گرگ و شیر (سریال)

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
گرگ و شیر
سریال بازی تاج و تخت
Eddard Jaime Confrontation.jpg
قسمت فصل 1، قسمت 5
قسمت ها (لیست)
→ بعدی قبلی ←
«تاج طلایی» «فلج ها، حرامزاده ها و چیزهای شکسته»


موضوع اصلی


در دره

بانو کتلین استارک (Catelyn Stark)، زندانی اش تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) و همراهانش را از مسیر کوه های ماه به سمت شرق برای رسیدن به دره (the Vale) پیش میبرد. که به زودی مورد حمله ی قبایل وحشی قرار می گیرند. در طول مبارزه ، تیریون با حمله به یکی از وحشی ها و کشتن وی به وسیله ی سپر ، جان کتلین را نجات می دهد.کتلین و همراهانش به ایری (Eyrie) که توسط بیوه ی جان آرن (Jon Arryn) ، لایزا (Lysa) خواهر کتلین حکومت می شود می رسند ولی وقتی بالاخره کتلین خواهرش را پس از پنج سال ملاقات می کند ، لایزا از نظر روانی بی ثبات و از قدرت لنیستر ها وحشت زده است. کتلین همچنین خواهر زاده اش ، رابین آرن (Robin Arryn) ، وارث ایری (Eyrie) را ملاقات می کند ؛ پسر بچه ای هشت ساله که هنوز شیر خواره است. در حالیکه لایزا برای ارائه ی داوری علیه تیریون به جرم همکاری در قتل شوهرش آماده می شود، تیریون به زندان ایری ، سلول های آسمان که به حفره ای در زیر کوهستان باز می شود ، متنقل می شود.

در شمال

در وینترفل ، تیان گریجوی (Theon Greyjoy) وقتی فاحشه ی مورد علاقه اش رز (Ros) به او طعنه می زند که تیریون معشوقه ی بهتری نسبت به تیان است و همچنین خانواده اش نیز در مقایسه با جایگاه تیان در خاندان استارک ، ثروتمند تر است ، احساس حسادت بیشتری نسبت به تیریون می کند. برن (Bran) به خاطر فلج شدنش و اینکه مادرش او را وقتی در کما بوده ترک کرده ،افسرده شده است. استاد لویین(Luwin) برای سر حال آوردنش تصمیم می گیرد هنر تیراندازی پشت اسب دوتراکی ها (Dothraki) را به او آموزش دهد.

در بارانداز پادشاه

بعد از اینکه ادارد استارک (Eddard Stark) ، پادشاه رابرت (Robert) را قاتع می کند که در مسابقه شرکت نکند ، مردم مسابقه ی سواره ای را بین سر گرگور کلگان (Gregor Clegane) و سر لوراس تایرل (Loras Tyrell)، شوالیه ی گل ها، تماشا می کنند ، که در آخر لوراس با حیله گری برنده می شود (او می دانست اسب کلگان نر است بنابراین اسب ماده ای که آماده ی جفت گیری بود را انتخاب کرد که باعث شد اسب کلگان نتواند مستقیم پیش رود). گرگور شکست خود را نپذیرفت و اسب خود را سر برید و قصد کشتن لوراس را کرد. سندور کلگان "تازی" (Sandor "The Hound" Clegane) لوراس را نجات داد و از او در برابر برادرش دفاع کرد تا اینکه رابرت دستور داد تمامش کنند. لوراس سپاسگذار از نجات یافتنش توسط سندور ، او را قهرمان نامید و مورد تشویق جمعیت قرارا گرفت.
بعد از آن ، ند (Ned) با واریس (Varys) صحبت کرد که اظهار داشت جان آرن به خاطر رسیدن سوالاتی به قتل رسیده و به وسیله ی سمی به نام "اشک لایس" مرده است و پیشخدمت سابق جان آرن که به تازگی توسط سر هیو (Hugh) از دره کشته شده را قاتل می داند. در حالیکه آریا تمرین خود برای دنبال کردن گربه ای در قلعه ی سرخ ادامه می دهد به طور اتفاقی مکالمه ای سری را میان واریس و مجیستر الیریو (Magister Illyrio) می شنود که توطئه ای برای ایجاد هرج و مرج در هفت پادشاهی برای حمله ی دوتراکی ها می چینند. هرچند شاید خبر ناگهانی بارداری دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen)باعث سرعت بخشیدن به نقشه هایشان شود.ایلیریو پیشنهاد می کند که با قتل دست پادشاه جدید مقداری زمان به دست خواهند آورد.آریا تلاش می کند پدرش را آگاه کند ، ولی او قادر به شناسایی دو توطئه گر نیست و حرف هایش را با لکنت می گوید. با ورود یورن (Yoren) که ند از رباییدن تیریون توسط همسرش با خبر می کند سخنان آن ها قطع می شود.

خبر بارداری دنریس تارگرین توسط جاسوس واریس ، سر جوراه مورمونت (Jorah Mormont)، به شورای کوچک می رسد. رابرت از هراس احتمال تهاجم با اتحاد دوتراکی و تارگرین دستور قتل دنریس و بچه ی زاده نشده اش را می دهد. ند از اطاعت چنین دستور ناشایسته ای سرپیچی می کند و از مقامش به عنوان دست پادشاه استفا می دهد. ولی قبل از ترک پایتخت ، انگشت کوچیکه (Little Finger) او را باز می دارد و به او پیشنهاد می کند که او را نزد آخرین فردی که جان آرن با او سخن گفته ببرد. او فاحشه ای است با نم میگان (Mhagan) ، مادر یکی دیگر از دختر بچه های نا مشروع رابرت. انگشت کوچیکه اظهار می کند جان آرن به دلیل نا معلومی دنبال حرامزاده های رابرت میگشته است. وقتی ند و محافظانش میخواهند بروند ، توسط جیمی لنیستر (Jaime Lannister) و نیروهایش محاصره می شوند که درباره ی اسارت تیریون جوابی می خواهد. ند ادعا می کند مسئولیت کار های همسرش با اوست و خودش دستور گرفن تیریون را داده است که باعث مبارزه ای میان افرادشان می شود. در آخر ، همه ی محافظین ند به همراه سروانش جوری کسل (Jory Cassel) کشته می شوند و ند به وسیله ی اصابت نیزه ای در پایش زخمی می شود. جیمی تصمیم می گیرد ند را زنده نگه دارد ولی به او هشدار می دهد که برادرش را پس می خواهد، سپس می رود و ند را در حال خونریزی میان خاک ها رها می کند.