جان اسنو: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۵۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
{{اسپویلر|جان به آرامی به عنوان یک رهبر رشد می کند. او محل اقامت دونال نوی را، پس از مرگ او در کتاب قبلی، برای اقامت می گیرد. جان به طور مداوم مورد اذیت مردان استنیس قرار می گیرد. جان به پاس قدردانی، از کمک آنها در مقابل هجوم وحشی ها، کستل بلک و نایت فورد(Nightfort) را برای اقامت در اختیار آنان قرار داد. جان به عنوان تنبیه از استنیس خواست که مردانش را در گیفت (Gift) ساکن کند، با این ادعا که تمام زمینها و 16 قلعه ی خالی از سکنه، متعلق به دیوار و نگهبانان شب است. او سم را به سیتادل (ارگمرکزی - Citadel) میفرستد تا برای تبدیل شدن به استاد آینده ی کستل بلک آموزش ببیند، همچنین به همراه او گیلی (Gilly)، استاد ایمون (Aemon)  و پسر نوزاد منس ریدر را نیز راهی سیتادل می کند، دو تای آخری را در واقع از ترس ملیساندر، که شاید بخواهد از خون سلطنتی آنها برای جادو استفاده کند، از کستل بلک دور می کند. وقتی جان به جانوس سلینت (Janos Slynt)  دستور می دهد، که در یکی از قلعه های خالی دیوار مستقر شود، ولی او از انجام این کار سرباز می زند و جان سر او را به وسیله ی لانگ کلو قطع می کند. جان با فرستادن وال وحشی (Val) برای ایجاد سازش با تورموند غول کش (Tormund Giantsbane)،  بار دیگر فرماندهان زیر دست خویش را ناخشنود کرد. نتیجه این عمل اتحادی ضعیف بین وحشی ها و نگهبانان شب به وجود آورد. جان وحشی ها را در گیفت مستقر کرد و به جنگجوهاشون این فرصت را داد که با نظامی کردن یکی از قلعه های خالی، از دیوار در برابر هجوم آدرها (Others) دفاع کنند. همانطور که وحشی ها به سمت گیفت حرکت می کنند، ملیساندر، منس ریدر را در آتش میسوزاند(بعدها مشخص میشود در حقیقت اسکلت (Rattleshirt) بود که با افسون ملیساندر به شکل منس در آمده بود) جان، منس ریدر را برای نجات خواهرش آریا از دست رمسی بولتون (Ramsay Bolton) به وینترفل میفرستد، غافل از اینکه آن دختر جین پول (Jeyne Poole) است.با لشکر کشی استنیس به دیپوود موت (Deepwood Motte)،  جان به او پیشنهاد میکند که حمایت قبایل کوهستانهای شمالی را به دست آورد،  پیرو پیشنهاد جان اسنو، استنیس موفق به جلب وفاداری این قبایل می شود و تا  حد زیادی قدرت خود را افزایش دهد. بلافاصله بعد از تصرف دیپوود توسط استنیس، خبر میرسد که رمسی بولتون به زودی با آریا استارک ازدواج می کند، استنیس فوری به سمت وینترفل که محل ازدواج است لشکر کشی می کند، که با نیروهای بولتون موجه می شود.
{{اسپویلر|جان به آرامی به عنوان یک رهبر رشد می کند. او محل اقامت دونال نوی را، پس از مرگ او در کتاب قبلی، برای اقامت می گیرد. جان به طور مداوم مورد اذیت مردان استنیس قرار می گیرد. جان به پاس قدردانی، از کمک آنها در مقابل هجوم وحشی ها، کستل بلک و نایت فورد(Nightfort) را برای اقامت در اختیار آنان قرار داد. جان به عنوان تنبیه از استنیس خواست که مردانش را در گیفت (Gift) ساکن کند، با این ادعا که تمام زمینها و 16 قلعه ی خالی از سکنه، متعلق به دیوار و نگهبانان شب است. او سم را به سیتادل (ارگمرکزی - Citadel) میفرستد تا برای تبدیل شدن به استاد آینده ی کستل بلک آموزش ببیند، همچنین به همراه او گیلی (Gilly)، استاد ایمون (Aemon)  و پسر نوزاد منس ریدر را نیز راهی سیتادل می کند، دو تای آخری را در واقع از ترس ملیساندر، که شاید بخواهد از خون سلطنتی آنها برای جادو استفاده کند، از کستل بلک دور می کند. وقتی جان به جانوس سلینت (Janos Slynt)  دستور می دهد، که در یکی از قلعه های خالی دیوار مستقر شود، ولی او از انجام این کار سرباز می زند و جان سر او را به وسیله ی لانگ کلو قطع می کند. جان با فرستادن وال وحشی (Val) برای ایجاد سازش با تورموند غول کش (Tormund Giantsbane)،  بار دیگر فرماندهان زیر دست خویش را ناخشنود کرد. نتیجه این عمل اتحادی ضعیف بین وحشی ها و نگهبانان شب به وجود آورد. جان وحشی ها را در گیفت مستقر کرد و به جنگجوهاشون این فرصت را داد که با نظامی کردن یکی از قلعه های خالی، از دیوار در برابر هجوم آدرها (Others) دفاع کنند. همانطور که وحشی ها به سمت گیفت حرکت می کنند، ملیساندر، منس ریدر را در آتش میسوزاند(بعدها مشخص میشود در حقیقت اسکلت (Rattleshirt) بود که با افسون ملیساندر به شکل منس در آمده بود) جان، منس ریدر را برای نجات خواهرش آریا از دست رمسی بولتون (Ramsay Bolton) به وینترفل میفرستد، غافل از اینکه آن دختر جین پول (Jeyne Poole) است.با لشکر کشی استنیس به دیپوود موت (Deepwood Motte)،  جان به او پیشنهاد میکند که حمایت قبایل کوهستانهای شمالی را به دست آورد،  پیرو پیشنهاد جان اسنو، استنیس موفق به جلب وفاداری این قبایل می شود و تا  حد زیادی قدرت خود را افزایش دهد. بلافاصله بعد از تصرف دیپوود توسط استنیس، خبر میرسد که رمسی بولتون به زودی با آریا استارک ازدواج می کند، استنیس فوری به سمت وینترفل که محل ازدواج است لشکر کشی می کند، که با نیروهای بولتون موجه می شود.
