سرسی لنیستر

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۰۴ توسط جورامون (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
House Lannister.png
سرسی لنیستر
خاندان Baratheon.PNG
Cersei.jpg
سرسی اثر Amoka

القاب روشنایی غرب

روسپی

فاحشه ی برادر
عنوان ملکه ی وارث

محافظ مملکت
ملکه ی نایب السلطنه

بانوی کسترلی راک
خاندان خاندان لنیستر
خاندان براتیون از بارانداز پادشاه
فرهنگ سرزمین های غربی
تولد در 266AL در کسترلی راک
همسر رابرت براتیون
کتاب(ها) بازی تاج و تخت(حضور دارد)

نزاع شاهان(حضور دارد)
یورش شمشیر ها(حضور دارد)
ضیافتی برای کلاغ ها(شخصیت اصلی)

رقصی با اژدهایان(شخصیت اصلی)

بازیگر لنا هیدی
سریال فصل اول | فصل دوم | فصل سوم| فصل چهارم | فصل پنجم | فصل ششم

سرسی لنیستر (Cersei Lanister) فرزند ارشد لرد تایوین (Tywin) و بانو جوانا لنیستر (Joanna Lannister) است، و برادری دوقلو به نام جیمی لنیستر (Jaime Lannister) دارد. بعد از قیام رابرت (Robert's Rebellion) او با رابرت براتیون (Robert Baratheon)، شاه جدید ازدواج کرد و ملکه ی هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) شد. سرسی مادر سه فرزند به نام های جافری (Joffrey)، میرسلا (Myrcella) و تامن براتیون (Tommen Baratheon) است. در مجموعه ی تلویزیونی نقش سرسی را لنا هیدی بازی کرده است. سرسی از کتاب ضیافتی برای کلاغ ها (A Feast for Crows) تبدیل به یکی از شخصیت های اصلی شده است.

ظاهر و شخصیت

سرسی خودرای و جاه طلب است و هوش زیادی در انجام کار های رذیلانه دارد. سرسی از نظر خودش سیاست مداری موشکاف است و دوست دارد خود را دختر پدرش بپندارد و از این رو زمانی که اطرافیانش به دستورات عجیب و پر از اشکال او روی خوش نشان نمی دهند، احساس توهین می کند. او از رسومات و عرفی که به خاطر جنسیتش بر او تحمیل می شود متنفر است، ولی هرگز نمی داند که دلیل آن که افراد از او پیروی نمی کنند و به دستوراتش احترام نمی گذارند آن است که او یک رهبر ضعیف است.[۱]

در ابتدای مجموعه سرسی با کنترل کردن آشفتگی ها و پریشانی های پیرامون مرگ شاه رابرت و آغاز جنگ پنج پادشاه (War of Five Kings) از خود هوش قابل توجهی نشان می دهد، با این وجود و با پیشروی مجموعه، هر چقدر سرسی به قدرت بیشتری می رسد، بیشتر ثابت می کند که در کنترل قدرت فاقد صلاحیت است. با این که بیشتر عمرش را در تلاش برای کسب قدرت بوده، به نظر می رسد او هیچ ایده ای ندارد که در زمان رسیدن به قدرت چطور باید از آن استفاده کرد.

اخلاق آتشین سرسی و غرورش که به آسانی جریحه دار می شود بار ها باعث می شوند که او دست به اقدامات نابخردانه بزند، و او به ندرت آثار سوئی را که تصمیماتش ممکن است به بار آورند در نظر می گیرد. او فاقد شکیبایی خسته کننده ولی حیاتی برای حکومت است و به طور فزاینده ای از رو به رو شدن با حقایق ناراحت کننده سر باز می زند، و از این رو به جای مشاوران صادق و توانمند، آدم های چاپلوس و متملق را دور خود جمع می کند. در حالی که از شیوه ی زندگی لذت طلبانه رابرت که منجر به زوال جسمش شد متنفر است، به طور ناخودآگاه در اثر سردرگمی ناشی از فشار رهبری، از عادات رابرت در افراط در غذا خوردن، مصرف الکل و روابط جنسی تقلید می کند. اگرچه سرسی نیز مانند پدرش معتقد به حکومت بر پایه ترس و نه عشق است، او توانایی ترکیب کردن بی رحمی با احتیاط و مصلحت گرایی را ندارد و فاقد قوه ی قضاوت صحیح است.

احساسات سرسی نسبت به پدرش پیچیده است؛ از طرفی به علت ازدواجش با رابرت براتیون و ندادن قدرت و احترامی که سرسی اشتیاقش را داشت از او دلخور است، از طرف دیگر او را تحسین می کند و سعی می کند از بی رحمی و کار آمدی او به عنوان یک سیاست مدار تقلید کند. سرسی از برادر کوچک ترش تیریون (Tyrion) نفرت دارد، زیرا با تولدش مادرشان را کشت. با آن که سرسی از دورنمای ازدواج سلطنتی اش با رابرت براتیون خشنود بود، به سرعت او را به عنوان احمق مستی که در شیفتگی خاطره اش از لیانا استارک (Lyanna Stark) مانده، در نظر گرفته و خوار شمرد.

