رفتن به مطلب

جورامون

مدیران
  • تعداد ارسال ها

    1781
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    4

پست ها ارسال شده توسط جورامون


  1. سائرون با ظاهر مبدل و تحت نام آناتار پیش الف های اره گیون میره و خودش رو یکی از مایار معرفی میکنه. اونجا با هم شروع به ساختن حلقه ها میکنن. کله بریمبور متوجه هویت واقعیش میشه و بدون دخالت سائرون سه حلقه الفی رو میسازه. سائرون هم به الف ها حمله میکنه و کله بریمبور رو میکشه و بقیه حلقه ها رو میبره. 9 تا رو به انسان ها میده و 7 تا رو به دورف ها. و حلقه یگانه رو که برای حکومت بر سایر حلقه ها ساخته بود به دست میکنه. الف ها متوجه نفوذش میشن و دیگه از حلقه ها استفاده نمیکنن. انسان ها برده سائرون میشن و به نزگول تبدیل میشن اما کارکرد حلقه ها روی دورف ها متفاوت بود. اونها تحت سلطه سائرون نرفتن اما حلقه ها اونها رو حریص تر کرد.

     

    انسانهایی که بهشون حلقه داده شد جزو قدرتمند ترین ها بودن. هویتشون مشخص نیست اما میدونیم سه نفر نومه نوری بودن و یکیشون رهبر ایسترلینگ ها و یکی از هارادریم بوده. هدف سائرون هم این بوده که رهبران انسانها رو تحت سلطه بگیره و از این طریق قوای نظامی اونها رو هم کنترل کنه و بیاره سمت خودش.

     

    تعداد حلقه ها هم زیاد بوده اما قدرتمندترینشون همین 20 تاست.

    الف ها در سرزمین میانه تحلیل میرفتن و این حلقه ها باعث میشد که سرزمین اونها نسبت به بقیه جاها اوضاع بهتری داشته باشه و این تحلیل رفتن کند تر باشه. یا مثلا زمانی که گیردان حلقه آتش(ناریا) رو به گندالف میده میگه امیدوارم این حلقه بهت کمک کنه تا آتش امید رو در دل افراد روشن کنی و بتونی با سائرون مقابله کنی.

     

    حلقه های الفی در دست گیل گالاد و گیردان بودن. بعد از مرگ گیل گالاد دو حلقه ای که دستش بود به گالادریل و الروند میرسه و گیردان هم حلقه خودش رو به گندالف میده.

     

    حلقه های انسان ها که تا آخر دست خود انسان ها میمونه. اما مال دورف ها پخش و پلا میشه. بعضی ها رو سائرون پس میگیره و بعضی ها برای همیشه گم میشن.


  2. خواهش میکنم

     

    خیلی به این مورد نپرداخته. فقط یکی دوبار از این دیوار و دروازه اسم برده شده که همش هم در زمان مسطح بودنه. بعدش چطور شده معلوم نیست.

     

    منظورت سائرونه دیگه؟ سائرون قبل از رفتن به نومه نور و غرق شدن حلقه رو ساخته بود. وقتی خود خواسته به عنوان اسیر به نومه نور میره حلقه اش رو توی موردور میذاره. زمان غرق شدن "کالبد زیبایی که بتونه باهاش مردم رو فریب بده" رو از دست میده و روحش برمیگرده موردور و حلقه رو به دست میکنه. طبق شواهد سائرون به کمک حلقه در این زمان جسم فیزیکی داره. در نبرد آخرین اتحاد وقتی حلقه از دستش جدا میشه باز جسم فیزیکی رو از دست میده اما در هنگام نبرد حلقه باز هم جسم فیزیکی داشته و گولوم به دست سیاه با چهار انگشت اشاره میکنه که یعنی جسم داشته.


