رفتن به مطلب
برندون معمار

هویت جان اسنو در هاله ای از ابهام

Recommended Posts

یکی از مباحثی که با مرگ ند تبدیل به معما شد،مسئله ی مادر جان اسنوئه.به نظرتون مادر جان اسنو همون لیانا خواهر ند استارک بوده؟یا اینکه جان کسی نیست جز حرومزاده ی ند؟و یا....

 

اینجا محلیست برای صحبت پیرامون این موضوع

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از اون جايي كه ند استارك شخصيتي مثل رابرت برتيون و امثالهم نداشت من قويا ميپندارم كهجان فرزند ليانا و ريگار باشه. يعني دنريس عمه جان هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوستان دقت کنند که ما داریم تو تالار کتاب اول بحث میکنیم پس اگه اطلاعاتی خارج از این کتاب دارید، اسپویل محسوب میشه.(شخص خاصی منظورم نبود)

 

احتمالی که مطرح میکنید خیلی معروفه اما یه عیب بزرگ داره. اگه جان از نسل تارگرین‌ها باشه چرا با آتش دستش سوخته؟ دنی رو که یادتون هست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
احتمالی که مطرح میکنید خیلی معروفه اما یه عیب بزرگ داره. اگه جان از نسل تارگرین‌ها باشه چرا با آتش دستش سوخته؟ دنی رو که یادتون هست؟

 

اما ویسریس هم سوخت، که همونجا دنی گفت اژدها نیست.ممکنه جان هم مثل ویسریس اژدها نباشه ولی از نسل اونا باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بله درسته میتونه مثل ویسیریس از نسل اونا باشه اما دیگه اونی که گفته میشه نغمه ای از یخ و آتشه نمیتونه باشه. اونی که گفته میشه اژدها سوار سومه نمیتونه باشه. اژدها سوار باید مثل دنی نسوز باشه درسته؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
بله درسته میتونه مثل ویسیریس از نسل اونا باشه اما دیگه اونی که گفته میشه نغمه ای از یخ و آتشه نمیتونه باشه. اونی که گفته میشه اژدها سوار سومه نمیتونه باشه. اژدها سوار باید مثل دنی نسوز باشه درسته؟

 

سالهاست که از اژدها و اژدها سوار اثری نیست و تا جایی که من میدونم هیچ جا گفته نشده اژدها سوار قطعا باید از خون اژدها باشه.

من خیلی رو ایده ی اژدها سوار شدن جان خوش بین نیستم.کلا بعید میدونم همچین اتفاقی بیفته.جان تنها وقتی میتونه همراه دنریس باشه که هویتش آشکار بشه.اما دیگه ند نیست که بخواد رازش رو به همه بگه.اما فک میکنم یکی دیگه هست.توی ماجرای لشگر کشی ند و رابرت به بارانداز پادشاه که در طی اون رابرت ریگار رو کشت،ند یه همراه داشت.اینو میدونم پادشاه(فرمانروای)سرزمین مرداب بود(و همونطور که لیانا استارک گفت اسمش هولند ریده).اون هم همراه ند به جنوب رفت و فکر میکنم تنها کسیه که بتونه پرده از راز جان برداره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای من یکم باورش سخته که جان پسر لیانا باشه . چطور ممکنه ند استارک فرزند عزیز خواهر مرحومش رو به دیوار بفرسته ؟! واقعا لیانا از ند چنین چیزی رو میخواست ؟ فرستادن فرزندش به جایی که خیلی از جانیان به اونجا تبعید میشن ؟ دیواری که سر جورا از ترس تبعید شدن بهش تا اونطرف دریای باریک فرار میکنه و ...

همچنین برام جای سواله که چطور لیانا میتونه از ریگار باردار بشه اما تو این نه ماه بارداری ، هیچ کس متوجه این قضیه نشده باشه ! ! ! از اونجایی که لیانا دوشیزه بوده ، کاملا بعیده که چنین اتفاق مهمی دور از چشم بقیه بمونه .

من فکر میکنم نویسنده به قصد اون دیالوگ " به من قول بده ند " رو از زبون لیانا میگه تا ما رو مثل همیشه گمراه کنه . به نظرم لیانا به خاطر بچه خودش نبوده که از ند قول میگرفته ! چون اگه واقعا جان بچه لیانا باشه ، نیازی نیست ند قولی بده و ند از روی شرافت هم که شده بچه خواهرش رو میپذیره .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ریگار عزیز به یه نکته کم دقتی کردی.

