رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

بحث اپیزودیک قسمت پنجم   

134 رای

  1. 1. به اپیزود پنجم فصل هشت سریال بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      13
    • 2
      1
    • 3
      7
    • 4
      6
    • 5
      8
    • 6
      6
    • 7
      12
    • 8
      25
    • 9
      22
    • 10
      33


Recommended Posts

در 7 دقیقه قبل، cancer گفته است :

اینجا این پله ها کجاست دقیقا؟ به جز سپت بیلور یادم نمیاد جایی این همه پله داشته باشه

تعداد سواره نظام و آنسالید هارو هم نادیده بگیریم و بگذریم ازشون ?

IMG_20190516_001444_090.jpg

خیلی شبیه سپته ولی سپت رو که سرسی منفجر کرده بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 11 دقیقه قبل، cancer گفته است :

اینجا این پله ها کجاست دقیقا؟ به جز سپت بیلور یادم نمیاد جایی این همه پله داشته باشه

تعداد سواره نظام و آنسالید هارو هم نادیده بگیریم و بگذریم ازشون ?

IMG_20190516_001444_090.jpg

یاد قلعه جومونگ میوفتم این همه پله داشت??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 8 ساعت قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

چه جالب! لابد شما از طرفدارهای اون تئوری هستید که فکر می کنید شوالیه درخت خندان لیانا استارک بوده! وگرنه تا جایی که من می دونم هویتش هنوز مشخص نیست. اتفاقا به خاطر همین این ایدی رو انتخاب کردم. چون یه کمی مرموزه!

چه باحال??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 8 ساعت قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

چه جالب! لابد شما از طرفدارهای اون تئوری هستید که فکر می کنید شوالیه درخت خندان لیانا استارک بوده! وگرنه تا جایی که من می دونم هویتش هنوز مشخص نیست. اتفاقا به خاطر همین این ایدی رو انتخاب کردم. چون یه کمی مرموزه!

بله دقیقا! فکر می کنم خودشه! :)

 

در 4 ساعت قبل، R-FAARAZON گفته است :

فرمایشتونو قبول دارم  و متاسفانه واقعیت هم همینه.

جوامع کنونی (به خصوص غربی)  در شکل مترقی خود بر گرفته از اندیشه های ارسطوه. جوامعی مبتنی بر شکل هدایت شده ای از آزادی و تحقق درصد ضعیفی از عدالت اجتماعی و ماهیتا برخلاف ایده آل گرایی فطرت انسان. نقطه مقابل اندیشه افلاطونه و نخبه گرایی، عدالت اجتماعی و ایده آلیسم پر رنگ و لعابی که زمینه تحقق عدالت اجتماعی به معنای کلمه است و البته در اون اثری از لیبرالیسم نیست، کار هر دو در نهایت ناقص و منجر به زوال میشه چون این دو مکمل اند و نه متضاد. پلکان بعدی اندیشه متعالی سقراطه که مبتنی بر وجدانه و وجدان عنصریه بر پایه دو اصل آزادی و عدالت. ولی به خاطر نبودن بستر برای تحقق اون دو اصل که عرض کردم و ابتدایی بودن شکل حکومت در وستروس ،چیزی که ما در وستروس و جهان مارتین می بینیم خیلی ابتدایی تر  از موارد فوقه . دنیای ترسیم شده مارتین به نظرم چیزی در حدود کشمکش انسان نئاندرتال با هوموساپین ها بر سر بقا ( آندال ها، نخستین انسانها، فرزندان جنگل و...)  در کتاب انسان خردمند یووال نوح هراری، شکل ابتدایی عدالت اجتماعی و ذره ای آزادی یعنی چیزی بین حکومت پیشرو هخامنشیان و  اشکانیان با نگاهی به آریستوکراسی افلاطونه. یعنی ساختاری پویا و منعطف و البته نه بر مبنای صرفا هفت خاندان ( مثل هفت خاندان پارسی) که در لفافه ای از تکثر گرایی  و تحمل عقاید به مانند اشکانیان پیچیده شده باشه.

اگه هوشمندانه از چرخ نام برده میشه من به یاد تمثیل ساعت توماس هابز می افتم. حال دو انتخاب وجود داره. ترجیح سیاست بر اخلاق یعنی همین رویه توماس هابز ( و سرسی، تایوین لنیستر و...) و یا در نقطه مقابل اون اخلاق ( رویه ادارد استارک) . مورد اول منجر به سقوط آدمی و انتظار شکست توسط سیاست پردازی بی اخلاق تره و رویه دوم بدیهیه که با نبود عنصر وجدان به صورت عمومی و در تقابل با سیاست بویی از حماقت داره و منجر به شکست میشه. 

در اینجا حیفه یادی نکنم از اثر در خور ستایش، تقدیر( predestination-2014) ساخته برادران اسپیریگ. در اونجا هم شخصیت حاضر در فیلم گرفتار در یک چرخه است و وقتی در تقابل نهایی با شخصیت منفیه ، با این بیان ( نقل به مضمون ) روبرو میشه که اگه قراره چرخه رو بشکنی منو نکش و  سعی کن باهام کنار بیای ( تحمل عقاید و...) ، اگه منو بکشی جایگزین من میشی و این چرخه ادامه داره. تقدیر اقتباسی از اثر گرانقدر همه شما زامبی های رابرت هاین لاینه. اثری که جدای از اشاره جالب به چرخه ای که انسان در اون گرفتاره بر مبنای سفرهای زمانه و کشمکش با تقدیر استوار شده، چیزی که ما در جهان طراحی شده توسط مارتین و با تاکید بر شخصیت های دنریس تارگرین و  برن استارک  هم می بینیم. 

مارتین تا جایی  تونسته هرج و مرج که بستر گذر از این چرخه است  رو با ظهور شخصیت هایی مثل لیتل فینگر و لرد واریس عینیت ببخشه  ولی به نظرم هنوز نتونسته به ساختاری برسه که بشه بعد از شکستن چرخه بر اون استوار بود مگر محیط های ایزوله و غیر پویا مثل دیوار که جان در فرایندی انتخابی به راس رسید ( و البته دیدیم واکنش ها نسبت به رویکردش چی بود یعنی کشته شدن توسط برادران قسم خورده اش!) و یا اصناف سیزده در کارث. همین قدر که سعی در شکستن کلیشه های کهنی که تالکین، سی اس لوییس و ... بر مبنای اون فانتزی خلق می کردن قابل تقدیره. من تقریبا از رقصی با اژدهایان از به سرانجام رسیدن این ایده ناامید شدم و البته در سریال با ظهور فصل پنجم که به نظرم صرفا مانور بر مبنای شخصیت های محبوب سریال بود و این روند معیوب ادامه داشت تا فصل هفتم و هشتم و کلا بی خیال شکستن چرخه و جواب مشت ، مشت است  و دراکاریس!

