همه در «خاندان اژدها» تا حدی فریبکار هستند. اما الیس ریورز، که در کتاب «آتش و خون» به عنوان «ملکهی جادوگر» هرنهال شناخته می شود، به طور کامل مبهم است.آلیس یک جادوگر جنگلی است؟ حرامزادهی خاندان استرانگ است؟ یا هر دو؟ آیا او یک فرد ۴۰۰ ساله است که برای جوان ماندن با خون باکرهها حمام می کند؟ آیا رویاهای دیمون ناشی از معجون های اوست؟ ماهیت ارتباط او با هرنهال نفرینشده دقیقاً چیست؟ گیل رنکین بازیگر نقش او میگوید که ما در نهایت به پاسخ خواهیم رسید. اما در حال حاضر، او نقش آلیس را با اقتدار و سرکشی بازی میکند که از میراث اسکاتلندی و سلتیک خود رنکین و همچنین الهههای دوران بتپرستی، اسطورهی یونانی کاساندرا و ژان دارک الهام گرفته است.
این واقعیت که راویان و منابع ذکر شده در «آتش و خون» بیشتر مردانی هستند که سعی دارند آلیس را درک کنند، به بازیگر فرصت داده تا با رقصِ شخصیت در میان واقعیت، داستان و بدنامی بازی کند.
رنکین می گوید:
من واقعاً به بازی با ایدهی درکِ زنانی که به عنوان جادوگر شناخته میشدن و در موردشون بحث و سردرگمی و سؤال زیادی وجود داشت، علاقهمندم. حتی نمایشنامههایی مثل بوته آزمایش – اونا “زنانی عادی” بودن که به عنوان جادوگر شناخته می شدن.
انگیزههای آلیس نامشخص است و تعاملات گستردهی او با دیمون تغییری نسبت به «آتش و خون» است. در کتاب تنها چیزی که از رابطه آنها نوشته شده این است که «به نظر میرسد دیمون تارگرین در برابر هر قدرتی که [آلیس] داشته، مصون بوده است، زیرا در مدتی که شاهزاده هرنهال را در اختیار داشت، در مورد این جادوگر فرضی حرف زیادی زده نشد.» (به نظر میرسد او دیگر یک دایه با شیری نیست که «آنقدر فراوان جاری میشد» که «بسیاری از نوزادان متولد شده از زنان دیگر در هرنهال را تغذیه میکرد.») با این حال، تمایل او برای انتقاد از دیمون و هالهی ترسناک او به شخصیت حالتی کاملاً متفاوت از منبع اصلی جورج آر آر مارتین میدهد. وقتی میپرسم که آیا آلیس به وسواس دیمون در مورد اینکه به جای «شاهزادهی من» «اعلیحضرت» خطاب شود اهمیت میدهد؟ رنکین ده بار میگوید: «نه».
والچر: آلیس چه باعث رؤیاهای دیمون باشه چه فقط حسشون کنه، به سرعت متوجه میشه که اون اشتباهات زیادی در مورد زنان زندگیش مرتکب شده. آلیس به استراتژی اشتباه اون در مورد ریورلندز انتقاد میکنه که به طور خاص به زنان آسیب میزنه. آیا آلیس فلسفهی راهنمایی مرتبط با نوعی فمنیسم داره؟
گیل رنکین:
بله، کاملاً. سخته که غیر از این باشه. این دیدگاهیه که من به عنوان یک انسان روی کره زمین دارم. به عنوان یه هنرمند، من واقعاً به ارتقای زنان و مردم محروم از هر نوع حقی کنجکاوم. این بخشی از موضوع این سریاله است، اگر این مثل نسخهی زنانهی «بازی تاج و تخت» باشه، الیویا و اما کار فوق العادهای در زمینهی هموار کردن مسیر برای داستان های ظریف در مورد زنان تو موضع قدرت انجام میدن، و آلیس به عنوان یک نقش مکمل برای اون روایت وارد میشه.
