رفتن به مطلب
cancer

بحث اپیزودیک قسمت چهارم The Last of The Starks

بحث اپیزودیک قسمت چهارم  

92 رای

  1. 1. به قسمت چهارم فصل هشت مجموعه بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      10
    • 2
      1
    • 3
      2
    • 4
      3
    • 5
      6
    • 6
      9
    • 7
      16
    • 8
      17
    • 9
      19
    • 10
      9


Recommended Posts

در 2 دقیقه قبل، sadrakhan گفته است :

تو مسیحیت هم خواهر برادر شیری نداریم چجور تو وستروس داشته باشیم بعد کتلین به جان شیر بده اخه ممکنه من فکر کنم شیر بز دادن بهش

می دونم
این رو به خاطر اشاره یکی از دوستان به "مشکل شرعی" و صرفا به شوخی نوشتم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 دقیقه قبل، sadrakhan گفته است :

تو مسیحیت هم خواهر برادر شیری نداریم چجور تو وستروس داشته باشیم بعد کتلین به جان شیر بده اخه ممکنه من فکر کنم شیر بز دادن بهش

استارک ها بچه پولدار بودن واسه جان دایه گرفتن، تورموند شیر غول خورده ?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 دقیقه قبل، وایت ولف گفته است :

وای بر من کلا این قضیه رو در نظر نگرفته بودم:) امیدوارم روح ند استارک بزرگ از ما راضی باشه ما زورمون رو زدیم بچه هاشو سر و سامون بدیم ولی حیف که اسلام دست و پای ما رو بسته:)

عالی ((:
حالا شاید سرسی  و یورون مشکل شون رو از  اساس حل کنن ?  اجر ما و شمام بی نصیب نمی مونه .الاعمال بالنیات  خلاصه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 ساعت قبل، مه سا استارک گفته است :

دنریس با دروگون کاملا نزدیک شده بود و یورون دور شدنش رو تماشا می کرد. بالاخره نمی تونست اصلا شلیک نکنه که، نقشه خراب می شد. این برنامه ریزی انقدر واضح بود، مخصوصا با اون صحبت سرسی دم پنجره، که من فکر نمی کردم کسی متوجه نشده باشه! یه بار دیگه با دقت ببینید. 

هدف گرفتن میساندی یا هر کسی تو اون سطح از نزدیکی به دنریس بود... البته اینکه چطور تو اون هیری ویری بردنش گافه در این شکی نیست. ولی هدفشون همین بود.

حتی شاید هدف تریون هم از آوردن دنریس برای تماشای سر زدنش، به بهانه ی مسخره ی مذاکره، قراری بود که تو فصل قبل با سرسی گذاشت. البته این تیکه تئوری منه. 

خود ما هم می دونستیم بران عمرا تریون و جیمی رو نمی کشه. چه برسه به سرسی. دقیقا به همین دلیل مزدور و پول دوست بودنش. 

 

فکر میکنی اگه یورون به دروگون شلیک نمیکرد چی میشد.

همه تو همین فروم و هزار جای دیگه گیر میدادن که چرا یورون که تیر داشت به دروگون شلیک نکرد.

در 1 ساعت قبل، sadrakhan گفته است :

گوشه ای از سیاست های سانسا فهمید که سرسی به اونا تو نبرد وینترفل کمک نمیکنه به دست اوردن یک اقلیم اختصاصی بجز شمال یعنی ویل آرزوی همیشگی استارک ها کنترل ویل بود اونم با یه محاکمه بموقه پی بردن به ذات خبیس دنریس پیشبینی تله رمزی برای جان درخواست عقب انداختن حمله به جنوب تازه اون یه استارکه استارک ها ببخشید این رو میگم تو سیاست ریدن پس بین اونا سیاست مدار خوبی حساب میشه

چون به نظر من جان به شمال دیوار بره و در هاردهوم ساکن بشه و اونجا رو متمدن کنه

درسته . سانسا سیاست داره ولی قدرت زیادی نداشته تا الان و بیشتر نظر داده چون نمیخواسته اتحاد بین خاندان ها قبل جنگ با واکر ها از بین بره . فکر کنم از الان بیشتر ازادی عمل داره (باورم نمیشه دارم راجع به دو اپیزود باقی مانده حرف میزنم?)

در ۱ ساعت قبل، sadrakhan گفته است :

ولی تامن شاه میموند از همه بهتر بود هم مهربون بود هم اسکل نبود هم سیاست داشت صد افسوس??

تازه خانواده دوست هم بود فقط مشکلش سن کمش بود

تامن ؟ خدایی اسکل بود دیگه . همه رو واسه خاطر یک .... به فنا داد . اگه خوبی هم داشت از مارجری بود که کنترلش میکرد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حالا که رسیدیدم به آخرش باید یه تایپیک زده بشه. به عنوان اینکه شما دوست دارین پایان سریال چطوری باشه

یجورایی خداحافظی با سریالی که ده سال مارو درگیر خودش کرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 7 دقیقه قبل، توروس گفته است :

عالی ((:
حالا شاید سرسی  و یورون مشکل شون رو از  اساس حل کنن ?  اجر ما و شمام بی نصیب نمی مونه .الاعمال بالنیات  خلاصه

البته اینجوری عمه دی اند دی در عذاب خواهد بود :)

در 5 دقیقه قبل، تینا استارک گفته است :

حالا که رسیدیدم به آخرش باید یه تایپیک زده بشه. به عنوان اینکه شما دوست دارین پایان سریال چطوری باشه

یجورایی خداحافظی با سریالی که ده سال مارو درگیر خودش کرد

پیشنهاد خوبیه شدیدا استقبال میکنم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 11 دقیقه قبل، تینا استارک گفته است :

حالا که رسیدیدم به آخرش باید یه تایپیک زده بشه. به عنوان اینکه شما دوست دارین پایان سریال چطوری باشه

یجورایی خداحافظی با سریالی که ده سال مارو درگیر خودش کرد

اگه می شد و امکانش بود  خیلی خوب بود که دنریس می تونست به قول خودش اون "چرخه" حکومت و سلطه رو بشکنه ولی حیف اصلا شک دارم به قسمت 6 برسه.
اگه وستروس فدرال می شد و انتخابات آزاد برگزار می کردن و تیریون رییس جمهور می شد که دیگه ایده آل بود ?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

خب بازم مثل اپیزود قبلی شاهد اپیزودی ضعیف از نظر نویسندگی و قوی از نظر کارگردانی بودیم..

