رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

بحث اپیزودیک قسمت پنجم   

134 رای

  1. 1. به اپیزود پنجم فصل هشت سریال بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      13
    • 2
      1
    • 3
      7
    • 4
      6
    • 5
      8
    • 6
      6
    • 7
      12
    • 8
      25
    • 9
      22
    • 10
      33


Recommended Posts

4 قسمت قبلی واقعا نا امید کننده بودن اما برای من به شخص این قسمت لذت بخش بودش.

با توجه پیش نمایش قسمت بعدی احتمالش واقعا خیلی خیلی زیاده که آریا دنی رو بکشه ( خواهشا نریزید سرم )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 5 دقیقه قبل، لیانا مورمونت گفته است :

اون نامه واریس کسی تونست بخونه بگه چی بود؟

اره داشت نامه میزد که جان اسنو پسر لیانا استارک و ریگار تارگرین هست و وارث حقیقی تخت اهنین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 11 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

دنریس با اومدن جان خودش رو باخت..همونطور هم که تو سریال گفت اگه ب مردم باشه مردم جان رو انتخاب میکنن ن دنریس رو و به خاطر همین که میدونست مردم کنارش میزنن خواست از مردم انتقام بگیره و زهره چشم بگیره که وقتی رو تخت نشست کسی مخالفت نکنه این یک..

دوم اینکه با وجود جان هیچوقت دنریس رو تخت نمی نشست چون هم حق جان بود هم مردم میخواستنش و دیدیم و سریال به ما نشون داد وقتی که زنگ به صدا در اومد ینی چی ینی جنگ تموم شده و عملا دنریس و سپاهش جنگ رو بردن ولی دنریس از این اتفاق خوشحال نشد و داشت گریه میکرد میدونی چرا چون یهو تو همون حین که صدای زنگ رو فهمید یهو به خودش اومد و دید با وجود اینکه جنگ رو پیروز شده ولی به اهداف چندین و چند ساله اش که نشستن رو تخت هست نمیرسه و اینکه مردم جان رو انتخاب خواهند کرد به خاطر همین به نظر من پیش خودش گفت حالا که من رو تخت نمیشینم و مردم قراره جان رو انتخاب کنن همون بهتر که مردم بمیرن و هیچ مخالفی برای رو تخت نشستن نداشته باشم..

با این کارش دیگ مردم ازش میترسن و نمیگن جان روی تخت بشینه..

نقد مجازه و من مشکلی ندارم و اگ درست باشه قبول میکنم حق پذیرم..ولی خوشم نمیاد کسی نقدی رو انجام بده حالا یا اگاهانه یا نا اگاهانه که استنباط دقیقی پشتش نباشه..

من ناراحت نمیشم داریم حرف میزنیم همین..ولی اگ شما ناراحت شدین  و لحنم ند بود من عذر میخوام..

اگر نکات منفی رو کنار نکات مثبت ببینیم خوبه ن اینکه هی نکات منفی رو ببینیم..

این قسمت نکات مثبتش به نکات منفیش خیلی برتری داشت خیلی..

انتقام از کی گرفت دقیقا؟ مردمی که نمی دونستند کیه و چی می خواد؟ حالا که همه چیز رو نابود کرد به خواسته اش رسید؟

مردم با دیدن اژدها تسلیم شدند و دیگه نیازی نبود به مانور هوایی!

بعد از فتح بی خشونت و دیده شدن اژدها و لشکر دنریس و از بین رفتن لنیسترها، مردم عادی به راحتی قبولش می کردند... اگر هم نمی خواست که تخت و قلعه رو به طور نمادین نابود می کرد و برمی گشت میرین. 

مردم جنوب و مناطق مختلف هیچ دل خوشی از تارگرین ها نداشتند که حالا اگان تارگرین بودن جان حقی براش ایجاد کنه. مردم جنوب اصلا نمی دونستند جان اسنویی هم وجود داره!! 

دیوانگی دنریس هم که خوب زمینه سازی نشده بود. به علاوه، جنون لحظه ای عمل می کنه نه نیم ساعت تمام سوزوندن و ویران کردن. بالاخره یه جایی فروکش می کنه! خیلی زیاده روی مسخره ای بود. و کلا ایده ی دم دستی مد کویین... 

 

ویرایش شده در توسط مه سا استارک

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 14 دقیقه قبل، لیانا مورمونت گفته است :

اون نامه واریس کسی تونست بخونه بگه چی بود؟

دنریس تنها تایگرین باقی مونده نیست، ریگار و لیانا پسرشون هنوز زنده س که ادارد استارک مخفی کرده بودش. اسمش .... هست. او وارث بر حق تخت آهنینه.
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعد از مدت ها حرص خوردن بلآخره جیگرم حال اومد.. آبجیم زد همرو کباب کرد روح بابامون شاد شد.?

مردم پایتخت اسکلم تقصیر خودشونه به قول دنی مردم میرین قبل از این که دنی کاری کنه خودشونو آزاد کردن..پایتختیا خیلی ترسو تشریف دارن با این که می دونستن چی در انتظارشونه.

 اوایل خیلی از واریس خوشم میومد ولی تو قسمت قبل خیلی اعصابمو خورد کرد در واقع به نظرم رفتار اطرافیان باعث شد دنریس بزنه به سیم آخر دنی تو زندگیش خیلی خیانت دید در واقع مثل باباش که بیست سال تموم تو دوران حکومتش مردم با آرامش زندگی میکردن ولی یه دفعه زد به سیم آخر..اون مکثی که بعد از گفتن درکاریس برای واریس به وجود اومد یه لحظه فکر کردم واریس بلک فایری چیزیه آخه یه لحظه دروگون مکث کرد ولی به کثری از ثانیه شکم برطرف شد?

من مقصر همه ی این بندو بساطارو سانسا میدونم که از اعتماد جان سواستفاده کردو همرو انداخت به جون هم امیدوارم قسمت بعد از عذاب وجدان بمیره هر چند بیشتر دوست داشتم دنی سانسارو بده اژدها نوش جون کنه دختره ی ابله دهن لق اصن نظم همه چیو به هم زد.

واای حال سرسی خریدنی بود یعنی وقتی دنی اشکشو دروورد اصن تو پوست خودم نمی گنجیدم انقد که خوشحال بودم..پیش خودش فکر کرد دنریس چون تا الان ردکیپو رو سرش خراب نکرده بازم این کارو نمی کنه 

اونجا که دنی گفت سرسی فکر می کنه بخشش و رحم نقطه ضعف ماست ولی اینطور نیست خیلی سکانس جذابی بود برای من.

یه نکته ی ریزی هم که اون وسط وجود داشت این بود که شمالیایی که دم از شرافت میزنن چطوری اون وسط دنبال زن می گشتن انگار از خداشون بود که دنی اجازه ی اینکارو بهشون بده?

آتیش گرفتن ناوگان آهنین فوق العاده ساخته شده بود..برای من قانع کننده بود که با اسکورپیون نتونستند هیچ غلطی بکنن اسکورپیون فقط به درد غافلگیری می خوره نه وقتی که ازش مطلعی اگه اشتباه نکنم رینیس تارگرین هم تو دورن با کمان غافلگیر شد.

مرگ سندور خیلی غم انگیز و زیبا بود بود R.I.P داداش ..آخرم توسط آتیش مرد....جالب اینجاست که کوه خیلی سخت تر از نایت کینگ مرد

نکته های منفی این قسمت واسه من یکی مرگ احمقانه ی یورون بود یکی این که دوست داشتم سرسی خیلی بدتر از این حرفا بمیره(فقط دلم واسه جیمی سوخت)

اینجور که بوش میاد آریا دنریسو می کشه!

 

 

 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در ۱ ساعت قبل، Momomo گفته است :

وای وای وای وای وای وای واییی...

از اول فصل هشت منتظر یه همچین اپیزودی بودم????

مرگ قتل خون این چیزی بود که از قسمت سوم خیلی بیشتر انتظار میرفت ولی بالاخره تو قسمت پنجم محقق شد..

عالی بود عالیییی من از ده صد میدم به این قسمت عالیی بود..

من دیگ نمیدونم باید داستان چطوری پیش بره که بعضیا قانع و موافق باشن دیگ کارگردانا و بازیگرا واسه این قسمت ببخشیدا ولی خودشونو جر دادن..خیلیییی عالییی بودد خیلیییی..

حال کردم..حاضرم ده بار دیگم این قسمت رو ببینم..

این بود جنگ عظیم نه قسمت سوم..اینههه????

از نظر من همه چی منطقی بود عالی بود..

