ادامهی این متن وقایعی از قسمت دوم فصل دوم سریال خاندان اژدها را اسپویل میکند.
قسمت دوم این فصل «خاندان اژدها» درست از جایی که قسمت اول تمام شده بود، شروع شد – رد کیپ در آشفتگی کامل پس از سر بریده شدن وحشتناک جهریس تارگرین.
در حینی که از ملکهی بیوه الیسنت هایتاور گرفته تا پادشاه مدعی اگان دوم، همه با قتل پسر بچه به دست خون و پنیر، دست و پنجه نرم می کنند، ایموند تارگرین با کشف یک سکهی طلا به گرداب افکارش فرو میافتد. اما این سکه چه معنایی دارد؟
در ابتدای این قسمت، بینندگان نمایی از ایموندِ تیزبین میبینند که در تلاش است با وقایع شب گذشته کنار بیاید و ناگهان یک سکهی براق را زیر میزی در اتاق خوابش پیدا می کند. در حالی که این برای هر فرد یا خدمتکار دیگری معنای زیادی ندارد، برای ایموند، نشانهی روشنی است که او هدف اولیهی قتل بوده است.
در قسمت اول، سر کریستون کول و ایموند از تعدادی سکهی طلای براق برای نقشه کشیدن مخفیانه برای جنگ با سیاهها استفاده کردند و آن سکهها را به طور استراتژیک در جاهایی روی نقشهی وستروس قرار دادند که معتقد بودند لردهایشان میتوانند برای حمایت از اگان علیه رینیرا ترغیب شوند.
با کشف تنها یک سکهی طلا در زیر میز و همچنین نبود سکه های دیگر روی نقشه، ظن ایموند مبنی بر اینکه او هدف اولیهی قاتلان بوده است، تقریباً تأیید می شود. این یافته به شاهزادهی یک چشم نشان می دهد که قاتلان در قلعه در اتاق او بوده و به احتمال زیاد برای کشتن او و گرفتن انتقام شاهزاده لوسریس ولاریون آمده اند.
ایموند قادر است جهشی معقول انجام دهد و استنتاج کند که خون و پنیر واقعاً برای او آنجا بوده اند زیرا او مسئول مرگ شاهزاده لوسریس است و این ضربه راهی برای سیاهها (به طور خاص دیمون عصبی و کینهتوز) بوده است که پاسخ سبزها را بدهند.
او بعداً یافتههای خود را در حال بازدید از فاحشهخانهای تایید میکند. ایموند میگوید:
دیمون آنها را فرستاد تا مرا بکشند – من بیرون بودم و توضیح میدهد که چگونه از قتل خود فرار کرده است. در حقیقت، من افتخار می کنم که او مرا چنین دشمنی می داند و به دنبال کشتن من در رختخوابم است. او از من می ترسد.
بر خلاف معمول، ایموند تقصیر را به عهده می گیرد و مسئولیت خود را در مرگ لوک می پذیرد و به زن می گوید:
من از آن ماجرا با لوک پشیمان هستم. آن روز عصبانی شدم و متاسفم. میدانی، آنها مرا مسخره میکردند، چون با بقیه فرق داشتم.
زن که مستقیماً با ایموند صحبت میکند، اما سخنانش در مورد دیمون نیز صدق میکند، به او میگوید:
به شما یادآوری میکنم که وقتی شاهزادهها عصبانی میشوند، این دیگران هستند که رنج میبرند.
این حرف با توبیخ رینیرا از دیمون در اوایل این قسمت پس از کشف این که او برای انتقام خون و پنیر را استخدام کرده است، همخوانی دارد. دیمون به مزدوران گفت که اگر نتوانستند ایموند را پیدا کنند،
پسری در ازای پسر.
این نشانهای است که این دو پسرِ اضافیِ خونریز (و تشنهی قدرت)، بیش از آنچه که دلشان بخواهد اخلاقیات مشابه دارند.