والچر:اون به دیمون تعظیم نمیکنه. به نظر نمیرسه استرانگ ها اون رو ببینن؛ لحظهایهست که سر سایمون بهش نگاه میکنه و گیج به نظر میرسه. این که آیا استرانگها اصلاً اون رو میبینن یا نه توضیح داده نشده. حضور فیزیکیش رو چطور شکل دادید؟
گیل رنکین:
در این مرحله هیچ جادویی به جز اژدها وجود نداره، بنابراین ما واقعاً در حال آزمایش بودیم. من تونستم اجازه بدم که از من ناشی بشه، و هر طور که بازیگران دیگه پاسخ بدن، به خودشون بستگی داره. خیلی ازش غریزه بود. فکر میکنم خیلی جالبه که مردم به این شکلهای مختلف این موضوع رو تفسیر میکنن، چون بخشی از کار این کاراکتر همینه: ایجاد سؤال. سؤالاتی در مورد این که زنان و زنانی که یه جور قدرت غیرقابلشناسایی دارن رو تو دنیای خودمون چطور میبینیم- که اگر بخوایم صادق باشیم میتونه هر زنی باشه.
والچر: ابهام زیادی وجود داره، درسته؟ این که آیا اون الهام بخش رویاهای دیمون بوده؟ آیا اعضای خاندان استرانگ اون رو به عنوان یک حرامزاده از خودشون می شناسن؟ وقتی با این همه رمز و راز بازی میکنی، چطور مرزهای شخصیت رو برای خودت تعریف میکنی؟
گیل رنکین:
موضوعی بود که هر روز باهاش دست و پنجه نرم میکردم. چطور کسی رو بازی کنی که مرموزه؟ چطور اون رو ملموس کنی و به شخصی با خواستهها و نیازها و آرزوها تبدیل کنی؟ با جلو رفتن این فصل، کم کم احساس میکنین که داستانی اونجا وجود داره، یک شخص و یک تاریخچه. من میدونم. این واقعاً شخصی بود. کار زیادی بود که خودم به صورت خصوصی باید انجام میدادم و امیدوارم در مقطعی جزئیات خاص بیشتری ببینیم و احساس کنیم.
من واقعا فکر می کنم اون نوعی استاد و به معنای واقعی کلمه شفادهنده است. چه معجونهای آلیس واقعا معجون باشن چه نباشن، اون نسلهاست که هرنهال رو سرپا نگه داشته، فقط از نظر زنده نگه داشتن مردم – یا شاید هم نه.
والچر: من اون دیالوگ که میگه استاد قبلی “هیچوقت جای خودش رو پیدا نکرد.”رو دوست دارم.
خب، جای کافی نبود، میدونی؟ [می خندد] کار سختیه که هرنهال رو سرپا نگه داره، همه رو سالم و سلامت نگه داره و کنترل رو حفظ کنه. [هرنهال] به خودی خود یک فضای قدرتمنده، شاید یکی از قدرتمندترینها، و این که این زن اساساً ادارهاش میکنه برای من واقعاً جذابه. اون کمی شبیه بانوی اول هرنهاله، اگر دولتی وجود میداشت. اون تمام مکانهای فوق العاده برای شنا و انجام کارهای سرگرم کننده و لذتبخش رو میشناسه. اون زمان زیادی رو صرف یادگیری نحوهی تنها موندن کرده، اما بعد از ۴۰۰ سال این هم یه نعمت و هم یه نفرینه.
والچر: گفتی که الیس “میخواد شناخته بشه”، و این بخشی از دلیلیه که اون به دیمون نزدیک میشه. این رو به عنوان تمایل به شناخته شدن شخصی دیدی، یا میخواد برای کاری که برای حفظ هرنهال انجام داده شناخته بشه؟
هر دو، اما با هم رقابت میکنن، که فکر میکنم ذاتاً زنانه است. ما به عنوان زن در این دنیا چطور باید باشیم؟ اجازه داریم که آسیبپذیر و همزمان جاهطلب باشیم؟ آیا جایی براشون در جامعهی ما وجود داره؟ چیزی در مورد اون هست که سعی میکنه ثابت کنه شاید وجود داره، اما یه مبارزه است.
