خاندان استارک: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۹۸۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۷
خط ۹۰: خط ۹۰:
=== بازی تاج و تخت ===
=== بازی تاج و تخت ===


پادشاه رابرت براتیون از وینترفل دیدن می کند تا به لرد ادارد استارک مقام [[دست پادشاه]] (Hand of the King) را که به تازگی با مرگ پدر خوانده شان لرد جان ارن خالی شده است، پیشنهاد دهد. یک نامه از طرف [[لایسا تالی|لایسا ارن]] (Lysa Arryn)، بیوه ی جان و خواهر [[کتلین]] زن ادارد به آن ها می رسد که در آن ادعا شده [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] پشت مرگ ناگهانی جان ارن بوده اند. با اصرار کتلین، ند با اکراه مقام دست پادشاه و نامزدی دخترش [[سانسا استارک|سانسا]] (Sansa) و پرنس [[جافری براتیون|جافری]] (Joffrey) را می پذیرد. در طی اقامت سلطنتی در وینترفل پسر دوم ند، [[برن]] (Bran) ملکه سرسی لنیستر را در حین رابطه ی جنسی با برادرش سر [[جیمی]] (Jaime) می بیند. جیمی او را از برج می اندازد به امید آن که افتادنش باعث مرگش شود، اما او زنده می ماند هر چند به اغما می رود و فلج می شود. ند به همراه دخترانش سانسا و [[آریا]] (Arya) به بارانداز پادشاه می رود، و کتلین به همراه پسرانشان در وینترفل می ماند. در همین حال پسر حرام زاده ی ند، جان اسنو به همراه عمویش [[بنجن استارک|بنجن]] به نگهبانان شب می پیوندد. کتلین تسلی ناپذیر از غمش برای برن به وظایفش در مقام کارگزار وینترفل بی اعتنایی می کند. اقدامی برای قتل برن صورت می گیرد که [[سامر]] (Saummer) [[دایرولف]] (Direwolf) برن آن را خنثی می کند. این اتفاق کتلین را به واقعیت باز می گرداند. برن در اغما خواب هایی از [[کلاغ سه چشم]] (three-eyed crow) می بیند.
[[پرونده:Ned and Ice.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|ادارد استارک در حال تمیز کردن شمشیر والریایی اش آیس در جنگل خدایان وینترفل]]


در [[جاده ی شاهی]] (Kingsroad)، آریا از دوستش [[مایکاه]] (Mycah) در برابر تهاجم پرنس جافری براتیون دفاع می کند. دایرولف او [[نایمریا (دایرولف)|نایمریا]] (Nymeria) جافریی را زمین زده و او را مختصرا زخمی می کند. آریا برای جلوگیری از کشته شدن، نایمریا را فراری می دهد. سانسا که شاهد نزاع آریا و جافری بوده در جلوی پادشاه به دروغ ادعا می کند که چیزی ندیده است. به درخواست ملکه پادشاه دستور می دهد که دایرولف سانسا [[لیدی (دایرولف)|لیدی]] (Lady) به جای نایمریای فرار کشته شود. در بازانداز پادشاه ادارد از این که در می یابد تخت سلطنتی به شدت مقروض است (عمدتا به [[تایوین لنیستر]]) و پادشاه قصد دارد [[تورنومنت دست پادشاه|تورنومنتی پر هزینه]] را به افتخار او برگزار کند خشمگین می شود.
پس از مرگ [[دست پادشاه]] لرد [[جان ارن]]، پادشاه [[رابرت براتیون]] به [[وینترفل]] سفر می کند تا مقام را به لرد [[ادارد استارک]] پیشنهاد دهد.{{رف|بتت|2}}{{رف|بتت|4}} نامه ای از [[لایسا ارن]] بیوه ی جان و خواهر [[کتلین تالی|کتلین]] همسر ادارد می رسد که ادعا می کند که [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] در مرگ ناگهانی لرد ارن دست داشته اند. به اصرار کتلین، ند با اکراه مقام دست و هم چنین نامزدی دخترشان [[سانسا استارک|سانسا]] با شاهزاده [[جافری براتیون]] را می پذیرد.{{رف|بتت|6}} در طی اقامت مهمانان سلطنی، پسر دوم ادارد [[برن استارک|برن]] تصادفا ملکه [[سرسی لنیستر]] را در حال رابطه جنسی با برادرش سر [[جیمی لنیستر|جیمی]] می بیند.{{رف|بتت|8}} جیمی به امید اینکه رابطه شان را مخفی نگه دارد برن را به قصد کشتنش از پنجره برج به بیرون هل می دهد.{{رف|بتت|8}} برن از سقوط جان سالم به در می برد اما از هوش رفته و چلاق می شود.{{رف|بتت|9}}{{رف|بتت|10}} ادارد با دخترانش سانسا و [[آریا استارک|آریا]] به [[بارانداز پادشاه]] می رود، در حالی که کتلین در کنار پسرانش در وینترفل می ماند. در همین حال پسر حرامزاده ند، [[جان اسنو]] به همراه عمویش [[بنجن استارک|بنجن]] به شمال می رود تا به [[نگهبانان شب]] بپیوندد. کتلین از نگرانی اش برای برن تسلی ناپذیر بود و وظایفش به عنوان پیشکار را نادیده می گرفت، تا اینکه سوقصدی به جان برن، که توسط دایرولفش [[سامر]] بی نتیجه ماند، او را به خود آورد. همینطور که برن بیهوش است، شروع می کند به دیدن رویا هایی از یک [[کلاغ سه چشم]].


