واریس: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۱۷۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در حال ترجمه|Hamedsr}}
{{اطلاعات اشخاص
{{اطلاعات اشخاص
| نام_شخصیت = واریس
| نام_شخصیت = واریس
خط ۷۴: خط ۷۳:
[[تیریون]] بعد از رساندن خبر دسته اولش، مبنی بر فعالیتش از این به بعد به عنوان دست پادشاه به [[سرسی لنیستر|سرسی]]، به مهمانخانه ی [[سندان شکسته]] (Broken Anvil) بازگشت، و در آنجا واریس را به همراه [[شی]] (Shae) دید، که سبب نگرانی زیادش شد. پس از تهدیدهایی بین واریس و تیریون شکل گرفت، واریس ار تیریون می پرسد که آیا دنباله دار قرمز را دیده است؟  تیریون پاسخ می دهد که شاید کوتوله باشد، ولی کور نیست، در [[جاده شاهی]] به نظر می رسید که نصفی از آسمان را پوشانده.
[[تیریون]] بعد از رساندن خبر دسته اولش، مبنی بر فعالیتش از این به بعد به عنوان دست پادشاه به [[سرسی لنیستر|سرسی]]، به مهمانخانه ی [[سندان شکسته]] (Broken Anvil) بازگشت، و در آنجا واریس را به همراه [[شی]] (Shae) دید، که سبب نگرانی زیادش شد. پس از تهدیدهایی بین واریس و تیریون شکل گرفت، واریس ار تیریون می پرسد که آیا دنباله دار قرمز را دیده است؟  تیریون پاسخ می دهد که شاید کوتوله باشد، ولی کور نیست، در [[جاده شاهی]] به نظر می رسید که نصفی از آسمان را پوشانده.
واریس بهش می گوید که در خیابانها به آن پیا آور سرخ می گویند:  
واریس بهش می گوید که در خیابانها به آن پیا آور سرخ می گویند:  
{{نقل قول|می گن آینده ی صعود یک پادشاه را خبر میده، از آتش و خونی که به دنبالش میاد}}قبل از ترک کردن تیریون، واریس یک معما برای او مطرح می کند:{{رف|نش|3}}
{{نقل قول|می گن آینده ی صعود یک پادشاه را خبر میده، از آتش و خونی که به دنبالش میاد}}
قبل از ترک کردن تیریون، واریس یک معما برای او مطرح می کند:{{رف|نش|3}}


