رفتن به مطلب
negar27

بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

بحث اپیزودیک قسمت ششم  

189 رای

  1. 1. به اپیزود ششم فصل هشتم مجموعه بازی تاج و تخت از یک تا ده چه نمره ای می دهید؟

    • 1
      58
    • 2
      8
    • 3
      14
    • 4
      12
    • 5
      18
    • 6
      14
    • 7
      16
    • 8
      10
    • 9
      10
    • 10
      29


Recommended Posts

اینکه جان تو دیوار نموند و دیوار ترک کرد و و مثل همیشهقوانین مسخره شون احترام نذاشت خوب بود!

ولی خب به نظرم اگه خط داستان رو یه جوری طراحی میکردن که جان پشت دیوار تبدیل به وایت واکر بشه (شیشه اژدهایی چیزی,میکردن توی قلبش) و نایت کینگ جدید دوباره متولد میشد پایان قشنگ تری بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وارث بر حق تا ابد در نایت واچ یه فلج پادشاه به نظرم اگه hand میشد بهتر بود برن و به عنوان وارو بر حق جان تخت رو پس میگرفت ?  

واقعا حسه بدی دارم 

جان با خیانتش همه چیز رو از بین برد ☹️ 

اولین و اخرین اشتباه ??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

با سلام به دوستان

شاید با عجله سریال رو تموم کردن و اونجوری که ما انتظار داشتیم تموم نشده باشه

ولی فک کنم اینکه تموم شد بیشتر از بد تموم شدنش مارو عصبی کرده

به نظرم هر جور دیگه ای هم تموم میشد باز این حس رو نسبت بهش داشتیم

ویرایش شده در توسط Majid

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وقتی مارتین هم میگه که سریال باید چند فصل بیشتر ادامه پیدا می‌کرد الکی تقصیر رو‌ نندازین گردنش بنده خدا.

پایان سریال خوب بود . مشکل اینجاست که راهی که نویسنده ها برای رسیدن بهش انتخاب کردن اشتباه بود. مثل همون داستان معروف انتخاب راه طولانی و امن و راه کوتاه و پرخطره . متاسفانه نویسنده ها بعد از فصل ۶ راه کوتاه رو انتخاب کرده بودن ولی تو اون راه کاملا سریال رو کشتن .

کینگ شدن برن چیز خیلی عجیبی نیست . ما چند فصله داریم در مورد کاندیداهای پادشاهی نظر می‌دیم و یکی از قویترین کاندیدها همیشه برن بوده . ولی متاسفانه نویسنده ها طوری داستان رو‌ پیش بردن که فقط میشه به کینگ شدن برن خندید. 

تیکه اول اپیزود تا مرگ دنریس قابل قبول بود و فقط مشکل تند پیش رفتن داشت . بعد وارد یک خندوانه شدیم . و بعد دوباره سریال به حالت عادی برگشت . یعنی قشنگ‌ اون چند دقیقه قسمت شورا حکم چند قسمت جنگ و درگیری و دسیسه رو داشت که تو ۱۰‌دقیقه کامل جمعش کردن اونم با چیپ نرین دیالوگ ها . اصلا ادمیور تالی و رابین آرین و اون مارتل (که اصلا معلوم نیست کی بود) چی بودن این وسط . چطوری به عقلشون میرسه کاراکترها و خطوط داستانی که‌ ولشون کردن به امون خدا رو تو مسخره‌ترین ۱۰‌دقیقه سریال بیارن .

 

در کل بگم مشکل فقط اون قسمت شورا نبود . مشکل کلی سریال همین بود که چون با یک بودجه محدود و وقت محدود رو به رو بودن جوری داستان رو به سمت یه هدف مشخص پیش بردن که اصلا قابل هضم نبود .

به هر حال سریال دیگه تموم شد و خاطره های خوشش و موسیقی جاویدانش همچنان خواهد ماند. به عنوان یه فن سریال که سریال رو با دیدن پوستر قسمت اول که شان بین نشسته بر روی تخت آهنین بود شروع کردم و از همون قسمت اول عاشقش شدم تمام این مضخرفات اضافه ای که اصلا گات نبود و به خوردمون دادن فراموش میکنم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

الان در مقطعیم که نمیدونم چی بگم!! 

فقط اینکه خاندان تارگرین ها لیاقت یه پایان بهتر داشت و بخصوص جان اسنویی که ۸ سیزن منتظر بودم در نهایت به یه جایی برسه که آخرش برگشت سرجای اول خودش!!! 

