رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

بحث اپیزودیک قسمت ششم  

189 رای

  1. 1. به اپیزود ششم فصل هشتم مجموعه بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      58
    • 2
      8
    • 3
      14
    • 4
      12
    • 5
      18
    • 6
      14
    • 7
      16
    • 8
      10
    • 9
      10
    • 10
      29


Recommended Posts

کاش سریال ارباب حلقه ها زودتر بیاد این پایانه گاتو بشوره ببره پایین

 

من اگه تهیه کننده ی گات بودم هرچی بودجه داشتم می دادم پیتر جکسون که گاتو بسازه اونجوری مطمئن می شدم که پایانش حماسی درمیاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان،به نظرتون با اون همه سوالی که تو ذهن هزاران بیننده باقی مونده، آیا ممکنه مثل فرار از زندان پس از چندین سال فصل جدیدی ساخته بشه؟؟

هر چند که خودم امیدی ندارم، ولی اگه بزارن بعد از اتمام کتاب ها فصل دیگه ای بسازن، ممکنه بازم همون قدر مخاطب جذب کنه. البته به خاطر بدبینی که همه نسبت دیوید بنیوف و دی بی وایس دارن اگه دوباره این افراد توی فصل جدید دستی برده باشن، شکست از این چیزی که الان دیدیم احتمالا شدید تر میشه. 

کی میدونه شاید HBO, Netflix, AMC,Showtime,ABC یا هر شبکه دیگه ای به دلیل موفقیت و محبوبیت زیاد سریال تصمیم گرفت ازش استفاده کنه تا یه پایان بهتر براش در نظر بگیره(هر چند که احتمالش پایینه، ولی باز میشه حداقل کمی هم که شده خودمونو دلداری بدیم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در در ۱۳۹۸/۲/۳۱ at 12:59، Gendry گفته است :

به شدت موافقم، یکی از بهترین کامنتها و حرف دل من ... ممنونم

سریال تموم شد ... فقط تموم شد، همین!!!

درسته که تحقق بعضی از ویژنها رو دیدیم، درسته که شاید طرح کلی مارتین هم یه چیزی تو همین مایه ها باشه!! یعنی حاکمان دنیای وستروس رو "حرامزاده ها و فلجها و چیزهای شکسته" تشکیل بدن ... همه اینا رو بخدا ما هم می بینیم ولی مشکل اینه که اینو به طرز ناشیانه ای و با عجله بسیار به ما خوروندن. شکی نیست که جلوه های ویژه، بازی ها و البته موسیقی، فصل به فصل بهتر شد ولی برای نویسندگی کاملا برعکس اتفاق افتاد و تو فصل آخر دیگه شاهد اوج فضاحت و حماقت در این عرصه بودیم. وقتی داشتم قسمت پایانی رو میدیدم بعضی جاها با خودم میگفتم شاید دارن باهامون شوخی می کنند!!!

راجع به شورا بگم که شاهکار دنیای سینما و تلویزیون بود:

1-     لرد ادمیور اومده بود که بگه من هنوز همون احمقیم که بودم ... از خودم اراده ای ندارم و سانسا هم میتونه به من بگه بتمرگ بشین!!

2-     یارا گریجوی قرصاشو پشت و رو خورده بود فکر کنم!! اولش شاکی بود و میخواست سر جان رو ببره بعد یهو قانع شد.:classic_blink:

3-     گری ورم و آنسالیدها بعد از کشته شدن دنریس، به جای اینکه در دم جان رو بکشند، تصمیم گرفتند زندانیش کنن تا بر و بچ برسن و جان هم چند تا چله ریش در بیاره که بفهمیم زمان گذشته!!

4-     تیریون هم که هر چی میگفت همه قانع میشدند، به گری ورم گفت حرف نزن، شاه نداریم!! بزار شاه انتخاب کنم بعدش هر چی خواستی بگو!! اونم مثه جالباسی وایساد.

5-     دوتراکی های از اون دنیا برگشته هم بیچاره ها شام نخورده رفتند!!:classic_biggrin: خیلی به این بدبختا ظلم شد!! هم تو جنگ با مردگان چراغاشون خاموش شد، هم اینجا کسی سراغی ازشون نگرفت.

