باریستان سلمی: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ ژوئن ۲۰۱۴
خط ۶۷: خط ۶۷:
سر باریستان می تواند به [[هاروست هال]]، جایی که خویشاوندان نزدیکش بدون شک از بازگشت او استقبال می کنند، بازگردد،اما او مایل به تحمیل خشم جافری بر آنان نیست. به جای اینکار، او اسبش را می فروشد و خود را به شکل یک روستایی در می آورد. سپس، او همراه با مردم عادی دیگری که از [[جنگ پنج پادشاه|جنگ]] فرار می کنند، به [[بارانداز پادشاه|شهر]] بازگشت. او در حالی که صورتش کثیف بود، روی گونه اش ته ریش داشت و هیچ سلاحی به جز یک عصای چوبی نداشت، از طریق [[دروازه ی خدایان]] (Gate of the Gods) وارد شهر شد. او با آن لباس های زبر و چکمه های گلی، درست مانند یک پیرمردی که از جنگ فرار کرده است به نظر می رسید. سلمی درمیان پناهندگان، در سپت ها، کوچه ها و مغازه ها خوابید و اجازه داد که ریشش بلند شود و تمام صورت او را بپوشاند و به همین دلیل، هیچکسی در شهر او را نشناخت.
سر باریستان می تواند به [[هاروست هال]]، جایی که خویشاوندان نزدیکش بدون شک از بازگشت او استقبال می کنند، بازگردد،اما او مایل به تحمیل خشم جافری بر آنان نیست. به جای اینکار، او اسبش را می فروشد و خود را به شکل یک روستایی در می آورد. سپس، او همراه با مردم عادی دیگری که از [[جنگ پنج پادشاه|جنگ]] فرار می کنند، به [[بارانداز پادشاه|شهر]] بازگشت. او در حالی که صورتش کثیف بود، روی گونه اش ته ریش داشت و هیچ سلاحی به جز یک عصای چوبی نداشت، از طریق [[دروازه ی خدایان]] (Gate of the Gods) وارد شهر شد. او با آن لباس های زبر و چکمه های گلی، درست مانند یک پیرمردی که از جنگ فرار کرده است به نظر می رسید. سلمی درمیان پناهندگان، در سپت ها، کوچه ها و مغازه ها خوابید و اجازه داد که ریشش بلند شود و تمام صورت او را بپوشاند و به همین دلیل، هیچکسی در شهر او را نشناخت.


زمانی که لرد [[ادارد استارک]] گردن زده شد، او نیز در بین جمعیت حاضر بود. پس از آن، او به [[سپت اعظم بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود و برای روح ادارد دعا کرده و از خدایان تشکر می کند که او را تنها از گارد پادشاه اخراج کرده و اعدام نکردند.
زمانی که لرد [[ادارد استارک]] گردن زده شد، او نیز در بین جمعیت حاضر بود. پس از آن، او به [[سپت اعظم بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود و برای روح ادارد دعا کرده و از خدایان تشکر می کند که او را تنها از گارد پادشاه اخراج کرده و مانند لرد استارک اعدام نکردند. این وقایع باریستان را مجبور کرد که درباره ی سال های خدمتش در گارد پادشاه رابرت، تجدید نظر کند و خدمت در کنار [[جیمی لنیستر|قاتل پادشاه]] و دیگر اعضای گارد رابرت را به عنوان یک تجربه ی خیلی بد توصیف می کند. او به این نتیجه می رسد که خدمتش به رابرت غیر قابل توجیه است. باریستان معتقد است که رابرت یک شوالیه قوی اما یک پادشاه ضعیف بوده است و به همین دلیل، او باید به دنبال پادشاه واقعی خود بگردد و تا پای جان به او خدمت کند. این امر باعث می شود که او به آنسوی [[دریای باریک]] (Narrow Sea) و به [[پنتوس]] (Pento) برود.
۱٬۹۴۶

ویرایش