یک سوم قسمت رو دیدیم که فقط به جشن و شادی پرداختن.. تغییر شخصیت جیمی که از شخصیت منفی به مثبت در طی هفت فصل صورت گرفت، با نویسندگی شاهکار!! یک شبه به باد رفت..

نه به قسمت دوم این فصل (شوالیه هفت پادشاهی) که نشون داده شد به بریین علاقه ویژه ای داره و اولین کسی بود که یک زن رو شوالیه کرده و نه به الان که d&d در عرض 30 ثانیه کل تغییر شخصیتیش رو نابود کردن.. 

آزاد کردن گوست تصمیمی بوده که احتمالا مارتین از خیلی وقته پیش برای این دایرولف گرفته و از قبل تئوری دربارش زیاد بود.. اما واقعا حق جان و گوست نبود که یه خداحافظی در شان رو ازشون ببینیم؟؟ ناسلامتی جان از بچگی با استارک ها بزرگ شده و "اصلا مادرش استارکه". تا فهمید تارگرینه گوست رو بیخیال شد و چسبوندنش به ریگال.. اینم یکی دیگه از اون کارای d&d بود..

کشته شدن ریگال هم شاهکار نویسندگی بود!!!! و اسکار مفت ترین مرگ هم باید برسه به ریگال..... در جنگ با مردگان که انتظار داشتیم افراد زیادی بمیرن و احتمالا اژدها از دست بدیم، از دست ندادیم و الان یورون و اسکورپیون هاش از شاه شب و نیزه های یخی موفق تر عمل میکنند (هر چند مرگ ویسریون در فصل قبل هم خیلی مفت بود و ابزارش کردن برای شاه شب که از دیوار بگذره ).. 

از به موقع رسیدن یورون هم نباید بگذیریم.. اصلا از کجا خبر داشت ناوگان و اژدهایان دنریس دارن میان..؟؟ گیریم که اونجا کمین کرده بودن.. تا چه موقع قرار بود اونجا منتظر بشینه که مبادا اونا سر برسن.. فرض رو بر این میگیریم دنریس به حرف سانسا گوش میداد و تا یه ماه نمیرفت جنوب.. دقیقا یورون میخواست چه کار کنه توی اون یک ماه توی آب های دراگون استون..؟؟

درباره مرگ میساندی هم باید گفت که فقط تکرار مکررات بود تا با احساسات بیننده بازی کنن.. نویسنده قصد داشت کاری که رمزی با ریکان استارک کرد رو زیرکانه واسمون تداعی کنه (حتی آهنگ پس زمینه سکانس هم مثل همونجایی بود که رمزی، داشت ریکان رو میاورد) این نشون میده d&d در این فصل دچار فقر در نویسندگی شدن که از سوژه فصل های قبل برای جنگ فصل آخر استفاده میکنن.. البته هدفشون رو هم که چند روز پیش برامون مشخص کردن، غافلگیری مخاطب (اونم به هر قیمتی)!!

 

 

ویرایش شده در توسط Gemini

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 3 دقیقه قبل، Gemini گفته است :

خب بازم مثل اپیزود قبلی شاهد اپیزودی ضعیف از نظر نویسندگی و قوی از نظر کارگردانی بودیم..

یک سوم قسمت رو دیدیم که فقط به جشن و شادی پرداختن.. تغییر شخصیت جیمی که از شخصیت منفی به مثبت در طی هفت فصل صورت گرفت، با نویسندگی شاهکار!! یک شبه به باد رفت..

نه به قسمت دوم این فصل (شوالیه هفت پادشاهی) که نشون داده شد به بریین علاقه ویژه ای داره و اولین کسی بود که یک زن رو شوالیه کرده و نه به الان که d&d در عرض 30 ثانیه کل تغییر شخصیتیش رو نابود کردن.. 

آزاد کردن گوست تصمیمی بوده که احتمالا مارتین از خیلی وقته پیش برای این دایرولف گرفته و از قبل تئوری دربارش زیاد بود.. اما واقعا حق جان و گوست نبود که یه خداحافظی در شان رو ازشون ببینیم؟؟ ناسلامتی جان از بچگی با استارک ها بزرگ شده و "اصلا مادرش استارکه". تا فهمید تارگرینه گوست رو بیخیال شد و چسبوندنش به ریگال.. اینم یکی دیگه از اون کارای d&d بود..

کشته شدن ریگال هم شاهکار نویسندگی بود!!!! و اسکار مفت ترین مرگ هم باید برسه به ریگال..... در جنگ با مردگان که انتظار داشتیم افراد زیادی بمیرن و احتمالا اژدها از دست بدیم، از دست ندادیم و الان یورون و اسکورپیون هاش از شاه شب و نیزه های یخی موفق تر عمل میکنند (هر چند مرگ ویسریون در فصل قبل هم خیلی مفت بود و ابزارش کردن برای شاه شب که از دیوار بگذره ).. 