کتلین به پایتخت می رود تا خبر اقدام به قتل برن را به ادارد برساند در آن جا [[پتایر بیلیش]] دوست کودکی و خواستگار کتلین ادعا می کند که خنجری را که با آن به جنب برن سو قصد شده، مدتی قبل به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) باخته است. در بازگشت از بارانداز پادشاه، کتلین تیریون را در مهمانخانه ای در [[سرزمین های رودخانه]] (Riverlands) می بیند و دستگیر می کند.
در نزدیکی [[گدار یاقوت]] در [[تقاطع ها]] ، آریا از دوستش [[مایکا]] در برابر رفتار خصمانه شاهزاده [[جافری براتیون|جافری]] دفاع می کند، که باعث ناراحتی سانسا می شود. پس از اینکه دایرولف سانسا، [[لیدی]] به جای دایرولف آریا، [[نایمریا (دایرولف)]] که گریخته بود کشته می شود، ناراحتی سانسا تشدید می شود. در بارانداز پادشاه، ادارد پس از اینکه مطلع می شود سلطنت بدهی های سنگینی(مقدار زیادی به [[تایوین لنیستر]]) دارد به شدت خشمگین می شود، بعلاوه اینکه رابرت قصد دارد [[تورنمت دست|تورنمت]] پرخرجی را به افتخار ند تدارک ببیند. پس از پذیرش وظایفش به عنوان دست، ادارد بیست تن از [[محافظان خاندان استارک|محافظان خانوادگی]] اش را مامور می کند که در حفظ نظم بارانداز پادشاه به [[ردا طلایی ها]] کمک کنند. ند در مورد مرگ جان ارن تحقیق می کند و در میابد که او به حرام زاده های پادشاه رسیدگی می کرده است. وقتی رابرت جلسه [[شورای کوچک]] را تشکیل می دهد تا ترتیب مرگ شاهدخت تبعیدی [[دنریس تارگرین]] که با یک [[کال دروگو|کال مقتدر]] دوتراکی ازدواج کرده بود را بدهد، ند از مشارکت در قتل امتناع می ورزد و از مقام دست استعفا می دهد. در تلافی ربوده شدن [[تیریون لنیستر]] توسط کتلین، که برادرخوانده اش [[پیتر بیلیش]] به او گفته بود مسئول اقدام به قتل پسرش برن بوده، مردان لنیستر در خیابان های شهر برای ند کمین می کنند. پای ند می شکند و بهترین مردانش کشته می شوند، اما نجات میاید و رابرت قبل از ترک شهر برای شکار مقام دست را به او باز می گرداند و او را مسئول نشستن بر [[تخت آهنین]] می کند. او در مقام دست مردانی، از جمله بیست تن از افراد خودش را برای بازخواست سر [[گرگور کلگان]] بابت غارت [[سرزمین های رودخانه]] راهی می کند. غارت های گرگور به دستور لرد تایوین لنیستر بوده است، به امید اینکه پس از راهی شدن ادارد برای اجرای عدالت، او را به تله انداخته، اسیر کند و با پسرش تیریون معاوضه کند، ولی از انجا که لرد ادارد مجروح بود نتوانست شخصا اقدام کند. افرادی که فرستاده شدند دچار [[نبرد گدار بازیگر|کمین]] شده و بسیاری کشته می شوند.  


