg

IMG_20190501_021243.jpg

IMG_20190501_021245.jpg

چندین و‌چندبار این صحنه‌ رو دیدم و دریغ کوچکترین اثری از آریا! چنین فرضیه ای حتی اگر یک هزارم درصد هم درست باشه وقتی من بیننده نتونم ببینم به هیچ دردی نمیخوره، حالا میخواد جان آریا رو دیده باشه یا نه! شاید بگی که میخواستم آریا رو توی اون تاریکی نشون ندن که اتفاقات چند دقیقه بعد و کشته شدن نایت کینگ توسط آریا لوس نشه! ولی باید بگم کشته شدن نایت‌کینگ توسط آریا توی همون صحنه ای که ملیساندر به آریا گفت «و‌چشم آبی های زیادی را خاموش خواهی کرد» و یهو آریا اونجوری دوید، مشخص بود که میره واسه کشتن نایت کینگ نمیدونم چطور خیلی ها از کشته شدن نایت‌کینگ توسط آریا شوکه‌شدن؟ فقط زیادی جونمون رو به لب رسوندن تا آریا یهو بیاد. بعد از دویدن آریا هم سر نخ دادن به بیننده تا رفتن به سکانس بعدی که تیون و برن بودن توی جنگل خدایان.

مورد دیگه اینکه اون تصویر پشت آدرها میتونه یه واکر معمولی باشه و من اساسا بعید میدونم آریا چهره یکی از واکرها رو زده باشه به خودش، جوابی هم واسه این سوال در قسمتهای بعدی نخواهیم یافت. 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 4 ساعت قبل، seven pounds گفته است :

چندین و‌چندبار این صحنه‌ رو دیدم و دریغ کوچکترین اثری از آریا! چنین فرضیه ای حتی اگر یک هزارم درصد هم درست باشه وقتی من بیننده نتونم ببینم به هیچ دردی نمیخوره، حالا میخواد جان آریا رو دیده باشه یا نه! شاید بگی که میخواستم آریا رو توی اون تاریکی نشون ندن که اتفاقات چند دقیقه بعد و کشته شدن نایت کینگ توسط آریا لوس نشه! ولی باید بگم کشته شدن نایت‌کینگ توسط آریا توی همون صحنه ای که ملیساندر به آریا گفت «و‌چشم آبی های زیادی را خاموش خواهی کرد» و یهو آریا اونجوری دوید، مشخص بود که میره واسه کشتن نایت کینگ نمیدونم چطور خیلی ها از کشته شدن نایت‌کینگ توسط آریا شوکه‌شدن؟ فقط زیادی جونمون رو به لب رسوندن تا آریا یهو بیاد. بعد از دویدن آریا هم سر نخ دادن به بیننده تا رفتن به سکانس بعدی که تیون و برن بودن توی جنگل خدایان.

مورد دیگه اینکه اون تصویر پشت آدرها میتونه یه واکر معمولی باشه و من اساسا بعید میدونم آریا چهره یکی از واکرها رو زده باشه به خودش، جوابی هم واسه این سوال در قسمتهای بعدی نخواهیم یافت. 

 

اون قضیه استفاده از صورت وایت واکرها که کلا منتفی هست. چون لحظه ای که آریا بسرعت از کنار اون وایت واکری که آخر فیلم، دوربین کلوز آپ نشونش میده رد میشه، و باعث میشه موهای وایت واکر تکون بخوره و تا حدودی توجه و نگاهش رو جلب کنه ، ولی بخاطر بدون صدا بدون و سرعت زیاد آریا، وایت واکر آریا رو نمیبینه، و آریا به نایت کینگ میرسه و بقیه ماجرا

اون سکانس قایم موشک بازی آریا و وایتها توی کتابخونه بخاطر همین بود که نشون بدن آریا تا چه حد بدون سروصدا و سریع حرکت میکنه، جوری که اون وایتها صدای چکیدن خون رو هم شنیدن، ولی صدای حرکت اریا رو نه

دوستان یه سوال:

تو قسمت آخر فصل قبل، وقتی که جان رفت پشت در اتاق دنریس، و بعدش رفتن توی اتاق، تیریون اون بیرون به طرز عجیبی داشت این صحنه رو نگاه میکرد، جوری که انگار حسادت میکنه، یا نگرانه، و کلا یجورایی مشکوک بود توی اون سکانس. درحالی که خودش تلاش کرد که این دونفر رو متحد کنه، و با هوشی که داره باید براش قابل پیشبینی میبود که ممکنه روابط عاطفی هم بین جان و دنی شکل بگیره

به نظرتون دلیل اون نگاه تیریون چی بود؟ 

ویرایش شده در توسط jilibilina

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

راستی چه نیازی به جنگ با سرسی هست الان؟؟ آریا که اینقدر معرکه هست یه تنه بره تو تختخواب سرسی و بکشتش!! هیچکس هم نمیفهمه  قول میدم:))

وقتی اونجوری به ما چپوندن که ایشون با یه سری تکنیکهای براووسی (که ما تکمیل آموزششو هیچ وقت ندیدیم) تونست نایت کینگ رو بترکونه ، سرسی که براش حکم صبحونه رو داره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 9 ساعت قبل، siromid7 گفته است :

روش کشتن نایت توسط آٰیا فوق العاده بود به همون اندازه هم روش رسیدن آریا به نایت مزخرف و فوق العاده افتضاح و بالیوودی بود !!! (آریا تو کتابخونه از پس ۴ تا وایت بر نیومد و ترسیده بود ازشون ! یهو چجوری بین هزاران وایت و ۶-۷ تا وایت واکر پرید رو سر نایت ؟ یهو شجاع شد ؟!!)