  3. alireader » شنبه مرداد 31, 94 10:34 am[/url]"]جورامون@

    ممنون سوال که زیاد دارم حالا فعلا این چندتا:

    حلقه دقیقا چه طور به ایسیادور خیانت کرد؟

    درباره ملکور و سرنوشتش هم میتونی توضیح بدی ؟منظور از زندانی شدنش پشت دروازه های دنیا چیه؟ یک جای مادیه یا کلا خارج از آردا(زمین)؟

    همین طور موقعی که والینور از آردا جدا میشه کل قاره آمان همراهش هست یا نه فقط همن والینور؟

    راه مستقیم چی جنبه مادی داره؟ یعنی مثل یک جاده آبی در آسمان هست یا کلا حالت معنوی داره؟ ارتباطی با مثلث برمودا داره؟

    درباره خلقت الف ها و انسان ها هم برام سوال شده شکل فیزیکیش منظورمه مثلا آدم از خاک خلق شده و.. تالکین توضیحی داده؟

    دورف ها چه طور؟

    ورود شر به دنیا نتیجه مداخله ملکور تو خلقته؟

    ملکور توانایی خلق کردن هم داره؟ یعنی موجودات اهریمنی مثل ارگ ها و ترول ها رو اون خلق کرده؟

     

    ایسیلدور بعد از شکست دادن سائرون حلقه رو برای خودش برمیداره و قصد داره که به پایتختش در آرنور بره اما در دشت های گلادن دسته ای از اورک ها بهش حمله میکنن. ایسیلدور حلقه رو دستش میکنه تا نامرئی بشه و توی رودخونه شنا میکنه تا بره سمت دیگه اما حلقه بهش خیانت میکنه. اینجوری که سایزش عوض میشه و از انگشتش میلغزه و میاد بیرون. اورکها اونو توی رودخونه میبینن و با تیر میزنن. اینجوری ایسیلدور کشته میشه و حلقه کف رودخونه میافته تا گولوم پیداش میکنه.

     

    ملکور از آردا بیرون انداخته میشه و در پوچی زندانی میشه. این پوچی پشت دیوارهای آردا است. یعنی خارج آردا اما همچنان داخل ائا(Ea). این دیوار دوتا دروازه در شرق و غرب داره و این دروازه ها نگهبانانی دارن. پشت دیوار پوچی محض هست و سرمای شدید داره و ملکور قراره همونجا بمونه. اما طبق پیشگویی دوم ماندوس در نهایت ملکور به دروازه حمله میکنه و وارد آردا میشه و داگور داگورات(نبرد نبردها) رخ میده. توی اون نبرد به دست تورین تورامبار کشته میشه و جهان به پایان میرسه. موسیقی دوم آینور با شکوه تر نواخته میشه و آردا دوباره از نو و بدون دخالت پلیدی ساخته میشه.

     

    کل قاره آمان از زمین جدا میشه و آردا از شکل مسطح به کروی تغییر شکل میده.

     

    راه مستقیم مادی هست اما فقط الفها میتونن اونو پیدا کنن. یه راه مستقیمی که از خم کروی آردا خارج میشه و به والینور میره. همون مثال جاده آبی در آسمان خوبه براش. ارتباطی هم با مثلث برمودا نداره.

     

    در مورد خلقت فقط میگه ارو آنها رو خلق میکنه اما نمیگه که از چی ساخته شدن. اما اشاراتی هست. مثلا آئوله جسم دورف ها رو از سنگ میسازه و گفته میشه تفاوتهای خصلت اونها با الف ها و انسان ها از همین سرچشمه میگیره. یا مثلا میگه الف ها از جنس آردا هستن و تا ابد در آردا میمونن اما انسانها از آردا نیستن و پس از مرگ به جای دیگه میرن. اما به صراحت چیزی گفته نشده.

     

    ورود شر صرفا به خاطر مداخله ملکور نیست. خود ملکور آفریده ارو هست. این سوال مثل اینه که بگیم آیا توی دنیای خودمون شر به خاطر وجود شیطان هست؟

     

    ملکور و هیچ یک از والار توانایی خلق کردن ندارن. اونها میتونن موجودات زنده دیگه رو تغییر بدن یا فاسد کنن اما نمیتونن خلق کنن. مثلا ملکور اورک ها رو از طریق شکنجه کردن و فاسد کردن الف ها به وجود میاره. یا چوب ریش میگه ترول ها تقلیدی کودکانه از انت ها هستن. حالا اینکه ترول ها واقعا از انت ها ساخته شدن یا نه مشخص نیست.

    آئوله جسم آبای هفتگانه دورف ها رو میسازه و با اراده خودش اونها رو حرکت میده و دورفها میتونن با اراده اون حرکت کنن اما وقتی فکرش جای دیگه بره اونها مثل مجسمه میمونن. ارو که متوجه نیت خیر آئوله بوده میاد و روح رو به دورف ها عطا میکنه و اونها موجود زنده میشن. یعنی زنده شدن دورف ها نتیجه کار ارو هست و نه آئوله.