سرسی اثر Anja Dalisa

تنها کسانی را که می توان نام برد که سرسی واقعا به آن ها عشق می ورزد یکی برادر دوقلویش جیمی است که از نوجوانیشان رابطه ی زنای با محرم با هم داشته اند و دیگری فرزندانش (که همگی نام خانوادگی براتیون دارند اما پدر حقیقشان جیمی است.) هستند. با این وجود به نظر می رسد او جیمی و فرزندانش را بیشتر به عنوان قسمتی از خودش دوست دارد و نه چیز دیگر، و از این رو گاها بر آن ها می تازد. با این که به شدت از فرزندانش در برابر هر گونه آزاری از بیرون محافطت می کند، اما آن چه را راهنمایی صحیح و نظم استوار نامیده می شود در اختیار آن ها قرار نمی دهد و زمانی که او را ناامید کرده یا از او سرپیچی می کنند، ممکن است با واکنشی تند و توهین آمیز با آن ها برخورد کند.

سرسی زنی کاملا زیبا، با ظاهر لنیستری کلاسیک است: موهای بلوند، چشمان درخشان سبز، پوست روشن و ظاهری تجملاتی و برازنده. برای دیدن تصاویر بیشتر این جا را ببینید. با این وجود گذر زمان و زایمان هایش اثرش را روی او گذاشته است. در کتاب ضیافتی برای کلاغ ها او بر اثر نوشیدن زیاد الکل دچار اضافه وزن شده است. او مانند بسیاری از شخصیت های دیگر کتاب خواب هایی می بیند که به نظر پیشگویانه می رسد.

تاریخ

سرسی در واقع فرزند ارشد خانواده است، اگرچه برادر دوقلویش جیمی لحظاتی بعد به دنیا آمد و بر پاشنه ی او چنگ زد. این دو نه ساله بودند که برادرشان تیریون به دنیا آمد و با تولدش مادرشان را کشت. این اتفاق موجب دلسردی و افسردگی پدرشان شد.

سرسی، مگی و ملارا

سرسی از کودکی در تسخیر پیشگویی مگی قورباغه (Maggy the Frog) بوده است، زن پیری که به داشتن توانایی های جادویی شهرت داشت. این زن به درستی پیشبینی می کند که او با پادشاه ازدواج می کند و این دو متقابلا به هم خیانت خواهند کرد. او مدعی می شود که سرسی مرگ تمام فرزندانش را خواهد دید، فرزندانی که همه پیش از مرگ شاه یا ملکه خواهند شد. و پس از آن که یک ملکه جوان تر و زیباتر همه چیز سرسی را از او می گیرد، والانکار (Valonqar،عبارتی به زبان والرین برین (High Valyrian) «برای برادر کوچک تر») جان او را خواهد گرفت. سرسی چنان از این پیشگویی وحشت زده می شود، که دوستش ملارا هتر اسپون (Melara Hetherspoon) را که موقع پیشگویی حاضر بوده می کشد.سرسی همواره تیریون را به عنوان مصداق والانکار می شناخت و نیز نهایتا به این نتیجه رسید که مارجری تایرل (Margaery Tyrell) آن ملکه ی جوان تر و زیباتر است.[۲]

زمانی که سرسی یک دختربچه بود پدرش به او قول داد که او را به ازدواج پرنس ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) در می آورد و او روزی ملکه خواهد شد. سرسی از این خبر خوشحال شد و در اولین ملاقاتش با ریگار شیفته ی او شد. با این وجود شاه ایریس (King Aerys) پیشنهاد تایوین را رد کرده و مدتی بعد ریگار را به ازدواج الیا مارتل (Elia Martell) در می آورد.}}

سرسی و جیمی از کودکی با هم روابط جنسی را تجربه کردند. یک بار یکی از خدمتکاران آن ها را در حین این کار می بیند و به مادرشان گزارش می دهد. جوانا اتاق های آن ها را به دو نقطه ی دور از هم در قلعه منتقل می کند تا مانع از تکرار چنین رفتاری شود.[۳] در دوازده سالگی پدرش که دست شاه (Hand of The King) وقت است، او را با خود به بارانداز پادشاه می برد. در سال های بعد تایوین هر پیشنهادی را که برای سرسی می رسد رد می کند، احتمالا به امید آن که او را به ازدواج یکی از شاهزاده های تارگرین درآورد. او دلتنگ جیمی می شود و وقتی تایوین تصمیم می گیرد جیمی را به ازدواج لایسا تالی (Lysa Tully) درآورد حسادت می کند. جیمی در پانزده سالگی و در طی یک لشکرکشی علیه انجمن برادری کینگزوود (Kingswood Brotherhood) شوالیه می شود. او در راه بازگشت به کسترلی راک (Casterly Rock) از بارانداز پادشاه دیدن می کند تا خواهرش را ببیند. سرسی جیمی را اغوا کرده و او را قانع می کند که به گارد پادشاه (Kingsguard) بپیوندد، که او را ملزم می کند که در ادامه ی عمر ازدواج نکرده و در بارانداز پادشاه در نزدیکی سرسی باقی بماند. سرسی می دانست که لرد تایوین از این اتفاق ناخشنود خواهد شد اما از ترس خشم شاه ایریس جرات ابراز علنی آن را ندارد.[۴]