نگاه های تیریون..تلاشاش واسه نجات مردم..روبه رو شدن تیریون و جیمی..گریه های سرسی..گریه دنریس و سپس به خطر دیدن جایگاهش پس از زنگ و سعی ب کشتن همه ( حتی سربازای خودش جان اریا اصن دیگ مهم نبود فقظ میکشت)..جنگ دو برادر..تغییر نظر جان..هر چی بگم کم گفتم..

و همچنان مشتاق دیدن قسمت شیشم بیشتر از قسمت سومم..

واییی چی بشه قسمت شیش..

شما که اظهار نظر داری که دو تا بچه بهتر میتونستن این قسمت رو بنویسن بگو ببینم شما چطوری مینوشتی..مطمئنن شما بیشتر از دو تا بچه سرتون میشه و اگاهید..

منتظرم لطفا جواب بدین..

چی اتفاق می افتاد تو این قسمت شما ده میدادی..

یا اصن بهتره بگم فصل هشتم تا به اینجا چی میشد شما راضی بودی؟

اون قسمت زنگ‌ خیییییییلی خوب بود یه تداعی خاطره هم کرد از فصل اول موقعی که میخواستن ند استارک فقید رو محاکمه کنن. نبرد سگ شکاری و کوه عالی بود، اون سکانس جیمی و سرسی در زیر قلعه سرخ پر از احساس ،غم، اشک، عشق، محبت، رنجیدگی، دلدادگی، سر افکندگی و نا امیدی و در نهایت سودای ابدی بود. و کلی نکات مثبت دیگه

خیلی از خط داستانی ها به صورتی تماشایی به پایان رسید. و هر آنچه که لازم بود رو دیدیم. 

واقعا نمی دونم همه اونایی که به این قسمت نمره ضعیف زیر ۷ میدن دیگه واقعا چه توقعی داشتن، لازم هست بدون هیچ‌گونه تعصب امتیاز داد(چون میدونم بعضی افراد خودشون رو توی جبهه مخالف و صرفا نقادی سریال می‌دونن و فقط چون قسمت های قبلی مقداری ضعیف بودن تصور میکن باید اون تاختن و اظهار نظر منفی کردن رو همینطور ادامه بدن)

اینو به هیچ فرد یا افراد خاصی(به خصوص در این فروم) نمیگم.کلی گویی بود.

چون واقعا برام سوال بود که چرا امتیاز این قسمت توی imdb باید ۷/۲ باشه، چرا بعضی ها اینجورین؟؟ چی باعث شده که فک کنن این قسمت از قسمت ۱و۲ همین فصل هم بدتر بوده!!!!!

ویرایش شده در توسط Danny

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 17 دقیقه قبل، مه سا استارک گفته است :

انتقام از کی گرفت دقیقا؟ مردمی که نمی دونستند کیه و چی می خواد؟ حالا که همه چیز رو نابود کرد به خواسته اش رسید؟

مردم با دیدن اژدها تسلیم شدند و دیگه نیازی نبود به مانور هوایی!

بعد از فتح بی خشونت و دیده شدن اژدها و لشکر دنریس و از بین رفتن لنیسترها، مردم عادی به راحتی قبولش می کردند... اگر هم نمی خواست که تخت و قلعه رو به طور نمادین نابود می کرد و برمی گشت میرین. 

مردم جنوب و مناطق مختلف هیچ دل خوشی از تارگرین ها نداشتند که حالا اگان تارگرین بودن جان حقی براش ایجاد کنه. مردم جنوب اصلا نمی دونستند جان اسنویی هم وجود داره!! 

دیوانگی دنریس هم که خوب زمینه سازی نشده بود. به علاوه، جنون لحظه ای عمل می کنه نه نیم ساعت تمام سوزوندن و ویران کردن. بالاخره یه جایی فروکش می کنه! خیلی زیاده روی مسخره ای بود. و کلا ایده ی دم دستی مد کویین... 

 

انتقام از مردمی گرفت که قرار بود بعد از جنگ کس دیگه ای رو برای نشستن روی تخت انتخاب کنن..

اینکه مردم از کجا میشناختن جان اسنو رو واریس داشت نامه میزد..تیریون هم که لنیستر هست و میتونست نظر و رای مردمش رو جلب کنه..مردمم با شنیدن اینکه جان چه کار هایی کرده و اینا همه به اون رو می اوردن..ن دنریسی که از اول باهاش دشمنی داشتن..حداقل اگ مردم جان رو نمیشناختن ولی دنریس رو به عنوان یه دشمن میشناختن..این برتری جان نسبت ب دنی برای نشستن رو تخت بود و مردم جنوب اگر قرار بود از بین این دوتا یکی رو انتخاب کنن حتما جان بود ن دنی پس رای و نظر مردم رو اصلن نداشت..زمینه سازی دیووانگی دنی هم ب نظرم خوب بود از قسمت چهارم شروع شد و تا وسطای قسمت پنجم لحظه ی اخر تنهایی جان و دنی ادامه داشت این زمینه سازی و حتی خیانت واریس و تیریون..

 درضمن تمام رویا و ذهن دنریس تخت اهنین بود و حکمرانی بر اون..چطوری میتونست ازش بگذره..پیش نمایش قسمت سوم رو هم ک ببینی دنریس داره جشن میگیره تا روی تخت بشینه..

 

در 7 دقیقه قبل، Danny گفته است :

اون قسمت زنگ‌ خیییییییلی خوب بود یه تداعی خاطره هم کرد از فصل اول موقعی که میخواستن ند استارک فقید رو محاکمه کنن. نبرد سگ شکاری و کوه عالی بود، اون سکانس جیمی و سرسی در زیر قلعه سرخ پر از احساس ،غم، اشک، عشق، محبت، رنجیدگی، دلدادگی، سر افکندگی و نا امیدی و در نهایت سودای ابدی بود. و کلی نکات مثبت دیگه

خیلی از خط داستانی ها به صورتی فوق العاده تماشایی به پایان رسید. و هر آنچه که لازم بود رو دیدیم. 

واقعا نمی دونم همه اونایی که به این قسمت نمره ضعیف زیر ۷ میدن دیگه واقعا چه توقعی داشتن، لازم هست بدون هیچ‌گونه تعصب امتیاز داد(چون میدونم بعضی افراد خودشون رو توی جبهه مخالف و صرفا نقادی سریال می‌دونن و فقط چون قسمت های قبلی مقداری ضعیف بودن تصور میکن باید اون تاختن و اظهار نظر منفی کردن رو همینطور ادامه بدن)

اینو به هیچ فرد یا افراد خاصی(به خصوص در این فروم) نمیگم.کلی گویی بود.

چون واقعا برام سوال بود که چرا امتیاز این قسمت توی imdb باید ۷/۲ باشه، چرا بعضی ها اینجورین؟؟ چی باعث شده که فک کنن این قسمت از قسمت ۱و۲ همین فصل هم بدتر بوده!!!!!

من فکر میکنم مردم لج کردن به خاطر کشته شدن نایت کینگ به دست اریا و غیر منطقی بودن اون صحنه..به خاطر همین دارن منفی میدن تو imdb وگرنه این قسمت عالی بود..

ویرایش شده در توسط Momomo

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

@Momomo

دوست  عزیز انقدر تند حرف زدن لازم نیست شما خوشت اومده من نه. نظرم رو گفتم.بحث اصول اخلاقی و خوب و بد هم نیست که حساس بشم روش.روی اون اصلا بحث نمیکنم اینجا. قضیه منطق و قشنگی فیلمنامه هست. اگر خوشتون اومده که خب خیلی خوب. ببینید دوباره لذتش رو ببرید. درباره فیلمنامه

 لازم نیست فیلمنامه جدید بنویسم. چون اونطوری کلا سرنوشت کاراکتر ها اصلا اینجوری نبود و متهم میشم که چون پایان کاراکتر ها مطابق میلم نبوده ناراحتم.

همین سر نوشت رو میشد قشنگ تر درآورد به راحتی. تو قسمت قبل از فاصله چند صد متری و ریگال روی هوا بود به راحتی سه تا تیر پشت سر هم میخوره. یعنی با توجه به اینکه اسکورپیون ها طول میکشه مسلح شدنشون پس سه تا کشتی متفاوت به راحتی زدنش. این تصور برای من بوجود اومد که با توجه به اونهمه کشتی تو آب که مجهزند و اونهمه اسکورپیون روی برج ها رسما دیگه دروگون بی مصرفه. اما در کمال تعجب میبینیم کلا منطق تو دو قسمت عوض میشه و لابد برای سورپرایز مخاطب دروگون تو فاصله چند متری اونهمه کشتی و اونهمه اسکورپیون روی برج ها حرکت میکنه و غیر یکی دو تیر که میاد سمتش و ملکه با مهارت تمام جاخالی میدن بقیه فلج شدن و تیر نمیزنن. به جای این که انقدر مسخره این کار رو بکنن حداقل میتونستن کشتی ها ی دنریس و منجنیق وارد بکنن یا حتی میتونستن آتیش وحشی رو که تیریون باهاش آشنا هست بیارن وسط که جلوی اسکورپیون ها  وایستن و بعد دنریس بیاد وسط. یا حتی راه های مخفی که واریس آشنا بود قبل از خیانتش به دنریس به عنوان تاکتیک میگفت. 