البته همچنان معتقدم که اگرچه شاید من کاملا راضی نباشم ازین پایان ولی دلیل نمیشه کل سریال رو زیر سوال ببرم و همه رو بهفحش بکشم! 

اتفاقا به نظر من پایان بندی خوبی داشت سریال! حتی شاه شدن برن که بشدت مرموز شده بود این چند سیزن هم جالب بود.. و صحنه ذوب شدن تخت آهنی هم خیلی دوست داشتم 

درکل .. من راضی بودم از پایان داستان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 ساعت قبل، Mahsastark گفته است :

به نظر من که سازنده ها یهو میان میگن: دد دددددداااااا... مسخرتون کردیم، واقعا فک کردین سر هدفی که از ساختن سریال داشتیم، یا سر این همه شخصیت پردازی ای که کردیم این بلا رو میاریم! 

این همه جنگ و آدم کشتن برای اینکه یه عده احمق دور یه میز بگن کشتی بسازن یا فاحـ*ـه خونه؟

9 سال روی شخصیت یک کاراکتر کار کردن، شجاع ترین فرد یه دنیا شد، توی یک ساعت آخر فرستادنش پیش حرومزاده ها و بی عرضه ها؟! 

من انتظار داشتم یه دنیای بهتر بسازن... یه هدف والاتری داشته باشن از ساختن این سریال...

مثل جومونگ 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 1 ساعت قبل، ..ice and fire.. گفته است :

سلام 

راستش من همیشه بعد هر قسمت میومدم اینجا نظرات عزیزان رو میخوندم ولی این اولین باره دوس داشتم نظر خودم رو در پایان سریال درباره کاراکتر ها و خود سریال بگم

اینکه سریال روند تندی گرفت همه قبول دارن بالا پایین زیاد داشت ولی مجموعا میشه گفت با یه شیب ملایمی هر چی به سمت آخر سریال میومد رو به افت بود به لحاظ خط داستانی و منطق دنیای نغمه یخ و آتش نه منطق دنیای واقعی! ولی به هر حال بهترین سریالی بود که دیدم در مجموع خوشم اومد راضیم

بدترین جای سریال به نظرم کشته شدن نایت کینگ بود نه بخاطر اینکه آریا کشتش یا حتی شیوه مردنش که از جفتش راضی بودم ولی خیلی زود بود! این همه نایت کینگ میکردن این بود؟ دیوار به اون عظمت ساختن بخاطرش! اون همه ارتش جمع کرده بود 8 هزار سال پشت دیوار منتظر بود به عنوان قویترین موجود این دنیای فانتزی کل لشکرکشیش تا وینترفل بود؟ حداقل تو تریلر که تا وسط نقشه اومده بود پایین! چهارتا شهر نابود میکرد جلوتر میومد بهتر بود همون اول کار زدن کشتنش!! حالا شاید بگید اسم سریال بازی تاج و تخته خب اگه اینه اصلا خط داستانی نایت کینگ نمیبود بهتر بود نه هدف کاملا واضحی داشت نه کشتار و خرابی بزرگی راه انداخت به عنوان شرور بزرگ. انگار یه زنبور پشت پنجره بود اومد تو خونه با مگس کش کشتنش تموم شد!

 

اما در مورد کاراکتر ها تمرکز سریال بیشتر رو استارکها بود از همون اول تا ثانیه آخر سعی داشت اونها رو خاندان خوب و با شرافتی نشون بده که سختی های زیادی کشیدن از هم متلاشی شدن و خلاصه مسیر های طولانی طی کردن...جوری بود که مردم اکثرا فن استارکها بودن دوس داشتن پایان اونها خوش باشه که شد! من خودمم فن جان اسنو بودم مثل خیلیا ولی الان که مرور میکنم دلم برای تارگرین ها بیشتر سوخت حداقل اون چیزی که تو سریال بود تاریخ قبلش رو کاری ندارم...مد کینگ رو که به نظر برن مد کرد یه چی تو مایه های هودور! بعدم بهش خیانت شد و توسط گاردش کشته شد ریگار هم که عشق دو طرفه داشت جرمی نکرد ولی بدنام شد به عنوان کسی که عشق یکی دیگه رو دزدید سر آخرم کشته شد.دنریس و داداشش هم که تو غربت بزرگ شدن... دنریس شخصیت مهربون و خوبی داشت. اعدام میکرد کشتار داشت ولی مثل همه بقیه هم همین بودن آخرم مد کردن و کشتنش. جان یه عمر به عنوان حرومزاده بزرگ شد همش تو جنگها مثل اسب اینور اونور میدوعید نیتش همیشه خوب بود با دنریس جلوی نایت کینگ ایستادن برای قلمرو انسانها اونم تهش مظلوم واقع شد...حتی استاد ایمون شخصیت مظلومی داشت!