جنگ بسیار زیبا بود اما تاکتیکشون برای مقابله با وایت ها فوق العاده مبتدیانه بود ! (کدوم قانون میگه دشمنی که اصلا پیدا نیست رو گله ای بهش حمله کنید ؟؟؟ حتی جان و دنریس هم از اون بالا نتونستن لشگر مردگان رو ببینن ! با چه استراتژی دوتراکی ها حمله کردن ؟!! همینجوری الکی ؟؟)

چرا هیچی از وایت واکرها ندیدیم ؟

حتی اگر هم فرضیه بعضی ها درست باشه و برن با وارگ کردن در گذشته با نایت قرار گذاشته باشه- بازم چیزی عوض نمیشه و ما ۸ فصل فریب وینتر از کامینگ رو خوردیم ! تنها کسی که فریبش رو نخورد سرسی بود !

ما بعد از هاردهوم روز شماری کردیم که به این جنگ برسیم و قابلیت های وایت واکرها و نایت رو ببینیم نه صحنه تکراری زنده کردن دوباره وایت ها و پرتاب تکراری نیزه به سمت اژدها !

از کل نایت یه پرتاب نیزه دیدیم و یه جنگ بین اژدهایان که شکست خورد و یه تخریب دیوار وینترفل با اژدها که خیلی زودتر میتونست اینکار و بکنه و کشتن ثئون و لبخند زدن به دنریس و نهایت خلاقیتی که ازش ندیده بودیم تکان دادن دستش که به وایت ها دستور داد روی خندق بیوفتن و پل درست کنن ! همین‌ !!!!!

۲-۳ تا پلان از آریا و گندری دیدیم بابت ساخت اسلحه جدید آریا و نقشش که جوری نشون دادنش که انگار قراره مهم باشه اما ۱ دقیقه ازش استفاده کرد !

اصن انگار همه کاراکترهای مهم خنگ شده بودن !

جان که تفاوتی با سم نداشت و غیر از نبرد اژدها که اونم با ۲ باری که توسط دنریس نجات داده شد جبران شد دیگه هیچ کاری نکرد !!!

دنریس که کلا فقط مرده ها رو آتیش زد و وقتی میدونست جنگ بلک واتر به اون مهمی با رهبری و فکر تیریون به برد تبدیل شده بازم نخواست تیریون در کنارشون باشه

ملیساندرا یهو پیداش شد و اسلحه دوتراکی ها رو اتیش زد و ۱ دیالوگ تکراری با آریا برقرار کرد و رفت مرد !

برن که اصن تعطیل ! ۱ ساعت وارگ کرد که فقط جنگ رو ببینه ؟

جورا مورمونت وسط جنگ که همه عقب نشینی کردن چجوری یهو وسط مرده ها پیداش شد دنریس و نجات داد ؟

و

و

و

اپیزود اپیزود بسیار زیبایی بود و نمونش رو هیچوقت ندیده بودیم اونم جنگ به این طولانی !!! ولی بقول بعضی دوستان هیچ منطقی پشتش نبود ! بیشتر شبیه فیلم های بالیوودی بود ! بشدت منطقش از منطقی که از گات سراغ داشتیم به دور بود !

هرچی به این قسمت فکر میکنم واقعا بیشتر حرصم میگیره :|

اصن وسط جنگ چجوری آٰریا فهمید تو اون لحظه نایت رفته سراغ برن ؟؟؟ بهش وحی شد ؟ از اونجایی که بود تا جایی که برن بود هیچکس نبود ؟

دقیقا من به عنوان یه بیننده وقتی اریا رو دیدم که با اون حس ترس از اون همه زامبی داره فرار میکنه و نگران و مضطربه بهم این حس وارد شد که اریا که یه قاتل بی رحم شده بود و همش به مرگ میگفت not today ببین چی شده این همه خودش رو نزدیک مرگ میبینه . اون حرکت شب قبل از جنگش هم گواه این قضیه است . بعد یه دفعه با دیدن ملیساندرا (کسی که اریا جزو لیستش بود یه مدتی و با توجه به سابقه اش اریا هیچ اعتمادی بهش نداره) یه جمله بهش میگه اینم یادش میفته و خودش میفهمه که باید کجا بره چکار بکنه و یه دفعه تمام اون ترس و نگرانی و اضطراب میره کنار . مثل یه رباتی که یه دفعه برنامه ریزیش رو تغییر میدن برای نابودی نایت کینگ .