گلدن کمپانی که دقیقا چی بود؟ بزرگترین قدرت نظامی مزدوری اسوس پشم؟؟؟ 

در مورد رویارویی یورون و جیمی و هاوند و ماونتین. یورون یهویی از آب میاد بیرون تک و تنها دقیقا تو ورودی راه مخفی!!!. و از اون طرف هاوند میزاره سرسی خوشگل رد شه ار بغلش درحالی که با یه ضربه میتونه کارش رو تمومکنه در حالی که میدونه برای اریا چقدر مهمه و تو قسمت های قبلی هاوند رو شیفته اریا نشون دادن و تو این قسمت عملا جون اریبا رو نجات داد. این دوتا باگ رو میشد به راحتی ادغام کرد اینجوری که یورون بعد از نابودی کشتیش با چند تا نیرو عقب نشینی کنه به رد کیپ و ماونتین و سرسی و بقیه محافظ ها هم جیمی رو ببینن و بعد با هم در حال فرار به یورون و نیرو هاش بخورنو یورون که سرسی رو با جیمی لبینه (حتی میشه تلمیحا و با نگاه متوجه قضیه بچه بشه) و درگیر شن اونموقع هاوند هم بیاد و با ماونتین درگیر شه و بعد عین چیزی که دیدیم همه بمیرن و اون صحنه مشمیز کننده بغل سرسی و جیمی.:ymsick:

اینا دو نمونه ایراد بود که همین الان فکر کردم که تا حدی منطقی ترش کنم در حد دو دقیقه وقت داشتم نه چند ماه!!! مثل نویسنده ها.

در مورد کاراکتر ها به خصوص مسخرگی یورون که اصلا‌ حرفی نمیشه زد.

یه نکته هم در مورد دنریس. من این قسمت رو منتظر بودم که ببینم دنریس رو دیوانه نشون میدن یا نه و خوشبختانه نشون دادن و خیلی حال کردم. اما انقدر شورش کردن که... به قول یکی از کامنت های بالا وقتی راحت برده و بدون تلفات به جای انتقام مستقیم از سرسی و رفتن به رد کیپ این چکاریه؟ میشد نشوت داد که تسلیم نشدن و یه تلفات اساسی گرفتن از دنریس حتی شاید مرگ گری ورم و بعدش تسلیم بشن و اونموقع بزنه به سر دنریس که حتی زن و بچه ها رو هم بسوزونه. این حالت توی این قسمت به خصوص وقتی دیشبش خیلی راحت قبول کرده که در صورت زنگ زدن حمله نکنه منطقی نیست 

راستی کسی فکر نمیکنه آتیش اژدها رو مسخره نشون دادن؟؟ تی ان تی هم انقدر قدرت تخریب نداره (البته اون سبز ها که منفجر میشد اتیش وحشی های سرسی بود اون که درست). باید اتیش بزنه ساختمون سنگی و دروازه و دیوار شهرو نه اینکه منفجر کنه. حالا بحث نایت کینگ رو گفتبم با جادوش قوی کرده اژدها رو که تونست دیوار رو  بترکونه ولی این چی؟ تو کتاب سامر هال مگه پا برجا نمونده بعد از اتیش اژدها؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 15 دقیقه قبل، Danny گفته است :

اون قسمت زنگ‌ خیییییییلی خوب بود یه تداعی خاطره هم کرد از فصل اول موقعی که میخواستن ند استارک فقید رو محاکمه کنن. نبرد سگ شکاری و کوه عالی بود، اون سکانس جیمی و سرسی در زیر قلعه سرخ پر از احساس ،غم، اشک، عشق، محبت، رنجیدگی، دلدادگی، سر افکندگی و نا امیدی و در نهایت سودای ابدی بود. و کلی نکات مثبت دیگه

خیلی از خط داستانی ها به صورتی تماشایی به پایان رسید. و هر آنچه که لازم بود رو دیدیم. 

واقعا نمی دونم همه اونایی که به این قسمت نمره ضعیف زیر ۷ میدن دیگه واقعا چه توقعی داشتن، لازم هست بدون هیچ‌گونه تعصب امتیاز داد(چون میدونم بعضی افراد خودشون رو توی جبهه مخالف و صرفا نقادی سریال می‌دونن و فقط چون قسمت های قبلی مقداری ضعیف بودن تصور میکن باید اون تاختن و اظهار نظر منفی کردن رو همینطور ادامه بدن)

اینو به هیچ فرد یا افراد خاصی(به خصوص در این فروم) نمیگم.کلی گویی بود.

چون واقعا برام سوال بود که چرا امتیاز این قسمت توی imdb باید ۷/۲ باشه، چرا بعضی ها اینجورین؟؟ چی باعث شده که فک کنن این قسمت از قسمت ۱و۲ همین فصل هم بدتر بوده!!!!!

سلام بر شما روزتون بخیر
کلا نمیدونم چرا imdb سر این قسمت این کار رو کرد دیروز عصر خبرش اومد که حدود 1000 نفر کلا قبل از پخش سریال رای داده بودن.
پ.ن1 : من در قسمت قبل با لحن بدی با شما حرف زدم ک شرمنده م.
پ.ن2 : کلا این خراب کردن سریال فراتر از بحثه خوده سریاله. الان سوده شبکه ، ناشر و مخصوصا مارتین در خراب شدن سریال هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ای کاش اصلا نایت کینگو زامبیو دیواری تو فیلم نبود ک امروز بیشتر از دیدن این اپیزود لذت میبردم

چقد کاسترو و هیدی خوب بازی میکنن واقعا عالین

چقد آهنگ متن اون لحظاتشونو دوس داشتم

نایت کینگو بذاریم کنار این خط داستانی آریا خیلی خوب بود قانع شدنش با دیدن سگ.. 

دیالوگ واریس ک گفت امیدوارم من اشتباه کرده باشم عاالی نگاه شک برانگیز تیریون

ملاقات تیریون و جیمی 

موفق شدن اژدها یکم بی منطق بود اگه کشته شدن اژدهای قسمت قبل رو منطقی بدونیم.. 

و البته گلدن کمپانی ک کاش اونم مث نایت کینگ نبود کلا 

تا الان بجز برن و نایت کینگ همه ی خطوط داستانی راضیم کردن! و البته سرسی هم قرار نبود تبدیل ب آنتاگونیست شماره 1 بشه که صدقه سر نایت کینگ شد. ولی تو این اپیزود بنظرم دیدیم ک آنتاگونیست شماره یک همون منجیِ، 

و درنهایت از دوستانی که باهاشون درمورد مدکویین بحث کردم کمال پوزش رو دادم، مد منم نه ایشون!! 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 5 دقیقه قبل، طرفدار نسبی استارکها گفته است :

@Momomo

دوست  عزیز انقدر تند حرف زدن لازم نیست شما خوشت اومده من نه. نظرم رو گفتم.بحث اصول اخلاقی و خوب و بد هم نیست که حساس بشم روش.روی اون اصلا بحث نمیکنم اینجا. قضیه منطق و قشنگی فیلمنامه هست. اگر خوشتون اومده که خب خیلی خوب. ببینید دوباره لذتش رو ببرید. درباره فیلمنامه

 لازم نیست فیلمنامه جدید بنویسم. چون اونطوری کلا سرنوشت کاراکتر ها اصلا اینجوری نبود و متهم میشم که چون پایان کاراکتر ها مطابق میلم نبوده ناراحتم.

همین سر نوشت رو میشد قشنگ تر درآورد به راحتی. تو قسمت قبل از فاصله چند صد متری و ریگال روی هوا بود به راحتی سه تا تیر پشت سر هم میخوره. یعنی با توجه به اینکه اسکورپیون ها طول میکشه مسلح شدنشون پس سه تا کشتی متفاوت به راحتی زدنش. این تصور برای من بوجود اومد که با توجه به اونهمه کشتی تو آب که مجهزند و اونهمه اسکورپیون روی برج ها رسما دیگه دروگون بی مصرفه. اما در کمال تعجب میبینیم کلا منطق تو دو قسمت عوض میشه و لابد برای سورپرایز مخاطب دروگون تو فاصله چند متری اونهمه کشتی و اونهمه اسکورپیون روی برج ها حرکت میکنه و غیر یکی دو تیر که میاد سمتش و ملکه با مهارت تمام جاخالی میدن بقیه فلج شدن و تیر نمیزنن. به جای این که انقدر مسخره این کار رو بکنن حداقل میتونستن کشتی ها ی دنریس و منجنیق وارد بکنن یا حتی میتونستن آتیش وحشی رو که تیریون باهاش آشنا هست بیارن وسط که جلوی اسکورپیون ها  وایستن و بعد دنریس بیاد وسط. یا حتی راه های مخفی که واریس آشنا بود قبل از خیانتش به دنریس به عنوان تاکتیک میگفت. 

