باریستان سلمی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:
=== نزاع شاهان ===
=== نزاع شاهان ===
[[پرونده:Mike Capprotti Ser Barristan.jpg |بندانگشتی|راست|350px|باریستان سلمی © FFG]]
[[پرونده:Mike Capprotti Ser Barristan.jpg |بندانگشتی|راست|350px|باریستان سلمی © FFG]]
[[رنلی براتیون]] خود را پادشاه اعلام می کند و امیدوار است که سر باریستان به او بپیوندد. رنلی حتی یک جای خالی هم برای سر باریستان در [[گارد رنگین کمان]] (Rainbow Guard) خود نگه داشته بود تا اگر سر باریستان به خدمت او در آید، جزو یکی از هفت مرد قسم خورده ی او باشد. زمانی که رنلی متوجه می شود که امیدش بیهوده است، ردایی راکه برای سلمی نگه داشته بود را به [[برین از تارث]] (Brienne of Tarth) می دهد. او معتقد بود که سر باریستان ممکن است به [[ریورران]] (Riverrun) رفته باشد تا از [[راب استارک]] به عنوان پادشاه حقیقی اش حمایت کند. با این حال، بانو [[کتلین استارک]] (Catelyn Stark) او را از این حقیقت که سر باریستان در کنار راب نیست آگاه می کند. رنلی نتیجه می گیرد که سر باریستان تصمیم گرفته است که به پشتیبانی از برادر او یعنی [[استنیس براتیون|استنیس]] بپردازد، به همین دلیل، به شوالیه هایش دستور می دهد که اگر سر باریستان با استنیس به نبرد آمد، او را زنده دستگیر کنند.
[[رنلی براتیون]] خود را پادشاه اعلام می کند و امیدوار است که سر باریستان به او بپیوندد. رنلی حتی یک جای خالی هم برای سر باریستان در [[گارد رنگین کمان]] (Rainbow Guard) خود نگه داشته بود تا اگر سر باریستان به خدمت او در آید، جزو یکی از هفت مرد قسم خورده ی او باشد. زمانی که رنلی متوجه می شود که امیدش بیهوده است، ردایی راکه برای سلمی نگه داشته بود را به [[برین از تارث]] (Brienne of Tarth) می دهد. او معتقد بود که سر باریستان ممکن است به [[ریورران]] (Riverrun) رفته باشد تا از [[راب استارک]] به عنوان پادشاه حقیقی اش حمایت کند.{{رف|نش|22}} با این حال، بانو [[کتلین استارک]] (Catelyn Stark) او را از این حقیقت که سر باریستان در کنار راب نیست آگاه می کند. رنلی نتیجه می گیرد که سر باریستان تصمیم گرفته است که به پشتیبانی از برادر او یعنی [[استنیس براتیون|استنیس]] بپردازد، به همین دلیل، به شوالیه هایش دستور می دهد که اگر سر باریستان با استنیس به نبرد آمد، او را زنده دستگیر کنند.{{رف|نش|33}}


درحالی که [[دنریس تارگرین]] و سر [[جورا مورمونت]] از بندر [[کارث]] (Qarth) دیدن می کنند تا شاید بتوانند کشتی ای برای رفتن از کارث پیدا کنند، سر جورا متوجه می شود که آن ها توسط دو مرد، یکی چاق و تیره و دیگری مسن تر با ریش سفید و عصایی در دست، تعقیب می شوند. جورا، دنی را متوقف می کند و با استفاده از یک دیس برنجی بزرگ به او اجازه می دهد که مردان را بدون اینکه متوجه شوند، ببیند. جورا و دنی به عقب بر می گردند تا از دست مردان فرار کنند. تاجری که صاحب دیس برنجی بود تلاش می کند تا هرطور شده آن دیس بزرگ را به دنی بفروشد، در نهایت، دنی تنها بخاطر اینکه از دست مرد تاجر خلاص شوند، به سر جورا دستور می دهد که با قیمتی پایین آن دیس را بخرد. تنها چند لحظه بعد، یک کارثی جعبه ای چوبی و زیبا را جلوی او می گیرد و می گوید که این جعبه هدیه ای برای مادر اژدهایان است. وقتی او در جعبه را باز می کند، می بیند که یک سوسک زیبا و بسیار باارزش درون آن است. در همین لحظه، سوسک با صدای خش خش مانندی باز می شود و مشخص می شود که آن سوسک در واقع یک [[مانتیکور]] است. قبل از آنکه مانتیکور بتواند دنی را نیش بزند، مرد ریش سفید با عصای خود به دست دنی زده و جعبه را به کناری پرتاب می کند و با ته عصایش بر روی آن موجود می کوبد. قبل از آنکه محافظان دنی آن دو مرد را بکشند، دنی بین [[خون سوار|خون سواران]] (bloodriders) خود و آن دو مرد قرار گرفته و به آنان می گوید که پیرمرد جان او را نجات داده است. قبل از آنکه خون سواران دنی بتوانند مرد [[افسوس خورها|افسوس خور]] (Sorrowful Man) را بگیرند، او ناپدید شد.
درحالی که [[دنریس تارگرین]] و سر [[جورا مورمونت]] از بندر [[کارث]] (Qarth) دیدن می کنند تا شاید بتوانند کشتی ای برای رفتن از کارث پیدا کنند، سر جورا متوجه می شود که آن ها توسط دو مرد، یکی چاق و تیره و دیگری مسن تر با ریش سفید و عصایی در دست، تعقیب می شوند. جورا، دنی را متوقف می کند و با استفاده از یک دیس برنجی بزرگ به او اجازه می دهد که مردان را بدون اینکه متوجه شوند، ببیند. جورا و دنی به عقب بر می گردند تا از دست مردان فرار کنند. تاجری که صاحب دیس برنجی بود تلاش می کند تا هرطور شده آن دیس بزرگ را به دنی بفروشد، در نهایت، دنی تنها بخاطر اینکه از دست مرد تاجر خلاص شوند، به سر جورا دستور می دهد که با قیمتی پایین آن دیس را بخرد. تنها چند لحظه بعد، یک کارثی جعبه ای چوبی و زیبا را جلوی او می گیرد و می گوید که این جعبه هدیه ای برای مادر اژدهایان است. وقتی او در جعبه را باز می کند، می بیند که یک سوسک زیبا و بسیار باارزش درون آن است. در همین لحظه، سوسک با صدای خش خش مانندی باز می شود و مشخص می شود که آن سوسک در واقع یک [[مانتیکور]] است. قبل از آنکه مانتیکور بتواند دنی را نیش بزند، مرد ریش سفید با عصای خود به دست دنی زده و جعبه را به کناری پرتاب می کند و با ته عصایش بر روی آن موجود می کوبد. قبل از آنکه محافظان دنی آن دو مرد را بکشند، دنی بین [[خون سوار|خون سواران]] (bloodriders) خود و آن دو مرد قرار گرفته و به آنان می گوید که پیرمرد جان او را نجات داده است. قبل از آنکه خون سواران دنی بتوانند مرد [[افسوس خورها|افسوس خور]] (Sorrowful Man) را بگیرند، او ناپدید شد.