در تاریخ نوشته میشه وستروس هم استارکها نجات دادن و به طور کل تارگرین ها نشان خوبی ازشون نمیمونه!

به شخصه نظرم اینه اتفاقات که توی بازه ی زمانی سریال رخ داد خاندان تارگرین مظلوم واقع شده حتی بیشتر از استارکها!

در مورد مظلوم بودن تارگرین ها احتمالا جزییات سریال رو یادتون نمیاد. اینکه مد کینگ رو تقصیر برن میدونید هم نظر شماست که دلیل و پایه نداره حتی توسریال. و بیشتر تحت تاثیر این بخش مزخرف سریال که ریگار رو بی تقصیر و عاشق (اگر این عشقه تف تو عشق) نشون دادن قرار گرفتید. برای منحرف نشدن تاپیک بحث نمیکنم ولی تو تالار ها بگردین بحث های خوبی هست. این لینک هم یکیشه که نظر من هم توش هست.

https://westeros.ir/forums/index.php?/topic/213-وقایع-پیرامون-قیام-رابرت/&page=4

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 6 ساعت قبل، olenna_tyrell گفته است :

همواره یک راز خواهد موند که اون عزیزان چی بودن و چی میخواستن‌. 

??

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

چرا اینجوری تموم شد؛چقدر ضعیف و حال بهم زن

این سیزن به غیر از قسمته سومش خیلی ضعیف بود

حاجی انتظار داشتم دنریس بزنه جانو بکشه

واقعا اینجوری خیلی جذاب تر میشد

حداقل یه پایانه قشنگ میدیم

از اونورم اریا میومد دنریسو میکشت یا دنریس دیوونه میشد

واقعا ضعیف تموم شد

نذر کرده بودم اگه جان بمیره سفره ابوالفضل بندازم?????

ویرایش شده در توسط Abolfazl

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نگفتم بد ساختن(البته بدم ساختن ولی نه عمدی)

در 42 دقیقه قبل، Lord of Dragonstone گفته است :

این حرف که میزنن که hbo از عمد بد کار کرده تا سود بیشتری ببره  برای اسپین افها یا فرای رسیدگی بیشتر به بقیه سریالهاش. کاملا پرته. جون مشکل از میزان هزینه hbo نیست. مشکل از نویسندگان مجموعه است وگرنه از نظر فنی کلی براش هزینه شده. در ضمن اگر سریال ضعیف ساخته بشه اعتبار خود شبکه میره زیر سوال و ملت دیگه بقیه سریالهاش رو هم نگاه نمیکنن و ارزش سهام شرکت افت میکنه.

 

 گفتم خیلی از سوالات بدون جواب موند و خب تابلو است دیگر معلومه برای اسپین آفه

در 46 دقیقه قبل، Romi گفته است :

دقيقا جان نه تنها ايكه برگشت سر خونه اول بلكه داستانش بي معني و باز موند.

من خودم شخصا هميشه فك مي كردم بعد فصل هشت دلتنگ بمونم ولي از اونجا كه واقعا مسخره تموم شد اصلا حس دلتنگي نمي كنم.

دقیقا واسه منم این بار بیشتر شبیه یه حس ابهام بود که البته بخاطر اون پایان باز افتضاح بود.حس خماری که قبل سریال بود هنوزم با این پایان باز از بین نرفت.

وقتی یه همچنین سریال با اینهمه فصل میسازن پایانش باید طوری باشه که حداقل شخصیت های اصلی معلوم بشه آخرشون. بعد پایان با خودت بگی تموم شد.خط داستانی شخصیت ها تو ذهنت متوقف بشه.الان هشت فصل صبر کردیم که آخرش نفهمیم جان اسنو چی شد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من الان در گیجی کامل به سر می برم..

با کشته شدن دنریس توسط جان بازم مشخص شد که جان آزوراهای واقعیه بعد نمی دونم فازشون چی بود که آریا نایت کینگو کشت..

تنها سکانس زیبا و منطقی تو این قسمت مرگ دنریس بود و به حقیقت پیوستن تصویری که دنی تو خانه ی نامیرا دید..فکر کنم همین یک مورد رو طبق کتاب پیش رفتن. فقط همون صحنه برای من جذابیت داشت مرگ دنریس و بردن جنازش توسط دروگون.