از به موقع رسیدن یورون هم نباید بگذیریم.. اصلا از کجا خبر داشت ناوگان و اژدهایان دنریس دارن میان..؟؟ گیریم که اونجا کمین کرده بودن.. تا چه موقع قرار بود اونجا منتظر بشینه که مبادا اونا سر برسن.. فرض رو بر این میگیریم دنریس به حرف سانسا گوش میداد و تا یه ماه نمیرفت جنوب.. دقیقا یورون میخواست چه کار کنه توی اون یک ماه توی آب های دراگون استون..؟؟

درباره مرگ میساندی هم باید گفت که فقط تکرار مکررات بود تا با احساسات بیننده بازی کنن.. نویسنده قصد داشت کاری که رمزی با ریکان استارک کرد رو زیرکانه واسمون تداعی کنه (حتی آهنگ پس زمینه سکانس هم مثل همونجایی بود که رمزی، داشت ریکان رو میاورد) این نشون میده d&d در این فصل دچار فقر در نویسندگی شدن که از سوژه فصل های قبل برای جنگ های فصل آخر استفاده میکنن.. البته هدفشون رو هم که چند روز پیش براون مشخص کردن، غافلگیری مخاطب (اونم به هر قیمتی)!!

 

 

درسته .کارگردانی قوی و فیلمنامه ضعیف
متاسفانه کارگردانی درخشان هم نمی تونه از یک فیلمنامه ضعیف چیز درست درمونی دربیاره.
من از این اپیزود خوشم اومد و با اشتیاق دنبالش کردم ولی بیشتر ایرادهایی که شما گفتین هیچ جوره قابل توجیه و پاسخگویی نیست .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 6 دقیقه قبل، Gemini گفته است :

خب بازم مثل اپیزود قبلی شاهد اپیزودی ضعیف از نظر نویسندگی و قوی از نظر کارگردانی بودیم..

یک سوم قسمت رو دیدیم که فقط به جشن و شادی پرداختن.. تغییر شخصیت جیمی که از شخصیت منفی به مثبت در طی هفت فصل صورت گرفت، با نویسندگی شاهکار!! یک شبه به باد رفت..

نه به قسمت دوم این فصل (شوالیه هفت پادشاهی) که نشون داده شد به بریین علاقه ویژه ای داره و اولین کسی بود که یک زن رو شوالیه کرده و نه به الان که d&d در عرض 30 ثانیه کل تغییر شخصیتیش رو نابود کردن.. 

آزاد کردن گوست تصمیمی بوده که احتمالا مارتین از خیلی وقته پیش برای این دایرولف گرفته و از قبل تئوری دربارش زیاد بود.. اما واقعا حق جان و گوست نبود که یه خداحافظی در شان رو ازشون ببینیم؟؟ ناسلامتی جان از بچگی با استارک ها بزرگ شده و "اصلا مادرش استارکه". تا فهمید تارگرینه گوست رو بیخیال شد و چسبوندنش به ریگال.. اینم یکی دیگه از اون کارای d&d بود..

کشته شدن ریگال هم شاهکار نویسندگی بود!!!! و اسکار مفت ترین مرگ هم باید برسه به ریگال..... در جنگ با مردگان که انتظار داشتیم افراد زیادی بمیرن و احتمالا اژدها از دست بدیم، از دست ندادیم و الان یورون و اسکورپیون هاش از شاه شب و نیزه های یخی موفق تر عمل میکنند (هر چند مرگ ویسریون در فصل قبل هم خیلی مفت بود و ابزارش کردن برای شاه شب که از دیوار بگذره ).. 

از به موقع رسیدن یورون هم نباید بگذیریم.. اصلا از کجا خبر داشت ناوگان و اژدهایان دنریس دارن میان..؟؟ گیریم که اونجا کمین کرده بودن.. تا چه موقع قرار بود اونجا منتظر بشینه که مبادا اونا سر برسن.. فرض رو بر این میگیریم دنریس به حرف سانسا گوش میداد و تا یه ماه نمیرفت جنوب.. دقیقا یورون میخواست چه کار کنه توی اون یک ماه توی آب های دراگون استون..؟؟

درباره مرگ میساندی هم باید گفت که فقط تکرار مکررات بود تا با احساسات بیننده بازی کنن.. نویسنده قصد داشت کاری که رمزی با ریکان استارک کرد رو زیرکانه واسمون تداعی کنه (حتی آهنگ پس زمینه سکانس هم مثل همونجایی بود که رمزی، داشت ریکان رو میاورد) این نشون میده d&d در این فصل دچار فقر در نویسندگی شدن که از سوژه فصل های قبل برای جنگ های فصل آخر استفاده میکنن.. البته هدفشون رو هم که چند روز پیش براون مشخص کردن، غافلگیری مخاطب (اونم به هر قیمتی)!!

 

 

سلام
هنوز مشخص نیست جیمی به چه هدفی رفت و به نظر من نرفت کنار سرسی، فهمید ک برای سرسی چقد کارای اشتباه کرده و رفت ک با کشتنش یا ب نحوی جلوی جنگ رو گرفتن جبران کنه.

اینم ک سرسی اینا از جزئیات نقشه های دنریس خبر دارن اگه خیانت و خبر رسانی کسی باشه خوبه اگه همش شانسی باشه اره افتضاحه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 10 دقیقه قبل، توروس گفته است :

اگه می شد و امکانش بود  خیلی خوب بود که دنریس می تونست به قول خودش اون "چرخه" حکومت و سلطه رو بشکنه ولی حیف اصلا شک دارم به قسمت 6 برسه.
اگه وستروس فدرال می شد و انتخابات آزاد برگزار می کردن و تیریون رییس جمهور می شد که دیگه ایده آل بود ?

این چرخه ای که ازش اسم برد یکی از پارادوکس ها و تضادهای دنریسه

چرخه ی پدر فرزندی منظورش بود دیگه؟ 

دقیقا سبب همین چرخس که خودش مدعی تاج و تخته!! 