6-      اگان تارگرین هم دوباره شد جان اسنو!!! اصلا به ما چه که پدرش کی بود و مادرش کی بود و .... نامه واریس هم احتمالا تو اداره پست وینترفل لای پرونده ها گم شد!!

7-     آریا هم که داشت شاکی میشد سر داااااشش که سر داووس گفت بسه دیگه بابا چقدر دعوا؟ چقدر اخم؟؟ یه ملکه مرده دیگه چیزی نشده!!:D

8-     سانسا هم گندی که زده بود به زندگی جان رو با یه ببخشید ساده پاک کرد!!!

9-     از این سانسا قدرت طلب تر تو دنیای وستروس نبوده و نیست، حتی برادرشو دیگه نمیشناسه!! بعدشم اصلا سیاستمدار لایقی نیست و هیچ ربطی حتی یک درصد به بیلیش نداره، فقط شاااید کمی از سرسی به ارث برده باشه!!

10- سون کینگدام هم که شد سیکس !! با پارتی بازی سانسا!! بقیه لردها هم که پشمک حاج عبدالله بودن و پذیرفتند.

11- خدا رو شکر که صاحب دورن رو هم دیدیم که البته از رو لباسش به ما فهموندن که اینه و گرنه که خاصیتی نداشت.

12- فقط شاه شب خار داشت !!!

13- چرخ قرار بود اینجوری بشکنه، دموکراسی برقرار بشه و همه هم کاااملا توجیه!!! (با یه سخنرانی دو دقیقه ای تیریون)

14- تخت آهنین ذوب شده بود و فقط برن میتونست شاه بشه چون بهش نیازی نداشت!!!

ببینید دوستان مشکل زمان و کمبود بودجه و اینا نیست، مشکل نویسنده هایی با بهره هوشی متوسطه که بدون داشتن منبع اصلی همینقدر بیشتر ازشون بر نمیاد، مارتین بهشون اینا رو داده:

-         دیوار میریزه

-         نظم جدید تو وستروس شکل میگیره

-         جان بین عشق و وظیفه، وظیفه رو انتخاب میکنه و سختترین تصمیم زندگشیو میگیره

-         برن نقش کلیدی در معماری آینده وستروس داره

-         دنریس میمیره

-         و ....

و اینا هم به بدترین شکل به این سمت پیش بردند و چیزیئ که دیدیم تحویلمون دادند.

دمت گرم گل حرف رو گفتی عالی بود 

 

در در ۱۳۹۸/۲/۳۱ at 12:59، Gendry گفته است :

به شدت موافقم، یکی از بهترین کامنتها و حرف دل من ... ممنونم

سریال تموم شد ... فقط تموم شد، همین!!!

درسته که تحقق بعضی از ویژنها رو دیدیم، درسته که شاید طرح کلی مارتین هم یه چیزی تو همین مایه ها باشه!! یعنی حاکمان دنیای وستروس رو "حرامزاده ها و فلجها و چیزهای شکسته" تشکیل بدن ... همه اینا رو بخدا ما هم می بینیم ولی مشکل اینه که اینو به طرز ناشیانه ای و با عجله بسیار به ما خوروندن. شکی نیست که جلوه های ویژه، بازی ها و البته موسیقی، فصل به فصل بهتر شد ولی برای نویسندگی کاملا برعکس اتفاق افتاد و تو فصل آخر دیگه شاهد اوج فضاحت و حماقت در این عرصه بودیم. وقتی داشتم قسمت پایانی رو میدیدم بعضی جاها با خودم میگفتم شاید دارن باهامون شوخی می کنند!!!

راجع به شورا بگم که شاهکار دنیای سینما و تلویزیون بود:

1-     لرد ادمیور اومده بود که بگه من هنوز همون احمقیم که بودم ... از خودم اراده ای ندارم و سانسا هم میتونه به من بگه بتمرگ بشین!!

2-     یارا گریجوی قرصاشو پشت و رو خورده بود فکر کنم!! اولش شاکی بود و میخواست سر جان رو ببره بعد یهو قانع شد.:classic_blink:

3-     گری ورم و آنسالیدها بعد از کشته شدن دنریس، به جای اینکه در دم جان رو بکشند، تصمیم گرفتند زندانیش کنن تا بر و بچ برسن و جان هم چند تا چله ریش در بیاره که بفهمیم زمان گذشته!!

