باریستان سلمی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۴
خط ۹۳: خط ۹۳:
ریش سفید جزو گروهی است که [[دنریس تارگرین]] را تا محل خرید برده ها اسکورت می کنند و زمانی که دنی پیشنهاد خریدن تمام آویژه ها (حتی آن هایی را که هنوز در حال آموزش هستند) را می دهد، در آنجا حاضر است. برده داران موافقت می کنند که تنها 2000 آویژه را در عوض کشتی های دنی و وسایل درون آن ها به او بفروشند اما دنی معتقد است که او به تمام آویژه ها نیاز دارد. به همین دلیل یکی از اژدهایانش را در عوض تمام آویژه ها پیشنهاد می کند. ریش سفید فورا با او مخالفت می کند و می گوید که او تاج و تخت را با اژدها می تواند ببرد نه با تعدادی برده. دنی به او می گوید که نباید دستور او را زیر سوال ببرد و به سر جورا می گوید که او را ببرد. زمانی که دنی آن محل را ترک کرد، ریش سفید بدون هیچ کلمه ای به دنبال او آمد، اما دنی می توانست خشم او را حس کند. دنی او را به خاطر خشمش سرزنش نمی کند. در میدان شهر، دنریس به سمت او بر می گردد و می گوید که او همیشه به مشاوره های ریش سفید گوش می دهد اما او هرگز نباید سخنان دنی را در جلوی غریبه ها زیر سوال ببرد. ریش سفید موافقت می کند و می گوید که دنی فریب خورده است. او اظهار می کند که [[اگان تارگرین اول|اگان]] ثابت کرد که ارزش یک اژدها از یک ارتش بیشتر است. دنی به او پاسخ می دهد که خود او نیز چند چیز را ثابت خواهد کرد.{{رف|یش|27}}
ریش سفید جزو گروهی است که [[دنریس تارگرین]] را تا محل خرید برده ها اسکورت می کنند و زمانی که دنی پیشنهاد خریدن تمام آویژه ها (حتی آن هایی را که هنوز در حال آموزش هستند) را می دهد، در آنجا حاضر است. برده داران موافقت می کنند که تنها 2000 آویژه را در عوض کشتی های دنی و وسایل درون آن ها به او بفروشند اما دنی معتقد است که او به تمام آویژه ها نیاز دارد. به همین دلیل یکی از اژدهایانش را در عوض تمام آویژه ها پیشنهاد می کند. ریش سفید فورا با او مخالفت می کند و می گوید که او تاج و تخت را با اژدها می تواند ببرد نه با تعدادی برده. دنی به او می گوید که نباید دستور او را زیر سوال ببرد و به سر جورا می گوید که او را ببرد. زمانی که دنی آن محل را ترک کرد، ریش سفید بدون هیچ کلمه ای به دنبال او آمد، اما دنی می توانست خشم او را حس کند. دنی او را به خاطر خشمش سرزنش نمی کند. در میدان شهر، دنریس به سمت او بر می گردد و می گوید که او همیشه به مشاوره های ریش سفید گوش می دهد اما او هرگز نباید سخنان دنی را در جلوی غریبه ها زیر سوال ببرد. ریش سفید موافقت می کند و می گوید که دنی فریب خورده است. او اظهار می کند که [[اگان تارگرین اول|اگان]] ثابت کرد که ارزش یک اژدها از یک ارتش بیشتر است. دنی به او پاسخ می دهد که خود او نیز چند چیز را ثابت خواهد کرد.{{رف|یش|27}}


زمانی که سپاهیان دنی به [[یونکای]] (Yunkai) رسیدند، برده های سرباز و گروه های مزدور درحال دفاع از شهر بودند. دنی پیشنهاد اتحاد خود را به گروه های مزدور می فرستد و از افسران آن ها می خواهد که تا روز بعد جوابشان را به او بدهند. دنی به مشاوران خود اعلام کرد که برنامه دارد که در شب به شهر حمله کند و انتظار دارد که در همان زمان، [[مرغان طوفان]] (the Stormcrows) مشغول بحث درباره ی پیشنهاد او باشند و [[پسران دوم]] (the Second Sons) شرابی را که او برایشان فرستاده است را نوشیده و مست باشند. او همچنین اعلام کرد که آویژه ها از سمت چپ و راست حمله می کنند، در حالی که اسب او بین دوگروه آویژه ها است و از وسط حمله می کند ( سربازان برده در برابر سواره نظام ایستادگی نخواهند کرد). سپس او نظر مشاورانش را می پرسد، و ریش سفید نیز با سر [[جورا مورمونت|جورا]] موافق است که دنی به واقع خواهر [[ریگار تارگرین|ریگار]] است و اضافه می کند که او درست مثل یک ملکه است.