عالی! اسمی از توماس هابز آوردین و یاد یک جمله معروفش افتادم: "انسان، گرگ انسان است". شاید این دقیقا ایده ای هست که مارتین هم به دنبالش بوده. نه وایت واکرها، بلکه یک انسان سبب نابودی یک شهر شد. و پیش از اون هم انسانها بودند که فجایع دیگر رو آفریدند. دقیقا مثل دنیای واقعی ما. مثلا همون قضیه نئاندرتالها و هوموساپین ها، که نه حیوانات، بلکه خود انسانها (هوموساپینها) بودند که سبب انقراض نسلی دیگر از انسانها (نئاندرتالها) شدند. مرسی از این تحلیل خوبتون.

 

در 3 ساعت قبل، Ser Duncan The Tall گفته است :

برن 14000605 اینده مختلفو دید که فقط تو یکیشون مردم سورپرایز میشدن، و طبق همون پیش رفت

وای خیلی خندیدم. یاد فصل دوم سریال وست ورلد افتادم که شبیه همین جمله رو داره. طرف 1 میلیون آینده ممکن رو می بینه و البته اونجا پی می بره که توی هیچکدومش سرنوشتش عوض نمیشه (اگه درست یادم مونده باشه)

ویرایش شده در توسط Dawn

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 31 دقیقه قبل، cancer گفته است :

اینجا این پله ها کجاست دقیقا؟ به جز سپت بیلور یادم نمیاد جایی این همه پله داشته باشه

تعداد سواره نظام و آنسالید هارو هم نادیده بگیریم و بگذریم ازشون ?

IMG_20190516_001444_090.jpg

اینجا انسالیدها در 30 ستون وایسادن ، اگر در هر ستون 50 نفر وایساده باشن (که بعیده) تعدادشون در مجموع میشه 1500 تا.
تعداد کل انسالیدهای خریداری شده در فصل سوم 8000 انسالید آماده + تمامی اونهایی که در حال تمرین بودن که حدودا میشه 9000
پس اینایی ک زنده موندن یک ششم یعنی 16 درصد افراد هستن. زیاده یعنی؟
توی این جنگ که بعیده تعداد زیادی ازشون مرده باشن. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 ساعت قبل، Tyrion lan98 گفته است :

منظور از بهترین سریال سریالیه که تمام مدت یک سیر صعودی رو طی کنه. سریالی که پایان بندیش به قدری بی نقص باشه که منتقدا هم حتی علاوه بر مردم عامه امتیاز کامل رو بهش بدن

موافقم. BB  تا به امروز یکی از بهترین و قابل قبولترین پایان بندیها رو داشته. بین تمام سریالهای پرطرفداری که تمام شدند.

من قبلا مطمئن بودم که گات میزنه روی دست برکینگ بد. ولی خب نشد. یعنی اصلا به گرد پای اون هم نرسید متاسفانه. چه آرزوهایی که تباه شدند

در مورد وست وورد هم بعید میدونم بتونه تو پایان بندی از BB جلو بزنه. یعنی پایان فصل دوم قانع کننده نبود و برای فصلهای بعدی نمیشه قطعی نظر داد

البته همه این نظرها با علم به این هست هر سه سریال ژانر متفاوتی دارند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واقعا من موندم از کجا شروع کنم!اخه چرا!!!انقد ناراحت و عصبیم ک اگه قسمت بعدم ب همین افتضاحی پیش بره پیرم وستروسو ب خاک و خون میکشم?جدا از شوخی!

عاقا این جان اسنو واقعا تو این سیزن نقش هویج بهش دادن.دلم میخاس وقتی میگه شی ایز مای کویین بزنم دهنشو.....!آخه چجور تونستن اون شخصیتو ب اینجا برسونن کارشو!جان اسنویی ک نتونس اتیش زدن منسو ببینه وایساد نگاه کرد ک واریسو جلوش بسوزونن بعد هیییییچی نگف!!!

دنریسو دیگ نگم‌ک واقعا خط داستانیشو ب فاک دادن!دنریس تا الان خیلی مشقت و سختیو گذرونده بود.هر پادشاه یا ملکه ای باید یه سری جاها قدرتشو بکشه ب رخ بقیه ک دنریس خیلی جاها اینکارو کرده بود ولی همونطور ک میدیدیم ذات بدی نداشت.مردمو دوس داشت.از اول میگف برا نجاتشون اومده!جنگ واسه قدرتو کنار گداشت رف مردم شمالو نجات بده از دست ادرها!بعد یهو وقتی پیروز جنگ میشه بیاد مردم بیگناهو جزغاله کنه!با ی منطق مسخره ک این نردم شاید بعد بخوان جان پادشاه بشه!!!!مگه داریم!مگه میشه اینجوری بیای ی شاهکارو ب گند بکشونی!

من تنها صحنه ای ک منتطرش بودم و تا حدودی منو راضی کرد نبرد برادران کلگین بود و مخصوصا اون اخرش ک افتادن تو اتیش...لذت بردم.

کارگردانی و جلوه ها فوق العاده و محشر بودن.بازی لنا هدی مث همیشه عالی ولی خط داستاتیو ب طرز فجیحی نابود کردن.البته هنوز کمی امید برام‌مونده ک قسمت اخر اتفاقی بیفته ک قانع شیم ک بعید میدونم

ی موردی هم ک رو مخمه اینه ک واقعا شاه شب تموم شد!!!با خودم برنامه ریزی کرده بودم با پایان سریال دوباره از اول شرو کنم ببینم ولی اخه چجوری دیگ اونهمه مانور روی شاه شبو ببینمو خندم نگیره!وینتر ایز کامینگ???

برن ک دیگ هیچیییی.من کاقعا نفهمیدم اصن بود و نبود این بشر چ سودی داشت!جز این ک نایت کینگو کشوند وینتر فل و دیوارو خراب کرد چ لطفی کرد!اصن وقتی اسمشم یادم میاد میگم خب ک چییییی!!!!

واقعا متاسفم واسه اون دو تا کله پوک ک اینجوری سریالی ک یه سریا واقعا باهاش زندگی کردنو نابود کردن.اثری ک میتونس ماندگار باشه......

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

IMG_20190516_015405.png.9e407703998c014a677ed10bd1a06f2a.png

این سیمسون ها به صورت عجیبی خیلی چیزها رو پیش بینی کرده بودن??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 ساعت قبل، توروس گفته است :

بسیار عالی ثیئون عزیز.
خیلی سپاسگزارم. تسلط شما هم بر فرم و هم محتوا ستودنیست دوست جان

من ممنونم دوست .شرمنده میکنی .یاد می گیرم حقیقتا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 ساعت قبل، Danny گفته است :

IMG_20190516_015405.png.9e407703998c014a677ed10bd1a06f2a.png

این سیمسون ها به صورت عجیبی خیلی چیزها رو پیش بینی کرده بودن??