در 8 ساعت قبل، Mimzar گفته است :

دوست عزیز 

درسته که خیلی از نقدهای شما وارده

اما چندین موردش واقعا جوابش تو خود اپیزود هست

مثلا ما آخرین باری که سرجورا رو میبینیم مشغول جنگیدنه که صدای ناله( زوزه) اژدها توجهشو جلب میکنه، اگر اشتباه نکنم اژدهای جان هست که تو نبرد با نایت کینگ زخمی شد و بعدش نشیت رو زمین. اونجا چهره ی جورا رو نشون دادن و‌کاملا مشخص بود که این صدا نگرانش کرده و بعدش دیدیم که اومد و کالیسیش رو نجات داد. همون صدای اژدها، جورا رو به سمت دنریس کشوند.

من خودم به روند داستان نقد دارم

اما خیلی از مواردی که ذکر کردین نمیشه بهشون گفت ایراد. 

اگه جوابی هست باید به صورت واضح بهش جواب داده بشه همونطور که تو فصل های قبل اینطور بوده . فصل های قبل ما لازم نبود دنبال حالات صورت بازیگرها یا نکات مخفی که به زور دیده میشن بریم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 ساعت قبل، MRD010 گفته است :

 

در 4 ساعت قبل، MRD010 گفته است :

اگه جوابی هست باید به صورت واضح بهش جواب داده بشه همونطور که تو فصل های قبل اینطور بوده . فصل های قبل ما لازم نبود دنبال حالات صورت بازیگرها یا نکات مخفی که به زور دیده میشن بریم .

به صورت واضح یعنی دقیقا چطور؟ 

کاملا واضح نشون دادن که چطور شد و چی شد که جورا رفت پی دنریس. اژدها زخمی شد زوزه کشید، چهره ی جورا رو نشون دادن. یعنی چی؟ یعنی جورا نگران دنریس شد. واضح تر از این که نمیشه نشون داد. وگرنه دلیلی نداشت بعد از زوزه‌ی اژدها سریع جورا رو نشون بدن که وسط جنگ توجهش به چیز دیگه ای غیر جنگ جلب شده.

همونجوری که گفتم من خودم خیلی حالم گرفته شد بعد این اپیزود چون اصلا انتظاراتم برآورده نشد اما بعضی از چیزایی که مطرح میشه کمی مقرضانه ست.

مثل این مورد که گفته شد آریا از کجا میدونست الان نایت کینگ پیش  برنه؟ خب ما از وسط اپیزود دیدیم آریا رفت سراغ نایت کینگ، یه جایی همون اطراف بالاخره کمین کرده و منتظر نایت کینگه دیگه. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واقعا تا قسمت 2 فصل هشتم خیلی از سریال خوشم میومد اما واقعا نایت کینگ خیلی مسخره و کلیشه ای از سریال حذف شد....آریا چطور از اون همه وایت واکر رد شد بعضیا میگن آریا میتونه طوری بره که کسی متوجه نشه!!!خوب اینو قبول دارم ولی واقعا تو اون حلقه میشد بی صدا رفت یا طوری رفت که دیده نشه؟! (طوری به هم چسبیده بودن وایت واکرا که حتما متوجه آریا میشدن)شایدم آریا قالیچه حضرت سلیمانو اجاره کرده بوده برای 10دقیقه!!!و در اخر وقتی نایت کینگ که با یه خنجر والریانی به این آسونی مرد و همه میدونستن که با یه فلز والریانی یا دراگون گلس میمیره خوب به کل ارتش تیرهایی میدادن که نوکش از دراگون گلس باشه و باهاش واکر ها و نایت واکرو بزنن و راحت ارتش وایت واکرراو به فنا بدن چرا اینقد خودشونو عذاب دادن....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بهتر بود که یه فرقی بین نحوه کشته شدن نایت کینگ، با وایت واکرها باشه، و نباید وایت کینگ با ضربه خنجر اینجور پودر میشد

به نظر بهترین سناریو برا کشتنش این بود که مثلا وقتی آریا خنجر رو میزنه، نایت کینگ مثل ملیساندرا که صدها سال سن داشت، و با درآوردن گردنبندش به شکل یه پیرزن بسیار پیر در میومد، اونم چهره ش کم کم به شکل یه انسان بسیار پیر تغییر میکرد و میمرد (مثلا یه سکانس حدود 10ثانیه ای) 

البته نظر نویسندگان و کارگردانان هم محترمه :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در هم اکنون، jilibilina گفته است :

بهتر بود که یه فرقی بین نحوه کشته شدن نایت کینگ، با وایت واکرها باشه، و نباید وایت کینگ با ضربه خنجر اینجور پودر میشد

به نظر بهترین سناریو برا کشتنش این بود که مثلا وقتی آریا خنجر رو میزنه، نایت کینگ مثل ملیساندرا که صدها سال سن داشت، و با درآوردن گردنبندش به شکل یه پیرزن بسیار پیر در میومد، اونم چهره ش کم کم به شکل یه انسان بسیار پیر تغییر میکرد و میمرد (مثلا یه سکانس حدود 10ثانیه ای) 

البته نظر نویسندگان و کارگردانان هم محترمه :)