  4. سیلماریلیون همچنان بهترین کتاب فانتزی هست که خوندم. شاید بیشتر از ده بار این کتاب رو خوندم و از هر دفعه خوندنش لذت بردم. یه کلاس جدا توی ژانر فانتزی هست و چندین پله از سایر آثار فانتزی بالاتره. بخش هاییش با اسطوره تلفیق میشه که خیلی فوق العاده است. قدرت نویسندگی تالکین در این کتاب مشهوده. تک تک جملات بارها روش فکر شده و تصحیح شده و طی 57 سال پخته شده و به بهترین شکل نوشته شده. داستان فوق العاده و نثر غنی این کتاب تجربه نابی رو رقم میزنه. هنوز هم برام عجیبه که چطور تالکین تونسته اینهمه داستان رو توی 500 صفحه به شکل کامل بیان کنه.

     

    به جرئت میتونم بگم کسی که این کتاب رو نخونده نمیتونه ادعا کنه که فانتزی رو میشناسه.


  5. S.i.S » جمعه مرداد 30, 94 9:03 pm[/url]"]

    مهدی جان اول این رو مشخص کن کی طلبکار هست ؟ دوما کسی اعلام آمادگی میکنه تو سایت یا از طریق ایمیل، برای شما اعلام آمادگی میکنه نه برای من. من که دسترسی به پنل مدیریت سایت ندارم !! شما دم دست هست لطف کن مثل همون چهار نفر دوست ایمیلشون به بنده بده چشم بنده یا تالیسا یه کدوم تماس میگیریم، همونطور که قبلا گرفتیم. کسی اینجا طلبکار نیست فقط دارم میگم کسی با بنده تماس نگرفته تا دست رد به سینه اش بخوره هر وقت تماس گرفت دست رد خورد به سینه اش میتونه از بنده یا از هر چیزی طلبکار باشه.

    یه نگاه به خبر فراخوان و کامنت هاش توی سایت بنداز!

    نیازی نیست دسترسی به پنل مدیریت داشته باشی. من ایمیل خانم "پریسا زهدی جلال" رو بهت دادم و قرار شد شما باهاش تماس بگیری. بعد این خانم هیچ جوابی نگرفته و اومده شاکی شده که چرا فراخوان دادید و وقتی اعلام آمادگی کردم جواب نمیدید؟! حرفش هم حقه و اینجا آبروی سایت میره.

     

    S.i.S » جمعه مرداد 30, 94 9:03 pm[/url]"]

    مهدی جان من نه زمانش دارم نه حوصله اینکه چندین بار بخوام یه کار رو تصحیح و درست بکنم، کار بعد از تموم شدن (چه طراحی، چه صفحه ارایی، چه مقالات) خدمت شما ارائه داده میشه یعنی کلا مجله رو میدیم در اختیار شما، اگر خوب بود مناسب سایت بود که چه بهتر بذارید رو سایت اگر نبود بفرمایید مشکلاتش چی هست با یه مقدار تغییر درستش میکنم. چون نه من نه هیچکدوم از اعضای مجله واقعا دیگه وقت این نداریم بشینیم یه کار دوبار و سه بار باز نویسی و تصحیح بکنیم.

     

    چون میدونم احتمالا در آینده سر طراحی هم میخواید بازبینی بکنید، همشون باهم باشه بهتر تا اینکه من بخوام دونه دونه کار ببرم جلو همینطوریش از وقت پایان کار عقبیم.

     

    لطفا اگر از این به بعد با بنده در خصوص مجله کار داشتید یا ایمیل یا پیام بذارید به تایپک ها سر نمیزنم.

     

    [email protected]

     

    بعد از این به بعد هر کس برای شما مقاله فرستاد، تحت عنوان مجله شما بگیر بذار رو سایت چون واقعا نیاز نیست، اگر در خصوص بخش های مثل طراحی و ویرایش خواستن کمک کنن خوشحال میشم بهشون ادرس بدید من جواب بدم.