یاد بازی کلش افتادم

دنریس بعد از قسمت چهارم رفت دراگون‌استون یه مدت خودشو حبس کرده بود تا هم رو استراتژی کار کنه هم صبر کرد که دروگون فول لول بشه تا بتونه همه رو سوخاری کنه ??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 13 ساعت قبل، شوالیه درخت خندان گفته است :

چه جالب! لابد شما از طرفدارهای اون تئوری هستید که فکر می کنید شوالیه درخت خندان لیانا استارک بوده! وگرنه تا جایی که من می دونم هویتش هنوز مشخص نیست. اتفاقا به خاطر همین این ایدی رو انتخاب کردم. چون یه کمی مرموزه!

دوست عزیز شوالیه درخت خندان بدون شک لیانا استارک بوده دیگه اصن همین که ناشناس مونده مشخصه که لیانا بوده حتی هدف اون شوالیه هم حفاظت از حیثیت هاولند رید بوده... اصلا از منطق خود مارتین هم که اینو ببینیم معلومه که لیانا بوده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نگاهی به قسمت 5 فصل 8

از حسین معززی‌نیا

پخش پنجمین قسمت از فصل هشتم و نزدیک شدن به قسمت پایانی، کم‌و‌بیش تکلیف کیفیت فصل‌ پایانی این سریال، سرنوشت شخصیت‌ها و پایان قصه را مشخص کرده. این روزها بحث و جدل بین مخالفان و موافقان برپاست و هر گروه استدلال‌هایی دارد. آمار نشان می‌دهد اغلب طرف‌داران سریال سرخورده‌اند و امتیاز وب‌‌سایت‌های مختلف هم نشان‌دهنده‌ی شدت همین نارضایتی است. از جمله، امتیاز‌های درج‌شده در سایت IMDb که مشخص می‌کند کاربران این سایت، دو اپیزود اخیر را اصلاً نپسندیده‌اند.

استدلال مشترک اغلب موافقان فصل اخیر این است که دلیلی برای نق زدن نیست،‌ چون هر سریالی و هر داستانی بالاخره باید تمام شود،‌ به نتیجه برسد و یک جایی جمع شود. پس سازندگان این فصل هم دارند کارشان را انجام می‌دهند تا قصه را تمام کنند.

این استدلال نه تنها غلط نیست بلکه اتفاقاً بیان‌کننده‌ی همان مشکل وخیمی است که فصل هفتم و هشتم گرفتارش شده‌اند.

[از این‌جا به بعد، داستان سریال فاش می‌شود. کسانی که نمی‌خواهند از جزئیات مطلع شوند، لطفاً بقیه‌اش را نخوانند.]

بدیهی است که هر سریالی و هر قصه‌ای یک جایی باید تمام شود. اما تفاوت فیلم‌های ماندگار، سریال‌های به‌یادماندنی و قصه‌های بزرگ با آثار پیش‌پا‌افتاده و فراموش‌شدنی اتفاقاً همین است که طراحان خوش‌ذوق و خلاق آن دسته‌ی اول می‌دانسته‌اند که جزئیات یک قصه باید نسبت درست و دقیقی با پایان‌بندی‌اش پیدا کند و حرکت یک فیلم یا سریال به سمت پایان‌بندی باید با مقدمات قبلی متناسب باشد تا ما همان‌طور که در زندگی واقعی، مرگ آدم‌ها و به پایان رسیدن هر سرنوشتی را ذره‌ذره می‌پذیریم، در یک قصه هم باور کنیم که همه‌ی آن‌چه قبلاً دیدیم عاقبتی جز این نمی‌توانسته پیدا کند. ما دوست داریم در روند رو به پایان یک قصه، مرتب دست سازندگان یا نویسندگان را وسط وقایع نبینیم و باور کنیم سرانجام همه چیز جز این نمی‌توانست باشد.

مشکل دو فصل اخیر بازی تاج‌و‌تخت همین است که کاملاً واضح است که «می‌خواهند جمعش کنند». اصل این تصمیم ایرادی ندارد بلکه نتیجه‌اش است که آزاردهنده است. راستش به‌نظرم حتی گاف‌هایی مثل همین ماجرای جنجالی لیوان استارباکس هم نمی‌تواند بی‌ارتباط باشد با همین سرسری رفتار کردن سازندگان سریال.

این بحث درازی است و شاید باید در فرصتی دیگر شرحش داد اما فقط برای روشن‌تر شدن موضوع، بیایید به چند نکته دقت کنیم:

اول:‌ وقتی در یک سریال، وقت زیادی صرف نمایش جزئیات می‌شود، یک شخصیت فرعی در چند فصل معرفی می‌شود، یک ماجرای نه چندان بااهمیت تا انتهای یک فصل هم به نتیجه نمی‌رسد، حتی سفر یک شخصیت از اقلیمی به اقلیم دیگر ماه‌ها طول می‌کشد، تردیدی نیست که شتاب بخشیدن به حوادث در حدی که در دو فصل اخیر می‌بینیم منجر به صدمه‌زدن به باورپذیری وقایع می‌شود. سرعت اتفاقات باعث می‌شود ما نتوانیم همه چیز را بپذیریم چون آن پس‌زمینه هنوز در ذهن ماست و همه چیز را مقایسه می‌کنیم. این کاملاً بدیهی است.

دوم: هر نوع پایان‌بندی در هر قصه‌ای باید موفق شود ما را نسبت به تحولات بزرگ کاراکترها قانع کند. تغییر پیدا کردن شخصیت دنریس (از کسی که هفت فصل، مرتب تکرار می‌کرد من مثل تارگرین‌ها نیستم و می‌توانم عاقلانه رفتار کنم) به چیزی که در اپیزود اخیر دیدیم البته که به‌اصطلاح امروزی «روی کاغذ» پذیرفتنی است اما فقط کسانی با این تحول مشکلی ندارند که عادت دارند به جای چیزی که مقابل چشم‌شان نمایش داده می‌شود به ایده‌های توی ذهن سازندگان فکر کنند. بله می‌دانیم که زمینه‌ی این جنون در ایده‌های نویسندگان سریال وجود داشته اما ما زمینه‌های قانع‌کننده‌ی چنین تحولی را در این فصل ندیدیم، آن هم با چنین شدتی که اصرار داشته باشد زن و کودک را به خاکستر تبدیل کند. اگر کمی دقت کنید داریم از ذهن خودمان به نویسندگان کمک می‌کنیم. به همین ترتیب به این سؤال جواب داده نمی‌شود که جان اسنو به‌عنوان یک رهبر مقتدر چرا در این فصل، به طور کلی تماشاگر وقایع است. چون عاشق دنریس است؟ عاشقش نیست و در همین اپیزود اخیر این را نشان داد. چون مطیع اوست؟‌ چرا مطیع کسی است که بر خلاف منش جان اسنو دارد غیرعاقلانه و ضدبشری رفتار می‌کند؟ چون یک بار با او عهدی بسته؟ پس چرا خودش به عهدی که دنریس با او می‌بندد تا آن راز را فاش نکند وفادار نمی‌ماند؟ اساساً تعریف این شخصیت در فصل اخیر چیست و کاریزمایش کجا رفته؟ به همین ترتیب اگر پیش بروید معنایی برای تصمیم‌گیری‌های بقیه، شامل تیریون، سرسی، جیمی و دیگران هم نخواهید یافت.