4-     تیریون هم که هر چی میگفت همه قانع میشدند، به گری ورم گفت حرف نزن، شاه نداریم!! بزار شاه انتخاب کنم بعدش هر چی خواستی بگو!! اونم مثه جالباسی وایساد.

5-     دوتراکی های از اون دنیا برگشته هم بیچاره ها شام نخورده رفتند!!:classic_biggrin: خیلی به این بدبختا ظلم شد!! هم تو جنگ با مردگان چراغاشون خاموش شد، هم اینجا کسی سراغی ازشون نگرفت.

6-      اگان تارگرین هم دوباره شد جان اسنو!!! اصلا به ما چه که پدرش کی بود و مادرش کی بود و .... نامه واریس هم احتمالا تو اداره پست وینترفل لای پرونده ها گم شد!!

7-     آریا هم که داشت شاکی میشد سر داااااشش که سر داووس گفت بسه دیگه بابا چقدر دعوا؟ چقدر اخم؟؟ یه ملکه مرده دیگه چیزی نشده!!:D

8-     سانسا هم گندی که زده بود به زندگی جان رو با یه ببخشید ساده پاک کرد!!!

9-     از این سانسا قدرت طلب تر تو دنیای وستروس نبوده و نیست، حتی برادرشو دیگه نمیشناسه!! بعدشم اصلا سیاستمدار لایقی نیست و هیچ ربطی حتی یک درصد به بیلیش نداره، فقط شاااید کمی از سرسی به ارث برده باشه!!

10- سون کینگدام هم که شد سیکس !! با پارتی بازی سانسا!! بقیه لردها هم که پشمک حاج عبدالله بودن و پذیرفتند.

11- خدا رو شکر که صاحب دورن رو هم دیدیم که البته از رو لباسش به ما فهموندن که اینه و گرنه که خاصیتی نداشت.

12- فقط شاه شب خار داشت !!!

13- چرخ قرار بود اینجوری بشکنه، دموکراسی برقرار بشه و همه هم کاااملا توجیه!!! (با یه سخنرانی دو دقیقه ای تیریون)

14- تخت آهنین ذوب شده بود و فقط برن میتونست شاه بشه چون بهش نیازی نداشت!!!

ببینید دوستان مشکل زمان و کمبود بودجه و اینا نیست، مشکل نویسنده هایی با بهره هوشی متوسطه که بدون داشتن منبع اصلی همینقدر بیشتر ازشون بر نمیاد، مارتین بهشون اینا رو داده:

-         دیوار میریزه

-         نظم جدید تو وستروس شکل میگیره

-         جان بین عشق و وظیفه، وظیفه رو انتخاب میکنه و سختترین تصمیم زندگشیو میگیره

-         برن نقش کلیدی در معماری آینده وستروس داره

-         دنریس میمیره

-         و ....

و اینا هم به بدترین شکل به این سمت پیش بردند و چیزیئ که دیدیم تحویلمون دادند.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اولا نعوذ بالله رو خوب اومدی در قیاس با فردوسی بزرگ
دوما دوست گرامی حماسه ها و داستان های قرن بیست و یکمی با قرون قبل متفاوتند.
آدمهای بزرگ تعربف شون فرق کرده .
الان در همین سریال های آمریکایی هپی اند خالص نداریم و مردم هم دیگه خوششون نمیاد.
من از سه سال پیش نوشتم که پایان سریال خالی از رابرت ها و ند ها و استنیس ها و تایوین ها و  حتا راب استارک ها میشه و خلاصه ی  پایان همون (فلج ها ، حرامزدگان و چیزهای شکسته ) است .(همینطور در تالار فصل هفتم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 24 دقیقه قبل، Danny گفته است :

دوستان،به نظرتون با اون همه سوالی که تو ذهن هزاران بیننده باقی مونده، آیا ممکنه مثل فرار از زندان پس از چندین سال فصل جدیدی ساخته بشه؟؟

هر چند که خودم امیدی ندارم، ولی اگه بزارن بعد از اتمام کتاب ها فصل دیگه ای بسازن، ممکنه بازم همون قدر مخاطب جذب کنه. البته به خاطر بدبینی که همه نسبت دیوید بنیوف و دی بی وایس دارن اگه دوباره این افراد توی فصل جدید دستی برده باشن، شکست از این چیزی که الان دیدیم احتمالا شدید تر میشه. 

