رینیرا تارگرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۳: خط ۷۳:
[[پرونده:The Rogue Prince and the Realm's Delight by Fkaluis.jpg|thumb|350px|شاهزاده سرکش و دلشاد قلمرو، اثر افکالویس]]
[[پرونده:The Rogue Prince and the Realm's Delight by Fkaluis.jpg|thumb|350px|شاهزاده سرکش و دلشاد قلمرو، اثر افکالویس]]
در {{تاریخ|۱۲۰}}، [[لینا ولاریون]]، همسر شاهزاده دیمون تارگرین، پس از زایمانی نافرجام درگذشت. در مراسم خاکسپاری او، نزاعی میان پسر آلیسنت، [[ایمند تارگرین]]، و پسران رینیرا درگرفت؛ چرا که ایمند آنان را [[حرام‌زاده]]‌های [[خاندان استرانگ]] خواند. در این نزاع کودکان، ایمند یک چشم خود را از دست داد، هنگامی که لوک برای دفاع از جیس با کارد ضربه زد. هرچند آلیسنت خواستار آن شد که چشم لوک در عوض درآورده شود، و رینیرا تقاضا داشت ایمند «به سختی» بازخواست شود تا منبع این شایعات فاش گردد، شاه ویسریس اعلام کرد که عذرخواهی کودکان برای صلح کافی است. شاه همچنین فرمانی صادر کرد که هر کس شایعهٔ استرانگ را منتشر کند، [[قطع زبان]] خواهد شد، و دستور داد هاروین استرانگ از دراگون‌استون به [[هرنهال]] برود. پس از آن، آتشی عظیم در هرنهال، هاروین و پدرش لیونل، [[دست پادشاه]]، را کشت. در حالی که برخی این آتش را ناشی از [[نفرین هرنهال]] می‌دانستند، شایعات دیگر دیمون، لرد [[کورلیس ولاریون]]، برادر کوچک‌تر هاروین، [[لریس استرانگ]]، یا حتی ویسریس را مسئول می‌دانستند. در همان سال، همسر رینیرا، سر لینور ولاریون، نیز در نزاعی با همراه و معشوق شایعه‌شده‌اش، سر [[کارل کوری]]، کشته شد.{{رف|شوم|وارثان اژدها - مسئله جانشینی}}
در {{تاریخ|۱۲۰}}، [[لینا ولاریون]]، همسر شاهزاده دیمون تارگرین، پس از زایمانی نافرجام درگذشت. در مراسم خاکسپاری او، نزاعی میان پسر آلیسنت، [[ایمند تارگرین]]، و پسران رینیرا درگرفت؛ چرا که ایمند آنان را [[حرام‌زاده]]‌های [[خاندان استرانگ]] خواند. در این نزاع کودکان، ایمند یک چشم خود را از دست داد، هنگامی که لوک برای دفاع از جیس با کارد ضربه زد. هرچند آلیسنت خواستار آن شد که چشم لوک در عوض درآورده شود، و رینیرا تقاضا داشت ایمند «به سختی» بازخواست شود تا منبع این شایعات فاش گردد، شاه ویسریس اعلام کرد که عذرخواهی کودکان برای صلح کافی است. شاه همچنین فرمانی صادر کرد که هر کس شایعهٔ استرانگ را منتشر کند، [[قطع زبان]] خواهد شد، و دستور داد هاروین استرانگ از دراگون‌استون به [[هرنهال]] برود. پس از آن، آتشی عظیم در هرنهال، هاروین و پدرش لیونل، [[دست پادشاه]]، را کشت. در حالی که برخی این آتش را ناشی از [[نفرین هرنهال]] می‌دانستند، شایعات دیگر دیمون، لرد [[کورلیس ولاریون]]، برادر کوچک‌تر هاروین، [[لریس استرانگ]]، یا حتی ویسریس را مسئول می‌دانستند. در همان سال، همسر رینیرا، سر لینور ولاریون، نیز در نزاعی با همراه و معشوق شایعه‌شده‌اش، سر [[کارل کوری]]، کشته شد.{{رف|شوم|وارثان اژدها - مسئله جانشینی}}
