باریستان سلمی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
{{نقل قول|بله، من عفو رابرت رو انتخاب کردم. من بهش در گارد شاهی و شورا خدمت کردم. در کنار شاه کش و دیگرانی خدمت کردم که به همون اندازه بد بودن، کسایی که ردای سفیدی که من می پوشیدم رو لکه دار کرده بودن. هیچ عذری برای کارهام نمیشه تراشید. اگه اون پسر وحشی که روی تخت آهنی نشسته، منو کنار نزده بود شاید هنوزم داشتم در قدمگاه پادشاه خدمت میکردم، باعث خجالتمه که بهش اعتراف کنم. ولی وقتی که اون، ردایی رو که [[جرولد های تاور|بوفالوی سفید]] روی شونه هام انداخته بود، ازم گرفت و درست همون روز مامورایی رو فرستاد تا منو بکشن، مثل این بود که یه تار عنکبوت رو از جلوی چشمام کنار زد. اون موقع بود که فهمیدم باید پادشاه حقیقیم رو پیدا کنم و در خدمت بهش بمیرم...{{رف|یش|57}}}}
{{نقل قول|بله، من عفو رابرت رو انتخاب کردم. من بهش در گارد شاهی و شورا خدمت کردم. در کنار شاه کش و دیگرانی خدمت کردم که به همون اندازه بد بودن، کسایی که ردای سفیدی که من می پوشیدم رو لکه دار کرده بودن. هیچ عذری برای کارهام نمیشه تراشید. اگه اون پسر وحشی که روی تخت آهنی نشسته، منو کنار نزده بود شاید هنوزم داشتم در قدمگاه پادشاه خدمت میکردم، باعث خجالتمه که بهش اعتراف کنم. ولی وقتی که اون، ردایی رو که [[جرولد های تاور|بوفالوی سفید]] روی شونه هام انداخته بود، ازم گرفت و درست همون روز مامورایی رو فرستاد تا منو بکشن، مثل این بود که یه تار عنکبوت رو از جلوی چشمام کنار زد. اون موقع بود که فهمیدم باید پادشاه حقیقیم رو پیدا کنم و در خدمت بهش بمیرم...{{رف|یش|57}}}}


{{نقل قول|من مرد پیری هستم، یه شوالیه پیر، و بیشتر از سن اکثریت شما جنگ دیدم. بر روی زمین، هیچ چیزی وحشتناک تر، پر افتخار تر و بی معنی تر از جنگ نیست. شما ممکنه بهش برسید. ولی اولین نفر نیستید. ممکنه شمشیر، سپر و نیزه تون رو بردارید. دیگران هم دقیقاً همین کار رو انجام میدن. سلاح هاتون رو برمیدارید و به جنگ میرید. هیچ اهمیتی نداره که شلوارتون رو خیس کنید. منم تو اولین نبردم این کار رو کردم. تمام میدان های نبرد بوی گند گ*ه میدن. شاید برای مادرهاتون گریه کنید، برای خدایانی دعا کنید که فکر میکردید فراموششون کردید، کلمات رکیکی رو به زبون میارید که هیچوقت فکر نمی کردید اصلا بلد باشید. پس نگران نباشید. این اتفاقات همیشه میوفتن.| سر باریستان قبل از رفتن به نبرد برای مردان جدیدش سخنرانی می کند. {{رف|بز|-}}
{{نقل قول|من مرد پیری هستم، یه شوالیه پیر، و بیشتر از سن اکثریت شما جنگ دیدم. بر روی زمین، هیچ چیزی وحشتناک تر، پر افتخار تر و بی معنی تر از جنگ نیست. شما ممکنه بهش برسید. ولی اولین نفر نیستید. ممکنه شمشیر، سپر و نیزه تون رو بردارید. دیگران هم دقیقاً همین کار رو انجام میدن. سلاح هاتون رو برمیدارید و به جنگ میرید. هیچ اهمیتی نداره که شلوارتون رو خیس کنید. منم تو اولین نبردم این کار رو کردم. تمام میدان های نبرد بوی گند گ*ه میدن. شاید برای مادرهاتون گریه کنید، برای خدایانی دعا کنید که فکر میکردید فراموششون کردید، کلمات رکیکی رو به زبون میارید که هیچوقت فکر نمی کردید اصلا بلد باشید. پس نگران نباشید. این اتفاقات همیشه میوفتن.| سر باریستان قبل از رفتن به نبرد برای مردان جدیدش سخنرانی می کند.{{رف|بز|-}}}}


{{نقل قول|بعضی ها قهرمانند، بعضی ها ضعیف و ترسو و برخی پست و حقیرند. بیشتر قهرمان ها تنها مردانی هستند که سریعتر از دیگرانند و در استفاده از سپر و شمشیر مهارت بیشتری دارند، اما هنوز هم تشنه ی افتخار، شهوت، عشق، خشم، حسادت، انتقام و قدرت هستن و نقاط ضعف بسیاری دارن که منجر به هلاکت آن ها می شود. بهترین اون ها، بر ضعف هاشون غلبه می کنند، وظیفشون رو انجام میدن و با شمشیری تو دستشون میمیرن. بدترین... بدترین کسایین که وارد بازی تاج و تخت میشن.|سر باریستان درباره ی تاریخ گارد پادشاهی فکر می کند.{{رف|ربا|55}}}}
{{نقل قول|بعضی ها قهرمانند، بعضی ها ضعیف و ترسو و برخی پست و حقیرند. بیشتر قهرمان ها تنها مردانی هستند که سریعتر از دیگرانند و در استفاده از سپر و شمشیر مهارت بیشتری دارند، اما هنوز هم تشنه ی افتخار، شهوت، عشق، خشم، حسادت، انتقام و قدرت هستن و نقاط ضعف بسیاری دارن که منجر به هلاکت آن ها می شود. بهترین اون ها، بر ضعف هاشون غلبه می کنند، وظیفشون رو انجام میدن و با شمشیری تو دستشون میمیرن. بدترین... بدترین کسایین که وارد بازی تاج و تخت میشن.|سر باریستان درباره ی تاریخ گارد پادشاهی فکر می کند.{{رف|ربا|55}}}}
۱٬۹۴۶

ویرایش