ادارد استارک

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۵ توسط جورامون (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی «'''ادارد استارک''' (Eddard Stark) که اغلب ند (Ned) صدا می‌شد، حکمران خاندان استارک (Stark Ho...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ادارد استارک (Eddard Stark) که اغلب ند (Ned) صدا می‌شد، حکمران خاندان استارک (Stark House)، لرد وینترفل (Winterfell) و محافظ شمال (Warden of the North) بود. او دوست نزدیک پادشاه رابرت برتیون (Robert Baratheon) بود. با او بزرگ شده و در به دست آوردن تخت آهنین (Iron Throne) به او کمک کرده بود. سرانجام نیز به عنوان دست (Hand) او تعیین شد. او یکی از شخصیت های اصلی (POV) در کتاب اول است. نقش ادارد استارک در سریال توسط شین بین (Sean Bean) بازی شد.[۱]

شخصیت و ظاهر

ادارد در دهه سوم زندگی خود به سر می برد. صورتی کشیده، موهایی تیره و چشمانی خاکستری رنگ دارد.[۲] چند تار خاکستری بین ریش های کوتاهش به چشم می خورد. چشم های خاکستری تیره اش نشان از حالت روحی او دارد، وقتی ملایم است، مه آلود و وقتی خشک و سرد باشد، مثل سنگ به نظر می آیند.[۳] در میان دشمنانش به داشتن چشمانی سرد شهرت دارد و آنان این طور تصور می کنند که این چشم ها نمایانگر قلب یخ زده او هستند.[۴] جیمی لنیستر (Jaime Lannister) چشم های ادارد و روس بولتون (Roose Bolton) را شبیه هم می داند.[۵] ادارد به اندازه ی برادرش، برندون (Brandon) خوش قیافه و تنومند نیست.[۶] با وجود این که شخصیت آرام او به سردی و غرور تعبیر می شود، وی با روحیه شرافت و عدالت طلبی شناخته می شود و در نظر افراد خانواده اش فردی مهربان است.

گذشته

دوران جوانی

ادارد از هشت سالگی به همراه رابرت برتیون نزد جان ارن (Jon Arryn) در ایری (Eyrie) پرورش یافت.[۷] ند رابطه ی صمیمانه ای با رابرت داشت و به تدریج جان ارن را به عنوان پدری دوم پذیرفته بود. پدر ند، ریکارد (Rickard) و برادرش برندون (Brandon) به دنبال قضیه ربوده شدن احتمالی لیانا استارک (Lyanna Stark) توسط پرنس ریگار (Prince Rhaegar)، به دستور شاه ایریس دوم (Aerys II) اعدام شدند. وی پس از آن به جان ارن دستور داد تا سرهای دو شخص تحت نظارتش را بفرستد. جان ارن با این دستور مخالفت کرد و در مقابل شورشی به راه انداخت.