کمتر از شش ماه پس از مرگ‌های لینا، لینور و هاروین، رینیرا به‌طور پنهانی با عمویش، شاهزاده دیمون، که کارکشته‌ترین جنگاور زمان خود بود، در دراگون‌استون ازدواج کرد. سپتون یوستاس ادعا کرده که آن دو به‌طور پنهانی پیمان زناشویی بستند تا ویسریس نتواند ازدواج را ممنوع کند، در حالی که ماشروم گفته است دیمون، در سی و نه سالگی، پیش از ازدواج، شاهدخت بیست و سه ساله را بارور کرده بود. خبر ازدواجشان رسوایی بزرگی در دربار [[بارانداز پادشاه]] برانگیخت و پدر رینیرا را به خشم آورد. شاه ویسریس با خشم اعلام کرد که چنین ازدواجی، به این زودی پس از مرگ همسر دیمون و شوهر رینیرا، توهینی به یاد و خاطره آنان است، و مدتی زمان برد تا ویسریس و دیمون آشتی کنند. سال با تولد نخستین پسر رینیرا و دیمون پایان یافت، شاهزاده [[اگان تارگرین سوم|اگان جوان‌تر]]، که با چشمان بنفش و موهای نقره‌ای کم‌رنگ دیده به جهان گشود. پسر دیگری نیز در {{تاریخ|۱۲۲}} زاده شد که به نام [[ویسریس تارگرین دوم|ویسریس]]، به یاد پدر رینیرا، نام گرفت.{{رف|شوم|وارثان اژدها - مسئله جانشینی}}
در {{تاریخ|۱۲۶}}، رینیرا استدلال کرد که پسر دومش، لوکرس، باید رسماً وارث [[دریفت‌مارک]] نامیده شود. با این حال، چندین عموزادهٔ کوچک‌تر [[خاندان ولاریون]] بی‌ثمر به تخت آهنین شکایت بردند که پسران او در حقیقت حرام‌زاده‌هایی از هاروین استرانگ‌اند و هیچ ادعایی بر دریفت‌مارک ندارند. شاه ویسریس سخنان آنان را در سکوت سنگین شنید، و پس از صدور فرمان برای بریدن زبانشان، لغزید و دستش تا [[استخوان]] بر تخت آهنین بریده شد. کبیر استاد [[ملوس]] در درمان شاه ناتوان بود، و او از تب ناشی از عفونت رنج کشید و بیم آن می‌رفت که بمیرد. ویسریس تنها زمانی بهبود یافت که رینیرا استاد خاص خود، [[جراردیس]]، را فرستاد تا زخم‌های پدرش را درمان کند.{{رف|شوم|وارثان اژدها - مسئله جانشینی}}{{رف|جیوآ|پادشاهان تارگرین: ویسریس اول}}
=== رقص اژدهایان===
{{تاریخ|رقص اژدهایان}}
[[پرونده:The Blacks by naomimakesart.jpg|thumb|400px|[[سیاهان]]، اثر Naomimakesart ©]]
رینیرا وارث برگزیدهٔ پدرش، شاه [[ویسریس تارگرین اول]]، بود که می‌خواست او جانشینش شود. مقصود ویسریس با اعلامیه‌ای از وصیت او تأیید شده بود.{{رف|شوم|وارثان اژدها - مسئله جانشینی}} اما هنگامی که ویسریس در {{تاریخ|۱۲۹}} درگذشت، سر [[اتو های‌تاور]]، [[دست پادشاه]]، و سر [[کریستون کول]]، [[لرد فرمانده گارد پادشاهی]] و شاید معشوق پیشین رینیرا، از وصیت شاه سر باز زدند و به جای او ناپسری رینیرا، پسر ملکه [[آلیسنت های‌تاور]]، [[اگان تارگرین دوم|اگان دوم]] را که ده سال از او جوان‌تر بود، تاج‌گذاری کردند.{{رف|شوم}} این امر جنگ داخلی تارگرین، موسوم به [[رقص اژدهایان]] را برانگیخت، جنگی که در آن [[اژدهاسواران]] (dragonriders) به نبرد با یکدیگر برخاستند.{{رف|ضبک|۱۳}} در طول جنگ، رینیرا بر پشت [[اژدها]]ی خویش، [[سیراکس]]، می‌جنگید.{{رف|ربا|۸}}{{رف|شوم}}
در هنگام مرگ پدرش، رینیرا در [[دراگون‌استون]] به انتظار زایش ششمین فرزندش بود. [[سبزها]] در [[بارانداز پادشاه]] اطمینان یافتند که خبر مرگ ویسریس به او نرسد تا زمانی که هوادارانش در [[قلعه سرخ]] کشته یا زندانی شده و [[تاج‌گذاری اگان تارگرین دوم|تاج‌گذاری اگان دوم]] انجام گرفته بود. هنگامی که خبر به رینیرا رسید، او خشمگین شد و به درد زایمان زودرس افتاد و دختری ناقص و مرده، [[ویسنیا تارگرین (دختر دیمون)|ویسنیا]]، به دنیا آورد. رینیرا این فاجعه را به دشمنانی نسبت داد که تاجش را ربوده بودند. او به شتاب مراسم [[تاج‌گذاری رینیرا تارگرین]] را برگزار کرد. ورود سر [[استفان دارکلین]] از [[گارد پادشاهی]] به دراگون‌استون، به همراه شماری دیگر از هواداران، جشن گرفته شد، زیرا تاج شاه [[جهیریس تارگرین اول|جهیریس اول]] و ویسریس را با خود آوردند. رینیرا به دست شوهر و عمویش، شاهزاده [[دیمون تارگرین]]، با تاج پدرش تاج‌گذاری شد. هنگامی که خبر تاج‌گذاری او به بارانداز پادشاه رسید، به او شرایطی پیشنهاد شد که اگر ادعایش را رها کند، رینیرا و فرزندانش همچنان بر دراگون‌استون حکم خواهند راند، اما او نپذیرفت، زیرا می‌دانست جنگ ناگزیر است.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - سیاهان و سبزها}}