والچر: صحنهی فیلمبرداری هرنهال بسیار دقیقه. جنبهی خاصی از طراحی صحنه وجود داشت که باهاش ارتباط برقرار کنی؟
کارگاه من خیلی خاص بود. امیدوارم بتونیم دوباره بهش برگردیم. من عاشق این بودم که چقدر قابل لمس بود – من تعدادی مادهی اولیه داشتم که می تونستم باهاشون معجون رو بسازم. خیلی آرامشبخش بود و باعث می شد احساس کنم قرنهاست اونجام. احساس میشد درش زندگی شده و زنانه است، مثل یه پناهگاه، میدونین؟ این به من چیزی در مورد این شخصیت میگه، اینکه اون برای ساختن چیزی برای خودش، یه هویت، سخت مبارزه کرده.
والچر: ماده ای که با هاون روش کار میکردی چی بود؟
توت سیاه و گلبرگ های رز خرد شده و یه سری دیگه از میوههای خشک شده، فکر کنم پرتقال خشک شده بود. بعد از چندین برداشت به جایی رسیدم که گفتم، باید دست از اضافه کردن چیزها بهش بردارم، الان دیگه واقعاً نمیدونم چی توشه، که برای صحنه عالی بود. من اجازه میدم تماشاگران تصمیم بگیرن که آیا عمدیه که اون به دیمون اجازه میده ببینه که الیس خودش اول اون رو میچشه یا نه. اما کی میدونه الیس چه چیزهایی رو میتونه تحمل کنه؟ این هم یک سوأل جالب در مورد به چالش کشیدن دیمون و به نوعی اغوا کردن اونه.
والچر: بعضی طرفداران یه نظریه دارن که الیس و ملیساندرا در بازی تاج و تخت هر دو یک نفر هستن. واکنشی نسبت به این داری؟
من میگم که هیچ شخصیت دیگهای در دنیای «خاندان اژدها» تکراری نیست، بنابراین مطمئن نیستم که چرا الان باید شروع [به تکرار] کنیم.
والچر: دربارهی کشش به رنگ سبز به عنوان یک رنگ صحبت کردی، بخشیش به خاطر سنگ ماه تولدته، زبرجد. آیا رنگ خاصی رو به الیس اختصاص میدی؟
گیل رنکین:
بنفش. لباسی که می پوشم و واقعاً شبیه لباس فرم اونه، بنفش بود. بنفش در واقع یک رنگ سلطنتیه، و من ازش خوش میاد چون نه سبزه و نه سیاه، به هیچ طرفی وابسته نیست. الیس هویت خاص خودش رو داره و از برخی جهات درست در وسط حرکت میکنه. جالب میشه ببینیم از نظر پالت رنگی الیس به کجا میریم.
والچر: گفته میشه هرنهال به شدت تسخیر شده است. آیا فیلم مورد علاقهای داری که مضمونش یه مکان جنزده باشه؟
گیل رنکین:
اخیراً فیلم «خریدار شخصی» (Personal shopper) کریستن استوارت به کارگردانی الیویه اسایاس رو دوباره تماشا کردم. این فیلم من رو تحت تاثیر قرار میده: چیز بسیار ملموس و واقع گرایانهای در موردش هست که میتونم تصور کنم برای من اتفاق بیفته. چیز عجیبی هم به خاطر آب و هوای مرطوب، پر پژواک و شروع بسیار ظریف حضور [موجودات ماورایی] درش هست که به نوعی شبیه هرنهاله.
والچر: حالا قراره دنیایی رو تصور کنم که در اون الیس یه خریدار شخصیه.
گیل رنکین:
اون فقط تو هرنهال منتظر رسیدن سِلین (شخصیت فیلم Personal shopper) تو خونه نشسته.