تاج طلایی (سریال): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۲: خط ۳۲:
{{سخ}}=== آن سوی دریای باریک ===
{{سخ}}=== آن سوی دریای باریک ===


[[دنریس تارگرین|دنریس]] (Daenerys) یکی از تخم های اژدها را درون منقل داغ مشتعلی می گذارد. او تخم سوزان را از درون منقل بلند می کند. پیشخدمتش به سویش می رود تا تخم داغ را از دستانش بردارد و در این عمل خود را می سوزاند. دست های دنریس بی آسیب می ماند. در ویز دوتراک (Vaes Dothrak)، دنریس تشریفات مراسم را با خوردن قلب خام اسبی شروع می کند. پس از مقداری تلاش ، پس از اتمام تکلیفش ، بلند می شود تا پسر زاده نشده اش را به عنوانی کالی که تمام جهان را زیر یک پرچم متحد می کند ، معرفی کند. و او را ریگو (Rhaego) می نامد. [[ویسریس تارگرین|ویزریس]] (Viserys) از محبوبیت خواهرش میان قوم دوتراکی خشمگین می شود ، ولی سر [[جورا مورمونت]] (Jorah Mormont) اصرار می کند که صبر پیشه کند. ولی ویزریس تحمل نمی کند و پنهانی به چادر دنریس می رود تا تخم اژدهایان را بدزدد و سرمایه ای برای ارتشش تهیه کند. هرچند جوراه با او مقابله می کند و او را مجبور می کند که تخم ها را سر جایش بگذارد و پس از رد و بدل شدن نیش و کنایه هایی میان آن دو ، ویزریس می رود. بعد از آن ، در ضیافتی برای [[کال دروگو]] و دنریس ، ویسریس مست شمشیرش را به روی خواهرش می کشد ، تهدید می کند که اگر کال به او ارتشی برای بازگشت به هفت پادشاهی ندهد ، دنریس را پس می گیرد و نوزاد را از او بیرون می کشد. کال دروگو قبول می کند که تاج طلایی را که می خواهد به او بدهد. ولی برای وحشت ویسریس ، "تاج طلایی" در واقع ریختن طلای آب شده بر روی سر اوست. دنریس بدون ناراحتی مرگ برادرش را نگاه می کند و به سردی می گوید : " او اژدها نبود. آتش نمی تواند اژدها را بکشد"
[[دنریس تارگرین|دنریس]] (Daenerys) یکی از تخم های اژدها را درون منقل داغ مشتعلی می گذارد. او تخم سوزان را از درون منقل بلند می کند. ندیمه اش به سویش می رود تا تخم داغ را از دستانش بردارد و در این عمل خود را می سوزاند. دست های دنریس بی آسیب می ماند. در ویز دوتراک (Vaes Dothrak)، دنریس تشریفات مراسم را با خوردن قلب خام اسبی شروع می کند. پس از مقداری تلاش ، پس از اتمام تکلیفش ، بلند می شود تا پسر زاده نشده اش را به عنوانی کالی که تمام جهان را زیر یک پرچم متحد می کند ، معرفی کند. و او را ریگو (Rhaego) می نامد. [[ویسریس تارگرین|ویزریس]] (Viserys) از محبوبیت خواهرش میان قوم دوتراکی خشمگین می شود ، ولی سر [[جورا مورمونت]] (Jorah Mormont) اصرار می کند که صبر پیشه کند. ولی ویزریس تحمل نمی کند و پنهانی به چادر دنریس می رود تا تخم اژدهایان را بدزدد و سرمایه ای برای ارتشش تهیه کند. هرچند جوراه با او مقابله می کند و او را مجبور می کند که تخم ها را سر جایش بگذارد و پس از رد و بدل شدن نیش و کنایه هایی میان آن دو ، ویزریس می رود. بعد از آن ، در ضیافتی برای [[کال دروگو]] و دنریس ، ویسریس مست شمشیرش را به روی خواهرش می کشد ، تهدید می کند که اگر کال به او ارتشی برای بازگشت به هفت پادشاهی ندهد ، دنریس را پس می گیرد و نوزاد را از او بیرون می کشد. کال دروگو قبول می کند که تاج طلایی را که می خواهد به او بدهد. ولی برای وحشت ویسریس ، "تاج طلایی" در واقع ریختن طلای آب شده بر روی سر اوست. دنریس بدون ناراحتی مرگ برادرش را نگاه می کند و به سردی می گوید : " او اژدها نبود. آتش نمی تواند اژدها را بکشد"
{{سریال}}
{{سریال}}
[[رده:سریال بازی تاج و تخت]]
[[رده:سریال بازی تاج و تخت]]
[[en:A Golden Crown]]
[[en:A Golden Crown]]
۹۸

ویرایش