برندون استارک (بی دختر)

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
صفحات همنامی با این صفحه وجود دارد. اگر قصد آمدن به این صفحه را نداشتید به صفحه ابهام زدایی بروید.Disambig.png
House Stark.PNG
برندون استارک
House Stark.PNG
Bael.jpeg
نبرد بائل و برندون استارک، اثر Roman Papsuev

عنوان لرد وینترفل
خاندان خاندان استارک
کتاب(ها) نزاع شاهان

لرد برندون استارک ظاهرا یکی از لردهای وینترفل بوده، در زمانی که بائل آوازه خوان با گروهی از وحشی ها، دست به حمله می زند.

افسانه بائل آوازه خوان

فرمانروای آن زمانِ شمال، برندون استارک، روزی بائل را ترسو خطاب می کند. بائل برای اینکه، جواب این بی حرمتی را بدهد و شجاعت خود را به اثبات برساند، از دیوار بالا رفته واز سمت جاده ی شاهی (Kingsroad) به سمت وینترفل می رود و با نام سگریک از اسکاگوس (Sygerrik of Skagos) وارد وینترفل می شود. این اسم در زبان کهن معنی «فریبکار» میدهد، و در اسکاگوس به یک خواننده گفته می شود. در آنجا، او تا نیمه شب برای لرد استارک آواز می خواند و او را تحت تاثیر مهارت خوانندگی خویش قرار می دهد، و لرد استارک از او می پرسد، چه چیزی به عنوان پاداش می خواهد، او می گوید که زیباترین گل در حال شکفتن باغ وینترفل را می خواهم. از آنجا که گل رز آبی زمستان (blue winter rose) در حال شکفتن بود برندون قبول کرد که یکی از آنها را به او بدهد. اما صبح روز بعد، تنها دختر باکره ی لرد استارک ناپدید می شود، در حالی که بر روی تخت او رز آبی زمستان قرار داشت. لرد برندون استارک، نگهبانان شب را به جستجوی آنها به آنسوی دیوار می فرستد، ولی هرگز نه اثری از دختر پیدا می شود و نه از بائل. نسل استارکها در حال انقراض بود، تا زمانی که دختر به اتاقش باز می گردد، در حالی که در دستان او یک نوزاد بود، آنها هیچوقت وینترفل را ترک نکرده بودند، و در واقع در سرداب مخفی شده بودند، و حرامزاده بائل و دختر استارک، لرد وینترفل می شود.[۱]

سالها بعد که بائل، پادشاه آنسوی دیوار می شود، با هدایت ارتش وحشی ها به سمت جنوب لشکرکشی می کند، و در فروزن فورد - گدار یخزده (Frozen Ford) با پسر خود به مبارزه می پردازد، اما نمی تواند هم خون خودش را بکشد، و مرگ به دست لرد استارک را می پذیرد. پسرش سر او را به وینترفل بر می گرداند، و وقتی مادرش، سر آوازه خوان محبوب خود را به عنوان غنیمت جنگی می بیند، خودش را از بالای برجهای قلعه به پایین پرت می کند.

زمان حوادث

کتاب به زمان دقیق حوادث اشاره نمی کنند و به عبارت «مدتی طولانی» اکتفا کرده است. با توجه بر اینکه عنوان برندون استارک و نوه اش هر دو "لرد" می باشد و دیگر از عنوان پادشاه استفاده نمی شود، میتوان در نظر گرفت که این داستان پس از سال 1 پس از ورود اگان و پس از، از دست دادن پادشاهی استارک به وقوع پیوسته است.

از سوی دیگر برخی داستان ها می گویند که پسر بائل توسط یکی از لرد های خود کشته شده و سپس پوست سرش کننده شده است. عادت سلاخی دشمنان و کندن پوست آنان از 700 سال قبل تر از ورود اگان توسط خاندان بولتون اجرا می شود.[۲]

منابع و یادداشت ها