چون چیزی ک داریم تو فیلم میبینیم اینه ک مردم دنریسو نمیخوان و خیلی هم طبیعیه شناختی ندارن ازش(که اگه داشتنم وضع همین بود) 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 13 دقیقه قبل، توروس گفته است :

اگه می شد و امکانش بود  خیلی خوب بود که دنریس می تونست به قول خودش اون "چرخه" حکومت و سلطه رو بشکنه ولی حیف اصلا شک دارم به قسمت 6 برسه.
اگه وستروس فدرال می شد و انتخابات آزاد برگزار می کردن و تیریون رییس جمهور می شد که دیگه ایده آل بود ?

جذابترین خط داستانی برای من همچنان دنریسه دوس دارم آخر سر ببینم چجوری میخاد چرخ رو بشکنه در حالی که خودش تایرنت اعظمه

توجه کردید سر و ته خدای روشنایی رو تو دیالوگ بین داووس و تیریون هم اوردن دیگه، دی اند دی قشنگ ی چک لیست از خطوط داستانی درست کردن هر کدوم به چخ میره ی لبخندی میزنن بعد تیکه شو میزنن میرن سراغ بعدی:)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 5 دقیقه قبل، omid007 گفته است :

این چرخه ای که ازش اسم برد یکی از پارادوکس ها و تضادهای دنریسه

چرخه ی پدر فرزندی منظورش بود دیگه؟ 

دقیقا سبب همین چرخس که خودش مدعی تاج و تخته!! 

چون چیزی ک داریم تو فیلم میبینیم اینه ک مردم دنریسو نمیخوان و خیلی هم طبیعیه شناختی ندارن ازش(که اگه داشتنم وضع همین بود) 

درسته.حرفتون منطقیه.
اون دیالوگ دنریس و تیریون دیالوگ فوق معرکه ای بود.
البته اگر اشتباه نکنم لااقل در یک جا دنریس مشروعیت و حق خودش بر تخت رو  نه به خاطر فرزند اریس بودن که به خاطر  صلاحیت شخصی اش عنوان کرد. (تکرار اون همه لقب هم موید همین بود)
ضمنا فکر می کنم تردیدهایی که در یکی دو قسمت اخیر در مورد شخصیت دنریس و چند شخصیت دیگه ایجاد شد صرفا برای ایجاد تعلیق بود و دنریس همچنان در سمت خیر ماجراست و خواهد بود.
همینطور سانسا و سر جیمی و حتا وریس.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 دقیقه قبل، توروس گفته است :

درسته.حرفتون منطقیه.
اون دیالوگ دنریس و تیریون دیالوگ فوق معرکه ای بود.
البته اگر اشتباه نکنم لااقل در یک جا دنریس مشروعیت و حق خودش بر تخت رو  نه به خاطر فرزند اریس بودن که به خاطر  صلاحیت شخصی اش عنوان کرد. (تکرار اون همه لقب هم موید همین بود)
ضمنا فکر می کنم تردیدهایی که در یکی دو قسمت اخیر در مورد شخصیت دنریس و چند شخصیت دیگه ایجاد شد صرفا برای ایجاد تعلیق بود و دنریس همچنان در سمت خیر ماجراست و خواهد بود.
همینطور سانسا و سر جیمی و حتا وریس.

واقعا از جذابیت فیلم کم میکنه

میشه ی فیلم کلیشه ای و بالیوودی که احتمالا دنریس در این راهم بمیره! 

من از گات انتظارم تابو شکنی بود، همونطور ک قبل دیدن منس فک میکردیم ی خائن پسته، بعد دیدنش دیدیم نهه خیلیم حق داشته و وحشی ها با اون چیزی ک نایت واچ القا کرده بود بهشون خیلی متفاوت بودن.. 

انتظار داشتم نایت کینگم همین باشه نه صرفا یه ترمیناتور، همونطور ک انتظار دارم دنریسم ی مدکویین باشه با درجه سختی بالاتر از سرسی.. 

واریس اگه نقشش عملی شه واسم جذابه.. 

ی چندتا سوال مسخره ام ک جوابشو نمیدونم میپرسم اگ تونستی کمکم کن مرسی

1- برن چجوری از دیوار واسه دیدن کلاغ سه چشم رد شد؟ (یادم نیست) 

2- یورون چرا نپرسید تیریون چطور از بارداریت باخبره؟! 

3- آریا چجوری وارد کتابخونه شده بود و اصلا چرا رفته بود اونجا؟ 

واقعا نمیدونم اینارو.. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 10 دقیقه قبل، وایت ولف گفته است :

جذابترین خط داستانی برای من همچنان دنریسه دوس دارم آخر سر ببینم چجوری میخاد چرخ رو بشکنه در حالی که خودش تایرنت اعظمه

توجه کردید سر و ته خدای روشنایی رو تو دیالوگ بین داووس و تیریون هم اوردن دیگه، دی اند دی قشنگ ی چک لیست از خطوط داستانی درست کردن هر کدوم به چخ میره ی لبخندی میزنن بعد تیکه شو میزنن میرن سراغ بعدی:)

نکته خدای روشنایی جالب بود . بهش فکر نکرده بودم
اما در مورد دنریس به نظر من  دنریس یک نماد آمریکاییه و چه زنده بمونه و چه نه  در این سریال - یا کتاب-  وستروس رو به مرحله پیش از دموکراسی می بره.
در تاریخ هم اونهایی که چنین کاری کردن لزوما خودشون آدمای دموکراتی نبودند.
دنریس و قدرت نظامی اش خیلی اوقات قدرت نظامی آمریکا رو تداعی می کنه در سریال  به نظرم.

در 4 دقیقه قبل، omid007 گفته است :

واقعا از جذابیت فیلم کم میکنه

میشه ی فیلم کلیشه ای و بالیوودی که احتمالا دنریس در این راهم بمیره! 