گلدن کمپانی که دقیقا چی بود؟ بزرگترین قدرت نظامی مزدوری اسوس پشم؟؟؟ 

در مورد رویارویی یورون و جیمی و هاوند و ماونتین. یورون یهویی از آب میاد بیرون تک و تنها دقیقا تو ورودی راه مخفی!!!. و از اون طرف هاوند میزاره سرسی خوشگل رد شه ار بغلش درحالی که با یه ضربه میتونه کارش رو تمومکنه در حالی که میدونه برای اریا چقدر مهمه و تو قسمت های قبلی هاوند رو شیفته اریا نشون دادن و تو این قسمت عملا جون اریبا رو نجات داد. این دوتا باگ رو میشد به راحتی ادغام کرد اینجوری که یورون بعد از نابودی کشتیش با چند تا نیرو عقب نشینی کنه به رد کیپ و ماونتین و سرسی و بقیه محافظ ها هم جیمی رو ببینن و بعد با هم در حال فرار به یورون و نیرو هاش بخورنو یورون که سرسی رو با جیمی لبینه (حتی میشه تلمیحا و با نگاه متوجه قضیه بچه بشه) و درگیر شن اونموقع هاوند هم بیاد و با ماونتین درگیر شه و بعد عین چیزی که دیدیم همه بمیرن و اون صحنه مشمیز کننده بغل سرسی و جیمی.:ymsick:

اینا دو نمونه ایراد بود که همین الان فکر کردم که تا حدی منطقی ترش کنم در حد دو دقیقه وقت داشتم نه چند ماه!!! مثل نویسنده ها.

در مورد کاراکتر ها به خصوص مسخرگی یورون که اصلا‌ حرفی نمیشه زد.

یه نکته هم در مورد دنریس. من این قسمت رو منتظر بودم که ببینم دنریس رو دیوانه نشون میدن یا نه و خوشبختانه نشون دادن و خیلی حال کردم. اما انقدر شورش کردن که... به قول یکی از کامنت های بالا وقتی راحت برده و بدون تلفات به جای انتقام مستقیم از سرسی و رفتن به رد کیپ این چکاریه؟ میشد نشوت داد که تسلیم نشدن و یه تلفات اساسی گرفتن از دنریس حتی شاید مرگ گری ورم و بعدش تسلیم بشن و اونموقع بزنه به سر دنریس که حتی زن و بچه ها رو هم بسوزونه. این حالت توی این قسمت به خصوص وقتی دیشبش خیلی راحت قبول کرده که در صورت زنگ زدن حمله نکنه منطقی نیست 

راستی کسی فکر نمیکنه آتیش اژدها رو مسخره نشون دادن؟؟ تی ان تی هم انقدر قدرت تخریب نداره (البته اون سبز ها که منفجر میشد اتیش وحشی های سرسی بود اون که درست). باید اتیش بزنه ساختمون سنگی و دروازه و دیوار شهرو نه اینکه منفجر کنه. حالا بحث نایت کینگ رو گفتبم با جادوش قوی کرده اژدها رو که تونست دیوار رو  بترکونه ولی این چی؟ تو کتاب سامر هال مگه پا برجا نمونده بعد از اتیش اژدها؟

ریگال تو قسمت قبل مرد چون واسش کمین کرده بودن و اصلن دنریس فکرشو هم نمیکرد ولی این قسمت از بالا و با برنامه اومد و تونست به هدفش برسه..درباره منطقی بودن فیلم ها هم چندین پیام دادم اینکه میگید جاخالی حرفه ای داد اره فیلمه انتظار منطقی بودن در این حد نداشته باشین اگ قرار بود منطقی باشه نایت کینگ با همون نیزه دوم تو قسمت اخر فصل هفت باید اژدهای دوم دنریس رو ک روش سوار بودن رو میزد و همه تو اون قسمت میمردن..پس از اینقدر منطقی بودن میاییم بیرون..

اژدهاس دیگ حالا یه میلیون لشگر هم که جمع کنی ولی یه اژدها داشته باشی و تنها باشی او برنده ای..حالا گلدن کمپانی میخاد ضعیف باشه یا میخواد قویترین باشه در مقابل اژدها و اتیش هیچه..و همیشه برتری دنریس تو جنگاش به خاطر اژدهایانش بوده..

هاوند خودشم گفت که تو زندگیم یه هدف دارم و اونم کشتن برادرمه ن هیچ چیز دیگه..پس انتظار دیگه ای ازش نمیره..

اینکه گفتید جیمی سرسی رو ببینه و باهم به یورون بخورن و. بمیرن و اینا به نظرم سلیقه هستش ن ایراد..و سلیقه نویسنده ها این بود ک اینطوری پیش بره..

تو پیام بالا هم گفتم چرا دنریس مستقیم نرفت سراغ سرسی و سعی کرد مردم رو قتل عام کنه لطفا بخونید مرسی..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 10 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

انتقام از مردمی گرفت که قرار بود بعد از جنگ کس دیگه ای رو برای نشستن روی تخت انتخاب کنن..

اینکه مردم از کجا میشناختن جان اسنو رو واریس داشت نامه میزد..تیریون هم که لنیستر هست و میتونست نظر و رای مردمش رو جلب کنه..مردمم با شنیدن اینکه جان چه کار هایی کرده و اینا همه به اون رو می اوردن..ن دنریسی که از اول باهاش دشمنی داشتن..حداقل اگ مردم جان رو نمیشناختن ولی دنریس رو به عنوان یه دشمن میشناختن..این برتری جان نسبت ب دنی برای نشستن رو تخت بود و مردم جنوب اگر قرار بود از بین این دوتا یکی رو انتخاب کنن حتما جان بود ن دنی پس رای و نظر مردم رو اصلن نداشت

 

من حوصله ی بحث با طرفدارهای متعصب رو ندارم. از یه سریال هم بت نمی سازم که بعد نتونم نقدش کنم. 

از نظر خیلی ها خط داستانی دنریس رو خراب کردند.

اول. لازم نبود مثل تصور همه ی تماشاچی ها، مدکویین بیاد وسط. 

دوم. اگر مدکویین رو هم می خواستند باید بهتر عمل می کردند و زمینه سازی می شد. از نظر تو شده... از نظر ما نشده. حق نداری اجازه ی نقد رو از بقیه بگیری و بگی هر کی نقد داره، خودش فیلنامه بنویسه ببینیم چی میشه!! 

سوم. کاملا ضد زن بود. طبق منطق این فصل های سریال هر زنی که به قدرت برسه همه چیز رو نابود می کنه! آریا هم این وسط چون ویژگی های مردونه اش بیشتر از زنونه است مجزاست. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 دقیقه قبل، مه سا استارک گفته است :

 

من حوصله ی بحث با طرفدارهای متعصب رو ندارم. از یه سریال هم بت نمی سازم که بعد نتونم نقدش کنم. 

از نظر خیلی ها خط داستانی دنریس رو خراب کردند.

اول. لازم نبود مثل تصور همه ی تماشاچی ها، مدکویین بیاد وسط. 

دوم. اگر مدکویین رو هم می خواستند باید بهتر عمل می کردند و زمینه سازی می شد. از نظر تو شده... از نظر ما نشده. حق نداری اجازه ی نقد رو از بقیه بگیری و بگی هر کی نقد داره، خودش فیلنامه بنویسه ببینیم چی میشه!! 

سوم. کاملا ضد زن بود. طبق منطق این فصل های سریال هر زنی که به قدرت برسه همه چیز رو نابود می کنه! آریا هم این وسط چون ویژگی های مردونه اش بیشتر از زنونه است مجزاست. 

??

بقیه نظرارو میخونن و تشخیص میدن از روی استنباط هایی ک از فیلم گرفتم و ریکشن های فیلم حرف زدم یا از روی تعصب و سلیقه..

اگرم باعث شدم که اجازه نقد رو از کسی یا از شما بگیرم بازم معذرت..