شورش رابرت

با مرگ پدر و برادر ند، وی هم اکنون لرد وینترفل شده بود. او قصد داشت با افزایش نیرو های خود به شورش بپیوندد. اما رسیدن به شمال از طریق ویل کاری دشوار بود، چرا که گال تاون (Gulltown)، بندرگاه مرکزی ویل، هنوز وفادار به تخت آهنین بود. ند ناگزیر بود با گذر از کوه ها به فینگرز (Fingers) رفته و در آنجا ماهیگیری را اجیر کند تا او را با قایق به وایت هاربر (White Harbor) برساند. ولی آنها در بایت (Bite) گرفتار طوفان شدند و ماهیگیر غرق شد. با این وجود دختر ماهیگیر موفق شد ند را تا جزایر سه خواهر (Three Sisters) برساند. وقتی ند به سیسترتن (Sisterton) رسید، یکی از استادان اصرار ورزید که لرد بارل (Lord Borrell) سر ند را به شاه ایریس تحویل دهد ولی لرد بارل که اطلاع داشت جان ارن و رابرت برتیون در همین اثنا گال تاون را تسخیر کرده اند، در این که چه کسی برنده ی این کشمکش خواهد شد، مردد بود. به این ترتیب او گذاشت تا ند به وایت هاربر برود و در مقابله با خطر شکست در شورش از او خواست تا اقامتش در سیسترتن را مخفی نگه دارد.[۸] ند بعد از این که نیرو جمع کرد، به جنوب تاخت تا به جنگ رابرت بپیوندد و زمانی به آنجا رسید که نبرد ناقوس ها (Battle of the Bells) شرایط را زیر و رو کرد. او سپس به ریورران رفت تا با کتلین تالی(Catelyn Tully) که نامزد برادرش، برندون، بود، ازدواج کند. جان ارن در همان مراسم با لایسا (Lysa)، خواهر کتلین، ازدواج کرد. این دو ازدواج هم زمان، خاندان تالی (House Tully) را موظف کرد تا به شورشیان بپیوندند.[۹] شورشیان در نبرد ترای دنت (Battle of the Trident) که در آن رابرت پرنس ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) را در نبردی تن به تن به قتل رساند، پیروزی خود را قطعی کردند. از آن جایی که رابرت به دست ریگار زخمی شده بود، تعقیب بازماندگان لشکر ایریس تا بارانداز پادشاه (King’s Landing) به عهده ی ادارد افتاد. وقتی به آنجا رسید که نیرو های تایوین لنیستر (Tywin Lannister) شهر را غارت کرده بودند. ادارد در طول شورش خاندان لنیستر (House Lannister) را خوار و پست شمرد، از این که لرد تایوین آشکارانه و مدت زمانی طولانی بی طرف ماند تا در نهایت به گروه برنده بپیوندد. این تحقیر زمانی افزایش یافت که ادارد فهمید لرد تایوین با حیله و نیرنگ شهر را فتح کرده است و مردانش همسر و فرزندان ریگار را به وحشیانه ترین طریق کشته اند. علاوه بر آن، زمانی که ادارد به آنجا رسید پرچم لنیستر در ردکیپ (Red Keep) برافراشته شده بود و وقتی به سوی تخت آهنین میرفت تا رابرت را مدعی تاج و تخت اعلام کند، شاه کش، سر جیمی لنیستر را نشسته بر روی آن و جسد شاه ایریس را روی پله های پایین تخت آهنین، یافت. همه ی این ها سوءظن ادارد نسبت به اهداف جاه طلبانه ی لنیسترها را بیشتر برانگیخت. او احساس میکرد نحوه ی تسخیر بارانداز پادشاه، قیام رابرت را ناشرافتمندانه جلوه داد. وقتی که رابرت به شهر رسید، ادارد از این که او در این عذاب وجدان او شریک نشد، از او ناامید گردید، به ویژه این که از قتل فرزندان ریگار حمایت کرد. او همچنین توصیه ی ادارد را درباره ی این که سر جیمی باید به جرم شکستن سوگندش نسبت به حفاظت از پادشاه به عنوان یکی از شوالیه های محافظ پادشاه (Kingsguard)، به محافظین شب بپیوندد، رد کرد .اختلافات آن ها در مورد این موارد شکافی موقت در روابط ادارد و رابرت ایجاد کرد که حتی جان ارن نیز قادر به ترمیم آن نبود.[۱۰] [۱۱] [۱۲] ادارد رابرت را در بارانداز پادشاه تنها گذاشت و به استورمز اند (Storm’s End) رفت و در آنجا محاصره ی قلعه (siege of the castle) را از میان برداشت. سپس به دورن (Dorne) سفر کرد تا خواهرش لیانا را که ظاهرا در برج سرور (Tower of Joy) زندانی بود، آزاد کند. وقتی ادارد با ۶ تن از همراهانش به قلعه رسید، دریافت که آنجا توسط سه تن از اعضای محافظین پادشاه، شامل سر آرتور دین (Arthur Dayne) محافظت می شود. نتیجه درگیری پیش آمده مرگ همه ی افراد هردو طرف غیر از ادارد و هاولند رید (Howland Reed) شد. متاسفانه، وقتی ادارد لیانا را پیدا کرد که در حال مرگ بود. قبل از مرگش قولی از ادارد گرفت که ظاهرا هیچ گاه آن را با کسی در میان نگذاشت. این حادثه برای همیشه مایه عذاب و رنج ادارد واقع شد. با این وجود اندوه مشترک از دست دادن لیانا موجب شد تا ادارد با دوستش و هم اکنون شاه رابرت اول تجدید دوستی نماید.[۱۳]