من از گات انتظارم تابو شکنی بود، همونطور ک قبل دیدن منس فک میکردیم ی خائن پسته، بعد دیدنش دیدیم نهه خیلیم حق داشته و وحشی ها با اون چیزی ک نایت واچ القا کرده بود بهشون خیلی متفاوت بودن.. 

انتظار داشتم نایت کینگم همین باشه نه صرفا یه ترمیناتور، همونطور ک انتظار دارم دنریسم ی مدکویین باشه با درجه سختی بالاتر از سرسی.. 

واریس اگه نقشش عملی شه واسم جذابه.. 

ی چندتا سوال مسخره ام ک جوابشو نمیدونم میپرسم اگ تونستی کمکم کن مرسی

1- برن چجوری از دیوار واسه دیدن کلاغ سه چشم رد شد؟ (یادم نیست) 

2- یورون چرا نپرسید تیریون چطور از بارداریت باخبره؟! 

3- آریا چجوری وارد کتابخونه شده بود و اصلا چرا رفته بود اونجا؟ 

واقعا نمیدونم اینارو.. 

موافقم . سریال هرچه جلو رفته خصوصیات بالیوودی تری پیدا کرده . انتهای این قسمت و نوع نماهای از پایینی که از سرسی گرفته بود همراه با اون موسیقی اغراق شده کاملا بالیوودی بود.
منتها خاص بودن هر روز برای تلویزیون سخت تر می شه .اکثر مردم دوست دارن سریالی ببینن که بتونن باهاش یه کار دیگه هم بکنن و یک قسمت هم نبینن اتفاقی نیفته!
یه فرمولی توی خیلی از سریال های آمریکایی هست که مدام دشمن بزرگتری ظهور می کنه و دشمن قبلی که زمانی هیولا بود تلطیف می شه و به سمت خیر میاد و تهش فقط خودِ شیطان طرف شر می مونه!
برن تا اونجا که یادمه با میرا و گروهشون اول می خواستن برن پیش جان و بعد برن پشیمون شد و با کمک سم تارلی رفتن اون طرف دیوار .اما چطور رد شدن یادم نیست
اون سکانس آریا به نظرم زائد بود و نفهمیدمش .توی اون هاگیرواگیر کلی وقت تلف کرد.
توی صحنه اشاره تیریون به بارداری سرسی واکنش و تصویری از یورون ندیدیم ولی به احتمال قریب به یقین خود این موضوع در قسمت بعد مطرح میشه و شاید یک گره مهم بشه  فکر کنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

الان احساس میکنم حیف ند استارک که مرد. خیلی مسخره هست یه جنگ شروع شده بخاطر یه عشق ناخواسته، خوب از همون اول لیانا میگفت رابرت را نمیخواد تمام میشد میرفت. این قسمت کل راهی که دنریس طی کرد تا اینجا را زیر سوال برد، حداقل یه راه بهتر برای نشان دادن خشم و حماقت هاش پیدا میکردن نه فقط حرف های مشاور وفادار که چند پادشاهی را دیده،  قبل از اینکه حتی کاری انجام بده.  یعنی هیچ جمله عاطفی تری بهتر از هوا گرمه وجود نداشت  

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در ۱ ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

سلام
هنوز مشخص نیست جیمی به چه هدفی رفت و به نظر من نرفت کنار سرسی، فهمید ک برای سرسی چقد کارای اشتباه کرده و رفت ک با کشتنش یا ب نحوی جلوی جنگ رو گرفتن جبران کنه.

اینم ک سرسی اینا از جزئیات نقشه های دنریس خبر دارن اگه خیانت و خبر رسانی کسی باشه خوبه اگه همش شانسی باشه اره افتضاحه.

اگر به خاطر داشته باشی تیریون و جیمی وقتی سر بران از بلاک واتر اومد پیششون . تیریون در اخر به برن گفت که ما فردا قصد عزیمت به جنوب رو داریم و خیلی دوست دارم راجبه راههای ورودی به .... ( که تیریون میخواست از این راه حداقل سرنخی چیزی گیرش بیاد ) وپرسید. 

اما من حس میکنم شاید همین حرف باعث شد تا یورن و کشتی هاش مطلع بشن که دنریس داره میاد دراگون استون!!! 

بقول معروف میگن اومد ابروش رو درست کنه زد چششو کور کرد !!!!!!

ویرایش شده در توسط mehdi342

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در ۱ ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

سلام
هنوز مشخص نیست جیمی به چه هدفی رفت و به نظر من نرفت کنار سرسی، فهمید ک برای سرسی چقد کارای اشتباه کرده و رفت ک با کشتنش یا ب نحوی جلوی جنگ رو گرفتن جبران کنه.

اینم ک سرسی اینا از جزئیات نقشه های دنریس خبر دارن اگه خیانت و خبر رسانی کسی باشه خوبه اگه همش شانسی باشه اره افتضاحه.

جیمی به بریین گفت: "به خاطر سرسی یه بچه رو از بالا پرت کردم پایین.. به خاطر اون پسر عموی خودم رو کشتم.. به خاطر اون تمام مردان و زنان و بچه ها رو توی ریورران کشتم.. اون یه زن پر از نفرته.. منم پر از نفرت هستم" 

دوباره برگشت پیش سرسی و تغییر شخصیتش رو که آروم آروم توی هفت فصل شاهدش بودیم رو هم d&d نابود کردن..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 8 دقیقه قبل، Gemini گفته است :

جیمی به بریین گفت: "به خاطر سرسی یه بچه رو از بالا پرت کردم پایین.. به خاطر اون پسر عموی خودم رو کشتم.. به خاطر اون تمام مردان و زنان و بچه ها رو توی ریورران کشتم.. اون یه زن پر از نفرته.. منم پر از نفرت هستم" 

دوباره برگشت پیش سرسی و تغییر شخصیتش رو که آروم آروم توی هفت فصل شاهدش بودیم رو هم d&d نابود کردن..

