دریای غروب

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
نسخهٔ تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۲۳ توسط جورامون (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
Content.png
این مقاله ناقص است. با توسعه ی آن یا ویرایش متن موجود به دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش کمک کنید.


دریای غروب (sunset sea)، دریایی در غرب وستروس است که با سرزمین های غربی، جزایر آهن، سرزمین های رودخانه، شمال، و سرزمین های آن سوی دیوار هم مرز می باشد

در دریای غروب نیزه ماهی ها، خوک های دریایی و نهنگ ها پرسه می زنند، و خلیج مردان آهن و مناطق ساحلی به دلیل صید ماهی و صدف هی مختلف مملو از جمعیت است.


جغرافیا

دریای غروب در غرب وستروس قرار دارد.

در جنوب، تنگه ردواین و آربور جدا کننده ی دریای غروب از دریای تابستان در جنوب شرقی است. درشمال آربور خلیج وسپرینگ ،اولدتاون و سه برج قرار دارند.اگر همین مسیر را به سمت شمال ادامه دهیم به جزایر سپر می رسیم شهرهای غربی واقع در ساحل این دریا شامل کریک هال،لنیسپورت( Lannisport ) و کسترلی راک، (Feastfires)، (Kayce)، ، (Banefort) و (Faircastle) هستند.

شمال سرزمین های غربی در دریای غروب جزایر آهن و خلیج مردان آهنین، و همچنین سیگارد از سرزمین های رودخانه واقع هستند. دریای غروب تا سرزمین های همیشه زمستان در شمال ادامه دارد.

تاریخ

در آهنگ ها مردان مغروق می خوانیم، استاد کیراث (Kirth) ادعا کرد که تخت سنگی (Seastone) توسط مردمانی از غرب دریای غروب ایجاد شده بود، آهن زادگان از دوران باستان کشتی های باریک و دراز را برای تسلط بر ساحل غربی وستروس مورد استفاده قرارمی دادند . اما در نهایت در عصر فتح تبدیل به پادشاهان تخته پاره روی آب شدند .در دوران سلطنت هور، آهن زادگان کنترل ساحل غربی وستروس از تاکستان به جزیره خرس را در اختیار داشتند، اما دستاوردهای هور به تدریج توسط نواده اش از دست رفته بودند. براندون کشتی ساز، پادشاه شمال، سعی کرد به سراسر دریای غروب بادبان بکشد و از او هرگز دوباره خبری شنیده نشد. پسر او براندون مشتعل باقی مانده ی ناوگان شمال را در غم و اندوه از بین برد.

حوادث اخیر

نزاع شاهان

آهن زادگان از جزایر آهن با حمله به شمال و حمله به ساحل سنگی، رودخانه تب و دیپ وود موت در نزدیکی خلیج یخ زده را تصرف کردند.

نقل قول

هیچ کس تا به حال از دریای غروب عبور از نکرده است تا بداند در طرف دیگر چه نهفته است.

—جرج آر. آر. مارتین