لرد وینترفل

ادارد در حالی که فرزند حرامزاده اش، جان اسنو (Jon Snow) را به همراه داشت، به خانه اش، وینترفل (Winterfell) بازگشت. این قضیه موجب ایجاد اختلافاتی در رابطه اش با همسرش، کتلین، شد. ادارد او را از صحبت درباره ی هویت جان منع کرد. زمانی که لیدی کتلین این شایعه که مادر این پسر، آشارا دین (Ashara Dayne)، اصیل زاده ی دورنی (Dornish) می باشد را با همسرش در میان گذاشت، او با لحنی خشن جواب داد که او همخونش است و این تنها چیزی است که باید بداند. به دنبال آن، وی همه ی شایعه ها در مورد آشارا را ساکت نمود. لرد ادریک دین (Edric Dayne)، باور داشت که مادر فرزند به جای عمه اش آشارا، زنی به اسم وایلا (Wylla) بود که به خاندان دین (House Dayne) خدمت میکرد و مدتی دایه ی ادریک بود.[۱۴] همچنین وقتی که پادشاه رابرت درباره مادر فرزند حرام زاده ی ادارد پرسید، او به اسم وایلا اشاره کرد.[۱۵] اگرچه گودریک بارل (Godric Borrell) ادعا میکرد که دختر آن ماهیگیر که ند را به فینگرز رساند، مادر جان اسنو است.[۱۶] ند ۱۵ سال بعد را به عنوان لرد وینترفل گذراند. وظیفه ای که هیچ گاه انتظارش را نداشت و توانایی انجام آن را در خود نمی دید. او به ندرت سرزمین هایش را ترک میکرد و خود را درگیر دسیسه های پیچیده دربار جنوب نمی کرد. ند با وجود پرچمداران وفاداراش با بعضی مشکلات که به سرعت رخ می دادند مواجه میشد. مانند وقتی که لرد جورا مورمونت (Jorah Mormont) را به جرم معامله با برده فروشان تبعید کرد. یک بار که شمال را ترک کرد برای جنگ همراه با رابرت بود و بار دیگر برای کمک به او در سرکوب عصیان گریجوی (Greyjoy Rebellion). بعد از احاطه ی قطعی پایک و تسلیم شدن بالون گریجوی (Balon Greyjoy)، ادارد پسر لرد بالون، تیان، که زنده مانده بود را به عنوان ملازم و گروگان همراه خود برد.

وقایع اخیر

بازی تاج و تخت

لرد ادارد، یکی از نگهبانان شب فراری که ادعا می کرد آدرها به وی حمله کرده اند، اعدام کرد. در بازگشت به وینترفل، گروه، دایرولفی که توسط گوزنی نر کشته شده و شاخ گوزن در گلویش فرو رفته بود، پیدا می کنند. با پا در میانی جان اسنو حرام زاده، ند تصمیم می گیرد ۵ توله تازه متولد شده ی آن را زنده نگه دارد و هر کدام از فرزندان شرعی استارک، صاحب یکی از آن ها شوند. مدتی بعد، خبر مرگ جان ارن که ادارد را هم چون رابرت برتیون تحت حمایت خود قرار داده و سال ها به عنوان دست پادشاه خدمت کرده بود، می رسد.[۱۷] پس از مدت کوتاهی رابرت به همراه نیمی از دربار خود به وینترفل آمده و به دنبال آن، ند با بی میلی نامزدی دخترش سنسا (Sansa) با پرنس جافری (Joffrey) و هم چنین جایگزینیش به عنوان دست پادشاه را می پذیرد.[۱۸] در این میان پیغامی از لایسا ارن (Lysa Arryn)، بیوه ی جان و خواهر کتلین، می رسد. او به استارک ها هشدار می دهد که لنیستر ها (Lannisters) در قتل همسرش دست داشته اند. ادارد پس از رسیدن به بارانداز پادشاه (King’s Landing)، از قرض های سنگین حکومت و ناتوانی ارن و شورای کوچک (Small Council) از بازداشتن زیاده روی های رابرت، بهت زده می شود. با وجود مخالفت های ادارد به علت هزینه ها، رابرت دستور برگزاری مسابقه ای به افتخار انتصاب ادارد به عنوان دست پادشاه، می دهد.[۱۹] مسابقه شامل رقابت های سوارکاران آزاد و شوالیه هایی از سراسر ۷ پادشاهی (Seven Kingdoms)، مسابقات تیراندازی، رقابت های میدانی و مبارزه با نیزه بود.