تقریبا غیر ممکنه که جیمی برگرده پیش سرسی ( با روابط قبلی شون ).  جیمی اینطوری رفتنش رو جا انداخت .شاید فقط بخواد مثل تریون جون اون رو نجات بده ولی به احتمال بیشتر  این مرد به قول خودش نفرت انگیز می خواد با نفرتش کار دیگه ای در این جنگ انجام بده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 دقیقه قبل، توروس گفته است :

تقریبا غیر ممکنه که جیمی برگرده پیش سرسی ( با روابط قبلی شون ).  جیمی اینطوری رفتنش رو جا انداخت .شاید فقط بخواد مثل تریون جون اون رو نجات بده ولی به احتمال بیشتر  این مرد به قول خودش نفرت انگیز می خواد با نفرتش کار دیگه ای در این جنگ انجام بده.

چه دلیل دیگه ای داشت بریین رو که جیمی تا قبلش بهش عشق میورزید رو ول کنه و بریین رو اونجوری در حالت اشک آلود تنها بذاره..؟؟ باز هم شاهد تغییر 180 درجه ای این بار در قضیه عشق بودیم!!!

دیگه بدتر.. یادتونه جیمی توی قسمت دوم همین فصل درباره سرسی چی گفت؟ جلوی همه لردها توی وینترفل گفت سرسی به من دروغ گفته.. به تیریون گفت توی همه این مدت اون رو احمق فرض کرده..

الان هم باز داره برمیگرده که زنی رو نجات بده که سر قولش نموند برای زنده ها بجنگه؟؟؟ زنی که بهش خیانت کرد و داره با یورون ازدواج میکنه؟؟ 

منم امیدوارم شاهد پیشگویی والنکار باشیم اما جیمی زمانی تصمیم گرفت به پایتخت برگرده که فهمید یورون با اسکورپیون اژدهای دنریس رو کشته.. یعنی فهمید هنوز شانس هست که لنیسترها به رهبری عشق حقیقیش (یعنی سرسی) در این جنگ پیروز بشن و بتونن خاندانشون رو بازسازی کنن.. همون لحظه که فهمید سرسی داره دوباره توی جنگ پیروز میشه تصمیم گفت بریین رو با اون حالش (که تا حالا اینجوری بریین رو ندیده بودیم) رها کنه..(اونم با دلایلی که قبلش به بریین گفت و من عینا توی پست قبلی آوردم)

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با عبور از عصبانیتی که وجودمو گرفته، و ورود به عرصه منطق، سعی میکنم فقط روی نکات منفی این قسمت مانور ندم و جنبه های مثبتش(هر چند جزئی) رو هم بیان کنم؛ البته از دیدگاه خودم. (البته اغلب این دیدگاه های مثبت و منفی توسط بعضی از دوستان هم به زیبایی بیان شده)

 

| نکات مثبت |

1- دیالوگ ها نسبت به دو قسمت قبلی پیشرفت کرد و حتی دو سه تا جمله ناب داشتیم. 

2- بالاخره شاهد خودنمایی لرد وریس پس از دو فصل بیرون گود قرار داشتن بودیم. همچنین سکانس مباحثه خردمندانه دوباره با تیریون حس نوستالژیکی رو برای من تداعی کرد و از این بابت خوشحال شدم که این مباحثه، یک مباحثه جدی همراه با اعترافات خطرناک اذهان وریس و تیریون شکل گرفت و صرفا محدود به صرف دیالوگ هایی با کلیدواژه های "ک*ر" و "خا*ه" نشد.

3- بالاخره شاهد توجه بقیه کاراکتر ها نسبت رلوور یا خداوند روشنایی بودیم! دیالوگ های مابین سر داووس و تیریون درباره خداوند روشنایی میتونه جرقه ای باشه برای اینکه ما به رازها و امیال این موجود یا خدا پی ببریم.

4- پایان قصه تورمند-برین که صرفا منبع تامین طنز سریال بوده!

5- صحبت های سنسا و تیریون درباره دنریس که باعث تحریک هر چه بیشتر افکار تیریون نسبت به ملکه دنریس شد. سنسا نشون داد شاگرد خوبی برای لرد پتایر بیلیش بوده، و نردبان هرج و مرج بعدی رو خودش ساخته و رسما وارد بازی تاج و تخت شده! 

6- آخرین جملات جیمی هنگام ترک برین. جیمی با وجود ذات خوبی که در درونش داره، اما هنوز باورش نشده که انسان خوبیه! اون سعی کرده که اشتباهات قبلیشو جبران کنه و شرافت یک شوالیه واقعی رو به دست بیاره. اون ولی هنوز حس میکنه نمیتونه از گذشته و از کارهای شیطانی برای سرسی فرار کنه! جیمی هنوز تو دو راهی عشق و شرافت گیر کرده؛ باید بشینیم و ببینیم که تصمیم نهاییش چی میتونه باشه.  

 

| نکات منفی |

1- باز هم شکست نقشه تیریون، باز هم له شدن شخصیت محبوب مارتین ... 

2- دیدبان های کشتی های دنریس چطور متوجه ناوگان یورون نشدن؟ از همه بدتر، دنریس که بر فراز آسمان جولان میداد، و با دید بسیار وسیعی که داشت، چطور متوجه اونها نشد؟ (به نظرم D&D برای نگارش بعضی سکانس ها از نظرات همسران و بچه هاشون استفاده کردن!)