دقیقا ....حداقل باید یه تفاوت بین اون و بقیه واکرا میبود خیلی بهش ابهت دادن و به این راحتی کنار زده شد واقعا ابهت سریالو از نظر من کمتر شد و این مورد مثه یه باگ میمونه واسم ...شایدم بقیه اصلا این نظرو نداشته باشن این فقط نظر شخصی ‌‌‌‌‌‌‌‌خودمه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 18 دقیقه قبل، Arsalanpv گفته است :

واقعا تا قسمت 2 فصل هشتم خیلی از سریال خوشم میومد اما واقعا نایت کینگ خیلی مسخره و کلیشه ای از سریال حذف شد....آریا چطور از اون همه وایت واکر رد شد بعضیا میگن آریا میتونه طوری بره که کسی متوجه نشه!!!خوب اینو قبول دارم ولی واقعا تو اون حلقه میشد بی صدا رفت یا طوری رفت که دیده نشه؟! (طوری به هم چسبیده بودن وایت واکرا که حتما متوجه آریا میشدن)شایدم آریا قالیچه حضرت سلیمانو اجاره کرده بوده برای 10دقیقه!!!و در اخر وقتی نایت کینگ که با یه خنجر والریانی به این آسونی مرد و همه میدونستن که با یه فلز والریانی یا دراگون گلس میمیره خوب به کل ارتش تیرهایی میدادن که نوکش از دراگون گلس باشه و باهاش واکر ها و نایت واکرو بزنن و راحت ارتش وایت واکرراو به فنا بدن چرا اینقد خودشونو عذاب دادن....

ببخشید، ولی حرفتون منطقی نیست 

اولاً توی اون سکانس کتابخونه دیدیم چقدر آریا سریع و بدون صدا هست ولی نمی‌دونم چرا بعضی از دوستان قانع نمیشن ( به این فکر کنید که اگه اون صحنه ی مهمی نبود میتونستن بجاش فرار یکی دیگه رو جایگزین کنن)

دوما همه سربازا به غیر از دوتراکی ها یا سلاح‌هایی از جنس دراگون گلس داشتن یا از جنس فولاد والریایی، ولی به نظر شما میتونستن نایت کینگ یا وایت واکر ها رو بکش ولی این کارو نکردن؟؟؟؟ تمام ارتش در حال مبارزه با وایت هاست، چجوری باید حساب نایت کینگو هم برسن در حالی که اصلا نایت کینگ خودشو نشون نمیده و اصلا نشونم بده قدرتی عجیب و غیر قابل پیش بینی داره

و در آخر بنظرم این بهترین حالتی بود که توش نایت کینگ کشته میشد ( وقتی میاد پیش برن) چون مطمئنم اگر جای دیگه ای مثلاً با آتیش اژدها، یا توسط جنگ تن به تن با جان، یا به هر شکل دیگه ای میمرد انتقادات از این چیزی که هست خیلی بیشتر میشد

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دقت کردین با این قسمت، هفت فصل مقدمه چینی الکی درباره جنگ اصلی که تمام زنده های دنیا رو تهدید میکردن دود شد رفت هوا..  هیچ کدوم از کاراکترهای درجه 1 (مثل جیمی یا دنریس) یا حتی درجه 2 (مثل گری ورم یا تورموند یا بریین از تارث یا هوند) کشته نشدن؟ (فقط اد و جورا و بریک کشته شدن)

دقت کردید خط داستانی که برای خیلی از کاراکترها توی این چند فصل اخیر درست شده بود فقط وقت بیننده ها رو تلف کرد؟ مثل سمول تارلی که اصلا هدفش از استاد شدن بیشتر از همه این بود که درباره شب طولانی و شکست دادن مردگان اطلاعات کسب کنه ولی حتی یک صحنه هم ازش ندیدیم که چیزی رو راجع به مردگان برامون از روی کتاب ها مشخص کنه؟؟؟

یا خط داستانی برن فقط به کشته شدن هودور و جوجن و سامر ختم شد و فقط تنها خاصیتش این بود که فهمیدیم جان، تارگرین هست؟؟ برن هیچ کار مفیدی واسه شکست مردگان نکرد...

خط داستانی جان، که قرار بود به قول ملیساندره "شاهزاده ای باشه که صبح رو دوباره برای مردم از دل شب تاریک زنده میکنه" دود شد رفت هوا.. جان که از فصل اول مستقیم به جایی رفت که با مردگان در ارتباط بود یعنی "دیوار"...

خط داستانی دنریس با دوتراکی ها توی فصل ششم که کل فصل رو اختصاص دادن بهش رو یادتونه؟؟ دوتراکی های 100 هزارنفری (که توی این جنگ فقط چند هزار نفر بودن و بقیه شون معلوم نیست کجان!) با استراتژی غلط 30 ثانیه ای همشون الکی به دل تاریکی زدن و قتل عام شدن..