{{نقل قول|تو یک اتاقی اتاقی سه مرد بزرگ نشسته اند، یه شاه، یه روحانی، یه مرد ثروتمند با طلاش. جلوشون یه سرباز ایستاده، یه مرد کوچک عامی بدون افکار بلند. هر کدوم از بزرگان ازش میخواد که 2 تای دیگر را بکشد. پادشاه بهش میگه، از من اطاعت کن، چون فرمانروای قانونی تو هستم. روحانی بهش میگه از من اطاعت کن چون به نام خدایان بهت دستور میدم. از من اطاعت کن، چون تمام این طلاها به تو میرسه. پس کی می میره و کی زنده می مونه؟}}{{سخ}}اتحادی نه چندان آسان بین تیریون و واریس شکل می گیرد، به موجب اتحاد، واریس تیریون را از آنچه در شهر و پایتخت می افتد، مطلع میکرد، واریس همچنین به تیریون کمک کرد که کنترل نگهبانان شهر را در دست بگیرد، همچنین او را از این موضوع که [[لنسل لنیستر]] (Lancel Lannister) با سرسی می خوابد، مطلع کرد.{{رف|نش|8}}{{رف|نش|29}}
{{نقل قول|تو یک اتاقی اتاقی سه مرد بزرگ نشسته اند، یه شاه، یه روحانی، یه مرد ثروتمند با طلاش. جلوشون یه سرباز ایستاده، یه مرد کوچک عامی بدون افکار بلند. هر کدوم از بزرگان ازش میخواد که 2 تای دیگر را بکشد. پادشاه بهش میگه، از من اطاعت کن، چون فرمانروای قانونی تو هستم. روحانی بهش میگه از من اطاعت کن چون به نام خدایان بهت دستور میدم. از من اطاعت کن، چون تمام این طلاها به تو میرسه. پس کی می میره و کی زنده می مونه؟}}{{سخ}}اتحادی نه چندان آسان بین تیریون و واریس شکل می گیرد، به موجب اتحاد، واریس تیریون را از آنچه در شهر و پایتخت می افتد، مطلع میکرد، واریس همچنین به تیریون کمک کرد که کنترل نگهبانان شهر را در دست بگیرد، همچنین او را از این موضوع که [[لنسل لنیستر]] (Lancel Lannister) با سرسی می خوابد، مطلع کرد.{{رف|نش|8}}{{رف|نش|29}}
خط ۹۱: خط ۹۱:
[[پرونده:Varys_HBO.jpg|بندانگشتی|250px|چپ|واریس، سریال game of thrones]]
[[پرونده:Varys_HBO.jpg|بندانگشتی|250px|چپ|واریس، سریال game of thrones]]
{{اسپویلر|پس از نقشی که واریس در فرار تیریون و قتل تایوین ایفا کرد، بدون هیچ ردپایی ناپدید شد، همچنین زندانبان سیاه چال، که نامش [[روجن]] بود نیز ناپدید می شود. در محل زندگی او سکه ای تایرلی پیدا می شود که سبب می شود بی اعتمادی سرسی به [[خاندان تایرل]] (House Tyrell) افزایش یابد. تعداد زیادی از خوانندگان بر این باورند که روجن، نام مستعار واریس است، با توجه به مشخصات مشابهی که بین روجن و واریس، زمانیکه در سلول سیاه به ملاقات ند استارک رفت، وجود دارد.سرسی در این زمان به عنوان ملکه ی نائب السلطنه ی پسرش، [[تامن براتیون|تامن]] (Tommen) در بارانداز پادشاه حکمرانی می کند. او همچنین [[کیبورن]] (Qyburn)، را به عنوان سرپرست زمزمه گرها، منصوب کرد. کیبورن یادداشت می کند، تعدادی از رازهایی که جاسوسان واریس برای فروش نزد وی آوردن. و اعتقاد سرسی مبنی براینکه واریس همیشه سعی بر این داشت که ارزش خود را بالا ببرد، تا به این وسیله مردم را بیشتر به خودش وابسته کند و از این طریق و بیشتر آسیب پذیر شدنشان، راحتتر به اهداف خود برسد.
{{اسپویلر|پس از نقشی که واریس در فرار تیریون و قتل تایوین ایفا کرد، بدون هیچ ردپایی ناپدید شد، همچنین زندانبان سیاه چال، که نامش [[روجن]] بود نیز ناپدید می شود. در محل زندگی او سکه ای تایرلی پیدا می شود که سبب می شود بی اعتمادی سرسی به [[خاندان تایرل]] (House Tyrell) افزایش یابد. تعداد زیادی از خوانندگان بر این باورند که روجن، نام مستعار واریس است، با توجه به مشخصات مشابهی که بین روجن و واریس، زمانیکه در سلول سیاه به ملاقات ند استارک رفت، وجود دارد.سرسی در این زمان به عنوان ملکه ی نائب السلطنه ی پسرش، [[تامن براتیون|تامن]] (Tommen) در بارانداز پادشاه حکمرانی می کند. او همچنین [[کیبورن]] (Qyburn)، را به عنوان سرپرست زمزمه گرها، منصوب کرد. کیبورن یادداشت می کند، تعدادی از رازهایی که جاسوسان واریس برای فروش نزد وی آوردن. و اعتقاد سرسی مبنی براینکه واریس همیشه سعی بر این داشت که ارزش خود را بالا ببرد، تا به این وسیله مردم را بیشتر به خودش وابسته کند و از این طریق و بیشتر آسیب پذیر شدنشان، راحتتر به اهداف خود برسد.
}}
 
 
{{سخ}}جیمی کم کم به این قضیه مشکوک می شود که شاید واریس در ناپدید شدن [[تایرک لنیستر]] (Tyrek Lannister) در طی [[آشوب در بارانداز پاشاه]] (Riot of King’s Landing) دست داشته است، شک او از آنجا نشات می گیرد که تایرک به عنوان آخرین ملازم شاه مرحوم، رابرت برایتون، اطلاعاتی ارزشمندی از آخرین فعالیتهای رابرت، و هچنین چگونگی مرگش داشت، اطلاعاتی که همیشه با ارزش خواهند بود، و این چیزیست که واریس بهتر از هر کس دیگه ای آن را می داند. علاوه براین واریس به همراه سایر شورا، در روز فرستان [[میرسلا براتیون|میرسلا]] (Myrcella) به [[دورن]] (Dorne)، به اسکه نرفت، و هیچ اخطاری نیز به سرسی در مورد اتفاقی که قرار بود به وقوع بپیوندد نداد، کار سختی نبود برای واریس، جرقه ی یک آشوب را زدن، استخدام مامورانی برای ربودن تایرک در آن شلوغی ها. {{رف|ضبک|27}}
{{سخ}}خوانندگان همچنین معتقدند، که واریس پشت اجرای نمایش عروسکی بود که در بارانداز پادشاه در نزد مردم محبوب شده بود. نمایش پادشاهی حیوانات را نشان میداد که توسط شیرهای مغرور  حکمرانی می شود، تکبر آنها شروع به رشد کردن می کند، تا جاییکه حتی افراد خود را نیز می بلعیدند، وقتی که گوزن نجیب شروع به اعتراض می کند، آن را نیز می بلعند. و البته این حق را برای خودشان قائل بودن، زیرا خود را قویترین حیوان می پنداشتند، در پایان نشان می دهد که اژدهایان از تخم بیرون می آیند و شیرها را میبلعند.{{سخ}}وقتی که سرسی توسط کیبورن، در مورد این نمایش مطلع شد دستور به قتل نمایش دهنده ها داد، همچنین دستور داد اگر کسی این نمایش را نگاه کند، اگر ثروتمند باشد، نیمی از ثروتش، و اگر فقیر باشد یکی از چشمانش را برای تماشای نمایش خیانت آمیز، از دست خواهد داد.}} {{رف|ضبک|24}}
 