ملیساندر  به جان اسنو می گوید که در شعله های آتش خود، دختری را دیده است که سوار بر اسب و در حال مرگ، به سمت کستل بلک حرکت می کند، جان متقاعد می شود که آن دختر حتمن آریا است، اما مشخص می شود کسی نیست جز آلیس کارستارک (Alys Karstark).  ملیساندر همچنین به جان می گوید، که او را در اتاقی تاریک که با چند خنجر محاصره شده دیده است، ولی جان توجهی به این هشدار نمی کند.چند هفته پس از ترک استنیس به مقصد وینترفل، جان اسنو نامه ای با عنوان «حرامزاده» از سوی رمسی بولتون دریافت کرد، که ادعا کرده بود استنیس شکست خورده و منس ریدر را دستگیر کرده است. حس وظیفه شناسی جان ایجاب می کرد که برای نجات آنها به سمت خانه بولتون برود، در نتیجه او در واکنش به این نامه، تصمیم به کناره گیری از فرماندهی، حرکت به سوی جنوب و اعلام جنگ علیه  بولتونها گرفت. او به نگهبانان شب دستور به حمله نداد، اما از برادران سیاهپوش خود و همچنین وحشی ها، خواست که در صورت تمایل او را به میل خود همراهی کنند. تصمیم جان (که نقض سوگندش بود) نارضایتی عمیقی را در بین رهبران ارشد نگهبانان شب به وجود آورد، در سردرگمی حاصلاز کشته شدن سر پاتریک اهل کوهستان شاه(Ser Patrek of King's Mountain) به دست غولی به نام وون وون (Wun Wun)، جان توسط بوئن مارش (Bowen Marsh)  و چند تن دیگر از برادران شب، با خشونت در حالی که شعار میدادند «برای نگهبانی» چندین بار چاقو خورد. اینکه جان زنده می ماند یا خیر، در حال حاضر  نامعلوم است. }}
ملیساندر  به جان اسنو می گوید که در شعله های آتش خود، دختری را دیده است که سوار بر اسب و در حال مرگ، به سمت کستل بلک حرکت می کند، جان متقاعد می شود که آن دختر حتمن آریا است، اما مشخص می شود کسی نیست جز آلیس کارستارک (Alys Karstark).  ملیساندر همچنین به جان می گوید، که او را در اتاقی تاریک که با چند خنجر محاصره شده دیده است، ولی جان توجهی به این هشدار نمی کند.چند هفته پس از ترک استنیس به مقصد وینترفل، جان اسنو نامه ای با عنوان «حرامزاده» از سوی رمسی بولتون دریافت کرد، که ادعا کرده بود استنیس شکست خورده و منس ریدر را دستگیر کرده است. حس وظیفه شناسی جان ایجاب می کرد که برای نجات آنها به سمت خانه بولتون برود، در نتیجه او در واکنش به این نامه، تصمیم به کناره گیری از فرماندهی، حرکت به سوی جنوب و اعلام جنگ علیه  بولتونها گرفت. او به نگهبانان شب دستور به حمله نداد، اما از برادران سیاهپوش خود و همچنین وحشی ها، خواست که در صورت تمایل او را به میل خود همراهی کنند. تصمیم جان (که نقض سوگندش بود) نارضایتی عمیقی را در بین رهبران ارشد نگهبانان شب به وجود آورد، در سردرگمی حاصلاز کشته شدن سر پاتریک اهل کوهستان شاه(Ser Patrek of King's Mountain) به دست غولی به نام وون وون (Wun Wun)، جان توسط بوئن مارش (Bowen Marsh)  و چند تن دیگر از برادران شب، با خشونت در حالی که شعار میدادند «برای نگهبانی» چندین بار چاقو خورد. اینکه جان زنده می ماند یا خیر، در حال حاضر  نامعلوم است. }}
=== نقل قول هایی در مورد جان ===
{{نقل قول|جان اسنو نعمت گرانبهایی داشت (وارگ بودنش)، ولی جوان احمقی بود، وقتی که باید برای این نعمت ارزش قائل میشد، به مقابله با طبیعت خود پرداخت. |
- وارامیرVaramyr Sixskins}}
{{الگو:شخصیت های اصلی}}
{{الگو:شخصیت های اصلی}}
[[رده:شخصیت اصلی]][[رده:خاندان استارک]][[رده:حرام زادگان]][[رده:شخصیت های شمال]][[رده:نگهبانان شب]][[رده:اسکین چنجر ها]]
[[رده:شخصیت اصلی]][[رده:خاندان استارک]][[رده:حرام زادگان]][[رده:شخصیت های شمال]][[رده:نگهبانان شب]][[رده:اسکین چنجر ها]]
۳۳۱

ویرایش