۱٬۹۴۶
ویرایش
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
سر جورا در مقابل دنریس جبهه می گیرد. او باعصبانیت به دنی گفت که درباره ی دیگران به او هشدار داده بود. این حرف او تنها عصبانیت دنریس را بیشتر کرد و در جواب جورا گفت که جورا هیچوقت هشداری درباره ی خودش به او نداده بود. جورا گفت که آخرین باری که گزارش دنی را به غاصب داده بود، زمانی بود که آن ها در [[کارث]] حضور داشتند. پس از آن، دنریس دریافت که جورا خبر بارداری او را به رابرت داده است. سر باریستان تایید کرد که شورای رابرت گزارش بارداری دنریس را از طرف مورمونت دریافت کرده بود. سپس دنی درباره ی مسموم کننده ای که برای کشتن او و فرزندش فرستاده شد بود می پرسد، جورا اعتراف می کند که از این قضیه باخبر بوده است اما همچنین، او جان دنی را نجات می دهد. در آخر دنی به جورا می گوید که نمی تواند او را ببخشد و مجازاتش می کند. دنریس به جورا می گوید که تا صبح وقت دارد شهر را ترک کند و اگر این کار را انجام ندهد، بلواس نیرومند گردن او را می شکند. سپس بلواس نیرومند، سر جورا را از بیرون می برد. | سر جورا در مقابل دنریس جبهه می گیرد. او باعصبانیت به دنی گفت که درباره ی دیگران به او هشدار داده بود. این حرف او تنها عصبانیت دنریس را بیشتر کرد و در جواب جورا گفت که جورا هیچوقت هشداری درباره ی خودش به او نداده بود. جورا گفت که آخرین باری که گزارش دنی را به غاصب داده بود، زمانی بود که آن ها در [[کارث]] حضور داشتند. پس از آن، دنریس دریافت که جورا خبر بارداری او را به رابرت داده است. سر باریستان تایید کرد که شورای رابرت گزارش بارداری دنریس را از طرف مورمونت دریافت کرده بود. سپس دنی درباره ی مسموم کننده ای که برای کشتن او و فرزندش فرستاده شد بود می پرسد، جورا اعتراف می کند که از این قضیه باخبر بوده است اما همچنین، او جان دنی را نجات می دهد. در آخر دنی به جورا می گوید که نمی تواند او را ببخشد و مجازاتش می کند. دنریس به جورا می گوید که تا صبح وقت دارد شهر را ترک کند و اگر این کار را انجام ندهد، بلواس نیرومند گردن او را می شکند. سپس بلواس نیرومند، سر جورا را از بیرون می برد. | ||
در تراس، دنریس به سر باریستان می گوید که او را بخشیده است. سلمی به دنی می گوید که می تواند به سوالات او پاسخ دهد. اولین سوال دنریس این بود که آیا پدر او واقعا دیوانه بوده است؟ زیرا ویسریس همیشه به او می گفته است که دیوانگی پدرشان تنها دروغی ساختگی از جانب غاصب است. باریستان به او می گوید که ایریس از ابتدا دیوانه نبود، بلکه گذر زمان و سیر اتفاقات او را به جنونی وحشتناک کشاند. [[ریلا تارگرین|مادر دنریس]] همیشه تمام تلاشش را برای محافظت از ویسریس در برابر بدترین افراط های ایریس انجام می داد و نمی گذاشت ویسریس بداند که پدرش به چه جنون وحشتناکی مبتلا است. دنی تصمیم می گیرد که دیگر بیشتر از این نمی تواند چیزی بشنود اما سر باریستان به او می گوید که از این به بعد چیزهای بیشتری می تواند به او بگوید. |
ویرایش