کی میدونه شاید HBO, Netflix, AMC,Showtime,ABC یا هر شبکه دیگه ای به دلیل موفقیت و محبوبیت زیاد سریال تصمیم گرفت ازش استفاده کنه تا یه پایان بهتر براش در نظر بگیره(هر چند که احتمالش پایینه، ولی باز میشه حداقل کمی هم که شده خودمونو دلداری بدیم)

کاش اصن همچین اتفاقی نیوفته

فصل پنجم فرار از زندان در قالب یه مینی سریال قرار بود منتشر شه بعدش گفتن ادامشه و فصل 6 هم در راهه! 

تهیه کنندگی و نویسندگی هم ضعیف بود و بودجه هم نبود خیلی ضعیف در اومد؛ من تا همون فصل چهارم میشناسم فرار از زندانو

کلا ساخت ادامه یک سریال بعد از چند سال اصن جوابگو نیست ب دلایل زیادی اگرم گات ساخته بشه از اول ساخته میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 11 دقیقه قبل، The Sword of the Morning گفته است :

کاش اصن همچین اتفاقی نیوفته

فصل پنجم فرار از زندان در قالب یه مینی سریال قرار بود منتشر شه بعدش گفتن ادامشه و فصل 6 هم در راهه! 

تهیه کنندگی و نویسندگی هم ضعیف بود و بودجه هم نبود خیلی ضعیف در اومد؛ من تا همون فصل چهارم میشناسم فرار از زندانو

کلا ساخت ادامه یک سریال بعد از چند سال اصن جوابگو نیست ب دلایل زیادی اگرم گات ساخته بشه از اول ساخته میشه

آره در مواردی حق با شماست، اصلا فراز از زندان مثال خوبی نبود، ولی سریال هایی هم بودن که بعد از سالها ادامه اش یا پس درآمدش و اسپین آفش رو ساختن و بسیار هم موفق شدن، نمونش توئین پیکس که بعد از ۲۶ سال فصل جدیدی ازش اومد و بسیار هم عالی بود. 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

به نظرم این پایان از سر خیلی از هوادارای سریال زیادم بود وقتی با حماقت و مسخرگی دی اند دی و کلا سازنده های سریال همراه شدن بایدم به این سمت و سو میرفت  سریالو و اینطوری جمع و جور میشد (نمونه اش  زنده شدن جان اسنو و بهایی که به خاطر بیننده ها،سازنده های سریال بهش دادن و آریایی که خیلی چیپ و مسخره خاندان فری رو یه تنه سلاخی کرد و مردم اینقدر بالا پایین پریدن و هورا کشیدن و گذاشتن توی یوتیوب و حداقل ده ها مثال دیگه)  از فصل 6 انگار که یه سری از شخصیت های عام پسند یه سپر محافظتی داشتن که در برابر همه ناملایمات و سختی ها ازشون  محافظت میکنه در حالی که فصول اولیه اینطور نبود

خلاصه که به نظرم نگیم 100 درصد اما سرنوشت 99 درصد از سریال های خلاقانه با نگاهی نو به زندگی و دنیا اینه که بعد از یه مدتی با موج توده ی مخاطبین یکی بشه تا اون هارو همچنان جزو مخاطبین سریال نگه داره و هم چنین یه سری از پیام های سیاسی،اجتماعی و فرهنگی رو به مخاطبش القا کنه.