سرسی اثر theMico

سرسی در طول یک ماه بعد ترتیبات پشت پرده این کار را انجام می داد، اما با وجود آن که طرح او برای پیوستن جیمی به گارد پادشاه موفقیت آمیز بود، نقشه اش بر باد می رود. تنش ها در رابطه ی بین پدرش و شاه بالا می گیرد و لرد تایوین انتصاب جیمی در گارد پادشاه را به منزله ی دزدیدن وارثش از او برداشت کرده، توهین قلمداد می کند. او به یک بهانه ی کوچک از مقامش به عنوان دست استعفا می دهد و به همراه سرسی به کسترلی راک بر می گردد و دوقلو ها را دوباره از هم جدا می کند.[۴]

کمی بعد از پایان قیام رابرت سرسی با رابرت براتیون ازدواج می کند تا پیوند خاندان سلطنتی را با خاندان لنیستر برقرار کند. سرسی در ابتدا شیفته ی جمعیت شادمان حاضر در مراسم ازدواج می شود. اما شیفتگی اش زمانی که رابرت در اولین شبشان با هم نام «لیانا» را در گوشش زمزمه می کند به پایان می رسد. این ازدواج به سرعت رو به زوال می رود و سرسی زناکاری هایش با جیمی را دوباره از سر می گیرد. او از جیمی سه فرزند به دنیا می آورد، (جافری، میرسلا و تامن) و موفق می شود هر سه را به عنوان فرزندان قانونی رابرت جا بزند. سرسی که از رابرت متنفر شده است، نهایت تلاش خود را می کند که از او باردار نشود، او بعد ها نزد ادارد استارک (Eddard Stark) اعتراف می کند که جنینی را که در ابتدای ازدواجشان از رابرت آبستن شده بود، کشته است.[۵]

حقیقت حرام زادگی فرزندان سرسی رازی سربسته می ماند تا آن که استنیس براتیون (Stannis Baratheon)، که می دانست فرزندان حرام زاده ی برادرش سیاه مو و چشم آبی هستند شک کرد که چرا فرزندان سلطنتی فاقد تشابهی به پدر اسمیشان هستند. او شکش را در نزد جان ارن (Jon Arryn) دست وقت مطرح کرد و این دو با هم موضوع را پی گیری کردند. جان قبل از آن که بتواند اقدامی کند مسموم شد و استنیس از بارانداز پادشاه گریخت. با این وجود کشفیاتشان سر نخ هایی برای دیگران بر جا گذاشت.

اتفاقات اخیر

بازی تاج و تخت

بعد از مرگ جان ارن، سرسی شوهرش رابرت براتیون را در سفر به وینترفل (Winterfell) همراهی کند. زمانی که رابرت و بیشتر حاضرین در قلعه به شکار می روند، سرسی و برادرش جیمی در قلعه می مانند. برن استارک (Bran Stark) این دو را در حین زناکاری می بیند، و در حالی که سرسی اصرار دارد که آن ها باید کاری انجام دهند تا پسربچه آن چه را دیده نزد کسی تعریف نکند، جیمی فورا برن را از برج پایین می اندازد.[۶] سرسی جیمی را برای اقدام بی فکرانه اش سرزنش می کند، او معتقد است در حالی که آن ها می توانستند با ترساندن برن را وادار به سکوت کنند اقدام به قتل او احمقانه بوده است.

هنگامی که کاروان سلطنتی به بارانداز پادشاه برمی گردد پرنس جافری به یک پسر قصاب به نام مایکاه (Mycah) حمله می کند، این اقدام آریا استارک (Arya Stark) و دایرولفش (Direwolf) را برمی انگیزاند تا با او مقابله کرده، او را خلع سلاح کنند. جافری نزد والدینش ادعا می کند که آریا و گرگش بدون دلیل به او حمله کرده اند. سرسی جانب او را می گیرد و طبق مجازات باستانی حمله به یک شاهزاده از خانواده ی سلطنتی خواستار قطع یک دست دختربچه می شود. وقتی رابرت امتناع می کند او از برادرش جیمی می خواهد که آریا را برایش بکشد یا قطع دست کند، و از رابطه ی جنسی به عنوان رشوه استفاده می کند. جیمی مخفیانه به دنبال دختربچه می گردد تا خواسته ی خواهرش را انجام دهد ولی نگهبانان استارک زودتر آریا را می یابند. رابرت خواسته ی سرسی برای تنبیه شدید بچه را نمی پذیرد، اما سرسی موفق می شود او را قانع کند تا به عنوان تاوان دستور قتل دایرولف دیگر را بدهد.[۷][۸]