این که دوتراکی ها و آویژه ها بعد از مرگ دنی کسی که تقریبآ میپرستیدن انقدر راحت گذاشتن رفتن خیلی احمقانه بود یعنی آخرش خیلی خاله بازی شده بود.

اوایل این اپیزود تا مرگ دنی داشت خوب پیش میرفت مثلآ صحبت های جانو تیریون ولی بعدش به شکل احمقانه ای جمعش کردن.

همین پایان رو اگه تعداد اپیزودارو بیشتر می کردن می تونستن خیلی بهتر نشون بدن مثلا شاه شدن برن یا تبعید شدن جان ولی به شکل وحشتناکی احمقانه نشونش دادن.

تیریون وقتی جیمی و سرسی رو پیدا کرد خیلی عجیب بود چون تو قسمت قبل کل سقف اونجا ریخت پایین ولی تو این قسمت یه جوری نشون دادن که انگار جیمی و سرسی یه خورده اونورتر وایمیستادن زنده می موندن..امیدوارم حداقل کتاب اینطوری تموم نشه همیشه فکر می کردم پایان نغمه می تونه حتی افسانه ای تر از ارباب حلقه ها باشه ولی الان میگم اون کجا این کجا

 

نکته های مثبت از نظر من: مرگ دنی_پر کردن صفحات مربوط به جیمی توسط برین_صحبت های جان و تیریون

نکته های منفی: کل اپیزود به جز این چیزایی که گفتم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 2 ساعت قبل، cancer گفته است :

دوستان این سوالای عجیب غریب چیه میپرسید!!!

دیوار ده ها کیلومتر طول داره و چندین قلعه، اون جای دیوار که نایت کینگ داغونش کرد قلعه ایست‌واچ کنار دریا بود در واقع شرقی ترین نقطه دیوار اما این جایی که جان اسنو رفت و از اول هم توش بود کسل بلک یا همون قلعه سیاه هستش که حدوداً مرکز دیوار میشه ?

ممنون از راهنماییت. یادم نبود که خرابی توی ایست‌واچ اتفاق افتاده. گیج شده بودم. بازم ممنون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

یه مقدار از فضای احساسی و موسیقی و جلوه های بصری فیلم فاصله بگیریم تا ببینیم چه بلایی سرمون اوردن !

من با طی ارض کردن گری ورم . اینکه چرا جیمی و سرسی  زیر دو تیکه اجر بودن و سقف سالم بود و دو متر اونور تر وایمیسادن نمیمردن کاری ندارم ...

مشکل اینه شما داستان جان اسنو رو میسازی یه تارگرین مخفی وارث بر حق تخت اهنین هشت فصل این داستان رو پرورش میدی و در اخر چه استفاده ای ازش میکنی این که جان وارث بر حق تخت اهنینه  این که واریس قبل مرگش به چندین نفر نامه نوشت و اینو گفت داستان شما در مورد 8 فصل تیدیل شدن یه حرومزاده به یه شاه .... همه ی این قضه پردازی ها پوچ بود و هیچ استفاده ای ازش نشد اگه جان واقعا یه حرومزاده بود هم تاثیری در هیچ چیز نداشت ..........

شما 8 فصل داستان جیمی رو میسازید یه شوالیه منفور که کم کم در طول داستان به یه شخصیت مثبت تبدیل میشه و شرافتش رو به دست میاره ولی در اخر دوباره برمیگرده به نقطه اول دوباره هیچ کسی براش مهم نیست به جز سرسی ... پس برای چی جیمی رو میبرید شمال عاشق برینش میکنید ؟ 

بران شد صاحب های گاردن ! مردمی که اونجا زندگی میکنن لردهای اونجا چطور میتونن یه مزدور رو به عنوان والی خودشون قبول کنن شما شخصیتی باحال مثل بران رو دارن ولی تو فصل 8 چه استفاده ای ازش میکنید ؟ بار اول یه زوبین میدین دستش  بار مضحکانه میاد تو یه بار و دست ملکه رو تحدید میکنه و یه قول ازش میگیره و بار اخر میبینیمش که روی صندلی شورای پادشاهی نشسته ! هیچ عمقی به کاراکترش داده نشد و هیچ استفاده ای ازش نشد !