    فکر نکنم بیشتر از من درگیری داشته باشی. من همزمان هم سر کار میرم. هم دکتری میخونم. هم دوتا سایت و دوتا فروم میگردونم. دو تا پیچ اینستاگرام هماهنگ میکنم. مجله و پادکست و فرهنگنامه و پیج فیس بوک آردا رو منیج میکنم. ویکی اینجا رو دارم و الان هم دارم در مورد مجله با شما صحبت میکنم و شدم واسطه نویسنده ها و شما!

    باور کن منم وقت ندارم که بیام توی این تاپیک یا بخوام سه چهار بار مجله رو بازبینی کنم. اما چون مسئولیتی قبول کردم، خودم رو متعهد میدونم که انجامشون بدم. هر زمان هم که ببینم واقعا نمیرسم از این مسئولیت ها کناره میگیرم کما اینکه احتمال داره از اول مهر که سرم شلوغتر میشه کل مسئولیت های اجرایی وستروس رو واگذار کنم.

     

    شما یا سایر دوستان مجله هم اگه احساس میکنید نمیرسید، درخواست بدید تا نفرات جدید بیان و بخشی از کار رو به عهده بگیرن یا اینکه کلا واگذار کنید به اشخاص دیگه. ما نمیخوایم به خاطر این کار به زندگی شما لطمه بخوره. تا هرجا که فکر میکنید میتونید توان بذارید ممنونتون هستیم و هر جا دیدید وقت کم میارید از کمک بقیه استفاده کنید. خلاصه جوری نباشه که این کمبود وقت باعث لطمه خوردن به زندگی شما یا کیفیت پایین مجله بشه.

     

    مرسی


  6. S.i.S » جمعه مرداد 30, 94 7:33 pm[/url]"]

     

    مهدی جان چه پستی رو من به شما دادم و آخرش چی گفتم بنویسید ؟

     

    علاقه­ مندان به شرکت در این پروژه می­تونن از طریق پیام خصوصی به کاربران «تالیسا» و «S.i.S» در فروم هماهنگی­ های لازم رو انجام بدن.

     

    غیر از متن بالا بود ؟ خب بنده هم تنها راه ارتباطیم همین هست، یعنی وقتی گفتم اینجا تماس بگیرید بقیه جاها رو چک نمیکنم به خصوص اینکه پست های صفحه اصلی سایت زود میرن بعد هر دقیقه نمیتونم برم کامنت های سایت رو چک کنم !! ولی به جاش میتونم هر دقیقه ایمیل رو چک کنم بخاطر شرایط کارم و ببینم آیا پیام جدید از اینجا برام اومده یا نه .

     

    حالا جدا از اینا والا از اون چهار نفر شما، با دو نفرشون تو همین فروم بودن با تالیسا هم تماس گرفتن، دو نفر دیگه موندن، که بنده بهشون ایمیل زدم !! ادرس تلگرام براشون فرستادم جفتشون جواب بنده رو نداد مقصر منم ؟ هر وقت جواب بنده رو دادن چشم حتما تو یه بخش باهاشون همکاری میکنیم.

    کسی که توی فروم عضو نیست نه «تالیسا» میشناسه و نه «S.i.S». یه عده میخوان وقت بذارن و به مجله سایت کمک کنن. دندون اسب پیش کشی رو که نمیشمرن. طرف اومده اعلام آمادگی کرده. حالا ما هم یه قدم برداریم برای این ارتباط به جایی بر نمیخوره. از ملت که طلبکار نیستیم.

     

    اون کسایی که جواب ندادن که تکلیفشون مشخصه. من صحبتم در مورد اون (کس یا کسانی) هست که باهاشون تماس گرفته نشده و الان توی سایت کامنت زدن و طلبکارن هست. البته من خودم بعدش بهش ایمیل زدم و حل شد.

     

    S.i.S » جمعه مرداد 30, 94 7:33 pm[/url]"]

    بعد در خصوص ارسال مطالب برای بازبینی میشه دلیلش رو بدونم ؟ مطالب گردآوریش و تصحیحش بر عهده ماست، مرتبط کردن و طراحیش هم باز گردن ماست، این وسط بازبینی دوباره برای چی هست ؟

    خیلی واضحه. مسئولیت حقوقی تمام محتوایی که از طریق سایت منتشر میشه یا به اسم وستروس در جای دیگه منتشر میشه متوجه مدیران سایته و ما باید پیش وزارت ارشاد و سازمان جرایم رایانه ای پاسخگو باشیم. پس طبیعیه که باید تمام مطالبی که روی سایت میره یا در مجله وستروس منتشر میشه از نظر ما بررسی بشه و اوکی باشه.