رابرت که ادارد استارک (Eddard Stark) را به عنوان جانشین جان ارن دست پادشاه کرده است، دستور برگزاری یک تورنومنت بزرگ را به افتخار دست جدید می دهد. سرسی رابرت را از شرکت در مبارزه ی تن به تن منع می کند، که موجب مشاجره ای بین شاه و ملکه می شود. رابرت بر تصمیمش برای شرکت در مبارزه مصر است، ولی سر باریستان (Ser Baristan) و ادارد استارک موفق می شوند او را از این تصمیم بازدارند. کمی بعد واریس (Varys) ادعا می کند که سرسی می دانسته منع کردن رابرت برای شرکت در مبارزات تن به تن موثرترین راه برای قانع کردن او برای شرکت در مبارزه بوده است، و طرح هایی چیده شده تا او "به طور اتفاقی" در حین مبارزه کشته شود. او همچنین مدعی می شود که سر هیو (Hugh) از دره (Vale)، که روز قبل به دست سر گرگور کلگان (Gregor Clegane) کشته شده، می توانسته کسی باشد که جان ارن را طبق دستور لنیستر ها کشته است، بنابراین آن ها ترتیب مرگش را داده اند تا از سکوت دائمی او مطمئن شوند.[۹]

وقتی کتلین استارک (Catelyn Stark) تیریون را اسیر می گیرد، سرسی با رابرت مشاجره می کند و به خاطر آن که رابرت توهینی را که به خانواده ی همسرش شده تلافی نمی کند، به مردانگی او توهین می کند. شاه در پاسخ به توهین او را می زند، سرسی می گوید جراحت را به عنوان "نشانی از افتخار" در بر می کند. ادارد استارک که در آن جا حاضر است، اقدام دوستش را تایید نمی کند. رابرت نیز اذعان می کند کارش شاهانه نبوده است، ولی سرسی برای تحریک کردنش سرزنش می کند. ادارد که دست شاه باقی مانده است، در مورد مرگ جان ارن تحقیق می کند و حقیقت را در مورد والدین فرزندان سلطنتی کشف می کند. او با سرسی روبه رو می شود، و سرسی تایید می کند اتهام ادارد صحیح است. سرسی به او قول می دهد که اگر با او متحد شود و رازش را حفظ کند به او پاداش دهد، اما ادارد نمی پذیرد. ادارد که نمی خواهد به بچه ها آسیبی برسد،به او هشدار می دهد که حقیقت را به رابرت خواهد گفت و از او می خواهد با فرزندانش فرار کند.[۵]

سرسی در حال پاره کردن وصیت نامه ی رابرت

اما سرسی در عوض از زمانش برای ترتیب دادن یک "تصادف" برای رابرت در حین شکار استفاده می کند. او برای ملازم رابرت، لنسل (Lancel) که یکی از عشاق سرسی نیز هست، شراب قوی تهیه می کند و به او می گوید که این انگور مورد علاقه ی رابرت است. لنسل در حین شکار از این شراب به رابرت می دهد، و از آن جا که شراب قوی تر از انتظار رابرت است، او به شدت مست می شود و زخمی کاری از یک گراز بر می دارد. رابرت در بستر مرگ ادارد را تا زمانی که وارث سیزده ساله اش، جافری به سن قانونی برسد نایب السلطنه می نامد. اما صبح روز بعد از مرگ سرسی قدرت را به دست می گیرد و لرد ادارد را خائنی می نامد که علیه جافری توطئه کرده است. او ادارد را زندانی می کند و به نام ملکه نایب السلطنه در راس شورای کوچک (small council) جافری قرار می گیرد.[۱۰]

سرسی قصد دارد ادارد را مجبور کند که به خیانت اعتراف کند و به جای مرگ اجازه ی پوشیدن لباس سیاه بیابد، تا بدون آن که ضدیت شمال (The North) را برانگیزاند او را از عرصه ی سیاست حذف کند. او ترتیب یک اعتراف عمومی را در پله های سپت اعظم بیلور (Great Sept of Baelor) می دهد، و سپتون اعظم (High Septon) را قانع می کند که به او پیشنهاد بخشودگی داده شده و زمین مقدس با خون آلوده نخواهد شد. اما سرسی خیره سری و حس بی رحمی جافری را دست کم گرفته بود. جافری احمقانه توصیه ی او را نادیده گرفته و دستور اعدام فوری لرد استارک را می دهد. جینوس اسلینت (Janos Slynt) و ایلین پین (Ilyn Payne) قبل از آن که سرسی بتواند مداخله کند دستور شاه را انجام می دهند. با این اقدام علاوه بر آن که به مذهب بی احترامی می شود، صلح بین استارک و لنیستر ناممکن می شود.[۱۱]

نزاع شاهان

ملکه سرسی اثر MagaliVilleneuve

تایوین برای آن که بر حماقت های شاه جافری و سرسی پایان دهد تا زمانی که خود بتواند عهده دار وظایف دست پادشاه شود، تیریون را در این جایگاه منسوب می کند. زمانی که تیریون با نامه ای از جانب پدرشان به بارانداز پادشاه می رسد، که در آن تیریون به عنوان دست نام گذاری شده است، سرسی به تیریون می گوید که او را به سیاهچال خواهد انداخت. اما تیریون ادعا می کند که می تواند جیمی را آزاد کند و خود را نجات می دهد.[۱۲] تیریون در مقام دست تلاش می کند کنترل امور را از دست سرسی در آورد و در نهایت او را مسموم می کند تا او را چند روزی از سر راه کنار بزند. او بسیاری از اقدامات سرسی را خنثی می کند، از جمله آن که ردا طلایی های را که مامور کشتن حرام زادگان رابرت بودند از ادامه ی کارشان باز می دارد.