برای به‌دست آوردن پشتیبانی بیشتر جهت ستاندن [[تخت آهنین]] (Iron Throne) از برادرش، رینیرا پسرش جیس را بر پشت اژدها برای مذاکره با [[خاندان ارن]]، [[خاندان ماندرلی]] و [[خاندان استارک]] فرستاد، و پسرش لوک را برای گفتگو با لرد [[بروس براتیون]] در [[استورمز اند]]. سفر لوک امن‌تر انگاشته می‌شد، اما او به استورمز اند رسید و دریافت که [[ایمند تارگرین]]، پسر کوچک‌تر آلیسنت، پیش از او آنجاست. ایمند، بر پشت [[ویگار]]، لوک را بر فراز [[خلیج شکننده کشتی]] کشت، هنگامی که او پس از ناکامی در جلب وفاداری لرد بروس قصد ترک داشت. خبر مرگ لوک مادرش را سخت درهم شکست.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - سیاهان و سبزها}}{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - پسری در برابر پسری}}
[[پرونده:Rhaenyra on the Iron Throne.jpg|thumb|left|350px|ملکه رینیرا در دوران رقص اژدهایان، اثر داگلاس ویتلی در ''[[آتش و خون]]'']]
رینیرا [[سقوط بارانداز پادشاه|پایتخت را گرفت]] و نزدیک به نیم سال بر تخت نشست. با فتح شهر، رینیرا اصرار داشت جایگاه پدرش را تصاحب کند، و پس بر تخت آهنین نشست و شبانه‌روز عریضه‌های بخشش و وفاداری را از کسانی که در قلعه سرخ بودند، پذیرفت. هرچند رینیرا در زره بود، سپتون [[یوستاس (رقص اژدهایان)|یوستاس]]، که طرفدار اگان دوم بود، ادعا کرد حاضران دیدند تخت چندین بریدگی بر پاها و دست چپ او نهاد. خون چکنده را نشانه‌ای می‌دانستند که تخت او را نپذیرفته و روزهای فرمانروایی‌اش اندک خواهد بود.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و زرین}} یوستاس همچنین می‌گوید رینیرا هر بار که بر [[تخت آهنین]] می‌نشست، بیش از پیش خود را می‌برید و در دوران اقامتش در بارانداز پادشاه فربه‌تر و شکمباره‌تر شد.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - پیروزی رینیرا}}
مردم بارانداز پادشاه در آغاز از بازگشت رینیرا به عنوان فرمانروا استقبال کردند، زیرا هرگز دل‌خوشی از [[اگان تارگرین دوم]] و برادرش [[ایمند تارگرین|ایمند]] نداشتند. رینیرا پس از به‌قدرت‌رسیدن، [[شوالیه‌های تفتیش‌گر]] (knights inquisitor) را برای پیگرد کسانی که به فرار اگان یاری رسانده بودند گسیل داشت. سرهای آویخته بر میخ‌های دروازه روز به روز بیشتر می‌شد و اگرچه شاه فقید [[ویسریس تارگرین اول]] خزانه را در مرگ خود سرشار از [[طلا]] گذاشته بود، خزانه در زمان تسلط رینیرا به‌کلی تهی بود، زیرا [[سبزها]] سه‌چهارم طلا را برای امان برده و بقیه را پیش از سقوط پایتخت خرج کرده بودند. رینیرا به شدت به سکه نیاز داشت و لرد [[بارتیموس سلتیگار]]، [[استاد سکه]] تازه‌اش، مالیات‌های نو بر مردم نهاد که روز به روز افزایش یافت. [[مردم فرودست]] (smallfolk) آرام‌آرام از او روی گرداندند و سرانجام او را «[[مگار تارگرین اول|مگار]] پستان‌دار» خواندند. اصطلاح «پستان‌های مگار» یک قرن پس از آن در بارانداز پادشاه به دشنامی رایج بدل شد.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - پیروزی رینیرا}}