سوم: می‌توانیم فرض کنیم این فصل اصلاً قرار نیست شخصیت‌ها را تعریف کند و قرار است حادثه‌محور باشد. قرار است از اکشن لذت ببریم. آن‌وقت مدافعان سریال واقعاً معتقدند آن‌چه به‌عنوان اکشن صرف، یعنی طراحی یک جنگ و نمایش جزئیاتش طبق منطق همه‌ی فیلم‌ها و سریال‌های ساخته‌شده‌ی تاریخ، در اپیزود پنجم نمایش داده شد حتی به‌عنوان یک نمایش درجه سه هم پذیرفتنی بود؟ درباره‌ی دکوپاژ و حرکت دوربین و رنگ و نور حرف نمی‌زنیم، بلکه بحث بر سر این است که در هر جنگی ما باید بفهمیم هر کسی کجاست، دارد چه می‌کند، چرا الان حمله می‌کند یا نمی‌کند، چرا عقب‌نشینی می‌کند یا نمی‌کند، اگر از این مسیر حمله می‌کرد فرقش با آن یکی مسیر چه بود و جزئیاتی از این دست که باعث تعلیق و هیجان می‌شوند. در مورد اپیزود اخیر مشخصاً باید بدانیم چرا یک اژدها در کسری از ثانیه کشته می‌شود و دنریس هم وحشت‌زده از معرکه می‌گریزد اما دفعه‌ی بعد، یک اژدها می‌تواند یک ناوگان کشتی با انبوهی نیزه‌انداز را در ثانیه‌ای نابود کند و بعد، یک شهر با همه‌ی سپاهیانش را همین‌طور و بعد هم باید این را بفهمیم که اساساً اگر قرار بوده یک اژدها تکلیف جنگ را مشخص کند پس چرا این سپاه عظیم خودش را از شمال به جنوب رسانده و این همه زحمت کشیده و جایگاه کل این سپاه در این نبرد چیست. می‌دانم که می‌شود جواب همه‌ی این سؤال‌ها را با تأکید چندباره بر «جنون دنریس» داد ولی این تداوم همان روش سازندگان سریال است که می‌خواهند زودتر جمعش کنند. در فیلم‌ها و قصه‌های خوب این چیزها را به چشم می‌بینیم نه این‌که نقص‌ها را با حدس زدن و توجیه تراشیدن و هم‌یاری با کار ضعیف نویسندگان سریال رفع و رجوع کنیم.

به‌هرحال، حالا دیگر ایده‌های نهایی کم‌و‌بیش مشخص است و حدسم این است که در اپیزود آخر، وقایع به این ترتیب پیش خواهد رفت که جنون دنریس وسعت خواهد یافت و تصمیم می‌گیرد از هر کس که خائن می‌داند انتقام بگیرد که این شامل جان اسنو هم خواهد شد و آریا به‌عنوان شخصیتی که در فصل اول «شاهد» مرگ پدرش و رخنه‌ی بزرگ در خاندان استارک بود و در اپیزود اخیر باز هم «شاهد»ی بود باقی‌مانده میان نتایج جنایت دنریس، این بار مانع موفقیت یک ملکه‌ی دیوانه‌ی دیگر خواهد شد، جان پادشاه عادل هفت اقلیم را نجات می‌دهد که به‌نوعی نجات‌دهنده‌ی استارک‌ها هم خواهد بود. گرچه طبق سلیقه‌ی آقای جی آر. آر. مارتین بی‌شک شخصیت‌های مهم دیگری در اپیزود آخر قربانی خواهند شد و خون‌ریزی‌های فراوانی اتفاق خواهد افتاد.

 

از کانال فیلم دیدن با حسین معززی‌نیا

https://t.me/hoseinmoazezinia

@hoseinmoazezinia

 

 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 9 ساعت قبل، تینا استارک گفته است :

موافقم. BB  تا به امروز یکی از بهترین و قابل قبولترین پایان بندیها رو داشته. بین تمام سریالهای پرطرفداری که تمام شدند.

من قبلا مطمئن بودم که گات میزنه روی دست برکینگ بد. ولی خب نشد. یعنی اصلا به گرد پای اون هم نرسید متاسفانه. چه آرزوهایی که تباه شدند

در مورد وست وورد هم بعید میدونم بتونه تو پایان بندی از BB جلو بزنه. یعنی پایان فصل دوم قانع کننده نبود و برای فصلهای بعدی نمیشه قطعی نظر داد

البته همه این نظرها با علم به این هست هر سه سریال ژانر متفاوتی دارند

وست ورلد فصل اولش خوب بود فصل دومش مزخرف به تمام معنا بود.

سریال آشنایی با مادر رو ببینید، یه سریال کمدی کم خرج بدون جلوه ویژه ووو.... چه پایان محشری داشت و تا آخرین دقیقه غیرقابل پیش بینی بود. همش قدرت نویسنده است

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 19 دقیقه قبل، aliod گفته است :

وست ورلد فصل اولش خوب بود فصل دومش مزخرف به تمام معنا بود.

سریال آشنایی با مادر رو ببینید، یه سریال کمدی کم خرج بدون جلوه ویژه ووو.... چه پایان محشری داشت و تا آخرین دقیقه غیرقابل پیش بینی بود. همش قدرت نویسنده است

البته همون پایان محشری که شما راجب اشنایی با مادر میگید هم از نظر طرفدارا اصلا محشر نبودا!?

دقیقا فندوم اشنایی با مادر همین حرفایی که الان گات فنا راجب خراب کردن شخصیت دنریس و بقیه شخصیتا میزنن رو اونام همین حرف رو راجب خراب کردن شخصیت بارنی و تد و رابین میزنن

و به نظرشون پایان سریال اصلا با منطق فصول گذشته جور در نمیاد

من گفتم.تنها سریالی که دیدم منطق پایانش کاملا از هر جهت با فصول گذشته مطابقت داره برکینگ بد بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 11 ساعت قبل، Momomo گفته است :

بچه ها اگه اینجوری بشه چقد واسه ی اتفاقات قبلیه ایجاد شده قانع کنندس..ممکنه نظرتونو راجب قسمت های قبلی تغییر بده؟

من خیلی دوست دارم حق با شما باشه. این که برن در واقع شخصیت اصلی سریال باشه. حتی از اون لحظه که از دیوار میره بالا و جیمی پرتش میکنه پایین و جنگ قدرت شروع میشه. در واقع دلم میخواد معلوم شه همونجور که سرنوشت بریک این بوده که چندین بار از مرگ برگرده تا از آریا حفاظت کنه، سرنوشت برن هم این بوده باشه که هزاران سال شاه شه و به همه چی تسلط کامل داشته باشه. (کلاغ سه چشم میتونه هزاران سال زندگی کنه طبق منطق داستان)

