ویسریس تارگرین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵۶: خط ۵۶:
=== یورش شمشیرها ===
=== یورش شمشیرها ===


در [[آستاپور]] (Astapor)، دنریس پس از مشاهده ی برده های آنسیولید (Unsullied) به فکر خریدن آن ها افتاد، [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] (Arstan Whitebeard) تلاش کرد تا او را از خرید برده ها منصرف کند زیرا این کار جزو روش های [[وستروس|وستروسی]] نبود، او از دنریس خواهش کرد که به جای این کار [[سربازان مزدور|شمشیر]] بخرد و در عوض این کار ارتشش را در میر (Myr)، پنتوس (Pentos) و تیروش (Tyrosh) پیدا کند. دنی بیاد آورد که برادرش از گدایی رنج می برد. او می دانست که باید آستاپور را با ارتشش ترک کند، او پاسخ داد:
در [[آستاپور]] (Astapor)، دنریس پس از مشاهده ی برده های [[آنسالید]] (Unsullied) به فکر خریدن آن ها افتاد، [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] (Arstan Whitebeard) تلاش کرد تا او را از خرید برده ها منصرف کند زیرا این کار جزو روش های [[وستروس|وستروسی]] نبود، او از دنریس خواهش کرد که به جای این کار [[سربازان مزدور|شمشیر]] بخرد و در عوض این کار ارتشش را در میر (Myr)، پنتوس (Pentos) و تیروش (Tyrosh) پیدا کند. دنی بیاد آورد که برادرش از گدایی رنج می برد. او می دانست که باید آستاپور را با ارتشش ترک کند، او پاسخ داد:


{{نقل قول|برادر من به پنتوس، میر، [[براووس]] و تقریبا به تمام [[شهر های آزاد]] رفت. اشرافزاده ها و بزرگان به او شراب و قول دادند، اما روح او تا دم مرگ گرسنگی کشید. یک مرد نمی تونه در تمام عمرش شام شبش رو با کاسه ی گدایی بدست بیاره و بازم مرد بمونه. من طعم گدایی رو به اندازه کافی در کارث کشیدم. من مثه یه گدا به پنتوس نمیرم.{{رف|یش|23}}}}
{{نقل قول|برادر من به پنتوس، میر، [[براووس]] و تقریبا به تمام [[شهر های آزاد]] رفت. اشرافزاده ها و بزرگان به او شراب و قول دادند، اما روح او تا دم مرگ گرسنگی کشید. یک مرد نمی تونه در تمام عمرش شام شبش رو با کاسه ی گدایی بدست بیاره و بازم مرد بمونه. من طعم گدایی رو به اندازه کافی در کارث کشیدم. من مثه یه گدا به پنتوس نمیرم.{{رف|یش|23}}}}
۶۵

ویرایش