سال ها پیش بعد از آن که تازی بان کسترلی راک جان لرد تایتوس لنیستر را در برابر شیری نجات داد، لرد تایتوس او را شوالیه کرد و به او زمین و قلعه بخشید. خاندانی کوچک در غرب، حقیر و گمنام و بی اعتبار. با نظر لطف لرد بلندپایه ای به وجود آمده بود و احتمالاً با غضب لرد بلندپایه ی دیگری نابود می شد، مانند صدها خاندان دیگر در هفت پادشاهی، بدون آن که نام و نشانشان در چیزی بیش از یک ورقه ی تاریخ بماند. تقدیر اما برای کلگان ها حقارت و گمنامی نمی خواست. از نسل تازی بان مهیب ترین جنگجویان وستروس پا گرفتند، مردان فولاد و استخوان و خون، پیام آوران مرگ و تباهی. مردانی که خوف به دل شجاع ترین سربازان می اندازند و به پلید ترین و شوم ترین کار هایی که مردان دیگر یارای انجامشان را ندارند دست زده اند.
چنان وحشتی را در وستروس پراکنده اند که تا سال ها بعد، زمانی که دیگر شاید کلگان ها نباشند، وقتی مردم هفت پادشاهی حکایت آن ها را برای کودکانشان تعریف می کنند صدایشان را پایین بیاورند، مبادا که خدایان دیوانه صدایشان را بشنوند و تازی بان دیگری را مامور نجات لرد بلند پایه ی دیگری کنند.
«متن از لرد رابرت»
:::::::::::::
[media url=”http://www.westeros.ir/wp-content/uploads/downloads/2014/05/House_Clegane_Westeros.ir.mp4″ width=”600″ height=”400″ jwplayer=”controlbar=bottom”]
سندور کلگین یکی از ادمای این داستانه که حقیقت و لخت و بی پرده بیان می کنه با کسی هم شوخی نداره
چه متن خوبی !
ممنون از لرد رابرد بابت این متن فاخر !
ویدئوی خوبی بود .
“وقتی کارمون تموم شد میبینیم چند نفر هنوز به داستان ها و شعرها اعتقاد دارن”
یه کتاب معنی تو این جمله هست!
واقعا ویدیو جالبی بود…
سپاسگزار