ریگار تارگرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۳: خط ۷۳:
این ها آخرین کلماتی بود که ریگار تارگرین به جیمی (Jaime) گفت. بیرون دروازه ها یک لشکر گرد آمده، و لشکر دیگر به ترایدنت (Trident) رسیده بود. بنابراین پرنس درگون استون (Dragonstone) سوار شد، کلاه خود سیاه بلندش را بست، و پیش به سوی نابودی اش راند.{{رف|ضبک|8}} سرسی لنیستر (Cersei Lannister)، ریگار را در مسابقه ای که در کسترلی راک (Casterly Rock) برگزار شده بود، به خاطر می آورد. او قبل معرفی به ریگار شیفته ی او شده بود:
این ها آخرین کلماتی بود که ریگار تارگرین به جیمی (Jaime) گفت. بیرون دروازه ها یک لشکر گرد آمده، و لشکر دیگر به ترایدنت (Trident) رسیده بود. بنابراین پرنس درگون استون (Dragonstone) سوار شد، کلاه خود سیاه بلندش را بست، و پیش به سوی نابودی اش راند.{{رف|ضبک|8}} سرسی لنیستر (Cersei Lannister)، ریگار را در مسابقه ای که در کسترلی راک (Casterly Rock) برگزار شده بود، به خاطر می آورد. او قبل معرفی به ریگار شیفته ی او شده بود:
{{نقل قول|او ده ساله بود وقتی سرانجام پرنسش را در مسابقه ای که لرد پدرش برای خوش آمدگویی ورود شاه اریس به غرب تدارک دیده بود از نزدیک دید. جایگاه تماشاگران در زیر دیوار های لنیسپورت (Lannisport) افراشته شده بود، و هلهله ی تشویق جمعیت مانند غرش رعد از دیوار های کسترلی راک (Casterly Rock) منعکس می شد. ملکه به یاد می آورد که آن ها پدرش را دو برابر بلند تر از شاه تشویق کردند، اما این تنها نصف صدایی بود که برای تشویق پرنس ریگار بلند شد.
{{نقل قول|او ده ساله بود وقتی سرانجام پرنسش را در مسابقه ای که لرد پدرش برای خوش آمدگویی ورود شاه اریس به غرب تدارک دیده بود از نزدیک دید. جایگاه تماشاگران در زیر دیوار های لنیسپورت (Lannisport) افراشته شده بود، و هلهله ی تشویق جمعیت مانند غرش رعد از دیوار های کسترلی راک (Casterly Rock) منعکس می شد. ملکه به یاد می آورد که آن ها پدرش را دو برابر بلند تر از شاه تشویق کردند، اما این تنها نصف صدایی بود که برای تشویق پرنس ریگار بلند شد.
ریگار تارگرین، هفده ساله و تازه شوالیه شده، وقتی وارد میدان نبرد شد، روی زره زنجیری طلایی، زره فلزی سیاه پوشیده بود. در پشت کلاهخودش نوارهای قرمز و طلایی و نارنجی مانند شعله های آتش شناور بود. دو تا از عموهای سرسی، همین طور دو جین از بهترین نیزه باز های پدرش، زبده ترین های غرب، در مقابل نیزه ی ریگار به زمین افتادند،. شب هنگام، پرنس چنگ نقره ای اش را نواخته و اشک از چشمان سرسی جاری شده بود. سرسی (Cersei) وقتی به ریگار معرفی شد، تقریباً در عمق چشمان ارغوانی و غمگین او غرق شده بود. او زخمی بود، سرسی اندیشه هایش را به یاد آورد، اما وقتی ازدواج کردیم، من جراحتش را التیام خواهم داد. حتی جیمی (Jaime) زیبایش هم در مقایسه با ریگار، بیش از پسرکی خام نبود.{{رف|ضبک|24}}}}