زمانی که سپاهیان دنی به [[یونکای]] (Yunkai) رسیدند، برده های سرباز و گروه های مزدور درحال دفاع از شهر بودند. دنی پیشنهاد اتحاد خود را به گروه های مزدور می فرستد و از افسران آن ها می خواهد که تا روز بعد جوابشان را به او بدهند. دنی به مشاوران خود اعلام کرد که برنامه دارد که در شب به شهر حمله کند و انتظار دارد که در همان زمان، [[مرغان طوفان]] (the Stormcrows) مشغول بحث درباره ی پیشنهاد او باشند و [[پسران دوم]] (the Second Sons) شرابی را که او برایشان فرستاده است را نوشیده و مست باشند. او همچنین اعلام کرد که آویژه ها از سمت چپ و راست حمله می کنند، در حالی که اسب او بین دوگروه آویژه ها است و از وسط حمله می کند ( سربازان برده در برابر سواره نظام ایستادگی نخواهند کرد). سپس او نظر مشاورانش را می پرسد، و ریش سفید نیز با سر [[جورا مورمونت|جورا]] موافق است که دنی به واقع خواهر [[ریگار تارگرین|ریگار]] است و اضافه می کند که او درست مثل یک ملکه است.{{رف|یش|42}}


در طی مدتی که دنی منتظر نتیجه ی حاصل از حمله به [[یونکای]] است، کسی رابه دنبال ریش سفید می فرستد تا او را نزدش آورد. وقتی که او می رسد، دنی از او می خواهد که درباره ی [[ریگار تارگرین|ریگار]] به او بگوید. به خصوص دنی از ریش سفید می پرسد که آیا [[ویسریس تارگرین سوم|ویسریس]] راست گفته است که ریگار همه ی تورنمنت ها را برده است یا نه. ریش سفید به او گفت که ریگار بزرگترین تورنمنت تمام دوران را در [[هارن هال]] (Harrenhal) برده است. دنی گفت که این  تورنمنت، همان تورنمنتی است که ریگار در آن [[لیانا استارک]] را به عنوان [[ملکه ی عشق و زیبایی]] خود انتخاب کرد و کمی بعد لیانا را، با وجود اینکه با [[رابرت براتیون]] نامزد بود، دزدید. ریش سفید نتوانست درباره ی این اقدام ریگار توضیح خاصی دهد. سپس دنریس به او می گوید که ویسریس او را مقصر این عمل ریگار می دانست زیرا معتقد بود که اگر دنی زودتر به دنیا می آمد، ریگار با او ازدواج می کرد و شاید اینقدر از ازدواجش ناخرسند و ناراحت نمی شد و با لیانا استارک فرار نمی کرد. ریش سفید به او پاسخ می دهد که ریگار در غم و اندوه به دنیا آمده بود. سپس به دنی می گوید که چگونه شاهزاده ریگار به تنهایی و با چنگش به [[سامرهال]] (Summerhall) می رفت و پس از بازگشتن از آن محل آهنگ های غمگینی را می ساخت. پس از آن دنی می پرسد که رابرت چه نوع آهنگ هایی را دوست می داشت، ریش سفید پاسخ می دهد که رابرت در حالت مستی به آهنگ های پر سر و صدا گوش می داد. در همین هنگام سر جورا با خبر پیروزی با تلفات بسیار کمی می رسد.