دید استارک ها به دیوار از دید دیگر خاندان ها متفاوته.این استارکها بودن که با برندون معمار دیوار رو بنا کردن(خودمو میگم:دی).همیشه از استارک ها کسانی بودند که در شمال باشند.نمونش همین بنجن استارک.برادر کوچکتر ند.در حالی که پدر و برادر بزرگش در نبرد با تارگرین ها کشته شدند؛اما باز هم بنجن به اونجا فرستاده شد(حالا کاری ندارم دلیل دیگه ای داشته یا نه).از طرفی ند میدونست در غیاب اون موقعیت جان کمی خراب میشه.و در نهایت جان هیچ شانسی برای فرمانروایی وینترفل نداشت.پس چه گزینه ای بهتر از دیوار؟با شناختی که ند از جان داشت و با توجه به دوش کشیدن عنوان"فرزند ند استارک" شانس خیلی بالایی برای فرمانروای دیوار شدن وجود داشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای این که حرف شما رو بپذیرم باید به این سوالات بتونیم جواب بدیم ؟ آیا بنجن خودش به دیوار رفت یا کسی اون رو به دیوار فرستاد ؟ شاید هم به اونجا تبعید شده ! بنجن قبل مرگ پدر و برادرش راهی دیوار شده یا بعد اون ؟

چطور ممکن با وجود بنجن استارک امیدی به فرمانده شدن جان داشته باشه ؟!

جدا از این که خدمت به دیوار ممکنه برای استارک ها ، افتخار باشه . به نظرت لرد ادارد چطور میتونه تنها یادگار خواهرش رو به خطرناک ترین نقطه وستروس بفرسته ؟! چرا به جای این که بفرستتش به اون تبعید گاه ، جان رو به همراه خودش به بارانداز نبرد ؟! این جوری هم میتونست افتخار و موقعیت کسب کنه و هم این که از کتلین دور میشد و در پناه پدرش/پدرخوندش باقی میموند .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کدوم مادری التماس میکنه که بچه یتیمش رو بفرستن به خطرناکترین و سخت ترین نقطه جهان ؟!

به نظرتون با توجه به عشق رابرت به لیانا ، این امکان وجود داره که جان ، حرو...زاده رابرت و لیانا باشه ؟ و لیانا به خاطر مسائلی از ند بخواد که جان رو از رابرت دور نگه داره ؟! اینجوری قضیه این که چرا ند ، جان رو با خودش به جنوب نبرده هم حل میشه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قولی که ند به لیانا میده به نظرم مراقبت از بچه نبوده. ریگار درست میگه ند به هر حال خودش این کارو میکرد.

 

قول سر مخفی کردن کامل هویت بچه بوده. در حدی که ند یه عمر دلخوری کتلین رو به جون میخره و حتی به زنش هم چیزی نمیگه.

 

درباره مادرش که لیاناست به نظرم شکی نیست. ولی با سابقه ای که از مارتین داریم هیچ بعید نیست پدرش کس دیگه ای جز ریگار باشه. تو فاصله ی جدا شدن لیانا از ریگار و رسیدن لیانا به اون برج در جنوب معلوم نیست کیا همراهش بودن و چی کار کرده...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اولا که کی گفته دیوار خطرناکترین جا هستش (درسته هست ولی اد که نمیدونست و اصلا باور نداشت چون اون زن که فرار کرده بود رو سر زد)لذا اد اونو از خواست خودش وبه جایی که فکر میکرد امنه فرستاد در مورد این که جان از تارگرین هاست مخالفم یه حسی میگه اگه تارگرین بود استاد دیوار میفهمید (همون استاد کور که به کلاغها غذا میده)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تیریون عزیز یکی دو جا به اشتباه کردی

1-اونی که ند در حضور فرزنداش سر زد زن نبود.یک مرد بود.

2-اگر ند اون مرد رو سر زد به این دلیل نبود که دیوار رو جای امنی میدونست.بلکه به این دلیل بود که اون مرد سوگند رو شکونده بود و وظیفه ی ند بود تا سوگند شکنان رو سر بزنه!

 

در مورد استاد ایمون:درسته استاد ایمون خیلی مرد توانایی هست اما فکر کنم این تجربه ی بالاشه که اونقدر اون رو دانا به نظر میاره و صد البته علمی که در اولدتاون آموخته.اما همونطور که از اسمش معلومه اون یه استاده و نه یه جادوگر و پیشگو...پس چطوری میتونه هویت جان رو تشخیص بده؟

 

در مورد ند:به نظرم ند میدونست دیوار جای امنی نیست.اما ند دیوار و خدمت بعنوان یک نگهبان شب رو بیشتر یک کار مقدس و ارزشمند میدونست و همین ویژگی باعث میشد تا با کمال میل جان رو به اونجا بفرسته

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

استاد لازم نیست جادوگر باشه مگه دنریس جادوگر بود که فهمید دادشش اژدها نیست؟

تو فیلم زن بود ! ولی وقتی برن از باباش پرسید که اون مرد دروغ میگه تقریبا تائید کرد ولی تا حدودی قانع شدم که ند اون جارو امن نمی دونست ولی اصلا فکر نمیکنم جان تارگرین باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دنریس کاملا باور داشت ویسریس از خون اژدهاست.درسته خیلی از دستش ناراحت بود اما پیش خودش کاملا مطمئن بود ویسریس هم مثل ریگاره و به همین باور زندگی کرد تا زمانی که ویسریس در حضور همه به کال دروگو اهانت کرد و کال هم هدیه از طلای مذاب براش آماده کرد.اونجا بود که دنریس متوجه شد برادرش از خون اژدها نیست.چون برادرش در اون طلای مذاب سوخت و مرد!