توی این فصل خط داستانی تیریون هم به وینترفل ختم شد.. جایی که ظاهرا باید به عنوان دست ملکه استراتژی جنگی تعیین کنه.. تیریون بود که ارتش استنیس بزرگ رو با استراتژی های درست شکست داد... اما توی قسمت دوم این فصل سر میز نقشه جنگی لال شده بود و درباره اینکه ارتش ملکه اش باید در مقابل دشمنی که چند برابر خودشون نفرات داره چیکار کنه، حتی یک کلمه هم حرف نزد...

خلاصه کلام این که همه این کاراکترها یک وظیف ای داشتن در "جنگ بزرگ" که هیچ کدومش رو ما ندیدیم.. در سریالی که همه چیزش از اولین سکانس سریال به مردگان و جنگ آخرالزمان ختم میشد.. فقط و فقط مقدمه چینی کردن.

حتی خود این قسمت هم مقدمه چینی بود برای 10 دقیقه آخرش!! دیدیم که شاه شب وینترفل رو فتح کرد و سریال به ما گفت که همه چیز در وینترفل تمومه.. اما با شاهکاری!! که آخر قسمت دیدیم بزرگترین تهدید ممکن برای بشریت در وستروس، خیلی راحت نابود شد... 

d&d توی مصاحبشون بعد از این قسمت گفتن که هدفشون از کشتن شاه شب فقط و فقط سورپرایز کردن مخاطبین بوده!!!!!!!!! یعنی منطق در کل این داستان رو نادیده گرفتن که مخاطبین رو سورپرایز کنن که بگن آره توی سریال ما هر اتفاقی ممکنه بیفته... یادش بخیر یه زمانی توی فصل 3 نصف کاراکترهای مهم با هوش تایوین لنیستر و با دلیل و منطق داستانی توی عروسی سلاخی شدن و همه سورپرایز شدیم.

الان هم خدای مرگ به احمقانه ترین شکل ممکن مرد که ما سورپرایز بشیم.. (نکته جالب اینه که مارتین سرنوشت تک تک کاراکترهای مهم و کلیت پایان داستان رو در سال 2014 برای d&d تعریف کرده بود و اونا برای سورپرایز کردن ما گند زدن به آخر همه خط های داستانی سریال که براش این همه مقدمه چینی کرده بودن.. خسته نباشند ??)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 3 ساعت قبل، Gemini گفته است :

d&d توی مصاحبشون بعد از این قسمت گفتن که هدفشون از کشتن شاه شب فقط و فقط سورپرایز کردن مخاطبین بوده!!!!!!!!! یعنی منطق در کل این داستان رو نادیده گرفتن که مخاطبین رو سورپرایز کنن که بگن آره توی سریال ما هر اتفاقی ممکنه بیفته... یادش بخیر یه زمانی توی فصل 3 نصف کاراکترهای مهم با هوش تایوین لنیستر و با دلیل و منطق داستانی توی عروسی سلاخی شدن و همه سورپرایز شدیم.

الان هم خدای مرگ به احمقانه ترین شکل ممکن مرد که ما سورپرایز بشیم.. (نکته جالب اینه که مارتین سرنوشت تک تک کاراکترهای مهم و کلیت پایان داستان رو در سال 2014 برای d&d تعریف کرده بود و اونا برای سورپرایز کردن ما گند زدن به آخر همه خط های داستانی سریال که براش این همه مقدمه چینی کرده بودن.. خسته نباشند ??)

برای غافلگیری بیشتر میشد مثلا یهو باب اسفنجی ظاهر میشد و کمک پاتریک شاه شب رو میکشتن. 

بیچاره وایت واکرها هم هنگ می کردن.

الان برای کشتن شاه شب فقط کافی بود بی صدا حرکت کنی؟ اینو که آریا تو همون فصل اول یاد گرفت. دیگه لازم نبود اینقدر کشش بدن و بفرستنش براووس!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 6 دقیقه قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

برای غافلگیری بیشتر میشد مثلا یهو باب اسفنجی ظاهر میشد و کمک پاتریک شاه شب رو میکشتن. 

بیچاره وایت واکرها هم هنگ می کردن.

الان برای کشتن شاه شب فقط کافی بود بی صدا حرکت کنی؟ اینو که آریا تو همون فصل اول یاد گرفت. دیگه لازم نبود اینقدر کشش بدن و بفرستنش براووس!

به نظرم حتی منطقی تر این بود که شاه شب حتی به وسیله شمشیر والریایی هم کشته نمیشد و فقط سلاحی خاص آغشته با جادویی خاص امکان کشتن شاه شب رو فراهم میکرد..

مثلا همه میدونیم که شمشیر "Dawn" از خاندان "Dayne" شمشیری هست که از باقی مانده ی یک شی آسمانی (هدیه خداوند نور) که در منطقه دورن به زمین برخورد کرده ساخته شده.. شما فرض کن اگه ملیساندره به جای ولانتیس به دورن و قلعه استارفال میرفت و این شمشیر رو با خودش میاورد و به جان (که شاهزاده وعده داده شده هست) میداد، داستان حماسی تر نمیشد؟ مخصوصا اگه تئوری نیسا نیسا بودن ملیساندره درست باشه اون وقت با آتش درون بدن ملیساندره روی شمشیر dawn (همونطور که میدونیم dawn به معنای طلوع هست) این شمشیر چه قدرتی پیدا میکرد؟؟؟ این شمشیر هنگام تولد جان اسنو کنار تخت مادرش بود و میتونست سرنوشت جان باشه که در برابر شاه شب ازش استفاده کنه... متاسفانه به معنای واقعی کلمه سریال رو خراب کردن و حماسه و منطق رو هم فدای سورپرایز کردن....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 10 دقیقه قبل، Gemini گفته است :

به نظرم حتی منطقی تر این بود که شاه شب حتی به وسیله شمشیر والریایی هم کشته نمیشد و فقط سلاحی خاص آغشته با جادویی خاص امکان کشتن شاه شب رو فراهم میکرد..