در طی مدتی که دنی منتظر نتیجه ی حاصل از حمله به [[یونکای]] است، کسی رابه دنبال ریش سفید می فرستد تا او را نزدش آورد. وقتی که او می رسد، دنی از او می خواهد که درباره ی [[ریگار تارگرین|ریگار]] به او بگوید. به خصوص دنی از ریش سفید می پرسد که آیا [[ویسریس تارگرین سوم|ویسریس]] راست گفته است که ریگار همه ی تورنمنت ها را برده است یا نه. ریش سفید به او گفت که ریگار بزرگترین تورنمنت تمام دوران را در [[هارن هال]] (Harrenhal) برده است. دنی گفت که این  تورنمنت، همان تورنمنتی است که ریگار در آن [[لیانا استارک]] را به عنوان [[ملکه ی عشق و زیبایی]] خود انتخاب کرد و کمی بعد لیانا را، با وجود اینکه با [[رابرت براتیون]] نامزد بود، دزدید. ریش سفید نتوانست درباره ی این اقدام ریگار توضیح خاصی دهد. سپس دنریس به او می گوید که ویسریس او را مقصر این عمل ریگار می دانست زیرا معتقد بود که اگر دنی زودتر به دنیا می آمد، ریگار با او ازدواج می کرد و شاید اینقدر از ازدواجش ناخرسند و ناراحت نمی شد و با لیانا استارک فرار نمی کرد. ریش سفید به او پاسخ می دهد که ریگار در غم و اندوه به دنیا آمده بود. سپس به دنی می گوید که چگونه شاهزاده ریگار به تنهایی و با چنگش به [[سامرهال]] (Summerhall) می رفت و پس از بازگشتن از آن محل آهنگ های غمگینی را می ساخت. پس از آن دنی می پرسد که رابرت چه نوع آهنگ هایی را دوست می داشت، ریش سفید پاسخ می دهد که رابرت در حالت مستی به آهنگ های پر سر و صدا گوش می داد. در همین هنگام سر جورا با خبر پیروزی با تلفات بسیار کمی می رسد.{{رف|یش|42}}


زمانی که [[دنریس تارگرین]] [[میرین]] (Meereen) را محاصره می کند، [[اوزناک زو پاهل]] (Oznak zo Pahl) با اسبی سفید و نیزه ای به طول چهارده فوت، از دروازه های میرین بیرون می آید و به محاصره کنندگان می گوید که قهرمانشان را برای مبارزه با او بفرستند. ابتدا خون سواران دنی می خواهند که مبارزه طلبی اوزناک را قبول کنند، اما دنی احساس می کند که نمی تواند آنان را از دست بدهد. دنی معتقد است که نباید به مبارزه طلبی اوزناک توجه بکنند و سر [[جورا مورمونت|جورا]] نیز با این حرف موافق است، اما ریش سفید اعتقاد دارد که اوزناک با این کارش در دل مردمش شجاعت بوجود می آورد و در دل سربازان دنی شک می اندازد. سر جورا اشاره می کند که اگر قهرمان آن ها در نبرد با اوزناک شکست بخورد، روحیه ی سربازان دنی به طور خطرناکی آسیب می بیند، ریش سفید پاسخ می دهد که کسی که از نبرد بترسد هیچگاه نمی تواند پیروزی ای بدست آورد. دنی درحالی که نگران مسائل مهمتری است، آن دو را آرام می کند. پس از آنکه اوزناک در مقابل اردوگاه دنی می ش*اشد، ریش سفید به دنی می گوید که این مبارزه طلبی باید پاسخ داده شود. دنی به او می گوید که این اتفاق می افتد و [[بلواس نیرومند]] را برای مقابله با اوزناک می فرستد، زیرا بلواس نه فرمانده ی مهمی در لشکر او بود و به دلیل اینکه بلواس یک برده ی آزاد شده بود، کشتنش هیچ افتخاری نصیب اوزناک نمی کرد.