حتی دوست دارم تئوری برن=شاه شب رو. انگار شاه شب سیاه ترین وجه برن بوده که دوست داشته یه ارتش کاملا مطیع حتی از زندگان (بچه های کرستر که وایت واکرا میشن) و مردگان داشته باشه و برن انگار در جداله اینو نپذیره. برن و شاه شب یجورایی مثل ادوارد نورتون و برد پیت در برابر هم قرار گرفته بودن و یکی باید اون یکی رو نابود میکرد. به نظرم برن از جنون دنریس مطلع بود. میخواست یجورایی با گفتن حقیقت به جان، دنریس رو بزنه کنار و جلوی فجایعی که دیده توسط دنریس ایجاد میشن بگیره. حتی تا لحظه آخر میخواد سرنوشتش رو نپذیره که باید بر بقیه حکومت کنه و از زیر بارش در بره. اما یه جایی تسلیم این سرنوشت میشه. همونجور که دنریس هرکاری میکنه تا دیوانه نشه اما سرانجام دیوانه میشه، برن هم دست به هرکاری میزنه که شاه شب رو نابود کنه و جان رو بنشونه روی تخت پادشاهی به جای خودش و در عوالم خودش غرق شه، اما هرکاری میکنه باز نتیجه عکس میده و نمیتونه با سرنوشت بجنگه.

و این که با توجه به کتاب دلم میخواد آریا هم انقد شخصیت مثبتی نباشه. دوست دارم خدای مرگ اون باشه و از اینم که شاه شب به جای آزورآهای به دست خدای مرگ کشته شه، راضی ترم.

البته گاهی دلم میخواد کل این قضایا یه پایانی  مثل ماتریکس ۳ داشت و یه بازی خدایان بود. مثلا همونجور که اوراکل و معمار تهش توافق کردن در مورد سرنوشت انسانها؛ خدای نور و تاریکی هم به توافق میرسیدن. یا حتی چندتا خدای دیگه. برن هم یه چیزی بوده تو مایه‌های نیو.

ویرایش شده در توسط olenna_tyrell

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 دقیقه قبل، olenna_tyrell گفته است :

من خیلی دوست دارم حق با شما باشه. این که برن در واقع شخصیت اصلی سریال باشه. حتی از اون لحظه که از دیوار میره بالا و جیمی پرتش میکنه پایین و جنگ قدرت شروع میشه. در واقع دلم میخواد معلوم شه همونجور که سرنوشت بریک این بوده که چندین بار از مرگ برگرده تا از آریا حفاظت کنه، سرنوشت برن هم این بوده باشه که هزاران سال شاه شه و به همه چی تسلط کامل داشته باشه. (کلاغ سه چشم میتونه هزاران سال زندگی کنه طبق منطق داستان)

حتی دوست دارم تئوری برن=شاه شب رو. انگار شاه شب سیاه ترین وجه برن بوده که دوست داشته یه ارتش کاملا مطیع حتی از زندگان و مردگان داشته باشه و برن انگار در جداله اینو نپذیره. برن و شاه شب یجورایی مثل ادوارد نورتون و برد پیت در برابر هم قرار گرفته بودن و یکی باید اون یکی رو نابود میکرد. به نظرم برن از جنون دنریس مطلع بود. میخواست یجورایی با گفتن حقیقت به جان، دنریس رو بزنه کنار و جلوی فجایعی که دیده توسط دنریس ایجاد میشن بگیره. حتی تا لحظه آخر میخواد سرنوشتش رو نپذیره که باید بر بقیه حکومت کنه و از زیر بارش در بره. اما یه جایی تسلیم این سرنوشت میشه. همونجور که دنریس هرکاری میکنه تا دیوانه نشه اما سرانجام دیوانه میشه، برن هم دست به هرکاری میزنه که شاه شب رو نابود کنه و جان رو بنشونه روی تخت پادشاهی به جای خودش و در عوالم خودش غرق شه، اما هرکاری میکنه باز نتیجه عکس میده و نمیتونه با سرنوشت بجنگه.

و این که با توجه به کتاب دلم میخواد آریا هم انقد شخصیت مثبتی نباشه. دوست دارم خدای مرگ اون باشه و از اینم که شاه شب به جای آزورآهای به دست خدای مرگ کشته شه، راضی ترم.

البته گاهی دلم میخواد کل این قضایا یه پایانی  مثل ماتریکس ۳ داشت و یه بازی خدایان بود. مثلا همونجور که اوراکل و معمار تهش توافق کردن در مورد سرنوشت انسانها؛ خدای نور و تاریکی هم به توافق میرسیدن. یا حتی چندتا خدای دیگه. برن هم یه چیزی بوده تو مایه‌های نیو.

اره..

به نظرم بهترین پایان و قانع کننده ترین پایان برای قسمت های قبلی و توجیه اونا همینه ک همه اینا نقشه های برن باشه و به نظرم با این همه گندی ک نویسنده ها بالا اوردن تو قسمت های قبلی این پایان از نظر من میتونه بهترین پایان و منطقی ترینش باشه..البته از نظر من..

ولی یه چیز خوندم درباره قسمت اخر که اسپویل کرده بودن اگر اونجوری پیش بره من فک میکنم به عنوان بدترین پایان یک سریال تو تاریخ سینما معروف بشه..چون اصلن حق گیم نیست ک اینجوری ب گند کشیده بشه..امیدوارم اونجوری پیش نره و حتی پایانی قانع کننده تر و بهتر از این چیزی ک من گفتم اتفاق بیوفته تا راضی کننده باشه..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 21 دقیقه قبل، olenna_tyrell گفته است :

البته گاهی دلم میخواد کل این قضایا یه پایانی  مثل ماتریکس ۳ داشت و یه بازی خدایان بود. مثلا همونجور که اوراکل و معمار تهش توافق کردن در مورد سرنوشت انسانها؛ خدای نور و تاریکی هم به توافق میرسیدن. یا حتی چندتا خدای دیگه. برن هم یه چیزی بوده تو مایه‌های نیو.

دقیقا من هم همیشه تو ذهنم بود که تمام اینها جنگ بین خدایان دنیای نغمه هست، خدای نور، خدای تاریکی، خدای مغروق و ... و انسانها این وسط بازیچه دستشون هستند. 

کاش زمان زیادی از اپیزود آخر به برن بپردازند (هر چند این افتضاح رو جبران نمیکنه) و نشون بدن که نقشش خیلی فراتر از ضبط صوت و شاهد عقد و .... هست. اگر این نباشه ترجیح میدم برن از خواب پاشه و نفس راحت بکشیم که تمامش خواب بوده (یعنی بدترین پایان الان برای من شده پایان خوب :))

ویرایش شده در توسط Gendry

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 19 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

اره..