ویرایش شده در توسط witch king

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 7 ساعت قبل، witch king گفته است :

به نظرم این پایان از سر خیلی از هوادارای سریال زیادم بود وقتی با حماقت و مسخرگی دی اند دی و کلا سازنده های سریال همراه شدن بایدم به این سمت و سو میرفت  سریالو و اینطوری جمع و جور میشد (نمونه اش  زنده شدن جان اسنو و بهایی که به خاطر بیننده ها،سازنده های سریال بهش دادن و آریایی که خیلی چیپ و مسخره خاندان فری رو یه تنه سلاخی کرد و مردم اینقدر بالا پایین پریدن و هورا کشیدن و گذاشتن توی یوتیوب و حداقل ده ها مثال دیگه)  از فصل 6 انگار که یه سری از شخصیت های عام پسند یه سپر محافظتی داشتن که در برابر همه ناملایمات و سختی ها ازشون  محافظت میکنه در حالی که فصول اولیه اینطور نبود

خلاصه که به نظرم نگیم 100 درصد اما سرنوشت 99 درصد از سریال های خلاقانه با نگاهی نو به زندگی و دنیا اینه که بعد از یه مدتی با موج توده ی مخاطبین یکی بشه تا اون هارو همچنان جزو مخاطبین سریال نگه داره و هم چنین یه سری از پیام های سیاسی،اجتماعی و فرهنگی رو به مخاطبش القا کنه.

حقیقتا افت سریال از اونجایی کلید خورد که قصه زن راب استارک عوض شد. این تنها نقص اون فصل بود.

فصل پنجم بلائی که سر خط داستانی دورن آوردن جنایت در حق سریال بود. اوکی میخواستن از دست میرسلا خلاص شن، اما نه اینجوری. به شدت افتضاح و بی‌منطق دراومده بود. حتی سرگذشت آریا تو براووس هم فاجعه بود. کلا فلسفه بی‌چهره‌ها رو ریختن تو چرخ‌گوشت.  حذف باریستان سلمی هم به حدی زشت بود که اصلا نگیم دیگه. اون موقع نمیدونم چرا کسی اعتراضی نکرد. جنگ میرین هم که کاملا سگ خور شد.

فصل ششم اصلا نحوه زنده شدن جان اسنو خیلی بد بود. خط داستانی آریا که به حدی احمقانه و بی‌منطق در اومده بود که اصلا آدم خنده ش میگرفت. یهو دینریس از تو آتیش در میومد. اصلا بیشتر شبیه یه جک شده بود. نبرد حرامزادگان و مرگ ریکان هم که تا مدتها سوژه اینترنت شده بود. یعنی این بچه واقعا نمیتونست زیگزاگ بره؟!

ملت تازه غر زدن به بی منطقی سریال رو از فصل هفتم شروع کردن که دیگه دیر بود. اما همین پتیشین جمع کردن رو به جای فصل هشتم باید از فصل پنج کلید میزدن. چی بود اون همه اتفاق بی منطق و خسته کننده؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من فقط صحنه ای ک جان نگاه در کاستل بلک کرد و خیلی حرف تو نگاش بود رو دوست داشتم. یاد عموی پیرش افتادم ک تو کاستل بلک کور شده بود و مرد?. یه چیز جالب ک خیلی خندیدم برن گفت من اژدهارو پیدا میکنم شما نگران نباشید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در در ۱۳۹۸/۳/۱ at 03:04، Prince Rhaegar گفته است :

کاش سریال ارباب حلقه ها زودتر بیاد این پایانه گاتو بشوره ببره پایین

 

ظاهرا یکی از نویسنده های فصل اخیر گات رو استخدام کردن. خدا میدونه سر ارباب حلقه ها چه بلایی میخوان بیارن:classic_mellow:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در در ۱۳۹۸/۲/۳۰ at 12:31، Fjahan گفته است :

جان و دنی به خوبی خوشی بر تخت نشسته و به 7 پادشاهی حکومت کردند:))

من جدا تحمل اینو نداشتم.