زمانی که [[دنریس تارگرین]] [[میرین]] (Meereen) را محاصره می کند، [[اوزناک زو پاهل]] (Oznak zo Pahl) با اسبی سفید و نیزه ای به طول چهارده فوت، از دروازه های میرین بیرون می آید و به محاصره کنندگان می گوید که قهرمانشان را برای مبارزه با او بفرستند. ابتدا خون سواران دنی می خواهند که مبارزه طلبی اوزناک را قبول کنند، اما دنی احساس می کند که نمی تواند آنان را از دست بدهد. دنی معتقد است که نباید به مبارزه طلبی اوزناک توجه بکنند و سر [[جورا مورمونت|جورا]] نیز با این حرف موافق است، اما ریش سفید اعتقاد دارد که اوزناک با این کارش در دل مردمش شجاعت بوجود می آورد و در دل سربازان دنی شک می اندازد. سر جورا اشاره می کند که اگر قهرمان آن ها در نبرد با اوزناک شکست بخورد، روحیه ی سربازان دنی به طور خطرناکی آسیب می بیند، ریش سفید پاسخ می دهد که کسی که از نبرد بترسد هیچگاه نمی تواند پیروزی ای بدست آورد. دنی درحالی که نگران مسائل مهمتری است، آن دو را آرام می کند. پس از آنکه اوزناک در مقابل اردوگاه دنی می ش*اشد، ریش سفید به دنی می گوید که این مبارزه طلبی باید پاسخ داده شود. دنی به او می گوید که این اتفاق می افتد و [[بلواس نیرومند]] را برای مقابله با اوزناک می فرستد، زیرا بلواس نه فرمانده ی مهمی در لشکر او بود و به دلیل اینکه بلواس یک برده ی آزاد شده بود، کشتنش هیچ افتخاری نصیب اوزناک نمی کرد.{{رف|یش|42}}


دنی تصمیم می گیرد که تنها با یک نگهبان و تعداد محدودی سوار شامل ریش سفید، به دیدار مردمش برود. او مردمش را لمس می کند و به آنان نیز اجازه می دهد که او را لمس کنند. در حالی که او برای صحبت با زن بارداری توقف کرده بود، یک مرد ژنده پوش با سری تراشیده، به او حمله کرد و او را از اسبش پایین کشید. مرد دنی را با شمشیرش تهدید به مرگ کرد و به او گفت که ابتدا سینه های او را می برد. دنی صدای مرد را شناخت و فهمید که او همان حرامزاده ی تایتان است. مردی آزاد شده تلاش کرد که به دنی کمک کند اما حرامزاده صورت مرد را با شمشیرش برید. ریش سفید با چوب دستیش از اسب خود پایین جهید و به طرف حرامزاده آمد، مرو با دیدن ریش سفید می خندد زیرا فکر نمی کرد که خطری از طرف پیرمرد او را تهدید می کند، با این حال، ریش سفید به راحتی توانست با چوب دستیش حرامزاده را شکست دهد و سپس او را به درون آب پرتاب کرد. ریش سفید بخاطر کمک دیر هنگامش از دنی عذرخواهی کرد زیرا نتوانسته بود حرامزاده را بشناسد و به دنی قول داد که در آینده زودتر به کمکش خواهد آمد.