مثلا همه میدونیم که شمشیر "Dawn" از خاندان "Dayne" شمشیری هست که از باقی مانده ی یک شی آسمانی (هدیه خداوند نور) که در منطقه دورن به زمین برخورد کرده ساخته شده.. شما فرض کن اگه ملیساندره به جای ولانتیس به دورن و قلعه استارفال میرفت و این شمشیر رو با خودش میاورد و به جان (که شاهزاده وعده داده شده هست) میداد، داستان حماسی تر نمیشد؟ مخصوصا اگه تئوری نیسا نیسا بودن ملیساندره درست باشه اون وقت با آتش درون بدن ملیساندره روی شمشیر dawn (همونطور که میدونیم dawn به معنای طلوع هست) این شمشیر چه قدرتی پیدا میکرد؟؟؟ این شمشیر هنگام تولد جان اسنو کنار تخت مادرش بود و میتونست سرنوشت جان باشه که در برابر شاه شب ازش استفاده کنه... متاسفانه به معنای واقعی کلمه سریال رو خراب کردن و حماسه و منطق رو هم فدای سورپرایز کردن....

شمشیرهای زیادی تو کتاب و تعداد کمی هم تو سریال هست که می تونست لایت برینگر باشه( یکی از جالبترینهاش شمشیر گمشده لنیسترها Brightroar) ولی من ترجیح میدادم لایت برینگر یه نماد باشه نه دقیقا یه شمشیر. حتی می تونست یه آدم باشه

ویرایش شده در توسط شوالیه درخت خندان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 دقیقه قبل، Gemini گفته است :

به نظرم حتی منطقی تر این بود که شاه شب حتی به وسیله شمشیر والریایی هم کشته نمیشد و فقط سلاحی خاص آغشته با جادویی خاص امکان کشتن شاه شب رو فراهم میکرد..

مثلا همه میدونیم که شمشیر "Dawn" از خاندان "Dayne" شمشیری هست که از باقی مانده ی یک شی آسمانی (هدیه خداوند نور) که در منطقه دورن به زمین برخورد کرده ساخته شده.. شما فرض کن اگه ملیساندره به جای ولانتیس به دورن و قلعه استارفال میرفت و این شمشیر رو با خودش میاورد و به جان (که شاهزاده وعده داده شده هست) میداد، داستان حماسی تر نمیشد؟ مخصوصا اگه تئوری نیسا نیسا بودن ملیساندره درست باشه اون وقت با آتش درون بدن ملیساندره روی شمشیر dawn (همونطور که میدونیم dawn به معنای طلوع هست) این شمشیر چه قدرتی پیدا میکرد؟؟؟ این شمشیر هنگام تولد جان اسنو کنار تخت مادرش بود و میتونست سرنوشت جان باشه که در برابر شاه شب ازش استفاده کنه... متاسفانه به معنای واقعی کلمه سریال رو خراب کردن و حماسه و منطق رو هم فدای سورپرایز کردن....

دقیقا توی خود سریال نشون داد که ند استارک شمشیر Dawn رو به بستر لیانا و جان اسنو تکیه میده. همونجا من فکر کردم قراره اتفاقی بیفته. اگر مارتین نویسنده بود هرگز چنین چیزی بیهوده رها نمی شد و دلیلش برامون مشخص می شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 18 دقیقه قبل، Dawn گفته است :

دقیقا توی خود سریال نشون داد که ند استارک شمشیر Dawn رو به بستر لیانا و جان اسنو تکیه میده. همونجا من فکر کردم قراره اتفاقی بیفته. اگر مارتین نویسنده بود هرگز چنین چیزی بیهوده رها نمی شد و دلیلش برامون مشخص می شد.

اسامی شمشیرها، نام اشخاص و مکان ها همگی توی کتاب فلسفه خاصی دارن که بیشتر این اسامی در سریال هم وجود دارن.. مثلا اسم شمشیر خاندان استارک "Ice" با شعار این خاندان همراهی زیادی داره.. 

دو تکه شدن این شمشیر توسط تایوین هم نتونست اون رو از وینترفل دور کنه.. همونطور که دیدیم هم جیمی و هم بریین از تارث اون دو تیکه رو دارن.. جیمی "ناله بیوه" رو داره و بریین "عهد نگه دار" رو داره.. و هر دو نفر در وینترفل حضور داشتن با شمشیر خاندان استارک برای حفاظت از اونها...