دنریس ! شخصیتی که یه شبه میشه خون اشام بعد هشت فصل که همه کار میکرد که انسان های بیگناه رو ازاد کنه تبدیل میشه به یه ملکه دیوانه ! کل داستان و شخصیتش ترور میشه ! بدون هیچ دلیل منطقی کل شهر رو به اتش میکشه اگه فقط رد کیپ رو میسوزوند میشد گفت میخواد انتقام بگیره ولی وقتی کل شهر رو اتش میزنی بعدش داری در مورد دورن و وینترفل حرف میزنی که میخوای ازادشون کنی ! دورنی که ملکش جلوت زانو زد و برات مرد ! فقط و فقط برای این که میخوای به تماشاگر بقبولونی که دنریس لایق مرگ بود!

تیریون یه کاراکتر باحال و باهوش ... فصل دوم  و سوم رو بیاد بیارید چطوری کل کینگ لندینگ رو به بازی گرفته بود حرف هایی که تو فصل 4 تو دادگاهش میزد  ولی از فصل 5 به بعد چیکار داشت میکرد به جز اینکه جک های بی مزه میگفت ! تیریونی که فقط اشتباه میکنه یه هیچ کاره دیگه تو سریال که نویسنده ها نمیدونن باهاش چیکار کنن و کاراکترش رو به کدوم سمت ببرن ....

برین آو تارث قسم میخوره از دخترهای استارک حفاظت کنه بعد میاد توی کینگز گارد کنار براندون ! چرا نباید چیش سانسا تو شمال باشه ؟ 

سانسا و آریا پایان بندیهای منطقی تری داشتن  ولی افرادی مثل داووس بدون هیچ تاثیری اون وسط داشتن میچرخیدن ! داووس یگی دیپه از شخصیت هایی که فقط اونجاست و هیچ کار مثبتی تو طول فصل انجام نمیده  ..... براندون استارک تبدیل به شاه میشه کسی که همیشه میگه من حالا براندون نیستم و یه چیز دیگه هستم من کلاغ سه چشم هستم ! حتی مقام لرد وینترفل  رو قبول نمیکنه ... چرا گسی مثل حاکم دورن یا یارا گریجوی باید براندون رو به عنوان شاه قبول کنه ؟ مگه براندون برای اونها برادر کسی نیست ملکشون رو کشته؟چرا هیچ کس دیگه ای به جز سانسا ادعای استقلال نمیکنه  چرا همه با استقلال شمال موافقن ! نایت واچ قراره چیکار بکنه از یه چیزی محافظت بکنه؟ یه ادم ادم میرن توی یه قلعه بعد اونجا تمرینات نظامی میبینن که بعدش چیکار کنن؟ نه مردمان انطرف دیوار دیگه تهدیدین نه وایت واکرهایی وجود دارن ! شاه شب شاید مرده باشه ولی چرا زمستان طولانی داشت تموم میشد مگه فصول وستروس چندین سال طول نمیکشه !  بیشتر که فکر بکنیم خود شاه شب هم یه شخصیت اضافه تو سریال بود  که هیچ کاری انجام نداد !

من به این قسمت تو نظر سنجی  امتیاز سخاوتمندانه 5 رو دادم .. یه امتیاز برای صحنه جان و گست یه امتیاز برای پایان داستان سانسا و اریا یه امتیاز برای دیدن دوباره رابین ارن !!!!!!!!!!!! و دو امتیاز برای لباس اخر سانسا ولی امتیاز واقعی این قسمت و این فصل 1 هست ! همه چیز قربانی این شدکه دی اند دی میخواستن باهوش تر از بقیه باشن و داستان رو غیر قابل پیش بینی جلو ببرن نتیجش هم شد یه فصل مستقل از سریال! کاراکترها 90% درصدشون نابود شد دیالوگ ها افت های فاحشی داشتن خطوط داستانی پاره شدن منظق زیر پا گذاشته شد و رد نهایت بازی های تاج و تخت به اندازه یه سریال مضحک مثل riverdale یا vampire diaries  پایین اومد این هایی که از پایان بندی خوششون اومده کسایی هستن ........ بگذریم اگه ادامه بدم به یه عده ادم با سلایق متفاوت توهین میشه  این سریال زپرتی ارزش نداره به خاطرش به همدیگه توهین کنیم .....

ویرایش شده در توسط william truman

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 3 ساعت قبل، V1ctarion گفته است :

پایان سریال شاید بد نبوده باشه. ولی خیلی سریع اتفاق افتاد. خیلی سریع.