دنی تصمیم می گیرد که تنها با یک نگهبان و تعداد محدودی سوار شامل ریش سفید، به دیدار مردمش برود. او مردمش را لمس می کند و به آنان نیز اجازه می دهد که او را لمس کنند. در حالی که او برای صحبت با زن بارداری توقف کرده بود، یک مرد ژنده پوش با سری تراشیده، به او حمله کرد و او را از اسبش پایین کشید. مرد دنی را با شمشیرش تهدید به مرگ کرد و به او گفت که ابتدا سینه های او را می برد. دنی صدای مرد را شناخت و فهمید که او همان حرامزاده ی تایتان است. مردی آزاد شده تلاش کرد که به دنی کمک کند اما حرامزاده صورت مرد را با شمشیرش برید. ریش سفید با چوب دستیش از اسب خود پایین جهید و به طرف حرامزاده آمد، مرو با دیدن ریش سفید می خندد زیرا فکر نمی کرد که خطری از طرف پیرمرد او را تهدید می کند، با این حال، ریش سفید به راحتی توانست با چوب دستیش حرامزاده را شکست دهد و سپس او را به درون آب پرتاب کرد. ریش سفید بخاطر کمک دیر هنگامش از دنی عذرخواهی کرد زیرا نتوانسته بود حرامزاده را بشناسد و به دنی قول داد که در آینده زودتر به کمکش خواهد آمد.{{رف|یش|57}}


آن ها به چادر دنی بازگشتند، سپس سر جورا می رسد و دنی از او می پرسد که چرا به او اطلاع نداده بود که حرامزاده ی تایتان فرار کرده است، و همچنین می گوید که ریش سفید حرامزاده را کشته است. سپس دنریس می خواهد که برای قدردانی از ریش سفید، او ر شوالیه کند. سر جورا و ریش سفید هردو همزمان می گویند ''"نه"''. هنگامی که سر جورا تحت تاثیر کشتن حرامزاده ی تایتان به دست ریش سفید آن هم تنها با یک چوبدستی،  قرار می گیرد، از ملازم پیر می پرسد که او چه کسی است، و ریش سفید پاسخ می دهد که او از سر جورا شوالیه بهتری است.
آن ها به چادر دنی بازگشتند، سپس سر جورا می رسد و دنی از او می پرسد که چرا به او اطلاع نداده بود که حرامزاده ی تایتان فرار کرده است، و همچنین می گوید که ریش سفید حرامزاده را کشته است. سپس دنریس می خواهد که برای قدردانی از ریش سفید، او ر شوالیه کند. سر جورا و ریش سفید هردو همزمان می گویند ''"نه"''. هنگامی که سر جورا تحت تاثیر کشتن حرامزاده ی تایتان به دست ریش سفید آن هم تنها با یک چوبدستی،  قرار می گیرد، از ملازم پیر می پرسد که او چه کسی است، و ریش سفید پاسخ می دهد که او از سر جورا شوالیه بهتری است.


سپس ریش سفید به دنریس می گوید که او واقعا دروغ نگفته است، اما از گفتن حقیقت خودداری کرده است و تنها می تواند از دنریس طلب بخشش کند. اکنون سر جورا می فهمد که ریش سفید همان باریستان دلیر است. او می گوید که این مرد به [[خاندان تارگرین|خانواده ی دنریس]] خیانت کرده و به خدمت [[رابرت براتیون|غاصب]] در آمده است. زمانی که دنی از باریستان می پرسد که او الان از مردان غاصب است یا مردان دنریس، باریستان پاسخ می دهد که اگر دنی اجازه دهد، از مردان او است. سپس او می گوید که چگونه مورد عفو رابرت قرار گرفت و با [[جیمی لنیستر|شاه کش]] و دیگران در [[گارد پادشاه]] خدمت کرده است و زمانی که [[جافری براتیون|جافری]] او را از گارد پادشاه اخراج کرد و افرادش را برای کشتن او فرستاد، فهمید که باید پادشاه حقیقی اش را پیدا کند. او به دنریس می گوید که مجبور بوده است هویتش را مخفی نگه دارد زیرا از زمان ازدواج دنریس با کال [[دروگو]] (Drogo) یک جاسوس در میان همراهان دنریس وجود دارد. سپس دنریس می فهمد که آن جاسوس باید سر جورا باشد و سر جورا نیز این حرف را تایید می کند زیرا به جورا وعده داده شده بود که با این کار می تواند به خانه برگردد و عفو شود. دنریس به آن دو می گوید که برای همیشه از او دور شوند. زمانی که از او می پرسند که به کجا باید بروند، دنریس به آن ها می گوید.