مگه چه ایرادی داره؟
تو همین سریال این همه شاه و ملکه بد داشتیم:
اِیریس تارگرین و جفری که دیوانه بودند؛
رابرت براتیون که بی بند و بار و خوشگذرون بود و اصلا کاری به کشورداری نداشت؛
سرسی که سنگدل بود؛
شاه شب که به چیزی جز کشتن فکر نمی‌کرد؛
.
.
.
حالا یک بار هم یک پادشاه و یک ملکه خوب داشته باشیم؛
اگه جان و دنریس با هم ازدواج می‌کردن و با هم یک حکومت خوب رو تشکیل می‌دادن اشکالی داشت؟
حتما باید اینجوری با کشتار و تبعید تموم بشه؟
بعدشم همین جان و دنریس کل زندگیشون پر از سختی و تلخی بوده:
جان که از بدو تولد تا اواخر عمرش، لقب «حرومزاده» رو یدک می‌کشید (در حالی که نبود) و همیشه بابت اون تحقیر می‌شد؛
هیچ وقت مادر و پدر حقیقیشو ندید؛ حتی تا این اواخر نمی‌دونست که کی هستن؛
به دیوار که سرمایی طاقت‌فرسا داشت و تبعیدگاه بزهکاران بود فرستاده شد و قرار بود برای همیشه اونجا موندگار بشه؛
تو قلعه سیاه افرادش بهش خیانت کردن و توسط اونا کشته شد؛
جدا ازون چندین بار هم تا حد مرگ پیش رفت؛
دنریس که در نوجوانی پدر و مادر و خاندانش رو در شورش رابرت براتیون از دست داد؛
بعد از اون زمان تمام زندگیشو دور از خانه و در شرایطی سخت گذروند؛
مجبور شد برای به قدرت رسیدن برادرش با کارل دروگو رهبر یک قبیله دوتراکی که وحشی بودند ازدواج کنه؛
ویسِریس تارگرین، برادر و تنها خویشاوند باقیمانده‌ی او، رفتاری تحقیر آمیزی با او داشت؛
بعد از مرگ شوهرش، با مشقت فراوان رهبری دوتراکی ها رو به دست میاره و بعد از اون صدها هزار برده‌ رو آزاد می‌کنه؛
با وجود این خیلی از مردم وستروس به خاطر ستم‌های پدرش، همچنان ازو متنفر بودند.
چی می‌شد که آخر کار این دو نفر با خوشی تموم بشه؟
این همه سختی و تلخی کافی نبود؟
اتفاقا این پایان بد، پیام ناامیدکننده‌ای رو به بیننده‌ها داد:
«شما (مانند جان و دنریس) هر چقدر هم که آدم‌های خوبی باشین و سال‌ها برای اهداف نیکتون تلاش کنین و انواع سختی‌ها و رنج‌ها رو پشت سر بگذارین، در نهایت یا به بدترین شکل کشته میشین (مانند دنریس که توسط معشوق و مورد اطمینان‌ترین فردش کشته شد) یا با نادیده گرفتن زحماتتون خیلی راحت پس زده میشین (مانند جان که تبعید شد)»
این سریال پر از قتل و حوادث ناگوار بود؛
حقش بود که آخرش با حوادث خوب تموم بشه.
همونطور که ارباب حلقه‌ها اینجوری تموم شد و همه راضی بودن.

ویرایش شده در توسط پارتا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)
در 18 ساعت قبل، olenna_tyrell گفته است :

حقیقتا افت سریال از اونجایی کلید خورد که قصه زن راب استارک عوض شد. این تنها نقص اون فصل بود.

فصل پنجم بلائی که سر خط داستانی دورن آوردن جنایت در حق سریال بود. اوکی میخواستن از دست میرسلا خلاص شن، اما نه اینجوری. به شدت افتضاح و بی‌منطق دراومده بود. حتی سرگذشت آریا تو براووس هم فاجعه بود. کلا فلسفه بی‌چهره‌ها رو ریختن تو چرخ‌گوشت.  حذف باریستان سلمی هم به حدی زشت بود که اصلا نگیم دیگه. اون موقع نمیدونم چرا کسی اعتراضی نکرد. جنگ میرین هم که کاملا سگ خور شد.

فصل ششم اصلا نحوه زنده شدن جان اسنو خیلی بد بود. خط داستانی آریا که به حدی احمقانه و بی‌منطق در اومده بود که اصلا آدم خنده ش میگرفت. یهو دینریس از تو آتیش در میومد. اصلا بیشتر شبیه یه جک شده بود. نبرد حرامزادگان و مرگ ریکان هم که تا مدتها سوژه اینترنت شده بود. یعنی این بچه واقعا نمیتونست زیگزاگ بره؟!