دقیقا ،پایان به طور کلی در روی کاغذ خوبه(خصوصا اگر سقوط سریال رو طی این فصل در نظر بگیریم) اما خیلی سریع اتفاق افتاد خیلی سریع .طوری که انگار با سرعت نور مختصات زمانی و مکانی و روانی جهان داستان از هم گسست و ذهن من و شماشت که دوباره این تیکه های متلاشی رو سر جای خودش قرار میده .بلایی که نویسندگان سر مخاطبان در این فصل هشتم آوردن .

ولی به طور کلی از دوستان می خوام زیاد حرص نخورن .به قول یکی از دوستان که گفت با همسرشون می خندیدند،اگر می تونید باهاش بخندید .اگر هم نه برای اعصاب خودتون هم که شده خودتون رو باهاش وفق بدید و انتظارات خودتون رو فراموش کنید.خودتون رو باهاش وفق بدید تا در ذهنتون به پایان برسه و به زندگیتون برسید."این چیزی جز یک سریال نبود"
 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تا چند ماه دیگه نه میتونم فیلم ببینم نه سریال  آخرین بار با برکینگ بد این حس بهم دست دادش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلام بر همگی

من او این سریال عاشق داستان استنس، شاه شب و ایگار تاگرین  پدر  جان شده بودم

استنس که مرد

شاه شب به مسخره ترین شکل از راه برداشته شد

پدر جان هم که هر کاری کرده بود الکی شد شاهزاده موعود و.... حذف شد

ولی اون صحنه که دنریس میرفت کنار صندلی پادشاه (همون که از  شمشیرساخته شده بود )قبلا تو رویای دنریس نشون داده بودنش، سیادتون نمیاد کدوم قسمت بود؟

  

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بعید میدونم مثلا ایده دیوانه شدن دنی، ایدهدی مارتین باشه. چون مدکویین یه بار رخ داد و اونم زمانی که سرسی با آتش وحشی مخالفانش را کشت.

به نظرم واقعا پیرنگ عوض شده.

 

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اینکه بعضیا میپرسن جان چرا تارگرین بود ظاهرا هدف سازنده ها این بودکه این درگیری سطحی بین جان و دنریس رو سر این موضوع به وجود بیارن و دنریس افسرده بشه و از دلایل دیوانه شدنش بشه.

بعضیاهم میپرسن جان چرا زنده شد اینم معلومه دیگه تنها وظیفه جان این بود که همه رو جمع کنه وینترفل جلوی وایت واکرارو بگیرن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 41 دقیقه قبل، طرفدار نسبی استارکها گفته است :

در مورد مظلوم بودن تارگرین ها احتمالا جزییات سریال رو یادتون نمیاد. اینکه مد کینگ رو تقصیر برن میدونید هم نظر شماست که دلیل و پایه نداره حتی توسریال. و بیشتر تحت تاثیر این بخش مزخرف سریال که ریگار رو بی تقصیر و عاشق (اگر این عشقه تف تو عشق) نشون دادن قرار گرفتید. برای منحرف نشدن تاپیک بحث نمیکنم ولی تو تالار ها بگردین بحث های خوبی هست. این لینک هم یکیشه که نظر من هم توش هست.

https://westeros.ir/forums/index.php?/topic/213-وقایع-پیرامون-قیام-رابرت/&page=4

بله ممنون نظرتون رو خوندم...به نظر میاد یه خصومت شخصی با ریگار داشتید!!!با هر اما و اگر و احتمالی سعی کردید بگید بده. حالا کار ندارم اصلا حرف شما درست ادم بدی بود...ولی خب بیشتر تمرکز سریال روی دوتا تارگرین بود دنریس و جان که نظر شخصیم اینه هر دو مظلوم واقع شدن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
در 3 ساعت قبل، sandbaad گفته است :