ند در حین بررسی مرگ جان ارن پی می برد که او به دنبال فرزندان حرام زاده ی شاه بوده است. زمانی که رابرت [[شورای کوچک]] (Small Cunsil) را برای ترتیب دادن مرگ [[دنریس تارگرین]] (Daenerys Targaryen) که به همسری [[دروگو|یک کال دوتراکی قدرتمند]] در آمده است تشکیل می دهد، ند حاضر نمی شود از قتل چشم پوشی کند و استعفا می دهد. در خیابان های پایتخت مردان لنیستری به خاطر دستگیری تیریون به او حمله می کنند. پای ند می شکند و بهترین افرادش کشته می شوند، اما ند زنده می ماند و رابرت او را دوباره به مقام دست پادشاه بر می گرداند، سپس به شکار رفته و ند را بر روی تخت آهنین ترک می کند. ند مردانی را به سراغ [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane) می فرستد تا او را کشته و حملاتش را در سرزمین های رودخانه متوقف کنند. حملات گرگور به فرمان لرد تایوین انجام می گیرد، از آن جا که ادارد زخمی شده نمی تواند در میدان حاضر شود، پس آن ها نمی توانند او را دستگیر کرده و با [[تیریون]] مبادله کنند.
در [[دیوار]] ، جان اسنو در حالی که با تعلیمات خصمانه سر [[آلیسر تورن]] سر می کند، از بزرگان می آموزد و دوستانی مثل [[سمول تارلی]] پیدا می کند. همچنین پس از اینکه جسدهای دو تن از افراد عمویش [[وایت ها|زنده می شوند]] و در [[کسل بلک]] آشوب می کنند، که نشانه ای از وجود شرارتی در [[آنسوی دیوار]] است، جان فرمانده نگهبانان، [[جور مورمونت]] را از کشته شدن به دست [[اوتور|یکی از وایت ها]] نجات می دهد.
 
در نهایت ند به همان نتیجه ای رسید که جان ارن قبل از او رسیده بود: که فرزندان ملکه سرسی نه از نطفه رابرت، بلکه حرام زاده هایی هستند که از زنای با محارم دوقلو های لنیستر شکل گرفته اند، و متوجه می شود که این رازی بود که جان ارن به خاطرش به قتل رسید. ند با این حقیقت نزد سرسی می رود و به او هشدار می دهد که از شهر فرار کند، سپس لرد بیلیش را برای به خدمت گرفتن ردا طلایی ها مامور می کند. پس از مرگ رابرت در ثانحه ای در طی شکار، ند با سرسی روبرو می شود و پافشاری می کند که اکنون [[استنیس براتیون]] پادشاه برحق است. بیلیش به ند خیانت می کند، مردانش به دست ردا طلایی های [[جانوس اسلینت]] قتل عام می شوند و ند را درون یکی از [[سلول های سیاه]] می اندازند. سانسا در [[قله سرخ]] گروگان گرفته می شود، اما به لطف [[سیریو فورل]] شمشیرزنی که ند برای آموزش آریا استخدام کرده بود، آریا موفق به گریز می شود.
 
[[راب استارک]] پس از شنیدن این اخبار پرجمداران وینترفل را فرا می خواند و به جنوب لشکر می کشد. کتلین ازدواج هایی برای اتحاد با [[خاندان فری]] و کسب اجازه عبور از [[ترایدنت]] تدارک می بیند. راب نیروهای لنیستر مسلط بر [[سرزمین های رودخانه]] را [[جنگ پنج پادشاه|درهم شکسته]] و [[جیمی لنیستر|شاهکش]] را اسیر می کند. ند در ابتدا از نامیدن جافری به عنوان پادشاه حقیقی سر باز می زند اما در نهایت برای تضمین امنیت سانسا قبول می کند. هرچند وقتی که در مقابل مردم حمایتش را اعلام می کند، بچه پادشاه دمدمی مزاج به جای اینکه اجازه دهد ادارد به نگهبانان شب بپیوندد دستور اعدامش را می دهد. لردهای حاضر در شورای جنگ راب در [[ریورران]] او را [[پادشاه شمال]] و ترایدنت می نامند و از قلمروی [[تخت آهنین]] اعلام استقلال می کنند. در همین حال بنجن در [[آنسوی دیوار]] گم شده است، و جان پس از مدت کوتاهی که در اندیشه فرار از نگهبانی و ملحق شدن به برادر ناتنی اش بود، به عنوان بخشی از [[گشت بزرگ]] برای مشخص کردن تقدیرش و هم چنین تهدیدهای [[آدرها]] و [[وحشی ها]] به شمال دیوار می رود.


=== نزاع شاهان ===
=== نزاع شاهان ===
۴۹

ویرایش