در غیاب جیمی، سرسی سایر عشاقش را در بسترش می پذیرد.[۱۳] بعد از آن که تیریون وایلار (Vylarr) و سایر نگهبان شخصی اش را از او می گیرد، سرسی تلاش می کند سه مزدور به نام های اسموند (Osmund) اسنی (Osney) و اسفرید کتل بلک (Osfryd Kettleblack) را جانشین آن ها کند، اما تیریون از این تصمیم آگاه شده و وفاداری آن ها را می خرد.[۱۴] این سه در حقیقت به پتایر بیلیش (Petyr Baelish) وفادارند ولی نه سرسی و نه تیریون هیچ کدام از این موضوع اطلاعی ندارند.

تیریون پرنسس میرسلا را به سان اسپیر (Sunspear) می فرستد تا وفاداری مارتل ها (Martell) را به دست آورد. ضمن آن که روش هوشمندانه اش باعث می شود تا جاسوس سرسی، استاد اعظم پایسل (Pycell) افشا و گرفتار شود. بعد از سفر میرسلا، سرسی جزء گروهی است که در بلوای بارانداز پادشاه (Riot of King's Landing) گرفتار می شود. عامل بلوا جمله ی بی فکرانه ای است که سرسی در مورد یک بچه ی مرده به جافری می گوید. جیمی بعد ها شک می کند که واریس (Varys) اطلاعاتی از وقوع این بلوا داشته است، زیرا واریس جز گروه همراه نبوده است.

زمانی که شاه استنیس براتیون به بارانداز پادشاه نزدیک می شود، سرسی تصمیم می گیرد که پسرش تامن را از شهر خارج کند تا در صورت سقوط شهر در امان باشد،اما مردان تیریون راه را بر همراهان تامن می بندند و تامن را اسیر می کنند. سرسی که از اقدامات تیریون عصبانی شده است، دستور می دهد که آلایایا (Alayaya)، فاحشه ای را که او فکر می کند با تیرون می خوابد، بازداشت کنند و کتک بزنند، و او را به عنوان در ازای بازگشت تامن گروگان می گیرد. او همچنین سر بارس بلونت (Boros Blount) را به خاطر عدم مقابله با مردان تیریون از گارد پادشاه اخراج می کند. اگر چه کنار زدن بلونت ترسو از گارد پادشاه معدود اقدامات درست سرسی بود، او اسموند کتل بلک، مردی همان قدر تو خالی را جانشین سر بارس می کند.[۱۵]

زمانی که نبرد بلک واتر (Battle of Black Water) شروع می شود، سرسی میزبان تمامی زنان نجیب زاده در قلعه ی سرخ (Red Keep) می شود با این ادعا که ذهنشان را از نبرد منحرف کند و به آن ها قوت قلب دهد، اما او ایلین پین جلاد را در نزدیکی خود نگه می دارد تا در صورت فتح شهر تمام آن ها را بکشد و مانع اسیر شدنشان شود. زمانی که دروازه ی لجن (Mud Gate) مورد حمله قرار گرفته است، او جافری را به قصر باز می گرداند.[۱۶] فرار پادشاه به قصر باعث تضعیف روحیه ی سربازان و بروز شورش بین آن ها می شود و تقریبا باعث از دست رفتن شهر می شود. این امر موجب خشم لنسل لنیستر می شود که احساس می کند اگر سرسی شاه را باز نمی گرداند، آن ها می توانستند دروازه را نگه دارند.[۱۷] اگر تایوین لنیستر و میس تایرل (Mace Tyrell) به موقع نمی رسیدند و به عقب سپاه استنیس حمله نمی کردند، لنیستر ها نبرد را می باختند.[۱۸] با توجه به زخمی شدن تیریون، سرسی می تواند به پدرش دروغ بگوید و خشم او را نسبت به تیریون برانگیزاند، که باعث می شود موقع پایان دوره ی نقاهت تیریون تمام اختیاراتش از او باز ستانده شود.

یورش شمشیر ها

سرسی لنیستر-اثر Elia Fernandez

تایوین سرسی را تحت کنترل خود می گیرد و کمی بعد به صراحت اعلام می کند که مخالف حضورش در شورا بوده و خواهان ترتیب دادن ازدواج مجددی برای او با یکی از بین ویلاس تایرل (Willas Tyrell) بالون گریجوی (Balon Greyjoy،که همسرش سنی بالا و وضعیت جسمانی بدی دارد) و یا ابراین مارتل (Oberyn Martell) است. بعد از آن که جافری با رفتار خارج از نزاکتش به تایوین بی احترامی می کند، تایوین خشمگین می شود و منشا تمایلات بدخویانه ی او را جویا می شود. سرسی تلاش می کند تقصیر را گردن رابرت بیندازد، اما بر همه ی کسانی که در آن اتاق حضور دارند از جمله سر کوان (Ser Kevan) آشکار است که سرسی نیز چنین خلق و خویی دارد.[۱۹]