ادارد در حین بررسی فعالیت های جان قبل از مرگش، پی می برد که وی بخش عمده ای از وقتش را با استنیس برتیون (Stannis Baratheon) و دیدار با فرزندان حرام زاده ی رابرت می گذراند.[۲۰] از طرفی یارن (Yoren)، یکی از نگهبانان شب خبر می دهد که همسرش کتلین، تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) را دستگیر کرده است. زمانی که رابرت، مساله کشتن دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) که باردار بود را با شورای کوچک در میان می گذارد، فقط ند و سر باریستان (Ser Barristan) مخالفت می کنند. رابرت به خاطر کینه ای که از تارگرین ها به دل دارد، بر قتل پافشاری می کند و ادارد برای ابراز مخالفتش از مقامش کناره گیری می کند.[۲۱] ند قبل از این که بارانداز پادشاه را ترک کرده و به وینترفل بازگردد، یکی دیگر از حرام زاده های رابرت که دختری به نام بارا بود، را ملاقات می کند. او در راه بازگشت در دام جیمی لنیستر می افتد که خواهان انتقام برادر ربوده شده اش به دست کتلین، است.[۲۲] ساق پای ادارد در این درگیری به شدت مجروح می شود. بعد از به هوش آمدنش، رابرت دوست خود را ملاقات کرده، از او عذرخواهی نموده و به سمت دست پادشاه باز می گرداند.[۲۳] زمانی که رابرت در شکار به سر می برد، ادارد بر تخت آهنین نشسته و پاسخگوی مردم می گردد. سه لرد ریورلند (Riverland)، خبر ویرانی روستاهای نزدیک مرز قلمرو غربی (Westerlands) توسط گرگور کلگان (Gregor Clegane)، را می رسانند. ادارد برای بازگرداندن و محاکمه ی کلگان، محافظین شخصی خود، تعدادی شوالیه، توروس میری (Thoros of Myr) و بریک دندریون (Beric Dondarrion) را فرستاد.[۲۴] ادارد با پیگیری بیشتر علت توجه جان ارن به حرام زاده های رابرت، وحشت زده پی می برد که سه فرزند مشروع رابرت، در واقع حاصل زنا ملکه سرسی (Cersei) با برادر دوقلویش جیمی بوده اند.[۲۵] ادارد تصمیم می گیرد در ملاقاتی رودررو با سرسی، به او فرصت فرار با فرزندانش را بدهد.[۲۶] اما سرسی در مقابل، با اشاره به قتل رابرت و پرداختن رشوه به نگهبانان شهر بار انداز پادشاه (City Watch of King’s Landing)، او را تهدید می کند. زمانی که رابرت در شرف مرگ بود، ند هر دو پیشنهاد رنلی برتیون (Renly Baratheon)، برادر کوچکتر رابرت، در مورد گروگان گرفتن و تحت نظر قرار دادن فرزندان پادشاه و هم چنین پتایر بیلیش (Petyr Baelish)، در مورد نایب السلطنه ماندن ادارد تا به سلطنت رسیدن پسر ۱۳ ساله سرسی و جیمی، را رد می کند. در عوض برای واگذار کردن سلطنت به استنیس که بزرگ ترین در میان برادران رابرت است، طرح می ریزد.[۲۷] بیلیش قول حمایت نگهبانان شهر را به او می دهد، اما بلافاصله پس از مرگ رابرت به او خیانت می کند.[۲۸] سرسی از همین طریق، ادارد را به جرم خیانت دستگیر می کند و با به دست آوردن حمایت نگهبانان شهر از بیلیش به خاطر این اقدامش تشکر میکند. واریس (Varys) در ملاقات با ادارد در سیاه چال، پیشنهاد می دهد که با اعتراف به خیانت می تواند نجات پیدا کرده و به نگهبانان شب (Night’s Watch) بپیوندد. ند در ابتدا مخالفت می کند، اما بعدا برای نجات دخترش، سنسا، که تحت نظارت لنیسترهاست،غرور خود را زیر پا گذاشته و قبول می کند.[۲۹] بی آن که خبر داشته باشد، یارن، دخترش آریا (Arya Stark) و سر باریستان با ظاهری مبدل در میان جمعیت حضور داشتند. ادارد در مقابل همگان، اقراری دروغین نمود اما تصمیم پادشاه جافری مبنی بر اعدام ادارد، نقشه را به هم می ریزد و سرسی، واریس و سپت اعظم را بهت زده می گرداند. ایلن پین (Ilyn Payne)، ادارد را با شمشیر نامی خودش، آیس (Ice) گردن می زند.[۳۰] سپس جافری سر ادارد را بر سر نیزه ای قرار داده و سنسا را وادار به دیدن آن کرد.[۳۱]