  7. همون افرادی که توی خبر فراخوان کامنت گذاشتن و من ایمیل و مشخصاتشون رو بهتون دادم! حداقل یه ایمیل بهشون بزنید که بفهمن کامنتشون دیده شده. حتی اگه مقالاتتون هم تکمیل و آماده است و جایی برای مقاله جدید ندارید بهشون اعلام کنید که به این شماره نمیرسه و تو شماره های بعدی از کمک شما استفاده میکنیم.

     

    من کی گفتم اینها رو رزرو کن؟ شما گفتی مقاله تکمیله و من گفتم حتی اگه در اون زمینه هم نمیتونن کمک بکنن باز هم باهاشون صحبت کن شاید توی ویراستاری یا گرافیک بتونن کمک بکنن و بهشون بگو که توی شماره های بعدی از نوشته هاشون استفاده میشه!

     

    //

     

    یه نکته دیگه. قبل از اینکه کار رو نهایی کنید و سراغ صفحه آرایی برید، مطالب مجله رو برای من بفرستید تا یه بازبینی بکنیم.


  8. یه چیز دیگه. اگه نمیخواید از مقالات مردم استفاده کنید چرا میگید تو سایت فراخوان بزنیم؟ ملت مقاله دارن اونوقت شما ازشون نمیگیرید؟

    اگه نیازی به مقاله ندارید همین الان بگید که مقالاتشون رو خودم بگیرم و توی سایت بذارم. ملت مسخره ما نیستن!


  9. من از هر دو طرف میخوام که با لحن مناسب با هم صحبت کنن. اگر پیشنهادی دارید خیلی ساده و بدون گوشه و کنایه بیان کنید و اگه حرفی رو قبول ندارید با دلیل و منطق ردش کنید.

     

    از مسئولین مجله هم میخوام که جنبه انتقاد پذیریشون رو بالا ببرن و زحماتشون رو بی اجر نکنن.

     

    ما همه به خاطر علاقه مون اینجا دور هم جمع شدیم و داریم یه کار غیر انتفاعی رو پیش میبریم. اگه نتونیم بین خودمون چند نفر که سلایق نزدیکی هم داریم درست صحبت کنیم و برنامه بچینیم مایه تاسفه.

    ممنون از همه دوستان


  10. S.i.S » چهارشنبه مرداد 21, 94 1:35 pm[/url]"]

    در ضمن لوگو سایت که مال یک بازی هست دوستان عزیز، اصلا طراحی شده کس خاصی نیست.

    بر چه اساسی همچین حرفی میزنید؟

    لوگوی سایت رو مورس مارتل در زمان راه اندازی سایت طراحی کرده و اون زمان کلی روش بحث کردیم و بعد از کلی ورژن به این نسخه رسید. این طرح کاملا اورجیناله.


  11. مفتخریم که اعلام نماییم که یکی دیگر از همراهان قدیمی وستروس به افتخار مقام شوالیه نائل آمده است.

    Kei1 عزیز یکی از فعالترین کاربران سایت که در بحثهای فروم فعالیت چشم گیری داشته و همواره با اطلاعات و اظهارنظرهایش گرم کننده بحثها بوده است شوالیه بعدی وستروس خواهد بود.

    به این همراه قدیمی تبریک می گوییم و امیدواریم شاهد ادامه حضورش در فروم و فعالیتهای مفیدش باشیم.


  12. great tom hanks » سه شنبه مرداد 13, 94 8:49 pm[/url]"]@جورامون

    به نظر من اگه بتونن کتاب شوالیه ی هفت پادشاهی که قراره پاییز منتشر بشه رو ترجمه کنن خیلی خب می شه چون قراره هر سه تا داستان دانک و اگ رو توی اون کتاب با هم ادغام کنن و یه تصاویری هم خواهد داشت

    آره همینو بهش گفتم.


  13. دیروز توی مراسم سایت افسانه ها آقای نیکنام، مسئول نشر ویدا، رو دیدم و یه سری اطلاعات ازش گرفتم. در حدی نیست که براش خبر برم رو سایت پس همینجا میذارم.