??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
  1. ارباب زمزمه ها - واریسبرخلاف کتاب این‌جا خیلی آدم سوسیالی شده و معلوم شد به خاطر مردم جونش رو هم فدا میکنه.. رفتارش با اون دختربچه ثابت کرد که این واریس کتاب نیست و یکی دیگه اس اصلا.. چیزی که برام جالب بود نوشتن چندین نامه در مورد هویت واقعی اگان تارگرین فرزند ریگار تارگرین و تربیت شده به دست ادارد استارک بود که به احتمال زیاد همشون رو فرستاد برای تمام هفت قلمرو و تا الان دیگه همه میدونن قضیه از چه قراره خیلی مشتاقم بعد ازینکه بشنون کینگزلندینگ رو دنریس نابود کرده بقیه قلمروها چه واکنشی نشون میدن و طرف کیو میگیرن حالا
  2. جان اسنو - همون‌طور که حدس زده بودم قبل از رسیدن نیروهاشون اومد به دنریس سر بزنه که دیدارشون خوب پیش نرفت، دنریس به جان ثابت کرد که حق با اون بوده و جان نباید به سانسا میگفته... اما جان دوباره گفت تو ملکه من هستی و من هیچوقت ادعایی نمیکنم، دنریس با زرنگی اینجا اومد جان رو ببوسه تا ببینه عکس‌العملش چیه که جان به معنای واقعی گند میزنه با اون واکنشش.. شاید اگر به رابطه‌شون ادامه میدادن کمی از درد های دنریس تسکین پیدا میکرد هرچند در کل نظرش تغییر نمیکرد ولی حداقل جان اسنو رو از شماره یک لیست خائنین احتمالیش خط میزد و یکم خوشبین تر میشد! - ضعف نویسنده ها
  3. استراتژی - دنریس بعد کشته شدن ریگال درک کرد نمیتونه با این دشمن مذاکره کنه و انتظار تسلیم شدنشون رو داشته باشه مخصوصا با مرگ فجیع میساندی روحیه دنریس خیلی داغون شد تا حدی که چندین هفته خودشو تو اتاقش حبس کرده بود و میخواست به بدترین شکل ممکن انتقام بگیره.. تیریون نباید اینجوری واریس رو لو میداد وقتی دید دنریس چجوریه... تو جنگ دیدیم دیگه که سرسی تا آخرین لحظه انتظار اینو داشت که یک نفر با اسکورپیون یه تیر خلاص به دروگون بزنه یا ارتش مزدورش بتونن توی زمین نبرد یه حرکتی بزنن.. هیچکس فکرشو نمیکرد شهر به این زودی سقوط کنه و برای این استراتژی دنریس باید بهش آفرین گفت چون این دفعه نقشه های احمقانه تیریون رو کنار گذاشت.. دقیقا یاد نبرد غنائم جنگی افتادیم که اونجا هم دنریس خودش یه حرکتی زد تا تونست ببره.. وقتی به تیریون قول داد که اگر ناقوس هارو به صدا درآوردن حمله رو متوقف کنه همون موقع از چهره دنریس میشد فهمید اصلا همچین تصمیمی نداشته و کرم‌خاکستری به خوبی اینو میتونست بفهمه (وقتی زمانش برسه خودت میفهمی) ... در کل به نظرم تیریون یه شخصیت لیبرال هستش و به درد جنگ نمیخوره اونم مقابل همچین دشمن بی منطقی مثل سرسی و یورون که رسماً سایکو تشریف دارن تیریون تنها جنگی که توش خوب بود بلک واتر بود که اونم استراتژی دفاعی چیده بود و نمیخواست به جایی حمله کنه!!! حتی اونجام استنیس داشت با تلفات زیاد پیروز میشد اگر تایوین نمی‌رسید... اما شما تمام استراتژی های جنگی تیریون رو مرور کنی همشون رو باخته چون تیریون منطقی فکر میکنه اما وقتی طرف مقابل از هیچ منطقی پیروی نمیکنه شکست دادنش سخته!
  4. تیریون - بعد از مدت ها بود که تیریون رو میدیدیم چهارتا دیالوگ داره خلاصه انتخابش رو کرد بین واریس و دنریس که منطقی هم بود ازش انتظار دیگه ای نیمرفت و در ادامه نشون داد که چقد آدم خوبیه بعد از اون همه ماجرا هنوزم دلش نمیخواست سرسی بمیره... سکانس بین جیمی و تیریون چندتا دیالوگ خوب داشت (فقط تو بودی که منو به چشم یک هیولا نمیدیدی) و اینم فهمیدیم جیمی با تموم بدی‌هاش اگر نبود تیریون هم تا الان دووم نمی‌آورد! ... این جنگ دردناک ترین تجربه تیریون بود در تمام عمرش چون مردم بیگناه کشته شدن سربازای ارتش لنیستر قتل‌عام شدن برادرو خواهرش کشته شدن کل خاندان لنیستر نابود شد آینده خودشم نامعلومه فعلا
  5. آریا - خب دیگه هممون میدونیم آریا تنها هدفی که برای اومدن به کینگزلندینگ داشت فقط و فقط کشتن سرسی بود چون آریا بعد از کشته شدن میکا و لیدی و گمشدن نایمریا سرسی رو بیشتر از همه مقصر میدونست حتی بعد از گردن زدن ند توسط جافری آریا بیشتر از جافری از سرسی تنفر داشت این اواخر هم اگر هات‌پای احمق جلوی آریا رو نمی‌گرفت همون فصل قبل آریا میزد میکشت سرسی رو... اما دیالوگ های آخر بین آریا و سندور کلگین یه جورایی مثل رستگاری بود برای هردوشون و کلگین خیلی قشنگ بهمون گفت که چرا کینگزلندینگ داره می‌سوزه.. چرا؟
  6. انتقـــام فکر کردی خیلی وقته دنبال انتقامی؟ من تمام عمرم دنبال انتقام بودم، ببین منو، میخوای تبدیل به یکی مثل من بشی؟؟ اگه بامن بیای میمیری اینجا... در واقع این کاریه که انتقام با آدما میکنه تمام زندگیشون رو ازشون میگیره بهترین آدم هارو تبدیل به سنگدل ترین و ظالم‌ترین میکنه...
  7. مد کویین - دنریس توی تمام زندگیش با این افکار بزرگ شده بود که پدرشو کشتن و تختشو غصب کردن داداششو کشتن و به بچه های کوچیکش رحم نکردن...اما با تمام این ماجراها دنریس مثل یه بمب غیرفعال شده تونسته بود جلوی منفجر شدن خودش رو بگیره و بخاطر هدفی که داشت میخواست تا جایی که بتونه کمتر خون بریزه تا وقتی که یه سری رشته حوادث دست به دست هم دادن و دقیقا موقعی که فکر میکرد همه‌چیز بر وفق مرادشه یهو اوضاع بر علیه‌اش شد، از بدو ورود به وینترفل که سانسا خیلی احمقانه اومد جلوش ایستاد و حتی بعدش که دنریس رفت پیش قدم شد بازم اون حماقت معروف سانسا گل کرد و گند زد به همه چیز انگار نه انگار یک عمر با لیتل‌فینگر گشته بود.. حداقل میتونست تظاهر کنه به اینکه مشکلی نداره با دنریس تا بعد... دنریس توی جنگ با مردگان خسارت خیلی زیادی متحمل شد و خودشم تا دم مرگ پیش رفت جوراه یکی از نزدیک ترین آدم های زندگیش رو از دست داد و بعدشم تشکری ازش نشد که هیچ فهمید یکی مشروع تر از خودش برای تاج و تخت هست، مردم دوسش دارن و قهرمان کشوره در صورتی که نصف اون برای خودش احترامی قائل نیستن... واسه همین کافی بود فقط ریگال بمیره تا دنریس دیوونه بشه چه برسه به اینکه به اون شکل ملیساندی رو جلوی چشماش کشتن و این کبریتی بود روی که روی وایلدفایر انداخته شد و دیوونگی دنریس رو بهش سرعت بخشید... سرسی ملکه مهربونِ هفت اقلیم با همین یه اشتباه کوچولو تو عمرش، آتش و خون رو برای خاندان لنیستر به ارمغان آورد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خب این چیزی بود که قسمت اول فصل هفت به دنریس گفتم. آره اگه از همون اول میومد همینجوری رد کیپ رو میگرفت دیگه این فجایع رخ میداد؟

نه. اون موقع سه تا اژدها داشت. اسکورپیونی هم در کار نبود. انقد هم تروماتیزه و دیوانه نشده بود. بعد این که شهر تسلیم شده بود و کسی هم نمرده بود، همونجور میومد رد کیپ رو میگرفت و با حمایت دورن و ریچ و ریورلند (ادمیور تالی گروگان سرسیه هنوز)، حمایت بقیه قلمروها رو هم به دست میاورد.