دنی از مرد ریش سفید می خواهد که نامش را به او بگوید. مرد بزرگتر که یک خواجه است به دنی می گوید که نامش [[بلواس نیرومند]] (Strong Belwas) است و هرگز در چاله های مبارزه شکست نخورده است و به حریفانش اجازه می دهد که قبل از آنکه کشته شوند، به او زخمی بزنند. او در ادامه می گوید که وکیل [[ایلیریو موپاتیس]] (Illyrio Mopatis) آن دو را فرستاده است تا به او خدمت کنند زیرا خودش نمی توانسته سفر کند. سپس ریش سفید به دنی می گوید که او، ملازم بلواس است. زمانی که درباره ی سن و سالش از او می پرسند، ریش سفید جواب می دهد که خیلی برای ملازم بودن پیر نیست و اضافه می کند که قبلا سر جورا را در یک تورنمنت دیده است. بلواس به او می گوید که ایلیریو دنی و اژدهایانش را می خواهد. ریش سفید می گوید که این حرف درست است و آنان به کارث آمده اند تا دنی را به [[پنتوس]] بازگردانند. او همچنین می گوید که هم اکنون چهار پادشاه در [[وستروس]] وجود دارد که هیچکدام بر حق نیستند. بلواس به دنی می گوید که وکیل ایلیریو سه کشتی را برای بازگرداندن او فرستاده است. سپس دنی می گوید که هرسه کشتی باید نام های جدیدی داشته باشند و بعد از آن، نام سه اژدهای معروف [[جنگ فتح]] (the War of Conquest) یعنی [[بالریون]] (Balerion)، [[مرکسس]] (Meraxes) و [[ویگار]] (Vaghar) را بر روی آنان می گذارد.
دنی از مرد ریش سفید می خواهد که نامش را به او بگوید. مرد بزرگتر که یک خواجه است به دنی می گوید که نامش [[بلواس نیرومند]] (Strong Belwas) است و هرگز در چاله های مبارزه شکست نخورده است و به حریفانش اجازه می دهد که قبل از آنکه کشته شوند، به او زخمی بزنند. او در ادامه می گوید که وکیل [[ایلیریو موپاتیس]] (Illyrio Mopatis) آن دو را فرستاده است تا به او خدمت کنند زیرا خودش نمی توانسته سفر کند. سپس ریش سفید به دنی می گوید که او، ملازم بلواس است. زمانی که درباره ی سن و سالش از او می پرسند، ریش سفید جواب می دهد که خیلی برای ملازم بودن پیر نیست و اضافه می کند که قبلا سر جورا را در یک تورنمنت دیده است. بلواس به او می گوید که ایلیریو دنی و اژدهایانش را می خواهد. ریش سفید می گوید که این حرف درست است و آنان به کارث آمده اند تا دنی را به [[پنتوس]] بازگردانند. او همچنین می گوید که هم اکنون چهار پادشاه در [[وستروس]] وجود دارد که هیچکدام بر حق نیستند. بلواس به دنی می گوید که وکیل ایلیریو سه کشتی را برای بازگرداندن او فرستاده است. سپس دنی می گوید که هرسه کشتی باید نام های جدیدی داشته باشند و بعد از آن، نام سه اژدهای معروف [[جنگ فتح]] (the War of Conquest) یعنی [[بالریون]] (Balerion)، [[مرکسس]] (Meraxes) و [[ویگار]] (Vaghar) را بر روی آنان می گذارد.{{رف|نش|65}}


=== یورش شمشیرها ===
=== یورش شمشیرها ===
۱٬۹۴۶

ویرایش