نزاع شاهان

تیریون لنیستر، دستور می دهد که سر لرد ادارد به همراه تمامی سرهای دیگر از نیزه ها درآورده شوند. استخوان های ادارد استارک توسط تیریون به ریورران (Riverrun) فرستاده می شوند. کتلین تالی از هالس مولن (Hallis Mollen) درخواست می کند که آن ها را به شمال ببرد تا ند بتواند در سرداب های وینترفل نزد پدر، برادر و خواهرش دفن شود. بعد از تصرف موت کیلین (Moat Cailin) توسط جزایر آهنی ها (The Ironborn) و افتادن آن به دست خاندان گریجوی، مشخص نشد که استخوان های ادارد قبل از آن، موت را گذرانده است یا نه. هم چنین اعدام ادارد استارک در سپت اعظم بیلور شکافی بزرگ در روابط بین دربار و هفت مذهب (Faith of the Seven) ایجاد کرد، چرا که بیشتر مذهبیان باور دارند که گردن زدن استارک در آن جا و خونریزی موجب بی حرمتی به سپت شده است.

رقص با اژدهایان

نقل قول ها

برن: ممکنه یک نفر با وجود این که ترسیده، شجاع باشه؟

ادارد- این تنها زمانیه که یک نفر می تونه شجاع باشه.[۳۴]

اگه قراره زندگی یک انسان رو بگیری، بهش مدیونی که به چشمش نگاه کنی و آخرین حرف هاش رو بشنوی. اگه طاقت این کار رو نداری پس شاید اون شخص شایسته ی مرگ نیست… حکمرانی که پشت جلاد های مزدور قایم میشه، به زودی واقعیت مرگ رو فراموش می کنه.[۳۵]

—ادارد استارک

اگر در موقعیتی قرار بگیرم که باید بین زندگی بچه ای ناشناس در برابر زندگی راب، سنسا، آریا، برن و ریکان یکی را انتخاب کنم، چه خواهم کرد؟ بغرنج تر، کتلین اگر در برابر انتخاب بین زندگی جان در مقابل زندگی فرزندان خودش قرار بگیرد، چه خواهد کرد؟ نمی دانست، دعا کرد که هرگز پی نبرد.[۳۶]

—اددارد استارک

نقل قول هایی در مورد ادارد

آیا خواستن زنی زیبا اینقدر چیز وحشتناکی بود؟ او نا امیدی کودکانه ی خودش را به یاد آورد. اولین بار که چشمانش به ادارد استارک افتاده بود، او را نمونه ای جوانتر از برادرش برندون تصور کرد، اما اشتباه می کرد. ند کوتاه تر بود و صورتی بدقیافه تر داشت و بسیار محزون نیز بود. به اندازه کافی مودبانه صحبت می کرد اما در میان حرف هایش سرمایی را احساس می کرد که با رفتار برندون کاملا در تضاد بود. برندونی که نشاطش نیز همانند خشمش، دیوانه وار بود. حتی وقتی که دوشیزگیش را می گرفت، عشق بازیشان بیشتر انجام وظیفه بود تا اشتیاق.[۳۷]

—کتلین تالی

مدت ها پیش را به یاد می آورد که پدرش می گفت، وقتی باد سرد بوزد، گرگ تنها می میرد اما گله زنده می ماند. او همه چیز را پشت سر گذاشته بود. آریا، گرگ تنها، هنوز زنده بود. اما گرگ های گله گیر افتاده و مرده و تکه پاره شده بودند.[۳۸]

—آریا استارک

اما ند تو، باید دستی که ایریس رو کشت می بوسید، ولی وقتی دید چه کسی روی تخت آهنین نشسته ترجیح داد با اخم بگه برو کنار.[۳۹]

—جیمی لنیستر

ند استارک رو خیلی خوب می شناختم. پدرت دوست من نبود، ولی فقط یک احمق شرافت یا صداقت اون رو زیر سوال می بره.[۴۰]

—استنیس براتیون به جان اسنو