سپس ریش سفید به دنریس می گوید که او واقعا دروغ نگفته است، اما از گفتن حقیقت خودداری کرده است و تنها می تواند از دنریس طلب بخشش کند. اکنون سر جورا می فهمد که ریش سفید همان باریستان دلیر است. او می گوید که این مرد به [[خاندان تارگرین|خانواده ی دنریس]] خیانت کرده و به خدمت [[رابرت براتیون|غاصب]] در آمده است. زمانی که دنی از باریستان می پرسد که او الان از مردان غاصب است یا مردان دنریس، باریستان پاسخ می دهد که اگر دنی اجازه دهد، از مردان او است. سپس او می گوید که چگونه مورد عفو رابرت قرار گرفت و با [[جیمی لنیستر|شاه کش]] و دیگران در [[گارد پادشاه]] خدمت کرده است و زمانی که [[جافری براتیون|جافری]] او را از گارد پادشاه اخراج کرد و افرادش را برای کشتن او فرستاد، فهمید که باید پادشاه حقیقی اش را پیدا کند. او به دنریس می گوید که مجبور بوده است هویتش را مخفی نگه دارد زیرا از زمان ازدواج دنریس با کال [[دروگو]] (Drogo) یک جاسوس در میان همراهان دنریس وجود دارد. سپس دنریس می فهمد که آن جاسوس باید سر جورا باشد و سر جورا نیز این حرف را تایید می کند زیرا به جورا وعده داده شده بود که با این کار می تواند به خانه برگردد و عفو شود. دنریس به آن دو می گوید که برای همیشه از او دور شوند. زمانی که از او می پرسند که به کجا باید بروند، دنریس به آن ها می گوید.{{رف|یش|57}}


پس از تسخیر [[میرین]]، دنریس به بلواس نیرومند فرمان می دهد که سر [[جورا مورمونت|جورا]] و سر باریستان را در [[هرم بزرگ]] (The Great Pyramid) به نزدش بیاورد. سر باریستان، ریش بلندش را تراشیده بود و 10 سال جوانتر به نظر می رسید، در حالی که سر جورا پیرتر به نظر می آمد. سر جورا شروع به صحبت می کند اما دنریس او را ساکت کرده و می گوید که هروقت زمانش برسد به آن دو اجازه ی صحبت خواهد داد. دنی به آن ها می گوید که امیدوار بوده است هردوی آن ها در جریان حمله به میرین از طریق مجراهای فاضلاب بمیرند. در طی یک حمله ی انحرافی به میرین، بلواس نیرومند، سر جورا و سر باریستان به همراه بیست تن از آویژه ها در مجراهای فاضلاب میرین شنا کردند. بلواس نیرومند آن ها را به سمت نزدیکترین چاله ی مبارزه برد. در آنجا، آن ها نگهبانان را شکست داده و برده ها را آزاد کردند و به همین ترتیب به پیروزی دنی کمک زیادی کردند. سر باریستان صریح حرف می زند، او می گوید که [[ویسریس تارگرین سوم|وسریس]] درست مانند [[ایریس تارگرین دوم|پدرش]] دیوانه بود و پادشاهی اش باعث لکه دار شدن نام [[خاندان تارگرین]] می شد در حالی که [[ریگار تارگرین|ریگار]] هرگز اینگونه نبوده است. او در ادامه می گوید که هرکاری که دنریس از او بخواهد را انجام می دهد و اگر دنریس او را به خدمت خود در نمی آورد، او همچنان به خدمت کردن به بلواس نیرومند ادامه خواهد داد.
