فصل دوم سریال «خاندان اژدها» ماه گذشته به پایان رسید و اگر با منبع اصلی آن، یعنی کتاب «آتش و خون» نوشتهی جُرج آر.آر. مارتین، آشنا باشید، میدانید که سریال تغییرات زیادی داشته. تغییرات به قدری بود که خود مارتین بهطور علنی از سریال انتقاد کرد. این انتقادات باعث ایجاد شکافی شده که مشخص نیست ترمیم میشود یا خیر.
در پاسخ به انتقادات مارتین، شبکهی HBO یک قسمت پادکست ویژه منتشر کرد که در آن رایان کُندال، خالق سریال، از برخی از تصمیماتش دفاع کرد؛ از جمله تمرکز زیاد روی داستان رینیرا تارگرین و الیسنت هایتاور.
کُندال در این باره گفت:
از همان ابتدا گفتهام که الیسنت و رینیرا دو شخصیت اصلی این سریال هستند. به پوستر فصل دوم نگاه کنید. این موضوع نه تنها در قسمت اول سریال بلکه به وضوح در طول فصل اول هم نشان داده شده است. این داستان دربارهی دو زن است که در ابتدای داستان تقریباً کودکند. آنها در جامعهای با ساختار مردسالارانه توسط دو مرد قدرتمند بزرگ میشوند. یکی از این مردان پادشاهی است که قدرت مطلق در وستروس را دارد، یعنی ویسریس تارگرین، پدر رینیرا. دیگری دست پادشاه، اتو هایتاور، پدر الیسنت است. اینکه چگونه هر دوی آنها، رینیرا و الیسنت، چه بهطور عمدی و چه سهوی (بسته به دیدگاه شما و اینکه دربارهی کدام شخصیت صحبت میکنیم)، توسط پدران حیلهگرشان بهعنوان مهرههای سیاسی مورد استفاده قرار میگیرند.
وی ادامه داد:
پس بهعنوان نویسندههای درام، ما علاقهمند بودیم که فراتر از آنچه در متن کتاب وجود دارد برویم و این دو شخصیت را در این روایت بسیار جذاب دنبال کنیم؛ روایتی که به نظر ما بسیار متفاوت از تمها و مفاهیم اصلی سریال «بازی تاج و تخت» بود. منظورم این است که اگر قرار است این داستان را روایت کنیم، باید دلیلی برای آن داشته باشیم. چرا باید این داستان را تعریف کنیم، جز به این دلیل که همه میخواهند تاریخ تارگرینها را ببینند؟ تعریف داستانی که حول محور دو زن قدرتمند میچرخد، زنانی که در ابتدا دوستان نزدیکی بودند و سپس از هم جدا شده و به دشمن تبدیل شدند و در دو طرف این جنگ داخلی وحشتناک، بدترین جنگ داخلی که تا به حال در وستروس رخ داده، قرار گرفتند، برای ما بسیار جذاب بود.
کُندال در رابطه با تفاوت رفتاری رینیرا و الیسنت گفت:
و فکر میکنم وقتی عمیقتر به این موضوع نگاه میکنیم و سعی میکنیم نوعی گفتوگوی زنده با متن کتاب «آتش و خون» و همچنین خود تاریخ داشته باشیم، متوجه میشویم که تاریخ چگونه نوشته میشود و چگونه زنان معمولاً از چنین تاریخهایی حذف میشوند. آیا این بدان معناست که آنها مشارکت نداشتند یا صرفاً کاری که انجام دادند در سوابق تاریخی ثبت نشده؟ یا اینکه عمداً نادیده گرفته یا کم اهمیت جلوه داده شدهاند؟ چیزی که به نظر من جالب است این است که وقتی با چنین ایدهای شروع میکنید و نتیجهی آن را میبینید، وقتی «آتش و خون» را میخوانید و میبینید که چگونه این دو زن تا حدودی بهخاطر پیامدهای وحشتناک این جنگ مقصر شناخته میشوند، این نوعی تناقض شناختی جالب و عمدی بود که ما واقعاً با آن بازی کردیم و دوباره، این حس را داشتیم که همیشه چیزی وجود دارد که به آن برگردیم و تکیه کنیم. و بهجای اینکه آن را بار اضافه بدانیم، به استقبالش رفتیم و گفتیم: «خب، این موضوع چه چیزهای غیرمنتظرهای را میتواند در طول راه به ما بدهد؟»
کُندال در رابطه با الیسنت گفت:
فکر میکنم الیسنت در کتاب شخصیت جالبی است. امیدوارم که در سریال نیز به ریشههای تاریخی شخصیت او احترام گذاشته باشیم. اما در عین حال، ما لایههای عمیقتر و پیچیدگیهای بیشتری از او را نشان میدهیم و صادقانه بگویم، کشمکشهای بیشتر، بهخصوص کشمکشهای درونی در او وجود دارد؛ اینکه او میخواهد چه نقشی در این تاریخ ایفا کند و در نهایت چگونه دیده شود. به نظرم او یکی از شخصیتهای آگاه داستان است که نقش بزرگی در تاریخی که نوشته میشود، ایفا میکند و به این فکر میکند که در پایان چگونه در آن تاریخ به تصویر کشیده خواهد شد.
به عقیدهی برخی، مشکل اصلی در قرار دادن الیسنت و رینیرا بهعنوان شخصیتهای اصلی «خاندان اژدها» این است که سریال در فصل دوم، آنها را از رقیب به متحد تبدیل میکند، که برخلاف متن کتاب «آتش و خون» است. سریال با این تغییر بیش از حد از منبع اصلی فاصله گرفته است. همچنین ممکن است این دیدگاه که رینیرا و الیسنت مسئول تمام پیامدهای جنگ هستند یا اینکه نقش آنها در تاریخ کمرنگ شده، تفسیر درستی از کتاب «آتش و خون» نباشد.
فصل سوم سریال «خاندان اژدها» قرار است در سال ۲۰۲۶ پخش شود. باتوجه به این تغییرات، باید دید چه سرنوشتی در انتظار رینیرا و الیسنت خواهد بود.