3-  سه تا تیری که با دقت تمام به ریگال در حال پرواز برخورد میکنن و باعث کشته شدنش میشن؛ حالا همون تیرها با تعداد به مراتب بیشتر، خیلی حیرت انگیز، به دروگونی که داشت صاف به دل دشمن میزد و ارتفاعشو با دریا و ناوگان یورون کمتر میکرد به خطا میرن! البته از تکنیک جای خالی دادن های دنریس هم نباید بگذریم که در دو نبرد قبلی با نایت کینگ تقویتش کرده !!! :))) 

4- چرا سرسی باید جنگ طولانی تر با تلفات بیشتر رو انتخاب کنه، در حالیکه میتونسته دنریس و ارتشش به همراه تنها فرزند باقیموندش رو پشت درهای کینگزلندینگ قتل عام کنه؟ مگه یورون به ما نشون نداد که چه تیرانداز ماهریه و میتونه اژدهای در حال پرواز با نشونه گیری دقیق بزنه؟ مگه شاهد قدرت اسکورپیون ها نبودیم که با سه تا تیر کار ریگال رو یکسره کردن؟ اگر در نظر بگیریم دروگون در جنگ با وایت واکرها کمتر از ریگال آسیب دیده بوده، پس حداقل پنج شیش تا تیر به دروگون اثر میکرده که این پنج تا تیر با در نظر گرفتن ده ها اسکورپیونی که ارتش سرسی داره تعداد چشمگیری محسوب نمیشه! 

5- جان و گوست لیاقت خداحافظی دراماتیک تر و بهتری رو با هم داشتن.این سکانس جوری بود که بیننده حس میکرد انگار هیچ گذشته ای بین جان و گوست نبوده! و اون نیشخند مضحک پایانی جان. حتما دلیل نبودن چنین سکانسی هم کمبود بودجه برای دایرولف ها بوده :)))

6- تکرار مکررات! وقتی میگیم این چیزی که داریم میبینیم خیلی کم به شاهکاری که ما سابقا میشناختیم شباهت داره، بعضیا ما رو احمق میدونن! سناریو های تکراری جنگ ها! برد های پیاپی و خفن جبهه شرور ها در برابر جبهه خوب ها؛ در انتها ورود ناجی ها و تغییر نتیجه نبرد به سود جبهه خوب ها! همین سناریو از شکست وحشی ها توسط استنیس براثیون شروع شده و ادامه پیدا کرده و حالا به جنگ با سرسی هم رسیده! (میبینید D&D چقد خفن کار میکنن؟ میبینین شرور ها همش در حال پیروزین؟ اوه چه خفنننن!!!) 

7- همچنان شاهد فدا شدن منطق داستانی برای ایجاد حس شوک در مخاظب هستیم! مرگ ریگال و اسیر شدن میساندی هم دو نمونه از این شوک های به ظاهر خفنه. در واقع سازنده های سریال انقدر گشاد کردن که پیدا کردن منطق رو کاملا در اختیار مخاطب قرار دادن! بعد از پخش شدن قسمت The Door میگفتم wow این D&D عجب ذهن خلاقانه ای دارن و به خوبی حق شاگردی رو به مارتین ادا کردن که بعد فهمیدم همون سکانس شوکه کننده Hold The Door رو هم مارتین به اونا گفته :)))

 

| نکات قابل تامل |

1- تکرار سکانس بین تیریون و برن! آیا برن، تیریون رو از یکسری وقایع مطلع کرده؟ دیدیم که در قسمت دوم گفت و گویی بین اونا در حال شکل گیری بوده اما از جزییات اون گفت و گو اطلاعی نداریم. و حالا باز هم در این قسمت، شاهد سکانس مشترک بین این دو شخصیت بودیم! آیا اتفاقاتی با محوریت این دو نفر قراره پی ریزی بشه؟ 

2- سنسا یه جورایی نشون داد بیشتر از اینکه بخواد جان رو روی تخت آهنین ببینه، دوست داره وارد بازی تاج و تخت شه؛ شاگرد همچون استاد! 

3- بالاخره با رازها و نیت های خدای روشنایی آشنا میشیم؟ صبحت های سر داووس و تیریون جرقه ای بر مطرح شدن دوباره تئوری های حول خدای روشنایی بوده؛ هر چند D&D ثابت کردن که ایده های اونا میتونه به مراتب ضعیفتر از تئوری های طرفدارا باشه!

 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

حدسم اینه ک جیمی داره برمیگرده ک سرسی رو بکشه ! 

ویرایش شده در توسط Rezayoron

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 ساعت قبل، Gemini گفته است :

چه دلیل دیگه ای داشت بریین رو که جیمی تا قبلش بهش عشق میورزید رو ول کنه و بریین رو اونجوری در حالت اشک آلود تنها بذاره..؟؟ باز هم شاهد تغییر 180 درجه ای این بار در قضیه عشق بودیم!!!

دیگه بدتر.. یادتونه جیمی توی قسمت دوم همین فصل درباره سرسی چی گفت؟ جلوی همه لردها توی وینترفل گفت سرسی به من دروغ گفته.. به تیریون گفت توی همه این مدت اون رو احمق فرض کرده..

الان هم باز داره برمیگرده که زنی رو نجات بده که سر قولش نموند برای زنده ها بجنگه؟؟؟ زنی که بهش خیانت کرد و داره با یورون ازدواج میکنه؟؟ 

منم امیدوارم شاهد پیشگویی والنکار باشیم اما جیمی زمانی تصمیم گرفت به پایتخت برگرده که فهمید یورون با اسکورپیون اژدهای دنریس رو کشته.. یعنی فهمید هنوز شانس هست که لنیسترها به رهبری عشق حقیقیش (یعنی سرسی) در این جنگ پیروز بشن و بتونن خاندانشون رو بازسازی کنن.. همون لحظه که فهمید سرسی داره دوباره توی جنگ پیروز میشه تصمیم گفت بریین رو با اون حالش (که تا حالا اینجوری بریین رو ندیده بودیم) رها کنه..(اونم با دلایلی که قبلش به بریین گفت و من عینا توی پست قبلی آوردم)

 

سر بران از بلکواتر رفت که برادران بلوند رو بکشه ولی نه کشت و نه باهاشون پسرخاله شد و راه سومی پیدا کرد.
غالبا در گات اینطوریه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سریال برای من با مردن نایت کینگ مرد!! خواستم اینو اولش بگم!