به نظرم بهترین پایان و قانع کننده ترین پایان برای قسمت های قبلی و توجیه اونا همینه ک همه اینا نقشه های برن باشه و به نظرم با این همه گندی ک نویسنده ها بالا اوردن تو قسمت های قبلی این پایان از نظر من میتونه بهترین پایان و منطقی ترینش باشه..البته از نظر من..

ولی یه چیز خوندم درباره قسمت اخر که اسپویل کرده بودن اگر اونجوری پیش بره من فک میکنم به عنوان بدترین پایان یک سریال تو تاریخ سینما معروف بشه..چون اصلن حق گیم نیست ک اینجوری ب گند کشیده بشه..امیدوارم اونجوری پیش نره و حتی پایانی قانع کننده تر و بهتر از این چیزی ک من گفتم اتفاق بیوفته تا راضی کننده باشه..

به نظرم تو این قسمت یه حرکت سنجیده رو برن بزنن میتونن سریال رو نجات بدن و این کار سخت نیست. حتی با این که تا الان برن اینجور بود که انگار بهترین وید وستروس رو کشیده و همواره هایه.

در 7 دقیقه قبل، Gendry گفته است :

دقیقا من هم همیشه تو ذهنم بود که تمام اینها جنگ بین خدایان دنیای نغمه هست، خدای نور، خدای تاریکی، خدای مغروق و ... و انسانها این وسط بازیچه دستشون هستند. 

کاش زمان زیادی از اپیزود آخر به برن بپردازند (هر چند این افتضاح رو جبران نمیکنه) و نشون بدن که نقشش خیلی فراتر از ضبط صوت و شاهد عقد و .... هست. اگر این نباشه ترجیح میدم برن از خواب پاشه و نفس راحت بکشیم که تمامش خواب بوده (یعنی بدترین پایان الان برای من شده پایان خوب :))

به نظرم همونطور که افتضاح فصل شیش رو تونستن تو قسمت آخر جمع کنن، از پس اینم میتونن بر بیان. با چندتا ویژن طلایی از برن. یه ذره به جای ابیوز اون رامین جوادی بیچاره برای جمع کردن سریال، از داستان و دیالوگ درست حسابی استفاده کنن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در ۱ ساعت قبل، Tyrion lan98 گفته است :

البته همون پایان محشری که شما راجب اشنایی با مادر میگید هم از نظر طرفدارا اصلا محشر نبودا!?

دقیقا فندوم اشنایی با مادر همین حرفایی که الان گات فنا راجب خراب کردن شخصیت دنریس و بقیه شخصیتا میزنن رو اونام همین حرف رو راجب خراب کردن شخصیت بارنی و تد و رابین میزنن

و به نظرشون پایان سریال اصلا با منطق فصول گذشته جور در نمیاد

من گفتم.تنها سریالی که دیدم منطق پایانش کاملا از هر جهت با فصول گذشته مطابقت داره برکینگ بد بود

( اسپویل آشنایی با مادر )

خب تو آشنایی با مادر همگی انتظار داشتیم یه پایان شاد ببینیم و میخواستیم با هم بودن بارنی و رابین رو ببینیم و قسمت آخر یهو همه چی ۳۶۰ درجه چرخید. من که خیلی شوکه شدم و خوشم اومد

اما گات فرق میکنه، عروسی خونین هم باب میل مخاطب نبود و بهش اعتراض کردن اما آیا اپیزود بدی بود؟ خیر فوق العاده بود

الان ماجرا فرق میکنه فصل آخر گات واقعا مسخرس

درباره برکینگ بد با شما موافقم 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

منم بارها به جنگ خدایان فکر کردم. بخصوص قدرت نمایی خدای نور

مثلا زمان مردن استنیس نظرم این بود که ملیساندر هیچ اشتباهی نکرده بلکه این خدای نور بوده که به عمد با استفاده از ملیساندر داره رقبای جان اسنو رو حذف میکنه. که بعدا از جان برای حذف نایت کینگ استفاده کنه.

این امضا جمع کردن طرفدارا برای بازسازی فصل هشت خیلی خوب بود. قطعا این اتفاق نمی افته اما همین اعتراض مسالمت آمیز برای تنبیه پت مت کافیه

ویرایش شده در توسط تینا استارک

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریکی اومده نوشته نبرد وینترفل سریع بود و می تونستند تو چند قسمت ادامش بدهند. خوب دوست عزیز این قسمت 180 دقیقه است که می شود تقریبا سه تا شصت دقیقه یعنی سه قسمت معمولی از سریال( که بعضی قسمتهاش 45 دقیقه بودند) به نظرمن اشتباه کارگردانها همین طولانی کردن اپیزود ها بود که درست مثل غذای زیادی دل خیلی ها رو زده به اصطلاح خوشی زده زیر دلشون.هرچند این جماعت ناسپاس اگر تکه تکه هم می دیدند بازهم یه چیزی برای اعتراض کردن داشتند...

ITS ONLY A FANTASY SERIES

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در ۱ ساعت قبل، تینا استارک گفته است :

منم بارها به جنگ خدایان فکر کردم. بخصوص قدرت نمایی خدای نور

مثلا زمان مردن استنیس نظرم این بود که ملیساندر هیچ اشتباهی نکرده بلکه این خدای نور بوده که به عمد با استفاده از ملیساندر داره رقبای جان اسنو رو حذف میکنه. که بعدا از جان برای حذف نایت کینگ استفاده کنه.

این امضا جمع کردن طرفدارا برای بازسازی فصل هشت خیلی خوب بود. قطعا این اتفاق نمی افته اما همین اعتراض مسالمت آمیز برای تنبیه پت مت کافیه

فکر میکنم مارتین بارها و بارها تکلیف خودش رو با مفهوم خدا و خدایان مشخص کرده تا الان!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

قسمت پنجم: زنگ ها
نوشته شده توسط D&D ‌و کارگردانی شده توسط کارگردان قسمت سوم همین فصل میگل ساپوشنیک

اینترنت به قسمت چهار و یا حتی کل فصل جدید بازخورد خوبی نشون نداد. و در آن انتقادات و حتی «تمسخرات» زیادی در مورد این فصل بود به خصوص که چجوری ممکن است دنریس، ناوگان آهنین رو فراموش کرده باشد.(با توجه به مصاحبه سازندگان)

آیا رفتار [کاربران] اینترنت قراره نسبت به این اپیزود متفاوت باشه؟ فکر نکنم

از لحاظ تصویری قشنگ بود؛ مثل همیشه
آهنگش (beats) هم قشنگ بود

ولی مشکل اصلی به طور خاص مربوط به دنریس عه به خصوص اینکه داستان رو به کاراکتر تحمیل کردن. چون [سازندگان] «مَد دنریس» رو می خواستن(نه این براساس روال و منطق داستانی قرار بوده باشه چنین چیزی رو ببینیم)