     

    روند ترجمه دنیای یخ و آتش داره جلو میره و تا الان 200 صفحه اش ترجمه شده. طبق گفته هاش روی این کتاب وسواس دارن و میخوان خیلی نفیس باشه و گلاسه چاپ میشه. زمان تقریبی انتشارش هم آخر پاییز هست.

     

    در مورد ترجمه هم گفتن که ترجمه آقای مصلح خیلی بهتر از ترجمه قبلی میشه و نگران کیفیتش نباشید. کتاب 6 رو هم ایشون ترجمه میکنن و الان هم فول تایم روی دنیای یخ و آتش کار میکنه.

     

    در مورد کتابهای دانک و اگ هم بهش گفتم. در موردشون اطلاعی نداشت اما گفت که با مترجم صحبت میکنه تا ترجمه بشن. گفت هرچی از مارتین باشه و به نغمه ربط داشته باشه ترجمه میکنن.


  14. Stannis Baratheon » سه شنبه تیر 16, 94 12:23 pm[/url]"]فکر کنم پشت صحنه های سیزن ۵ رو HBO منتشر کرده باشه. اگه ممکنه بذارید خبرش رو تو سایت.

    لینکی از خبر میدی؟ من چیزی پیدا نکردم.

     

    //

     

    در مورد رنلی، منم همین یه موردی رو که کیوان میگه یادمه. برای خود من همین یه مورد کافیه اما برای حکم کلی دادن بنظرم کمه.


  15. S.i.S » جمعه تیر 12, 94 7:50 pm[/url]"]
    negar27 » جمعه تیر 12, 94 6:41 pm[/url]"]من یه چیزی بگم اینجا. پیشاپیش عذر می خوام اگه خیلی پرت و بی ربطه.

    اگه این قضیه واقعا جدی شده و می خوایین استارت بزنین. اینکه هی بیاین تو سایت و انجمن خبر بگیرید و پیام خصوصی بفرستید تا طرف ببینه و جواب بده خیلی پروسه ی طولانی و فرسایشی هست.

    یه گروه تو یکی از برنامه های اجتماعی ایجاد کنید و فقط اونایی که می خوان روی این پروژه یا حتی ویکی یا هرکاری که می خوان برای سایت و فروم انجام بدن مقاله و خبر و هرچی (که اکثرا هم قدیمی هستن و همدیگه رو می شناسن) عضو بشن نه اینکه یه گروه بزنید همه بیان توش و نشه جمعش کرد. اینجوری سریع می تونید از وضعیت برنامه ها و کارها خبردار بشید مشکلی هم پیش اومد همونجا میشه خبر داد.

     

    البته اینم بگم که فقط یه پیشنهاده و بازم هر جور خودتون صلاح می دونید و تصمیم بگیرید همونه.

     

    پیشنهادش رو به مهدی دادم گفتم یه جمع خودمونی بزنیم برای سایت ولی جواب نه بود، حالا فکر نکنم جواب تغییر کرده باشه.

    من مخالف گروه عمومی برای سایت بودم چون خود فروم برای همین کاره و همون موقع هم گفتم که گروه های خصوصی مشکلی نداره. برای کار مجله هم که نیاز به هماهنگی داره این گروه میتونه خوب باشه.

    به نظرم بذارید تیم مشخص بشه و افراد جمع بشن و بعد صحبتها رو ببرید توی گروه تلگرام. شاید افراد دیگه ای هم بخوان توی این قضیه همکاری کنن.


  16. هم مطالب مهمه و هم گرافیک. نمیشه گفت یکی از اون یکی مهمتره. اگه بتونید مورس مارتل رو راضی کنید که گرافیکش رو به عهده بگیره دیگه نگران هیچی نباشید. ما تونستیم یه شماره آرداکوئنتا رو بندازیم گردنش و نتیجه اش شد همین شماره 10 آرداکوئنتا که دیمون در بالا لینک داد.

     

    پیشنهادم اینه که یه شماره آزمایشی بزنیم و ببینیم که چطور پیش میره. اصلا هم اسمش رو ماهنامه یا فصلنامه نذاریم فعلا. یه گاه نامه بریم تا ببینیم چند چندیم!

×