جافری در شب ازدواجش کشته می شود و سرسی برادرش تیریون لنیستر و همسر او سانسا استارک (Sansa Stark) را متهم می کند، و به اشتباه آن ها را عامل قتل می پندارد.[۲۰] تیریون اسیر می شود و سانسا از بارانداز پادشاه می گریزد. سرسی سر گرگور کلگان (Gregor Clegane) را قهرمان خودش می نامد تا در صورت برگزاری مجاکمه با مبارزه از جانب او بجنگد.[۲۱] این اقدام موجب می شود که ابراین مارتل که خواهرش سال ها پیش به دست سر گرگور کشته شده بود قهرمان تیریون شود. ابراین در نبرد کشته می شود و سر گرگور زخمی کشنده بر می دارد.[۲۲]

ضیافتی برای کلاغ ها

زمانی که پدرش، تایوین کشته می شود، آخرین مانع سرسی برای تصاحب قدرت از بین می رود. سرسی جایگاهش را به عنوان نایب السلطنه (Regent) پسرش باز پس می گیرد. تامن، شاه هشت ساله کاملا مطیع سرسی است. او همچنین به عنوان مسن ترین فرزند تایوین بانوی کسترلی راک نام گذاشته می شود. سرسی که اکنون تمام قدرت را در اختیار و به هیچ قیدی محدود نیست، احساس می کند که فرصت دارد ثابت کند که حتی از پدرش نیز حاکم بهتری است. او حکومتش را با قرار دادن هواداران و مامورانش در شورای کوچک تامن شروع می کند. او ترتیباتی را که پیش از آن تایوین برقرار کرده بود از بین می برد و توصیه های تند ولی صحیح عمویش سر کوان را نادیده می گیرد. او دچار کم خوابی می شود و در معدود زمان استراحتش نیز کابوس هایی می بیند از ایمپ و تخت آهنین که او را از پا در می آورد.[۲۳]

سرسی مشکوک می شود که متحدان قدرتمندش تایرل ها (Tyrell) که اکنون با ازدواج تامن و مارجری خویشاوند شده اند، تلاش دارند که کنترل مملکت رو بر عهده بگیرند. این شک از سکه ای متعلق به ریچ شروع می شود، که کیبورن (Qyburn) در سلولی که تیریون قبل از فرارش در آن اسیر بوده است یافته است.[۲۴]

از آن جا که تایرل ها نقشی در فراری دادن تیریون نداشته اند، به نظر می رسد کسی که سکه را در سلول قرار داده واریس باشد، که به دنبال بر هم زدن اتحاد تایرل ها و لنیستر هاست. در این صورت این نقشه به بار می نشیند، زیرا سرسی طرح دسیسه هایی را می چیند که تمام تایرل های بارانداز پادشاه را از مقام های دارای قدرت و نفوذ خلع کند، از جمله همسر پسرش، مارجری و سر لوراس (Loras)، شوالیه ی گارد پادشاه.[۲] سرسی با تاینا مری ودر (Taena Merryweather) دوست می شود. تاینا به سرسی خبر می دهد که خدمتکارش سنل (Senelle) جاسوس مارجری است. این باعث می شود که سرسی سنل را به کیبورن بدهد تا در آزمایشات مرموزش از او استفاده کند. تاینا محرم اسرار و شریک رختخواب سرسی می شود.

پارانویای سرسی گریبانگیر جیمی که او را در توطئه های سیاسی اش همراهی نمی کند، نیز می شود.[۲۵] سرسی حاضر به پرداخت قروض تخت سلطنتی به ارگان های قدرتمندی از جمله بانک آهنین براووس (Iron Bank of Bravoos) و مذهب هفت نمی شود.[۲۶] این امر موجب می شود تا مذهب از تدهین شاه تامن خودداری کند و بانک آهنین تمام وام های خود در وستروس را باز خواند و از دادن وام های جدید سر باز زند. این امر موجب هرج و مرج اقتصادی در تمام وستروس می شود.[۲۷] سرسی در عوض با این پول ناوگان جدیدی از کشتی های جنگی می سازد و فرماندهی آن را به آوران واترز (Aurane Waters)، حرام زاده ی دریفت مارک (Driftmark) که دریانورد مزدور با توانایی و وفاداری غیر قابل اطمینان است می دهد.[۲۶]

یکی دیگر از اقدامات بد خویانه ی سرسی ماموریتی است که به سر بالون سوان (Balon Swann) از گارد پادشاه می دهد. سر بالون به سوی دورن حرکت می کند تا سر گرگور کلگان را به مارتل ها تحویل دهد.[۲۶] او نامه ای را حمل می کند که از پرنس دوران (Prince Doran) می خواهد که به دخترش میرسلا اجازه ی بازگشت به بارانداز پادشاه را برای یک دیدار کوتاه بدهد. او همچنین از پرنس دوران می خواهد جایگاهی را در شواری کوچک که با مرگ اپرنس ابرایان خالی مانده بردارد. قسمت مخفی ماموریت سر بالون که جاسوسان پرنس دوران در پایتخت او را از آن باخبر می کنند، این است که از پرنس تریستان (Prince Trystane) دعوت کنند که به همراه نامزدش به پایتخت بیاید، سپس جایی در دل جنگل شاهی (Kingswood) حمله ای را ترتیب دهند و او را بکشند و مسوولیت قتل را نیز گردن تیریون بیندازند.[۲۸]