بعد هم جان اسنو بهش نیاز داشت برای ارتش مردگان و اونو هم یجوری سر و سامان میدادن.

اما الکی دست دست کرد و خودشو گیر این وستروسیا انداخت. آدمو یاد کوفیان تاریخ صدر اسلام میندازن. تهش هم دقیقا همون کاری رو کرد که هی میخواست نکنه و ازش فرار میکرد. به گونه ای بسیار بدتر و وحشیانه تر.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بله دیگه!

آریا اومد تا قلعه سرخ بعد یه دفعه سندور گفت برو دنبال بازیت دخترجون اونم رفت! کاملا انگار که مرض داشت اینهمه راه بیاردش با خودش...

یورون بی هیچ دلیلی دقیقا همونجایی ظاهر شد که جیمی بود و به همون مزخرفی که اومده بود تو سریال از سریال رفت!

دنریس که معلوم بود میشه ملکه دیوانه و این که شهر رور بسوزونه کاملا سعی در بدتر نشون دادنش بود! آقا مگه با سرسی مشکل نداری؟ برو قلعه سرخ رو با خاک یکسان کن نه این که شهر رو بسوزون که!

آتش اژدها هم تا جایی که من میدونم ذوب میکنه منفجر نمیکنه نمونه اش هم هرن هال!

وقتی دنریس داره مردم بی گناه رو قتل عام میکنه سرسی میشه مظلوم؟ سرسی؟ گریه؟ مظلوم بودن؟ و اون مرگ که قراره دراماتیک باشه و عشق بین دو خواهر و برادر دوقلو که مستقیم و غیرمستقیم موجب مرگ هزاران نفر شدن میشه عشق پاک و دوست داشتنی؟ اونم با سرانجام شاعرانه؟

جان اسنو مگه محبوب شمالی ها نبود؟ چرا به حرفش گوش ندادن و رفتن دنبال کرم خاکستری واسه قتل عام و تجاوز و....؟

اگان تارگرین جان اسنو نغمه یخ و آتش و قهرمان اصلی داستان هم که مثل سه سال اخیر نقشی به جز حضور تو جنگ های بزرگ و کشته نشدن و کشتن نداشت.

مبارزه کلگین ها هم نکته جالبی بود و خوب از آب دراومده بود ولی صحنه چلوندن چشمای سندور که قرار بود نوستالژیک باشه بیشتر رو اعصاب بود ولی کلا هم شروع خوبی داشت و هم پایان خوبی.

فقط یک قسمت دیگه مونده تا پایان این سریال و اتمام یکی از بهترین نمونه های فانتزی دوران معاصر به بدترین شکل و ما میمانیم هشت سال انتظار و هایپ برای هیچی و سرهم بندی به سبک چیپ ترین( در عین حال پرفروش ترین)آثار هالیوودی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 17 دقیقه قبل، omid007 گفته است :

ای کاش اصلا نایت کینگو زامبیو دیواری تو فیلم نبود ک امروز بیشتر از دیدن این اپیزود لذت میبردم

چقد کاسترو و هیدی خوب بازی میکنن واقعا عالین

چقد آهنگ متن اون لحظاتشونو دوس داشتم

نایت کینگو بذاریم کنار این خط داستانی آریا خیلی خوب بود قانع شدنش با دیدن سگ.. 

دیالوگ واریس ک گفت امیدوارم من اشتباه کرده باشم عاالی نگاه شک برانگیز تیریون

ملاقات تیریون و جیمی 

موفق شدن اژدها یکم بی منطق بود اگه کشته شدن اژدهای قسمت قبل رو منطقی بدونیم.. 

و البته گلدن کمپانی ک کاش اونم مث نایت کینگ نبود کلا 

تا الان بجز برن و نایت کینگ همه ی خطوط داستانی راضیم کردن! و البته سرسی هم قرار نبود تبدیل ب آنتاگونیست شماره 1 بشه که صدقه سر نایت کینگ شد. ولی تو این اپیزود بنظرم دیدیم ک آنتاگونیست شماره یک همون منجیِ، 

و درنهایت از دوستانی که باهاشون درمورد مدکویین بحث کردم کمال پوزش رو دادم، مد منم نه ایشون!! 

اره واقعا کاسترو ، هیدی و پیتر دینکلیج عالی بودن .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این قسمت قطعا یکی از بهترین قسمت های کل سریال و بهترین قسمت این فصل تا اینجا بود.

بعدا بر میگردم بیشتر مینویسم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان یه خواهشی ازتون دارم:

اجازه بدید اینبار دست بندازم دهن خودمو جررر بدم از دست برخی انتقادها !

یه عده میگن بد، چون از اول مشخص بود که دنریس مدکویین میشه و همه شهر رو میسوزونه

یه عده دیگه هم میگن بد بود، چون نویسنده ها فقط میخاستن مخاطبین رو سورپرایز کنن، واسه همین دنریس اینجوری شد!

 

بالاخره کدوم؟ چون از اول میدونستین قراره چی بشه بد بود و کلیشه ای؟ یا چون اون چیزی که فکر میکردین نشد بخاطر همین سورپرایز شدین پس بد بود و کلیشه ای؟

 

وات د فاز !؟

 