اپیزود در دراگون استون با واریس شروع میشه که در حال نوشتن نامه به شخصیت های مختلف عه(فکر میکنم) تا بهشون بگه که جان جانشین بر حق تاج‌تخت است

و مثل این که واریس می خواد دنریس رو مسموم کنه.
از اونجایی که یکی از پرنده کوچولو هاشو فرستاده به آشپزخونه و مثل اینکه این دختر قرار چیزی توی غذای دنریس بریزه

ولی دنریس غذا نمی خوره؛ فکر کنم، چون، یا پارانوید شده و یا از ناراحتی عه

ولی در کل به نظر میرسه که واریس براساس اینکه:
«دنریس از مرگ یکی از اژدها هاش(بچه‌اش به نوعی) و میساندی کمی ناراحت شده و مثل مثل یه روبات بی روح نیست»
 تصمیم گرفته که باید از شر دنی [به عنوان آدم بده] خلاص بشه

بعد واریس سعی میکنه جان رو متقاعد کنه که پادشاهی رو قبول کنه چون شاه های زیادی رو دیده و میتونه یه شاه خوب رو بشناسه(تشخیص بده)

در ادامه توضیح میدم که چرا جان شاه خیلی خوبی نمی تونه باشه

ولی واریس کلا از این شاه به سراغ اونیکی میره که ببینه کدوم بهتره [و هربار که سراغ بعدی میره به نوعی به قبلی خیانت کرده]
ولی متاسفانه دیگه هیچ وقت نمی‌تونه بفهمه که جان انتخاب درستی بوده یا نه چون دنیریس در مورد خیانت از طریق تیریون مطلع میشه و(دنریس) کبابش میکنه

صحنه کباب کردنش به خصوص مخفی بودن اژدها عه اون پشت در تاریکی از لحاظ [سینمایی و] تصویری صحنه‌ی خوبی عه

اگه همین صحنه رو (مرگ واریس) اول فیلم و قبل از تیتراژ آغازین سریال میزاشتن خیلی قشتنگ تر میشد
یه حس عجیب و غریب [و کنجکاوی]قوی میداد (از نوع خوب)

دنیریس توی این صحنه به وضوح پریشون عه و امیلیا کلارک مثل همه‌ی زمان هایی که قراره صحنه‌ی اموشنالی(احساسی) رو بازی کنه، از خودش بازی فوق‌العاده رو نشون میده.
 به هرحال صحنه [از لحاط بازی(اکت) و تصویری(ویژوال)] بسیار لذت بخش بود ولی حیف که از لحاظ داستانی انقدر خوب نبود


بعد مرگ واریس هم تو صحنه دنیریس و گری‌ورم هم کمی از این صحنه های احساسی داریم زمانی که گری‌ورم  «بند» میساندی رو مینداره تو آتش، که به یه شکلی انجام دادن وصیت «درکاریس» میساندی عه


بعد جان میاد با دنی صحبت کنه

جان [فکر کنم] با این که دنی عمه‌اش عه یکم مشکل داره ای‌کاش جان این مشکلش رو به زبون می اورد که:
درسته که تو مثل یه تارگارین بزرگ شدی و ازدواج خانوادگی برات عادی عه ولی من یکم باهاش مشکل دارم

ولی بجاش جان ساکت عه . تو این اپیزود جان کلا ساکت عه، من به شخصه دوست دارم جان صحبت کنه، و معلومه که دنریس هم از جانِ ساکت خیلی خوشش نمیاد


در آخرین صحنه دراگون: استون دنریس به تیرون در مورد اینکه جیمی رو گرفتن اطلاع میده و میگه که تیریون اگه اشتباهی کنه اون اشتباه، اشتباه آخرش خواهد بود
که البته حرف منطقی عه چون تیریون تا الان اشتباهات زیادی کرده و مشاوره های غلط زیادی هم داده(و تمام فرصت های خودشو سوزانده)


ما هاند و آریا رو میبینیم که به کمپ خودی ها  میرسن و به یه سرباز میگن که می خوایم سرسی رو بکشیم که این عمل شاید از یک جنگ جلوگیری کنه
اگه همین حرف رو توی جلسه‌ای که تو وینترفل برگزار شد میگفتن چی؟ اون وقت شاید «واقعا» از خونریزی و جنگ جلوگیری میشد

پس توی قتل‌عامی که در ادامه قسمت صورت گرفت آریا هم تا حدی مقصر عه

در صحنه بعد هم: جیمی و تیریون و صحبت در مورد تسلیم و به صدا در اوردن زنگ ها و ...

چون تیریون قبلش به دنریس گفته بود که اگه زنگ هارو شنیدی حمله رو متوقف کن

جیمی هم مثل اینکه یه عقب گرد کامل به فصل یک داشته و دیگه به آدم ها و جون آدم ها اهمیت نمی ده و فقط میخواد به پیش سرسی برگرده»»»اخرین میخ روی تابوت کل داستان جیمی و رشد شخصیتش بوده

[جیمی حتی به ما قبل فصل یک برگشته چون در زمان قیام رابرت جیمی به جون آدم ها اهمیت میداد و به همین دلیل بود که شاه رو کشت(نجات گون آدم های بیگناه)]

البته از لحاظ احساسی صحنه‌ی خوبی عه: دارن خداحافظی میکنن، لحاظ های آخرشون رو با هم دارن میگذرونن

با این وجود هرچیز دیگه ی این داستان افتضاح عه

 

بیرون دروازه های شهر هم گلدن کامپنی هست که مثل اینکه نه تنها فیل نیاوردن بلکه جز یدونه اسب، اسب دیگه ای رو هم نیاوردن


صحنه بعد هم دنریس رو میبینیم که یاد گرفته شیرجه بزنه(مثل بمب افکن های جنگ جهانی دوم) و دنریس تونست از چندتا از اسکورپیون های شلیک شده جاخالی بده(تعداد نیزه های شلیک شده حتی نسبت به قسمت قبل هم کمتر بود)

و برعکس قسمت قبل اژدها نه تنها به اندازه‌ای که باید و شاید بلکه حتی بیشتر از اون هم موثر اند[در جنگ]


البته این که کشتی ها (و کمی بعد خونه ها) منفجر میشن هم در (بیش از حد)قوی بودن اژدها بی تاثیر نبوده

دنریس و اژدهاش بعد از ناوگان آهن میرم سراغ دیوار و دروازه و گلدن‌کامپنی و...

گلدکامپنی و ناوگان آهنین اونجا (در کنار کشته شدن اژدها ها) هیچ کاری نکردن(هیچ هدف/تاثیری نداشتن) مگر اینکه به بیننده ها این حس غلط رو بدن که شاید سرسی شانس برنده شدن رو داشته باشه

ولی وقتی به عمل رسید اژدها بیش از حد قوی شد تا حدی که اژدها میتونه هرچیزی رو منفجر کنه

بدون توجه به این که هارنهال(حتی در سریال) در اثر اتش اژدها ذوب شدن نه منفجر!