ریگار تارگرین، هفده ساله و تازه شوالیه شده، وقتی وارد میدان نبرد شد، روی زره زنجیری طلایی، زره فلزی سیاه پوشیده بود. در پشت کلاهخودش نوارهای قرمز و طلایی و نارنجی مانند شعله های آتش شناور بود. دو تا از عموهای سرسی، همین طور دو جین از بهترین نیزه باز های پدرش، زبده ترین های غرب، در مقابل نیزه ی ریگار به زمین افتادند،. شب هنگام، پرنس چنگ نقره ای اش را نواخته و اشک از چشمان سرسی جاری شده بود. سرسی (Cersei) وقتی به ریگار معرفی شد، تقریباً در عمق چشمان ارغوانی و غمگین او غرق شده بود. او زخمی بود، سرسی اندیشه هایش را به یاد آورد، اما وقتی ازدواج کردیم، من جراحتش را التیام خواهم داد. حتی جیمی (Jaime) زیبایش هم در مقایسه با ریگار، بیش از پسرکی خام نبود.{{رف|ضبک|24}}}}}}


===رقصی با اژدهایان===
===رقصی با اژدهایان===
خط ۸۱: خط ۸۱:
{{نقل قول|شاه اریس این طور بود. درپایان، حتی ریگار هم به اندازه ی کافی به این موضوع واقف بود.{{رف|ربا|24}}
{{نقل قول|شاه اریس این طور بود. درپایان، حتی ریگار هم به اندازه ی کافی به این موضوع واقف بود.{{رف|ربا|24}}
بعده ها، بعد از رسیدن به خشکی با گروه طلایی (Golden Company)، برای بازپس گیری تخت آهنیی (Iron Throne)، جان کانینگتون (Jon Connington) سوگند می خورد که پسر ریگار را همانند پدرش سرافکنده نمی کند.{{رف|ربا|گریفین گم شده}} وقتی پرنس اگان تارگرین (Aegon Targaryen) به جان کانینگتون (Jon Connington) می گوید که از قلعه ی او، کنام شیردال (Griffin’s Roost)، خوشش آمده، جان ناگهان کلمات ریگار و نحوه ی نگاه او وقتی روی بام برج شرقی، بلندترین برج کنام شیردال (Griffin’s Roost)، ایستاده بود را به خاطر می آورد: او گفت:
بعده ها، بعد از رسیدن به خشکی با گروه طلایی (Golden Company)، برای بازپس گیری تخت آهنیی (Iron Throne)، جان کانینگتون (Jon Connington) سوگند می خورد که پسر ریگار را همانند پدرش سرافکنده نمی کند.{{رف|ربا|گریفین گم شده}} وقتی پرنس اگان تارگرین (Aegon Targaryen) به جان کانینگتون (Jon Connington) می گوید که از قلعه ی او، کنام شیردال (Griffin’s Roost)، خوشش آمده، جان ناگهان کلمات ریگار و نحوه ی نگاه او وقتی روی بام برج شرقی، بلندترین برج کنام شیردال (Griffin’s Roost)، ایستاده بود را به خاطر می آورد: او گفت:
{{نقل قول|«زمین های پدرت زیبا هستند.» درحالی که موهای نقره ای اش در باد افشان بود و چشم هایش به رنگ ارغوانی تیره، و تیره تر از چشمان این پسر بودند.}}}}
{{نقل قول|«زمین های پدرت زیبا هستند.» درحالی که موهای نقره ای اش در باد افشان بود و چشم هایش به رنگ ارغوانی تیره، و تیره تر از چشمان این پسر بودند.}}}}}}
==نقل قول ها درباره ی ریگار==
==نقل قول ها درباره ی ریگار==
{{نقل قول|ریگار دلاورانه جنگید، ریگار باشکوه جنگید، ریگار شرافتمندانه جنگید، و ریگار مرد.{{رف|یش|23}}|جورا مورمونت (Jorah Mormont)}}
{{نقل قول|ریگار دلاورانه جنگید، ریگار باشکوه جنگید، ریگار شرافتمندانه جنگید، و ریگار مرد.{{رف|یش|23}}|جورا مورمونت (Jorah Mormont)}}