یا فهمیدیم اسم "هودور" دارای فلسفه ای عمیقه که ذهن نابغه مارتین اون رو خلق کرده... شمشیر dawn هم به احتمال بسیار بسیار زیاد در کتاب توسط آزورآهای واقعی برای آوردن طلوع استفاده میشه. مارتین همه اینا رو 5 سال قبل به d&d گفته بوده ولی اونا......

ویرایش شده در توسط Gemini

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 ساعت قبل، Gemini گفته است :

به نظرم حتی منطقی تر این بود که شاه شب حتی به وسیله شمشیر والریایی هم کشته نمیشد و فقط سلاحی خاص آغشته با جادویی خاص امکان کشتن شاه شب رو فراهم میکرد..

مثلا همه میدونیم که شمشیر "Dawn" از خاندان "Dayne" شمشیری هست که از باقی مانده ی یک شی آسمانی (هدیه خداوند نور) که در منطقه دورن به زمین برخورد کرده ساخته شده.. شما فرض کن اگه ملیساندره به جای ولانتیس به دورن و قلعه استارفال میرفت و این شمشیر رو با خودش میاورد و به جان (که شاهزاده وعده داده شده هست) میداد، داستان حماسی تر نمیشد؟ مخصوصا اگه تئوری نیسا نیسا بودن ملیساندره درست باشه اون وقت با آتش درون بدن ملیساندره روی شمشیر dawn (همونطور که میدونیم dawn به معنای طلوع هست) این شمشیر چه قدرتی پیدا میکرد؟؟؟ این شمشیر هنگام تولد جان اسنو کنار تخت مادرش بود و میتونست سرنوشت جان باشه که در برابر شاه شب ازش استفاده کنه... متاسفانه به معنای واقعی کلمه سریال رو خراب کردن و حماسه و منطق رو هم فدای سورپرایز کردن....

چه اشاره زیبایی داشتن دوستان به شمشیر Dawn .... واقعا عالی بود. ببینید! خطاب به اونایی که مدام اصرار دارن بگن بهترین سناریوی ممکن اتفاق افتاد!! ببینید چقدر ایده های قشنگتری بوده!!

در 2 ساعت قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

شمشیرهای زیادی تو کتاب و تعداد کمی هم تو سریال هست که می تونست لایت برینگر باشه( یکی از جالبترینهاش شمشیر گمشده لنیسترها Brightroar) ولی من ترجیح میدادم لایت برینگر یه نماد باشه نه دقیقا یه شمشیر. حتی می تونست یه آدم باشه

به شخصه با اینکه چندر روز گذشته ولی حس عصبانیت و ناراحتیم اصلا فروکش نکرده که هیچ هر چه میگذره بیشتر از این کار سازندگان متنفر میشم. جالبه بدونین تا جایی که اطلاع دارم هنوز مارتین کوچکترین توییتی در مورد این قسمت نداشته، حتی جایی دیدم که اشاره کرده وقت دیدن سریال رو پیدا نکردم!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در در ۱۳۹۸/۲/۱۱ at 21:39، Mimzar گفته است :

برام سواله چرا بعضی از دوستان معتقدن دنریس یک دیکتاتوره؟

درسته اشتباهاتی داشته اما اگر این اشتباهات رو نمیداشت میشد یک شخصیت کاملا مثبت که چیز جذابی نیست.

به نظرم کفه‌ی ترازو کارها و نیات درست و انسانی دنریس  خیلی خیلی سنگین تر از کارهای ظالمانشه.

آدمی که به قول خودش میخواد این چرخی که دیکتاتورها طی سالها درست کردن رو بشکونه به نظرم به این راحتی نمیتونه تبدیل به دیکتاتوری مثل سرسی یا بقیه بشه.

خوشحال میشم نظر دوستان رو بدونم. 

درود

حرف شما رو تا حایی قبول دارم. کاراکترها هیچکدوم کامل نیستن و اشتباهاتی داشتن. مثل دنریس که با سیاست های غلطش اگرچه تونست برای مدت کوتاهی صلحی رو در سرزمین های تحت فرمانرواییش برقرار کنه اما این تغییرات ماندگار نبودند و دیدیم که اربابان مجددا دکّان های برده داری خودشون رو راه انداختند و به نظام طبقاتی بورژوازی-پرولتاریا، برگشت کردند؛ مثل جان که در کتاب ها به سوگند خودش وفادار نمیمونه و به همین دلیل کشته میشه! مثل تیریون در سریال، که اشتباهاتش باعث شکست های پیاپی دنریس در جبهه با سرسی شد ...

اما ... 

اما دنریس هر چی به رویاهاش نزدیک تر میشد، بیشتر خوی ظالمانش رو نشون میداد! دنریس، نمونه یک انسانیه که قابلیت تبدیل شدن به یک ظالم رو داره؛ این چیزیه که در ذات دنریس وجود داره! هیچ دیکتاتوری در تاریخ نیست که از همون اول دست خودش رو، رو کرده باشه. دیکتاتور ها غالبا با وعده های آزادی و عدالت قدرت رو در چنگال میگیرن، و هر چقدر به امیالشون نزدیک تر میشن، ذات درونشون بیشتر خودش رو عیان میکنه. 