سرسی برای آن که قروض سلطنتی را کم کند، تدهین مذهب را به دست آورد و حمایت بیشتری را در برابر دشمنانش به دست آورد، به سپتون اعظم جدید (که گنجشک اعظم (High Sparrow) نامیده می شود) اجازه می دهد که جنگجویان مذهب را دوباره بسازد، بدون توجه به مشکلاتی که برای حکام پیشین به وجود آورده اند.[۲۷]

سرسی همچنین استاد بد نام سابق کیبورن را تحت خدمت خود در می آورد. از او به عنوان شکنجه گر خود استفاده می کند و به او اجازه می دهد که آزمایشاتی غیر انسانی روی نمونه های انسانی انجام دهد.[۲۴] او سعی می کند فالیس استوک ورث (Falyse Stokeworth) و شوهرش را بر انگیزاند تا دوست تیریون، بران (Bronn) را که برای جدا کردنش از تیریون، او را شوالیه کرده اند و به ازدواج لولیس استوک ورث (Lolys Stokeworth) در آورده اند، به قتل برسانند. این نقشه زمانی که شوهر فالیس ابلهانه بران را به مبارزه ی تن به تن دعوت می کند بر باد می رود. فالیس به بارانداز پادشاه فرار می کند تا خبر دهد که بران شوهرش را در دوئل به قتل رسانده است. با این وجود بران از بالمن (Balman) رخمی اعتراف می گیرد که ملکه سرسی پشت این اقدام بوده است. سرسی فالیس را به نزد کیبورن می فرستد تا خبر دسیسه اش درز پیدا نکند. استراس بسیار ناشی از فشار حکومت موجب می شود سرسی به افراط در نوشیدن روی آورد (کاری که به خاطرش شوهر سابقش رابرت را تحقیر می کرد) و از این رو وزن اضافه می کند. اما او به جایی آن که به این مساله پی ببرد زنان رختشو را به خاطر آب رفتن لباسش مقصر می شمرد.

سرسی نقشه ای را طرح می کند تا مچ مارجری تایرل را موقع زنا و خیانت بگیرد، و بعد از آن که اسنی کتل بلک را اغوا می کند، از او می خواهد که به نزد سپتون اعظم جدید رفته و به دروغ اعتراف کند که با مارجری و دو نفر از سه دختر عمویش مقاربت داشته است. سپتون اعظم با دریافت این اطلاعات، دست به کار شده و مارجری را در هنگام دیدار از سپت دستگیر می کند. سرسی وانمود می کند که از این اتفاق ناراحت شده و از سپت بیلور دیدن می کند تا به عموم ثابت کند که او خواهان آزادی مارجری است، در حالی که در حقیقت او هر کاری را که در توانش است برای گناهکار شناخته شدن مارجری انجام می دهد.

با این وجود تمام نقشه های سرسی زمانی که گنجشک اعظم او را به خاطر چندین جرم، از جمله قتل سپتون اعظم قبلی دستگیر می کند نقش بر آب می شود. سپتون اعظم که به حقیقت اعتراف اسنی کتل بلک مشکوک است او را شکنجه می کند، و زمانی که سرسی از سلول اسنی دیدار می کند، اسنی حقیقت را فاش می کند.

وزرای سرسی دولت را اداره می کنند، در حال که خود او منتظر برگزاری محاکمه در سپت بزرگ بیلور است. آن ها از عمویش سر کوان لنیستر میخواهند که جای او را به عنوان نایب السلطنه بگیرد، و لرد دریاسلارش آوران واترز به همراه ناوگان گرانبهای جدید می گریزد. سرسی که به گناهانی بزرگ متهم است، تنها امیدش به قهرمان گارد پادشاه است که در محاکمه در جانب او بجنگد. او درخواستی احساسی به جیمی می فرستد، که جیمی می سوزاند و پاسخ نمی دهد.[۲۹]

رقصی با اژدهایان

نقل قول های سرسی

زمانی که تو بازی تاج و تخت را بازی می کنی، یا می بری یا می میری، هیچ حد وسطی وجود ندارد.[۵]

—سرسی به ادارد استارک


من صبر کردم، و او هم می تواند صبر کند، من نصف عمرم را صبر کردم. او نقش یک دختر وظیفه شناس، یک عروس کم رو، یک همسر راضی را بازی کرده بود. او دستمالی های مستانه ی رابرت، حسادت های جیمی، تمسخر رنلی، واریس و خنده هایش و دندان ساییدن های پایان ناپذیر استنیس را تحمل کرده بود. او با جان ارن، ادارد استارک و برادر کوتوله ی خائن، وحشی و قاتلش مقابله کرده بود، در حالی که به خودش قول می داد نوبت او هم خواهد رسید. اگر مارجری تایرل فکر می کند می تواند در ساعت خورشیدم، سرم را شیره بمالد، سخت در اشتباه است.[۲]

