۱٬۹۴۶
ویرایش
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
سر باریستان می تواند به [[هاروست هال]]، جایی که خویشاوندان نزدیکش بدون شک از بازگشت او استقبال می کنند، بازگردد،اما او مایل به تحمیل خشم جافری بر آنان نیست. به جای اینکار، او اسبش را می فروشد و خود را به شکل یک روستایی در می آورد. سپس، او همراه با مردم عادی دیگری که از [[جنگ پنج پادشاه|جنگ]] فرار می کنند، به [[بارانداز پادشاه|شهر]] بازگشت. او در حالی که صورتش کثیف بود، روی گونه اش ته ریش داشت و هیچ سلاحی به جز یک عصای چوبی نداشت، از طریق [[دروازه ی خدایان]] (Gate of the Gods) وارد شهر شد. او با آن لباس های زبر و چکمه های گلی، درست مانند یک پیرمردی که از جنگ فرار کرده است به نظر می رسید. سلمی درمیان پناهندگان، در سپت ها، کوچه ها و مغازه ها خوابید و اجازه داد که ریشش بلند شود و تمام صورت او را بپوشاند و به همین دلیل، هیچکسی در شهر او را نشناخت. | سر باریستان می تواند به [[هاروست هال]]، جایی که خویشاوندان نزدیکش بدون شک از بازگشت او استقبال می کنند، بازگردد،اما او مایل به تحمیل خشم جافری بر آنان نیست. به جای اینکار، او اسبش را می فروشد و خود را به شکل یک روستایی در می آورد. سپس، او همراه با مردم عادی دیگری که از [[جنگ پنج پادشاه|جنگ]] فرار می کنند، به [[بارانداز پادشاه|شهر]] بازگشت. او در حالی که صورتش کثیف بود، روی گونه اش ته ریش داشت و هیچ سلاحی به جز یک عصای چوبی نداشت، از طریق [[دروازه ی خدایان]] (Gate of the Gods) وارد شهر شد. او با آن لباس های زبر و چکمه های گلی، درست مانند یک پیرمردی که از جنگ فرار کرده است به نظر می رسید. سلمی درمیان پناهندگان، در سپت ها، کوچه ها و مغازه ها خوابید و اجازه داد که ریشش بلند شود و تمام صورت او را بپوشاند و به همین دلیل، هیچکسی در شهر او را نشناخت. | ||
زمانی که لرد [[ادارد استارک]] گردن زده شد، او نیز در بین جمعیت حاضر بود. پس از آن، او به [[سپت اعظم بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود و برای روح ادارد دعا کرده و از خدایان تشکر می کند که او را تنها از گارد پادشاه اخراج کرده و اعدام نکردند. |
ویرایش