دنریس نمونه یک دیکتاتوریه که خیلی تلاش میکنه دیکتاتور مَنِشیش رو مخفی نگه داره، خیلی تلاش میکنه برای اقدام های ظالمانش دلیل موجه بیاره! "یا زانو بزنید، یا بمیرید" آیا دنریس این جمله رو مصداق دادن " قدرت انتخاب" به طرف های مقابلش میدونه؟ اینطوری سعی میکنه بگه من ملکه ای عدالت خواه هستم؟ 

همینطور که زمان جلو میره، همینطور دنریس حریصتر میشه، و هر چیزی یا کسی که بین اون و تخت قرار بگیره، اون هم در این موقعیتی که از هر زمان دیگری به این رویاش نزدیکتره، عاقبتش آتش اژدها خواهد بود.

کافیه عکس العمل دنریس وقتی فهمید جان، در واقع برادرزاده اون میشه ببینید! اولین جملاتی که دنریس به زبونش آورد، راجع به حق وراثت بود! 

 

مخلص کلام، الآن موقعیتیه که دنریس ذات واقعی خودش رو بر ملا میکنه، یا کسانی که مانع رسیدن اون به امیالش بشن رو قلع و قمع میکنه و ریشه و ساقشونو میسوزونه، یا تغییری در سیاست هاش اعمال میکنه و به سمت اصلاحات در سبک فرمانرواییش میره و یا فداکاری میکنه! 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 35 دقیقه قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

درود

حرف شما رو تا حایی قبول دارم. کاراکترها هیچکدوم کامل نیستن و اشتباهاتی داشتن. مثل دنریس که با سیاست های غلطش اگرچه تونست برای مدت کوتاهی صلحی رو در سرزمین های تحت فرمانرواییش برقرار کنه اما این تغییرات ماندگار نبودند و دیدیم که اربابان مجددا دکّان های برده داری خودشون رو راه انداختند و به نظام طبقاتی بورژوازی-پرولتاریا، برگشت کردند؛ مثل جان که در کتاب ها به سوگند خودش وفادار نمیمونه و به همین دلیل کشته میشه! مثل تیریون در سریال، که اشتباهاتش باعث شکست های پیاپی دنریس در جبهه با سرسی شد ...

اما ... 

اما دنریس هر چی به رویاهاش نزدیک تر میشد، بیشتر خوی ظالمانش رو نشون میداد! دنریس، نمونه یک انسانیه که قابلیت تبدیل شدن به یک ظالم رو داره؛ این چیزیه که در ذات دنریس وجود داره! هیچ دیکتاتوری در تاریخ نیست که از همون اول دست خودش رو، رو کرده باشه. دیکتاتور ها غالبا با وعده های آزادی و عدالت قدرت رو در چنگال میگیرن، و هر چقدر به امیالشون نزدیک تر میشن، ذات درونشون بیشتر خودش رو عیان میکنه. 

دنریس نمونه یک دیکتاتوریه که خیلی تلاش میکنه دیکتاتور مَنِشیش رو مخفی نگه داره، خیلی تلاش میکنه برای اقدام های ظالمانش دلیل موجه بیاره! "یا زانو بزنید، یا بمیرید" آیا دنریس این جمله رو مصداق دادن " قدرت انتخاب" به طرف های مقابلش میدونه؟ اینطوری سعی میکنه بگه من ملکه ای عدالت خواه هستم؟ 

همینطور که زمان جلو میره، همینطور دنریس حریصتر میشه، و هر چیزی یا کسی که بین اون و تخت قرار بگیره، اون هم در این موقعیتی که از هر زمان دیگری به این رویاش نزدیکتره، عاقبتش آتش اژدها خواهد بود.

کافیه عکس العمل دنریس وقتی فهمید جان، در واقع برادرزاده اون میشه ببینید! اولین جملاتی که دنریس به زبونش آورد، راجع به حق وراثت بود! 

 

مخلص کلام، الآن موقعیتیه که دنریس ذات واقعی خودش رو بر ملا میکنه، یا کسانی که مانع رسیدن اون به امیالش بشن رو قلع و قمع میکنه و ریشه و ساقشونو میسوزونه، یا تغییری در سیاست هاش اعمال میکنه و به سمت اصلاحات در سبک فرمانرواییش میره و یا فداکاری میکنه! 

باهات موافقم.....به نظرم دنریس هرچی میگذره کرکترش دیکتاتور تر شده....فکر نمیکنم حاضر باشه که تاجو تختو بده به جان....البته این امکان وجود داره که جان به نفع دنریس کنار بره اما اینکه دنریس به نفع جان کنار بره خیلی بعیده...نمیدونم چرا اما یه حسی بهم میگه دنریس ذات واقعیشو معلوم میکنه و دیکتاتور بودنشو نشون میده....پس احتمالا قراره شاهد مرگش باشیم چون طبیعتا قرار نیس یه دیکتاتور به تخت بشینه....شاید حتی خود جان بکشدش

شایدم نه ....نمیدونم...باید منتظر بمونیم تا معلوم شه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×