التماس میکنم یکی جواب منو بده 

چرا نباید کرم خاکستری جان اسنو بکشه بخاطر ترور دنریس 

حداقل یک ماه وایسه تا بقیه بیان؟؟؟؟؟

منو کشت این سرگیجه 

تازه اون همه شمالی هم که باهاش اومده بودن بیکار نشسته بودن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این سریال هم به سر انجام رسید اما من امیدوارانه منتظر کتاب می مونم... سریال تو سه فصل آخر شدیدا از نوع روایت رنج می برد، به نظر هسته اصلی داستان خوب بود اما روایت ضعیف بود... به طور مثال جیمی لنیستر که این همه پیچش شخصیتی داشت، چرا به جای اینکه ریسرتش کنن و بشه نقطه سر خط داستان رو شکل دیگه روایت نکردن؟ اگر به جای عشق برای راضی کردن سرسی برای تسلیم به پایتخت می رفت بهتر نبود؟ اگر این جیمی بود که سرسیرو راضی می کرد بعد از شکستن دروازه ها زنگهارو به صدا دربیاره بهتر نبود؟ اونوقت فرار و مرگشون حداقل کمی شاعرانه تر و قابل قبولتر بود. دیوانه شدن دنریس می تونست زیباترین پیچش داستان باشه اگر حداقل از فصل شش استارت می خورد... اینکه آریا شاه شبرو کشت می تونست حتی عالی هم باشه شاه شب توسط هیچ جنگجویی در نبرد رودررو کشته نمی شد اما بهترین قاتل دنیا اونرو مخفیانه می کشت به هر حال کسی که می شه کشته بشه یعنی خدا نیست و ضعفهایی هم داره اما مرگش خیلی سریع و بی برنامه بود و اگر آریا با برنامه و تواناییهاش به عنوان یه نووان و قاتل حرفه ای اینکار رو می کرد هیچ کس شاکی نمیشد. شاه شدن برن بهترین گزینست، اون هیچ حس جاه طلبی یا مال دوستی نداره ضمنا بهتر از هر کسی تاریخرو می دونه که بزرگترین حسن برای یک حاکمه خیلی خوب بود اگر از قبل زمینه سازی می شد، برن هیچ وقت نمی خواست لرد وینترفل باشه چون میدونست بهترین گزینه برای پادشاهی ولی این پتانسیل هم از بین رفت چون هیچ اشاره ای قبلا بهش نشده بود... بر عکس بقیه فکر میکنم جان بهترین سرنوشت نصیبش شد، جان هیچوقت دوست نداشت پادشاه بشه، دیدیم که تو دیوار نموند و با وحشی ها به سمت شمال رفت ولی یادمون نره جنوب دیوار به اونها میگن وحشی اما در واقع اونها مردم آزاد هستن، جان نه نگهبان شب شد و نه پادشاه هفت پادشاهی و نه حتی پادشاه اونور دیوار... جان جزو مردم آزاد شد و دیگه نه مهمه که اسنو یا استارک یا تارگرین، احتمالا تنها کسیه که عاقبت به خیر شد و خط داستانیش خوب بود البته نوع کشتن دنریس شتابرزده بود اما بازم خط داستانیش بهتر از بقیه بود. امیدوارم اگر مارتین همین سرنوشترو برای شخصیتها در نظر گرفته با یک روایت عالی داستان رو پیش ببره که مطمئن هستم همینطوره، فقط خدا کنه زودتر داستانهارو بنویسه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

ببخشید ولی من شکوفه میزنم تو این پایان یعنی زشت تر از این نمیتونست تموم شه چجوری لرد های وستروس که انقدر کله شق بودن و همشون رویای مستقل شدن قلمروشون رو داشتن انقدر راحت شاه شدن برن رو قبول کردن بدون اینکه حتی بشناسنش انوقت سانسا که خواهر برنه جلو همه میگه شمال میخواد مستقل بشه هیچکس هم صداش در نمیاد ? غیر منطقی ترین قسمت سریال تبعید شدن جان بود که تقریبا تموم مردم وستروس رو نجات داد بعد تبعیدش کردن ?? برن برنی که کمترین لیاقت رو نداشت و دیگه داشت برامون از تاریخچه ی ویلچر صحبت میکرد و میگفت من لرد وینترفل نیستم شاهی رو چقدر راحت قبول کرد هرچی بیشتر روش فکر میکنم بیشتر خندم میگیره??? رک بگم قسمت اخر یکی از بهترین کمدی هایی هست که تا حالا دیدم

ویرایش شده در توسط HELLSCR3AM

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

چیزی ک من رو بعنوان طرفدار کتاب میرنجونه بیشتر از کیفیت ساخت سریال اینه ک قشنگ میتونم حس کنم همه این ایده های فصل 8 (از کل مجموعه نبرد نایت کینگ بگیر تا برملا شدن هویت جان تا نقشه های سرسی و یورون تا خیانت وریس و دیوانگی دنریس و سوزونده شدن کنیگزلندینگ تا پادشاه شدن برن تا قتل دنی توسط جان و حتی برگشتش به شمال ک هویت واقعیشه)، میتونم حس کنم همشون چقدر ایده های نابی ان که قربانی شتابزدگی اچ بی او و نویسنده ها شدن.مسئله اینه ک تمامی اتفاقاتی ک از اپیزود 1 فصل 7 افتاد تا امروز بجای 13 قسمت حداقل به 4 فصل 10 قسمتی کامل نیاز داشتن.

