۹۸
ویرایش
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
شمال دیوار ، [[برن استارک|برن]] از قابلیت هایش به عنوان [[وارگ]] (Warg) استفاده می کند ، در چشمان گرگش می بیند و گوزنی را شکار می کند. توسط [[هودور]] (Hodor) بیدار می شود و [[جوجن رید|جوجن]] (Jojen) و [[میرا رید|میرا]] (Meera) به او یادآوری می کنند که در استفاده از قابلیت هایش زیاده روی نکند، زیرا که گذراندن زمان زیادی در گرگش ، او را از بدن انسانی اش جدا می کند. بعد از توقف در کنار یک درخت نیایش ، برن تصویری از کلاغ سه چشم دارد که به او اصرار می کند سفرش به شمال را ادامه دهد. برن به همراهانش می گوید که می داند کجا باید بروند. | شمال دیوار ، [[برن استارک|برن]] از قابلیت هایش به عنوان [[وارگ]] (Warg) استفاده می کند ، در چشمان گرگش می بیند و گوزنی را شکار می کند. توسط [[هودور]] (Hodor) بیدار می شود و [[جوجن رید|جوجن]] (Jojen) و [[میرا رید|میرا]] (Meera) به او یادآوری می کنند که در استفاده از قابلیت هایش زیاده روی نکند، زیرا که گذراندن زمان زیادی در گرگش ، او را از بدن انسانی اش جدا می کند. بعد از توقف در کنار یک درخت نیایش ، برن تصویری از کلاغ سه چشم دارد که به او اصرار می کند سفرش به شمال را ادامه دهد. برن به همراهانش می گوید که می داند کجا باید بروند. | ||
{{سخ}}=== در دراگون استون === | {{سخ}}=== در دراگون استون === | ||
هنگام شب ، [[ملیساندر]] (Melisandre) دستور می دهد چندین نفر از افراد [[استنیس براتیون]] (Stannis Bratheon) شامل برادر بانو سلیس (Selyse) برای احترام به خدای نور ، میخ شده به چوب سوزانده شوند. بعد از شام ، ملیساندر با [[شیرین براتیون]] (Shireen Bratheon) ، دختر استنیش و سلیس ، درباره ی خدای نور و اینکه خدایان قدیم دروغ اند ، صحبت می کند. | هنگام شب ، [[ملیساندر]] (Melisandre) دستور می دهد چندین نفر از افراد [[استنیس براتیون]] (Stannis Bratheon) شامل برادر بانو [[سلیس فلورنت|سلیس]] (Selyse) برای احترام به خدای نور ، میخ شده به چوب سوزانده شوند. بعد از شام ، ملیساندر با [[شیرین براتیون]] (Shireen Bratheon) ، دختر استنیش و سلیس ، درباره ی خدای نور و اینکه خدایان قدیم دروغ اند ، صحبت می کند. | ||
=== در بارانداز پادشاه === | === در بارانداز پادشاه === |
ویرایش