—اندیشه های سرسی در مورد حکومت به عنوان نایب السلطنه تا رسیدن تامن به سن قانونی


نقل قول ها راجع به سرسی

و سرسی... من جان ارن رو دارم که بابتش ازش ممنون باشم. من نمی خواستم بعد از مرگ لیانا ازدواج کنم، اما جان گفت مملکت نیاز به یک وارث دارد. سرسی لنیستر یک همتای خوب خواهد بود. اگر ویسریس تارگرین بخواهد تخت پدرش را پس بگیرد، او لرد تایوین را به من وصل خواهد کرد. من اون مرد پیر را دوست داشتم، قسم می خورم، اما الان فکر می کنم که او دلقک بهتری از مون بوی (Moon Boy) بود. اوه، سرسی قیافه ای دوست داشتنی دارد، درسته، اما سرده... اون طوری که او از ک... حفاظت می کند، فکر می کنی که کل طلای کسترلی راک را بین پاهاش قایم کرده است.[۹]

رابرت براتیون


خواهرشان ممکن بود خود را لرد تایوین با پستان تصور کند، اما او اشتباه می کرد. پدرشان به سرسختی و بی رحمی یک کوه یخ بود، در حالی که سرسی تماما آتش وحشی بود، خصوصا زمانی که مورد مخالفت قرار گیرد... او کمبود عقل ندارد ولی او هیچ قوه ی قضاوتی و هیچ صبری ندارد.[۳۴]

—جیمی لنیستر در مورد توان رهبری خواهرش

هر مردی در ابتدا یک طعمه است، و همین طور هر دوشیزه‌ای. حتی کسانی که خودشون را بازیگر می دونند. سرسی، برای مثال فکر می کنه که زیرکه، ولی در حقیقت او کاملا قابل پیش بینی است. قدرتش به زیباییش، خاندانش و ثروت آن بستگی دارد. تنها اولی در حقیقت متعلق به خودشه، و اون هم به زودی ترکش می کند. اون وقت دلم برایش می سوزد. او قدرت رو می خواد، ولی ایده ای ندارد که زمانی که آن را تصاحب کرد، با آن چه کار خواهد کرد.[۳۵]

لیتل فینگر در مورد سرسی بازی تاج و تخت

سرسی یک فاحشه ی دروغگو است. لنسل و اسموند کتل بلک و احتمالا مون بوی او را ک... تا جایی که من می دونم.[۲۵]

—تیریون به جیمی


خانواده

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دمون
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
تایبالت
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جرالد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
سارله
 
تایبالد
 
تیون
 
تایتوس
 
جین ماربند
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جیسون
 
مارلا پرستر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
تایوین
 
جوانا*
 
 
 
 
 
 
 
کوان
 
دورنا سویفت
 
جنا
 
امون فری
 
تایگت
 
دارلسا ماربند
 
گریون
 
استفورد
 
همسری ناشناس
 
جوانا*
 
دامیون
 
شیرا
کریک‌هال
 
مارگوت
 
تیتوس
پیک
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
رابرت
براتیون
 
سرسی
 
جیمی
 
تیریون
 
لنسل
 
ویلم
 
مارتین
 
جینی
 
تایرک
 
ارمسانده هی فورد
 
جوی
هیل
 
دون
 
سرنا
 
میریله
 
لوسیان
 
لانا
 
آنتاریو جاست
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
جافری
براتیون
 
میرسلا
براتیون
 
تامن
براتیون
 
مارجری
تایرل
 
 
 
 
 


منابع

  1. بازی تاج و تخت، فصل 67، سانسا.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 24، سرسی.
  3. یورش شمشیرها، فصل 21، جیمی.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ یورش شمشیرها، فصل 11، جیمی.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 45، ادارد.
  6. بازی تاج و تخت، فصل 8، برن.
  7. بازی تاج و تخت، فصل 16، ادارد.
  8. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 30، جیمی.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 30، ادارد.
  10. بازی تاج و تخت، فصل 49، ادارد.
  11. بازی تاج و تخت، فصل 65، آریا.
  12. نزاع شاهان، فصل 3، تیریون.
  13. نزاع شاهان، فصل 29، تیریون.
  14. نزاع شاهان، فصل 41، تیریون.
  15. نزاع شاهان، فصل 54، تیریون.
  16. نزاع شاهان، فصل 60، سانسا.
  17. نزاع شاهان، فصل 62، سانسا.
  18. نزاع شاهان، فصل 65، سانسا.
  19. یورش شمشیرها، فصل 19، تیریون.
  20. یورش شمشیرها، فصل 60، تیریون.
  21. یورش شمشیرها، فصل 66، تیریون.
  22. یورش شمشیرها، فصل 70، تیریون.
  23. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 3، سرسی.
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 7، سرسی.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 8، جیمی.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 17، سرسی.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 28، سرسی.
  28. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 38، جیمی.
  29. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 43، سرسی.
  30. رقصی با اژدهایان، فصل 54، سرسی.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ رقصی با اژدهایان، فصل 65، سرسی.
  32. رقصی با اژدهایان، موخره.
  33. رقصی با اژدهایان، فصل 22، تیریون.
  34. ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 16، جیمی.
  35. یورش شمشیرها، فصل 68، سانسا.
  36. رقصی با اژدهایان، فصل 57، تیریون.