۱٬۹۴۶
ویرایش
استاد آمون (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
دنی سعی کرد تا دوباره برای او توضیح بدهد که او باید برای گرفتن تاجش صبر می کرد، ویسریس پاسخ داد: | دنی سعی کرد تا دوباره برای او توضیح بدهد که او باید برای گرفتن تاجش صبر می کرد، ویسریس پاسخ داد: | ||
{{نقل قول|من خیلی صبر کردم. برای تاجم، برای تختم، برای تو. همه ی اون سال ها، و تنها یه تاج طلایی مذاب گرفتم. چرا اونا تخم های اژدها رو به تو دادن؟ اون ها باید مال من میشدن. اگه من [[اژدها]] داشتم، معنی داشتنش رو به همه ی دنیا می فهموندم. | {{نقل قول|من خیلی صبر کردم. برای تاجم، برای تختم، برای تو. همه ی اون سال ها، و تنها یه تاج طلایی مذاب گرفتم. چرا اونا تخم های اژدها رو به تو دادن؟ اون ها باید مال من میشدن. اگه من [[اژدها]] داشتم، معنی داشتنش رو به همه ی دنیا می فهموندم.{{رف|ربا|71}}}} | ||
سپس ویسریس شروع به قهقهه زدن کرد و تا زمانی که دود، خون و طلای مذاب از دهانش گذشتند و فکش از صورتش جدا شد ادامه داد. سپس دنی نفس نفس زنان از خواب بیدار شد.}} | سپس ویسریس شروع به قهقهه زدن کرد و تا زمانی که دود، خون و طلای مذاب از دهانش گذشتند و فکش از صورتش جدا شد ادامه داد. سپس دنی نفس نفس زنان از خواب بیدار شد.}} |
ویرایش