 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 17 دقیقه قبل، cancer گفته است :
  1. ارباب زمزمه ها - واریسبرخلاف کتاب این‌جا خیلی آدم سوسیالی شده و معلوم شد به خاطر مردم جونش رو هم فدا میکنه.. رفتارش با اون دختربچه ثابت کرد که این واریس کتاب نیست و یکی دیگه اس اصلا.. چیزی که برام جالب بود نوشتن چندین نامه در مورد هویت واقعی اگان تارگرین فرزند ریگار تارگرین و تربیت شده به دست ادارد استارک بود که به احتمال زیاد همشون رو فرستاد برای تمام هفت قلمرو و تا الان دیگه همه میدونن قضیه از چه قراره خیلی مشتاقم بعد ازینکه بشنون کینگزلندینگ رو دنریس نابود کرده بقیه قلمروها چه واکنشی نشون میدن و طرف کیو میگیرن حالا
  2. جان اسنو - همون‌طور که حدس زده بودم قبل از رسیدن نیروهاشون اومد به دنریس سر بزنه که دیدارشون خوب پیش نرفت، دنریس به جان ثابت کرد که حق با اون بوده و جان نباید به سانسا میگفته... اما جان دوباره گفت تو ملکه من هستی و من هیچوقت ادعایی نمیکنم، دنریس با زرنگی اینجا اومد جان رو ببوسه تا ببینه عکس‌العملش چیه که جان به معنای واقعی گند میزنه با اون واکنشش.. شاید اگر به رابطه‌شون ادامه میدادن کمی از درد های دنریس تسکین پیدا میکرد هرچند در کل نظرش تغییر نمیکرد ولی حداقل جان اسنو رو از شماره یک لیست خائنین احتمالیش خط میزد و یکم خوشبین تر میشد! - ضعف نویسنده ها
  3. استراتژی - دنریس بعد کشته شدن ریگال درک کرد نمیتونه با این دشمن مذاکره کنه و انتظار تسلیم شدنشون رو داشته باشه مخصوصا با مرگ فجیع میساندی روحیه دنریس خیلی داغون شد تا حدی که چندین هفته خودشو تو اتاقش حبس کرده بود و میخواست به بدترین شکل ممکن انتقام بگیره.. تیریون نباید اینجوری واریس رو لو میداد وقتی دید دنریس چجوریه... تو جنگ دیدیم دیگه که سرسی تا آخرین لحظه انتظار اینو داشت که یک نفر با اسکورپیون یه تیر خلاص به دروگون بزنه یا ارتش مزدورش بتونن توی زمین نبرد یه حرکتی بزنن.. هیچکس فکرشو نمیکرد شهر به این زودی سقوط کنه و برای این استراتژی دنریس باید بهش آفرین گفت چون این دفعه نقشه های احمقانه تیریون رو کنار گذاشت.. دقیقا یاد نبرد غنائم جنگی افتادیم که اونجا هم دنریس خودش یه حرکتی زد تا تونست ببره.. وقتی به تیریون قول داد که اگر ناقوس هارو به صدا درآوردن حمله رو متوقف کنه همون موقع از چهره دنریس میشد فهمید اصلا همچین تصمیمی نداشته و کرم‌خاکستری به خوبی اینو میتونست بفهمه (وقتی زمانش برسه خودت میفهمی) ... در کل به نظرم تیریون یه شخصیت لیبرال هستش و به درد جنگ نمیخوره اونم مقابل همچین دشمن بی منطقی مثل سرسی و یورون که رسماً سایکو تشریف دارن تیریون تنها جنگی که توش خوب بود بلک واتر بود که اونم استراتژی دفاعی چیده بود و نمیخواست به جایی حمله کنه!!! حتی اونجام استنیس داشت با تلفات زیاد پیروز میشد اگر تایوین نمی‌رسید... اما شما تمام استراتژی های جنگی تیریون رو مرور کنی همشون رو باخته چون تیریون منطقی فکر میکنه اما وقتی طرف مقابل از هیچ منطقی پیروی نمیکنه شکست دادنش سخته!
  4. تیریون - بعد از مدت ها بود که تیریون رو میدیدیم چهارتا دیالوگ داره خلاصه انتخابش رو کرد بین واریس و دنریس که منطقی هم بود ازش انتظار دیگه ای نیمرفت و در ادامه نشون داد که چقد آدم خوبیه بعد از اون همه ماجرا هنوزم دلش نمیخواست سرسی بمیره... سکانس بین جیمی و تیریون چندتا دیالوگ خوب داشت (فقط تو بودی که منو به چشم یک هیولا نمیدیدی) و اینم فهمیدیم جیمی با تموم بدی‌هاش اگر نبود تیریون هم تا الان دووم نمی‌آورد! ... این جنگ دردناک ترین تجربه تیریون بود در تمام عمرش چون مردم بیگناه کشته شدن سربازای ارتش لنیستر قتل‌عام شدن برادرو خواهرش کشته شدن کل خاندان لنیستر نابود شد آینده خودشم نامعلومه فعلا
  5. آریا - خب دیگه هممون میدونیم آریا تنها هدفی که برای اومدن به کینگزلندینگ داشت فقط و فقط کشتن سرسی بود چون آریا بعد از کشته شدن میکا و لیدی و گمشدن نایمریا سرسی رو بیشتر از همه مقصر میدونست حتی بعد از گردن زدن ند توسط جافری آریا بیشتر از جافری از سرسی تنفر داشت این اواخر هم اگر هات‌پای احمق جلوی آریا رو نمی‌گرفت همون فصل قبل آریا میزد میکشت سرسی رو... اما دیالوگ های آخر بین آریا و سندور کلگین یه جورایی مثل رستگاری بود برای هردوشون و کلگین خیلی قشنگ بهمون گفت که چرا کینگزلندینگ داره می‌سوزه.. چرا؟
  6. انتقـــام فکر کردی خیلی وقته دنبال انتقامی؟ من تمام عمرم دنبال انتقام بودم، ببین منو، میخوای تبدیل به یکی مثل من بشی؟؟ اگه بامن بیای میمیری اینجا... در واقع این کاریه که انتقام با آدما میکنه تمام زندگیشون رو ازشون میگیره بهترین آدم هارو تبدیل به سنگدل ترین و ظالم‌ترین میکنه...
  7. مد کویین - دنریس توی تمام زندگیش با این افکار بزرگ شده بود که پدرشو کشتن و تختشو غصب کردن داداششو کشتن و به بچه های کوچیکش رحم نکردن...اما با تمام این ماجراها دنریس مثل یه بمب غیرفعال شده تونسته بود جلوی منفجر شدن خودش رو بگیره و بخاطر هدفی که داشت میخواست تا جایی که بتونه کمتر خون بریزه تا وقتی که یه سری رشته حوادث دست به دست هم دادن و دقیقا موقعی که فکر میکرد همه‌چیز بر وفق مرادشه یهو اوضاع بر علیه‌اش شد، از بدو ورود به وینترفل که سانسا خیلی احمقانه اومد جلوش ایستاد و حتی بعدش که دنریس رفت پیش قدم شد بازم اون حماقت معروف سانسا گل کرد و گند زد به همه چیز انگار نه انگار یک عمر با لیتل‌فینگر گشته بود.. حداقل میتونست تظاهر کنه به اینکه مشکلی نداره با دنریس تا بعد... دنریس توی جنگ با مردگان خسارت خیلی زیادی متحمل شد و خودشم تا دم مرگ پیش رفت جوراه یکی از نزدیک ترین آدم های زندگیش رو از دست داد و بعدشم تشکری ازش نشد که هیچ فهمید یکی مشروع تر از خودش برای تاج و تخت هست، مردم دوسش دارن و قهرمان کشوره در صورتی که نصف اون برای خودش احترامی قائل نیستن... واسه همین کافی بود فقط ریگال بمیره تا دنریس دیوونه بشه چه برسه به اینکه به اون شکل ملیساندی رو جلوی چشماش کشتن و این کبریتی بود روی که روی وایلدفایر انداخته شد و دیوونگی دنریس رو بهش سرعت بخشید... سرسی ملکه مهربونِ هفت اقلیم با همین یه اشتباه کوچولو تو عمرش، آتش و خون رو برای خاندان لنیستر به ارمغان آورد!

سلام
متن عالی بود دمت گرم موافقم با همش بجز این یه تیکه : من به نظرم اگه جان دنریس رو پس نمیزد (تقریبا کات کردن دیگه) دنریس هنوز یکی رو کنارش میدید و دیوونه نمیشد یعنی فک کنم این تیکه تیر آخر برای دیوونه شدنش بود. تیریون هم به جیمی گفت فقط تو منو ب چشم هیولا نمیدیدی و همون باعث شد که دووم بیارم . دنی هم تقریبا همین بوده تا این اپیزود همیشه حداقل یکی رو داشت ولی اینجا دیگه عشق جان رو هم از دست داد و ...
اینو یادم رفت بگم ، توی اول قسمت که آنچه گذشت نشون میده جمله هایی که روی کاراکتر دنریس از اولنا، ویسریس، تیریون، جورا و در آخر میستر ایمون باز پخش کردن چقد به این روند دیوونه شدن دنی میومد. ب نظرم همونا کافی بود کلا.

ویرایش شده در توسط ashkan.ghf

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در ۱ ساعت قبل، Khosi.P گفته است :

4 قسمت قبلی واقعا نا امید کننده بودن اما برای من به شخص این قسمت لذت بخش بودش.

با توجه پیش نمایش قسمت بعدی احتمالش واقعا خیلی خیلی زیاده که آریا دنی رو بکشه ( خواهشا نریزید سرم )

خیلی با تیکه آخر موافقم ... به شدت حس قویی بهم میگه که آریا کار دنریسو یه سره خواهد کرد :)))) 

ویرایش شده در توسط I’ve always had blue eyes

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 7 دقیقه قبل، jilibilina گفته است :

دوستان یه خواهشی ازتون دارم:

اجازه بدید اینبار دست بندازم دهن خودمو جررر بدم از دست برخی انتقادها !

یه عده میگن بد، چون از اول مشخص بود که دنریس مدکویین میشه و همه شهر رو میسوزونه

یه عده دیگه هم میگن بد بود، چون نویسنده ها فقط میخاستن مخاطبین رو سورپرایز کنن، واسه همین دنریس اینجوری شد!

 

بالاخره کدوم؟ چون از اول میدونستین قراره چی بشه بد بود و کلیشه ای؟ یا چون اون چیزی که فکر میکردین نشد بخاطر همین سورپرایز شدین پس بد بود و کلیشه ای؟

 

وات د فاز !؟

 

 

 

مگه همه قراره مثل هم فکر کنند که مثل مصاحبه های صدا و سیما، چند خط از هر نفر تقطیع می کنی؟

بالاخره این بالاخره اون یعنی چی؟ 

همون که جر بدی و سکوت کنی، بهتره! 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 22 دقیقه قبل، روس بولتون گفته است :

بله دیگه!

آریا اومد تا قلعه سرخ بعد یه دفعه سندور گفت برو دنبال بازیت دخترجون اونم رفت! کاملا انگار که مرض داشت اینهمه راه بیاردش با خودش...

یورون بی هیچ دلیلی دقیقا همونجایی ظاهر شد که جیمی بود و به همون مزخرفی که اومده بود تو سریال از سریال رفت!

دنریس که معلوم بود میشه ملکه دیوانه و این که شهر رور بسوزونه کاملا سعی در بدتر نشون دادنش بود! آقا مگه با سرسی مشکل نداری؟ برو قلعه سرخ رو با خاک یکسان کن نه این که شهر رو بسوزون که!

آتش اژدها هم تا جایی که من میدونم ذوب میکنه منفجر نمیکنه نمونه اش هم هرن هال!

وقتی دنریس داره مردم بی گناه رو قتل عام میکنه سرسی میشه مظلوم؟ سرسی؟ گریه؟ مظلوم بودن؟ و اون مرگ که قراره دراماتیک باشه و عشق بین دو خواهر و برادر دوقلو که مستقیم و غیرمستقیم موجب مرگ هزاران نفر شدن میشه عشق پاک و دوست داشتنی؟ اونم با سرانجام شاعرانه؟

جان اسنو مگه محبوب شمالی ها نبود؟ چرا به حرفش گوش ندادن و رفتن دنبال کرم خاکستری واسه قتل عام و تجاوز و....؟

اگان تارگرین جان اسنو نغمه یخ و آتش و قهرمان اصلی داستان هم که مثل سه سال اخیر نقشی به جز حضور تو جنگ های بزرگ و کشته نشدن و کشتن نداشت.