انگار طرح اولیه 10 تا اتفاق مهم رو روی وایت برد کشیدن همونا رو نوبتی بدون اینکه ب پس و پیششون فک کنن رفتن فیلمبرداری کردن .این مدل برخورد با وقایع از قسمت دوم فصل 6 و سرسری رد شدن از ساختِ زنده شدن جان شروع شد ولی اونموقع فک نمیکردیم قراره قضیه انقدر جدی بشه .

کاملا میتونم حس کنم که اگ منبع اصلی وجو داشت یا لااقل  دی اند دی بجای اینکه با وقاحت احساس کنن خدای دنیای نغمه ان اگ افسار کار رو میدادن دست خود مارتین چقدر همه چی میتونست بکر تر و دراماتیک تر و جذاب تر باشه.بهرحال الان دیگ این 2 فصل اخرو به چشم پایان بندی برا دنیای نغمه نمیبینم ،خودمو اینجوری قانع میکنم ک اینها تریلرهایی بعنوان پیش درامد کتاب 6 بودن تا خیلی از دنیای مارتین دور نشیم.اما...

ویرایش شده در توسط Rezayoron

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اولین خط داستانی کتاب درباره برن بود. شروع سریال هم با برن بود. مطمئنم انتخاب مارتین هم برن بوده.

پایان خوبی بود.

ساعات خوبی از عمرمون با این سریال و کتاب ها گذشت. از سازندگان و مخصوصا مارتین مچکریم

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قسمت آخر بهترین قسمت فصل هشت بود و واقعا ناراحت کنندست که دیگه باید همگی بپذیریم که دیگه "تموم شد"!

بیشتر انتقاداتی که میخونم بیشتر جنبه دلتنگی دارن! ینی هرجور دیگه هم میشد باز از این حرفا بود چون 8-9 سال با این سریال زندگی کردیم همگی به نوعی یه جور پایان رو تو ذهن خودمون ساختیم و حالا که اون نشده همه چیز به نظرمون مزخرف میاد(البته نمیخام ایرادات این فصل رو نا دیده بگیرم) و یک نکته دیگه اینکه هیچ وقت نباید سریال با این ابعاد رو با فیلم های سینمایی قیاس کرد بنا به هزاران دلیل... 

با همه این احوال GOT بهترین و دوست داشتنی ترین سریال تاریخه با همه کاستی هایی که داشت و من به شخصه بسیار لذت بردم از تک تک لحظاتش...

 

در 32 دقیقه قبل، Lord of Dragonstone گفته است :

بعید میدونم مثلا ایده دیوانه شدن دنی، ایدهدی مارتین باشه. چون مدکویین یه بار رخ داد و اونم زمانی که سرسی با آتش وحشی مخالفانش را کشت.

به نظرم واقعا پیرنگ عوض شده.

 

 

شما رو ارجاع میدم به قسمت 10 فصل 2 دنریس اونجا توی قلعه جادو شده همین صحنه خرابه های ردکیپ رو میبینه پس حتما ایده مارتینه

در ۱ ساعت قبل، I’ve always had blue eyes گفته است :

الان در مقطعیم که نمیدونم چی بگم!! 

فقط اینکه خاندان تارگرین ها لیاقت یه پایان بهتر داشت و بخصوص جان اسنویی که ۸ سیزن منتظر بودم در نهایت به یه جایی برسه که آخرش برگشت سرجای اول خودش!!! 

البته همچنان معتقدم که اگرچه شاید من کاملا راضی نباشم ازین پایان ولی دلیل نمیشه کل سریال رو زیر سوال ببرم و همه رو بهفحش بکشم! 

اتفاقا به نظر من پایان بندی خوبی داشت سریال! حتی شاه شدن برن که بشدت مرموز شده بود این چند سیزن هم جالب بود.. و صحنه ذوب شدن تخت آهنی هم خیلی دوست داشتم 

درکل .. من راضی بودم از پایان داستان

جان دو تا کار بزرگ کرد اتحاد همه علیه نایت کینگ و کشتن دنریس که با این کار در اصل قهرمان پنهان داستان بود ولی چون پادشاه نشد به نظر همه یک شکست خورده میاد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×