در ضمن استاد ایمون نابیناست.چطوری استدلال میکنی که ایمون متوجه میشه جان هویتش چیه!؟

 

تیریون:مطمئنی اون زن بود؟آخه من الان دارم عکس اون صحنه رو میبینم و کاملا صدای اون مرد که زیر لب زمزمه میکرد "I saw what I saw"تو گوشمه...یه بار دیگه ببین!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دیدم فکر کنم مرده احتمالا حق با توئه(:D) چون استاد نابیناست نه در مورد دنی ولی هنوز از ته دل مطمئنم جان تارگرین نیست ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جان تارگرین نیست . نه تنها تارگرین ها ، بلکه تمام مردم والریای کهن موهای نقره فام داشتن ، چیزی که اصلا در جان دیده نمیشه . ( البته ممکنه به مامانش کشیده باشه ) .

ولی میتونید مطمعن باشید که جان مثل دنی و ریگار اژدها نیست ، اگه یادتون باشه دستهاش تو قضیه حمله ای که بهش شد ، به شدت سوخت . همین مدرک کافیه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جان تارگرین نیست . نه تنها تارگرین ها ، بلکه تمام مردم والریای کهن موهای نقره فام داشتن ، چیزی که اصلا در جان دیده نمیشه . ( البته ممکنه به مامانش کشیده باشه ) .

 

بله

یادمه یک بار سحر در همین زمینه گفته بود

سالها ازدواج اونجوری دی : خون رو ظعیف می کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من مدت ها داشتم فکر می کردم جان چطور می تونه با تارگرینا در ارتباط باشه،تا اینکه دیشب اومدم این تاپیک و کلی هیجان زده شدم.

من مطمئنم جان یه تارگرینه و در آینده عمو مارتین یه شرایطیو بوجود میاره که جان هویت تارگرین خودشو (نسوز بودن و این چیزا دیگه) نشون بده.

نه جان نمی تونه پسر بنجن باشه چون لین هیچ کمکی به پیشبرد خط سیر داستان نمی کنه.مارتین کارش حساب شده تر از اینه که بخواد یه چیز بی ربطو تو داستان بذاره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من بیشتر به سخن "نارملا" نزدیکم . مارتین چیزی رو رو میکنه که احتمالا کمترین احتمالش وجود داشته باشه ، به نظرم بعید نیست رابطه ای بین بنجن و جان وجود داشته باشه . ضمن این که هنوز نمیدونیم چرا بنجن استارک به دیوار پیوسته ! بنجن به راحتی میتونست به عنوان برادر محافظ شمال ، در هر قلعه ای به عنوان پرچمدار ادارد ، حضور داشته باشه ، حتما دلیل مهمی وجود داره که به برادران شب پیوسته .

 

به تالیسا : جان تارگرین نیست ، نه موهاش ، نه چشماش و نه رنگ پوستش به اونها نرفته ، ضمن این که مشخص شده در مقابل آتیش هم آسیب پذیره ( یکی از دستاش تو ماجرای کشتن مرده های متحرک به شدت سوخت ، هرچند وقت یه بار به دست و انگشتای سوختش اشاره میکنه ) .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جان چطور میتونه پسر بنجن باشه؟

با این تیکه موافقم که مارتین همیشه غافلگیرمون میکنه و از جایی ضربه میزنه که فکرشو نمیکنیم.ولی آخه باید با عقل جور دربیاد خب.اینکه بگردیم دنبال گزینه های جدید حرکت جالبیه ولی باید یه مقاربتی با داستان داشته باشه.مثلا الان یکی بیاد بگه جان پسر بلک فیشه!....ادارد وقتی از جنگ برگشت جان رو با خودش آورد.تا جایی که من میدونم{یا حداقل اینطوری فکر میکنم}بنجن با ادارد نرفته بود و در زمان غیبت ادارد در وینترفل مونده بود.خب جان چطوری میتونه پسر بنجن باشه در حالیکه در جنوب بدنیا اومده و پدرش در شمال بوده؟

تازه اگر فرض کنیم که بنجن هم با ادارد به جنوب رفته بود،چه نیازی هست که بچه بنجن رو ادارد به سرپرستی بگیره.خب خودش مگه مُرده؟این رو لحاظ کنیم که توی فضای داستان فرزندان نامشروع مثل نقل و نبات زیادن و کسی مثل بنجن به راحتی میتونست با یه بچه برگرده بدون اینکه مشکلی براش پیش بیاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×