و اما نکات مثبت این اپیزود:

-         سکانس مواجهه دنریس با تنهایی خودش حتی بعد از اینکه با لرد کردن گندری خودی نشون داد و آریا رو قهرمان وینترفل خوند.

-         مکالمه تیریون و سر داووس

-         مکالمه نوستالژیک سانسا و هاوند

-         خداحافظی جان و تورمند (تو به شمال تعلق داری... شمال واقعی) .

-         مکالمه تیریون و واریس (بالاخره واریس حرف زد ... تو قسمت قبل نقش لحاف تشک داشت که مدام جا به جاش میکردن)

-         همراهی دوباره آریا و هاوند (کاری با غیر منطقی بودنش ندارم ... صرفا بخاطر اینکه این دو تا با هم زوج جالبی تشکیل میدن)

آممما نکات منفی

-         سکانس آریا و گندری  بابا چجوری بگه نمیخوام لیدی باشم؟؟!!

-         سکانس افتضاح جیمی و برین (مقایسه ش کنین با سکانس شوالیه هفت پادشاهی) ... هوا گرررمههه J من تا حالا با شوالیه نخوابیدم ? و ...

-         صحنه مضحک معامله با بران

-         صحنه صحبت خانوادگی استارکها با هم که اصلا و ابدا نمیچسبید به آدم (خصوصا آریا)... برن هم چیزی نگم بهتره

-         یکی به من بگه جیمیی چیی میییگه؟؟ تنها راه حل این گند بزرگی که تو چرخش ناگهانی شخصیتش زدن، اینه که قصدش کشتن سرسیه و اینطوری به برین گفت که دنبالش نره و جونش به خطر نیوفته (که بعید میدونم)

-         یورون هم که باید به تله پورتهاش عادت کنیم.

اینا نکاتی بود که خلاصه گفتم در ادامه به مادر فیلها و مادر اژدهایان خواهم پرداخت :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 6 ساعت قبل، Gemini گفته است :

جیمی به بریین گفت: "به خاطر سرسی یه بچه رو از بالا پرت کردم پایین.. به خاطر اون پسر عموی خودم رو کشتم.. به خاطر اون تمام مردان و زنان و بچه ها رو توی ریورران کشتم.. اون یه زن پر از نفرته.. منم پر از نفرت هستم" 

دوباره برگشت پیش سرسی و تغییر شخصیتش رو که آروم آروم توی هفت فصل شاهدش بودیم رو هم d&d نابود کردن..

خب این که به این دلیل نیست که دوباره عاشقش شد. جیمی فهمید یورون یکی از اژدها ها رو کشته و میساندی رو هم اسیر کرده و دید اینجوری که داره پیش میره برنده جنگ میشه. بعید میدونم جیمی سرسی رو بخواد جیمی از سرسی دست کشید مخصوصا بعد از اینکه دید سرسی بران رو فرستاده ک بکشتش. خودش که گفت سرسی دیگه نفرت انگیز شده و من باعث این شدم. من مطمئنم رفت ک جلوی دیوانگی سرسی رو با کشتنش بگیره.
نمیشه حکم داد d&d شخصیتش رو نابود کردن هفته دیگه مشخص میشه بله اگه حق با شما باشه حرفتون درسته. خارج از بحث به جیمی خیلی رسیدن توی سریال، جیمی زمانی ک در اوج لنیستری بود موهاش طلایی بود ولی در طول سریال تغییر رنگ داد و تیره شد.

در 8 ساعت قبل، omid007 گفته است :

واقعا از جذابیت فیلم کم میکنه

میشه ی فیلم کلیشه ای و بالیوودی که احتمالا دنریس در این راهم بمیره! 

من از گات انتظارم تابو شکنی بود، همونطور ک قبل دیدن منس فک میکردیم ی خائن پسته، بعد دیدنش دیدیم نهه خیلیم حق داشته و وحشی ها با اون چیزی ک نایت واچ القا کرده بود بهشون خیلی متفاوت بودن.. 

انتظار داشتم نایت کینگم همین باشه نه صرفا یه ترمیناتور، همونطور ک انتظار دارم دنریسم ی مدکویین باشه با درجه سختی بالاتر از سرسی.. 

واریس اگه نقشش عملی شه واسم جذابه.. 

ی چندتا سوال مسخره ام ک جوابشو نمیدونم میپرسم اگ تونستی کمکم کن مرسی

1- برن چجوری از دیوار واسه دیدن کلاغ سه چشم رد شد؟ (یادم نیست) 

2- یورون چرا نپرسید تیریون چطور از بارداریت باخبره؟! 

3- آریا چجوری وارد کتابخونه شده بود و اصلا چرا رفته بود اونجا؟ 

واقعا نمیدونم اینارو.. 

سلام
1- سم ردشون کرد دیگه ، از یکی از قلعه های نایت واچ فک کنم نایت فورت. که در تونل قلعه هم درگون گلس ها رو داد بهشون.
2- پخش اخبار توی وستروس همیشه چیز تابلویی بوده فک کنم برای همین تعجب نکرد. و اینکه درسته یک دو تا سکانس بعد از فهمیدن یورون بود ولی گذر زمان در سریال یکم سریعه.
3- آریا اون جایی که از روی یکی از سقف ها وارد قلعه شد، فقط داشت از وایت ها فرار میکرد یا جاهایی یرفت که اونا نباشن که راهش رسید به کتاب خونه. عمدی فک نکنم رفته باشه اونجا. ولی خوده سکانس برای نشون دادن بی صدا بودن آریا بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×