پس از تسخیر [[میرین]]، دنریس به بلواس نیرومند فرمان می دهد که سر [[جورا مورمونت|جورا]] و سر باریستان را در [[هرم بزرگ]] (The Great Pyramid) به نزدش بیاورد. سر باریستان، ریش بلندش را تراشیده بود و 10 سال جوانتر به نظر می رسید، در حالی که سر جورا پیرتر به نظر می آمد. سر جورا شروع به صحبت می کند اما دنریس او را ساکت کرده و می گوید که هروقت زمانش برسد به آن دو اجازه ی صحبت خواهد داد. دنی به آن ها می گوید که امیدوار بوده است هردوی آن ها در جریان حمله به میرین از طریق مجراهای فاضلاب بمیرند. در طی یک حمله ی انحرافی به میرین، بلواس نیرومند، سر جورا و سر باریستان به همراه بیست تن از آویژه ها در مجراهای فاضلاب میرین شنا کردند. بلواس نیرومند آن ها را به سمت نزدیکترین چاله ی مبارزه برد. در آنجا، آن ها نگهبانان را شکست داده و برده ها را آزاد کردند و به همین ترتیب به پیروزی دنی کمک زیادی کردند. سر باریستان صریح حرف می زند، او می گوید که [[ویسریس تارگرین سوم|وسریس]] درست مانند [[ایریس تارگرین دوم|پدرش]] دیوانه بود و پادشاهی اش باعث لکه دار شدن نام [[خاندان تارگرین]] می شد در حالی که [[ریگار تارگرین|ریگار]] هرگز اینگونه نبوده است. او در ادامه می گوید که هرکاری که دنریس از او بخواهد را انجام می دهد و اگر دنریس او را به خدمت خود در نمی آورد، او همچنان به خدمت کردن به بلواس نیرومند ادامه خواهد داد.
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
سر جورا در مقابل دنریس جبهه می گیرد. او باعصبانیت به دنی گفت که درباره ی دیگران به او هشدار داده بود. این حرف او تنها عصبانیت دنریس را بیشتر کرد و در جواب جورا گفت که جورا هیچوقت هشداری درباره ی خودش به او نداده بود. جورا گفت که آخرین باری که گزارش دنی را به غاصب داده بود، زمانی بود که آن ها در [[کارث]] حضور داشتند. پس از آن، دنریس دریافت که جورا خبر بارداری او را به رابرت داده است. سر باریستان تایید کرد که شورای رابرت گزارش بارداری دنریس را از طرف مورمونت دریافت کرده بود. سپس دنی درباره ی مسموم کننده ای که برای کشتن او و فرزندش فرستاده شد بود می پرسد، جورا اعتراف می کند که از این قضیه باخبر بوده است اما همچنین، او جان دنی را نجات می دهد. در آخر دنی به جورا می گوید که نمی تواند او را ببخشد و مجازاتش می کند. دنریس به جورا می گوید که تا صبح وقت دارد شهر را ترک کند و اگر این کار را انجام ندهد، بلواس نیرومند گردن او را می شکند. سپس بلواس نیرومند، سر جورا را از بیرون می برد.
سر جورا در مقابل دنریس جبهه می گیرد. او باعصبانیت به دنی گفت که درباره ی دیگران به او هشدار داده بود. این حرف او تنها عصبانیت دنریس را بیشتر کرد و در جواب جورا گفت که جورا هیچوقت هشداری درباره ی خودش به او نداده بود. جورا گفت که آخرین باری که گزارش دنی را به غاصب داده بود، زمانی بود که آن ها در [[کارث]] حضور داشتند. پس از آن، دنریس دریافت که جورا خبر بارداری او را به رابرت داده است. سر باریستان تایید کرد که شورای رابرت گزارش بارداری دنریس را از طرف مورمونت دریافت کرده بود. سپس دنی درباره ی مسموم کننده ای که برای کشتن او و فرزندش فرستاده شد بود می پرسد، جورا اعتراف می کند که از این قضیه باخبر بوده است اما همچنین، او جان دنی را نجات می دهد. در آخر دنی به جورا می گوید که نمی تواند او را ببخشد و مجازاتش می کند. دنریس به جورا می گوید که تا صبح وقت دارد شهر را ترک کند و اگر این کار را انجام ندهد، بلواس نیرومند گردن او را می شکند. سپس بلواس نیرومند، سر جورا را از بیرون می برد.