بعد سرسی میگه که ردکیپ تا حالا تسخیر نشده [در صورتی که تا حالا فقط یک بار مورد حمله قرار گرفته(استنیس، فصل دو) پس از یک بار حمله یک بار جون سالم به در برده که آماری نیست که ارزش اشاره کردن رو داشته باشه]

بعد هم ارتش لنستر ها تسلیم میشن و بعدش دروگون فرود میاد و به نظر میرسه همه چی قرار به خوبی و خوشی تموم بشه و زنگ ها به صدا در بیان ولی مشکل همینجاست

تا اینجا دنریس به طور منطقی حق داشت به شهر حمله کن یا حداقل به مناطق نظامی حمله کنه   جنگِ دیگه
حتی تو جنگ های امروزی هم تعدادی تلفات غیر نظامی وجود داره

ولی به یه دلیل (نامعلوم) صدای زنگ ها دنریس رو دیوانه(مد) میکنه
فکر کنم  فکر اینکه نتونم بعد تسلیم شدن سرسی، سرسی رو بکشم دنیریس رو عصبانی میکنه ولی مشکل اینجاست که مستقیم نمیره سراغ ردکیپ و سرسی، بلکه زیک‌زاکی کل شهر رو به آتش میکشه و همه چی و همه کس رو به اتش میکشه؟؟؟ چرا؟؟؟؟
چون [سازنده های سریال] می خوان به بیننده های به‌قبول‌نند که دنریس کاملا دیوانه شده
ولی اینکه صدای زنگ ها قرار دنریس رو دیوانه کنه و شهر تسلیم شده رو کاملا به آتش بکشه شبیه یه چیز کاملا افتضاحه

و بعد از این صحنه دیگه خود دنیریس رو نمی بینیم بلکه سلاح کشتار میبینیم که کل شهر رو داره نابود میکنه


مشکل اینجاست که آماده‌سازی و صحنه سازی و داستان سازی و «منطق» کافی پشت این صحنه نیست[و همین جوری از ناکجا آباد اومده و اتفاق افتاده]

درسته که دنریس به جان میگه که ترس رو انتخاب کرده(در مقابل عشق زمانی که جان نمیبوستش)

ولی نباید یه چند تا آدم رو زنده میزاشتی که ازت بترسن[خاکستر هاشون کن قرار نیست ازت بترسن]

معلومه که این قسمت رو به زور به داستان تحمیل کردن( یعنی طبق روند منطقی داستان قرار نبوده این اتفاق بیوفته بلکه به علت زور بیشتر نویسنده ها نسبت به منطق داستانی چنین اتفاقی افتاده)

گری‌ورم هم یهویی حمله میکنه و....


جان، عجب شاهی میشه، توی اون صحنه کلا کنترول خودشو از دست میده(این قرار بود شاه خوبه باشه؟)  مردم خودش به حرفش گوش نمی کنن و مجبور میشه بعضی از افراد خودشو بکشه چون از (این به اصطلاح شاه خوب) پیروی نمی کنن و حرف روشون اثری نداره(چجوری قرار عه که هفت پادشاهی رو متحد کنه و به اونا دستور بده؟)


جنگ یورن و جیمی اتفاق می افته که البته برعکس تصور یورون جیمی در اثر آوار میمیره نه زخم خنجر اون


 در آخر هم سندور و آریا رو داریم که سندور به راحتی آریا رو منصرف میکنه

سندور چندتا از کینگ‌ز‌گارد رو میکشه که انگار سرباز معمولی رو داره میکشه و انگار نه انگار که اینا کینگ‌ز‌گاردَن و نباید به این راحتی بمیرند

کایبرن هم میمیره

بعد جنگ کلگین ها اتفاق می افته، من خودم به شخصه هیچوقت طرفدارش نبودم(چشم انتظارش)


در آخر هم جفتشون می میرن  فکر کنم یعنی تساوی کردن!؟


صحنه های بعدی هم بیشتر از آریا عه

اگه آریا این خرابی ها و کشتار رو قبل از این که تصمیم بگیره «انتقام ارزشش رو نداره» میدید یه چیزی بهتری بود


بعد از این که کل شهر نابود میشه زیر آوار یه سوسک زنده میمونه ....نه....آریا زنده میمونه
بعدش یه اسب خوشگل سفید پیدا میکنه و در افق محو میشه


آریا به هیچ‌کی نمیگه میخواد و میتونه سرسی رو بکشه»»آفرین آریا که باعث این همه ویرانی شدی البته سود هم کردی»یه اسب خوشگل گرفتی


جیمی هم بعد این همه داستان به فصل اول برمیگرده »»چه شخصیت پردازی فوق‌العاده ای(به تمسخره)


تغییری بزرگ در قدرت اژدها»»من حرفی ندارم
تغییر ناگهانی اخلاق دنی»» من دیگه حرفی ندارم

آریا و اسب سفیدش»» من حرفی ندارم

 اگه توی صحنه سندور اتش رو میدید(دیوار حایلی وجود نداشت) و با این حال برادرش رو هول میداد و با هم میوفتادن تو اتش خیلی بهتر بود(چون سندور از اتش میترسه  و نشون میده که در آخر برای انتقام بر ترسش غلبه میکنه)

اگه بخوام نمره بدم در بهترین حالت ۳  یا ۴

خوشبختانه دیالوگ بدی (سطحی و مسخره) توی این قسمت نبود»» چون اپیزود، اپیزود جنگ بود و توی اپیزود های جنگ دیالوگی وجود نداره که بخواد بد باشه

ویرایش شده در توسط DaenerysTargaryen
نگارشی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

http://chng.it/4hjJVdMDsv

این لینکه مال کساییه که به فصل 8 اعتراض دارن

برید توش رای بدید به دوباره ساختن فصل 8 بدون اون دوتا نویسنده کودنش... 

QxBarHFxRVkPmZn-800x450-noPad.jpg?155741

Remake Game of Thrones Season 8 with competent writers

ویرایش شده در توسط Daren

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 4 دقیقه قبل، Daren گفته است :

http://chng.it/4hjJVdMDsv

این لینکه مال کساییه که به فصل 8 اعتراض دارن

برید توش رای بدید به دوباره ساختن فصل 8 بدون اون دوتا نویسنده کودنش... 

QxBarHFxRVkPmZn-800x450-noPad.jpg?155741

Remake Game of Thrones Season 8 with competent writers

اگه قرار باشه دوباره-سازی صورت بگیره(که نمیگیره) باید از فصل پنجم شروع کنند چون تخم تمام ایرادات دو فصل آخر توی فصل پنجم کاشته شده بود

 

به هرحال جهت اطلاعاتون بگم که به ضرس قاطع در  ۱۵ سال آینده هیچ دوباره-سازی صورت نمیگیره و اگر قرار باشه بعد از این ۱۵ سال دوباره سریال رو بسازند مطمئنا از فصل یک شروع می کنند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×