=== رقصی با اژدهایان ===
=== رقصی با اژدهایان ===
{{اسپویلر| واریس کسی را برای عبور از راهروهای مخفی و رفتن به اتاق استاد بزرگ پایسل، و کشتن او استخدام می کند. پس از آن یکی از" پرنده های کوچک " خود را نزد [[کوان لنیستر]] (Kevan Lannister)، کهاکنون به جای سرسی که به خاطر رسوایی کنار رفته است، نائب السلطنه پادشاه است، میفرستد و به بهانه ی آنکه، استاد بزرگ پیامی برای او دارد، نزد خود بیاورد. وقتی او وارد لانه زاغها می شود، واریس با کمان فولادی به او تیر می زند. و سپس از او عذرخواهی میکند، و می گوید این عملش از روی کینه توزی نیست. بلکه به خاطر رهبریشایسته کوان است که تهدیدی برای خنثی سازی حماقتهای سرسی، و طرحهاییست که واریس سالها با دقت پیش برده است.{{سخ}}او به کوان توضیح می دهد که [[اگان تارگرین]] (Aegon Targaryen)، زنده است. و او برای یک رهبری واقعی بودن، آماده شده است. مرگ او سبب خواهد شد که اختلافهای بین تایرل ها و لنیسترها بیشتر شود، و قلمرو برای ورود اگان آماده خواهد شد و اعلام پادشاهیش آسانتر خواهد بود،  این برای تمام قلمرو وستروس خوب است. پس از آن واریس چند تا از " پرنده های کوچک " خود را احضار می کند تا به درد و رنجهای کوان پایان دهند.}}
== نقل قول های واریس ==
{{نقل قول|طوفانها میان و میرن، امواج سر هم می کوبن، ماهی بزرگ، ماهی کوچکتر را میخوره، و من همچنان پارو میزنم.{{رف|نش|8}}|واریس به تیریون}}
{{نقل قول|چرا همیشه در بازی شما لردهای بالا مرتبه، مردم بی گناه بیشترین آسیا را می بینند؟ {{رف|بتت|58}}|واریس به ادارد}}
{{نقل قول|سرچشمه ی قدرت جاییست که انسانها باور دارند، همین و بس.{{رف|نش|8}}|واریس به تیریون}}
{{نقل قول|عشق سرباریستان افتخاراتشه، عشق استاد بزرگ پایسل مقامشه، و عشق لیتل فینگر، لیتل فینگره.{{رف|بتت|30}}|واریس وقتی نقاط ضعف متحدان رابرت را به ادارد استارک می گوید}}
{{نقل قول|اسرار بسیار با ارزشتر از یاقوت و نقره اند.{{رف|ربا|5}}|واریس به تیریون}}


 
== نقل قول هایی درباره واریس ==
{{نقل قول| چیزهایی میتونم در مورد واریس براتون تعریف کنم که خونتون را منجمد میکنه. {{رف|نش|25}}|پایسل به تیریون}}
{{نقل قول|فکر می کنی تنها کسی هستی که اسرار را بهش زمزمه میکنه؟ به هر کدوممون اونقدر میده که قانع بشیم بدون اون عاجزیم. اوایل با رابرت ازدواج کرده بودم همین بازی رو با من کرد. سالها مطمئن بودم که تو دربار دوست صادقتری ندارم، اما حالا ... {{رف|نش|54}}|سرسی به تیریون}}
{{نقل قول|سر باریستان یکبار به من گفت که فساد در سلطنت شاه آریس، با واریس شروع شد. خواجه هیچوقت نباید عفو میشد.{{رف|ربا|36}}|[[استنیس براتیون]]}}
{{نقل قول|به نفع خودته که با این اسم صداش نکنی. اون خیلی حساسه. فکر کنم به خاطر خواجه بودنه. هیچ چیز در این شهر بدون اطلاع واریس اتفاقنمی افته. خیلی وقتها قبل رخ دادن از اتفاق خبر داره. خبرچین هاش همه جا هستند. به اونا می گه پرنده های کوچولو. یکی از این پرنده ها از بازدید تو مطلع شده. خوشبختانه، واریس اول به سراغ من اومد.(({{رف|بتت|18}}|[[لیتل فینگر|انگشت کوچیکه]] به [[کتلین استارک|کتلین]]}}
{{نقل قول|او هنرهای سیاهی داره، ند. حاضرم قسم بخورم.{{رف|ربا|36}}|کتلین به ند}}


== منابع ==
== منابع ==
۳۳۱

ویرایش