ملت تازه غر زدن به بی منطقی سریال رو از فصل هفتم شروع کردن که دیگه دیر بود. اما همین پتیشین جمع کردن رو به جای فصل هشتم باید از فصل پنج کلید میزدن. چی بود اون همه اتفاق بی منطق و خسته کننده؟!

اتفاقا زنجیره اتفاقاتی که برای راب افتاد با شخصیتش و منطق داستانی جور بود بی منطقی، عر زدن جلوی دوربین و ظبط و پخشش توی یوتیوب بود

با قسمت آریات موافقم

نبرد حرامزادگانم بیشتر بی اطلاعی رمزی از سپاه بزرگ و مجهز از سواره و پیاده ویل بود که مسخره بود

در مورد زنده شدن جان اسنوام کلیتش مسخره بود یعنی یه سیب زمینی خامم از این  بشر عقل بیشتری  داره پس چه دلیلی داره که بتونه به جایگاه بالایی برسه و کارای بزرگ انجام بده و همچنین خدای نور اون رو به عنوان آزور آهای انتخاب کنه تا اینکه زندش کنه.

نیازی به امضا جمع کردن و حمله به وبسایت مارتین نیس. من مخاطب کتاب،فیلم، سریال و ... وقتی میبینم اون اثر هنری دیگه یه اثر اصیل نیستش اون امتیازات بالایی که تو کارای قبلی اون هنرمند یا اکیپ هنری میدادم دیگه ندم و با انتقادات منطقی اون اثر رو نقد کنم.

در 2 ساعت قبل، پارتا گفته است :

مگه چه ایرادی داره؟
تو همین سریال این همه شاه و ملکه بد داشتیم:
اِیریس تارگرین و جفری که دیوانه بودند؛
رابرت براتیون که بی بند و بار و خوشگذرون بود و اصلا کاری به کشورداری نداشت؛
سرسی که سنگدل بود؛
شاه شب که به چیزی جز کشتن فکر نمی‌کرد؛
.
.
.
حالا یک بار هم یک پادشاه و یک ملکه خوب داشته باشیم؛
اگه جان و دنریس با هم ازدواج می‌کردن و با هم یک حکومت خوب رو تشکیل می‌دادن اشکالی داشت؟
حتما باید اینجوری با کشتار و تبعید تموم بشه؟
بعدشم همین جان و دنریس کل زندگیشون پر از سختی و تلخی بوده:
جان که از بدو تولد تا اواخر عمرش، لقب «حرومزاده» رو یدک می‌کشید (در حالی که نبود) و همیشه بابت اون تحقیر می‌شد؛
هیچ وقت مادر و پدر حقیقیشو ندید؛ حتی تا این اواخر نمی‌دونست که کی هستن؛
به دیوار که سرمایی طاقت‌فرسا داشت و تبعیدگاه بزهکاران بود فرستاده شد و قرار بود برای همیشه اونجا موندگار بشه؛
تو قلعه سیاه افرادش بهش خیانت کردن و توسط اونا کشته شد؛
جدا ازون چندین بار هم تا حد مرگ پیش رفت؛
دنریس که در نوجوانی پدر و مادر و خاندانش رو در شورش رابرت براتیون از دست داد؛
بعد از اون زمان تمام زندگیشو دور از خانه و در شرایطی سخت گذروند؛
مجبور شد برای به قدرت رسیدن برادرش با کارل دروگو رهبر یک قبیله دوتراکی که وحشی بودند ازدواج کنه؛
ویسِریس تارگرین، برادر و تنها خویشاوند باقیمانده‌ی او، رفتاری تحقیر آمیزی با او داشت؛
بعد از مرگ شوهرش، با مشقت فراوان رهبری دوتراکی ها رو به دست میاره و بعد از اون صدها هزار برده‌ رو آزاد می‌کنه؛
با وجود این خیلی از مردم وستروس به خاطر ستم‌های پدرش، همچنان ازو متنفر بودند.
چی می‌شد که آخر کار این دو نفر با خوشی تموم بشه؟
این همه سختی و تلخی کافی نبود؟
اتفاقا این پایان بد، پیام ناامیدکننده‌ای رو به بیننده‌ها داد:
«شما (مانند جان و دنریس) هر چقدر هم که آدم‌های خوبی باشین و سال‌ها برای اهداف نیکتون تلاش کنین و انواع سختی‌ها و رنج‌ها رو پشت سر بگذارین، در نهایت یا به بدترین شکل کشته میشین (مانند دنریس که توسط معشوق و مورد اطمینان‌ترین فردش کشته شد) یا با نادیده گرفتن زحماتتون خیلی راحت پس زده میشین (مانند جان که تبعید شد)»
این سریال پر از قتل و حوادث ناگوار بود؛
حقش بود که آخرش با حوادث خوب تموم بشه.
همونطور که ارباب حلقه‌ها اینجوری تموم شد و همه راضی بودن.