مبارزه کلگین ها هم نکته جالبی بود و خوب از آب دراومده بود ولی صحنه چلوندن چشمای سندور که قرار بود نوستالژیک باشه بیشتر رو اعصاب بود ولی کلا هم شروع خوبی داشت و هم پایان خوبی.

فقط یک قسمت دیگه مونده تا پایان این سریال و اتمام یکی از بهترین نمونه های فانتزی دوران معاصر به بدترین شکل و ما میمانیم هشت سال انتظار و هایپ برای هیچی و سرهم بندی به سبک چیپ ترین( در عین حال پرفروش ترین)آثار هالیوودی.

 

در 22 دقیقه قبل، روس بولتون گفته است :

بله دیگه!

آریا اومد تا قلعه سرخ بعد یه دفعه سندور گفت برو دنبال بازیت دخترجون اونم رفت! کاملا انگار که مرض داشت اینهمه راه بیاردش با خودش...

یورون بی هیچ دلیلی دقیقا همونجایی ظاهر شد که جیمی بود و به همون مزخرفی که اومده بود تو سریال از سریال رفت!

دنریس که معلوم بود میشه ملکه دیوانه و این که شهر رور بسوزونه کاملا سعی در بدتر نشون دادنش بود! آقا مگه با سرسی مشکل نداری؟ برو قلعه سرخ رو با خاک یکسان کن نه این که شهر رو بسوزون که!

آتش اژدها هم تا جایی که من میدونم ذوب میکنه منفجر نمیکنه نمونه اش هم هرن هال!

وقتی دنریس داره مردم بی گناه رو قتل عام میکنه سرسی میشه مظلوم؟ سرسی؟ گریه؟ مظلوم بودن؟ و اون مرگ که قراره دراماتیک باشه و عشق بین دو خواهر و برادر دوقلو که مستقیم و غیرمستقیم موجب مرگ هزاران نفر شدن میشه عشق پاک و دوست داشتنی؟ اونم با سرانجام شاعرانه؟

جان اسنو مگه محبوب شمالی ها نبود؟ چرا به حرفش گوش ندادن و رفتن دنبال کرم خاکستری واسه قتل عام و تجاوز و....؟

اگان تارگرین جان اسنو نغمه یخ و آتش و قهرمان اصلی داستان هم که مثل سه سال اخیر نقشی به جز حضور تو جنگ های بزرگ و کشته نشدن و کشتن نداشت.

مبارزه کلگین ها هم نکته جالبی بود و خوب از آب دراومده بود ولی صحنه چلوندن چشمای سندور که قرار بود نوستالژیک باشه بیشتر رو اعصاب بود ولی کلا هم شروع خوبی داشت و هم پایان خوبی.

فقط یک قسمت دیگه مونده تا پایان این سریال و اتمام یکی از بهترین نمونه های فانتزی دوران معاصر به بدترین شکل و ما میمانیم هشت سال انتظار و هایپ برای هیچی و سرهم بندی به سبک چیپ ترین( در عین حال پرفروش ترین)آثار هالیوودی.

بخونید لطفا?

در 58 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

انتقام از مردمی گرفت که قرار بود بعد از جنگ کس دیگه ای رو برای نشستن روی تخت انتخاب کنن..

اینکه مردم از کجا میشناختن جان اسنو رو واریس داشت نامه میزد..تیریون هم که لنیستر هست و میتونست نظر و رای مردمش رو جلب کنه..مردمم با شنیدن اینکه جان چه کار هایی کرده و اینا همه به اون رو می اوردن..ن دنریسی که از اول باهاش دشمنی داشتن..حداقل اگ مردم جان رو نمیشناختن ولی دنریس رو به عنوان یه دشمن میشناختن..این برتری جان نسبت ب دنی برای نشستن رو تخت بود و مردم جنوب اگر قرار بود از بین این دوتا یکی رو انتخاب کنن حتما جان بود ن دنی پس رای و نظر مردم رو اصلن نداشت..زمینه سازی دیووانگی دنی هم ب نظرم خوب بود از قسمت چهارم شروع شد و تا وسطای قسمت پنجم لحظه ی اخر تنهایی جان و دنی ادامه داشت این زمینه سازی و حتی خیانت واریس و تیریون..

 درضمن تمام رویا و ذهن دنریس تخت اهنین بود و حکمرانی بر اون..چطوری میتونست ازش بگذره..پیش نمایش قسمت سوم رو هم ک ببینی دنریس داره جشن میگیره تا روی تخت بشینه..

 

در 14 دقیقه قبل، jilibilina گفته است :

دوستان یه خواهشی ازتون دارم:

اجازه بدید اینبار دست بندازم دهن خودمو جررر بدم از دست برخی انتقادها !

یه عده میگن بد، چون از اول مشخص بود که دنریس مدکویین میشه و همه شهر رو میسوزونه

یه عده دیگه هم میگن بد بود، چون نویسنده ها فقط میخاستن مخاطبین رو سورپرایز کنن، واسه همین دنریس اینجوری شد!

 

بالاخره کدوم؟ چون از اول میدونستین قراره چی بشه بد بود و کلیشه ای؟ یا چون اون چیزی که فکر میکردین نشد بخاطر همین سورپرایز شدین پس بد بود و کلیشه ای؟

 

وات د فاز !؟

 

 

 

دقیقااااا بعضیا اصلن فازشون مشخص نیست..

تو قسمت قبل ک یورون یه اژدها رو پکوند همه گفتن وای وای چرا اینقدر یورون رو بزرگش کردن یورون فلان و بهمان و اینا..حالا تو این قسمت که اینجوری مرد میگن اه اه چقدر مسخره مرد چقد چیپ بود دوباره فلان و بهمان..

یه طرف رو بگیرید لطفا..با خودتون چند چندین

ویرایش شده در توسط Momomo

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آقا هرکی هرچی میخواد بگه، هر انتقاد و فحش و بدوبیراهی که میخواین بگین و هرجور که دلتون میخواد نقد کنید سریالو و دلایل مختلف بیارین برای توجیه گند زدنشون به خط داستانی شخصیتا .....

من به شخصه همچنان عاشق این سریالم و با هر اپیزودی که میاد کیییییف میکنم از دیدنش و بخصوص این قسمت به نظرم بیشک جزو بهترین قسمت های سریال و یا حتی بهترین قسمت بود.

اون هیجان و استرسی که هر لحظه با شخصیتا داشتم که فکر نمیکنم که دیگه خیلی تکرار بشه اون حس :’((((((

فقط از همین الان عزا گرفتم که دوشنبه بعدی آخرین اپیزود میاد و والسلام ???

 

فقط ای کاش میشد حافظمو ری‌استور کنم و سریال رو از اول ببینم!!!! :(((

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 12 دقیقه قبل، ashkan.ghf گفته است :

سلام
متن عالی بود دمت گرم موافقم با همش بجز این یه تیکه : من به نظرم اگه جان دنریس رو پس نمیزد (تقریبا کات کردن دیگه) دنریس هنوز یکی رو کنارش میدید و دیوونه نمیشد یعنی فک کنم این تیکه تیر آخر برای دیوونه شدنش بود. تیریون هم به جیمی گفت فقط تو منو ب چشم هیولا نمیدیدی و همون باعث شد که دووم بیارم . دنی هم تقریبا همین بوده تا این اپیزود همیشه حداقل یکی رو داشت ولی اینجا دیگه عشق جان رو هم از دست داد و ...
اینو یادم رفت بگم ، توی اول قسمت که آنچه گذشت نشون میده جمله هایی که روی کاراکتر دنریس از اولنا، ویسریس، تیریون، جورا و در آخر میستر ایمون باز پخش کردن چقد به این روند دیوونه شدن دنی میومد. ب نظرم همونا کافی بود کلا.

اره در مورد جان منم موافقم اگر بیشتر به دنریس نزدیک میشد و عشق ازش دریغ نمیشد فکر نمیکنم اینقد دچار عقده حقارت میشد که کل شهر رو به آتش بکشه بعد از پیروزی مقتدرانه اش... دقیقاً روی آنچه گذشت این اپیزود خیلی خوب کار شده بود و یه جورایی همش در مورد دنریس بود متعجبم ازینکه دوستان شاکی شدن و میان میگن روند دیوونه شدن دنی از اپیزود چهار شروع شده و منطقی نبوده و فلان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×