در تراس، دنریس به سر باریستان می گوید که او را بخشیده است. سلمی به دنی می گوید که می تواند به سوالات او پاسخ دهد. اولین سوال دنریس این بود که آیا پدر او واقعا دیوانه بوده است؟ زیرا ویسریس همیشه به او می گفته است که دیوانگی پدرشان تنها دروغی ساختگی از جانب غاصب است. باریستان به او می گوید که ایریس از ابتدا دیوانه نبود، بلکه گذر زمان و سیر اتفاقات او را به جنونی وحشتناک کشاند. [[ریلا تارگرین|مادر دنریس]] همیشه تمام تلاشش را برای محافظت از ویسریس در برابر بدترین افراط های ایریس انجام می داد و نمی گذاشت ویسریس بداند که پدرش به چه جنون وحشتناکی مبتلا است. دنی تصمیم می گیرد که دیگر بیشتر از این نمی تواند چیزی بشنود اما سر باریستان به او می گوید که از این به بعد چیزهای بیشتری می تواند به او بگوید.
در تراس، دنریس به سر باریستان می گوید که او را بخشیده است. سلمی به دنی می گوید که می تواند به سوالات او پاسخ دهد. اولین سوال دنریس این بود که آیا پدر او واقعا دیوانه بوده است؟ زیرا ویسریس همیشه به او می گفته است که دیوانگی پدرشان تنها دروغی ساختگی از جانب غاصب است. باریستان به او می گوید که ایریس از ابتدا دیوانه نبود، بلکه گذر زمان و سیر اتفاقات او را به جنونی وحشتناک کشاند. [[ریلا تارگرین|مادر دنریس]] همیشه تمام تلاشش را برای محافظت از ویسریس در برابر بدترین افراط های ایریس انجام می داد و نمی گذاشت ویسریس بداند که پدرش به چه جنون وحشتناکی مبتلا است. دنی تصمیم می گیرد که دیگر بیشتر از این نمی تواند چیزی بشنود اما سر باریستان به او می گوید که از این به بعد چیزهای بیشتری می تواند به او بگوید.{{رف|یش|71}}


زمانی که دنریس به مشاورانش اعلام می کند که می خواهد در میرین بماند، سر باریستان نیز در میان مشاورانش حضور دارد. هنگامی که دنریس از گروه می پرسد که او یک اژدها است یا یک هارپی، سر باریستان اعلام می کند که او یک اژدها است. سپس دنریس می پرسد که او چگونه می خواهد به هفت پادشاهی حکومت کند درحالی که نمی تواند از عهده ی اداره ی یک شهر برآید؟ سر باریستان هیچ پاسخی برای این پرسش ندارد. دنریس اعلام می کند که این شهر را ترک نمی کند و در آن می ماند تا مانند یک ملکه حکومت کند.
زمانی که دنریس به مشاورانش اعلام می کند که می خواهد در میرین بماند، سر باریستان نیز در میان مشاورانش حضور دارد. هنگامی که دنریس از گروه می پرسد که او یک اژدها است یا یک هارپی، سر باریستان اعلام می کند که او یک اژدها است. سپس دنریس می پرسد که او چگونه می خواهد به هفت پادشاهی حکومت کند درحالی که نمی تواند از عهده ی اداره ی یک شهر برآید؟ سر باریستان هیچ پاسخی برای این پرسش ندارد. دنریس اعلام می کند که این شهر را ترک نمی کند و در آن می ماند تا مانند یک ملکه حکومت کند.{{رف|یش|71}}


=== رقصی با اژدهایان ===
=== رقصی با اژدهایان ===
۱٬۹۴۶

ویرایش