پس از شنیدن ماجرای [[دو خائن]] (Two Betrayers)، رینیرا بدگمان شد و دو تخم‌اژدهایی بازمانده، سر [[ادام ولاریون]] و دختر [[نتلز]] را خائن خواند، تصمیمی که پیامدهای فاجعه‌باری داشت. [[دست پادشاه]] او، لرد [[کورلیس ولاریون]]، که ادام را وارث خود نامیده بود، به موقع او را آگاه کرد تا سوار بر اژدهایش [[سی‌اسموک]] بگریزد. این امر به بازداشت کورلیس انجامید و ناوگان [[خاندان ولاریون]] را واداشت تا از آرمان رینیرا دست بردارد.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - پیروزی رینیرا}}{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - سرنگونی رینیرا}}
برای کشتن دختر [[نتلز]] (Nettles)، ملکه رینیرا نامه‌ای به لرد [[منفرید موتون]] (Manfryd Mooton) فرستاد و به او فرمان داد که دختر را بکشد. اما لرد موتون سر باز زد، چرا که نتلز تحت حمایت [[حق میزبانی]] (guest right) بود. او بیم داشت شاهزاده [[دیمون تارگرین]] (Daemon Targaryen) اگر فرمان رینیرا را اجرا کنند، آنان را بکشد، ولی همچنین می‌دانست که سرپیچی از فرمان رینیرا او را خائن به تاج و تخت خواهد ساخت. منفرید که تأکید داشت شاهان [[ویسریس تارگرین اول]] (Viserys I Targaryen) و [[جیهیریس تارگرین اول]] (Jaehaerys I Targaryen) هرگز چنین چیزی را مطالبه نکرده بودند، پس از آنکه نتلز و دیمون از زیر سقف او رفتند، تصمیم گرفت وفاداری خود را به [[اگان تارگرین دوم]] (Aegon II Targaryen) تغییر دهد.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - پیروزی رینیرا}}
به‌زودی یک [[شورش بارانداز پادشاه (رقص اژدهایان)]] (Riot of King's Landing (Dance of the Dragons)) در بارانداز پادشاه برخاست، پس از خودکشی [[هلاِنا تارگرین]] (Helaena Targaryen) که نزد [[مردم فرودست]] (smallfolk) محبوب بود. بسیاری گفتند که او به فرمان رینیرا کشته شد. این‌که چنین داستانی به‌آسانی باور شد، نشان می‌داد شهر چه اندازه از رینیرا روی‌گردان شده است. شورش‌ها به‌سرعت به [[یورش به اژدها‌چال]] (storming of the Dragonpit) و مرگ پسرش [[جاف ولاریون]] (Joffrey Velaryon) انجامید.{{رف|شوم|مرگ اژدهایان - سرنگونی رینیرا}}
پس از این رخداد، رینیرا [[گریز به دراگون‌استون]] (Flight to Dragonstone) از بارانداز پادشاه گریخت، و پس از مرگ همهٔ فرزندان دیگرش، اجازه نمی‌داد [[اگان تارگرین سوم|اگان]] (Aegon III Targaryen) از نظرش دور شود. وحشت‌زده و ناامید، او در گذر از [[روس‌بی]] (Rosby)، [[استوک‌ورث]] (Stokeworth) و [[داسکندیل]] (Duskendale) پیر و رنگ‌پریده به نظر می‌رسید. رینیرا ناگزیر شد [[تاج]] (crown) خود را بفروشد تا سکه‌ای فراهم کند و کرایهٔ سفر بر عرشهٔ یک کشتی بازرگانی [[براووسی]] (Braavosi) به نام ''[[ویولاند]]'' (Violande) را بپردازد. هنگامی که به دراگون‌استون رسید، رینیرا به دست سر [[آلفرد بروم]] (Alfred Broome) خیانت شد؛ مردان او باقیماندهٔ [[گارد ملکه]] (Queensguard) را کشتند. سپس ناپسری‌اش، [[اگان تارگرین دوم]] (Aegon II Targaryen)، او را در دراگون‌استون به اژدهای خود، [[سان‌فایر]] (Sunfyre)، خوراک داد.{{رف|شوم}}<ref group="N">بر اساس ''[[شاهزاده و ملکه]]'' (The Princess and the Queen)، شاه اگان دوم فرمان داد که رینیرا هرگز ملکه نبوده و در همهٔ تواریخ و اسناد درباری تنها با عنوان «شاهدخت» یاد شود. با این حال، در ''[[آتش و خون]]'' (Fire & Blood) هیچ اشاره‌ای به چنین فرمانی نشده است.</ref>


==منابع و یادداشت ها==
==منابع و یادداشت ها==
۹۳۳

ویرایش