وقتی جنازه جافری توی سپت بیلوره و سرسی، تایوین و تامن بالا سر جنازن تایوین یه گفتگو نسبتا کوتاهی با تامن یعنی نوه اش داره که آخر به اینجا می رسه این گفتگو که یه شاه(سیاستمدار،مصلح اجتماعی، رهبر نظامی و ...)اول و آخر به خرد و حکمت نیاز داره نه چیزه دیگه. 

چیزی که ما نه توی دنریس دیدیم و نه مخصوصا توی جان اسنو(شخصیت دنریس اون اوایل پتانسیل تبدیل شدن به یه استراتژیست سیاسی و نظامی رو داشت ولی به لطف پت و مت به wonder woman تبدیل شد )

 ارباب حلقه ها همه از پایانش راضی بودن چون با منطقی که داستان از اول فیلم واسه خودش تعیین کرده بود شروع شد و به آخر رسید(میگم فیلم چون هنوز وقت نکردم کتاب ارباب حلقه ها رو بخونم) ولی تا اونجایی که اطلاع دارم پیتر جکسون به منطق داستان تالکین وفادار بوده.

ویرایش شده در توسط witch king

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

یک نقد درباره اپیزود آخر از رضا حاج محمدی عزیز خوندم توی زمجی که واقعا حکم مرهم داشت واسم، پیشنهاد میکنم بخونید:

https://www.zoomg.ir/2019/5/24/304491/game-of-thrones-series-finale-review/

ویرایش شده در توسط Gendry

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هاستر تالی برنده ی بلند مدت بازی تاج و تخت!

 

پسرش ارباب ریورلندز شد، یکی از نوه هاش ملکه ی شمال و یکی دیگه پادشاه شش قلمرو. همینطور یکی دیگه از نوه هاشم فری هارو قلع و قمع کرد و دیگری ارباب ویل شد.

آفرین به هاستر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 11 ساعت قبل، تینا استارک گفته است :

مستند پشت صحنه رو دیدین؟

من اون قسمت واکنش هرینگتون و کلارک به مرگ دنریس رو دیدم.

جدا از اینکه همون یک دقیقه باعث شد بفهمم وقتمو بهتره روی ویدیوی کامل هدر ندم، نوشابه باز کردن سازنده ها برای خودشون خیلی مضحک بود. ادم تعجب میکنه ایا خودشونم نمیدونن چه گندی زدن یا فقط اهمیت نمیدن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

متاسفانه من دانلود کردم. قسمتای بیشترش رو زدم جلو 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به پایان آمد این سریال..اما همچنان سریال های دیگری در راه هستند..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با تاخیر طولانی(دیدن این Shit show دوره ریکاوری طولانی میخواست) نظرم رو میگم!

اگر قرار باشه این اتفاقات در کتاب هم بیوفته مطمئنا با به هم پیوستگی و فراز و فرود و منطق هزار برابر بهتری انجام میشه!

فصل آخر نشون داد دی اند دی فقط و فقط یه خط مستقیم کشیده بودن تا به سرنوشت شخصیت های اصلی که مارتین بهشون گفته بود برسن و در این راه با بیحوصلگی خودشون یکی از بهترین سریال های تلویزیونی رو تخریب کامل کردن!

واقعا قابل باور نیست GOT اینجوری تموم شد و همون بهتر که فراموشش کنیم.

مرثیه بخوانید برای بدترین پایان بندی تاریخ سینما و تلویزیون و خوش باشید...

با تشکر!

ویرایش شده در توسط روس بولتون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×